جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایره‌المعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran

 

     ترجمه و ارائۀ این گاه‌شمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقع‌تر اگر بگویم جامعه‌اندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکره‌ایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزه‌ای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق می‌گویند دنیا را تلاش‌گران می‌سازند و نه ادعاگران!

 

بخش 2

⏺ 1759-97 م
ماری ولستون‌کرافت

 

⏺ 1760-1825 م
کلود هنری سنت سیمون

 

⏺ 1762 م
ژان ژاک روسو کتاب قرارداد اجتماعی را منتشر می‌سازد و در آن قراردادهای میان مردم و اراده اجتماعی را بر کنترل دولت مقدم می‌شمارد.

 

⏺ 1764 م
از کشیش توماس بیز «مقاله در راستای حل یک مسألۀ در نظریه احتمالات» پس از مرگ‌اش منتشر می‌شود که دربردارندۀ قضیه بیز او بعنوان پایه و اساس «آمار بیزی» است.

 

⏺ 1766-1834 م
توماس رابرت مالتوس

 

⏺ 1770-1870 م
جی. و. ف. هگل

 

⏺ 1772-1823 م
دیوید ریکاردو

 

⏺ 1776 م
حکومت سلطنتی در آمریکا پایان می‌پذیرد.

 

⏺ 1776 م
آدام اسمیت در «جستاری در ماهیت و علل ثروت ملل» در خصوص دستان نامرئی سرمایه‌داری سخن می‌گوید.

 

⏺ 1781 م
کانت در برابر تجربه‌گرایی رادیکال هیوم  به «نقد عقل محض» می‌پردازد.

 

⏺ 1733-1830 م
سایمون بولیوار

 

⏺ 1788 م
کانت برای جوهر ارادۀ آزاد به «نقد عقل عملی» می‌پردازد.

 

⏺ 1789 م
جرمی بنتام بزرگترین اصل خوشبختی را در «مقدمه‌ای به اصول اخلاق و قانون» ترویج می‌دهد و یک نظریۀ اخلاق اجتماعی ارائه می‌دهد.

 

⏺ 1789 م
کندرسه واژۀ علوم اجتماعی را ابداع می‌کند.

 

⏺ 1789 م
انقلاب فرانسه آغاز می‌شود.

 

⏺ 1790 م
اولین سرشماری  ایالات متحده آمریکا انجام می‌شود.

 

⏺ 1792 م
کتاب «حمایت از حقوق زن» ولستون‌کرافت از نخستین فمینیست‌های کلاسیک منتشر می‌شود.

 

⏺ 1798 م
مالتوس با «مقاله دربارۀ اصول جمعیت» خود، دربارۀ جمعیت شناسی نظریه‌پردازی می‌کند.

 

⏺ 1798-1857 م
آگوست کنت

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: گاهشمار جامعه شناسی, دایره‌المعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی

[ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

به‌میان‌آوری و ازمیان‌برداری - بخش اول
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران

 

چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود بر تراش
(نظامی/ شرف‌نامه)



     شکی نیست که «توسعه» و «تکامل» یک جامعه در ابعاد مختلف‌اش مستلزم «انباشت سرمایه» در تمامی ابعاد آنست - و نه صرفا بعد «اقتصادی‌» که هرگاه سخن از «سرمایه» می‌رود پیش و بیش از هر چیز به ذهن هر کس متبادر می‌شود، چه حالا دیگر مدت‌هاست که همه حتی دیرباورترین‌ها هم متقاعد شده‌اند که اولا اگر قرار است توسعه‌ای رخ دهد باید هم‌پای هم در تمام ابعاد حادث شود و نه یک یا چند بعد بخصوص، و بعد پیش‌تر سرمایۀ لازم برای توسعه در هر بعد هم فراهم باشد.

 

     حق هم همین است چه «جامعه» هم کلی است واجد ابعاد و اجزاء مختلف، همچون من و شما یا هر کل دیگری، که اگر قرار بر «بام» رفتن‌اش باشد این کار باید همه‎جانبه و با تمام ابعاد و اجزاء صورت پذیرد نه اینکه یک یا چند جزء به بام منتقل شوند بقیه همچنان در روی زمین یا در هوا معلق باشند. همیشه با تمام وجود در زمین، ثابت و برقرار ماندن - شده حتی غرق در «بربریت» یا «محرومیت» - هزار مرتبه بهتر از یک پای در زمین و پای دگر در آسمان یا میان ایندو معلق ماندن است!

 

     این بدترین وضعیت ممکن است برای هر موجود مرکبی، برای جامعه هم همین‌طور و حتی بمراتب بیشتر! چه در این وضع هر چه موجود واجد اجزاء و ابعاد و وزن بیشتری باشد به همان اندازه فشار ساختارشکن و سازمان‌بهم‌زنی که بر او وارد می‌شود هم بیشتر و بیشتر خواهد بود و از این سبب ضعف و زجر و ضجه‌ای هم که از آن برمی‌خیزد مدام بیشتر و بیشتر خواهد شد تا آنجا که به دل‌خراش‌ترین صحنه‌ها و گوش‌خراش‌ترین فریادها منجر گردد! خواه چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن‌اش باشد یا نباشد!

 

     جالب اینجاست که حتی مردن  هم تغییری در این وضعیت ایجاد نمی‌کند مگر آنکه کار تا به مرز پوسیدن و ازهم‌پاشیدن برسد که این دیگر داستانش فرق می‌کند، اما خوش‌بختانه یا بدبختانه نظر به اینکه کار یک جامعه کمتر به اینجا می‌رسد تا هست آن وضعیت ناجور با زجرها و ضجه‌هایش پایدار و برقرار می‌ماند مگر اینکه به هر شکل تغییری در اوضاع محقق گردد.

 

     اگر چه در کل گرفتار ماندن در چنین وضعیتی در هر حال خود یک مسأله است اما حسب اینکه گرفتار در چه حالی گیر افتاده و به بیان روشن‌تر حسب اینکه کدام عضوش زودتر به بام (توسعه، تمدن، مدرنیته) رسیده و کدام‌ها در زمین یا در هوا معلق مانده طبعاً شدت و حدت مسأله بسیار فرق می‌کند. بدیهی است که تجربۀ اینها از بام (توسعه و مدرنیته) هم یکی نخواهد بود چه به هر حال فرق است میان اینکه نخست با دست یا پا (یکی یا هر دو بودنشان هم شرط است) به سوی بام بگرایی یا با سر یا سینه یا شکم یا زیرشکم (سمت و سوی هر کدام از این‌ها هم شرط است)!

 

     در این میان شاید در اینکه بدترین و سخت‌ترین وضع ممکن کدام است باهم هم‌نظر باشیم و آن به نظرم وضعی است که نخست پاها به بام نائل آمده، دست‌ها همچنان خالی‌خالی یا نیم‌پر و نیم‌خالی در هوا معلق مانده و سر مبارک هم مماس بر سطح خاک و گاه حتی زیر سطح خاک با کمترین علائم حیاتی سکون یافته است! حق است که بر این وضع، مضاف بر صفت «بدترین» و «سخت‌ترین» که گفتیم، بی‌هیچ قضاوت ارزشی، تنها حسب وضع موجود، «وارونه‌ترین» را هم بیفزاییم!
 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران

[ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت آن شاه و شیخ افغانی (4) 
حسین شیران

 

     شیخ خبر بلای مقدر را که داد آرام آرام از منبر پایین آمد تا برود اما مردم دور و برش را گرفتند و هر کس از هر طرف چیزی گفتند: "کجا می‌روی شیخ! ... بگو ما چه کنیم؟ ... کجا برویم؟ ... چه کسی خطا کرده؟ ... تقصیر ما چیست؟ ... پس رحم خدا کجا رفته؟ ... مردان و زنان و کودکان بی‌گناه چه می‌شوند؟ ..." شیخ لحظاتی ساکت ایستاد و به حرف‌های مردم گوش کرد و بعد دوباره بر سر منبر بازگشت و با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد مجلس را آرام کرد و گفت: "ای مردم! شک نکنید رحم خداوند همیشه بوده و هست و باز هم به قرار خود خواهد بود قهرش هم همین‌طور، فراموش نکنید که این خود خلق خداست که انتخاب می‌کند مشمول کدامیک از این دو باشد رحم خدا یا قهر خدا! ...

 

     حال دیگر کار شما از این حرف‌ها گذشته و در هر صورت قهر خداوند بر شما مقدر گشته است. اما نظر به اینکه همیشه رحم خدا بر قهرش غالب است از این جهت همیشه راه توبه را باز گذاشته است تا بعد از خطا هم بندگانش بتوانند طلب استغفار کنند و از این طریق تغییری در مقدرات خود ایجاد کنند!" مردم که با شنیدن این حرف‌ها سر ذوق آمده بودند امیدوارانه گفتند: "البته که هرچه خدا و شیخ خدا بگویند بر ما حجت است و ما همان می‌کنیم تا این بلا از سرمان رفع شود!" شیخ گفت: "پس خوب گوش کنید ببینید چه می‌گویم! طلب استغفار شما به درگاه حق تعالی چنین خواهد بود که من هرگاه این دستم را بالا بردم این سمت مسجد صدای سگ درخواهند آورد و هرگاه این یکی دستم را بالا بردم این یکی سمت صدای خر، تا ان‌شاءالله خداوند به این استغاثه از گناهانتان درگذرد!"

 

     و بعد شیخ چند مرتبه آن‌گونه که گفته بود دست راست و چپش را بالا برد و مردمان نشسته در هر سو به تناوب صدای سگ و خر از خود درآوردند و سرانجام شیخ دو دستش را بالا گرفت و دعایی طویل خواند و بعد با صدای بلند گفت: "مژده ای مردم که خداوند سبحان از گناهان شما درگذشت و بلایی که بر شما مقدر فرموده بود را از سرتان برداشت! حال بروید زندگی‌تان را بکنید، به اهل شهر هم این خبر خوش را بشارت دهید!" مردم که روحیۀ از دست رفتۀ خود را بازیافته بودند با شادی و شتاب از مسجد خارج شدند، شیخ هم آرام آرام از منبر فرود آمد و به سوی شاه و وزیر رفت که غرق حیرت از آنچه که دیده و شنیده بودند درست در میانۀ مسجد نشسته بودند.

 

     شیخ که رسید سلام داد و شاه و وزیر هم از جا بلند شدند و علیک گفتند. وزیر گفت: "الوعده وفا شیخ! من و شاه اکنون اینجا هستیم تا ببینیم مقصود شما از کشاندن ما به اینجا چه بوده است!" شیخ لبخندی زد و گفت: "شما هر آنچه باید می‌دیدید و می‌شنیدید را دیدید و شنیدید، بیش از این من فکر نمی‌کنم نیازی به هیچ صحبت دیگری باشد!" وزیر با تعجب گفت: "یعنی چه شیخ، ما باید صدای سگ و خر می‌شنیدیم که شنیدیم؟!" شیخ گفت: "آنچه دیدید مهم‌تر از آنست که شنیدید!" تا وزیر خواست چیزی بگوید شیخ رو به شاه کرد و گفت: "من از شما خواستم که قدم رنجه فرمایید و پای مبارک از قصر بیرون بگذارید و بی‌واسطه از نزدیک حال و روز واقعی مردمان خود را ببینید که دیدید!"

 

     و بعد در حالیکه با دست دو سوی خالی مسجد را نشان می‌داد ادامه داد: "من شیخ این مردمان با این سطح فکری که دیدید هستم و شما هم شاه‌شان! با این وضع آیا بهتر نیست شما بروید به شاهی‌تان برسید بگذارید من هم به شیخی‌ام برسم؟!" شیخ این را گفت و راه افتاد برود که وزیر گفت: "آن غیب‌گویی‌ها چطور؟ در مورد آنها چه می‌گویی؟" شیخ باز لبخندی زد و گفت: "کدام غیب‌گویی مرد! مگر تو نمی‌دانی که حتی پیغمبر خدا هم غیب نمی‌دانست چه برسد به این بندۀ سراپا تقصیرش؟!" وزیر گفت: "اما من به چشم خود دیدم و به گوش خود شنیدم که ...!" شیخ پیش آمد و دستی بر روی شانۀ وزیر گذاشت و گفت: "آنچه تو دیدی غیب نبود وزیر! تنها چیزی بود خارج از درک و فهم تو!"

 

     وزیر یکه‌ای خورد و گفت: "یعنی چه؟! منظورتان چیست؟!" شیخ گفت: "من تعداد زیادی خدمتکار دارم که تو هنگام ورود در حیات خانه‌ام دیدی‌شان. آنها هر کدام برای من نماد یکی از آن چیزهایی که شماها برای من می‌آورید هستند، در حقیقت من از روی آنهاست که می‌گویم چه کسی چه چیزی برایم آورده است! به همین سادگی!" شیخ دستش را از روی شانۀ وزیر برداشت و بی‌هیچ حرف و حدیث دیگری راهش را گرفت و رفت، شاه و وزیر را هم مات و مبهوت چشم در چشم هم به حال خود واگذاشت. شاه که از آغاز تا انجام حتی یک حرف هم نزده بود سرش را به کمال تأثر تکان داد و گفت: من آنچه باید می‌فهمیدم فهمیدم وزیر! راست می‌گوید شیخ، با این وضع بهتر است هر کس پی کار خود رود! موسی به راه خود، عیسی به راه خود! ... ".

پایان

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]