فرهنگ جامعه شناسی پزشکی Dictionary of Medical Sociology
نوشتۀ ویلیام سی. کاکرهام William C. Cockerham و فریس جی. ریتچی Ferris J. Ritchey
ترجمۀ حسین شیران Hossein Gh. Shiran
****************************************************
مقدمه: مروری بر جامعه شناسی پزشکی
«جامعه شناسی پزشکی» اگرچه بعنوان زیرشاخهای از «جامعه شناسی عمومی» رشتهای نسبتاً جدید محسوب میشود اما حالا دیگر به مرحلهای از رشد و توسعة خود رسیده است که یک فرهنگ لغت برای کمک به تعریف اصطلاحات و زمینههای مطالعاتیاش به یک ضرورت تبدیل شده باشد. امروزه جامعهشناسان پزشکی یکی از بزرگترین گروههای جامعهشناسان جهان را تشکیل میدهند؛ بعنوان مثال، در «انجمن جامعه شناسی» انگلیس و آلمان بخش «جامعه شناسی پزشکی» بزرگترین بخش تخصصی است؛ در میان جامعهشناسان آمریکایی هم جامعهشناسان پزشکی در ردة دوم قرار دارند. ضمن اینکه انجمنهای «جامعه شناسی پزشکی و سلامت» سایر کشورهای اروپایی و نیز ژاپنی هم وجود دارند که باید آنها را هم در نظر داشت.
از زمان پیدایش «جامعه شناسی پزشکی» در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، این رشته نه تنها توانسته است تعداد زیادی از پزشکان را به خود جلب کند بلکه توانسته است اعتبار مالی قابل توجهی برای پژوهشهای خود جذب کند، فرصتهای شغلی مهمی در داخل و خارج دانشگاهها فراهم سازد، کتابهای متعدد ارائه دهد و حجم بالایی از مقالات مندرج در مجلات تخصصی و عمومی را به خود اختصاص دهد.
«جامعه شناسی پزشکی» در ابتدا با گرایشی متفاوت نسبت به زمینههای محوری «جامعه شناسی» کار خود را آغاز کرد (Ruderman : 1981). برخلاف دین، حقوق، سیاست، شیوههای تولید اقتصادی و فرآیندهای اساسی اجتماعی، «علم پزشکی» به این دلیل که یک نهاد شکلدهنده به اجتماع بشری نبود از جانب نظریهپردازان پیشگام جامعه شناسی نادیده انگاشته شد. از این جهت سن «جامعه شناسی پزشکی» به پیش از اواخر دهة 1940 قد نمیدهد و تنها از اوایل دهة 1950 بود که یک فضای فکری بسیار متفاوت از تخصصهای سنتی «جامعه شناسی» که بطور مستقیم ریشه در تفکر اجتماعی قرن نوزدهم داشت بوجود آمد؛ در نتیجه، «جامعه شناسی پزشکی» در شرایطی بیشباهت به بسیاری دیگر از زیرشاخههای «جامعه شناسی» رشد و نمو پیدا کرد.
مهمترین وجه این بیشباهتی در این اصل است که «جامعه شناسی پزشکی» در آغاز از سوی کارگزاران و سیاستگزاران مالی و اعتباری بود که احساس نیاز شد [و نه فیلسوفان و متفکران و نظریهپردازان جامعهاندیش] و در حقیقت امر نخست اینها بودند که در زمینههای کاربردی چشم انتظار دانشی اجتماعی بودند که بتواند در حرفة پزشکی، کمپینهای سلامت عمومی و تدوین سیاستهای سلامت بکار بسته شود؛ در حالیکه سایر تخصصهای جامعهشناختی در ارتباط با قشربندی اجتماعی، گروهها، سازمانها، کار، سیاست و مانند آن زمینهساز نظریهها شدند و مطالعات کلاسیک برجستهای توسط چهرههای بزرگ «جامعه شناسی» در این زمینهها صورت پذیرفت.
با این حال، رشد فوقالعادة «جامعه شناسی پزشکی»، هم در ایالات متحده و هم در اروپا در سالهای اخیر به احتمال زیاد نمیتوانست بدون حمایتهای مالی قابل توجهی که برای مطالعات کاربردی از سوی دولتهای متبوع فراهم شد محقق شود. بعنوان مثال، در ایالات متحده، که «جامعه شناسی پزشکی» به حد اعلای رشد و توسعة خود رسیده است، پیدایش این علم تا حد زیادی نتیجة توسعة «موسسة ملی سلامت» (NIH) در اواخر دهة 1940 بوده است؛ علیالخصوص تأسیس «موسسة ملی سلامت روان» (NIMH) که مطابق نظر «اگوست هالینگزهد۱» (1973) که خود در برخی از برنامههای تحقیقاتی اولیه شرکت داشته است، در ترغیب و تأمین بودجة پروژههای اجتماعی و پزشکی مشترک بسیار مؤثر بوده است.
بقول «ملکم جانسون2» (1975) «با تزریق این پولها بود که نیروی محرک برای انجام کارها فراهم شد و جامعهشناسان و پزشکان کمکم علایق خود را تغییر دادند و با آغوش باز رشتة «جامعه شناسی پزشکی» را پذیرا شدند». زمانی «آلوین گولدنر۳» (1970) گفت که علوم اجتماعی در واقع تلاشهای دولتی خوبْتامینمالی شده برای کمک به حریف شدن با مسایل جامعة صنعتی و مشکلات دولت رفاه در غرب در دوران پس از جنگ جهانی دوم هستند؛ نخستین نمونه از این نوع علم اجتماعی «جامعه شناسی پزشکی» بود که در سایة این تلاشها پا به عرصة وجود گذاشت.
وضعیتی مشابه آنچه که در آمریکا رخ داد در اروپا هم پیش آمد. مطالعة انجام شده در اوایل دهة 1980 در نهایت چنین نتیجه گرفت که از نقطه نظر اغلب پاسخدهندگان، حمایتهای مالی دولت از تحقیقات، عامل اصلی کشش و جذابیت این رشته بوده است. این تحقیق تنها بخش کمی از این کشش و جذابیت را در ارتباط با دپارتمانهای «جامعه شناسی» دانشگاهها دانست و در کل پیوستگی ضعیفی میان این رشته و رشتة «جامعه شناسی عمومی» به تصویر کشید.
در تعیین تشخص و هویت یک فرد به عنوان جامعهشناس پزشکی علایق و پیوستگیهای کاری بیشتر از پیش نیازهای حرفهای و تخصصی ترجیح داده شد و طرح اشتغال غالب در این تحقیق، کار در یک موسسة پزشکی در نقشهای کاربردی و عملیاتی همچون پژوهشگری بود. علاوه بر این، تنها حدود یکچهارم از پاسخدهندگان درجة دکتری در «جامعه شناسی» داشتند و حدوداً یکسوم از آنها که خود را جامعهشناسان پزشکی معرفی کرده بودند در طول تحصیلشان هیچگونه آموزش رسمی در زمینة «جامعه شناسی پزشکی» (اگرچه بمدت یک دوره / سمینار / کارگاه مصوب) دریافت نکرده بودند (Claus : 1982).
1- August Hollingshead
2- Malcolm Johnson
3- Alvin Gouldner
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی پزشکی, ویلیام سی کاکرهام, حسین شیران
[ دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
کودکان کار
پریسا نقی پور
در این کوره راه زندگی که خواسته یا ناخواسته در قبرستانی که بقولی در زبان محاوره آرامستان نام گرفته گذری می کنم. چشمم به قبری می افتد که انگار تازه صاحب مرحومی شده و نسبت به سایر قبور رفت و آمدهای زیادی دارد. مردم دور آنرا حلقه زدند کودکانی را بوسطه آب ریختن روی قبر می بینم که با چه عجله و رقابتی در حال تکرار کار خودشان هستن، که همچون پروانه به دور شمع دور این قبر می چرخند تا بابت کاری که می کنند پولی و اجرتی بگیرند. اگر به صاحب عزا بگویید که با این کار نوعی بدآموزی می کنید قبول نمی کنند چرا که معتقدند یکبار است و تمام مساله چندبار یا یکبار برای شما اتفاق افتاده نیست.
وقتی کلی به قضیه نگاه می کنیم در جامعه می بینیم که کارهای بسیار بسیار سلف و دست پایینی موجبات رونق در کار و کاسبی می شود که کودکان ما بدون داشتن نوعی مهارت و مفید بودن در امر تولید همچون علف هایی هرز که از اطراف اشغال رشد می کنند که از یک طرف هیچ فایده ای به خود و جامعه نداشته و از طرف دیگر شغل های کاذبی را در بطن جامعه توسعه می دهند. پیشرفت کلی یک جامعه را طرز فکر کوچک شهروندان تشکیل می دهد. وقتی که ما بزرگترها منافع مادی و خصوصی خود را به منافع مشترک معنوی و ملی ترجیح می دهیم و اولویتی خاص قایل می شویم آینده کودکانی را می سازیم که باید کاسه بدست به این و آن باید گدایی کنند.
ماهیت اصلی کار باید تولید باشد نه اینکه واسطه گری و دللالی، که هیچ نقش مثبتی در توسعه و رشد کار و سرمایه ندارد. بواسطه همین واسطه گری هاست که آحاد آن جامعه باید به بهره کشی از انسانهای پاک نهاد تن داده چرا که هیچ نقشی را در افزایش تولید ملی نخواهد داشت. بیایید از دوران کودکی فرزندانمان به دیده تکریم به آنها نگاه کنیم نه بهره کشی و استثماری که در آن همه علایق و استعداد های آنها باید نابود شود. کودکم کودک بمان! چون هنوز بزرگان آموزش مهارت های لازم زندگی را نتوانسته اند بخوبی یاد دهند. تا وقتی خودمان تن به کار نمی دهیم و از طفره رفتن از کار احساس شادمانی می کنیم بدان که هنوز اسیر هوا و هوس هایی هستیم که انگار در خدمت تنبلی و بیکاری هستیم که سودی بهمراه نخواهد داشت.
باید از کودکی یادگرفت که آنچه موجبات ترقی و پیشرفت خانواده و جامعه و یا کشور می شود انجام کار مفید است که بتواند نیازهای اساسی جامعه را حل کند داشتن امنیت شغلی که بتواند فرد را در مقابل حوادث بیمه کند تا با خیال راحت زندگی نماید کودکی شروع فصل تلاش و سازندگی است از کودکی در پی شغلی که نتایج مفیدی داشته باشد نه شغل های کاذبی که چند صباحی دوام نمی آورند از خود نامی و یادی برجای نمی گذارند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: مسائل اجتماعی ایران, کودکان کار, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

