جامعه شناسی کار و شغل Sociology of Work and Occupations
بخش اول
حسین شیران
«همانگونه که زندگی و آزمون گدازان آن می آموزد پیشرفت از کار و کوشش است!» زرتشت پیامبر (یسنا 32 بند 7)
حیات اجتماعی ما انسان ها پر از پدیده های خرد و کلانی است که در طول زمان، بی آنکه از پیش بوده باشند، هر کدام به نوعی پدید آمده- و دقیقاً از این جهت است که «پدیده» نامیده می شوند، و هر یک به شکل و شدت خاصی زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار می دهند- و مشخصاً از این جهت هم است که مهم و درخور مطالعه و تحقیق تلقی می شوند. این پدیده ها از جهات مختلف با هم متفاوت هستند؛ نه همه را از یک دست می توان دانست و نه همه را با یک چشم می توان دید؛ برخی را همه می شناسند و برخی را نه همه؛ برخی همه جا پیدا می شوند و برخی نه هر جایی؛ برخی همه را تحت تأثیر قرار می دهند و برخی فقط برخی را؛ برخی خود به دنبال افرادند و برخی، افراد به دنبال آنها؛ و بالاخره برخی مفید حال جامعه هستند و برخی وبال گردن آن؛ و در کل از این جهات است که هرگز نمی توان تمام پدیده های موجود در جامعه را از کارکرد و ارزش و اهمیت یکسانی برخوردار دانست.
در هر حال از میان این پدیده ها آنچه در این دفتر مورد توجه و بحث و بررسی ما واقع شده است پدیدۀ بسیار مهم و اساسی «کار» است. کار آنسان پدیدۀ نادیده و ناشناخته ای نیست که ما در وصفش ساعت ها داد سخن سر دهیم و صفحات را یکی پس از دیگری از واژه ها پر کنیم؛ از سوی دیگر آنسان پدیدۀ کم ارج و بهایی هم نیست که خیلی ساده و سطحی از کنارش بگذریم. در ناشناخته نبودنش سخن کوتاه که سخت نام آشنای همه است؛ شاید هیچ پدیده ای به اندازۀ این پدیده در طول و عرض حیات اجتماعی انسان، معرف عام نبوده و نباشد، و اگر نه، در فهرست نام آشناترین واژه های عالم بطور قطع یکی هم این واژه را باید جا دارد. در واقع امر شاید نتوان یافت کسی را که زبان آدمیزاد بلد باشد اما واژۀ «کار» که به گوشش می خورد هیچ تصوری از آن نداشته باشد! حتی کودکان ما هم در حد خود تصوری هر چند ابتدایی از این واژه را در ذهن دارند، چرا که به هر حال از آنجا که این پدیده بخش قابل توجهی از زندگانی بزرگانشان را در برمی گیرد هر روز به هر مناسبتی چندین بار این واژۀ را از زبان این و آن می شنوند. ...
اما در ارزش و اهمیت آن همین بس که زندگی اجتماعی بشر با تمام پیچ و خم ها و پیچیدگی هایش خود در سایۀ کار بی وقفۀ بشر بر روی طبیعت فراهم شده است و هنوز هم که هنوز است این زندگی با تمام توسعه و پیشرفت هایش شدیداً بسته به کار است و اگر تنها یک ساعت و فقط یک ساعت و یا بسی کمتر از آن، بشر از کار معمول خود دست بکشد نه فقط نظم دنیا بلافاصله برهم خواهد خورد بلکه در کوتاه مدت هر آنچه در طول زمان اندوخته هم به باد فنا خواهد رفت! ... پس بی تردید باید گفت اگر که دنیای آدمی آباد و برقرار است بر چهار ستون کار است و باز هم اگر قرار بر آبادی و آبادانی باشد بی هیچ وقفه و تردیدی این امر دوام می باید. کار در دنیای آدمی بمثابۀ خون در کالبد انسان است و دقیقاً به همان سان که خون پیوسته در رگ های بدن می گردد و تن و جان آدمی را حیات و نشاط می بخشد کار هم همچون آن، بی وقفه در مجاری گوناگون حیات اجتماعی بشر جریان دارد و پیوسته هستی آن را تمدید می کند و تضمین می بخشد!
پس در کلیت امر می توان گفت که با کار بوده و است و خواهد بود هر آنچه بشر تاکنون داشته و دارد و خواهد داشت و جز این هیچ طریق دیگری که بشر با آن بتواند خواسته هایش را در عرصۀ هستی به منصّۀ ظهور برساند مسلماً نه وجود داشته، نه دارد و نه خواهد داشت! از این رو به قول «مارک تواین» «باید سپاسگزار [حضرت] آدم ولی نعمت خود باشیم که ما را از موهبت بیکاری و بطالت نجات داد و مصیبت کار کردن را به ما ارزانی داشت!*». باری، در اینکه کار جز زحمت و تلاش و کوشش بی پایان نیست شکی نیست اما این در واقع ظاهر قضیه است و در باطن امر وقتی که می بینیم تمام آسایش و آرامش بشر توأم با تمام آمال و آرزوهایش تنها و تنها در گروی این زحمت و تلاش و کوشش بی پایان است آنگاه اگر هم به میل و اختیار خویش نخواهیم، چاره ای جز این نمی یابیم که به این زحمت و تلاش و کوشش بی پایان تن در دهیم!
هم از این جهت است که شما هیچ ملت و قوم و قبیله ای را در این پهنۀ دنیا پیدا نمی کنید که در آن کار رواج نداشته باشد و یا در فرهنگ و ادبیاتش به هر نوع و به هر عنوان بر نقش بی بدیل کار در سازندگی توأمان انسان و اجتماع تأکید نشده باشد و اساساً این نقطۀ مقابل آن یعنی پدیدۀ «بی کاری» بوده و است که در هر کجای زمین و در هر دوره از زمان امری ناپسند و نامطلوب به شمار رفته است.
از این قاعده، فرهنگ و ادبیات ما هم نه فقط مستثنی نبوده است بلکه به لطف هزاران سال تجربۀ تاریخی و تکامل اجتماعی و ادبی خویش در
مواردی حتی بسی بهتر و شیواتر از هر فرهنگ دیگری به این موضوع پرداخته است که اغلب آنها در قالب شعر یا ضرب المثل سر زبان مردم می چرخند و لابد به گوش شما هم خورده اند؛ نمونه اش این یک توصیۀ اخلاقی و ادبی، که بنوعی هم بیانگر تعریف کار است، هم روشنگر تکلیف ما در برابر آن و هم اینکه به غیر از کارکرد دنیوی کار گوشه چشمی هم به کارکرد اُخروی آن دارد:
«برو کار می کن مگو چیست کار که سرمایۀ جاودانی است کار».
* Mark Twain (1835-1910) : Let us be grateful to Adam, our benefactor; He cut us out of the "blessing" of idleness and won for us the "curse" of labor. (quoted from the Narcis Dictionary)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, جامعه شناسی کار
[ چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]