حکایت مجنون و شتر
حسین شیران
در کتاب فیه مافیه مولوی حکایتی خواندم که دریغم آمد به لحاظ بار معنایی چند بعدی ایکه دارد بی هوده از آن بگذرم. ابتدا حکایت را بخوانیم تا بعد:
مجنون که قصد دیار لیلی می کرد شتری را سوار می شد و تا هوش با او بود بدان سمت می راند. اما چون مستغرق لیلی می گشت خود و شتر را فراموش می کرد و شتر به ده باز می گشت چه او را در ده بچه ای بود ...
مجنون چو بخود می آمد خود را و شتر را در همان جای اولش می دید... اینگونه سه ماه در راه بماند. عاقبت افغان کرد که این شتر بلای جان من است. شتر را رها کرد و تنها روان شد!
این حکایت رمانتیک و سمبولیک بسیار جای بحث دارد. البته این حکایت را مولوی با طبع عارفانه ی خویش اندر باب "پروردن تن که روح را از سیر باز دارد" آورده است و در جای دیگری در همان اثر منثور خویش در همین ارتباط آورده است که " دو مرغ زنده را بهم ببندی هیچکدام نتوانند که بپرند اما اگر یک مرغ مرده ای را بر مرغ زنده ای ببندی بپرّد چون دویی از میان برخاسته است."
از دیدگاه عرفان و سیر و سلوک که بیشتر به رهایی و نجات فردی یا فوقش نجات فرد به فرد از راه پاکسازی درونی توجه و تمرکز دارد آن حکایت و این تمثیل البته بجا و آموزنده است.
اما از دیدگاه اجتماعی که بیشتر همگان را در نظر می گیرد و به پاکسازی برونی می اندیشد و بویژه از نظر جامعه شناسی شرقی که "رهایی و رستگاری همگانی در بستر جامعه ای امن و آرام" را خواستار است قضیه اساساً فرق می کند. از این نظر نه اینکه فقط نیل و نجات مجنون مهم باشد که هم لیلی و هم مجنون و هم شتر و هم بچه اش، هم ده و هم راه و هم رابطه ها همه اهمیت پیدا می کنند؛ رابطه ی عاشقانه ی لیلی با مجنون، رابطه ی انتفاعی مجنون و شتر، رابطه ی غریزی شتر با بچه اش، ارتباط عشق و اجتماع، ارتباط عشق و انتفاع، ارتباط عشق و غریزه و از همه مهمتر ارتباط "معنویت و مسئولیت اجتماعی"؛ خلاصه از این دیدگاه همه ی عناصر و روابط جای بحث دارند و این ارزش و اهمیت و در عین حال سنگینی و پیچیدگی دیدگاه اجتماعی را می رساند!
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, فیه مافیه مولوی
[ جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]