🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و نهم
✍️ حسین شیران
.
حالیا دیگر همه میدانیم تم سال سیاست حاکم بر ما مشخصا به "وفاق" گراییده و تحققا از تعامل و توافق و تکوپوی حاصل از آن "دولت وفاق" بر سر کار آمده و فعلا به این قرار و مدار اینجا و آنجا و هر جای دیگرش گفتها و شنودها و شعرها و شعارها حکما همه رنگوبوی وفاق بخود گرفتهاند. در ارزش، اهمیت و ضرورت وفاق بویژه از نقطهنظر جامعهشناسی هیچ تردیدی نیست چه نظم و نظام و فرهنگ عمومی همه در سایهی وفاق و همراهی و همسویی و همسازی نیروهای اجتماعی بر سر برخی ضروریات حاصل میگردد وگرنه که اجتماع بستر تضادها و ستیزهای بیپایان میگردد و زیست اجتماعی جاری و ساری در آن بسی ناسازوار و جسموجانآزار میگردد.
.
اما "نظم و ثبات" تنها نیاز مبرم اجتماعات بشری نیست و در کنار آن نیاز به "تغییر و دگرگونی" هم یک اصل اساسیست؛ هر کو یکی از این دو را بیند و دیگری را نه، اسما و رسما خود به زبان خویش میگوید نسبت به احساس و ادراک امر اجتماع و اقتضائاتاش یک "احول" است1؛ و هر که هر دو را بیند و باور کند هر آنچه مابینشان میگذرد ناشی از تضاد و ستیز ایندو با یکدیگر است یک "احمق" است2 و هر که خود آگاهانه آنها را مقابل هم قرار دهد و تصویر و تصوری ستیزآمیز از آنها ارائه دهد بیتردید یک "احیل" است، در هر حال بدا به حال و روز جامعهای که احولان و احمقان و احیلان بخواهند با طرز نگاههای نیمکورانهیشان آن را اداره کنند!
.
جوامع بشری در حقیقت هم طالب نظم و هم طالب تغییرند- در این تردیدی نیست، با این حساب چیزی که باقی میماند همانا برقراری تعادل و توازن میان ایندو اصل اساسیست؛ اصولا و اساسا کسی که مدعی وفاق در سطح جامعه و سیاست و مدیریت جامعه است بدوا باید قادر باشد میان ایندو مهم و کموکیف تواردشان بر هم وفق و وفاقی ایجاد کند؛ اینکه کی و کجا و چطور نظم و ثبات را بر گردهی این همه تغییر و متغیر محقق سازی و کی و کجا و چطور تغییر را بر نظم موجود مقرر سازی بیآنکه ثبات حاصل از آن بهم بریزد هنر است، وگرنه وانهادن و یا زیرپا گذاشتن یکی به نفع دیگری که هنر نیست، حکومت است.
.
و بعد هم نظم و ثبات عمومی همیشه یک ارزش اجتماعی نیست، دیکتاتورها و توتالیترها هم نظم و نظام میآفرینند- چه بسا قرص و محکمتر از بقیه؛ اصولا و اساسا نظم عمومی زمانی واجد ارزش اجتماعی میگردد که عوایدش متوجه عموم باشد، به بیان دیگر متعهد و متضمن منفعت عمومی باشد و نه منفعت قشری خاص و بخشی مختصر از جامعه- یک چنین نظمی نظم ایدئولوژیک است و مصداق بارز نظمهای اجتماعی که باید دگرگون شوند؛ اینکه طبقات حاکم بر یک چنین نظمی سفت و سخت مقابل تغییرات و دگرگونیهای زمینه و زمان حتی بصورت ادواری میایستند و با تمام توان به حفظ و دوام نظم موجود میکوشند یعنی که منفعتشان صرفا در قرار و مدار آن است و لاغیر.
.
وفاق هم همینطور! نه هر وفق و وفاقی واجد ارزش و اعتنا و احترام است؛ اینجا هم همچو نظم عمومی تنها وفاقی محترم است که منفعت عموم در آن نهفته باشد، فلذا هر کجا صحبت وفاق است بدوا باید پرسید: وفاق میان که و برای چه؟ وفاقی که بخواهد در درون طبقات حاکم و میان صاحبان قدرت و ثروت برای کنار گذاشتن ستیزها و حفظ اصل و فرع نظام سلطه حاصل گردد نه فقط واجد ارزش و احترام و اعتبار اجتماعی نیست بلکه خود شر اعظمیست در راستای استبداد و استثمار هرچه بهتر و بیشتر ملت. شاید هنوز زود باشد بگوییم دولت وفاق ما در پی یکچنین سوداییست؛ منتظر میمانیم ببینیم آیا تغییرات و تحولاتی از سوی دولت و حکومت برای تحقق وفاق اعظم یعنی وفاق با ملت هم صورت میپذیرد یا خیر، همه یک فریب است برای قرار و مدار بیشتر!
.
1. "اصل بیند دیده چون اکمل بود | فرع بیند چونکه مرد احول بود" (مولوی)
2. "زاحمقان بگریز چون عیسی گریخت | صحبت احمق بسی خونها بریخت" (مولوی)
(باقی در بخش بعد)
.
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش چهل و هشتم
✍️ حسین شیران
.
اگرکه ملتدولت، یعنی نظام سیاسی اجتماعیای که خالص و خادم ملت باشد، اساسا راسته و خواستهی هر ملتیست و خواستن هم توانستن است پس چرا و چطور میشود خیل عظیمی از ملتها علیرغم خواستشان عملا نتوانسته و نمیتوانند به این مهم دست یابند و همچنان زیر سلطهی دولتها و حکومتهای استبدادی و استثمارگر به سر میبرند؟ پاسخ هر کس به این پرسش ممکنست بسی متفاوت از دیگری باشد و این طبعا بستگی دارد به موضع و منظری که از آن به مسأله مینگرد؛ پاسخ من هم از این قاعده مستثنی نیست و مشخصا از موضع و منظری که اینک از آن به مسأله مینگرم مشکل را در خود خود ملتها میبینم و بیتعارف عرض میکنم ملتهایی که نتوانسته و نمیتوانند به این مهم دست یابند لابد وجودش را نداشته و ندارند.
.
اما اینکه چرا و چطور شده وجودش را نداشته و ندارند موضوع و در واقع مسألهی تاریخی و تحقیقی بسیار مهمیست که باید از ابعاد مختلف مورد آسیبشناسی اجتماعی قرار گیرد و تکلیف هر ملت از این جهت مشخص شود. مشخصا در مورد ملت ما، به باور من، اگرنه مهمترین، دستکم یکی از بزرگترین علل آن اساسا موضوعیت نداشتن این مهم بوده و است و این بواقع بزرگترین قصور و یا واضح بگویم اشتباه اغلب جنبشها و جریانات روشنفکری و روشنگری ما چه در گذشته چه حال بوده و است که همه یا بیشتر حواس خود را عطف دولتها و حکومتها ساخته و از توجه و تمرکز بر خود ملت غافل ماندهاند فلذا بیشتر به نقد و نظر در باب کم و کیف وجود دولتها و حکومتها پرداخته، از نقد و نظر در باب کم و کیف وجود ملت و داشتهها و نداشتههایش بازماندهاند.
.
پیشفرض اصلی و اساسی این جنبشها و جریانها مشخصا این بوده و است که مشکل اصلی و اساسی مملکت را، "سیدجمالوار"، دولت و حکومت میدانند و معتقدند که اگر این عوض شود لزوما همه چیز عوض میشود و این درحالیست که پیدرپی هم دولتها و حکومتها عوض شدهاند و اوضاع ما نه فقط عوض نشده بلکه بس بتر شده است! بر این اساس به باور من دیگر تکلیف مشخص است و آن عبور از سد وسیع "سیدجمالگرایی" (سیدجمالیسم) است، چه سرانجام خود سید هم از سد خودساختهی خویش گذر کرد و رسما از بیهودگی و بیثمریاش نالید و بسی غرق تأسف و تأثر گفت:
.
"چه خوش میبود اگر تخمهای بارور و مفید خود را در زمین شورهزار سلاطین فاسد نمینمودم، هرچه در این کویر غرس نمودم فاسد گردید؛ ... افسوس میخورم از اینکه هیچ کِشتههای خود را ندرویدم؛ … ایکاش تمام افکار خود را در مزرعهی مستعد ملت کاشته بودم، ...". باری، اگر نقد و نصیحت حاکمان گره از کار میگشود تاریخ ما پر است از نصیحتالملوکها، که اگر کارگر بود مدتها پیش از این ما از شاهنامهخوانی به مردمنامهخوانی رسیده بودیم نه که هنوز هم حکومت و حاکمانی داشته باشیم و نومید از نقد و نظر و نصیحت ناگزیر به تغییرش بکوشیم!
.
اینست که من به کارآمدی این پیشفرض کهنه که اگر دولت و حکومت عوض شود لزوما همه چیز عوض میشود بیایمان و نسبت به هر که هنوز مروج این ایده است بدبینام- چه این همه مستندات و اعترافات تاریخی گواه اینست که اینگونه نشد و نمیشود- برعکس من بنوبهی خود به این فکر قائلام که اگر ملت عوض شود همه چیز عوض میشود فلذا اکنون میان تصور ملتدولت و تحقق آن بسی شکاف میبینم که تنها با تغییر خود ملت پر میشود و بر این اصل و اساس سه چیز را لازمهی توسعه و تحول پایدار میدانم: ملت، ملت، ملت: اول، ملتی که پی به این مهم برد که تا خود عوض نشود چیزی عوض نمیشود. دوم، ملتی که پا پیش گذارد و با پشتکار لازم بدوا خود و بعد متناسب با آن نظم و نظامهای حاکم بر زندگیاش را عوض کند.
.
سوم، ملتی که نسل اندر نسل پشت کار بایستد و دیگر مجالی برای ابراز وجود فرصتطلبان سلطهجویی که بیگمان در هر جامعهای پیدا میشوند ندهد- آنها همیشه و در هر جا بیهیچ ایمان و یقینی به آنچه که میگویند در قاب زمینه و زمان صرفا از راه هر آنچه باور توست بر تو مسلط میشوند و دیگر نه خود تغییر میکنند، نه میگذارند زمینه تغییر کند و نه حتی اجازه میدهند تو تغییر کنی! چون در اصل همه چیز بر پایهی باور تو بنیان نهاده شده و اگر تو دگرگون شوی همه چیز دگرگون میشود. اینست که تغییر ممنوع و اندیشه به تغییر یک تابو میشود و به این قرار آرام آرام برای یک ملت خوشخیال و خوشباور کابوس پسرفت جانشین رویای پیشرفت میشود.
(باقی در بخش بعد)
.
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 ایران و ایرانی در سفرنامهها - بخش چهارم
📚 خاطرات سفر ایران
✍️ کنت ژولین دو روششوار Julien de Rochechouart
🔄 مهران توکلی
.
.
این کتاب نه صرفا یک سفرنامه بلکه یک بررسی همهجانبهای از جامعه و مردم و سرزمین ایران در نیمهی دوم سدهی 19 میلادی در دورهی ناصرالدینشاه توسط کنت ژولین دو روششوار، دانشآموختهی اقتصاد سیاسی، فرستادهی دولت فرانسه به ایران برای بررسی و گردآوری اطلاعات در زمینههای مختلف است. رویهمرفته او 6 سال در سفارت فرانسه در ایران به سر برده و از جهات مختلف به مردمشناسی و جامعهشناسی مردم ایران پرداخته است. (از مقدمهی کتاب)
.
دانلود رایگان سفرنامه کنت ژولین دو روششوار (خاطرات سفر ایران) از کانال تلگرام جامعهشناسی شرقی ⏬
.
برای مشاهدهی بخشهای قبلی و دریافت سفرنامههای بیشتر اینجا را کلیک کنید.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, سفرنامهخوانی, سفرنامه دو روششوار
[ دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

