جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

جامعه شناسی جنبشهای اجتماعی

🌓 از تنافرات شناختی تا تظاهرات خیابانی - بخش هفدهم
✍️ حسین شیران

.

نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب ۵۷ تعیین عنوانی برازنده برای حکومت یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های انقلابیون بود؛ از آن‌جا که در پیروزی انقلاب آرا و افکار و احزاب و اقشار مختلفی نقش داشتند در تعیین عنوانی بر آن هم آرا و نظرات مختلفی ارائه شد؛ برخی تنها عنوان «جمهوری» را صلاح می‌دانستند، بی هیچ اضافاتی؛ برخی «جمهوری دموکراتیک» را، که انقلاب مردمی نشان مردمی هم داشته باشد؛ برخی دیگر «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را، که انقلاب اسلامی ضرورتا نام و نشانی اسلامی هم داشته باشد؛ در نهایت امام عنوان «جمهوری اسلامی» را تأیید و تکلیف کردند، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.

.

استدلال امام این بود که کلمه‌ی دموکراتیک یک کلمه‌ی غربی و مبلغ و مؤید شکل و شیوه‌ی حکم‌رانی غربی است؛ و بعد اسلام خود مبین و متضمن دموکراسی است و نیازی به افزودن آن نیست؛ آن‌ها که بر آن اصرار دارند یا جاهل‌اند یا خائن. از آن‌‌جا که مرجعیت مطلق از آن امام بود نظر ایشان فصل‌الخطاب قرار گرفت و عنوان «جمهوری اسلامی»- نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد، به رفراندوم گذاشته شد؛ هرچند نظر امام این بود که به رفراندوم هم نیازی نیست چون مردم عملا انتخاب خود را کرده‌اند، با این‌حال جهت رسمیت و مشروعیت‌بخشی به کار اجرا شد.

.

این بحث‌ها در آن روزها بیش‌تر بر سر صورت حکومتی بود که سیرت آن را امام قبلا در سخن‌رانی‌ها و مصاحبه‌های پیش از پیروزی انقلاب خود تعریف و ترسیم کرده بودند و در آن‌ها در کنار تأکیدات مکرر بر «اسلامیت» و ضرورت اجرای «احکام اسلام» که طبعا و طبیعتا از یک فقیه عالی‌قدر و مرجع تقلید مسلمین انتظار می‌رفت، مشخصا بر «جمهوریت» و مبنا بودن ملت و مشارکت آن‌ها در سرنوشت خویش هم توجه و تأکید داشته و حتی صراحتا از الزامات و اقتضائات آن هم گفته بودند.

.

بسیاری از این تأکیدات و تصریحات را همه بارها شنیده‌ایم، با این وجود در بخش بعد از باب یادآوری بار دیگر برخی از آن‌ها را با هم مرور خواهیم کرد تا بعد ببینیم چرا و چگونه علی‌رغم این توجهات و تأکیدات بر بعد جمهوریت در بیانات بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی، در ادامه در سال‌های پس از استقرار، خواه‌ناخواه اوضاع بنحو دیگری رقم خورد و نه فقط جمهوریت که حتی اسلامیت آن در تنگنا قرار گرفت و تعارضات و تنافرات شناختی ناشی از آن هم جمهوری‌خواهان و هم اسلام‌گرایان واقعی را مشمول رنجش و روی‌گردانی و ریزش ساخت.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی سیاست, جنبش اجتماعی

[ شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه‌شناسی جنبش‌های مردمی - بخش اول
✍️ حسین شیران

.

در باب تنافرات و تناقضات شناختی حاکم بر جامعه و مصادیق فراوان و مسائل خرد و کلان ناشی از آن می‌توان پی‌درپی هم مطلب نوشت و اینجا و آنجا به اشتراک گذاشت؛ با تمام ضرورت و اهمیتی که این کار بنوبه‌ی خود دارد- بویژه برای آن‌ها که به هر ترتیب اهل آموزش و اندیشه و استدلال‌اند، اما به هر حال برای پی‌گیری اهدافی والاتر و بالاتر باید از این وادی واکاوی‌های وامانده گذشت و به هر شکل به مرز حساس "چه باید کرد؟" نزدیک شد.

.

حالیا رنجش خاطر خیلی‌ها از اوضاع و احوال و افراد حاکم بر جامعه به‌حدی رسیده است که بی‌هیچ نیازی به هیچ استدلال و صغری و کبری چیدنی، میان‌بر راهی و راهبردی برای خروج از وضعیت موجود می‌جویند؛ و بسی ورای این‌ها، هستند کسانی که دیگر از بس کاسه‌ی صبرشان سرآمده، بی هیچ احساس نیاز و یا نظری به اندیشه و یا راهی و راهبردی، مستقیم به دل جریانات اعتراضی سیاسی زده، یک‌سره بر طبل تغییر و تحول می‌کوبند.

.

دسته‌ی اخیر، با توجه به سطح بالای انزجار و هیجانات ناشی از آن، خواست و برخاست‌شان عموما در راستای یک چیز است: "این نباشد هرکه و هرچه می‌خواهد باشد"؛ تاریخا آخرین باری که این خواست و این شعار در این سرزمین سرداده شد توسط پدران در دوران پهلوی بود: "شاه نباشد هرکه و هرچه می‌خواهد باشد"؛ نتیجه‌اش انقلاب اسلامی و همین نظام فعلی شد که حالا دختران و پسران این پدران در نفی‌اش شعار "شیخ نباشد هرکه و هرچه می‌خواهد باشد" سرمی‌دهند، تا به چه انجامد!

.

این گروه از فعالان سیاسی اگرچه از انگیزه و انرژی بالایی برای تحول برخوردارند اما از دو جهت بسیار آسیب‌پذیرند: یک، خواه‌ناخواه و یا گزیرناگزیر بی‌طرح و بی‌برنامه و بی‌راه و راهبرد و به قول معروف بی‌گدار و بی‌پشت و پناه به آب می‌زنند- آن‌هم اغلب به صورت واکنشی و هیجانی؛ و دو، آشکارا نابودی نظام و عبور از آن را اراده می‌کنند؛ تنها همین مورد دوم برای سرکوب‌شان کافی‌ست اما از آنجا که حکومت‌ها به اقناع جامعه هم بها می‌دهند مورد اول یعنی بی شناسه و شناسنامه بودن آنها را بهانه کرده، به هر برچسبی سزاوار سرکوب تلقی می‌کنند.

.

با این‌حال این به‌هیچ‌وجه به‌معنای بی‌هوده و بی‌نتیجه بودن این اعتراضات و اعتصابات نیست و هرگز در هیچ کجا سرکوب پایان هیچ اعتراضی نیست؛ خواه‌ناخواه خود بواسطه‌ی این‌هاست که شکاف‌ها و شکایت‌های پنهان و یا انکار و انباشته‌شده رومی‌شوند و برای همه مصداق و مقیاس و مبنای نظر و عمل می‌شوند؛ بدیهی‌ست هر حکومتی برآنست همه چیز را گل و بلبل و همه کس را راضی و خشنود از خود و عملکرد خود نشان دهد اما همیشه واقعیت چیز دیگری‌ست و هیچ چیز به اندازه‌ی این حرکات و این هیجانات نمایان‌گر این واقعیت برای همه حتی خود حکومت نیست!

(ادامه دارد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran

🌓 https://t.me/orientalsociology

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی جنبش مردمی, جنبش اجتماعی, جامعه شناسی شرقی

[ سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 کتاب آشنایی با ایسم‌ها

✍️ جان آندریوس John Andrews

🔄 حسین شیران

بخش 19

.

انسان‌اندیش‌گرایی (آنتروپوسوفیسم) Anthroposophism
.

آنتروپوسوفی* یا "انسان‌اندیشی" (از ریشۀ یونانی anthropos به معنی انسان و sophia به معنی عقل، اندیشه، حکمت) فلسفه‌ایست که معتقد است انسان به‌واسطۀ عقل و اندیشه‌ورزی قادر به برقراری ارتباط با دنیای معنوی [و کسب حکمت انسانی] است. این ایده توسط "رادولف اشتاینر" Rudolf Steiner (1861-1925)، فیلسوف و دانشمند اتریشی، در اوایل قرن بیستم مطرح شد؛ اشتاینر قائل به وجود یک جهان معنوی قابل دسترس برای اندیشۀ ناب بود و آن را از طریق یک توانایی نهفته در وجود همۀ انسان‌ها برای همه میسر می‌دانست. به باور او انسان [پیش از این] از طریق آگاهی رویامانندی در فرآیندهای معنوی جهان مشارکت داشته و [با این پیش‌زمینه] قادر است، جدا از حواس، با ایجاد یک ظرفیت ذهنی برای اندیشه و ادراک بار دیگر این کار را انجام دهد. اشتاینر در ابتدا در انجمن تئوسوفی** (خدااندیشی) شرکت داشت، اما با ارائۀ سازمانی "جیدو کریشنامورتی" Jiddu Krishnamurti (1895-1986)، فیلسوف مذهبی هندی، با عنوان "تناسخ مسیح" از آن سرخورده شد و در سال 1912 انجمن آنتروپوسوفی (انسان‌اندیشی) را تأسیس کرد. این انجمن اکنون در سوئیس مستقر است و شعبه‌هایی در سراسر جهان دارد.

.

❇️ افزودۀ مترجم:
* ترجمۀ آنتروپوسوفی Anthroposophy به "انسان‌شناسی" اشتباه است. انسان‌شناسی، معادل درخوری برای "آنتروپولوژی Anthropology" است؛ یکی گرفتن پسوندهای "logy" و "sophy" و ترجمۀ هر دو به "شناسی"، از سر ناچاری و نداشتن معادل مناسب هم که باشد، صحیح نیست. "logy" مبین مطالعات و شناخت‌های علمی و نشان "علم" است و "sophy" مبین شناخت‌های عقلانی و شهودی و نشان "حکمت" و "عرفان" است؛ بر این اساس، در تمایز با "logy: شناسی"، معادل "اندیشی" برای "sophy" پیشنهاد می‌شود.

.

اغلب مترجمین از آن‌جا که معادل فارسی مناسبی برای پسوند "sophy" وجود ندارد هم Anthroposophy و هم Anthropology هر دو را انسان‌شناسی ترجمه می‌کنند! در حالی‌که این دو نه فقط یکی نیستند بلکه گاه در نقطۀ مقابل هم قرار می‌گیرند. آنتروپولوژی (انسان‌شناسی) یک رشتۀ علمی و دانشگاهی است که به مطالعۀ تخصصی گونه‌های انسانی گذشته از نظر رفتار، زیست‌شناسی، فرهنگ‌ها، جوامع و زبان‌شناسی می‌پردازد، در مقابل آنتروپوسوفی (انسان‌اندیشی) یک جنبش معنوی قائل به امکان شناخت دنیای معنوی با اتکاء به خرد و خردورزی ناب و مستقل از تجارب حسی است. این جنبش با کاوش خردمندانۀ دنیای معنویت درصدد ‌یافتن "دانش فوق‌بشری" است.

.

** ترجمۀ تئوسوفی Theosophy به "خداشناسی" هم اشتباه است. مطابق آن‌چه فوقاً گفته شد، بهتر است تئوسوفی را "خدااندیشی" ترجمه کنیم و خداشناسی را برای "تئولوژی Theology" کنار بگذاریم؛ تئولوژی (الهیات) یک رشتۀ علمی و دانشگاهی برای شناخت خدا از طریق کتب مقدس است در مقابل تئوسوفی یک جنبش فلسفی مذهبی برای شناخت خدا از طریق خلسۀ معنوی و شهود مستقیم است. تئوسوفی را "هلنا بلاواتسکی" مهاجر روسی در اواخر قرن نوزدهم (1875) در ایالات متحده بنا نهاد و در واکنش به آن بود که اشتاینر آنتروپوسوفی را ایجاد کرد؛ در تئوسوفی موضوع اندیشه خدا و در آنتروسوفی موضوع اندیشه انسان است؛ در این جنبش انسان جایگزین خدا شده و از این نظر آنتروپوسوفی (انسان‌اندیشی) جایگزینی برای تئوسوفی (خدااندیشی) است.

.

⏺ با "logy: شناسی" و "sophy: اندیشی":
⏺ آنتروپولوژی Anthropology: انسان‌شناسی (علم به انسان)
⏺ آنتروپوسوفی Anthroposophy: انسان‌اندیشی (حکمت به انسان)
⏺ تئولوژی Theology: خداشناسی (علم به خدا)
⏺ تئوسوفی Theosophy: خدااندیشی (حکمت به خدا)
⏺ سوشیولوژی Sociology: جامعه‌شناسی (علم به جامعه)
⏺ سوشیوسوفی Sociosophy: جامعه‌اندیشی (حکمت به جامعه) ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی

[ چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی علم

🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش نوزدهم

✍️ حسین شیران

.

موضع‌گیری و اظهار نظر در مورد موضوعی مشخص، فارغ از درست یا نادرست بودن‌اش، ارزش و اهمیت و یا به بیان جامعه‌شناختی کارکرد مهمی که در پیش‌برد مباحث دارد همانا تهییج واکنش دیگران و تهییل نقدها و نظرها و تحریض مواضع مختلف اعم از موافق یا مخالف از سوی آن‌هاست و اساسا تواتر و تداوم یک چنین فرآیندی است که به مرور به توسعه و تکامل تفکر در هر حوزه منجر می‌گردد.

.

بر این اساس به واقع امر هیچ چیز به اندازۀ "بی‌نظری" تیشه بر ریشۀ رشد و توسعه و تکامل تفکر در حوزه‌های مختلف دانش بشری نزده و نمی‌زند؛ بدیهی است از هر کسی نمی‌توان توقع نقد و نظر داشت اما تصور کنید که هیچ کس هم در باب هیچ موضوع و مبحث و مسأله‌ای نقد و نظری ارائه نمی‌داد، در این صورت تاریخا و تحقیقا چگونه بشر می‌توانست از سطوح اولیه و ابتدایی زندگی اجتماعی‌اش تا بدین سطح از توسعه در زمینه‌های مختلف فکری و فنی برسد؟ ...

.

از نطقه‌نظر جامعه‌شناسی علم، در آسیب‌شناسی اجتماعی پدیدۀ بی‌نظری، در گذر از جمیع کسانی که در هر جامعه‌ای به دلایل مختلف اهل تفکر نیستند، بیش‌تر باید بر روی کسانی متمرکز شد که به هر شکل در عالم فکر سیر می‌کنند اما تحققا به مرحلۀ نقد و نظر نمی‌رسند و یا می‌رسند اما جرأت یا اراده و یا اساسا امکان ارائۀ نقد و نظر ندارند. به هر حال، تاریخ تفکر همواره وام‌دار کسانی است که به هر شکل در امر نقد و نظر درگیر شده و زمینه را برای نقد و نظر دیگران فراهم ساخته‌اند.

.

بر خلاف معارف دینی و اساطیری که تکیه بر اصل ایمان و تسلیم دارند و هرچه می‌گویند را "حرف اول و آخر" می‌دانند و هیچ نقد و نظری را اساسا نه می‌پسندند و نه می‌پذیرند، معارف علمی و فلسفی با تکیه بر اصل تعقل و تفکر، هر حرفی که زده می‌شود را حرف اول تلقی کرده و حرف آخر را مستلزم بحث‌ها و بررسی‌ها و استدلالات فراوان می‌دانند و از این جهت راه نقد و نظر را برای همه همیشه باز می‌گذارند.

.

در عالم تعقل و تفکر اساسا هیچ تعارفی وجود ندارد و حقیقت همچون موجودیتی تلقی می‌شود بدوا برای در پیش گرفتن و جستن و نه رسما در دست گرفتن و گفتن - که همین است و جز این نیست که من در دست دارم! ارزش و اهمیت مکتب ایونی در همین است که فرد اول‌اش تالس می‌گوید جوهر جهان آب است و فرد دوم‌اش انکسیمندروس که خود دوست و شاگرد و هم‌شهری اوست بی‌تعارف استدلالات‌اش را رد می‌کند و می‌گوید جوهر جهان نه آب بلکه ماده‌ای بی‌شکل و بی‌حد و بی‌نهایت (اپیرون) است (بخش بعد).

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی

[ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]