جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

داستان مسائل اجتماعي  The Story Of Social Problems

حسین شیران

 

     فرض کنيم شيئي ناشناس از دور به ما نزديک مي شود:
1- برخي از ما "متوجه" آن مي شويم و برخي نه!
2- آنها هم که متوجه شده اند برخي بدان "اهميت" مي دهند و برخی ديگر نه!
3- آن سياهي چيست؟! هرکسي يک "نظري" مي دهد که در شرایط موجود جز "حدسی" بیش نمی تواند باشد؛ درخت بزرگ! صخره! فيل! گاو! انسان! ماشين! شبح! تانک! و ...!
4- "مباحثه" آغاز می شود و با "تمرکز" بر موضوع پیش می رود ... هرکس براي اثبات نظر خویش به "استدلال" می پردازد ...
5- شیء مدام نزدیک و نزدیکتر می شود و با بهتر شدن دید، حدسها برخی "ردّ "می شوند؛ برخی "تعدیل" و برخی به "اثبات" می گرایند ...
6- حالا ديگر شيء کاملاً بما رسیده است و ما نیز به آن! اکنون مشخصاً مي بينيم که آن شیء نوعي ماشين است!
7- چيستي شيء که مشخص شد برخي مي گذارند و مي روند! اما برخي هنوز دنبال آنند که "اطلاعات بيشتري" از آن بدست آورند؛ اين ماشین چه کار مي کند؟ چطور کار مي کند؟ از چه ساخته شده است؟ چطور ساخته شده است؟ ...
8- حالا بعد از مدتها کنجکاوي و تحقيق، اطلاعات زيادي در رابطه با آن شیء ناشناس بدست آورده ايم بطوريکه نحوه ي کار آنرا فهميده ايم و ديگر مي توانيم آنرا  "کنترل" کنيم! اما هنوز از خطرات و "تبعات" احتمالي آن خبر نداريم پس بايد مراقب باشيم! ...
9- همه "خوشحاليم" از دانش و وسيله ي جديدي که بدست آورده ايم اما هنوز برخي در فکر غوطه ورند و کار را تمام شده نمي انگارند؛ آنها به اين مي انديشند که این ماشین را "چه کسی ساخته است؟ از کجا آمد؟! براي چه آمد؟! بعد ممکنست به کجا رود؟" و ...

 

     آنچه در اينجا بعنوان مثال مطرح شد می تواند بيانگر واکنش معرفتي ما نسبت به يک مسئله باشد که اينک به بياني ديگر آن را مرور مي کنيم:
1- پدیدار شدن آن شيء در حوزه ی ادراک ما يک "موضوع معرفتي" براي ما شکل داد. موضوع معرفتي که ما زین پس به تناسب دیدگاهمان، "مسأله اجتماعی" می خوانیمش يعني هر آنچه که به تمامی و یا در برخی ابعاد با باري از ناشناختگی مورد توجه و شناخت ما قرار گيرد.
مسائل اجتماعی ممکنست هر چيزي و در هر زمینه ای باشند؛ ممکنست از دور بيايند و يا در ميان باشند؛ از غیر برآیند و یا از خودی باشند؛ ناشناس باشند و يا آشنا باشند اما جلوه ی ناشناخته اي از خود بروز دهند و ...
2- مسائل اجتماعی نيازمند توجه ما مي باشند. بسياري از مسائل از دور مي آيند و مي رسند و وارد جامعه مي شوند و به پروپاي همه هم مي پيچند اما هنوز بدرستي مورد توجه کسي واقع نمي شوند! در جامعه باید باشند کسانی که مسئولیت توجهِ بهنگام به مسائل اجتماعی را داشته باشند("دیده بانی اجتماعی").
3- مسائل اجتماعی بايد مورد اهميت واقع شوند؛ بسياري از مسائل جلب توجه مي کنند اما مورد اهميت واقع نمي شوند! "حساسیت دیده بانی اجتماعی" به مسائل گوناگون جامعه نباید بنحوی باشد که بسیاری از جنب و جوشها و حرکتها و کنش و واکنشها و خواستنها و نخواستنها نادیده و کم اهمیت یا بی اهمیت انگاشته شوند. نباید فراموش کرد که يک مسئله ي ظاهراً بي اهميت يا کم اهميت ممکنست در کنار مسائل ديگر قرار گيرند و یا در شرایط ویژه ای بعنوان يک کاتاليزور (مساعد کننده- سرعت دهنده) نقشهاي ويژه اي بيافرينند!
4- "آن چيست؟" نخستين سوال منطقي است که مطرح مي شود و بقول فلاسفه ماهيت شيء را مورد بحث قرار مي دهد. بحث در مورد چيزي که نمي دانيم اصلش چيست نوعش چيست چندان راه بجايي نمي برد!
5- هر جا اطلاعات ناکافي باشد حدسها و گمانه زنيها شروع مي شود. اما این حدسهای آغازین باید بر اساس داده هاي موجود از موضوع بنا شوند و بر اساس داده های جدید تعدیل و تنظیم گردند. مثلاً جابجايي شيء ناشناس در مثال بالا، حدسها را به سمت چيزهايي راند که قابليت حرکت دارند.
حدسهاي عالمانه همان فرضيات علمي هستند که از کمترين داده هاي عيني بهترين و نزديکترين داده هاي ذهني نسبت به موضوع را ارائه مي دهند.
6- براي اثبات حدسها و گمان ها يا همان فرضيات بايد با تمرکز بر روي موضوع بدنبال داده هاي بيشتري از موضوع گشت. نبايد فراموش کرد که فرضيات هنوز يک حدس و گمان خام مي باشند که ممکنست با اطلاعات جدید ردّ يا اثبات شوند. در مثال بالا با نزديک شدن موضوع به ما ( افزايش داده هاي عيني) و متقابلاً ما به موضوع ( افزايش داده هاي ذهني ) برخي از فرضيات عملاً ردّ و برخي ديگر تقويت شدند.
7- کسب اطلاعات هرچه بيشتر از موضوع بايد توأم با انسجام فکري و ذهني باشد يعني هر داده ي جديد از موضوع بايد متناسب و سازگار با داده های پیشین در جايگاه حقیقی خود نهاده شود و اين ما را در مقام "نظريه سازي" قرار مي دهد.
در يک نظريه ي علمي در مرتبه ي نخست باید هر يافته اي از موضوعِ مورد مطالعه نسبت به يافته هاي ديگر از آن در منطقي ترين و معقول ترين وضعيت ممکن قرار گيرد و در مرتبه ي دوم کليات هر موضوع نسبت به موضوعات ديگرِ عالم اندیشه بايد در منطقي ترين و معقول ترين وضعيت ممکن قرار گيرد. نباید فراموش کرد که حکمت کليتي يکپارچه است که تمام اجزای آن در سازگاری کامل باهم به سر می برند و هر جزئي در آن در ارتباط با بقيه ي اجزا تعریف می شود.
هدایت ذهنی حدسهای های عالمانه به سمت یقین بر اساس مستندات عینی در واقع همان تئوریزه کردن مسئله است و تئوریزه کردن همان تبیین ساختار و وضعیت یک مسئله در سازمان گسترده ی مسائل دیگر است.
8- بهترين شيوه ي مطالعه ي يک موضوع احاطه ي کامل بر آنست. در مثال بالا آنگاه که شيء ناشناس ماهیتش روشن شد و در دسترس قرار گرفت مطالعات مربوط به شکل (ريخت شناسي)، اجزاي سازنده (ساختار شناسي) و نحوه ي کار آن (کارکردشناسي) ممکن گرديد.
اما هميشه اين شيوه ي ايده آل میسر نمی شود و موضوع مورد مطالعه آزمايشگاه وار در دسترس قرار نمي گيرد. گاهي هم این ما هستیم که بايد با حرکتهاي ذهني منسجم و مؤثر به موضوع نزديکتر شویم بخصوص در مسائل اجتماعي! بعبارت ديگر براي رسيدن به معرفت بيشتر در رابطه با یک مسئله بدو حرکت متقارب عيني و ذهني نيازمنديم.
9- باید پذیرفت که مسائل اجتماعی قانون مند هستند و از اینرو قابل کنترل هم خواهند بود؛ با این باور بلند باید به سراغ مسائل گوناگون جامعه رفت. بنابراین در مواجهه با مسایل اجتماعی نباید تنها به بعد تئوریک قضیه پرداخت و از ابعاد دیگر غفلت و یا سلب مسئولیت کرد.
در راستای رسیدن به جامعه ای با ثبات اجتماعی بالا ناگزیر باید مسائل اجتماعی را در هر سه بعد "نظری، عملی و ارزیابی" مورد توجه قرار داد. به بیان دیگر در برخورد با مسائل اجتماعی باید "عالمانه، عاملانه و عادلانه" احساس مسئولیت داشت!
می دانیم که پدیده های اجتماعی تک علتی نیستند و در پدید آمدن یک مسئله ممکنست عوامل مختلفی درکار باشند اما همیشه می توان به عامل اصلی و اساسی در رابطه با پدیده ها استناد کرد و بقیه ی عوامل را ناشی از آن یا در سایه ی آن کارساز دانست و ارزش کار جامعه شناسی هم در اینست که علت اساسی را در مطالعه ی پدیده های اجتماعی کشف و تبیین کند؛ شاه علتی را بیابد که با کنترل آن مسئله کنترل شود. شاه علتی که اگر آن مرتفع شد سایر علل در حد بروز مسئله نباشند. و گرنه توصیف تیتر وار عوامل گوناگون در رابطه با هر مسئله که مبادا چیزی از قلم بیفتد و کم و کسری در بیان محض باشد و در عمل روشن نباشد که از چه و از کجا باید آغاز کرد جز پرگویی که شاید ناشی از نیاز به علم نمایی باشد به درد دیگری نخواهد خورد.
10- بررسي تمام ابعاد يک مسئله به افراد متخصص ديگري نياز دارد. در مواجهه با یک مسئله برخی سوالات ماهیت علمي دارند که با اتکا به مشاهدات و تجربيات عيني به آنها پاسخ داده می شود. اما برخی دیگر مانند "از کجا آمده و براي چه آمده و به کجا مي رود" از عهده ي علم خارج است و شاخه های دیگر از دانش بشری مانند فلسفه و دین باید به آنها جواب دهند.

 

     باید دانست که هر مسأله ای که در جامعه پیش می آید:
اولاً واقعی است چون دریافتنی است و مورد تجربه ی افراد جامعه قرار می گیرد.
غیر فردی است و از اینروست که "مسأله اجتماعی" قلمداد می شود.
ابعاد مختلفی دارد از اینرو علتهای متعددی هم می تواند داشته باشد پس ضرورت دارد که از جهات گوناگون مورد مطالعه قرار گیرد.
قانون مند است پس قابل کنترل خواهد بود.
نسبی و متغیر است بدین معنی که در همه جا و در هر زمان به یک شکل و معنی رخ نمی دهد و به یک شکل و معنی باقی نمی ماند.

بلافاصله به میان نمی آید و بلافاصله هم از میان نمی رود از اینرو در مواجهه با مسائل اجتماعی باید شکیبایی ویژه ای به خرج داد.

 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ساختارشناسی, مسائل اجتماعی ایران

[ دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

چرا جامعه شناسی شرقی؟

حسین شیران

 

     چندي پيش خواننده اي گرامي با نام فريده [خانم] نظري داده بودند گویای اینکه عناوین وبلاگهاي جامعه شناسی که بازدید نموده اند بوي بهاييت مي دادند و نگارنده را هم به تدقيق در اين باره دعوت نموده بودند. در گذر از نظر ايشان که تا چه اندازه درست یا نادرست می تواند باشد، حقیقت امر اینکه نظر ایشان مرا برآن داشت تا بسیار پیش از آنکه نوشته ها خود بر هدف و سمت و سوی "جامعه شناسی شرقی" دلالت کنند، براي سد پیشداوریها و سوء انديشيهاي احتمالي، خود به تصریح بگویم که "چرا جامعه شناسي شرقي؟"!
 

     واقعیت اينست که عنوان "جامعه شناسي شرقي Oriental Sociology" در برابر "جامعه شناسي غربي" انتخاب شده است اما اين مقابل گويي نه در جهت مقابله جویی يا انکار و ضديت با جامعه شناسی غربی بلکه تنها ازين باب بوده است که چنین باور دارم که جوامع غیر غربی از جمله ايران بايد جامعه شناسي شان بنوع ديگري از آنچه در غرب جريان دارد رقم بخورد؛ خاص خویش و ساخته و پرداخته ی خویش و درخور و دربرگیرنده ی مسائل اجتماعی گوناگون خویش!
 

     در واقع جامعه شناسی شرقی همان "جامعه شناسی ایران" است و درصدد است به امید خدا و به یاری هم اندیشان دلسوز وطن، مسائل گوناگون جامعه را مورد بحث و بررسی قرار دهد و گذشته از ترویج اندیشه های اجتماعی در جامعه و اندیشیدن ایرانی در رابطه با مسائل اجتماعی خویش، در راستای افزایش قدرت و غنای جامعه شناسی ایران تلاش کند.
 

     ایران هم اکنون کشوریست لبریز از مسائل اجتماعی با منشاء گوناگون و نیاز به توضیح بیشتری در این خصوص نیست؛ چه هرکس که اندک بهره ای از شعور اجتماعی داشته باشد حال در هر کجای این خاک که باشد نیک می داند و بخوبی هم احساس می کند که از سر صبح که بلند می شود تا همان سر صبح روز بعد که دوباره از خواب بیدار می شود با چه مسائلی روبروست و از چه مسائلی رنج می برد! مسائل ریز و درشتی که گاهی تنها گفتنشان تسکین است و توزیع دردهای بی امان اجتماعی و نگفتنشان تحمل است و نوعی سازگاری اجباری!
 

     اکنون در عصری زندگی می کنیم که هر روزش بلکه هر لحظه اش آبستن یک تحول است؛ یک حادثه است؛ یک مسئله است؛ حال اگر مسائل امروز و دیروز و دیرینمان حل نشده باشند چه؟ بدیهی است که مسائل از مسائل زاده می شوند همچنانکه انسان از انسان زاده می شود و مدام بر جمعیت افزوده می شود و فضا پر می شود و برخوردها به شدت افزایش پیدا می کنند و لرزشها و لغزشها و جنبشها اوج می گیرند و اینچنین جامعه می شود لبریز از مسائل و البته سرانجامِ ام المسائل اجتماعی بودن هم می شود همین! سرزمین رنج! رنج از مسائل قابل حلی که خودمان برای خودمان می سازیم و درمانشان هم در خود ماست نه دیگران!
 

     درست است که بشر در چالشهای "جهانی شدن Globallization" بسر می برد و برخی از مسائل از این باب عایدمان می شود؛ منظورم مسائلی است ناشی از دگرگونیهای سریع عصر جدید که بواسطه ی اختراعات و اکتشافات و ابداعات و ارتباطات مدرن بی پرده و بی پروا جوامع را تحت تأثیر خود قرار می دهند و مسبب مسائل اجتماعی گوناگون می شوند (مسائل جهانی). درست است که کشور ما از نظر توسعه ی اجتماعی در دوران گذار بسر می برد و برخی دیگر از مسائل خود در طبیعت این دوران نهفته است و تنها محدود به ایران نمی باشد (مسائل خاص جهان سوم). درست است که در شرایط خاص و حساسی از نظر توسعه اقتصادی و تاریخ سیاسی بسر می بریم و از این جهت هم مسائل متعددی با منشاء بیرونی یا با تحریکات بیرونی در جامعه بروز می دهند و گسترش می یابند (مسائل ناشی از استکبارستیزی).
 

     اما با تمام اینها و بیش از اینها عمده مسائل اجتماعی ایران ما ناشی از قومیت و ملیت و مذهب و فرهنگ مان و بعبارتی گویاتر ناشی از "ویژگیهای خاص ایرانی بودن" مان است و در واقع خاص جامعه ی ما قلمداد می شود. و اینهمه بازاریست بر متفکران و جامعه شناسانمان که به نوع دیگری به مسائل اجتماعی گوناگون جامعه ی شان توجه کنند و به مطالعه ی عینی و تحقیق و تدبر علمی در رابطه با آنها بپردازند؛ ارزشها و هنجارهای اجتماعی جامعه را همپای زمان بازنگری و بازنویسی کنند و به تبع آن کنترلهای اجتماعی را به تناسب تقویت کنند و در راستای ایجاد جامعه ای با ثبات اجتماعی بالا تلاش کنند.
 

     از یکطرف مسائل وامانده ی دیروز و دیرین را بکاوند و بشکافند و از طرف دیگر مسائل روز را دریابند و برگویند و از این راه مدام بر آگاهیهای اجتماعی جامعه بیفزایند که این سطح از دانش و بینش و پویش اجتماعی نه شایسته ی کشوریست که تاریخ هزاره ای دارد و نشاید که ایران زمین با این ریشه ی بلند تاریخی اش در زمینه ی اجتماعی بسیار مسائل حل نشده ای داشته باشد و در مقابل، کشورهای سده ای و حتی دهه ای به چنان ثبات اجتماعیی رسیده باشند که الگوی ما و زبانزد ملت ما باشند! باید ببینیم که تا به امروز چه کردیم شایان تاریخ هزاره ای مان؟ چند کتاب و تحقیق ارزشمند جهانی و چند اندیشمند جهانی به جامعه ی بشریت عرضه کردیم؟ مگر چه مطالعات فراگیری از تاریخ اجتماعی و سیاسی و ادبی و هنری و فرهنگی و مذهبی مان به جهانیان ارائه داده ایم تا خود را بیشتر بشناسانیم؟ اساساً مگر خود و تاریخ هزاره ای مان را چقدر شناخته ایم که به دیگران هم بشناسانیم؟ انصافاً چند اثر جهانی داشته ایم که حداقل همپای سریال کره ای " افسانه جومونگ" توانسته باشد در سطح جهان، مخاطب جمع کند و علم و هنر و فرهنگ سرزمینش را آنچنان تبلیغ کند؟
 

     جامعه شناسی ما با تمام زیر مجموعه هایش باید این تاریخ هزاره ای را سخت بکاود و افسانه ها و داستانها و مذهبها و شخصیتها و پیروزیها و شکستهایش را یکبار دیگر با دانش و بینش اجتماعی بازیابد و بیرون بریزد. از این باب چه تحقیقها و چه مقالات و چه کتابها و چه سمینارها که باید صورت پذیرد و چه کتابخانه ها که پر شود و چه دستاوردها که نصیبمان شود! تا کی از این هزاره ای زیستنمان به چند مجسمه و سنگ نبشته و بز برنزی و شیر سنگی و کوزه ی شکسته و جام و سکه های رنگ باخته ی باستانی دل خوش کنیم که تحفه ی تمدن دیرینمان بوده و شگفتا که اکثر آنها را هم بیگانگان برایمان یافتند و خواندند و نوشتند و گذاشتند و یا بردند و هنوز هم اکثرشان و اعظمشان دست آنهاست و حالا ما باید سالها التماس کنیم که فقط چند روزی هویت تاریخی مان را بدهند با بچه هایمان خوب نگاهش کنیم و دوباره صحیح و سالم بازگردانیمشان!
 

     در این تاریخ هزاره ای اگر چیزی هست که صددرصد هست و بسیار هم هست باید بدستان خودمان بیابیم و برآریم و برملایش سازیم و اگر فکر می کنیم که نیست ساکت باشیم و مثل کشورهای دهه ای از این پس جامعه و تاریخمان را بسازیم!
گمان نگارنده بر اینست که جامعه شناسی در ایران ظرفیت بسیاری دارد برای کارکردن و جای زیادی دارد برای پیشرفت کردن بشرط آنکه خود را از گرد انفعال سنگین "غرب باوری" بتکاند و کفش و کمر و کلاه خود را بازجوید و برگیرد و هم خویش نگهدارد و هم پس بکاود و هم پیش بپاید. تاکی بنشینیم و منتظر مانیم تا در غرب اندیشه و کشفی کنند و کتابی بنگارند و پیش روند و آنگاه ما بعد از سالها آن کتاب را بدستش آوریم و مدتها وقت صرف ترجمه اش کنیم و بعد با افتخار تمام بارها و بارها آنهم بدون حق نشر تکثیرش کنیم و تحویل جامعه ی جویای علممان دهیم و سالهای سال دانشجویان اغلب خواب آلودمان واژگان آن را حفظ کنند و مرتب امتحان دهند و در نهایت فارغ التحصیلان جویای نامی و نانی همچون من و شما تحویل جامعه دهند و ما هم چنان کنیم که دیگران کرده اند و این چنین بگذرد و بگذرد تا نشر کتابی نو در غرب و تکانی در شرق!

 

     ما نباید منتظر باشیم تا مسائل اجتماعی ما را دیگران برایمان روشن  سازند و به بحث و گفتگو بکشانندآنهم از دیدگاه خودشان و با اولویتهای خودشان. باید بپذیریم که سنسورهای جامعه شناسان غربی با ویژگیهای خاص خودشان منطبق با مسائل اجتماعی ما نیست؛ بر برخی زیاده حساس اند و بر برخی دگر اصلاً حساس نیستند. این خود ماییم که باید با درک ارزشها و اولویتهای جامعه، مسائل اجتماعی خود را بشناسیم و مطالعه کنیم و راهکار بیندیشیم و کنترل کنیم. حتی غرب نشینان شرق هم نتوانند آنچنانکه خود توانیم به طرح و بحث مسائل اجتماعی ما بپردازند که دور از فضایی بسر می برند که می خواهند مسائلش را بررسی کنند.
 

     بهرحال با این طرز تفکر، جامعه شناسی شرقی برآنست تا به یاری خدا و دوستان هم اندیش، مسائل اجتماعی ایران را از خرد و کلان بتدریج مورد طرح و بحث و بررسی قرار دهد و در این راه متفکران و صاحبنظران را به یاری می طلبد تا بدور از منیّت و مادیّت تنها با تعصب علمی و تعهد ملی به ایران و مسائل اجتماعی آن بیندیشند. مجدداً تصریح می شود "جامعه شناسی شرقی" صرفاً از دیدگاه اجتماعی و آسیب شناسی اجتماعی به مسائل می نگرد و اساساً غیر سیاسی است؛ هرچند سیاست خود بعنوان یک پدیده ی اجتماعی مورد مطالعه ی جامعه شناسی قرار می گیرد اما حتی در آنصورت هم مطالعه ی عینی یک پدیده با دخالت محض در آن تفاوت دارد و این را هر صاحب اندیشه ای نیک می داند.
 

     ضمن اینکه نگارنده با قدرت تمام بر این باور است و بروشنی اعلام می دارد که مهمترین عامل در شکل گیری تمام مسائل اجتماعی کشور ما "فرهنگ" است و باز تأکید می کنم "فرهنگ"! هیچ عامل دیگری به اندازه ی فرهنگ و باز فرهنگ در بروز جمیع مسائل اجتماعی کشور مهم و مؤثر نیست و جامعه شناسی شرقی با محوریت این موضوع یعنی علت العلل قرار دادن فرهنگ در تمامی زمینه ها به بررسی مسائل اجتماعی ایران خواهد پرداخت و در این راستا هر بحثی که پیش آید چه خوشایند و چه ناخوشایند مربوط به خودمان خواهد بود و هر نقدی هم که شود بر خودمان روا خواهد بود.
 

     اما اینکه ویژگیهای جامعه شناسی شرقی چیست و چه می تواند باشد و متکی به چه عناصری خواهد بود بمرور زمان و در حد توان در این وبلاگ بدان پرداخته خواهد شد و اینکه ام المسائل بودن جامعه ی ما در چیست و چگونه است هم طی نوشتارهای پسین بویژه نوشتارهای زنجیره ای "یادت باشه!" که نقدی خواهد بود بر فرهنگ اجتماعی مان مشخص خواهد شد.
 

     در نهایت جامعه شناسی شرقی اگر چه امروز می تواند تنها یک عنوان قلمداد شود و در برابر جامعه شناسی غربی بر چیزی دلالت نکند جز آرزویی مقبول، اما یقین دارم که اگر آگاهی حاصل گردد و این آرزو هدف واقع گردد و در راستای آن برنامه ریزی شود و دوستان اندیشمند بما پیوندند و تلاش و کوشش پیوسته صورت گیرد روزی در همین نزدیکیها زیر همین عنوان، دستاوردهای قابل توجهی عرضه خواهد شد. آنها که درازکش آسمان را می نگرند تنها بهره ی شان از عصر جدید شاید دیدن هواپیمایی باشد که از بالای سرشان می گذرد، اما آنها که هشیارند و بیدار و برخاسته جهان را می نگرند همانها هستند که با هواپیما از بالای سر آرمیدگان می گذرند!

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, مسائل اجتماعی ایران

[ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]