جامعه شناسی جنبشهای اجتماعی
🌓 از تنافرات شناختی تا تظاهرات خیابانی - بخش هجدهم
✍️ حسین شیران
.
هر کنش و هر جنبش اجتماعی بویژه مبارزهی سیاسی برای به نتیجه رسیدن توأمان باید در هر دو بعد یا بال "اندیشه" و "اقدام" فعال بوده و ورا یا ماورای هر آن هیاهویی که بههر شکل بپا میشود هم واجد پندارهای مقتضی مشخص و هم بر پایهی آن پندارها واجد گفتارهایی منسجم و نیز کردارهایی مرتبط و منضبط باشد تا بتواند پتانسیل تغییر و تحول را در خود ایجاد کرده، منجر به دگرگونیهای مورد نظر گردد و گرنه یکی بی دیگری مصداق به یک بال پریدن بوده و سرانجام و سرنوشت یک چنین پروازی خود از پیش مشخص است.
.
در جریان مبارزات سیاسی علیه نظام شاهنشاهی پهلوی بویژه اواخر کار مسلما اوضاع به این قرار پیش رفت که به پیروزی انقلاب منجر گشت؛ در کنار همهی اقدامات انقلابی که به اشکال مختلف در داخل و خارج صورت میگرفت "اتاق فکری" پیوسته مشغول اندیشهورزی بود و به امام برای جلب نظر و مشارکت و حمایت حداکثری افراد و احزاب و اقشار داخلی و حتی قدرتهای خارجی مشورت میداد. در این اتاق برخی همچون مطهری و بهشتی و طالقانی بیشتر بر بعد "اسلامیت"ِ به نسبت بهروزشده و حتی کسی همچون شریعتی بر اسلامیت ایدئولوژیشده توجه و تمرکز داشتند؛
.
برخی دگر همچون صادق قطبزاده، صادق طباطبایی، ابراهیم یزدی، کریم سنجابی، یدالله سحابی، محسن سازگارا و بازرگان و بنیصدر و خیلیهای دیگر که همه تحصیلکردههای غرب بوده و در غرب زیسته و نظرا با معارف و مباحث و مبانی نوین حکمرانی در غرب و عملا با نظامهای سیاسی منبعث از آنها از نزدیک آشنایی داشتند بیشتر بر بعد "جمهوریت" توجه و تمرکز داشتند و به امام که آن اواخر خودشان هم در غرب سکونت داشتند و مدام با رسانههای غربی مصاحبه داشتند در باب دموکراسی و الزامات و اسباب و اساس آن مشورت میدادند.
.
در ادامه به برخی از این تأکیدات و تصریحاتی که امام در باب جمهوریت در مصاحبههای خود داشتند اشاره میکنیم تا بعد:
⏺ جامعهی آیندهی ما جامعهی آزادی خواهد بود؛ همهی نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت (مصاحبه با اشپیگل 16 آبان 56).
⏺ رژیم ایران به یک نظام دموکراسی تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه میگردد (مصاحبه با تلویزیون سوئیس 14 آبان 57).
⏺ حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است (مصاحبه با تایمز 16 آذر 57).
⏺ حکومت جمهوری است مثل سایر جمهوریها، و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و با همهی مظاهر تمدن موافق (مصاحبه با تلویزیون ایتالیا 23 دی 57).
⏺ قانون این است، عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی باید به دست خودش باشد (مصاحبهی بهمن 57).
⏺ اولین چیزی که برای انسان است آزادی بیان است (آبان 57 نوفل لوشاتو).
⏺ مطبوعات در نشر همهی حقایق و واقعیات آزادند (مصاحبه با روزنامهی ایتالیایی 11 آبان 57).
⏺ تمام اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلامی میتوانند به کلیهی فرائض دینی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند (مصاحبه با خبرنگاران در پاریس 17 آبان 57).
⏺ زنها در حکومت اسلامی آزادند، حقوق آنها مثل حقوق مردها (مصاحبه با راسلگر در پاریس آبان 57).
⏺ زنان در انتخاب، فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین اسلامی آزادند (مصاحبه با گاردین 10 آبان 57).
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی سیاست, جنبش اجتماعی
[ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش بیستم
✍️ حسین شیران
.
برخلاف متفکر اول مکتب ایونی، تالس، که هیچ کتابی ننوشت - و یا نوشت و هیچ بجای نماند، متفکر دوم این مکتب، انکسیمندروس، (610 الی 546 پ.م) صاحب اثری بنام "در باب تکوین طبیعت" است که البته از آن هم چیز زیادی بدست ما نرسیده است. در این باب او همچون دوست و استادش تالس قائل به اصل یگانگی (وحدت در کثرت) بود و جهان را واجد جوهر و بنیادی یگانه میدانست که باقی چیزها از آن بوجود آمده است اما با تالس موافق نبود که این بنیاد یگانه آب باشد.
.
استدلال او این بود که آب خود یکی از عناصر چهارگانه است و اساسا نمیتواند پایه و اساس باقی عناصر (خاک، آتش و هوا) باشد. جهان واجد اضدادی آشتیناپذیر (گرمی و سردی و تری و خشکی) است و محال است یکی از اضداد اصل و اساس بقیه باشد چه این مستلزم چیرگی است و چیرگی یک عنصر بر عناصر دیگر مصداق بیعدالتی در طبیعت است و طبیعت نه فقط بیعدالت نیست بلکه مبتنی بر اصل جبران اگر عنصری از حد خویش بگذرد با ضد آن هر گونه تعدی را تلافی کرده و میان اضداد دوباره تعادل و توازنی برقرار میکند (ایزونومی Isonomy).
.
جوهر و بنیاد جهان هر چه که بوده و هست، نه یکی از این عناصر چهارگانه بلکه، چیزی بیش و پیش و مشترک میان اینها بوده و است و هر چهار عنصر اولیه از آن تکوین یافتهاند و بعد جهان طبیعت از این چهار عنصر پدید آمده است. از آنجا که این جوهر توانسته عناصر اضداد را به صورت و سیرتی متفاوت از هم بیافریند پس خود فاقد هر گونه حد و مرز و شکل و شمایلی بوده است. انکسیمندروس یک چنین مادهای را "اپیرون Apeiron" نامید. به باور او اپیرون همه چیز را تکوین داده ولی خود تکوین نیافته است فلذا خود فناناپذیر و باقی چیزها فانی بوده پس از فنا به سوی او بازمیگردند.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش نوزدهم
✍️ حسین شیران
.
موضعگیری و اظهار نظر در مورد موضوعی مشخص، فارغ از درست یا نادرست بودناش، ارزش و اهمیت و یا به بیان جامعهشناختی کارکرد مهمی که در پیشبرد مباحث دارد همانا تهییج واکنش دیگران و تهییل نقدها و نظرها و تحریض مواضع مختلف اعم از موافق یا مخالف از سوی آنهاست و اساسا تواتر و تداوم یک چنین فرآیندی است که به مرور به توسعه و تکامل تفکر در هر حوزه منجر میگردد.
.
بر این اساس به واقع امر هیچ چیز به اندازۀ "بینظری" تیشه بر ریشۀ رشد و توسعه و تکامل تفکر در حوزههای مختلف دانش بشری نزده و نمیزند؛ بدیهی است از هر کسی نمیتوان توقع نقد و نظر داشت اما تصور کنید که هیچ کس هم در باب هیچ موضوع و مبحث و مسألهای نقد و نظری ارائه نمیداد، در این صورت تاریخا و تحقیقا چگونه بشر میتوانست از سطوح اولیه و ابتدایی زندگی اجتماعیاش تا بدین سطح از توسعه در زمینههای مختلف فکری و فنی برسد؟ ...
.
از نطقهنظر جامعهشناسی علم، در آسیبشناسی اجتماعی پدیدۀ بینظری، در گذر از جمیع کسانی که در هر جامعهای به دلایل مختلف اهل تفکر نیستند، بیشتر باید بر روی کسانی متمرکز شد که به هر شکل در عالم فکر سیر میکنند اما تحققا به مرحلۀ نقد و نظر نمیرسند و یا میرسند اما جرأت یا اراده و یا اساسا امکان ارائۀ نقد و نظر ندارند. به هر حال، تاریخ تفکر همواره وامدار کسانی است که به هر شکل در امر نقد و نظر درگیر شده و زمینه را برای نقد و نظر دیگران فراهم ساختهاند.
.
بر خلاف معارف دینی و اساطیری که تکیه بر اصل ایمان و تسلیم دارند و هرچه میگویند را "حرف اول و آخر" میدانند و هیچ نقد و نظری را اساسا نه میپسندند و نه میپذیرند، معارف علمی و فلسفی با تکیه بر اصل تعقل و تفکر، هر حرفی که زده میشود را حرف اول تلقی کرده و حرف آخر را مستلزم بحثها و بررسیها و استدلالات فراوان میدانند و از این جهت راه نقد و نظر را برای همه همیشه باز میگذارند.
.
در عالم تعقل و تفکر اساسا هیچ تعارفی وجود ندارد و حقیقت همچون موجودیتی تلقی میشود بدوا برای در پیش گرفتن و جستن و نه رسما در دست گرفتن و گفتن - که همین است و جز این نیست که من در دست دارم! ارزش و اهمیت مکتب ایونی در همین است که فرد اولاش تالس میگوید جوهر جهان آب است و فرد دوماش انکسیمندروس که خود دوست و شاگرد و همشهری اوست بیتعارف استدلالاتاش را رد میکند و میگوید جوهر جهان نه آب بلکه مادهای بیشکل و بیحد و بینهایت (اپیرون) است (بخش بعد).
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 کتاب آشنایی با ایسمها
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
⏺ بخش 16: اتحادیهگرایی بیحکمران (آنارکوسندیکالیسم) Anarcho-syndicalism
.
یک جنبشی سیاسی و اجتماعی که احتمالاً از جنبش کارگری اسپانیا در اواخر قرن نوزدهم سرچشمه گرفته است با این وجود بهطور قطع در دهههای اول قرن بیستم در فرانسه بود که در راستای جایگزینی دولت و ایجاد جامعهای مبتنی بر کارگران سازمانیافته در واحدهای تولید رایج گشت. اتحادیهگرایان بیحکمران، تحت تأثیر پیر جوزف پرودون Pierre Joseph Proudhon، با نظام دستمزد مخالف بودند چراکه آن را نوعی استثمار طبقۀ کارگر توسط طبقۀ سرمایهدار میدانستند که کارگران را به مقام بردگی فرومیکاست .
.
این اصطلاح از ریشۀ یونانی anarkhos بهمعنای "بدون حاکم" و syndicalisme یک واژۀ فرانسوی بهمعنای اتحادیۀ کارگری برآمده است. اصول آن نخستین بار در "بینالملل اول" - به معنای نخستین نشست انجمنهای بینالمللی کارگران در دهۀ 1860 در لندن و ژنو - بیان شد؛ در این نشست شرکتکنندگان به دو دستۀ پیروان کارل مارکس و آنارشیستها که دیدگاههای میخائیل باکونین Mikhail Bakunin رقیب روسی مارکس را ترجیح میدادند تقسیم شدند. در آن زمان، مارکس طرفدار اقدام از طریق دموکراسی پارلمانی بود درحالیکه باکونین و پیرواناش، بهقول یکی دیگر از انقلابیون روسی پیتر کروپوتکین Peter Kropotkin (1921-1842)، از "مبارزۀ مستقیم اقتصادی علیه سرمایهداری، بدون ورود به تحریکات سیاسی پارلمانی" حمایت میکردند.
.
آنارکوسندیکالیسم اگرچه در میان کارگران اروپا (و قبل از جنگ جهانی اول، در میان کارگران آمریکا نفوذ گستردهای داشت)، پس از جنگ جهانی اول بسی کمرنگ شد چراکه اتحادیههای کارگری و دیگر جنبشهای کارگری مدل کمونیسم شوروی را قانعکنندهتر یافتند.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی
[ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 کتاب آشنایی با ایسمها
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
⏺ بخش 15: بیحکمرانگرایی (آنارشیسم) Anarchism
.
آنارشیسم در لغت (از ریشهی یونانی) به معنای"بدون حکمران"، فلسفهایست که معتقد است بشر میتواند و میباید بدون هیچ حکومتی در هماهنگی کامل زندگی کند - و نیز این که حکومت ذاتاً زیانآور است. این کلمه برای اولین بار در قرن هفدهم در جنگ داخلی انگلستان توسط مخالفان لِولِرها (Levellers: ترازگران: جنبشی که از حاکمیت مردمی در مخالفت با سلطنت حمایت میکرد) به صورت تحقیرآمیز استفاده شد، اما در سال 1793 یک روزنامهنگار انگلیسی به نام ویلیام گادوین William Godwin (1756-1836)، بی آنکه از خود کلمه استفاده کند، در مورد فضایل آنارشیسم و خوبیهای طبیعی انسانها توضیح داد.
.
اولین کسی که در سال 1840 خود را آنارشیست نامید، فیلسوف فرانسوی پیر جوزف پرودون Pierre Joseph Proudhon (1809-1865) بود- کسی که به دلیل اظهار جملهی "مالکیت دزدی است" مشهور گشته بود. آنارشیستها اغلب با جنبشهای چپ افراطی و با مارکسیسم مرتبط هستند، اما برخلاف آنارشیستها، مارکسیستها بر این باورند که دولت قبل از اینکه از بین برود باید تسخیر شود، از این رو در قرن نوزدهم اختلافنظر اساسی بین کارل مارکس Karl Marx (83-1818) و میخائیل باکونین Mikhail Bakunin (1876-1814) وجود داشت- کسی که حمایتاش از اقدامات خشونتآمیز الهامبخش یک رشته ترورهای سیاسی بود.
.
نقطهی اوج آنارشیسم در دهههای اولیهی قرن بیستم در اروپا بود، پیش از آنکه با ظهور فاشیسم درهم شکسته شود. این جنبش امروز به مثابهی یک جنبش حاشیهای، تنها به خاطر مخالفتاش با جریان جهانیشدن زنده مانده است (به جهانی شدن مراجعه کنید).
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی
[ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش پانزدهم
✍️ حسین شیران
.
"آب اصل اشیاء است"؛ خلاصه و مفید، این نظر قاطع "تالس"، نخستین متفکر تاریخ، در پاسخ به پرسشی بود که گویی برای نخستین بار در جهان در میلتوس واقع در ایونیه مطرح میشد و آن اینکه: "اصل و اساس و منشأ جهان چیست؟" آنچه در آن زمان در این پرسش اساسی، به غایت واجد اهمیت بود جایگزینی کلمهی "کیست" با "چیست" بود! پیش از تالس این پرسش بسی در عالم شرق - سرزمین ادیان، و خود یونان - سرزمین اساطیر، با "کیست" مطرح شده و پاسخها همه بنوعی به "خدایان" ختم شده بود.
.
اما تالس، حسب شرایط اجتماعی حاکم بر محل زندگیاش، اجباری بر سرش نبود تا صرفا "مؤمنانه" به ادیان و اساطیر موجود اکتفاء و استناد نموده و پاسخی از پیش آماده ارائه دهد؛ فلذا همهی پاسخهای الهیاتی و اسطورهای ملل مختلف، حتی ملت خود، را کنار گذاشت و صرفا با اتکاء به "قوهی عقل" در دفتر پر نقش و نگار کیهان و جهان طبیعت تأمل و تفکر نمود و در راستای تبیین تغییرات و تحولات آن، در جستجوی علتالعلل، "آب" را سرمنشأ همه چیز قلمداد کرد. اتکاء به عقل یعنی آغاز فکر و آغاز فلسفه و از این جهت است که او پیشقراول فلاسفهی عالم قلمداد میشود!
.
اهمیت کار تالس، فارغ از کموکیف پاسخاش، نخست در توجه و تمرکز بر یک "موضوع مشخص" (طبیعت) و تأمل و تفکر در آن به قوهی عقل و در نهایت "موضعگیری آشکار" در ارتباط با آن و ارائهی یک "فکر" (نظر انسانی و نه الهیاتی) هر چند در سطحی بسیار ساده و ابتدایی بود. این چیزی بود که در آن زمان (عصر اسطورهها) بسی تازه و بدیع مینمود و همین شخص تالس را فردی متمایز از دیگران میساخت. اما تالس چرا و چگونه به این ایده که "آب اصل اشیاء است" رسید؟
.
ادامه دارد.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ سه شنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 کتاب آشنایی با ایسمها
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
⏺ بخش 14: استثناءگرایی آمریکایی American Exceptionalism
.
تبلیغ این تصور که ایالات متحدهی آمریکا به عنوان کشوری دارای مردمسالاری (دموکراسی)، برابری فرصتها و پذیرش مهاجران از جایگاه ویژهای در جهان برخوردار است. استثناءگرایی آمریکایی ریشه در گزارش تحسینبرانگیز الکسیس دو توکویل (1805–1859) مورخ فرانسوی قرن نوزدهم دارد.
.
همچنانکه نویسندهی بریتانیایی جی. کی. چسترتون (1936-1874) خاطرنشان میکند: «آمریکا تنها ملتی در جهان است که بر اساس یک کیش بنا شده است. این کیش که با شفافیت جزمی و حتی الهیاتی در اعلامیهی استقلال بیان شده است و پس از جنگ جهانی دوم مورد علاقهی دانشمندان علوم سیاسی بوده است، ریشههای مذهبی دارد (مانند این استعارهی قرن هفدهمی که آمریکا «شهری بر روی تپه خواهد بود» و نیز نظریهی قرن نوزدهمی فاتح «سرنوشت ملی1»)؛
.
با این حال واجد ریشههای اجتماعی - آمریکا به عنوان کورهی ذوب نژادها - همچنین زیستمحیطی، با توجه به تنوع منابع طبیعی و جغرافیایی آمریکا نیز است. منکران این کیش تحتتأثیر این حرفها که خیلی از کشورها خود را استثنایی میدانند قرار نگرفته، منتقدانه استدلال میکنند که استثناءگرایی آمریکایی بهانهایست برای میهنپرستی متعصبانه (جینگوئیسم Jingoism) و استعمارگرایی نوین (نئوامپریالیسم Neo-Imperialism) .
.
1. این باور که مردم ایالات متحده هم حق دارند و هم وظیفه دارند در آمریکای شمالی سرزمینهای سایر مردم را تصرف کنند چرا که این برنامه و خواست خداست. این عبارت در قرن نوزده توسط روزنامهنگاران و سیاستمداران بکار رفته است زمانی که شهروندان آمریکایی در غرب آمریکای شمالی به راه افتادند و تگزاس، کالیفرنیا، اورگون و آلاسکا را در دست گرفتند. (به نقل از فرهنگ لانگمن).
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی
[ چهارشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش چهاردهم
✍️ حسین شیران
.
تالس (625 تا 545 پ.م) از این نظر نخستین "فیلسوف" (دوستدار معرفت، به معنای عام دربرگیرندهی حکمت و علوم) تلقی میگردد که نخستین تلاشها را برای تفسیر و تبیین جهان بر پایهی "عقل" انجام داده است. در تحقق این مهم، شرایط زمان (سدهی ششم پ.م) و مکان (میلتوس) که او در آن میزیست بسیار تأثیرگذار بود؛ پیش از او پیشینیان، بویژه شرقیان، جمله جهان را بر اساس اسطورهها و افسانههای آمیخته با شک و یقین تفسیر میکردند و انگار که هیچ کس هیچ کجای جهان چندان اصراری بر کنار زدن سایههای وسیع این سرمایههای اجتماعی کهن از سر و صورت و قامت عقل به خرج نمیداد و برای نخستین بار بود که در ایونیه یک چنین اتفاق مبارکی میافتاد.
.
پیشتر گفتیم که با سیر معارف و مدنیت از شرق به غرب، رفتهرفته هم از نظر دینی، هم از نظر فرهنگی و هم از نظر سیاسی از جزماندیشیها و اطلاقگراییها کاسته شده و به نسبت سایر نقاط جهان در ایونیه بویژه در میلتوس مجالی برای تابش "خورشید آزاداندیشی" از میان این ابرهای تیره فراهم گشته بود. خدایان یونانی واقع در کوهستان المپ بر خلاف خدایان خاورمیانه هیچ ادعایی مبنی بر خلق جهان نداشتند، هیچ طبقهی روحانی هم در میان مردم یونان نداشتند که به هر شکل مانع دگراندیشی باشد. فرهنگ ایونیه به خاطر تجمع مهاجران از هر کجا به غایت التقاطی و حکمرانی آنها اغلب از نوع اشرافی و مشورتی بود.
.
شرایط اجتماعی مساعد فوق، کمابیش برای همهی ایونیان فراهم بود با این وجود تنها آنها که واجد قدرت توجه و تمرکز و تأمل در امور جهان به قوهی عقل را داشتند توانستند از آن به نفع "تولید فکر" استفاده کنند و تالس از این نظر سرآمد مردمان روزگار بود. او از بس غرق امور و علوم جهان بود که اصرار مادرش برای ازدواج را همواره با گفتن "هنوز زود است" تا بدانجا به تعویق انداخت که روزی به خود آمد و گفت "حالا دیگر واقعا دیر است"! او در گذر از حکمت، در هندسه و ریاضیات و نجوم و اجتماعیات و سیاست و حتی تجارت هم سررشته داشت و در همه هم واجد اضافات و ابداعات و اکتشافاتی بود؛
.
قضایای هندسی و ریاضی و محاسبهی ارتفاع اهرام مصر (آلتوسر نخستین انقلاب از سه انقلاب جهان اندیشه را متلعق به تالس در ریاضیات میداند)، پیشگویی کسوف سال 585 پ.م و تهیهی تقویم نجومی، پیشنهاد طرح کنفدراسیون برای ائتلاف جزایر ایونی در مقابل دشمنان، پیشبینی وفور زیتون و خرید کارگاههای روغنگیری و کسب ثروت کلان ... همه و همه تالس را در ردیف یکی از هفت حکیم بزرگ یونان قرار داده است. در بخش بعد در گذر از همهی اینها به تفصیل به اندیشههای او در باب جهان خواهیم پرداخت.
.
ادامه دارد.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش سیزدهم
✍️ حسین شیران
.
تاریخ فلسفه "تالس" را نخستین متفکر عالم برمیشمارد. قطع یقین پیش از او، جهان خالی از متفکر نبوده است منتهی این عادت تاریخ است که تحققا سراغ کسانی میرود که به هر شکل ردی از خویش بجای گذاشتهاند و گرنه چه بسا متفکرانی به مراتب قویتر از امثال تالس که امکان ثبت و ضبط تفکرات خویش را نیافته و برای همیشه در اعماق تاریخ مدفون گشتهاند. هر چه بود تالس از این بخت برخوردار بود که در لحظهای از زمان، ۶۲۵ پیش از میلاد، و نقطهای از مکان، شهر "میلتوس" واقع در ترکیه امروزی، حضور داشته باشد که امکان ثبت و ضبط آثاری از او، چه به دست خویش و چه بواسطهی دیگران، وجود داشته باشد.
.
از نظر "تأمینات" (دسترسی به مصالح لازم برای تأسیس یک سازه) تالس با مشکل چندانی مواجه نبود. در عصری که او به دنیا آمد (سدهی هفتم پ.م) همهی رشتههای علمی آن روزگار بتدریج از شرق روان گشته و در ایونیه تمرکز و ترقی یافته بودند و در خود ایونیه هیچ کجا به اندازهی شهر میلتوس از رواج علوم روزگار برخوردار نبود؛ به بیان دیگر میلتوس کانون علم آن روزگار بود و از این نظر از هر کجا پذیرای مهاجرانی بود که برای آموختن علوم به آنجا سرازیر شده بودند. خود تالس هم، به تصریح هرودوت، در زمرهی مهاجران بود و اصالتی فینیقی داشت و در طلب علم بدوا از فینیقیه به راه افتاده و سرزمینهای اطراف را گشته و عاقبت در میلتوس سکنی گزیده بود (به موقعیت میلتوس در نقشه پیوستی توجه فرمایید).
.
در این سیر، تالس، آنگونه که در منابع آمده است، مبانی تفلسف را از زرتشتیان ایران، مبانی نجوم را از بابلیان و مبانی هندسه را از مصریان فرا گرفته و در "تأمینات" باقی مصالح فکریاش در سایر زمینهها هم که عملا در میلتوس در کانون علم جهان حضور داشت و از این جهت مشکل خاصی نداشت. به لحاظ "تأییدات" (مراجع صدور مجوز برای تأسیس سازههای فکری) هم که، پیشتر گفتیم، ایونیه بویژه میلتوس به نسبت سایر نقاط جهان از آزادی فکری و عملی بیشتری برخوردار بود و دین و سیاست آنسان که در سایر نقاط جهان مطلقگرایانه مانعی در برابر طرح ذهنیتهای جدید و تغییر ذهنیتهای قدیم بودند در این نقطه از زمین از انعطاف لازم برای ظهور طرحهای جدید برخوردار بودند.
.
به این ترتیب، تولید فکر در این برهه از زمان از مراحل "تأمینات" و "تأییدات" گذر کرده و عملا در مرحلهی "تأسیسات" قرار داشت؛ در این مرحله در این برهه از زمان همه چیز دیگر به ویژگیهای خود متفکر بستگی داشت که به عنوان یک معمار و مؤسس چگونه بتوانند از شرایط مساعد موجود به نفع تولید فکر بهره گیرد. تالس از این نظر، آنسان که در ادامه خواهیم دید، یک سر و گردن از معاصران خود بالاتر بود.
.
ادامه دارد.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 8
⏺ 1893-1947 م «کارل مانهایم»
⏺ 1893-1950 م «ادوین اچ ساترلند»
⏺ 1893-1956 م «چارلز اسپورجئون جانسون»
⏺ 1893-1981 م «توماس هامفری مارشال»
⏺ 1894 م کید کتاب «تحول اجتماعی» را منتشر میکند و ایدههای خود درباره کشمکش دائمی میان منافع فردی و عمومی را بیان میکند.
⏺ 1894-1956 م «آلفرد کینزی»
⏺ 1894-1962 م «ای فرانکلین فریزر»
⏺1894-1966 م «ایتارو سوزوکی»
⏺ 1895 م دورکیم با «قواعد روش جامعهشناختی» بنیانی روششناختی برای جامعه شناسی ارائه میدهد.
⏺1895 م اولین سرشماری بزرگ امپراتوری آلمان صورت میپذیرد.
⏺1895 م اولین گروه جامعهشناسی در اروپا توسط دورکیم در دانشگاه بوردو فرانسه تأسیس میشود.
⏺ 1895 م فابیان «مکتب اقتصاد لندن» (LSE) را پایهگذاری میکند.
⏺ 1895 م مجله جامعهشناسی آمریکا (AJS) توسط آلبیون اسمال شروع به کار میکند.
⏺ 1895 م نیچه در شامگاه بتان به جامعهشناسی حملهور میشود.
⏺ 1863-1963 م «ماکس هورکهایمر»
⏺ 1895-1988 م «لوسیو مندیتا یونانز»
⏺ 1895-1990 م «لوئیز مامفورد»
⏺ 1896-1988 م «کازوتا کورائوچی»
⏺ 1897 م دورکیم با استفاده از کتاب «خودکشی» نشان میدهد که حتی به ظاهر فردیترین کنشها هم دارای یک مبنای اجتماعی هستند.
⏺ 1897 م «مجله جامعهشناسی ایتالیا» در ایتالیا منتشر میشود.
⏺ 1897-1957 م «ویلهلم رایش»
⏺ 1897-1962 م «گئورگس باتایله»
⏺ 1897-1990 م «نوربرت الیاس»
⏺ 1898 م دورکیم مجله سالانۀ جامعهشناسی (بعدها سالنامه جامعهشناسی) را پایهگذاری میکند.
⏺ 1898-1979 م «هربرت مارکوزه»
⏺1899 م تورستن وبلن ایدۀ خود دربارۀ مصرف افراطی را در نظریه طبقه تنآسا مطرح میسازد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
هنر جامعهشناس شدن
🌓 زمینهشناسی در جامعهشناسی - بخش سوم
✍️ حسین شیران
"اصل کنارهگیری|درگیری" را از "نوربرت الیاس"- شاخصترین ناشناختۀ جامعهشناسی در ایران، وام میگیرم. در بیان ارتباط ساختار دانش (در هر زمینۀ خاصی) و سطح اجتماعی خطر (در آن زمینه یا در کل در جامعه) است که الیاس به این اصل و یا در واقع این دو مفهوم استناد میورزد. خود الیاس هم این اصل را از داستانی از "ادگار آلن پو" برگرفته است (لینک کتاب).
داستان پو روایتگر دو برادر ماهیگیری است که در گردابی هائل در حال غرق شدن هستند. یکی از برادران قادر به کنترل احساسات خود نیست فلذا وحشتزده و شتابزده عمل میکند و در نهایت همین، یعنی غرق احساسات شدن او، باعث غرق شدن او میگردد؛ برادر دیگر اما در عین درگیری در احساسات و هول و هراس ناشی از موقعیت، سعی میکند چشم و مغز خود را هم بکار بگیرد و با سبکسنگین کردن اوضاع و احوال و رصد کردن اسباب و اساس راهی برای نجات خود بیاید و در نهایت هم همینطور میشود و او با کنترل احساسات و تکیه بر عقلانیت (کنش عقلانی) سوار بر تخته چوبی از مهلکه جان سالم به در میبرد.
جامعه در هر شرایطی چالشی است جدّی برای جامعهشناسجماعت؛ هرچه نابهسامانتر و ناآرامتر و درگیر مسائل و مشکلات بیشتری باشد چالش حاصل از آن هم بزرگتر و خطیرتر و خطرناکتر میشود. جامعهشناس خود بهعنوان عضوی از این جامعه (دریای متلاطم) همچون سایر اعضای دیگر طبیعتاً درگیر کم و کسرها و کش و قوسهای آن است و این مبنا و منشأییست برای خیزش احساسات و بروز کنشها و واکنشهای احساسی از جانب او؛ اما جامعه برای رهایی از این وضع محتاج نگرشهای منطقی و عقلانی است و جامعهشناس یا جامعهاندیش باید با کنارهگیری بهجا و بههنگام از دریای احساسات این مهم را در حق جامعه ادا کند.
هم احساس و هم تعقل لازمۀ کار جامعهشناس است. با احساس باید در کار جامعه و مسائل و مشکلات آن درگیر شد و با تعقل باید برای حل مسائل و مشکلات آن و خروج از نابسامانیها و ناآرامیهایش راهی جست. این هر دو، یعنی هم درگیری در دریای احساسات حاکم بر جامعه و هم کنارهگیری از آن برای پیگرفتن فعالیتهای عقلانی، دو روی سکۀ کار جامعهشناس هستند و یک جامعهشناس خود باید بداند کی و کجا و در کدام مسأله تا چه حد درگیری و یا کنارهگیری بهکار بندد تا هم به شناخت درست و هم به راهحل درست در ارتباط با مسائل مختلف دست یابد.
ادامه دارد.
* نقد و نظری اگر در خصوص این مطلب و یا سایر مطالب این سایت دارید برای بحث و بررسی بیشتر در گروه تلگرامی جامعهاندیشان شرق (https://t.me/OrientalSocialThinkers) مطرح سازید.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, زمینه شناسی, هنر جامعهشناس شدن
[ شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش نهم
✍️ حسین شیران
بعد از "فینیقیه" و "آناتولی"، سومین و در عین حال مهمترین مرکز و مسیر برای صدور تفکر و تمدن از شرق (خاورمیانه) به یونان باستان "جزیره کرت" بود. این جزیره در قلب نیمهی شرقی دریای مدیترانه در جنوب دریای اژه قرار دارد؛ در آن زمان دورتادور این دریا، در سواحل شرقی و شمالی و غربیاش، طوایف مختلفی از یونانیان میزیستند، با این حال ساکنان جزیرهی کرت نه یونانی بودند و نه آریایی؛ از قرنها پیش کرت پذیرای مهاجرانی از شرق (سومریها، فینیقیها و مصریها و ...) بود و همینها بودند که با اشاعهی تفکر و تمدن سرزمینهای خود، زمینههای تشکیل یک دولت متمدن در آنجا را فراهم ساختند (همانطور که قرنها بعد، در اواسط هزارهی دوم میلادی، مهاجران متمدنی از اروپا پا به قارهی آمریکا نهادند و تمدن حال حاضر آمریکا را بنا نهادند).
در زمان مورد بحث یعنی آغاز هزارهی اول پیش از میلاد (هزارهی تفکرخیز) کرت درخشانترین تمدن دنیا را داشت؛ این تمدن که بنام پادشاهان کرت- مینوس- "تمدن مینوسی" خوانده میشد از 2500 پیش از میلاد آغاز شده و عمدتاً شهرمحور و دریامدار و تجارتپیشه بود و از این جهت تاریخاً بعد از تمدن سومری واجد بیشترین شهرها بود (هومر از وجود 90 شهر خودمختار در این جزیره خبر میدهد) با این تفاوت که شهرهای کرت متأثر از همهی تمدنهای پیرامونی از هر جهت پیشرفتهتر، شهروندان کرتی هم از جهات گوناگون (فنی، فکری، هنری، فرهنگی و ...) توسعهیافتهتر و حاکمان کرتی هم نسبت به حکومتهای مصر و میانرودان، غیرآسمانیتر و غیرمتمرکزتر و معتدلتر بودند؛ از این جهت است که مورخان در این برهه از کرت بعنوان "مهد تمدن جهان" و دروازهای برای صدور تفکر و تمدن به غرب یاد میکنند.
به گاه درخشش تمدن مینوسی در کرت، در سرزمین اصلی یونان باستان در سواحل و جزایر غربی دریای اژه، طایفهای از یونانیان به اسم "میسنهای" زندگی میکردند که از هر نظر از کرتیها و نیز ساکنان فلات آناتولی و فینیقیها عقبماندهتر بودند. از حوالی 1600 پیش از میلاد بود که میسنهایها (یونانیها) بتدریج تحت تأثیر تمدن و تفکر مینوسیها (کرتیها) قرار گرفتند و یکبهیک با مظاهر تمدن آشنا گشتند. "گوردون چایلد" مورخ نامدار در توصیف این تحول تاریخی مینویسد: "بدین ترتیب بود که پرتو مدنیت مشرقی بطور فزایندهای بر بارباریسم اروپایی رخنه یافت"؛ بر این پایه چایلد تحقق "معجزه"وار تمدن یونان را به سخره میگیرد و میافزاید: "دیگر لازم نبود یونانیان پایههای فنون، علوم، اقتصاد و هنر کلاسیک را معجزهآسا بیافرینند" چون این اتفاق قبلاً در کرت رخ داده بود. میسنهایها سرانجام همچون هر قوم وحشی تاریخ به تمدن اطراف خود هجوم بردند - هم کرت و هم آناتولی، و این بار بصورت قهری با نابود کردن آن تمدنها خود را متأثر و متمدن ساختند.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
هنر جامعهشناس شدن
🌓 زمینهشناسی در جامعهشناسی - بخش دوم
✍️ حسین شیران
باری، در زمینه و زمان حاضر، خواهناخواه جامعهشناسان و روزنامهنگاران و به این ترتیب جامعهشناسی و روزنامهنگاری روزبهروز بههم نزدیکتر و بههم شبیهتر میشوند؛ این روال و روند اگر هم برای روزنامهنگاری و روزنامهنگاران مغتنم باشد- چه برای روزنامهنگاری و روزنامهنگار نه فقط هیچ بد نیست بلکه یک ضرورت است که در مقام توصیف و تحلیل وقایع روزمره به اندیشههای اجتماعی و جامعهشناختی مسلح و مسلط گردد، برای جامعهشناسی و جامعهشناسان یک معضل و مسأله است که باید برطرف گردد- چه برای جامعهشناسی و جامعهشناس آفتی بالاتر از این نیست که در تحلیل و تبیین وقایع جامعه درگیر روزمرگیها و خردنگریها و جزءگراییها گردد.
لازمۀ علم جامعهشناسی "جامعنگری" در بستر "واقعنگری" است و لازمۀ جامعنگری در بستر واقعنگری استقرار در موضع و "موقعیت استهلال" است، (استهلال به همان معنی و مفهومی که خاصه در ماه رمضان در ارتباط با رؤیت ماه شوال بهکار میرود؛ حالیا چون اصطلاح دیگری به ذهنام نمیرسد برای بیان منظور خود از این اصطلاح استفاده میکنم تا بعد*). موقعیت استهلال برای یک جامعهشناس موقعیتی است که در آن و از آن جمیع عوامل و عناصر دخیل در وقوع یک پدیده قابل مشاهده باشد. هر گاه یک یا چند عامل از نظر پنهان بماند بدیهی است تحلیل و تبیین ارائه شده ناقص و ناکارآمد و غیرجامعهشناختی خواهد بود.
موقعیت استهلال یک نقطۀ ثابتی نیست- چه اگر بود جامعهشناسشدن امری ساده و سهلالوصول میبود- بلکه حسب زمینه و زمان و عوامل و عناصر دخیل و نیز نوع پدیده به شدت متغیر و مستلزم "کنارهگیری|درگیری" حسابشده است و از این جهت است که شناسایی صحیح این موقعیت و استقرار و استدلال جامعهشناسانه در آن امری بسیار حساس و حیاتی و به معنای واقعی کلمه یک هنر است، "هنر جامعهشناس شدن"؛ یک چنین هنری حالیا از من و امثال من که هنوز نحوۀ استقرار و استدلال خود در مواجهه با پدیدههای اجتماعی را بدرستی نمیدانیم البته که دور است، مگر اینکه خوب اصل "کنارهگیری | درگیری" حسابشده را دریابیم. در این خصوص در بخش بعد بیشتر خواهیم خواند.
* ضمن دعوت دوستان به هماندیشی در این خصوص، لطفا اگر گزینۀ مناسبی بهجای این اصطلاح به ذهنتان میرسد پیشنهاد بدهید.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, زمینه شناسی, هنر جامعهشناس شدن
[ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
هنر جامعهشناس شدن
🌓 زمینهشناسی در جامعهشناسی - بخش اول
✍️ حسین شیران
یکی از مهمترین نکاتی که یک جامعهشناس یا جامعهاندیش ضرورتاً باید در تفکرات و تأملات خود در رابطه با هر پدیدۀ اجتماعی در نظر داشته باشد توجه و تمرکز بر "زمینه"ایست که آن پدیده در آن و یا تحت تأثیر آن رخ داده و یا میدهد. این مهم اگرچه از نخستین و محوریترین آموزههای علم جامعهشناسی است با اینحال آنسان که باید و شاید در تفکرات و تأملات ما ملحوظ و ملموس نیست و از این جهت اغلب تحلیلها و تفسیرهای جامعهشناختی ما از فقدان جامعیت رنج میبرند و عملاً و نظراً در تبیین وقایع جامعه لنگ میزنند.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعیاش با وجود همۀ منافع و مزایایی که برای همه از جمله جامعهشناسی داشته و دارد با ایجاد محدودیتهایی چند خواهناخواه همه را به سمتوسوی "اندکاندیشی" و "کوتهنگاری" سوق داده و از یکسو کاربران را وادار ساخته نقطهنظراتشان را نهایت در چند سطر بنویسند و قال قضیه را بکنند از سوی دیگر هم خوانندگان را طوری بار آورده که از خیل مطالب منتشره، اغلب آنچه مختصر (هرچند بیفایده) است را بخوانند و از خیر مطالب بلندبالا (هرچند مفید) بگذرند!
به هر حال عصر عصر عجله است، آن هم اغلب برای هیچ و پوچ، و دیگر دورۀ نشستن و باحوصله چند جلد کتاب خواندن گذشته و حال، خواندن به کنار، ما حتی حوصلۀ نشستن و فیلم دیدن را هم نداریم و اغلب تلاش میکنیم یک فیلم را در کمترین حجم و در کمترین زمان آن هم با دور تند ببینیم و از سرش بگذریم! به عنوان مثال، همین خود یک "زمینه" است که بر کموکیف کار اثر گذاشته و خواهناخواه جامعهشناسی و جامعهاندیشیهای ما را اسیر "خُردگرایی"ها و "سطحینگری"ها و "جزءاندیشی"ها ساخته و هر روز بیش از دیروز به رویدادمحوری و روزمرهنویسی و روزنامهنگاری نزدیکتر کرده است.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, زمینه شناسی, هنر جامعهشناس شدن
[ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش هفتم
✍️ حسین شیران
به هر آن شکل که خط از سرزمینهای شرقی به یونان رسید و در آنجا به الفبایی پیشرفته برای ثبت و ضبط آرا و افکار و اندیشههای یونانیان تبدیل شد معارف مختلف بشری هم به همین شکل از ملل شرقی به میان یونانیان راه یافت و در آنجا تا بدین حد که در تاریخ مورد اعتناء و اتکاء و استناد گردد متبلور گردید. بنا بر شواهد تاریخی نه فقط سیر تکامل تفکر و تمدن از شرق به غرب بود که حتی سیر تحرک و توطن انسان متمدن هم از شرق به غرب بود چه یونانیان باستان هم شاخهای از مهاجران هندواروپایی بودند که چند هزار سال پیش، از سرزمینهای آسیای میانه به سمت اروپا سرازیر گشته و در کنارههای دریای مدیترانه سکنی گزیده بودند.
بر همین اساس (سیر مدنیت از شرق به غرب) است که میتوان گفت چرا تبلور تفکر و تمدن بشری نخست در کرانههای نیمهی شرقی دریای مدیترانه شکل گرفت و نه نیمهی غربیاش. بدیهیست که خیل مهاجران از سرزمینهای سرد شمالی به سرزمینهای پایینتر در پی اقامت در بهترین جاها بودند و چه جایی بهتر از کنارههای رودخانههای بزرگ؛ هندیها در کنار رود سند، ایلامیها در کنار کارون، سومریها، بابلیها، اکدیها و آشوریها میان دو رود دجله و فرات، فینیقیها در کنار رود اردن و مصریها در کنار نیل؛ در این مناطق بود که آب فراوان، هوای گرم و خاک مساعد زمینهساز گذار بشریت از مرحلهی شبانی به کشاورزی گردید و با توسعه و تکامل یکجانشینی سنگ زیرین مدنیت شد.
چند هزار سال زندگی اجتماعی در مناطق حاصلخیز به رشد مازاد و افزایش جمعیت منجر گردید و افزایش جمعیت به افزایش برخوردها و مراودات و ارتباطات و در نهایت تراکم تجارب و اطلاعات؛ این خاصیت رونق زندگی اجتماعی است که خواهناخواه حسب اتفاقات و احتیاجات، از یکسو به اکتشافات و ابداعات و اختراعات متعدد (توسعهی سختافزاری) و از سوی دیگر به آرا و افکار و اندیشههای متعالی در هر زمینه (توسعهی نرمافزاری) منجر میگردد. نظر به اینکه گریزی از تبادل اطلاعات میان ملل مختلف نبود و نیست محصولات سختافزاری و نرمافزاری، هم از میانرودان و هم از مصر به فینیقیه در مابین آنها در کرانهی شرقی مدیترانه راه یافت و آنجا قدری توسعه و تکامل یافته به همسایگان غربی چون کرت و یونان رسید.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعه شناسی راهها - بخش اول
✍️ حسین شیران
جامعه شناسی راهها؟! مگر راه چیست و چه اهمیت ویژهای دارد که بتواند موضوع مورد مطالعهی خاصی برای علم جامعه شناسی باشد؟ در پاسخ به این پرسش، نخست ببینیم وقتی که میگوییم "راه" مشخصا چه معنا و مفهومی از آن در ذهن خود متصور میشویم.
به وجه عام "مسیر آمد و شد میان دو نقطه" را راه میگوییم. قید "دو نقطه" در این تعریف را هیچ دستکم نگیریم؛ بدون فرض دستکم دو نقطه منطقا تعریف راه تعطیل میشود و تنها با مفروض و ملحوظ داشتن دو نقطهی متمایز و منفک از هم است که امکان تعریف راه فراهم میشود. این یعنی تمام هستی راه بسته به تعریف و تشخیص دستکم دو نقطهی منفک و متمایز از هم است. این دو نقطه میتواند هر چیز و هر کسی باشد - هر چیز و هر کسی در عالم عین یا ذهن؛ هم از این جهت، راه تنها متعلق به عالم "عینیات" نیست، به همان اندازه متعلق به عالم "ذهنیات" هم است؛ و بعد این دو نقطه میتواند دو چیز یا دو کس منفرد از هم باشد و یا دو وضع یا دو حالت منفرد از یک چیز یا یک کس.
در هر حال، در کل، در ارتباط با هر چیز و هر کسی همین که بتوان تحققا دو نقطه از هم تفکیک و تمییز داد و به این ترتیب "فاصلهای" میان آنها متصور شد منطقا میتوان به وجود یا وجوب راهی در این فاصله حکم داد. این یعنی در همه حال "راهها از فاصلهها زاده میشوند"- فاصلهی میان دو چیز، دو کس، دو حالت، ... ؛ مهمترین فاصلهها فاصلهی میان حالات بالقوه و بالفعل هر چیز و هر کسی است، هم از این نظر مهمترین راهها هم راهی است که بالقوهها را به بالفعلها میرساند.
راه در ذهن هر کسی تداعیگر "حرکت" است؛ حق هم همین است چون فلسفهی وجودی راه خود همین حرکت است؛ به بیان دیگر، راه از برای حرکت است- حرکت از نقطهای به نقطهی دیگر، که به واقع باید در کار باشند تا حرکتی ما بین آنها ممکن و میسر گردد و معنی و مفهوم یابد؛ بدون دو نقطه، نه فاصلهای، نه راهی، نه حرکتی؛ و فقط با تصور دو نقطهی منفک از هم است که "راهی" و به سبب این راه "حرکتی" و به سبب این حرکت "مبدأ"، "مقصد"، "انگیزه"، "هدف" و "برنامه"ای و به سبب همهی اینها "ارتباطی" شکل میگیرد. اینها همه مفاهیمی بهمبستهاند و معنی و مفهوم خود را از وجود هم میگیرند.
از نظر جامعهشناختی، تفکیک و تمایز دو نقطه از هم یعنی تأیید تحقق یک "اجتماع"، و هر گونه تعامل میان این دو نقطه- چه ذهنی و چه عینی، یعنی تحقق "تعامل اجتماعی"؛ در این میان، "راه"- چه ذهنی و چه عینی، یک وسیلهی "ارتباط اجتماعی" تلقی میشود برای تسیّر و تداوم و توسعهی روابط اجتماعی میان طرفین؛ اسطورهها تحقق اجتماعات بشری را، دقیقا به همین منوال، بدوا از وجود دو انسان متفاوت و متمایز از هم (یک مرد و یک زن، پدر و مادر نخستین، آدم و حوا) گزارش میدهند و باقی همه را از تداوم و توسعهی انواع تعاملات اجتماعی میان ایندو میدانند.
آری دو نقطه یعنی یک اجتماع و آغاز روابط اجتماعی و یک نقطه یعنی تعطیلی اجتماع و توقیف روابط اجتماعی؛ راز خلقت نقاط (عناصر و عوامل) مختلف و متعدد در جهان، در حقیقت، همین است که بالقوه هر کدام یک قطب یک اجتماع را فراهم میسازند تا در ارتباط با قطب دیگر به تحقیق راهی در این میان پدید آید و حرکتی در آن شکل گیرد و رابطهای آغاز گردد و به این قرار و بر این اساس بالفعل اجتماعی جان گیرد. این یعنی هر اجتماعی زندهای به رابطهای، و هر رابطهای زنده به حرکتی و هر حرکتی زنده به راهی است که باید برقرار باشد تا همه چیز در مدار باشد.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ایران
[ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
به کتابخانۀ جامعه شناسی شرقی خوش آمدید! Wellcome to Oriental Sociology Library
📚 کتابخانه جامعه شناسی شرقی 📚
✳️ فرصتی برای مطالعۀ هر چه بیشتر ✳️
دانلود رایگان کتابهای جامعه شناسی
📚 کتاب: جنبش آزادی جامعه شناسی: جامعه شناسی مرفه فربه
Sociology Liberation Movement (SLM): Fat-Cat Sociology
✍️ (سخنرانی) مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus
🔄 حسین شیران Hossein Shiran
🔽 دانلود 👇👇👇
دانلود رایگان کتاب "جامعه شناسی مرفه فربه - مارتین نیکولاوس - حسین شیران"
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, جامعه شناسی مرفه فربه, مارتین نیکولاوس, جامعه شناسی رادیکال
[ جمعه ۸ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعه شناسی دروغگویی Sociology of Lying
✍️ جی. ای. بارنر J. A. BARNES
🔄 حسین شیران
بخش سوم
⏺ دروغ چیست؟
دروغگویی یک فعالیت انسانی درازمدت بوده و است و نه صرفاً یک نوآوری تازه و تأسفبار. در داستانهایی که توسط هومر و هزیود از یونان باستان نقل شده هیچ کمبودی از نظر دروغ گفتن وجود ندارد و همانطور که راسکین (1905: 351-352) اشاره کرده، دروغگویی همیشه امری نکوهیده تلقی نشده است. شیب Scheibe (1979: 83) میگوید: "پرومتئوس نه فقط به خاطر سرقت آتش تمدن برای بشریت بلکه به خاطر مهارت ویژهاش در دروغبافی و افسانهسرایی به شهرت رسید."
تحسین دروغگویان موفق تنها به یونان باستان محدود نمیشود. نویسندهی ناشناس «پیامآوران دروغگو» با معرفی روزنامهی طنز خود با عنوان Splendide mendax (دروغگوی آشکار) به مخاطبان لندنی خود نوشته است: "خوانندگان من نباید تصور کنند که من نوشتن در ستایش هنر دروغگویی را به آنها پیشنهاد میکنم؛ برای بشریت بیهوده است توصیه به چیزی که هنوز این چنین از احترام و اقبال جهانی برخوردار است: چیزی که در دادگاهها نام "خوب درآوردن" به خود میگیرد، در دین "تقلب پارسایانه" نامیده میشود، در تجارت "رمز و راز کار"، در شعر "ابتکار عمل" و در رقابتهای سیاسی، اپوزیسیون (مخالف جریان حاکم)، آزادی و میهنپرستی. (Anon 1763:3)
حتی جان لاک (1894: 146-147)، در حالی که فریبکاری را رد میکرد و آن را مشخصاً ناشی از خطابه و سخنپردازی میدید، چنین ملاحظه کرده است که: "کاملاً آشکار است که مردم چقدر دوست دارند فریب دهند و فریب بخورند، زیرا بلاغت، که ابزار قدرتمندی برای خطا انداختن و فریب دادن است و اساتید بزرگ آن را جا انداختهاند، برای عموم تدریس میشود و همیشه هم از شهرت زیادی برخوردار بوده است. ... عموماً مردم لذت را در فریب خوردن مییابند." لذت فریب در سخنان رابرت براونینگ (1981:839) در "آقای اسلج، مدیوم" به خوبی به تصویر کشیده شده است: "... همواره یک عشق واقعی به یک دروغ وجود دارد، دروغگوها برای دروغهایی که میگویند همواره چیزی آماده دارند، همچون دستی برای فرو بردن در دستکش و یا زبانی برای چشیدن مربای آلو."
جان لاک در سال 1690 و براونینگ حوالی سال 1860 اینها را نوشتهاند و بعد این آژانسهای تبلیغاتی حرفهای و ادارات دروغپراکنی دولتی بودند که با توسعه و تکمیل مهارتهای بلاغی افراد برای دروغگویی صحت نظرات آنها را تأیید کردند. برخی از نویسندگان، به ویژه توماس هابز فیلسوف (1839:36؛ 1840:25) و ساندور فرنزی روانکاو (1955:72)، تا آنجا پیش رفتهاند که توانایی دروغگویی را به عنوان یکی از معیارهایی که انسان را از حیوانات متمایز میسازد تلقی کردهاند. اگرچه، همانطور که بعداً بحث خواهیم کرد، بسیاری از حیوانات هم به شیوههای دیگری فریبکاری میکنند، از جمله اینکه در برخی موارد از صدای خود برای فریب حیوانات دیگر استفاده میکنند.
هانا آرنت (1968:250؛ ر.ک. 1972:5) یک قدم هم از این فراتر میرود و اظهار میدارد که توانایی ما برای دروغگویی - و نه لزوما برای حقیقتگویی - در شمار معدود دادههای آشکار و قابل اثباتی است که آزادی انسان را تأیید میکند. ژاک لاکان (1988:244) هم تا حدودی نظری شبیه این دارد هنگامی كه میگوید: "این ویژگی متمایز میانذهنیتی است که سوژه میتواند به ما دروغ بگوید". عین این احساس را بارتولومائوس اینگانول در قرن شانزدهم با ظرافت بیشتری بیان کرده است آنجا که نوشته است: "هرگز دروغ نگفتن هیچ با این تصور قابل جمع نیست که این همۀ آن چیزیست که خدا به انسان داده تا خود را از سایر حیوانات مزرعه متمایز سازد (Kerr, 1990:100)".
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, جامعه شناسی دروغ, حسین شیران
[ یکشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش ششم
✍️ حسین شیران
⏺ پیشگفتار
الفبای یونانی (تصویر پیوستی) از سدهی نهم پیش از میلاد در یونان رواج یافت و زمینه را برای ثبت و ضبط آثار و اندیشههای یونانیان فراهم ساخت. آغاز اندیشه از یونان نبود و پیش از آن، همانطور که در بخشهای قبلی گفتیم، در سرزمینهای شرقی در سایهی هزاران سال زیست اجتماعی و تعامل و تبادل و تراکم تجارب و اطلاعات، آرا و اندیشههای فراوانی شکل گرفته بود و یونانیان هم کمابیش در جریان آنها بودند منتهی اکنون در آغاز هزارهی اول پیش از میلاد آنها به اسباب و اساس پیشرفتهتری برای ثبت و ضبط آثار و اندیشههای خود مجهز بودند و این زمینه خود یکی از مهمترین دلایل توسعه و تولید فکر در سدههای بعدی در این سرزمین بود.
ایلیاد و اودیسه از نخستین آثار نوشته شده به این اسباب و اساس در قرن هشتم پیش از میلاد بودند. این دو منظومه را هومر که در ازمیر، شهری در غرب ترکیهی امروزی مشرف به دریای اژه، میزیست نوشت. توجه به این نکته ضروریست که الفبای پیشرفتهی یونانیان در این دوران به قدری مورد توجه قرار گرفت که حتی غیریونانیان (در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد) هم اثر خود را به این زبان و به این الفبا عرضه کردند. یک چنین جریانی بعدها در حوزهی فرهنگی ایران هم شکل گرفت و خیلی از غیرعربها به زبان عربی و خیلی از غیرفارسها به زبان فارسی آثار خود را ارائه کردند.
در هر حال در این برهه (هزارهی اول پیش از میلاد) یونانیان پیشرفتهترین الفبا را داشتند و متفکرانشان میتوانستند بدینوسیله به بهترین شکل ممکن، به نسبت بقیهی نقاط جهان، آرا و اندیشههای خود را ثبت و ضبط کرده و با معاصران و آیندگان خود به اشتراک بگذارند. اما این یکی از عوامل مؤثر - و در واقع یک عامل زمینهای- بر توسعه و تولید فکر در یونان باستان بود و هنوز به حضور عوامل اصلی دیگری نیاز بود تا کار آغاز شود. همانطور که برتراند راسل میگوید: "بسیاری از عوامل تشکیلدهندهی تمدن، هزاران سال پیش از ظهور تمدن یونانی در مصر و بینالنهرین وجود داشت و از آن به سرزمینهای همسایه [یونان] هم رسیده بود ولی هنوز عناصر خاصی لازم بود تا تمدن [یونان] پدید آید". اما این عناصر خاص چه بودند؟
◀️ نقدها و نظرات خود در این ارتباط را، جهت پیشبرد منطقی بحث، در گروه "جامعهاندیشان شرق" مطرح بفرمایید.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
به کتابخانۀ جامعه شناسی شرقی خوش آمدید! Wellcome to Oriental Sociology Library
📚 کتابخانه جامعه شناسی شرقی 📚
✳️ فرصتی برای مطالعۀ هر چه بیشتر ✳️
دانلود رایگان کتابهای جامعه شناسی
📚 کتاب: جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب
Sociology in Iran: Between Politics, Religion and Western Influence
✍️ نویسنده: علیاکبر مهدی Ali Akbar Mahdi
🔄 مترجم: حسین شیران Hossein Shiran
🔽 دانلود 👇👇👇
دانلود رایگان کتاب "جامعه شناسی در ایران - علی اکبر مهدی - حسین شیران"
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, جامعه شناسی در ایران, علی اکبر مهدی, حسین شیران
[ چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مقالات جامعه شناسی شرقی
🌓 سه دیدگاه اصلی جامعهشناختی در فهم مسائل اجتماعی
✍️ نوشتۀ: مونی، ناکس و شاخت Mooney, Knox, and Schacht
🔄 حسین شیران Hossein Shiran
دانلود مقاله 👇👇👇
📚 سه دیدگاه اصلی جامعهشناختی در فهم مسائل اجتماعی ✍️ مونی، ... 🔄 حسین شیران
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, بررسی مسائل اجتماعی, مقالات جامعه شناسی
[ یکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آشنایی با ایسمها
از کتاب ایسمها Book of isms
نوشته: جان آندریوس John Andrews
ترجمه: حسین شیران - نرگس حیدری - مریم فتحی
بخش پنجم
توجه: کتاب ایسمها به همت ادمینهای "جامعه شناسی شرقی" به تدریج ترجمه و به ترتیب در سایت، کانال و گروه جامعه شناسی شرقی منتشر میگردد.
پوچگرایی Absurdism
ترجمه: مریم فتحی
یک دیدگاه فلسفی، در پیوندی نزدیک با اگزیستانسیالیسم و نیهیلیسم، که معتقد است موجود بودن بشر در دنیایی بیمعنا و غیرمنطقی، هرگونه جستجوی نظم و معنا را پوچ و بیمعنا میسازد. پوچگرایی ریشه در ایدههای سورن کییِرکِگارد (1813-1855) Soran Kierkegaard فیلسوف دانمارکی قرن نوزدهم دارد اما توسط آلبرت کَموس (1913-1960) Albert Camus فیلسوف فرانسوی-الجزایری در مقالهای تحت عنوان "افسانهی سیسیفوس" رواج یافت. بیشتر تئاتر مدرن تحتتأثیر پوچگرایی بوده است؛ این ایده که زندگی در نهایت بدون هدف است، نمایشنامهنویسانی از یوجین یونسکو Eugène Ionesco گرفته تا هارولد پینتر Harold Pinter را جذب خود کرده است.
🆔 https://t.me/Fathi_Maryam
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, پوچگرایی Absurdism
[ شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعه شناسی دانش بشری Sociology Of Knowledge
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
◀️ بخش دوم
عموما از ماکس شلر M. Scheler (1874 - 1928 م) فیلسوف پدیدارشناس آلمانی، بعنوان بانی جامعهشناسی دانش (جامعه شناسی شناخت یا معرفت) یاد میشود. ارزش و اهمیت کار شلر در گذر از مبانی و مباحثی که در این زمینه درانداخت تفکیک قلمروی دانش (مجموع داناییهای موجود در ذهن بشر) به سه بخش بود که هنوز هم مبنای کار و مورد وفاق جامعهشناسان شناخت است. این سه بخش عبارتند از: 1- دین 2- فلسفه و 3- علم. این انواع سهگانۀ دانش را شلر مبتنی بر یکسری اساس و اصول از جمله نحوه و زمینۀ شکلگیری و عوامل دخیل و عناصر مؤثر بر هر آنها از هم تشخیص و تمییز داد.
"دین"، همچنانکه در تصویر پیوستی مشخص است، نخستین و وسیعترین بخش از قلمرو دانش بشری است. به لحاظ تاریخی، دین پیش و بیش از هر منبع دیگری به پرسشهای بشر پاسخ داده و مجموعه شناختهای لازم برای برقراری زندگی اجتماعی را در اختیار او قرار داده است. ویژگی شناختهای دینی اینست که از "جهان ماوراء" بواسطۀ "وحی" بر "پیامبر" عرضه شده و بعد بر پایۀ "ایمان" مورد اقبال مردم واقع شده است.
دومین بخش از قلمروی دانش "فلسفه" است. پایه و اساس این نوع دانایی، "تعقل" یعنی استفادۀ بشر از قوۀ عقل خویش و تفکرات عقلانی است؛ از این جهت، برخلاف شناختهای دینی، شناختهای فلسفی دستاورد خود بشر است. در این نوع شناخت، نقش اصلی از آن "عقلا" (حکما یا فلاسفه) است. سومین بخش، "علم" است؛ علم مجموعه شناختهاییست که از طریق "مشاهده" و "تجربه" عاید بشر شده است. در تولید و توسعۀ این نوع شناختها هم "علما" (دانشمندان) نقش اصلی و اساسی را به عهده داشته و دارند. در خصوص این کلیات در بخشهای بعدی به تفصیل سخن خواهیم گفت.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی شناخت, معرفت شناسی
[ شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آشنایی با ایسمها
از کتاب ایسمها Book of isms
نوشته: جان آندریوس John Andrews
ترجمه: حسین شیران - نرگس حیدری - مریم فتحی
بخش چهارم
توجه: کتاب ایسمها به همت ادمینهای "جامعه شناسی شرقی" به تدریج ترجمه و به ترتیب در سایت، کانال و گروه جامعه شناسی شرقی منتشر میگردد.
Abstract expressionism
اکسپرسیونیسم (ابرازگرایی) انتزاعی
ترجمه: مریم فتحی
یکی از مکاتب هنر غیرتمثیلی که در نیویورک در دهههای ۱۹40 و ۱۹5۰ با تأکید بر خلاقیت خودانگیخته باب شد - مانند نقاشیهای "اکشن" جکسون پولاک Jackson Pollock (1912-1956) که رنگ را روی تمامی یک بوم میریخت و یا میچکاند. از سایر اکسپرسیونیستهای انتزاعی برجسته میتوان به مارک روتکو Mark Rothko (1903-1970) و ویلم دو کونینگ هلندیتبار Willem de Kooning (1904-1997) اشاره کرد (گرچه سبک اینها با پولاک متفاوت بود). این مکتب نیویورکی نقاشی که در اصل عمدتا تحتتأثیر اروپاییان، نقاشانی همچون سالوادور دالی Salvador Dali (1904-1989) و پیت موندریان Piet Mondrian (1872-1944) و نیز شاعرانی همچون آندره برتون André Breton (1896-1966) بود، در گریز و گذار از جنگ جهانی دوم، مرکز ثقل دنیای هنرِ پس از جنگ را از اروپا به آمریکا انتقال داد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, اکسپرسیونیسم انتزاعی
[ شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تحلیل و فراتحلیل Analyses and Metaanalyses
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
بخش چهارم
تفاوت و تمایز «بررسی سیستماتیک» و «بررسی روایتی»
در هر دو روش، مروری بر پژوهشها و مطالعات پیشین صورت میپذیرد و نتایج حاصل از آنها گزارش میشود، با این تفاوت که در «بررسی روایتی» کار بدون هیچ طرح و برنامه و روش مشخصی، «روایتوار»، تنها به قصد تلخیص و گزارش نتایج مطالعات انجام شده، پیش میرود (شبیه آنچه که بعنوان «ادبیات تحقیق» معمولاً در فصل دوم پایاننامهها نوشته میشود) ولی در «بررسی سیستماتیک» کار از اول تا آخر، مبتنی بر طرح و برنامه و روش مشخص و معین و در کل نظاممند صورت میپذیرد.
میان روش «بررسی سیستماتیک» و روش «فراتحلیل» هم تفاوت وجود دارد آنسان که نباید این دو را یکی دانست (Cogaltay & Karadag , 2015). پیشتر گفتیم که «فراتحلیل» ذیل عنوان «بررسی سیستماتیک» قرار میگیرد همانطور که «بررسی سیستماتیک» خود ذیل عنوان «بررسی روایتی» قرار میگیرد. «بررسی سیستماتیک» اعمّ از «فراتحلیل» است به این معنی که دربرگیرندۀ تمامی مطالعات کمّی، کیفی و ترکیبی (کمّی-کیفی) است، این یعنی انواع مختلفی از مطالعات را با این روش میتوان بصورت نظاممند مورد بررسی قرار داد در حالی که انجام «فراتحلیل»، به آنصورت که سازمانیافته است، تنها بر روی مطالعات کمّی امکانپذیر است.
به این ترتیب «فراتحلیل» را میتوان بنوعی «بررسی سیستماتیک» پژوهشهای کمّی دانست (Urquhart , 2010). در اغلب مطالعات، برای نتیجهگیری بهتر، این دو روش در کنار هم مورد استفاده قرار میگیرند با این وجود هیچ الزامی برای این کار تعریف و توصیه نشده است.
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, فراتحلیل, متاآنالیز متافیزیک متاتئوری, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
یک جامعه شناسی یا بیشتر - بخش دوم
نوشته: پیوتر اشتومپکا Piotr Sztompka
ترجمه: حسین شیران
چندگانهگرایی نظری و روششناختی
جامعه شناسی از دو جهت یک رشتۀ چندگانهگراست: نخست، از جهت نظری و روششناختی؛ جامعه شناسی همواره یک رشته چندپارادایمی بوده و است. البته دورههایی داشتهایم که پارادایم خاصی در آن مسلط شده است و این گاهی به دلیل پذیرش خودجوش و گستردۀ برخی از مدلها یا روشهای تأثیرگذار بوده است- همانطور که در مورد "کارکردگرایی ساختاری" در اواسط قرن بیستم در آمریکا این اتفاق افتاد، و گاهی هم به دلیل ترویج یک مد فکری خاص بوده است- همچون "پست مدرنیسم" که در اواخر این قرن باب شد، و بعضی اوقات هم بواسطۀ فشارهای سیاسی و عقیدتی از بالا تحمیل شده است- همانطور که نمونهاش را در "مارکسیسم-لنینیسم" در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی دیدیم.
با اینحال جامعه شناسی حتی در مورد اخیر نیز از چشماندازهای مختلف جان سالم به در برده و هیچ وقت هیچ آیینی هرگز نتوانسته است به سلطۀ کامل در این رشته دست یابد. از این جهت ما در جامعه شناسی همواره شاهد چندین جهتگیری نظری و روششناختی مختلف و رویکردهای مختلف برای مطالعۀ جامعه بودهایم- همانطور که در کتابهای درسی تاریخ جامعه شناسی یا نظریه جامعه شناسی معاصر شرح داده شده است.
شناخت و ارزیابی این واقعیت منجر به دو دیدگاه افراطی میشود: یک دیدگاه افراطی دگماتیسم است که بمثابۀ یک تعهد برای درمان چندگانهگرایی (پلورالیسم) رفتار میکند و تنها برای ارزیابی یک جهتگیری استدلال میکند و یا اینکه تلاش میکند جهتگیریهای مختلفی را با هم ترکیب کرده و یک نظریۀ واحد و معتبر بوجود آورد. در سوی دیگر دیدگاه افراطی آنارشیسم نظری وجود دارد که همۀ نظریهها را برابر میداند و اجازه نمیدهد بین نظریههای مختلف تمایزی ایجاد شود یا سلسلهمراتبی نهاده شود.
برخی ممکن است حد وسطی در میان این دو حد افراطی استدلال کند. این توصیهای است که رابرت مرتون هنگام صحبت دربارۀ "التقاطگرایی نظامیافته" داده است (Sztompka، 1986: 115-18)؛ از نظر مرتون، چندگانهگرایی را باید یک دارایی در نظر گرفت نه یک بدهی و جامعهشناسان باید از همۀ نظریهها، مفاهیم و مدلهای موجود برای درک بهتر یک مسأله جامعهشناختی مشخص استفاده کنند. مسألۀ تحقیق معیار نهایی انتخاب است.
تحقیق جامعهشناختی از لحاظ نظری بسته نیست بلکه مسألهمدار است؛ بنابراین اگر گزینۀ "جامعه شناسیهای بیشتر یا یک جامعه شناسی"، "نظریههای بیشتر یا یک نظریه" خوانده شود آنوقت راهحل "همۀ نظریههای موجود مربوط به یک مسأله تحقیقاتی خاص" خواهد بود. همین امر در مورد روشهای جامعه شناسی و فنون تحقیق هم صادق است که باید به عنوان یک ابزار باز مطابق مسألۀ تحقیق مورد استفاده قرار گیرند.
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, پلورالیسم روش شناختی
[ شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعهشناسی پزشکی: پزشکی کلنگر Holistic Medicine
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
⏺ بخش اول
یکی از مهمترین مشکلات و معضلات نظام سلامت کشور ما "اتمیستیک یا جزءنگر" بودن رو به رشد آن است؛ به این معنی که پزشکی و پزشکان ما تحققا بدن بیمار را به اجزاء متعدد و متکثر تقسیم کرده و هر کدام در یک حوزۀ مشخص تخصص گرفته و زانپس کاملا محدود و محصور در آن حوزه کار میکنند و هرگز، تعهدا و تخصصا، کاری به بقیۀ اجزاء و مسائل و مشکلات آنها ندارند (نظر به بحث اتمیستیک حاضر است که عامدا از عنوان اجزاء بجای اعضاء استفاده میکنم).
بعنوان مثال یک متخصص ENT محدود و محصور به اجزاء گوش، حلق و بینی است و هیچ تعهد و تخصصی مثلا در قبال مسائل و مشکلات پوست یا مو و یا دهان و دندان و یا چشم که در همان محدوده از بدن واقعاند ندارد. به همین قرار متخصصین این اجزاء هم در حوزۀ تخصصی خویش محدود و محصورند و کاری به کار بقیه اجزاء و متخصصین مربوطهشان ندارند. جالب اینکه کار از "تخصصگرایی" هم گذشته و در اجزاء مختلف به فوقتخصصگرایی کشیده و اکنون بعنوان مثال برای یک جزء کوچکی همچون چشم چند فلوشیب (فوقتخصص) مانند قرنیه و شبکیه و آب سیاه (گلوکوم) و انحراف (استرابیسم) و ... داریم.
در ضرورت این تخصصگرایی و ارزش و اهمیت آن در درمان دقیق بیماریها تردیدی نیست منتهی باید در نظر داشت که هر تخصصگرایی در عین حال یک "تجزیهگرایی" هم هست و اگر یک تخصص یا فوقتخصص جایی به جدّ دردی از دردها را درمان میکند جای دیگر به جد دردی بر دردها میافزاید و آن متواری و متلاشی کردن روزافزون "نگاه جامع" به جسم و جان بیمار و توجه به مسائل و مشکلات زمینهای منجر به بیماریها و آسیبهای جسمی و ذهنی در نزد افراد جامعه است. رویکرد نوین برای حل این معضل در جهان ترویج "پزشکی کلنگر" است، چیزی که در جامعه ما هنوز جایی برای خود باز نکرده است.
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی پزشکی, پزشکی کل نگر
[ جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعه شناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش نهم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعه شناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعه شناسی آمریکا)
به نظر شما آیا جنگی در ویتنام رخ میداد اگر که ده سال پیش از این به طور دقیق ساختار، کارکرد و حرکت تشکیلات امپریالیستی ایالات متحده موضوع بحث و بررسی دانش عمومی واقع میشد؟ واقعیت اینست که جامعه شناسی برای ایجاد و افزایش توزیع نابرابر دانش عمل کرده است؛ تلاشش بر این بوده تا ساختار قدرت را به مراتب قدرتمندتر و دانشپذیرتر و در نتیجه سازمان جمعیت تحتسلطه را به مراتب ناتوانتر و نادانتر سازد. در اواخر تابستان 1968، در حالی که همین حزب سیاسی که اکنون بر سر قدرت است، در میان سیمهای خاردار و خودروهای زرهی تشکیل جلسه میداد، حرفۀ جامعه شناسی باید خود را به نحو ویژه مورد مرحمت و میمنت قرار دهد که توانست توصیاتی مبنی بر کاهش نسبت پلیس به شرکتکننده به یک به یک ارائه دهد که هنوز هم مورد اعتناست.
این ممکن است به این دلیل باشد که مردم ایالات متحده آمریکا هنوز نمیدانند چه مقدار از مسائل و مشکلات حال حاضرشان - به قول لرد کینز - از خطخطیهای تقریباً فراموش شده یک استاد نامعلومالحال جامعه شناسی نشأت میگیرد؛ و یا ممکن است ناشی از این باشد که جامعه شناسی هنوز آنچنان خام و نپخته است که نمیتواند هیچ خطری را مشخص ساخته و اعلام نماید.
اکنون در سال 1968 دیگر دیر است، خیلی دیر، خیلیخیلی دیر که یکبار دیگر آنچه رابرت اس. لیند و سی. رایت میلز و صدها نفر دیگر مدتها پیش گفتهاند را بازبگوییم و آن اینکه این حرفه [نخست] باید خودش اصلاح شود؛ با توجه به نیروها و نیز نقدینگیهایی که در پشت حرفۀ جامعه شناسی در راستای تولید بندگی فکری قرار گرفته است، غیرواقعی است که انتظار داشته باشیم بدنۀ این حرفه تغییر چهرهای درخور در خود ایجاد کند. اگر که در سالهای آینده دور [محل برگزاری] کنوانسیون ASA [انجمن جامعهشناسی آمریکا] هم سیمهای خاردار بکشند بیشتر اعضای آن همچنان نخواهند دانست که چرا.
پایان
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تحلیل و فراتحلیل Analyses and Metaanalyses
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
بخش سوم
نظر به آنچه پیشتر گفته شد، «فراتحلیل» مرحلهای «بعد و بالا»تر از «تحلیل» است؛ اگر که «تحلیل» برآنست با شکستن یک پدیدۀ پیچیده به عناصر سازندهاش به «درک منفرد»ی از آن دست یابد، «فراتحلیل» تلاش میکند با «تجمیع و ترکیب نتایجِ» حاصل از این تحلیلها - یعنی همان درکهای منفرد، سرانجام به یک «جمعبندی منظم و منسجم» در ارتباط با آن پدیده دست یابد (Cogaltay & Karadag, 2015). از این منظر «فراتحلیل» بنوعی برعکس و مکمل «تحلیل» عمل میکند؛ کار تحلیل اگر «بریدن» و «از هم شکافتن» باشد کار «فراتحلیل» نوعی «بهم دوختن» و «بهم بافتن» است.
«فراتحلیل» از این جهت که «فرآیندیست عملیاتی برای دستیابی به معرفت|حقیقت» (بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی) ماهیتاً یک «روش تحقیق» به شمار میرود و در اقلیم «روش شناسی» ذیل عنوان کلیتری بنام روش «بررسی سیستماتیک (نظاممند) Systematic Review» قرار میگیرد. «بررسی سیستماتیک» نوعی نظام تجمیع، تلخیص و تلفیق نتایج پژوهشهای علمی است. در شرح تفاوت و تمایز «بررسی سیستماتیک» با «بررسی روایتی Narrative Review» که «بررسی ادبیاتی Literature Review»، «بررسی توصیفی Descriptive Review» و گاه «بررسی سنتی Traditional Review» هم نامیده میشود در بخش بعد خواهیم گفت.
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, فراتحلیل, متاآنالیز متافیزیک متاتئوری, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
یک جامعه شناسی یا بیشتر - بخش اول
نوشته: پیوتر اشتومپکا Piotr Sztompka
ترجمه: حسین شیران
این پرسش که آیا فیزیک اسپانیایی وجود دارد، یا شیمی لهستانی، یا نجوم دانمارکی، معنایی ندارد (مگر در این معنای بیاهمیت جغرافیایی، که علم هم مانند سایر فعالیتهای انسانی در جایی مشخص در حال انجام شدن است). استدلالات خاص ریاضیات اتحاد جماهیر شوروی که در دوران استالینیسم مطرح شده بود امروز همچون یک شوخی زشت به نظر میرسد.
این به این دلیل است که در علوم طبیعی تنها یک موضوع جهانی وجود دارد- یک جهان طبیعی، که در تمام جهان در اسپانیا، لهستان، دانمارک و روسیۀ استالینیست به یک شیوه و شکل جریان دارد؛ و نیز یک روش جهانی وجود دارد- استانداردهای مشترک تحقیق، که در تمام جهان حداقل تا زمانی که یک پارادایم خاص پذیرفته شده است قابل قبول است (کوهن، 1970).
از سوی دیگر، ما هیچ ابایی نداریم از اینکه در مورد موسیقی آلمانی، هنر فرانسوی، معماری ایتالیایی، ادبیات آمریکای لاتین صحبت کنیم. این در اصل به این خاطر است که هنر مانند علم نیست؛ هنر ریشه در تاریخهای خاص، سنتهای محلی و اقلیمهای فکری دارد؛ و حتی آدم وسوسه میشود که بگوید هنر بازتابندۀ یک "شخصیت ملی" است (البته اگر که با این مفهوم نه از نقطهنظر ژنتیکی بلکه به معنای کاملاً تاریخی برخورد شود).
حال در این میان، از یک سو علوم طبیعی و از سوی دیگر هنر، علوم اجتماعی یا علوم انسانی کجای کار قرار میگیرند؟ پاسخ این است که دقیقاً در وسط. برخی از این رشتهها بیشتر به سوی هنر گرایش دارند، هم از این جهت صحبت از فلسفۀ انگلیس، آلمان یا فرانسه کاملاً طبیعی مینماید و برخی دیگر بیشتر به سوی علم متمایل میشوند هم از این رو صحبت از روانشناسی تجربی سوئدی یا اقتصاد خرد یونانی معمول نیست. بطور کلی، علوم انسانی بیشتر به هنر نزدیکتر هستند تا علوم رفتاری که به علوم دقیقه نزدیکترند.
برخی از جامعه شناسان در این موقعیت میانه، جامعه شناسی را بخشی علم و بخشی هنر دانستهاند. نیل اسملسر به عنوان یک دارایی با آن برخورد میکند زمانی که میگوید "منفعت در زمینه و رشتهای جریان دارد که مهر و موم شدن خود در یک پارادایم بسته را رد میکند و تهدید به خروج از آن میکند، اما ویژگیهای باز بودگی و تخیل فکری را حفظ میکند" (اسملسر، 1994: 8). و دقیقاً قرار گرفتن در این وضعیت میانه است که دلیلی برای دوباره مطرح کردن این پرسش فراهم میسازد که: "یک جامعه شناسی یا بیشتر؟".
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, علوم اجتماعی
[ پنجشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب
نوشته: علی اکبر مهدی
ترجمه: حسین شیران
دربارۀ نویسنده:
علی اکبر مهدی استاد جامعه شناسی دانشگاه وسلیان اوهایو است. علایق تحقیقاتی وی در حال حاضر مشتمل بر مطالعۀ زنان و دانشجویان در جامعۀ مدنی ایران و نیز مهاجران ایرانی در ایالات متحده است. وی در تألیف دو کتاب "فرهنگ و آداب و رسوم ایران" (Greenwood Press, 2006) و "جامعه شناسی در ایران" (Jahan Book Co., 1992) همکاری داشته است. او نویسندۀ کتاب "زندگی نوجوانان در خاورمیانه" (Greenwood Press, 2003)، "فرهنگ ایران، جامعۀ مدنی و نگرانی برای دموکراسی" و "جامعه شناسی خانوادۀ ایرانی" و همچنین مقالات و بررسیهای متعدد دربارۀ موضوعات مختلف از جامعه شناسی شناخت گرفته تا اقتصاد سیاسی ایران و اسلام میباشد.
پیشگفتار
جامعه شناسی در ایران از متن و بطن یک برنامۀ نوسازی غربمدارانه که توسط یک نظام سلطنتی موروثی نهاده میشد ظهور کرد. این رشته، پس از آنکه مؤسسات آموزشی در کشور بنا نهاده شدند، برای آموزش و پرورش مدیرانی برای دیوانسالاریهای دولتیِ در حال ظهور ایجاد گردید. با وجود این نقش رسمی و البته فقدان یک هویت مشخص، این رشته در اواسط قرن بیستم در ایران عمومیت یافت و به زودی به دلیل جهتگیریهای ایدئولوژیک و سیاسیاش به وضعیتی جدلآمیز و بحثبرانگیز رسید. از همان آغاز، این رشته ناگزیر گشت نه تنها با دوگانگیهای یک علوم اجتماعی مدرن بلکه همچنین با تنشهای ایدئولوژیک و سیاسی جامعۀ ایران رو در رو گردد.
در ادامۀ این متن، به اختصار مطالبی در باب تاریخچۀ این رشته در زمینۀ گستردهتر علوم اجتماعی در بستر نظام آموزشی مدرن خواهم گفت. اینجا اگرچه تمرکز ما مشخصا بر علم جامعه شناسی است، در بعضی مواقع بالاجبار به "علوم اجتماعی" ارجاع خواهم داد چرا که در بسیاری از زمینهها سرنوشت این رشته توسط سایر علوم اجتماعی همچون انسان شناسی، جمعیت شناسی، روانشناسی اجتماعی، برنامهریزی اجتماعی و توسعه رقم خورده است. همچنین بطور خلاصه به تجزیه و تحلیل جو سیاسی و فرهنگیای که در آن علوم اجتماعی معرفی و مسجل گشت و نیز تغییرات پارادایمی در داخل رشتۀ جامعه شناسی، اسلامیسازی علوم اجتماعی پس از پیروزی انقلاب، برداشتهای عمومی و رسمی و نیز برخی ویژگیهای دیرپای این رشته همراه با نقاط قوت و ضعف آن، آنگونه که در ایران رشد و نمو یافته است اشاره خواهم داشت.
در اثناء بحث در مورد چالشهای ستیزهجویانۀ ایدئولوژیک و سیاسیای که این رشته ناگزیر در ایران از سر گذرانده است، استدلال من این خواهد بود که اگرچه این چالشها مانع تشکیل اجتماع منسجمی از نظریهپردازان و محققان در این رشته شده است، با این وجود جامعه شناسی بعنوان یک رشتۀ مطالعاتی مهم برای دانشجویان و نیز رشتهای که قادر به تجزیه و تحلیل بیماریهای اجتماعی است همچنان بمثابۀ منبع روشنگری، هم برای عموم مردم و هم برای نخبگان اجتماعی باقی مانده است.
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, علی اکبر مهدی
[ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعه شناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش هشتم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعه شناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعه شناسی آمریکا)
برای تعالی و تعلیموتربیت نسلبهنسل درخشانترین اذهان است که نظام به اصطلاح آموزشی این کشور اجازه میدهد این روحیات بندگی در جامعهشناسی زنده بماند تا بتواند آنها را تحت این جامعهسالاری اجتماعی بکند و این یک اقدام مجرمانه است؛ یکی از خیل جنایاتی که توسط اینها علیه جوانان اعمال میشود همین است که خود را در موقعیتی بالاتر از موقعیت والدین قرار میدهند که معمولاً بسیار ستمگرانهتر از هر رابطۀ واقعی والدینی است؛ این جنایت که مدارس تحصیلات تکمیلی علیه اذهان و اخلاق جوانان مرتکب میشوند به دلیل رهاسازی عظیم ظرفیت دانش دربارۀ زندگی اجتماعی غیر قابل توجیه است.
برخلاف دانش دربارۀ درختها و سنگها، دانش دربارۀ افراد به طور مستقیم بر آنچه که هستیم، بر آنچه که انجام میدهیم و بر آنچه آرزو میکنیم تأثیر میگذارد. اگر که دانش قدرت نمیآورد حاکمان این جامعه هرگز پول خود را برای دانش هزینه نمیکردند. تا به حال که جامعهشناسان حامل این دانش بودهاند، ماشینوار دانش را از مردم گرفتهاند و به حاکمان دادهاند، دانشی که در یک زنجیرۀ یک طرفه به حاکمان قدرت اعطا میکند. حال اگر این ماشین معکوس عمل میکرد چه میشد؟
اگر عادات، مشکلات، اسرار و انگیزههای ناآگاهانۀ افراد ثروتمند و قدرتمند، روزانه توسط هزاران محقق سازمانیافته مورد موشکافی واقع میشدند و ساعت به ساعت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگرفتند و بعد جدولبندی شده در صدها مجلۀ آزاد و ارزانقیمت چاپ و منتشر میشدند به گونهای که حتی یک فرد پانزده سالۀ ترکتحصیلکرده هم میتوانست آنها را خوانده و درک کند و اقدامات اربابان خود را پیشبینی و دستکاری کرده و [به این ترتیب] آنها را کنترل کند چه اتفاقی میافتاد؟ ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مقالات جامعه شناسی شرقی
📚 احکام هشتگانه در بررسی مسائل اجتماعی
✍️ نوشتۀ جان مشینیز John J. Macionis
🔄 ترجمۀ حسین شیران Hossein Shiran
دانلود 👇👇👇
📚 احکام هشتگانه در بررسی مسائل اجتماعی (PDF)
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, احکام هشتگانه, مسائل اجتماعی Social Problems, جان مشینیز John Macionis
[ دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش هفتم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعهشناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعهشناسی آمریکا)
شماها به عنوان جامعهشناس، شغل خود را به سازمانگران اتحادیهای که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، به رأیدهندگانی که سلب امید شدند و به سیاهپوستانی که مورد اصابت گلوله قرار گرفتند مدیون هستید. جامعهشناسی این شکوفایی و برجستگی حال حاضر خود را به بهای خون و استخوان فقرا و ستمدیدگان به دست آورده است. جامعهشناسی اعتبار خود در این جامعه را مدیون توانایی مقبول افتادهاش در ارائۀ اطلاعات و توصیات به طبقۀ حاكم بر جامعه در مورد شیوهها و ابزارهای در قعر نگهداشتن مردم است.
امروز دیدگان حرفهای جامعهشناس رو به پایین و سوی مردمانی است که در قعر قرار دارند اما کفدستان حرفهای جامعهشناس رو به بالا و سوی افرادیست که در آن بالا قرار دارند. این نه یک راز است و نه یک کشف اصیل که امروزه بخشهای عمده و غالب جامعهشناسی کامپیوترها، کدها و پرسشنامههایی هستند که رسماً فروخته شدهاند و میشوند؛ به چه کسانی؟ به آنهایی که پول کافی برای سفارش این آرایهها دارند و آنهایی که لابد اهداف سودآوری دارند در اینکه صدها مرد و زن باهوش [منظور جامعهشناسان] را برای پیگیری چیزهای [به ظاهر] بیخطر و بیاهمیت در خیابانها به خدمت میگیرند.
من ادعا نمیکنم که [لزوماً] هر فرد محققی مغز و فکر خود را به رشوه میفروشد - اگرچه بسیاری از ما پروژههای تحقیقاتی فراوانی را میشناسیم که این اتفاق به معنای واقعی برایشان افتاده است - اما میتوان گفت ساختار مسلط این حرفه که در قالب آن همۀ اعضاء تا حدی اجتماعی شدهاند، ساختاری است که در آن خدمت به طبقۀ حاکم جامعه شکل اعلای افتخار و توفیق است (سخنران اصلی امروز ما تمثالی از این وضعیت است).
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 مقاله در روششناسی علوم اجتماعی
عنوان: چالشها در کاربرد روش گرندد تئوری (نظریهبنیاد): پیشدرآمدی عملی بر انجام تحقیق به روش گرندد تئوری
Challenges When Using Grounded Theory:A Pragmatic Introduction to Doing GT Research
نویسندگان: وی. تیمونن، جی. فولی و سی. کنلون
V. Timonen, G. Foley and C. Conlon
مترجم: حسین شیران Hossein Shiran
بخش ششم
2- اشتراوس و کوربین: عینیتگرایی و تأملگری
برخلاف رویکرد کلاسیک، اشتراوس و کوربین (1990/2015) با تأکید بر اعتبارسنجی روبهرشد و ترکیب استقراء و قیاس (Heath & Cowley, 2004)، طرحی با جزئیات بیشتر برای تحلیل داده ارائه دادهاند و به این تصور که یک "فرمول" گام به گام وجود دارد که باید با دقت پیگرفته شود تا به یک نظریۀ دادهبنیاد "خوب" منجر گردد جان دادهاند (Bryant, 2009). نسخه اشتراوس و کوربین (1990/2015, 1998) واجد زیربنای عینیتگرایی است - به این معنی که قائل به این فهم است که یک واقعیت عینی و خارجی وجود دارد که قابل کشف و گزارش توسط محقق است (Charmaz, 2000, 2013). با اینحال، در چاپهای اخیر (Strauss & Corbin, 2008 ، 2015) بیشتر بر نقش تأملی محقق تأکید شده و از تأکید بر کاربرد شیوههای فنی که در چاپهای قبلی مطرح بود کاسته شده است (Charmaz, 2013).
3- نظریهبنیاد ساختگرا (CGT)
نقش مشارکتکننده و محقق در روند تولید دانش و بازجویی ماهیت دانش تولیدشده، نقطۀ اصلی عزیمت نظریهبنیاد ساختگرای چارمز (2006 ,2014) است. جایی که گرندد تئوری کلاسیک ادعا میکند نظریه از دل دادهها بیرون میآید و این کار توسط محقق بدون دخالت او و صرفا به عنوان یک مشاهدهگر علمی تأملی انجام میشود، در CGT محقق در تولید داده و نظریه کاملاً دخیل است. در CGT مشاركتكنندگان در تولید دانش نقشی فعال دارند، دانشي كه به عقیدۀ چارمز (2014) با تأیید فرایند ساخت سازه تقویت میشود. دانشی که به این طریق تولید میشود، به نوبۀ خود، به مثابۀ یک تمثال تفسیری سازهای مطرح میشود.
از نظر چارمز "مبانی پراگماتیسم (عملگرایی) گرندد تئوری ما را ترغیب میکند به جای اینکه یک گزارش خارجی از رویدادها و اظهارات ارائه بدهیم یک تعبیر تفسیری از عوالمی که مطالعه میکنیم بسازیم"(Charmaz، 2014، p. 339). با اینحال، در روش CGT تأکید بر دانش به عنوان یک تمثال تفسیری و بر این اساس ذهنیت ذاتی آن ممکن است در تنش با برخی از الزاماتی تلقی گردد که به طور فزاینده در اغلب پروژههای تحقیقاتی اعمال میشوند. به عنوان مثال، تقریباً همه برنامههای تحقیقاتی رقابتی که توسط کمیسیون اروپا تأمین اعتبار میشوند بر "چالشهای جامعوی" بزرگ تأکید دارند و بر اهمیت تولید یافتههای تحقیقاتی عینی که بتواند زیربنای پاسخهای عملی یا سیاسی گسترده به این چالشها باشد.
ادامه دارد ...
مشخصات مجله و مقاله:
International Journal of Qualitative Methods
Volume 17: 1–10
ªThe Author(s) 2018
Reprints and permissions:
sagepub.com/journalsPermissions.nav
DOI: 10.1177/1609406918758086
journals.sagepub.com/home/ijq
روش تحقیق در علوم اجتماعی - روششناسی در جامعهشناسی - گرندد تئوری نظریه دادهبنیاد
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: گرندد تئوری نظریه بنیاد, گلیزر و اشتراوس, کوربین کلارک چارمز, پراگماتیسم عملگرایی
[ پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شرحی بر نظریۀ ساختیابی گیدنز: ساختار_عاملیت
Structuration Theory: Structure Agency
✍️ حسین شیران
بخش دهم
نظریۀ ساختیابی و نظریۀ سبک زندگی سلامتمحور
نکتۀ آخر در این خصوص مربوط به پیامدهای عمل عامل است. در مفهوم کنش تنها به پیامدهای خواسته توجه میشود در حالیکه در مفهوم کردار هم «پیامدهای خواسته» و هم «پیامدهای ناخواسته» هر دو مطرح و مورد توجه هستند. شکاف عمیق میان نظریههای مربوط به کنش و نظریههای مربوط به نظام از همین نکته ناشی میگردد که کنشگرایان پیامدهای ناخواستۀ کنش را نادیده میگیرند (کلهون، 1387: 385).
رویکرد نظری این تحقیق بر پایۀ تمامی آنچه گفته شد با راهبردهای دهگانۀ خود، در کنار پیامدهای خواسته و مورد نظر که همانا سلامت سبک زندگی و به تبع آن سلامت جسمی و روانی جمعیت و به واسطۀ آن پیشرفت و توسعۀ پایدار جامعه است، به پیامدهای ناخواستۀ آن که همانا ناسلامتی سبکهای زندگی و وقوع و شیوع بیماریهای سبک زندگی و ناتوانی و نابودی جمعیت کشور و تبعات ناخوشایند ناشی از آن هم توجه دارد و به آن به مثابۀ یک مسألۀ اجتماعی خطیر و خطرناک مینگرد.
در نهایت در مواجهه با یک چنین مسألهای این رویکرد به کردار اجتماعی به مثابۀ یک «مداخله» در مسیر رخدادهای جهان مینگرد (کلهون، 1387: 381) و اصلاح امور زندگی اجتماعی را با اصلاح کردارهای اجتماعی عوامل انسانی یا به بیانی روشنتر رفتارهای عادت شدۀ آنها در گذران زندگی روزمره ممکن و میسر میداند.
پایان
Structuration Theory
Structure Agency
Giddens
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: آنتونی گیدنز, نظریه ساختیابی, ساختار عاملیت, سبک زندگی سلامتمحور
[ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شرحی بر نظریۀ ساختیابی گیدنز: ساختار_عاملیت
Structuration Theory: Structure Agency
✍️ حسین شیران
بخش نهم
نظریۀ ساختیابی و نظریۀ سبک زندگی سلامتمحور
باری، واقعیت هم همین است که هم انسان و هم جامعه بیشتر بر مدار عادت میچرخند تا ابداع (انگیزه و اندیشه و نوآوری)، و اینکه به حق در زبان فارسی گفته میشود «بنیآدم بنیعادت است» هم از این روست؛ انگیزه و اندیشه و ابداع هم البته جای خود را دارد، با این قید که نه انسان دائم در شأن انگیزه و اندیشه و ابداع است و نه جامعه؛ به وجه غالب، هر انسانی کم و بیش تنها بخشی از عمر و اوقات خود را صرف این امر میکند و در هر جامعهای هم تنها بخشی از آن مشغول این امرند و نه همه؛ به عنوان مثال تنها بخش کوچکی از افراد جامعه انگیزه و اندیشه و ابداع (آگاهی استدلالی) پیشه میسازند و اتوبان میسازند بعد مدتهای مدیدی تعداد بیشماری از افراد جامعه نیندیشیده به رفت و آمد از آن میپردازند و به این امر عادت میکنند.
در بحث سبک زندگی سلامتمحور هم دقیقا یک چنین انتظاری از جامعه میرود؛ اینکه تعدادی از افراد، لزوما متخصصین امر، بدوا به نمایندگی از کلیت جامعه، مسئولیت "آگاهی استدلالی" و انگیزه و اندیشه و نوآوری در راستای تنظیم قواعد (مبانی معرفتی) و تأمین منابع (مبانی مادی و مدیریتی) سبک زندگی سلامتمحور را به عهده گرفته، تا حد ممکن برنامهای بیعیب و نقص ارائه دهند و بعد این مطالبه را از افراد جامعه داشته باشند تا مبتنی بر "آگاهی عملی" اهداف موضوعۀ آن برنامه را تعقیب و سلامتی خود را تضمین نمایند. در واقع اینجا اصل بر ترویج عادات خوب در میان افراد جامعه است. در این که افراد زندگی روزمرۀ خود را اغلب از روی عادات مدیریت میکنند تردیدی نیست؛ آنچه در این میان مهم است اینست که جامعه باید افراد را به انجام کردارهای خوب عادت دهد تا دیگر خود به صورت خودکار آنچه لازمۀ سلامت و سعادت همگانی است را انجام دهند.
بنابراین کردار اجتماعی و مفهوم عاملیت در اینجا به معنا و مفهوم انجام عادات بیهوده و بیهدف نیست؛ درست است که عوامل انسانی اعمال و کردارهای زندگی رومزۀ خود را اغلب به صورت نیندیشیده و غیراستدلالی انجام میدهند اما این به معنای بیبرنامه و بینتیجه بودن آنها نیست؛ در اینگونه موارد جامعه به جای افراد و به نمایندگی از آنها آنچه خیر و صلاح همه است را اندیشیده و در برنامۀ کار قرار داده و اکنون از افراد جامعه میخواهد در مسیر ترسیم و تعیین شده قدم بردارند (همانطور که عینا و عملا در کوچهها و خیابانها و جادههای از پیش تعیین شده قدم برمیدارند) بیآنکه لزوما انگیزه و اندیشهای در خصوص آن داشته باشند.
ادامه دارد ...
Structuration Theory
Structure Agency
Giddens
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: آنتونی گیدنز, نظریه ساختیابی, ساختار عاملیت, سبک زندگی سلامتمحور
[ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش ششم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعهشناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعهشناسی آمریکا)
از این جهت میتوان گفت که جامعهشناسان، به استثنای مواردی معدود اما محترم (یا محترم اما معدود)، همیشه چشمشان رو به پایین و کف دستشان رو به بالا بوده است. چشمشان به پایین بوده تا فعالیتهای طبقات پایین جامعه و جمعیت تحت سلطه را مطالعه کنند- فعالیتهایی که مسائل و مشکلاتی در برابر اِعمال نرم و روان قدرت حاکمیت ایجاد میکنند. از آنجا که طبقۀ حاکم در این جامعه خود را جامعه میداند و میشناسد، به همان شیوهای که دیویس و مور Davis and Moore در مقالۀ تبلیغاتی ننگین و بدنام خود در سال 1945 جامعه را با کسانی که بر آن سوار هستند شناسایی کردند، مسائل طبقه حاکم به عنوان مسائل اجتماعی جامعه تعریف میشود.
کار این حرفه [جامعهشناسی] امروز دیگر از مرحلۀ گریه و اشک و آه فراتر رفته است: "مسائل اجتماعی" دیگر یک اصطلاح ممتاز و مرجح نیست، چشمانداز زیربنایی آن هم همینطور؛ امروزه دیگر آن چیزهایی از نظر جامعهشناسی "جالب" هستند که اساسا برای آنها که در قلۀ کوه ایستاده و [با خیال راحت] لرزشهای یک زمینلرزه را احساس میکنند جالب میباشند. جامعهشناسان [همچون سربازان] در [بالای حصار] پادگانها پاس میایستند و تحرکات مردم مناطق اشغالی [طبقات پایین جامعه] را به اربابان خود گزارش میدهند. جامعهشناسان ماجراجوتر، پوشش مردم را به تن کرده، از حصار خود بیرون میآیند و با دهقانان در "مزارعشان" درمیآمیزند و بعد بازمیگردند با کتابها و مقالاتی چند، اسرار محافظتشدهای که جمعیت تحت انقیاد، خود را در آن پیچیده و پنهان میکنند را [به اربابان خود] بازمیگویند و بدینوسیله راه را برای دستکاری و کنترل هر بیشتر آنها بازمیگشایند.
یک جامعهشناس که به مثابۀ یک محقق در استخدام کارفرمایان قرار میگیرد دقیقاً یک نوع جاسوس به شمار میرود. تنها تفاوت اِعمال صحیح این حرفه با اِعمال صحیح جاسوسی نهایتا استفاده نسبتاً گستردهتر از مهارتها و اغواگریهای الکترونیکی با فنون متأخر است. آیا این تصادفی است - اگر بخواهیم فقط چند نمونه از این موارد را ذکر کنیم - که جامعهشناسی صنعتی در شرایطی طلوع میکند که "مسائل و مشکلات کار" در حال افزایش است، یا اقتصاد سیاسی زمانی رو به رشد میگذارد که انتخابات کمتر قابل پیشبینی میگردد و یا اینکه جامعهشناسی مناسبات نژادی از چه جهت اکنون در حال شکوفایی است؟
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شرحی بر نظریۀ ساختیابی گیدنز: ساختار_عاملیت
Structuration Theory: Structure Agency
✍️ حسین شیران
بخش هشتم
نظریۀ ساختیابی و نظریۀ سبک زندگی سلامتمحور
"عاملیت" در چارچوب "ساختار" یا به بیان سادهتر تکرار عادتوار رفتار (کردار اجتماعی) بر اساس قواعد و منابع در موقعیتهای اجتماعی (شرایط زمانی و مکانی خاص) دقیقا آن چیزیست که در رویکرد سبک زندگی سلامتمحور مد نظر و مورد نیاز است. عموما تحقیقات سلامتمحور که اغلب از سوی پزشکان و پیراپزشکان صورت میپذیرند با موضوع سلامت سبک زندگی به مثابۀ یک "موضوع فردی" برخورد میکنند، به بیانی روشنتر، مسئولیت سلامت یا ناسلامتی سبک زندگی افراد را به خود آنها باز میگردانند و در مقام ارائۀ "راهبرد" هم بیش و پیش از هر چیزی بر عامل "آموزش" افراد تأکید میکنند.
از نقطهنظر جامعهشناختی این دیدگاه غالب در تحقیقات سلامتمحور مورد نقد است، بیش و پیش از هر چیز، به این دلیل که نقش "ساختارها" در این دیدگاه بسی مغفول مانده و بیشتر نقش "کنشگر" مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. در حالیکه از نقطهنظر جامعهشناختی تحقق سبک زندگی سلامتمحور را نباید به عهدۀ خود افراد و به امید انگیزه و عزم و علاقه و یا هر چیزی دیگری که منوط به ارادۀ کنشگر است وانهاد؛ آنها به هر دلیل شاید نخواهند یا که نتوانند به نحو اصولی مبانی آن را به کار ببندند در این صورت عواقب ناشی از آن بیش از خود فرد به خود جامعه بازخواهد گشت؛ باید کاری کرد تا افراد به صورت «خودکار» بر اساس قواعد سبک زندگی سلامتمحور عمل نموده و سلامت خود را تعقیب و تضمین نمایند.
نظریۀ ساختیابی اگرچه توجه و تأکیدش بر آگاهی عملی و کردار اجتماعی (رفتار نیندیشیده و از سر عادت، و نه از سر ناخودآگاهی) است و اساس نظم در زندگی اجتماعی را هم ناشی از این نوع آگاهی و عمل میداند با اینحال این توجه و تأکید به معنای عدم توجه به آگاهی استدلالی و کنشهای ناشی از آن نیست. در حقیقت، این نظریه، آگاهی عملی و کردارهای اجتماعی ناشی از آن را در وجه غالب در نظر میگیرد و آگاهی استدلالی و کنشهای ناشی از آن را در وجه اقلّ، و این را یک واقعیت غیرقابل انکار در زندگی اجتماعی بشر برمیشمارد.
ادامه دارد ...
Structuration Theory
Structure Agency
Giddens
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: آنتونی گیدنز, نظریه ساختیابی, ساختار عاملیت, سبک زندگی سلامتمحور
[ سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش پنچم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعهشناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعهشناسی آمریکا)
نخبۀ حاکم بر شما در این جمع، متولی آنچه که به اصطلاح بهداشت، آموزش و بهزیستی نامیده میشود است. کسانی از شما که منفعلانه به آنچه او میگفت گوش میدادند، احتمالاً موافق هستند که این توصیف - همین توصیفی که این مرد ارائه داد - حامل پیامی دقیق بود؛ با این حال، هنوز در میان شما بسیاری هم وجود دارند، از جمله محققان سختکوش، که بهتر میدانند و یا بهتر باید بدانند، تشکیلاتی كه این مرد رياست آن را به عهده دارد به طور دقیق همچون یک کارگزاری توصيف ميشود که تماشاگر توزیع ناعادلانۀ بیماریهای قابلپیشگیری و اعتبارات تبلیغات و تلقینات داخلی، و محافظ [سلامت] نیروی کار جایگزین ارزان و مطیع برای پایین نگهداشتن دستمزدهاست. او وزیر بیماری، تبلیغات و زخمزنیهاست.
پذیرفتن این [که او وزیر بیماری، تبلیغات و زخمزنیهاست] ممکن است برای برخی از شما خیلی گران باشد اما همه چیز بستگی دارد به جایگاهی که در آن ایستادهاید و از آن جایگاه [به موضوع] نگاه میکنید؛ اگر در داخل هتل شرایتون ایستاده باشید، البته که این وضعیت برای شما توهینآمیز خواهد بود اما اگر شما آقایان و خانمها پا به خیابان راکسبری Roxbury گذاشته باشید، باید یک دیدگاه متفاوت و یک واژگان متفاوتی داشته باشید. اگر که شما از دیدگان کسانی که در آن قعر هستند به دنیای اجتماعی نگاه کنید، یعنی از دیدگان آن جمعیتی که تحت سلطۀ شما هستند (و اگر دقیقا با همان درجه از وضوح و روشنبینی که ترغیب میشوید به خودیها و خودتان بنگرید، به آنها چشم بدوزید)، آنگاه برداشت متفاوتی از این علوم اجتماعی که خود را وقف آن کردهاید به دست خواهید آورد.
پس میتوان گفت این مجلسی که امشب اینجا برپاست همایش آنهایی نیست که واقعیات اجتماعی را مطالعه میکنند و یا مطالعات یا شناختهای مربوط به واقعیات اجتماعی را ترویج میدهند. این یک مجمع محرمانه است از کشیشهای بالامنصب و پایینمنصب، کاتبان، پیشخدمتان روشنفکری و قربانیان بیگناه آنها، که مشغول تأیید و تصدیق متقابل یک دروغ و تقدیس مشترک یک اسطوره هستند. جامعهشناسی نه اکنون و نه هیچوقت دیگر هرگز به عنوان یک هدف واقعی در جستجوی حقیقت یا واقعیت اجتماعی نبوده است. از نظر تاریخی، این حرفه محصول سنتگرایی Traditionalism و محافظهکاری Conservatism اروپایی قرن نوزدهم است که با لیبرالیسم شرکتی آمریکایی قرن بیستم ازدواج کرده است.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش چهارم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعهشناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعهشناسی آمریکا)
از زمان ایراد این سخنرانی حالا دیگر بیش از نیم قرن میگذرد و در این مدت، هم حرفه و هم رشتۀ جامعهشناسی بسیار تغییر کرده است؛ بسیاری از شورشیانی که در سال 1968 در آن حوادث نقش داشتند حالا خود در شمار بالاترین مقامات ASA هستند و نقشی اساسی در تعریف و توصیف این رشته ایفا میکنند. اکنون به مناسبت 52مین سالگرد جنبش آزادی جامعهشناسی جا دارد متن سخنرانی نیکولاوس دربارۀ وضعیت جامعهشناسی در سال 1968 را (باز)بخوانیم و در اینکه در این مدت تا چه حد و تا کجا پیشرفت کردهایم و تا چه حد و تا کجا باید پیشرفت کنیم قدری تأمل کنیم.
متن سخنرانی "مارتین نیکلاوس" با عنوان "جامعهشناسی شکمپرور"
اظهاراتی که من اینجا خواهم داشت خطاب به وزیر بهداشت، آموزش و رفاه نیست. این مرد داوطلبانه موافقت کرده است تا به عنوان عضوی از تشکیلات دولتی خدمت کند، دولتی که برای حفظ بقای خود اکنون در یک جنگ با دو جبهه میجنگد؛ همۀ جنگهای امپریالیسمی همچون جنگ [آمریکا] علیه ویتنام جنگهای دو جبههای هستند: یک جبهه علیه جمعیت تحت سلطۀ خارجی [مردم ویتنام] و یک جبهه علیه جمعیت تحت سلطۀ داخلی [مردم آمریکا].
وزیر بهداشت یک افسر نظامی در جبهۀ داخلی یعنی جنگ علیه مردم [آمریکا] است. جنگ ویتنام این تجربه را به ما آموخت که گفتگوی میان جمعیت تحتسلطه و حاکمان مسلط بر آنها در واقع تلاشی در جهت تحمل سرکوبگری است؛ به گفتۀ رابرت اس. لیند Robert S. Lynd، گفتگوییست میان جوجهها و فیلها؛ او بر من حاکم است و نسبت به من قدرت زیادی دارد، پس او حتی اگر در سخنان و استدلالات خود اشتباه کند باز هم حق با اوست و من حتی اگر حق با من باشد باز این من هستم که اشتباه میکنم. از این جهت است که میگویم این من هستم که باید خود را مخاطب وزیر قلمداد کنم نه او.
امیدوارم در میان اعضاء و هواداران حرفۀ جامعهشناسی که در اینجا جمع شدهاند هنوز عدهای باشند که زندگیشان را نفروخته و معامله و مصالحه نکرده و از کنترل خودشان جهت تغییر یا اصلاح خارج نکرده باشند. در آن زمان که افسران این همایش و سخنران پیش از من به صرف یک وعدۀ غذایی بزرگ در هتل مشغول بودند، من آن طرف خیابان در یک کافه تریا بودم و یک هات داگ و دو فنجان قهوه میخوردم، برای همین ممکن است دیدگاه من [نسبت به آنها] متفاوت باشد.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شرحی بر نظریۀ ساختیابی گیدنز: ساختار_عاملیت
Structuration Theory: Structure Agency
✍️ حسین شیران
بخش هفتم
گیدنز رابطه عاملیت_ساختار که در کردار اجتماعی نمود و عینیت پیدا میکند را فاقد انگیزه و ویژگی نمیداند و «تأمین امنیت وجودی» را انگیزۀ پرقدرت کردارهای اجتماعی (استونز، 1383: 430) و «قدرت» را هم به عنوان ابزار و توانایی انجام کردار برای رسیدن به هدف، یک ویژگی تعیین کننده برای عوامل انسانی در نظر میگیرد و در این ارتباط از مفهوم «عامل ماهر یا مقتدر Competent Agent» برای توصیف هر عامل انسانی که به نحو احسن از قواعد و منابع (ساختارها) در تنظیم کردارهای خود استفاده کرده و زندگی خود را در راستای رسیدن به هدف مدیریت میکند استفاده میکند (گیدنز، 1384: 23).
در شرح ناخودآگاه نبودن کردار اجتماعی، گیدنز آگاهی را در سه سطح تحلیلی «آگاهی استدلالی Discursive Consciousness»، «آگاهی عملی Practical Consciousness» و «ناخودآگاهی Unconsciousness» مورد بحث قرار میدهد؛ آگاهی استدلالی را در مورد اعمالی که با ذکر دلیل و هدف و انگیزه و نیت انجام میشوند مطرح میداند، آگاهی عملی را در مورد اعمالی که از روی عادت تکرار میشوند و ناخودآگاهی را هم به انگیزههای رفتاری ناخودآگاه ربط میدهد (استونز، 1383؛ کلهون، 1387). گیدنز آگاهی عملی یعنی معرفت به چگونگی انجام عمل (کردار اجتماعی) را مبنای نظریۀ ساختیابی خود در نظر میگیرد.
ادامه دارد ...
Structuration Theory
Structure Agency
Giddens
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: آنتونی گیدنز, ساختار عاملیت, نظریۀ تلفیقی جامعه شناسی, آگاهی عملی استدلالی
[ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش سوم
در ماه آگوست سال 1968 انجمن جامعهشناسی آمریکا (ASA) در حال برگزاری نشست سالانۀ خود در بوستون بود. در این سال از ویلبور کوهن Wilbur Cohen وزیر بهداشت، آموزش و بهزیستی آمریکا دعوت به عمل آمده بود تا به عنوان سخنران اصلی در جلسه حضور داشته باشد. در حین برگزاری جلسه، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و دانشجویان جدیدالورود دانشگاه کلمبیا و نیز جامعهشناسان جوان حاضر در کنفرانس در قالب "جنبش آزادی جامعهشناسی" (SLM) گردهم آمدند و علنا نسبت به حضور کوهن به عنوان سخنران اصلی شعار اعتراض سر دادند و خواستار سخنرانی "مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus" نمایندۀ جنبش جامعهشناسی رادیکال شدند. در نهایت خواستۀ معترضان محقق شد و نیکولاس پشت تریبون رفت و در نقد وضعیت جامعهشناسی آن روزهای آمریکا به تندی به ایراد سخنرانی پرداخت.
عنوان سخنرانی نیکولاس Fat-Cat Sociology بود. Fat-Cat (گربۀ چاق) اصطلاحی است که انگلیسیزبانان معمولا در اشاره به یک مرد شکمگندۀ مرفه و متمول صاحبقدرت و صاحبنفوذ در عرصۀ سیاست و تجارت به کار میبرند (به تصویر پیوستی توجه گردد)؛ این اصطلاح نخستین بار در دهۀ 1920 در ایالات متحده در توصیف یک مرد سیاسی ثروتمند بخشنده به کار رفت اما بعد بار مفهومی منفی به خود گرفت و در راستای اهداف سیاسی در ارتباط با کسانی به کار رفت که عملا از طریق چاپلوسی و کارچاقکنی سیاست به نان و نوایی رسیده بودند و یا میرسیدند؛ بر این اساس، عنوان Fat-Cat Sociology را میتوان "جامعهشناسی چاپلوس" یا "جامعهشناسی کارچاقکن" ترجمه کرد؛ از میان این دو معادل اگر که بخواهیم یکی را انتخاب کنیم "جامعهشناسی کارچاقکن" به نسبت، معادلی درخورتر و در عین حال کمبرخورتر است با اینحال در مجموع بنا به دلایلی که در ادامه اقامه خواهد شد حالیا معادل "جامعهشناسی شکمپرور" را به هر دوی آنها ترجیح داده و در نقل سخنرانی نیکولاوس از این عنوان استفاده میکنیم.
از زمان ایراد این سخنرانی حالا دیگر بیش از نیم قرن میگذرد و در این مدت، هم حرفه و هم رشتۀ جامعهشناسی بسیار تغییر کرده است؛ بسیاری از شورشیانی که در سال 1968 در آن حوادث نقش داشتند حالا خود در شمار بالاترین مقامات ASA هستند و نقشی اساسی در تعریف و توصیف این رشته ایفا میکنند. اکنون به مناسبت 52مین سالگرد جنبش آزادی جامعهشناسی جا دارد متن سخنرانی نیکولاوس دربارۀ وضعیت جامعهشناسی در سال 1968 را (باز)بخوانیم و در اینکه در این مدت تا چه حد و تا کجا پیشرفت کردهایم و تا چه حد و تا کجا باید پیشرفت کنیم قدری تأمل کنیم.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شرحی بر نظریۀ ساختیابی گیدنز: ساختار_عاملیت
Structuration Theory: Structure Agency
✍️ حسین شیران
بخش ششم
در واقع امر در باور گیدنز آنچه اغلب از سوی آدمیان مورد عمل واقع میشود از روی عادت و آموزه است پس باید آن را کردار و رویّه نامید (نه کنش) و آن کس هم که این اعمال را انجام میدهد از روی قاعده و برنامۀ از پیش تعیین شده (ساختار) انجام میدهد پس باید آن را عامل (کارگزار) نامید (نه کنشگر)؛ از این جهت رابطۀ عاملیت-ساختار را نه در تقابل با هم بلکه در تعامل و توافق با یکدیگر به عنوان واقعیت زندگی روزمرۀ بشر و دو روی یک سکه در نظر گرفت.
این طرز تلقی در بادی امر چنین جلوه مینماید که در باور گیدنز رفتار انسان در زندگی روزمره فاقد انگیزه و ویژگی است و آدمی به عنوان یک عامل و کارگزار دربست هر آنچه ساختار (قواعد و منابع) حکم میکند آن میکند؛ این آن نکتهایست که نیازمند توضیح است؛ فرض کنیم شما در خانه نشستهاید و تصمیم میگیرید که برخیزید و به یک شهر دیگری بروید؛ در راستای انجام این تصمیم شما از خانه که خارج میشوید وارد کوچهها و خیابانها و جادهها و اتوبانهایی میشوید که از پیش موجود هستند و شما مبتنی بر یک سری اصول و قواعد که آنها هم از پیش در ذهن شما جاسازی شدهاند در این ساختارها حرکت میکنید و به مقصد خود میرسید.
این حرکت بیانگیزه و بیهدف نیست، غیرآگاهانه هم نیست، یعنی شما دقیقا میدانید که دارید چه میکنید، منتهی بخش اعظم این حرکت نیندیشیده است به این معنی که شما اندیشهای که بدیع باشد پیشه نمیسازید، ساختاری هم که نمیسازید بلکه مبتنی بر اندیشه و ساختارهای از پیش ساخته شده (قواعد حرکت و مسیر حرکت) به راه میافتید و به مقصد خود میرسید. این نوع حرکت، نه یک "کنش Action" (رفتاری از روی ارادۀ آزاد) بلکه مصداق بارز یک "کردار Parxis" (رفتاری از روی عادت یا آموزه) است که در سایۀ تمرین و تکرار به یک "رویّه Practice" تبدیل شده است.
ادامه دارد ...
Structuration Theory
Structure Agency
Giddens
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: آنتونی گیدنز, ساختار عاملیت, نظریۀ تلفیقی جامعه شناسی, کنش کردار رویه
[ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
حسین شیران
بخش دوم
میلز خود در اوایل دهۀ 60 درگذشت. عجول و عصبی بودناش از یکسو و تنشها و فشارهای با همه درافتادناش از سوی دیگر اجازه نداد او بیش از 46 سال عمر کند و سرانجام با چهارمین سکتۀ قلبی در سال 1962 از دنیا رفت. با اینحال با همین عمر کوتاه، او آثار متعددی از خود به جای گذاشت: بینش جامعهشناختی، نخبگان قدرت، یقهسپیدان، مارکسیستها، یانکی گوش کن، علل جنگ جهانی سوم و چندی دیگر. اگرچه میلز در دوران حیاتاش از همه فاصله گرفته و کامل غریب افتاده بود - و این البته نتیجۀ نقدهای بیملاحظه و بیرحمانهاش به همه چیز و همه کس بود - اما بلافاصله بعد از مرگاش جریان تفکرات انتقادی او در قالب یک نوع جامعهشناسی جدلی با عنوان "جامعهشناسی رادیکال" جای و جان گرفت و خیلی زود پیروان فراوان و فداکاری به خود جذب کرد.
در شرایط هیجانی دهۀ 60 که شورش بر علیه هر توافق و هر نظم و نظام حاکمی حرف اول را میزد چه چیزی جذابتر از جامعهشناسی انتقادی و فوقچپگرای میلز که توفانوار رو سوی هر کس و هر چیز محافظهکار و منفعتطلبی وزیدن گرفته بود و گردوخاکش دیگر نه فقط پارسونز وفاقاندیش و نظریه کارکردگرایی ساختاری نظامگرایاش بلکه کلیت نظام سیاسی-اقتصادی-اجتماعی حاکم بر آمریکا که رسالتی جز استثمار و استضعاف مردم آمریکا و ملتها و دولتهای دیگر نداشت را هم در برگرفته بود؛ و فقط این نبود، میلز همچنین منتقد جدی علوم انسانی و اجتماعی حاکم بر دانشگاهها بود چرا که اعتقاد داشت این علوم عملا و نظرا دربست در خدمت حاکمان هستند و هر آنچه در قالب علم ارائه میدهند مباحثی غیرواقعی و مهندسیشده هستند که عموما به نفع طبقات حاکم و به ضرر طبقات محکوم تمام میشوند. "جنبش آزادی جامعهشناسی" در این زمان و در این زمینه از بطن جامعهشناسی رادیکال میلز زاده شد.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, سی رایت میلز, جامعه شناسی رادیکال چپ, بینش جامعه شناختی میلز
[ دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شرحی بر نظریۀ ساختیابی گیدنز: ساختار_عاملیت
Structuration Theory: Structure Agency
✍️ حسین شیران
بخش پنجم
مراتب تلفیق گیدنز این بود که پیش از هر چیز، مفاهیم «کنش Action» (رفتاری برآمده از انگیزه یا معنا یا نیت یا سود) و «کنشگر Actor» را فاقد ظرفیت لازم برای تبیین رفتار انسان در زندگی روزمره دانست و هر دو را از معادلات فکری خود کنار گذاشت و به جای آنها به ترتیب «کردار Praxis» (رفتاری از سر عادت یا آموزه) یا «رویّه Practice» (شیوۀ تکرار کردار) و «عامل Agent» (کارگزار؛ انجام دهندۀ کردار؛ کردارگر) را برگزید و به این ترتیب مفهوم «عاملیت Agency» را به عنوان یکی از ارکان نظریۀ تلفیقیاش در یک سو نهاد.
در سوی دیگر به جای مفهوم «نقش Role» (ویژگی کنشگر) مفهوم «موقعیت Situation» (ویژگی زمانی- مکانی کردار) را برگزید و به جای مفهوم «نظام System» (الگوهای ثابت و عینی قابل مشاهده) هم مفهوم «ساختار Structure» (مجموعهای از قواعد و منابع لازم برای کردار) را ترجیح داد و آن را در تعامل دوسویه با مفهوم عاملیت قرار داد و به این ترتیب ترکیب تلفیقی «عاملیت–ساختار» را به عنوان مهمترین و محوریترین مفهوم نظریۀ خود ارائه داد (استونز، 1383؛ کرایب، 1390؛ کلهون، 1387؛ صدیقی، 1389).
هدف گیدنز از این همه ترجیحات مفهومی این بود که بگوید در زندگی روزمره آنچه به اعمال آدمیان نظم میدهد نه نظامهای اجتماعی بلکه قواعد و منابعی است که خود از تکرار این اعمال پدید آمدهاند و بازمیآیند، برای همین در این میان نه کاربرد کنش و کنشگر که مبین و متضمن انگیزه و نیت قبلی است توجیحی دارند و نه کاربرد نقش و نظام که هر دو به نوعی مبین و متضمن الزام و اجبار هستند.
ادامه دارد ...
Structuration Theory
Structure Agency
Giddens
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: آنتونی گیدنز, ساختار عاملیت, نظریۀ تلفیقی جامعه شناسی, کنش کردار رویه
[ شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جنبش آزادی جامعهشناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
حسین شیران
بخش اول
دهۀ 1960 نه فقط دهۀ ظهور جنبشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خرد و کلان در جهان و به ویژه ایالات متحده بود بلکه در میان این همه هایوهوی، همزمان دهۀ جوشوخروش جنبشهای علمی هم بود. در این میان، علم جامعهشناسی هم از این همه هایوهوی و جوشوخروش بینصیب نبود. این علم گرچه در قارۀ اروپا و مشخصا در کشور فرانسه چشم به جهان معرفت گشوده بود اما هر طور و به هر شکل که بود در این برهه از زمان بیش از دو دهه بود که دیگر قلباش در آمریکا میتپید.
در این انتقال، بیش از همه تالکوت پارسونز نقش داشت، هماو که بنیۀ اصلی و اساسی این علم را از اروپا گرفت و با بینش و منش هارواردیاش در قالب نظریۀ "کارکردگرایی ساختاری" ارائه داد؛ این نظریه در خیال خود پارسونز، نخستین تلاش نظری برای تلفیق دوگرایی "کنش و نظام" در علم جامعهشناسی بود اما آنچه او ساخت و پرداخت، در نگاه هر مدافع آزادی عمل کنشگر، یک نظریۀ ساختارگرای کلان تمامعیار با الزامات ساختاری آزاردهنده بود. هرچه بود این نظریۀ به شدت محافظهکار با پشتیبانی فکری نامداران خلفی چون مرتون، دیویس و مور توانست دهههای 40 و 50 حاکم بلامنازع عرصۀ جامعهشناسی باشد اما دهۀ 60 که از راه رسید جبراً ستارۀ بخت این نظریه رو به افول گذاشت.
در این دهه سرانجام حملات مستمر منتقدان قدرتمندی چون میلز، لاکوود، گولدنر، هوروویتز و هومنز کارگر گشت و به هر شکل که بود توانست به سلطه و سیطرۀ این نظریه پایان بخشد. در این نبرد فکری سنگین، بیشترین و نیشدارترین حملات از سوی سی. رایت میلز بود. پارسونز در مبانی نظری خویش به همه نظر داشت الا به مارکس، و این هیچ به مذاق میلز خوش نمیآمد: "در عرصه یکی منتقد مبارز، آن هم مغفول؟!" واکنش میلز به این غفلت عامدانۀ پارسونز سهل و ساده نبود؛ او که خود ذاتا آدم تندخو و خشونتمداری بود (اصالتا هم اهل تگزاس بود) با گرایش به مارکس، تندخوتر و خشونتمدارتر گشت و به هر چیز و هر کس که فکر میکرد منکر واقعیتهای موجود و ملموس جامعه است حملهور گشت.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, پارسونز مرتون دیویس مور, کارکردگرایی ساختاری, سی رایت میلز لاکوود
[ چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
به کتابخانۀ جامعه شناسی شرقی خوش آمدید!
Wellcome to Oriental Sociology Library
📚 کتابخانه جامعه شناسی شرقی 📚
✳️ فرصتی برای مطالعۀ هر چه بیشتر ✳️
دانلود رایگان کتابهای جامعه شناسی
📚 کتاب نوربرت الیاس و نظریه اجتماعی مدرن: Norbert Elias and Modern Theory
نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault
✍️ دنیس اسمیت Dennis Smith
🔄 حسین شیران Hossein Shiran
🔽 دانلود 👇👇👇
دانلود رایگان کتاب نوربرت الیاس و میشل فوکو - دنیس اسمیت - حسین شیران
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش یازدهم
📙 زنها و شوهرها
در ابتدا، هیچ نشانه مشهودی از همگرایی میان الیاس و فوکو به نظر نمیرسد. هر کس که جلد اول تاریخ جنسیت (چاپ اول، سال 1976، دو سال پس از کتاب «مراقبت و تنبیه») را در دست میگیرد، خیلی زود به این تصور میرسد که فوکو عمیقاً غیرمتعهد به تحلیل فروید از روان است در حالی که کتاب فرایند متمدن شدن الیاس عمیقاً متهعد به این تحلیل است.
در حد این جلد، هدف و حریف فوکو شاید بیشتر مارکوزه است تا الیاس؛ با این وضع، نتیجه برای یک خواننده طرفدار الیاس بسیار منفی و ناخوشایند است. در این کتاب، فوکو به شدت به فرضیه سرکوب فروید حمله میکند و این طرح او که "عملکرد جامعه مدرن را میتوان بر حسب کنترلهای روانشناختی بر روی ابراز انگیزشهای شهوانی توضیح داد" را هم رد میکند. با وجود این پسزمینه مأیوسکننده، همگرایی قابل ملاحظهای میان آثار الیاس و جلد دوم و سوم تاریخ جنسیت فوکو به ترتیب با عناوین استفاده از لذت و مراقبت از خود وجود دارد. در این کتابها، فوکو به بررسی این پرسش که کدام جنبههای فعالیت جنسی در نظر فلاسفه و پزشکان در یونان و روم باستان مسأله بوده است پرداخته است.
در این دو جلد، فوکو به کشف وجود یک صورتی از عقلانیت غیرسرکوبگر نائل میآید، صورتی که متفاوت از اراده به دانستن انحصاریست که از طریق سلسلهمراتبهای حرفهای و حکومتی بر مشتریان، زندانیان، سربازان، دانشآموزان و بیماران در درون جامعه انضباطی مدرن تحمیل میگردد. فوکو در کتاب «جنون و تمدن» (فوکو، 1967) برای این عقلانیت عمیقاً معیوب مدرن، در شیوههای عصر رنسانس یک جایگزین پیدا کرده بود آنجا که زنان و مردان، احساسات منطقی و حالات غیرمنطقی ذهن را بطور جدی بعنوان یک منبع بالقوه از حقیقت و یک چشمانداز مختلف در جهان در نظر میگرفتند. آنها منابعی برای غنیسازی بودند و نه برای تهدید.
با این حال، در یونان و روم باستان الگوی دیگری برای ارائه وجود داشت. فوکو دریافت که بسیاری از شهروندان در آن جوامع قادر بودند در داخل محدوده تحمیل شده از وضعیت قدرت و دانششان، به اجرای یک اخلاق مبتنی بر خودمداری منطقی بپردازند و به این ترتیب لذتی بیدردسر را پیبگیرند. یکی از یافتههای کلیدی فوکو این بود که در طی یک دوره شش سدهای از قرن چهارم پیش از میلاد به بعد، همسران رومیها بسیار قدرتمند شدند و روابط جنسی آنها بسیار سخت و تند و خویشتندارانه شد.
همانطور که او یادآور میشود، «از تمام تأملات اخلاقی مکتوب دربارة فعالیت جنسی و لذایذ آن چنین برمیآید که در قرون اولیه عصر ما در برخی از زمینهها سختگیری و ریاضتکشی شدت یافته است. پزشکان نگران از تبعات عمل جنسی، بلادرنگ امتناع را توصیه میکنند و باکره ماندن را بر لذتبری ترجیح میدهند. فلاسفه هم هر گونه رابطه جنسی خارج از ازدواج را محکوم میسازند و وفاداری أکید میان زن و شوهر را بدون هیچ استثنائی توصیه میکنند (فوکو 1988a، 235).[19]
در نظر فوکو، این تغییرات محصول تغییرات حادث در داخل ازدواج و در ساختار امپراتوری روم است. بعنوان مثال، ازدواج به طور فزاینده به یکی از دغدغههای حقوق عمومی بدل گشت. در همین حال، مشاغل دولتی به دست اقلیتی از شهروندان افتاد. شوهران طبقه بالا مستقیماً در امور عمومی درگیر نبودند. از قضا، الیاس هم در سال 1985 یعنی یک سال بعد از انتشار جلد دوم و سوم کتاب تاریخ جنسیت فوکو در مقالهای با عنوان «تغییر توازن قدرت بین دو جنس» به این موضوع روی آورد. ...
پایان بخش یازدهم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 7
⏺ 1887 م ریزال با انتشار اولین رمان خود "مرا لمس نکن" مسائل و مشکلات جامعه فیلیپینی را توصیف و حکومت استعماری اسپانیا را سرزنش میکند.
⏺ 1887-1949 م «بنوی کومار سرکار»
⏺ 1889 م چارلز بوت، مطالعۀ پیشگام خود در خصوص فقر در لندن با عنوان «زندگی و کار مردم لندن» را منتشر میکند.
⏺ 1889-1968 م «پیتریم سوروکین»
⏺ 1889-1989 م «مارتين هايدگر»
⏺ 1890 م «اصول روانشناسی» ویلیام جیمز بعنوان یک کار علمی متقدم در روانشناسی توجه و تأکید بر "خود" را خاطر نشان ساخت.
⏺ 1890 م تارد در کتاب «قوانین تقلید» بین تقلید و ابتکار عمل تمایز قائل میشود.
⏺ 1890 م نخستین درس جامعهشناسی در دانشگاه کانزاس در لاورنس تدریس میشود.
⏺ 1890 م سرجیمز فریزر «شاخه طلایی» را در مطالعۀ مقایسهای اسطورهشناسی و مذهب مینویسد.
⏺ 1890-1947 م «کورت لوین»
⏺ 1891 م اولین گروه جامعهشناسی و تاریخ در دانشگاه کانزاس لاورنس در سال 2000 تاسیس میشود.
⏺ 1891 م والتر فرانسیس ویلکاکس کتاب «مسأله طلاق: یک مطالعۀ آماری» را منتشر میسازد.
⏺ 1891-1937 م «آنتونیو گرامشی»
⏺ 1892 م اسمال نخستین گروه بزرگ جامعهشناسی در دانشگاه شیکاگو را تأسیس میکند.
⏺ 1892-1940 م «والتر بنجامین»
⏺ 1893 م دورکیم در کتاب «تقسیم کار در جامعه» گذار از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیکی را مورد بحث قرار میدهد.
⏺ 1893 م نیوزیلند نخستین کشور در جهان میشود که به زنان حق رأی میدهد.
⏺ 1893 م اولین مجله جامعهشناسی با عنوان «مروری بر جامعهشناسی بینالمللی» توسط رنه ورمز در پاریس منتشر میشود.
⏺ 1893 م اولین انجمن جامعهشناسی تحت عنوان «مؤسسه بینالمللی جامعهشناسی در سال 1893 در فرانسه تأسیس میشود.
⏺ 1893 م پیرسون اصطلاح «انحراف معیار» را معرفی میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 6
⏺ 1868-1935 م «مگنوس هیرشفلد Hirschfeld, Magnus»
⏺ 1868-1963 م «دبلیو. ای. بی. بواس Du Bois, W. E. B.»
⏺ 1869-1969 م «اما گلدمن Goldman, Emma»
⏺ 1870-1954 م «ماریان وبر Weber, Marianne»
⏺ 1871-1919 م «رزا لوکزامبورگ Luxemburg, Rosa»
⏺ 1871 م «قانون اتحادیههای کارگری» به اتحادیهها در بریتانیا رسمیت میبخشد.
⏺ 1873 م «مطالعه جامعه شناسی» اسپنسر Spencer به نخستین کتاب آموزش جامعه شناسی در ایالات متحده تبدیل میشود اگر چه هنوز هیچ کلاس رسمیای برای تدریس جامعه شناسی وجود ندارد.
⏺ 1875-1962 م «کونیو یاناگیتا Yanagita, Kunio»
⏺ 1876-1896 م اسپنسر اثر سهجلدی خود دربارۀ «اصول جامعه شناسی» را مینویسد.
⏺ 1876-1924 م «ضیا گوکالپ Gokalp, Ziya»
⏺ 1876-1976 م «رابرت میشلز Michels, Robert»
⏺ 1877-1945 م «موریس هالبواکس Halbwachs, Maurice»
⏺ 1877 م «گالتون Galton» پدیده آماری «رگرسیون regression» را معرفی میکند و مورد استفاده قرار میدهد اگر چه در آغاز آن را «ریورسیون reversion» مینامید.
⏺ 1881-1955 م «آلفرد ر. رادکلیف براون Radcliffe-Brown, Alfred R»
⏺ 1882-1958 م «فلورین زنانیکی Znaniecki, Florian»
⏺ 1882-1970 م «رابرت مککلور MacIver, Robert»
⏺ 1883-1950 م «جوزف ای. شومپتر Schumpeter, Joseph A.»
⏺ 1883-1972 م «یاسوما تاکاتا Takata, Yasuma»
⏺ 1884 م «انگلس Engels» در کتاب «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» استدلال میکند که زنان توسط جامعه و نه زیستشناسی (طبیعت) مورد ستم واقع میگردند.
⏺ 1884-1942 م «برونیسلاو کی. مالینوفسکی Malinowski, Bronislaw K.»
⏺ 1885-1971 م «گئورگ لوکاچ Lukacs, Georg»
⏺ 1886 م کرافت-ایبینگ Krafft-Ebing «جامعهستیزی جنسیت» یکی از اولین مطالعات سیستماتیک در جنسیت را منتشر میسازد.
⏺ 1886 م «ساراسواتی Sarasvati» کتاب «زن هندوی کاستبالا The High-Caste Hindu Woman» را مینویسد و آگاهی عمومی در مورد وضعیت زنان هندو را افزایش میدهد و آغازی بر مطالعات خانواده و خویشاوندی در هندوستان مینهد.
⏺ 1886-1964 م «کارل پولانیی Polanyi, Karl»
⏺ 1886-1966 م «ارنست دبلیو. بورگس Burgess, Ernest W.»
⏺ 1887 م «فردیناند تونیس Tonnies» با ارائۀ «گماینشافت و گزلشافت Gemeinschaft und Gesellschaft» ایندو مفهوم را مصطلح میسازد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعهشناسی در یک نگاه
این نگاره را Nick Emery از موضوعات و دیدگاههای عمدۀ جامعهشناسی کشیده و در توئیتر خود منتشر کرده، با این امید که به درد دانشجویان جدید و قدیم جامعهشناسی بخورد!
Nick Emery
@ThystemsSinker
I created a hand-drawn visual (2.5mx1.8m) of the major themes and perspectives from Sociological theory and analysis. Hope this helps students new and old!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی علم, جامعه شناسی شرقی, نظریات جامعه شناسی
[ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 10
.
سی. رایت میلز که میداندار اصلی در هدایت حملات به تالکوت پارسونز بود با "جامعه شناسی رادیکال" اعلام وجود کرد؛ او که خود ذاتا آدم تند و مبارزهجویی بود [هوروویتز] با بازگشت به کارل مارکس که تا دهۀ پنجاه در آمریکا همچنان مهجور مانده بود عقاید و افکارش هم تند و مبارزطلب گشت و به این ترتیب او امکان یافت تا به همه چیز و همه کس و در رأس آنها به پارسونز حملهور شود و همه را از زیر تیغ تیز نقدش بگذراند [ریتزر]. بازگشت به مارکس محدود به او نشد و تعداد دیگری همچون آلتوسر، پولانزاس، سوئیزی و بریورمن، والرشتاین و ... یک به یک به بازخوانی مارکس و بازنگری در مارکسیسم پرداختند و به ترتیب نظریات متعددی همچون مارکسیسم ساختاری، مارکسیسم سیاسی، مارکسیسم اقتصادی، مارکسیسم تاریخی و ... ارائه دادند.
و بعد بازگشت تنها محدود به شخص مارکس نبود؛ بطور مشخص متفکران جدیدی مورد اقبال واقع شدند و از این طریق هم نظریات جدیدی پا به عرصه گذاشتند. بعنوان مثال جورج هومنز (1910-1989) که همچون میلز به همه انتقاد داشت و از همه گریزان بود سرانجام به اسکینر و رفتارگرایی محض او روی آورد و رویکرد جدیدی تحت عنوان "نظریۀ تبادل" از دل آن بیرون کشید. با این نظریه او نه به عامل بها داد و نه به ساختار، تنها رفتار را اصل قرار داد و دکل بلند کشتی توفانزدۀ جامعه شناسی را در کمال تعجب به ریش شرطی رفتار بست!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی رادیکال, رفتارگرایی
[ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 9
.
انتقادات بر علیه تالکوت پارسونز و نظام فکریاش از پیش جسته و گریخته در محافل علمی در جریان بودند اما در طول دهۀ 60 از چند جبهه توسط منتقدانی قدرتمند همچون سی. رایت میلز، لاکوود، گولدنر، هوروویتز و هومنز [ریتزر] بصورت سازمانیافته به سوی پارسونز و مکتب کارکردگرایی ساختاریاش سرازیر گشتند و سرانجام توانستند به سلطه و سیطرۀ آن پایان بخشند. با این "کودتای فکری و نظری" که رخ داد عرصه به تدریج برای طرح نظریات دیگر هم باز شد و در مدت زمان کوتاهی اینجا و آنجا طیف گستردهای از نظریات همسو و غیرهمسو، از هر سو اعلام وجود کردند و به یکباره عرصۀ کشتی متلاطم جامعه شناسی پر شد از نظریات و رویکردهای متعدد و متنوعی که جزئا و گاه کلا تاب تحمل یکدیگر را نداشتند و به این قرار دریا که زیر پای کشتی جامعه شناسی مواج و متلاطم بود خود کشتی هم از درون درگیر تنشها و تکانهای تند و توفانی شد!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی انتقادی, میلز
[ شنبه ۸ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 8
.
تالکوت پارسونز را شاید بتوان نخستین کسی دانست که به انشقاق تدریجی در نظریات جامعه شناسی پی برد و بعنوان نخستین تلفیقگر تلاش کرد بر آن غالب آید. علاقۀ توأمان او به "کنش" و "نظام" و یا عاملا به "ماکس وبر" و "امیل دورکیم" بر کسی پوشیده نیست [همیلتون، 1992]، او درصدد بود تا با ارائۀ یک نظریۀ جامع بر این انشقاق فائق آید اما ماحصل کار او یعنی "کارکردگرایی ساختاری" به اذعان اغلب جامعه شناسان با تأکید آشکاری که بر الزامات ساختار فرهنگی بجای گذاشت یک نظریۀ ساختارگرای کلان تمام عیار از آب درآمد تا یک نظریۀ تلفیقی! با این حال کارکردگرایی ساختاری پارسونز دهههای 40 و 50 را به سرآمدی از سر گذراند. در این سرآمدی شاگردان نامآور او همچون رابرت کی. مرتون، دیویس و مور هم نقشی اساسی داشتند. دهۀ 60 اما شرایط بنحوی دیگر رقم خورد. این دهه از هر نظر دهۀ پرجنب و جوش و خروشی در جامعه و جامعه شناسی آمریکا بود.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, کارکردگرایی ساختاری, رابرت کی مرتون
[ یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 7
.
جامعه شناسی در قلب اروپا توسط بنیانگذارانی همچون اگوست کنت، کارل مارکس، امیل دورکیم و ماکس وبر بطور عمده شکل گرفت اما تا سالهای سال در سرزمین آمریکا این علم نه با این اندیشمندان که با هربرت اسپنسر و گئورگ زیمل مطرح بود - یکی بخاطر داروینیسم اجتماعیاش و دیگری بخاطر فردگرایی روششناختیاش و هر دو مطلوب و مورد نظر آمریکاییها! تا اینکه تالکوت پارسونز (1902- 1979) در دانشگاه هاروارد پا به میدان نهاد و بدوا با کتاب "ساختار کنش اجتماعی" (1937) هم این پیشگامان را (البته بجز مارکس) به جامعۀ آمریکا معرفی کرد (هرچند متناسب با افکار و اهداف خود) و هم جایی در جامعه شناسی آمریکا برای خود دست و پا کرد؛ و بعد با کتاب "نظام اجتماعی"(1951)، خود را به شخصیت اول جامعه شناسی آمریکا تبدیل کرد [ریتزر].
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی آمریکا, تالکوت پارسونز
[ سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 6
.
با مرگ ماکس وبر در سال 1920 جامعه شناسی در آلمان نه به سنت وبری که به سنت مارکسی و نه بصورت فردی که بصورت گروهی در قالب مؤسسۀ مطالعات اجتماعی که به "مکتب فرانکفورت" یا "مکتب انتقادی" شهرت یافت تداوم یافت. واضع عنوان "انتقادی" هورکهایمر مدیر مؤسسه بود [ایوان شرت، 273] و مقصود او از این عنوان طرح نوع نوینی از نظریهپردازی بود که برخلاف نظریات پیشین نه به اثبات چیزی بلکه به نقد وضع موجود در جهت روشن ساختن میزان دور افتادگیاش از وضع موعود و از این طریق رهایی بشر میکوشید [همان، 277]. در این سنگر نوساز جمع دیگری همچون تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه، اریک فروم و ... بهم پیوستند و با فراز و نشیبهایی چند طی دو جهش این جریان را پیش بردند و درست آن دم که فرومیکشید به دست یورگن هابرماس سپردند.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, مکتب انتقادی, مکتب فرانکفورت
[ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 5
.
هنوز امیل دورکیم و گئورگ زیمل و حتی کارل مارکس زنده بودند که "ماکس وبر" (1864-1920) به دنیا آمد و با نبوغی که داشت تلاشهای فکری آنها را خواند و در نهایت تراوشات ذهنی خود را ارائه کرد که بواقع امر نه فقط هیچ کم از آنها نگذاشت بلکه در مواردی بیش از آنها هم به میان نهاد؛ او هم همچون اسلافش به جامعه و نظام سرمایهداری حاکم بر آن پرداخت اما الزاما نه از سنت اثباتی که کنت کاشت و نه از سنت انتقادی که مارکس داشت و نه از سنت کارکردی که دورکیم پایه گذاشت بلکه در قالب سنتی که در واکنش به همۀ این سنتها شکل گرفت و خود عنوان خاص "سنت تفهمی" متعلق بنام خود گرفت. معانی و مفاهیم و مباحث بسیاری از این طریق وارد ادبیات جامعه شناسی شد و به آن غنایی بینظیر بخشید. او تلاش اسلاف خود را همه"تبیین" خواند که از آن علوم طبیعی بود و هیچ به درد علوم انسانی نمیخورد و بجای آن "تفهم" را مبنای مبنای کار جامعهشناس قرار داد و بر این پایه جامعه شناسی را "علم تفهمی کنش اجتماعی" [ریمون آرون، ص 567] خواند برای این مهم یعنی فهم زندگی اجتماعی بشر آنگونه که هست است باید به درک تفسیرهای ذهنی افراد پرداخت [ارمکی، 260] هم از این روست که "جامعه شناسی تفسیری" سنت خاص وبری تلقی میشود.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, ماکس وبر, جامعه شناسی تفهمی
[ جمعه ۱۶ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 4
.
همان سالهایی که امیل دورکیم در فرانسه زیست (1857-1917) را گئورگ زیمل در آلمان زیست (1857-1918) و همچون او در خصوص جامعه و جامعهشناسی اندیشه کرد با این تفاوت که او برخلاف دورکیم و کنت و مارکس که اغلب بعنوان بنیانگذاران کلاسیک جامعهشناسی شناخته میشوند سطح تحلیل کلان را رها کرد و به سطح تحلیل خرد روی آورد و وظیفۀ جامعهشناس را نه مطالعۀ پدیدههای پهندامنه بلکه مطالعۀ "کنش متقابل" میان انسانها قلمداد کرد [ریتزر]. این نخستین اعراض یک جامعهشناس از تفکر پیرامون ساختارهای کلان به تفکر پیرامون عوامل انسانی بود. این نوع تفکر گئورگ زیمل توسط شاگردانش البیون اسمال و رابرت پارک به آمریکا و دانشگاه شیکاگو انتقال یافت و در آنجا با اندیشههای سطح خرد چارلز هورتون کولی و جرج هربرت مید درهم آمیخت و سرانجام در سال 1937 توسط "هربرت بلومر" (1900-1987) بصورت جریان جدیدی در جامعه شناسی تحت عنوان "کنش متقابل نمادین" سروسامان یافت. هدف بلومر این بود که از منظری عملگرایانه افراد واقعی و زندۀ در حال کنش را به جامعه شناسی بازگرداد [پلامر، 132]. نتیجه: جریان توجه به کنش و کنشگر در جامعه شناسی مشخصا از گئورگ زیمل آغاز و با جرج هربرت مید و چارلز هورتون کولی تقویت و با هربرت بلومر تبلور یافت.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی تفسیری, گئورگ زیمل
[ یکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 3
.
اگر که جامعه شناسی بمثابۀ یک ایده از اگوست کنت آغاز شد جامعه شناسی بمثابۀ یک علم از امیل دورکیم آغاز شد - یکی از پیآیندگان مهم و سرشناساش که به فاصلۀ چندماه، تا او درگذشت این به دنیا آمد. دورکیم را بحق باید از بنیانگذاران جامعه شناسی قلمداد کرد؛ او به تنهایی برای استقرار و استعلای این علم بسیار زحمت کشید؛ این او بود که به آن وجهۀ علمی و آکادمیک بخشید، برای آن نشریۀ مستقل به راه انداخت و سرانجام در سال 1913 - یعنی 76 سال بعد از ابداع عنوانش توسط کنت - توانست کرسی مخصوصی برای آن در دانشگاه سوربن بدست آورد. نخستین نظریه در جامعه شناسی بمعنای واقعی کلمه هم توسط او و در کتاب "خودکشی" (1897) ارائه شد. دورکیم به تبعیت از کنت جامعه را چیزی فرا و ورای افراد در نظر گرفت و به تبعیت از اسپنسر بمثابۀ یک ارگانیسم، خدمات و کارکردهای هر بخش از آن را نسبت بهم و نسبت به کل مورد مطالعه قرار داد. دورکیم بانی تمایز میان کارکرد از علت است و به همین دلیل "جامعه شناسی کارکردی" محصول نظر او تلقی میشود.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, کارکردگرایی, امیل دورکیم
[ پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 2
.
نظریهپردازی در خصوص جامعه از نوع صنعتیاش با کارل مارکس (1818-1883) آغاز شد، مارکسی که نه کنت و نه جامعه شناسیاش هیچیک را قبول نداشت _ خودش را "خلوضع" و علماش را هم "خزعبلات" مینامید، اما هر چه هست جامعه شناسی، هم او و هم محصول نظریاش مارکسیسم هر دو را قبول دارد - دستکم در زمرۀ کسانی که بقول ریتزر جامعهشناس نیستند اما در حوزۀ جامعه شناسی مهم تلقی میشوند! مارکس بمعنای واقعی کلمه نظریهپرداز است (اگر او را نظریهپرداز ننامیم پس که را بنامیم؟!) او کل عمرش را در طبق علم نهاد تا تبیینی از جامعۀ صنعتی و نظام سرمایهداری حاکم بر آن ارائه دهد و به هر نحو میان دیروز و امروز و فردای آن و نیز اجزای متعدد آن رابطه برقرار سازد، آیا از نظریه چیزی بیش از این انتظار میرود؟ ویژگی بارز اندیشۀ مارکس معترض و متعرض بودن به نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه و کم و کیف استیلا و استثمار و استحماری بود که عملا دربرداشت. این نوع نگرش، از مارکس متفکری در سطح اعلای تفکر اجتماعی انتقادی ساخت. "جامعه شناسی انتقادی" و نظریه تضاد یا کشمکش در اندیشۀ اجتماعی محصول نظر مارکس است.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی انتقادی, کارل مارکس
[ دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 1
.
جامعه شناسی بطور مشخص با اگوست کنت (1798-1857) آغاز شد - از سال 1837 که برای نخستین بار عنوان سوشیولوژی (جامعه شناسی) را بر زبانجاری ساخت، اما نظریه در جامعه شناسی نه! این دیگر سهم ازپیآیندگان بود اگرچه تحت تأثیر تعلیمات او! در کل بخاطر این دو مهم هم که شده [استیفن مور؛ ص 11] کنت را بها باید داد و گرنه به لحاظ نظری جامعه شناسی از او گذشته است و امروز هر چه در رابطه با او میگوید اغلب در نقل تاریخ خود میگوید تا در نقد نظریات او! بواقع امر کنت میانۀ چندانی با نظریه و نظریهپردازی نداشت و بجای آن تحقیق و تفحص به شیوۀ علوم طبیعی و آزمایشات تجربی را توصیه مینمود [ریتزر 1374]؛ هرچه بود آیندگان توصیۀ او در خصوص دوری از نظریهپردازی را جدی نگرفتند، چه اگر میگرفتند ما امروز دیگر چیزی به اسم نظریات جامعه شناسی نداشتیم تا پیرامونش صحبت کنیم، اما تفکر تبعیت از علوم طبیعی او تحت عنوان "اثباتگرایی" را بعنوان نخستنین رهیافت در جامعه شناسی تا چندی در صدر توجهات خود قرار دادند. به این قرار "جامعه شناسی اثباتی" محصول نظر کنت میباشد.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی اثباتی, اگوست کنت
[ جمعه ۱۱ آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعه اندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 5
⏺ 1851 م فوئرباخ «خطابههایی در جوهر دین» را ارائه میدهد.
⏺ 1854-1926 م «آلبیون دبلیو اسمال»
⏺ 1855-1955 م «فردیناند تونیس»
⏺ 1856-1939 م «زیگموند فروید»
⏺ 1857 م در بریتانیا، «انجمن مطالعات مسائل اجتماعی» ایجاد میشود.
⏺ 1857-1913 م «فردیناند دوسوسور»
⏺ 1857-1929 م «تورستن وبلن»
⏺ 1857-1861 م «مارکس» زمینهسازی برای کار بعدی خود «گروندریسه: مبانی نقد اقتصاد سیاسی» در مورد اقتصاد سیاسی و سرمایهداری را آغاز میکند.
⏺ 1857-1884 م «انجمن ملی توسعه علوم اجتماعی» در بریتانیا فعالیت خود را آغاز میکند.
⏺ 1858-1917 م «امیل دورکیم»
⏺ 1858-1918 م «گئورگ زیمل»
⏺ 1858-1922 م «پاندیتا رامابی ساراسواتی»
⏺ 1858-1941 م «گائتانو موسکا»
⏺ 1858-1942 م «فرانس بواس»
⏺ 1859 م «چارلز داروین» «منشأ انواع» در تکامل از طریق انتخاب طبیعی را مینویسد.
⏺ 1859-1939 م «هاولاک الیس»
⏺ 1859-1952 م «جان دیویی»
⏺ 1859-1938 م «ادموند هوسرل»
⏺ 1860-1960 م «جین آدامز»
⏺ 1860-1960 م «شارلوت پرکینز گیلمن»
⏺ 1861-1896 م «خوزه ریزال»
⏺ 1863-1931 م «جورج هربرت مید»
⏺ 1863-1941 م «وارنر سمبارت»
⏺ 1863-1947 م «ویلیام تامس»
⏺ 1864-1920 م «ماکس وبر»
⏺ 1864-1929 م «چارلز هورتون کولی»
⏺ 1864-1929 م «ال. تی. هابهاوز»
⏺ 1864-1944 م «رابرت ای. پارک»
⏺ 1867 م مارکس «کاپیتال، جلد اول: نقد اقتصاد سیاسی» یکی از بزرگترین بینشها در سرمایهداری را منتشر میسازد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش دهم
برخی شباهتها میان الیاس و فوکو (2)
جایگزین دوم که هم الیاس و هم فوکو بر آن صحه گذاشتهاند وضعیتی است که در آن «بینظمی اجتماعی» با «بیثباتی شخصیتی» درهم آمیخته میشوند. باز اینجا آن مسألۀ زمینهای که پیشتر در موردش صحبت کردیم میان آنها جدایی میافکند. برای الیاس، بینظمی و بیثباتی شرایطی هستند که در مراحل اولیۀ "فرآیند متمدن شدن" غالب هستند و با تکمیل این فرآیند دیگر موجود نخواهند بود مگر اینکه جریان «فرآیندهای تمدنزدا» باعث شوند که اینها دوباره حادث شوند همانگونه که در آلمان اتفاق افتاد و این مایة تأسف الیاس است و امیدوار است که چنین تجربههایی در آینده قابل اجتناب باشند.
در این مورد هم، نظر فوکو متفاوت است. اگر که تجربۀ سرکوبگریهای مدرنیته تنها گزینۀ ممکن باشد پس فوکو ترجیح میدهد که «بینظمی» و در نهایت امر، «هرج و مرج» حاکم باشد. او بطور جدّ این عقیده را پیمیگیرد که سائقههای قدرتمندی که در ما جریان دارند برآمده از تموّج و تلاطم نیروهای کیهانی هستند. ما باید قبول کنیم که در یک جهان متخاصم پر هرج و مرجی زندگی میکنیم که با این نیروهای قدرتمند در ارتباط است و دائم توسط آنها تغییر و تنظیم مییابد؛ به بیان دیگر زندگی ما توسط این نیروها شکل میگیرد پس باید بپذیریم غم و اندوهی را که از این طریق عاید ما میشود و خوشیها و لذتهای ما را دربرمیگیرد.
فوکو و الیاس نه در مورد مطلوبیت نسبی ترتیب قرارگرفتن سه گزینۀ - «خودگردانی عقلانی»، «دگرگردانی استبدادی» و «بینظمی»، باهم توافق دارند و نه در مورد شدت و قدرت شرایطی که زمینهساز پیدایش و یا از بین رفتن آنها در مدرنیته میباشند. با این وجود، آنها در این مورد هم همنظر هستند که اینها در هر کجا که دیده میشوند، عمدتاً تحت تأثیر فرآیندهایی فراتر از محدودۀ برنامهریزی انسان هستند؛ به عبارت دیگر، جوامع به شیوههایی تغییر مییابند که عمدتاً خارج از کنترل انسان هستند.
با بازگشت به مسألۀ «تغییر اجتماعی»، درجۀ شگفتانگیزی از همگرایی میان الیاس و فوکو به چشم میخورد. این حرکت البته از سمت فوکو است و این بیشتر در عملکرد او بعنوان یک مورخ دیده میشود تا هر اظهار نظر کلی که در مورد روششناسی داشته است. فوکو هر چه که در مورد روششناسی نوشته است، متأثر از نیچه و در دفاع از ارزش و اهمیت رویکرد تبارشناسانۀ او بوده است.
به بیان دیگر، او معتقد بود که مورخان باید شرایط حال حاضر را بمثابۀ رویدادهای تصادفی و پیامد منازعات متعدد و متفرق قدرت ببینند. زمان حال باید بعنوان یک پدیدۀ نوظهور برآمده از تبار پیچیدهای نگریسته شود که دستیافتن به جزئیات آن تنها بواسط پژوهشهای سخت و رنجآور ممکن میگردد.[16]
فوکو اینجا در برابر غایتشناسیای که از دل برخی تاریخهای متافیزیکی برآید مقاومت میکند: "در بازگردانی نیازهای حال حاضر به مبدأ و منشاءشان، متافیزیستها ما را با این هدف مبهم متقاعد میسازند که تحقق آن را در لحظهای که پدید میآید جستجو میکنند. با این وجود، تبارشناسی، درپی بازسازی نظامهای مختلف انقیاد است: نه با قدرت پیشبینی معناها بلکه با بازی خطرناک با سلطهها (فوکو 1984، 83)."
با این حال، آنگاه که فوکو کار بر روی جلد دوم «تاریخ جنسیت» را آغاز کرده بود ملاحظۀ نواختها و الگوهای "بازی خطرناک با سلطهها" را هم آغاز کرده بود و این بسیار شبیه آن چیزی بود که پیشتر توسط الیاس شناسایی شده بود. یک دلیل ممکن برای آن اینکه، فوکو در جلد دوم و سوم کتابش، خود را از عرصۀ سرکوبگر مدرنیته به جهان باستان یونان و روم انتقال داد. به محض ورود به آنجا او تجزیه و تحلیلهایی ارائه داد که برخی شباهتهای شگفتآور با آثار الیاس همچون «فرآیند متمدن شدن» و بویژه «جامعۀ درباری»4 و نیز مقالهای از او با عنوان "تغییر توازن قدرت میان دو جنس - یک مطالعۀ فرآیندی جامعهشناختی»5 داشت (الیاس 1987A). در دو بخش بعدی این فصل به شرح این شباهتها خواهیم پرداخت[17].
4. The Court Society
5. The Changing Balance of Power Between The Sexes – a Process-Sociological Study
پایان بخش دهم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ چهارشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعه اندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 4
⏺ 1839 م
انجمن آماری آمریکا تأسیس میشود.
⏺ 1840 م
توکویل نخستین نگرش به ایالات متحده را در «دموکراسی در آمریکا» ارائه میدهد.
⏺ 1840-1902 م
ریچارد فون کرافتابینگ
⏺ 1840-1910 م
ویلیام گراهام سامنر
⏺ 1842 م
«درسهایی در فلسفه اثباتی» «کنت» یک رویکرد اثباتی را تبیین میکند.
⏺ 1842-1910 م
جیمز ویلیام
⏺ 1843 م
جان استوارت میل در «نظام منطق» میگوید که علم به هر دو استدلال قیاسی و استقرائی نیاز دارد.
⏺ 1843-1904 م
گابریل تارد
⏺ 1844 م
نخستین تراوشات فکری مارکس در خصوص انسانیت در «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی 1844» گردآوری میگردد (اما تا سال 1932 منتشر نمیگردد).
⏺ 1844-1900 م
فریدریش نیچه
⏺ 1846 م
مارکس «ایدئولوژی آلمانی» را مینویسد و در آن روششناسی ماتریالیسم تاریخی را ارائه میدهد.
⏺ 1848 م
مارکس و انگلس با مانیفست کمونیست الهامبخش تودهها و خواستار انقلاب میگردند.
⏺ 1848 م
میل در «اصول اقتصاد سیاسی» خود اصول سوسیالیسم را مورد بحث قرار میدهد.
⏺ 1848-1923 م
ویلفردو پارتو
⏺ 1850 م
اسپنسر ایدههای خود از ساختار و تغییر اجتماعی را در ایستایی اجتماعی ارائه میدهد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش نهم
برخی شباهتها میان الیاس و فوکو (1)
الیاس و فوکو اگر چه هر کدام به شیوههای مختلف چشمانداز مدرنیته را مورد مطالعه قرار دادند اما بر روی نقشة کاریشان در سه نقطۀ مهم باهم توافق نظر دارند. نخست اینکه، هم فوکو و هم الیاس، همچون "هانا آرنت" به شرایط نسبتاً پایداری که به مردم اجازه میدهند تا در ارتباط با خودشان تصمیمات مبتنی بر عقلانیت بگیرند و از این طریق درجۀ بالایی از استقلال و خودمختاری را به نمایش بگذارند توجه ویژهای دارند و این یک آرمان مشترک میان آنهاست. در این میان، تفاوت الیاس و فوکو اینجاست که الیاس معتقد است این، یعنی «تصمیمات مبتنی بر عقلانیت»، وضعیتی است که ممکن است در آینده بیشتر گسترش یابد در حالی که فوکو معتقد است این وضعیتی است که گروههای خاصی در گذشتههای دور از آن برخوردار بودهاند و حالا در جوامع مدرن دیگر خبری از آن نیست.
فوکو و الیاس هر دو موافقاند که دو جایگزین اصلی برای وضعیت خودگردانی عقلانی وجود دارد. نخست، وضعیت دگرگردانی heteronomy (در مقابل خودگردانی autonomy) است که در آن فرد تحت کنترل یک حاکم مرکزی مستبد قرار دارد. الیاس معتقد است که توسعۀ سیاسی آلمان تا حدودی با استعداد و سازگاری ساختار و شخصیت اجتماعی آلمانیها برای این نوع از کنترل مرکزی بیرونی قابل تبیین است. با این حال، همانطور که مشاهده شد، او جامعۀ آلمان را محصول شرایطی خاص میدانست که در نوع خود این شرایط غیرمعمول هستند. به عبارت دیگر در نظر وی، آلمان یک مورد استثناء بود.
در مقابل، فوکو معتقد است که کنترل بیرونی و دگرگردانی بدن و روان آدمی از طریق عملکرد شیوههای گفتمانی و غیرگفتمانی در وضعیت مدرن، یک امر "معمول" است. این شامل فرانسه که الیاس از آن تحت عنوان نقطۀ مرکزی و قلب تپندۀ "فرایند متمدن شدن" یاد میکند هم میشود. فوکو گزارش میدهد که پس از انقلاب فرانسه، پلیس تلاش داشت تا "اسباب و اساسی برپاسازد ... سازگار و همسو با تمامیت بدن اجتماعی انسان ... نه فقط بواسطۀ اعمال فشارها و محدودیتهای شدیدی که خود در برداشت بلکه بواسطۀ موشکافیهایی در جزئیات مربوط به آن (فوکو 1977a، 213). بسی کلیتر از این، او معتقد است که مدرنیته «بدنهای مطیع» ایجاد کرده است (135). این بدنها، بدون وقفه، در معرض فشارها و اضطرارهای ثابتی هستند (137)،' توابعی از یک ... «قدرت میکروفیزیک» جدید (139).
پایان بخش نهم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی شرقی تقدیم می کند:
دانلود رایگان کتاب جامعه شناسی
کتاب "شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوهشهای علوم اجتماعی"
Six strategies for mixing methods and linking data in
social science research
نوشتۀ جنیفر میسون Jennifer Mason
ترجمۀ حسین شیران Hossein Gh. Shiran
این مقاله به عنوان یک راهنمای عملی با هدف دستیابی آسان به برخی از موضوعات کلیدی روشهای تحقیق تلفیقی نگاشته شده است. شش راهبرد عمدهای که در این مقاله مورد بررسی واقع میشوند هر کدام میتوانند مبنایی برای تلفیق روشها و ترکیب اشکال مختلفی از دادههای کیفی و کمی باشند و به نوعی شکاف میان این دو روش را پرسازند. ...
این مقاله، ضمن ارائة طرحی کلی از راهبردهای ششگانه، به چالشها و فرصتهایی که هر کدام برای تلفیق و تحلیل روشها به همراه دارند میپردازد و در نهایت برای هر کدام از آنها یک حکم نهایی ارائه میدهد. این شش راهبرد عبارتند از:
1- تلفیق روشها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پسزمینه.
2- تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده.
3- تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی.
4- تلفیق روشها به منظور دستیابی به یک اندازهگیری دقیق از طریق ثلثبندی.
5- تلفیق روشها به منظور طرح پرسشهای متمایز اما متقاطع.
6- تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه.
نوع فایل: PDF
حجم فایل : 1.9 MB
تعداد صفحات : 65 صفحه
لینک دانلود رایگان:
"شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوهشهای علوم اجتماعی"
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تبارشناسی Genealogy
🌓 از همه خلقالناس تا نیچه و بعد فوکو
📝 حسین شیران
بخش دوم
«نیچه» در سال 1844 در شهر «روکن» پروس ( آلمان امروز) بدنیا آمد و پس از 56 سال زندگی پر فراز و نشیب که البته یازده سال آخرش در دارالمجانین گذشت، سرانجام در آستانۀ قرن بیستم- سال 1900- چشم از جهان فروبست. پدرش یک «کشیش مسیحی» و مادرش یک «پارسای تمامعیار» بود؛ اما این زمینۀ رشد بشدت مذهبی و معنوی، مصداق "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" گشت و نیچه نه فقط هرگز یک دیندار نگشت بلکه برعکس بیشترین نقدها و نفیها را نثار دین رایج مملکتاش «مسیحیت» داشت (این هم نمونهای دیگر از این نکتۀ تأملبرانگیز که همواره در طول تاریخ بزرگترین کسانی که بر علیه دین و مذهب شوریدهاند خود از جمع مبلغان و یا بلافصل از دامان خود آنان برخاستهاند! ...)
و اما نیچه چگونه و بر چه پایه و اساسی توانست مسیحیت این دین بزرگ و الهی آباء و اجدادیاش را مورد تاخت و تاز قرار دهد؟ در پاسخ باید گفت که خیلی راحت، بر پایه و اساس همین «تبارشناسی» که ما اینک داریم در موردش سخن میگوییم، با این تذکر که تبارشناسیای که او در نظر داشت بسیار متفاوت از آن تبارشناسیایست که در بادی امر هر کدام از ما در ذهن خود داریم! برای کسی که هرگز نیچه نخوانده و یا اصلا نمیداند او کیست این سخن ممکنست بدوا تا بدین حد در او ذهنیت ایجاد کند که نیچه به هر شکل به نسب یا شجره یا تبارنامهنویسی تاریخ دوهزار سالۀ مسیحیت همت گمارده و سرانجام توانسته ایرادی در آن بیابد و آن را نامشروع و نامعتبر سازد!
شناخت عادی و اولیۀ ما از نسب یا شجره یا تبارنامهنویسی، همانطور که در بخش پیش گفتیم، همین است؛ مشخصا بواسطۀ این کار تاریخچۀ یک خاندان بطور اختصاصی مورد کندوکاو قرار میگیرد و در آن جزئا یک فرد خاص (مرده یا زنده) و یا کلا تمام افراد خاندان به یک فرد خاص واحد از نیاکانشان در گذشته پیوند داده میشوند و نتیجۀ جستجو بصورت درختی نمایش داده میشود؛ آنچه در این امر شرط است بدوا کشف یک اصل یا ریشه یا خاستگاه واحد در دل تاریخ خاندان و بعد ترسیم خطالنسب از آن اصل تا به نسلهای آتیست آنسان که در آن خاندان هر کس بتواند بلاانقطاع نیا به نیا سیر خطی خود تا به آن نیای اول (اصل یا ریشه یا خاستگاه) را پی بگیرد!
اما این هرگز آن چیزی نیست که نیچه از تبارشناسی در نظر داشت؛ اول از همه نیچه در ارتباط با هر چیزی و نه فقط افراد و خاندانها، اساسا وجود یک اصل و ریشه و خاستگاه واحد را نفی و جویندگان پرشمار آن را به جدّ از این کار نهی میکند! او میگوید تصور یک خاستگاه واحد برای یک پدیده خیال باطلی است که باید از آن دوری جست، اگر هم تباری در کار باشد نه واحد که بسی متعدد است! و بعد مبتنی بر این اصل، ترسیم خطالنسب و پیگیری یک خط سیر واحد و بلاانقطاع را هم ناممکن میداند! آنچه ما در واقع امر با آن طرف هستیم خطوطی متعدد و متکثر با گسستها و شکافهای فراوان است!
به این ترتیب، از تبارشناسی معمول به آن معنا و مفهومی که ما در بادی امر در نظر داشتیم دیگر چیزی بجای نمیماند مگر جز چند خط گسسته و درهمشکسته با مشتی نام و نشان بیارتباط بهم که به هیچ دردی نمیخورد؟ چه بقول معروف شیر بییال و دم و اشکم که دید؟! تبارنامهای که در آن نه نشانی از یک اصل و بنیان واحد باشد و نه خط سیر واحد و پیوستهای که افراد یک خاندان را بهم پیوند دهد که دیگر تبارنامه نیست؛ اصولا ارزش و اهمیت و اعتبار و افتخار یک تبارنامه در طی کردن یک خط پیوسته و پایدار از پسر تا پدر است که اگر این خط بگسلد نه فقط تبارنامه از ارزش و اهمیت و اعتبار و افتخار ساقط میگردد مهمتر از آن اینکه پسر هم بطور قطع مشروعیت خود را از دست میدهد!
بخش بعد بزودی
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: تبارشناسی Genealogy, فردریش ویلهلم نیچه, میشل فوکو, جامعه شناسی
[ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تبارشناسی Genealogy
🌓 از همه خلقالناس تا نیچه و بعد فوکو
📝 حسین شیران
بخش اول
«تبارشناسی» چیست؟ در جستجوی معنا و مفهوم «تبار» به هر آن فرهنگ لغت فارسی که سر بزنید به وجه غالب جز این نخواهید یافت که «تبار» یعنی «اصل، نسل، نسب، نژاد، دودمان، خاندان، ...»، ولی در خصوص معنا و مفهوم «تبارشناسی» تقریبا دست خالی باز خواهید گشت چه هر اندازه که از «تبار» در این لغتنامهها خبری هست از «تبارشناسی»اش هیچ نام و نشانی نیست! با این وجود از این بیبهرگی هیچ باکی نیست چه اگر «تبار» آن باشد لابد «تبارشناسی» هم این خواهد بود: «شناسایی اصل، نسل، نسب، نژاد، دودمان، خاندان، ...»!
واژۀ «تبار» در فرهنگ لغت ما از دیرباز بوده و در منابع مختلف هم آورده شده است؛ رودکی میگوید: «دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار» و فردوسی: «چهل خواهرستش چو خرم بهار / پسر خود جزین نیست اندر تبار» و یا «نکوهش مخواه از جهان سر به سر / نبود از تبارت کسی تاجور» و منوچهری: «امروز خلق را همه فخر از تبار اوست / وین روزگار خوش همه از روزگار اوست» و ناصر خسرو «من شرف و فخر آل خویش و تبارم / گر دگری را شرف به آل و تبار است» و ... .
اما برخلاف فرهنگ لغتهای فارسی که هیچ یک به عنوان تبارشناسی نپرداختهاند در فرهنگهای لغت انگلیسی به هر کدام که سر بزنید عنوان Genealogy (جینیالیجی) (معادل تبارشناسی) را در آن بازخواهید یافت، آن هم با معنا و مفهومی مشابه که من بعنوان نمونه به دو مورد از آنها در دو فرهنگ لغت معروف و معتبر MacMillan و Oxford اشاره میکنم؛ نخست MacMillan:
The Study of The History of Families Using Historical" Documents to Discover The Relationships Between People"
: مطالعۀ تاریخچۀ خاندانها با استفاده از اسناد تاریخی در جهت کشف مناسبات میان افراد [آن خاندان].
و بعد Oxford:
"An Account of a Person's Descent from an Ancestor or Ancestors, by Enumeration of the Intermediate People; a Pedigree."
احصاء نسب یک شخص از نیا یا نیاکان[اش] بواسطۀ برشماری افراد واسط؛ نسبنامه.
عنوان «نسبنامه» یا «شجرهنامه» که فرهنگ آکسفورد تحت عنوان Pedigree به آن اشاره میکند در فرهنگ لغتهای ما هم پیدا میشود و بسیار شایعتر و آشناتر از عنوان تبارشناسی است و این یعنی که علمای فرهنگنویس ما در وصف این معنی بیشتر با این عنوان مأنوس و محشور بودهاند تا تبارشناسی که به نسبت عنوان جدیدی است (هرچند نه آنقدر جدید که دهخدا و عمید و معین هم به آن اشاره نکنند!)؛ علامه دهخدا در شرح معنی «شجرهنامه» آورده است: "فهرست نامهای پدران و نیاکان کسی بصورت درختی که نیای اولی اصل و فرزندان به ترتیب شاخههای آن باشند."
خلاصه اینکه اگر هم از تبارشناسی بطور مشخص در فرهنگهای ما خبری نیست از نسبنامهنویسی یا شجرهنامهنویسی به قدر کافی هست و هیچ کمبودی از این در نیست؛ با این عنوان معنا و مفهوم آن هم بر همه روشن است؛ در فرهنگ لغت انگلیسی هم کم و بیش همین معنا منظور است و تفاوت چندانی در کار نیست؛ اما اینکه من اینجا چند سطری در خصوص این معنی روشن نوشتم از باب ذکر یک نکته است و آن اینکه:
از قدرقدرتی مبدعان و متفکران بزرگ عالم اینکه گاه اراده میکنند بر اریکۀ معنا و مفهوم یک واژۀ کهن، بار مفهومی تازهای نهند مغایر و گاه حتی مخالف با آنچه عموم تا بحال از آن میدانستند و بعدش درست به اندازۀ یک برج بلند حرف و حدیث بدیع هم بر گردۀ آن بار باز بار میزنند و هر چه از آب درآمده است را رسماً در آشفته بازار علوم انسانی رهایش میسازند و جالب اینکه زود هم هیاهویش در همه جا میپیچد و هر جا همه جار میزنند که آهای، بیا و ببین! نیایی و نبینیاش از دست دادی! و بعد ببینی و نفهمیاش هم که باز از دست دادی! اینجاست که ناچار میشوی برای فهم آن برج، هر طور شده کلیدواژۀ مفهومی تازهاش را به کف گیری حتی اگرکه مغایر و یا حتی مخالف با آنچه باشد که تا به امروز دربارهاش میدانستی!
نمونۀ اعلای این ماجرا جناب «فردریش ویلهلم نیچه» فیلسوف سرشناس آلمانی و بعد تالی پرتکوپویش جناب «میشل فوکو» متفکر سرشناستر فرانسوی؛ این هر دو جناب استاد بیبدیل خلق معانی و مفاهیم بدیع به نوعی متفاوت از دیگراناند آنسان که برای درک و فهمشان تنها باید به خودشان مراجعه و استناد کنی و نه چیزی غیر از خودشان! «تبارشناسی» نمونهای از این کلیدواژههاست که اگر شما با ذهنیت قبلی خود در دست بچرخانید دچار تناقض خواهید شد و هرگز موفق به ورود به برج بلند آنها نخواهید شد چه بقول برخی از متفکران متأخر آنچه اینها در نظر دارند درست نقطۀ مقابل آن چیزیست که شما تا بحال در نظر داشتید!
بخش بعد بزودی
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: تبارشناسی Genealogy, فردریش ویلهلم نیچه, میشل فوکو, جامعه شناسی
[ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 مارکس و نظرش در باب نظریه
📝 حسین شیران
«مارکس» نظریهپرداز بزرگی بود، بسیار بزرگ، آنسان که بقول خیلیها در طی این 135 سالی که از درگذشت او میگذرد کم و بیش همۀ نظریهپردازان اجتماعی در سراسر دنیا، چه موافق چه مخالف، همه در واکنش به اندیشهها و نظریات او نظریهسازی کردهاند و باز هم میکنند! با این وجود «نظریه» در نزد مارکس فینفسه فاقد ارزش و اهمیت بود مگر آنکه بقول امروزیها به یک دردی بخورد!
مارکس در ابتدا عضوی از حلقۀ «هگلیهای جوان» بود؛ برای اهل فن هر کجا که نام «هگل» میآید بلافاصله پای «ایدهآلیسم ذهنی و تاریخی مطلق» او هم به میان میآید! با این عنوان، هگل هر آن تکاپو و تکامل تاریخی بشریت را به «عالم ذهن» برده و بالکل از «عالم عین» بریده بود! برای او آنچه اصل بود «ایده» بود و «آگاهی» و آنچه در این میان جایی نداشت «انقلاب» بود و «اراده انسانی»!
ویژگی بارز «هگلیهای جوان» در مقایسه با «هگلیهای پیر» این بود که به هر شکل، «نقد» بر افکار و اندیشههای «استاد» را روا بلکه لازم و ضروری میدانستند! به این قرار مارکس هم بعنوان عضوی از این حلقه، در عین حال که خود را شاگرد مکتب هگل میدانست بیش از همه به تأثر از «فوئرباخ» - هممکتبی جسورش، نقد بر آثار و اندیشههای هگل بخصوص «ایدهآلیسم ذهنی و مطلق» او را شروع کرد.
برای مارکس بیش از همه سه چیز در این اندیشه غیرقابل پذیرش بود: یکی بیتوجهی و بریدن هگل از عالم عین یا دنیای مادی و واقعی محیط بر انسان و دیگری خارج از اراده و نظارت انسان دانستن تحولات و دگرگونیهای تاریخی بشر و بعد تأکید و تمرکز مطلق او بر ایده و آگاهی! در واقع مارکس با وارد دانستن این ایرادها به استادش هگل بود که سرانجام ادعا کرد استاد کاملاً وارونه (به روی سر) ایستاده است!
مارکس هگل را که راست برگرداند صاف «ایدهآلیسم تاریخی مطلق» او را هم با «ماتریالیسم تاریخی مطلق» خود جایگزین ساخت و این بار او بجای هگل ادعا کرد که بعنوان آخرین و کاملترین یافته به آنچه بشر باید دست مییافت دست یافته است! با این عنوان او به قطع یقین مدعی شد که «عین بر ذهن»، «اراده بر انفعال» و «عمل بر آگاهی» برتری دارد و جز این هیچ نبوده و نیست!
البته این نبود که مارکس به تقاص عمل هگل، عالم ذهن و آگاهی ذهنی انسان را نادیده یا ناچیز میگرفت؛ نه، او همچنان به کارآیی خرد ایمان داشت و قبول داشت که کار خرد «کشف حقایق» و «ارائه نظریات» است و بس؛ در واقع این اصل اصیلی بود که از «عصر روشنگری» به هگل رسیده بود و در این مدت هم سخت تنومند گشته بود و مارکس هم باورش داشت، مسأله این بود که او اتکای صرف به آن را صحیح نمیدانست!
به باور مارکس از صرف ارائۀ نظریات و آگاه ساختن انسانها از حقایق مکشوف هیچ بخاری برنمیخیزد، تا به حال هم هیچ تغییری از این طریق به بار ننشسته است! باید به عالم عین و علایق مادی انسانها هم توجه داشت (چیزی که هگل نداشت) و همواره در نظر داشت که انسانها حتی اگر هم ایدهها و نظریات ارائه شده را کاملاً ازبر باشند تنها در یک صورت به آنها میگروند و مبتنی بر آن عمل میکنند و آن زمانی است که این ایدهها و نظریات متضمن علایق و منافع شخصی آنها باشد؛ پس باید نظریات را با علایق و منافع افراد پیوند داد.
بر این اساس مارکس گشت و گشت و طبقهای از طبقات اجتماعی جامعه را که فکر میکرد نظریهاش «ماتریالیسم تاریخی» در آن زمان متضمن علایق و منافع مادی آنهاست پیدا کرد: «طبقه کارگر»! پس آنچه به قدرت خردش یافته یا بافته بود را به آنها عرضه کرد به این امید که آنها با ایمان به کارآییاش آن را مبنای عمل سازند و آخرین تغییر و دگرگونی بزرگ تاریخ بشریت را با عنوان «انقلاب کارگری» به ثمر بنشانند!
در گذر از اینکه در طول این 135 سالی که از زمان افول مارکس و ظهور مارکسیسم میگذرد این نظریه بیشتر مورد توجه و مبنای عمل غیرطبقۀ کارگر واقع گشت تا خود طبقۀ کارگر، و صرف نظر از اینکه در بستر واقعی تاریخ این پیشگویی تا چه حد محقق شد یا نشد، بنظر میرسد - البته با کسری از قطعیت - این گفتۀ مارکس پربیراه نمینماید که افراد در مقام عمل اجتماعی بیشتر علایق و منافع شخصی خود را در نظر میگیرند تا راستی و درستی نظریات را!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مارکس هگل فوئرباخ, نظریه اجتماعی
[ پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 3
⏺ 1801 م
نخستین سرشماری در بریتانیا انجام میشود.
⏺ 1802-76 م
مارتینو هریت
⏺ 1804-72 م
لودویک فوئرباخ
⏺ 1805-59 م
آلکسی دوتوکویل
⏺ 1805 م
روش کمترین مربعات توسط ادرین ماری لژندره در نشریۀ «روشهای نوین برای تعیین مدار سیارات» ارائه میشود.
⏺ 1806-73 م
جان استوارت میل
⏺ 1807 م
پدیدارشناسی روح هگل، یک منبع کلیدی برای ایدئالیسم هگل منتشر میشود.
⏺ 1809-82 م
چارلز داروین
⏺ 1817 م
«اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» ریکاردو، بعنوان یک اثر کلاسیک در اقتصاد سیاسی، مزایای بازار آزاد را برمیشمارد.
⏺ 1818-83 م
کارل مارکس
⏺ 1820-95 م
فریدریک انگلس
⏺ 1820-1903 م
هربرت اسپنسر
⏺ 1831-1933 م
ویلیام دیلتای
⏺ 1834 م
جامعه آماری لندن (بعدها جامعه آماری سلطنتی) تأسیس میگردد.
⏺ 1835-82 م
ویلیام جونس
⏺ 1835-1909 م
سزار لمبروزو
⏺ 1837 م
فلسفه تاریخ هگل، یک تحلیل دیالکتیکی از هدف تاریخ بشریت منتشر میگردد.
⏺ 1837 م
«جامعه در امریکا»ی مارتینو بعنوان یکی از نخستین آثار کلاسیک جامعه شناسی بر اساس سیاحت نویسنده در آمریکا منتشر میگردد.
⏺ 1839 م
کنت واژۀ سوشیولوژی (جامعه شناسی) را ابداع میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 2
⏺ 1759-97 م
ماری ولستونکرافت
⏺ 1760-1825 م
کلود هنری سنت سیمون
⏺ 1762 م
ژان ژاک روسو کتاب قرارداد اجتماعی را منتشر میسازد و در آن قراردادهای میان مردم و اراده اجتماعی را بر کنترل دولت مقدم میشمارد.
⏺ 1764 م
از کشیش توماس بیز «مقاله در راستای حل یک مسألۀ در نظریه احتمالات» پس از مرگاش منتشر میشود که دربردارندۀ قضیه بیز او بعنوان پایه و اساس «آمار بیزی» است.
⏺ 1766-1834 م
توماس رابرت مالتوس
⏺ 1770-1870 م
جی. و. ف. هگل
⏺ 1772-1823 م
دیوید ریکاردو
⏺ 1776 م
حکومت سلطنتی در آمریکا پایان میپذیرد.
⏺ 1776 م
آدام اسمیت در «جستاری در ماهیت و علل ثروت ملل» در خصوص دستان نامرئی سرمایهداری سخن میگوید.
⏺ 1781 م
کانت در برابر تجربهگرایی رادیکال هیوم به «نقد عقل محض» میپردازد.
⏺ 1733-1830 م
سایمون بولیوار
⏺ 1788 م
کانت برای جوهر ارادۀ آزاد به «نقد عقل عملی» میپردازد.
⏺ 1789 م
جرمی بنتام بزرگترین اصل خوشبختی را در «مقدمهای به اصول اخلاق و قانون» ترویج میدهد و یک نظریۀ اخلاق اجتماعی ارائه میدهد.
⏺ 1789 م
کندرسه واژۀ علوم اجتماعی را ابداع میکند.
⏺ 1789 م
انقلاب فرانسه آغاز میشود.
⏺ 1790 م
اولین سرشماری ایالات متحده آمریکا انجام میشود.
⏺ 1792 م
کتاب «حمایت از حقوق زن» ولستونکرافت از نخستین فمینیستهای کلاسیک منتشر میشود.
⏺ 1798 م
مالتوس با «مقاله دربارۀ اصول جمعیت» خود، دربارۀ جمعیت شناسی نظریهپردازی میکند.
⏺ 1798-1857 م
آگوست کنت
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اندر باب اندیشه و آداب همانديشي (2)
📝 حسین شیران
در تابلوی معروف «مکتب آتن» که بخش پیش به شرح مختصر آن پرداختیم همه همنظریم که موضوع محوری «اندیشه» و «اندیشمند» است. ما در این تابلو به لطف نقش و نگار فراوانی که «رافائل سانتزیو» با هنرمندی هرچه تمام بهم زده است با جمعی از برگزیدگان عالم فکر و اندیشه روبرو هستیم که هر کدام با یک سلیقه و یک ایدهای از هر کجا گردهم آمدهاند و با جدیتی ستودنی در فضایی کاملاً سالم و صمیمی هر یک به شکلی سرگرم بحث و گفتگو و فعالیت علمیاند!
در هیچ کجای این اثر، نمودی از خشم و خشونت به چشم نمیخورد؛ هیچ حرف و حدیثی که به کسی بربخورد یا هیچ حرکتی که توأم با توهین و تهدید و تخریب باشد نه له نه علیه کسی وجود ندارد. در کل، همه چیز در صلح و آرامش است. حتی آن جنگجوی جهانگشای قدرتطلب، «اسکندر مقدونی» هم که به نمایندگی از تمام حکمرانان عالم سیاست در صحنه حضور دارد در محضر «سقراط»، سلطان فلسفه، شمشیر در نیام کرده و رام و آرام ایستاده و با اشتیاق دل به حرفهای او میدهد! ...
بدیهی است این فضایی که رافائل به تصویر کشیده یک فضای آرمانی برای فعالیت فکری است و گرنه به واقع امر این که هرکس بتواند آزادانه از هر آنچه که در سرش میگذرد با دیگران بگوید و بنویسد و در این میان حاکمان (حالا از هر نوعش) نه فقط هیچ ممانعتی به عمل نیاورند بلکه خود هم کم و بیش در آن مشارکت نمایند اگرچه نمیتوان گفت هرگز در صحنۀ تاریخ نبوده است واقعیت اینست که کم رخ نموده است!
حتی در زمان خود رافائل و خلق این اثر (11-1510) هم چنین فضای مساعدی برای بحث و گفتگو و ابراز اندیشه وجود خارجی نداشت. در آن زمان البته روح رنسانس داشت آرام آرام در جسم و جان اروپا ریشه میدواند با اینحال بیش از همه دنیای هنر متأثر از آن بود و در عالم اندیشه هنوز آنسان که باید و شاید دستش رو نگشته بود.
«بیکن»ها و «دکارت»ها و «هابز»ها و «لاک»ها هنوز به دنیا نیامده بودند تا دستی به سر و روی اندیشه و اندیشهورزی بکشند و گردی از شانههایش بتکانند و کما فیالسابق سیطرۀ سرخ و سیاه کلیسا بر آثار و افکار اروپائیان جریان داشت و هنوز ماجراهای برونوها و گالیلهها و اسپینوزاها با اربابان کلیسا در پیش بود. بنابراین این فضای باصفا و بیکرانی که ما در قالب قاب کوچک تابلوی زیبای رافائل مشاهده میکنیم رسماً نمودیست از آنچه باید باشد و نه الزاماً از آنچه که هست!
به این قرار این نه فقط یک تابلوی نقاشی که یک طرح تفکر و یک مطالبه هم است. پس پربیراه نرفتهایم اگر که نخواهیم «رافائل» را تنها در حریم و حوزۀ نقش و نگارگری محدود و محصور سازیم و فراتر از این بخواهیم او را علیرغم کم سن و سالیاش یک فیلسوف و یک متفکر برجسته هم قلمداد کنیم. به هرحال اینکه او توانسته است بیش از پنجاه شخصیت منحصر بفرد تاریخ اندیشه را در یک فضای تعاملی، همزمان در ارتباط با خود و با دیگران به تصویر کشد لابد که مبتنی بر شناخت لازم از آثار و افکار هر کدام از آنها بوده است!
من هرگاه که چشمم به تابلوی معروف «مکتب آتن» میافتد خواهناخواه دو آرزوی بزرگ در ذهنم شکل میگیرد: ... (در بخش بعد بخوانید)
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مکتب آتن, آیین هم اندیشی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اندر باب اندیشه و آداب همانديشي (1)
📝 حسین شیران
⏺ قطعاً بسیاری از شما دوستان اندیشمند این تابلوی معروف را دیدهاید و نام و نگارگرش را هم میشناسید. آنهایی هم که تا به حال ندیدهاند و نمیشناسند این فرصت مناسبیست برایشان که هم این شاهکار عرصه و عالم هنر را با دقت ببینند و هم اطلاعات مختصری در مورد آن بدست بیاورند.
⏺ نام این اثر "مدرسه یا "مکتب آتن" است The School of Athens و صاحب آن رافائل سانتزیو Raffaello Sanzio نگارگر نامدار عصر رنسانس! در مورد رافائل (بیشتر به اسم کوچک معروف است) همینقدر بدانیم که در سال ۱۴۸۳ در شهر اوربینو Urbino ایتالیا به دنیا آمد و بعدِ 37 سال زندگی در سال ۱۵۲۰ در شهر رم از دنیا رفت. جالب اینکه میگویند او درست در همان روزی چشم بر جهان بست که در آن چشم به جهان گشوده بود (۶ آوریل)!
⏺ زمان خلق این اثر رافائل 27، 28 سال بیشتر نداشت. از قرار، به سفارش پاپ جولیوس دوم Julius II بود که او کار بر روی این اثر را در سال 1509 شروع کرد و بعد از دو سال تلاش در سال 1511 به اتمام رساند. از همان زمان تا حال این نگارۀ 500 در 770 سانتیمتری در تالار امضاء کاخ واتیکان نصب است که البته حالا بیشتر به افتخار او به تالار رافائل معروف است.
⏺ رافائل به پاس این اثر و البته آثار دیگری که در ادامه از خود به جای گذاشت "شاهزاده نقاشان" لقب گرفت. او علیرغم کمسن و سالیاش پیشرفت خوبی در کارها داشت همینطور در قلبها؛ ویل دورانت بزرگ در حق او گفته است "او خوشبختترین و کامیابترین و محبوبترین هنرمند همۀ تاریخ است"!
⏺ در این تابلوی بینظیر و پررمز و راز ما با وضوح یکسان اشخاص متعددی (دقیقا 56 نفر) را مشاهده میکنیم که همه در پهنۀ تصویر پراکندهاند و به هر شکل هر کدام در گوشهای از آن در گیرودار بحث و گفت و شنود و خلاصه فعالیت علمی هستند. به لطف تحلیلها و تشخیصهای بسیاری که از آن زمان (قرن 16) تا حال که در قرن 21 به سر میبریم صورت گرفته ما حالا اغلب افراد حاضر در صحن تابلو را میشناسیم:
⏺ از افلاطون و ارسطو بگیرید که درست در میانه تصویر بر روی سکو ایستادهاند و سرگرم مباحثهاند [P1] تا سقراط که در سمت چپ، پشت به آنها به یاری انگشتانش مطلبی را برای اسکندر کبیر توضیح میدهد [P2] تا دیوژن که آرام و بیخیال در میانۀ تصویر مقابل پای افلاطون و ارسطو بر روی پلهها ولو شده است [P3] تا اپیکور که بر روی نیمستون سمت چپ، کتابی به روی خود گشوده است! [P4]
مکتب آتن - P1
مکتب آتن - P2
مکتب آتن - P3
مکتب آتن - P4
⏺ و باز از اقلیدس بگیرید که در کنارۀ راست، بر روی لوحی خم شده یک طرحی هندسی ترسیم میکند [P5] و بطلمیوس که در کنار او پشت به ما کرهای در دست چپ گرفته تا زرتشت پیامبر گرانقدر ما که با لباس سفید در مقابل او ایستاده و کرهای بزرگتر از مال او هم در دست گرفته [P6] و حتی خود رافائل که میان پاهای سقراط و اسکندر او هم با لباس سفید برای همیشه به بیننده نظاره کرده است! [P7]
مکتب آتن - P5
مکتب آتن - P6
مکتب آتن - P7
⏺ البته اینها که گفتم تشخیص و تمییز غالب است و بحث بر سر چیستی و کیستی و کیفیت حضور افراد و اجزاء و عناصر متعددی که در سراسر متن این شاهکار بیبدیل پراکندهاند شاید تا ابد ادامه داشته باشد کما اینکه هنوز برخی از آنها ناشناخته ماندهاند. اما در خود این تابلو چندین تابلو و تندیس پررمز و راز هم به تصویر کشیده شدهاند که شما در امتداد پایینی تصویر (نزدیکترین نقطه به خود) آنها را ملاحظه میفرمایید.
⏺ غیر از تابلوی بزرگ سمت چپ تصویر که به هر دلیل تیره گشته است [P8] و در تمام تصاویر منتشر شده اینگونه است(؟) چهار تابلوی پرنقش به چشم میخورند با یک تابلوی خالی کوچک در وسط بر دوش یک الهه(؟) که من هرچه زوم میکنم و زور میزنم چیزی در آن نمیبینم! [P9] چه میدانم شاید رافائل پر کردن آن را به آیندگان واگذاشته است تا آنها هم نقشی در این تابلوی پررمز و راز داشته باشند!
مکتب آتن - P8
مکتب آتن - P9
⏺ اما به نظر شما هدف از طرح این مقدمه پیرامون تابلوی مکتب آتن در آغاز بحث هماندیشی چه می تواند باشد؟ در بخش بعد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مکتب آتن, آیین هم اندیشی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش هشتم
✅ نیچه، هوسِرل و باشلار -۳
فوکو تلویحاً میان دو نوع ساختاریابی تمایز قائل میشود؛ در یک سو، «ساختاریابی هستی انسان» که بواسطۀ «مختصات بنیادی» جهانشمولی از قبیل تقابلگراییهایی همچون نزدیکی و دوری، روشنی و تاریکی و یا فراز و نشیب صورت میپذیرد و در سوی دیگر، «ساختاریابی شیوههای اجتماعی و روانی» در درون دورههای تاریخی خاص که بواسطۀ گفتمانهای نهادی خاص (بعنوان مثال، در مدارس، دادگاهها و درمانگاهها) صورت میپذیرد که با نفوذ در ذهن و روان افراد، آنها را تحت کنترل خود درمیآورد.
این دو نوع از ساختاریابی پیامدهای متفاوتی دارند. به باور فوکو، اشکال هنری حماسی، بزمی و غمانگیز به ما درک گستردهای از شرایط انسانی میدهند و در مقابل، گفتمانهای نهادی مدرنیته، گزینههای متعدد مربوط به هستی را مسدود ساخته و طیف وسیع امکانات لازم برای تجربة انسانی را محدود میسازند. با این حال، این بیشتر تصریحی است تا تلویحی. فوکو درصدد نیست تا به یک موضع فلسفی استادانه یا سازگار با نظریاتش در مورد ماهیت هستی (اینکه ساختارها چیستند و شیوهها چیستند؟) و یا ماهیت معرفت (اینکه ما چگونه "میدانیم" که اینها چیستند؟) دست یابد.
در کل، در او علاقهای به تولید یک «نظریه کلان» دیده نمیشود. مفاهیم نظری او در واقع یک نوع ابزارهای برش هستند- اسبابی سودمند برای تشریح «تجارب»اش. این ابزارها صرفاً برای کار بر روی این موضوع خلق شده و در ارتباط با آن هم گسترش یافتهاند. آنها تشکیل دهندة یک سیستم نیستند. در حقیقت امر هم فوکو مورخ سیستمهاست و نه خالق هیچ یک از آنها.
در اصل آنچه باعث تحریک و تهییج فوکو گشت دو پروژة مرتبط بهم بود- و اینجاست که ما دوباره به الیاس برمیخوریم؛ این دو پروژه عبارت بودند از: نخست، کشف چگونگی تحقق ساختیابی شیوهها از طریق پژوهش تاریخی در دورههای زمانی مختلف (به زودی در این خصوص بحث خواهد شد)؛ و بعد بیرون کشیدن و روشن ساختن بینش بنیادی خود در خصوص اینکه چه چیزی عمیقاً در زندگی بشر در معرض خطر است.
بینشها و یا به بیان دیگر مکاشفات در رابطه با چگونگی عملکرد جهان و بعد چگونگی تناسب آنها باهم، در نزد الیاس و فوکو متفاوت از هم دنبال شده است: در مورد الیاس، یک شیفتگی به تأثیر متقابل پیوستها و گسستها و یک درک قوی از جریانها و ضدجریانها و خروشها و ضدخروشهایی به چشم میخورد که جزر و مدها و گردابهای زندگی را شکل میدهند؛ و در مورد فوکو، یک دیالکتیک میان انواع فشارهای سرکوبگر و رهایی انفجارگونه دیده میشود.
با این حال، هر دو اندیشمند در هر دو چشمانداز مشابهتهایی باهم دارند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. الیاس یک بار اظهار داشت: «تجربة من اینست که بتدریج شاهد چیزی جدید هستم، چیزی که پیشتر نمیدانستم و از این جهت من در حکم یک سرمشق هستم: میتوانید آن را انجام دهید و این ارزش آزمودن و رنجیدن را دارد. این یک روش طبیعی برای کار یک دانشمند است. یکی که دارای یک مسأله است و یک روز از آن سر میدرآورد و میگوید که راه حل پیش من است. به هر حال یکی ممکنست هیچ اندیشهای در مورد آن نداشته باشد و یکی داشته باشد.» (الیاس 1994b، 75-6) .
پایان بخش هشتم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
معرفی پیر بوردیو Introducing Pierre Bourdieu
مایکل بوراوُی Michael Burawoy
حسین شیران Hossein Shiran
بخش دوم
✅ محاوره با بوردیو
چگونه میتوان با نویسندهای به این بزرگی و دانشوری و گستردگی درافتاد؟ خود بوردیو به ما میگوید که هر نویسندهای را باید در بستر محصولات و مقبولات خود او [مورد ارزیابی] قرار داد. در مورد بوردیو، در واقع، این خود کار خطیری خواهد بود چرا که محصولات و مقبولات اندیشمندانۀ او در زمینههای بسیار متعدد و متنوعی هستند. از این جهت بهتر است یک رویکرد محدودتری اتخاذ کنید و در آن او را در موقعیت محاوره و مقابله با نظریهپردازانی چون مارکس، وبر و دورکیم، و نیز لنین، گرامشی، فانون، فوکو و دوبوار قرار دهید. اگرچه، بنحو متناقضی، بوردیو کمتر به نویسندگان دیگر توجه دارد بویژه آنجا که خود را در رأس رنسانس جامعه شناسی درمییابد، با این حال شما از اینکه محاورهای خیالی میان او و نظریهپردازانی که گفتیم برپاسازید درس بزرگی خواهید گرفت.
محاورۀ بوردیو با خود بوردیو چندان جالب از آب درنخواهد آمد چرا که بلافاصله تناقضی که در نوشتههای او پنهان است و شکافی که میان نظر و عمل او وجود دارد آشکار خواهد شد. از یک سو بوردیو متعهد بود که جامعه شناسی را به یک علم تبدیل کند- علمی که تنها در دسترس تقدیسشدگانی باشد که حاضرند آسایش و آرامش خود را وقف طلباش دارند، از سوی دیگر به یک جامعه شناسی عمومیای متعهد بود که در دسترس همه باشد. حال چگونه باید آشتی داد علم غیرقابل دسترس برای همه را با علمی که قابل دسترس برای همه است؟!
تناقض دیگر اینکه، نظریۀ مرکزی او «سلطه فرهنگی»، توانایی افرادِ تحت سلطه را برای درک شرایط تحت سلطه قرار گرفتنشان انکار میکند، اگر که درک این شرایط مختص جامعهشناس است پس برای چه او عموم را در مورد خطرات نئولیبرالیسم موعظه میکند؟ و بعد او معتقد بود که روشنفکران باید «رفلکسیو» (بازتابنده) باشند تا فهم شرایط تولید آثارشان برحسب زمینۀ گستردهای که او خود آن را «فیلد» (میدان) میخواند ممکن گردد، اما زمانی که نوبت به خود او رسید تا حد زیادی «غیربازتابنده» نمود! به این قرار، بیشتر چنین مینماید که «رفلکسیویتی» (بازتابندگی) چیزی بیش از یک روش برای فروکاست کار دیگران به زمینۀ تولیدش و در نتیجه بیاعتبار ساختن آن نیست!
سومین مجموعه از محاورات خیالی خود را در مقابله با دنیا دنبال کنید؛ به این معنی که تلاش کنید ایدههای بوردیو را به صف ببندید و ببینید که چگونه میتوانند دنیای اطراف شما را روشن سازند. بوردیو بسیار متعهد به تحقیق تجربی بود، درست مطابق معیارهایی که مارکس، وبر و دورکیم در نظر داشتند. شما هم همین کار را انجام دهید و سعی کنید درکی تجربی از نظریۀ سلطه فرهنگی او به مثابۀ عملکرد «تمایز»، «سرمایه فرهنگی» او به مثابۀ یک وسیله برای بازتولید تفاوتهای طبقاتی از طریق آموزش، تولید هنر به مثابۀ مشارکت در یک «میدان»، ایدۀ هبیتوس (عادتواره) او به مثابۀ درونیسازی ساختار اجتماعی و از این قبیل داشته باشید.
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, پیر بوردیو Pierre Bourdieu
[ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش چهارم
راهبرد_سوم: "تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی
برخی از مطالعات هستند که با اجزای متعدد و متنوع طراحی شدهاند همانطور که در مثال قبلی آمد، اما از این درک و احساس آشکار برخوردارند که این اجزا همه بخشی بهمپیوسته از یک کل هستند. در این رویکرد ممکن است روشهای مختلف بکار بسته شوند چرا که احساس میشود هر کدام از اینها به بهترین شکل با بخش خاص خود از مسألة مورد تحقیق تناسب دارند و نیز به این دلیل که ترکیب آنها با یکدیگر درک بهتری از کل ارائه میدهد چونکه آنها میتوانند دستهای معنیدار از سؤالات را خاطر نشان سازند، بعنوان مثال چهار قطعة کلیدی در یک پازل و یا لایههای پنجگانه در یک کیک عروسی.
توضیح نمادین راهبرد سوم: تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی
در قالب یک مثال، اگر که یک محقق دغدغة پروژهاش چگونه و تحت چه شرایطی یادگیری موفقیتآمیز کودکان باشد ممکن است در ترکیب راهبردیاش از یکی از موارد زیر استفاده کند:
- تجزیه و تحلیل ثانویه از دادههای کمّی ملی یا محلی دربارة پیامدهای آموزشی برای کودکان در برابر شاخصهای جمعیتی و اقتصادی- اجتماعی متفاوت.
- مدلسازی آماری از نتایج حاصل و دادههای مرجع برای توضیح پیوند میان نتایج مشاهده شده و دامنة وسیعی از شاخصهای مرجع.
- تجزیه و تحلیل سازمان آموزش و پرورش محلی و دادههای اسنادی مدرسه برای ردیابی فلسفهها، سیاستها و روشها.
- قومنگاری فرهنگی مدرسه بویژه مدارس برگزیده.
- مصاحبه با منابع آگاه اصلی در داخل و خارج مدرسه.
- مصاحبههای کیفی خارج از مدرسه (بعنوان مثال در خانه یا یک محیط اجتماعی) و یا قومنگاری خانه.
- خاطرات ویدئویی کودکان، وبلاگها و شیوههای ارتباطی.
البته یک طیف عظیمی از امکانات وجود دارد که یک محقق میتواند در تعقیب پرسش (تقریباً بحث برانگیز) پژوهش خود بکار بندد، اما نکتة اصلی در این رویکرد این است که هر روش را میتوان برای تولید دادههای مربوط به یک قسمت خاص از یک کل در نظر گرفت.
✅ منطق منسجم Integrative Logic
واضح است که این روش از یک منطق منسجم و یکپارچه بهره میبرد. این منطق معمولاً از آغاز تحقیق در فرضیات مربوط به این پرسش که چه بخشی از انواع یا لایههایی از دادهها میتواند در کلیت داستان ایفاگر نقش غالب باشد حاضر است، حال گاهی با صراحت بیشتر و گاه با صراحت کمتر. در مثال فوق، این میتواند الهامبخش یک نظریه در حوزههایی باشد که در آن یادگیری موفقیتآمیز یک امر مصوب، تحصیل شده یا تسهیل شده در نظر گرفته شود و ممکن است با این ایده در ارتباط باشد که بداند کدام یک از حوزهها غالب و یا تعیینکننده است.
با این وجود، غالباً، منطق دقیقی که طرحهای تحقیقاتی مبتنی بر آن پایهریزی میشوند ناگفته میمانند و تیمهای تحقیقاتی آن را امری آشکار و بدیهی میشمارند. اما برای محققان تشخیص این نکته مهم است که فرضیاتشان در مورد چگونگی تناسب سطوح یا لایههای دادهها با یکدیگر ناشی از یکپارچهسازی نظریهها یا مدلها و سایر نظریاتی است که همیشه امکانش موجود است. در واقع، اعضای تیم تحقیقاتی میتوانند دیدگاههای متفاوت را در زیر یک روکشی از یک منطق منسجم مورد توافق نگاه دارند.
✅ چالشها و فرصتها
این رویکرد سعی میکند بجای معلق ساختن یا دوری کردن - کاری که دو رویکرد قبلی انجام میدهند، با شاخبهشاخ شدن از پس مسألۀ تلفیق یا پیوند دادهها برآید. بیشتر از این بابت است که این رویکرد تا حد زیادی در چالش قرار میگیرد تا بر حسب دامنۀ مهارتهای محقق که مورد نیاز است. این رویکرد واقعاً مستلزم یک نظریۀ صریح و بافکر برای یکیسازی دادهها است. با این حال در عمل مشکلاتی پیش خواهد آمد چرا که روشها، رویکردها و نظریههایی که زیربنای اینها هستند در ارتباط با جهان اجتماعی یا اجزاء تشکیل دهندۀ آن و نه چگونگی تناسب آنها باهم همیشه مورد وفاق نیستند. تفاوتها را میتوان در مراحل اولیه در مشکلات تدوین سؤالات تحقیق قابل مشاهده ساخت (این دربرگیرندۀ مثال بحثبرانگیز فوق هم هست که تناسبش با برخی سنتهای تحقیقی بهتر از بقیه است). زمانی که تلاشها معطوف به ارائۀ یک تجزیه و تحلیل یکپارچه از اشکال مختلف دادههاست ممکن است مشکلات بیشتری مجال بروز پیدا کنند.
در تحقیقات تیمی میانرشتهای، اعضای تیم گاهی از ترس مکشوف افتادن تفاوتهای آشتیناپذیر این را آسانتر و سازندهتر مییابند که یک رویکرد عملگرایانهای انتخاب کنند که بیش از حد با نظریه، معرفتشناسی و هستیشناسی درگیر نباشد. [هستیشناسی به معنای نظریه درباره ماهیت و ذات اشیاء است (یعنی چه چیزهایی هستند) و معرفتشناسی به معنای نظریه دربارۀ معرفت است (یعنی چه چیزهایی قابل شناخت هستند)]. اما این نوع از گرایش به انجام تحقیق، از این جهت که بنحو مطلوب و نظامیافته به نظریه متصل نیست میتواند به توضیحات شکستهبسته و بیربط منجر گردد و یا حتی بصورت ناخواسته به یک منطق موازی (راهبرد دوم) متوسل گردد. در برخی از طرحهای تحقیقاتی، انتخاب مدل یکپارچهای که غالب باشد ممکن است در نتیجۀ یک منازعۀ قدرت، بعنوان مثال بین شرکای پژوهشی نابرابر، یا بین روشهای مورد علاقۀ رشتههای قدرتمند و رشتههای کمقدرت و یا کسانی که مورد علاقه و عنایت تأمینکنندگان اصلی هزینههای تحقیقات هستند باشد تا اینکه یک دلیل اصلی با یک منطق فکری قانعکننده برای انجام دادن آن وجود داشته باشد.
به نظر، مهمترین فرصت برای تلفیق روشها با استفاده از یک منطق منسجم در طرحهایی است که از یک توافق بر سر جهتگیری رشتهای یا نظری و یا از جهتگیریهایی که مشخصاً مکمل هم هستند برخوردار باشند. پس از آن است که مدلسازی برای یکپارچهساختن دادهها و نظریهپردازی دربارۀ کلی که مورد تحقیق است فراهم میآید. این مسأله، فرصتها را برای استفاده از روشها و رویکردها با بهترین مزیتی که در شرایط خود دارا هستند محدود میسازد.
✅ حکم نهایی
تلفیق روشها با یک منطق منسجم صورت میپذیرد؛ انجام دادنش دشوار، مزایایش مشکوک و قابل تردید است اگرکه بطور مؤثر انجام نشود، اما در صورتی که یک مدل روشن و مورد توافق برای یکپارچهسازی دادهها وجود داشته باشد میتواند خوب و مفید باشد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش هفتم
نیچه، هوسرل و باشلار _۲
علاقۀ فوکو به هوسرل Edmund Husserl و نیچه Friedrich Nietzsche با مواجهه و مطالعۀ آثار مورخان فرانسوی علم همچون گاستون باشلار Gaston Bachelard تشدید گردید. باشلار آرمانها و ایدهآلهای متعارف علمی را قبول نداشت. برای او هم، همانقدر که برای نیچه، هیچ «حقیقت جهانشمولی» که بتدریج با واسطۀ اکتشافات انباشتی مکشوف افتاده باشد و در طول زمان و مکان هم معتبر باشد وجود نداشت.
رویکرد او بیشتر زمین شناختی بود: به باور او، جهانبینیهای مختلف و اشکال معرفتی مختلف و علوم مختلف و نظایر اینها، همچون فورانهای پیدرپیای بودهاند که طی هجمههای انفجاری از اعماق زندگی به سطح آن بیرون رانده شدهاند. علوم مختلف در هر عصری برساختهای از فرهنگ، فلسفه، مذهب، ایدئولوژی و تخیل آدمیان آن عصر هستند که مجموعاً در قالب یک تودۀ بزرگی به این عنوان جاگرفتهاند.
باشلار و همفکرانش بر این اندیشه بودند که تخیل خلاق شاعران و سایر هنرمندان نباید بسادگی همچون یک مانع و عامل منفی در برابر تفکر علمیِ نظاممند تلقی گردند، بلکه باید با دیدی مثبت، بعنوان یک راه جایگزین به درک واقعیت نگریسته شوند. آنها معتقد بودند که حیات فکری و فرهنگی همواره در معرض شکافتهای عظیم و ناگهانی هستند و گسستهای معرفتشناختی و تغییرمسیرهای زلزلهایِ بسیاری در راه رسیدن به معرفت و درک واقعیت سازمان یافتهاند.
آنها همچنین فرضشان این بود که در داخل هر یک از دورههای تاریخی که بواسطة وقوع این شکافتهای بنیادی از هم متمایز گشتهاند شباهتهایی در ساختارهای درونی علوم مختلفشان به لحاظ مفاهیم، روشها و گفتمانهایشان میتوان یافت. گویی هر عصری «برداشت» خاص خود از جهان را داشته است و این برداشت بوده است که به هر شکل در تمام جوانب فکری و معرفتی آن عصر ساری و جاری گشته است.
با این حال، این تنها تحقیقات تجربی دقیق است که میتواند اطلاعاتی در مورد علوم و سایر اشکال معرفتی هر عصری ببار آورد. این بدان معنی است که انجام این کار همچون یک فرایند حفاری دقیق، با کار بر روی لایههای رسوبی و کنار هم چیدن شواهد متعدد ممکن میگردد. با این روند است که یک مورّخ میتواند به کشف اصول ساختاریای که هر عصر را از هم متمایز میسازد نائل آید و نیز چگونگی تولید و تبدیل این سازهها را مورد بررسی قرار دهد.
برخی از این ایدهها تحت تأثیر ساختارگراهایی همچون لویی آلتوسر Louis Althusser (شاگرد باشلار و دوست فوکو) بوده است. با این حال، اگر چه، برای مدتی فوکو به خود اجازه داد که بنوعی "همراه" و "همسفر" ساختارگرایان شناخته شود با این حال در ادامه، او در عمل به شیوههای مختلف، راه خود را از آن جنبش جدا ساخت. (همسفر : fellow traveller : به کسی گویند که عضو یک حزب یا مکتب نیست اما از آن جانبداری میکند.م)
در کل، آنچه در مرکزیت کار فوکو قرار داشت نه «ساختارها» که «شیوهها» بودند: شیوههایی که مردم فکر میکنند، احساس میکنند و در طیف وسیعی از موقعیتهای خاص عمل میکنند. شیوهها میتوانند هم روانی و هم اجتماعی باشند. آنها دربرگیرندۀ منابع مادی و غیرمادی همچون احساسات و ادراکات هستند. فوکو علاقهمند به کشف ساختار فرآیندهایی بود که بطور فعال باعث شکلگیری شیوههای خاص میشوند - بعنوان مثال، شیوههای که ما بیماری روانی را درمان میکنیم، یا با مجرمین مقابله میکنیم و یا زندگی جنسی خود را مدیریت میکنیم.
پایان بخش هفتم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
معرفی پیر بوردیو Introducing Pierre Bourdieu
مایکل بوراوُی Michael Burawoy
حسین شیران Hossein Shiran
بخش اول
پیر بوردیو (1930-2002) تأثیرگذارترین جامعهشناس زمان ماست. تأثیرگذاری او تنها در حوزۀ جامعهشناسی نیست در رشتههای دیگر هم هست، تنها در علوم اجتماعی نیست در علوم انسانی هم هست، تنها در داخل دانشگاه نیست در خارج دانشگاه هم هست و تنها در داخل فرانسه نیست در داخل اروپا، جهان غرب و بطور فزاینده در جهان شرق و جنوب هم هست! تنها زمان خواهد گفت که آیا ستارۀ اقبال بوردیو همچنان در اوج و آثار او همچنان بخشی از شرعیات جامعهشناسی باقی خواهد ماند یا نه. فعلاً که حضور او همهجایی و همهجانبه است، خواه به خاطر «نظریۀ سلطۀ نمادین theory of symbolic dominationاش، خواه به خاطر «مشارکت عمومی و مداخلۀ سیاسی»اش به عنوان مثال و خواه به خاطر جانبداریاش از «جامعهشناسی بازتابی reflexive sociology».
به استثناء «مارکس Marx، «وبر Weber و «دورکیم Durkheim»، تا به حال که هیچ جامعهشناس دیگری به اندازۀ او به ارائۀ قاموسی از مفاهیم نپرداخته است؛ "field" - "social, cultural, political capital" - "habitus" - "distinction" - "homo ludens" - "illusio" - "doxosophers" از جمله مفاهیمی هستند که هر روز و هر کجا کسان بسیاری پیرامون آنها سخن میگویند. بوردیو یک بازیکن راگبی بود بنابراین گلاویز شدن با او قدری دشوار است. گسترۀ نوشتههای او موضوعات بسیار مختلفی از هنر تا علم، از سیاست تا ورزش، از خانواده تا آموزش، از اقتصاد تا ادبیات و از استعمار تا نئولیبرالیسم neoliberalism را دربرمیگیرد. او به همان اندازه که درگیر عکاسی بود درگیرودار تجزیه و تحلیلهای آماری هم بود. خیلی راحت میتوانست میان فلسفه و تحقیق تجربی رفت و آمد کند و در این میان دربارۀ نظریۀ اجتماعی هم تفکر و تأملی داشته باشد.
قلمروی نوشتههای او گسترده و حجم آنها بسیار زیاد است. تنها به زبان انگلیسی بیش از 35 تألیف دارد. برای یک فرد مبتدی و حتی غیرمبتدی، نوشتههای او اغلب غامض و دور از دسترس است با این حال او ارائۀ آثاری به سختی و پیچیدگی «سرمایۀ فرهنگی cultural capital» و «تمایز distinction» را هرگز مایۀ شرمساری نمیدانست؛ او یک بازیگر ماهر در عرصۀ علمی فرانسه بود. جملات پیدرپی او که به راحتی تبدیل به یک پاراگراف میشوند اغلب پیچوتابدار و خودمعرف هستند و این درک و فهم آنها را دشوار میسازد. کتابهایش هم که بنحو ناامیدکنندهای ناتمام و بنحو ناخوشایندی پر از پرتشدنهای متعدد از موضوع هستند.
بوردیو در دو دهۀ آخر زندگی خود، پس از انتخاب شدنش به عنوان رئیس دپارتمان جامعهشناسی کلژ دوفرانس در سال 1981، از اعتبار سازمانی خود برای ورود به عرصۀ سیاست استفاده کرد و به نوشتن آثاری پرداخت که نسبت به قبل بسیار سیاسیتر، شفافتر، خشمناکتر، دنیامدارتر اما همچنان تأثیرگذارتر بودند. این آثار به پشتوانۀ یک احساس سیاسی خصمانه به نئولیبرالیسم، فروداشت فرهنگ و اظهارات غیرانسانی، با یک اقبال عمومی روبرو شدند.
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, پیر بوردیو Pierre Bourdieu
[ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش سوم
راهبرد دوم: "تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده":
گاهی پژوهشگران چنین احساس میکنند که مجموعههای مختلفی از سؤالات پژوهشی وجود دارند که اگر چه بنحوی گسترده به یک موضوع کلی معین مربوط هستند اما در مقام گفتگو ارتباط تحلیلی خاصی میان آنها وجود ندارد. برای مثال، در قالب یک تحقیق ممکن است تعاملات انسان و حیوان در کشاورزی، صنعت گوشت، شکار، فرهنگ باغ وحش و حیوانات خانگی در نظر گرفته شود و یا نقش حیوانات در ادبیات و رسانهها و از این قبیل بررسی گردد اما هیچ استدلال خاصی در مورد اینکه آیا این حوزههای مختلف به هم متصل هستند یا نه، و اگر هستند چگونه، ارائه نشود.
مطالعاتی از این قبیل را میتوان در قالب پروژههای چندبخشی سازمان داد و عموماً و نه لزوماً توسط یک تیم که در آن اعضای مختلف مسئولیت بخشهای مختلف آن را بعهده دارند انجام داد. در اینجا، رویکردها و روشهای مختلف لزوماً همه باهم حاضر هستند اما همه با طرح، در هر صورتی از کل یکپارچه یا استدلال کل درگیر نمیشوند.
✅ منطق موازی Parallel Logic
این نوع رویکرد با یک منطق موازی مدیریت میشود و متفاوت از منطق بلاغی است که در بالا آمد، بخاطر اینکه هر کدام از رویکردها لزوماً در داخل راهبرد گستردة دیگری قرار نمیگیرد؛ در عوض، هر بخشی از این مطالعه، و یا هر ریزمطالعه، طرح منطقی، تولید دادهها، تجزیه و تحلیلها و توضیحات خاص خود را دارد و تمامی اینها به صورت موازی اجرا میشوند. البته این ریزمطالعات لازم نیست که هر کدام روش منحصربفرد داشته باشند با این وجود باید در نظر داشت که این رویکرد کلی اساساً مبتنی است بر تفکر همباشی و حضور همزمان روشهای چندگانه و نه الزاماً ادغام آنها درهم.
✅ چالشها و فرصتها
چالشهای این نوع رویکرد هم (دستکم برای کار با روش تلفیقی) کم است، بخاطر اینکه هر چند روشهای چندگانه ممکن است بخاطر بهترین مزیتشان مورد استفاده واقع شوند اما این پرسش که چگونه باید آنها را باهم تلفیق کرد و یا دادهها و تجزیه و تحلیلها را بهم پیوند داد در نهایت همچنان مطرح میماند. فرصتهای این رویکرد در مقایسه با منطق بلاغی که پیش از این تشریح شد کمی بیشتر است هر چند هر دو بخاطر اینکه هیچ ضرورتی برای ریختن رویکردهای مختلف در داخل یک چارچوب تبیینی کمی یا کیفیِ غالب در آنها وجود ندارد (که برازندة همه هم نخواهد بود) و نیز بخاطر اینکه هر ریزمطالعه در موقعیت خود به خوبی اجرا میشود ممکنست فرصتهای قابل توجهی برای تجزیه و تحلیلهای ثانویه وجود بیاورند که پیوند دادن همة آنها در مرحلۀ بعد ممکن است صورت بگیرد. در آن زمان، میتوان به ایجاد برخی فرصتهای خلاقانه برای پیوند دادهها و تفسیر آنها فکر کرد. همچنین در یک مطالعة چندبخشی یا چندسؤالی از این نوع، برخی ظرفیتها برای جرقهزدن افکار در مرزهای روششناختی و در سراسر ریزپروژه وجود دارد البته اگر که اعضای تیم برای انجام این کار آماده و یا قادر باشند.
✅ حکم نهایی
تلفیق روشها با منطق موازی صورت میپذیرد؛ انجام دادنش به نسبت آسان است، خطرپذیریاش متوسط اما مزایایش محدود است اگرچه از برخی ظرفیتهای جالب برای بهرهبرداری از روشهای چندگانه برخوردار است، به خصوص در قالب راهبرد بعدی.
پایان بخش سوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش ششم
نیچه، هوسرل و باشلار ۱
فوکو بعنوان مثال به فردریش نیچه گرایش داشت، کسی که منکر هر گونه طرح از پیش تعیینشدهای برای تاریخ بشریت بود و در این میان بیشتر مخاطبش هگل بود که تاریخ بشر را روایت افزایش عقلانیت و پیشرفت مستمر میدانست. مطابق نظر نیچه، رخدادهای تاریخی عموماً از مواجهۀ تصادفی نیروهای کنشی و واکنشی حادث میشوند و تنها بخش کوچکی از آنها تحت تأثیر تعداد اندکی از انسانهای نجیبی هستند که از توانایی اثرگذاری بر روند شکلگیری اخلاق و معرفت برخوردار هستند.
علوم طبیعی و علوم اجتماعی با هرسرسختی که هست بدون بینش و بدون توجه به منافع بشریت پیش آمدهاند. مسیحیت هم در نهایت چیزی بیش از عقاید خشک و بیروح برای انسانهای دونمایه و کوتهفکر نیست. نیچه میگوید: وعدۀ نظم و آرامش را از این نظام دروغین اندیشه نپذیرید؛ بجای آن، بیواسطه با بینظمی و آشفتگی خصمانۀ هستی روبرو شوید. البته هر کسی جرأت و جسارت انجام این کار را ندارد اما دستکم تعدادی خواهند توانست که به معرفت هستی دیرین دستیابند.
یک راه برای دستیافتن به این معرفت، «سرمستی و درگیری و خودفراموشی» است. این رویکرد دیونیسی منجر به حالت رهایی پرشور میشود. به این طریق ما چیزها را همانگونه که در واقع امر هستند میبینیم و این موجب درهمآمیختن شور و شعف با وحشت و عذاب میشود. تنها راه برای تحمل این معرفت وحشتناک و خطرناک همین درهمآمیزی روح دیونیسیِ درگیری بیپروا با روح آپولونیِ کنارهگیری رویاوار است.
اگر که ما بتوانیم تعادلی میان این دو حالت یعنی درگیری دیونیسی و کنارهگیری آپولونی پیدا کنیم آنگاه جریان ناآرام زندگی را حداقل تا حدودی میتوانیم برحسب اصول نظم زیباییشناختی از طریق موسیقی، مجسمهسازی، نمایشنامهنویسی و نظیر این بازگو کنیم. چالش اصلی همین یافتن تعادلی میان روح دیونیسی و روح آپولونی و کشف راهی برای انتقال معرفتی است که لخت و عریان در میان افتاده است. هر دو روح، منبع و منشأ خود را ماورای حالت بیداری طبیعی دارند. آنها را میتوان به بهترین شکل با آگاهیای که هم شدت دارد هم آرامی، تجربه کرد، انگار که در یک رویا!
فوکو بسیار علاقهمند رویا بود چرا که آن را یک مسیر ممکن برای فرار به فراسوی ساختارها و شیوههای زندانصفت مدرنیته میدانست. او در کتاب «رویا، تخیل و وجود» (فوکو، 1993)، یکراست از سمت هوسرل به سروقت فروید فرود میآید- دقیقاً خلاف جهت و انتخابی که الیاس داشت. پیروان هوسرل هر رویا را بمثابۀ یک تجربۀ مطلق معنیدار تلقی میکنند که منحصر به یک فرد خاص است و ناگزیر باید از منظر خود فرد بمثابۀ تجسمی از یک آگاهی خاص درک شود.
فوکو میخواهد از این هم فراتر رود؛ او استدلال میکند که رویا دیدن بمنزلۀ شیرجه رفتن به درون یک واقعیت پنهان یا فراموش شده است. پیروان فروید به اشتباه رویاها را تجلّی ترسها و آرزوها در یک دنیای خیالی غیرواقعی تفسیر میکنند که در آنها غیرممکنها بوقوع میپیوندند. در حالی که کاملاً برعکس اینست، حالت آگاهیای که بواسطة رویاها بوجود میآید ما را به سمت واقعیت و به سمت هستی سوق میدهد. رویابین در عالم خیال به نقطهای بازمیگردد که در آن هنوز اهداف و اعمالش ترتیب اثر نیافتهاند و هنوز در ساختهشدن دنیایی سهیم نگشتهاند که در آن فرد حالیا خود را «برآورده» یا که «بیگانه» مییابد.
رویا آشکارسازندۀ نقطۀ آغازی است که از آن، آزادی دنیای خودش را میسازد (فوکو 1993، 51). به عبارت دیگر، در رویاها، هم انسانها و هم جهانی که در آن میزیاند هر دو به شرایط سیال و آزادی که از آن آمدهاند بازمیگردند و در وضعیت "در حال تبدیل"ی قرار میگیرند که هنوز به اشکال ثابت «موجود» منجمد نشدهاند. در نظر فوکو، رویایی شدن به ما اجازه میدهد که به آسانی تفاوت میان «اثرات احتمالی شیوههای گفتمانی» که در دورهها و فرهنگها از هم متفاوتاند و مختصات بنیادی هستی که انسانها قادر به تغییر آن نیستند را ببینیم. این پارامترهای اساسی هستی، فضا و زمان نیز که در اشکال هنری سنتی بیان میشوند، با رویایی شدن در ارتباط نزدیک هستند. رویایی شدن به تخیل ورزیدن قدرت میدهد و این ما را به مرکز هستی نزدیکتر میسازد و به ما اجازه میدهد تا کمالِ یکی شدن خود و جهان را بخوبی تصور کنیم.
پایان بخش ششم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش دوم
راهبرد اول: تلفیق روشها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پسزمینه
شاید رایجترین منطق مورد استفاده در تلفیق روشها این باشد که پژوهشگران تمایل پیدا میکنند تا هرچه بیشتر به تجزیه و تحلیلهای خود پهنا و ژرفا ببخشند. این امر غالباً توسط محققانی انجام میگیرد که بدواً به هر دو بُعد کمی و کیفی گرایش دارند ولی همچنان احساس میکنند که روشها و دادههایشان در برخی جهات ناقص و ناتمام هستند. برای کسانی که جهتگیریشان کمّی است، «تصویر بزرگِ» حاصل از ابزارهای کمّی، ممکن است دقیق و مبتنی بر اشکال نمونهبرداریهایی کاملاً معرف و تجزیه و تحلیلهای آماری صحیح باشد اما در عین حال از نظر انعکاس طنین "زندگی واقعی"، واجد یک احساس سطحی و یا اصلاً فاقد آن باشد.
توضیح نمادین راهبرد اول
از این نقطهنظر، استفاده از رویکردهای کیفی منتخب - بعنوان مثال، مطالعات موردی ژرفانگر - میتواند گویا و مهیج و ارائهدهندة یک «نمای بسته یا نزدیک» از واقعیت باشد. برعکس، برای یک محقق با جهتگیری اولیة کیفی، که بر فرآیندهای اجتماعی با جزئیات زیاد و نزدیک متمرکز است، گنجاندن مقداری محتوای کمّی زمینهای، شاید در قالب اطلاعات دموگرافیک محلی یا ملی، میتواند در ساخت اجزای تحقیقاتی یک مجموعة بزرگتری از مشاهدات یاریگر باشد.
منطق بلاغی Rhetorical Logic
منطق این نوع رویکرد ذاتاً بلاغی (خطابی) است - به این معنی که محقق از هر نقطه که شروع کند و هر جا که بخواهد از شکل دیگری از دادهها استفاده میکند تا بنوعی تجزیه و تحلیل خود را بیاراید، اما بطور واقع این عمل یک بخش ضروری از استدلال در نظر گرفته نمیشود. در اصل، دادههایی که بعداً اضافی میشوند تنها نقش یک متمم و مکمل را بازی میکنند و منطق تبیینی تحقیق، فینفسه یکی از دو حالت کمی یا کیفی است. [به بیان روشن، در این رویکرد، کم و کیف تلفیق بستگی به خطابت و بلاغت و فصاحت محقق دارد. مترجم]
چالشها و فرصتها
جاهطلبیهای این نوع رویکرد عبارتند از سخنگوییهای روششناختی بسیار متواضعانه. هیچ تلاش واقعیای در قالب تبیین یا محاورة چندروشی وجود ندارد و طرح یا راهبرد تحقیق بواسطۀ یک منطق روششناختی لغزان میان دو بعد کمی و کیفی مدیریت میشود. به همین دلیل، این نوع رویکرد از چند جهت چالشبرانگیز است؛ برای یک محقق کمّیکار ماهر هیچ دشواری ندارد که برای کار خود چند نمونة کیفی فراهم سازد، همینطور برای یک محقق کیفیکار که با استناد به منابع منتشر شده (به عنوان مثال) کار خود را با پارهای پسزمینة کمّی همراه سازد.
در این میان نه درک مشخصی از اینکه دقیقاً چگونه باید نمونهگیری کرد یا بطور سیستماتیک و خلاقانه به تولید داده پرداخت و از چشماندازهایی که یکی از دیگری آشناتر است استفاده کرد وجود دارد و نه هیچ توضیح یا تفسیری از اینکه روش تلفیقی چیست به چشم میخورد. البته فرصتها هم همچون تهدیدات محدود هستند؛ از آنجایی که این رویکرد متضمن و متوجه اینکه چه نوع سؤالاتی باید پیگرفته شوند نیست محقق از هر نوع روشی که واجد بیشترین مزایا باشد استفاده میکند و ترجیح میدهد به این طریق، بیشتر به آرایش طرح بپردازد. این نوع رویکرد همچنین گرایش به قطبی کردن تقابل روشهای کمی و کیفی دارد، بدون اینکه پیچیدگیهای هیجانانگیز تفاوتها در داخل این دو مقولۀ گسترده را به محقق بنمایاند.
حکم نهایی
تلفیق روشها با یک منطق بلاغی صورت میپذیرد: انجام دادنش آسان و کم خطر است، اما خیلی شما را به دوردستها نمیبرد.
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش پنجم
گرداب هائل و زندان سراسربین
تفاوت بین الیاس و فوکو را میتوان در چند جملۀ کوتاه خلاصه کرد: الیاس سعی داشت جهان را ببلعد و فوکو سعی داشت آن را تف کند. اینها هر دو به سختی، تا آنجا که میتوانستند، تلاش کردند تا فرآیندها و سازوکارهایی را شناسایی و معرفی کنند که فراهم سازندۀ اوضاع و شرایطی هستند که انسانها در قالب آنها خودشان را شکل میدهند. با این حال، نیت آنها متفاوت از هم بود. هدف فوکو این بود که این فرآیندها و سازوکارها را سرنگون سازد و یا اینکه خود را به نقطهای فراتر از دسترس آنها برساند.
الیاس اما یک چنین گزینهای را عملی نمیدانست؛ در عوض میخواست که در درک و شناخت نیروهای گردانندۀ دنیا تا بدان حد توانا باشد که خود و دیگران بتوانند رفتارشان را در پرتو این شناخت سازمان دهند. هدف الیاس این بود که در راستای ارائۀ یک شناخت علمی نسبت به فرآیندها و ترکیببندیهای اجتماعی تلاش کند تا انسانها بتوانند بواسطۀ کنشهای عقلانی از برخی از تبعات ناگوار آنها پیشگیری کنند.
همانطور که در جایی دیگر آوردم، تقابل رویکردهای میشل فوکو و نوربرت الیاس را میتوان در دو پنداره در نظر گرفت: یکی از این پندارهها طرح «بنتام» برای یک پانوپتیکن (سراسربین) است- پانوپتیکن نوعی طراحی ساختمانی است که در آن همۀ ساکناناش از یک نقطة مرکزی قابل رؤیت هستند. این ایده را فوکو در کتاب «انضباط و تنبیه» خود به عاریت گرفت (فوکو 1977a). پندارة دیگر برآمده از یکی از داستانهای «ادگار آلن پو»ست که در آن دو برادر ماهیگیر در یک گرداب هائل گرفتار شدهاند؛ این ایده هم توسط الیاس در کتاب «گرفتاری و رهایی»اش بازآوری شده است (الیاس 1987c).
پانوپتیکن عملاً برای دیدبانی و کنترل زندانیان طراحی شده است. در این نوع سازه، هر یک از زندانیان تماماً در معرض دید و کاملاً تحت کنترل هستند و از این جهت از هرگونه شانسی برای رهایی یا ابتکار عمل محروم هستند. حال و روز این زندانیان ممکن است قابل قیاس با حال و روز برادران ماهیگیری باشد که پو در موردشان نوشته است. اینها هم مردان گرفتاری هستند که در یک موقعیت بسیار خطرناک و نامطمئن گیر افتادهاند. گرداب هائل قایق آنها را تا به اعماق آب پایین میکشد و به این ترتیب - همچون آنها - مرگ برای اینها هم محتملترین نمود به نظر میرسد.
وضعیتی که الیاس در کتاب خود به تصویر میکشد هم شبیه این دو وضعیت، سخت و خطرناک است با این حال هرگز غیرقابل بازگشت نیست به شرط آنکه بتوان خونسردی خود را حفظ کرد. متأسفانه، یکی از برادران ماهیگیر قادر به انجام چنین کاری نیست؛ او وحشتزده و هراسان است و در نهایت توسط امواج متلاطم به زیر کشیده میشود. برادر دیگر اما موفق میشود که به احساسات خود فائق آید در نتیجه از مهلکه جان سالم بدر میبرد. او با استفاده از چشم و مغز خود و سبکسنگین کردن وضعیت و شواهد موجود در نهایت موفق به انجام کنش عقلانی میشود. اشیاء کوچک در سطح آب شناور میمانند و اشیاء بزرگ به زیر آب کشیده میشوند. به این قرار او یک بشکۀ کوچک را سخت در برمیگیرد و زنده میماند. در این میان اگر که بخواهیم حال فوکو را بفهمیم باید دریابیم که او با زندانیانی همدردی میکند که در دام پانوپتیکن گرفتار آمدهاند اما اگر که بخواهیم الیاس را دریابیم باید بدانیم که او در اندیشۀ نجات ماهیگیران گرفتار در گرداب است.
فوکو- زندانی گرفتار در پانوپتیکن - گرداب را هم بمثابۀ مکان و موقعیتی مشابه درمییابد اما او بیشتر علاقهمند به تجربة برادر غرق شده است، چرا که به این شیوه از سرکوبگری جامعه آزاد و رها میگردد. به همین شکل، الیاس - ماهیگیر گرفتار در گرداب - هم پانوپتیکن را بمثابۀ یک مکان بمراتب منظمتر و قابل کنترلتر درمییابد اما او مشتاق است که در لذت چشمانداز آن ناظری سهیم گردد که در برج دیدهبانی ایستاده است، چرا که علیالظاهر قادر است به شناخت عینی کافی در ارتباط با هر آن چیزی که در جهان اطرافش هست دست یابد.
الیاس در جستجوی اصول و مبانی نظم در جهان بود. فوکو هم در این ارتباط دغدغههایی داشت (اگرچه با تحلیلی متفاوت)، با این حال او به همان اندازه، شاید هم بیشتر، علاقهمند به خلق هرجومرج در آنها بود چرا که باور داشت در فرا یا ورا و یا جایی در اعماق دنیای شیوههای گفتمانی سرکوبگر دروغهایی پنهان هستند. این باور فوکو را به حوزهای کشاند که الیاس آن را قبول نداشت.
پایان بخش پنجم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
:From
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
چندرسانه جامعه شناسی شرقی
فایل صوتی میزگرد جامعه شناسان
با موضوع: امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران
تاریخ 9 اسفند 1395 ؛ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
با حضور اساتید:
- دکتر حمید پارسانیا - دکتر محمد امین قانعی راد - دکتر احمد بخارایی - دکتر مصطفی مهرآیین
دانلود فایل صوتی امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران
نوع فایل: MP3 حجم فایل: 184 MB زمان فایل: 2:14:1
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, پارسانیا قانعی راد, مهرآیین و بخارایی
[ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش اول
پیشگفتار
این مقاله به عنوان یک راهنمای عملی با هدف دستیابی آسان به برخی از موضوعات کلیدی روشهای تحقیق تلفیقی نگاشته شده است. شش راهبرد عمدهای که در این مقاله مورد بررسی واقع میشوند هر کدام میتوانند مبنایی برای تلفیق روشها و ترکیب اشکال مختلفی از دادههای کیفی و کمی باشند و به نوعی شکاف میان این دو روش را پر سازند. این در شرایطی صورت میگیرد که نگرشها به تلفیق روشها به نسبت در حال خوب شدن است و سرمایهگذاران تحقیق بطور فزاینده بر طرحهایی که در تولید و تجزیه و تحلیل دادههای خود به بیش از یک روش متکی باشند به دید مثبت نگاه میکنند.
با این حال، هنوز نمیتوان گفت که تلفیق روشها از هر نظر خوب است بخاطر اینکه در مواردی ممکن است به یک تحقیق نامنسجم و نامتمرکز منجر گردد و به این ترتیب، به شدت قابلیتهای انجامدهندگان را مورد آزمون قرار دهد. در کل، محققانی که در تحقیق خود از روشهای تلفیقی استفاده میکنند نیازمند این هستند که درکی روشن از منطق و هدف استفاده از این رویکرد و نیز اینکه بنا دارند با آن به چه چیزی دست یابند داشته باشند چرا که در نهایت، همینها هستند که راهبردهای عملیشان را نه فقط برای انتخاب و استقرار یک روش ترکیبی خاص بلکه مهمتر از آن برای ایجاد ارتباط تحلیلی میان دادههایشان پایهگذاری میکنند.
این مقاله، ضمن ارائة طرحی کلی از راهبردهای ششگانه، به چالشها و فرصتهایی که هر کدام برای تلفیق و تحلیل روشها به همراه دارند میپردازد و در نهایت برای هر کدام از آنها یک حکم نهایی مجزا ارائه میدهد. این شش راهبرد عبارتند از:
1- تلفیق روشها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پسزمینه.
2- تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده.
3- تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی.
4- تلفیق روشها به منظور دستیابی به یک اندازهگیری دقیق از طریق ثلثبندی.
5- تلفیق روشها به منظور طرح پرسشهای متمایز اما متقاطع.
6- تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه.
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش چهارم
سه راهبرد مقاومت
سه راهبرد وجود داشت که اگر فوکو نمیخواست هویت ارائه شده از سوی جامعهاش را بپذیرد میتوانست به آنها متوسل گردد. راهبرد اول، حذف خویشتن از وضعیت آزاردهنده و سرکوبگرانهای بود که در آن قرار داشت. در این راستا او بعنوان یک مرد جوان چند مرتبه اقدام به «خودکشی» کرد. درجۀ خفیفتر این راهبرد، «تبعید» بود. بر خلاف اولی، فوکو در انجام این یکی موفقتر بود. او در اواخر عمر خود به این موضوع اذعان داشته است: "من از بسیاری از مسائل زندگی اجتماعی و فرهنگی فرانسه رنج میبردم و البته هنوز هم میبرم؛ به همین خاطر بود که در سال 1955 فرانسه را ترک کردم" (فوکو 1988b، 4-5؛ Eribon 1991، 74).
در فاصلۀ سالهای 1955 تا 1970 او تنها هشت سال را در فرانسه گذراند. در خارج از فرانسه، فوکو پنج سال از عمر خود را صرف آموزش فرهنگ فرانسه در اوپسالا، ورشو و هامبورگ کرد (1955-1960). در این چند سال بود که او امکان «فرار بزرگ» از جامعهای که سرکوبگرش میخواند را برای خود فراهم ساخت. او بعنوان شمع محفل «خانۀ فرانسویها» در اوپسالا، «مجمع فرانسه» در ورشو و «مؤسسۀ فرانسه» در هامبورگ، از آزادی نویافتهای برای ارائۀ تفسیری از فرانسه به شیوۀ خود برخوردار بود و این یک تغییر آشکار در برنامۀ کار این مؤسسات بود چه در طول این سالها، بجای اینکه جامعۀ فرانسه معرف فوکو باشد این فوکو بود که داشت جامعۀ فرانسه را تعریف و توصیف میکرد.
راهبرد دوم «مقاومت و مخالفت» بود. در نگاه اول اینگونه به نظر میرسد که با این راهبرد، فوکو در اردوگاه «سارتر» قرار میگیرد همو که اعتقاد داشت مردم میتوانند حتی تحت ظالمانهترین شرایط هم اقدام به انتخابهای وجودی بکنند. با این حال، فوکو در درک «دستان نامرئی» شیوههای گفتمانی: مفروضات و عادات جاسازی شده در گفتار و پندار، بسیار حساستر از سارتر بود. او معتقد بود که این گفتمانها حتی زمانی که فکر میکنیم در انتخاب خود آزادیم رفتار ما را رهبری میکنند.
سارتر معتقد بود که آزادی انسان یک امر مسلم است پس میگفت: "مهم نیست که چقدر ستمدیده هستیم، ما باید وانمود کنیم که هستیم"؛ در مقابل، فوکو چنین میپنداشت که شیوههای گفتمانی همواره احساسات و ادراکات ما از واقعیت را شکل داده و نظم میبخشند پس میگفت: " مهم نیست که چقدر آزادیم ما باید وانمود کنیم که هستیم"! در باور فوکو، بندها و زنجیرهای بازدارندگی و خویشتنداری بنحو بنیادینی میتوانند بواسطۀ خشونت یا خرابکاریهایی که از سوی خود، جامعه، یا هر دو هدایت میگردند سست گردند. بعنوان مثال، برخی از اشکال محدودیتهای جسمانی یا سوءرفتارهایی همچون تمایلات جنسی آزارگرایانه ممکن است در لبۀ مرز، بر خودآگاهی انسان فشار آورده، منجر به رهایی روانی، یعنی فرار از رژیم سرکوبگر هنجارین گردند.
در واقع، هر نوع از حد و مرزآزماییای، واقعی یا فرضی، میتواند به آزادی منجر گردد. مقاومت سیاسی یک مسیر دیگری برای رسیدن به این هدف را فراهم میسازد. پس باید به اشکال هنری «جایگزینی» همچون یک نمایش پوچ و مسخرهآمیز پرداخت. هدف، سرنگون ساختن شیوههای گفتمانی و غیرگفتمانی است که «هویت هنجارین» را شکل میدهند و نیز تهییج و تحریک احساسات و بصیرتهایی است که عملاً به دست هنجارها مسدود شدهاند. اگر این موفقیت حاصل آید افراد دخیل در آن در درون هستی پردازشنشدهای به یک بینش جدید در ورای فرهنگ و زبان انسانی یا فراتر از آن دست مییابند.
سومین راهبرد برای فوکو محافظت از خود در برابر بدترین سرکوبگریهای جامعه، بواسطۀ ترقی و پیشرفت در آن و کسب موفقیت جهانی بود. سخنرانی افتتاحیۀ او در دانشگاه سوربن، که این فصل با آن آغاز شد، نشاندهندۀ دستیابی او به یک جایگاه حفاظت شدهای بود که او برای در امان ماندن از شرّ جامعه فرانسه به آن نیاز داشت. با این سخنرانی، او بنحوی کاملاً آشکار، مقاومت در برابر جامعه را آغاز کرد. در سال 1971 او «گروه اطلاعرسانی زندانیان» را تأسیس کرد که مبارزه بر علیه شرایط غیرانسانی زندانها را به عهده داشت. در سال 1972 او به دنبال تظاهرات علیه خشونت پلیس دستگیر شد. در سال 1975 او کتاب «انضباط و تنبیه» را منتشر کرد (فوکو 1977a).
بلافاصله بعد از اتمام این کتاب، کار بر روی اثر چندجلدیاش «تاریخ جنسیت» را آغاز کرد (فوکو 1978؛ فوکو 1987؛ 1988a فوکو) و این او را از خیابانها به آرشیو کتابخانهها کشاند و از جامعۀ مدرن کَند و به ویلاهای یونان و روم باستان برد. این نیز بنوبۀ خود فراری از نوع دیگر بود.
پایان بخش چهارم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی ایران - بخش دوم Sociology Of Iran
حسین شیران
در بخش قبل گفتیم که شروع علم «جامعه شناسی» در ایران را علیالاصول باید سال 1313 شمسی بدانیم؛ سالی که در آن «ویل هاس»- جامعهشناس آلمانی برای نخستین بار تدریس درسی با عنوان «علمالاجتماع» در دانشگاه تهران را آغاز کرد؛ و بعد گفتیم که تدریس این درس بعد از خروج او از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» محول گردید.
«اسدالله بیژن» که بود؟ در خصوص زادروز و زادگاه و زندگانی ایشان متأسفانه اطلاعات زیادی در دسترس نیست (دوستان اگر در این خصوص اطلاعاتی دارند از باب تکمیل بحث از ما دریغ نفرمایند. سپاس). مطالب «ویکیپدیا» هم در خصوص ایشان بیش از چهارپنج سطر نیست! در هر صورت حالیا حداکثر شناخت ما از ایشان به این حد است که نام کامل ایشان «میرزا اسدالله خان بیژن» بوده است. تحصیلات متوسطۀشان را در «کالج تهران» و دورۀ دکترایشان را در رشتۀ فلسفۀ علوم تربیتی در «دانشگاه کلمبیا» (آمریکا) سپری کردهاند.
به نخستین تاریخی که در ارتباط با ایشان برمیخوریم سال 1310 است؛ در این سال، ایشان پس از بازگشت به ایران بعنوان دانشیار علوم تربیتی در دانشسرای عالی تهران مشغول به کار میشوند و بعد دومین تاریخ، سال 1313 است که ایشان به همراه اساتید دیگری همچون دکتر «محمدباقر هوشیار» و دکتر «عیسی صدیق» رشتۀ علوم تربیتی در ایران را در نخستین سال تأسیس دانشگاه تهران پایهگذاری میکنند. و نهایت اینکه «سیر تمدن و تربیت در ایران باستان» از مهمترین آثار علمی ایشان است [سایت تربیتنیوز].
به این قرار ملاحظه میفرمایید که شهرت و اهمیت ایشان بیشتر در علوم تربیتی است تا «جامعه شناسی»؛ واضحتر اگر بگویم ایشان در اصل جامعهشناس نبودهاند با این حال ما همین که ایشان بعد از خروج «ویل هاوس» از ایران همت نموده تدریس درس «علمالاجتماع» را پیگرفتهاند تا این پرچم نوبرافراشته در ایران به دست اهالیاش برسد صمیمانه پاسشان میداریم! ذکر نامی از ایشان و اختصاص یک بخش کوتاه به ایشان حداقل کاریست که میتوانیم در حق ایشان انجام بدهیم! روح این استاد شاد و یادش گرامی باد!
نتیجه: دکتر «اسدالله بیژن» را بعنوان «نخستین مدرس ایرانی» درس جامعه شناسی در ایران به یاد داشته باشیم.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن
[ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش دوم
در وضعیت گلخانهای
فوکو یک نمونه آزمون شگفتانگیز برای نظریۀ «فرآیند متمدن شدن» الیاس است. او فرآوردۀ جامعهای بود که الیاس آن را بعنوان نمونهای اصلی از جوامعی معرفی کرده بود که این فرآیند در آن در حال عملیاتیشدن بود. فوکو از یک خانوادۀ سنتی مایهدار متعلق به یک طبقۀ سنتی مایهدار بود و در یک بخش سنتی مایهدار در فرانسه بنام «پواتیه» - شهری کوچک در ایالت «میلیو» (فوکو 1996، 371) واقع در سیصد کیلومتری جنوب غربی پاریس زندگی میکرد. پدر فوکو یک جراح بسیار برجسته در منطقه بود؛ او خود پسر یک جراح بود که با دختر یک جراح هم ازدواج کرده بود و میخواست پسرش فوکو هم یک جراح شود.
زمانی که کتاب «فرایند متمدنشدن» الیاس در سال 1939 منتشر شد فوکو فقط سیزده سال داشت. در آن زمان اگر او این کتاب را میخواند، که به احتمال قریب به یقین نخواند، شاید این بخش از آن را بسیار درخور شرایط شخصی خود مییافت: «بطور دقیق، این یعنی ترس از دست دادن حیثیت و اعتبار موروثی متمایزی . . . که تا این روز نقش تعیینکنندهای در شکلدادن به قواعد رفتاری غالب داشته است. و دقیقاً این ترسها ... هستند که بطور ویژه زمینه را برای درونیسازی فراهم میسازند؛ این نوع از ترسها بمراتب بیش از ترس از فقر یا گرسنگی و یا خطر جسمانی مستقیم، بواسطۀ تربیت، در ذات اعضای طبقاتی از این قبیل ریشه میدوانند و در قالب یک دغدغۀ باطنی، افراد را تقریباً بطور خودکار، مستقل از هر گونه دخالت دیگران، تحت فشار فوقالعادۀ فراخود به یک نظام آموختهشده متصل میسازند.
پیوسته دلواپسی والدین اینست که آیا فرزندشان معیارهای رفتاری طبقهای که درآنند و یا حتی طبقات بالاتر را کسب خواهد کرد یا نه؟ و آیا خواهد توانست حیثیت و اعتبار خانواده را حفظ کرده و افزایش دهد یا نه؟ . . . دغدغههایی از این نوع، کودک را از نخستین سالهای زندگیاش دربرمیگیرند . . . آنها بطور مداوم آب در آسیاب این دغدغۀ باطنی میریزند و با تشدید و تقویت آن سعی میکنند رفتار و احساسات کودک رو به رشد را همواره در محدودۀ تعیین شده نگهدارند و او را چه بخواهد چه نخواهد به یک معیار مشخصی از شرم و خجالت، یک لهجه و یا یک رفتار خاص مقید سازند.» (الیاس 1994a، 521-2)
فوکو بعنوان یک کودک، خود را از دو سو در محاصرۀ فشارها و تقاضاهای تأدیبی از این دست احساس میکرد: یکی جهان خارج و دیگری سائقههای درونی و روانی خود. بعدها او خود به یاد میآورد که «التزام به صحبت و گفتگو با مهمانان . . . برایم خیلی عجیب و غریب و خستهکننده بود. من اغلب تعجب میکردم که اصلاً چرا افراد مجبورند صحبت بکنند». فوکو در مدرسه گوشهگیر بود و همیشه سرش در کتابش بود.
از طرفی، اوضاع در پواتیه هم بسیار ناراحتکننده بود. تعصبات مذهبی، حسادتهای طبقاتی، جنگ جهانی و اشغال کشور توسط نازیها (بعد از 1940) همه و همه باعث افزایش تنشهای اجتماعی و روانی شده بودند. از اینها گذشته، خود فوکو هم تنشها و برخوردهای خاص خود با پسران هم سن و سال خود را داشت. در کل، این وضعیت محیطی به او آموخت که "شیوههای بسیار مختلفی برای صحبت کردن وجود دارد همچنانکه اشکال متعددی از سکوت کردن وجود دارد". بعنوان مثال، او دریافت که برخی از انواع سکوت ... بر خصومتهای بسیارتند دلالت دارند در حالی که برخی دیگر ... متضمن دوستیهای عمیق، تحسینهای عاطفی و حتی عشق هستند (فوکو 1996، 371).
میان فوکو با این زمینۀ زندگانی قابل تأملاش در پواتیه و الیاس و زمینۀ زندگانیاش در چند دهۀ پیش در برسلاو برخی شباهتهای جالب وجود دارد؛ با این وجود، در حالی که خانوادۀ الیاس برای او یک محیط نسبتاً امن و دلپسند فراهم ساخته بودند و او از این وضع خرسند بود فوکو علیرغم امکانات رفاهی که خانوادهاش داشت عملاً خود را در یک محیط طاقتفرسا و خفهکنندهای شبیه یک گلخانه درمییافت!
هرچه بود این سالهای اولیه یک خودانضباطی بزرگ به فوکو ارزانی داشت. آثاری که او ارائه داد در حقیقت پاسخهای معاندانهای بود بر علیه فشارهای شکلدهندهای که جامعه و فرهنگ پیوسته بر ابدان و اذهان ما وارد میسازند. او بر آن بود تا به هر شکل در برابر این فشارها بایستد و دست آنها را برای خاطر آنچه که هستند روکند. در نهایت این فرآیند او را یاری کرد تا سائقههای درونی خود بویژه تمایلات همجنسگرایانه و اشتیاق به خودکشیاش را بازیابد.
پایان بخش دوم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
From:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی ایران - بخش اول Sociology Of Iran
حسین شیران
اگر میخواهید بدانید که جامعه شناسی در ایران کی و کجا و توسط چه کسی یا کسانی آغاز شد - در حد پیگیریهایی که در این خصوص داشتم - باید بگویم که نخستین بار توسط یک جامعه شناس آلمانی بنام «ویل هاس Will Hass» بود که تدریس جامعه شناسی در ایران آغاز گردید. این اتفاق میمون و مبارک در سال 1313 شمسی اتفاق افتاد. این سال، سال تأسیس «دانشگاه تهران» است.به این اعتبار میتوان گفت که «جامعه شناسی» در ایران سابقهای همپای «دانشگاه» در ایران دارد. البته در این زمان هنوز عنوان «جامعه شناسی» وضع نشده بود و درسی که «ویل هاس» داشت تحت عنوان «علمالاجتماع» آن هم در «دانشکدۀ ادبیات» تدریس میشد. بنا به گزارش دکتر «منوچهر محسنی» (1362) در کتاب «جامعه شناسی عمومی»اش این درس بعد از خروج «ویل هاس» از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» واگذار شد. بعد از این بود که بتدریج زمینه برای وقوع اتفاقات اساسی در خصوص علم جامعه شناسی در ایران فراهم گشت.
نتیجه: سال 1313 را بعنوان سال آغازین برای شروع علم «جامعه شناسی» در ایران در نظر داشته باشیم.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن
[ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش اول
فرار بزرگ
در دوم دسامبر 1970 پلیس ضد شورش فرانسه در مقابل لفت بانک پاریس در حال عملیات بود. در این هنگام «میشل فوکو» در دانشگاه سوربن در مقام استاد تاریخ نظامهای اندیشه سخنرانی داشت. هر کس که برای شنیدن سخنرانی او میرفت مجبور بود که از محاصرۀ افسران یونیفورمپوش و ماشینهای پلیس عبور کند. سرانجام فوکو در پشت کرسی خطابه ظاهر شد. او مردی چهل، چهل و پنج ساله بنظر میرسید با سری کاملا تراشیده. توصیف خبرنگار لوموند از او چنین بود: «شخصیتی بیمو، با رنگی استخوانی، منِشی بودایی، نگاهی اهریمنی، ... . سخنرانی او همچون کار یک بندباز، بسیار خیرهکننده بود (میلر 1993، 183).
آن روز در پاریس یک مسألۀ دانشجویی هم اتفاق افتاده بود. البته حضور پلیس بخاطر سخنرانی فوکو نبود با این وجود همه سعی داشتند میان سخنرانی او در داخل تالار و حضور پلیس و صحنههای پر سر و صدایی که از خارج تالار به گوش میرسید ارتباطی پیدا کنند. فوکو سابقۀ مواجهه با پلیس و گاز اشکآورش را داشت. حدود یک سال پیش زمانی که او به همراه تعدادی دیگر در محوطۀ اصلی ساختمان دانشگاه وینسنس در حومۀ پاریس تجمع کرده بودند وقتی پلیس تلاش کرد آنها را از آنجا بیرون کند، فوکو و چند تن دیگر به پشت بام ساختمان اداری گریختند و بعد از آنجا بر سر افسران پلیس آجر پایین انداختند. ...
فوکو یک متفکر و یک مجری عملگرا بود. در تمامی این نقشها او استاد مسلم به چالش کشیدن و توطئه کردنهای غیرمنتظره بود. او یک بار صحنۀ سخنرانی خود را با صحنۀ یک نمایش قیاس کرد و گفت: "نسبت من با شنوندگان شبیه نسبت یک بازیگر و یا آکروبات است". افزون بر این میتوان او را یک فراری حرفهای هم دانست. میان او و «هری هودینی» شباهتهای زیادی وجود دارد. او و هودینی هر دو در گردآوردن جمعیت دور خود بسیار حرفهای بودند. هر دو مشتاق راهانداختن هلهله و هیاهو بودند. هر دو هم در پنجاه سالگی و در اوج شهرت خود از دنیا رفتند.
و فقط این نبود؛ فوکو و هودینی هر دو دلبستگی عمیقی به فنون فرار داشتند: هودینی فرارهای فیزیکی و فوکو فرارهای روحی و روانی! شصت سال پیش، تنها چندصد متر دور از جایی که فوکو حالا داشت سخنرانی میکرد، هودینی در حالی که فقط یک لباس شنا بر تن داشت با یک جفت دستبند آهنی که با زنجیر به گردنش بسته بودند توانسته بود یهو خیز بردارد و از میان در رود و بطور معجزهآسایی، آنگونه که بعدها معلوم شد، جان سالم هم بدر ببرد. با این کار، هودینی به دنیا نشان داد که میتوان از دست دستبند هم فرار کرد و حال فوکو میخواست به مخاطبانش بفهماند که آنها هم میتوانند از دست زندان جامعه فرار کنند!
ضرورت «فرار بزرگ» از «زندان بزرگ» در قلب دیدگاه فوکو قرار دارد. این زندان یک زندان فیزیکی نیست، شبیه تیمارستانهای قرن هجدهمی هم نیست بلکه یک زندان ذهنی و روانی است که در آن انسان در قبضۀ قلادۀ تنگی از جنس «خود» گرفتار است! میدانید این قلادۀ تنگ کی و کجا دور گردن ما ساخته و پرداخته میشود؟ درست در لحظاتی که مثلاً ما در یک رستوران هستیم و به منوی غذا مینگریم یا در یک زمین بازی هستیم یا بر سر کلاس درس یا محیط کار و یا هر جای دیگری نظیر این و بعد در همۀ اینها به این میاندیشیم که چه چیز درست و شایسته است!
در واقع این مطالبۀ نظم و انضباط است که ما را در قالب یک کودک، یک شاگرد، یک بیمار، یک سرباز، یک رفاهطلب و یا چیزی شبیه اینها درمیآورد. در زمان آموختن تمامی این نقشها ما به این میکوشیم تا شیوههای گفتمانی و روالهای معینی را برای تفسیر و مواجهه با جهان در گفتار و پندار خود پذیرا باشیم. زمانی که جامعه به ما یک «خود» (یک هویت، یک احساس که بودن) عطا میکند دیگر متفاوت و غیر از آن بودن بسیار دشوار میگردد. زانپس این مفروضات و این عادات جاسازی شده در گفتار و پندار ما هستند که احساسات و ادراکات ما از واقعیت را بشدت تحت تأثیر خود قرار میدهند.
هدف فوکو به چالش کشیدن این فرآیند بود. او میگفت که ما با کمی تهییج شدن و قدری خطر کردن میتوانیم «خود»های تحمیلشده از سوی جامعه را پس بزنیم و به این ترتیب قلادههای دور گردنمان را بشکافیم و انرژی انفجاری و غیرقابل پیشبینی محبوس در زیر آن را آزاد سازیم و به خودهای حقیقیمان اجازۀ سخن گفتن بدهیم. این شکل از گفتار میتواند چالشگر، خلاق، خشونتبار، غیرمنتظره و مخل و یا به عبارت دیگر، یک تهدید برای نظم باشد. در نظر فوکو این تهدید باعث ترس همۀ افراد و مؤسسات و تمایل آنها به حفظ نظم میشود و خود اینچنین میشود که گفتمان، همچنان در قید زنجیرها باقی میماند.
ما مجبور هستیم که از قواعد دستور زبان تبعیت کنیم، با سبکهای خاص استدلال انطباق داشته باشیم، به دنبال موضوعات تحقیقاتی خاص بگردیم، از دیگران دوری کنیم و مواردی از این قبیل. تحت سلطۀ این رژیم، هر متن و مرجع منتشر شده باید بوضوح نویسندۀ مشخص خود را داشته باشد و مستقیماً در مقابل آن مسئول باشد و در صورت لزوم مورد مجازات هم قرار بگیرد. مأموریت فوکو این بود که بر علیه این اجبارها جنگی بیفروزد، فرار از زندان فرهنگ را تبلیغ و توصیه کند و قدرت خطرناک و رام نشدنیای را به گفتمان بازگرداند. این بود پیام آن سخنرانی!
پایان بخش اول
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
:From
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی پیکره ای چندپاره
حسین شیران
در نوشتار پیشین چنین آمد که برخی بر این گمانند که جامعه شناسی بیش از آنکه علم باشد و یا علم بنماید مجموعه ای از نظریات است؛ آنهم نه نظریاتی همسو و همیار بلکه نظریاتی مختلف المنظر و غیر همسو که اغلب در وضعیت تقابل و گاهاً تضاد با یکدیگر بسر می برند و در یک کلام اگر که خلاصه کنیم باید که بگوییم در مجموع همگریزی شان از هم آیی شان بیشتر است! بهرحال چه بپذیریم و چه نپذیریم این خرده ایست که بر جامعه شناسی گرفته می شود! در توضیح این خرده که بعقیدة من بحق هم بر جامعه شناسی وارد می شود همینقدر بگویم که عموماً تصور ما از علم (Science) مجموعه شناختهایی منظم و دقیق و البته "موافق باهم" است که فراتر از "سطح افراد" و گروهها باشد و درکل اصول و چارچوبی معین را برای مطالعه و تبیین موضوعی مشخص ارائه دهد.
در حوزة جامعه شناسی می دانیم که از این نظر چندان در وضعیت مطلوبی بسر نمی بریم چه هنوز به آن نظم و دقت و توافق لازم در تبیین موضوع مورد نظر خویش دست نیافته ایم و هنوز شناختهای ما با مراتبی از تأخّر بسته به افراد و گروهها می باشد و هم از اینروست که مدام از نظریه و نظریه پرداز و مکاتب مختلف سخن می گوییم و البته این چیز غریبی نیست و در محاورات و ارتباطات روزمره هم بکرّات با چنین روالی مواجهیم؛ آنجا که راستی و قطعیت خبری در حد بالایی باشد با اطمینان خاطر می گوییم که فلان واقعه اتفاق افتاده است و با ارائة شواهد و دلایلی خویشتن به تصدیق و تبیین آن می کوشیم اما اگر خبر از قطعیت لازم برخوردار نباشد متزلزل و "پاپس کشانه" می گوییم که واقعاً نمی دانیم! "فلانی" می گوید که آن واقعه اتفاق افتاده است! یعنی اینگونه توافق و اطمینان خود را از پشت خبر بر می داریم و در هر صورت راست و دروغش را به پای گوینده اش می گذاریم!
در حوزة علم هم چنین است؛ شناختهای با قطعیت بالا بهرحال از سطح فرد و گروه بالا می روند چه با مراتبی از تواتر مورد توافق عموم واقع شده و در نهایت جزو اصول قلمداد می شوند اما شناختهای با قطعیت و توافق پایین همچنان در سطح فرد یا گروه باقی می مانند تا با "شناختهای تکمیلی" که همیشه از راه می رسند یا به سطح اصول فرا خیزند و یا از سطح گمان نیز فرو غلطند!
علم را دو پر، گمان را یک پر است ناقص آمد ظنّ، به پرواز ابـتر است
چون ز ظنّ وارست علمش رو نمود شد دو پر آن مرغ یک پر، پرگشود (مثنوی دفتر سوم)
عموم تبیینهای ما در جامعه شناسی از جانب نظریاتی است که هنوز از سطح افراد فراتر نرفته اند و این همچنانکه گفتیم بخاطر آنست که به آن قدرت و قطعیت لازم برای تبیین گری واقعیت هنوز دست نیافته اند؛ اینست که می بینیم مثلاً روش شناسی مردمنگارانه همچنان بسته بنام گارفینگل است یا در جامعه شناسی پدیده شناسی مدام صحبت از شوتس است و یا در نظریه تبادل هنوز هم که هنوز است می گوییم که هومنز چنین گفت و چنان می گوید! و یا مصادیق دیگر حتی در حوزه های دگر! بی گمان این رویکردهای نظری عاری از حقیقت نیستند چه هرگز در برابر اندیشه های انتقادی و استدلالی که روزبروز قدرتمندتر و کوبنده تر می شوند دیری دوام نمی آوردند! اما مسئله ای که هست اینست که در هرحال اینها هرکدام تنها بخشی از موضوع را فرا گرفته و بخشی دیگر را فرو گذاشته اند و دقیقتر اگر بگوییم تنها بخشی کوچک از موضوع را گرفته و بخشی بزرگ را وانهاده اند! و مسئله ای مهمتر از آن اینکه هرکدام سخت بر موضع خویش پافشاری می کنند و از گفتة خویش کوتاه نمی آیند و اینگونه عرصه را هم بر خود و هم بر دیگران تنگتر می سازند!
و مسئله ای بازهم مهمتر از آن اینکه حتی متأخّران هم که می آیند یک به یک خواسته و ناخواسته بر این گود نابسامان می لغزند و سرانجام در معرکة گریزگری، یا جانب اینرا می گیرند یا جانب آنرا و یا هیچکدام و یا هر دو را! در این میان تنها این کش و قوس است که بسی زیادتر می شود و این حرف و حدیث است که بسی درازتر می شود! از اینروست که می بینیم جامعه شناسی بجای آنکه "قد برافرازد" و بالغتر گردد تنها شکمش پر می شود و روزبروز "چاقتر" و خپلتر می شود! اگرچه اگوست کنت بعنوان بنیانگذار علم جامعه شناسی آنرا آخرین علمی قلمداد کرد که ظهور می کند و بعنوان "پیچیده ترین" دانش بشری بر پیچیده ترین جلوه های حیات بشری دلالت خواهد کرد- البته با طرح و توانی برخاسته از "اثباتگرایی او"، اما در ادامه دیدیم که جامعه شناسی تنها در حصار و انحصار دانش پوزیتیویستی او باقی نماند و بعدها متفکرانی دگر با اندیشه ها و طرحهایی دگر به میان برخاستند و هریک بنحوی بازهم بر پیچیدگی پیچیده ترین موضوع معرفت بشری افزودند آنگونه که اینک ما در حوزة نظری جامعه شناسی عملاً با شناختهایی پاره پاره و پراکنده مواجه هستیم که چندان هم زیر یک سقف بردنی نیستند و عجب اینکه هرکدام با "گامهایی استوار" رو بسویی دگر می تازند و با "دستانی تفرقه ساز"، ساز ناکوک خویش را می نوازند!
برخی سنگ "کنشگر" را به سینه می زنند و خانة "ساختار" را خراب می خواهند! برخی دگر از سختی ساختار می گویند و چوب کنشگر را به حراج می گذارند! برخی هم از سر "آشتی خواهی" دست هردو را می گیرند و آخرش روی یکی را می بوسند! برخی هم همچو هومنز از هردو می زنند و خویش می برند و خویش می دوزند! برخی به کل می گرایند و برخی به جزء! برخی از جبر می گویند و برخی از آزادی! برخی از تبیین می گویند و برخی از تفهیم! برخی از روش می گویند و برخی از ارزش! از اینروست که ناگزیر با نهایت خویش آزاری و دل ناخواهی اطلاق استعارة "پیکره ای چندپاره" در مورد جامعه شناسی را روا می دارم!
تازه این از بطن و متنش و آن از نمود علمی اش که حتی بر سر تعریف خود جامعه شناسی هم توافق چندانی میان صاحبنظران بچشم نمی خورد و اگرچه می دانم که بحق این عدم توافق را به ماهیت چند بعدی و کیفیت چندگانة خود موضوع مورد مطالعه یعنی "حیات اجتماعی انسان" ربط می دهند و در هر صورت آبی بر آتش فروزان خویش می ریزند و تسکینی بهر دل سوزان خویش می جویند اما واقعیت اینست که نه فقط بر سر تعریف جامعه شناسی بلکه بر سر موضوع و قلمرو و هدف و حتی روش آنهم توافق کلی وجود ندارد! و جز اینها چه هستند که علم بودن و یا نبودن یک مجموعه شناخت را تعیین می کنند؟!
اینست که جامعه شناسی که بهرترتیب از زیر بار سنگین بحثهای کلان فلسفی و معرفت شناسانۀ دیروز که بشدت بر سر هر کدام از موارد فوق جاری بود وارسته است همچنان با این چالش روبروست که تبیین گری اش هنوز از سطح نظریه فراتر نرفته است! براستی اینها همه نشان از چه دارند؟ آیا راهی که برگرفته ایم درست بر گرفته ایم؟ آیا تا اینجا که از آن راه پیش آمده ایم درست آمده ایم؟ آیا زینپس هم باید از آن راهی برویم که پیشینیان از آن آمده اند؟ آیا هر آن اصلی که باید می گرفتیم برگرفته ایم؟ آیا این موضوع به تمامی همانیست که باید می گرفتیم و این راه همانیست که باید در پیش می گرفتیم؟ آیا در این راهی که آمده ایم جانب همه چیز و همه کس را گرفته ایم؟ آیا بهتر آن نیست که از این "کورمال کاویدن" حیات جمعی خویش اندکی دست نگهداریم و تأمل پیشه سازیم و در بود و نمود خویش باز اندیشیم؟
بهرحال هرچه است مسلّم اینست که آن "روشنی تمام تابی" که باید برآید و برکلیت موضوع بتابد هنوز از مشعل نسبتاً نوفروزان جامعه شناسی ساطع نمی شود و آن شاه دانه ای که باید پیدا شود و این دانه های پراکندة تسبیح را گرد هم آورد هنوز نمایان نشده است و اینک ناگزیر با این دانش پاره پاره و با آن دانه های پراکنده اش می سازیم تا آن زمان فرا رسد و آن پاره ها سوی هم آیند و در قالب یک روح و تن، پیکری رشید و رعنا سازند بر فراز دانش امروزی و مسلط بر نابسامانیهای روزافزون جوامع بشری!
ما حالیا در حوزة جامعه شناسی در گیرودار آن "پیل آزمایی" معروف هستیم که مولوی در دفتر سوم مثنوی به شرح منظومش همت گماشته است؛ چه در دیرکرد آن "نور تمام تاب" و فقدان آن "دیدة دریانگر" که دیر یا زود باید از راه برسد و هنوز نرسیده است، موضوعی پیل آسا برگرفته ایم که بسی بر گُردة اندیشة حال و حاضرمان سنگینی می کند و لاجرم بر زمینش نهاده ایم و در تاریکی ناخواستة امروزمان هر یک بر گوشه ای از آن دست می گذاریم و خیال بافانه از تمامیت آن سخن می گوییم و قاطعانه بر کلیت آن حکم می رانیم؛ نظری بر این منظومه بیفکینم تا بعد! (در متن منظومه تأکیدها از نگارنده است):
پـیــلی انــدر خــانـة "تــاریک" بــود عــرضه را آورده بـــودنـدش هــنود
از بــــرای دیــدنـش مـــردم بــسی انــدر آن ظـلمت هـمی شد هر کـسی
دیــدنش با چـشم چـون ممکن نبـــود انـدر آن تـاریـکیَش "کـف" می نـمود
آن یــکی را کـف به خـرطـوم اوفــتاد گـفت چـون نـاودان اسـت این نــهاد!
آن یــکی را دست بـر گـوشـش رسـید آن بـر او چـون بادبیــزن شــد پدید!
آن یــکی را کـف چـو بـر پایـش بسود گـفت شکل پـیـل دیدم چون عــمود!
آن یــکی بــر پـشت او بـنـهاد دسـت گفت خود این پیل چون تختی بُـدست!
هـمچـنین هرکـس به جـزوی که رسـید فـهم آن می کـرد هـرجـا می شـنـیـد
از "نـظرگه" گـفـتشان شـد "مختـلف" آن یــکی دالـش لـقـب داد این الــف
در کـف هـرکـس اگر "شـمـعی" بُـدی اخــتـلاف از گـفـتـشان بـیرون شـدی
چشم حسّ همچون کف دستست و بس نـیست کـف را بر هـمه ی او دستـرس
چـشـم دریـا دیـگـرسـت و کـف دگـر کـف بـهـل وز "دیـدة دریــا" نـــگر!
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, جامعه شناسی جامعه شناسی
[ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی در تنوره داغ ارزیابی Sociology In The Hot Flue Of Evaluation
حسین شیران
برخی بر این باورند که جامعه شناسی بیش از آنکه علم باشد نظریه است و بر این نظر چنین اصرار و استدلال می ورزند که در تاریخ صد و هفتاد و چند سالة این علم- یعنی دقیقاً از زمانیکه واژة جامعه شناسی بر زبان اگوست کنت جاری شد تاکنون، چیزی بیش از چند نظریه و مکتب از این علم دیده نشده است. راستش را بخواهید تاحدودی راست هم می گویند! جامعه شناسی - دستکم تاکنون، جز مجموعه ای از نظریات و مکاتب چیزی بیش نبوده و هنوز هم نیست! تازه این یک روی قضیه است و روی دیگرش که بسی شنیدنش از آنهم ناگوارتر است اینست که حتی بین این چند نظریه هم- که خوشبختانه یا بدبختانه از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمی کنند، آن اتحاد و وفاق لازم برای علم بودن و یا حداقل علم نمودن بطور مشخص بچشم نمی خورد! این دیگر چیزیست که ما اندرونی ها بخوبی از آن آگاهیم و هیچ جای نفی و انکاری هم در این میان وجود ندارد.
در زبان آذری ضرب المثل پرمغزی وجود دارد بدین مضمون که "چشم مردم ترازوست" (Elin Gozi Tarazidir)؛ در خود جامعه شناسی هم چیزی نزدیک به این مثل داریم و آن مفهوم خود آیینه سان کولی می باشد؛ مطابق ایندو مفهوم ما دیگر می دانیم که برای اینکه خود را بهتر بشناسیم و در واقع تصوری نزدیک به حقیقت از خود داشته باشیم بهتر است که به انعکاس خویشتن در چشم دیگران نیز بیندیشیم و به بیانی دیگر حداقل گاهگداری هم که شده، بود و نمود خویش را از بیرون نیز به تماشا بنشینیم! پس چه نیکوست که در مورد و در حوزة خویش هم این دانستة ارزشمند خود را بکار ببندیم و با دست زدن بچنین عمل بابرکتی شاید که درک صحیحی از وجود و موجودیت خویش بدست بیاوریم!
بله، جامعه شناسی از سال 1839 که رسماً عنوانش بر سر زبانها افتاد تاکنون جز همان چند نظریة انگشت شماری که می گویند چیزی بیش نیندوخته است و چندان ببار علمی خویش هم نیفزوده است! پوزیتیویسم - مارکسیسم - ساختارگرایی - کارکردگرایی - کنش متقابل نمادین - نظریه تبادل - جامعه شناسی پدیده شناختی و روش شناسی مردمنگارانه و حتی فمینیسم آن چند نظریة مورد اشاره می باشند که دیگر همة آنها که سری در جامعه شناسی دارند آنها را خوب می شناسند؛ چرا که تاریخِ نه چندان دراز جامعه شناسی کلاً صرف شرح ظهور و فراز و نشیبهای این چند نظریه و نظریه پردازان و موافقان و مخالفان آنها گشته است و بر این اساس اگر که بگوییم بیشتر با "تاریخ ادبیات" یا "تاریخ تذکرة جامعه شناسی" مواجهیم تا تاریخِ خود جامعه شناسی چندان بیراه نگفته ایم! چه هرآنچه تحت عنوان جامعه شناسی رخ داده است بیشتر حول و حوش این نظریه ها بوده است و از اینروست که چه بخواهیم و چه نخواهیم علم جامعه شناسی در نظریه ها و تاریخ جامعه شناسی هم در "تاریخ نظریه ها" خلاصه می شود و یا بهتر بگوییم خلاصه می کنند!
تازه این چند نظریه هم مختص و محدود به خود جامعه شناسی نمی باشند و حتی برخی مانند مارکسیسم و فمینیسم را بجرأت می توان نظریه ای در چارچوب جامعه شناسی قلمداد کرد و همچنانکه برخی بدرستی اقرار کرده اند اصولاً اینها را بهتر است که نظریاتی در کنار جامعه شناسی بحساب بیاوریم تا در متن آن. ضمن اینکه برخی دیگر از آنها هم از خاستگاهی دیگر به جامعه شناسی راه یافته اند و در بستر آن رشد و توسعه یافته اند مانند کارکردگرایی که از مردمشناسی وام گرفته شده است یا ساختارگرایی که در اصل از زبان شناسی نشأت گرفته است؛ اگرچه مبانی نظری هردو را می توان در کارهای کنت و دورکیم پیدا کرد. همچنین می توان به جامعه شناسی پدیده شناختی اشاره کرد که شوتس بر پایة پدیده شناسی فلسفی هوسرل به بنای نظری آن توفیق یافت و حتی روش شناسی مردمنگارانه که آنهم بنحوی ریشه در کارهای هوسرل داشت چه گارفینگل بعنوان بنیانگذار این نظریه بطور غیر مستقیم یعنی بواسطة شوتس از افکار هوسرل بهره برد و یا نظریة تبادل که ارتباطش با نظریة رفتارگرایی اسکینر بر هیچ کس پوشیده نیست.
در اینجا هدف خرده گرفتن بر این روند و یا غیر اصیل جلوه دادن تفکرات جامعه شناسی بعنوان یک علم تقریباً نوپا نیست؛ هرگز! بده بستان علمی و میان رشته ای شرطی است اساسی در تداوم حیات اندیشه ها و در این عرصه همانند عرصة واقعی زندگی اجتماعی هیچکس بی نیاز از دیگری نبوده و نخواهد بود و هیچ کس را توان اینکه در هر دو حوزه یعنی نظر و عمل به تنهایی راه بجایی ببرد وجود ندارد. مادامیکه افراد بهم بسته و وابسته باشند افکار هم بهم بسته و وابسته خواهند بود! نه از این منوال گریزی هست و نه اصلاً بنفع انسان است که از آن بگریزد و اسپنسروار در اوج عزلت خویش بی نیاز از اندیشة دیگران به تفکر بپردازد!
حیات و رونق اندیشه ها بی گمان در دست بدست شدن آنهاست همچون "مشعل المپیک" که مدام دست بدست می شود تا مبادا با رفتن و یا افتادن یکی، گرمی و روشنی اش فرو کشیده شود! همه اندیشة هم را می خوانند و از همدیگر الهام و نیرو می گیرند و این مسئله تنها بموارد فوق محدود نمی شود و در مورد کسان دیگری هم صدق می کند؛ چه مارکس هم در تأسیس مکتب مارکسیسم از اندیشه های هگل و فوئرباخ و برخی دیگر الهام گرفت؛ یا هومنز به تأثر از مید و وی با الهام از فلسفة عملگرایانی چون جان دیوئی بود که نظریه کنش متقابل نمادین را عرضه کرد! و یا خود کنت تحت تأثیر طبیعت گرایان و علم گرایان متقدم بر خویش بود که هم پوزیتیویسم و هم جامعه شناسی را پایه گذاری کرد.
پس در این نکته نه ضعفی هست و نه تردیدی! بعبارتی صحبت بر سر وام گرفتن اندیشه یا باصطلاح دست بدست شدن مشعل نیست بلکه بر سر پیشبرد آنست یعنی که باید دید از وقتی که این مشعل در دستان جامعه شناسی جای گرفته است تاکنون، کار تا کجا پیشرفته است و گرمی و روشنی مشعل تا کجا فراکشیده شده است! این یک مسئله است و مسئلة دیگر در مورد تضاد و تقابل موجود در میان این چند نظریه و به اصطلاح "مشعلداران" می باشد! می دانیم که نظریات جامعه شناسی اغلب در نقد و گاهی هم در ردّ نظریات دیگر بوجود آمده اند؛ مثلاً نظریة کنش متقابل نمادین با اتکا به الگوهای منظم و مشترک ذهنی در نقد و طرد نظریات الزام آور و کلان نگری همچون ساختارگرایی و کارکردگرایی و یا حتی مارکسیسم بپا خاسته است و یا نظریة تبادل در نقد و ردّ مبانی هر دو طرف یعنی هم ذهنگرایان و هم عینگرایان پا بعرصة وجود نهاده است و تمام اینها یعنی که یک گام مقدم بر ظهور این نظریه ها ما در حوزة اندیشه و نظر با خیل متفکرانی مواجهیم که درکل، وجوه اختلافشان بمراتب بیش از وجوه اشتراکشان می باشد!
البته صرف وجود این نقدها و طردها و اختلاف نظرها هم چندان جای ایراد ندارد و حتی از یک نظر امری مغتنم است چه از این رهگذر گاهی تبعات مثبتی هم عاید علم می شود؛ همچنانکه می دانیم ماکس وبر کلاً افکارش را در واکنش به نظرات مارکس ارزانی ما داشته است تا آنجاکه گفته شده است سنگینی "شبح مارکس" بر سر تمام آثار او احساس می شود! در عالم اندیشه این یک روند طبیعی بلکه الزامی است که نظریات در تعامل و تقابل باهم باشند و با نقد و ارزیابی متقابل یکدیگر نه تنها به رشد و توسعة هم کمک کنند بلکه زمینة ظهور نظریه یا نظریات تکامل یافته تری را هم فراهم سازند.
موضوع اینست که دقیقاً همین امر یعنی تبدیل "همسایی" ها به "همسازی" ها و ظهور نظریه ای کاملتر و فراگیرتر بهر دلیل هنوز در حوزة جامعه شناسی رخ نداده است و این چند نظریه همچنان در وضعیت تقابل و گاهاً تضاد بسر می برند و در نتیجه هنوز آن "شاه نظریه"ی جامعی که بتواند بنحو اکمل موضوع مورد مطالعه را از هر نظر مورد پوشش تئوریک قرار دهد ظهور نکرده است و همین مسئله زبان منتقدان را بلند و زبان ما را کوتاه کرده است که جامعه شناسی بیش از آنکه علم باشد نظریه است! در ارتباط با این موضوع جبهه گیریهای مختلفی بروز کرده است؛ برخی سازگارانه این تعدّد و تفرّق جهتگیریها را ناشی از ماهیت موضوع مورد مطالعه یعنی پدیده های جامعوی می دانند و در نتیجه آنرا امری عادی و اجتناب ناپذیر می شمارند و لاجرم نوعی تحمل و سازش را در پیش می گیرند! برخی دگر نومیدانه چنین اعتراف می نمایند که شکافهای میان رویکردهای نظری در جامعه شناسی گاهی چنان عظیم است که شاید هرگز از میان برداشتنی نباشند! و در مقابل برخی دگر امیدوارانه از دوران گذار می گویند و از ظهور نظریه ای قدرتمند در آینده ای نه چندان دور خبر می دهند!
اینک در این برهه بکدام سو باید گروید؟ آیا چاره اینست که با چندپارگی پیکرة جامعه شناسی یعنی همان چند رویکرد نظری بسازیم و بسوزیم و هر روز همانند دیروز منتهی با جمع بیشتری آن چند رویکرد نظریمان را فرا گیریم و فرا دهیم تا مبادا آن کمینه نور و گرمی چراغ جامعه شناسی هم خاموش گردد؟ آیا براستی تقابل و تضاد میان نظریات موجود در جامعه شناسی از میان بردنی نیست و نخواهد بود؟ بر این اساس آیا اینجا "پایان پیشرفت جامعه شناسی" است یا اساساً می توان امیدی داشت که جامعه شناسی بزودی به آن شاه نظریه موعود دست یابد؟
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
بزودی در جامعه شناسی شرقی خواهید خواند:
دنیای سکس و سیاست
داستان سلطه
انسان در جامعه
نقدی جامعه شناختی بر تبلیغات بازرگانی صدا و سیما
دوستداران سیاست نخوانند!
موقعیت فراز- موقعیت فرود
آواز زر (سیری ادبی- تاریخی بر پیدایش صهیونیسم)
در چهارراه شناخت
خداوندان توجیه
سرنوشت خدا در غرب و شرق
وقتی امپراتور بیمار است!
ساختار شناسی ما
مقیاس خداسنجی
پادشاهی اعداد
چرا دین و نه سیاست؟
زخم زمین
جامعه شناسی پیام و پیامبری
و مطالب جامعه شناختی دیگر ...
جامعه شناسی شرقی با تفکر و هویتی شرقی و موضعی مطلقاً مستقل، در راستای ترویج هم اندیشی در نزد نویسندگان دنیای مجازی برای طرح و نقد و بررسی مسائل جامعوی گوناگون کشور از دوستان صاحب نظر در زمینه های گوناگون (جامعه شناسی- روانشناسی- دین- فرهنگ- سیاست- فلسفه- تاریخ- علوم اسلامی و ... ) دعوت به هم اندیشی می نماید. دوستداران هم اندیشی می توانند مطالب مورد توجه خویش را جهت هم اندیشی با سایر دوستان به جامعه شناسی شرقی ارسال کنند. در ضمن در صورت تمایلِ دوستان، نام و وبسایت آنها در بخش " اسامی هم اندیشان" و "وبسایت هم اندیشان" درج خواهد شد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
نابرابريهاي اجتماعي Social Inequalities
حسین شیران
بخش سوم
از عارفی فرزانه پرسیدند کدام برتر است: به اندازه بخشیدن یا بی حساب بخشیدن؟ و در کمال شگفتی از وی که خود خدای بی حساب بخشیدن بود شنیدند: به اندازه بخشیدن! بی حساب بخشیدن همه چیز را از مسیر اصلی خود خارج می کند اما به اندازه بخشیدن همه چیز را به جایگاه واقعی خویش باز می گرداند. این گفته به مذاق علمای اخلاق خوش نیامد و دل بر پذیرش آن ننهادند. حتی مریدان و معتقدان وی هم چون آنچه شنیدند را با آنکه از او شنیدند همخوان ندیدند دم نزدند و لاجرم سکوت اختیار کردند! سکوتی تاریخی به درازای قرنها بلکه چهارده قرن! بله چهارده قرن! چون آن عارف فرزانه که مورد این سؤال واقع شد کسی نبود مگر علی امیر مؤمنان!
و بر این تقدیر بود که آن گفته ی نغز در روزگارانیکه عرفان و اخلاق بر زندگی بشریت سیطره داشت و عرفا و علمای اخلاق جز به خودسازی و حداکثر نجات فرد به فرد نمی اندیشیدند چهارده قرن در دل تاریخ مسکوت و معلق ماند و حتی عارف و عالمی چون سید رضی که خود از سلاله ی صالح آن عارف فرزانه بود سر از سرّ آن درنیاورد و جزو سخنان عجیب و غریب وی که نیاز به تفسیر دارد در آخر آخرهای نهج البلاغه جایش داد! بله بسی عجیب بود بر علمای اخلاق که چطور می شود آنکه از حق خویش می گذرد و هر چه دارد را به یک نگاه می بخشد با آنکه هر چه می دهد به صد حساب می کشد و به صد تراز می نهد نه به یک مقام بلکه در مقامی پایین تر هم باشد؟! و بر مریدان و معتقدان وی هم بسی عجیب تر که چطور می توان پذیرفت از کسی که خود استاد مسلم جود و بخشش باشد و بر برتری بی شائبه ی عدل بر جود فرمان دهد!
اما اکنون که فلسفه اجتماعی جا افتاده است و علوم اجتماعی یکی پس از دیگری رونق گرفته اند و عدالت اجتماعی مطلوب عالم گشته است می بینیم که چطور این سخن شگفت چون درّی درخشان که در دل شب پرده در شود از سینه ی تاریخ برون فتاده است و بر آفاق عقول و معرفت بشری درخشیدن گرفته است. امروز که اساس جوامع بشری بر قوانین و مقررات اجتماعی استوار است و فریاد برابری طلبی و برابر انگاری از هر گوشه ای از جهان به گوش می خورد ارزش و مفهوم این گفته و گوینده اش بمراتب روشن تر و مشخص تر می شود چرا که اساس همه ی آن مطلوب و مطالبات، خود بر عدالت Equity است و این عدالت مفهومی است کاملاً اجتماعی، ناظر بر همه ی افراد و دربرگیرنده عموم مردم. هم ایشان در ادامه ی آن گفتار نغز چنین افزوده اند که "عدالت اداره کننده ی عموم است و جود پدیده ای خاص"؛ یعنی با عدالت می توان جامعه ای را اداره کرد و با جود تنها می توان عده ای را شاد کرد.
عدالت دربرگیرنده ی همه است و جود فراخور عده ای خاص و در یک کلام عدالت پدیده ای اجتماعی است و جود پدیده ای انفرادی. و این تمام آن چیزیست که سالهای سال است دنیا با تمام توانش به خیال آن می جوشد و به کمال آن می کوشد! و اینچنین گفتار آن فیلسوف ناشناس در زمان خویش بعد از چهارده قرن تعبیر می شود و تحقق می یابد! پس چه خرده ای بر آنها که سر از گفتار فیلسوفی در نیاوردند که در حد فهم 1400 سال بعدش سخن می گفت و چه تأسفی بر تعلیق و تأخیر گفته ای که 1400 سال پیش از زمان خود عقول علمای زمان را به بازی گرفته است! "مردم دشمن آنند که نمی دانند [و نمی فهمند]" ! و این گفته ی بلند اقبال هم همسایه ی دیوار بدیوار آن گفته ی بلندمنظر است هم در نهج البلاغه و هم در عالم معنی! و دیگر عجب نیست حداقل آنها که دغدغه ی جامعه و زندگی اجتماعی دارند دیگر نهج البلاغه را از آخر و از آن سخنان عجیب و غریبش که شاید همه امروزی باشند مورد مطالعه قرار دهند و با روشنی دانش امروزی در سطر به سطرش تدقیق و تفحص کنند!
این میان گفتار را از آن جهت آوردیم که در بحث از نابرابریهای اجتماعی که موضوع این سلسله نوشتارهاست اساس بر برابریست و اساس برابری خود بر عدالت است؛ و عدالت یعنی به هرکس به اندازه ی استحقاقش دادن؛ آنچه در گفتار پسین می آید در ادامه ی همین بحث خواهد بود.
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, نابرابریهای اجتماعی
[ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]