جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و دوم
✍️ حسین شیران

.

در ادامۀ بحث پیرامون کلان‌مسألۀ "بودن یا نبودن نظام" و انواع واکنش‌ها و جهت‌گیری‌ها نسبت بدان ضرورتا باید به یکی از مهم‌ترین رویکردهای مطرح در این ارتباط یعنی وفاق‌گرایی پرداخت. در این اواخر و بویژه این روزها که این مسأله به حادترین و حساس‌ترین حد خود رسیده- از جهات مختلف بویژه سرعت و سبقت تحولات و تهدیدات خارجی که بواقع به کلاپس و دپرس شدن نظام انجامیده و نیز شدت و قوت تحولات و تهدیدات داخلی از جمله افت محسوس ظرفیت دولت|حکومت در مواجهه با "توفان ناترازی‌ها" که هنوز بدانصورت برنخاسته ولی زودست که برخیزد و خود دولت|حکومت بهتر از هر کسی می‌داند که این مسأله تا چه حد جدیست و هوا تا چه اندازه پس است، طبیعی‌ست که وفاق‌گرایی بحث اول این روزها باشد.

.

در این شرایط حساس این رویکرد ضمادیست دیرهنگام بر زخم مزمن شکاف میان ملت و دولت|حکومت که متأسفانه بسی دیر پذیرفته و دیر اقدام شد و ای‌عجب هنوز هم تندروهای تریبون‌دار تهی از عقل و درک و فهم و شعور نظام تاب و توان درک یا پذیرش این واقعیت خطیر و خطرناک را ندارند و همچنان بر انکار شکاف پایدارند؛ یا هیچ ملتی در کار نمی‌بینند- همه را رعیت می‌بینند و رعیت هم غلط بکند از نظام مقدس خرده بگیرد و یا که از برش بگریزد، و یا ملت را صرفا در جماعت حلقه‌به‌گوشی خلاصه می‌کنند که هرگاه سوت بزنند در میادین شهر جمع می‌شوند و شعار می‌دهند- باقی همه مزدورند و همان به که بگریزند و بگذارند بروند! غافل از اینکه یک ملت که جایی نمی‌رود، این دولت‌ها|حکومت‌ها هستند که پی‌درپی هم می‌آیند و می‌روند، منتهی کو گوش شنوا و چشم بینا!

.

باری، بواقع امر بازدارندۀ وفق و وفاق‌ها و زایندۀ خیل شکاف‌ها چه در داخل کشور و چه خارج آن خود خیمه‌زنی یک چنین افکار و اقشاری در نظام حاکم و هژمونی نحس‌شان بر همه جوانب زیست اجتماعی ماست و این نه امری نوظهور بلکه باززایی و بازآیی آن درد دیرین ما یعنی سروری و سرآمدی تاریخی عقده و عقیده بر اندیشه و عقلانیت و عاملیتا سروری و سرآمدی عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر عقلا و حکما در این سرزمین است که کمافی‌السابق به اشکال مختلف از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و انجام و فرجام هر یک هر نسلی را به بازتکرار این گفتۀ حزن‌اندود فردوسی وامی‌دارد که سده‌ها پیش حسب حال و روز مردم این سرزمین گفت: "به یزدان که ما گر خرد داشتیم | کجا این سرانجام بد داشتیم!"

.

بر این اساس معلوم است که برای رها شدن از این دور باطل ضرورتا باید به هر شکل ممکن اندیشه و عقلانیت را بر هر عقده و عقیده‌ای سرآمد ساخت و عقده‌داران و عقیده‌ورزان را تحت مدیریت عقلا و حکما درآورد و نه برعکس! وگرنه این ماجرای شوم همچنان در این وادی تاخت‌وتازها خواهد داشت و تاریخ‌ها و تاریکی‌ها خواهد ساخت. ضرر و زیان حاکمیت عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر یک سرزمین هرگز یکسویه و صرفا متوجه ملت و مملکت نیست بلکه متوجه خود نظام‌های حاکم هم هست و تاریخ با تمام توان خود پشتیبان این حقیقت است که ظلم و زیان هر کدام در حق ملت و مملکت خود سنگ بالاسریست که سرانجام سویشان بازمی‌گردد و هرچه بالاتر رود بسی سخت‌تر و سنگین‌تر بر سرشان فرود می‌آید.

.

در حال و روز همین نظام حاکم اگر دقیق شویم خواهیم دید که چگونه حاکمیت عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر آن وفاق حداکثری که در آغاز در کار بود را از میان ربود و زدود و بتدریج شکاف حداکثری را جایگزینش ساخت! و هنوز هم نظام قادر نیست لااقل در مقام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی که ضرورتا باید مبتنی بر خرد و تدبیر باشد تا در سطوح مختلف به مشکل برنخورد تندروهای عقده‌دار و عقیده‌ورز درونش را فرونشاند و دستکم برای دقایقی با بخش به نسبت ملایم‌تر و منطقی‌تر و خردورزتر خود خلوت کند و از هر جهت در راه آمده و هزینه و فایده و فرجام آن نظر کند و با عبرت از گذشته و گذشتگان با دیدی بمراتب بازتر به جامعه و جهان دگرگون‌شده ضرورتا تجدیدنظرهایی در راه پیش‌رو کند.

.

تازه به اسم و رسم مجمع تشخیص مصلحتی هم دارد که ای‌عجب این هم هیچ قادر نیست فراتر از عقده و عقیده عمل کند و خلاف نظر عقده‌داران و عقیده‌ورزان تندرو نظر دهد و دستکم در ارتباط با مسائل کلان داخل و خارج کشور- مصلحت ملت و مملکت به کنار- مصلحت خود نظام را بازگوید! حال بگذریم از اینکه در حقیقت امر فلسفۀ سیاست و رسالت طبقۀ حاکم "تأمین و تضمین مصلحت عموم" است و نه مصلحت خاص و خواص نظام؛ و اگرکه ما جای مجمع تشخیص مصلحت نظام "مجمع تشخیص مصلحت مملکت" داشتیم و از اول اولویتمان پیگیری مصلحت مملکت بود مصداق اصل "چون صد آید نود هم پیش ماست" حال وفق و وفاق و منفعت و مصلحت ملت و دولت و حکومت همه باهم داشتیم و نه چون حالا همه درهم و برهم و سرشار از کین و لبریز از مسأله دست در گریبان هم در معرض سقوط در شکاف‌ها و گسست‌ها بودیم!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]