🌓 اندر باب اهمیت اندیشه و ضرورت هماندیشی و بازاندیشی
✍️ حسین شیران
بخش دوم
باری، به این قرار، بازگرداندن سرنوشتها و سرانجامها، چه خوب چه بد، به سمت و سوی آفریدگار، خود بسی فرافکنی است؛
به یقین این نه خدا بلکه خود مردماناند که با تغییر در اندرونشان سرنوشت و سرانجام خود را رقم میزنند:
چه "أن ألله لایُغیر ما بقوم حتی یُغیروا ما بأنفسهم" (رعد، 11)؛
آخر خدا را چه به تغییر سرنوشت و سرانجام قوم و قبیله و ملت و امتی،
وقتی هر آنچه لازمۀ کار است را خود به دست خویش در وجود آنها پدید آورده
تا خود به یاری آن به شناختهای لازم برای زندگانی اجتماعیشان دست یابند
و مبتنی بر آن جان و جهان خویش را آباد سازند،
و آن ودیعه که بنهاده، نیست جز خرد - جزئی از خود خدا -
هم از این روست که از توان لازم برای تغییر و تعیین سرنوشت و سرانجام یک جمعی و جهانی برخوردار است:
در آدم شد پدید این عقل و تمییز | که تا دانست از آن اصل همه چیز (گلشن راز شبستری)؛
باری اینست رسالت انسانی ما در طول زندگی
که همواره تلاش کنیم بر پایۀ خرد
به هر آنچه اصل هر چیز است دست یابیم و زندگانی خود را بر این اساس بسازیم؛
انسان به اصل هر چیز که دست یابد دیگر محال است فریب غیر آن را بخورد؛
حال تصمیم با خود ماست که این خردهخدای خفته در اندرون خود را بیدار ساخته و بازبیابیم
و بر گردۀ آن راست ایستاده و اندیشههای درست بسازیم
و بر پایۀ این اندیشهها پیدرپی هم به رازهای عالم دست بیازیم:
ولیکن گر اندیشه گردد دراز | خرد با دل تو نشیند به راز (فردوسی)،
و یا اینکه از آن روی برگردانیم
و با هر چه غیر آنست زندگی بگردانیم
و خود را به هر چه سرنوست و سرانجام بد است گرفتار بسازیم:
در این خصوص استاد سخن حکیم فردوسی تمام و کمال حق مطلب را ادا کرده،
آنجا که با قسم به خود خدا، سرنوشت و سرانجام بدمان را بر ریش نابخردیمان بربسته است:
به یزدان که ما گر خرد داشتیم | کجا این سرانجام بد داشتیم؟
در نهایت: ای برادر تو همان اندیشهای | مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشۀ تو گلشنی | ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی (دفتر دوم مثنوی).
ادامه دارد ...
@Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology
https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: اندیشه هم اندیشی بازاندیشی, مثنوی معنوی مولوی, گلشن راز شبستری, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]