«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»
نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith
بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran
بخش هشتم
✅ نیچه، هوسِرل و باشلار -۳
فوکو تلویحاً میان دو نوع ساختاریابی تمایز قائل میشود؛ در یک سو، «ساختاریابی هستی انسان» که بواسطۀ «مختصات بنیادی» جهانشمولی از قبیل تقابلگراییهایی همچون نزدیکی و دوری، روشنی و تاریکی و یا فراز و نشیب صورت میپذیرد و در سوی دیگر، «ساختاریابی شیوههای اجتماعی و روانی» در درون دورههای تاریخی خاص که بواسطۀ گفتمانهای نهادی خاص (بعنوان مثال، در مدارس، دادگاهها و درمانگاهها) صورت میپذیرد که با نفوذ در ذهن و روان افراد، آنها را تحت کنترل خود درمیآورد.
این دو نوع از ساختاریابی پیامدهای متفاوتی دارند. به باور فوکو، اشکال هنری حماسی، بزمی و غمانگیز به ما درک گستردهای از شرایط انسانی میدهند و در مقابل، گفتمانهای نهادی مدرنیته، گزینههای متعدد مربوط به هستی را مسدود ساخته و طیف وسیع امکانات لازم برای تجربة انسانی را محدود میسازند. با این حال، این بیشتر تصریحی است تا تلویحی. فوکو درصدد نیست تا به یک موضع فلسفی استادانه یا سازگار با نظریاتش در مورد ماهیت هستی (اینکه ساختارها چیستند و شیوهها چیستند؟) و یا ماهیت معرفت (اینکه ما چگونه "میدانیم" که اینها چیستند؟) دست یابد.
در کل، در او علاقهای به تولید یک «نظریه کلان» دیده نمیشود. مفاهیم نظری او در واقع یک نوع ابزارهای برش هستند- اسبابی سودمند برای تشریح «تجارب»اش. این ابزارها صرفاً برای کار بر روی این موضوع خلق شده و در ارتباط با آن هم گسترش یافتهاند. آنها تشکیل دهندة یک سیستم نیستند. در حقیقت امر هم فوکو مورخ سیستمهاست و نه خالق هیچ یک از آنها.
در اصل آنچه باعث تحریک و تهییج فوکو گشت دو پروژة مرتبط بهم بود- و اینجاست که ما دوباره به الیاس برمیخوریم؛ این دو پروژه عبارت بودند از: نخست، کشف چگونگی تحقق ساختیابی شیوهها از طریق پژوهش تاریخی در دورههای زمانی مختلف (به زودی در این خصوص بحث خواهد شد)؛ و بعد بیرون کشیدن و روشن ساختن بینش بنیادی خود در خصوص اینکه چه چیزی عمیقاً در زندگی بشر در معرض خطر است.
بینشها و یا به بیان دیگر مکاشفات در رابطه با چگونگی عملکرد جهان و بعد چگونگی تناسب آنها باهم، در نزد الیاس و فوکو متفاوت از هم دنبال شده است: در مورد الیاس، یک شیفتگی به تأثیر متقابل پیوستها و گسستها و یک درک قوی از جریانها و ضدجریانها و خروشها و ضدخروشهایی به چشم میخورد که جزر و مدها و گردابهای زندگی را شکل میدهند؛ و در مورد فوکو، یک دیالکتیک میان انواع فشارهای سرکوبگر و رهایی انفجارگونه دیده میشود.
با این حال، هر دو اندیشمند در هر دو چشمانداز مشابهتهایی باهم دارند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. الیاس یک بار اظهار داشت: «تجربة من اینست که بتدریج شاهد چیزی جدید هستم، چیزی که پیشتر نمیدانستم و از این جهت من در حکم یک سرمشق هستم: میتوانید آن را انجام دهید و این ارزش آزمودن و رنجیدن را دارد. این یک روش طبیعی برای کار یک دانشمند است. یکی که دارای یک مسأله است و یک روز از آن سر میدرآورد و میگوید که راه حل پیش من است. به هر حال یکی ممکنست هیچ اندیشهای در مورد آن نداشته باشد و یکی داشته باشد.» (الیاس 1994b، 75-6) .
پایان بخش هشتم
Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران
[ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]