جامعه شناسان ناآرام Unrestfull Sociologists
بخش ششم
اگوست کنت Auguste Comte
حسین شیران
بعد از قطع ارتباط عاطفی با خانواده، قطع ارتباط تحصیلی با "پلی تکنیک"، قطع روابط کاری و پدرخواندگی با "سن سیمون" و قطع روابط زناشویی با "کارولین ماسین"، اینک مهمترین مسئله ای که در دورۀ دوم زندگی "کنت" رخ می داد، قطع ارتباط دوستانه اش با "جان استورات میل" بود. براستی چه شد که ارتباط ایندو دانشمند از دو سوی "دریای مانش"، خیلی زود به اوج خود رسید و خیلی زود هم از اوج فرود آمد و به پایان خود رسید؟ اگر چه این قطع ارتباط بطور یکجانبه از طرف "میل" بود اما باید دید چه شد که او که روزی ارادت بی پایانش را طی نامه ای صمیمانه به "کنت" ابراز داشته بود و در ادامه با نوشتن مقالاتی چند به تبلیغ "کنت" و افکارش در انگلستان پرداخته بود و در سال 1843 هم در کتاب معروفش "نظام منطق" (System Of Logic) با ارجاعات فراوانش به کتاب "دروس فلسفۀ اثباتی" وی، عمق تأثرش از "کنت" را روشن ساخته بود و از همه مهمتر در بحران مالی سال 1844 هم شدیداً حمایتش کرده بود، بزودی به این نتیجه رسید که دیگر باید از "کنت" دل برکند؟
در پاسخ به این سوال و در تحلیل روابط میان ایندو باید گفت که اولاً این مسئله بتدریج رخ داد و بعد هم در واقع این خود "کنت" بود که با جهتگیریهای جدیدی که در ادامه از خود نشان داد مسببات دلسردی "میل" را از خود فراهم ساخت! ... "میل" با خواندن نخستین جلد از "دروس فلسفۀ اثباتی" شیفتۀ "کنت" و افکارش شده بود و این را هم رسماً بخودش اعلام کرده بود؛ اما این بمعنای تبعیت کامل وی از "کنت" نبود؛ او در کل با جهتگیری فکری "کنت" (اثباتگرایی) همسو بود اما با برخی از مبانی فکری آن مشکل داشت؛ از جمله با نظریۀ "طبقه بندی علوم" (The Classification of The Sciences) که در آن "کنت" شش علم (ریاضی- نجوم- فیزیک- شیمی- زیست شناسی و جامعه شناسی) را جای داده بود و از روانشناسی که بسیار مورد علاقه و توجه "میل" بود حرفی به میان نیاورده بود! ...
دوستداران "فلسفۀ علم" می دانند که "میل" بعنوان یک فیلسوف تجربه گرا، روانشناسی را پایۀ علوم انسانی یا بقول خودش علوم اخلاقی می دانست و بقول "ژولین فروند" (Julien Freund) می خواست که با این مبنا، در حوزۀ علوم انسانی همان کاری را بکند که "فرانسیس بیکن" (Francis Bacon) در رابطه با علوم طبیعی انجام داده بود. بر این اساس روشن است طبقه بندی "کنت" که در آن هیچ توجهی به روانشناسی نشده بود نمی توانست "میل" قانع کننده و راضی کننده باشد. "کنت" روانشناسی را نه علمی مستقل که بخشی از زیست شناسی می دانست اما "میل" کلّا با برداشت کنت از هر دو مقوله موافق نبود.
مسئلۀ مورد اختلاف دیگر در مورد نقش زنان در جامعه بود؛ "کنت" عقیده داشت که مردان، فعال تر و باهوش تر و از نظر فکری بالاتر از زنان هستند و زنان حساس تر و احساساتی تر هستند فلذا ضرورت دارد که زنان تابع مردان باشند! ... پذیرش این مسئله هم برای "میل" آسان نبود؛ او طرفدار حقوق زنان بود و در دوران فعالیتهای سیاسی اش هم در این راه مبارزاتی انجام داده بود؛ او در کتاب "کنیزک کردن زنان" (The Subfection of Women) که محصول همین دوران است، بر خلاف نظر "کنت" اعلام می دارد که "همچنانکه حاکمیت مطلق شاهان بر مردمان و اربابان بر بردگان بر افتاده است نظام حاکمیت مردان بر زنان نیز هرچه زودتر باید برچیده شود!"
در کل، اختلاف نظر میان "میل" و "کنت" در مورد مسائل فکری بسی بیش از اینها بود، اما هیچ کدام از اینها را نباید دلیل اصلی بریدن "میل" از "کنت" قلمداد کرد؛ بهر حال "میل" بعنوان یک متفکر برجسته و با هوش به اندازۀ کافی شعور داشت که اختلاف نظرها را در عالم فکر و اندیشه امری طبیعی بشمارد و از این سبب خط بطلان بر روابط عالمانه نکشد! "میل" و نه فقط "میل"، بلکه جمع کثیری از اثباتگراها از جمله "امیل لیتره" (Emil Littre) که از پیروان پر و پا قرص "کنت" بود، زمانی از پیروی "کنت" دست کشیدند که وی با تغییر جهتی آشکار به مذهب روی آورد و ناگهان همه چیز را در سایۀ بلند مذهب قرار داد! ...
اما باز باید پرسید که چه شد ساربان بلندآوازۀ اثباتگرایان که با تمام توان گذر از دوران الاهی و متافیزیکی و پایان دوران دین و فلسفه و فرا رسیدن دوران علم را فریاد می زد- آنسان که ندایش در آنسوی دریای مانش به گوش "میل" و امثال وی هم رسیده بود، ناگهان مسیر کاروان پر طمطراق اثباتگرایی را به سوی کاروانسرای مذهب گرداند و با تأنّی و طمأنینه ای خاص افسار شترش را بر تیرک بلند این کاروانسرا بست؟ ... ما در بخش بعد به این مسئله خواهیم پرداخت، اما اینجا باید گفت هرچه بود با این عزم جزم او بود که "میل" و تعدادی دیگر از مشتاقان و همراهانش از پیروی او انصراف دادند و یکی پس از دیگری راه خود را از او جدا کردند! ... "میل" بعدها از این واقعه، تحت عنوان نقطۀ عطفی در سیر فکری "کنت" یاد کرد که در آن، "کنت خوب" پایان می یافت و "کنت بد" آغاز می شد!
پایان بخش ششم
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسان ناآرام, اگوست کنت
[ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
فقر شرقی Oriental Poverty
حسین شیران
در کوچه پس کوچه های شهر
مدتهاست که پارو بدست می گردم!
در متن "فقر شرقی" این شهر
پیوسته چشم بر درهای بسته و نیم بستۀ راست و چپم دارم ...
روز تمام است؛
با خودم می گویم:
کسی اگر پیدا شود که مرا به پشت بام خانه اش راه دهد،
به رایگان
حیات خانه اش را هم از برفها خواهم روبید!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, مسائل اجتماعی ایران
[ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اصطلاح شناسی در جامعه شناسی 1 Terminology in Sociology
پیشگویی خودبرآور Self Fulfilling Prophecy
حسین شیران
Prophecy در اصل به معنای پیامبری (که البته درستش پیام آوری است) و تلویحاً غیب گویی می باشد؛ «کارل پوپر Karl Popper» این واژه را در ارتباط با پیشگویی هایی که اراده و دخالت انسان در تحقّق آنها هیچ نقشی ندارد، وارد جامعه شناسی کرد؛ امّا اصطلاحِ Self Fulfilling Prophecy در واقع از «رابرت مرتون Robert K. Merton» می باشد؛ نخستین بار وی این اصطلاح را در کتاب «نظریۀ اجتماعی و ساختار اجتماعی» در اشاره به پیشگویی هایی که خود در تحقّقِ خویش نقش دارند بکار برده است.
پوپر تأکید داشت که جامعه شناسان باید میان دو نوع پیش بینی تمایز قائل شوند: الف- پیش بینی مبتنی بر "قوانین علّی" و ب- پیش بینی مبتنی بر "روندهای جاری"؛ نوع اخیر که بیشتر در علوم انسانی بخصوص حوزۀ جامعه شناسی مطرح است از قدرت و دقّت نوع اوّل برخوردار نیست و اگر کسی در اینگونه موارد دست به پیش بینی بزند برای جبران این ضعف، ناگزیر باید از شناختهای دیگری هم کمک بگیرد؛ از اینروست که پوپر از اصطلاح پیشگویی یا همان پیامبری و غیبگویی در این مورد استفاده می کند. اما پیشگویی هایی هم وجود دارند که خود، مسبّبات برآورده شدن خویش را فراهم می سازند؛ در این نوعِ خاصّ اگرچه پیشگو از روندهای جاری آگاه است اما هیچ غیبگویی در کار نیست بلکه در واقع، این اعتبار پیشگو در نزد عموم است که سبب می شود مردم با اعتماد به توصیفات او عمل کنند و جریان حوادث را به سمت برآورده شدنِ پیشگویی تغییر دهند. این همانست که مرتون تحت عنوان "Self Fulfilling Prophecy" از آن یاد می کند.
برای این اصطلاح، مطابق روالی که ما در این مجموعه واژه شناسی ها بکار خواهیم بست و آن عبارت خواهد بود از ترجمۀ واژه به واژه یا همان معادل لغوی اصطلاحات (در برابر معادل مفهومی)، معادلِ "پیشگویی خودبرآور" را در نظر گرفته ایم (Fulfilling یعنی تکمیل کردن/ تمام کردن/ برآوردن)، اما باید گفت که در جاهای دیگر معادلهای دیگری هم برای آن در نظر گرفته شده است؛ بعنوان مثال "دکتر سروش" در ترجمۀ کتاب فلسفۀ علوم اجتماعی «آلن راین Alan Ryan» معادلِ "پیشگویی منجّز خویش" را برای آن در نظر گرفته اند و "دکتر ساروخانی" در دایره المعارف علوم اجتماعی (جلد دوم) "پیشگویی تأثیربخش" را و جناب "نوربخش گلپایگانی" هم در کتاب مفاهیم اساسی در علوم اجتماعی - زبان تخصصی علوم اجتماعی، "کامیابی فراخود" را.
معادل دکتر سروش، هم مفید معناست هم بازگردان واقعی اصطلاح؛ تنها عیبش اینست که جناب ایشان، مطابق روال معمولشان، واژه ها را بیشتر به عربی باز می گرداند تا فارسی! بطور کل در مطالعۀ آثار ایشان اگر هم نیازی به لغتنامه های فرانسه و انگلیسی نباشد به نوع عربی اش حتماً هست! (مُنَجَّز یعنی روا شده). معادل دکتر ساروخانی اگرچه مفید معناست اما بازگردان واقعی واژه ها نیست (یعنی Self Fulfilling بمعنای تأثیربخش نیست)؛ معادل مورد استفادۀ نوربخش گلپایگانی هم ضمن احترام به نظرشان، به عقیدۀ حقیر نه مفید معناست و نه بازگردان واقعی واژه ها! تا نظر دیگران چه باشد!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, اصطلاح شناسی جامعه شناسی, Self Fulfilling Prophecy
[ دوشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

