جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش هقتادم
✍️ حسین شیران

.

باری، حالیا حکایت تغییر و تحول چین از یک کشور ورشکسته به یک قدرت درصدرنشسته به باور من بهترین و ضروری‌ترینِ حکایات برای نظام جمهوری اسلامی ایران است، هم از این جهت بر سران نظام است- اگرکه هنوز گوش و هوش و حواسی برایشان باقی مانده- به‌جای برگزاری رزمایش با چین و تمرین جنگ با فرماندهان و نظامیان چین، همایشی با رهبران و سران چین برگزار کنند و قدری هم با فرهیختگان و طراحان و تولیدکنندگان چین نشست و برخاست کنند و از آیین و آداب تغییر و تحول و توسعه بپرسند ببینند رفقا چگونه توانستند بی‌هیچ حرف و حدیث و حاشیه‌ای در کوتاه‌مدت تا این حد ثروتمند و قدرتمند گردند و بر دنیا مسلط شوند!

.

بپرسند ببیند آن‌ها آن‌جا با چه تدبیر و چه فکر برتری توانستند در عرض چنددهه چندصد میلیون‌ چینی، چیزی حدود یک‌پنجم جمعیت جهان را سروسامان بخشند و تحققا از قعر فقر و فلاکت به اوج رونق و رفاه برسانند و این‌جا چرا و چطور می‌شود حضرات با قریب به نیم قرن حکم‌رانی نه فقط هیچ قادر به سروسامان‌دهی چندده میلیون ایرانی نیستند بلکه برعکس بخش اعظم جمعیت ایران را به زیر خط فقر و فلاکت کشانده‌اند! هر دو هنر کرده‌اند اما این کجا و آن کجا؟! حال اگرکه قصدشان ویرانی ایران ا‌ست که هیچ، گفتن این حرف‌ها و نمودن این راه‌ها همه باد هواست ولی اگرکه هدف آبادی ایران ا‌ست هیچ راهی جز انابت از ایده‌ها و عبرت از کرده‌های ایدئولوژیک نیست.

.
چین برخلاف روسیه و آمریکا که رسما دارند نقش "لات محل" را در جهان بازی می‌کنند و در این راستا ضرورتا یک‌ریز بر "قدرت نظامی" خود می‌افزایند و افسوس و هزار افسوس پای ایران را هم به این بازی کثیف کشانده‌اند و زود است به این روال و روند همه آینده را از دست دهند مگر اینکه به‌موقع سر عقل آیند، چندیست عمده توجه و تمرکز خود را بدوا بر توسعه و تقویت "قدرت اقتصادی" گذاشته و دارد رسما نقش "تاجر دوره‌گرد" را در سراسر جهان بازی می‌کند و اکنون با همین اقتصاد جهان‌گرد بس جهان‌گیر شده و زود است از هر جهت بر آن حاکم شود- مگر اینکه دوره‌ی حکمرانی خردمندان در آن به سرآید و باز دست ایدئولوگ‌ها سقوط کند!

.

این برگ برنده را بعد از مائو دنگ شیائوپینگ در کف چین گذاشت- همو که بسی جرأت و جسارت به خرج داد و درست جایی‌که چراغ سوسیال‌کمونیسم مائوئیسم چندان نوری نداشت و بیش‌تر دود می‌کرد و هوا و همه‌جا را می‌آلود دست دراز کرد و فتیله‌اش را پایین کشید و در و پنجره‌های سخت‌بربسته‌ی چین را گشود و گذاشت هوای تازه درون آید و چینی‌ها نفسی تازه کنند؛ همو که رندانه تشخیص داد چین برای قدرتمند شدن به یک دوره صلح خارجی و آرامش داخلی نیاز دارد برای همین چندی واداد و از سرشاخ شدن با لات‌ها کنار کشید و تو خزید و خوب خود را ساخت و بعد بیرون پاگذاشت و حال می‌بینید چگونه لات‌های عالم سلام‌اش می‌دهند!

.

باری، دنگ شیائوپینگ بسی هوشمندی به‌خرج داد و حسب حال و هوای آن روزهای چین فراتلفیق‌گرایی پیشه کرد و چین را به امروزش رساند و به‌حق پدر پیشرفت چین لقب گرفت و حال در این وادی درهم و برهم ببینیم چه کسی جرأت و جسارت به‌خرج می‌دهد به‌تناسب حس و حال و هوای حال حاضر ایران و ایرانیان فراتلفیق‌گرایی پیشه سازد و با فروکشیدن فتیله‌ی کم‌فروغ و دودآلود ایدئولوژی حاکم و وادادن و جادادن به ایدئولوژی‌های دیگر بدوا وفاق و بعد "فراوفاق" آفریند و با حذف معایب هر کدام و جذب و هضم مزایاشان از سطح ستیزهای موجود فرا رود و برای ساخت و ساز ایرانی فوق‌مدرن "فراایدئولوژی" ارائه دهد و حقا پدر پیشرفت ایران لقب گیرد؟ ...

.

#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیق‌گرایی
#فراوفاق‌گرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و نهم
✍️ حسین شیران

.

گریز و گذار چین از مائوئیسم- یک نظام فوق‌ایدئولوژیک با قرائتی فوق‌افراطی از سوسیالیسم، به یک نظام به نسبت "فراایدئولوژیک" را بهیچوجه ساده نباید گرفت؛ این دیگر نه یک بحث تئوریک بلکه یک تجربه‌ی بس‌موفق و بی یا کم‌نظیر از کاربست "فراتلفیق" در میدان عمل است و از این سبب بسادگی نباید از کنارش گذشت؛ درس عبرتی‌ست بس‌بزرگ برای باقی نظام‌های ایدئولوژیک که بهنگام از خر خودحق‌پنداری و خودسرتر و برتربینی پیاده شوند و عملا نقاط ضعف خود را با نظر به نقاط قوت ایدئولوژی‌های دیگر برطرف کنند و هم خود و هم ملت و مملکت خود را به اوج برند وگرنه به بن‌بست خواهند خورد و هر سه را به ورطه‌ی سقوط خواهند کشاند.

.

انسان قرن بیست‌ویکم اگرکه تنها این یک واقعیت را بپذیرد که هیچ تک‌ایدئولوژی جامع و کامل و همه‌چیزدان و همه‌فن‌حریفی در هیچ دوره‌ای وجود خارجی ندارد و بر این اساس هیچ تک‌ایدئولوژی‌ای به تنهایی قادر به سروسامان‌دهی و تأمین و تضمین سعادت بنی‌بشر نیست فلذا هرکس چنین ادعایی کند قطعا فریب‌کارترین و یا که خود فریب‌خورده‌ترین- و در هر دو حال، خطرناک‌ترین فرد عالم برای پیروی‌ست، مطمئن باشید بخش اعظمی از مسائل و مصائب نوع بشر در همان نطفه خفه می‌شود، چه پاگرفتن حاکمان بسته به پادادن و پیروی تودگان است و بواقع هیچ حاکمی به تنهایی هیچ کاری از پیش نمی‌برد مگر به تسلیم و تسخیر توده!

.

چینی‌ها زمانی پی به این واقعیت مهم بردند که انقلاب مائو و فوق‌ایدئولوژی مائوئیسم را با انبوهی از ناکارآمدی‌ها و ناکامی‌ها و تلخ‌کامی‌ها ازسرگذراندند. اذعان به ناکامل و ناکافی و ناکارآمد بودن سخت است و از دست و زبان هر که برنمی‌آید- همچنان‌که از دست و زبان مائو برنیامد و دستاوردش شد سقوط چین در باتلاق فقر و قحطی و مرگ میلیون‌ها تن! اساسا کم و کسر آوردن ایدئولوژی‌ها و نظام‌های ایدئولوژیک امری طبیعی‌ست و هیچ عیب و ایراد نیست، به‌واقع آنچه عیب و ایراد است انکار این واقعیت و اخفای نارسایی‌ها و اغماض بر ناراستی‌ها و اصرار مضاعف بر اصل و اساس و اصول ناکامل و ناکافی و ناکارآمد ایدئولوژیک است و بس!

.

هرچه و هرطورکه بود بعد از مائو سران حزب کمونیست چین در اذعان به ضعف‌ها و ضلالت‌ها باقدرت عمل کردند و همین خود یک "اصلاح انقلابی" بود که توانستند به‌خوبی از پس‌اش برآیند و در کوتاه‌مدت به یک چنین توسعه و تحولی درخشان دست‌یابند؛ در تحقق این مهم آن‌ها دست به‌کار خاص و خارق‌العاده‌ای نزدند بلکه برعکس از کارهای خاص و خارق‌العاده‌ی خود دست کشیدند؛ باری، نظام‌های توتالیتر همین‌که دست از مداخله در هر کار و باری بکشند و بگذارند مردم کارها و بارهای خود را طبق اصول و اساس‌اش پیش برند خود موفقیتی بزرگ است و به‌واقع همین وادادن و جادادن دولت چین به دیگران و دیگر ایده‌ها بود که باعث گشایش در کارها شد.

.

تحلیل‌گران از نقش دیگران و دیگر ایده‌ها در توسعه و تحول چین تحت عنوان "انقلاب حاشیه‌ای" یاد می‌کنند و در داستان دگرگونی چین وزنی برتر و بالاتر از خود دولت بر آن می‌نهند؛ به‌واقع هم این دیگران و دیگر ایده‌ها بودند که اصلاح انقلابی چین را رقم زدند و اجتماع و اقتصادش را از حالت بسته و دستوری و دولت‌مدار به حالت آزاد و بازارمحور و سرمایه‌دار سوق دادند؛ در این میان نقش برجسته‌ و به‌سزای دولت و حزب کمونیست چین این بود که بسی از اصول و اساس خود کوتاه آمد و قید و بندهای ایدئولوژیک را از پیش پا برداشت و بتدریج زمینه را برای گذار از سرخی‌ها و سیاهی‌های کمونیسم و مائوئیسم به سبزی‌ها و سپیدی‌های کاپیتالیسم فراهم ساخت.

.

اولین و مهم‌ترین رکن انقلاب حاشیه‌ای دهقانان چینی بودند که با دریافت آزادی عمل از دولت با اراده و انگیزه‌ای بس‌مضاعف در خیل روستاها به "کشاورزی خصوصی" پرداختند- چیزی که در زمان مائو جزو تابوها و ممنوعات بود؛ دوم انبوه جوانان و مهاجران در شهرها که اجازه خوداشتغالی در بخش‌ها و "شرکت‌های خصوصی" را یافتند؛ سوم "مناطق ویژه‌ی اقتصادی" که اولین بار در شنژن یک بندر کوچک و بی‌اهمیت در جنوب‌شرقی چین اجازه‌ی تأسیس یافتند و با جذب سرمایه‌های خارجی و ظهور فناوری‌های مدرن موفقیتی شگرف رقم زدند و دولت را متقاعد ساختند که به همه‌ی استان‌ها اجازه‌ی تأسیس مناطق ویژه‌ی اقتصادی و سرمایه‌گذاری خارجی بدهد.

.

باری، دولت کمونیست چین در تمام این تغییرات و تحولات و بسی بیش از این‌ها از نقش تنها تصمیم‌گیرنده و تعیین‌تکلیف‌کننده و تجویزگر و تحکیم‌گر عقب نشست و نقش یک "تسهیل‌گر" تمام‌عیار را ایفا کرد و این چنان "فراوفاقی" در چین پدید آورد که در عرض چند دهه از اقتصادی افلیج و مفلوک به دومین اقتصاد جهان تبدیل شد و حال هیچ بی‌جهت نیست به‌لحاظ کسب اعتماد مردم، دولت چین در رده‌ی اول جهان قرار دارد (اینجا (https://t.me/orientalsociology/5806)).

.

#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیق‌گرایی
#فراوفاق‌گرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هشتم
✍️ حسین شیران

.

مائو و حاکمانی همچون او را نمی‌توان همه بدخواه و دشمن ملت و مملکت خویش شمرد؛ در این‌که در بادی امر همه با هدف خدمت و توسعه و تحول و پیشرفت ملت و مملکت خویش پا به‌میدان می‌گذارند و در این راه سخت و طولانی و پرپیچ‌وخم تحققا از جان و مال و عمر خویش بس مایه‌ها می‌گذارند و بس متحمل رنج‌ها می‌شوند شکی نیست- هم از این جهت به‌قدر این نیت و همت شایسته‌ی تقدیرند، اما به‌واقع آنچه در ادامه از آن‌ها یک مستبد به‌تمام‌معنا می‌سازد و در کوتاه‌مدت یک ملت و مملکت و حتی فراتر از آن یک جهان را از دست‌شان عاصی و شاکی می‌سازد همانا تکیه و تأکید و الزام و اصرارشان صرفا بر شیوه‌ی خاصی از نظر و عمل- ولاغیر است!

.

مائو در عصر ایدئولوژی‌ها بدوا به‌دنیای "سوسیالیسم" گرایش پیدا کرد و بعد در این دنیا غرق دریای "مارکسیسم" گشت و بعد در این دریا سر از خلیج "لنینیسم" و جزیره‌ی "کمونیسم"اش در شوروی درآورد و بعد لنین و انقلاب‌اش را الگویی برای کسب قدرت در چین ساخت و سرانجام خود خبره و خدای ایسم گشت و "مائوئیسم‌" را به جهانیان عرضه داشت. در طیف ایدئولوژی، سوسیالیسم در مواجهه با کاپیتالیسم خواسته و بایسته‌ای چپ‎گرایانه بود، مارکسیسم در گریز و گذار از کاپیتالیسم شکلی انقلاب‌گرایانه بدان داد، لنینیسم و در پی‌اش استالینیسم انقلاب و انقلابی‌گری را به افراط کشاند و مائوئیسم‌ از آن هم فراتر رفت و افراط را به ‌فوق‌افراط رساند!

.

لغو تمام و کمال مالکیت خصوصی و ممنوعیت هرگونه فعالیت اقتصادی اختصاصی و سلاخی هرگونه اراده و انگیزه‌ و علاقه‌ و سلیقه‌ی فردی و گروهی و تکلیف و تحمیل کار اشتراکی و واگذاری تمام امور به دولتی به‌غایت تمرکزگرا و تمامیت‎خواه منحصرا تحت فرمان مائو و طبق اساس و اصول لازم‌الإعتنا و لازم‌الإجرای مائوئیسم خروجی‌اش تبدیل و تحویل چین با آن‌همه وسعت و آن‌همه جمعیت به یک اردوگاه بی‌رنگ و نگار و تیره و تار کار اجباری و قهر و قحطی و قلع و قمع میلیون‌ها چینی بود و دیگر هیچ! اما این تنها بخش کوچکی از فاجعه بود و بخش اعظم‌اش خود مائو و عدم پذیرش باخت و باز اصرارش بر برحق و برنده بودن مائوئیسم بود!

.

این فاجعه تنها زمانی تمام شد که خود مائو تمام شد و بعد او فرد دیگری با تفکر دیگری بر سر کار آمد و تأملا تجربیات تلخ و تأسف‌بار دوران دیکتاتوری در مقام نظر و عمل را مایه‎ی عبرت ساخت و تا حدودی از برج عاج استبداد ایدئولوژیک پایین پرید و پیله‌های خود دور خود تنیده‌ی خودبرحق‌دانی و خودبرتر و سرتربینی را درید و تحققا دیگران و دیگر اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌ها را هم دید و به این ترتیب با بازبینی و بازاندیشی در اساس و اصول ایدئولوژی حاکم دست به یک سری اصلاحات اساسی زد و سرانجام ریلی روان برای توسعه و تحول چین در میان انداخت و مشخصا بر آن ریل چین آن‌روز رنجور از مائوئیسم را به چین امروز دومین و شاید به‌زودی اولین غول اقتصادی جهان رهنمون ساخت.

.

این تغییر و تحول بس شگرف- بدوا در فکر و بعد در عمل- را "دنگ شیائوپینگ" (رهبر عالی‌مقام چین از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹) انجام داد: در گام نخست "تعدیل‌گرایانه" جسم و جان و روح و روان سوسیالیسم را از شر اشکال افراطی‌اش مائوئیسم و لنینیسم و حتی مارکسیسم رهایی بخشید و در گام دوم "تلفیق‌گرایانه" به سمت‌وسوی ایدئولوژی رقیب کاپیتالیسم خیز برداشت و در گام سوم "فراتلفیق‌گرایانه" از تقریب و تلفیق این‌دو در سطحی فراتر از سطح تضادها و تناقض‌های موجود قطب سومی با عنوان "سوسیالیسم با مشخصات چینی" خلق نمود که نسبت به مائویسم بس "فراایدئولوژیک" بود و برای همین تا حد کلانی در چین "فراوفاق" آفرید.

.

#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیق‌گرایی
#فراوفاق‌گرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هفتم
✍️ حسین شیران

.

انقلاب فرهنگی مائو مؤخر بر انقلاب اقتصادی او در دو برنامه‌ی پنج‌ساله بود؛ برنامه‌ی اول که بیش‌تر بر توسعه و تحول کشاورزی متمرکز بود در نخستین سال‌های به قدرت رسیدن‌اش به نسبت قرین موفقیت‌هایی بود- درست شبیه موفقیت‌های اقتصادی کمونیست‌های شوروی در دهه‌ی اول بعد از انقلاب اکتبر، و همین او را به شدت غرّه ساخت تا در سال 1958 برنامه‌ی دوم را با سرعت و قوت هرچه بیش‌تری این‌بار با هدف توسعه‌ی صنعتی چین پیش برد؛ نام برنامه‌ را "جهش عظیم" یا "یک گام بزرگ به‌جلو" نهاد و توده‌ی چینیان را برای اجرایی کردن‌اش بسیج نمود.

.

طرح جهش عظیم نه یک کار کارشناسی‌شده بلکه یک دستورالعمل سوپرانقلابی بود که مائو مخصوصا از شکم ناساز ایدئولوژی حاکم‌اش کمونیسم آن‌هم از نوع چینی‌اش بیرون کشیده بود- کمونیسمی که لزوما طبق قاعده‌ی ماتریالیسم تاریخی مارکس ذاتا از تضاد طبقاتی نظام سرمایه‌داری و انقلاب کارگری حاصل و حاکم نگشته بلکه طی "انقلاب دهقانی" مستقیما از مرحله‌ی فئودالیسم به کمونیسم جهش یافته بود و مائو هیچ ایرادی در آن نمی‌دید با این‌حال بر آن بود طی این طرح در کوتاه‌ترین زمان ممکن عقب‌افتادگی صنعتی چین را نیز جبران کند.

.

برای این منظور تمامیت‌خواهی خود در اشتراک‌گرایی را به‌حد کمال رساند و با "لغو مالکیت خصوصی" و ممنوعیت فعالیت اختصاصی در سراسر چین میلیون‌ها چینی را در قالب کمون‌ها و کلونی‌ها به‌کار اشتراکی واداشت تا هرچه سریع‌تر در کنار توسعه‌ی کشاورزی، توسعه و تحول صنعتی چین را هم ممکن و محقق سازد؛ در این میان به‌طور ویژه بر توسعه‌ی صنعت فولاد متمرکز شد و دستور داد در هر کجا حتی حیاط خانه‌ها کوره‌های کوچک محلی دایر کنند و بی‌وقفه به تولید فولاد بپردازند تا بتوانند در سریع‌ترین زمان ممکن حتی از صنایع فولاد بریتانیا هم سبقت بگیرند!

.

تولید فولاد در حیاط خانه، آن‌هم برای رقابت جهانی، یک "کار نشد" بود اما دیکتاتورها نشد در کارشان نیست و اصلا حالی‌شان نیست، برای همین مائو نه فقط از طرح ناساز خود پاپس‌نکشید بلکه برعکس دستور داد چینی‌ها شده از کارهای دیگر دست بکشند و به‌طور ویژه بر این یک "کار حیثیتی" متمرکز شوند! همین‌طور هم شد و چینی‌ها داروندارشان را ریختند در کوره‌های تولید فولاد سوزاندند تا مباد طرح مائو شکست خورد اما هم طرح شکست خورد هم توده؛ و نه فقط جهشی به‌جلو صورت نگرفت بلکه قحطی و گرسنگی و مرگ بر میلیون‌ها چینی غالب آمد و یک فاجعه‌ی بزرگ انسانی شکل گرفت!

.

با این‌حال در قاموس حاکمان ایدئولوژیک شکست معنایی ندارد و مرگ‌ها نه فقط هیچ ایرادی ندارند بلکه یک ارزش محسوب می‌شوند! برای همین مائو در واکنش به مرگ میلیون‌ها چینی گفت: شما نمی‌توانید برای مرگ انسان‌ها مرا سرزنش کنید! با این همه برنامه‌ای که برای چین داریم اگر نیمی از چینی‌ها جان خود را فدا کنند ارزش‌اش را دارد! در مورد قحطی هم گنجشک‌ها را مقصر قلمداد کرد و دستور قلع‌وقمع‌شان را داد و به این ترتیب برای فرار از زیربار مسئولیت هم که شده ننگ "جنگ با گنجشک‌ها" را برای همیشه در تاریخ پرتلاطم چین مدرن پای خود نوشت!

.

با شکست تلخ و پرتبعات جهش اقتصادی عظیم به‌تدریج زبان منتقدان باز شد اما مائو هیچ تاب نقد حتی از نزدیک‌ترین افرادش را هم نداشت برای همین یک انقلاب فرهنگی و یک ارتش ویژه بنام گارد سرخ به راه انداخت و بدین‌وسیله همان‌طورکه پیش‌تر گفتیم به یک تسویه حساب و تصفیه‌ی بزرگ در میان انقلابیون پرداخت. این انقلاب سرخ از سال 1966 تا 1976 زمان مرگ مائو دوام یافت و بعد از او و آن بود که رهبران حزب کمونیست حاکم بر چین "فراتلفیق‌گرایانه" ایدئولوژی‌شان را به سمت‌وسوی عقلانیت و علم و جذب و هضم اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های به‌ظاهر مخالف بردند.

.

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و ششم
✍️ حسین شیران

.

به‌واقع امر بارزترین و پربازده‌ترین "فراوفاق‌گرایی" و "فراتلفیق‌گرایی" عالم را "چینی‌ها" در چند دهه‌ی اخیر بنحو احسن انجام دادند و در کوتاه‌مدت هم به خیره‌کننده‌ترین نتایج ممکن دست یافتند و طی یک روال و روندی بس روبه‌رشد تحققا از یک کشور پرجمعیت گرسنه به یک "ابرقدرت جهان" تبدیل شدند؛ توسعه و تحولی بس شگرف و بس شگفت‌انگیز به‌حدی‌که بسیاری از تحلیل‌گران در سراسر جهان، چه دوست چه دشمن، از آن با عنوان معما و معجزه‌‌ای در رشد و شکوفایی اقتصادی یاد می‌کنند و به این سبب قرن بیست‌ویکم را "قرن چین" می‌نامند.

.

چینی که همچو ایران ما قرون متمادی شیوه‌ی حکمرانی‌اش سلطنت مطلقه‌ی موروثی بود و تا همین اوایل قرن بیستم پی‌درپی هم پادشاهان بر آن حکومت می‌کردند و مشخصا سال 1911 با سرنگونی سلسله‌ی چینگ به رهبری "سون یات سن" (پدر چین مدرن) "جمهوری چین" شکل گرفت و بعد سال 1921 "حزب کمونیست چین" تأسیس شد و "مائو" رهبری‌اش را به‌دست گرفت و ارتش پارتیزانی تشکیل داد و با حزب ناسیونالیست چین (کومینتانگ) که جمهوریت دست‌اش بود درافتاد و 1949 قدرت را در دست گرفت و "جمهوری خلق چین" را تأسیس کرد.

.

سال‌های حکمرانی مائو همچون همتای روسی‌اش استالین و هر حاکم توتالیتر دیگری که به‌زور ایدئولوژی و اسلحه ملت و مملکت‌اش را پیش برده و یا می‌برد تداعی‌گر داستان "توسعه، تباهی و تأسف" است، چه اصل و اساس یک چنین توسعه‌های نامتعارف و نامتوازنی صرفا بر "دستور" است و "دستگیری" در صورت هرگونه مخالفت یا مقاومتی، برای همین دوران حکومت یک چنین سرانی همیشه پر از خفقان و تهدید و تحقیر و تبعید و اعدام‌های دسته‌جمعی‌ست و این سرخی‌ها و سیاهی‌هاست که بیش‌تر به چشم می‌آید تا هر سبزی و سفیدی‌ای که در کارشان باشد!

.

بدبختی این‌جاست که یک چنین انقلاب‌های سیاسی‌ای لزوما "انقلاب‌های فرهنگی" هم درپی دارند که در آزار و اذیت‌ خلق هیچ دست‌کمی از نوع سیاسی‌اش ندارند؛ مائو هم انقلاب فرهنگی‌اش را از سال 1966 آغاز کرد- هدف‌اش اسما مبارزه با "ضد انقلاب" بود اما رسما یک تسویه حساب اساسی با مخالفان داخلی و رقبای حزبی و یک تصفیه‌ی بزرگ در حزب کمونیست بود؛ او برای پیش‌برد این هدف شبه‌نظامیانی متشکل از دانش‌آموزان و دانشجویان تندرو با عنوان "گارد سرخ" بسیج کرد و بدین‌وسیله "مائوئیسم" را دین و آیین اجباری چینیان ساخت!

.

گارد سرخ طبق دستورات "کتاب سرخ" مائو که در حکم یک کتاب مقدس برای انقلاب فرهنگی مورد نظرش بود از تعیین و تکلیف نوع پوشش و آرایش موی مردم گرفته تا عزل و نصب مقامات و حذف دگراندیشان دخالت داشت و هیچ‌کس هم جلودارش نبود جز ارتش چین که سرانجام بعد از مرگ مائو در سال 1976 توانست مهر پایانی بر انقلاب فرهنگی و گارد سرخ و کتاب سرخ‌اش نهد. به این ترتیب عمر انقلاب فرهنگی مائو هم همچو انقلاب سیاسی و اقتصادی‌اش سرآمد و جز رنج و عذاب و از بین رفتن میلیون‌ها چینی دستاورد دیگری برای چین به‌بار نیاورد! ...

.

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و پنجم
✍️ حسین شیران

.

حل و فصل مسأله‌ی تاریخی "فقر یا فقدان نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت" در ایران حالیا از دو جهت برای جامعه‌ی ما حائز اهمیت است: 1. "پیدایش پایگاه مردمی و مردم‌مدار" در بطن و متن جامعه- پایگاهی که وظیفتا حافظ منافع و مصالح ملت در برابر دولت و حکومت فعلی و هر دولت یا حکومتی باشد که بعد از این بر سر کار آید؛ و 2. "پیش‌برد پروژه‌ی پلورالیستیک و فراایدئولوژیک ملت‌دولت"، که سرانجام باید در این سرزمین پدید آید و برای همیشه به پدیده‌ی منحوس حکومت و استیلا و استبداد و استحمار و استثمار حاصل از آن پایان دهد.

.

از جهت نخست، اکنون جامعه‌ی ایرانی فاقد پایگاه مردمی معین و مشخصی‌ست که از مشروعیت و مقبولیت لازم برای جلب اعتماد عموم برخوردار باشد و از این‌رو ضربه‌ها از نظام حاکم خورده و باز می‌خورد. پیش از این گفتیم پیش از انقلاب دو نهاد "روحانیت و بازار"- به‌اصطلاح "حاج‌آقاها"، پایگاه و پناهگاه مردم در مواجهه با نظام‌ها و سیاست‌های حاکم بودند و در این راستا وقایع تاریخی مهمی رقم زده بودند؛ انقلاب 57 به بهترین شکل از ظرفیت بالای این‌دو پایگاه برای براندازی نظام سلطنتی و برپایی نظام جمهوری اسلامی بهره برد و بعد هر دو را از بین برد.

.

در فقر یا فقدان یک چنین نهاد و نیرویی که پشت و پناه ملت باشد البته که مرکب قدرت هر وقت اراده کند بی‌هیچ مانعی بر تمامی عرصه‌های زندگی ملت خواهد تاخت و گرد و غبارش را بر چهره‌اش خواهد نشاند! ملتی که قرار بود سربه‌فلک کشیده‌ترین کوه فلات باشد و بیش و پیش از همه طلوع خورشید توسعه و تعالی را تجربه کند حالا شده یک تپه‌ی خاکی محلی که هر بی‌سروپایی از آن بالا می‌رود و بی‌هیچ ‌ملاحظه و مهابایی بر سرش پای‌کوبی می‌کند و کیف و حال‌اش را می‌برد و بعد هم فضولات‌اش را بر سر و روی‌اش رها می‌کند و می‌رود!

.

باری، ملت بی پایه و پایگاه در حکم توده و یا توپی توخالی‌ست که دست هرکس که بیفتد سریع با پمپ ایدئولوژی‌اش پربادش می‌کند و زیرپایش می‌اندازد و تا هر وقت که بخواهد بر سرش می‌کوبد و این‌سو و آن‌سو می‌راندش! در یک چنین شرایطی "مردم‌سالاری یعنی به بازی گرفتن مردم و بازی با نام مردم و دیگر هیچ"! فلذا بر هر ملتی‌ست اگرکه نمی‌خواهد از این و آن بازی خورد هرچه سریع‌تر آن‌چنان توپر و سفت و سخت گردد که هرکه خواست به بازی‌ و به ضربه‌اش گیرد از کف پا تا فقراتش آن‌چنان بشکند که برای همیشه بازی با مردم را فراموش کند!

.

بزرگترین ضرورت در یک چنین راستایی تشکیل "هسته‌های مردمی و مردم‌دار" در بطن و متن جامعه است- هسته‌ای که لزوما هم شاخه و هم ریشه‌اش از مردم و در مردم باشد. این یک ضرورت اجتماعی‌ست و طبعا یک حرکت اجتماعی می‌طلبد هرچند چون تهدیدی‌ست بر منافع و مصالح حکومت ناگزیر یک حرکت سیاسی تلقی می‌شود. به‌واقع ما در این خصوص با مسائل و مشکلات کلانی درگیر هستیم که اگر بخشی به‌خاطر توجه و تمرکز حکومت بر پیش‌گیری از شکل‌گیری این مهم باشد بخش اعظم‌اش ناشی از عدم توجه و تمرکز سازنده‌ی ملت و نخبگان‌اش بر تحقق آن است! ...

.

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و چهارم
✍️ حسین شیران

.

اکنون واضح است که ما ملت ایران از فقر یا فقدان دو چیز در رنج و عذابی عظیم به‌سر می‌بریم: 1. فرهنگ حکمرانی و 2. نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت؛ هر یک از این‌دو عامل یعنی "فقر یا فقدان فرهنگ حکمرانی" و "فقر یا فقدان نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت" به تنهایی هر ملتی هر چقدر هم که بزرگ باشد را درگیر مسائل و مشکلات فراوان می‌سازد چه برسد به اینکه هر دو همزمان بر ملتی حاکم باشند در این‌صورت البته که سلطه و ستیز همواره یک پای ثابت جامعه خواهد بود و با سلب امنیت و آرامش و آسایش از آن، نه فقط از توسعه و تحول و تکامل بازخواهد داشت بلکه به‌تدریج داشته‌هایش را هم به باد خواهد داد.

.

از این جهت هم فرهنگ حکمرانی و هم نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت برای هر جامعه‌ای یک "دست‌آورد اجتماعی" بزرگ تلقی می‌شوند که لزوما باید در کار باشند تا جامعه با انسجام و انتظام سیاسی-اجتماعی بالایی در مسیر رشد و توسعه قرار گیرد. جامعه‌ی ما هم اگرکه می‌خواهد سرانجام از این حالت سلطه و ستیز تاریخی خود خارج گردد و با آرامش و آسایشی پایدار توسعه‌ای متوازن را تجربه کند باید به‌هرشکل ممکن بر این دو دست‌آورد مهم نائل آید- بخصوص دومی که اگر اولی به‌هر دلیل موجود و محقق نبود سفت و سخت در برابرش بایستد و هم آن و هم اوضاع و احوال جامعه را تحت کنترل خود درآورد.

.

این یک ضرورت تاریخی برای سعادت این سرزمین است و امروز یا فردا و یا فرداها بالاخره باید محقق گردد وگرنه هرچه به تأخیر افتد توسعه و تکامل جامعه هم به تعویق خواهد افتاد. اولی (فرهنگ حکمرانی) در حکم شیوه‌ی رانندگی است و دومی (مهار قدرت) در حکم ترمز و اسباب و اساسی برای کنترل سرعت که لزوما بخشی باید سمت راننده‌ باشد تا خود به‌فرهنگ و به‌هنگام از دور برداشتن خودرو و سرنشینان‌اش جلوگیری کند و بخشی دیگر سمت صاحب اصلی (مردم) که احیانا اگر راننده‌ ناشی و نااهل و نانجیب از آب درآمد و هوس سرعت و دور برداشتن و زیر گرفتن کرد سریع خودرو را کنترل کرده از پشت رل خارج‌اش سازد.

.

اما علم و آگاهی به این مسأله یک چیز است و اقدام و عمل برای برطرف کردن آن یک چیز دیگر و مهم‌تر! هرچه هست این علم و آگاهی اکنون فراهم است و این یعنی به‌هرشکل روشن‌فکران و روشن‌گران ما تا حد زیادی کار خود را کرده‌اند و در این باب "دانش و بینش" به‌حد کفاف موجود است و حال باید به "روش و منش" لازم برای برطرف کردن این مسأله و پر کردن این چاه و چاله اندیشه و اقدام کنیم تا باز با هر جهش در آن نیفتیم و مدت‌های مدیدی از عمر اجتماعی خود را صرف خارج شدن از آن نسازیم! بر این اساس اکنون مسأله‌ی اصلی جامعه‌ی ما اینست: چگونه باید به نهادها و نیروهای لازم برای مهار قدرت دست یابیم؟

.

اندیشه و اقدام در این باره یعنی روش و منش لازم برای حل و فصل مسأله‌ی تاریخی فقر و یا فقدان نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت اکنون یک وظیفه و رسالت همگانی است و حتی خود طبقه‌ی حاکم هم اگر واجد عقل و درک و فهم تاریخی باشد به‌جای ممانعت باید در آن مشارکت کند، چه خود بهتر از هر کسی می‌داند تنها امروز حاکم است و همان‌طورکه دیروز محکوم بود و به‌زور قدرت را به‌دست گرفت فردا هم دوباره محکوم خواهد بود چه درست به‌همین شیوه طبقه‌ی دیگری به‌زور قدرت را از او خواهد گرفت! اما اینکه نمی‌داند و فقط امروز را می‌بیند یعنی که ما عملا با فقر یا فقدان فرهنگ حکمرانی هم مواجه هستیم و توأمان بر هر دو مسأله باید متمرکز شویم.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و سوم
✍️ حسین شیران

.

"فکر برتر" یک طرح و تدبیر و درحقیقت یک "شاه‌تدبیر" است و ما پیش از این در شرح ویژگی‌های آن گفتیم که ضرورتا باید معطوف به "شاه‌مسأله"‌ی حال حاضر جامعه و متعهد به حل و فصل آن باشد و در این راستا با کاربست هم "عقل نظری" و هم "عقل عملی" واجد هم "رویکرد نظری" و هم "راهبرد عملی" باشد و لزوما متضمن "حصول نتیجه" و حتی پس از آن "پی‌گیر پی‌آمدها" و "پاسخ‌گوی پیش‌آمدها" باشد؛ این یعنی از اول تا آخر، فکر همه‌چیز و همه‌جا بودن.

.

بدیهی‌ست این "تیپ ایدئال" فکر برتر یا همان شاه‌تدبیر است و اکثر "انقلاب‌های سیاسی" که در جوامع مختلف رخ می‌دهند با وجود همه‌ی ادعاها و آرمان‌های جهان‌گیرشان بواقع فاقد همه یا بخشی از این ویژگی‌ها هستند، هم از این جهت نمی‌توانند جامعه را به سرمنزل مقصود برسانند و خیلی زود در مقام نظر و عمل دچار لرزش‌ها و لغزش‌ها و به این سبب تنش‌ها و رنجش‌ها و رانش‌ها و ریزش‌ها می‌شوند و جامعه را هم درگیر کش‌وقوس‌های بی‌پایان خود می‌سازند!

.

برای همین تردید نکن در هر کجا هر جامعه‌ای درگیر افت‌وخیزهاست اسیر دست سیاست‌باز‌هاست که اساسا هدفی جز کسب قدرت ندارند و طرح و تدبیرشان هم نهایت تا رسیدن به قدرت است و بس، بعد از آن‌اش نه که فکر برتری برای سروسامان دادن به اوضاع و احوال ملت و مملکت که هیچ، حتی خود دولت و حکومت ندارند هرکه هرکه شدن‌ها و هرکس هرگوشه بردن و خوردن‌ها و به‌گور مردم خندیدن‌ها شروع می‌شود، هیچ‌کس هیچ‌کجا هم پاسخ‌گوی هیچ‌چیز نمی‌شود!

.

این‌جاست که فریاد "از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید" ملت بلند می‌شود، و این فریاد فریادی از جنس پشیمانی‌ست- پشیمانی از انقلاب و انقلابیون گذشته و لاجرم اندیشه به انقلابی دیگر و انقلابیونی دیگر که همیشه به‌وقت‌اش از راه می‌رسند و فرصت‌طلبانه حسب حس‌وحال روز شعرها و شعارها ساخته و باز وعده‌وعیدها داده و باز هنرمندانه رنجش انباشته‌ی ملت از انقلاب و انقلابیون حاکم را پلی می‌کنند برای کسب قدرت و حکمرانی خویش.

.

اینست که برای توسعه‌ی پایدار و متوازن یک مملکت صرفا نباید روی انقلاب‌های سیاسی و سیاست‌بازان حساب کرد؛ انقلاب سیاسی یعنی پایین کشیدن بی‌کفایت‌های امروز و بالا فرستادن بی‌کفایت‌های فردا، جابه‌جا کردن ادواری حاکمان و حال‌به‌حال کردن و بی‌خود امیدوار کردن مردمان و دیگر هیچ! دل‌بستن به انقلاب سیاسی برای حل‌وفصل مسائل جامعه چیزی شبیه دل‌بستن به وزش باد برای رفع آلودگی هواست و خود معلوم است که چگونه تا چه حد مفید و مؤثر است!

.

"طبیعت" یک چیز است و "تربیت" یک چیز دیگر؛ انقلاب سیاسی یعنی سپردن اختیار جامعه به دست طبایع انسانی که طبعا اگر به‌حال خود رها کنی سر از سلطه‌جویی و حکمرانی درمی‌آورد. رمز و راز دوام و تداوم حکومت‌ها در جوامعی همچون جامعه‌ی ما اینست و جز این نیست که صرفا به طبع حاکمان دلخوش کرده و می‌کنیم و این حاصل "تربیت معکوس" است یعنی بجای آن‌که ملت حاکم مستعدی برای خود تربیت کند حاکم ملت مستعدی برای خود تربیت می‌کند!

.

و این ناشی از ضعف سازمان‌یافته‌ی ملت است که هنوز دوام دارد و دیگر باید برطرف شود و این یک "انقلاب اجتماعی" می‌طلبد نه سیاسی! فکر برتر طرح و تدبیر و شاه‌تدبیری‌ست در این راستا، یعنی بدوا تربیت "ملت برتر" و بعد تربیت "دولت و دولت‌مرد برتر"؛ بدون نقد اولی دومی همیشه نسیه خواهد بود. شرط لازم برای تحقق یک چنین آرمانی دل کندن و پس گرفتن جامعه از دست سیاست‌بازان قدرت‌طلب و فرصت‌طلب (حذف زمینه‌های حکومت) و کار بر روی ملت است.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و دوم
✍️ حسین شیران

.

اگرچه اکنون حکومت بزرگترین مانع در برابر تحقق "ملت‌دولت" در این سرزمین است- حکومتی که دیگر در این برهه از زمان نمی‌باید بود ولیکن هست و هنوز همچون استخوان لای زخم در میان ملت و دولت جای گرفته و از هر نظر از تقریب و تلفیق و "فراتلیفق" این دو قطب و خلق "قطب سوم" فراایدئولوژیک ملت‌دولت جلوگیری می‌کند، اما به‌واقع در این میان حکومت تنها عامل بازدارنده نیست و لزوما در کنار آن باید به کم و کیف باقی عوامل بازدارنده از جمله فقر یا فقدان نیروهای تاریخی لازم و به تبع آن فقدان آلترناتیو هم نظر داشت.

.

این کاملا طبیعی‌ست که هر حکومتی برای حفظ مقام و موقعیت خود از شکل‌گیری هرگونه جایگزینی ممانعت به‌عمل آورد و هر حرف و حرکتی در این راستا را در نطفه خفه سازد؛ هم از این نظر نمی‌توان هیچ حکومتی را مذمت کرد که چرا به میل خود از بین نمی‌رود و یا به نفع یک گزینه‌ی بهتر و برتر کنار نمی‌رود؛ نباید فراموش کرد که ما نه با یک حاکم بلکه یک طبقه‌ی حاکم طرف‌ایم و اساسا هیچ طبقه‌ی حاکمی گزینه‌ای بهتر و برتر از خود نمی‌شناسد، اگرهم بشناسد حب قدرت و لذت فرمان‌روایی اجازه‌ی وادادن و جادادن به آن را نمی‌دهد.

.

بر این اساس بدیهی‌ست که یک چنین توقعی از قدرت و طبقه‎ی حاکم تا چه حد بیهوده است. طبقه‌ی حاکم طبیعتا نه به میل خود از بین خواهد رفت، نه به نفع یک گزینه‌ی برتر کنار خواهد رفت و نه اصلا و اساسا امکان و اجازه‌ی شکل‌گیری گزینه‌ی برتر را خواهد داد. با این وجود حقیقت امر حکم می‌کند که بساط حکومت دیگر برای همیشه از این سرزمین برچیده شود فلذا ضرورتا باید دنبال "شاه‌راه چاره" بود- راهی که هم به سیطره و حکم‌رانی طبقۀ حاکم حاضر پایان داد و هم از قدرت‌یابی طبقه و ایدئولوژی‌ای دیگر پیش‌گیری کند.

.

انقلاب 57 بزرگترین آموزگار تاریخ بلندبالای ایران است اگرکه ملت عبرت گیرد و دیگر با تمام وجود دریابد انقلاب‌های سیاسی اصولا چیزی جز جابجایی طبقه‌ی حاکم به بهای حیف و میل اراده و انگیزه و انرژی سخت روی‌هم‌انباشته‌ی یک ملت رنجیده و رنج‌دیده نبوده و نیستند و نخواهند بود مگر اینکه خلاف‌اش ثابت شود و خلاف طینت و طبیعت خود پیش روند وگرنه آش همان و کاسه همان- حیف از همه خون‌هایی که گردونه‌ی‌ انقلاب‌ها را می‌گردانند و با هزار امید و آرزو یک عده را بالا می‌برند و عده‌ای دیگر را پایین می‌آورند!

.

از نقطه‌نظر جامعه‌شناختی هیچ فرقی نمی‌کند کدام طبقه از جامعه بر باقی طبقات حاکم باشد همین‌که افراد و افکار و عقاید یک طبقه بر باقی طبقات جامعه حاکم باشد- حتی اگر این آسیاب به نوبت باشد، باز فرقی نمی‌کند، در هر حال در آن جامعه حکومت و سیطره‌ی طبقاتی ساری و جاری‌ست! یک چنین جامعه‌ای البته که هرگز روی آرامش و آسایش به‌خود نمی‌بیند چه جایی که باقی جوامع یک‌به‌یک مدارج ترقی را طی می‌کنند و پیش می‌افتند، همیشه به انقلاب و گرداندن گردونه می‌اندیشد تا باز با زجر و زحمت فراوان طبقه‌ی دیگری را حاکم بر خود سازد!

.

اما مادام که "فکر برتر" و سرتری در کار نباشد اوضاع و احوال همین که هست خواهد بود و جمله تغییرات و تحولات حول محور "فرد برتر" خواهد چرخید- کما اینکه تا بحال چرخیده و پی‌درپی هم حکومت‌ها آورده و برده است! فرد برتر اگرچه به نیروی کاریزمای خویش ممکنست مبدأ و منشأ یک جهش و دگرگونی تاریخی شگرف گردد اما بدی‌اش اینست که خود بلافاصله تبدیل به یک تابوی بزرگ می‌شود و مانع ده‌ها جهش در راستای توسعه و تحول می‌گردد. فلذا بهتر است بر "فکر برتر" متمرکز شد و هرچه "فرد برتر" است را پشت گاری فکر برتر بست و نه برعکس!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و یکم
✍️ حسین شیران

.

برای "تکثرگرایی" و "فراتلفیق‌گرایی"- دو گام اصلی و اساسی در راستای تحقق نظام سیاسی اجتماعی فراایدئولوژیکِ "ملت‌دولت"، به ترتیب "وفاق" و "فراوفاق" یک امر لازم و ضروری بشمار می‌روند، هم از این جهت نیروهای تاریخی لازم برای تحقق یک چنین ابرپروژه‌ای را نظرا و عملا می‌توان در دو دستۀ "وفاق‌گرایان" و "فراوفاق‌گرایان" از هم متمایز ساخت.

.

وفاق‌گرایان نوعا "کنش‌گران مرزی"اند که مشخصا در مرز میان جریانات و جناح‌ها و ایدئولوژی‌های ستیزگر مشغول اندیشه و اقدام‌اند تا به هر شکل ممکن آتش خشم و خشونت‌ جامعه‌سوزشان را به آشتی بدل سازند؛ فراوفاق‌گرایان هم نوعا "کنش‌گران فرامرزی"اند که در بستر وفاق حاصل از اندیشه و اقدام وفاق‌گرایان و کنش‌گران مرزی (نیروهای گام اول) نظرا و عملا تلاش می‌کنند "فراایدئولوژی" لازم برای گذار به نظم و نظامی نوین را محقق سازند.

.

تکثرگرایی (پلورالیسم) در حقیقت شرط لازم برای "صلح و ثبات" یک جامعه است و فراتلفیق‌گرایی و فراایدئولوژیِ حاصل از آن شرط لازم برای "توسعه و تحول" آن جامعه؛ اولی با توصیه و تجویز "تحمل یکدیگر" فعل "سازش" را در جامعه صرف می‌کند و دومی با توسعه و ترویج "تعامل با یکدیگر" فعل "سازندگی" را؛ هم از این جهت شعر و شعور و شعار هر دو را می‌توان در یک کلام خلاصه کرد: "با هم ساختن"- ساختن به هر دو معنا و مفهوم مذکور.

.

ماندن در وضعیت پلورالیسم، همانطورکه پیش از این گفتیم، وضعیتی شکننده است چه همواره امکان و احتمال بازقدرت‌گرفتن یک جبهه و جناح و ایدئولوژی در آن موجود است و اساسا افت‌وخیز مکرر ملت‌ها و مملکت‌ها از این سبب است. قطع یقین هر دوره قدرت‌طلبان و فرصت‌طلبان خاص خود را دارد که به شیوه و شکلی متفاوت از پیش به سلطه می‌اندیشند و اگرکه طرح و تدبیری بالادست‌شان در کار نباشد این خطر همواره بالاسر هر ملت و مملکت خواهد چرخید.

.

هم از این نظر ماندن در گام نخست و دلخوش داشتن به صلح و سازش و وفاق میان جناح‌ها و ایدئولوژی‌ها و نیندیشیدن و نپرداختن به گام دوم بواقع ناکام گذاشتن جامعه در سیر تحول و تکامل است. پلورالیسم اگرچه حافظ گونه‌های متعدد و متکثر از یک حقیقت و ضامن حیات آنهاست اما این هرگز بمعنای تام و تمام برحق داشتن و دانستن یکی یا همه- آنسان که خود تصور می‌کنند، نیست و ضرورتا باید در راستای ارائۀ حقیقتی برتر و سرتر در همه بازاندیشی‌ها داشت.

.

این مهم همانطورکه پیش از این گفتیم وظیفه و رسالت تاریخی "خردمندان جامعه" (عقلای قوم) در هر دورۀ تاریخی‌ست که همواره در سنت پیشینیان که طبعا و جبرا به اقتضای زمینه و زمان‌ و زندگی‌شان حاصل گشته به‌دیدۀ "تحقیق و نه تسلیم" بنگرند و تحققا با بازاندیشی در ادراک و افهام‌ گذشتگان درک و فهم نوینی از حقیقت را پایه و اساس کنش‌های افراد در شرایط مدرن قرار دهند؛ اینگونه هم سیر سنت در مدرنیته ممکن می‌شود هم نوشدن به اقتضای زمان.

.

از این منظر بس قابل نقد است نظرکرد و عمل‌کرد آنها که صرفا بر گام نخست متمرکزند و ورا و فرای پلورالیسم نه به چیزی می‌اندیشند و نه به چیزی می‌کوشند! ولیکن درد ما اینک نه اینها بلکه برخی خواص‌اند که حتی به پلورالیسم هم قائل نیستند و نظرکرد و عملکردشان خلاف روح و روال پلورالیسم رسما به نفع یک ایدئولوژی خاص که از قضا ایدئولوژی حاکم است ختم می‌شود و از این جهت وفاق‌گرایی‌شان هم در نهایت چیزی جز "بیعت گرفتن" برای ایدئولوژی حاکم نیست!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصتم
✍️ حسین شیران

.

برخلاف وفاق‌گرایی راست‌گرایانۀ دکتر عبدالکریمی که هم مقصد و مقصودش از پیش معلوم و موجود و محقق است-"گفتمان انقلاب"، و هم نیروهای تاریخی‌اش-"نیروهای انقلاب"، هم از این جهت نه نیازی به بیش رفتن دارد نه نیازی به بیش گشتن، تنها بازآیی و بازدل‌سپاری و بازسرسپاری مردم به حاکمان وقت را کم دارد تا به کوری چشم دشمنان نظام باز وفاق میان ملت و حکومت حاصل گردد، "فراتلفیق‌گرایی" را اگرچه نظرا مقصد و مقصود و نیز نیروهای تاریخی هر دو از پیش معلوم است ولیکن عملا هر دو تا این لحظه از تاریخ زیست اجتماعی ما ناموجود و نامحقق‌اند و از این جهت تا رسیدن به سرانجام خود راه‌ها و کارها در پیش دارند.

.

در خصوص چیستی و چرایی و چگونگی فراتلفیق‌گرایی پیش از این سخن‌ها گفته‌ایم: فراتلفیق‌گرایی ‌به‌وجه عام در هر حوزه یک "روش راهبردی" برای گذار از پارگی‌ها و پراکندگی‌های موجود هر حقیقتی به تصویر و تصوری به‌مراتب برتر و سرتر از آن حقیقت در سطحی مابین، مابعد و مافوق سطح موجود است؛ و به‌وجه خاص در عرصۀ سیاسی اجتماعی "راهی برای رهایی" از تفرقه‌ها و تضادها و ستیزهای ناشی از تعددات و تکثرات ایدئولوژی‌ها و رسیدن به یک "هستی فراایدئولوژیک" در سطحی فراتر از "سطح صفر" (سطح ستیزها و سلطه‌ها و ایدئولوژی‌ها) و پایه و مایه قرار دادن آن هستی برای برقراری نظم و نظامی نوین است.

.

این هستی فراایدئولوژیک در این برهه از زمان برای جامعۀ ما و جمیع جوامع درگیر نظام‌های ایدئولوژیک که از شکاف میان ملت و حکومت رنج می‌برند همانا "ملت‌دولت" است- نظام سیاسی اجتماعی‌ای برآمده از بطن و متن ملت و همواره با ملت و برای ملت، بی‌هیچ سلطه و سیطره‌ای از جانب هر ایدئولوژی‌ای که بالطبع بخواهد دنبال زیاده‌خواهی و انحصارگرایی باشد؛ و خود فراایدئولوژیک بودن این هستی متضمن این حقیقت است. نیروهای تاریخی آن هم نظرا فراایدئولوژیست‌های ملت‌دولت‌گرایی هستند که عملا باید با یک "هستۀ مرکزی فراایدئولوژیک" در سه جبهه در هر سه ضلع ملت، دولت و حکومت، هم‌گرایانه تا رسیدن به این سرمنزل بکوشند.

.

لازمۀ شکل‌گیری یک چنین هستی و هویت والایی برای نظام سیاسی اجتماعی آتی ایران دو گام اصلی و اساسی‌ست که نیروهای تاریخی‌اش ضرورتا باید از پس برداشتن هر دو برآیند: گام اول "تکثرگرایی"ست گام دوم "فراتلفیق‌گرایی"؛ اولی پذیرفتن و پذیراندن تعددات و تکثرات موجود ملت و تحقق "جامعۀ پلورالیستیک" است و دومی پدیدارساختن "دولت پلورالیستیک" بر بستر یک چنین جامعه‌ای- دولتی که پذیرای همه و مورد پذیرش همه باشد؛ اولی فرونشاندن ایدئولوژی‌های انحصارگر و پادادن و جادادن به باقی ایدئولوژی‌هاست و دومی فرآوری فراایدئولوژی و فرانشاندن نظام فراایدئولوژیک و پایان دادن به سلطه‌گری ادواری همۀ ایدئولوژی‌ها. ...

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و نهم
✍️ حسین شیران

.

دکتر عبدالکریمی وقتی از "نیروهای تاریخی ایران" در این برهه از زمان سخن می‌گویند هرگز به خیل فعالان عرصۀ سیاسی اجتماعی ایران نظری ندارند- بویژه "روشنفکران ایرانی" که نه فقط هیچ نظر مساعدی روی‌شان ندارند بلکه برعکس همه را بی‌هیچ پروایی یک کاسه کرده و بی‌هیچ تفکیک و تمایزی در فکر و ذکر و راه و روش و منش و بینش و بیان‌شان به یک چوب می‌رانند! چه معتقدند همه بنوعی با الهامات و القائات خارجی و خوارجی تسخیرشده و به ضدخود تبدیل‌شده‌اند و بجای کشف و شرح واقعیت مشغول "قلب واقعیت"اند فلذا بجای اینکه "نیروهای نفی" باشند "نیروهای اثبات" گشته‌اند.

.

برای درک و فهم این نفی و اثبات و کلا جمیع نقطه‌نظرات ایشان ضرورتا باید چارچوب بحث‌شان را شناخت وگرنه که بسیاری از مفاهیم و مضامین کاربردی‌شان بنظر بس مبهم و مغلق و حتی ضد و نقیض می‌نمایند. در مجموع ایشان در دو عرصۀ بس مرتبط‌بهم و در هر عرصه با یک مسأله‌ و در مجموع با دو مسألۀ بس مرتبط‌بهم درگیرند: یکی عرصۀ جامعه و مسألۀ تقابل ملت و حکومت و شکاف میان این‌دو و دیگری عرصۀ جهان و مسألۀ تقابل حکومت و نظام استکبار جهانی؛ در عرصۀ اول خود را در کنار ملت‌ و در برابر حکومت می‌دانند و در عرصۀ دوم در کنار حکومت و در برابر نظام سلطۀ جهانی.

.

و اساسا همین همزمان "هم با حکومت بودن و هم نبودن"شان است که کار را هم برای خودشان و هم مخاطبانشان دشوار می‌سازد. بهرحال تفکیک و تمایز اینکه هر یک از بیاناتشان مشخصا در ارتباط با کدامیک از این دو عرصه و دو مسأله گفته شده- بویژه زمانی که حکومت عاملی محوری و مشترک در هر دو عرصه و هر دو مسأله است، و یا وقتی سخن می‌گویند مشخصا در کدام عرصه‌اند و چرا و چگونه و از چه نقطه‌نظر با چه مضامین و مفاهیم مشترک یا متمایزی به نفع کدام طرف استدلال می‌کنند گاه حتی برای مخاطبان خاص‌شان هم مایۀ سردرگمی‌ست چه رسد مخاطبان عام‌شان!

.

با اینحال آنچه تا حد زیادی امکان و توان تفکیک و تمایز این مهم و رها‌یی از این سردرگمی را ممکن می‌سازد و فارغ از همه حرف‌ها و حواشی بسمت یک نتیجۀ روشن می‌راند کم‌وکیف موضع‌گیری‌شان در هر دو عرصه نسبت به عامل مشترک یعنی حکومت است: در عرصۀ اول در ارتباط با مسألۀ تقابل ملت و حکومت مشخصا در سمت ملت درمی‌آیند منتهی در نقش یک "وفاق‌گرای راست‌گرا" که می‌کوشد با فرافکندن سیاهی‌های حکمرانی به اذناب نظام و سفیدشویی اصل و رأس‌اش مردم را به وفاق با آن فرا‌خواند- همانکه در تفکیک و تمایز از گفتمان غیرانقلاب و ضدانقلاب "گفتمان انقلاب"اش می‌نامد.

.

ولیکن در عرصۀ دوم و در ارتباط با مسألۀ تقابل حکومت با استکبار جهانی کاملا برعکس، هرچه وفق و وفاق و سازش از جانب هرکه باشد را بشدت به باد انتقاد می‌گیرند و عملا در پیروی و پشتیبانی از گفتمان انقلاب (حکومت) که اینجا در نقش "نه به نظام سلطه" و "گفتمان نفی" ظاهر می‌شود، دستورالعمل "ستیز تا سر حد مرگ" را توصیه و تجویز می‌کنند. اینجاست که منظور ایشان از "نیروهای نفی" و "نیروهای اثبات" کاملا معلوم می‌شود: نیروهای نفی نیروهای گفتمان انقلاب در عرصۀ دوم‌اند که اکنون بعنوان "محور مقاومت"- تنها نیروهای نفی جهان، در برابر نظام سلطۀ جهانی می‌ستیزند.

.

اینجا اگرچه درک و فهم مرادشان از گفته‌هاشان تا حد زیادی مشخص می‌شود اما درک و فهم خودشان سخت دشوار می‌شود و این یعنی پایان سردرگمی در باب افکارشان آغاز سردرگمی در باب خودشان است: اینکه چطور ایشان برخوردی دوگانه در برابر نظام سلطه دارند- "سلطۀ جامعوی"(داخلی) برایشان هیچ یا چندان مسأله‌ای نیست اما "سلطۀ جهانی"(خارجی) کلان‌مسأله است! برای سلطۀ جامعوی "وفاق" تجویز می‌کنند برای سلطۀ جهانی "ستیز"! مخالفان سلطۀ درونی را نیروهای اثبات می‌دانند و سخت می‌کوبند مخالفان سلطۀ بیرونی را نیروهای نفی "تنها نیروهای اصیل تاریخی" می‌خوانند و سخت می‌ستایند! ...

.

به این ترتیب پربیراه نیست اگرکه فکر کنیم تقلای فکری ایشان در هر دو عرصه و در هر دو مسأله جانبدارانه به نفع عامل مشترک یعنی حکومت تمام می‌شود- تو گویی که هستند تا در هر حال و در هر حوزه در برابر هر نیروی متخاصمی هوای حکومت را داشته باشند! طبیعتا این همدلی و همراهی‌ست که فیلسوف ما را هم همچون خود حکومت "دشمن‌اندیش" و فلسفۀشان را بس "سوسوزن" و "چشمک‌زن" می‌سازد و عمده‌مفاهیم کاربردی‌شان اعم از سلطه و ستیز و نفی و اثبات و وفاق را هم موردی- حسب اینکه طرف بحث که باشد، موجه یا ناموجه (روشن خاموش) می‌سازد!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و هشتم
✍️ حسین شیران

.

این را دیگر همه می‌دانیم که هر تغییر و تحولی در هر زمینه و زمانی که بخواهد رخ دهد ضرورتا باید "نیروهای عامل" خاص خودش را داشته باشد وگرنه هر چقدر هم که زمان بگذرد و زمینه فراهم باشد و هیچ مانعی هم در میان نباشد مادام که نیروی عاملی در کار نباشد هیچ تغییر و تحولی در هیچ زمینه و زمانی حاصل نخواهد شد. باید توجه داشت که اینجا صحبت مشخصا بر سر نیروی عامل است- یعنی "نیروی آغازکننده و دنبال‌کننده و تمام‌کننده و تداوم‌بخشنده"، و نه هر نیرویی که به هر شکل دستی در کار و پایی در راه دارد اما باری به هر جهت است، گاه هست و گاه نیست، گاه راست است و گاه چپ، گاه تند است و گاه کند، گاه روشن است و گاه تاریک.

.

این‌که اغلب می‌دویم و به‌جایی نمی‌رسیم و می‌جهیم و به چیزی نمی‌رسیم، به‌خاطر اینست که خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه در قالب و قامت یک چنین "نیروهای گاه‌گداری" هستیم که کاروبارمان بگیرنگیرها دارد و نه نوعا نیروهای عاملی که پیوسته بی‌هیچ گیر و گور و گریزی پی‌گیر کار باشند؛ البته این هرگز به‌معنی بی‌چارگی و بی‌فایدگی نیروهای گاه‌گداری نیست- حالیا صاف و سالم و صادق‌ترین افراد ما رسما از آسایش و آرامش خود و خانواده‌ی خود زده‌اند و بی‌هیچ مزد و منتی صرفا از باب احساس مسئولیت اجتماعی خود را درگیر مسائل و مشکلات جامعه کرده‌اند و بی‌هیچ توقع و تمنای پست و مقامی نظرا و عملا در حد توان خود درصدد اصلاح امور برآمده‌اند.

.

مشکل این‌جاست که همه یا اغلب‌شان در بهترین حالت چراغ‌های سوسوزنی هستند که باز خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه بسی دور از هم و بی‌ارتباط با هم افتاده‌اند و هر کدام فوق‌فوق‌اش روشنی‌بخش محفل و مجلسی مختصرند برای همین، هم در مقام اندیشه و هم در مقام عمل چندان کاری از پیش نمی‌برند و نمی‌توانند که ببرند؛ درحالیکه اگر همه به‌هم وصل شوند و باهم بجوشند و باهم بکوشند طبعا از خیل چراغ‌های سوسوزن‌شان پروژکتوری عظیم پدید می‌آید و تا دوردست‌ها را هم برای خودشان و هم مردم‌شان روشن و پرنور می‌سازد، و معنی و مفهوم روشن‌فکری و روشن‌گری هم اینست و جز این نیست که تحققا راهی روشن برای پیش‌رفت پیش پای جامعه بگذارد.

.

باری، فرق نیروهای گاه‌گداری با نیروهای عامل در پخش و پلا و پراکنده بودن و سر و سامان نداشتن و سازمان‌نیافتن‌شان است، هم از این جهت باید به خیل اقشار خاکستر جامعه، هرچقدر هم که تحول‌لازم باشند، حق داد به این راحتی پشت سر نیروهایی که خود سر و سامان و سازمان ندارند و بیش از چند متر پیش پای‌شان را نمی‌بینند و برای باقی راه هیچ طرح و تدبیر و تضمینی ندارند بیفتند. شوخی که نیست بحث تغییر و تحول اجتماعی و یک اجتماع است و هزاران‌هزار پیچ‌وخم دارد که لزوما برای همه یا اغلب‌اش باید از پیش برنامه داشت تا به نتیجه رسید وگرنه البته که همین‌جا ماندن بسی بهتر از "از اینجا راندن و از آنجا ماندن" و اسیر هرج و مرج‌ها شدن است.

.

فلذا آغازکننده‌ی یک تغییر و تحول اجتماعی لزوما باید به تمام‌کنندگی‌اش هم بیندیشد و اساسا این تمام‌کنندگی‌ست که هر تلاش و کوششی را به نتیجه می‌رساند؛ دشواری تغییر و تحول اجتماعی بویژه در کشورهای توسعه‌نیافته مشخصا اینست که نه در خلاء بلکه همچون یک بازی فوتبال در زمین ناهموار حریف و در شرایط نامساعد جوی که باد مخالف از روبرو می‌وزد، با داوری تیمی وابسته به حریف و های‌وهوی و آزادی‌عمل فراوان تماشاگران حریف و زدوبندهای پیش از بازی و احیانا تهدید و تطمیع برخی بازی‌کنان خودی و ... انجام می‌شود، ضمن اینکه حریف هم در میدان تیم قدر خود را دارد که از هر نظر مانع بازی‌سازی و ضد تیم عامل تو عمل می‌کند.

.

در یک چنین شرایطی پیروزی غیرممکن نیست اما طرح و تدبیر و تاکتیکی ورا و فرای طرح و تدبیر و تاکتیک حریف می‌طلبد که لزوما باید داشته باشی تا از حالت دفاعی خارج شوی و در زمین حریف پیش روی و بعد ضرورتا تمام‌کننده هم داشتی باشی تا بتوانی به هدف برسی. اینجاست که ضرورت سر و سامان و سازمان‌یافتگی یک تیم و داشتن پشتیبانی فنی و حرفه‌ای و طرح و تاکتیکی از پیش تعریف و تعیین‌شده و تلاش و تمام‌کنندگی نیروها نقش اساسی خود را در برد یک تیم نشان می‌دهد. به این قرار بود که انقلاب اسلامی در سال 57 پیروز میدان شد- منتهی مشکل اصلی و اساسی این تغییر و تحول هم ضعف در تداوم‌بخشی و محقق‌سازی آرمان‌ها و وعده‌هایش بود که خیلی زود گریبان‌گیر نیروهای عامل‌اش گشت‌.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و هفتم
✍️ حسین شیران

.

یکی از عمده نکات مورد تأکید دکتر عبدالکریمی در جبهه و جریان وفاق‌گرایی از نوع راستی‌اش اینست که اگر هم قرار بر تغییر و تحول باشد- حتی به‌قیمت براندازی، این مهم ضرورتا باید به‌واسطه‌ی "نیروهای ایرانی" صورت پذیرد و نه نیروهای خارجی و یا اتاق فکر و مسیری که دشمنان ایران تعیین کنند. پیش از هر چیز باید گفت این "دشمنان ایران" که می‌گویند، یک "تعمیم خام" از یک "استاد پخته و تام" است که آگاهانه و عامدانه از باب اختلاط بحث یا حس، همه را در برابر یک تهدید یک کاسه می‌کند درحالی‌که لزوما دشمن حکومت دشمن ملت ایران و مملکت ایران نیست- بویژه زمانی که نظرا و عملا شکاف‌ها در میان است و استاد قطعا از این واقعیت آگاه است. ...

.

و اما درخصوص نیروهای عامل البته که هرگونه تغییر و تحولی لزوما باید به‌دست نیروهای داخلی صورت پذیرد و اساسا بدا به‌حال هر آن که غیر این فکر کند و فراتر از آن بدا به‌حال ملت و مملکتی که نیروهای داخلی‌اش در ضعف و ضلالت و جهالت به‌سر برند و نیروهای خارجی بخواهند برایشان تصمیم بگیرند و برایشان تغییر و تحول ایجاد کنند و نظم و نظام بیاورند و ببرند! در این‌صورت البته که نیروهای خارجی بسی حق دارند خود را قیم یک چنین ملت فقیر و صغیری دانند و فردای انقلاب هم بر مال و منال و منابع مملکت حاکم گردند و در هر موردی بنا به مصلحت و منفعت خود عمل کنند، چه هیچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرد!

.

اما آیا واقعا نیروهای داخلی ما در ضعف و ضلالت و جهالت به‌سر می‌برند و براستی در یک چنین شرایط حساس تاریخی نمی‌دانند چه خوب است و چه بد است و چه باید بکنند و چه نباید بکنند و با که باید دست بدهند و با که نباید بدهند؟ البته که هیچ این‌چنین نیست! این درست که نیروهای عامل ما هنوز آن‌سان که باید و شاید به سر و سامان و سازمان و سازوکار و توان و ظرفیت و آلترناتیو لازم برای گذار دست نیافته‌اند اما اگر این ضعف یا ضایعه بخشی ناشی از کم‌وکیف نظرکرد و عملکرد خود نیروها باشد بخش اعظم‌اش ناشی از سر و سامان و سازمان‌زدایی نظام حاکم از این نیروها و تضعیف و تبدیل ساختن امکان‌شان به امتناع است؛ این را هر کسی هم نداند یک حکیم حاذق حتما می‌داند.

.

با این‌حال علی‌رغم همه کوبیدن‌ها و کاستن‌ها و ناتوان و ناتمام ساختن‌های نیروهای داخلی از هر لحاظ و همه خوار و خفیف خواندن‌ها و همه سرکوفت‌ها و سرزنش‌ها از هر جهت- حتی بعضا از بطن و متن خود ملت، تحققا جبهه و جریان تحول‌خواه ایران همچنان حی و حاضر در صحنه است و همچنان خشونت‌پرهیزانه پی‌گیر مطالبات‌اش است. حال این حرف و حدیث و این هول و هراس مداخله‌ی نیروهای خارجی از کجا نشأت می‌گیرد، از توقعات و تقاضاهای مکرر برخی اپوزیسیون‌ها از قدرت‌های خارجی برای ضربه زدن به نظام، از وعده‌های رهایی‌بخش سران برخی قدرت‌ها به ملت ایران، از بهم خوردن موازنه و سرعت گرفتن تغییرات و تحولات در منطقه، از سقوط برق‌آسای اسد به پشتیبانی نیروهای خارجی و ... .

.

اما هیچ‌کدام از این‌ها و غیر این‌ها به‌معنی و مفهوم استیصال و استمداد نیروهای داخلی از نیروهای خارجی و چشم امید دوختن‌شان به بیرون برای تغییرات و تحولات لازم نیست. در این میان حتی اگر مساعدت و مساهلتی از جانب نیروهای خارجی صورت گیرد- کما اینکه در جریان انقلاب 57 هم این اتفاق افتاد، این هرگز نشان عاطل و باطل نشستن و سپردن اختیار خود به دست بیگانگان نیست. گاهی خود شرایط بغرنج خانه از در و دیوار همسایه بالا یا پایین رفتن را ایجاب می‌کند؛ ضرورتا میان این‌چنین ناچاری‌ها و آن‌چنان چاره جستن‌ها از بیگانه‌ها و چادر زدن برای بیتوته‌ی آن‌ها در درون خانه تفاوت و تمایز باید قائل شد.

.

در گذر از این ریزنکات، در اصل قضیه که هرگونه تغییر و تحول ضرورتا باید از طریق و با طرح و تدبیر نیروهای داخلی صورت گیرد هیچ تردیدی نیست- چه راه توسعه‌ی پایدار از درون می‌گذرد؛ حال ببینیم این نیروها از نقطه‌نظر استاد عبدالکریمی مشخصا کیستند و کجا هستند و چگونه می‌خواهند باعث و بانی تغییر و تحول گردند، بعد بپردازیم به نقطه‌نظر فراتلفیق‌گرایی در این خصوص.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و ششم
✍️ حسین شیران

.

و اما نقطه‌نظرات دکتر عبدالکریمی در باب "حکمرانی بد" بواقع قوی‌ترین و قابل‌اعتنا‌ترین نقطه‌نظرات در زمین و زمینۀ اعتدال‌گرایی و احتیاط‌گرایی‌ست و جا دارد بسی فارغ از نقطه‌نظرات پرحاشیه‌شان مورد توجه قرار گیرد. باری، اکنون در اینکه حکم‌رانی بد برای ما یک مسأله و در واقع "شاه‌مسأله" است- چه بسیاری از مسائل و مشکلات ما تاریخا و تحقیقا از آن ناشی شده و باز می‌شود، شکی نیست؛ به‌هرحال به‌اندازۀ کافی قدرت و ثروت و فرصت در اختیار نظام بود و جا داشت در هر زمینه بسی بهتر از این عمل شود و نتایجی بمراتب بهتر از این حاصل شود که متأسفانه نشد و حال بقول خود ایشان در 360 درجه بر هر کجا که دست بگذاریم مسأله داریم.

.

هم از این جهت منتقدان به‌خود حق می‌دهند در مجموع بر کارآمدی نظام در سامان‌دهی امور داخل و خارج بدنمره دهند و از سر تا ذیل‌اش را بابت این "بدکارنامه" مورد شماتت قرار دهند و مشخصا برای ادامۀ راه با این نظام تردیدها روا دارند- مگر اینکه خودخواسته زیر تیغ تیز جراحی رود و طبق رأی و نظر "اعتدال‌گرایان چپ" به یک سری تغییرات بنیادین تن دردهد که این‌هم به تجربه ثابت کرده تاب‌اش را نمی‌آورد و نه فقط مدام از زیر تیغ درمی‌رود بلکه خود به‌روی طبیبان‌اش تیغ می‌کشد! و دقیقا اینجاست که "نظام‌گریزها" دور برمی‌دارند که دیدید این نظام درست بشو نیست و هرچه زودتر باید برود- هرچه بیشتر بماند بیشتر سختی و بدبختی بارمی‌آورد!

.

در یک چنین شرایطی دکتر عبدالکریمی بدوا به ظاهر هم که شده از در مخالف درنمی‌آیند و خطاب به نظام‌گریزها می‌گویند اگر می‌خواهید و می‌توانید این نظام را سرنگون کنید بکنید من مانع نمی‌شوم، منتهی قبل‌اش به من بگویید آلترناتیوتان چیست؛ نظام دیگری که می‌خواهید جایگزین کنید لزوما باید بهتر و برتر از اینکه هست باشد، کو کجاست یک چنین جایگزینی؟ اگر دارید نشان دهید و اگر ندارید- که ندارید، من این حکم‌رانی بد را به خلأ قدرت یا هر نظام سیاسی نامتعینی که بخواهد مسبب بی‌نظمی و بی‌قانونی در این سرزمین گردد ترجیح می‌دهم. اینست که ایشان در شرایط فعلی در فقدان یک آلترناتیو معین و مشخص هرگونه انقلاب و سرنگونی و دگرگونی را سم می‌دانند.

.

یک چنین احتیاط‌گرایی را هرگز به تمامی نمی‌توان تخطئه کرد. مگر نه اینکه احتیاط شرط عقل است؟ چگونه بی‌گدار به آب زنیم و با این حجم از مسائل و مشکلات و تهدیدات درونی و بیرونی، یک سرزمین با این‌همه پهنا و یک ملت با این‌همه آمال و آرزو را یک‌جا به تلاطم امواج نامطمئن و نامتعین بسپاریم؟ اساسا وقتی چندوچون "چهار" معلوم نیست یک دو سه شمردن و بی‌پروا پریدن به سویش چه معنی دارد؟ این "چهار" هم اگر همچو قبلی "چاه" گشت و چندین دهه از عمر ملت و مملکت را هم این چاه سیاه ساخت چه؟ فردا و پس‌فردایش چه کسانی پاسخگو خواهند بود؟ مگرش پرواز و سقوط پیشین و سیل و خیل پیامدهایش را چه کسانی گردن گرفتند این یکی را هم بگیرند؟

.

هم از این‌روست استاد عبدالکریمی، هم انقلاب علیه شاهی که رفت را اشتباه می‌خوانند و هم انقلاب علیه شیخی که هست را؛ چه همانطورکه با رفتن شاه حال و روزمان نه فقط بهتر نشد بلکه بس بدتر شد هیچ بعید نیست با رفتن شیخ هم بس بدتر از اینکه هست شود و همه را بس پشیمان‌تر از پیش سازد. باری اگر امروز تجارب و تبعات پرواز بی‌پروای 57 را پندآموز خویش سازیم پشیمانی‌اش پشته‌ای گران‌بها برای پیشرفت فرداهایمان خواهد بود وگرنه عبرتی که مایۀ پیشرفت شود تا چند پشت به تعویق خواهد افتاد تا نسل‌های بعد ما چگونه از تجارب تلخ ما درس‌ها گیرند و سرانجام به نسل اندر نسل پریدن و افتادن ما پایانی دهند.

.

با وجود این همه همدلی و همراهی، همانطورکه پیش از این عرض شد، استاد عبدالکریمی متأسفانه رفیق نیمه‌راه‌اند و با همه میانه‌داری‌شان در میدان اعتدال‌گرایی فیمابین ملت و حکومت قایق وفق و وفاق‌شان را با همه سرنشین‌هایش به سمت راست هدایت می‌کنند و سرانجام در کمال ناباوری در ساحل نظام حاکم به سرستون اسکلۀ گفتمان انقلاب می‌بندند- همان انقلابی که معتقدند نباید حادث می‌شد! گویی که هم از حادث شدن آنچه نباید می‌شد و شد خرسندند هم از فقدان جایگزینی برای نظام که اگر بود با رفتن‌اش مشکلی نداشتند و خوشبختانه نیست! فلذا از خداخواسته در شرایط موجود ضرورت وفق با نظام و حفظ نظام را نتیجه می‌گیرند!

.

در این میان پرطرفدارترین پرسش حال حاضر- اینکه گیریم آلترناتیو نیست، اولا تقصیر کیست و بعد جایی‌که گذار به نظم و نظامی نوین از هر نظر یک ضرورت است چاره چیست؟- را بی‌هیچ ‌پاسخ مشخصی به امان خدا رها می‌کنند و می‌روند!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و پنجم
✍️ حسین شیران

.

باری، در دنیایی که حاکمان‌اش پیوسته حقایق عالم را فریز می‌کنند و سازمان و سازوکار سلطه و سروری و صرفه‌بری خویش را بر گرده‌ی آن استوار می‌سازند و خیل خردخفتگان عالم را خواه‌ناخواه در بند درک و فهم فرودین خود می‌کنند همواره وظیفه و رسالت فلاسفه و حکما در هر دوره این بوده و است که از منظر و موضعی فرازین در حقایق موضوعه‌ی حاکم نقدها و نظرها کنند و در قطعیت و حقانیت‌شان تردیدها افکنند و بتدریج اذهان خلق را از حقایق منجمد و محدود ‌و محروم از سیر و صیرورت برگیرند و به سمت‌وسوی حقایقی بمراتب متعالی‌تر برگردانند وگرنه زمین خدا و بندگان‌اش را از سلسله فراعنه هیچ راه نجاتی نخواهد بود.

.

در این میان بدا به حال سرزمینی که هیچ فیلسوف و خردمندی در بر نداشته یا در خود نپرورد و یا که فیلسوف و خردمندش به هر دلیل و به هر شکل نعمت و قوت خردش را در خدمت به حاکمان وقت و توجیه و تجویز کاروبارشان بکار گیرد! این‌جاست که همه چیز در مدار مخالف خویش قرار می‌گیرد و بتدریج به ضد خود تبدیل می‌شود! روشنفکر رسما می‌شود ضدروشنفکر- چه بجای فرابردن افکار خویش از سطح حقایق منجمد موجود و فرایافتن اندیشه‌ی لازم برای روشنی‌بخشی و رهایی هم خویش و هم خلق و هم حقیقت از اسارت استبداد حاکم، دربست در همان ارتفاع پست در بند و بنده‌ی حقایق موضوعه و حاکمان وقت باقی می‌ماند!

.

روشنگری‌اش هم می‌شود عین سیاهگری- چه جای آگاهی‌افکنی در بطن و متن جامعه خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه بسی آگاهی‌ستیز می‌شود و مثال کاسه‌ی داغ‌تر از آش در دفاع از حریم و حدود و حقانیت اسباب و اساس حاکم نظرا و عملا بر هر جنبش و جریان آگاهی‌بخشی می‌شورد و هر حرف و حرکتی در راستای بازبینی و بازاندیشی در اصل و اساس حاکم را می‌کوبد و از جان و دل به بازباوراندن حقایق موضوعه و بازپروراندن مریدان و محبان بیشتر برایش می‌کوشد و این‌گونه تمام توان خویش را بجای ارمغان‌آوردن آزادی و آسایش و آرامش برای خلق‌الله صرف بازسازی و بازتوان‌بخشی ایدئولوژی حاکم و بازتولید استبداد و استثمار و بازپخش سیاهی‌ها می‌سازد!

.

اینست که در دنیای حکمت و فلسفه و در کل "حقیقت‌جویی" اصولا و اساسا عزیزداشتن هر چیز و هر کسی به غیر از یا فراتر از حقیقت ممنوع است- چه مایه‌ی تعلل و توقف و مانع پیشرفت حکیم و فیلسوف و توسعه و تکامل حکمت و فلسفه می‌شود. بی‌جهت نیست ارسطو در همان تارک تاریخ فلسفه می‌گوید: "افلاطون گرچه عزیز است اما حقیقت از آن عزیزتر است"؛ معنی و مفهوم و مبدأ و مقصود یک چنین سخن آموزنده‌ای از "معلم اول" را اگر هم من و امثال من ندانیم قطعا یک "معلم فلسفه" بهتر می‌داند- مگرش به ضد خود تبدیل شده باشد و مقام و منزلت و مسئولیت تاریخی خویش را فراموش کرده و در مسیر حقیقت‌جویی دل‌بسته‌ی عزیزی گشته باشد.

.

باری، یک "فیلسوف سرشناس" بسی بهتر و بیشتر از یک "جامعه‌شناس ناشناس" که گاه‌گداری حسب احتیاج یا اشتیاق از پنجره‌اش فلسفه را می‌نگرد، می‌داند که اصولا و اساسا پای‌بندی و پای‌داری و پای‌فشاری به یک چیز و یک کس است که "پایان فلسفه" و "آغاز کلام" را رقم می‌زند و خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه فیلسوف و متفکر و "متعقل آزاد" را به یک متکلم و "متعقل مقید" و موقوفه و متعلقه تبدیل می‌سازد. با این‌حال باز متکلمین را هم مقام و مرتبه‌ای هست و در این میان البته که نازل‌ترین مقام و مرتبه از آن "متکلمین سیاست" است یعنی همه آن‌هایی که عزیزکرده‌شان یک امر یا یک قدرت سیاسی معین است! (در باب متکلمین سیاست اینجا (https://t.me/orientalsociology/5425) نوشته‌ام).

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و سوم
✍️ حسین شیران

.

"وفاق‌گرایی" اصولا و اساسا با مرام و منطق "اعتدال‌گرایی" سازگار است تا افراط‌گرایی و تفریط‌گرایی، و در واقع شعر و شعور و شعار خیل اعتدال‌گرایانی‌ست که به هر شکل بر وجود شکاف میان ملت و دولت|حکومت- حالا به هر شدت و حدتی، اشراف دارند و سیاه و سفیدهای هر دو را می‌بینند و بر عملکرد هر دو در پدید آمدن این شکاف نقد و نظر دارند و در نهایت با همه دل‌خوری‌ها و دل‌زدگی‌ها و حتی درگیری‌های دو طرف باهم همچنان به بهبود اوضاع و احوال و رفع و رجوع و رفوی شکاف امیدوارند و در این راستا سعی می‌کنند نقش "نیروهای میان‌جی" و یا همان "کنش‌گران مرزی" را ایفا کنند و دو سوی شکسته و گسسته از هم را بار دیگر بهم نزدیک سازند.

.

با این وجود همان‌طورکه پیش از این گفتیم اعتدال‌گرایان هم راست و چپی دارند و حسب این‌که وزن بیش‌تری به کدام سو می‌دهند و وفاق را در کدام سو- راست یا چپ، و بیش‌تر به نفع کدام یک- ملت یا دولت|حکومت، پی‌گیری می‌کنند از هم متمایزند. "وفاق‌گرایان راست" مشخصا بر حفظ اصل و رأس نظام اصرار دارند و با تضمین و تحقق این شاه‌شرط می‌کوشند امتیازاتی چند از نظام حاکم برای ملت گیرند و به این طریق ناراضیان را راضی سازند و باز به زیر بیرق نظام آورند. "وفاق‌گرایان چپ" اما سعی می‌کنند با راغب یا وادار ساختن نظام به اصلاحات اساسی و تغییر حداکثری در افکار و افراد هرگونه وفق و وفاق را در زمین منفعت و مصلحت ملت رقم زنند.

.

نظر به این‌که نظام علی‌رغم همه‌ی تهدیدات و تضادها و تناقضات و تنافرات سنگین و سهمگین درونی و بیرونی هنوز حی و حاضر و حاکم است و حتی بسی بیش از پیش اوضاع و احوال و افکار و افعال و افراد را رصد می‌کند، طبعا وفاق‌گرایان راست که قائل به حفظ اصل و راس نظام‌اند و طالب تغییرات حداقلی‌اند نسبت به وفاق‌گرایان چپ که خواهان اصلاحات اساسی و تغییرات حداکثری‌اند نه فقط از فضای بمراتب فراخ‌تر و فارغ‌تری برای فعالیت برخوردارند بلکه حسب ضرورت پشتیبانی‌ها و پشت‌گرمی‌هایی هم دارند که وفاق‌گرایان چپ از آن محروم‌اند فلذا طبیعی است که حرارت و هیجان و های‌وهوی بمراتب بیش‌تری داشته باشند و بیش‌تر به چشم و گوش بیایند.

.

از مهم‌ترین وفاق‌گرایان راست می‌توان به "دکتر عبدالکریمی" و جنبش و جریان فکری‌شان با عنوان "وفاق حول محور گفتمان انقلاب" اشاره کرد که چندیست با جدیت تمام طرح و تعقیب می‌کنند و در منازعه و مقابله با سایر جنبش‌ها و جریانات فکری- که "شبه‌روشنفکری‌"شان می‌خوانند، می‌کوشند با تبرئه‌ و تطهیر اصل و رأس نظام و فرافکندن و پراکندن‌ سیاهی‌ها در میان اضلاع و اذناب‌اش، مقبولیت و مشروعیت و مشارکت از دست رفته‌‌اش را بدان بازگردانند؛ با این تصویر و تصوری که ایشان از خود ساخته و پرداخته‌اند بر روی طیف کنش‌گران سیاسی اجتماعی مورد بحث ما مشخصا در مرز میان نظام‌گراها و اعتدال‌گرایان راست قرار می‌گیرند.

.

در شرایطی که دیگر چندان وجهه و در نتیجه گوش شنوایی برای سایر مبلغین نظام باقی نمانده، دکتر عبدالکریمی شاید آخرین حکیم و خطیبی باشند که در شامگاه ایدئولوژی حاکم در افق خیلی‌ها تبعات تلخ بازتبلیغ و بازتجویز اصل و رأس نظام را به جان خریده و جانانه از آن دفاع می‌کنند. حالیا ایشان را ایستاده بر پل لغزان کشتی نظام رو سوی خیل پیاده‌شدگان می‌بینیم که در فقدان کشتی جایگزین و نیروهای تأثیرگذار دیگر جز نیروهای گفتمان انقلاب (مقاومت)- همان‌ها که "اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین نیروهای تاریخی دهه‌های اخیر" می‌نامند و همچون مسیحِ ایستاده بر سر کوه "خوش‌بحال‌ها" نثارشان می‌کنند، همه را برای بازباور و بازگشت به عرشه‌ی کشتی عتاب و خطاب می‌کنند.

.

از آنجاکه مَرکب موضوع محوری این سلسله نوشتار یعنی "فراتلفیق‌گرایی" بدوا از زمین تعدیل و تقریب و تلفیق و وفاق می‌گذرد و به این سبب ضرورتا در بخشی از مسیر با جریانات "اعتدال‌گرایی" و "وفاق‌گرایی" همدل و همراه می‌گردد در بخش بعد بدوا به وجوه اشتراک و افتراق این دو جریان یعنی فراتلفیق‌گرایی و وفاق‌گرایی راستی از نوع استاد عبدالکریمی‌اش می‌پردازیم و بعد ادامه‌ی بحث را پی‌می‌گیریم. وفاق‌گرایی استاد اگرچه وفاق‌گیری دغدغه‌مندانه برای استمرار نظام حاکم است با این‌حال همین خود هموارکننده‌ی بخش اعظمی از راه دشوار فراتلفیق‌گرایی برای رسیدن به "فراوفاق" و قطب سوم یعنی "نظام فراایدئولوژیک" است.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و دوم
✍️ حسین شیران

.

در ادامۀ بحث پیرامون کلان‌مسألۀ "بودن یا نبودن نظام" و انواع واکنش‌ها و جهت‌گیری‌ها نسبت بدان ضرورتا باید به یکی از مهم‌ترین رویکردهای مطرح در این ارتباط یعنی وفاق‌گرایی پرداخت. در این اواخر و بویژه این روزها که این مسأله به حادترین و حساس‌ترین حد خود رسیده- از جهات مختلف بویژه سرعت و سبقت تحولات و تهدیدات خارجی که بواقع به کلاپس و دپرس شدن نظام انجامیده و نیز شدت و قوت تحولات و تهدیدات داخلی از جمله افت محسوس ظرفیت دولت|حکومت در مواجهه با "توفان ناترازی‌ها" که هنوز بدانصورت برنخاسته ولی زودست که برخیزد و خود دولت|حکومت بهتر از هر کسی می‌داند که این مسأله تا چه حد جدیست و هوا تا چه اندازه پس است، طبیعی‌ست که وفاق‌گرایی بحث اول این روزها باشد.

.

در این شرایط حساس این رویکرد ضمادیست دیرهنگام بر زخم مزمن شکاف میان ملت و دولت|حکومت که متأسفانه بسی دیر پذیرفته و دیر اقدام شد و ای‌عجب هنوز هم تندروهای تریبون‌دار تهی از عقل و درک و فهم و شعور نظام تاب و توان درک یا پذیرش این واقعیت خطیر و خطرناک را ندارند و همچنان بر انکار شکاف پایدارند؛ یا هیچ ملتی در کار نمی‌بینند- همه را رعیت می‌بینند و رعیت هم غلط بکند از نظام مقدس خرده بگیرد و یا که از برش بگریزد، و یا ملت را صرفا در جماعت حلقه‌به‌گوشی خلاصه می‌کنند که هرگاه سوت بزنند در میادین شهر جمع می‌شوند و شعار می‌دهند- باقی همه مزدورند و همان به که بگریزند و بگذارند بروند! غافل از اینکه یک ملت که جایی نمی‌رود، این دولت‌ها|حکومت‌ها هستند که پی‌درپی هم می‌آیند و می‌روند، منتهی کو گوش شنوا و چشم بینا!

.

باری، بواقع امر بازدارندۀ وفق و وفاق‌ها و زایندۀ خیل شکاف‌ها چه در داخل کشور و چه خارج آن خود خیمه‌زنی یک چنین افکار و اقشاری در نظام حاکم و هژمونی نحس‌شان بر همه جوانب زیست اجتماعی ماست و این نه امری نوظهور بلکه باززایی و بازآیی آن درد دیرین ما یعنی سروری و سرآمدی تاریخی عقده و عقیده بر اندیشه و عقلانیت و عاملیتا سروری و سرآمدی عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر عقلا و حکما در این سرزمین است که کمافی‌السابق به اشکال مختلف از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و انجام و فرجام هر یک هر نسلی را به بازتکرار این گفتۀ حزن‌اندود فردوسی وامی‌دارد که سده‌ها پیش حسب حال و روز مردم این سرزمین گفت: "به یزدان که ما گر خرد داشتیم | کجا این سرانجام بد داشتیم!"

.

بر این اساس معلوم است که برای رها شدن از این دور باطل ضرورتا باید به هر شکل ممکن اندیشه و عقلانیت را بر هر عقده و عقیده‌ای سرآمد ساخت و عقده‌داران و عقیده‌ورزان را تحت مدیریت عقلا و حکما درآورد و نه برعکس! وگرنه این ماجرای شوم همچنان در این وادی تاخت‌وتازها خواهد داشت و تاریخ‌ها و تاریکی‌ها خواهد ساخت. ضرر و زیان حاکمیت عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر یک سرزمین هرگز یکسویه و صرفا متوجه ملت و مملکت نیست بلکه متوجه خود نظام‌های حاکم هم هست و تاریخ با تمام توان خود پشتیبان این حقیقت است که ظلم و زیان هر کدام در حق ملت و مملکت خود سنگ بالاسریست که سرانجام سویشان بازمی‌گردد و هرچه بالاتر رود بسی سخت‌تر و سنگین‌تر بر سرشان فرود می‌آید.

.

در حال و روز همین نظام حاکم اگر دقیق شویم خواهیم دید که چگونه حاکمیت عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر آن وفاق حداکثری که در آغاز در کار بود را از میان ربود و زدود و بتدریج شکاف حداکثری را جایگزینش ساخت! و هنوز هم نظام قادر نیست لااقل در مقام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی که ضرورتا باید مبتنی بر خرد و تدبیر باشد تا در سطوح مختلف به مشکل برنخورد تندروهای عقده‌دار و عقیده‌ورز درونش را فرونشاند و دستکم برای دقایقی با بخش به نسبت ملایم‌تر و منطقی‌تر و خردورزتر خود خلوت کند و از هر جهت در راه آمده و هزینه و فایده و فرجام آن نظر کند و با عبرت از گذشته و گذشتگان با دیدی بمراتب بازتر به جامعه و جهان دگرگون‌شده ضرورتا تجدیدنظرهایی در راه پیش‌رو کند.

.

تازه به اسم و رسم مجمع تشخیص مصلحتی هم دارد که ای‌عجب این هم هیچ قادر نیست فراتر از عقده و عقیده عمل کند و خلاف نظر عقده‌داران و عقیده‌ورزان تندرو نظر دهد و دستکم در ارتباط با مسائل کلان داخل و خارج کشور- مصلحت ملت و مملکت به کنار- مصلحت خود نظام را بازگوید! حال بگذریم از اینکه در حقیقت امر فلسفۀ سیاست و رسالت طبقۀ حاکم "تأمین و تضمین مصلحت عموم" است و نه مصلحت خاص و خواص نظام؛ و اگرکه ما جای مجمع تشخیص مصلحت نظام "مجمع تشخیص مصلحت مملکت" داشتیم و از اول اولویتمان پیگیری مصلحت مملکت بود مصداق اصل "چون صد آید نود هم پیش ماست" حال وفق و وفاق و منفعت و مصلحت ملت و دولت و حکومت همه باهم داشتیم و نه چون حالا همه درهم و برهم و سرشار از کین و لبریز از مسأله دست در گریبان هم در معرض سقوط در شکاف‌ها و گسست‌ها بودیم!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و یکم
✍️ حسین شیران

.

در گذر از دو دسته‌ی "نظام‌گراها" و "نظام‌گریزها" که گفتیم نسبت به واقعیت سیاسی اجتماعی نظام حاکم بر ایران نظرا و عملا درگیر افراط‌ها و تفریط‌ها هستند- همه را سفید یا ‌سیاه می‌بینند و از این جهت در دو انتهای طیف قرار می‌گیرند، سومین دسته از عمده‌نیروهای سیاسی اجتماعی فعال در جامعه‌ی ایران را نوعا می‌توان "اعتدال‌گراها" خواند که عموما از منظر و موضعی فیمابین وارد عمل می‌شوند و بواقع سفیدها و سیاه‌ها هر دو را با هم و در کنار هم می‌بینند و به این ترتیب در نقدها و نظرهای خود نسبت به واقع امر جانب اعتدال و احتیاط را دارند.

.

با این حال بسی روشن است که عنوان اعتدال‌گرایی را ما اینجا مسامحتا و مساهلتا در قیاس با افراط و تفریط دو دسته‌ی اول و دوم بکار می‌بریم وگرنه به صرف سفید و سیاه یا پر و خالی هر دو را باهم و در کنار هم دیدن نمی‌توان همه را در یک طبقه و تراز واحدی از اعتدال‌گرایی و انصاف‌گرایی قرار داد و حکم واحدی برای همه جاری ساخت؛ بواقع امر اعتدال‌گرایان خود طیف وسیعی از نیروهای فعال در عرصه‌ی جامعه هستند و حسب اینکه سفیدها یا سیاه‌ها کدام را بیشتر می‌بینند و به کدام سو بیشتر گرایش دارند از این سر تا آن سر طیف پراکنده‌اند.

.

بر این اساس ضرورتا باید برای خود طیف اعتدال‌گرایان هم راست و چپ و حد وسطی در نظر گرفت و به این ترتیب بدوا میان آن‌ها که به هر شکل و به هر دلیل سیاهی‌های کمتری در کارنامه‌ی نظام می‌بینند و نقدهای کمتری بر آن وارد می‌سازند و آن‌ها که سیاهی‌های بیشتری در آن می‌بینند و نقدهای بیشتری بر آن وارد می‌سازند تفکیک و تمایز قائل شد. دسته‌ی نخست طبعا راست‌گرا هستند و در نهایی‌ترین حد خود دیوار به دیوار معاضدان نظام قرار می‌گیرند و دسته‌ی دوم چپ‌گرا هستند و در نهایی‌ترین حد خود در ساحل معاندان نظام پهلو می‌گیرند.

.

"اعتدال‌گرایان راست" هیچ قائل به همه‌کاردرستی نظام نیستند و از این جهت بالکل منکر کمی‌ها و کاستی‌ها و ناراستی‌ها هم نیستند با این‌حال هر سیاهی‌ای که بشود در کار و کارنامه‌ی نظام دید را ناشی از بد یا کژکارکرد کارگزاران منسوب و منصوب نظام می‌دانند و نه هیچ اصل و اساس نظام- چه حسب دلبستگی‌هایی که همچنان به ایدئولوژی حاکم دارند آرایه‌های ذهنی‌شان طوری سازمان یافته که نمی‌توانند هیچ خبط و خطا و خللی در اصل و اساس نظام ببینند، فلذا نقدها و نظراتشان همه معطوف به افکار و افراد پیرامونی‌ست و نه هیچ اصل و اساس نظام.

.

"اعتدال‌گرایان چپ" برخلاف اعتدال‌گرایان راست که منتقدان نرم و نازک نظام‌اند- آن‌هم نه خود نظام بلکه فروع‌اش، منتقدان سفت و سخت نظام‌اند و بد یا کژکارکرد فروع را هم ناشی از بدسازمان‌دهی و بدفرمان‌دهی اصل و رأس نظام می‌دانند و از این جهت نقدهای اساسی بر اصل و رأس نظام دارند و صرفا با لحاظ داشتن اصلاحات اساسی در آن‌ها استمرار نظام را ممکن می‌دانند و هرگونه تغییر و تحول در سطح افراد و افکار پیرامونی را تلف کردن وقت و هدر دادن فرصت برای اصلاحات اساسی و در نتیجه سوق دادن هر چه بیشتر افراد و افکار به سمت گذار می‌دانند.

.

اما حد وسط طیف اعتدال‌گرایی که حد وسط طیف همه‌ی فعالان سیاسی اجتماعی ایران و مصداق بارز "اعتدال‌گرایی راستین" است از نقطه‌نظر این بحث و راه و روش مورد اتکای آن "فراتلفیق‌گرایی" ‌بسیار نقطه‌ی حساس و حائز ارزش و اهمیتی برای تأسیس "هسته‌های مردمی پلورالستیک" برای دست‌یابی به فراوفاق و فراتلفیق و فرآوری "نظام‌ سیاسی فراایدئولوژیک" در راستای توسعه و تحول پایدار ایران است. یک چنین دستاورد بزرگی مستلزم رهایی جامعه‌ی ایران از سیاهی‌های سطح و فراروی به روشنایی فراسطح است- خواه امروز محقق شود یا فردا یا فرداهای دگر.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاهم
✍️ حسین شیران

.

اگرکه بخواهیم در این برهه از زمان خیلی ساده به ترسیم و توصیف وضعیت و موقعیت عمده نیروهای سیاسی اجتماعی فعال در جامعه‌ی ایرانی بپردازیم طبعا نخست باید بصراحت موضوع و محل نزاع این نیروها را مشخص سازیم؛ حالیا با توجه به دیرپا بودن بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه و لاینحل نمودن‌شان در طی زمان، دیگر بسیاری از موضوعات جزئی و حاشیه‌ای تلقی شده، رسما موضوعیت خود را برای مناظره و منازعه از دست داده‌اند و حال چند صباحی‌ست کلا خود نظام حاکم بر ایران و بود و نبودش بعنوان موضوع و مسأله‌ی اصلی مورد منازعه و مناقشه است.

.

در واکنش به این موضوع و مسأله‌ی مهم یعنی "بودن یا نبودن نظام"، ما نظرا و عملا با طیف وسیعی از موضع‌گیری‌ها از جانب نیروهای مختلف مواجه‌ایم که یک سو، مشخصا در انتهای سمت راست، "نظام‌گراها" را داریم که قویا از بود و نمود نظام با همه حرف‌ها و حدیث‌هایش دفاع می‌کنند و پروپاقرص خواهان استمرار نظم و وضع موجودند، و در سوی دیگر، مشخصا در انتهای سمت چپ، "نظام‌گریزها" را داریم که قویا از گزینه‌ی نبود نظام دفاع می‌کنند و نومید از هر اصلاحی، خواهان سقوط و سرنگونی هرچه سریع‌تر آن و گذار عاجل ایران و ایرانی به نظم و نظامی دیگرند.

.

دسته‌ی اول، یعنی نظام‌گراها، نظام را بسی مقدس و متعالی و منشاء همه خیر و خوبی می‌بینند و هرکه هرچه غیر این بدان نسبت دهد را هم همه از قصد و غرض و مرض او می‌دانند؛ در مقابل نظام‌گریزها آن را یک شر مطلق و مبنا و منشاء هرچه فسق و فجور و فساد در داخل و خارج می‌بینند و از این بیش قرار و مدارش را نه فقط برای ایران بلکه منطقه و جهان یک فاجعه می‌دانند. مابین این‌دو دسته بخش وسیعی از نیروها را داریم که نظام را نه همه خیر و نه همه شر می‌دانند و حسب این‌که به کدام سو بیش‌تر گرایش دارند یا ندارند از این سر تا آن سر طیف پراکنده‌اند.

.

اما واقعیت چیست؟ واقعیت اینست و جز این نیست که نظام نه آن‌گونه که خوش‌بین‌ها می‌گویند "همه خیر" بوده و ا‌ست و نه آن‌گونه که بدبین‌ها می‌گویند "همه شر" بوده و است- کما این‌که نظام قبلی هم نه همه خیر نه همه شر بود و حتی نظام بعدی هم نه همه خیر نه همه شر خواهد بود؛ همه سفید یا سیاه دیدن و یا نمودن نه هنر بلکه وهن نقد و نظر است و اساسا هر حرف و حرکتی در نقد هر ایدئولوژی‌ای اگرکه متعهد و متضمن اصل انطباق نظرات با واقعیات نباشد- بخشی را ببیند و باقی را وانهد، خود هم یک ایدئولوژی‌ست و همچون هر ایدئولوژی دیگری "شکنجه‌گر واقعیات" است.

.

هم از این جهت همه‌ی آن‌ها که جانب واقع امر- "نه همه خیر نه همه شر" بودن نظام را گرفته و بر این اساس نسبت بدان واکنش نشان می‌دهند راه و رویه‌ای بس واقع‌بین‌تر و معقول‌تر و منطقی‌تر از دو دسته‌ی دیگر دارند که بسی غیرواقع‌بینانه عمل می‌کنند و از این جهت هیچ‌کدام قادر به قانع و همراه کردن بخش اعظم جامعه، همان‌که "قشر خاکستری" می‌نامیم، نیستند؛ بویژه دسته‌ی اول، "معاضدان نظام"، که صرفا سرگرم سفیدشویی و ستایش نظم و نظام حاکم‌اند و هیچ حالی‌شان نیست تاریخ مصرف‌شان گذشته و دیگر همه روی مخ‌اند و هر حرف و حرکت‌شان تا چه حد تهوع‌آور است.

.

متقابلا ایراد کار دسته‌ی دوم، "معاندان نظام"، هم اینست که شبانه‌روز صرفا مشغول سیاه‌نمایی و شرسازی و شرپردازی‌اند و چون هیچ ابزار و سازوکار و سازمانی جز تحریک و تهییج احساسات ملت بر علیه حکومت ندارند صرفا به سیل خشم و احساسات مردم دل بسته‌اند که بار دیگر کی براه افتد و بالکل نظام را با خود برد! اما مردم آگاه‌اند از این‌که این‌ها هم همچو دسته‌ی اول آگاهی‌بخشی‌شان خود نوعی آگاهی‌پوشی‌ست- چه آمیخته با اغوا و اغفال‌ است، فلذا همه را می‌شنوند با این‌حال باز بست می‌نشینند! و این یعنی حاصل کارشان برای ملت بیش‌تر سرگرمی سیاسی‌ست تا جنبش سیاسی!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و نهم
✍️ حسین شیران

.

حالیا دیگر همه می‌دانیم تم سال سیاست حاکم بر ما مشخصا به "وفاق" گراییده و تحققا از تعامل و توافق و تک‌وپوی حاصل از آن "دولت وفاق" بر سر کار آمده و فعلا به این قرار و مدار اینجا و آنجا و هر جای دیگرش گفت‌ها و شنودها و شعرها و شعارها حکما همه رنگ‌وبوی وفاق بخود گرفته‌اند. در ارزش، اهمیت و ضرورت وفاق بویژه از نقطه‌نظر جامعه‌شناسی هیچ تردیدی نیست چه نظم و نظام و فرهنگ عمومی همه در سایه‌ی وفاق و هم‌راهی و هم‌سویی و هم‌سازی نیروهای اجتماعی بر سر برخی ضروریات حاصل می‌گردد وگرنه که اجتماع بستر تضادها و ستیزهای بی‌پایان می‌گردد و زیست اجتماعی جاری و ساری در آن بسی ناسازوار و جسم‌وجان‌آزار می‌گردد.

.

اما "نظم و ثبات" تنها نیاز مبرم اجتماعات بشری نیست و در کنار آن نیاز به "تغییر و دگرگونی" هم یک اصل اساسی‌ست؛ هر کو یکی از این دو را بیند و دیگری را نه، اسما و رسما خود به زبان خویش می‌گوید نسبت به احساس و ادراک امر اجتماع و اقتضائات‌اش یک "احول" است1؛ و هر که هر دو را بیند و باور کند هر آنچه مابین‌شان می‌گذرد ناشی از تضاد و ستیز این‌دو با یکدیگر است یک "احمق" است2 و هر که خود آگاهانه آن‌ها را مقابل هم قرار دهد و تصویر و تصوری ستیزآمیز از آن‌ها ارائه دهد بی‌تردید یک "احیل" است، در هر حال بدا به حال و روز جامعه‌ای که احولان و احمقان و احیلان بخواهند با طرز نگاه‌های نیم‌کورانه‌ی‌شان آن را اداره کنند!

.

جوامع بشری در حقیقت هم طالب نظم و هم طالب تغییرند- در این تردیدی نیست، با این حساب چیزی که باقی می‌ماند همانا برقراری تعادل و توازن میان این‌دو اصل اساسی‌ست؛ اصولا و اساسا کسی که مدعی وفاق در سطح جامعه و سیاست و مدیریت جامعه است بدوا باید قادر باشد میان این‌دو مهم و کم‌وکیف تواردشان بر هم وفق و وفاقی ایجاد کند؛ این‌که کی و کجا و چطور نظم و ثبات را بر گرده‌ی این همه تغییر و متغیر محقق سازی و کی و کجا و چطور تغییر را بر نظم موجود مقرر سازی بی‌آنکه ثبات حاصل از آن بهم بریزد هنر است، وگرنه وانهادن و یا زیرپا گذاشتن یکی به نفع دیگری که هنر نیست، حکومت است.

.

و بعد هم نظم و ثبات عمومی همیشه یک ارزش اجتماعی نیست، دیکتاتورها و توتالیترها هم نظم و نظام می‌آفرینند- چه بسا قرص و محکم‌تر از بقیه؛ اصولا و اساسا نظم عمومی زمانی واجد ارزش اجتماعی می‌گردد که عوایدش متوجه عموم باشد، به بیان دیگر متعهد و متضمن منفعت عمومی باشد و نه منفعت قشری خاص و بخشی مختصر از جامعه- یک چنین نظمی نظم ایدئولوژیک است و مصداق بارز نظم‌های اجتماعی که باید دگرگون شوند؛ این‌که طبقات حاکم بر یک چنین نظمی سفت و سخت مقابل تغییرات و دگرگونی‌های زمینه و زمان حتی بصورت ادواری می‌ایستند و با تمام توان به حفظ و دوام نظم موجود می‌کوشند یعنی که منفعت‌شان صرفا در قرار و مدار آن است و لاغیر.

.

وفاق هم همین‌طور! نه هر وفق و وفاقی واجد ارزش و اعتنا و احترام است؛ اینجا هم همچو نظم عمومی تنها وفاقی محترم است که منفعت عموم در آن نهفته باشد، فلذا هر کجا صحبت وفاق است بدوا باید پرسید: وفاق میان که و برای چه؟ وفاقی که بخواهد در درون طبقات حاکم و میان صاحبان قدرت و ثروت برای کنار گذاشتن ستیزها و حفظ اصل و فرع نظام سلطه حاصل گردد نه فقط واجد ارزش و احترام و اعتبار اجتماعی نیست بلکه خود شر اعظمی‌ست در راستای استبداد و استثمار هرچه بهتر و بیشتر ملت. شاید هنوز زود باشد بگوییم دولت وفاق ما در پی یک‌چنین سودایی‌ست؛ منتظر می‌مانیم ببینیم آیا تغییرات و تحولاتی از سوی دولت و حکومت برای تحقق وفاق اعظم یعنی وفاق با ملت هم صورت می‌پذیرد یا خیر، همه یک فریب است برای قرار و مدار بیشتر!

.

1. "اصل بیند دیده چون اکمل بود | فرع بیند چونکه مرد احول بود" (مولوی)
2. "زاحمقان بگریز چون عیسی گریخت | صحبت احمق بسی خون‌ها بریخت" (مولوی)

(باقی در بخش بعد)

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و هشتم
✍️ حسین شیران

.

اگرکه ملت‌دولت، یعنی نظام سیاسی اجتماعی‌ای که خالص و خادم ملت باشد، اساسا راسته و خواسته‌ی هر ملتی‌ست و خواستن هم توانستن است پس چرا و چطور می‌شود خیل عظیمی از ملت‌ها علیرغم خواست‌شان عملا نتوانسته و نمی‌توانند به این مهم دست یابند و همچنان زیر سلطه‌ی دولت‌ها و حکومت‌های استبدادی و استثمارگر به سر می‌برند؟ پاسخ هر کس به این پرسش ممکنست بسی متفاوت از دیگری باشد و این طبعا بستگی دارد به موضع و منظری که از آن به مسأله می‌نگرد؛ پاسخ من هم از این قاعده مستثنی نیست و مشخصا از موضع و منظری که اینک از آن به مسأله می‌نگرم مشکل را در خود خود ملت‌ها می‌بینم و بی‌تعارف عرض می‌کنم ملت‌هایی که نتوانسته و نمی‌توانند به این مهم دست یابند لابد وجودش را نداشته و ندارند.

.

اما اینکه چرا و چطور شده وجودش را نداشته و ندارند موضوع و در واقع مسأله‌ی تاریخی و تحقیقی بسیار مهمی‌ست که باید از ابعاد مختلف مورد آسیب‌شناسی اجتماعی قرار گیرد و تکلیف هر ملت از این جهت مشخص شود. مشخصا در مورد ملت ما، به باور من، اگرنه مهم‌ترین، دست‌کم یکی از بزرگترین علل آن اساسا موضوعیت نداشتن این مهم بوده و است و این بواقع بزرگترین قصور و یا واضح بگویم اشتباه اغلب جنبش‌ها و جریانات روشن‌فکری و روشن‌گری ما چه در گذشته چه حال بوده و است که همه یا بیشتر حواس خود را عطف دولت‌ها و حکومت‌ها ساخته و از توجه و تمرکز بر خود ملت غافل مانده‌اند فلذا بیشتر به نقد و نظر در باب کم و کیف وجود دولت‌ها و حکومت‌ها پرداخته، از نقد و نظر در باب کم و کیف وجود ملت و داشته‌ها و نداشته‌هایش بازمانده‌اند.

.

پیش‌فرض اصلی و اساسی این جنبش‌ها و جریان‌ها مشخصا این بوده و است که مشکل اصلی و اساسی مملکت را، "سیدجمال‌‌وار"، دولت و حکومت می‌دانند و معتقدند که اگر این عوض شود لزوما همه چیز عوض می‌شود و این درحالیست ‌که پی‌درپی هم دولت‌ها و حکومت‌ها عوض شده‌اند و اوضاع ما نه فقط عوض نشده بلکه بس بتر شده است! بر این اساس به باور من دیگر تکلیف مشخص است و آن عبور از سد وسیع "سیدجمال‌گرایی" (سیدجمالیسم) است، چه سرانجام خود سید هم از سد خودساخته‌ی خویش گذر کرد و رسما از بی‌هودگی و بی‌ثمری‌اش نالید و بسی غرق تأسف و تأثر گفت:

.

"چه خوش می‌بود اگر تخم‌های بارور و مفید خود را در زمین شوره‌زار سلاطین فاسد نمی‌نمودم، هرچه در این کویر غرس نمودم فاسد گردید؛ ... افسوس می‌خورم از این‌که هیچ کِشته‌های خود را ندرویدم؛ … ای‌کاش تمام افکار خود را در مزرعه‌ی مستعد ملت کاشته بودم، ...". باری، اگر نقد و نصیحت حاکمان گره از کار می‌گشود تاریخ ما پر است از نصیحت‌الملوک‌ها، که اگر کارگر بود مدت‌ها پیش از این ما از شاهنامه‌خوانی به مردمنامه‌خوانی رسیده بودیم نه که هنوز هم حکومت و حاکمانی داشته باشیم و نومید از نقد و نظر و نصیحت ناگزیر به تغییرش بکوشیم!

.

اینست که من به کارآمدی این پیش‌فرض کهنه که اگر دولت و حکومت عوض شود لزوما همه چیز عوض می‌شود بی‌ایمان و نسبت به هر که هنوز مروج این ایده است بدبین‌ام- چه این همه مستندات و اعترافات تاریخی گواه اینست که این‌گونه نشد و نمی‌شود- برعکس من بنوبه‌ی خود به این فکر قائل‌ام که اگر ملت عوض شود همه چیز عوض می‌شود فلذا اکنون میان تصور ملت‌دولت و تحقق آن بسی شکاف می‌بینم که تنها با تغییر خود ملت پر می‌شود و بر این اصل و اساس سه چیز را لازمه‌ی توسعه و تحول پایدار می‌دانم: ملت، ملت، ملت: اول، ملتی که پی به این مهم برد که تا خود عوض نشود چیزی عوض نمی‌شود. دوم، ملتی که پا پیش گذارد و با پشت‌کار لازم بدوا خود و بعد متناسب با آن نظم و نظام‌های حاکم بر زندگی‌اش را عوض کند.

.

سوم، ملتی که نسل اندر نسل پشت کار بایستد و دیگر مجالی برای ابراز وجود فرصت‌طلبان سلطه‌جویی که بی‌گمان در هر جامعه‌ای پیدا می‌شوند ندهد- آنها همیشه و در هر جا بی‌هیچ ایمان و یقینی به آنچه که می‌گویند در قاب زمینه و زمان صرفا از راه هر آنچه باور توست بر تو مسلط می‌شوند و دیگر نه خود تغییر می‌کنند، نه می‌گذارند زمینه تغییر کند و نه حتی اجازه می‌دهند تو تغییر کنی! چون در اصل همه چیز بر پایه‌ی باور تو بنیان نهاده شده و اگر تو دگرگون شوی همه چیز دگرگون می‌شود. اینست که تغییر ممنوع و اندیشه به تغییر یک تابو می‌شود و به این قرار آرام آرام برای یک ملت خوش‌خیال و خوش‌باور کابوس پسرفت جانشین رویای پیشرفت می‌شود.

(باقی در بخش بعد)

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و هفتم
✍️ حسین شیران

.

اگر حقیقت اینست و جز این نیست که هیچ تغییر و تحولی در راستای تحقق ابرپروژه‌ی فراایدئولوژیک "ملت‌دولت" حادث نمی‌شود و هیچ رهایی‌ای از سلطه و سیطره‌ی فروکوبنده و فروکاهنده‌ی نه فقط این نظام ایدئولوژیک بلکه هر نظام ایدئولوژیک دیگری که بخواهد بعد این خودخواهانه و خودمدارانه بر سرزمین و سرنوشت ما حاکم شود حاصل نمی‌شود مگر به حضور و ظهور و ثبوت "نیروهای فراایدئولوژیک" لازم، پس برماست بسی بیش از این‌ها به این مهم بپردازیم و دست‌کم بلحاظ تئوریک بر کم و کیف شکل‌گیری و سازمان‌دهی و سامان‌دهی این نیروها متمرکز شویم.

.

در این راستا نظر به سه‌ضلعی بودن مناسبات و معادلات و مجادلات قدرت در ایران امروز، ضرورتا ما به سه دسته از "نیروهای فراایدئولوژیک" نیاز داریم تا مشخصا در قالب "سه هسته‌" در بطن و متن هر سه ضلع یعنی ملت و دولت و حکومت مستقر شوند و هم‌ساز و هم‌سوی هم فعالیت خود را آغاز کنند؛ ورا و فرای این‌ "سه هسته‌ی هم‌بسته‌ی عهدبسته" ما به یک "هسته‌ی مرکزی فراایدئولوژیک" هم نیاز داریم تا همواره از موضع و منظری فراتر بر کم و کیف فعالیت این سه هسته نظارت داشته و در مجموع جریان استقرار و استمرار این ابرپروژه در جامعه را رهبری کند.

.

اگرکه تمام تلاش نظام‌های ایدئولوژیک نظرا و عملا خلق یک "جامعه‌ی بسته" و محدود ساختن دید و درک و بود و نمود افراد جامعه به حد و مرزهای ایدئولوژی حاکم و تنگ و تیره و تار نمودن هرچه غیر آنست، هدف دسته‌ها و هسته‌های فراایدئوژیک مشخصا درهم‌شکستن این زندان و این ذهنیت و بازگشایی ذهنی و عینی دروازه‌های جامعه و جمعیت به سمت‌وسوی افق‌هایی بمراتب وسیع‌تر و روشن‌تر از افق تک‌تک ایدئولوژی‌های موجود در جهان است. رؤیت یک چنین افقی، بی‌گمان، مستلزم هجرت و رحلت از حریم و حدود تنگ و تار و یا بهتر بگویم چاه هر ایدئولوژیست؛ خود این‌جاست که مولوی بعد رهایی می‌گوید: "در بن چاهی همی بودم نگون | در همه عالم نمی‌گنجم کنون".

.

اکنون نه فقط ملت و دولت و حکومت ما هر سه در سه‌ضلعی موضوعه "اسیر موقعیت" خویش‌اند و مشخصا در سطح مختصات موجودشان باهم زاویه‌ها دارند و از این سبب پیوسته نسبت بهم در وضعیت گیرودار بسر می‌برند، مضاف بر این فی‌نفسه هر کدام "اسیر موجودیت" خویش هم هستند و برای همین هیچ‌کدام به تنهایی قادر به دگرگون ساختن اوضاع- چه به نفع خود و چه به نفع همه، نیستند و این در واقع یک گیر و گودال تاریخی‌ست که برون آمدن از آن جز به ریسمان بلندبالایی که درست از "بالا و میان" فرود آید و فراراهی پیش رو گشاید ممکن نخواهد بود.

.

گاهی فرونشستن نه از فقدان عرضه یا انگیزه و اراده بلکه از فقدان راه و روشی برای فرارفتن است؛ وظیفه و رسالت هسته‌های فراایدئولوژیک بدوا فروانداختن ریسمان این فراایدئولوژی در بطن و متن هر سه ضلع ملت و دولت و حکومت و فراخواندن جمله فرااندایشان به چنگ‌انداختن در آن و فرارفتن از آن برای رهایی از ته چاه درگیری‌ها و در گیرودار هم ماندن‌ها و در نهایت رسیدن به هستی سیاسی اجتماعی نوینی با مواضع و مناظری بس متفاوت است. هرگاه این هسته‌ها در هر سه ضلع ایجاد گردند و این حرکت‌ها از سه سو به سمت "بالا و میان" آغاز شوند مثلث وامانده‌ در سطح بتدریج به هرمی بلندبالا تغییر شکل خواهد داد و در رأس‌اش خورشید این هستی فراایدئولوژیک برای همه ایران و ایرانی درخشیدن خواهد گرفت.

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و ششم
✍️ حسین شیران

.

در اینکه اکنون و در این برهه از زمان تأسیس "ملت‌دولت" برای ما در حکم یک "فراایدئولوژی"ست تردیدی نیست، اما از آنجا که نه هیچ فراتلفیقی بخودی‌خود صورت می‌پذیرد و نه هیچ فراایدئولوژی‌ای بخودی‌خود حاصل می‌گردد، لاجرم ما برای تحقق این مهم نیازمند نیروهای کارآمد لازم هستیم- فراایدئولوگ‌ها و فراایدئولوژیست‌هایی خاص این فراایدئولوژی، که هم برای خروج از وضعیت موجود با همه مسائل و مشکلات‌اش "برنامه" داشته باشند و هم برای استقرار وضعیت جدید و بالاخص یشگیری از این چاه به چاهی دیگر افتادن و باز بروز مسائل و مشکلات مشابه "طرح و تدبیری". حالیا بی‌برنامگی و بی‌طرح و تدبیر بودن برای امروز و فردا بزرگترین نقیصه‌ی اندیشمندان ما و همین خود بزرگترین مانع برای "عاقل و عاقل‌تر جامعه" خواندن‌شان است.

.

اینکه چرا و چگونه ما اینک در وضعیت فقر یا فقدان نیروهای لازم برای این فراتلفیق و فراایدئولوژی به سر می‌بریم را می‌توان بخشی بخاطر ترفندها و توطئه‌های طرح و تدبیرشکن و هسته و هستی‌زدای حکومت دانست، بخشی بخاطر زمینه‌ی فرهنگی و اجتماعی نامساعد حاکم بر جامعه که نظرا و عملا کار کردن برای اجتماع را برای هر کسی سخت و دشوار و پرهزینه و بی‌انگیزه می‌سازد و بخشی هم بخاطر ویژگی‌های شخصی خود نیروها و واگویه‌ها و واگرایی‌های حاکم بر روابط میان آن‌ها. با این وجود هر سه مورد مسلما خود بخشی از کارند و طبعا از عقلای قوم انتظار می‌رود برای گذار از این سه مانع و هر مانع پیش‌روی دیگر طرح و برنامه داشته باشند، چه اصولا و اساسا "راه و چاه‌بلدی" مهم‌ترین ویژگی‌ایست که عاقل و عاقل‌تر را از غیر آن متمایز می‌سازد.

.

در این راستا بر اندیشمندان و اندیشه‌ورزان ماست که بدوا از خود شروع کنند و بر مسائل و مشکلات شخصی و درون‌گروهی خویش فائق آیند و نظرا و عملا خود را از بند "فروداندیشی" (اندیشه در سطح صفر، سطح ایدئولوژی‌ها) رهایی بخشند و لزوما تا به سطح فراز ارتقاء دهند و به "فرازاندیشی" و فراایدئولوژی‌اندیشی عادت دهند. حالیا بخشی از اندیشمندان ما "نظام‌گرا" هستند و خود را به هر دری می‌زنند تا از مواضع ایدئولوژیک و حتی غیرایدئولوژیک نظام حاکم دفاع کنند؛ در مقابل بخشی "عنادگرا" هستند و بهیچوجه با نظام حاکم آب‌شان به یک جوی نمی‌رود و در هر حال به چیزی جز سقوط نظام نمی‌اندیشند، با بعد از آن‌اش یا هیچ کاری ندارند- چه هرچه شود را بدتر از این‌که هست نمی‌دانند، و یا بی‌هیچ تمهید و تضمینی غرق ابهام از برخی جایگزین‌ها سخن می‌گویند.

.

در بین این‌دو جبهه و جریان "وفاق‌گراها" را داریم که اصولا موافق و مدافع اصل و اساس نظام حاکم‌اند با این‌حال رسما منتقد برخی اندیشه‌ها و عملکردهای آن بویژه در برابر ملت‌اند- این‌ها به اصطلاح "اندیشه‌گران و کنشگران مرزی"‌اند که به هر شکل می‌کوشند پل میان ملت و حکومت را پایا و پویا نگه‌دارند و سخت مراقب و نگران‌اند که مباد سیل ستمی از یکی سوی دیگری روان گردد و پل را فروریزد و وفاق منجر به وضع و نظم حاکم را از بین برد. برخلاف نظام‌گراها و عنادگراها- همان "پوزیسیون‌ها و اپوزیسیون‌ها" که جز در و سر و پر زدن به مراکز قدرت به چیز دیگری نمی‌اندیشند و جز دردسر هم چیزی برای ملت و مملکت نداشته و ندارند، برای تحقق فراایدئولوژی ملت‌دولت می‌توان بسی بر روی وفاق‌گراها و کنشگران مرزی حساب کرد.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و پنجم
✍️ حسین شیران

.

باید در نظر داشت که فراتلفیق هیچ‌گاه بخودی‌خود حادث نمی‌شود و هیچ فراایدئولوژی‌ای هم بخودی‌خود حاصل نمی‌گردد؛ فراایدئولوژی هم که حاصل نگردد هیچ ایده و عملی فراتر از سطح ایدئولوژی‌های موجود پدید نمی‌آید و در نتیجه هیچ تغییر و تحولی در راستای تحقق شرایط بهتر و بالاتر عاید هیچ ملت و مملکتی نمی‌شود؛ و این در حقیقت مصداق و مشمول اصل "إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأَنفسهم" است که هر قوم و قبیله و ملت و امتی اگر هیچ تغییر و تحولی در راستای هر آنچه لازمه‌ی رشد و توسعه است در خود و در آنچه دربردارد ایجاد نکند سال‌ها که سهل است قرن‌ها هم بگذرد طبعا در همان حال که هست باقی خواهد ماند، بلکه حسب تغییر و تحول دوران و رشد و توسعه‌ی دیگران در موضع و موقعیتی بس بدتر و فروتر قرار خواهد گرفت.

.

در باب اینکه چه نیروهایی با چه اسباب و اساسی فراتلفیق انجام می‌دهند و فراایدئولوژی فراهم می‌سازند پیش از این اشاراتی داشته‌ایم؛ اصولا و اساسا این مهم جز از طریق تحقیق و تطبیق و ارائه‌ی "تدبیر" و از این جهت جز از جمع "خردمندان جامعه" یا همان "عقلای قوم" برنیاید- در خصوص ویژگی‌ها و در حقیقت تیپ ایدئال این دو "اینجا" سخن گفته‌ایم؛ بدیهی است ابرپروژه‌ای همچو "ملت‌دولت"، بس که راهی پرپیچ‌وخم و پرافت‌وخیز دارد، هم "ابرتدبیر" می‌خواهد و هم "ابرنیروهایی با ابرانگیزه و ابراراده‌ای خاص"، تا به بهترین شکل ممکن در سطحی فراتر از سطح تنش‌ها و تضادها و ستیزهای موجود، سه‌گانه‌ی "ملت، دولت و مملکت" را بنحوی بهم پیوند زنند که به این زودی‌ها و به این سادگی‌ها از مدار هم‌سویی و هم‌سازی و هم‌افزایی خارج نشوند.

.

حالیا بزرگترین مانع در برابر تحقق یک چنین خواسته‌ی خطیری در نزد ما حکومت و ایدئولوژی حاکم است که نظرا و عملا مابین ملت و دولت جاخوش کرده و همچون استخوان لای زخم از جوش و خروش این‌دو قطب باهم و ایجاد قطب سوم ملت‌دولت ممانعت بعمل می‌آورد؛ باید دانست که این امری طبیعی اما نه حقیقی است؛ بهر حال در سرزمین حکومت‌پروری چون ایران که تاریخ‌اش از آغاز تا کنون یک‌سره با حکومت‌ها سر شده، طبیعی است این‌که این حکومت هم بهر شکل همچون بقیه می‌خواهد بحضور تاریخی خویش دوام بخشد و هیچ عجیب هم نیست این‌که دیگرانی هم هستند که تازه برای کسب سلطه و تشکیل حکومت صف ایستاده‌اند تا شاید در گذر از نظام حاکم آن‌ها هم در برهه‌ای از تاریخ در وادی پهناور ملت و دولت و مملکت ایران تاخت‌وتاز کنند!

.

این‌که بالاخره کی این چرخه‌ی منحوس در این سرزمین تمام می‌شود و بساط سلطه‌ی ادواری فرقه و فکری خاص بر ملت و دولت و مملکت برچیده می‌شود بستگی دارد به این‌که کی تغییرات و تحولاتی اساسی فی‌نفسه در خود این‌ها و در مناسبات و معادلات میان آن‌ها ایجاد می‌گردد. طبیعی است مادام که فراایدئولوژی لازم برای گذار از ایدئولوژی‌های ستیزه‌جوی کنونی فراهم نگشته و مبنای نظر و عمل واقع نگشته و ملت و دولت هر دو را از دو سو شایسته و بایسته‌ی پیوندی پویا و پایا برای پدید آوردن قطب سوم نساخته، البته که مرکب حکم‌رانی ایدئولوژیک بر این سرزمین همچنان زین و آذین خواهد داشت و پی‌درپی هم وسوسه‌ها و سلسله‌ها خواهد ساخت و کما فی‌السابق دولت و ملت و مملکت را دوره به دوره مستعمره‌ی این و آن فرقه و فکر باقی خواهد گذاشت.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و چهارم
✍️ حسین شیران

.

❇️ از "وفاق" ادریس بررفت از زمین تا آسمان | وز "خلاف" ابلیس دررفت از بهشت اندر سقر (سنایی)

.

اکنون ببینیم چگونه می‌توان با "فراتلفیق‌گرایی" و "فراایدئولوژی" حاصل از آن به مسائل و مشکلات فراوان جامعه ورود داشت. از شاه‌مسأله‌ی حال حاضر جامعه یعنی "شکاف میان ملت و دولت- و در واقع حکومت" شروع می‌کنیم- مسأله‌ای که اگر حل و فصل شود به تبع آن بسیاری از مسائل و مشکلات خرد و میان و کلان ما در داخل و خارج حل و فصل خواهند شد و اساسا از این جهت است که شاه‌مسأله‌اش می‌نامیم. رابطه‌ی ملت و دولت کم رابطه‌ای نیست- کم و کیف توسعه و تعالی هر جامعه‌ای در هر زمینه‌ای به کم و کیف این رابطه بستگی دارد- هم از این جهت است جامعه‌شناسی که در حقیقت "علم رابطه‌شناسی" است مطالعه و آسیب‌شناسی اجتماعی این رابطه را سرلوحه‌ی کار خویش دارد.

.

حالیا در اینکه تنافرات شناختی روی‌هم انباشته‌ شده در طی دوران روابط مابین ملت و دولت- و در واقع حکومت را از مدت‌ها پیش شکرآب ساخته و اکنون در گذر از مراتب انتقاد و اعتراض و اعتصاب رسما به "سطح ستیز" رسانده است تردیدی نیست. حالا دیگر بعنوان یک واقعیت اجتماعی باید پذیرفت که ذهنیت اغلب مردم ایران از نظام سیاسی حاکم عبور کرده و تنها عینیت‌شان ناگزیر دربند دیوارهای بلند نظام باقیمانده است؛ هرکس خلاف این فکر کند یا در خواب و خیال است و یا که آگاهانه نقشی "ذهن‌خراب‌کن" در زمین اندیشه‌ورزی و چاره‌جویی بازی می‌کند؛ در هر دو حال بر اندیشه‌ورزان و چاره‌سازان راستین این سرزمین است بی‌خیال قیل و قال یک چنین افرادی کار و بار خویش پیش برند!

.

پیش از این گفتیم که فراتلفیق‌گرایی برای گریز و گذار از وضعیت ستیز میان دو قطب متنافر و متخاصم "قطب سومی" در نظر می‌گیرد که اصولا و اساسا از تقریب و تعدیل و تلفیق آن‌دو در سطحی فرا (بین و بالا) حاصل می‌گردد. قطب سومی که برای شکاف و ستیز میان ملت و دولت در نظر است همانا نظام حکم‌رانی فرآوری شده‌ای بنام "ملت‌دولت" است- یعنی دولتی تماما برآمده از ملت، با ملت و برای ملت؛ و این البته در حکم حقیقت امر است یعنی هر آنچه باید باشد، حال اینکه تا کجا یک چنین حقیقتی در عالم واقع بوقوع پیوندد بستگی دارد به فراست و فرهیختگی و فرهنگ اجتماعی-سیاسی هر دو سو یعنی هم دولت‌مردان و هم مردمان که تا کجا پای‌بند اصول و اساسی باشند که از سر وفق و "وفاق" در میان نهاده‌اند.

.

باری، نکته‌ی مهم اینجاست که قطب سوم دیگر نه از تسلط و تفوق ادواری یک قطب یا یک ایدئولوژی بر دیگری- چه فراتلفیق و فراایدوئولوژی در حقیقت پایانیست بر یک چنین روال و روندی، بلکه از توافق و تعامل و تعالی قطبین حاصل می‌شود و این در دو مرحله صورت می‌پذیرد: نخست خارج ساختن آن‌ها از وضعیت ستیز و رساندن‌شان به "سطح سازش"- همان پلورالیسم که پایه و اساس کار است، و این بواقع هیچ کار ساده‌ای نیست بلکه مستلزم تغییرات و تحولاتی اساسی در هر دو قطب در راستای شایسته و بایسته ساختن‌شان برای مرحله‌ی بعدیست که طی آن قطبین وارد "فاز سازندگی و پردازندگی" می‌شوند- همان‌که به خلق قطب سوم ختم می‌شود؛ و این یعنی راه سازندگی از سازش می‌گذرد.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و سوم
✍️ حسین شیران

.

❇️ "فراتلفیق" در مسیر حقیقت‌جویی حقایق عالم را همواره در موضعی "مابین" می‌جوید.

.

"فراتلفیق" در مسیر حقیقت‌جویی حقایق عالم را همواره در موضعی "مابین" می‌جوید و بعد سعی می‌کند چهره‌ی جدیدی از حقیقت را در سطحی "بالاتر" از سطح رویدادها (ایسم‌ها و ایدئولوژی‌های) موجود بازسازی و بازیابی کند؛ پیشوند "فرا" (معادل Meta) مبین و متضمن معنی و مفهوم "بعد و بالا" (After & Above) است و وقتی با عنوان "تلفیق" هم‌نشین می‌گردد مشخصا مبین هر آن "تغییر و تحولی" می‌گردد که مابین چیزهای معینی صورت می‌پذیرد و مابعد و ماورای آن چیزها به خلق چیز جدیدی از آن چیزها منجر می‌گردد که در مقام و موقعیت در مرتبه‌ای بالاتر از خود آن چیزها می‌نشیند. (تفاوت بارز فرا با پسا (Post) خود همین‌جاست که پسا صرفا مبین مفهوم "بعد" است و نه "بالا" و آنچه در پی‌اش می‌آید لزوما واجد علو درجه نیست.)

.

از آن‌جایی که جهان اندیشه و عمل به وجه غالب درگیر دوگانه‌گرایی‌ها و دوقطبی‌هاست ما اینجا از فرآورده‌ی جدید حاصل از فراگرد فراتلفیق با عنوان "قطب سوم" یاد می‌کنیم. قطب سوم اصولا و اساسا یک "فراایدئولوژی" است که از نظر شباهت و قرابت به حقیقت امر دست‌کم مرتبه‌ای بالاتر از ایدئولوژی‌هایی قرار می‌گیرد که نظرا و عملا از تقریب و تلفیق آن‌ها پدید آمده است؛ دقت شود که تنها مرتبه‌ای بالاتر و نزدیک‌تر به حقیقت و نه نائل به حقیقت، فلذا همچنان جا دارد مشمول فراتلفیق‌ها گردد و هرچه بیشتر و بهتر به حقیقت امر نزدیک‌تر و شبیه‌تر گردد و این یعنی نه فراتلفیق و نه فراایدئولوژی هیچ‌یک پایان کار نیست و اصولا و اساسا در امر حقیقت‌جویی نقطه‌ی پایانی وجود ندارد- خلاف این هر تفکری تحققا به توقف‌ها و تحجرها منجر می‌گردد.

.

اگرکه هدف از فراتلفیق کاستن از تنش‌ها و تضادها و ستیزها از طریق زدودن گرد اوهام و امیال و اغراض از چهره‌ی افهام ایدئولوژی‌ها و جفت و جور ساختن آن‌ها باهم است پس قطب سوم و یا همان فراایدئولوژی‌ای که از تقریب و تلفیق آن‌ها بدست می‌آید ضرورتا باید بهتر و برتر و سرتر و با شرایط موجود بسی سازگارتر از تک‌تک ایدئولوژی‌های تلفیق شده باشد وگرنه که هیچ فراتلفیقی صورت نگرفته و هیچ فراایدئولوژی‌ای حاصل نگشته است. فراتلفیق بواقع در حکم پاستوریزاسیون ایدئولوژی‌هاست چه می‌کوشد با حذف هرچه بیشتر عوامل (میکروب‌های) تنش‌زا و تضادافزا و تفرقه‌انگیز از هستی ایدئولوژی‌ها امکان تجمیع و تغلیظ هرچه بهتر عناصر حقیقی آنها را فراهم سازد و چهره‌ی بمراتب برتر و سرتری از حقایق حاکم بر زندگی اجتماعی ارائه دهد.

.

از این جهت فراایدئولوژی‌ بواقع ایدئولوژی فرآوری‌شده و بروز شده و فراخور زمینه و زمان گشته‌ایست که ضرورتا در هر دوره از حیات اجتماعی بشر باید از زهدان بازاندیشی‌ها و بازنگری‌ها و بازسازی‌ها و بازیابی‌های مستمر زاده شود تا بنحوی مؤثر پاسخ‌گوی مسائل و مشکلات عام و خاص زمان گردد وگرنه هیچ گریزی از کش‌وقوس‌ها و زدوخوردها میان خرده‌حقایق پراکنده در میان فرقه‌ها نخواهد بود. بهر حال در برابر خیل اذهان ایدئولوژی‌ساز و حجم جریانات ستیززا و سلطه‌افکن حاکم بر جهان ضرورتا باید اذهان وفاق‌گرا و جریانات اجماع‌انگیزی هم در کار باشند. عرصه‌ی زندگی اجتماعی بالطبع عرصه‌ی رقابت است، اگرکه تا امروز جبهه و جناح جنگ‌افروز بر جامعه و جهان مسلط بوده و است لابد بسی بهتر از جبهه و جناح صلح‌افکن عمل کرده و می‌کند!

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و دوم
✍️ حسین شیران

.

هرگاه ستیز میان دو قطب محرز و مزمن گردد دیگر تلاش برای وفاق آن‌دو آب در هاون کوبیدن و بیهوده معطل کردن است، باید با خلق "قطب سوم" از هر دو عبور کرد. این اصل اساسی که پیش از این هم بدان اشاره داشتیم در حقیقت معرف و مبین "فراتلفیق" است- رویکرد و روشی برای "کاستن" از حجم تعددات و تنوعات موجود در ارتباط با هر حقیقتی که تحققا در طول زمان توسط ایدئولوژی‌ها پاره‌پاره گشته و هر پاره از آن در میان فرقه‌های مختلف پراکنده گشته و خواه‌ناخواه با ناخالصی‌هایی همچون اوهام و اغراض و امیال درآمیخته و توهما بمثابه‌ی یک حقیقت ناب مبنای پندارها و گفتارها و کردارهای تعصب‌آلود و تحکم‌آمیز فرقه‌ها گشته و از این جهت همواره محل و منشأ و مبنای ستیزها در درون و بیرون گشته است.

.

به این ترتیب فراتلفیق در اصل و اساس یک "تکثرگرای تکثرکاه" است یعنی در عین حال که قویا به پلورالیسم قائل است و بدین سبب به ایدئولوژی‌های موجود بمثابه‌ی تفاسیری از حقایق می‌نگرد که لزوما هر کدام واجد افهامی از حقیقت‌اند و به تعبیری پاره‌ای از حقیقت را با خود همراه دارند- وگرنه هیچ در تلاطم دوران دوام نمی‌آوردند- و دقیقا از این جهت است که باید از گزند انواع ایدئولوژی‌های حاکم و متخاصم در امان باشند، با این حال پلورالیسم را نه هدف بلکه پایه و پیمانی برای هدفی بالاتر و والاتر یعنی "بازسازی و بازیابی هرچه بیشتر و بهتر حقیقت" می‌داند که در غیاب تصویر و تصوری از کلیت‌اش، ناگزیر با گردهم‌آوردن و بهم نزدیک ساختن و باهم جفت و جور ساختن پله‌پله‌ی همین پاره‌پاره‌ها صورت می‌گیرد.

.

از منظر فراتلفیق‌گرایی "بازسازی و بازیابی حقیقت" در هر دوره یک "ضرورت اجتماعی" است و این رسالتی است که مشخصا بعهده‌ی "عقلای قوم" است و نه هر کسی؛ بر عقلا و اندیشمندان هر دوره است که در ایدئولوژی‌های موجود (پاره‌پاره‌های حقیقتِ) بازمانده از دوره‌های قبل "بازاندیشی" کرده و "محققانه"- و نه هرگز متعصبانه که شایسته‌ی هیچ عاقل و اندیشمندی نیست - افهام موجود در آنها را بازیافته و گَرد اوهام و اغراض و امیال از رخسار‌‌شان زدوده، در سطحی فراتر از سطح موجود چهره‌ی جدیدی از حقیقت رونمایند و مشخصا آن را مبنای پندار و گفتار و کردار زندگی اجتماعی خویش سازند؛ وگرنه بدون بازاندیشی و بازیابی و به‌روزگردانی حقیقت، نظرا و عملا، از اداره‌ی عاقلانه و عالمانه‌ی اجتماع بازخواهند ماند.

.

در دنیای دائما در حال دگرگونی دلخوش داشتن به عقلانیت نسل‌های گذشته و در پیش داشتن بی‌چون و چرای ایده‌ها و اندیشه‌های آنها در زندگی، خود آن خطای خطیریست که متحجران و متعصبان بر دوره‌های متواتر تاریخی تحمیل کرده و بازمی‌کنند! ممنوع و محدود ساختن بازاندیشی و آزاداندیشی در میراث گذشتگان در هر دوره هم هنر خاص همین‌هاست تا مباد فهم جدیدی از حقایق موضوعه پدید آید و در افهام آلوده به اوهام دیرین‌شان سستی زاید و هستی و حیثیت خرده‌حقیقت محروسه‌ای که حافظ منافع‌شان است را به مخاطره اندازد؛ اما اگر که عقل و درایت آدم أبوالبشر کفاف همه دوران می‌کرد بازتولید و بازتوزیع عقل در میان بنی‌آدم هیچ توجیهی نداشت، همچنین انتقاد مکرر خدا از عدم مصرف آن (أفلاتعقلون).

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و یکم
✍️ حسین شیران

.

وارن بافِت سرمایه‌دار و کارآفرین سرشناس آمریکایی می‌گوید: یک احمق بابرنامه می‌تواند یک نابغه‌ی بی‌برنامه را شکست دهد. باری، باور می‌کنم! همانطورکه اشرار عالم بسی بابرنامه بر اخیار بی‌برنامه فائق آمده و بازمی‌آیند. بواقع سال‌هاست به این نتیجه رسیده‌ام که دنیا زمینه و ظرفیت لازم برای هر کاری- چه خوب چه بد، را دارد و در یک کلام انگار که در برابر خیر و شر بی‌طرف است برای همین در هر کجا و در هر برهه از زمان هر بازی‌ای از هر نوع‌اش را مشخصا آنهایی می‌برند که بابرنامه و بااراده و باانگیزه عمل می‌کنند- حتی اگر بدترین و شرترین مردمان روزگار باشند، و آنهایی می‌بازند که هیچ یا چندان بابرنامه و بااراده و باانگیزه عمل نمی‌کنند- حتی اگر بهترین و خیرترین مردمان باشند؛ در کل در این دنیای دنی "هرکه بابرنامه‌تر، برّاتر و برنده‌تر"!

.

با این نتیجه حکم بر هر که اهل نظر است روشن است: حال که چنین است و جز این نیست، هرکه هستی و دنبال هرچه که هستی بکوش بابرنامه باش و باانگیزه و بااراده عمل کن تا بازی‌ای که در آنی را ببری! خلاف این هر آن اسطوره و افسانه و بهانه که در ذهن داری را فرو ریز و تنها و تنها این یک اصل را فراگیر که "دنیا دنیای رقابت است و در این رقابت هرکه بهتر عمل کند می‌برد و هرکه ضعیف ظاهر شود می‌بازد." این قانون این طبیعتی‌ست که ما همه در آن رها گشته‌ایم و تو اگر بازی‌گری باید طبق این قانون عمل کنی وگرنه می‌بازی و بعد باخت مسلما آنچه جایی نرسد تضرع و تظلم است- حتی به پیشگاه خدایی که تو فکر می‌کنی هست تا نگذارد توی ضعیف ببازی، یا هست تا حق ترا از اقویا بگیرد! زهی خیال باطل!

.

هیچ فکر کرده‌ای چرا و چگونه در جهانی که هیچ برگی از هیچ درختی نمی‌افتد مگر با علم و اذن خدا (انعام، 59)، از بدو تاریخ تاکنون این همه جور و جرم و جنایت علیه بشریت صورت گرفته و بازمی‌گیرد؟ آیا این موفقیت اشرار عالم در رقم زدن این همه جرم و جنایت در زمین و زمان بمعنای بی‌خیالی و بی‌تفاوتی خدا در برابر ماوقع است؟ یا که نعوذ بالله خدا طرف شر است؟ در حقیقت هیچ‌کدام! شک نکن که قوت و موفقیت اشرار ناشی از ضعف و شکست اخیار است- اخیاری که بهر شکل واداده و قافیه را به اشرار باخته‌اند! وگرنه اشرار که به نیروهای ورائی و ماورائی مجهز نیستند، اتفاقا اگر یکی در این میان به این نیروها مؤید باشد آن اخیار هستند که خدا و ملائکه و مخلوقات طبیعی و فراطبیعی‌اش را همه پشت و پناه خود می‌دانند!

.

بر این اساس باید پذیرفت این همه باختی که اخیار در برابر اشرار داده‌اند و از آن تاریخ‌ها ساخته‌اند از بی‌برنامگی و، بی‌پرده بگویم اگر، از بی‌عرضگی خودشان است! از این جهت در هر زمینه و زمان مسئولیت هر جور و جرم و جنایتی که رخ می‌دهد را نه فقط پای اشرار بلکه توأمان پای اخیار هم باید نوشت! هیچ چیز در این میان نافی مسئولیت اخیار نیست! جایی‌که نابکاران بهر وسیله کار خود را پیش می‌برند و بر هرچه دین و دنیاست مسلط می‌شوند چرا کاردرستان نتوانند پیوسته قدرت گیرند و بر هر چه شر است مسلط گردند؟ حکم و حکمت خدا بر جدال همیشگی حق و باطل است، تحققا هر کدام موفق عمل کنند بر دیگری حاکم می‌شوند؛ حال اگر تاریخ را اغلب اشرار نوشته‌اند لابد اخیار در هر دوره بی‌های و هوی یک گوشه نشسته‌اند!

.

تو هم اگر نشسته‌ای که خدا خود گفته باطل می‌رود، باری، قطع یقین هر باطلی رفتنی‌ست اما نه به میل و به پای خویش، تنها در صورتی که حقی باقدرت از راه رسد (اسراء، ۸۱) وگرنه باطل بجای خویش پابرجاست، یکی هم از بین برود آن دیگری بی‌فوت وقت جایش را می‌گیرد!

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهلم
✍️ حسین شیران

.

تا بدین‌جای بحث در ارتباط با مسأله‌ی تعدد و تکثر ایده‌ها و ایدئولوژی‌های موجود در رابطه با حقایق حاکم بر زندگی اجتماعی و تضادها و ستیزهای ناشی از تقابل آنها، به رویکردها و راهبردهایی چند اشاره داشتیم: 1. پذیرش تعدد و تکثر 2. تجمیع 3. تلفیق 4. فراتلفیق، که به ترتیب هر یکی پایه و اساس دیگریست، یعنی بدوا شما باید قائل به اصل تعدد و تکثر باشید تا بتوانید به تجمیع و تقریب‌شان بکوشید و بعد به تلفیق و فراتلفیق در میان جمع‌شده‌ها بپردازید. دو مورد اول برای برقراری صلح و سازش میان ایده‌ها و ایدئولوژی‌ها و حفظ انواع و اقسام ادراکات و افهام موجود از حقیقت است و دو مورد بعدی، یعنی تلفیق و فراتلفیق، حرکتی در راستای حقیقت‌جویی و حقیقت‌یابی است.

.

پیش‌فرض بحث- این‌که حقایق عالم تاریخا و تحقیقا در میان ایدئولوژی‌ها پاره‌پاره و پراکنده گشته‌اند، خود بخوبی مبین اهمیت و ضرورت تلفیق و فراتلفیق است. تلفیق در لغت یعنی بهم چسباندن تکه‌ها برای بازسازی و بازیابی یک کل؛ چیزی شبیه پازل، با این تفاوت که ما در پازل، هم بدوا تصویر و تصوری از کل در ذهن خود داریم و هم بی کم و کاست تکه‌های لازم برای بازسازی و بازیابی آن را در اختیار داریم و تنها باید آنها را با هم جفت و جور سازیم، درحالی‌که در خصوص حقایق حاکم بر زندگی، ما نه تصویر و تصور کاملی از کل در ذهن داریم- چه هرچه اصل است از نظر پنهان است، و نه همه‌ی تکه‌های لازم برای بازسازی و بازیابی آن را در دست داریم.

.

اما آنچه بواقع کار حقیقت‌جویی و حقیقت‌یابی را دشوار می‌سازد نه فقط اینها بلکه مضاف بر اینها ازهم‌گریزی تکه‌ها و مقاومت و مخالفت‌شان در برابر همگرایی و یکپارچگی در راستای بازیابی کل حقیقت است؛ برخلاف تکه‌های بی‌جان و بی‌اراده‌ی پازل پاره‌پاره‌های حقیقت هر کدام به سختی با ناخالصی‌هایی چون اوهام و امیال و اغراض درآمیخته و ناصافی‌هایی یافته‌اند که جفت و جور کردن حتی دو تکه از آنها دشوار است چه رسد همه‌ی تکه‌های موجود. تصور تعصب‌آلود کامل و برحق دیدن خویش و ناقص و ناحق دیدن دیگران باعث شده این تکه‌ها (فرقه‌ها) بدین سادگی‌ها تن به تجمیع و تقریب ندهند چه رسد تلفیق و فراتلفیق!

.

ضمن اینکه باید در نظر داشت وجه تشخص و تمایز و در واقع حی و حیات اجتماعی فرقه‌ها و ایدئولوژی‌ها مشخصا در همان وجوه افتراقاتشان از هم است که حافظ منافع‌شان هم است؛ اینها اگر که بخواهند تن به تقریب و تلفیق و فراتلفیق دهند ناگزیر باید بر مدار اشتراکات درآیند و از افتراقاتشان دست شویند و این در واقع دست شستن از وجه تشخص و تمایز خویش و امضای حکم امحای خویش بدست خویش است؛ به بیان روشن‌تر تقریب و تلفیق و فراتلفیق در نزد و نظر فرقه‌ها و ایدئولوژی‌ها یعنی خودکشی، از این جهت از خود فرقه‌ها و افتاده‌ها در دام ایدئولوژی‌ها هرگز نباید توقع حقیقت‌جویی و حقیقت‌یابی داشت. (باقی در بخش بعد)

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۳ آبان ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

⏺ هرگاه ستیز میان دو قطب "محرز و مزمن" گردد دیگر تلاش برای وفاق آن‌دو آب در هاون کوبیدن و بیهوده معطل کردن است، باید با خلق "قطب سوم" از هر دو عبور کرد.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و نهم
✍️ حسین شیران

.

اصل و اساس این بحث این پیش‌فرض بوده و است که حقایق عالم در میان ایدئولوژی‌ها پاره‌پاره و پراکنده گشته‌اند و ما حالا در ارتباط با هر حقیقتی نه یک ایدئولوژی بلکه ایدئولوژی‌ها داریم که هر کدام حسب موضع و منظر و مخزن خویش بر ادراک بخشی از آن حقیقت نایل آمده و باقی آن را با خیال‌پردازی‌ها و گمانه‌زنی‌ها ساخته و پرداخته‌اند، هم از این جهت ما اکنون نه با معرفتی خالص بلکه ملغمه‌ای خاص از "افهام و اوهام" طرف‌ایم که به نسبت‌های مختلف باهم درآمیخته و در بستر زمان درغلتیده و خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه رنگ و بوی "امیال و اغراض" هم بخود گرفته و با این ویژگی‌ها حالا هر کدام بمثابه‌ی یک حقیقت تام مرجعی برای فکر و فعل فرقه‌ای گشته‌اند.

.

این "فرَّقوا دینهم و كانوا شيعا كل حزب بما لديهم فرحون" (روم، ۳۲) که می‌فرماید یعنی همین؛ حال اگر کار بدین‌جا ختم می‌شد و هر حزب و هر ایدئولوژی در حد و حریم خویش می‌ماند و درصدد تحمیل درک و فهم و نظر و عمل خویش بر دیگران برنمی‌آمد از نظر اجتماعی مشکل حادی تلقی نمی‌شد، چه اساسا دردی به اسم استیلا و استبداد و انحصارگرایی پدید نمی‌آمد تا از باب تسکین‌اش دربدر دنبال داروی پلورالیسم باشیم، اما همه می‌دانیم که هیچ این‌گونه نبوده و غریزتا- و نه حقیقتا، هر ایدئولوژی تنها خود را محق و محترم و مقدس شمرده و باقی همه را باطل و منحط و منحرف دانسته و بدین سبب خود را سزاوار سروری و باقی را سزاوار سلطه و سربه‌نیستی یافته است.

.

رویکرد جامعه‌شناسی در برابر یک چنین مسأله‌ی اجتماعی خطیر و خطرناکی چه می‌تواند باشد وقتی بسان جامعه خود هم از این درد پاره‌پاره و پراکنده گشته و نظرا و عملا درگیر تکثر و تفرق و تضاد و تقابل دیدگاه‌ها گشته است! بقول معروف این علم اگر طبیب بودی، پیش از جامعه، پاره‌پارگی و پراکندگی خویش دوا نمودی! از این جهت از چند دهه‌ی پیش اندیشه به این درد در رأس دغدغه‌های جامعه‌شناسان قرار گرفته و برای درمان درد مشترک هر دو- هم جامعه و هم جامعه‌شناسی- اول "پلورالیسم" یعنی پذیرش اصل تنوع و تکثر و بعد "تجمیع‌گرایی و تلفیق‌گرایی" یعنی گردهم‌آوردن پراکنده‌ها و پیوند دادن پاره‌‎پاره‌‎ها چاره‌ی کار دانسته شده است.

.

نتیجه؟ چندان رضایت‌بخش نبوده و آن‌سان که انتظار می‌رفت وفق و وفاق و وحدتی میان پاره‌‎پاره‌‎ها و پراکنده‌ها حاصل نشده و از حجم و حدت و شدت تضادها و ستیزها کاسته نشده است! و این یعنی درمان درد بسی نابجا و یا که ناکافی بوده و در نتیجه چندان مؤثر واقع نشده است! در باب چرا و چگونگی این ناکامی در بخش بعد سخن خواهیم گفت، حالیا اشارتی کنیم بر راه حل و آن اینکه: هر گاه تلاش‌ها در یک سطح معین و مشخصی نتیجه نداد ادامه‌ی کار در آن سطح اتلاف وقت و هزینه است باید به سطحی فراتر از آن راه یافت و از موضع و منظری فراتر وارد عمل شد: اگرکه تلفیق برای وفاق مؤثر واقع نمی‌شود به "فراتلفیق و فراوفاق" اندیشید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

⏺ ستیز میان انسان‌ها و ایدئولوژی‌ها امری طبیعی است- یعنی در طبیعت انسان‌ها و ایدئولوژی‌هاست، اما نه هر امر طبیعی حقیقی است- یعنی که حق است و باید باشد.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و هشتم
✍️ حسین شیران

.

همه می‌دانیم که تاریخ بشر سراسر با ستیز پیش آمده است و با ستیز هم پیش می‌رود و این ستیز در طی دوران چه زندگی‌ها که به باد داده و چه ویرانی‌ها که به بار آورده است! بر این اساس بر هر آدم مصلح و متعهدی این یک هدف انسانی اجتماعی والایی‌ست که باید تا جای ممکن بر ستیزها فائق آمد و بدین سبب از قتل‌ها و غارت‌های بیشتر جلوگیری کرد. اما چگونه؟ با چه اسباب و اساسی؟ با چه طرح و تدبیری؟ بارها به نقل از بزرگی تکرار کرده و باز می‌کنیم که عاقلان به حل و فصل مسائل موجود کوشند و عاقل‌تران از بروز آنها پیش‌گیری کنند؛ ما در ارتباط با مسأله‌ی خطیر و خطرناک ستیز قویا به هر دوی اینها باهم نیاز داریم.

.

اگرکه ستیز یک مسأله است پس در حقیقت قابل حل است و باید حل شود و گرنه اسم‌اش را فاجعه باید گذاشت، منتهی برای حل و فصل آن از آغاز تا فرجام باید بنحوی اصولی با طرح و تدبیر عمل کرد؛ شرایط علّی و زمینه‌ای و مداخله‌گرش را یافت و شناخت و شناساند که چگونه تحت چه شرایطی ستیز در جامعه تولید، توزیع و مصرف می‌شود؛ و بعد بر اساس آن‌ها راهبردهایی در نظر گرفت و تا پایان پیگیر نتایج و پیامدهای کاربست راهبردها شد. بدیهی‌ست اراده و اداره‌ی یک چنین فرایند خطیری نه کار هر کسی و نه کار یک کسی‌ست و این تأکیدیست مکرر بر ضرورت مداخله‌ی مستمر و مؤثر حکما و عقلا در جریان امور اجتماع در هر دوره‌ای.

.

جهان غرق ستیز است اما حکما و عقلا ضرورتا میان ستیز و سلطه‌ی طبیعت‌گرایانه‌ی حیوانات و ستیز و سلطه‌ی حقیقت‌گرایانه‌ی انسان‌ها تفکیک و تمایز قائل می‌شوند؛ حیوان و انسان هر دو واجد امیال و اغراض‌اند و بر این اساس طبیعتا خودبین و خودخواه‌اند و خودمحور عمل می‌کنند با این‌حال هیچ حیوانی برای هیچ عمل خود هیچ نیازی به هیچ حرف و حدیث و توجیهی ندارد درحالی‌که انسان برای هر عمل خویش استدلال می‌ورزد و ایدئولوژی می‌سازد و بدین‌وسیله خود را محق و مؤید به حقیقت جلوه می‌دهد و قول و فعل و فکر خویش را موجه می‌سازد؛ اما هر انسانی تا کجا آن‌سان که می‌نماید محق و موجه است؟ مسأله اینست!

.

استدلال‌گر و ایدئولوژیک بودن اگر که انسان را از حیوان متمایز می‌سازد مرتبه‌ای دیگر تمایزی دیگر می‌باید تا این بار استدلال و استدلال‌گر (ایدئولوژی و انسان) خوب و بد و خیر و شر از هم متمایز گردند و این مسلما "ذهن نقاد" می‌خواهد که طبعا و تربیتا خیلی از ماها نداریم با این‌حال چون در اجتماع هستیم و زندگی اجتماعی داریم ضرورتی ندارد همه بر هر امری مجهز و مسلط باشیم، خواه‌ناخواه "تقسیم کار اجتماعی" و "وجدان اجتماعی" در کار است و همچون هر کاری دیگری همین‌که گروه مشخصی متعهدانه این مهم را بعهده بگیرند و خوب و بد و خیر و شر را برای جامعه از هم تشخیص و تمییز دهند کفایت می‌کند.

.

خوب و بد و خیر و شر از نقطه‌نظر اجتماعی و برای اجتماعی که همه جزئی از آنند؛ از این نظر اصولا و اساسا هر انسان و هر ایدئولوژی که به دیگری هم بیندیشد و غیر از خود منافع دیگری را هم در نظر بگیرد هم خوب و هم خیر است و در مقابل هر انسان و هر ایدئولوژی که خود و منفعت خود را بر دیگری ترجیح دهد و بسی زیاده‌خواهانه و زورگویانه منافع دیگران را هم مصادره کند هم بد است و هم شر، و این چیزیست که هم "دین" و هم "اخلاق" آن را تأیید می‌کنند و هر دو هم‌سو و هم‌سخن با "عقل اجتماع‌اندیش" قرار می‌گیرند؛ با این‌حال اینکه چرا و چگونه خیر و خوبی با این همه پشتیبان همواره تحت‌الشعاع جبهه‌ی اشرار است بسی جای بحث دارد!

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۸ مهر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و هفتم
✍️ حسین شیران

.

باری، حالیا هرگونه بددلی و بدبینی نسبت به پوزیسیون (صاحب کرسی قدرت) و اپوزیسیون (طالب کرسی قدرت) مصلحتا از باب باز رودست‌نخوردن از آنهاست و این بقراری که خواهم گفت بمعنا و مفهوم نومیدی مطلق از آنها و یا هیچ ناکارآمدی‌ اجتماعی‌شان نیست. در این تردیدی نیست که پوزیسیون و اپوزیسیون- همانطورکه از عنوان‌شان برمی‌آید، عموما بر سر مقر و مقام و موقعیت باهم ستیز دارند و نه لزوما معیشت من و تو و آزادی ملت و آبادی مملکت- از قضا همه‌ی اینها خود در مصادره‌ی آنها و معوق و معلق و معطل از آنهاست.

.

قشنگ معلوم است که جنگ‌شان- هم بین خود و هم درون خود، جنگ زرگری‌ست و مشخصا بر سر قدرت باهم می‌جنگند و من و تو این وسط بازیچه‌ایم و مدام از هر دو که بنوبت جایشان باهم عوض می‌شود بازی می‌خوریم و فکر می‌کنیم از سر مرام و معرفت بر سر ما و مام میهن باهم می‌جنگند! بر سر مام میهن باهم و در کنار هم با دشمن می‌جنگند و نه باهم- همچو شیرانی که در این راه از جان و مال خویش گذشتند و شهید شدند! اما جنگ اینها نه جنگ شیران بلکه "جنگ روبهان" بر سر سلطه بر مام میهن و چنبره بر ثروت و سرمایه‌ی میهن است!

.

با این وجود اینها همه بخاطر فراهم بودن زمینه برایشان ا‌ست و من و تو مادام که این زمینه را تغییر ندهیم و این معادله را بهم نزنیم همین هست که هست. هر جاده‌ای که باز باشد طبعا وسوسه‌انگیز خواهد بود و این ماییم که راه سلطه و سیطره را برایشان اتوبان کرده‌ایم و خود کنار راه ایستاده با حسرت و یا نفرت تاخت‌وتازشان را تماشا می‌کنیم! هر از گاهی هم به نشان اعتراض به میان جاده می‌پریم و چندی زیر چرخ‌شان هم محو می‌شویم هم محکوم! باقی دلمان خوش است گاه‌گداری حضرات کنار اتوبان می‌ایستند و بما دست تکان می‌دهند و تکه نانی سمت ما پرتاب می‌کنند!

.

اینکه این بازی کی تمام می‌شود بستگی دارد به اینکه کی این معادله عوض می‌شود؛ حالیا این اتوبان سلطه که در سراسر این سرزمین پهن است و پوزیسیون و اپوزیسیون باهم در آن کورس دارند پهنایش از پس‌نشستن ماهاست، درازایش از دورنشستن ماها از هم، صاف و همواری‌اش از ساده‌لوحی و خوش‌خیالی و خوش‌باوری ما، روشنایی‌اش از خاموشی فکر سیاسی اجتماعی ما و علائم‌اش از مکشوف و معلوم‌الحالی ما برایشان- که خوب می‌دانند کی و کجا از ما سرعت و سبقت گیرند، کی بپیچند، کی بالا روند، کی پایین بیآیند، کی بوق، کی چراغ، کی ... .

.

باری، ما این همه ضعف داریم و طبیعی است هرکه ضعف‌اش بیش‌تر، زوری که بر سرش هست هم بیش‌تر، درد و رنج و زاری‌اش هم بیش‌تر! اگر در پی تغییریم هر کدام از ضعف‌ها تاریخ و تحلیل و تفسیر مشخصی دارند و هر کدام مبین راهی و مقتضی راهکاری‌اند! بسم‌الله! فکر جامعی که عطف حل و فصل این همه ضعف باشد کو؟ کجاست؟ ...

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و ششم
✍️ حسین شیران

.

دروغ چرا، من به "ایران آباد و آزاد"ی که "اپوزیسیون" بخواهد برای من بسازد به همان اندازه بددل و بدبین هستم که "پوزیسیون" بخواهد این کار را بکند؛ بواقع به هر دو به یک اندازه بی‌اعتماد و از هر دو به یک اندازه بیمناک‌ام؛ اگرکه خیلی از همین اپوزیسیون‌ها امروز فرقی میان نامزدهای ریاست‌جمهوری نمی‌نهند و باصطلاح سگ زرد را برادر شغال می‌دانند به همین قرار من هم هیچ فرقی میان پوزیسیون و اپوزیسیون نمی‌نهم و هر دو را دو روی سکه‌ی سلطه می‌دانم که مدام در سپهر سیاست چرخ می‌زنند و از این رو به آن رو می‌شوند و از آن بالا بالاها صرفا وعده و وعید بر سر ما می‌ریزند- بقول حافظ "عِرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند".

.

مگر نه اینکه پوزیسیون امروز همان اپوزیسیون دیروز است، به همین قرار اپوزیسیون امروز هم پوزیسیون فرداست- باور نداری عمرت دراز تا ببینی چگونه این آن و آن این و این از آن و آن از این می‌شوند و در هم و بر هم می‌شوند و بنوبت بر تو حاکم می‌شوند و تو ناگهان بخود می‌آیی می‌بینی ای دل غافل، صدسال بر تو و سرزمین‌ات گذشته و همچنان حضرات ترا به آزادی و آبادی‌ای که می‌گویند اندکی جلوتر است وعده و وعید می‌دهند! ایندو موهبت بدوا با مردم بودند همین پوزیسیون-اپوزیسیون‌بازی‌ها آنها را از میان ربود و تا سقف آرمان‌ها و آرزوها بالا برد و بعد برای رسیدن به آنها شعار ساخت و مردمان را در دام شعار انداخت. ای دوصد لعنت بر هرکه اولین بار شعار داد!

.

همین پوزیسیون امروز ما دیروز خود اپوزیسیون بود و با تمام توان بی‌لیاقتی و بی‌کفایتی پوزیسیون وقت را فریاد می‌زد و با شور و شوق فراوان آزادی و آبادانی دنیا و آخرت را باهم به ما وعده می‌داد؛ چه شد؟ چرا نشد؟ حال چه تضمینی هست اپوزیسیون امروز هم که همین وعده‌ها را می‌دهد فردا که به قدرت رسید بدتر از پوزیسیون امروز نباشد؟ اگر یکی با وعده‌های بی‌محل گذشته‌ی ما و پدران‌مان را بلعید هیچ بعید نیست دیگری هم آینده‌ی ما و فرزندان‌مان را ببلعد! آیا کسی هست بنویسد و تضمین دهد این بار چنان نخواهد شد؟ این سرزمین هنوز زمینه و ظرفیت تکرار تراژدی را دارد‌. چرا؟ چون در بطن و متن‌اش عاقل‌ترانی در کار نیست تا از تکرار آن‌ها پیش‌گیری کنند.

.

نسل امروز بسی بی‌اساس خود را فهمیده و ورزیده‌تر از پدران و پدربزرگان خود می‌داند و تصور می‌کند- در واقع متهم می‌کند، آن‌ها ساده‌دل و ساده‌لوح بوده‌اند که فریب اپوزیسیون زمان خود را خورده و در پی‌اش افتاده و انقلاب کرده و ملت و مملکت را بدبخت کرده‌اند؛ این نسل انگار که نمی‌داند هر زمینه و زمانی پوزیسیون و اپوزیسیون خاص خود را دارد و هر کدام در هر دوره با زبان و زینت و زیور و زرنگی خاصی وارد عمل می‌شوند و هر نسل را به طریقی می‌فریبند و بر آن حاکم می‌شوند وگرنه که این بازی خیلی زودتر از اینها تمام می‌شد و بشریت از شر هر قدرت‌طلب و فرصت‌طلبی رها می‌شد. این نسل نمی‌داند تنها یک چرخ کافیست تا اپوزیسیون را به پوزیسیون و جذاب را به جلاد بدل سازد.

.

اما این بددلی و بدبینی مصلحت‌آمیز نسبت به پوزیسیون و اپوزیسیون هیچ مایه و پایه‌ی نومیدی از اصلاح امور و رهایی از دست آنها و حتی بمعنی نومیدی از خود آنها نیست. (باقی در بخش بعد) 🙏

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

⏺ از پیوستگی زمان به پیوستگی اذهان راهی نیست برای آن‌که بازمی‌اندیشد، بدون بازاندیشی هم ذهن هم زمان و هم انسان را گسسته از هم و گسسته با هم خواهیم یافت.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و پنجم
✍️ حسین شیران

.

اگر که از کسی یا چیزی می‌گذری و یا که کسی یا چیزی از تو می‌گذرد "بازاندیشی و بازنگری" در و یا برای مقام و موقعیت جدیدی که خواه‌ناخواه بر تو خلق می‌شود بزرگترین ضرورتی‌ست که باید "بهنگام" بدان بپردازی وگرنه بازماندن از هر چیز و هر کسی آن سرنوشت محتومی است که در انتظار توست؛ در این میان "زمان" بزرگترین چیزیست که از سر ما می‌گذرد و خواه‌ناخواه خیلی از چیزها و کس‌ها را هم همراه با خود از سر ما می‌گذراند.

.

در این هنگامه در گذر از سطح افراد که ناگزیر هر کس باید بنوبه‌ی خویش به فکر خویش باشد تا از قافله عقب نماند در سطح اجتماع ضرورتا باید باشند کسانی که حواس‌شان به گذر زمان و تغییر زمینه‌ای که جماعت بسته بدان و بواقع نشسته در آن‌اند باشد و بهنگام برای موقعیت جدیدی که برای جامعه خلق می‌شود بازاندیشی و بازنگری کنند. بدیهی‌ست در یک چنین سطح کلانی در نظر گرفتن جمیع جوانب و شرایط جامعه و جهان آن ضرورتی‌ست که تنها از عقلای قوم برآید.

.

بدیهی‌ست گذر زمان همه چیز را به یک اندازه تغییر نمی‌دهد و برخی از چیزها همچون ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر جامعه را به کندی تغییر می‌دهد اما این هرگز بمعنی عدم نیاز به بازاندیشی و بازنگری در آن‌ها نیست. بسته به باد مخالفی که در هر برهه از زمان می‌وزد و بسته به حجم گرد و خاک و لرزش و لغزشی که بپا می‌کند باید در ارزش‌ها و هنجارهای جامعه بازاندیشی و بازنگری داشت و در برابر تغییرات و تحولات روزآمد و کارآمد ساخت.

.

برای یک چنین امر مهمی بر عقلای قوم است که بر "برج کنترل جامعه" ایستاده و با چشمانی باز درون و برون جامعه را رصد کنند و با ذهنی باز نسبت ارزش‌ها و هنجارهای جامعه با آینده‌ای که می‌آید و حال می‌شود و حالی که یک‌ریز به گذشته تبدیل می‌شود و گذشته‌ای که مدام دورتر و دروتر می‌شود را بررسی کنند و تکلیف نسل‌های دیروز و امروز و فردا را با آن مشخص سازند؛ اصرار بر حاکمیت ارزش و هنجار واحدی بر همه‌ی نسل‌ها نشان عدم درک فلسفه زمان است.

.

چاره چیست، وقتی زمان مدام نو می‌شود و نوآوری می‌آورد و نوآوری‌ها هر کدام با خود ارزش‌ها و هنجارهای نوینی می‌آورند و خواه‌ناخواه با همه یا بخشی از ارزش‌ها و هنجارهای کهن درمی‌افتند "عاقلان" باید دست بکار شوند و مسائل و مشکلات پیش‌آمده را حل و فصل کنند و مقدم بر آن "عاقل‌تران" با طرح و تدبیری بهنگام نگذارند کار به ستیز و گریز میان سنت و مدرنیته بکشد و باعث و بانی شکاف‌ها و گسست‌های دردناک میان نسل‌ها گردد.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

⏺ ما درگیر جزئیات‌ایم و غرق در آن زندگی می‌کنیم اما ضرورتا باید باشند کسانی که به فکر کلیات حاکم بر جزئیات زندگی‌اند؛ همیشه فکر بهتری وجود دارد برای آن‌ها که می‌اندیشند.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و چهارم
✍️ حسین شیران

.

پیش‌تر گفتیم بدوا بنا به احساسات و ادراکات و استنباطات متفاوت در زمینه و زمان متفاوت بنی‌بشر را گریزی از پیدایش و تکثر ایدئولوژی‌ها یا همان عقاید معطوف به عمل نیست؛ مادام هم که تکثر ایدئولوژی حاکم است جامعه و جهان را هیچ گریزی از تضاد و تنش ناشی از تنافر و تقابل آن‌ها نیست. حالیا بعد هزاران هزار سال زیست اجتماعی و هزاران هزار جنگ و جدال و قتل و غارت، تازه‌تازه بشر به این نتیجه رسیده وقتی تاریخا و تحقیقا هیچ عقیده‌ورزی از موضع خود کوتاه نمی‌آید بلکه حاضر است در راه عقیده‌اش بکشد یا کشته شود- و اساسا هیچ تهدیدی بدتر و بالاتر از این برای جامعه و جهان نیست، پس بگذار همه برحق ولیکن همه باهم باشند.

.

این همان پلورالیسم است، یعنی پذیرش مصلحت‌آمیز تکسر و تکثر (شکستن و زیاده گشتن) حقیقت، یعنی به صلح و سازش فراخواندن تنوعات و تکثرات موجود؛ ارزش و اهمیت پلورالیسم یک، در همین دعوت به صلح و سازش، و به این سبب، دو، حفظ گونه‌های ایدئولوژی بویژه گونه‌های ضعیف و غیرحاکم است. با این‌حال موفقیت پلورالیسم در این ارتباط همواره نسبی بوده و است و همچون هر چیز دیگری با وجود اشاعه‌ی جهانی جاهایی مورد عنایت قرار گرفته و توفیقاتی کسب کرده و در جاهایی دیگر هیچ محلی از اعراب نیافته و هیچ کاری از پیش نبرده است و از این جهت صلح و سازش در سطح جهان همچنان امری دست‌نیافتنی برای بشر باقی‌مانده است!

.

واقعیت اینست که رویکرد پلورالیسم در برابر تکثر ایدئولوژی‌ها نه رادیکال بلکه پالیاتیو است یعنی بدوا به تخفیف و تسکین آلام ناشی از تنوع و تکثر ایدئولوژی‌ها می‌کوشد و برنامه‌ی مشخصی برای درمان قطعی آن ندارد و یا نمی‌خواهد داشته باشد و یا یک چنین چیزی را ممکن و مؤثر نمی‌داند؛ در هر حال چیزی که مشخص است اینست که پلورالیسم با یک چنین روال و روندی نه فقط از تنوعات موجود نمی‌کاهد بلکه برعکس با محفوظ داشتن و میدان دادن به رشد و توسعه‌ی ایدئولوژی‌های مختلف یک‌ریز بدان می‌افزاید و به این قرار بازار ایدئولوژی‌های ریز و درشت را برای جهانیان داغ داغ می‌سازد! برای همین می‎گوییم پلورالیسم نه پایان بلکه پایه‌ای برای آغاز کار است.

.

حال ببینیم این کار که می‌گوییم چیست و بعهده‌ی کیست. پیش‌تر گفتیم مشکل ایدئولوژی‌ها آگاه‌ناآگاه و خواه‌ناخواه آمیخته بودن افهام‌شان از حقیقت امر با اوهام و اغراض است و پلورالیسم که مصلحتا همه را محق و پذیرش‌شان را مجاز می‌دارد بواقع بلاتفکیک رواج افهام و اوهام و اغراض همه را باهم مجاز می‌دارد- البته بشرط آنکه هیچ‌کدام در اندیشه‌ی سلطه بر دیگران نباشند؛ اما این دلیل نمی‌شود ما فراموش کنیم ایدئولوژی‌ها در عین محق بودن مغرض و منحرف هم هستند؛ بر خردمندان قوم است که به زدودن اوهام و اغراض از ایدئولوژی‌ها و خالص‌سازی افهام‌شان برای بازسازی چهره‌ی واقعی حقیقت موضوعه برای نسل‌های بعدی همت گمارند. اما چگونه؟

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ بیانیه‌ی ۱۵۱ نفر از مصلحان آیا اشارتی از عقلای قوم و بشارتی بر پیدایش هرچند دیرهنگام هسته‌ی پلورالیستیک مردمی در این سرزمین است و یا صرفا فراخوانی از سوی فعالان سیاسی برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات اضطراری پیش رو؟

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و سوم
✍️ حسین شیران

.

در بخش پیش سه ویژگی "خردمند بودن" و "طرح و تدبیر دادن" و "در خدمت جامعه‌ بودن" را باهم و در کنار هم تیپ ایدئالی برای عقلای قوم دانستیم؛ حال ببینیم این بیانیه متضمن این سه ویژگی باهم و در کنار هم است یا نه. بدوا ویژگی نخست یعنی خردمندی و خردورزی را بر همه‌ی عزیزان امضاءکننده‌ی این بیانیه مفروض می‌داریم و کمابیش همه را از حیث انتفاع از قوه‌ی مُدرکه و ممیزه‌ی عقل جزو نخبگان جامعه می‌شماریم و تساهلا و تسامحا پندارها و گفتارها و کردارهای عقلانی‌شان در مواضع و مواقع مختلف را هم گواه این می‌گیریم تا بعد.

.

به همین منوال ویژگی سوم یعنی در خدمت جامعه یعنی "ملت، دولت و مملکت"- هر سه باهم و در کنار هم و در ارتباط باهم- بودن را هم برایشان مفروض می‌داریم و این عنوان "پای ایران در میان است" که در صدر بیانیه و "جمعی از دغدغه‌مندان توسعه و مردم‌سالاری در ایران" که در ذیل بیانیه آورده‌اند را هم باور می‌کنیم و این اوصاف را برایشان میمون و مبارک می‌داریم تا هرچه سریع‌تر به اصل کاری یعنی ویژگی دوم "طرح و تدبیر دادن" برسیم و مشخصا بر این پرسش متمرکز شویم که آیا این بیانیه واجد طرح و تدبیری در بطن و متن خود برای جامعه است یا خیر.

.

در شرح ویژگی‌های طرح و تدبیر گفتیم که ضرورتا باید معطوف به مسائل و مشکلات جامعه و متعهد به حل و فصل آن‌ها باشد و در این راستا با کاربست عقل نظری و عقل عملی واجد "رویکرد نظری" و "راهبرد عملی" مشخصی باشد و مهم‌تر از همه اینکه "متضمن نتیجه" و "پی‌گیر و پاسخ‌گوی پیامدها" هم باشد. در این بیانیه رویکرد نظری مشهودی که به چشم می‌خورد "گفتمان وفاق" و "کنش‌گری مرزی" است که اولی بیشتر از سوی دکتر بیژن عبدالکریمی و دومی مشخصا از سوی دکتر مقصود فراستخواه طرح و تعقیب می‌شود و هر دو از نظر جامعه‌شناختی بجای خویش واجد ارزش و اهمیت هستند.

.

و اما راهبرد عملی این بیانیه چیست؟ مصالحه‌گری میان ملت و حکومت برای "افزایش مشارکت" در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو؛ شاید اگر این بیانیه در زمان دیگری غیر از موسم انتخابات که ناگهان همه مهربان و نگران همه چیز می‌شوند منتشر می‌شد اشارت و بشارت دیگری می‌داشت اما حالیا در این برهه نماد و نمود چیز دیگری جز دعوت به مشارکت نمی‌تواند باشد، یعنی در کمال تعجب می‌بینیم که شهد و شیره‌ی همه‌ی حرف‌های قشنگی که در این بیانیه مطرح است در نهایت در کاسه‌ی کوچک "مشارکت در انتخابات" جمع می‌شود بدیهی‌ست این کاسه را هم مثل همیشه حکومت سرمی‌کشد، ته‌ته‌اش چه برای ملت و مملکت می‌ماند را عزیزان باید پاسخ دهند!

.

در نهایت در اینکه آیا این بیانیه می‌تواند مصداق طرح و تدبیری از سوی عقلای قوم برای خدمت به جامعه یعنی ملت و دولت و مملکت هر سه باهم و در کنار هم باشد من یکی تردید دارم و از این جهت حضور هسته‌ی مردمی در این سرزمین را همچنان سایه‌روشن دارم؛ به کارسازی گفتمان وفاق و کنشگری مرزی در این شرایط که ستیزه‌گری با مردم از سر و روی نظام می‌بارد هم هیچ خوش‌بین نیستم. ما به یک "شاه‌تدبیر" نیاز داریم که جامعه را به مرحله‌ای بهتر و بالاتر گذار دهد، ماندن در این وضعیت به نفع هیچ کدام نیست- نه ملت، نه مملکت و نه حتی خود نظام. (باقی در بخش بعد)

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ در جستجوی راهی برای رهایی، از هر مسیری که برویم به "عقلای قوم" می‌رسیم؛ این یعنی هرچه هست در این ایستگاه است و ما بسی بیش از اینها باید در آن درنگ کنیم.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و دوم
✍️ حسین شیران

.

عقلای قوم کیستند؟ عقلای قوم "خداوندان عقل" و خردمندانی هستند که به "طرح و تدبیر" در "خدمت جامعه‌"اند؛ در حقیقت این سه ویژگی- خداوندان عقل، طرح و تدبیر، خدمت جامعه - باهم و در کنار هم تیپ ایدئال عقلای قوم را برای ما می‌سازند و بی هر کدام کلا موضوع منتفی و چیزی به اسم عقلای قوم از درجه‌ی هستی و یا اعتبار ساقط است؛ خداوند عقل باشی و طرح و تدبیری نداشته باشی، طرح و تدبیر داشته باشی و خداوند عقل نباشی، هر دو باشی اما در خدمت جامعه نباشی، در خدمت جامعه باشی اما نه خردمند باشی و نه طرح و تدبیر داشته باشی، هیچ کدام از این حالات شایستگی و بایستگی اطلاق عنوان عقلای قوم را ندارند. نظر به ارزش و اهمیت هر کدام از این سه ویژگی در ادامه بر سر هر کدام قدری تأمل می‌کنیم.

.

اولا خداوندان عقل که می‌گوییم مشخص است به اقلیتی از افراد جامعه نظر داریم که طبیعتا و تربیتا در امر تعقل تخصص و تبحر و تشخص دارند و از حیث انتفاع از قوه‌ی مُدرکه و ممیزه‌ی عقل "نخبگان خرد" جامعه محسوب می‌شوند- نشانه‌اش هم صدور پندارها و گفتارها و کردارهای عقلانی از آنها در مواضع و مواقع مختلف است. بدیهی‌ست هم میزان برخورداری از عقل و هم میزان انتفاع از آن را مراتبی‌ست و خداوند عقل اصولا و اساسا هر آن کسی‌ست که از هر دو نظر در مراتب اعلا قرار دارد. در دنیای غرق احساسات و هیجانات روزافزون امروزین برخورداری از "نخبگان خردمند" که همواره در هر شرایطی در سطحی فراتر از احساسات و هیجانات، راه و روش و منش درست را پیش پا بگذارند خود قدرتی بی‌بدیل برای هر جامعه‌ای تلقی می‌شود.

.

در حقیقت، ارزش و اهمیت اجتماعی و فلسفه‌ی وجودی نخبگان خردمند جامعه در همین ارائه‌ی طریق‌هاست؛ به بیان دیگر از عقلای قوم این انتظار می‌رود که از موضعی فراز نظرا و عملا متوجه و متمرکز مسائل و مشکلات موجود و آتی جامعه باشند و بهنگام برای هر کدام طرح و تدبیری ارائه دهند. تدبیر خروجی کاربست عقل نظری و عقل عملی در ارتباط با مسائل و مشکلات جامعه و لزوما دربرگیرنده‌ی "رویکردهای نظری" و "راهبردهای عملی" در حل و فصل آنهاست. تدبیری که در آن راه و چاه و چاره و آغاز و پایان و پیامدها لحاظ نباشد تدبیر نیست. این یعنی تدبیر را هم تیپ ایدئالی‌ست و به هر چیزی بدین سادگی نمی‌توان تدبیر گفت؛ بسیاری از مسائل و مشکلات ما از همین دستکم گرفتن تدبیر و اطلاق بی‌پایه و بی‌رویه‌اش به خروجی هر محفل و مجلسی‌ست.

.

و اما ویژگی سوم یعنی خدمت به جامعه مقصد و مقصود تمام این تک و پوهاست- منظور از جامعه "ملت، دولت و مملکت" هر سه باهم و در کنار هم و در ارتباط باهم است؛ بزرگترین رسالت و مأموریت عقلای قوم تنظیم و تحکیم روابط میان این سه عنصر اصلی و اساسی در قالب یک طرح و تدبیر کلان و یا باصطلاح "شاه‌تدبیر" است و از نظر جامعه‌شناختی چیزی بهتر و برتر از این نیست که عناصر اصلی و اساسی جامعه باهم و در ارتباط باهم توسعه و تحول و تکامل یابند. اینکه تدبیر در حقیقت یک "امر خیر" تلقی می‌شود از این روست که به "اصلاح امور به صلاح همه" می‌کوشد و نه یکی به ضرر دیگری؛ هر عاملی که فقط بر رشد و توسعه‌ی یکی از اجزا متمرکز باشد نهایتا به آکرومگالی اجتماعی انجامیده سر و سیمای جامعه را بشدت بهم خواهد ریخت.
.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۳ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ دگردیسی از یک توده‌ی توخالی تحت سلطه به یک ملت تودار متمدن متشخص مستقل، آرمان و آرزوی بلندیست که تنها به طرح و تدبیر و تلاش متفکران و متولیان مردمی برآید.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و یکم
✍️ حسین شیران

.

صحبت این‌جا بر سر تبدیل توده به ملت نیست؛ خواه‌ناخواه این اتفاق در سراسر جهان افتاده و طی سازوکارهایی بتدریج توده‌های مردمی به ملت‌ها تبدیل شده‌اند- یعنی خیل مردمانی که در سرزمین‌ها و مرزهای مشخصی محصور گشته و خواه‌ناخواه ملیت و مذهب و تاریخ و فرهنگ و زبان مشترک یافته‌اند؛ اما این هویت‌ یافتن و شناسنامه‌دار شدن توده‌ها نه فقط تغییری در اوضاع و احوال‌شان ایجاد نکرده و باعث رهایی‌شان از سیطره‌ی اقلیت حاکم نگشته، بلکه برعکس هر کدام از این شناسه‌ها که باعث تبدیل شدن توده به ملت گشته، بس پایه مایه‌ی سوءاستفاده‌های ایدئولوژیک واقع شده و بس بلا‌ها از این سبب از جانب ملت‌گراها و قوم‌گراها و مذهب‌گراها و تاریخ‌گراها و زبان‌گراها و امثالهم بر سر توده‌ها آمده و اوضاع را برایشان بس بتر کرده است.

.

و این یعنی راه رهایی توده‌های مردمی از چنگال استیلا و استبداد و استثمار تاریخی طبقات حاکم نه لزوما ملت شدن و مأنوس شدن با شناسه‌های فخرآور بلکه تنها و تنها "سر و سامان و سازمان یافتن" در بطن و متن خویش و به بیان دیگر "تودار شدن توده" است که اگر محقق شود ورق به نفع مردم برخواهد گشت وگرنه توده‌ی توخالی هزار سال هم از سرش بگذرد از این بند دیرین رهایی نخواهد یافت کما این‌که هزاران سال از تاریخ زیست اجتماعی بشر گذشته و نه فقط هیچ از کم و کیف سلطه‌ی حاکمان بر توده‌ها کاسته نشده بلکه برعکس هزاران هزار اسباب و اساس مدرن پا به عرصه‌ی وجود گذاشته و رسما در خدمت طبقات حاکم قرار گرفته و عرصه را بر توده‌های ملی تنگ‌تر و سخت‌تر ساخته‌اند.

.

این‌که چرا تا بحال این مهم یعنی سر و سامان و سازمان یافتن و باصطلاح تودار شدن توده آن‌سان که باید و شاید محقق نگشته و باعث رهایی‌اش از چنگال استبداد و استثمار نشده، در بخش‌های پیشین به برخی از جوانب مهم‌اش اشاره داشتیم: بخش اعظم‌اش را ناشی از هژمونی همیشه برقرار حاکمان و کاوش و کنترل مستمر توده‌ها و ارتباط‌زدایی و پایگاه‌زدایی و تهی‌سازی تحمیلی توده از سوی نظام سلطه دانستیم؛ بخشی را ناشی از ویژگی‌های خود توده و نقطه‌ضعف‌های زمینه‌ساز و ترس از دست دادن منافع و سازش و سازگاری تاریخی‌اش با سلطه و نیز عدم خودنگری و خودانتقادی و خودسازی‌اش دانستیم؛ با این‌حال بیشتر مسئولیت را متوجه "عقلای قوم" و فقر یا فقدان طرح و تدبیرهای لازم برای توسازی و توداری و تقویت توده در مواجهه با نظام سلطه ساختیم.

.

در این‌که کار با توده و برای توده و بر روی توده از دشوارترین کارهاست تردیدی نیست، حتی فکر کردن برای توده هم همین است- بواقع بازی دو سر باخت است، هم از طبقات حاکم می‌خوری هم از خود توده؛ رنجی که انبیاء و اولیاء و روشن‌گران در طول تاریخ از این سبب برده‌اند خود گواه همه چیز است؛ با این‌حال برای انسان‌های بزرگ این هرگز نافی رسالت و احساس مسئولیت‌شان در برابر توده یعنی اکثریت جامعه نبوده و ذات و نهاد پاک و شرافت‌ والایشان اجازه نداده بی‌خیال خود و رسالت انسانی خویش شوند و این طلاوار زیستن است که هنر است و نه آهن‌وار همیشه و هرجا جذب مغناطیس قدرت و ثروت اقلیت حاکم گشتن؛ یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد | آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود. سخت است ولی شرط عاقلی اینست.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ چگونه می‌توان از یک توده‌ی مردمی توخالی‌ی تحت سلطه‌ی مستمر حاکمان به یک ملت تودار متمدن متشخص مستقل تبدیل شد؟

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی‌ام
✍️ حسین شیران

.

توده در لغت یعنی خرمن، پشته، انبوهه، و در کل هر چیزی که بی هیچ نظم و نظام و ارتباط و انسجام خاصی در حجم زیادی روی هم انباشته شود و این شامل آدمی هم می‌شود- توده‌ی مردمی یعنی حجم عظیمی از آدمیان که بی هیچ سر و سامان و سازمان خاصی به یک‌جا گردهم آمده‌اند- همان اکثریتی که دقیقا بدلیل همین بی سر و سامانی و بی سازمانی از دیرباز تا کنون تحت سیطره‌ی اقلیت حاکم زیسته و هنوز به همین دلیل می‌زیند و همچنان خواهند زیست مگر اینکه از این دلیل دور شوند و در بطن و متن خویش صاحب سر و سامانی و سازمانی گردند و به این اسباب و اساس عملا خود بر سرنوشت خویش حاکم گردند.

.

اگرکه زمانی فکر می‌شد توده‌های مردمی همین که به خودآگاهی لازم در خصوص بی سر و سامانی و بی سازمانی خویش برسند دیگر بدین سادگی تحت سلطه‌ی هیچ اقلیت حاکمی قرار نخواهند گرفت حالا دیگر ثابت شده به صرف آگاهی نیست- چه اکنون در خیلی از جاها با توده‌های بس آگاهی طرف هستیم که خواه‌ناخواه همچون توده‌های ناآگاه تحت سلطه بسرمی‌برند؛ و بعد به صرف خواستن هم نیست- چه در خیلی از جا‌ها و خیلی از برهه‌ها بارها و بارها توده‌های مردمی خواهان رهایی از چنگال استبداد و استثمار اقلیت حاکم گشته‌اند اما نتوانسته‌اند، و این یعنی عملا به چیزهایی مضاف بر آگاهی و اراده نیاز است تا کار پیش رود.

.

حالیا خواسته‌ی خیلی از ملت‌ها در هر کجا برقراری نظام سیاسی نوین "ملت‌دولت" است- یعنی دولتی که از مردم و با مردم و برای مردم و مهم‌تر از همه تحت کنترل مردم باشد، اما حتی همین هم اگر «ملت توداری» پای کار نباشد در نهایت جز صورت دیگری از سیطره‌ی اقلیت بر اکثریت نخواهد بود- کما اینکه اکنون در خیلی از جوامع مدرن این‌گونه است. به عنوان و صورت که نیست به عمل و سیرت است، به مدرنیته هم نیست به اتوریته است؛ خیال نکنیم دیگر دوره‌ی فریب اکثریت توسط اقلیت گذشته، نه! هرگز، مدرنیته برای قدرت‌طلبان هم مدرنیته است و از قضا آن‌ها از توده بروزتر و باهوش‌ترند و همیشه با اسباب و اساس و اشکالی نوین درصدد توده‌سواری‌اند.

.

برای همین حالیا تمام تکیه و تأکید این بحث بر ضرورت توداری توده و گریز و گذار از توخالی بودن است. توده‌ی توخالی توپی‌ست ساده و سبک زیرپای طبقه‌ی حاکم- از کوچک تا بزرگ‌اش، که بهر شکل بهر کجا که می‌خواهند می‌کوبند و می‌رانند و می‌برند؛ در این میان هر بربسته‌ای به توده، بادی‌ست به این توپ توخالی تا بسی بیشتر و بهتر شوت شود و بازی برای حاکمان و به نفع حاکمان بسی راحت‌تر و روان‌تر پیش رود. اگر قرار بر بازی نخوردن و باخت ندادن است باید از توخالی بودن و بربسته بودن به شناسه‌های نفخ‌آور و بادافزا رهایی یافت و یک‌بار برای همیشه به تودار بودن دگردیسی داشت؛ اما چگونه؟ به چه ترتیب؟ (باقی در بخش بعد)

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ آیا مردم ایران اکنون و در این برهه از زمان شایستگی و بایستگی مردم‌سالاری را دارند یا نه هنوز راه‌ها و کارها در پیش‌رو دارند و راه‌برها و راه‌کارها لازم دارند؟

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و نهم
✍️ حسین شیران

.

پاسخ افراد مختلف به این پرسش هرچه که باشد را می‌توان در سه دسته خلاصه کرد؛ دسته‌ی اول آن‌ها که پاسخ‌شان مثبت است و در کل نظرشان نسبت به وضعیت و موقعیت مردم ایران در این برهه و در این ارتباط مساعد است. از نظر این دسته از افراد البته که مردم شریف ایران هم همچون مردم خیلی از جوامع دیگر شایستگی و بایستگی مردم‌سالاری را دارند- و چرا نباید داشته باشند، مگر مردم‌سالاری چیست و چه می‌خواهد که مردم ایران ندارند و یا نمی‌توانند داشته باشند؟ اگر این مهم تا حال محقق نشده نه از ناشایستگی مردم بلکه از بازدارندگی حکومت‌ها بوده و است که پی‌‎درپی هم بر ملت حاکم شده و مانع کار شده‌اند و اکنون اگر سایه و سیاهی نظام حاکم کنار رود مطمئنا خورشید مردم‌سالاری در این سرزمین هم طلوع خواهد کرد.

.

دسته‌ی دوم آن‌ها که نظرشان منفی است و برآیند فکری‌شان در مورد کم و کیف مردم ایران مساعد نیست. از نظر این دسته از افراد اگر تاکنون مردم‌سالاری در این مملکت پا نگرفته و همچنان حکومت‌ها پی‌درپی هم بر سر کارند نه از زور و زرنگی آن‌ها بلکه مشخصا از ضعف و زوال و ضلالت ملت در برابر آن‌ها بوده و است. بدیهی‌ست اگر حکومت‌ها مانع محکمی در برابر سلطه‌ی ذهنی و عینی خود نبینند تا آخرالزمان بی‌وقفه بهر شکل ممکن به حکم‌رانی خود ادامه خواهند داد و چرا ندهند؛ ملت ایران هم تاریخا و تحقیقا نشان داده که علی‌رغم برخی جنب‌وجوش‌ها در برخی از برهه‌ها-بویژه در قرن اخیر، تا کجا از ظرفیت لازم برای تحمل حکومت‌ها و حتی حکومت‌پروری برخوردار است و اگر بخواهد به همین منوال ادامه دهد راه بجایی نخواهد برد.

.

دسته‌ی سوم آن‌ها که نظرشان بنوعی ممتنع است و در واقع با تردیدهایی اساسی در این ارتباط مواجه‌اند. این دسته از افراد در عین حال که حکومت را مانعی بزرگ در مقابل تشکیل ملت‌دولت و برقراری مردم‌سالاری راستین می‌دانند ملت را هم دست‌کم در ابعادی از هستی اجتماعی خویش از جمله ویژگی‌های شخصیتی و افکار و افعال لازم برای دموکراسی و نیز سازوکارها و ساختارهای لازم برای رهایی از چنگال حکومت و ایجاد و حفظ دموکراسی واجد کم و کسرهایی می‌دانند. بواقع این دسته از افراد وضعیت و موقعیت مردم را در این ارتباط سایه‌روشن می‌بینند و چندان مطمئن نیستند اگر همین امروز سایه و سیاهی نظام حاکم از سر ملت کم شود دیگر همه چیز بر وفق مراد خواهد بود و خورشید مردم‌سالاری بی‌مضایقه و بی‌مزاحمت بی‌وقفه خواهد تابید.

.

این نقطه‌نظرات که تحلیلا در سه دسته از هم متمایز کردیم هر کدام بسی جا برای بحث و بررسی و نقد و نظر دارند و پاسخ دقیق‌تر و درست‌تر به این پرسش مهم مستلزم همین نقدها و نظرات در باب مردم ایران و داشته‌ها و نداشته‌ها و گذاشته‌ها و نگذاشته‌هایش برای رسیدن به آمال و آرزوهای بلندش از جمله مردم‌سالاری است و این مستلزم مطالعات تجربی و ارزیابی‌های علمی و عملی مردم در مسیر توسعه و تکامل اجتماعی‌اش است- کاری که فقط از دست و زبان "محققان مردمی" برآید. در هر حال در این تردیدی نیست مردم‌سالاری اسباب و اساس می‌خواهد که ضرورتا باید فراهم باشد تا بدوا برپا و بعد برقرار و برمدار باشد و این یعنی مهم‌تر از خود انقلاب بعد انقلاب است- اینکه چه کسانی حاکم شوند و چگونه کنترل شوند تا خود به بزرگترین "دشمن ملت" تبدیل نشوند.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ برای رسیدن به توسعه‌ای از هر نظر پایدار تنها داشتن یک دولت قدرتمند کافی نیست، در کنار آن بلکه بسی بیش و پیش از آن باید به داشتن ملتی قدرتمند مؤید بود.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی _ بخش بیست و هشتم
✍️ حسین شیران

.

ما مردم ایران در مقام نقد و نظر در باب اوضاع و احوال و مسائل جامعه بیشتر "دیگرمنتقد" و در واقع "دولت‌منتقد"ایم تا "خودمنتقد"- یعنی تیغ تیز انتقادات‌مان اغلب رو سوی دولت|حکومت‌مان است تا خودمان و بیش‌تر آن‌ها را مسئول و مسبب و مقصر مسائل و مشکلات فراوان خود تلقی می‌کنیم تا خودمان، و از این‌رو تغییر اوضاع و احوال‌مان را هم بیشتر بسته به تغییر آن‌ها می‌دانیم تا خودمان. یک چنین طرزفکر و طرزتلقی‌ای اگرچه پربیراه نیست با این‌حال هیچ خالی از ایراد هم نیست؛

.

بزرگترین و مهم‌ترین ایراد آن توجه و تمرکز بیش از حد به نقش دولت|حکومت در تغییرات و تحولات جامعه و غفلت یا رجعت کمتر از حد به نقش مردم|ملت در این ارتباط است. اگرکه همه‌چیز بسته به دولت|حکومت است پس دولت|حکومت همه‌کاره و مردم|ملت هیچ‌کاره است و هیچ‌کاره را چه زوری بر همه‌کاره که تواند در راستای منافع خود تغییرش دهد؟ و یا خیر، اگرکه مردم|ملت هم‌کاره است- چیزی که نبوده و نیست و حال می‌خواهد باشد، پس بیش و پیش از هر چیز و هر کس باید بر خود ملت متمرکز شد و نقد و نظر را از خود آن آغاز کرد و یا اگرکه هر دو کاره‌ای‌اند نسبت و نقش و سهم هر کدام باید مشخص گردد.

.

اصولا و اساسا میان هر مردم|ملت و هر دولت|حکومتی که بر آن حاکم است تناسبی وجود دارد. هر ایدئولوژی و هر حکومتی که به هرجا دایر است نه فقط هیچ بی‌رگ و بی‌ریشه و بی‌ارتباط با مردمان‌اش نیست بلکه ضرورتا در بطن و متن و ذهن مردم زمینه‌ها و ظرف‌ها و ظرفیت‌هایی داشته و دارد و دست‌کم تا زمانی که از سکه بیفتد و ایدئولوژی دیگری جایگزین‌اش گردد نظرا و عملا از آن‌ زمینه‌ها و ظرف‌ها و ظرفیت‌ها استفاده و ارتزاق می‌کند- حتی اگر خود مردم آنسان که باید و شاید از کم و کیف آن آگاه نباشند.

.

همین ایدئولوژی و نظام سیاسی و عنوانا حکومت اسلامی شیعی که اکنون در نزد و نظر خیلی‌ها مانعی در برابر توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی ایران است و مدام بر ضرورت تغییرش تأکید می‌شود زمانی نه چندان دور از زمینه و ظرفیت همین ملت عمدتا مسلمان شیعه برخاسته و 98/2% ملت به هر شکل به برقراری‌اش رأی مثبت داده‌اند و هرگز نمی‌توانند از زیر بار مسئولیت این انتخاب تاریخی شانه خالی کنند و حال که این نظام بسی به بیراهه رفته، البته که باید نقدش کرد اما نه فقط آن را، بلکه در کنارش دیروز و امروز ملتی را که پای کارش بوده و هنوز هم هست، تنها به این طریق است زمینه و ظرفیت لازم برای تغییر در فرداها فراهم می‌شود.

.

دولت|حکومت هرچه و هرکه و هرطورکه هست یک طرف کار است و هرگز نافی مسئولیت طرف دیگر یعنی مردم|ملت نیست اتفاقا برعکس در عصر مردم‌سالاری و ملت‌دولت‌ها مسئولیت هرچه هست و نیست- حتی دولت و دولت‌مردان، بر گردن ملت انتخابگر و اقتداربخش است. ملت‌دولت مقتدر یقینا از ملت مقتدر برمی‌خیزد فلذا ما اگر در اندیشه‌ی مردم‌سالاری هستیم بدوا باید شایستگی و بایستگی آن را در خود ایجاد کنیم و این آن رسالت بزرگی‌ست که بر عهده‌ی نهادهای مردمی و در رأس‌ا‌ش پایگاه پلورالیستیک است و الا معلوم است که بی‌مایه فطیر است؛

.

معلوم است که هیچ حکومتی حاضر نمی‌شود- و چرا شود- توده‌های مردمی زیرسلطه‌اش را بالا سر خویش برد و سرور و سالار خویش سازد- مگر اینکه نخبگانی فرهیخته و فرهنگی بر سر کار باشند که یک چنین نوادری هم باز باید از بطن و متن ملتی فرهیخته و فرهنگی برخیزند و نه از زمین و آسمان. نتیجه اینکه ما مردم اگر در اندیشه‌ی گذار از نظام فعلی به نظامی دموکراتیک هستیم بدوا باید با خودانتقادی و خودارزیابی مستمر داشته‌ها و نداشته‌ها و گذاشته‌ها و نگذاشته‌های خود برای یک چنین امر مهمی را مشخص سازیم و الزامات و اقتضائات آن را در خود پدید آوریم- بدون این تغییرات پا نهادن در دنیایی نو و دورانی نو توهمی بیش نخواهد بود.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ مهم‌ترین ویژگی‌ پایگاه پلورالیستیک مستقل از دولت و حکومت "از مردم و با مردم و برای مردم بودن"‌ با "حداکثر جذب و حداقل دفع" می‌باشد.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و هفتم
✍️ حسین شیران

.

تشکیل و توسعه‌ی پایگاه مردمی پلورالیستیک در بطن و متن جامعه‌ی مدنی نه هرگز برای مسامحه و مصالحه با قدرت حاکم بلکه برعکس برای مقابله و مبارزه با هر فرد یا جریان زیاده‌خواهی در هر نظام حاکمی در هر برهه از تاریخ پیش روست- منتهی مشخصا به "سلاح تدبیر" و نه کنش واکنش‌های هیجانی و احساسی و غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل کنترل؛ احساسات را کوه هم اگر باشد لاجرم فراز و نشیبی‌ست اما تدبیر را کلوخ هم اگر باشد هرگز! بر این اساس اگر جوامع بشری را توقع نظم و نظامی پایا و پویا‌ست- فارغ از هر تهاجم و تلاطم احساساتی که از هر سو خیزد- ناگزیر طرح و تدبیری می‌باید تا پیوسته برقرار و برمدارش دارد؛ این آن رسالت تاریخی‌ست که این پایگاه همواره باید با تعدیل و تنظیم مناسبات و معادلات میان ملت و دولت در پیش گیرد.

.

فلذا فلسفه‌ی وجودی پایگاه مردمی پلورالیستیک نه محافظه‌کاری و حفظ وضع و نظم موجود به هر قیمتی بلکه بدوا حفظ تنوعات و تکثرات موجود جامعه از هر گزندی و بعد گذار جامعه به شرایط پلورالیستیک و بعدها گذارها به شرایطی همیشه بهتر و بالاتر است؛ و این یعنی پلورالیسم نه پایان کار بلکه همواره پایه‌ی کار و پایگاهی برای تحولات بعدی‌ست و از این نظر همواره و حتی بعد از تحقق شرایط پلورالیستیک باید حضورش در جامعه مستمر و مستدام باشد، چه هر کجا ایدئولوژی‌ها در کارند خطر میل به سلطه و بازگشت به قدرت‌شان همواره پابرجاست. از جمله تحولات بعدی که باید بنحو علمی و اصولی در بستر پلورالیسم و بدست عقلای قوم پی‌گیری شود اندیشه و اهتمام به اصل گذار از مسأله‌ی تعدد و تکثر ایدئولوژی‌هاست که بزودی بدان خواهیم پرداخت.

.

مهم‌ترین ویژگی‌ای که پایگاه پلورالیستیک همواره باید حفظ کند- مستقل از دولت و حکومت - "از مردم و با مردم و برای مردم بودن"‌اش است. طبیعتا نظام‌های حاکم برای استحکام و استمرار مقام و موقعیت خویش ناگزیر از استضعاف مقام و موقعیت مردمان خویش‌اند، در این راستا پیوسته بر دو راهبرد "پایگاه‌زدایی" و "پایگاه‌ربایی" از ملت می‌کوشند تا با خالی یا خنثی ساختن این نهاد از هر سر و سامانی اصل توده = تمکین را مستدام سازند؛ اکنون اینکه می‌بینیم مجلس- نهاد مردمی حاصل از انقلاب مشروطیت که قرار بود از مردم و با مردم و برای مردم باشد و قانونا مدافع منافع ملت در برابر قدرت‌ها باشد بتدریج در طول تاریخ از قرار و مدار خود خارج شده و اینک خود بخشی جدایی‌ناپذیر از قدرت گشته، ناشی از موفقیت حکومت‌ها در پیشبرد این دو راهبرد می‌باشد.

.

ویژگی مهم دیگری که پایگاه مردمی پلورالیستیک بقوت باید در خود بپرورد خوی و خصلت "جذب حداکثری و دفع حداقلی" می‌باشد. اصولا و اساسا در هر جامعه باید پایگاه و پناه‌گاهی پذیرای مردمان‌اش از هر نوع و هر نقشی حتی طبقه‌ی حاکم و خود حاکمان باشد- چه در حقیقت آن‌ها هم همه از مردم‌اند که حالا بهر شکل تحت شرایطی خاص به اسباب و اساسی ایدئولوژیک بر مردم حاکم گشته‌اند. همه‌ی نظام‌های ایدئولوژیک طبیعتا بعد از مدتی به دلایل مختلف رانش‌ها و ریزش‌ها دارند که ضرورتا باید جایی برای جذب و هضم‌شان داشت و فرصت بازگشت به اصل خویش برایشان فراهم ساخت و بعد اتفاقا بسی بیش از دیگران از انگیزه و انرژی و ظرفیت بالای یک چنین افراد دوران‌دیده و آرمان‌زده و ایدئولوژی‌گزیده‌ای برای گذار به جامعه‌ی پلورالیستیک بهره برد.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پایاترین و پویاترین تحولات تاریخ اجتماعی بشر را انقلاب‌های نرم رقم زده‌اند. اصولا به تابش خورشید تدبیر بسی تندتر و تواناتر از وزش تندباد احساسات می‌توان لباس عناد از تن تندروها درآورد - باید هنرش را داشت.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و ششم
✍️ حسین شیران

.

تا به اینجا بارها در طول این نوشتار از هر در که درآمدیم به ارزش و اهمیت و ضرورت تشکیل و توسعه‌ی "پایگاهی پلورالستیک" برای جامعه‌ی مدنی (مردم) ایران تأکید کردیم و آن را لازمه‌ی گذار به آینده‌ای با شرایط جامعوی بمراتب بهتر و باثبات‌تر تلقی کردیم؛ ایران از آغاز ذاتا کشوری پلورالستیک بوده و است و اکنون به تبع توسعه و تحول فضای مجازی و افزایش اطلاعات و سطح آگاهی‌ها ذهنا هم بسی پلورالستیک گشته است و از این جهت هیچ‌گاه به اندازه‌ی حال حاضر نیازمند حاکمیت نظامی پلورالستیک که بتواند منافع همه‌ی افراد از هر قوم و دین و مذهب و مسلکی را فراهم سازد نبوده است- به چگونگی برقراری نظم اجتماعی در شرایط پلورالستیک بعدها خواهیم پرداخت.

.

ما پیش از این تجربه‌ی تاریخی داشتن پایگاهی مردمی و نقش تأثیرگذار آن در تحولات سیاسی اجتماعی دو قرن اخیر بویژه دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی را از سر گذرانده‌ایم؛ اما این پایگاه علی‌رغم ارزش و اهمیت تاریخی بالایش بواقع پلورالستیک نبود بلکه مشخصا حول محور مذهب تشیع اثنی‌عشری و روحانیون و بازاریون و مردمان معتقد و متقاعد بدان می‌گشت. اگرچه در جریان انقلاب دوم توجیهات و توجهات بارزی از سوی رهبران انقلاب به تضمین منافع تنوعات و تکثرات مردمی ثبت و ضبط است با اینحال همانطورکه پیش از این گفتیم بعد از انقلاب شرایط بنحو دیگری پیش رفت و نه فقط پلورالیسم پانگرفت بلکه انحصار قدرت توسط روحانیت شیعی باعث تیرگی روابط عناصر تشکیل‌دهنده‌ی پایگاه و درنهایت ازهم‌گسیختن آن گشت.

.

طبیعی‌ست هر آن‌که انقلاب می‌کند و در آن و یا بعد از آن نقشی اساسی ایفا می‌کند عملا انحصار و اختیار آن را بدست می‌گیرد. رحیم‌پور ازغدی آنجا که می‌گوید: "ما هزاران هزار کشته دادیم قدرت را بدست گرفتیم اگر می‌خواهید قدرت را از ما بگیرید شما هم باید کشته دهید" بی‌پرده به روی اصل ماجرا انگشت می‌گذارد؛ اگرچه شنیدن یک چنین حرفی برای هر تحت سلطه‌ای بسی تلخ و ناگوار می‌افتد اما بواقع تلخی‌اش از حقیقتی‌ست که دربردارد: "هیچ‌کس برای تأمین و تضمین منافع دیگری انقلاب نمی‌کند"! بر این اساس تا اطلاع ثانوی اینجا دستور کار این خواهد بود که هرکس می‌خواهد منافع‌اش تأمین و تضمین گردد باید کشته دهد انقلاب کند و قدرت را بدست بگیرد و این بار او به دیگران بگوید اگر قدرت می‌خواهی کشته بده انقلاب کن! این یعنی "اصالت انقلاب"!

.

البته که تداوم یک چنین طرز فکر و طرز عملی برای همیشه بساط سرخ انقلاب و اندیشه و اقدام به آن را در بستر جامعه خواهد گستراند و به این سبب تضاد و تقابل مستمر انقلابی و ضدانقلاب تا مدت‌ها آرامش و آسایش و توسعه و پیشرفت را از این سرزمین سلب خواهد کرد. در یک چنین وضعیتی تداخل ایدئولوژی‌ها واژه‌ها را هم از معنی و مفهوم تهی خواهد کرد- انقلابی دیروز ضدانقلاب امروز خواهد شد بی‌آنکه خود بداند و بخواهد این عنوان را به انقلابی امروز واگذارد! برای خروج از دور و دایره‌ی خشم‌ها و خشونت‌ها و خسارت‌های کلان ناشی از انقلاب‌های سخت تحققا کم و کسری‌هایی داریم که باید با نوع دیگری از انقلاب برآورده کنیم- انقلابی بمراتب نرم‌تر و روان‌تر.

.

تشکیل و توسعه‌ی پایگاهی از مردم و برای مردم در بطن و متن جامعه‌ی مدنی اسباب و اساسی‌ست برای یک چنین تحول بزرگی. (باقی در بخش بعد)

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ یکی از مهم‌ترین دلایلی که "جامعه‌ی مدنی" قافیه را به "سیاست" و "اقتصاد" می‌بازد فقدان پایگاهی محکم و استوار در بطن و متن خود برای مقابله با آن‌هاست.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و پنجم
✍️ حسین شیران

.

پیش از ورود به این بحث لازم است نکته‌ای را توضیح دهم و آن اینکه سیاست و اقتصاد در حقیقت هر دو نهادهایی از جامعه هستند و اصولا و اساسا باید با ارائه‌ی کارکردهای موضوعه و مورد انتظار عملا در خدمت جامعه باشند. از سیاست "تدبیر امور" و از اقتصاد "تأمین نیازها"ی جامعه انتظار می‌رود. به بیان دیگر "مدیریت جامعه" بسته به سیاست و "معیشت جامعه" بسته به اقتصاد است. در حقیقت این متضمن حالت "سلامت جامعه" است که همه‌ی ارگان‌هایش همسو و همساز و هماهنگ باهم در خدمت کل ارگانیسم یعنی جامعه باشند. اما این حالت سلامت "حالات مرضی" هم دارد که طی آن بنا بدلایلی که مستلزم آسیب‌شناسی اجتماعی است برخی آنتی‌ارگانیسم‌ها (عوامل ضدجامعه) در آن نفوذ می‌کنند و کارکرد ارگان و ارگانیسم را به نفع خود تغییر می‌دهند.

.

به‎وجه غالب حالات مرضی جوامع بشری متأثر از دو نوع آنتی‌ارگانیسم شناخته‌شده هستند: "آنتی‌ارگانیسم‌های قدرت‌طلب" و "آنتی‌ارگانیسم‌های ثروت‌طلب"؛ آنتی‌ارگانیسم‌های قدرت‌طلب در نهاد سیاست نفوذ می‌کنند و آنتی‌ارگانیسم‌های ثروت‌طلب در نهاد اقتصاد، و در هر کدام با تشکیل کلنی کنترل نهاد را بدست می‌گیرند و کارکرد آن را به سمت خود منحرف می‌سازند؛ و بعد با توجه به گرایش فوق‌العاده‌ای که آنتی‌ارگانیسم‌های قدرت‌طلب و ثروت‌طلب نسبت بهم دارند بسرعت همدیگر را پیدا می‌کنند- قدرت-ثروت باهم جفت می‌شوند و با گسترش نفوذ خود در سایر نهادها کارکرد آن‌ها را هم به نفع خود تغییر می‌دهند و به این ترتیب با تشکیل یک "ابَرکلنی شوم" کنترل کل ارگانیسم (جامعه) را در اختیار می‌گیرند.

.

اینجاست که "جامعه‌شناس مردم‌مدار" این سیاست و اقتصاد تسخیرشده را دیگر نه بخشی از پیکر جامعه بلکه مشخصا انگل و "پارازیتی حاکم بر جامعه" می‌داند و مشخصا عملکرد آن‌ها را مصداق بارزی از استیلا و استعمار و استثمار درونی یک جامعه توسط نهاد‌های خودش می‌شمارد؛ در این پروژه‌ی سرخ و سیاه، سیاست "جزء اول"، اقتصاد "جزء دوم" و در مقابل، توده‌ی مردمی و باصطلاح شهروندان با عنوان جامعه‌ی مدنی "جزء سوم" تلقی می‌شوند. جزء اول و دوم اسباب و اساس استیلا و استعمار و استثمار جزء سوم را با پایگاه‌های ثابتی که هر کدام در جامعه دارند- سیاست از طریق "دولت" و اقتصاد از طریق "بازار"- استحکام و استمرار می‌بخشند و در مقابل از پیدایش و پیشرفت هرگونه پایگاه مشخصی در جزء سوم پیشگیری می‌کنند.

.

از دوران مشروطیت بدین‌سو بتدریج این اندیشه و آرمان نوین که مردم هم باید واجد پایه و پایگاهی مشخص در جامعه باشند جان گرفت. در حقیقت تحقق جامعه‌ی مدنی بسته به داشتن یک چنین پایه و پایگاهی مستقل از حکومت است که عملا بتواند در برابر تهاجمات گسترده‌ی ائتلاف قدرت-ثروت پشت و پناهی برای مردم باشد. انقلاب مشروطیت با وجود افت‌وخیزهای فراوانی که داشت در تأسیس "قانون و نهاد قانون‌گذار" موفق عمل کرد و انقلاب اسلامی در حذف نظام شاهنشاهی و تسجیل عنوان "جمهوریت" بر پیشانی نظام سیاسی؛ این‌ها دستاوردهای بزرگ و بی‌سابقه‌ای برای جامعه‌ی مدنی ما بودند با این‌ وجود هیچ‌کدام هنوز تغییر چندانی در مناسبات میان حاکم و محکوم ایجاد نکرده و حس و حال و حیات بهتری برای جامعه‌ی مدنی ایران رقم نزده‌اند!

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پشت کردن دو پایگاه مردمی روحانیت و بازار به مردم در دوران بعد از انقلاب میانه را طوری شخم زد که دین با آن همه وجهه‌ی آسمانی‌اش زمین خورد!

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و چهارم
✍️ حسین شیران

.

پشت کردن دو پایگاه مردمی مهم روحانیت و بازار به مردم در دوران بعد از انقلاب نه فقط آتش به مزرع سبز انسجام و اعتماد جامعه زد بلکه تغییر فاز آشکار از هم‌سازی به ‌هم‌ستیزی نیروها میانه و میدان اجتماع را طوری شخم زد که حتی دین که واسط و رابط و ضابط بی‌بدیل هر سه بود با آن همه وجهه‌ی آسمانی‌اش از شدت سنگلاخی از اسب به زمین افتاد؛ باری، دینی که یکی را به قدرت و دیگری را به ثروت برساند و در مقابل، خیل مردمان را بی قدرت و ثروت به خاک ذلت بنشاند مسلما بار کجی‌ست که بدین راحتی بمنزل نمی‌رسد؛ یک چنین دینی مطمئنا نه یک بلکه چند جای کارش می‌لنگد و البته که دیگر در نزد خیل ضررکردگان محلی از اعراب نخواهد داشت؛ حالیا هیچ بی‌جهت نیست این حجم از روی‌گردانی مردم از دین در این برهه از زمان!

.

اما ضرورتا باید در نظر داشت آنچه از اسب به زمین افتاد نه اصل دین که همواره همچو هر اصل دیگری مصون از هر افتادنی‌ست بلکه مشخصا بدل دین و در واقع ایدئولوژی دینی‌ای بود که جای اصل دین، بقول امروزی‌ها، بسی لایک خورده بود وگرنه اصل دین را چه به ویژه‌خواهی و ویژه‌خواری؟! اصولا و اساسا این در مرام و مسلک هر ایدئولوژی و هر قرائت خاصی‌ست که یکجانبه و به نفع گروه خاصی عمل می‌کند و نه اصل دین که در حقیقت دریچه‌ایست برای رهایی و رستگاری تمام بشریت اتفاقا از سلطه و سیطره‌ی یک چنین بدل‌هایی و نه برعکس گرفتار ساختن مردم در یک چنین مخمصه‌هایی؛ دینی که گیر و گرفتاری آورد دین نیست رسما بدل دین (ایدئولوژی) است، پس هر گلایه و گریزی که در کارست را هم باید پای بدل دین نوشت نه اصل دین.

.

مسئولیت تاریخی یک چنین ضایعه‌ی بزرگی- یعنی حاکم گشتن بدل دین جای اصل دین- در هر برهه از زمان و در هر کجای زمین بدوا پای روحانیت است- همو که مشخصا به نیابت از انبیاء و اولیاء رسالت تاریخی حفظ و حراست از اصل و اساس و حقیقت دین را بعهده گرفته است؛ در مجموع دو جریان تاریخی باعث پوشیده ماندن این اصل و اساس و حقیقت گشته است: یکی آمیخته شدن افهام با اوهام و دیگری آمیخته شدن افهام و اوهام با اغراض؛ اولی بیشتر "ناخواسته" در مقام ادراک اصل دین رخ می‌دهد و دومی بیشتر "خواسته" در مقام ایجاد بدلی برای دین. اصولا و اساسا بر عهده‌ی روحانیت بوده و است که در هر دوره با هر دو جریان به روال و روند خاص خود مقابله کرده و به هر شکل اصل دین را از هر اوهام و اغراضی بری دارد.

.

اما اینجا و در ارتباط با این مسئولیت باید میان اصل روحانیت و بدل آن هم تمایزی قائل شد. اصل روحانیت هم همچو هر اصل دیگری زیر خروارها پرده و پوشش و پروپاگاندای ناشی از بدل‌اش گم است. روحانیت بدل در هر دوره از زمان حاصل کار روحانی‌نماهایی‌ست که نه فقط مقابله با هر دو جریان حقیقت‌پوش را وامی‌گذارند بلکه برعکس عملا در خلاف جهت‌اش پامی‌گذارند و به این ترتیب زمینه و زمان را برای سلسله حاکمیت بدل‌ها فراهم می‌سازند و در این وانفسا خود سایه به سایه و همسایه‌ی حاکمان می‌گردند- فرصتی هم اگر دست دهد خود حاکم می‌گردند. تحققا بسی بیش از برق شمشیر این بدلیجات دین بوده و است که بنی‌آدم را زیر سلطه نگه‌داشته است و این بلایی‌ست تاریخی که در فقر یا فقدان روحانیون اصیل، خیل روحانی‌نماها بر سر بشریت آورده‌اند.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پیش از انقلاب 57 دو نهاد "روحانیت" و "بازار" بزرگترین و مهمترین پشت و پناه مردم در عرصه‌های مختلف زندگی بودند.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و سوم
✍️ حسین شیران

.

پیش از انقلاب 57 دو نهاد "روحانیت" و "بازار" بزرگترین و مهمترین پشت و پناه مردم در عرصه‌های مختلف زندگی اعم از سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و دینی و فرهنگی بودند؛ در هر دو نهاد باصطلاح "حاج‌آقاها" با کار و بار معنوی بسیار بالایی مرجع و ملجأ مطمئن و معتمدی برای آحاد و اقشار مردم بودند؛ همین حاج‌آقاها بودند که در برهه‌های تاریخی متعدد دست‌دردست هم، هم پیش و هم پشت مردم ایستادند و با صلابتی بی‌سابقه مقابله با نظام‌های پادشاهی را کلید زدند- نظام‌هایی که قرون متمادی بلامنازع و بلامعارض می‌نمودند. هر دو انقلاب بزرگ مردمی اخیر- انقلاب مشروطیت (1285) و انقلاب اسلامی (1357)، حاصل یک چنین توارد و تعاملی میان این نیروها بود.

.

بعد از انقلاب 57 اما بسی ورق برگشت و این دو نهاد نه تنها بتدریج در کمال کم‌لطفی پشت مردم را خالی کردند بلکه در نهایت تمام‌عیار مقابل مردم درآمدند! و این بدترین اتفاق ممکن برای جامعه‌ی‌ ایران بود چه در حساس‌ترین برهه‌ی تاریخ که تنها یک گام با مردم‌سالاری واقعی فاصله داشت باز پس‌افتاد و این بار بی‌هیچ شاه و شاهنشاهی با خودی‌هایی که عمری همدل و همراه بود درافتاد! درک اینکه چگونه این انقلاب که در به ثمر رسیدن‌اش همه نقش داشتند مناسبات وارثان را از وضعیت سازنده به ستیزنده تبدیل کرد چندان دشوار بنظر نمی‌رسد. با فروپاشی نظام شاهنشاهی قدرت و ثروت بلاصاحب در میان افتاد و این هر دو نهاد را در چالش تاریخی عظیمی فرو برد- چالشی که متأسفانه هیچ‌یک از آن سربلند بیرون نیامدند!

.

روحانیت که در صدر و صف اول انقلاب قرار داشت برخلاف وعده وعیدهایش نه فقط نتوانست بی‌خیال از کنار قدرت بی‌صاحب بگذرد بلکه با جان و دل تمامیت‌خواهی کرد و بی‌حد و حصر تصاحب‌اش کرد و ای‌عجب بعدِ عمری حاکم‌ستیزی خود حاکم شد و همچون هر حاکم دیگری خواه‌ناخواه "اصل توده = تمکین" را در پیش گرفت. بازار هم که دید یار غارش بی‌پرده آخرت‌اندیشی و مردم‌مداری را وانهاده و سفت‌وسخت مشغول دنیاداری و حکمرانی بر مردم است از این حجم از دگرگونی هیچ مصون نماند و او هم خداترسی و خیرخواهی و ملاحظه‌ی مردم را وانهاد و بی‌پروا "اصل توده = طعمه" را در پیش گرفت و بی‌حساب و کتاب بی یا با ساخت و پاخت با نهاد قدرت مشغول ثروت‌اندوزی شد.

.

باری، به این قرار و مدارها بدمستی ناشی از سرکشیدن بی‌هوای قدرت و ثروت حاصل از انقلاب نه فقط وجهه‌ی مردمی هر دو پایگاه روحانیت و بازار را پایمال کرد بلکه برعکس ذهنا و عینا وجهه‌ای غیرمردمی و گاه حتی ضدمردمی به آنها داد- بقول نظامی: چو بدمستان به لشکرگه درافتاد | وزو لشکر به یکدیگر برافتاد؛ "روحانیت مبارز خلق‌اندیش" شد "روحانیت مباشر خویش‌اندیش" و "بازاری مردم‌دار خیراندیش" شد "بازاری مردم‌خوار سوداندیش"- یکی قدرت را از دست مردم خارج کرد و دیگری ثروت را؛ خروجی یک چنین روال و روند مردم‌کاهی شد همین‌که اینک هست: "مردمانی بی‌قدرت و بی‌چیز"! اکنون در این شرایط آیا هست جبهه و جریانی که رسما و رأسا پشت و پناه مردم باشد و نظرا و عملا مردم‌افزایی کند؟ ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پلورالیسم اگرکه در اندیشه‌ی حل و فصل شاه‌مسأله‌ی ایران یعنی شیوه‌ی حکمرانی‌ست بدوا باید وجودش را داشته باشد در جامعه خودی نشان دهد.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و دوم
✍️ حسین شیران

.

پلورالیسم اگرکه در اندیشه‌ی حل و فصل شاه‌مسأله‌ی ایران یعنی شیوه‌ی حکمرانی‌ست بدوا باید وجودش را داشته باشد در جامعه خودی نشان دهد؛ برای این‌کار ضرورتا باید با جرأت و جسارت لازم از مخفی‌گاه بی در و پیکر خود در غار اذهان اندیشمندان‌اش بیرون جهد و رأسا و رسما لباس عینیت پوشد و برخی مقدمات و احیانا مشکلات وجودی‌اش در متن جامعه را مرتفع سازد و بعد به گاه خویش عرض اندامی کند و با تمام توان نسبت به حل و فصل مسائل و مشکلات جامعه خیز بردارد؛ وگرنه بی وجود عینی‌اش هزاران هزار ذهنیت و تکیه و تأکید و تکرار لفظی در بهترین حالت حلوا حلوا گفتنی‌ست که بهیچ‌وجه دهان جامعه را شیرین نمی‌کند.

.

نخستین اقدام ضروری در این راستا "تشکیل هسته‌ی مرکزی پلورالیسم" است. هسته در حکم پایه و پایگاهی اساسی برای پیدایش و پیشرفت و پاگیری آن در سطح و بطن جامعه است و ضرورتا باید متشکل از افرادی باشد که بتحقیق از موضعی فراز مسائل و مصائب اعتقاد و التزام به یک ایدئولوژی در مقام حکم‌رانی را درنوردیده و به جد خطر جایگزینی یک ایدئولوژی سلطه‌جوی دیگر و باز تکرار تاریخ را دریافته و بروشنی به ارزش و اهمیت و ضرورت تعقیب و تأسیس یک نظام سیاسی پلورالیستیک برای یک جامعه‌ی ذاتا پلورالستیک با اقوام و ادیان و مذاهب مختلف پی برده و بالفعل از علم و اراده و عزم جزم لازم برای تحقق آن در جامعه برخوردارند.

.

به این قرار هسته‌ی مرکزی پلورالیسم لزوما دربرگیرنده‌ی "عاقلان و عاقل‌تران" خواهد بود- عاقلان برای حل و فصل مسائل و مشکلات موجود و عاقل‌تران برای پیش‌گیری از بروز مسائل و مشکلات بدتر (مصداق قول اینشتین که پیشتر بدان اشاره کردیم)؛ یک چنین جمعی اگرکه پاگیرد برای نخستین بار در تاریخ ایران تجلی تحقق تام "عقلای قوم" بمعنای واقعی خویش خواهد بود- عقلایی که دیگر در خدمت قو‌م‌اند و نه قلدران و قدرقدرتان همواره حاکم بر قوم! حلول یک چنین ماه مبارکی بر آسمان تاریک سیاست ایران روشنایی بی‌سابقه‌ای بر فضای جامعه خواهد افکند که در آن برای اولین بار در این سرزمین مردمان بسی بهتر و بالاتر از هر چیزی به چشم خواهند آمد.

.

آنگاه همه‌ی آنها که خود به چشم خویش هستی خود را در روشنایی این ماه می‌بینند باید بدانند که لابد سهمی از درخشش آن دارند و اصلا و اساسا این ماه برای رسمیت بخشیدن به هستی همه‌ی مردمانی‌ست که خانه در خاک این سرزمین دارند؛ پس باید بدان اعتناء و اعتماد کنند و بقول مولوی صادق‌اش دانند: "چونکه آید او حکیم حاذق است | صادقش دان کاو امین و صادق است"، و این لازمه‌ی آغاز کارست و تا به انجام‌اش هنوز الزاماتی در پیش است چه روشنایی این ماه خود از خورشیدی‌ست که هنوز در پس پرده هست و بالاخره باید روزی بر افق این مملکت ظاهر شود و بتدریج در آسمان بلندش قرار گیرد و گرمی‌بخش مردمان‌اش از هر قوم و دین و مذهب و مسلک باشد. ... (باقی در بخش بعد)

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و یکم
✍️ حسین شیران

.

برای گذار از حالت مونولیتیک و حکومت ایدئولوژیک به حالت پلورالستیک و حکومت دموکراتیک، پیشتر گفتیم، عمدتا دو مانع بزرگ در برابر پلورالیسم وجود دارد- دو مانع درگیر باهم: یکی ایدئولوژی حاکم با عاملیت نظام حاکم و دیگری ایدئولوژی‌های انتقام‌جو با عاملیت نیروهای باصطلاح برانداز؛ در این بخش ضرورتا قدری روی کم و کیف تقابل و درگیری این‌دو جناح درنگ می‌کنیم و بصورت گذرا به وضعیت جامعه و آرایش نیروها در آستانه‌ی هر گونه تغییر و تحول نظری می‌کنیم تا بعد بپردازیم به این مهم که اصولا و اساسا پلورالیسم در این میانه و میدان در تقابل با این جناح‌ها چه باید بکند تا بهنگام گوی و میدان را از دست رقبا خارج سازد.

.

ایدئولوژی حاکم که گفتیم اغلب میان مرگ و دفن‌اش فاصله است و نظام حاکم تا آخرین لحظه نعش‌اش را بدوش می‌کشد چرا که اصل و اساس حاکمیت‌اش از آن و بر آن است، بحران مشروعیت ناشی از افول ایدئولوژی‌اش را با تشدید و تقویت بعد نظامی‌گری‌اش جبران می‌کند تا ثابت کند گوش توده اگر بدهکار حرف حکومت نباشد گرفتار دست‌اش خواهد بود. از اینجا به بعد تمام تمرکز نظام حاکم بر حفظ خویش خواهد بود و در این راستا از هیچ کاری حتی اگر خلاف ایدئولوژی و قانون اساسی و انسانی و حتی الهی‌اش باشد دریغ نخواهد کرد چه می‌داند اگر وادهد سرنوشت بسیار ناگواری از قِبل سال‌ها سلطه‌ی سرخ و سیاه‌اش بر ایدئولوژی‌های دیگر در انتظارش است.

.

اما مرگ مشروعیت بزرگترین و کاری‌ترین زخمی‌ست که بر هر نظام ایدئولوژیک وارد می‌شود و سرانجام همین زخم است که کار آنها را تمام می‌کند. ایدئولوژی‌های تحت‌سلطه در وسعت و سرعت بخشیدن به این مهم بسیار کارسازند و این خود آتش خشم و خشونت حکومت را نسبت به آنها برمی‌افروزد و در مقابل، عزم جزم آنها را برای مقابله‌ی بیشتر و حتی انتقام‌ از حکومت برمی‌انگیزاند. ایدئولوژی‌های انتقام‌جو بواقع محصول افکار و افعال خود نظام‌های حاکم هستند و از این جهت نظام‌ها را هیچ گریزی از آنها نیست؛ نظام‌ها هرچه بیشتر بر مقام و موضع خود پافشاری می‌کنند بیشتر به رشد و توسعه‌ی ایدئولوژی‌های انتقام‌جو کمک می‌کنند و تقابل را به جاهای حساس می‌کشانند.

.

این تقابل هرچه بیشتر طول بکشد بیشتر از جسم و جان و روان جامعه می‌کاهد و بیشتر بر زار و آزار و نزاری‌اش می‌افزاید و از تلاطم زندگی‌اش می‌اندازد. سماجت و سرسختی نیروها در مقابله با یکدیگر ممکنست سال‌ها جامعه را در وضعیت وخیم نگه‌دارد و در نهایت در قالب ویرانه‌ای به آیندگان تحویل دهد. جامعه‌ای که به ورطه‌ی انتقام نیروها و ایدئولوژی‌ها از هم سقوط کند دیگر به این راحتی از حدت و شدت شکست‌ها و شکستگی‌ها قد راست نتواند کرد. کافیست شعله‌ی شرور جنگ‌های داخلی از هر سو سرگیرد و همچون سرطان بدخیم مقاوم به درمانی سال‌های سال زندگی چندین نسل را در خود بسوزاند. تنها پاگیری بهنگام پلورالیسم است که می‌تواند از پیدایش یک چنین شرّ اعظمی پیشگیری کند. اما چگونه؟ ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیستم
✍️ حسین شیران

.

ایدئولوژی آن مغناطیس قدرتمندیست که با شدت و حدت بالایی آرایش مولکولی اذهان افراد را از حالت طبیعی خارج ساخته و در راستای مشخصی قرار می‌دهد و تحققا از آنها توده‌ای هم‌سو و هم‌سان و هم‌فکر و هم‌فعل می‌سازد. البته که کنترل و هدایت یک چنین افرادی بمراتب راحت‌تر از آنهایی‌ست‌ که هر کدام بسوی دیگری نظر دارند و بسان دیگری می‌اندیشند و بساز دیگری می‌رقصند؛ بی‌جهت نیست این مغناطیس این‌قدر در چشم سلطه‌جویان عزیز است؛ دشواری کارشان در تولید و توزیع و تبلیغ و تزریق ایدئولوژی در اذهان است بعد از آن‌اش دیگر توقع دارند یک گله گوسفند تحویل بگیرند و بی‌دردسر بهر سو که خواستند برانند. این تحقق عینی اصل توده = تمکین است که در بخش پیش گفتیم هر حاکمی عملا دنبال آنست.

.

اما از آنجا که ما نه یک سلطه‌جو بلکه سلطه‌جویان داریم به تبع آن نه یک ایدئولوژی بلکه ایدئولوژی‌ها داریم و از آنجا که هر ایدئولوژی حوزه و میدان مغناطیسی خاصی برای اثرگذاری خود می‌طلبد ضرورتا نه یک توده بلکه توده‌ها داریم؛ این رمز و راز پاره‌پاره گشتن و از هم سوا شدن مردم در سراسر جهان در قالب میادین و در واقع ملل و ممالک مختلف است. حاکمان خود خوب می‌دانند که تنها دشمن ایدئولوژی خود ایدئولوژیست برای همین با تمام توان از میدان مغناطیسی ایدئولوژی خود حراست می‌کنند و توده‌ی تحت سلطه‌ی خود را از میادین و تأثیر ایدئولوژی‌های دیگر دور نگه‌می‌دارند- نمونه‌ی اعلایش کیم جونگ اون در کره‌ی شمالی؛ با اینحال این هرگز مانع ضعف و زوال ایدئولوژی حاکم نمی‌گردد.

.

برخلاف افراد فرومغناطیس که حتی بعد از افول ایدئولوژی حاکم همچنان تحت تأثیر آن باقی می‌مانند بیشتر افراد جامعه خاصیت پارامغناطیسی دارند و بمحض بی‌جان و بی‌جاذبه گشتن ایدئولوژی حاکم بحالت اولیه‌ی خود بازمی‌گردند. تحمل یک چنین وضعیتی برای حاکمان سخت است؛ درست است که ایدئولوژی حاکم قدرت جذب خود را از دست داده اما میدان و در واقع مملکت حاصل از آن و مهم‌تر از همه حاکمان سر جای خودند و اجازه‌ی اینکه توده تمرد ورزد و از کنترل خارج شود و هر کس بسویی و سازی دیگر برقصد را نمی‌دهند؛ این در دید حاکمان یعنی تخطئه و تخطی از اصل توده = تمکین (حالت گوسفندی) و مشخصا اینجاست که حاکمان ردای چوپانی خویش را درمی‌آورند و بی‌پرده روی گرگ خود را رو می‌کنند.

.

از اینجا به بعد جامعه بدترین دوران خود را سپری می‌کند و عملا به یمن روی خشک و خشن حکومت پر از نفاق و منافق می‌گردد چه بغیر از بخش اندکی از جامعه که خاصیت دیامغناطیس بخود می‌گیرند و بتدریج از میدان فرار می‌کنند خیل پارامغناطیس‌ها یعنی آنهایی که خود را از تأثیرات و تلقینات ایدئولوژی حاکم خالی می‌یابند ناگزیر برای حفظ منافع خود تظاهر به فرومغناطیس بودن می‌کنند یعنی وانمود می‌کنند همچنان قائل به ایدئولوژی حاکم و تابع طبقه‌ی حاکم‌اند. با این وجود دیگر از آن اعتماد و اطمینان پیشین خبری نیست و حاکم و محکوم هر دو بشدت همدیگر را می‌پایند تا ناغافل از هم نخورند. این خودمشغولی ملت و حکومت بهم‌دیگر برای رقبای یک مملکت بهترین خبرهاست چون چیزی بهتر از این باعث تضییع توان و تعویق توسعه‌شان نمی‌گردد.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش نوزدهم
✍️ حسین شیران

.

مسأله‌ی اصلی و اساسی در سیاست در واقع تمکین و تبعیت توده‌های مردمی در برابر قدرت‌های حاکمه است- باقی هرچه که هست فرع بر این مسأله است؛ اینکه چگونه باید مردم را در راستای منویات خود رام و آرام ساخت و اصل توده=تمکین را محقق ساخت به شیوه‌هایی از نرم تا سخت ممکن می‌شود؛ نرم‌ترین شیوه‌ها توسل به ایدئولوژی است؛ ایدئولوژی اگرکه درست درمان تنظیم و تحکیم شود تا مدت‌ها با کمترین هزینه مردم را نه فقط مطیع بلکه حتی مرید حاکمان می‌سازد تا آنجا که حاضر می‌شوند پای آرمان‌های حاکم از جان و مال خویش هم بگذرند تا مباد پایه‌های سیطره‌اش سست شود! و این اوج هنر یک حکومت است که چه چیزها را چگونه تحت چه شرایطی درهم بیامیزد و از سقف جامعه بیاویزد و از خیل مردمان‌اش جان‌برکف برای خویش بسازد!

.

در این چارچوب ایدئولوژی نرم‌افزاریست برای نرم و گرم کردن مردم برای حکم‌رانی؛ خیلی ماهرانه در اذهان مردم نصب می‌شوند و تا مدت‌ها آنها را بصورت سیستماتیک تحت کنترل درمی‌آورند. اما هیچ نرم‌افزاری حتی قوی‌ترین و جامع‌ترین‌شان قادر به حفظ کارآمدی‌اش در هر زمانی نیست و بالاخره از دور خارج می‌شود مگر اینکه بتواند خود را بروزرسانی کرده و کاربران‎اش را حفظ کند که این هم به دو دلیل میسر نمی‌شود: 1. حاکمان آن سوارکاری‌اند که اغلب مایل و در واقع قادر نیستند حین حرکت تغییراتی در مرکب خود ایجاد کنند- آنها هم که بخواهند خودسر دست به چنین کاری بزنند زیر سم اسب حاکم له می‌شوند. 2. با گذر زمان ایدئولوژی‌های بمراتب بروزتری پیدا می‌شوند و از هر جهت گوی سبقت را از آنها می‌ربایند.

.

اینجاست که حاکمان برای حفظ موقعیت خود هم که شده ناگزیر دست به تغییراتی می‌زنند اما نه در خود و مرام و مسلک و منویات خود بلکه در شیوه‌های کنترل خود؛ شیوه‌های نرم و ارزان را کنار می‌گذارند و به شیوه‌های سخت و گران متوسل می‌شوند تا هر طور شده اصل توده=تمکین را دوام بخشند؛ در این راستا آنها که اهل "طمع"‌اند را "تطمیع" و مطیع می‌‎سازند و به اصطلاح می‌خرند، آن‌ها که زبان به "طعن و لعن" می‌گشایند را "تهدید" و خفه و خاموش می‌کنند و آنها که "سودای تغییر" در سر می‌پرورانند را هم "سرکوب" و سربه‌نیست می‌سازند. از اینجا به بعد "عصیان‌گری" وجه غالب هویت ملت و "نظامی‌گری" وجه غالب هویت حکومت می‌گردد و تقابل این دو جنگ میان ملت و حکومت را رقم می‌زند و همه چیز در جامعه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

.

بدترین جنگ‌ها جنگ ملت و حکومت است و هر چقدر بیشتر دوام یابد بیشتر به زیان همه- هم حکومت، هم ملت و هم مملکت، است. اما چاره چیست؟ آیا باید قید تغییرات و تحولات ضروری را زد و همچنان زیر بیرق رنگ و رو رفته‌ و موریانه خورده‌ی نظام سیاسی و ایدئولوژی از دور خارج‌اش ماند؟! تا کی و تا کجا؟! و یا هر روز عصیان کرد و خیابان‌ها را از معترضین پر کرد و با دستانی خالی مردم را جلوی تیرهای مستقیم نظام و نظامیان مردم‌ناشناس فرستاد و پی‌درپی هم پشته‌ای از کشته ساخت؟! تا کی و تا کجا؟! آیا هیچ راهی جز اینکه همیشه یک عده هزینه دهند و از بین بروند و عده‌ای دیگر از خون آنها به نان و نوا و پست و مقام برسند نیست؟! اصولا و اساسا برای جامعه یک نفر هم یک نفر و یک زندگی هم یک زندگی است که باید مراقب‌اش بود. هرگاه توانستیم به هر تک زندگی بها دهیم و بی کشته پیش برویم آن روز روز پختگی و فرهیختگی ملت ماست. (باقی در بخش بعد)

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش هیجدهم
✍️ حسین شیران

.

افول ایدئولوژی‌های انحصارگرای حاکم که ما اینک از آن بمثابه‌ی فرصتی برای پایه‌گذاری پلورالیسم سخن می‌گوییم لزوما به معنا و مفهوم افول نظام‌های سیاسی برخاسته از آن‌ها نیست. اغلب این ایدئولوژی‌های حاکم هستند که زودتر از نفس می‌افتند؛ ایدئولوژی‌ها محصول و مخلوق و مختص زمینه و زمان خویش‌اند که با اعمال و آداب و آیینی مشخص برای رسیدن به اهدافی مشخص سازمان یافته‌اند، برای همین "گذر زمان" و "گذار به زمینه‌ای دیگر" برای‌شان سم تلقی می‌شود؛ اساسا هیچ‌کس را یارای مقابله با این‌دو نیست با این‌حال نظام‌های سیاسی تمام تلاش خود را بکار می‌بندند تا هر طور شده از شدت و وسعت دگرگونی‌ها بکاهند و عمر ایدئولوژی‌شان را دراز سازند اما توفیقی قرین این حرکت نیست و بناچار افول ایدئولوژی آغاز می‌شود.

.

اگر بتوانیم برای ایدئولوژی حاکم مرگی قائل شویم این مرگ لزوما با دفن‌اش همراه نیست، اغلب میان این‌دو فاصله است- همان‌طورکه میان مرگ و دفن خیلی از ماها فاصله هست؛ طول این فاصله بستگی دارد به مدت زمانی که نظام حاکم بعد از افول و یا مرگ ایدئولوژی‌اش دوام می‌آورد- کار سختی‌ست اما شدنی‌ست؛ شدن‌اش به زور سرنیزه است سختی‌اش هم به همین است چه زان‌پس باید توده‌ی مردمی که ذهنا مشروعیت ناشی از ایدئولوژی کنترل‌شان می‌کرد را عینا به زور سرنیزه کنترل کرد و این هم انرژی فراوانی می‌برد و هم اینکه شمشیر دولبه است و هر دو سو را می‌برد و سرانجام این نظام است که کم می‌آورد چون ملت را هیچ پایانی نیست.

.

در این فاصله که نظام‌ها ناگزیر در فقر یا فقدان مشروعیتی که بتواند همچون مراحل تأسیس و تحکیم با کمترین هزینه هستی و هویت‌شان را در اذهان توده تحکیم و تداوم بخشد علنا به زور و خشونت متوسل می‌شوند و در مقابل با واکنش‌های مختلف اقشار و ایدئولوژی‌های مختلف مواجه می‌شوند پلورالیسم باید به پشتیبانی عاقلان و عالمان عمل‌گرا پا پیش نهد و با تمام وجود میدان‌داری و وضعیت موجود را مدیریت کند. واکنش اقشار و ایدئولوژی‌های مختلف به مسائل یکسان نیست بلکه بعنوان یک واقعیت اجتماعی بسی درگیر افراط و تفریط‌هاست- برخی زود می‌خروشند و تند می‌روند و برخی سخت می‌جوشند و کند می‌آیند؛ بر پلورالیسم و پلورالیست‌هاست که برای گذار به یک وضعیت باثبات جمیع مناسبات را تعدیل و تنظیم کنند.

.

پلورالیسم بیش و پیش از هر چیز باید در جامعه پایگاهی و در دل مردم جایگاهی برای خود دست و پا کند و بعد با اساس‌نامه و مرام‌نامه‌ی مشخصی که در آن برای آینده‌ای روشن منافع همه‌ی اقشار و اقوام و ادیان و مذاهب و مسالک موجود- حتی ایدئولوژی و نظام حاکم بعد از قدرت، تعیین و تضمین شده باشد اعلان حضور و ابراز وجود کند و طبیعتا فعالیتی درخور اهداف متعالی‌اش هم در پیش گیرد. مادام که هسته‌ی قدرتمند هماهنگ‌کننده‌ای از متن و بطن مردم برنخیزد نظام حاکم سینه‌خیز هم که شده سال‌ها به حیات و حکم‌رانی خویش ادامه خواهد داد. در این راستا پلورالیسم بیش از همه با دو جناح مشکل خواهد داشت: خود ایدئولوژی و نظام حاکم و ایدئولوژی‌های انتقام‌جو از نظام حاکم. (باقی در بخش بعد)

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش هفدهم
✍️ حسین شیران

.

اینکه گفتیم بهترین زمان برای پایه‌گذاری پلورالیسم در هر جامعه‌ای دوران افول ایدئولوژی حاکم است نیازمند بسی توضیح است. پیش‌تر گفتیم ایدئولوژی‌های انحصارگرای حاکم در دوران اقتدار خود هرگز اجازه‌ی یک چنین کاری را نمی‌دهند؛ پلورالیسم یعنی سهم‌دهی به ایدئولوژی‌های موجود، وقتی ایدئولوژی انحصارگرای حاکم اساسا اعتباری به ایدئولوژی‌های دیگر قائل نیست البته که سهمی برای حضور و حیات‌شان در جامعه نمی‌دهد چه برسد به اینکه حق حاکمیتی هم برایشان قائل شود. فرصت طلایی برای این کار زمان غروب خورشید بخت‌شان است، در این هنگام باید آگاهانه وارد عمل شد و با نهادینه‌سازی پلورالیسم از طلوع ایدئولوژی انحصارگرای دیگر در افق جامعه پیش‌گیری کرد.

.

این تکیه و تأکیدی مجدد بر وجه پیشگیرانه‌ی پلورالیسم است که به ضرورت باید مدنظر داشت. درمان درد ایدئولوژی انحصارگرای حاکم بر جوامع بشری از دشوارترین کارهاست و به این سادگی محقق نمی‌شود. اگر نتوان بهنگام و بنحو احسن پلورالیسم را در جامعه پایه‌گذاری کرد ایدئولوژی انحصارگرای دیگری جای قبلی را خواهد گرفت و روز از نو روزی از نو فرصتی دیگر را تا مدتی نامعلوم به تعویق خواهد انداخت. ایدئولوژی‌ها اصولا در پی سلطه و مترصد فرصت‌اند تا گوی رقابت را از هم بربایند و بر بقیه حاکم شوند، ضرورتا باید جایی این رشته‌ی منحوس سلطه‌جویی و حکم‌رانی را از هم گسست. ایران ما از آغاز تا کنون پی‌درپی‌هم تحت سلطه‌ی حکومت‌ها بوده و دیگر وقت آنست مهر پایانی بر این زده شود.

.

البته در زمان افول ایدئولوژی حاکم تا حد زیادی به‌خودی‌خود زمینه برای پلورالیسم فراهم می‌شود چه بهرحال دست و زبان ایدئولوژی‌های محکوم و محصور بتدریج بازتر و درازتر می‌شود و خیل کاستی‌ها و ناراستی‌ها و ناتوانی‌های ایدئولوژی‌های حاکم در تحقق وعده‌ها و اداره‌ی امور از جهات مختلف مورد نقدهای فراوان قرار می‌گیرند- نقدهایی که سال‌ها بدلیل فقدان آزادی بیان و حاکمیت سانسور بر رسانه‌ها و ارتباطات عمومی بر سر دل‌ها باقی مانده‌اند و اکنون بنحوی اجتناب‌ناپذیر از هر جهت به زبان و به میان جاری می‌شوند و به این ترتیب کمابیش صدای جناح‌ها و جبهات مختلف شنیده می‌شوند و این بشارتی‌ست بر جوش و خروش و جریان پلورالیسم در شریان‌های جامعه.

.

در این میان نقش "عقلای قوم؛ روشن‌فکران روشن‌گر؛ عالمان عمل‌گرا" بسیار حائز اهمیت است که ضرورتا از "موضعی فراز"- و نه فرود که باز خواه‌ناخواه در تشخیص راه از چاه اشتباه کنند و یک ملت را سال‌های سال اسیر قهقرای یک ایدئولوژی انحصارگرای دیگر سازند، بسی به دور از احساسات مدیریت روان‌شناختی و جامعه‌شناختی فضای جامعه را در دست گیرند. دل‌خوردگی و دل‌زدگی مردم از ایدئولوژی حاکم و فرط احساسات و هیجانات ناشی از آن در این برهه‌ی حساس بنحو احسن اگر کنترل و هدایت نشود استعداد جامعه را برای ابتلاء به یک ایدئولوگ و ایدئولوژی مدعی دیگر بالا می‌برد- ایدئولوژی‌ای بس شیادتر و شرورتر از قبلی، چه هرچه آگاهی مردم افزایش می‌یابد قدرت فریب و ضریب کنترل ایدئولوژی‌ها هم افزایش می‌یابد.

.

حالیا برای گذار کم‌هزینه‌ و کم‌دردسر به شرایط پلورالستیک، فقر یا فقدان یک چنین "هسته‌ی مردم‌مدار متشخصی" بزرگترین مسأله جامعه‌ی ایرانی است.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شانزدهم
✍️ حسین شیران

.

در خصوص اهمیت و ضرورت و نیز ضعف و ذلالت پلورالیسم بقدر لازم گفتیم؛ بر این اساس ناگزیر باید توقع خود را نسبت به پلورالیسم و کم و کیف کارسازی و راه‌گشایی‌اش بسی تعدیل و تنظیم کنیم تا در کم و کیف تحقق‌اش به مشکل برنخوریم. پلورالیسم پروژه‌ای نه برای پایان دادن به تکثر ایدئولوژی‌ها بلکه برعکس برای میدان دادن به آن‌هاست؛ پلورالیسم چیزی بیش از این اصل که "بیایید تکثر را بپذیریم و تحکم را از میان برداریم" نه دارد و نه می‌گوید؛ به این قرار چیزی که پلورالیسم در پی پایان دادن به آن است تحکم‌گرایی ناشی از انحصارگرایی‌ها‌ست و این چیزیست که آن را در نزد گرفتاران بسی عزیز می‌سازد.

.

اما نکته‌ی بسیار حائز اهمیت اینکه پلورالیسم به این مهم یعنی از میان برداشتن تحکم‌گرایی و انحصارگرایی نه از طریق رویارویی مستقیم بلکه بسی پیش‌دستی نائل می‌آید؛ بواقع پلورالیسم طرح و تدبیری برای پیش‌گیری از پیدایش انحصارگرایی‌ها‌‌ست- بعد از پیدایش، همان‌طورکه پیش‌تر گفتیم، دیگر کاری از دست و زبان شیخ پیر پلورالیسم برنمی‌آید؛ به بیان دیگر این درست که پلورالیسم دارویی‌ست بر درد انحصارگرایی اما مشخصا در مقام پیش‌گیری و نه درمان؛ فلذا باید به جای و به گاه خویش استعمال شود تا با کمترین عارضه بیشترین اثربخشی حاصل گردد وگرنه استعمال ناشیانه و ناجور و نابهنگام‌اش ممکنست حال بیمار را از آنچه که هست هم وخیم‌تر سازد.

.

بر این اساس بهترین زمان برای استعمال داروی پلورالیسم دوران ضعف و افول ایدئولوژی‌های انحصارگراست؛ همه‌ی ایدئولوژی‌های حاکم بر سپهر سیاسی در هر کجا طلوع و افولی دارند و سرانجام خورشید بخت‌شان از همان مدار و مرقاتی که بالا رفته‌ پایین می‌آید. صبح طلوع‌شان‌ مغزها همه داغ و دل‌ها همه قرص و زبان‌ها همه دراز و دست‌ها همه گره خورده است و هر کجا ازآن ایدئولوژی فاتحی‌ست که می‌غرد و می‌گوید کلید سعادت بشریت تنها در دست اوست و تنها او برای همه چیز در دنیا و آخرت برنامه دارد و باقی همه منحط و منحرف‌اند و باید از بین بروند! در این شرایط البته که صحبت از حقانیت و حق حیات سایر ایدئولوژی‌ها جایی نمی‌یابد.

.

لاجرم باید روزگاری بگذرد و ظهر ایدئولوژی و زمان تابش آفتاب داغ و سوزان‌اش سپری شود و خواه‌ناخواه تنگ غروب‌اش فرارسد، آن‌گاه زمان خوبی برای اندیشه و ایمان به این ایده است که اصولا و اساسا هیچ تک ایدئولوژی‌‌ای در جهان قادر به سعادت دنیا و آخرت بشریت نیست؛ این ایده در حقیقت همان اصل و اساس پلورالیسم است که رهایی و رستگاری بشریت را هرگز در انحصار یک ایدئولوژی نمی‌داند. این ایده را بهنگام باید در حباب روشن‌گری کرد و همچو چراغی آرام آرام همزمان با افول روشنایی ایدئولوژی حاکم بالا برد و پیش از خاموشی‌اش از سقف جامعه آویخت- نارسایی‌ها و نادرستی‌ها و ناتوانی‌هایش در تحقق وعده‌ها خود سیمان خوبی‌ست برای سفت و سخت کردن این چراغ در سقف. (توضیح بیش‌تر در بخش بعد).

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پانزدهم
✍️ حسین شیران

.

برای اینکه تلاطم امواج مسائل و موضوعات و مباحث مختلف ما را از مسیر و مسأله‌ی اصلی خود منحرف نسازد هر از گاهی لازم است آن‌ها را با خود تکرار و بر خود متذکر شویم. مسأله‌ی اصلی ما اینجا: در عالم نظر تکثر ایدئولوژی‌ها (ایده‌های معطوف به عمل) و التقاط اوهام با افهام و سایه انداختن و سایه‌روشن ساختن حقایق و در عالم عمل به قدرت رسیدن یکی از این ایدئولوژی‌ها و بستن شریان‌ها و شرایع باقی ایدئولوژی‌ها و تنگ کردن عرصه برای پندارها و گفتارها و کردارهای پیروان آن‌ها؛ راه حل موجود: پلورالیسم- نوع نظری‌اش برای مسأله‌ی اول (تکثر ایده) و نوع سیاسی‌اش برای مسأله‌ی دوم (تحکم ایده)؛ هدف: هم‌زیستی مسالمت‌آمیز.

.

پلورالیسم بواقع در رسیدن به هدف‌اش چندان موفق نبوده و همچنان ایدئولوژی‌های انحصارگرا در جای‌جای جهان- از همین ایران خود ما و دوروبری‌هایش بگیر تا دورترین کشورها در شرق و غرب، سفت و سخت مشغول حکم‌رانی‌اند و همواره از سر قدرت با باقی ایدئولوژی‌ها و پیروانشان برخورد می‌کنند و هیچ‌کدام هم حاضر نیستند ذره‌ای از مقام و موضع و منظر خود کوتاه بیایند و اندکی جا برای بقیه باز کنند! هنوز داعش نفس می‌کشد و همچنان صهیونیسم بی‌هیچ مقاومتی مشغول هموارسازی غزه و نسل‌زدایی فلسطینیان است- جهان هم به مرز عادی‌سازی رسیده و حتی دیگر دوآتشه‌ترین طرفدارها هم بسی از حساسیت خود به اوضاع و احوال و اخبار کاسته‌اند!

.

پلورالیسم حالیا آن شیخ خوش‌دل و خوش‌خیالی‌ست که مدام کنار رینگ زدوخوردهای روزگار می‌آید و می‌ایستد و فریاد می‌زند: دست نگه‌دارید، هم‌دیگر را نزنید نکشید، حق مختص و متعلق به هیچ کدام‌تان نیست، همه به سهم خود از آن برخوردارید، همه حق حیات دارید، اصالت با تکثر است، هم‌دیگر را بپذیرید، با هم‌دیگر گفتگو کنید، مشکلات خود را با گفتگو حل کنید و کلی حرف‌های خوب و خیرخواهانه و صلح‌جویانه‌ی دیگر از این دست! اما مشکل جهان فقدان آرا و اندیشه‌های صلح‌جویانه نیست فقدان گوش شنواست! فقدان افراد خوب و خیّر نیست فرط زور شرّ است که یک‌تنه قادر است یک شهر با همه اخیارش را بهم ریزد!

.

از پلورالیسم نباید توقع زیادی داشت چون با این‌دو معضل دیرینه‌ و سخت‌درمان‌پذیر تاریخ بشریت طرف است. تکرار اصل همه حق هستید و همه حق حیات دارید برای آن‌ها که جز خود حقی نمی‌بینند سخت و دردناک است؛ مؤمن به یک دین و آیین چگونه با خیل کافران به آن یک‌جا نشیند و زندگی‌اش را یک کاسه کند؟ مؤمن لزوما متفکر و محقق نیست که به کنه منظور پیر پلورالیسم پی ببرد! اینست که عمق دریا همیشه آرام و سطح‌اش همیشه متلاطم است! و بعد بسی بدتر از آن صاحب|عاشق قدرت چگونه به میل خویش از تخت فرود آید و قدرت|عشق‌اش را بین بی‌قدرتان تقسیم و توزیع کند؟ البته که در مواجهه با عاشقان کر و کور کاری از دست و زبان پلورالیسم برنمی‌آید! ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش چهاردهم
✍️ حسین شیران

.

پلورالیسم اگرچه مدخل و معرفتی بر انبوه ایدئولوژی‌هاست با این‌حال خود هم به حکم ایده و عمل معطوف به آنی که دارد یک ایدئولوژی‌ست و اتفاقا از معدود ایدئولوژی‌های خوب عالم است- خوب و خیّر، چه برخلاف خیل ایدئولوژی‌های بد و شروری که اساسا نیت و یا نتیجه‌ای جز استیلا و استعمار و استثمار در سر و یا در بر ندارند پلورالیسم عاری از این سه‌گانه‌ی ننگین و نفرت‌انگیز تاریخ عالم بشریت است و مشخصا هدف‌اش صلح و سازش میان ایدئولوژی‌های متخاصم و بدین‌وسیله اصلاح امور عالم است: اصلاح یعنی به صلاح آوردن، نیکو گردانیدن، باهم آشتی و سازش دادن؛ مقابل افساد.

.

افساد اساسا ناشی از استیلای ایدئولوژی‌های انحصارگراست؛ "انحصارگرایی Exclusivism" یک سوی طیفی‌ست که آن سویش "کثرت‌گرایی Pluralism" است، به بیان دیگر این‌دو در مقابل هم‌اند. Exclude در لغت به معنای محروم کردن و بیرون نگه‌داشتن و راه ندادن به اندرون است و این دقیقا آن راه و روشی‌ست که ایدئولوژی‌های انحصارگرا خواه‌ناخواه در پیش دارند؛ در باور انحصارگراها در عالم تنها یک حقیقت وجود دارد و آن هم ازآن آن‌هاست، باقی همه باطل‌اند و باید از بین بروند و یا زیر سلطه بمانند. در مقابل، پلورالیسم می‌گوید نه یک حقیقت بلکه حقایقی وجود دارند و می‌توانند در فرق مختلف و متعدد تجلی یابند.

.

مابین این‌دو در میانه‌ی طیف، "شمول‌گرایی Inclusivism" قرار دارد- از Include به معنی دربرگرفتن و به حساب آوردن و به درون فراخواندن؛ شمول‌گرایان هم همچون انحصارگرایان به یک حقیقت واحد معتقدند اما غیر از خود، فرق مختلف معتقد بدان یک حقیقت را هم محق و مجاز می‌دانند. به زبان تمثیل اگر شما تنها تشیع را برحق بدانید یک انحصارگرا، اگر تنها اسلام و فرق و مذاهب مختلف آن را برحق بدانید یک شمول‌گرا و اگر غیر از اسلام باقی ادیان و مذاهب را هم بنوعی برخوردار از حقیقت بدانید یک کثرت‌گرا هستید. انحصارگرا می‌گوید: "تنها من حق‌ام و من باید باشم"، شمول‌گرا می‌گوید: "تنها ما حق‌ایم و ما باید باشیم" و کثرت‌گرا می‌گوید: "همه برحق‌اند بگذار همه باشند".

.

کثرت‌گرایی یک عقیده‌ی صالحه‌ی سازش‌گرای برخاسته از عقول صلح‌اندیش است؛ همین‌که معتقد به حقوق و حقایق فرق بی‌قدرت و مدافع و محافظ آن‌ها در مقابل چند فرقه‌ی حاکم قدرتمند است حائز اهمیت است؛ همین‌که به خشم و خشونت و خون‌ریزی‌های خواسته‌ناخواسته‌ی ناشی از انحصارگرایی‌ها و شمول‌گرایی‌ها فرمان ایست می‌دهد شایسته‌ی ستایش است اما متأسفانه کارسازی‌اش در کارگاه پر کش و قوس جهان چندان چشم‌گیر نبوده، بازدارندگی‌اش هم، چه بدترین و بزرگترین بنیادگرایی‌ها بعد از رواج پلورالیسم پدید آمده‌اند و جهان را بهم‌ریخته‌اند و هنوز هم می‌ریزند! چرا و چگونگی‌اش در بخش بعد. ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سیزدهم
✍️ حسین شیران

.

پلورالیسم بمعنا و مفهوم عام‌اش- پذیرش اصل تعدد و تکثر و تقبل و تحمل دیگری- بویژه در ارتباط با ادیان و مذاهب مختلف بحث جدیدی نیست و همچون خیلی مباحث دیگر از دیرباز توجه و تمرکز بر آن همواره در گوشه‌ای از اذهان گذشتگان جای داشته است. برخلاف ادیان توحیدی خاورمیانه که تاریخا و تحققا تعصب و تصلب بالایی حتی نسبت بهم بخرج داده و هنوز هم می‌دهند (تا حدودی دین و آیین متأخر بهائیت را به یمن تکیه و تأکید بر اصل معاشرت با سایر ادیان و مذاهب می‌توان یک استثناء دانست) در خاور دور ادیان باستانی همچون بودیسم، هندوئیسم، جینیسم و دائوئیسم نظرا و عملا از انعطاف بالایی نسبت بهم و سایر ادیان برخوردار بودند.

.

با این وجود این ایده و ایدئولوژی و اندیشه‌های متعدد مترتب بر آن را هم همچو خیلی از مبانی و مباحث نوین دیگر باید از بلاد غرب و درگیری‌ها و دگرگونی‌های درازدامنه و درازمدت‌شان طی قرون اخیر پی‌گرفت؛ باری، بواقع دنیای غرب هیچ مفت و مجانی و پیچیده در پر قو و نشسته بر برج عافیت به ایده‌ها و ادوات جهان‌گیرش نرسیده بلکه برعکس از پس گیر و گرفتاری‌های فراوان به این مهمات دست یافته است. پلورالیسم هم از این قاعده مستثنی نیست و مشخصا غرب به شلاق سفت و سخت و سوزناک تجارب تلخ‌تر از زهر بر سر و صورت‌ و پیکرش این شعر و شعور در ذهن و عین‌اش جاری شده است.

.

قرن 16 که بتدریج "جنبش اصلاحات دینی" در اروپا کلید خورد و پروتستانتیسم نوظهور نظرا و عملا در مقابل کاتولیسم کهنه‌کار ایستاد نتیجه‌اش قرن 17ی شد لبریز از اختلافات مذهبی نه فقط میان این‌دو مذهب بلکه حتی داخل خود پروتستانتیسم میان پیروان لوتر و کالون که با وجود اشتراکات اختلاف‌نظرهایی هم باهم داشتند. این اختلافات در نهایت دولت‌ها و ملت‌ها را هم داخل گود آورد و ناگزیر اروپای مرکزی را درگیر "جنگ‌های سی‌ساله" ساخت و سال‌های سال هزاران‌هزار اروپایی را به کام مرگ و میر و قحطی و گرسنگی و بیماری و بی‌پناهی فرستاد- حال و روزی بس بدتر و ناگوارتر از آنچه که حالا چندیست بر خاورمیانه حاکم است!

.

بعد از این جریانات طبیعی بود دست‌کم برخی سخت در این اندیشه فرو روند که آیا بهتر نبود همه حقانیت هم را تأیید می‌کردیم و این‌گونه بجان هم نمی‌افتادیم؟ اختلافات همچنان پابرجاست و باز خواهد بود ولیکن از این سبب چه بلاها که بر سر ما آوار نگشت؟ آیا بهتر نیست زین‌پس باهم کنار بیاییم و بر سر هیچ حقیقتی به جان هم نیفتیم؟ ... با این حال این آغاز اندیشه بود و در ادامه باز بارها بجان هم افتادند و جنگ‌هایی در حد جهانی براه انداختند تا سرانجام به اندیشه‌ی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در قالب "اتحادیه‌ی اروپا" رسیدند. اما آیا این اروپا و غرب پلورالستیک به جهان پلورالستیک هم باور دارد و با باقی جهان هم بصورت پلورالستیک رفتار می‌کند؟ ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش دوزادهم
✍️ حسین شیران

.

ذکر یک نکته‌ی مهم در باب موضوع و در واقع مسأله‌ی اصلی این بحث یعنی "تکثر ایدئولوژی‌ها" ضروری‌ست و آن این‌که جستجوی راهی برای رهایی از این وضع در نهایت متضمن و متصور حذف ایدئولوژی‌ها نخواهد و نتواند بود چه یک چنین کاری بواقع نه ممکن است و نه حتی مفید؛ ایدئولوژی نه بمعنای لغوی‌اش "ایده‌شناسی" بلکه بمعنای معمول‌اش "ایده و یا معرفت معطوف به عمل" فارغ از هر عنوانی که بگیرد همواره همراه حیات اجتماعی بشر بوده و همچنان خواهد بود؛ تا انسان هست ایده هست- حتی اگر این از عهده‌ی تعداد اندکی برآید، و تا ایده هست ایدئولوژی هم خواهد بود- حتی اگر یک از هزار ایده‌ها به این مقام و موقعیت برسند.

.

بر این اساس لزوما نه بر حذف ناممکن ایدئولوژی از جامعه و جهان بلکه همچون هر چیز دیگری نظرا و عملا بر حل ممکن مسائل و مشکلات اجتماعی ناشی از آن باید متمرکز شد. در این راستا ما اساسا در دو وجه با ایدئولوژی مسأله و مشکل داریم: 1) تعدد و تکثر آن‌ها در مقام نظر و 2) تعصب و تحکم آن‌ها در مقام عمل؛ اولی یک "مسأله‌ی معرفتی" ناشی از تفرد و تفاوت احساسات و ادراکات و برداشت‌ها از کلیت یک امر است که طبیعتا باعث "تفرق" در شناخت آن می‌گردد و دومی یک مسأله‌ی سیاسی ناشی از تفوق و قدرت گرفتن ایدئولوژی‌هاست که غریزتا باعث تسلط و "تفرعن" یک ایدئولوژی بر سایر ایدئولوژی‌ها می‌گردد.

.

راه‌کار حال حاضر بشریت برای این‌دو مسأله، "پلورالیسم" در جهات مختلف‌اش بوده و است- یعنی پذیرش تعددها و تکثرهای موجود در ارتباط با هر چیزی؛ وقتی ما را بدوا گریزی از خیزش و رویش ادراکات و برداشت‌های متفاوت و متفرق از یک موضوع نیست، و بعد وقتی هر فرقه‌ای سخت بر حقانیت و تفسیر خاص خود از موضوع پافشاری می‌کند و نه فقط هیچ کوتاه نمی‌آید بلکه حتی حاضر است در راه آن جان و مال و مملکت خویش را به خطر بیندازد و به جنگ با باقی فرقه‌ها برخیزد چه بهتر که به اصل کثرت قائل باشیم و "حقیقت و رهایی و رستگاری" را منحصر به یک فرقه‌ی خاص ندانیم؛ همه را محق و مجاز شماریم و بگذاریم همه در کنار هم باشند.

.

اتخاذ یک چنین رویه و روندی در ارتباط با مسأله‌ی اول به "پلورالیسم نظری یا معرفتی" می‌انجامد و در مورد مسأله‌ی دوم به "پلورالیسم سیاسی"- به این معنی که به هیچ فرقه‌ و فکری نباید تا بدان‌حد قدرت داد که بر باقی فرقه‌ها و فکرها فائق آید و هر آن‌چه خود صلاح می‌داند را بر دیگران تحمیل کند و در جوانب گوناگون حق انتخاب و حیات را از آن‌ها بگیرد؛ این همان "انحصارگرایی Exclusivism" و ایدئولوژیک شدن جامعه و جهان است که پلورالیسم از در مقابل آن درآمده است تا بدین‌وسیله ریشه‌های تفرقه و تضاد و تقابل در نزد بنی‌بشر را بخشکاند. اما آیا پلورالیسم در کار خود یعنی خلق جامعه و جهان پلورالستیک موفق بوده است؟ ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش یازدهم
✍️ حسین شیران

.

پست‌مدرنیسم، همان‌طورکه از عنوان‌اش برمی‌آید، حکایت از موضع و منظری معطوف به جامعه و جهان پس از حدوث تغییرات و تحولات ناشی از مدرنیسم و مدرنیته دارد و در واقع واکنشی انتقادی نسبت به دست‌آویزها و دست‌آوردهای این‌دو در قرون اخیر است؛ به بیان نمادین شِکوه و شکایت و عتاب و خطاب یک فرزند نوبالغ نوپا به یک "پدر پیر انقلابی"ست که کو کجاست آن وعده‌ها و شعارهای پرطمطراق جهان‌گیر که می‌دادی؟! چه شد کجا رفت آن عدالت اجتماعی، آن آزادی و برابری، آن رونق و رفاه، آن خوشحالی و خوشبختی که قرار بود برای جهان و جهانیان به ارمغان بیاوری؟! ...

.

کو کجاست آن روشنایی عالم‌تاب خورشید خردگرایی و روشن‌گری‌ات؟! چرا هم‌چنان جهان غرق تاریکی‌های هولناک است؟! توحش هست، تهاجم هست، تصرف هست! مگر جنگ و جدال و قتل و غارت ویژگی خاص جهان پیشامدرن و روح نظامی‌گری‌اش نبود؟! پس این‌همه جنگ در جهان صنعتی و مدرن و فوق‌مدرن از چیست؟! این‌همه استبداد و استضعاف و استعمار و استثمار از کیست؟! مگر سخن از جهان واحد و جهانی‌شدن و وحدت و یکدلی و یکپارچگی نوع بشر نبود؟! این هسته و پیرامون و حاکم و محکوم و ظالم و مظلوم و زندانی و زندانبان و غرب و شرق و مرد و زن و سفید و سیاه و ناهم‌جنس و هم‌جنس و خلاصه انسان و ناانسان‌ات چیست؟! ...

.

باری، مبتنی بر پدیداری و پایداری یک چنین پدیده‌هایی‌ست که پست‌مدرنیسم دیگر باور خود به هر اصل و اساس و آرمانی که نوید انقلابی دهد و هر انقلاب و انقلابی‌ای که نوید تغییر و تحول و توسعه و پیشرفت دهد را از دست داده و به همه به دیده‌ی تردید بلکه تهدید می‌نگرد. او اکنون ایمان را در بی‌ایمانی و آسایش را در عصیان می‌جوید و بر این اساس هر آنچه پایه و مایه‌ی کار و بار پدر (مدرنیسم) بود و است را بی‌ارزش و بی‌اعتبار می‌سازد: اگر پدر- پدری که همچنان هست و نفس می‌کشد، طالب تفکر عقلانی بود او تمایل‌اش به تفکر غیرعقلانی‌ست؛ اگر پدر علم‌گرا بود او ضدعلم است؛ اگر پدر فردگرا بود او چندفرهنگ‌گراست؛

.

اگر پدر دنبال حقیقت بود او در پی کنایت است؛ اگر پدر دربه‌در دنبال قطعیت می‌گشت او دلبسته‌ی نسبیت است؛ اگر پدر امیدوار بود او غرق شک و تردید است؛ اگر پدر در پی پایداری بود او همه چیز را ناپایدار می‌داند؛ اگر پدر زندگی را هدفمند می‌دانست او پوچ و بی‌معنی‌اش می‌انگارد؛ اگر پدر سادگی و ظرافت را ترجیح می‌دهد او به پیچیدگی و تنوع توجه می‌کند؛ اگر پدر پی ارزش‌های جهانی بود او به ارزش‌های محلی گرایش دارد؛ اگر پدر روایت‌های کلان می‌ساخت او خرده‌روایت‌ها را می‌ستاید و مهم‌تر از همه اگر پدر پی وحدت بود او به کثرت نظر دارد؛ و ...

.

حال با این حساب و با این حال و هوا و زمینه و ذهنیتی که کمابیش بر گوشه و کنار جهان حاکم است چگونه می‌توان راهی برای رهایی از تکثر ایدئولوژی‌های حاکم بر جهان و جوامع بشری- موضوع و مسأله‌ی اصلی این بحث، جستجو کرد؟ ...

.

(باقی در بخش بعد)

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش دهم
✍️ حسین شیران

.

قرون متمادی جهان زیر سایه‌ و سیطره‌ی سنگین سنت بود و در آن خیل خرده‌جهان‌ها در گوشه و کنار جهان هر کدام خرده‌حقایق‌یشان را سخت در آغوش گرفته، با دیوارهای ذهنی و عینی ستبری خود را از باقی خرده‌جهان‌ها و خرده‌حقایق عالم جدا ساخته، با حداقل ارتباط و حداکثر انزوا می‌زیستند. با وجود این تمایزگرایی‌ها و مرزبندی‌ها ناگزیر اشتراکاتی چند میان‌شان حاکم بود: اقتصاد و معیشت‌شان مبتنی بر زمین‌داری و کشاورزی، سیاست و مدیریت اجتماعی‌شان در سطح خرد مبتنی بر پدرسالاری، در سطح میان خان‌سالاری و در سطح کلان پادشاهی، ذهنیت‌شان مملو از باورهای اسطوره‌ای، ایمان‌شان عطف فراطبیعت و اخلاق‌شان لبریز از وظیفه و تکلیف بود. ...

.

تا این‌که مدرنیته از راه رسید. پیش و بیش از هر چیز تکیه‌گاه‌اش را از اسطوره و ایمان به عقل و علم تغییر داد؛ موجودات و مقولات فراطبیعی را به حکم غیرتجربی بودن توهم شمرد و کنار گذاشت و طبیعت را اثبات‌گرایانه بهر تجربه و تصرف پیش کشید- طبیعتی که تا دیروز تسلیم‌اش بود و حال می‌خواست به یاری تکنولوژی بر آن فائق آید. بسی صنعت رو کرد و افسار معیشت را به ریش آن بست؛ مدیریت را در قالب ادارات و سازمان‌ها (بوروکراسی) درآورد؛ بقچه‌ی جمع‌گرایی را جمع‌تر و بساط فردگرایی را پهن‌تر کرد؛ مدار اخلاق را از تکلیف به حق کشاند و برای بشر حقوق تعریف کرد؛ سیاست را با اقتصاد پیوند زد و تعقیب و تأمین آزادی و برابری و خوشی و خوش‌بختی برای بشر را هدف گرفت. ...

.

با این حجم از تحولات شورانگیز، مدرنیسم ایسم‌ترین ایسم‌ها گشت و با خود پکیج اومانیسم و لیبرالیسم و کاپیتالیسم و ساینتیسم را بی‌رحمانه بر سر جهان سنت با همه خرده‌جهان‌ها و خرده‌حقایق‌اش آوار ساخت؛ در این میان بزرگترین تهدید و تهاجم برای جهان سنت از سوی "صنعت ارتباطات" بود- همان‌که محدودیت مکان و زمان را از میان برداشت و بی‌اجازه و بی‌ملاحظه تخم ارتباط با هر کجا و هر کس و آگاهی از هر کجا و هر کس را در جهان پراکند؛ در این شرایط دیگر نیاز نبود کسی از دیوار خرده‌جهانی بالا رود و خبری ببرد یا بیاورد؛ مدرنیته با همه اسباب و اساس‌اش بالا گرفت و از موقعیتی فراز جوامع بسته را با آگاهی پشت آگاهی بمباران کرد.

.

بمباران آگاهی، ترک‌ها در دیوار تابوها انداخت و بتدریج باعث تخریب و تحلیل آن‌ها و در میان و در معرض نقد و نظر افتادن خرده‌حقایق‌شان گشت و این بزرگترین دستاورد مدرنیته بود، چه تابوها که شکست مرزهای خرده‌جهان‌ها سست‌تر و محو‌تر گشت و از ورا و فرایشان در سطحی بالاتر برای نخستین بار مکان و مقوله‌ی جدیدی به اسم "جهان و جهانی‌شدن" در افق مدرنیته پدیدار شد و بعد اندیشه به جهان بمثابه‌ی یک دهکده و تعیین و ترسیم اصول و اساس جهانی و ارزش‌ها و حقایق جهان‌شمول برای آن موضوعیت یافت و به این قرار خواه‌ناخواه جهان و "مدیریت جهانی" افتاد دست مدرنیته.

.

در نهایت مدرنیته هم انقلابی و در واقع بزرگترین انقلاب‌ها بود که در جهان حادث شد و همچون هر انقلاب دیگری به‌زودی ثابت کرد که نه فقط تمام و کمال توان تحقق ادعاهایش را ندارد بلکه بعضا برخلاف آن ادعاها پیش می‌رود و این‌جا و در اوج بهم‌پیچیدگی یأس و امید بود که فرزند ناخلف‌اش "پست‌مدرنیسم" متولد شد و بیش و پیش از همه‌ دنیا او یقه‌اش را چسبید!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش نهم
✍️ حسین شیران

.

تصور کنید در محوطه‌ای دورتادور دیوار بلند در مقابل تکه‌سنگی ایستاده‌اید که اهالی آن‌جا از بدو کودکی در گوش و هوش شما خوانده‌اند که این بس مقدس و مقرب و متفاوت از هر سنگ دیگریست که به عالم پیدا شود و شما با این پیش‌فرض و نیز خیل خرق عادات و کراماتی که مستقیم یا غیرمستقیم از آن تکه‌سنگ و هکذا محافظان و متولیان و مبلغان آن دیده و یا شنیده‌اید سال‌های سال به آن به دیده‌ی احترام نگریسته و چه بسا در طول این سال‌ها نذر و نیازها و سر و سرّهایی هم با آن داشته‌اید.

.

در باب کارکرد چندجانبه‌ی یک چنین خرده‌حقایقی در خرده‌اجتماعات بشری شکی و بر سر آن هم بحثی نیست. بدیهی‌ست بدوا قرار و قوام اجتماعات بشری بر وجود حقایق مشترکی‌ست که پایه و مایه‌ی پندارها و گفتارها و کردارهای هم‌سو و هم‌آهنگ گردد و تحققا از این طرق است که "وفاق اجتماعی" و "نظم عمومی" حاصل می‌گردد. از این جهت حفظ و حراست از حقایق موضوعه و حریم و حدود آن‌ها همواره مهم‌ترین دغدغه‌ی اجتماعات بشری بوده و است و لزوما هر کجا حقیقتی بوده پیرامون‌اش یک‌سری "تابوها" (محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها) هم پدید آمده است.

.

در این محوطه هم دیوار بلند دور تکه‌سنگ و این‌که هیچ‌کس حق ندارد به آن نزدیک و از آن بالا رود یک تابو و در واقع بزرگترین تابوهاست! تابو تدبیری برای حفظ تمامیت هستی حقیقت موضوعه است و هر کس از آن تخطی کند با مجازاتی سنگین روبرو می‌شود. بی‌جهت نبوده و نیست آن‌ها که در طول تاریخ تابوشکنی‌ها کرده‌اند به سرنوشت‌هایی شوم دچار گشته‌اند! با این‌حال همین ماجراجویی‌ها و از جان گذشتگی‌ها بوده که از وجود خرده‌حقیقت‌ها و خرده‌جهان‌هایی دیگر در آن‌سوی دیوارها خبر داده که تنها با بالا رفتن از دیوار می‌شد به کم و کیف‌شان پی برد.

.

بالا رفتن از دیوار، ارتفاع گرفتن از "موقعیت فرود" (موقعیت پست؛ ارتفاع صفر) و رسیدن به "موقعیت فراز" است. موقعیت فرود موقعیت ایمان به یک ایدئولوژی و کفر به باقی ایدئولوژی‌ها و موقعیت فراز موقعیت اندیشه به باقی ایدئولوژی‌ها و بازاندیشی در تک‌ایدئولوژی حاکم است؛ این قدرت و قابلیت در بشر از اوج گرفتن و درنوردیدن دیوارها و دید و درک دیگران و حرکت فکری به سوی آن‌ها و سنجش نسبت خود و خودی‌ها با آن‌ها حاصل می‌گردد. موقعیت فراز "موقعیت روشن‌فکری و روشن‌گری" در باب خرده‌جهان‌ها و حقایق حاکم بر آن‌هاست، آغاز آن هم نقد و نظر در خرده‌جهان و خرده‌حقیقت خویش است.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش هشتم
✍️ حسین شیران

.

ایدئولوژی‌ها همچو گربه‌هایی هستند که هر کدام تکه‌ای از گوشت حقیقت را دریده و با خود به گوشه‌ای برده‌‌اند. در این میان گربه‌های دیگری هم تکه‌هایی از دست آن‌ها قاپیده و با خود به گوشه‌هایی دیگر برده‌‌اند و باز گربه‌هایی دیگر همین کار را با خود آن‌ها کرده‌اند و به این ترتیب حقایق عالم پیوسته توسط گربه‌هایی که بیشتر‌شان ارتباط مستقیمی با حقیقت امر نداشته و احساس و ادراک و افهام بلافصلی از آن نگرفته بلکه با واسطه‌هایی از آن بهره برده‌‌اند بارها و بارها تکه‌پاره شده، همچو "گوشت قربانی" از مقر و مدار اصلی خود دور گشته و در اطراف پخش شده‌اند.

.

تماشا و تعقیب یک چنین وقایعی از "ارتفاع صفر" ممکن نیست؛ ارتفاع صفر موقعیت پست ایمان به ایدئولوژی‌هاست- آن هم نه همه بلکه نزدیک‌ترینِ ایدئولوژی‌ها! و این قانون و قرار حیات قومی و قبیله‌ایست- قوام هر قوم و قبیله هم به همین است، که شما ضرورتا از نزدیک‌ترین چشمه آب بنوشید وقتی هیچ نگفته‌اند و نمی‌دانید که آیا چشمه‌ی دیگری جز این هم در کار هست یا نیست و اگر هست کو کجاست و مهم‌تر از این‌ها این‌که مدام در گوش شما بخوانند گواراترین چشمه‌های عالم همین است که اکنون در دسترس و قسمت شماست- شما که بهترین و برگزیده‌ترین‌‌اید!

.

به این قرار نخستینِ ایمان‌ها ناشی از جبر موقعیت و محیط است. در دنیای درندشتی که بدوا بقول سارتر دوری و دیگران جهنم محسوب می‌شوند البته که نزدیکی و نزدیکان بهشت برینی قلمداد می‌شوند که باید با اعتماد و اطمینان فراوان به حصن و حصار امن‌شان درآمد و ایمان در و دروازه‌ی یک چنین درآمدنی‌ست؛ باری، ایمان یعنی باورمندانه به باروی امنی درآمدن؛ اما به یک باور و بارو درآمدن همان و از باورها و باروهای دیگر ماندن همان؛ برای همین می‌گویند روی دیگر ایمان کفر است، کفر به باقی باورها و باروها؛ "آن‌که ایمان یافت رفت اندر امان | کفرهای باقیان شد در گمان" (مولوی).

.

رها ساختن انسان‌ها از بند باورها و باروهایی که این‌گونه در بادی امر طبق اصل نزدیکی بی یا کم اراده تحت انقیادش درآمده‌اند به این سادگی‌ها نیست، هدف این نوشتار هم این دشوار نیست، هدف این‌جا ایدئولوژی‌ها و رهایی از کثرت آزاردهنده‌ی آن‌هاست و نه خیل انسان‌های معتقد به انواع ایدئولوژی‌ها. نخستین گام در این راه باور به پاره‌پاره گشتن حقایق توسط ایدئولوژی‌ها و ناقص و نابسنده بودن آن‌ها در مقام نظر و عمل است. برای درک و فهم بهتر این واقعیت باید از موقعیت پست فاصله گرفت و از موقعیتی هرچه فراتر و وراتر چگونگی پاگیری و جاگیری این گربه‌ها در برج‌ها و باروها را به تماشا نشست.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش هفتم
✍️ حسین شیران

.

اعتناء و التزام به "اصل خودنابسندگی" در امر شناخت خواه‌ناخواه راه را برای اعتناء به دیگران و ارتباط با آن‌ها باز می‌کند. کافیست باور داشته باشیم که با هوش و حواس محدود و همواره در معرض خبط و خطای خود قادر به درک یک تنه‌ی هیچ موضوعی به تمامی نخواهیم بود و در بهترین حالت تنها امکان احساس و ادراک و افهام بخشی از آن را خواهیم داشت، در این‌صورت اگر بمعنای واقعی کلمه "محقق" باشیم برای کسب اطلاعات بیش‌تر در باب موضوع ضرورتا به احساسات و ادراکات و ایده‌ها و اظهارنظر دیگران در ارتباط با آن رجوع خواهیم داشت.

.

پای‌بندی به یک چنین رویه و روندی تحققا "محفلی معرفتی" میان محققان پدید می‌آورد تا در آن هر کس هر احساس و ادراک و افهامی از موضوع بدست آورده را با دیگران به اشتراک بگذارد. این‌گونه شناخت‌های مجزا و منفرد از یک موضوع گردهم آمده، باعث تقویت هم‌دیگر و تکمیل هرچه بیش‌تر کار می‌شوند؛ حاصل یک چنین روش و منش هم‌افزایانه‌ای "علم" خواهد بود. در عوض، عدم پای‌بندی به این روش و منش باعث جدا ماندن شناخت‌های منفرد از هم و "رشد جزیره‌ای" آن‌ها و تشکیل جزایر خرد و کلان متعدد در اقیانوس معارف بشری می‌گردد.

.

بعنوان مثال در حکایت پیل مولوی اگرکه هر کدام از شناسندگان، خود و شناخت خود را بس بسنده و کافی و وافی دانند و از اعتناء و استناد به شناخت‌های دیگران سرباز زنند لزوما درک و فهم حداقلی خود از موضوع را با حداکثر اوهام آمیخته، بر پایه‌ی آن در باب پیل "فرقه‌ها" خواهند ساخت- همچو فرقه‌ی ناودانان و بادبیزنان و عمودیون و تختیون و ...، و بعد در باب این‌که کدام حق و کدام باطل است بس "تفرقه‌ها" در میان خواهند انداخت- کما اینکه انداخته‌اند و ما حالیا در جهان زیست خود هرچه می‌کشیم از دست این فرقه‌ها و فتنه‌های ناشی از آن‌ها می‌کشیم!

.

این، یعنی کثرت فرقه‌ها و ایده‌ها و ایدئولوژی‌های حاکم بر جهان ما که هر کدام درصدد تحمیل و تحکیم طرز فکر و شیوه‌ی عمل خاصی بر ما هستند، آن مسأله‌ی خطیر و خطرناکی است که در آغاز بدان اشاره کردیم و اکنون در گذر از مباحثی مقدماتی که در نهایت سادگی پیرامون چگونگی پدیدار شدن ایده‌ها و ایدئولوژی‌ها مطرح شد، در ادامه سعی می‌کنیم بر موضوع اصلی و اساسی بحث یعنی جستجوی راهی برای رهایی از آن متمرکز شویم. در این باب پرسش اصلی اینست: آیا می‌توان بر کثرت آزاردهنده‌ی فِرق فکری فراوان و ایده‌ها و ایدئولوژی‌های تفرقه‌انگیز ناشی از آن‌ها فائق آمد؟ اگر آری، چگونه؟

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش ششم

✍️ حسین شیران

.

پیش از ورود به بحث راهکار و راهبردی برای کاهش و زدایش اوهام از افهام در ایدئولوژی‌ها ذکر یک نکته ضروریست و آن اینکه همیشه اینطور نیست احساس و ادراکی- هرچند بصورت جزئی- از واقعیت امر صورت گرفته و افهامی بمعنای واقعی کلمه شکل گرفته باشد؛ در بسیاری از موارد اساسا افهامی در کار نیست و حاصل همه اوهام است- حال یا هیچ احساس و ادراکی از واقعیت امر صورت نگرفته و خوابی و خیالی به عمد یا به سهو پایه و اساس فهمی (وهمی) واقع شده و یا اینکه بجای احساس و ادراک و افهام واقعیت، احساس و ادراک و فهمی از پیش تعیین شده بر آن تحمیل شده است.

.

بدیهی است هیچ ادراک‌کننده‌ای با دست و بالی خالی به احساس و ادراک نمی‌پردازد بلکه به پشتوانه‌ی دربرداشته‌هایی چون روحیات و ذهنیات و خلقیات و علایق و سلایق و ملیت و قومیت و دین و مذهب و فرهنگ خود عمل می‌کند و تحققا تفاوت در هر کدام از این دربرداشته‌هاست که به تفاوت در برداشت‌ها و پنداشت‌ها می‌انجامد، در این میان ویژگی‌های ادراک‌شونده و نیز ویژگی‌های فضا و زمینه و زمان ادراک هم، همان‌طورکه پیش از این گفتیم، هر کدام بنوبه‌ی خود بر خروجی کار تأثیر دارند. از تأثیر پندارها بر گفتارها و کردارها هم که همه آگاه‌ایم.

.

یکی از آشناها می‌گفت: اوایل انقلاب یکی از شب‌های ماه رمضان در مسجد روستا نشسته بودیم و روحانی مسجد با حرارت از امام زمان حرف می‌زد و از کم‌وکیف غیبت و رؤیت و اسب سفید امام می‌گفت که ناگهان یکی که دم پنجره‌ی مسجد نشسته بود فریاد زد: امام زمان! امام زمان با اسب سفیدش رد شد! همه با هیجان بیرون دویدیم دیدیم راست می‌گوید! سریع با چند اسب در پی‌اش تاختیم و خارج ده به او رسیدیم؛ تا ما را دید ایستاد، ما هم ایستادیم، برگشت نزد ما و گفت: چه شده؟ چرا افتادین دنبال من؟! دیدیم نه امام زمان بلکه یکی از ساکنان ده مجاور است! ...

.

و بعد شاید شنیده باشید همین چند سال پیش در شهرک قدس تهران تصویری بر روی دیوار خانه‌ای نقش بست که اساسا ناشی از نشت آب از ناودانی شکسته بود (تصویر پیوستی) با این‌حال اهالی محل آن را سایه‌ی امام زمان تلقی کرده و برای تبرک و توسل به آنجا هجوم آوردند. بدیهی‌ست اگر فردی هیچ ذهنیتی نسبت به امام زمان نداشت هرگز هیچ سایه و سواری را به ایشان نسبت نمی‌داد. در آغاز گفتیم طبق حکایت پیل مولوی ما پدیدارشناسانه بدون داوری ارزشی بر اساس تجارب زیستی افراد به نحوه‌ی شکل‌گیری ادراکات و ایده‌ها و ایدئولوژی‌ها می‌پردازیم. اساسا عدم کنترل مؤثر یک چنین تأثیر و تأثراتی‌ست که راه ایدئولوژی را از علم جدا می‌کند.

.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجم
✍️ حسین شیران

.

اوهام آمیخته با افهام در ایدئولوژی‌های ما بدوا ناشی از تاریکی‌های حاکم بر جهان شناخت ما هستند. بواقع ما چون امکان یا توان شناخت کل حقیقت و واقعیت را نداریم ناگزیر در مورد بخش‌های باقیمانده و ناشناخته‌اش- صرفا بر اساس بخشی که شناخته‌ایم- خیال‌پردازی می‌کنیم؛ مثال حکایت مولوی بسی کاهش‌گرایانه یک پیل را ناودانی تصور و تلقی می‌کنیم و بعد با او از هر نظر بمثابه‌ی یک ناودان برخورد می‌کنیم! ببینید تفاوت کار از کجا تا کجاست؟ پیل کجا و یک ناودان و یا فرقی نمی‌کند ستون و تخت و بادبیزن کجا؟

.

اما اگر که تاریکی مسبب این همه اوهام است چاره چیست؟ اگر که به زرتشت پیامبر- این "نخستین اندیشه‌گر بزرگ تاریخ جهان" (بقول نیچه) باشد علاج تاریکی نه وانهادن و پا به فرار گذاشتن و نه ماندن و شمشیر کشیدن بلکه مشخصا روشن کردن شمعی‌ست؛ باید باز ماند و شمعی برافروخت و با آن بر تاریکی حاکم بر فضا غالب آمد؛ مولوی هم در حکایت پیل خود در طرح و شرح راه حل دقیقا یک چنین نظری دارد آنجا که می‌گوید: "در کف هر کس اگر شمعی بدی | اختلاف از گفت‌شان بیرون شدی".

.

باری، ایدئال اینست که فضا روشن و امکان احساس و ادراک بیشتر و بهتر حقیقت و یا واقعیت امر فراهم گردد، اما اگرکه امکان شمع‌افروزی وجود نداشته باشد چه؟ و یا اگرکه فضا و یا موضوع شناخت بس وسیع‌تر و بزرگ‌تر از پوشش روشنایی شمع ما باشد چه؟ ما نظرا و عملا حقایق و وقایعی داریم که به این سادگی در و یا هر و یا هیچ ظرف مکان و زمانی نمی‌گنجند، در این‌صورت شمع افروختن ما چندان توفیری در کم و کیف کار ایجاد نخواهد کرد. ضمن اینکه با وجود روشنایی مطلق هم تفاوت در کم و کیف احساس‌ها و ادراک‌ها و به تبع آن پنداشت‌ها و برداشت‌ها تا حدی همچنان وجود خواهد داشت.

.

بر این اساس ضرورتا باید فکری به حال موارد عدم امکان یا عدم اکتفای شمع‌افروزی بکنیم. در این راه پیش و بیش از هر چیز باید به "اصل خودنابسندگی" قائل باشیم، به این معنی که هرگز احساس و ادراک و پنداشت و برداشت نه خود و نه هیچ کس دیگری از حقیقت و یا واقعیت امری را کامل و بسنده تلقی نکنیم و همواره به ناقص و ناکافی بودن آن ایمان داشته باشیم. احساس خودبسندگی ام ‌البلایای عالم نظر است چه تحققا نقطه‌ی پایانی بر تحقیق و تفحص و نقطه‌‌ی آغازی بر استبداد رأی - همین است و جز این نیست- است. در این زمینه دنیای علم واجد راهکارها و راهبردهایی است که ضرورتا باید در عالم ایدئولوژی هم بکار بست.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، برای رهایی - بخش چهارم
✍️ حسین شیران

.

بر اساس آنچه در قالب حکایت پیل مولوی گفته شد ایدئولوژی‌ها معارفی معطوف و مربوط به واقعیت و یا حقیقت امر معینی هستند که عموما بر اساس احساس و ادراک بخشی از آن واقعیت و حقیقت، و نه هرگز تمامی آن، پدید آمده‌اند؛ بر این اساس نه می‌توان ایدئولوژی‌ها را همه باطل دانست و دورشان ریخت- چرا که هیچ بی‌ارتباط با واقعیت و حقیقت امر نیستند و دست‌کم هر کدام بخشی از آن را دربردارند، و نه می‌توان همه را باور داشت- چه بدلیل عدم امکان احساس و ادراک کامل واقعیت و حقیقت هرگز مبین و معرف کل هم نیستند: "چشم حس همچون کف دستست و بس | نیست کف را بر همه‌ی او دسترس".

.

ایدئولوژی در واقع ترکیبی از "افهام و اوهام" است و همین کم و کیف مواجهه با آن را حساس می‌سازد. تشخیص اینکه چه حدی از یک ایدئولوژی حاصل افهام واقعیت و حقیقت و چه حدی از آن حاصل اوهام پیرامون آن‌هاست دشوار است- حتی برای خود سازنده و پردازنده‌اش، چه او در مقام ایجاد یک ایدئولوژی قائل به اوهام که نیست بلکه همه ساخته و پرداخته‌هایش را حاصل فهم دقیق و درست واقعیت و حقیقت و از این جهت بس قابل اعتناء و اعتماد و حتی لایق ایمان می‌داند! اما بواقع او اگر هم در شناخت جزئی از واقعیت و حقیقت صادق باشد در تعمیم آن به کل و شناخت کل دچار توهم است.

.

یافته‌های علم روان‌شناسی اجتماعی بویژه مکتب گشتالت، که حول محور پدیده‌ی ادراک تحقیق می‌کنند، هم احکام حکایت پیل مولوی را تأیید می‌کنند- این‌که هیچ‌کس قادر نیست تمامی آن‌چه در پیرامون‌اش می‌گذرد و یا وجود دارد را تمام و کمال احساس و ادراک کند بلکه بصورت موردی و مقطعی جزئیاتی از آن را احساس و ادراک می‌کند و بعد بمثابه‌ی یک واقعیت و حقیقت تام آن را تلقین و تفسیر و تبلیغ می‌کند. فلذا می‌توان گفت که ما همواره با بت‌ها و بدل‌هایی از واقعیت و حقیقت امر مواجه هستیم و نه خود آن‌ها، و این ناشی از تاریکی حاکم بر شناخت ماست- چون اصل‌اش را نداریم و نمی‌شناسیم و نمی‌شناسند بدل‌اش را تحویل می‌دهیم.

.

این‌که ایدئولوژی "شبه‌معرفت" تلقی می‌گردد و به خیل اوصافی همچون موهوم و منحرف و مجعول و مغشوش و مشکوک مزین می‌گردد ناشی از همین آمیخته بودن افهام و اوهام در آن است. این خود واقعیتی‌ست که هست و باید با آن بنحو اصولی برخورد کرد. بدوا ما را گریزی از رویش ناگزیر ایدئولوژی‌ها نیست- آن‌ها سعی و کوششی- هرچند ناقص و نارسا - برای فهم وقایع و حقایق عالم‌اند و از این جهت حائز ارزش و اهمیت‌اند. ایرادشان اگر آمیخته بودن‌شان با اوهام است ضرورتا باید فکری به حال اوهام‌شان بکنیم.

.
(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سوم
✍️ حسین شیران

.

درک حکایت پیل مولوی مستلزم درک برخی فرض‌ها و پیش‌فرض‌هاست، از جمله این‌که حقیقت همواره بزرگتر از آنست که در ظرف محدود ذهن یک فرد بگنجد. بر این اساس امکان احساس و ادراک یک‌ضرب و یک‌نفره‌ی حقیقت وجود ندارد. هیچ‌کس هیچ شناخت پیشینی از کم و کیف حقیقت ندارد اما از وجود آن آگاه است و همین حقیقت‌جویی را ممکن و موجه می‌دارد. هر فرد بر اساس موضع و موقعیت و ویژگی‌های فردی و فکری و زمینه‌ای و زمانی خود اقدام به حقیقت‌جویی می‌کند و در بهترین حالت تنها به احساس و ادراک بخشی از حقیقت نائل می‌آید و نه هرگز تمامی آن.

.

تا این‌جای کار هیچ ایرادی بر هیچ کسی نیست، از این‌جا به بعد است که مشکلات خطیر و خطرناکی در مقام شناخت حقیقت پیش می‌آیند- دقیقا از زمانی که هرکس فرادست بودن حقیقت را فراموش می‌کند و خیال می‌کند با ادراک بخش کوچکی از حقیقت تمامی آن را در مشت دارد! آن‌که به احساس و ادراک خرطوم نائل آمده کلیت پیل را همچو ناودانی می‌داند، آن‌که به گوش پیل دست مالیده بادبیزن‌اش می‌خواند، آن‌که پای پیل را لمس کرده عین عمود می‌انگاردش و آن هم ‌که دست بر پشت پیل نهاده تخت‌اش تلقی می‌کند! باری، به این قرار یک حقیقت واحد عناوین مختلف به خود می‌گیرد:

.

همچنین هر یک به جزوی که رسید | فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید
از نظرگه گفت‌شان شد مختلف | آن یکی دال‌اش لقب داد این الف

.

اساسا خطایی سنگین‌تر و سهم‌گین‌تر از تعمیم ویژگی‌های جزء به کل و تحمیل و تحویل جزء بجای کل نیست؛ جزء کجا و کل کجا؟ ویژگی‌های تمامی اجزاء را هم که باهم جمع کنیم باز تمامی ویژگی‌های کل نمی‌شود، چه کل چیزی فرا و ورای جمع اجزای تشکیل‌دهنده است، بر این اساس مشخص است اگرکه هستی و هویت یک جزء را به کل نسبت دهیم تا کجا در حق هستی و هویت کل اجحاف کرده‌ایم! این دقیقا آن کاریست که ایدئولوژی‌ها در حق حقایق عالم می‌کنند و از این جهت هیچ چیزی به اندازه‌ی ایدئولوژی‌هایی که یک حقیقت را توصیف می‌کنند در حق آن ظلم نمی‌کنند!

.

ایدئولوژی‌ها فکر می‌کنند در خدمت حقایق عالم‌اند، چه آن‌ها را در نزد مردمان برجسته و بزرگ می‌سازند اما در واقع چیزی که برجسته و بزرگ می‌شود خود ایدئولوژی‌ها و خود ایدئولوژی‌پرداز‌ها هستند و چیزی که کوچک می‌شود همانا حقایق عالم‌اند، چه هر چیزی که باعث شود حقیقتی کم جلوه داده شود در واقع آن را خوار و حقیر ساخته است و بعد هرچه بیشتر بخواهد جای خالی کمبودها را با توضیحات و توجیهات بیشتر پر کند بس ایدئولوژی‌تر می‌شود، چه بهترین حمله‌ها بدترین دفاع‌هاست. با این‌حال چاره چیست؟ آیا ایدئولوژی‌ها فاقد ارزش و اهمیت‌اند؟ آیا همه باطل‌اند و باید همه را دور ریخت؟ ...

.

(پاسخ در بخش بعد)

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش دوم
✍️ حسین شیران

.

اگرکه کثرت ایدئولوژی‌های تفسیرگر و تغییرگر جهان اینک مهم‌ترین مسأله‌ی جهان زیست ماست نخست ببینیم این کثرت چگونه حادث می‌شود. برای این منظور هیچ چیز، به باور من، به اندازه‌ی "حکایت پیل مولانا" گویا نیست. اگرکه پدیدارشناسی، مطالعه و توصیف پدیده‌ها از هر نوع بر اساس نحوه‌ی بروز و تجلی آن‌ها قبل از هرگونه ارزش‌گزاری و قضاوت ارزشی باشد این حکایت پرمغز در دفتر سوم مثنوی معنوی یک روایت پدیدارشناسانه‌ی ناب از چگونگی پیدایش ایدئولوژی‌هاست- بسی پیش از آن‌که این عنوان باب شود.

.

پیل اندر خانه‌ی تاریک بود | عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدن‌اش مردم بسی | اندر آن ظلمت همی‌‌شد هر کسی
دیدن‌اش با چشم چون ممکن نبود | اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود

.

در هر سه بیت آغازین تکیه و تأکید مولوی بر ظلمت و تاریکی حاکم بر فضا و اصل ماجرا (پیل = حقیقت) است؛ این حکایت از خود مولانا نیست پیش از او کسان دیگری همچون غزالی و سنایی هم آن را آورده‌اند منتهی آن‌ها عارفانه فضا را روشن و افراد را نابینا توصیف کرده‌اند ولی مولوی حکیمانه افراد را بینا و فضا را تاریک به تصویر کشیده است. حکایت مولوی بس ارزنده‌تر و آموزنده‌تر و برازنده‌تر است چه اصل مسأله نابینایی مطلق و ذاتی انسان نیست بلکه نابینایی نسبی و ناشی از شرایط محیطی‌ست. سعدی هم که می‌گوید: "حقیقت سرایی‌ست آراسته | هوا و هوس گرد برخاسته؛ نبینی که هرجا که برخاست گرد | نبیند نظر گرچه بیناست مرد"، مشخصا بر این نظر است.

.

انسان بواقع در قبال و یا در مقابل حقیقت کور نیست اما اینکه چرا همواره در راه کشف و شرح و وصف آن می‌لنگد نخست بخاطر پوشیده و پشت پرده و دور از نظر بودن خود حقیقت است- ارزش و اهمیت کشف حقیقت هم به همین است؛ و بعد ظرفیت احساس و ادراک انسان محدود و مستعد اشتباه و انحراف است؛ در تأثیر تغییرات و تحولات فضای حاکم بر احساس و ادراک هم که تردیدی نیست. در کل کم و کیف کار متأثر از سه عامل متغیر است: ۱- موقعیت و ویژگی‌های ادراک‌شونده (مُدرَک) ۲- موقعیت و ویژگی‌های ادراک‌کننده (مُدرِک) ۳- زمینه‌ و زمان ادراک؛ نتیجه تفاوت در دریافت‌هاست.

.

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد | گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوش‌اش رسید | آن برو چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود | گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست | گفت خود این پیل چون تختی بدست

.

(ادامه در بخش بعد)

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش اول
✍️ حسین شیران

.

رهایی از چه؟ پیش از هر چیز لازم است به این پرسش مهم بپردازیم، چه این در واقع در حکم بیان مسأله‌ی ماست و بیان مسأله اصولا و اساسا مقدم بر بیان راه و روشی برای حل و فصل آن است. بدیهی‌ست هرجا سخن از رهایی‌ست یعنی بدوا آنجا "قید و بندی" و بعد به تبع آن "درد و رنجی" در کار است و طبعا در یک چنین شرایطی‌ست که اندیشه به رهایی یک ضرورت محسوب می‌شود وگرنه بی قید و بند و بی درد و رنج طرح راهی برای رهایی از بیخ و بن بلامحل و بلاموضوع می‌گردد.

.

بر این اساس نخست ببینیم قید و بند ما چیست و کجاست و بعد درد و رنج ما از آن چیست و کجاست و در نهایت برویم در پی راهی برای رهایی از آن. قید و بند ما اینجا و در این بحث مشخصا "کثرت" است، کثرت در ایدئولوژی‌ها- ایدئولوژی نه به معنا و مفهوم لغوی‌اش "علم به ایده‌ها"، که اگرش مسخ و غصب نمی‌شد امروز بهترین و مفیدترین و در عین حال ضروری‌ترین علم‌ها بود، بلکه به معنا و مفهوم رایج‌اش "منظومه‌ای از ایده‌ها"؛ و ایده یعنی "طرح فکری و تصور ذهنی خلاقانه و نوآورانه برای عمل".

.

ارزش و اهمیت ایدئولوژی بدوا در همین یعنی "معرفتی معطوف به عمل بودن"‌اش است؛ به بیان دیگر خوبی ایدئولوژی اینست که تنها نظرا به "تفسیر جهان" بسنده نمی‌کند بلکه مضاف بر آن عملا به "تغییر جهان" هم می‌کوشد اما همین خود بلافاصله به مسأله‌سازترین ویژگی ایدئولوژی تبدیل می‌شود چرا که ما نه یک فرد یا یک گروه بلکه بواقع افراد و گروه‌های متکثر و در نتیجه ایدئولوژی‌های متکثر داریم که هر کدام حسب تفسیر خاص خود از جهان می‌خواهند بنحوی خاص آن را تغییر دهند و این دقیقا آن چیزیست که جهان را سخت درهم و برهم ساخته است.

.

در این شرایط کثرت اگر از خیل ایدئولوژی‌های حاکم بر جهان و جوامع بشری بپرسید کامل‌ترین و کاراترین ایدئولوژی برای جهان زیست اجتماعی بشر کدامیک از شماست، همه‌ بی‌تردید خواهند گفت: من! کاذب‌ترین و کاهل‌ترین شما کدام است؟ پاسخ: آن‌ها! یعنی همه غیر از من! کدام ایدئولوژی باید حاکم گردد؟ من! کدام‌ها باید از بین بروند؟ آن‌ها! ... باری این موضع همه‌ی ایدئولوژی‌ها در مواجهه با یکدیگر است، همه خود را حق و دیگران را باطل می‌خوانند! همه هم در پی سلطه‌ی ذهنی و عینی بر جهان و جوامع بشری‌اند! در این میان آیا ایدئولوژی‌ای هست که به ضعف خود اقرار و به نابودی خود حکم دهد؟ نه، هرگز! در این‌صورت چاره چیست؟ ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]