🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و یکم
✍️ حسین شیران
.
برای "تکثرگرایی" و "فراتلفیقگرایی"- دو گام اصلی و اساسی در راستای تحقق نظام سیاسی اجتماعی فراایدئولوژیکِ "ملتدولت"، به ترتیب "وفاق" و "فراوفاق" یک امر لازم و ضروری بشمار میروند، هم از این جهت نیروهای تاریخی لازم برای تحقق یک چنین ابرپروژهای را نظرا و عملا میتوان در دو دستۀ "وفاقگرایان" و "فراوفاقگرایان" از هم متمایز ساخت.
.
وفاقگرایان نوعا "کنشگران مرزی"اند که مشخصا در مرز میان جریانات و جناحها و ایدئولوژیهای ستیزگر مشغول اندیشه و اقداماند تا به هر شکل ممکن آتش خشم و خشونت جامعهسوزشان را به آشتی بدل سازند؛ فراوفاقگرایان هم نوعا "کنشگران فرامرزی"اند که در بستر وفاق حاصل از اندیشه و اقدام وفاقگرایان و کنشگران مرزی (نیروهای گام اول) نظرا و عملا تلاش میکنند "فراایدئولوژی" لازم برای گذار به نظم و نظامی نوین را محقق سازند.
.
تکثرگرایی (پلورالیسم) در حقیقت شرط لازم برای "صلح و ثبات" یک جامعه است و فراتلفیقگرایی و فراایدئولوژیِ حاصل از آن شرط لازم برای "توسعه و تحول" آن جامعه؛ اولی با توصیه و تجویز "تحمل یکدیگر" فعل "سازش" را در جامعه صرف میکند و دومی با توسعه و ترویج "تعامل با یکدیگر" فعل "سازندگی" را؛ هم از این جهت شعر و شعور و شعار هر دو را میتوان در یک کلام خلاصه کرد: "با هم ساختن"- ساختن به هر دو معنا و مفهوم مذکور.
.
ماندن در وضعیت پلورالیسم، همانطورکه پیش از این گفتیم، وضعیتی شکننده است چه همواره امکان و احتمال بازقدرتگرفتن یک جبهه و جناح و ایدئولوژی در آن موجود است و اساسا افتوخیز مکرر ملتها و مملکتها از این سبب است. قطع یقین هر دوره قدرتطلبان و فرصتطلبان خاص خود را دارد که به شیوه و شکلی متفاوت از پیش به سلطه میاندیشند و اگرکه طرح و تدبیری بالادستشان در کار نباشد این خطر همواره بالاسر هر ملت و مملکت خواهد چرخید.
.
هم از این نظر ماندن در گام نخست و دلخوش داشتن به صلح و سازش و وفاق میان جناحها و ایدئولوژیها و نیندیشیدن و نپرداختن به گام دوم بواقع ناکام گذاشتن جامعه در سیر تحول و تکامل است. پلورالیسم اگرچه حافظ گونههای متعدد و متکثر از یک حقیقت و ضامن حیات آنهاست اما این هرگز بمعنای تام و تمام برحق داشتن و دانستن یکی یا همه- آنسان که خود تصور میکنند، نیست و ضرورتا باید در راستای ارائۀ حقیقتی برتر و سرتر در همه بازاندیشیها داشت.
.
این مهم همانطورکه پیش از این گفتیم وظیفه و رسالت تاریخی "خردمندان جامعه" (عقلای قوم) در هر دورۀ تاریخیست که همواره در سنت پیشینیان که طبعا و جبرا به اقتضای زمینه و زمان و زندگیشان حاصل گشته بهدیدۀ "تحقیق و نه تسلیم" بنگرند و تحققا با بازاندیشی در ادراک و افهام گذشتگان درک و فهم نوینی از حقیقت را پایه و اساس کنشهای افراد در شرایط مدرن قرار دهند؛ اینگونه هم سیر سنت در مدرنیته ممکن میشود هم نوشدن به اقتضای زمان.
.
از این منظر بس قابل نقد است نظرکرد و عملکرد آنها که صرفا بر گام نخست متمرکزند و ورا و فرای پلورالیسم نه به چیزی میاندیشند و نه به چیزی میکوشند! ولیکن درد ما اینک نه اینها بلکه برخی خواصاند که حتی به پلورالیسم هم قائل نیستند و نظرکرد و عملکردشان خلاف روح و روال پلورالیسم رسما به نفع یک ایدئولوژی خاص که از قضا ایدئولوژی حاکم است ختم میشود و از این جهت وفاقگراییشان هم در نهایت چیزی جز "بیعت گرفتن" برای ایدئولوژی حاکم نیست!
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]