گاهشمار جامعه شناسی بخش اول
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 1
❇️ این گاهشمار شامل فهرستی بالغ بر 635 مورد از رویدادها، نقشها و نشرهای مهم و تأثیرگذار در حوزۀ جامعهشناسی است.
⏺ 551 الی 479 پ.م
کنفوسیوس «زندگی» و «جامعه» را نظریهپردازی میکند. آثار او که بدواً تحت عنوان منتخبات کنفسیوس شناخته شده است پس از مرگاش توسط شاگردانش گردآوری شده است.
⏺ 469 الی 399 پ.م
سقراط پایه و اساس فلسفه غرب را بنا مینهد.
⏺ 384 الی 322 پ.م
ارسطو سهم بیشتری در علم و فلسفۀ غرب ایفا میکند.
⏺ 360 پ.م
افلاطون ماهیت اخلاق و سیاست را در کتاب جمهوریت مورد بحث قرار میدهد.
⏺ 1377 م
ابن خلدون کتاب مقدمه اش را مینویسد که از برخی جهات یکی از نخستین آثار مهم در «جامعهشناسی» به شمار میرود.
⏺ 1516 م
توماس مور کتاب یوتوپیا (آرمانشهر) را مینویسد و اصطلاح "یوتوپیا" را ابداع میکند.
⏺ 1651 م
توماس هابز کتاب لویاتان را مینویسد و در آن در مورد ضرورت واگذاری حاکمیت به دولت در جهت جلوگیری از "جنگ همه علیه همه" بحث میکند.
⏺ 1692-3 م
ادموند هالی نخستین جدول عمر را منتشر میسازد.
⏺ 1712-78 م
ژان ژاک روسو
⏺ 1713 م
جیمز ولدگرایف یک شکل اولیه از نظریه بازی را معرفی میکند.
⏺ 1723-90 م
آدام اسمیت
⏺ 1724-1804 م
امانوئل کانت
⏺ 1739 م
دیوید هیوم رساله درباره طبیعت بشر را منتشر میسازد و در آن از مطالعۀ انسانیت از طریق «مشاهده مستقیم» به جای «فلسفه انتزاعی» دفاع میکند.
⏺ 1748 م
بارون دو مونتسکیو در کتاب روحالقوانین در خصوص منبع همه قوانین بودن جامعه استدلال میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (3)
حسین شیران
وزیر به نزد شاه بازگشت و هر آنچه در خانۀ شیخ دیده و شنیده بود را بیکم و کاست با او در میان گذاشت، پیام شیخ را هم به او تسلیم داشت و در نهایت هر طور که بود رضایت شاه را مبنی بر حضورش در نماز ظهر فردا فراهم ساخت. فردا که شد نزدیک ظهر شاه و وزیر لباس مبدل پوشیدند و بصورت ناشناس به سمت مسجد جامع شهر راه افتادند و همانطور که شیخ سفارش کرده بود درست در میانۀ مجلس نشستند. بعد از اذان و نماز، شیخ به بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا با صدای بلند گفت: "ای مردم! آیا تا به حال دروغی از زبان این بندۀ خدا شنیدهاید؟" ... همهمهای مسجد را فراگرفت. شیخ بعد از کمی سکوت ادامه داد: "خلاف چطور؟ آیا تا به حال چیزی خلاف شرع و عرف از این بنده دیدهاید؟" ... شیخ این بار قدری بیشتر سکوت کرد و اجازه داد تا همهمهها سراسر مسجد را فراگیرد.
سرانجام مردی از بزرگان که در ردیفهای جلو نشسته بود صدایش را بلندتر کرد و گفت: "استغفرالله! شیخ! چه میگویید؟! ما از چشم خود بدی دیدهایم از شما نه! شما را چه شده است که امروز اینگونه سخن میگویید؟" ... شیخ باز با صدای بلند گفت: "پس ای مردم! گوش فرادهید تا خبری را به عرضتان برسانم! من از طرف خدا مأمورم تا شما را از بلای بزرگی که در راه است باخبر سازم!" ... شیخ این را که گفت دیگر صدایش در میان صدای مردم گم شد! مردم هراسان هر کدام از هر سو چیزی میگفتند و در این میان شاه و وزیر هم در وسط مسجد نشسته بودند و هاج و واج گاه شیخ و گاه مردم را مینگریستند! "چرا؟ ... چه شده است؟ ... به کدامین گناه؟ ... مگر چه کردهایم؟ ... چه بلایی؟ ... چه باید کرد شیخ؟ ..." اینها صداهایی بود که مدام از هر گوش و کنار مسجد به گوش شیخ میرسید.
سرانجام شیخ با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد دوباره کنترل مسجد را به دست گرفت و شمرده شمرده گفت: "خداوند قهار به سبب خطایا و گناهانی که دستکم برخی از شماها در این چند وقت مرتکب شدهاید بلایی بر این شهر مقدر فرموده است که عنقریب به سروقتتان خواهد رسید و تر و خشک دامان همۀتان را فراخواهد گرفت! این بود خبری که باید به شما میرساندم و رساندم. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. "
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش هفتم
✅ بخش هفتم : راهبرد ششم: تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه
تمامی مثالهای قبلی چنین دلالت میکنند که محققان در اشکال مختلف بر طراحی، پردازش و شکلدهی و نحوۀ استخراج دادهها از یک تحقیق به روش تلفیقی کنترل دارند. البته این موردی نیست که همیشه باشد و گاهی اوقات تلفیق روشها و دادهها ممکن است بیشتر به صورت تصادفی باشند تا طراحی شده، بویژه آنجا که مجموعۀ دادههای موجود بطور غیرمنتظره یا از سر خوششانسی در دسترس قرار بگیرند و یا زمانی که دسترسی به یک منبع دادۀ بالقوه محقق شود.
⏺ منطق راهبرد
بدون منطق ذاتی
⏺ چالشها و فرصتها
تلفیق فرصتطلبانۀ روشها و رویکردها البته یک راهبرد نیست و از هیچ منطق ذاتی واحدی هم برخوردار نیست. در این رویکرد، چالش اصلی برای محققان پیدا کردن منطقی است که بتواند یک راه مؤثر برای اقدام فراهم سازد- تا حد ممکن سریع، تا بعد، آنها قادر باشند که آن را در شرایطی بکار ببندد که بتوانند به یک کنترل محدود دست یابند.
اما فرصتهای قابل توجهی میتوانند در این نوع از رویکرد موهبتآمیز بوجود آیند و محققان باید دو بار اندیشه و درنگ کنند یکی قبل از جلب توجهات به منابع بالقوۀ فوقالذکر یا اطلاعات مهم، و دیگری قبل از ربودن فرصت و استفاده از آن چرا که ممکن است در نهایت آنچه بدست میآید چندان مفید و مثمرثمر نباشد.
⏺ حکم نهایی
تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه بدون هیچ منطق درونی صورت میپذیرد؛ ممکنست یافتن یک منطق و بکار بستن آن دشوار باشد با این حال میتواند فرصتهای خوبی ارائه دهد.

توضیح نمادین راهبرد ششم تلفیق روشها در علوم اجتماعی
✅ نتیجهگیری از کل بحث
وظایف فکری و عملی تجزیه و تحلیل و ترکیب دادههای بدست آمده از روش تحقیق تلفیقی نوعاً متنوع هستند و این بطور قطع بستگی دارد به اینکه چه راهبردی از سوی محقق و یا تیم تحقیق اتخاذ گردد. من هر آنچه در رابطه با چالشها و فرصتهای اساسی مربوط به راهبردهای مختلف میدیدم و میدانستم را اینجا بحث کردم و نشان دادم.
با این حال، این به نوبۀ خود تحت تأثیر مسائل عملی، سیاسی و منابع مربوطه است که من در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم. اینها مسبب زمینهها و محدودیتهای خاص و همچنین موجب نابرابریها و تفاوتهایی چند میان محققان و رویکردهای مختلف خواهند بود.
بعنوان نمونه برخی از اینها عبارتند از:
1 قدرت، موقعیت و نابرابریهای موجود در درون تیمها و میان تیمها و میان محققان منفرد و میان رشتهها و زمینههای مورد علاقه؛ ما این را میدانیم که در سطح جهانی، تلقی یکسانی از همۀ روشها و رویکردها به لحاظ اعتبار، دقت یا معنی و مفهومداری نمیرود و پژوهشها دربردارندۀ روابط پیچیدهای از قدرت و منازعات (اغلب میان افراد با انواع بسیار متفاوتی از قراردادهای کاری) هستند و پژوهشها عملاً در زمینههای سیاسی و اقتصادی مختلفی انجام میپذیرند.
2 محدودیتها و فرصتهای مربوط به بودجۀ تحقیقاتی؛ مسئولیتپذیر بودن و برآوردن توقعات سرمایهگذاران و سایر ذینفعان.
3 دسترسی و مالکیت دادهها؛ فرصتهای همکاری، تنها برای کار یا برای تالیف.
4 گسترش مهارتها و شایستگیها؛ زمان، منابع و ظرفیت یادگیری مهارتهای جدید.
5 امکانات لازم برای برنامهریزی راهبردی در خصوص نتایج و خروجیها، بعنوان مثال برای مقاصد و مخاطبان مختلف.
در مجموع، این نشاندهندۀ یک نوع روابط اقتصادی- اجتماعی- سیاسی پیچیده در تحقیقات اجتماعی است و محققان روشهای تلفیقی میباید باهم مذاکره کنند و بعد، هر محقق در راستای رویکرد منتخب، دقیقاً مطابق برنامه حرکت کند. با این حال، برای کسانی که در جهت تلفیق روشها میکوشند در هر حال برخی از این دغدغهها بطور خاص به شکل واضحی مطرح خواهند بود و رویکردهای مختلفی که برای تلفیق روشها اتخاذ میشوند تا حد امکان باید با چگونگی تعامل این مذاکرات و منازعات و همینطور با مأموریت فکریای که هر محقق از آغاز در ذهن خود دارد سازگار و قابل اجرا باشد.
این بمعنای این نیست که تلفیق روشها در نهایت، نمیتواند امری راهبردی (به معنای فکریاش) باشد بلکه به این معناست که اینها به هر حال شرایط زندگی واقعی هستند که تحت آن، افراد عملاً باید کار کردن بر روی راهبردهایشان را دنبال کنند. در واقع، به همان اندازه که به رسمیت شناختن چگونگی بازی با این عوامل در زندگی واقعیِ خود محقق مهم است تعیین و تشخیص یک استراتژی راهبرد مطلوب برای تلفیق روشها هم مهم است - از این جهت که اینها بطور جداییناپذیری بهم مرتبط هستند و انجام روش تحقیق تلفیقی به تناوب با هر دو درگیری خواهد داشت.
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (2)
حسین شیران
به خانۀ شیخ که رسیدند در را تمام گشاده یافتند. وزیر یااللهگویان از در وارد شد بقیه هم یک به یک پشت سر او. حیات خانۀ شیخ بسیار بزرگ و با صفا بود و جمع زیادی هم در آن لابلای درختها پراکنده بودند. با ورود آنها به حیات برخی از آن جمع به پیشواز آمدند و بعد از سلام و خوشامدگویی با احترام جویای کارشان شدند. وزیر گفت که از راه دور آمدهاند و قصدشان دیدن شیخ است؛ قدری هم هدایا برای ایشان آوردهاند. ...
یاران شیخ ضمن سپاسگزاری از حضور و هدایاشان، هرچه آورده بودند را تحویل گرفتند و بعد آنها را تو به تو تا به حضور شیخ هدایت کردند. شیخ هم به گرمی از آنها استقبال کرد و بعد جایی برای نشستنشان نشان داد و خود هم مقابلشان نشست و با لبخند گفت: "در خدمتم برادران!" وزیر بدوا از مرحمت و میزبانی شیخ و یارانش تشکر کرد و بعد گفت: "همین اوصاف و کرامات شماست که ما را از راه دور برای زیارتتان تا به اینجا کشانده است! ناقابل قدری هم هدایا ..." . شیخ با شمردن یک به یک هر آنچه که آنها آورده بودند حرف وزیر را قطع کرد و در نهایت گفت: "البته زحمت زیادی کشیدهاید نیازی به این همه مرحمت نبود!"
وزیر که از شنیدن شرح دقیق هدایا از زبان شیخ بسیار شوکه شده بود قدری دیگر سکوت کرد و بعد در حالیکه رو به یارانش کرده بود گفت: "سبحانالله! جناب شیخ ما را در بهت و حیرت فرو بردند! چگونه چنین چیزی ممکن است، ما هر آنچه آورده بودیم را دم در به یاران شما تحویل دادیم و هیچیک از آن یاران اکنون اینجا نیستند! اینها هم که ما را بحضور شما آوردهاند حتی یک کلمه هم سخن نگفتهاند! پس جناب شیخ چگونه و از کجا فهمیدند که ما دقیقا چه چیزها برایشان آوردهایم؟!" شیخ لبخندی زد و جز ذکر "الله اکبر" چیز دیگری نگفت. وزیر ادامه داد: "نه، واقعا اگر چنین باشد که گفتم آیا جز اینست که جناب شیخ آنگونه که مردم میگویند غیبدانی و غیبگویی میفرمایند؟!" و باز دوباره قدری در چشمان بهتزدۀ یارانش دقیق شد و گفت: "الحق که تا آدم خود از نزدیک نبیند و نشنود دیر باور میکند!"
شیخ با طمأنینه پرسید: "مگر مردم در مورد من چه میگویند؟" وزیر که میخواست بیشتر در این خصوص بگوید و بشنود بدواً از شیخ خواست که در صورت امکان اجازه دهد یارانش مرخص شوند و بعد خود هم به یارانش اشاره کرد که بیرون بروند و بعد شروع کرد از هر سو با شیخ سخن گفتن و سرانجام اصل ماجرا و علت حضورش را برای او بازگو کرد! شیخ که بتدریج از شنیدن حرفهای وزیر حالش دگرگون شده بود در حالیکه سرش را مرتب تکان میداد آرام گفت: "پس آمدید که سر از کار من دربیاورید؟!" وزیر هم سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: "آری، اکنون چاره چیست؟ چه باید کرد شیخ؟" شیخ قدری در خود فرو رفت و بعد با آرامش گفت: "وزیر! اگر میخواهید سر از کار من دربیاورید بروید شاهتان را راضی کنید فردا وقت نماز ظهر باهم به مسجد بیایید و درست در میانۀ مجلس بنشینید، آنوقت من همه چیز را برایتان روشن خواهم ساخت! بروید!" ...
وزیر با ادای احترام از محضر شیخ مرخص شد و به سمت دارالحکومه به راه افتاد در حالیکه در تمام طول مسیر فکرش درگیر این بود که چگونه باید شاه را فردا برای رفتن به مسجد راضی کند! ...
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (1)
حسین شیران
گویند که در دیار افغان شیخی بود که در غیبدانی و غیبگویی شهرۀ شهرگشته بود، آنسان که مردم آن شهر و بسی بیش از آن در آن روزها هر کجا که به هم میرسیدند نخست از شیخ میگفتند و از آخرین غیبگوییهایش میپرسیدند! و اینگونه شرح اوصاف شیخ دهان به دهان میگشت و از این طریق روز به روز بر خیل مریدان و معتقدانش میافزود. در این میان اگر کسی هم از سر ناباوری چیزی میگفت توصیه میشنید که خود به نزد شیخ برود و هر آنچه دیگران دربارۀ شیخ میگویند را خود به چشم خویش ببیند! ...
وصف شیخ اما تنها محدود به این عوامالناس نبود. سیل شهرت او دیگر آنقدر بالا گرفته بود که حتی از بلندای در و دیوار دارالحکومه هم سرریز گشته و در بستر همهمهها تا به اندرونی شاه هم رسیده بود. به این قرار حالا دیگر همه حتی نزدیکان شاه هم از کرامات شیخ سخن میگفتند و این البته که هیچ خوشایند شاه نبود! تقصیری هم نداشت البته، چه او هم مثال تمام شاهان عالم آنگونه بار نیامده بود که به استماع اوصاف کسی غیر از خود عادت داشته باشد! روزی از روزها که همهمهها در ذکر احوال شیخ در اندرونی از حد تحمل شاه گذشت خشمی مهارناشدنی بر وجود همایونیاش چیره گشت و به یکباره همه چیز و همه کس را به باد توبیخ و توهین گرفت و بعد با بسی داد و بیداد وزیرش را فراخواند و با هزار بد و بیراهگویی به شیخ با قاطعیت هرچه تمام دستور سر به نیست کردن او را صادر نمود!
وزیر که حال و روز شاه را بسیار نابسامان میدید بدواً از بهر آرام کردن او بسی داغتر از خود شاه به لعن و نفرین شیخ پرداخت و او را از این جهت که با به راه انداختن بساط نیرنگ و فریب مایۀ ناراحتی شاه گشته بطور قطع مستوجب مرگ دانست و خیال شاه را نه فقط از نابودی شیخ بلکه هر سایۀ منحوسی که در ممالک محروسه بخواهد فراتر از سایه شاه ایستد راحت ساخت! ... چندی بعد که حال شاه بجا آمد وزیر همچون همیشه از سر تدبیر برآمد و با احتیاط به شاه متذکر شد که در از میان برداشتن شیخ شکی ندارد منتهی لازم است کارها طوری پیش رود که نابودی او برای دارالحکومه یک امتیاز تلقی گردد و نه یک ایراد؛ صلاح اینست که بگذارید نخست برویم سر از کار شیخ درآوریم و بعد بر اساس آن دسیسهای بچینیم و برای همیشه از شرّ شیخ راحت شویم. ...
به این ترتیب وزیر موفق شد که موافقت شاه را برای اقدام محتاطانه بدست آورد و بعد بلافاصله به چندی از یاران خود دستور داد که بروند تحفاتی چند تدارک ببیند و فردا برای رفتن به خانه شیخ منتظر فراخوان باشند. فردا که موعد رفتن رسید وزیر آنها را فراخواند و دستور داد که لباس مبدل پوشند، خود هم چنان کرد و بعد به اتفاق هم بصورت ناشناس به سمت خانۀ شیخ راه افتادند. ...
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

