جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 نظری به نسبت دین و دولت در شاهنامه‌ی فردوسی

.

در بخشی از شاهنامه، آن‌جا که اردشیر بابکان بنیان‌گذار سلسله‌ی ساسانیان به گاه بیماری پسرش شاپور را برای جانشینی خویش فرا می‌خواند، در باب پیوند دین و دولت، به بیان فردوسی از زبان او چنین می‌خوانیم:

.

چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت
جهان‌دار بیدار بیمار گشت

.

بفرمود تا رفت شاپور پیش
ورا پندها داد ز اندازه بیش ...

.

بدان ای پسر کاین سرای فریب
ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

.

نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد

.

چو بر دین کند شهریار آفرین
برادر شود شهریاری و دین

.

نه بی‌تخت شاهیست دینی به‌پای
نه بی‌دین بود شهریاری به‌جای

.

دو دیباست یک در دگر بافته
برآورده پیش خرد تافته

.

نه از پادشا بی‌نیازست دین
نه بی‌دین بود شاه را آفرین

.

چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند

.

نه آن زین نه این زان بود بی‌نیاز
دو انباز دیدیم‌شان نیک‌ساز

.

چو باشد خداوند رای و خرد
دو گیتی همی مرد دینی برد

.

چو دین را بود پادشا پاسبان
تو این هر دو را جز برادر مخوان

.

چو دین‌دار کین دارد از پادشا
مخوان تا توانی ورا پارسا

.

هر آن‌کس که بر دادگر شهریار
گشاید زبان مرد دین‌اش مدار ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, جامعه شناسی سیاست, جامعه شناسی دین

[ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - 3

حسین شیران

«چرا سفر؟ چون سفر تنها وسیله برای برشکستن مرزها و روشنایی مغزهاست».

 

     خدا، بمثابه خالق هستی، جهان را بی حد و حصر و بی بند و مرز آفریده است؛ حدها و مرزها را پی‌درپی هم بندگان قدرت‌طلب خدا ساخته‌اند، هیچ بی آنکه بخواهند، هم از این جهت در دنیا هیچ نسبتی مرموزتر از نسبت میان قدرت‌طلبان و مرزهایی که خود می‌سازند نیست، چون این دو در عین حال که عمیقا بهم بسته و وابسته‌اند قویا هم از هم خسته و خشم‌ناک‌اند! در اصل، هیچ قدرت‌طلبی طالب حد و مرز نیست؛ آرمان و آرزوی او اینست که بی هیچ ممانعتی بر تمام دنیا حاکم گردد- تمام لشگرکشی‌ها و جهان‌گشایی‌های تاریخ در این راستا بوده و است، اما چون قدرت‌طلب در دنیا یکی نیست پس ناگزیر "تقابل" صورت می‌گیرد و "جنگ" درمی‌گیرد؛ در این میان میلیون‌ها انسان خیلی ساده و راحت می‌میرند و در نهایت، قدرت‌طلبان به سختی به این نتیجه تلخ تن درمی‌دهند که انگار چاره‌ای جز مرزبندی نیست!

 

     باری، مرزها مولود تعدد و تقابل قدرت‌طلبان و سرانجام "توافق اجباری" آن‌ها برای تقسیم قدرت بر روی زمین هستند. با پیدایش مرزها جهان آزاد و وسیع خدا بالاجبار بارها و بارها به جهان‌های انسانی خردتر تقسیم می‌شوند و هر "خرده‌جهان" قلمرو حکم‌رانی هر یک از قدرت‌طلبان|حاکمان می‌شود و خیل انسان‌های محدود و محصور در داخل این مرزها هم خواه‌ناخواه بندگان محکوم به حکم هر یک از آن‌ها؛ باری، قدرت‌طلبان از مرزها بیزارند چون مرزها قدرت و قلمرو آن‌ها را محدود می‌سازند با این وجود، موافق و محافظ مرزها هستند چون در اصل این مرزها هستند که به حریم و حرمت و حکومت و در کل، هستی حاکمانه آن‌ها معنا و مفهوم می‌بخشند.

 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)  


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران

[ سه شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - بخش دوم
حسین شیران

«فسیروا فی الأرض ...».

     
     نظرا در "بن‌بستِ شناختی" قرار داشت، ناصر خسرو قبادیانی، و در این بن‌بست عملا با "شراب‌خواری" روزگار خود را سر می‌کرد تا چندی به این طریق بر "اندوه دنیا" فائق آید؛ بن‌بست شناختی جایی و یا بهتر بگویم "گاهی" است که در آن، دیگر منابع شناختی موجود به‌هیچ‌وجه پاسخ‌گوی مسائل مطرح نیستند. آن‌ها که استوار پای در این وادی نهاد‌ه‌اند بسیار از این بن‌بست‌ها دیده‌اند و هر یک به طریقی خاص از آن گذر کرده‌اند. 

 

     پیش از او، "بوعلی سینا" (370  الی 428 ه.ق)، نزدیک‌ترین فرد به او، در این بن‌بست قرار گرفته بود، آن گاه که رساله "مابعدالطبیعه ارسطو" را چهل بار خوانده و در فهم‌اش عاجز مانده بود، و او می‌دانست که شیخ‌الرئیس مدام به مسجد پناه برده و نماز گزارده و از خدا راهی برای خروج از این بن‌بست طلب کرده بود و سرانجام ناخواسته از دست یک کتاب‌فروش دوره‌گرد سمج، "اغراض مابعدالطبیعه ارسطو" نوشته "حکیم فارابی" را دریافت کرده و از بن‌بست رهایی یافته بود؛ و حال او هم از خدا حاجت خواسته و در خواب در اشاره به سوی "قبله" دستورالعمل "جوینده یابنده باشد" را دریافت کرده بود. 

 

     میان راه‌کار ابن سینا و راه‌کاری که پیش پای او گذاشته شده بود فرق بود. او "دبیر دربار" بود و در رفاه ناشی از آن، به معارف بسیاری دست یافته و با مراجع مختلفی بحث کرده اما در نهایت نه فقط راهی به کنه حقیقت نیافته بلکه از هر اهل فکری خوف کرده بود: "ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر | ترسنده شد این نفس مفکر ز مفکر"؛ و حال راهی که شایسته حال او بود پیش پایش گذاشته شده بود: "سفر"؛ سفر یعنی "حرکت" در راستای خروج از بن‌بست؛ باری حکم او "فسیروا فی الأرض" بود و او خواه‌ناخواه این راه در پیش گرفت در حالی‌که بوعلی "دربارگریز" بود و از این سبب خواه‌ناخواه همواره خود در سفر، پس راه دیگری نصیب او گشته بود. 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)   


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران

[ سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - بخش اول
حسین شیران

«چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید».

 

     آن‌سان که از مقدمه کتاب برمی‌آید ما این سفر و سفرنامه ارزشمند حاصل از آن را مدیون یک خواب هستیم؛ خوابی که "ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی" (زاده 394 ه.ق در قبادیان و درگذشته 481 ه.ق در یمگان) در سال 437 قمری در "جوزجانان" (شهری مابین "بلخ" در افغانستان کنونی و "مرو" در ترکمنستان کنونی) می‌بیند: 

 

     "شبی در خواب بودم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر». من جواب گفتم که: «حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند». جواب داد: «بی‌خودی و بی‌هوشی راحتی نباشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید». گفتم که: «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد» پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت."

 

     به هنگام این خواب او 43 ساله بود. تا به این سال او در "رفاه" زیسته و در سایۀ این رفاه، هم جسم و هم روح، هر دو را خوب پرورده بود. به هر دانشی رو کرده و در هر کدام مرتبتی یافته بود. خود در این باره می‌گوید: "در دنیا هیچ دقیقه از دقایق نماند که بر من ظاهر نشود". نه فقط در معارف بلکه در ادیان و مذاهب مختلف هم غور نموده و با بزرگان‌شان محاورات و مناظراتی از سر گذرانده بود، اما از هیچ‌کدام‌شان طرفی نبسته و راهی به حقیقت نیافته بود:

 

"چون چون‌وچرا خواستم و آیت محکم | در عجز بپیچیدند، این کور شد آن کر
پرسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر | جوینده همی گشتم ازین بحر بدان بر"

 

     پس نومید از هر کدام، خواه‌ناخواه به وادی حیرت و سرگردانی رسیده و در گوشه و کنار آن، از باب رهایی از غم و اندوه دنیا، در ورطۀ شراب‌خواری فرو افتاده بود؛ و حال با این خواب هشیار افتاده بود که به هر شکل از "خواب چهل ساله" هم بیدار گردد (از بزرگی شنیدم انسان به هر خوابی که باشد چهل بیدار باید، و گرنه هفتاد، و اگر نه، دیگر او را امیدی به بیداری نیست!). هر چه بود ناصر از خوابی که دید درنگذشت. از همه مراتب و مناصب و معایبی که داشت دست شست، سر و تن هم شست، بعد به مسجد جامع رفت و نماز گزارد و با استعانت از خدا به قصد کعبه راهی شد. این سفرنامه که اکنون بعد هزارسال در دست ماست حاصل یک چنین تحول و عزم و جزمی است که حکیم ناصر خسرو از سر گذراند.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)     


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران

[ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

لازمه‌ی جامعه‌شناس شدن - بخش دوم

حسین شیران

     در گذر از گشت و گذار عالمانه در کشور و در متن جامعه که به نوع خود یک مشاهده و مطالعۀ مقطعی و ایستانگرانه و به جای خود امری لازم و ضروری به شمار می‌رود قطع یقین به یک مطالعۀ طولی و تاریخی و پویانگرانه هم نیاز است تا برخی اطلاعات لازم در خصوص چگونگی حادث شدن تغییرات و دگرگونی‌ها در بستر جامعه در ابعاد مختلف اعم از اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ... عاید یک جامعه‌شناس گردد. شاید در هیچ رشته‌ای به اندازۀ جامعه‌شناسی مطالعۀ تاریخ تحولات جامعه و جهانی که در آن به سر می‌بریم مطرح و مهم نباشد؛ 

     به عنوان مثال از این نظر شما کافیست کنکاش و تکاپوی علمی یک جامعه‌شناس را با یک پزشک مقایسه کنید تا به واقع امر سختی کار یک جامعه‌شناس برای شما مشخص گردد؛ یک پزشک هرگز به اندازۀ یک جامعه‌شناس نیازمند کسب اطلاعات طولی و تاریخی از موضوعات مورد مطالعه‌اش نیست و از این نظر کار او بسی راحت‌تر و سبک‌بارتر از کار یک جامعه‌شناس یا هر متخصص علوم انسانی دیگر پیش می‌رود. در هر حال این راه پرمشقتی است که یک جامعه‌شناس باید سپری کند و قطع یقین اگر عشق و علاقه‌ای در کار نباشد موفقیت چندانی هم در کار نخواهد بود.

     اگرچه منابع تاریخی کلاسیک و پساکلاسیک بیشتر به تحولات سیاسی علاقه نشان داده و اغلب صفحات خود را از این دیدگاه پرکرده‌اند با این وجود این به معنی غیبت دیدگاه‌های دیگر در این منابع نیست چه تغییرات و دگرگونی‌های جامعه هرگز تک‌عاملی و تک‌‌بعدی نبوده و نیست و در هر صورت میان ابعاد مختلف و متعدد آن همبستگی‌هایی وجود دارد و خواه‌ناخواه هم وقوع عینی تغییرات در یک بعد در جامعه و هم گزارش تاریخی آن وقایع در قالب منابع تاریخی پای ابعاد دیگر را هم به میان می‌کشد؛ و بعد این دیگر اصولا و اساسا به عهدۀ علمای علوم اجتماعی است که با استخراج و استنباط عالمانۀ خویش، ابعاد اجتماعی تحولات تاریخی را بسی برجسته‌تر سازند.

     این نکته را هم نباید فراموش کرد که ابعاد زندگی اجتماعی تاریخی ما ایرانیان بیشتر در شعر و ادبیات ما مستتر است تا هر منبع دیگری و از این جهت بر هر جامعه‌شناسی است که در کنار مطالعۀ منابع تاریخی به مطالعۀ دقیق و عالمانه (و نه عوامانۀ) منابع شعر و ادبیات بی‌بدیل خود هم پرداخته تحققا به این ابعاد مستتر دست یابد و گرنه که خود را از منبع و مخزن‌الاسراری به غایت قوی و غنی محروم ساخته‌ است. در واقع، این باور قلبی بنده است، اگر به هر شکل ممکن «جامعه‌شناسی ادبیات» در این کشور رشد و توسعه یابد تأثیر قابل توجهی بر رشد و توسعه و ارتقاء سطح جامعه‌شناسی ما در عرصۀ ملی و فراملی خواهد گذاشت. و سرآخر اینکه در این میان از مطالعۀ سفرنامه‌های متعددی که از جانب اشخاص حقیقی و حقوقی و داخلی و خارجی متعددی در طول تاریخ بویژه چند سدۀ اخیر دربارۀ ایران و ایرانیان نوشته است هم نباید غافل شد. گاهی سفرنامه‌ها تنها منبع مستندی هستند که می‌توان از آنها برای آشکارسازی ابعاد ناگفته و ناشنیدۀ برهه‌هایی از زندگی اجتماعی‌ استفاده کرد.

     این هم از این، و اما بعد ...

@Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology
https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی ادبیات, مطالعه مقطعی, مطالعه طولی و تاریخی, سفرنامه

[ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 شعر نامیرای پروین اعتصامی

     باور بنده بر اینست که جامعه شناسی، و یا بهتر بگویم جامعه اندیشی، ما در ادبیات ما و ادبیات ما در شعر ماست! ما اگر که دنبال این باشیم که بدانیم پیشینیان ما در طول زمان در رابطه با جامعه و مسائل متعدد آن چه اندیشیده و چه گفته و چه شنیده‌اند چاره‌ای نداریم جز اینکه در ادبیات و علی‌الخصوص در آثار شعرای خود تحقیق و تفحص کنیم. بنده بالشخصه مطمئن هستم که هیچ کس از این رفت و برگشت دست خالی بازنخواهد گشت! مشکل اینجاست که نگاه‌ها و حواس‌ها و باورهای ما جلب جایی دیگر است! ...

     بعنوان نمونه باهم اینجا شعر زیبا و نامیرای "مست و هشیار" پروین اعتصامی را به تدقیق بخوانیم و به تحقیق ببینیم تنها در این چند بیت چه تعداد از مسائل اجتماعی خود که هنوز هم با آنها درگیر هستیم را می‌توانیم از هم تشحیص بدهیم:

مست و هشیار

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت | مست گفت: ای دوست، این پیراهن است افسار نیست!

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی | گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست!

گفت: می‌باید تو را تا خانۀ قاضی برم | گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست!

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم | گفت: والی از کجا در خانۀ خمار نیست!

گفت: تا داروغه را گوئیم در مسجد بخواب  | گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست!

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وا رهان | گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست!

گفت: از بهر غرامت جامه‌ات بیرون کنم  | گفت: پوسیده است، جر نقشی ز پود و تار نیست!

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه | گفت: در سر عقل می‌باید بی‌کلاهی عار نیست!

گفت: می بسیار خوردی زان چنین بی‌خود شدی | گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست!

گفت: باید حد زند هشیار مردم مست را | گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست!

 

@Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology


برچسب‌ها: مست و هشیار شعر نامیرای پروین, جامعه شناسی ادبیات, جامعه شناسی شعر, جامعه شناسی شرقی

[ جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش پنجم

.

بلوغ فکر اجتماعی در هر زمان و مکانی لازمه‌اش تکان و تکامل عقلانیت در نزد جماعت یک جامعه است و از جمیع موانع موجود در برابر آن، مهم‌ترین‌اش همین چیزیست که ما حالیا گرفتار آنیم: سیطرۀ احساس بر کلیت جامعه! در بخش نخست گفتیم که احساس در نزد ما در حد یک اقیانوس است و عقلانیت ما هم چیزی در حد چند جزیرۀ کوچک و پراکنده در پهنۀ پهناور آن! و فقط پهنی و پهناوری‌اش‌ نیست، سطح آب هم شرط است- چیزی که پیش ما حالا از بس بالا گرفته که دیگر آن چند جزیرۀ کوچک هم کمتر به چشم می‌آیند! این‌گونه اگر که پیش ‌رویم چندی دگر آن چند جزیره هم به زیر آب خواهند رفت و عرصه در کل، عرصۀ احساس خواهد شد بی‌آنکه ‌هیچ اثری از معدود جزایر عقلانیت موجود در آن به چشم آید!

بی‌شک یک چنین شرایطی ایده‌آل‌ترین زمینه و زمان برای جولان موج‌بازان است! در اصل، بزرگترین خطری که یک موج‌باز را تهدید می‌کند برخورد با صخره‌ها و قله‌های پراکنده در آب است؛ آب که اقیانوس شود سطح‌اش هم از سطح صخره‌ فراتر رود دیگر چه باک لشگر موج‌بازان را؟! هر سو که بخواهند خواهند تاخت، هر سازی که بخواهند خواهند زد و هر آوازی که بخواهند خواهند خواند! در هر شرایط هم هر باری که بخواهند خواهند بست! چرا؟ چون عرصه عرصۀ ترکتازی آن‌هاست! حال ما در این عرصه کجای کار هستیم؟ ما همان موج‌های خروشان اقیانوس احساسیم که خیل موج‌بازان را با ذوق و شوق روی دوش خویش این‌ور و آن‌ور می‌بریم!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش چهارم

.

این متن بدخواه سلبریتی‌ها نیست؛ آن‌ها فاقد کارکرد اجتماعی که نیستند، در بخش قبل صراحتا به فلسفۀ وجودی آنها اشاره کردم و اهمیت آن‌ها را در حس و حال بخشیدن به زندگی اجتماعی اغلب یکنواخت‌مان خاطر نشان ساختم. بنابراین، بحث ما این‌جا بر سر بودن یا نبودن آن‌ها نیست بلکه در اصل، بر سر کم و کیف با ما بودنشان است. واقع‌تر اگر بگویم، مشکل ما با سلبریتی‌ها دقیقا از آن جایی شروع می‌شود که ما و آنها با مشارکت هم، طی یک رابطۀ دیالکتیک، دست به دست هم می‌دهیم و خود به دست خود آن‌ها را از جایگاه حقیقی‌شان به در و به دور می‌کنیم و در جایگاه‌هایی که نباید، بر خود مسلط می‌سازیم!

و این البته تنها در مورد سلبریتی‌های حوزۀ ورزش و هنر صدق نمی‌کند، کم و بیش در همۀ حوزه‌ها حاکم است و همه هم از یک ساده‌لوحی و ساده‌گیری ما ایرانیان نشأت می‌گیرد و آن اینکه همه فکر می‌کنیم کسی اگر که توانست در یک حوزه نقش‌آفرین شود قطعا در سایر حوزه‌ها هم می‌تواند نقش‌آفرین شود! در حوزۀ اندیشۀ سیاسی و اجتماعی خطیرتر و خطرناک‌تر از این ریسکی نیست! آخر به چه منطقی، یک مجموعه‌ای از افراد و نه حالا یک یا دو نفر، به صرف شهرت و موفقیت در یک حوزه یا زیرحوزه در خودش این توانایی را ببیند- یا ما در او ببینیم - که به هر حوزۀ دیگر که وارد شود حکماً آنجا هم موفق گردد؟! اگر به کسی برنخورد، بگذار بگویم این هم نشانه‌ای دیگر از عدم بلوغ فکر اجتماعی در نزد ماست و این هیچ برازندۀ تاریخ زیست اجتماعی دور و دراز ما نیست!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش سوم

.

باری، یک سلبریتی تنها نیست چون یک اقیانوس پشت‌اش است! این اقیانوس چیست؟ ما و احساس پرشوری که ما داریم! آری، بی‌تردید ما ملتی پر احساس‌ایم! اقیانوسی از احساس‌ایم! این خیل سلبریتی‌ها هم بی‌قید و شرط زادۀ مشروع این احساس و این اقیانوس‌اند! همه از ما و بر ما هستند! برای همین هر سو که روند فرقی نمی‌کند ما هستیم همراه‌شان؛ هم پشت‌شان هم زیرپایشان؛ در کل برای‌شان؛ فوتبال بازی کنند ما هستیم برای‌شان، فیلم بازی کنند ما هستیم برای‌شان، خوانندگی کنند ما هستیم برای‌شان، نوحه‌گری کنند ما هستیم برای‌شان، مربی‌گری کنند ما هستیم برای‌شان، مجری‌گری کنند ما هستیم برای‌شان! ...

خلاصه که ما هیچ «نه» نداریم برای‌شان! «نه» در مرام اقیانوس نیست، «نیستیم» هم در مرام آنها نیست! ما هر چه بخواهیم آن‌ها دقیقا همان می‌شوند آن‌ها هم هر چه کنند یا که شوند ما دربست همان می‌خواهیم؛ شکر خدا، هیچ در حق هم کم نمی‌گذاریم چون سخت وابسته و بایستۀ هم‌ایم؛ ما خود اگر چه اقیانوس احساس‌ایم اما حیات اجتماعی‌مان همچون همه اقیانوس‌ها بی‌حس‌وحال و بی‌رنگ‌وروست! آن‌ها همه های‌وهوی و رنگ‌وروی زندگانی یکنواخت ما هستند؛ این فلسفۀ وجودی سلبریتی‌هاست! آن‌ها اگرچه هستی‌شان از ماهاست ما هم همواره مستی‌مان از آن‌هاست! بیهوده نیست چون بت می‌پرستیم‌شان! همواره هم شعارمان یک چیز است: تا کور شود هر آن‌که نتواند دید! ...

.

ادامه دارد ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش دوم

.

سلبریتی‌ در جهان یعنی شخص مشهور، بطور خاص در ورزش و در رسانه و دیگر هیچ! اما در ایران، سلبریتی یعنی شخص فوق مشهور، بطور خاص برخاسته از ورزش و سینما و بعد بطور عام متخصص در هر زمینه‌ای و نه دیگر هیچ! توفیر ماجرا هم همین جاست! علی‌الواقع در بالا سر جامعۀ ایران یک سقف نامرئی وجود دارد که هرکس توان (عرضۀ) عبور از آن را داشته باشد - در هر حوزه‌ای و نه فقط ورزش و هنر- خودبخود نشان طلایی ورود بی‌حساب و کتاب به حوزه‌های دیگر را هم کسب می‌کند! این بندگان خدا سلبریتی‌ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و این بنوعی، دستکم در رابطه با این‌ها، عدالت اجتماعی جامعۀ ما را می‌رساند!

سلبریتی‌ها اگرچه اغلب از ورزش و سینما برمی‌خیزند اما تا از آن سقف گذشتند دیگر فرق نمی‌کند همچون بقیۀ آن‌سوگذشتگان از مصونیت فضایی لازم برخوردار می‌گردند به این معنی که فارغ از اقتضائات فضا به هر حوزه‌ای که بخواهند ورود و در هر محفلی که بخواهند جلوس می‌فرمایند! اینست که شما می‌بینید یک سلبریتی در ایران ناگهان می‌شود یک همه‌چیزدان، یک همه‌کاربلد، یک همه‌فن‌حریف همه‌جاحاضر! هنر که هیچ، حوزه به حوزه‌اش برای ریزش از انگشتان این‌ها بر سر و کول هم می‌کوبند! سایر حوزه‌های جامعه را تو بگو! سیاست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، ... کافیست اراده کنند تا به هر حوزه‌ که می‌خواهند ورود نمایند! چرا؟ چون یک سلبریتی هیچ وقت تنها نیست! یک اقیانوس پشت‌اش هست! یک اقیانوس! ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش اول


بنیان اجتماعات در هر کجای زمین هر چه هم که باشد بنیان اجتماع ما ایرانیان اغلب بر احساس است و بس! به عبارت دیگر، احساس، اصل اول هستی اجتماعی ما ایرانی‌هاست! انگار که به گاه زایش، ناف این هستی تاریخی را به تیغ تیز احساس بریده‌ و با دوراندازش، چشم و گوش و دست و پای عقلانیت ما را سخت بربسته‌اند! چه می‌دانم شاید به این قرار بوده که حالا احساس در نزد ما از بس توسعه یافته، شده قدر یک اقیانوس، عقلانیت ما هم شده در حد چند جزیرۀ کوچک و کوتاه پراکنده در گوشه و کنار این اقیانوس!

و چه می‌دانم شاید برای همین بوده و است که در انبان تاریخ‌ و تمدن ما بیشتر شعر و شاعری پیدا می‌شود تا هر چیز دیگری! البته که این هیچ چیز بدی نیست! سرمایۀ شعر هم هیچ چیز کمی نیست! به واقع امر، اغلب، شعرای ما عقلای ما بوده‌اند و دواوین آنها الحق و الانصاف جزو معدود مخزن‌الاسرار عالم بوده و هستند، حالا چرا و چطور شده شعر را بر نثر ترجیح داده‌اند، لابد بومیان جزایر پراکنده در دریای احساس بوده‌اند که برای ارتباط با سیل دریاییان دوروبرشان راهی بجز سرودن شعر نداشته‌اند! این‌ها واقعا که هنر به خرج داده و نام و نشان خود با خرمنی پر از خردورزی را به این طریق در تلاطم همواره توفانی این دریا تا به ابد زنده ساخته‌اند! در واقع این "هنر نزد ایرانیان است و بس" را این‌ها سروده‌ و ثابت نموده‌اند نه خیل دل به تلاطم اقیانوس‌سپردگانی چون من و امثال من! ...

حالا و در این عصر، دریا همان دریاست بلکه بسی وسیع‌تر از گذشته گشته و تبدیل به یک اقیانوس شده است اما دیگر از این بزرگان انگار که دیگر خبری نیست، اگر هم است مجالی برایشان نیست، حالا جامعه دربست در سلطه و سیطرۀ سنخ دیگری از هنروران و هنرمندان، با ایده و اهدافی دگر است: سلبریتی‌ها!

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 شعری بمناسبت روز قلم 📝 (14 تیر ماه)

🌺🌺🌺

امروز 14 تیرماه «روز قلم» است، این روز ارزشمند را محضر همه قلم‌بدستان و نویسندگان وطن علی‌الخصوص نویسندگان جامعه‌شناس و جامعه‌اندیش  تبریک عرض می‌کنم.

🌺🌺🌺

◀️ هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت / آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت

◀️ در دفتر زمانه فتد نامش از قلم  / هر ملتی که مردم صاحب‌قلم  نداشت

◀️ در پیشگاه اهل خرد نیست محترم / هر کس که  فکر جامعه را محترم نداشت

«فرخی یزدی»

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: روز قلم, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات

[ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

فقر شرقی Oriental Poverty

حسین شیران

 


در کوچه پس کوچه های شهر
مدتهاست که پارو بدست می گردم!
در متن "فقر شرقی" این شهر
پیوسته چشم بر درهای بسته و نیم بستۀ راست و چپم دارم ...
روز تمام است؛
با خودم می گویم:
کسی اگر پیدا شود که مرا به پشت بام خانه اش راه دهد،
به رایگان
حیات خانه اش را هم از برفها خواهم روبید!


 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, مسائل اجتماعی ایران

[ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

زخمهای من ، زخمهای تو!

 

پشت چراغ قرمز، پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک هی داد می زد: آقا! آقا! چسب زخم! چسب زخم نمی خواهید؟ پنج تایش صد تومان!... شیشه را پایین کشیدم و گفتم: بیار پسرجان بیار! تمام چسبهایت را هم اگر بخرم نه زخمهای من خوب می شود و نه زخمهای تو!

(بر رسیده از یک دوست!)

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, مسائل اجتماعی ایران

[ یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت مجنون و شتر

حسین شیران

 

     در کتاب فیه مافیه مولوی حکایتی خواندم که دریغم آمد به لحاظ بار معنایی چند بعدی ایکه دارد بی هوده از آن بگذرم. ابتدا حکایت را بخوانیم تا بعد:
مجنون که قصد دیار لیلی می کرد شتری را سوار می شد و تا هوش با او بود بدان سمت می راند. اما چون مستغرق لیلی می گشت خود و شتر را فراموش می کرد و شتر به ده باز می گشت چه او را در ده بچه ای بود ...
مجنون چو بخود می آمد خود را و شتر را در همان جای اولش می دید... اینگونه سه ماه در راه بماند. عاقبت افغان کرد که این شتر بلای جان من است. شتر را رها کرد و تنها روان شد!
این حکایت رمانتیک و سمبولیک بسیار جای بحث دارد. البته این حکایت را مولوی با طبع عارفانه ی خویش اندر باب "پروردن تن که روح را از سیر باز دارد" آورده است و در جای دیگری در همان اثر منثور خویش در همین ارتباط آورده است که " دو مرغ زنده را بهم ببندی هیچکدام نتوانند که بپرند اما اگر یک مرغ مرده ای را بر مرغ زنده ای ببندی بپرّد چون دویی از میان برخاسته است."
از دیدگاه عرفان و سیر و سلوک که بیشتر به رهایی و نجات فردی یا فوقش نجات فرد به فرد از راه پاکسازی درونی توجه و تمرکز دارد آن حکایت و این تمثیل البته بجا و آموزنده است.
اما از دیدگاه اجتماعی که بیشتر همگان را در نظر می گیرد و به پاکسازی برونی می اندیشد و بویژه از نظر جامعه شناسی شرقی که "رهایی و رستگاری همگانی در بستر جامعه ای امن و آرام"  را خواستار است قضیه اساساً فرق می کند. از این نظر نه اینکه فقط نیل و نجات مجنون مهم باشد که هم لیلی و هم مجنون و هم شتر و هم بچه اش، هم ده و هم راه و هم رابطه ها همه اهمیت پیدا می کنند؛ رابطه ی عاشقانه ی لیلی با مجنون، رابطه ی انتفاعی مجنون و شتر، رابطه ی غریزی شتر با بچه اش، ارتباط عشق و اجتماع، ارتباط عشق و انتفاع، ارتباط عشق و غریزه و از همه مهمتر ارتباط "معنویت و مسئولیت اجتماعی"؛ خلاصه از این دیدگاه همه ی عناصر و روابط جای بحث دارند و این ارزش و اهمیت و در عین حال سنگینی و پیچیدگی دیدگاه  اجتماعی را می رساند!  

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, فیه مافیه مولوی

[ جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

این ثانیه ها

گاهی ثانیه ها می گذرند بی آنکه نفسی کشیده باشیم!
و گاهی چه نفسها که می کشیم بی آنکه گامی به جلو نهاده باشیم!
و بهر حال آرام آرام سایه ی سبز حیات از سرمان می گذرد! ...
کاش این ساده ی سخت را همه باور داریم؛
عمر جز پویش پوشالی " این ثانیه ها" نیست که نیست! ...
نگرانم که اگر عمر حسابش سر " اندیشیدن" بود
یا به اندازه ی " فهمیدن" بود

سرلوحه ی ما " کودک یکروزه" نگارند!

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, حسین شیران

[ پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]