دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان؟
حسین شیران
بخش هفتم
در بخش های پیشین، همۀ تلاش ما بر این بود که با خاطرنشان ساختن برخی نکات ضروری، تا آنجا که امکان دارد یک چارچوب ذهنی مشخصی را برای تداوم بحث حاضر فراهم کنیم تا در قالب این چارچوب، بحث بر سر مسئلۀ اصلی یعنی «دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان» را آغاز کنیم؛ اکنون می توان گفت اغلبِ آنچه که تحت عنوان پیشگفتار می باید گفته می شد به هر شکل گفته شده است و ما اینجا بالاخره می توانیم به بحث اصلی مان بپردازیم.
همانطور که می دانید عنوان اصلی بحث ما "دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان" است؛ با نظر به این عنوان به راحتی می توان دریافت که موضوع محوری یا متغیر اصلی ما در این بحث مقولۀ "دزدی" است؛ در ادامۀ این بحث و در بخش های بعدیِ این مجموعه ما با اتکاء و استناد به مشاهدات و تجربیات و در کل، واقعیات زندگی جامعوی مان بر روی این مقوله متمرکز خواهیم شد تا سرانجام به اتفاق هم در یک فضای میان ذهنی مشخص سازیم که در خصوص ما ایرانیان کدام یک از دو شقّ این مسئله- یعنی دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان، نزدیک به واقعیت است؛ اما پیش از آن، برای آنکه بحث را با یک توافق میان ذهنی در رابطه با این موضوع پیش ببریم ناگزیریم که ابتدا در خصوص معنا و مفهوم این متغیر صحبت کنیم و مصادیق آشکار و نهان آن را در ابعاد و زمینه های مختلف زندگی جامعوی خویش مشخص سازیم تا آنگاه که از این مرحله هم می گذریم تا حد زیادی از تقریب آرا و عقاید در این خصوص خاطر جمع بوده باشیم.
دزدی چیست و اصولاً تحت چه شرایطی می توان فردی را دزد خواند؟ و بعد اگر که ما در این نوشتار مدام از دزدی و دزد حرف می زنیم بطور مشخص چه معنا و مفهومی از این واژه را در نظر داریم؟ مبتنی بر مطالب فوق حالیا این آن مسئله ایست که ما در پیش رویش داریم و در این بخش بطور مشخص از دیدگاه آسیب شناسی جامعه شناختی می خواهیم پیرامون آن بحث کنیم. همانطور که می دانید در حوزۀ عمومی، ما عموماً دزدی را "برداشتن مال دیگری بدون اذن و اجازه و آگاهی او" در نظر می گیریم و بر این اساس هر آن کس را که بدون اذن و اجازه و آگاهی صاحب یک مال به آن مال دستبرد بزند دزد خطاب می کنیم. در عالم حقوق هم جز این نبوده و نیست؛ نص صریح قانون، دزدی یا همان سرقت را «ربودن مال دیگری بطور پنهانی» در نظر می گیرد (مادۀ 197 قانون مجازات اسلامی). وجه تفاوت ایندو آنگونه که مشخص است در قیودشان است که البته بیشتر یک تفاوت ظاهری است، یعنی علیرغم اینکه این قیود از نظر لغوی متفاوت از هم می نمایند اما از نظر مفهومی غیر از هم نیستند و در تفسیر محتوا در نهایت به یک سو می گرایند؛ روشن تر اگر بگوییم در خفا ربودن مال یک کس، برآورندۀ مفهوم دور از نظر و دور از آگاهی و اذن و اجازۀ صاحب مال هم هست و از این جهت و با نظر به مفهوم کلی و معمول فعل، در نهایت می توان این قیود را معادل هم دانست.
در هر صورت، صرفنظر از اینکه این فعل با چه قیدی همراه می شود، در وهلۀ اول آنچه مهم است خود فعل و یا به عبارت دیگر نفس عمل است و آن همان «ربودن» یا «ربایش» است و این خود آن چیزیست که در حوزۀ عموم به روشنی مصداق بارز واژه و مفهوم دزدی واقع می گردد و در عالم حقوق و قضا و جزا هم به عنوان عنصر مادی قانون مورد استناد قرار می گیرد. از این نکته بطور مشخص باید این نتیجه را گرفت که پیش از هر چیزی "دزدی در عالم عرف و قانون مستلزم فعل ربودن است".
از طرفی فعل ربایش یا ربودن بنوبۀ خود مستلزم جابجا کردن است، در واقع این مفهوم در بطن این واژه نهفته است، حتی آنگاه که این واژه در علم فیزیک به مفهوم «جذب» هم بکار می رود باز هم بطور محقق برآورندۀ این مفهوم است، چرا که جذب کردن یک عنصر بدون جابجا کردن آن قابل تصور نیست، همینطور ربودن یک چیز بدون جابجا کردن آن قابل تصور نیست؛ بر این اساس مطابق تعریف فوق از دزدی حتماً باید جابجا شدنی در کار بوده باشد تا عمل مصداق ربایش و به تبع آن مصداق دزدی واقع گردد.
در کل در تحلیل محتوای هر دو تعریف فوق می توان پنج عنصر مجزا را از هم تشخیص داد:
1- مال یا محمول دزدی؛ یعنی هر آنچه که برده می شود.
2- صاحب مال یا دارندۀ مال؛ یعنی فردی که عرفاً یا قانوناً مالک آن مال شناخته می شود.
3- عمل برداشتن مال یا جابجا کردن آن یا به اصطلاح فقهی و حقوقی اش ربایش مال که عنصر مادی قانون قلمداد می شود.
4- اجازه و رضایت و آگاهی صاحب مال، که اساساً باید در میان نباشد تا عمل، دزدی تلقی گردد و
5- عامل یا برندۀ مال، که با این شرط اطلاق واژۀ دزد بر او مجاز می گردد.
بر این منوال، بسی روشن است که ابتدا باید مالی در میان باشد، و بعد این مال صاحبی داشته باشد، و بعد فرد دیگری بدون اجازه و رضایت و آگاهی صاحبمال آن مال را تصاحب کند تا ما بتوانیم این عمل را دزدی و عامل آن را دزد تلقی کنیم؛ در واقع این آن چیزیست که از تحلیل محتوای تعاریف فوق بدست می آید. اما واقعیت اینست که این تعریف و این طرز تلقی از دزدی که در عالم عرف و قانون مطرح است از نقطه نظر جامعه شناختی برای آنچه که در واقع امر در بستر جامعه رخ می دهد بسیار قالب تنگ و ناچیز و نافراگیری به حساب می آید چرا که اینگونه بخش اعظمی از رفتارها و رخدادهای زندگی جامعوی که لاجرم باید ذیل این عنوان قرار بگیرند از حوزۀ شمول آن خارج می شوند و بنوعی بلاعنوان می مانند.
البته چنین تصور نشود که ما قصد گستردن معنا و مفهوم و مصداق دزدی را داریم تا از این طریق اغلب اعمال افراد جامعه را تحت شمول این عنوان برده، در نهایت، شق «سرزمین دزدان» را به اثبات برسانیم؛ نه، هرگز چنین نیست، اصلاً خدا کند که هرگز این ادعا ثابت نشود و دستکم ماجرا در همان حد «دزدان سرزمین» باقی بماند، چه در برابر آن این خودش یک دنیا پیروزی است! مسئله اینست که اگر امر دزدی را تنها در این معنا و مفهوم خلاصه کنیم بسیاری دیگر از اعمال که سیرتاً دزدی محسوب می شوند تنها به حکم تفاوت در صورت، از ورود به حوزۀ شمول آن باز می مانند و به اصطلاح پشت دروازۀ این مفهوم باقی می مانند.
از چند جهت این تعریف از مشمولیت لازم برخوردار نیست که البته ما در بخش بعدی بدان خواهیم پرداخت اما پیش از آن باید نکته ای را یادآور شویم و آن اینکه ما در همه حال این موضوع را به عنوان یک پدیده و مسئلۀ اجتماعی مشخصاً از نقطه نظر جامعه شناسی مورد بحث و بررسی قرار می دهیم و نه نقطه نظراتی دیگر همچون فقه و حقوق که نه بطور مشخص قصد ورود به این حوزه ها را داریم و نه بطور مسلم توان و تخصص آن را؛ و بعد اینکه هدف ما از پیش کشیدن این مسئله هرگز خرده گرفتن بر قانون و یا تخریب و تخطئۀ قانونگذار نیست؛ بنا به ضرورت بحث ما اینجا به تعریف عرفی و قانونی دزدی استناد ورزیدیم و پیرامون معنا و مفهوم آن صحبت کردیم و حال بنا به واقعیات جامعه می گوییم که این تعریف بهیچوجه جوابگوی خیل اعمالی که به هر صورت تحت این عنوان باید قرار بگیرد نیست! این تمام آن چیزیست که ما در این بخش قصد گفتنش را داشتیم.
پایان بخش هفتم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, بررسی مسائل اجتماعی
[ چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]