جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش هشتم

حسین شیران

 

     در ارتباط با ساختار و سازمان ذهنی‌مان همیشه باید یک نکتة مهم و اساسی را مدنظر داشته باشیم و آن اینکه در شکل‌گیری و تحول و تکامل این ساختار و این سازمان همواره نقش «دیگران» به مراتب بیش از نقش «خود» ما و بعد در میان «دیگران» هم نقش «گذشتگان» به مراتب بیش از نقش «معاصران» است. از نقطه‌نظر جامعه شناسی در این یک نکته هیچ تردیدی نیست!

 

     اگر که هر کدام از ما قدری در هر آنچه که در کسوت «عامل انسانی» در طول و عرض حیات اجتماعی‌مان از ما سر می‌زند- اعم از «پندارها» و «گفتارها» و «کردارها»یمان، تحقیق و تدقیق پیشه سازیم سرانجام خود به این نتیجه خواهیم رسید که عموماً چه بخواهیم چه نخواهیم و چه بدانیم چه ندانیم بیشتر مطابق خواست و نظر «دیگران» است که «پندار» و «گفتار» و «کردار» می‌ورزیم و در بهترین حالت تنها بخش کوچکی از این «سه‌گانه‌های عاملیت انسانی» ما ناشی از تصمیمات و تأثیرات شخص خود ماست!

 

     در شرح این «دیگران» که می‌گویم باید بگویم که منظورم عموماً «هرکس غیر از من نوعی» نیست چه خود این «هرکس غیر از من نوعی»ها هم دقیقاً وضعی مشابه وضع من نوعی دارند و آنها هم همچون من نوعی در طول و عرض حیات اجتماعی‌شان، خواه‌ناخواه مطابق خواست و نظر «دیگران» عمل می‌کنند! ... پس باید پرسید این «دیگران» کیستند؟ به واقع‌ امر، خلاصه و مفید اینگونه بگویم که این «دیگران» مشخصاً آنهایی هستند که به هر شکل و به هر میزان، در تولید و توزیع و تقریر و تحکیم و تحریض «ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر جامعه» نقش داشته و دارند و به این واسطه جا دارد که ما در وهلة اول از آنها تحت عنوان «دیگران مهم» و بعد در وهلة دوم تحت عنوان «دیگران حاکم» یاد کنیم!

 

     این هر دو عنوان یعنی «مهم» و «حاکم» بودن که من اینجا در وصف این «دیگران» آوردم در حقیقت خود برآمده از «مهم» و «حاکم» بودن «ارزش‌ها و هنجارها»ی جامعه هستند! در شرح اهمیت و ضرورت «ارزش‌ها و هنجارها» برای جامعه همین بس که از نقطه‌نظر «جامعه شناسی»، اولاً که جامعة بدون ‌«ارزش‌‌ و هنجار» اصولاً هیچ معنا و مفهومی ندارد و بعد حتی اگر هم بنوعی معنا و مفهومی داشته باشد اساساً هیچ مصداق خارجی نخواهد داشت! این یعنی معنا و مفهوم و موجودیت امر جامعه، مضاف بر «موجودات انسانی» که بدواً «عناصر مادی» تشکیل‌دهندة جامعه هستند بسته به این «عناصر غیرمادی»‌ یعنی «ارزش‌ها و هنجارها»ست و به واقع امر خود از ترکیب اینهاست که در طی زمان امر جامعه ممکن و محقق می‌گردد (بحث بیشتر در این‌خصوص در مجموعه نوشتار «جامعه شناسی‌شرقی»).

 

     به این ترتیب اگر که ما بتوانیم، به فرض محال، «ارزش‌ها‌ و هنجارها»ی یک جامعه را به هر شکل ممکن از آن بستانیم اول اینکه باید مطمئن باشیم بدینوسیله کلیت امر جامعه را از معنا و مفهوم و موجودیت ساقط ساخته‌ایم چون جامعه منهای «ارزش‌ها‌ و هنجارها»یش هر چه هم باشد- حتی اگر هزاران‌هزار انسان، دیگر جامعه نیست همچنانکه انسان منهای روحش دیگر انسان نیست- حتی اگر واجد هزاران‌هزار یاخته باشد! ...

 

     و بعد با این کار یعنی حذف «ارزش‌ها‌ و هنجارها» از کالبد جامعه باید بدانیم که عملاً مشتی موجود انسانی روی دست خود باقی گذاشته‌ایم که دیگر در غیاب ساخت‌های لازم برای برقراری ارتباط و پی‌گیری حیات، هاج و واج درمانده‌اند که زین‌پس چه باید بکنند، دقیقاً مثال آن رایانه‌ای که به علت حذف یا بروز اختلال در برنامه یا کلاً «سیستم عامل»اش در وضعیت ناخوشایند «هنگ» قرار گرفته است! از اَنجاییکه جایگاه «ارزش‌ها‌ و هنجارها» ذهن آدمی‌ست حذف آنها در حقیقت حذف «ذهنیت انسان» است و این خود بزرگترین تهدید است برای نسل آدمی که برای درک و فهم هم و در پی آن کنش و واکنش متقابل در بستر جمعی که درآنند فاقد ذهنیت لازم باشند!

 

     «ارزش‌ها‌ و هنجارها» در حقیقت برنامه و پشتوانة لازم برای ابراز «سه‌گانه‌های عاملیت انسانی» یعنی «پندارها و گفتارها و کردارها» هستند؛ این سه از نقطه‌نظر جامعه شناسی نشانه‌های روشن حیات اجتماعی‌اند از این‌رو فقدان اینها برابر است با فقدان حیات اجتماعی افراد و فقدان حیات اجتماعی افراد برابر است با فقدان حیات جامعه! به این قرار ما برای رهایی این جمع انسانی از وضعی که پدید آورده‌ایم در کل سه راه بیشتر پیش روی خود نخواهیم داشت:

 

     نخست اینکه هر چه سریعتر «ارزش‌ها‌ و هنجارها»ی آنها را به خودشان بازگردانیم تا روند عادی زندگی اجتماعی‌شان را پی‌بگیرند؛ و اگر نه به هر ترتیب «ارزش‌ها‌ و هنجارها»ی دیگری را در میانشان جاری و ساری سازیم تا خواه‌ناخواه شکل دیگری از زندگی اجتماعی را به آنها تحمیل کرده باشیم؛ و یا اینکه عملاً به حال خودشان رها سازیم تا به جبر حیات دوباره فرآیند باززایی «ارزش‌ها‌ و هنجارها» در نزدشان شکل گیرد و دیر یا زود خود دوباره به «ارزش‌ها‌ و هنجارها»ی لازم برای زندگی اجتماعی‌شان دست یابند!

 

     در هر حال باید مطمئن باشیم که فقدان دایمی «ارزش‌ها‌ و هنجارها» عملاً امکان نداشته و ندارد و باز نخواهد داشت چرا که جریان حیات اجتماعی بسته به وجود آنهاست؛ این جمع انسانی مورد فرض ما هم اگر که نتواند بهر نوع به «ارزش‌ها‌ و هنجارها»ی لازم دست یابد خواه‌ناخواه در خاموشی بی‌ساختاری و بی‌برنامگی و بلاتکلیفی خود به دست خویش فرآیند تخفیف و تحلیل خود را کلید خواهد زد!

 

پایان بخش هشتم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, ارزشهای اجتماعی, هنجارهای اجتماعی

[ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]