جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

به کتابخانۀ جامعه شناسی شرقی خوش آمدید!

Wellcome to Oriental Sociology Library

📚 کتابخانه جامعه شناسی شرقی 📚

✳️ فرصتی برای مطالعۀ هر چه بیشتر ✳️

دانلود رایگان کتاب‌های جامعه شناسی

 


📚 کتاب نوربرت الیاس و نظریه اجتماعی مدرن: Norbert Elias and Modern Theory

نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault

 ✍️ دنیس اسمیت Dennis Smith

🔄 حسین شیران Hossein Shiran
 

دانلود رایگان کتاب نوربرت الیاس و میشل فوکو - دنیس اسمیت - حسین شیران - جامعه شناسی شرقی

 

🔽 دانلود 👇👇👇

دانلود رایگان کتاب نوربرت الیاس و میشل فوکو - دنیس اسمیت - حسین شیران

 


🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

 

بخش یازدهم

 


📙 زن‌ها و شوهرها
     در ابتدا، هیچ نشانه مشهودی از هم‌گرایی میان الیاس و فوکو به نظر نمی‌رسد. هر کس که جلد اول تاریخ جنسیت (چاپ اول، سال 1976، دو سال پس از کتاب «مراقبت و تنبیه») را در دست می‌گیرد، خیلی زود به این تصور می‌رسد که فوکو عمیقاً غیرمتعهد به تحلیل فروید از روان است در حالی که کتاب فرایند متمدن شدن الیاس عمیقاً متهعد به این تحلیل است.

 

     در حد این جلد، هدف و حریف فوکو شاید بیشتر مارکوزه است تا الیاس؛ با این وضع، نتیجه برای یک خواننده طرفدار الیاس بسیار منفی و ناخوشایند است. در این کتاب، فوکو به شدت به فرضیه سرکوب فروید حمله می‌کند و این طرح او که "عملکرد جامعه مدرن را می‌توان بر حسب کنترل‌های روان‌شناختی بر روی ابراز انگیزش‌های شهوانی توضیح داد" را هم رد می‌کند. با وجود این پس‌زمینه مأیوس‌کننده، هم‌گرایی قابل ملاحظه‌ای میان آثار الیاس و جلد دوم و سوم تاریخ جنسیت فوکو به ترتیب با عناوین استفاده از لذت و  مراقبت از خود وجود دارد. در این کتاب‌ها، فوکو به بررسی این پرسش که کدام جنبه‌های فعالیت جنسی در نظر فلاسفه و پزشکان در یونان و روم باستان مسأله بوده است پرداخته است.

 

     در این دو جلد، فوکو به کشف وجود یک صورتی از عقلانیت غیرسرکوبگر نائل می‌آید، صورتی که متفاوت از اراده به دانستن انحصاری‌ست که از طریق سلسله‌مراتب‌های حرفه‌ای و حکومتی بر مشتریان، زندانیان، سربازان، دانش‌آموزان و بیماران در درون جامعه انضباطی مدرن تحمیل می‌گردد. فوکو در کتاب «جنون و تمدن» (فوکو، 1967) برای این عقلانیت عمیقاً معیوب مدرن، در شیوه‌های عصر رنسانس یک جایگزین پیدا کرده بود آنجا که زنان و مردان، احساسات منطقی و حالات غیرمنطقی ذهن را بطور جدی بعنوان یک منبع بالقوه از حقیقت و یک چشم‌انداز مختلف در جهان در نظر می‌گرفتند. آنها منابعی برای غنی‌سازی بودند و نه برای تهدید.

 

     با این حال، در یونان و روم باستان الگوی دیگری برای ارائه وجود داشت. فوکو دریافت که بسیاری از شهروندان در آن جوامع قادر بودند در داخل محدوده تحمیل شده از وضعیت قدرت و دانش‌شان، به اجرای یک اخلاق مبتنی بر خودمداری منطقی بپردازند و به این ترتیب لذتی بی‌دردسر را پی‌بگیرند. یکی از یافته‌های کلیدی فوکو این بود که در طی یک دوره شش سده‌ای از قرن چهارم پیش از میلاد به بعد، همسران رومی‌ها بسیار قدرتمند شدند و روابط جنسی آنها بسیار سخت و تند و خویشتن‌دارانه شد. 

 

     همان‌طور که او یادآور می‌شود، «از تمام تأملات اخلاقی مکتوب دربارة فعالیت جنسی و لذایذ آن چنین برمی‌آید که در قرون اولیه عصر ما در برخی از زمینه‌‌ها سخت‌گیری و ریاضت‌کشی شدت یافته است. پزشکان نگران از تبعات عمل جنسی، بلادرنگ امتناع را توصیه می‌کنند و باکره ماندن را بر لذت‌بری ترجیح می‌دهند. فلاسفه هم هر گونه رابطه جنسی خارج از ازدواج را محکوم می‌سازند و وفاداری أکید میان زن و شوهر را بدون هیچ استثنائی توصیه می‌کنند (فوکو 1988a، 235).[19]

 

     در نظر فوکو، این تغییرات محصول تغییرات حادث در داخل ازدواج و در ساختار امپراتوری روم است. بعنوان مثال، ازدواج به طور فزاینده به یکی از دغدغه‌های حقوق عمومی بدل گشت. در همین حال، مشاغل دولتی به دست اقلیتی از شهروندان افتاد. شوهران طبقه بالا مستقیماً در امور عمومی درگیر نبودند. از قضا، الیاس هم در سال 1985 یعنی یک سال بعد از انتشار جلد دوم و سوم کتاب تاریخ جنسیت فوکو در مقاله‌ای با عنوان «تغییر توازن قدرت بین دو جنس» به این موضوع روی آورد. ...
  
                                                           

پایان بخش یازدهم


 

 

Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش دهم

 

برخی شباهت‌ها میان الیاس  و فوکو  (2)

     جایگزین دوم که هم الیاس و هم فوکو بر آن صحه گذاشته‌اند وضعیتی است که در آن «بی‌نظمی اجتماعی» با «بی‌ثباتی شخصیتی» درهم آمیخته می‌شوند. باز اینجا آن مسألۀ زمینه‌ای که پیش‌تر در موردش صحبت کردیم میان آنها جدایی می‌افکند. برای الیاس، بی‌نظمی و بی‌ثباتی شرایطی هستند که در مراحل اولیۀ "فرآیند متمدن شدن" غالب هستند و با تکمیل این فرآیند دیگر موجود نخواهند بود مگر اینکه جریان «فرآیندهای تمدن‌زدا» باعث شوند که این‌ها دوباره حادث ‌شوند همان‌گونه که در آلمان اتفاق افتاد و این مایة تأسف الیاس است و امیدوار است که چنین تجربه‌هایی در آینده قابل اجتناب باشند.

 

     در این مورد هم، نظر فوکو متفاوت است. اگر که تجربۀ سرکوبگری‌های مدرنیته  تنها گزینۀ ممکن باشد پس فوکو ترجیح می‌دهد که «بی‌نظمی» و در نهایت امر، «هرج و مرج» حاکم باشد. او بطور جدّ این عقیده را پی‌می‌گیرد که سائقه‌های قدرتمندی که در ما جریان دارند برآمده از تموّج و تلاطم نیروهای کیهانی هستند. ما باید قبول کنیم که در یک جهان متخاصم پر هرج و مرجی زندگی می‌کنیم که با این نیروهای قدرتمند در ارتباط است و دائم توسط آنها تغییر و تنظیم می‌یابد؛ به بیان دیگر زندگی ما توسط این نیروها شکل می‌گیرد پس باید بپذیریم غم و اندوهی را که از این طریق عاید ما می‌شود و خوشی‌‌ها و لذت‌های ما را دربرمی‌گیرد.

 

     فوکو  و الیاس نه در مورد مطلوبیت نسبی ترتیب قرارگرفتن سه گزینۀ - «خودگردانی عقلانی»، «دگرگردانی استبدادی» و «بی‌نظمی»، باهم توافق دارند و نه در مورد شدت و قدرت شرایطی که زمینه‌ساز پیدایش و یا از بین رفتن آنها در مدرنیته می‌باشند. با این وجود، آنها در این مورد هم هم‌نظر هستند که این‌ها در هر کجا که دیده می‌شوند، عمدتاً تحت تأثیر فرآیندهایی فراتر از محدودۀ برنامه‌ریزی انسان هستند؛ به عبارت دیگر، جوامع به شیوه‌هایی تغییر می‌یابند که عمدتاً خارج از کنترل انسان هستند.

 

     با بازگشت به مسألۀ «تغییر اجتماعی»، درجۀ شگفت‌انگیزی از هم‌گرایی میان الیاس و فوکو به چشم می‌خورد. این حرکت البته از سمت فوکو  است و این بیش‌تر در عمل‌کرد او بعنوان یک مورخ دیده می‌شود تا هر اظهار نظر کلی که در مورد روش‌شناسی داشته است. فوکو هر چه که در مورد روش‌شناسی نوشته است، متأثر از نیچه و در دفاع از ارزش و اهمیت رویکرد تبارشناسانۀ او بوده است.

 

     به بیان دیگر، او معتقد بود که مورخان باید شرایط حال حاضر را بمثابۀ رویدادهای تصادفی و پیامد منازعات متعدد و متفرق  قدرت ببینند. زمان حال باید بعنوان یک پدیدۀ نوظهور برآمده از تبار پیچیده‌ای نگریسته شود که دست‌یافتن به جزئیات آن تنها بواسط پژوهش‌های سخت و رنج‌آور ممکن می‌گردد.[16]

      فوکو اینجا در برابر غایت‌شناسی‌ای که از دل برخی تاریخ‌های متافیزیکی برآید مقاومت می‌کند: "در بازگردانی نیازهای حال حاضر به مبدأ و منشاءشان، متافیزیست‌ها ما را با این هدف مبهم متقاعد می‌سازند که تحقق آن را در لحظه‌ای که پدید می‌آید جستجو می‌کنند. با این وجود، تبارشناسی، درپی بازسازی نظام‌های مختلف انقیاد است: نه با قدرت پیش‌بینی معناها بلکه با بازی خطرناک با سلطه‌ها  (فوکو  1984، 83)."

 

     با این حال، آنگاه که فوکو کار بر روی جلد دوم «تاریخ جنسیت» را آغاز کرده بود ملاحظۀ نواخت‌ها و الگوهای "بازی خطرناک با سلطه‌ها" را هم آغاز کرده بود و این بسیار شبیه آن چیزی بود که پیش‌تر توسط الیاس شناسایی شده بود. یک دلیل ممکن برای آن اینکه، فوکو در جلد دوم و سوم کتابش، خود را از عرصۀ سرکوبگر مدرنیته به جهان باستان یونان  و روم  انتقال داد. به محض ورود به آنجا او تجزیه و تحلیل‌هایی ارائه داد که برخی شباهت‌های شگفت‌آور با آثار الیاس همچون «فرآیند متمدن شدن» و بویژه «جامعۀ درباری»4 و نیز مقاله‌ای از او با عنوان "تغییر توازن قدرت میان دو جنس - یک مطالعۀ فرآیندی جامعه‌شناختی»5 داشت (الیاس 1987A). در دو بخش بعدی این فصل به شرح این شباهت‌ها خواهیم پرداخت[17].

 

4. The Court Society

5. The Changing Balance of Power Between The Sexes – a Process-Sociological Study

 

پایان بخش دهم


Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ چهارشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش نهم

 

برخی شباهت‌ها میان الیاس  و فوکو  (1)


     الیاس و فوکو اگر چه هر کدام به شیوه‌های مختلف چشم‌انداز مدرنیته را مورد مطالعه قرار دادند اما بر روی نقشة کاری‌شان در سه نقطۀ مهم باهم توافق نظر دارند. نخست اینکه، هم فوکو  و هم الیاس، همچون "هانا آرنت" به شرایط نسبتاً پایداری که به مردم اجازه می‌دهند تا در ارتباط با خودشان تصمیمات مبتنی بر عقلانیت بگیرند و از این طریق درجۀ بالایی از استقلال و خودمختاری را به نمایش بگذارند توجه ویژه‌ای دارند و این یک آرمان مشترک میان آنهاست. در این میان، تفاوت الیاس  و فوکو  اینجاست که الیاس  معتقد است این، یعنی «تصمیمات مبتنی بر عقلانیت»، وضعیتی است که ممکن است در آینده بیش‌تر گسترش یابد در حالی که فوکو  معتقد است این وضعیتی است که گروه‌های خاصی در گذشته‌های دور از آن برخوردار بوده‌اند و حالا در جوامع مدرن دیگر خبری از آن نیست.

 

     فوکو  و الیاس  هر دو موافق‌اند که دو جایگزین اصلی برای وضعیت خودگردانی عقلانی وجود دارد. نخست، وضعیت دگرگردانی heteronomy (در مقابل خودگردانی autonomy) است که در آن فرد تحت کنترل یک حاکم مرکزی مستبد قرار دارد. الیاس  معتقد است که توسعۀ سیاسی آلمان  تا حدودی با استعداد و سازگاری ساختار و شخصیت اجتماعی آلمانی‌ها برای این نوع از کنترل مرکزی بیرونی قابل تبیین است. با این حال، همان‌طور که مشاهده شد، او جامعۀ آلمان را محصول شرایطی خاص می‌دانست که در نوع خود این شرایط غیرمعمول هستند. به عبارت دیگر در نظر وی، آلمان  یک مورد استثناء بود.

 

     در مقابل، فوکو  معتقد است که کنترل بیرونی و دگرگردانی بدن و روان آدمی از طریق عمل‌کرد شیوه‌های گفتمانی و غیرگفتمانی در وضعیت مدرن، یک امر "معمول" است. این شامل فرانسه  که الیاس  از آن تحت عنوان نقطۀ مرکزی و قلب تپندۀ "فرایند متمدن شدن" یاد می‌کند هم می‌شود. فوکو  گزارش می‌دهد که پس از انقلاب فرانسه، پلیس تلاش داشت تا "اسباب و اساسی برپاسازد ... سازگار و هم‌سو با تمامیت بدن اجتماعی انسان ... نه فقط بواسطۀ اعمال فشارها و محدودیت‌های شدیدی که خود در برداشت بلکه بواسطۀ موشکافی‌هایی در جزئیات مربوط به آن (فوکو 1977a، 213). بسی کلی‌تر از این، او معتقد است که مدرنیته  «بدنهای مطیع» ایجاد کرده است (135). این بدن‌ها، بدون وقفه، در معرض فشارها و اضطرارهای ثابتی هستند (137)،' توابعی از یک ... «قدرت میکروفیزیک» جدید (139).

 

پایان بخش نهم


Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش هشتم

 

 

نیچه، هوسِرل و باشلار -۳
     فوکو تلویحاً میان دو نوع ساختاریابی تمایز قائل می‌شود؛ در یک سو، «ساختاریابی هستی انسان» که بواسطۀ «مختصات بنیادی» جهان‌شمولی از قبیل تقابل‌گرایی‌هایی همچون نزدیکی و دوری، روشنی و تاریکی و یا فراز و نشیب صورت می‌پذیرد و در سوی دیگر، «ساختاریابی شیوه‌های اجتماعی و روانی» در درون دوره‌های تاریخی خاص که بواسطۀ گفتمان‌های نهادی خاص (بعنوان مثال، در مدارس، دادگاه‌ها و درمان‌گاه‌ها) صورت می‌پذیرد که با نفوذ در ذهن و روان افراد، آن‌ها را تحت کنترل خود درمی‌آورد.

 

     این دو نوع از ساختاریابی پیامدهای متفاوتی دارند. به باور فوکو، اشکال هنری حماسی، بزمی و غم‌انگیز به ما درک گسترده‌ای از شرایط انسانی می‌دهند و در مقابل، گفتمان‌های نهادی مدرنیته، گزینه‌های متعدد مربوط به هستی را مسدود ساخته و طیف وسیع امکانات لازم برای تجربة انسانی را محدود می‌سازند. با این حال، این بیشتر تصریحی است تا تلویحی. فوکو درصدد نیست تا به یک موضع فلسفی استادانه یا سازگار با نظریاتش در مورد ماهیت هستی (اینکه ساختارها چیستند و شیوه‌ها چیستند؟) و یا ماهیت معرفت (اینکه ما چگونه "می‌دانیم" که اینها چیستند؟) دست یابد.

 

     در کل، در او علاقه‌ای به تولید یک «نظریه کلان» دیده نمی‌شود. مفاهیم نظری او در واقع یک نوع ابزارهای برش هستند- اسبابی سودمند برای تشریح «تجارب»اش. این ابزارها صرفاً برای کار بر روی این موضوع خلق شده‌ و در ارتباط با آن هم گسترش یافته‌اند. آنها تشکیل دهندة یک سیستم نیستند. در حقیقت امر هم فوکو مورخ سیستم‌هاست و نه خالق هیچ یک از آنها.

 

     در اصل آنچه باعث تحریک و تهییج فوکو گشت دو پروژة مرتبط بهم بود- و اینجاست که ما دوباره به الیاس برمی‌خوریم؛ این دو پروژه عبارت بودند از: نخست، کشف چگونگی تحقق ساخت‌یابی شیوه‌ها از طریق پژوهش تاریخی در دور‌ه‌های زمانی مختلف (به زودی در این خصوص بحث خواهد شد)؛ و بعد بیرون کشیدن و روشن ساختن بینش بنیادی خود در خصوص اینکه چه چیزی عمیقاً در زندگی بشر در معرض خطر است.

 

     بینش‌ها و یا به بیان دیگر مکاشفات در رابطه با چگونگی عملکرد جهان و بعد چگونگی تناسب آنها باهم، در نزد الیاس و فوکو متفاوت از هم دنبال شده است: در مورد الیاس، یک شیفتگی به تأثیر متقابل ‌پیوست‌ها و گسست‌ها و یک درک قوی از جریان‌ها و ضدجریان‌ها و خروش‌ها و ضدخروش‌هایی به چشم می‌خورد که جزر و مدها و گرداب‌های زندگی را شکل می‌دهند؛ و در مورد فوکو، یک دیالکتیک میان انواع فشارهای سرکوبگر و رهایی انفجارگونه دیده می‌شود.

 

     با این حال، هر دو اندیش‌مند در هر دو چشم‌انداز مشابهت‌هایی باهم دارند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. الیاس یک بار اظهار داشت: «تجربة من اینست که بتدریج شاهد چیزی جدید هستم، چیزی که پیش‌تر نمی‌دانستم و از این جهت من در حکم یک سرمشق هستم: می‌توانید آن را انجام دهید و این ارزش آزمودن و رنجیدن را دارد. این یک روش طبیعی برای کار یک دانشمند است. یکی که دارای یک مسأله است و یک روز از آن سر می‌درآورد و می‌گوید که راه حل پیش من است. به هر حال یکی ممکنست هیچ اندیشه‌ای در مورد آن نداشته باشد و یکی داشته باشد.» (الیاس 1994b، 75-6) .


پایان بخش هشتم

Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش هفتم

 

 

نیچه، هوسرل و باشلار _۲

     علاقۀ فوکو به هوسرل Edmund Husserl و نیچه Friedrich Nietzsche با مواجهه و مطالعۀ آثار مورخان فرانسوی علم همچون گاستون باشلار Gaston Bachelard تشدید گردید. باشلار آرمان‌ها و ایده‌آل‌های متعارف علمی را قبول نداشت. برای او هم، همان‌قدر که برای نیچه، هیچ «حقیقت جهانشمولی» که بتدریج با واسطۀ اکتشافات انباشتی مکشوف افتاده باشد و در طول زمان و مکان هم معتبر باشد وجود نداشت.

 

     رویکرد او بیش‌تر زمین شناختی بود: به باور او، جهان‌بینی‌های مختلف و اشکال معرفتی مختلف و علوم مختلف و نظایر اینها، همچون فوران‌های پی‌درپی‌ای بوده‌اند که طی هجمه‌های انفجاری از اعماق زندگی به سطح آن بیرون رانده شده‌اند. علوم مختلف در هر عصری برساخته‌ای از فرهنگ، فلسفه، مذهب، ایدئولوژی و تخیل آدمیان آن عصر هستند که مجموعاً در قالب یک تودۀ بزرگی به این عنوان جاگرفته‌اند.

 

     باشلار و هم‌فکرانش بر این اندیشه بودند که تخیل خلاق شاعران و سایر هنرمندان نباید بسادگی همچون یک مانع و عامل منفی در برابر تفکر علمیِ نظا‌م‌مند تلقی گردند، بلکه باید با دیدی مثبت، بعنوان یک راه جایگزین به درک واقعیت نگریسته شوند. آنها معتقد بودند که حیات فکری و فرهنگی همواره در معرض شکافت‌های عظیم و ناگهانی هستند و گسست‌های معرفت‌شناختی و تغییرمسیرهای زلزله‌ایِ بسیاری در راه رسیدن به معرفت و درک واقعیت سازمان یافته‌اند.

 

     آنها همچنین فرض‌شان این بود که در داخل هر یک از دوره‌های تاریخی که بواسطة وقوع این شکافت‌های بنیادی از هم متمایز گشته‌اند شباهت‌هایی در ساختارهای درونی علوم مختلف‌شان به لحاظ مفاهیم‌، روش‌ها و گفتمان‌هایشان می‌توان یافت. گویی هر عصری «برداشت‌» خاص خود از جهان را داشته است و این برداشت بوده است که به هر شکل در تمام جوانب فکری و معرفتی آن عصر ساری و جاری گشته است.

 

     با این حال، این تنها تحقیقات تجربی دقیق است که می‌تواند اطلاعاتی در مورد علوم و سایر اشکال معرفتی هر عصری ببار آورد. این بدان معنی است که انجام این کار همچون یک فرایند حفاری دقیق، با کار بر روی لایه‌های رسوبی و کنار هم چیدن شواهد متعدد ممکن می‌گردد. با این روند است که یک مورّخ می‌تواند به کشف اصول ساختاری‌ای که هر عصر را از هم متمایز می‌سازد نائل آید و نیز چگونگی تولید و تبدیل این سازه‌ها را مورد بررسی قرار دهد.

 

     برخی از این ایده‌ها تحت تأثیر ساختارگراهایی همچون لویی آلتوسر Louis Althusser (شاگرد باشلار و دوست فوکو) بوده است. با این حال، اگر چه، برای مدتی فوکو به خود اجازه داد که بنوعی "همراه" و "همسفر" ساختارگرایان شناخته شود با این حال در ادامه، او در عمل به شیوه‌های مختلف، راه خود را از آن جنبش جدا ساخت. (همسفر : fellow traveller : به کسی گویند که عضو یک حزب یا مکتب نیست اما از آن جانبداری می‌کند.م)

 

     در کل، آنچه در مرکزیت کار فوکو قرار داشت نه «ساختارها» که «شیوه‌ها» بودند: شیوه‌هایی که مردم فکر می‌کنند، احساس می‌کنند و در طیف وسیعی از موقعیت‌های خاص عمل می‌کنند. شیوه‌ها می‌توانند هم روانی و هم اجتماعی باشند. آنها دربرگیرندۀ منابع مادی و غیرمادی همچون احساسات و ادراکات هستند. فوکو علاقه‌مند به کشف ساختار‌ فرآیندهایی بود که بطور فعال باعث شکل‌گیری شیوه‌های خاص می‌شوند - بعنوان مثال، شیوه‌های که ما بیماری روانی را درمان می‌کنیم، یا با مجرمین مقابله می‌کنیم و یا زندگی جنسی خود را مدیریت می‌کنیم.


پایان بخش هفتم


Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
 Norbert Elias and Modern Theory
 Professor Dennis Smith , 2001

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش ششم

 

 

نیچه، هوسرل و باشلار ۱

     فوکو بعنوان مثال به فردریش نیچه گرایش داشت، کسی که منکر هر گونه طرح از پیش تعیین‌شده‌ای برای تاریخ بشریت بود و در این میان بیشتر مخاطبش هگل بود که تاریخ بشر را روایت افزایش عقلانیت و پیشرفت مستمر می‌دانست. مطابق نظر نیچه، رخدادهای تاریخی عموماً از مواجهۀ تصادفی نیروهای کنشی و واکنشی حادث می‌شوند و تنها بخش کوچکی از آنها تحت تأثیر تعداد اندکی از انسان‌های نجیبی هستند که از توانایی اثرگذاری بر روند شکل‌گیری اخلاق و معرفت برخوردار هستند.

 

     علوم طبیعی و علوم اجتماعی با هرسرسختی که هست بدون بینش و بدون توجه به منافع بشریت پیش آمده‌اند. مسیحیت هم در نهایت چیزی بیش از عقاید خشک و بی‌روح برای انسان‌های دون‌مایه و کوته‌فکر نیست. نیچه می‌گوید: وعدۀ نظم و آرامش را از این نظام دروغین اندیشه نپذیرید؛ بجای آن، ‌بی‌واسطه با بی‌نظمی و آشفتگی خصمانۀ هستی روبرو شوید. البته هر کسی جرأت و جسارت انجام این کار را ندارد اما دستکم تعدادی خواهند توانست که به معرفت هستی دیرین دست‌یابند.

 

     یک راه برای دست‌یافتن به این معرفت، «سرمستی و درگیری و خودفراموشی» است. این رویکرد دیونیسی منجر به حالت رهایی پرشور می‌شود. به این طریق ما چیزها را همان‌گونه که در واقع امر هستند می‌بینیم و این موجب درهم‌آمیختن شور و شعف با وحشت و عذاب می‌شود. تنها راه برای تحمل این معرفت وحشت‌ناک و خطرناک همین درهم‌آمیزی روح دیونیسیِ درگیری بی‌پروا با روح آپولونیِ کناره‌گیری رویاوار است.

 

     اگر که ما بتوانیم تعادلی میان این دو حالت یعنی درگیری دیونیسی و کناره‌گیری آپولونی پیدا کنیم آن‌گاه جریان ناآرام زندگی را حداقل تا حدودی می‌توانیم برحسب اصول نظم زیبایی‌شناختی از طریق موسیقی، مجسمه‌سازی، نمایشنامه‌نویسی و نظیر این بازگو کنیم. چالش اصلی همین یافتن تعادلی میان روح دیونیسی و روح آپولونی و کشف راهی برای انتقال معرفتی است که لخت و عریان در میان افتاده است. هر دو روح، منبع و منشأ خود را ماورای حالت بیداری طبیعی دارند. آنها را می‌توان به بهترین شکل با آگاهی‌ای که هم شدت دارد هم آرامی، تجربه کرد، انگار که در یک رویا!

 

      فوکو بسیار علاقه‌مند رویا بود چرا که آن را یک مسیر ممکن برای فرار به فراسوی ساختارها و شیوه‌های زندان‌صفت مدرنیته می‌دانست. او در کتاب «رویا، تخیل و وجود» (فوکو، 1993)، یکراست از سمت هوسرل به سروقت فروید فرود می‌آید- دقیقاً خلاف جهت و انتخابی که الیاس داشت. پیروان هوسرل هر رویا را بمثابۀ یک تجربۀ مطلق معنی‎دار تلقی می‌کنند که منحصر به یک فرد خاص است و ناگزیر باید از منظر خود فرد بمثابۀ تجسمی از یک آگاهی خاص درک شود.

 

     فوکو می‌خواهد از این هم فراتر رود؛ او استدلال می‌کند که رویا دیدن بمنزلۀ شیرجه رفتن به درون یک واقعیت پنهان یا فراموش شده است. پیروان فروید به اشتباه رویاها را تجلّی ترس‌ها و آرزوها در یک دنیای خیالی غیرواقعی تفسیر می‌کنند که در آنها غیرممکن‌ها بوقوع می‌پیوندند. در حالی که کاملاً برعکس اینست، حالت آگاهی‌ای که بواسطة رویاها بوجود می‌آید ما را به سمت واقعیت و به سمت هستی سوق می‌دهد. رویابین در عالم خیال به نقطه‌ای بازمی‌گردد که در آن هنوز اهداف و اعمالش ترتیب اثر نیافته‌اند و هنوز در ساخته‌شدن دنیایی سهیم نگشته‌اند که در آن فرد حالیا خود را «برآورده» یا که «بیگانه» می‌یابد.

 

     رویا آشکارسازندۀ نقطۀ آغازی است که از آن، آزادی دنیای خودش را می‌سازد (فوکو 1993، 51). به عبارت دیگر، در رویاها، هم انسان‌ها و هم جهانی که در آن می‌زی‌اند هر دو به شرایط سیال و آزادی که از آن آمده‌اند بازمی‌گردند و در وضعیت "در حال تبدیل"ی قرار می‌گیرند که هنوز به اشکال ثابت «موجود» منجمد نشده‌اند. در نظر فوکو، رویایی شدن به ما اجازه می‌دهد که به آسانی تفاوت میان «اثرات احتمالی شیوه‌های گفتمانی» که در دوره‌ها و فرهنگ‌ها از هم متفاوت‌اند و مختصات بنیادی هستی که انسان‌ها قادر به تغییر آن نیستند را ببینیم. این پارامترهای اساسی هستی، فضا و زمان نیز که در اشکال هنری سنتی بیان می‌شوند، با رویایی شدن در ارتباط نزدیک هستند. رویایی شدن به تخیل ورزیدن قدرت می‌دهد و این ما را به مرکز هستی نزدیک‌تر می‌سازد و به ما اجازه می‌دهد تا کمالِ یکی شدن خود و جهان را بخوبی تصور کنیم.


پایان بخش ششم


Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش پنجم

 

 

گرداب هائل و زندان سراسربین
     تفاوت بین الیاس و فوکو را می‌توان در چند جملۀ کوتاه خلاصه کرد: الیاس سعی داشت جهان را ببلعد و فوکو سعی داشت آن را تف کند. این‌ها هر دو به سختی، تا آنجا که می‌توانستند، تلاش کردند تا فرآیندها و سازوکارهایی را شناسایی و معرفی کنند که فراهم سازندۀ اوضاع و شرایطی هستند که انسان‌ها در قالب آنها خودشان را شکل می‌دهند. با این حال، نیت آنها متفاوت از هم بود. هدف فوکو این بود که این فرآیندها و سازوکارها را سرنگون سازد و یا این‌که خود را به نقطه‌ای فراتر از دسترس آنها برساند.

 

     الیاس اما یک چنین گزینه‌ای را عملی نمی‌دانست؛ در عوض می‌خواست که در درک و شناخت نیروهای گردانندۀ دنیا تا بدان حد توانا باشد که خود و دیگران بتوانند رفتارشان را در پرتو این شناخت سازمان دهند. هدف الیاس این بود که در راستای ارائۀ یک شناخت علمی نسبت به فرآیندها و ترکیب‌بندی‌های اجتماعی تلاش کند تا انسان‌ها بتوانند بواسطۀ کنش‌های عقلانی از برخی از تبعات ناگوار آنها پیش‌گیری کنند.

 

     همان‌طور که در جایی دیگر آوردم، تقابل رویکردهای میشل فوکو و نوربرت الیاس را می‌توان در دو پنداره در نظر گرفت: یکی از این پنداره‌ها طرح «بنتام» برای یک پانوپتیکن (سراسربین) است- پانوپتیکن نوعی طراحی ساختمانی است که در آن همۀ ساکنان‌اش از یک نقطة مرکزی قابل رؤیت هستند. این ایده را فوکو در کتاب «انضباط و تنبیه» خود به عاریت گرفت (فوکو 1977a). پندارة دیگر برآمده از یکی از داستان‌های «ادگار آلن پو»ست که در آن دو برادر ماهی‌گیر در یک گرداب هائل گرفتار شده‌اند؛ این ایده هم توسط الیاس در کتاب «گرفتاری و رهایی»اش بازآوری شده است (الیاس 1987c).

 

     پانوپتیکن عملاً برای دیدبانی و کنترل زندانیان طراحی شده است. در این نوع سازه، هر یک از زندانیان تماماً در معرض دید و کاملاً تحت کنترل هستند و از این جهت از هرگونه شانسی برای رهایی یا ابتکار عمل محروم هستند. حال و روز این زندانیان ممکن است قابل قیاس با حال و روز برادران ماهی‌گیری باشد که پو در موردشان نوشته است. این‌ها هم مردان گرفتاری هستند که در یک موقعیت بسیار خطرناک و نامطمئن گیر افتاده‌اند. گرداب هائل قایق آنها را تا به اعماق آب پایین می‌کشد و به این ترتیب - همچون آنها - مرگ برای اینها هم محتمل‌ترین نمود به نظر می‌رسد.

 

     وضعیتی که الیاس در کتاب خود به تصویر می‌کشد هم شبیه این دو وضعیت، سخت و خطرناک است با این حال هرگز غیرقابل ‌بازگشت نیست به شرط آنکه بتوان خونسردی خود را حفظ کرد. متأسفانه، یکی از برادران ماهی‌گیر قادر به انجام چنین کاری نیست؛ او وحشت‌زده و هراسان است و در نهایت توسط امواج متلاطم به زیر کشیده می‌شود. برادر دیگر اما موفق می‌شود که به احساسات خود فائق آید در نتیجه از مهلکه جان سالم بدر می‌برد. او با استفاده از چشم و مغز خود و سبک‌سنگین کردن وضعیت و شواهد موجود در نهایت موفق به انجام کنش عقلانی می‌شود. اشیاء کوچک در سطح آب شناور می‌مانند و اشیاء بزرگ به زیر آب کشیده می‌شوند. به این قرار او یک بشکۀ کوچک ‌را سخت در برمی‌گیرد و زنده می‌ماند. در این میان اگر که بخواهیم حال فوکو را بفهمیم باید دریابیم که او با زندانیانی همدردی می‌کند که در دام پانوپتیکن گرفتار آمده‌اند اما اگر که بخواهیم الیاس را دریابیم باید بدانیم که او در اندیشۀ نجات ماهی‌گیران گرفتار در گرداب است.

 

     فوکو- زندانی گرفتار در پانوپتیکن - گرداب را هم بمثابۀ مکان و موقعیتی مشابه درمی‌یابد اما او بیشتر علاقه‌مند به تجربة برادر غرق شده است، چرا که به این شیوه از سرکوبگری جامعه آزاد و رها می‌گردد. به همین شکل، الیاس - ماهی‌گیر گرفتار در گرداب - هم پانوپتیکن را بمثابۀ یک مکان بمراتب منظم‌تر و قابل کنترل‌تر درمی‌یابد اما او مشتاق است که در لذت چشم‌انداز آن ناظری سهیم گردد که در برج دیده‌بانی ایستاده است، چرا که علی‌الظاهر قادر است به شناخت عینی کافی در ارتباط با هر آن چیزی که در جهان اطرافش هست دست یابد.

 

      الیاس در جستجوی اصول و مبانی نظم در جهان بود. فوکو هم در این ارتباط دغدغه‌هایی داشت (اگرچه با تحلیلی متفاوت)، با این حال او به همان اندازه، شاید هم بیش‌تر، علاقه‌مند به خلق هرج‌ومرج در آنها بود چرا که باور داشت در فرا یا ورا و یا جایی در اعماق دنیای شیوه‌های گفتمانی سرکوبگر دروغ‌هایی پنهان هستند. این باور فوکو را به حوزه‌ای کشاند که الیاس آن را قبول نداشت.


پایان بخش پنجم

Norbert Elias and Michel Foucault

Hossein Shiran

:From

Norbert Elias and Modern Theory

Professor Dennis Smith , 2001

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش چهارم

 

 

سه راهبرد مقاومت
     سه راهبرد وجود داشت که اگر فوکو نمی‌خواست هویت ارائه شده از سوی جامعه‌اش را بپذیرد می‌توانست به آنها متوسل گردد. راهبرد اول، حذف خویشتن از وضعیت آزاردهنده و سرکوب‌گرانه‌ای بود که در آن قرار داشت. در این راستا او بعنوان یک مرد جوان چند مرتبه اقدام به «خودکشی» کرد.
درجۀ خفیف‌تر این راهبرد، «تبعید» بود. بر خلاف اولی، فوکو در انجام این یکی موفق‌تر بود. او در اواخر عمر خود به این موضوع اذعان داشته است: "من از بسیاری از مسائل زندگی اجتماعی و فرهنگی فرانسه رنج می‌بردم و البته هنوز هم می‌برم؛ به همین خاطر بود که در سال 1955 فرانسه را ترک کردم" (فوکو 1988b، 4-5؛ Eribon 1991، 74).

 

     در فاصلۀ سال‌های 1955 تا 1970 او تنها هشت سال را در فرانسه گذراند. در خارج از فرانسه، فوکو پنج سال از عمر خود را صرف آموزش فرهنگ فرانسه در اوپسالا، ورشو و هامبورگ کرد (1955-1960). در این چند سال بود که او امکان «فرار بزرگ» از جامعه‌ای که سرکوبگرش می‌خواند را برای خود فراهم ساخت. او بعنوان شمع محفل «خانۀ فرانسوی‌ها» در اوپسالا، «مجمع فرانسه» در ورشو و «مؤسسۀ فرانسه» در هامبورگ، از آزادی نویافته‌ای برای ارائۀ تفسیری از فرانسه به شیوۀ خود برخوردار بود و این یک تغییر آشکار در برنامۀ کار این مؤسسات بود چه در طول این سال‌ها، بجای اینکه جامعۀ فرانسه معرف فوکو باشد این فوکو بود که داشت جامعۀ فرانسه را تعریف و توصیف می‌کرد.

 

     راهبرد دوم «مقاومت و مخالفت» بود. در نگاه اول این‌گونه به نظر می‌رسد که با این‌ راهبرد، فوکو در اردوگاه «سارتر» قرار می‌گیرد همو که اعتقاد داشت مردم می‌توانند حتی تحت ظالمانه‌ترین شرایط هم اقدام به انتخاب‌های وجودی بکنند. با این حال، فوکو در درک «دستان نامرئی» شیوه‌های گفتمانی: مفروضات و عادات جاسازی شده در گفتار و پندار، بسیار حساس‌تر از سارتر بود. او معتقد بود که این‌ گفتمان‌ها حتی زمانی که فکر می‌کنیم در انتخاب خود آزادیم رفتار ما را رهبری می‌کنند.

 

     سارتر معتقد بود که آزادی انسان یک امر مسلم است پس می‌گفت: "مهم نیست که چقدر ستمدیده هستیم، ما باید وانمود کنیم که هستیم"؛ در مقابل، فوکو چنین می‌پنداشت که شیوه‌های گفتمانی همواره احساسات و ادراکات ما از واقعیت را شکل داده و نظم می‌بخشند پس می‌گفت: " مهم نیست که چقدر آزادیم ما باید وانمود کنیم که هستیم"! در باور فوکو، بندها و زنجیرهای بازدارندگی و خویشتن‌داری بنحو بنیادینی می‌توانند بواسطۀ خشونت یا خرابکاری‌هایی که از سوی خود، جامعه، یا هر دو هدایت می‌گردند سست گردند. بعنوان مثال، برخی از اشکال محدودیت‌های جسمانی یا سوءرفتارهایی همچون تمایلات جنسی آزارگرایانه ممکن است در لبۀ مرز، بر خودآگاهی انسان فشار آورده، منجر به رهایی روانی، یعنی فرار از رژیم سرکوبگر هنجارین گردند.

 

     در واقع، هر نوع از حد و مرزآزمایی‌ای، واقعی یا فرضی، می‌تواند به آزادی منجر گردد. مقاومت سیاسی یک مسیر دیگری برای رسیدن به این هدف را فراهم می‌سازد. پس باید به اشکال هنری «جایگزینی» همچون یک نمایش پوچ و مسخره‌آمیز پرداخت. هدف، سرنگون ساختن شیوه‌های گفتمانی و غیرگفتمانی است که «هویت هنجارین» را شکل می‌دهند و نیز تهییج و تحریک احساسات و بصیرت‌هایی است که عملاً به دست هنجارها مسدود شده‌اند. اگر این موفقیت حاصل آید افراد دخیل در آن در درون هستی پردازش‌نشده‌ای به یک بینش جدید در ورای فرهنگ و زبان انسانی یا فراتر از آن دست می‌یابند.

 

     سومین راهبرد برای فوکو محافظت از خود در برابر بدترین سرکوبگری‌های جامعه، بواسطۀ ترقی و پیشرفت در آن و کسب موفقیت جهانی بود. سخنرانی افتتاحیۀ او در دانشگاه سوربن، که این فصل با آن آغاز شد، نشان‌دهندۀ دست‌یابی او به یک جایگاه حفاظت شده‌ای بود که او برای در امان ماندن از شرّ جامعه فرانسه به آن نیاز داشت. با این سخنرانی، او بنحوی کاملاً آشکار، مقاومت در برابر جامعه را آغاز کرد. در سال 1971 او «گروه اطلاع‌رسانی زندانیان» را تأسیس کرد که مبارزه بر علیه شرایط غیرانسانی زندان‌ها را به عهده داشت. در سال 1972 او به دنبال تظاهرات علیه خشونت پلیس دستگیر شد. در سال 1975 او کتاب «انضباط و تنبیه» را منتشر کرد (فوکو 1977a).

 

     بلافاصله بعد از اتمام این کتاب، کار بر روی اثر چندجلدی‌اش «تاریخ جنسیت» را آغاز کرد (فوکو 1978؛ فوکو 1987؛ 1988a فوکو) و این او را از خیابان‌ها به آرشیو کتابخانه‌ها کشاند و از جامعۀ مدرن کَند و به ویلاهای یونان و روم باستان برد. این نیز بنوبۀ خود فراری از نوع دیگر بود.

 

پایان بخش چهارم

Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش سوم

 

 

     در واقع، آنچه در این بین مهم است تأکید بر مرکزیت تنشی است که در این برهه در ذهن فوکو ایجاد شده بود- تنشی فعال میان «نظم» که همواره یک ضرورت اجتماعی به شمار می‌رود و «میل» آدمی که دائماً درصدد سرنگونی آنست! به این قرار، او از یک سو می‌خواست «فرار بزرگ» از زندان فشار و محدودیت‌های جامعه را عملی سازد و از سوی دیگر، یک رغبت بورژوازی قدرتمند به نظم و انضباط و سخت‌گیری داشت. در نهایت این کشاکش ذهنی به او این ظرفیت را داد که یک دورۀ طولانی از عمر خود را در آرشیو کتابخانه‌ها سپری سازد و این خود مجال تأمل و تفکر در خصوص پروژه‌های تحقیقاتی عظیم‌اش همچون اثر چندجلدی‌ «تاریخ جنسیت» را فراهم ساخت.

 

     فوکو نیز بنوعی اخلاق کار بورژوایی الیاس را بکار بست اما در جهاتی دیگر که درخور وضعیت بسیار متفاوتش بود. در حقیقت، مسألۀ فوکو دقیقاً در نقطۀ مقابل مسألۀ الیاس قرار داشت. الیاس از همان سنین کودکی‌اش خوب می‌دانست که چه می‌خواهد بشود: یک استاد دانشگاه در یکی از دانشگاه‌های آلمان. خلق این هویت آتی برای او پروژه‌ای بود که لازمه‌ تحقق‌اش باثبات و بازبودن نسبی جامعۀ آلمان بود؛ چیزی که در عمل عکس آن اتفاق افتاد و جامعۀ آلمان (با ظهور هیتلر) بطور فزاینده‌ای برای یهودیانی چون او بسی بی‌ثبات‌تر و بسته‌تر گردید! از این رو الیاس برآن شد تا برای این ماهیت خشن و سرکوبگر جامعه‌اش تبیینی ارائه دهد.

 

     الیاس آگاهی آلمانی‌ها از خودشان را عمیقاً متأثر از تأخّر و بی‌ثباتی یکپارچگی سیاسی آلمان می‌دانست. متأسفانه، قرن‌ها بود که پرسش ''آلمان واقعی چیست؟'' در آلمان کنار گذاشته نمی‌شد (1995a، 5). اما به باور الیاس، فرانسه موردی مختلف به نظر می‌رسید. آنها نگرانی‌ای در رابطه با هویت خود نداشتند. صلح اجتماعی در جامعۀ‌شان برقرار بود و فرآیند متمدن‌شدن که در اغلب بخش‌های آن در جریان بود تلاشی بود برای یافتن فرایندهای اجتماعی درازمدتی که پرسش در خصوص هویت ملی را از دستور کار فرانسوی‌ها حذف کرده بودند.

 

     در مقابل، فوکو می‌خواست با خیز به عقب، پرسش در باب هویت را دوباره به دستور کار بازگرداند. در این راستا او افشاگری بر علیه شیوه‌های گفتمانی و حمله به آنها را که، به باور او، راه پرس‌وجو در رابطه با ماهیت و مرزهای تجربۀ انسانی را بسته بودند بعهده گرفت. جالب اینکه، آنچه الیاس آن را در جامعۀ فرانسه تحت عنوان کلیدی «فرایند متمدن‌شدن» مطابق قاعده می‌دانست برای فوکو که در آن زمان یک کودک بود بسیار عذاب‌آور بود.

 

     الیاس از سنین پایین می‌دانست که چه می‌خواهد بشود. در مقابل، فوکو از سنین پایین می‌دانست که چه نمی‌خواهد بشود! او نمی‌خواست هویتی را بپذیرد که از جانب جامعه‌ای که بسیار محکم و پایدار بود بر او تحمیل می‌شد و خود این بود که به او، بقول معروف، کلید باز کردن درهای موفقیت جهانی را ارزانی داشت.

 

پایان بخش سوم


Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش دوم

 

 

در وضعیت گلخانه‌ای
     فوکو یک نمونه آزمون شگفت‌انگیز برای نظریۀ «فرآیند متمدن شدن» الیاس است. او فرآوردۀ جامعه‌ای بود که الیاس آن را بعنوان نمونه‌ای اصلی از جوامعی معرفی کرده بود که این فرآیند در آن در حال عملیاتی‌شدن بود. فوکو از یک خانوادۀ سنتی مایه‌دار متعلق به یک طبقۀ سنتی مایه‌دار بود و در یک بخش سنتی مایه‌دار در فرانسه بنام «پواتیه» - شهری کوچک در ایالت «میلیو» (فوکو 1996، 371) واقع در سیصد کیلومتری جنوب غربی پاریس زندگی می‌کرد. پدر فوکو یک جراح بسیار برجسته در منطقه بود؛ او خود پسر یک جراح بود که با دختر یک جراح هم ازدواج کرده بود و می‌خواست پسرش فوکو هم یک جراح شود.

 

     زمانی که کتاب «فرایند متمدن‌شدن» الیاس در سال 1939 منتشر شد فوکو فقط سیزده سال داشت. در آن زمان اگر او این کتاب را می‌خواند، که به احتمال قریب به یقین نخواند، شاید این بخش از آن را بسیار درخور شرایط شخصی خود می‌یافت: «بطور دقیق، این یعنی ترس از دست دادن حیثیت و اعتبار موروثی متمایزی . . . که تا این روز نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دادن به قواعد رفتاری غالب داشته است. و دقیقاً این ترس‌ها ... هستند که بطور ویژه زمینه را برای درونی‌سازی فراهم می‌سازند؛ این نوع از ترس‌ها بمراتب بیش از ترس از فقر یا گرسنگی و یا خطر جسمانی مستقیم، بواسطۀ تربیت، در ذات اعضای طبقاتی از این قبیل ریشه می‌دوانند و در قالب یک دغدغۀ باطنی، افراد را تقریباً بطور خودکار، مستقل از هر گونه دخالت دیگران، تحت فشار فوق‌العادۀ فراخود به یک نظام آموخته‌شده متصل می‌سازند.

 

     پیوسته دلواپسی والدین اینست که آیا فرزند‌شان معیارهای رفتاری طبقه‌ای که درآنند و یا حتی طبقات بالاتر را کسب خواهد کرد یا نه؟ و آیا خواهد توانست حیثیت و اعتبار خانواده را حفظ کرده و افزایش دهد یا نه؟ . . . دغدغه‌هایی از این نوع، کودک را از نخستین سال‌های زندگی‌اش دربرمی‌گیرند . . . آن‌ها بطور مداوم آب در آسیاب این دغدغۀ باطنی می‌ریزند و با تشدید و تقویت آن سعی می‌کنند رفتار و احساسات کودک رو به رشد را همواره در محدودۀ تعیین شده نگهدارند و او را چه بخواهد چه نخواهد به یک معیار مشخصی از شرم و خجالت، یک لهجه و یا یک رفتار خاص مقید سازند.» (الیاس 1994a، 521-2)

 

     فوکو بعنوان یک کودک، خود را از دو سو در محاصرۀ فشارها و تقاضاهای تأدیبی از این دست احساس می‌کرد: یکی جهان خارج و دیگری سائقه‌های درونی و روانی خود. بعدها او خود به یاد می‌آورد که «التزام به صحبت و گفتگو با مهمانان . . . برایم خیلی عجیب و غریب و خسته‌کننده بود. من اغلب تعجب می‌کردم که اصلاً چرا افراد مجبورند صحبت بکنند». فوکو در مدرسه گوشه‌گیر بود و همیشه سرش در کتابش بود.

 

     از طرفی، اوضاع در پواتیه هم بسیار ناراحت‌کننده بود. تعصبات مذهبی، حسادت‌های طبقاتی، جنگ جهانی و اشغال کشور توسط نازی‌ها (بعد از 1940) همه و همه باعث افزایش تنش‌های اجتماعی و روانی شده بودند. از این‌ها گذشته، خود فوکو هم تنش‌ها و برخوردهای خاص خود با پسران هم‌ سن و سال خود را داشت. در کل، این وضعیت محیطی به او آموخت که "شیوه‌های بسیار مختلفی برای صحبت کردن وجود دارد همچنان‌که اشکال متعددی از سکوت کردن وجود دارد". بعنوان مثال، او دریافت که برخی از انواع سکوت ... بر خصومت‌های بسیارتند دلالت دارند در حالی که برخی دیگر ... متضمن دوستی‌های عمیق، تحسین‌های عاطفی و حتی عشق هستند (فوکو 1996، 371).

 

     میان فوکو با این زمینۀ زندگانی قابل ‌تأمل‌اش در پواتیه و الیاس و زمینۀ زندگانی‌اش در چند دهۀ پیش در برسلاو برخی شباهت‌های جالب وجود دارد؛ با این ‌وجود، در حالی که خانوادۀ الیاس برای او یک محیط نسبتاً امن و دل‌پسند فراهم ساخته بودند و او از این وضع خرسند بود فوکو علی‌رغم امکانات رفاهی که خانواده‌اش داشت عملاً خود را در یک محیط طاقت‌فرسا و خفه‌کننده‌ای شبیه یک گلخانه درمی‌یافت!

 

     هرچه بود این سال‌های اولیه یک خودانضباطی بزرگ به فوکو ارزانی داشت. آثاری که او ارائه داد در حقیقت پاسخ‌های معاندانه‌ای بود بر علیه فشارهای شکل‌دهنده‌ای که جامعه و فرهنگ پیوسته بر ابدان و اذهان ما وارد می‌سازند. او بر آن بود تا به هر شکل در برابر این فشارها بایستد و دست آنها را برای خاطر آنچه که هستند روکند. در نهایت این فرآیند او را یاری کرد تا سائقه‌های درونی‌ خود بویژه تمایلات همجنس‌گرایانه و اشتیاق به خودکشی‌اش را بازیابد.

 

پایان بخش دوم

Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
From:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش اول

 

 

فرار بزرگ
     در دوم دسامبر 1970 پلیس ضد شورش فرانسه در مقابل لفت بانک پاریس در حال عملیات بود. در این هنگام «میشل فوکو» در دانشگاه سوربن در مقام استاد تاریخ نظام‌های اندیشه سخنرانی داشت. هر کس که برای شنیدن سخنرانی او می‌رفت مجبور بود که از محاصرۀ افسران یونیفورم‌پوش و ماشین‌های پلیس عبور کند. سرانجام فوکو در پشت کرسی خطابه ظاهر شد. او مردی چهل، چهل و پنج ساله بنظر می‌رسید با سری کاملا تراشیده. توصیف خبرنگار لوموند از او چنین بود: «شخصیتی بی‌مو، با رنگی استخوانی، منِشی بودایی، نگاهی اهریمنی، ... . سخنرانی او همچون کار یک بندباز، بسیار خیره‌کننده بود (میلر 1993، 183).

 

     آن روز در پاریس یک مسألۀ دانشجویی هم اتفاق افتاده بود. البته حضور پلیس بخاطر سخنرانی فوکو نبود با این وجود همه سعی داشتند میان سخنرانی‌ او در داخل تالار و حضور پلیس و صحنه‌های پر سر و صدایی که از خارج تالار به گوش می‌رسید ارتباطی پیدا کنند. فوکو سابقۀ مواجهه با پلیس و گاز اشک‌آورش را داشت. حدود یک سال پیش زمانی که او به همراه تعدادی دیگر در محوطۀ اصلی ساختمان دانشگاه وینسنس در حومۀ پاریس تجمع کرده بودند وقتی پلیس تلاش کرد آنها را از آنجا بیرون کند، فوکو و چند تن دیگر به پشت بام ساختمان اداری گریختند و بعد از آنجا بر سر افسران پلیس آجر پایین انداختند. ...

 

     فوکو یک متفکر و یک مجری عمل‌گرا بود. در تمامی این نقش‌ها او استاد مسلم به چالش کشیدن و توطئه کردن‌های غیرمنتظره بود. او یک بار صحنۀ سخنرانی خود را با صحنۀ یک نمایش قیاس کرد و گفت: "نسبت من با شنوندگان شبیه نسبت یک بازی‌گر و یا آکروبات است". افزون بر این می‌توان او را یک فراری حرفه‌ای هم دانست. میان او و «هری هودینی» شباهت‌های زیادی وجود دارد. او و هودینی هر دو در گردآوردن جمعیت دور خود بسیار حرفه‌ای بودند. هر دو مشتاق راه‌انداختن هلهله و هیاهو بودند. هر دو هم در پنجاه سالگی و در اوج شهرت خود از دنیا رفتند.

 

     و فقط این نبود؛ فوکو و هودینی هر دو دل‌بستگی عمیقی به فنون فرار داشتند: هودینی فرارهای فیزیکی و فوکو فرارهای روحی و روانی! شصت سال پیش، تنها چندصد متر دور از جایی که فوکو حالا داشت سخنرانی می‌کرد، هودینی در حالی که فقط یک لباس شنا بر تن داشت با یک جفت دست‌بند آهنی که با زنجیر به گردنش بسته بودند توانسته بود یهو خیز بردارد و از میان در رود و بطور معجزه‌آسایی، آن‌گونه که بعدها معلوم شد، جان سالم هم بدر ببرد. با این کار، هودینی به دنیا نشان داد که می‌توان از دست دست‌بند هم فرار کرد و حال فوکو می‌خواست به مخاطبانش بفهماند که آنها هم می‌توانند از دست زندان جامعه فرار کنند!

 

     ضرورت «فرار بزرگ» از «زندان بزرگ» در قلب دیدگاه فوکو قرار دارد. این زندان یک زندان فیزیکی نیست، شبیه تیمارستان‌های قرن هجدهمی هم نیست بلکه یک زندان ذهنی و روانی است که در آن انسان در قبضۀ قلادۀ تنگی از جنس «خود» گرفتار است! می‌دانید این قلادۀ تنگ کی و کجا دور گردن ما ساخته و پرداخته می‌شود؟ درست در لحظاتی که مثلاً ما در یک رستوران هستیم و به منوی غذا می‌نگریم یا در یک زمین بازی هستیم یا بر سر کلاس درس یا محیط کار و یا هر جای دیگری نظیر این و بعد در همۀ این‌ها به این می‌اندیشیم که چه چیز درست و شایسته است! 

 

     در واقع این مطالبۀ نظم و انضباط است که ما را در قالب یک کودک، یک شاگرد، یک بیمار، یک سرباز، یک رفاه‌طلب و یا چیزی شبیه این‌ها درمی‌آورد. در زمان آموختن تمامی این نقش‌ها ما به این می‌کوشیم تا شیوه‌های گفتمانی و روال‌های معینی را برای تفسیر و مواجهه با جهان در گفتار و پندار خود پذیرا باشیم. زمانی که جامعه به ما یک «خود» (یک هویت، یک احساس که بودن) عطا می‌کند دیگر متفاوت و غیر از آن بودن بسیار دشوار می‌گردد. زانپس این مفروضات و این عادات جاسازی شده در گفتار و پندار ما هستند که احساسات و ادراکات ما از واقعیت را بشدت تحت تأثیر خود قرار می‌دهند.

 

     هدف فوکو به چالش کشیدن این فرآیند بود. او می‌گفت که ما با کمی تهییج شدن و قدری خطر کردن می‌توانیم «خود»های تحمیل‌شده از سوی جامعه‌ را پس بزنیم و به این ترتیب قلاده‌های دور گردن‌مان را بشکافیم و انرژی انفجاری و غیرقابل پیش‌بینی محبوس در زیر آن را آزاد سازیم و به خودهای حقیقی‌مان اجازۀ سخن گفتن بدهیم. این شکل از گفتار می‌تواند چالش‌گر، خلاق، خشونت‌بار، غیرمنتظره و مخل و یا به عبارت دیگر، یک تهدید برای نظم باشد. در نظر فوکو این تهدید باعث ترس همۀ افراد و مؤسسات و تمایل آنها به حفظ نظم می‌شود و خود این‌چنین می‌شود که گفتمان، همچنان در قید زنجیرها باقی می‌ماند.

 

     ما مجبور هستیم که از قواعد دستور زبان تبعیت کنیم، با سبک‌های خاص استدلال انطباق داشته باشیم، به دنبال موضوعات تحقیقاتی خاص بگردیم، از دیگران دوری کنیم و مواردی از این قبیل. تحت سلطۀ این رژیم، هر متن و مرجع منتشر شده باید بوضوح نویسندۀ مشخص خود را داشته باشد و مستقیماً در مقابل آن مسئول باشد و در صورت لزوم مورد مجازات هم قرار بگیرد. مأموریت فوکو این بود که بر علیه این اجبارها جنگی بیفروزد، فرار از زندان فرهنگ را تبلیغ و توصیه کند و قدرت خطرناک و رام نشدنی‌ای را به گفتمان بازگرداند. این بود پیام آن سخنرانی!

 

پایان بخش اول

Norbert Elias and Michel Foucault

Hossein Shiran

:From

Norbert Elias and Modern Theory

Professor Dennis Smith , 2001

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]