🌓 تلگرام فیلتر میشود! 2
◀️ پرده دوم: تلویزیون
📝 حسین شیران
اوایل انقلاب و در بحبوحۀ جنگ که ما دوران تحصیلات ابتدایی خود را سپری میکردیم یکی از واژههای رایج در مملکت «سهمیه» بود. نه اینکه در آن روزها خیلی از چیزها را سهمیه میدادند- از لوازمالتحریری که در مدرسهها میدادند تا لوازم خورد و خوراک که حسب خانوار به خانوادهها تعلق میگرفت تا نفت و گازوئیل که از واژه رایج دیگر آن روزها یعنی شعبه(های نفت) تأمین میشد، این واژه (سهمیه) یکی از مفاهیم حیاتی زندگی اجتماعی و اقتصادی آن روزهای ما شده بود!
از رسم و رسومات رایج دیگر آن روزها یکی هم این بود که برای تازهعروسها و تازهدامادها دو سه مورد از مایحتاج ضروری زندگیشان را به بهای کم دولت تأمین میکرد، این مهم به انتخاب خود آنها توسط دفاتر تعاون (واژه مصطلح دیگر آن روزها) صورت میگرفت. برادر بزرگم که ازدواج کرد این فرصت برای خانوادۀ ما هم فراهم شد تا ما هم به تعاون سر بزنیم. در آن زمان از گزینههایی که میشد انتخاب کرد یکی هم تلویزیون بود!
ما بچههای خانه تا شنیدیم یکی از گزینهها تلویزیون است سفت و سخت چسبیدیم که الّابالله باید تلویزیون را هم بگیرند اما نظر بزرگترها یک چیز دیگر بود؛ "تلویزیون؟! تلویزیون را میخواهیم چه کار؟! ... ما الان چه احتیاجی به تلویزیون داریم؟ ... تلویزیون مگه چیه؟ چی داره؟ چی نشون میده؟ فقط بیخود و بیجهت برق مصرف میکنه! ... حالا هرچی هم باشه انشالله هر وقت خودتون ازدواج کردین برین برا خودتون بگیرین بیارین نگاه کنین! ..." اینها و بسی بیش از اینها حرفهای بزرگترهامون بود که در برابر اصرار و گریه و زاری ما بچهها برای گرفتن تلویزیون هی تکرار میشد.
پدر میگفت: هنوز صدای اون رادیو که از ترس شیخ ابوالفضل و حرف و حدیثهای مردم انداختماش ته چاه مستراح تو گوشم هست! احساس میکنم قیامت اولین چیزی که یقهام را میگیره همین رادیو باشه که با کلی کثافات خفهاش کردم! تازه اون فقط صدای اغیار بود آنهمه هایوهوی کرد، حالا شما فکر کن تصویرشون هم در کار باشه و بدتر از همه اینکه بیاریش بذاریش خونه پیش اهل و عیال! حالا مغازه بود یک چیزی! ...
خود برادر بزرگم هم شوخی یا جدی میگفت: تلویزیون داشتن آدم را مضحکه عام و خاص میکنه! پشت سر آدم صفحه میذارن! میگن فلانی زنش رویش نمیشد وقتی تلویزیون روشن است وارد اتاق بشه چون میگفت غریبه (مجری) توی خونه است! یا مادر فلانی که برده بود چایی گذاشته بود جلوی مجری! یا فلانی که موقع خواب پتو میندازه رو تلویزیون! ... و از اینجور حرفها که ما ربطش را به خود تلویزیون نمیفهمیدیم! میگفتیم سادهلوحی بعضیها چه ربطی به ما داره؟! ...
خلاصه که اصرارها و گریه و زاریها در آن زمان جواب نداد و برای ما تلویزیون نگرفتند که نگرفتند! راستش این بار دیگر نه شیخ ابوالفضل بلکه تصورات ذهنی بسته و تعلقات فکری کهنۀ خود ما مانع گرفتن تلویزیون شد. البته برادر بعدی که ازدواج کرد و قدری از شدت و حدت این تصورات کاسته شد این مهم محقق شد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات
[ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]