🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و هشتم
✍️ حسین شیران
.
این را دیگر همه میدانیم که هر تغییر و تحولی در هر زمینه و زمانی که بخواهد رخ دهد ضرورتا باید "نیروهای عامل" خاص خودش را داشته باشد وگرنه هر چقدر هم که زمان بگذرد و زمینه فراهم باشد و هیچ مانعی هم در میان نباشد مادام که نیروی عاملی در کار نباشد هیچ تغییر و تحولی در هیچ زمینه و زمانی حاصل نخواهد شد. باید توجه داشت که اینجا صحبت مشخصا بر سر نیروی عامل است- یعنی "نیروی آغازکننده و دنبالکننده و تمامکننده و تداومبخشنده"، و نه هر نیرویی که به هر شکل دستی در کار و پایی در راه دارد اما باری به هر جهت است، گاه هست و گاه نیست، گاه راست است و گاه چپ، گاه تند است و گاه کند، گاه روشن است و گاه تاریک.
.
اینکه اغلب میدویم و بهجایی نمیرسیم و میجهیم و به چیزی نمیرسیم، بهخاطر اینست که خواهناخواه و آگاهناآگاه در قالب و قامت یک چنین "نیروهای گاهگداری" هستیم که کاروبارمان بگیرنگیرها دارد و نه نوعا نیروهای عاملی که پیوسته بیهیچ گیر و گور و گریزی پیگیر کار باشند؛ البته این هرگز بهمعنی بیچارگی و بیفایدگی نیروهای گاهگداری نیست- حالیا صاف و سالم و صادقترین افراد ما رسما از آسایش و آرامش خود و خانوادهی خود زدهاند و بیهیچ مزد و منتی صرفا از باب احساس مسئولیت اجتماعی خود را درگیر مسائل و مشکلات جامعه کردهاند و بیهیچ توقع و تمنای پست و مقامی نظرا و عملا در حد توان خود درصدد اصلاح امور برآمدهاند.
.
مشکل اینجاست که همه یا اغلبشان در بهترین حالت چراغهای سوسوزنی هستند که باز خواهناخواه و آگاهناآگاه بسی دور از هم و بیارتباط با هم افتادهاند و هر کدام فوقفوقاش روشنیبخش محفل و مجلسی مختصرند برای همین، هم در مقام اندیشه و هم در مقام عمل چندان کاری از پیش نمیبرند و نمیتوانند که ببرند؛ درحالیکه اگر همه بههم وصل شوند و باهم بجوشند و باهم بکوشند طبعا از خیل چراغهای سوسوزنشان پروژکتوری عظیم پدید میآید و تا دوردستها را هم برای خودشان و هم مردمشان روشن و پرنور میسازد، و معنی و مفهوم روشنفکری و روشنگری هم اینست و جز این نیست که تحققا راهی روشن برای پیشرفت پیش پای جامعه بگذارد.
.
باری، فرق نیروهای گاهگداری با نیروهای عامل در پخش و پلا و پراکنده بودن و سر و سامان نداشتن و سازماننیافتنشان است، هم از این جهت باید به خیل اقشار خاکستر جامعه، هرچقدر هم که تحوللازم باشند، حق داد به این راحتی پشت سر نیروهایی که خود سر و سامان و سازمان ندارند و بیش از چند متر پیش پایشان را نمیبینند و برای باقی راه هیچ طرح و تدبیر و تضمینی ندارند بیفتند. شوخی که نیست بحث تغییر و تحول اجتماعی و یک اجتماع است و هزارانهزار پیچوخم دارد که لزوما برای همه یا اغلباش باید از پیش برنامه داشت تا به نتیجه رسید وگرنه البته که همینجا ماندن بسی بهتر از "از اینجا راندن و از آنجا ماندن" و اسیر هرج و مرجها شدن است.
.
فلذا آغازکنندهی یک تغییر و تحول اجتماعی لزوما باید به تمامکنندگیاش هم بیندیشد و اساسا این تمامکنندگیست که هر تلاش و کوششی را به نتیجه میرساند؛ دشواری تغییر و تحول اجتماعی بویژه در کشورهای توسعهنیافته مشخصا اینست که نه در خلاء بلکه همچون یک بازی فوتبال در زمین ناهموار حریف و در شرایط نامساعد جوی که باد مخالف از روبرو میوزد، با داوری تیمی وابسته به حریف و هایوهوی و آزادیعمل فراوان تماشاگران حریف و زدوبندهای پیش از بازی و احیانا تهدید و تطمیع برخی بازیکنان خودی و ... انجام میشود، ضمن اینکه حریف هم در میدان تیم قدر خود را دارد که از هر نظر مانع بازیسازی و ضد تیم عامل تو عمل میکند.
.
در یک چنین شرایطی پیروزی غیرممکن نیست اما طرح و تدبیر و تاکتیکی ورا و فرای طرح و تدبیر و تاکتیک حریف میطلبد که لزوما باید داشته باشی تا از حالت دفاعی خارج شوی و در زمین حریف پیش روی و بعد ضرورتا تمامکننده هم داشتی باشی تا بتوانی به هدف برسی. اینجاست که ضرورت سر و سامان و سازمانیافتگی یک تیم و داشتن پشتیبانی فنی و حرفهای و طرح و تاکتیکی از پیش تعریف و تعیینشده و تلاش و تمامکنندگی نیروها نقش اساسی خود را در برد یک تیم نشان میدهد. به این قرار بود که انقلاب اسلامی در سال 57 پیروز میدان شد- منتهی مشکل اصلی و اساسی این تغییر و تحول هم ضعف در تداومبخشی و محققسازی آرمانها و وعدههایش بود که خیلی زود گریبانگیر نیروهای عاملاش گشت.
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]