جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

سیاست و صداقت؟!

حسین شیران

 

     اصولاً نامزدهای محترم ریاست جمهوری- نه فقط در ایران بلکه در هر کجای جهان، بویژه در بحبوحة انتخابات، عملاً در «پیشگاه مردم» که در این نقطه‌عطف‌های بخصوص، خواه‌ناخواه، ارج و قربی کلان می‌یابند، مدام همدیگر را به «ناروراستی» و «بی‌صداقتی» متهم می‌کنند و مصرّانه از هم می‌خواهند که با مردم «روراست» و «صادق» باشند! (اینجا به یقین جای گفتن آن ضرب‌المثل معروف است که بنده عامداً از باب حفظ حرمت این عزیزان از آوردن آن صرف‌نظر می‌کنم).

 

     البته باید گفت که این تعارفات ناشی از هیجانات انتخاباتی‌ست که آنها با هم دارند و گرنه هیچ عقل سلیمی نه جزئاً از آنها که کلاً از "سیاست" هیچ توقع "روراستی" نداشته و ندارد! جالب اینکه خود آنها هم از خود چنین توقعی ندارند! فقط حرفی‌ست که با حرارت از باب گرمی بازار به زبان می‌آورند و گرنه خودشان از هر کس دیگر بیشتر و بهتر می‌دانند که در عالم امکان چیزی سخت‌تر از گردهم‌آوردن این‌دو عنصر نیست! الحق و الانصاف هم حق با آنهاست! نمی‌خواهم و نباید هم بگویم که غیرممکن است اما کار کار دشواریست این‌که بخواهی هم یک «سیاستمدار خوب» باشی هم یک «خدمتگزار روراست»!

 

     در کل، دنیای عجیبی‌ست این دنیای سیاست! صادق‌ترین مردم هم اگر باشی و بخواهی که در این گود فرو روی باید بدانی که هیچ تضمینی به پاک ماندن دامانت از گردوغبار «ناروراستی»‌های آن نیست- مگر آن‌که بخواهی به یک سری «اصول اساسی روراست بودن» پایبند باشی که در این‌صورت هم مطمئن باش جایی در «جمع عزیزان» نخواهی نداشت و به هر شکل، زود از آن جرگه برون انداخته خواهی شد! این یک نکتۀ سهل و ممتنع را هم بگویم که در این حوزه "هیچکس به تمامی حقیقت را نمی‌گوید و هیچکس هم آنجا که دروغ می‌گوید تنها نیست!" این را دیگر عوام‌ترین مردمان هم می‌فهمند، نه فقط فهم، که با پوست و گوشت و استخوان خود تجربه هم می‌کنند! به بیان دیگر این جزئی جدایی‌ناپذیر از فهم و شعور مردمان است!

 

     به هر حال، «جمع عزیزان» جسارت بنده را در این برهة حساس به پای آداب سخن ‌نادانی‌ام بگذارند و اجازه دهند یک نکته را با صراحت هر چه تمام به زبان آورم تا شاید به گوش «نامزدهای محترم ریاست جمهوری»‌مان که البته نه- این‌ها مردان بزرگ «دنیای سیاست» هستند و گوش‌شان از این حرف‌ها پر و کارشان هم از این مرز‌ها گذشته است! دیریست در عرصة آمادة «نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» در معیت یاران «سفره» گسترده‌اند و بنوعی «خوب یا بد»، هر چه در میان هست از آنهاست و بس، اما ای عجب، که هنوز هم مهلتی دیگر از مردم می‌طلبند تا چه کنند که پیش‌تر نکرده‌اند؟! (بگذریم)

 

     دستکم به گوش «نامزدهای محترم شورا»ها- این «سیاست‌بازان تازه‌به‌دوران‌رسیده» که اینک بی‌صبرانه در انتظار سوار گشتن بر کوپه‌های بالاروندة گردونة ناایستای سیاست سر از پا نمی‌شناسند گویی که نمی‌دانند سرانجام بعد چند دور آن‌سو خواه‌ناخواه از این چرخ ‌و فلک پیاده خواهند شد، برسد و آن این‌که: عزیزان! نظر به راهی که در پیش گرفته‌اید هیچ‌کس توقع روراست بودن از شما ندارد اما "لطفا آنگاه که شعار می‌دهید عیار شعور مردم ایران دستتان باشد"! بخدا فقط همین! «روراست» بگویم- که جز این از یک «جامعه‌شناس» نباید انتظار داشت و گرنه باید دانست که او هم یک «سیاست‌ورز» تمام‌عیار است در جلد یک «جامعه‌شناس»، که "اگر هنوز خم‌‌شدنی در کار است از باب ارادت به آستان بلند اسلام است! این نیست که فکر کنید ملت ایران هنوز هم در خواب است"!

 

     پس "اگر که واقعاً «صداقتی» در کارتان هست «یکراست و روراست» از «پیش» به سراغ این مردم بیایید نه از «چپ و راست» و نه از «پشت»"! در این‌صورت مطمئن باشید، نه «دست سرخ و سیاه سیاست» که «گاه هست و گاه نیست»، «دست خدا» و «دوستی مردم» همواره همراه و یارتان خواهد بود!

والسلام علی من اتبع الهدی

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: انتخابات ریاست جمهوری, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی سیاست

[ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی ایران - بخش دوم Sociology Of Iran

حسین شیران

 

     در بخش قبل گفتیم که شروع علم «جامعه شناسی» در ایران را علی‌الاصول باید سال 1313 شمسی بدانیم؛ سالی که در آن «ویل هاس»- جامعه‌شناس آلمانی برای نخستین بار تدریس درسی با عنوان «علم‌الاجتماع» در دانشگاه تهران را آغاز کرد؛ و بعد گفتیم که تدریس این درس بعد از خروج او از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» محول گردید. 

 

     «اسدالله بیژن» که بود؟ در خصوص زادروز و زادگاه و زندگانی ایشان متأسفانه اطلاعات زیادی در دسترس نیست (دوستان اگر در این خصوص اطلاعاتی دارند از باب تکمیل بحث از ما دریغ نفرمایند. سپاس). مطالب «ویکیپدیا» هم در خصوص ایشان بیش از چهارپنج سطر نیست! در هر صورت حالیا حداکثر شناخت ما از ایشان به این حد است که نام کامل ایشان «میرزا اسدالله خان بیژن» بوده است. تحصیلات متوسطۀشان را در «کالج تهران» و دورۀ دکترایشان را در رشتۀ فلسفۀ علوم تربیتی در «دانشگاه کلمبیا» (آمریکا) سپری کرده‌اند.

 

     به نخستین تاریخی که در ارتباط با ایشان برمی‌خوریم سال 1310 است؛ در این سال، ایشان پس از بازگشت به ایران بعنوان دانشیار علوم تربیتی در دانشسرای عالی تهران مشغول به کار می‌شوند و بعد دومین تاریخ، سال 1313 است که ایشان به همراه اساتید دیگری همچون دکتر «محمدباقر هوشیار» و دکتر «عیسی صدیق» رشتۀ علوم تربیتی در ایران را در نخستین سال تأسیس دانشگاه تهران پایه‌گذاری می‌کنند. و نهایت اینکه «سیر تمدن و تربیت در ایران باستان» از مهم‌ترین آثار علمی ایشان است [سایت تربیت‌نیوز].

 

     به این قرار ملاحظه می‌فرمایید که شهرت و اهمیت ایشان بیشتر در علوم تربیتی است تا «جامعه شناسی»؛ واضح‌تر اگر بگویم ایشان در اصل جامعه‌شناس نبوده‌اند با این حال ما همین که ایشان بعد از خروج «ویل هاوس» از ایران همت نموده تدریس درس «علم‌الاجتماع» را پی‌گرفته‌اند تا این پرچم نوبرافراشته در ایران به دست اهالی‌اش برسد صمیمانه پاس‌شان می‌داریم! ذکر نامی از ایشان و اختصاص یک بخش کوتاه به ایشان حداقل کاریست که می‌توانیم در حق ایشان انجام بدهیم! روح این استاد شاد و یادش گرامی باد!

نتیجه: دکتر «اسدالله بیژن» را بعنوان «نخستین مدرس ایرانی» درس جامعه شناسی در ایران به یاد داشته باشیم.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن

[ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش دوم

 

 

در وضعیت گلخانه‌ای
     فوکو یک نمونه آزمون شگفت‌انگیز برای نظریۀ «فرآیند متمدن شدن» الیاس است. او فرآوردۀ جامعه‌ای بود که الیاس آن را بعنوان نمونه‌ای اصلی از جوامعی معرفی کرده بود که این فرآیند در آن در حال عملیاتی‌شدن بود. فوکو از یک خانوادۀ سنتی مایه‌دار متعلق به یک طبقۀ سنتی مایه‌دار بود و در یک بخش سنتی مایه‌دار در فرانسه بنام «پواتیه» - شهری کوچک در ایالت «میلیو» (فوکو 1996، 371) واقع در سیصد کیلومتری جنوب غربی پاریس زندگی می‌کرد. پدر فوکو یک جراح بسیار برجسته در منطقه بود؛ او خود پسر یک جراح بود که با دختر یک جراح هم ازدواج کرده بود و می‌خواست پسرش فوکو هم یک جراح شود.

 

     زمانی که کتاب «فرایند متمدن‌شدن» الیاس در سال 1939 منتشر شد فوکو فقط سیزده سال داشت. در آن زمان اگر او این کتاب را می‌خواند، که به احتمال قریب به یقین نخواند، شاید این بخش از آن را بسیار درخور شرایط شخصی خود می‌یافت: «بطور دقیق، این یعنی ترس از دست دادن حیثیت و اعتبار موروثی متمایزی . . . که تا این روز نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دادن به قواعد رفتاری غالب داشته است. و دقیقاً این ترس‌ها ... هستند که بطور ویژه زمینه را برای درونی‌سازی فراهم می‌سازند؛ این نوع از ترس‌ها بمراتب بیش از ترس از فقر یا گرسنگی و یا خطر جسمانی مستقیم، بواسطۀ تربیت، در ذات اعضای طبقاتی از این قبیل ریشه می‌دوانند و در قالب یک دغدغۀ باطنی، افراد را تقریباً بطور خودکار، مستقل از هر گونه دخالت دیگران، تحت فشار فوق‌العادۀ فراخود به یک نظام آموخته‌شده متصل می‌سازند.

 

     پیوسته دلواپسی والدین اینست که آیا فرزند‌شان معیارهای رفتاری طبقه‌ای که درآنند و یا حتی طبقات بالاتر را کسب خواهد کرد یا نه؟ و آیا خواهد توانست حیثیت و اعتبار خانواده را حفظ کرده و افزایش دهد یا نه؟ . . . دغدغه‌هایی از این نوع، کودک را از نخستین سال‌های زندگی‌اش دربرمی‌گیرند . . . آن‌ها بطور مداوم آب در آسیاب این دغدغۀ باطنی می‌ریزند و با تشدید و تقویت آن سعی می‌کنند رفتار و احساسات کودک رو به رشد را همواره در محدودۀ تعیین شده نگهدارند و او را چه بخواهد چه نخواهد به یک معیار مشخصی از شرم و خجالت، یک لهجه و یا یک رفتار خاص مقید سازند.» (الیاس 1994a، 521-2)

 

     فوکو بعنوان یک کودک، خود را از دو سو در محاصرۀ فشارها و تقاضاهای تأدیبی از این دست احساس می‌کرد: یکی جهان خارج و دیگری سائقه‌های درونی و روانی خود. بعدها او خود به یاد می‌آورد که «التزام به صحبت و گفتگو با مهمانان . . . برایم خیلی عجیب و غریب و خسته‌کننده بود. من اغلب تعجب می‌کردم که اصلاً چرا افراد مجبورند صحبت بکنند». فوکو در مدرسه گوشه‌گیر بود و همیشه سرش در کتابش بود.

 

     از طرفی، اوضاع در پواتیه هم بسیار ناراحت‌کننده بود. تعصبات مذهبی، حسادت‌های طبقاتی، جنگ جهانی و اشغال کشور توسط نازی‌ها (بعد از 1940) همه و همه باعث افزایش تنش‌های اجتماعی و روانی شده بودند. از این‌ها گذشته، خود فوکو هم تنش‌ها و برخوردهای خاص خود با پسران هم‌ سن و سال خود را داشت. در کل، این وضعیت محیطی به او آموخت که "شیوه‌های بسیار مختلفی برای صحبت کردن وجود دارد همچنان‌که اشکال متعددی از سکوت کردن وجود دارد". بعنوان مثال، او دریافت که برخی از انواع سکوت ... بر خصومت‌های بسیارتند دلالت دارند در حالی که برخی دیگر ... متضمن دوستی‌های عمیق، تحسین‌های عاطفی و حتی عشق هستند (فوکو 1996، 371).

 

     میان فوکو با این زمینۀ زندگانی قابل ‌تأمل‌اش در پواتیه و الیاس و زمینۀ زندگانی‌اش در چند دهۀ پیش در برسلاو برخی شباهت‌های جالب وجود دارد؛ با این ‌وجود، در حالی که خانوادۀ الیاس برای او یک محیط نسبتاً امن و دل‌پسند فراهم ساخته بودند و او از این وضع خرسند بود فوکو علی‌رغم امکانات رفاهی که خانواده‌اش داشت عملاً خود را در یک محیط طاقت‌فرسا و خفه‌کننده‌ای شبیه یک گلخانه درمی‌یافت!

 

     هرچه بود این سال‌های اولیه یک خودانضباطی بزرگ به فوکو ارزانی داشت. آثاری که او ارائه داد در حقیقت پاسخ‌های معاندانه‌ای بود بر علیه فشارهای شکل‌دهنده‌ای که جامعه و فرهنگ پیوسته بر ابدان و اذهان ما وارد می‌سازند. او بر آن بود تا به هر شکل در برابر این فشارها بایستد و دست آنها را برای خاطر آنچه که هستند روکند. در نهایت این فرآیند او را یاری کرد تا سائقه‌های درونی‌ خود بویژه تمایلات همجنس‌گرایانه و اشتیاق به خودکشی‌اش را بازیابد.

 

پایان بخش دوم

Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
From:
Norbert Elias and Modern Theory
Professor Dennis Smith , 2001 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]