جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش هقتادم
✍️ حسین شیران

.

باری، حالیا حکایت تغییر و تحول چین از یک کشور ورشکسته به یک قدرت درصدرنشسته به باور من بهترین و ضروری‌ترینِ حکایات برای نظام جمهوری اسلامی ایران است، هم از این جهت بر سران نظام است- اگرکه هنوز گوش و هوش و حواسی برایشان باقی مانده- به‌جای برگزاری رزمایش با چین و تمرین جنگ با فرماندهان و نظامیان چین، همایشی با رهبران و سران چین برگزار کنند و قدری هم با فرهیختگان و طراحان و تولیدکنندگان چین نشست و برخاست کنند و از آیین و آداب تغییر و تحول و توسعه بپرسند ببینند رفقا چگونه توانستند بی‌هیچ حرف و حدیث و حاشیه‌ای در کوتاه‌مدت تا این حد ثروتمند و قدرتمند گردند و بر دنیا مسلط شوند!

.

بپرسند ببیند آن‌ها آن‌جا با چه تدبیر و چه فکر برتری توانستند در عرض چنددهه چندصد میلیون‌ چینی، چیزی حدود یک‌پنجم جمعیت جهان را سروسامان بخشند و تحققا از قعر فقر و فلاکت به اوج رونق و رفاه برسانند و این‌جا چرا و چطور می‌شود حضرات با قریب به نیم قرن حکم‌رانی نه فقط هیچ قادر به سروسامان‌دهی چندده میلیون ایرانی نیستند بلکه برعکس بخش اعظم جمعیت ایران را به زیر خط فقر و فلاکت کشانده‌اند! هر دو هنر کرده‌اند اما این کجا و آن کجا؟! حال اگرکه قصدشان ویرانی ایران ا‌ست که هیچ، گفتن این حرف‌ها و نمودن این راه‌ها همه باد هواست ولی اگرکه هدف آبادی ایران ا‌ست هیچ راهی جز انابت از ایده‌ها و عبرت از کرده‌های ایدئولوژیک نیست.

.
چین برخلاف روسیه و آمریکا که رسما دارند نقش "لات محل" را در جهان بازی می‌کنند و در این راستا ضرورتا یک‌ریز بر "قدرت نظامی" خود می‌افزایند و افسوس و هزار افسوس پای ایران را هم به این بازی کثیف کشانده‌اند و زود است به این روال و روند همه آینده را از دست دهند مگر اینکه به‌موقع سر عقل آیند، چندیست عمده توجه و تمرکز خود را بدوا بر توسعه و تقویت "قدرت اقتصادی" گذاشته و دارد رسما نقش "تاجر دوره‌گرد" را در سراسر جهان بازی می‌کند و اکنون با همین اقتصاد جهان‌گرد بس جهان‌گیر شده و زود است از هر جهت بر آن حاکم شود- مگر اینکه دوره‌ی حکمرانی خردمندان در آن به سرآید و باز دست ایدئولوگ‌ها سقوط کند!

.

این برگ برنده را بعد از مائو دنگ شیائوپینگ در کف چین گذاشت- همو که بسی جرأت و جسارت به خرج داد و درست جایی‌که چراغ سوسیال‌کمونیسم مائوئیسم چندان نوری نداشت و بیش‌تر دود می‌کرد و هوا و همه‌جا را می‌آلود دست دراز کرد و فتیله‌اش را پایین کشید و در و پنجره‌های سخت‌بربسته‌ی چین را گشود و گذاشت هوای تازه درون آید و چینی‌ها نفسی تازه کنند؛ همو که رندانه تشخیص داد چین برای قدرتمند شدن به یک دوره صلح خارجی و آرامش داخلی نیاز دارد برای همین چندی واداد و از سرشاخ شدن با لات‌ها کنار کشید و تو خزید و خوب خود را ساخت و بعد بیرون پاگذاشت و حال می‌بینید چگونه لات‌های عالم سلام‌اش می‌دهند!

.

باری، دنگ شیائوپینگ بسی هوشمندی به‌خرج داد و حسب حال و هوای آن روزهای چین فراتلفیق‌گرایی پیشه کرد و چین را به امروزش رساند و به‌حق پدر پیشرفت چین لقب گرفت و حال در این وادی درهم و برهم ببینیم چه کسی جرأت و جسارت به‌خرج می‌دهد به‌تناسب حس و حال و هوای حال حاضر ایران و ایرانیان فراتلفیق‌گرایی پیشه سازد و با فروکشیدن فتیله‌ی کم‌فروغ و دودآلود ایدئولوژی حاکم و وادادن و جادادن به ایدئولوژی‌های دیگر بدوا وفاق و بعد "فراوفاق" آفریند و با حذف معایب هر کدام و جذب و هضم مزایاشان از سطح ستیزهای موجود فرا رود و برای ساخت و ساز ایرانی فوق‌مدرن "فراایدئولوژی" ارائه دهد و حقا پدر پیشرفت ایران لقب گیرد؟ ...

.

#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیق‌گرایی
#فراوفاق‌گرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و نهم
✍️ حسین شیران

.

گریز و گذار چین از مائوئیسم- یک نظام فوق‌ایدئولوژیک با قرائتی فوق‌افراطی از سوسیالیسم، به یک نظام به نسبت "فراایدئولوژیک" را بهیچوجه ساده نباید گرفت؛ این دیگر نه یک بحث تئوریک بلکه یک تجربه‌ی بس‌موفق و بی یا کم‌نظیر از کاربست "فراتلفیق" در میدان عمل است و از این سبب بسادگی نباید از کنارش گذشت؛ درس عبرتی‌ست بس‌بزرگ برای باقی نظام‌های ایدئولوژیک که بهنگام از خر خودحق‌پنداری و خودسرتر و برتربینی پیاده شوند و عملا نقاط ضعف خود را با نظر به نقاط قوت ایدئولوژی‌های دیگر برطرف کنند و هم خود و هم ملت و مملکت خود را به اوج برند وگرنه به بن‌بست خواهند خورد و هر سه را به ورطه‌ی سقوط خواهند کشاند.

.

انسان قرن بیست‌ویکم اگرکه تنها این یک واقعیت را بپذیرد که هیچ تک‌ایدئولوژی جامع و کامل و همه‌چیزدان و همه‌فن‌حریفی در هیچ دوره‌ای وجود خارجی ندارد و بر این اساس هیچ تک‌ایدئولوژی‌ای به تنهایی قادر به سروسامان‌دهی و تأمین و تضمین سعادت بنی‌بشر نیست فلذا هرکس چنین ادعایی کند قطعا فریب‌کارترین و یا که خود فریب‌خورده‌ترین- و در هر دو حال، خطرناک‌ترین فرد عالم برای پیروی‌ست، مطمئن باشید بخش اعظمی از مسائل و مصائب نوع بشر در همان نطفه خفه می‌شود، چه پاگرفتن حاکمان بسته به پادادن و پیروی تودگان است و بواقع هیچ حاکمی به تنهایی هیچ کاری از پیش نمی‌برد مگر به تسلیم و تسخیر توده!

.

چینی‌ها زمانی پی به این واقعیت مهم بردند که انقلاب مائو و فوق‌ایدئولوژی مائوئیسم را با انبوهی از ناکارآمدی‌ها و ناکامی‌ها و تلخ‌کامی‌ها ازسرگذراندند. اذعان به ناکامل و ناکافی و ناکارآمد بودن سخت است و از دست و زبان هر که برنمی‌آید- همچنان‌که از دست و زبان مائو برنیامد و دستاوردش شد سقوط چین در باتلاق فقر و قحطی و مرگ میلیون‌ها تن! اساسا کم و کسر آوردن ایدئولوژی‌ها و نظام‌های ایدئولوژیک امری طبیعی‌ست و هیچ عیب و ایراد نیست، به‌واقع آنچه عیب و ایراد است انکار این واقعیت و اخفای نارسایی‌ها و اغماض بر ناراستی‌ها و اصرار مضاعف بر اصل و اساس و اصول ناکامل و ناکافی و ناکارآمد ایدئولوژیک است و بس!

.

هرچه و هرطورکه بود بعد از مائو سران حزب کمونیست چین در اذعان به ضعف‌ها و ضلالت‌ها باقدرت عمل کردند و همین خود یک "اصلاح انقلابی" بود که توانستند به‌خوبی از پس‌اش برآیند و در کوتاه‌مدت به یک چنین توسعه و تحولی درخشان دست‌یابند؛ در تحقق این مهم آن‌ها دست به‌کار خاص و خارق‌العاده‌ای نزدند بلکه برعکس از کارهای خاص و خارق‌العاده‌ی خود دست کشیدند؛ باری، نظام‌های توتالیتر همین‌که دست از مداخله در هر کار و باری بکشند و بگذارند مردم کارها و بارهای خود را طبق اصول و اساس‌اش پیش برند خود موفقیتی بزرگ است و به‌واقع همین وادادن و جادادن دولت چین به دیگران و دیگر ایده‌ها بود که باعث گشایش در کارها شد.

.

تحلیل‌گران از نقش دیگران و دیگر ایده‌ها در توسعه و تحول چین تحت عنوان "انقلاب حاشیه‌ای" یاد می‌کنند و در داستان دگرگونی چین وزنی برتر و بالاتر از خود دولت بر آن می‌نهند؛ به‌واقع هم این دیگران و دیگر ایده‌ها بودند که اصلاح انقلابی چین را رقم زدند و اجتماع و اقتصادش را از حالت بسته و دستوری و دولت‌مدار به حالت آزاد و بازارمحور و سرمایه‌دار سوق دادند؛ در این میان نقش برجسته‌ و به‌سزای دولت و حزب کمونیست چین این بود که بسی از اصول و اساس خود کوتاه آمد و قید و بندهای ایدئولوژیک را از پیش پا برداشت و بتدریج زمینه را برای گذار از سرخی‌ها و سیاهی‌های کمونیسم و مائوئیسم به سبزی‌ها و سپیدی‌های کاپیتالیسم فراهم ساخت.

.

اولین و مهم‌ترین رکن انقلاب حاشیه‌ای دهقانان چینی بودند که با دریافت آزادی عمل از دولت با اراده و انگیزه‌ای بس‌مضاعف در خیل روستاها به "کشاورزی خصوصی" پرداختند- چیزی که در زمان مائو جزو تابوها و ممنوعات بود؛ دوم انبوه جوانان و مهاجران در شهرها که اجازه خوداشتغالی در بخش‌ها و "شرکت‌های خصوصی" را یافتند؛ سوم "مناطق ویژه‌ی اقتصادی" که اولین بار در شنژن یک بندر کوچک و بی‌اهمیت در جنوب‌شرقی چین اجازه‌ی تأسیس یافتند و با جذب سرمایه‌های خارجی و ظهور فناوری‌های مدرن موفقیتی شگرف رقم زدند و دولت را متقاعد ساختند که به همه‌ی استان‌ها اجازه‌ی تأسیس مناطق ویژه‌ی اقتصادی و سرمایه‌گذاری خارجی بدهد.

.

باری، دولت کمونیست چین در تمام این تغییرات و تحولات و بسی بیش از این‌ها از نقش تنها تصمیم‌گیرنده و تعیین‌تکلیف‌کننده و تجویزگر و تحکیم‌گر عقب نشست و نقش یک "تسهیل‌گر" تمام‌عیار را ایفا کرد و این چنان "فراوفاقی" در چین پدید آورد که در عرض چند دهه از اقتصادی افلیج و مفلوک به دومین اقتصاد جهان تبدیل شد و حال هیچ بی‌جهت نیست به‌لحاظ کسب اعتماد مردم، دولت چین در رده‌ی اول جهان قرار دارد (اینجا (https://t.me/orientalsociology/5806)).

.

#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیق‌گرایی
#فراوفاق‌گرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هشتم
✍️ حسین شیران

.

مائو و حاکمانی همچون او را نمی‌توان همه بدخواه و دشمن ملت و مملکت خویش شمرد؛ در این‌که در بادی امر همه با هدف خدمت و توسعه و تحول و پیشرفت ملت و مملکت خویش پا به‌میدان می‌گذارند و در این راه سخت و طولانی و پرپیچ‌وخم تحققا از جان و مال و عمر خویش بس مایه‌ها می‌گذارند و بس متحمل رنج‌ها می‌شوند شکی نیست- هم از این جهت به‌قدر این نیت و همت شایسته‌ی تقدیرند، اما به‌واقع آنچه در ادامه از آن‌ها یک مستبد به‌تمام‌معنا می‌سازد و در کوتاه‌مدت یک ملت و مملکت و حتی فراتر از آن یک جهان را از دست‌شان عاصی و شاکی می‌سازد همانا تکیه و تأکید و الزام و اصرارشان صرفا بر شیوه‌ی خاصی از نظر و عمل- ولاغیر است!

.

مائو در عصر ایدئولوژی‌ها بدوا به‌دنیای "سوسیالیسم" گرایش پیدا کرد و بعد در این دنیا غرق دریای "مارکسیسم" گشت و بعد در این دریا سر از خلیج "لنینیسم" و جزیره‌ی "کمونیسم"اش در شوروی درآورد و بعد لنین و انقلاب‌اش را الگویی برای کسب قدرت در چین ساخت و سرانجام خود خبره و خدای ایسم گشت و "مائوئیسم‌" را به جهانیان عرضه داشت. در طیف ایدئولوژی، سوسیالیسم در مواجهه با کاپیتالیسم خواسته و بایسته‌ای چپ‎گرایانه بود، مارکسیسم در گریز و گذار از کاپیتالیسم شکلی انقلاب‌گرایانه بدان داد، لنینیسم و در پی‌اش استالینیسم انقلاب و انقلابی‌گری را به افراط کشاند و مائوئیسم‌ از آن هم فراتر رفت و افراط را به ‌فوق‌افراط رساند!

.

لغو تمام و کمال مالکیت خصوصی و ممنوعیت هرگونه فعالیت اقتصادی اختصاصی و سلاخی هرگونه اراده و انگیزه‌ و علاقه‌ و سلیقه‌ی فردی و گروهی و تکلیف و تحمیل کار اشتراکی و واگذاری تمام امور به دولتی به‌غایت تمرکزگرا و تمامیت‎خواه منحصرا تحت فرمان مائو و طبق اساس و اصول لازم‌الإعتنا و لازم‌الإجرای مائوئیسم خروجی‌اش تبدیل و تحویل چین با آن‌همه وسعت و آن‌همه جمعیت به یک اردوگاه بی‌رنگ و نگار و تیره و تار کار اجباری و قهر و قحطی و قلع و قمع میلیون‌ها چینی بود و دیگر هیچ! اما این تنها بخش کوچکی از فاجعه بود و بخش اعظم‌اش خود مائو و عدم پذیرش باخت و باز اصرارش بر برحق و برنده بودن مائوئیسم بود!

.

این فاجعه تنها زمانی تمام شد که خود مائو تمام شد و بعد او فرد دیگری با تفکر دیگری بر سر کار آمد و تأملا تجربیات تلخ و تأسف‌بار دوران دیکتاتوری در مقام نظر و عمل را مایه‎ی عبرت ساخت و تا حدودی از برج عاج استبداد ایدئولوژیک پایین پرید و پیله‌های خود دور خود تنیده‌ی خودبرحق‌دانی و خودبرتر و سرتربینی را درید و تحققا دیگران و دیگر اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌ها را هم دید و به این ترتیب با بازبینی و بازاندیشی در اساس و اصول ایدئولوژی حاکم دست به یک سری اصلاحات اساسی زد و سرانجام ریلی روان برای توسعه و تحول چین در میان انداخت و مشخصا بر آن ریل چین آن‌روز رنجور از مائوئیسم را به چین امروز دومین و شاید به‌زودی اولین غول اقتصادی جهان رهنمون ساخت.

.

این تغییر و تحول بس شگرف- بدوا در فکر و بعد در عمل- را "دنگ شیائوپینگ" (رهبر عالی‌مقام چین از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹) انجام داد: در گام نخست "تعدیل‌گرایانه" جسم و جان و روح و روان سوسیالیسم را از شر اشکال افراطی‌اش مائوئیسم و لنینیسم و حتی مارکسیسم رهایی بخشید و در گام دوم "تلفیق‌گرایانه" به سمت‌وسوی ایدئولوژی رقیب کاپیتالیسم خیز برداشت و در گام سوم "فراتلفیق‌گرایانه" از تقریب و تلفیق این‌دو در سطحی فراتر از سطح تضادها و تناقض‌های موجود قطب سومی با عنوان "سوسیالیسم با مشخصات چینی" خلق نمود که نسبت به مائویسم بس "فراایدئولوژیک" بود و برای همین تا حد کلانی در چین "فراوفاق" آفرید.

.

#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیق‌گرایی
#فراوفاق‌گرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هفتم
✍️ حسین شیران

.

انقلاب فرهنگی مائو مؤخر بر انقلاب اقتصادی او در دو برنامه‌ی پنج‌ساله بود؛ برنامه‌ی اول که بیش‌تر بر توسعه و تحول کشاورزی متمرکز بود در نخستین سال‌های به قدرت رسیدن‌اش به نسبت قرین موفقیت‌هایی بود- درست شبیه موفقیت‌های اقتصادی کمونیست‌های شوروی در دهه‌ی اول بعد از انقلاب اکتبر، و همین او را به شدت غرّه ساخت تا در سال 1958 برنامه‌ی دوم را با سرعت و قوت هرچه بیش‌تری این‌بار با هدف توسعه‌ی صنعتی چین پیش برد؛ نام برنامه‌ را "جهش عظیم" یا "یک گام بزرگ به‌جلو" نهاد و توده‌ی چینیان را برای اجرایی کردن‌اش بسیج نمود.

.

طرح جهش عظیم نه یک کار کارشناسی‌شده بلکه یک دستورالعمل سوپرانقلابی بود که مائو مخصوصا از شکم ناساز ایدئولوژی حاکم‌اش کمونیسم آن‌هم از نوع چینی‌اش بیرون کشیده بود- کمونیسمی که لزوما طبق قاعده‌ی ماتریالیسم تاریخی مارکس ذاتا از تضاد طبقاتی نظام سرمایه‌داری و انقلاب کارگری حاصل و حاکم نگشته بلکه طی "انقلاب دهقانی" مستقیما از مرحله‌ی فئودالیسم به کمونیسم جهش یافته بود و مائو هیچ ایرادی در آن نمی‌دید با این‌حال بر آن بود طی این طرح در کوتاه‌ترین زمان ممکن عقب‌افتادگی صنعتی چین را نیز جبران کند.

.

برای این منظور تمامیت‌خواهی خود در اشتراک‌گرایی را به‌حد کمال رساند و با "لغو مالکیت خصوصی" و ممنوعیت فعالیت اختصاصی در سراسر چین میلیون‌ها چینی را در قالب کمون‌ها و کلونی‌ها به‌کار اشتراکی واداشت تا هرچه سریع‌تر در کنار توسعه‌ی کشاورزی، توسعه و تحول صنعتی چین را هم ممکن و محقق سازد؛ در این میان به‌طور ویژه بر توسعه‌ی صنعت فولاد متمرکز شد و دستور داد در هر کجا حتی حیاط خانه‌ها کوره‌های کوچک محلی دایر کنند و بی‌وقفه به تولید فولاد بپردازند تا بتوانند در سریع‌ترین زمان ممکن حتی از صنایع فولاد بریتانیا هم سبقت بگیرند!

.

تولید فولاد در حیاط خانه، آن‌هم برای رقابت جهانی، یک "کار نشد" بود اما دیکتاتورها نشد در کارشان نیست و اصلا حالی‌شان نیست، برای همین مائو نه فقط از طرح ناساز خود پاپس‌نکشید بلکه برعکس دستور داد چینی‌ها شده از کارهای دیگر دست بکشند و به‌طور ویژه بر این یک "کار حیثیتی" متمرکز شوند! همین‌طور هم شد و چینی‌ها داروندارشان را ریختند در کوره‌های تولید فولاد سوزاندند تا مباد طرح مائو شکست خورد اما هم طرح شکست خورد هم توده؛ و نه فقط جهشی به‌جلو صورت نگرفت بلکه قحطی و گرسنگی و مرگ بر میلیون‌ها چینی غالب آمد و یک فاجعه‌ی بزرگ انسانی شکل گرفت!

.

با این‌حال در قاموس حاکمان ایدئولوژیک شکست معنایی ندارد و مرگ‌ها نه فقط هیچ ایرادی ندارند بلکه یک ارزش محسوب می‌شوند! برای همین مائو در واکنش به مرگ میلیون‌ها چینی گفت: شما نمی‌توانید برای مرگ انسان‌ها مرا سرزنش کنید! با این همه برنامه‌ای که برای چین داریم اگر نیمی از چینی‌ها جان خود را فدا کنند ارزش‌اش را دارد! در مورد قحطی هم گنجشک‌ها را مقصر قلمداد کرد و دستور قلع‌وقمع‌شان را داد و به این ترتیب برای فرار از زیربار مسئولیت هم که شده ننگ "جنگ با گنجشک‌ها" را برای همیشه در تاریخ پرتلاطم چین مدرن پای خود نوشت!

.

با شکست تلخ و پرتبعات جهش اقتصادی عظیم به‌تدریج زبان منتقدان باز شد اما مائو هیچ تاب نقد حتی از نزدیک‌ترین افرادش را هم نداشت برای همین یک انقلاب فرهنگی و یک ارتش ویژه بنام گارد سرخ به راه انداخت و بدین‌وسیله همان‌طورکه پیش‌تر گفتیم به یک تسویه حساب و تصفیه‌ی بزرگ در میان انقلابیون پرداخت. این انقلاب سرخ از سال 1966 تا 1976 زمان مرگ مائو دوام یافت و بعد از او و آن بود که رهبران حزب کمونیست حاکم بر چین "فراتلفیق‌گرایانه" ایدئولوژی‌شان را به سمت‌وسوی عقلانیت و علم و جذب و هضم اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های به‌ظاهر مخالف بردند.

.

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و ششم
✍️ حسین شیران

.

به‌واقع امر بارزترین و پربازده‌ترین "فراوفاق‌گرایی" و "فراتلفیق‌گرایی" عالم را "چینی‌ها" در چند دهه‌ی اخیر بنحو احسن انجام دادند و در کوتاه‌مدت هم به خیره‌کننده‌ترین نتایج ممکن دست یافتند و طی یک روال و روندی بس روبه‌رشد تحققا از یک کشور پرجمعیت گرسنه به یک "ابرقدرت جهان" تبدیل شدند؛ توسعه و تحولی بس شگرف و بس شگفت‌انگیز به‌حدی‌که بسیاری از تحلیل‌گران در سراسر جهان، چه دوست چه دشمن، از آن با عنوان معما و معجزه‌‌ای در رشد و شکوفایی اقتصادی یاد می‌کنند و به این سبب قرن بیست‌ویکم را "قرن چین" می‌نامند.

.

چینی که همچو ایران ما قرون متمادی شیوه‌ی حکمرانی‌اش سلطنت مطلقه‌ی موروثی بود و تا همین اوایل قرن بیستم پی‌درپی هم پادشاهان بر آن حکومت می‌کردند و مشخصا سال 1911 با سرنگونی سلسله‌ی چینگ به رهبری "سون یات سن" (پدر چین مدرن) "جمهوری چین" شکل گرفت و بعد سال 1921 "حزب کمونیست چین" تأسیس شد و "مائو" رهبری‌اش را به‌دست گرفت و ارتش پارتیزانی تشکیل داد و با حزب ناسیونالیست چین (کومینتانگ) که جمهوریت دست‌اش بود درافتاد و 1949 قدرت را در دست گرفت و "جمهوری خلق چین" را تأسیس کرد.

.

سال‌های حکمرانی مائو همچون همتای روسی‌اش استالین و هر حاکم توتالیتر دیگری که به‌زور ایدئولوژی و اسلحه ملت و مملکت‌اش را پیش برده و یا می‌برد تداعی‌گر داستان "توسعه، تباهی و تأسف" است، چه اصل و اساس یک چنین توسعه‌های نامتعارف و نامتوازنی صرفا بر "دستور" است و "دستگیری" در صورت هرگونه مخالفت یا مقاومتی، برای همین دوران حکومت یک چنین سرانی همیشه پر از خفقان و تهدید و تحقیر و تبعید و اعدام‌های دسته‌جمعی‌ست و این سرخی‌ها و سیاهی‌هاست که بیش‌تر به چشم می‌آید تا هر سبزی و سفیدی‌ای که در کارشان باشد!

.

بدبختی این‌جاست که یک چنین انقلاب‌های سیاسی‌ای لزوما "انقلاب‌های فرهنگی" هم درپی دارند که در آزار و اذیت‌ خلق هیچ دست‌کمی از نوع سیاسی‌اش ندارند؛ مائو هم انقلاب فرهنگی‌اش را از سال 1966 آغاز کرد- هدف‌اش اسما مبارزه با "ضد انقلاب" بود اما رسما یک تسویه حساب اساسی با مخالفان داخلی و رقبای حزبی و یک تصفیه‌ی بزرگ در حزب کمونیست بود؛ او برای پیش‌برد این هدف شبه‌نظامیانی متشکل از دانش‌آموزان و دانشجویان تندرو با عنوان "گارد سرخ" بسیج کرد و بدین‌وسیله "مائوئیسم" را دین و آیین اجباری چینیان ساخت!

.

گارد سرخ طبق دستورات "کتاب سرخ" مائو که در حکم یک کتاب مقدس برای انقلاب فرهنگی مورد نظرش بود از تعیین و تکلیف نوع پوشش و آرایش موی مردم گرفته تا عزل و نصب مقامات و حذف دگراندیشان دخالت داشت و هیچ‌کس هم جلودارش نبود جز ارتش چین که سرانجام بعد از مرگ مائو در سال 1976 توانست مهر پایانی بر انقلاب فرهنگی و گارد سرخ و کتاب سرخ‌اش نهد. به این ترتیب عمر انقلاب فرهنگی مائو هم همچو انقلاب سیاسی و اقتصادی‌اش سرآمد و جز رنج و عذاب و از بین رفتن میلیون‌ها چینی دستاورد دیگری برای چین به‌بار نیاورد! ...

.

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و پنجم
✍️ حسین شیران

.

حل و فصل مسأله‌ی تاریخی "فقر یا فقدان نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت" در ایران حالیا از دو جهت برای جامعه‌ی ما حائز اهمیت است: 1. "پیدایش پایگاه مردمی و مردم‌مدار" در بطن و متن جامعه- پایگاهی که وظیفتا حافظ منافع و مصالح ملت در برابر دولت و حکومت فعلی و هر دولت یا حکومتی باشد که بعد از این بر سر کار آید؛ و 2. "پیش‌برد پروژه‌ی پلورالیستیک و فراایدئولوژیک ملت‌دولت"، که سرانجام باید در این سرزمین پدید آید و برای همیشه به پدیده‌ی منحوس حکومت و استیلا و استبداد و استحمار و استثمار حاصل از آن پایان دهد.

.

از جهت نخست، اکنون جامعه‌ی ایرانی فاقد پایگاه مردمی معین و مشخصی‌ست که از مشروعیت و مقبولیت لازم برای جلب اعتماد عموم برخوردار باشد و از این‌رو ضربه‌ها از نظام حاکم خورده و باز می‌خورد. پیش از این گفتیم پیش از انقلاب دو نهاد "روحانیت و بازار"- به‌اصطلاح "حاج‌آقاها"، پایگاه و پناهگاه مردم در مواجهه با نظام‌ها و سیاست‌های حاکم بودند و در این راستا وقایع تاریخی مهمی رقم زده بودند؛ انقلاب 57 به بهترین شکل از ظرفیت بالای این‌دو پایگاه برای براندازی نظام سلطنتی و برپایی نظام جمهوری اسلامی بهره برد و بعد هر دو را از بین برد.

.

در فقر یا فقدان یک چنین نهاد و نیرویی که پشت و پناه ملت باشد البته که مرکب قدرت هر وقت اراده کند بی‌هیچ مانعی بر تمامی عرصه‌های زندگی ملت خواهد تاخت و گرد و غبارش را بر چهره‌اش خواهد نشاند! ملتی که قرار بود سربه‌فلک کشیده‌ترین کوه فلات باشد و بیش و پیش از همه طلوع خورشید توسعه و تعالی را تجربه کند حالا شده یک تپه‌ی خاکی محلی که هر بی‌سروپایی از آن بالا می‌رود و بی‌هیچ ‌ملاحظه و مهابایی بر سرش پای‌کوبی می‌کند و کیف و حال‌اش را می‌برد و بعد هم فضولات‌اش را بر سر و روی‌اش رها می‌کند و می‌رود!

.

باری، ملت بی پایه و پایگاه در حکم توده و یا توپی توخالی‌ست که دست هرکس که بیفتد سریع با پمپ ایدئولوژی‌اش پربادش می‌کند و زیرپایش می‌اندازد و تا هر وقت که بخواهد بر سرش می‌کوبد و این‌سو و آن‌سو می‌راندش! در یک چنین شرایطی "مردم‌سالاری یعنی به بازی گرفتن مردم و بازی با نام مردم و دیگر هیچ"! فلذا بر هر ملتی‌ست اگرکه نمی‌خواهد از این و آن بازی خورد هرچه سریع‌تر آن‌چنان توپر و سفت و سخت گردد که هرکه خواست به بازی‌ و به ضربه‌اش گیرد از کف پا تا فقراتش آن‌چنان بشکند که برای همیشه بازی با مردم را فراموش کند!

.

بزرگترین ضرورت در یک چنین راستایی تشکیل "هسته‌های مردمی و مردم‌دار" در بطن و متن جامعه است- هسته‌ای که لزوما هم شاخه و هم ریشه‌اش از مردم و در مردم باشد. این یک ضرورت اجتماعی‌ست و طبعا یک حرکت اجتماعی می‌طلبد هرچند چون تهدیدی‌ست بر منافع و مصالح حکومت ناگزیر یک حرکت سیاسی تلقی می‌شود. به‌واقع ما در این خصوص با مسائل و مشکلات کلانی درگیر هستیم که اگر بخشی به‌خاطر توجه و تمرکز حکومت بر پیش‌گیری از شکل‌گیری این مهم باشد بخش اعظم‌اش ناشی از عدم توجه و تمرکز سازنده‌ی ملت و نخبگان‌اش بر تحقق آن است! ...

.

باقی در بخش بعد

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و چهارم
✍️ حسین شیران

.

اکنون واضح است که ما ملت ایران از فقر یا فقدان دو چیز در رنج و عذابی عظیم به‌سر می‌بریم: 1. فرهنگ حکمرانی و 2. نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت؛ هر یک از این‌دو عامل یعنی "فقر یا فقدان فرهنگ حکمرانی" و "فقر یا فقدان نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت" به تنهایی هر ملتی هر چقدر هم که بزرگ باشد را درگیر مسائل و مشکلات فراوان می‌سازد چه برسد به اینکه هر دو همزمان بر ملتی حاکم باشند در این‌صورت البته که سلطه و ستیز همواره یک پای ثابت جامعه خواهد بود و با سلب امنیت و آرامش و آسایش از آن، نه فقط از توسعه و تحول و تکامل بازخواهد داشت بلکه به‌تدریج داشته‌هایش را هم به باد خواهد داد.

.

از این جهت هم فرهنگ حکمرانی و هم نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت برای هر جامعه‌ای یک "دست‌آورد اجتماعی" بزرگ تلقی می‌شوند که لزوما باید در کار باشند تا جامعه با انسجام و انتظام سیاسی-اجتماعی بالایی در مسیر رشد و توسعه قرار گیرد. جامعه‌ی ما هم اگرکه می‌خواهد سرانجام از این حالت سلطه و ستیز تاریخی خود خارج گردد و با آرامش و آسایشی پایدار توسعه‌ای متوازن را تجربه کند باید به‌هرشکل ممکن بر این دو دست‌آورد مهم نائل آید- بخصوص دومی که اگر اولی به‌هر دلیل موجود و محقق نبود سفت و سخت در برابرش بایستد و هم آن و هم اوضاع و احوال جامعه را تحت کنترل خود درآورد.

.

این یک ضرورت تاریخی برای سعادت این سرزمین است و امروز یا فردا و یا فرداها بالاخره باید محقق گردد وگرنه هرچه به تأخیر افتد توسعه و تکامل جامعه هم به تعویق خواهد افتاد. اولی (فرهنگ حکمرانی) در حکم شیوه‌ی رانندگی است و دومی (مهار قدرت) در حکم ترمز و اسباب و اساسی برای کنترل سرعت که لزوما بخشی باید سمت راننده‌ باشد تا خود به‌فرهنگ و به‌هنگام از دور برداشتن خودرو و سرنشینان‌اش جلوگیری کند و بخشی دیگر سمت صاحب اصلی (مردم) که احیانا اگر راننده‌ ناشی و نااهل و نانجیب از آب درآمد و هوس سرعت و دور برداشتن و زیر گرفتن کرد سریع خودرو را کنترل کرده از پشت رل خارج‌اش سازد.

.

اما علم و آگاهی به این مسأله یک چیز است و اقدام و عمل برای برطرف کردن آن یک چیز دیگر و مهم‌تر! هرچه هست این علم و آگاهی اکنون فراهم است و این یعنی به‌هرشکل روشن‌فکران و روشن‌گران ما تا حد زیادی کار خود را کرده‌اند و در این باب "دانش و بینش" به‌حد کفاف موجود است و حال باید به "روش و منش" لازم برای برطرف کردن این مسأله و پر کردن این چاه و چاله اندیشه و اقدام کنیم تا باز با هر جهش در آن نیفتیم و مدت‌های مدیدی از عمر اجتماعی خود را صرف خارج شدن از آن نسازیم! بر این اساس اکنون مسأله‌ی اصلی جامعه‌ی ما اینست: چگونه باید به نهادها و نیروهای لازم برای مهار قدرت دست یابیم؟

.

اندیشه و اقدام در این باره یعنی روش و منش لازم برای حل و فصل مسأله‌ی تاریخی فقر و یا فقدان نهاد و نیروی مهارکننده‌ی قدرت اکنون یک وظیفه و رسالت همگانی است و حتی خود طبقه‌ی حاکم هم اگر واجد عقل و درک و فهم تاریخی باشد به‌جای ممانعت باید در آن مشارکت کند، چه خود بهتر از هر کسی می‌داند تنها امروز حاکم است و همان‌طورکه دیروز محکوم بود و به‌زور قدرت را به‌دست گرفت فردا هم دوباره محکوم خواهد بود چه درست به‌همین شیوه طبقه‌ی دیگری به‌زور قدرت را از او خواهد گرفت! اما اینکه نمی‌داند و فقط امروز را می‌بیند یعنی که ما عملا با فقر یا فقدان فرهنگ حکمرانی هم مواجه هستیم و توأمان بر هر دو مسأله باید متمرکز شویم.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و سوم
✍️ حسین شیران

.

"فکر برتر" یک طرح و تدبیر و درحقیقت یک "شاه‌تدبیر" است و ما پیش از این در شرح ویژگی‌های آن گفتیم که ضرورتا باید معطوف به "شاه‌مسأله"‌ی حال حاضر جامعه و متعهد به حل و فصل آن باشد و در این راستا با کاربست هم "عقل نظری" و هم "عقل عملی" واجد هم "رویکرد نظری" و هم "راهبرد عملی" باشد و لزوما متضمن "حصول نتیجه" و حتی پس از آن "پی‌گیر پی‌آمدها" و "پاسخ‌گوی پیش‌آمدها" باشد؛ این یعنی از اول تا آخر، فکر همه‌چیز و همه‌جا بودن.

.

بدیهی‌ست این "تیپ ایدئال" فکر برتر یا همان شاه‌تدبیر است و اکثر "انقلاب‌های سیاسی" که در جوامع مختلف رخ می‌دهند با وجود همه‌ی ادعاها و آرمان‌های جهان‌گیرشان بواقع فاقد همه یا بخشی از این ویژگی‌ها هستند، هم از این جهت نمی‌توانند جامعه را به سرمنزل مقصود برسانند و خیلی زود در مقام نظر و عمل دچار لرزش‌ها و لغزش‌ها و به این سبب تنش‌ها و رنجش‌ها و رانش‌ها و ریزش‌ها می‌شوند و جامعه را هم درگیر کش‌وقوس‌های بی‌پایان خود می‌سازند!

.

برای همین تردید نکن در هر کجا هر جامعه‌ای درگیر افت‌وخیزهاست اسیر دست سیاست‌باز‌هاست که اساسا هدفی جز کسب قدرت ندارند و طرح و تدبیرشان هم نهایت تا رسیدن به قدرت است و بس، بعد از آن‌اش نه که فکر برتری برای سروسامان دادن به اوضاع و احوال ملت و مملکت که هیچ، حتی خود دولت و حکومت ندارند هرکه هرکه شدن‌ها و هرکس هرگوشه بردن و خوردن‌ها و به‌گور مردم خندیدن‌ها شروع می‌شود، هیچ‌کس هیچ‌کجا هم پاسخ‌گوی هیچ‌چیز نمی‌شود!

.

این‌جاست که فریاد "از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید" ملت بلند می‌شود، و این فریاد فریادی از جنس پشیمانی‌ست- پشیمانی از انقلاب و انقلابیون گذشته و لاجرم اندیشه به انقلابی دیگر و انقلابیونی دیگر که همیشه به‌وقت‌اش از راه می‌رسند و فرصت‌طلبانه حسب حس‌وحال روز شعرها و شعارها ساخته و باز وعده‌وعیدها داده و باز هنرمندانه رنجش انباشته‌ی ملت از انقلاب و انقلابیون حاکم را پلی می‌کنند برای کسب قدرت و حکمرانی خویش.

.

اینست که برای توسعه‌ی پایدار و متوازن یک مملکت صرفا نباید روی انقلاب‌های سیاسی و سیاست‌بازان حساب کرد؛ انقلاب سیاسی یعنی پایین کشیدن بی‌کفایت‌های امروز و بالا فرستادن بی‌کفایت‌های فردا، جابه‌جا کردن ادواری حاکمان و حال‌به‌حال کردن و بی‌خود امیدوار کردن مردمان و دیگر هیچ! دل‌بستن به انقلاب سیاسی برای حل‌وفصل مسائل جامعه چیزی شبیه دل‌بستن به وزش باد برای رفع آلودگی هواست و خود معلوم است که چگونه تا چه حد مفید و مؤثر است!

.

"طبیعت" یک چیز است و "تربیت" یک چیز دیگر؛ انقلاب سیاسی یعنی سپردن اختیار جامعه به دست طبایع انسانی که طبعا اگر به‌حال خود رها کنی سر از سلطه‌جویی و حکمرانی درمی‌آورد. رمز و راز دوام و تداوم حکومت‌ها در جوامعی همچون جامعه‌ی ما اینست و جز این نیست که صرفا به طبع حاکمان دلخوش کرده و می‌کنیم و این حاصل "تربیت معکوس" است یعنی بجای آن‌که ملت حاکم مستعدی برای خود تربیت کند حاکم ملت مستعدی برای خود تربیت می‌کند!

.

و این ناشی از ضعف سازمان‌یافته‌ی ملت است که هنوز دوام دارد و دیگر باید برطرف شود و این یک "انقلاب اجتماعی" می‌طلبد نه سیاسی! فکر برتر طرح و تدبیر و شاه‌تدبیری‌ست در این راستا، یعنی بدوا تربیت "ملت برتر" و بعد تربیت "دولت و دولت‌مرد برتر"؛ بدون نقد اولی دومی همیشه نسیه خواهد بود. شرط لازم برای تحقق یک چنین آرمانی دل کندن و پس گرفتن جامعه از دست سیاست‌بازان قدرت‌طلب و فرصت‌طلب (حذف زمینه‌های حکومت) و کار بر روی ملت است.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و دوم
✍️ حسین شیران

.

اگرچه اکنون حکومت بزرگترین مانع در برابر تحقق "ملت‌دولت" در این سرزمین است- حکومتی که دیگر در این برهه از زمان نمی‌باید بود ولیکن هست و هنوز همچون استخوان لای زخم در میان ملت و دولت جای گرفته و از هر نظر از تقریب و تلفیق و "فراتلیفق" این دو قطب و خلق "قطب سوم" فراایدئولوژیک ملت‌دولت جلوگیری می‌کند، اما به‌واقع در این میان حکومت تنها عامل بازدارنده نیست و لزوما در کنار آن باید به کم و کیف باقی عوامل بازدارنده از جمله فقر یا فقدان نیروهای تاریخی لازم و به تبع آن فقدان آلترناتیو هم نظر داشت.

.

این کاملا طبیعی‌ست که هر حکومتی برای حفظ مقام و موقعیت خود از شکل‌گیری هرگونه جایگزینی ممانعت به‌عمل آورد و هر حرف و حرکتی در این راستا را در نطفه خفه سازد؛ هم از این نظر نمی‌توان هیچ حکومتی را مذمت کرد که چرا به میل خود از بین نمی‌رود و یا به نفع یک گزینه‌ی بهتر و برتر کنار نمی‌رود؛ نباید فراموش کرد که ما نه با یک حاکم بلکه یک طبقه‌ی حاکم طرف‌ایم و اساسا هیچ طبقه‌ی حاکمی گزینه‌ای بهتر و برتر از خود نمی‌شناسد، اگرهم بشناسد حب قدرت و لذت فرمان‌روایی اجازه‌ی وادادن و جادادن به آن را نمی‌دهد.

.

بر این اساس بدیهی‌ست که یک چنین توقعی از قدرت و طبقه‎ی حاکم تا چه حد بیهوده است. طبقه‌ی حاکم طبیعتا نه به میل خود از بین خواهد رفت، نه به نفع یک گزینه‌ی برتر کنار خواهد رفت و نه اصلا و اساسا امکان و اجازه‌ی شکل‌گیری گزینه‌ی برتر را خواهد داد. با این وجود حقیقت امر حکم می‌کند که بساط حکومت دیگر برای همیشه از این سرزمین برچیده شود فلذا ضرورتا باید دنبال "شاه‌راه چاره" بود- راهی که هم به سیطره و حکم‌رانی طبقۀ حاکم حاضر پایان داد و هم از قدرت‌یابی طبقه و ایدئولوژی‌ای دیگر پیش‌گیری کند.

.

انقلاب 57 بزرگترین آموزگار تاریخ بلندبالای ایران است اگرکه ملت عبرت گیرد و دیگر با تمام وجود دریابد انقلاب‌های سیاسی اصولا چیزی جز جابجایی طبقه‌ی حاکم به بهای حیف و میل اراده و انگیزه و انرژی سخت روی‌هم‌انباشته‌ی یک ملت رنجیده و رنج‌دیده نبوده و نیستند و نخواهند بود مگر اینکه خلاف‌اش ثابت شود و خلاف طینت و طبیعت خود پیش روند وگرنه آش همان و کاسه همان- حیف از همه خون‌هایی که گردونه‌ی‌ انقلاب‌ها را می‌گردانند و با هزار امید و آرزو یک عده را بالا می‌برند و عده‌ای دیگر را پایین می‌آورند!

.

از نقطه‌نظر جامعه‌شناختی هیچ فرقی نمی‌کند کدام طبقه از جامعه بر باقی طبقات حاکم باشد همین‌که افراد و افکار و عقاید یک طبقه بر باقی طبقات جامعه حاکم باشد- حتی اگر این آسیاب به نوبت باشد، باز فرقی نمی‌کند، در هر حال در آن جامعه حکومت و سیطره‌ی طبقاتی ساری و جاری‌ست! یک چنین جامعه‌ای البته که هرگز روی آرامش و آسایش به‌خود نمی‌بیند چه جایی که باقی جوامع یک‌به‌یک مدارج ترقی را طی می‌کنند و پیش می‌افتند، همیشه به انقلاب و گرداندن گردونه می‌اندیشد تا باز با زجر و زحمت فراوان طبقه‌ی دیگری را حاکم بر خود سازد!

.

اما مادام که "فکر برتر" و سرتری در کار نباشد اوضاع و احوال همین که هست خواهد بود و جمله تغییرات و تحولات حول محور "فرد برتر" خواهد چرخید- کما اینکه تا بحال چرخیده و پی‌درپی هم حکومت‌ها آورده و برده است! فرد برتر اگرچه به نیروی کاریزمای خویش ممکنست مبدأ و منشأ یک جهش و دگرگونی تاریخی شگرف گردد اما بدی‌اش اینست که خود بلافاصله تبدیل به یک تابوی بزرگ می‌شود و مانع ده‌ها جهش در راستای توسعه و تحول می‌گردد. فلذا بهتر است بر "فکر برتر" متمرکز شد و هرچه "فرد برتر" است را پشت گاری فکر برتر بست و نه برعکس!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology​​​​​​​

[ سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]