🌓 اندر باب اهمیت اندیشه و ضرورت هماندیشی و بازاندیشی
✍️ حسین شیران
بخش سوم
بیش از این صحبت کردن در مورد ضرورت اندیشه و هماندیشی در یک چنین جمع فرهیختهای جایز نیست چه آنکه خود به خواست خویش در یک چنین جمعی حاضر است لابد خود از ارزش و اهمیت اندیشه و هماندیشی آگاه است که به واقع شرف حضور بهم رسانده وگرنه همچون اغلب گردشگران فضای مجازی ترجیح میداد در جاهای دیگری حضور داشته باشد که در آنها غالبا تلاش بر اینست که مردم بیشتر از چشم و گوششان کار بکشند تا مغزشان! بر این اساس فیالحال در گذر از موضوع ارزش و اهمیت اندیشه و اندیشیدن، که بخش 1 و 2 صرف آن گردید، در ادامه نخست به چیستی اندیشه و چگونگی اندیشیدن میپردازیم و بعد به چیستی اندیشۀ اجتماعی در تمایز از سایر اندیشهها، تا بعد که در گذر از این مباحث مقدماتی به مباحث اصلی میرسیم دستکم از برخی مبانی میانذهنی مشترک برخوردار باشیم.
اندیشه چیست؟
بسیاری از منابع علمی و ادبی بطور گسترده به بحث دربارۀ اندیشه و یا گزارش تاریخ آن میپردازند بیآنکه بدوا سخنی در باب چیستی خود اندیشه ساز کنند و دستکم در قالب سطوری چند به خوانندگان خود بگویند که به واقع امر این اندیشه که تاریخ و تحلیل آن در چندین جلد هم نمیگنجد فینفسه چیست! این بیشتر بخاطر اینست که یک تصور میانذهنی و یا بهتر بگویم یک پیشفرض مشترک میان نویسنده و خواننده در کار است که در بادی امر هر دو طرف به آن بسنده میکنند و بر این اساس کار و بار خود را پیش میبرند؛ اما اگر براستی کسی به هر دلیلی پا پیش نهد و پیش از هر چیزی از ما بپرسد این اندیشه که میگویید چیست بهتر که چند کلامی در چنته داشته باشیم تا بتوانیم پاسخش را بازبگوییم.
در تاریخ ادبیات ما، که پیشتر گفتیم در واقع امر تاریخ زیست و تاریخ اندیشۀ اجتماعی ماست، شاید هیچ کجا به روشنی "گلشن راز" شیخ محمود شبستری در باب چیستی اندیشه پرسش و پاسخی حکیمانه صورت نگرفته است؛ دوستان فرهیخته خود میدانند که شیخ شبستری این منظومۀ پرمغز و شگفتانگیز را در اوایل قرن هشتم (717 ه.ق) در واکنش به 27 بیت پرسش منظومی سرود که "امیر حسینی هروی" پیشوای سالکان خراسان حکیمانه آنها را طرح کرده و از رسولی به جمعی که شیخ شبستری هم در آن حضور داشت فرستاده و طلب پاسخ نموده بود:
گذشته هفت و ده از هفتصدسال | ز هجرت، ناگهان در ماه شوال
رسولی با هزاران لطف و احسان | رسید از خدمت اهل خراسان
بزرگی کاندر آنجا هست مشهور | به انواع هنر چون چشمۀ هور ...
نبشته نامهای در باب معنی | فرستاده برِ ارباب معنی
در آنجا مشکلی چند از عبارت | ز مشکلهای اصحاب اشارت
به نظم آورده و پرسیده یکیک | جهانی معنی اندر لفظ اندک ...
ادامه دارد ...
@Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology
https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: اندیشه هم اندیشی بازاندیشی, اندیشه اجتماعی, تاریخ ادبیات ایران, گلشن راز شبستری
[ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 اندر باب اهمیت اندیشه و ضرورت هماندیشی و بازاندیشی
✍️ حسین شیران
بخش دوم
باری، به این قرار، بازگرداندن سرنوشتها و سرانجامها، چه خوب چه بد، به سمت و سوی آفریدگار، خود بسی فرافکنی است؛
به یقین این نه خدا بلکه خود مردماناند که با تغییر در اندرونشان سرنوشت و سرانجام خود را رقم میزنند:
چه "أن ألله لایُغیر ما بقوم حتی یُغیروا ما بأنفسهم" (رعد، 11)؛
آخر خدا را چه به تغییر سرنوشت و سرانجام قوم و قبیله و ملت و امتی،
وقتی هر آنچه لازمۀ کار است را خود به دست خویش در وجود آنها پدید آورده
تا خود به یاری آن به شناختهای لازم برای زندگانی اجتماعیشان دست یابند
و مبتنی بر آن جان و جهان خویش را آباد سازند،
و آن ودیعه که بنهاده، نیست جز خرد - جزئی از خود خدا -
هم از این روست که از توان لازم برای تغییر و تعیین سرنوشت و سرانجام یک جمعی و جهانی برخوردار است:
در آدم شد پدید این عقل و تمییز | که تا دانست از آن اصل همه چیز (گلشن راز شبستری)؛
باری اینست رسالت انسانی ما در طول زندگی
که همواره تلاش کنیم بر پایۀ خرد
به هر آنچه اصل هر چیز است دست یابیم و زندگانی خود را بر این اساس بسازیم؛
انسان به اصل هر چیز که دست یابد دیگر محال است فریب غیر آن را بخورد؛
حال تصمیم با خود ماست که این خردهخدای خفته در اندرون خود را بیدار ساخته و بازبیابیم
و بر گردۀ آن راست ایستاده و اندیشههای درست بسازیم
و بر پایۀ این اندیشهها پیدرپی هم به رازهای عالم دست بیازیم:
ولیکن گر اندیشه گردد دراز | خرد با دل تو نشیند به راز (فردوسی)،
و یا اینکه از آن روی برگردانیم
و با هر چه غیر آنست زندگی بگردانیم
و خود را به هر چه سرنوست و سرانجام بد است گرفتار بسازیم:
در این خصوص استاد سخن حکیم فردوسی تمام و کمال حق مطلب را ادا کرده،
آنجا که با قسم به خود خدا، سرنوشت و سرانجام بدمان را بر ریش نابخردیمان بربسته است:
به یزدان که ما گر خرد داشتیم | کجا این سرانجام بد داشتیم؟
در نهایت: ای برادر تو همان اندیشهای | مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشۀ تو گلشنی | ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی (دفتر دوم مثنوی).
ادامه دارد ...
@Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology
https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: اندیشه هم اندیشی بازاندیشی, مثنوی معنوی مولوی, گلشن راز شبستری, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 اندر باب اهمیت اندیشه و ضرورت هماندیشی و بازاندیشی
✍️ حسین شیران
بخش اول
با نام و یاد او
که همواره هواخواه اندیشه و اندیشیدن و اندیشمندان است؛
همو که تکیه کلاماش "أفلا تعقلون"،
و شکوه و شکایتاش از "أکثرهم لایعقلون"،
و توصیتاش بر "یستمعون القول فیتبعون أحسنه" است؛
و بر این اساس، برترین بندگانش در نزد او
خود همینهایی هستند که گفتهها را میشنوند و از بهترین آنها پیروی میکنند،
و به تحقیق همینها هستند که خود خدا هدایتشان کرده و در زمرۀ خردورزان عالم قرارشان داده است:
"اولئک ألذین هداهم الله و أولئک هم أولوا ألالباب" (زمر، 18)؛
و در مقابل، بدترین بندگان او جنبندگانی هستند که کر و لال عمر گرانمایۀ خود را میبازند
و به هیچ نحوی از انحاء اندیشه پیشه نمیسازند:
"إنّ شرّ الدوّاب عندالله الصمُّ البُکم الذین لایعقلون" (انفال، 22)؛
پس منت خدای را عزّ و جلّ که بشر را فکرت آموخت
و همان را اصل و اساس حیات اجتماعی انسان قرار داد
و بالاتر از آن مقام و مرجعی برای رهایی و رستگاریاش پیش ننهاد؛
به اندیشه چنان قرار و مداری عطا کرد که فینفسه هیچ کس را یارای توقیف آن نیست إلا خود شخص،
"من میاندیشم پس هستم" (دکارت)،
پس هر که اندیشه پیشه کرد به تحقیق هست گشت و پیش افتاد
و هر که به آن پشت کرد هر چه پوچی و پستی و پلیدیست را از آن خود ساخت،
و این آن سرنوشت منحوسی است که خود خدا بر خلقی که نمیاندیشند روا داشته است:
"و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون" (یونس، 100).
ادامه دارد ...
https://t.me/Hossein_Shiran
https://t.me/orientalsociology
https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: اندیشه هم اندیشی بازاندیشی, یستمعون القول, من می اندیشم دکارت, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]