.
(مشاهده فیلم)
.
🌓 دوران دبیرستان یک معلم زیست داشتیم- اگرکه زنده است خدایا بسلامت دارش وگرنه روحاش غریق رحمت باد- که هر از گاهی بهر مناسبتی که خودش تشخیص میداد هر دو دستش را بالا میبرد و با صدای بلند ایکاش ایکاش ایکاش میگفت تا بدوا توجه همه را بخود جلب کند و بعد هر بار نامی از حیوانی میبرد و آرزو میکرد آن حیوان میبود! و بعد قدری منتظر میماند تا خندههای نابخردانهٔ ما تمام شود سپس با تأنی خاصی از خصیصهٔ خوب آن حیوان میگفت تا به گمان خویش اینگونه ما را در فرآیند انسان شدن متوجه کجیها و کمیها و کاستیهامان سازد! اما او که میرفت ما ابلهانه ادایش را در میآوردیم و کلی ایکاش ایکاش میکردیم و سیر میخندیدیم! آه که چه زود درسهای نگرفته دردهایی میشوند و سفت و سخت گریبانمان را میگیرند! حکایت این گاو را که دیدم یاد آن آموزگار بزرگ افتادم و آن درسهای بینظیرش! و نیز آن خندههای نابجایی که بیجهت آن روزها مصرفش کردیم و چیزی برای امروزمان نماند! مرا ببخش آموزگار بزرگوارم، بگذار اینجای کار این بار با گریه درسی از آن ایکاشهایت را پس بدهم: ایکاش ایکاش ایکاش من این گاو بودم که بیش از دو بار فریب نمیخورد!😔
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی فریب, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]