🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هشتم
✍️ حسین شیران
.
مائو و حاکمانی همچون او را نمیتوان همه بدخواه و دشمن ملت و مملکت خویش شمرد؛ در اینکه در بادی امر همه با هدف خدمت و توسعه و تحول و پیشرفت ملت و مملکت خویش پا بهمیدان میگذارند و در این راه سخت و طولانی و پرپیچوخم تحققا از جان و مال و عمر خویش بس مایهها میگذارند و بس متحمل رنجها میشوند شکی نیست- هم از این جهت بهقدر این نیت و همت شایستهی تقدیرند، اما بهواقع آنچه در ادامه از آنها یک مستبد بهتماممعنا میسازد و در کوتاهمدت یک ملت و مملکت و حتی فراتر از آن یک جهان را از دستشان عاصی و شاکی میسازد همانا تکیه و تأکید و الزام و اصرارشان صرفا بر شیوهی خاصی از نظر و عمل- ولاغیر است!
.
مائو در عصر ایدئولوژیها بدوا بهدنیای "سوسیالیسم" گرایش پیدا کرد و بعد در این دنیا غرق دریای "مارکسیسم" گشت و بعد در این دریا سر از خلیج "لنینیسم" و جزیرهی "کمونیسم"اش در شوروی درآورد و بعد لنین و انقلاباش را الگویی برای کسب قدرت در چین ساخت و سرانجام خود خبره و خدای ایسم گشت و "مائوئیسم" را به جهانیان عرضه داشت. در طیف ایدئولوژی، سوسیالیسم در مواجهه با کاپیتالیسم خواسته و بایستهای چپگرایانه بود، مارکسیسم در گریز و گذار از کاپیتالیسم شکلی انقلابگرایانه بدان داد، لنینیسم و در پیاش استالینیسم انقلاب و انقلابیگری را به افراط کشاند و مائوئیسم از آن هم فراتر رفت و افراط را به فوقافراط رساند!
.
لغو تمام و کمال مالکیت خصوصی و ممنوعیت هرگونه فعالیت اقتصادی اختصاصی و سلاخی هرگونه اراده و انگیزه و علاقه و سلیقهی فردی و گروهی و تکلیف و تحمیل کار اشتراکی و واگذاری تمام امور به دولتی بهغایت تمرکزگرا و تمامیتخواه منحصرا تحت فرمان مائو و طبق اساس و اصول لازمالإعتنا و لازمالإجرای مائوئیسم خروجیاش تبدیل و تحویل چین با آنهمه وسعت و آنهمه جمعیت به یک اردوگاه بیرنگ و نگار و تیره و تار کار اجباری و قهر و قحطی و قلع و قمع میلیونها چینی بود و دیگر هیچ! اما این تنها بخش کوچکی از فاجعه بود و بخش اعظماش خود مائو و عدم پذیرش باخت و باز اصرارش بر برحق و برنده بودن مائوئیسم بود!
.
این فاجعه تنها زمانی تمام شد که خود مائو تمام شد و بعد او فرد دیگری با تفکر دیگری بر سر کار آمد و تأملا تجربیات تلخ و تأسفبار دوران دیکتاتوری در مقام نظر و عمل را مایهی عبرت ساخت و تا حدودی از برج عاج استبداد ایدئولوژیک پایین پرید و پیلههای خود دور خود تنیدهی خودبرحقدانی و خودبرتر و سرتربینی را درید و تحققا دیگران و دیگر اندیشهها و ایدئولوژیها را هم دید و به این ترتیب با بازبینی و بازاندیشی در اساس و اصول ایدئولوژی حاکم دست به یک سری اصلاحات اساسی زد و سرانجام ریلی روان برای توسعه و تحول چین در میان انداخت و مشخصا بر آن ریل چین آنروز رنجور از مائوئیسم را به چین امروز دومین و شاید بهزودی اولین غول اقتصادی جهان رهنمون ساخت.
.
این تغییر و تحول بس شگرف- بدوا در فکر و بعد در عمل- را "دنگ شیائوپینگ" (رهبر عالیمقام چین از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹) انجام داد: در گام نخست "تعدیلگرایانه" جسم و جان و روح و روان سوسیالیسم را از شر اشکال افراطیاش مائوئیسم و لنینیسم و حتی مارکسیسم رهایی بخشید و در گام دوم "تلفیقگرایانه" به سمتوسوی ایدئولوژی رقیب کاپیتالیسم خیز برداشت و در گام سوم "فراتلفیقگرایانه" از تقریب و تلفیق ایندو در سطحی فراتر از سطح تضادها و تناقضهای موجود قطب سومی با عنوان "سوسیالیسم با مشخصات چینی" خلق نمود که نسبت به مائویسم بس "فراایدئولوژیک" بود و برای همین تا حد کلانی در چین "فراوفاق" آفرید.
.
#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیقگرایی
#فراوفاقگرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم
باقی در بخش بعد
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]