جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها و ترکیب داده‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods

بخش چهارم

 

راهبرد_سوم: "تلفیق روش‌ها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخش‌ها و یا لایه‌های یک کل اجتماعی

     برخی از مطالعات هستند که با اجزای متعدد و متنوع طراحی شده‌اند همان‌طور که در مثال قبلی آمد، اما از این درک و احساس آشکار برخوردارند که این‌ اجزا همه بخشی بهم‌پیوسته از یک کل هستند. در این رویکرد ممکن است روش‌های مختلف بکار بسته شوند چرا که احساس می‌شود هر کدام از این‌ها به بهترین شکل با بخش خاص خود از مسألة مورد تحقیق تناسب دارند و نیز به این دلیل که ترکیب آنها با یکدیگر درک بهتری از کل ارائه می‌دهد چونکه آنها می‌توانند دسته‌ای معنی‌دار از سؤالات را خاطر نشان سازند، بعنوان مثال چهار قطعة کلیدی در یک پازل و یا لایه‌های پنج‌گانه در یک کیک عروسی.

 

توضیح نمادین راهبرد سوم: تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخش‌ها و یا لایه‌های یک کل اجتماعی 

 

     در قالب یک مثال، اگر که یک محقق دغدغة پروژه‌اش چگونه و تحت چه شرایطی یادگیری موفقیت‌آمیز کودکان باشد ممکن است در ترکیب راهبردی‌اش از یکی از موارد زیر استفاده کند:

- تجزیه و تحلیل ثانویه از داده‌های کمّی ملی یا محلی دربارة پیامدهای آموزشی برای کودکان در برابر شاخص‌های جمعیتی و اقتصادی- اجتماعی متفاوت.

- مدل‌سازی آماری از نتایج حاصل و داده‌های مرجع برای توضیح پیوند میان نتایج مشاهده شده و دامنة وسیعی از شاخص‌های مرجع.

- تجزیه و تحلیل سازمان آموزش و پرورش محلی و داده‌های اسنادی مدرسه برای ردیابی فلسفه‌ها، سیاست‌ها و روش‌ها.

- قوم‌نگاری فرهنگی مدرسه بویژه مدارس برگزیده.

- مصاحبه با منابع آگاه اصلی در داخل و خارج مدرسه.

- مصاحبه‌های کیفی خارج از مدرسه (بعنوان مثال در خانه یا یک محیط اجتماعی) و یا قوم‌نگاری خانه.

- خاطرات ویدئویی کودکان، وبلاگ‌ها و شیوه‌های ارتباطی.

 

     البته یک طیف عظیمی از امکانات وجود دارد که یک محقق می‌تواند در تعقیب پرسش (تقریباً بحث برانگیز) پژوهش خود بکار بندد، اما نکتة اصلی در این رویکرد این است که هر روش را می‌توان برای تولید داده‌های مربوط به یک قسمت خاص از یک کل در نظر گرفت.

 

منطق منسجم Integrative Logic
     واضح است که این روش از یک منطق منسجم و یکپارچه بهره می‌برد. این منطق معمولاً از آغاز تحقیق در فرضیات مربوط به این پرسش که چه بخشی از انواع یا لایه‌هایی از داده‌ها می‌تواند در کلیت داستان ایفاگر نقش غالب باشد حاضر است، حال گاهی با صراحت بیشتر و گاه با صراحت کمتر. در مثال فوق، این می‌تواند الهام‌بخش یک نظریه در حوزه‌هایی باشد که در آن یادگیری موفقیت‌آمیز یک امر مصوب، تحصیل شده یا تسهیل‌ شده در نظر گرفته شود و ممکن است با این ایده در ارتباط باشد که بداند کدام یک از حوزه‌ها غالب و یا تعیین‌کننده است.

 

     با این وجود، غالباً، منطق دقیقی که طرح‌های تحقیقاتی مبتنی بر آن پایه‌ریزی می‌شوند ناگفته می‌مانند و تیم‌های تحقیقاتی آن را امری آشکار و بدیهی می‌شمارند. اما برای محققان تشخیص این نکته مهم است که فرضیات‌شان در مورد چگونگی تناسب سطوح یا لایه‌های داده‌ها با یکدیگر ناشی از یکپارچه‌سازی نظریه‌ها یا مدل‌ها و سایر نظریاتی است که همیشه امکانش موجود است. در واقع، اعضای تیم تحقیقاتی می‌توانند دیدگاه‌های متفاوت را در زیر یک روکشی از یک منطق منسجم مورد توافق نگاه دارند.

 

✅ چالش‌ها و فرصت‌ها
این رویکرد سعی می‌کند بجای معلق ساختن یا دوری کردن - کاری که دو رویکرد قبلی انجام می‌دهند، با شاخ‌به‌شاخ شدن از پس مسألۀ تلفیق یا پیوند داده‌ها برآید. بیشتر از این بابت است که این رویکرد تا حد زیادی در چالش قرار می‌گیرد تا بر حسب دامنۀ مهارت‌های محقق که مورد نیاز است. 
این رویکرد واقعاً مستلزم یک نظریۀ صریح و بافکر برای یکی‌سازی داده‌ها است. با این حال در عمل مشکلاتی پیش خواهد آمد چرا که روش‌ها، رویکردها و نظریه‌هایی که زیربنای این‌ها هستند در ارتباط با جهان اجتماعی یا اجزاء تشکیل دهندۀ آن و نه چگونگی تناسب آنها باهم همیشه مورد وفاق نیستند. تفاوت‌ها را می‌توان در مراحل اولیه در مشکلات تدوین سؤالات تحقیق قابل مشاهده ساخت (این دربرگیرندۀ مثال بحث‌برانگیز فوق هم هست که تناسبش با برخی سنت‌های تحقیقی بهتر از بقیه است). زمانی که تلاش‌ها معطوف به ارائۀ یک تجزیه و تحلیل یکپارچه از اشکال مختلف داده‌هاست ممکن است مشکلات بیشتری مجال بروز پیدا ‌کنند.

 

     در تحقیقات تیمی میان‌رشته‌ای، اعضای تیم گاهی از ترس مکشوف افتادن تفاوت‌های آشتی‌ناپذیر این را آسان‌تر و سازنده‌تر می‌یابند که یک رویکرد عملگرایانه‌ای انتخاب کنند که بیش از حد با نظریه، معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی درگیر نباشد. [هستی‌شناسی به معنای نظریه درباره ماهیت و ذات اشیاء است (یعنی چه چیزهایی هستند) و معرفت‌شناسی به معنای نظریه دربارۀ معرفت است (یعنی چه چیزهایی قابل شناخت هستند)]. اما این نوع از گرایش به انجام تحقیق، از این جهت که بنحو مطلوب و نظام‌یافته به نظریه متصل نیست می‌تواند به توضیحات شکسته‌بسته و بی‌ربط منجر گردد و یا حتی بصورت ناخواسته به یک منطق موازی (راهبرد دوم) متوسل گردد. در برخی از طرح‌های تحقیقاتی، انتخاب مدل یکپارچه‌ای که غالب باشد ممکن است در نتیجۀ یک منازعۀ قدرت، بعنوان مثال بین شرکای پژوهشی نابرابر، یا بین روش‌های مورد علاقۀ رشته‌های قدرتمند و رشته‌های کم‌قدرت و یا کسانی که مورد علاقه و عنایت تأمین‌کنندگان اصلی هزینه‌های تحقیقات هستند باشد تا اینکه یک دلیل اصلی با یک منطق فکری قانع‌کننده برای انجام دادن آن وجود داشته باشد.

 

     به نظر، مهم‌ترین فرصت برای تلفیق روشها با استفاده از یک منطق منسجم در طرح‌هایی است که از یک توافق بر سر جهت‌گیری رشته‌ای یا نظری و یا از جهت‌گیری‌هایی که مشخصاً مکمل هم هستند برخوردار باشند. پس از آن است که مدل‌سازی برای یکپارچه‌ساختن داده‌ها و نظریه‌پردازی دربارۀ کلی که مورد تحقیق است فراهم می‌آید. این مسأله، فرصت‌ها را برای استفاده از روش‌ها و رویکردها با بهترین مزیتی که در شرایط خود دارا هستند محدود می‌سازد.

 

✅ حکم نهایی
     تلفیق روش‌ها با یک منطق منسجم صورت می‌پذیرد؛ انجام دادنش دشوار، مزایایش مشکوک و قابل تردید است اگرکه بطور مؤثر انجام نشود، اما در صورتی که یک مدل روشن و مورد توافق برای یکپارچه‌سازی داده‌ها وجود داشته باشد می‌تواند خوب و مفید باشد.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی

[ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

«نوربرت الیاس و میشل فوکو Norbert Elias and Michel Foucault»

نوشته: دنیس اسمیت Dennis Smith

بازگردان: حسین شیران Hossein Shiran

بخش هفتم

 

 

نیچه، هوسرل و باشلار _۲

     علاقۀ فوکو به هوسرل Edmund Husserl و نیچه Friedrich Nietzsche با مواجهه و مطالعۀ آثار مورخان فرانسوی علم همچون گاستون باشلار Gaston Bachelard تشدید گردید. باشلار آرمان‌ها و ایده‌آل‌های متعارف علمی را قبول نداشت. برای او هم، همان‌قدر که برای نیچه، هیچ «حقیقت جهانشمولی» که بتدریج با واسطۀ اکتشافات انباشتی مکشوف افتاده باشد و در طول زمان و مکان هم معتبر باشد وجود نداشت.

 

     رویکرد او بیش‌تر زمین شناختی بود: به باور او، جهان‌بینی‌های مختلف و اشکال معرفتی مختلف و علوم مختلف و نظایر اینها، همچون فوران‌های پی‌درپی‌ای بوده‌اند که طی هجمه‌های انفجاری از اعماق زندگی به سطح آن بیرون رانده شده‌اند. علوم مختلف در هر عصری برساخته‌ای از فرهنگ، فلسفه، مذهب، ایدئولوژی و تخیل آدمیان آن عصر هستند که مجموعاً در قالب یک تودۀ بزرگی به این عنوان جاگرفته‌اند.

 

     باشلار و هم‌فکرانش بر این اندیشه بودند که تخیل خلاق شاعران و سایر هنرمندان نباید بسادگی همچون یک مانع و عامل منفی در برابر تفکر علمیِ نظا‌م‌مند تلقی گردند، بلکه باید با دیدی مثبت، بعنوان یک راه جایگزین به درک واقعیت نگریسته شوند. آنها معتقد بودند که حیات فکری و فرهنگی همواره در معرض شکافت‌های عظیم و ناگهانی هستند و گسست‌های معرفت‌شناختی و تغییرمسیرهای زلزله‌ایِ بسیاری در راه رسیدن به معرفت و درک واقعیت سازمان یافته‌اند.

 

     آنها همچنین فرض‌شان این بود که در داخل هر یک از دوره‌های تاریخی که بواسطة وقوع این شکافت‌های بنیادی از هم متمایز گشته‌اند شباهت‌هایی در ساختارهای درونی علوم مختلف‌شان به لحاظ مفاهیم‌، روش‌ها و گفتمان‌هایشان می‌توان یافت. گویی هر عصری «برداشت‌» خاص خود از جهان را داشته است و این برداشت بوده است که به هر شکل در تمام جوانب فکری و معرفتی آن عصر ساری و جاری گشته است.

 

     با این حال، این تنها تحقیقات تجربی دقیق است که می‌تواند اطلاعاتی در مورد علوم و سایر اشکال معرفتی هر عصری ببار آورد. این بدان معنی است که انجام این کار همچون یک فرایند حفاری دقیق، با کار بر روی لایه‌های رسوبی و کنار هم چیدن شواهد متعدد ممکن می‌گردد. با این روند است که یک مورّخ می‌تواند به کشف اصول ساختاری‌ای که هر عصر را از هم متمایز می‌سازد نائل آید و نیز چگونگی تولید و تبدیل این سازه‌ها را مورد بررسی قرار دهد.

 

     برخی از این ایده‌ها تحت تأثیر ساختارگراهایی همچون لویی آلتوسر Louis Althusser (شاگرد باشلار و دوست فوکو) بوده است. با این حال، اگر چه، برای مدتی فوکو به خود اجازه داد که بنوعی "همراه" و "همسفر" ساختارگرایان شناخته شود با این حال در ادامه، او در عمل به شیوه‌های مختلف، راه خود را از آن جنبش جدا ساخت. (همسفر : fellow traveller : به کسی گویند که عضو یک حزب یا مکتب نیست اما از آن جانبداری می‌کند.م)

 

     در کل، آنچه در مرکزیت کار فوکو قرار داشت نه «ساختارها» که «شیوه‌ها» بودند: شیوه‌هایی که مردم فکر می‌کنند، احساس می‌کنند و در طیف وسیعی از موقعیت‌های خاص عمل می‌کنند. شیوه‌ها می‌توانند هم روانی و هم اجتماعی باشند. آنها دربرگیرندۀ منابع مادی و غیرمادی همچون احساسات و ادراکات هستند. فوکو علاقه‌مند به کشف ساختار‌ فرآیندهایی بود که بطور فعال باعث شکل‌گیری شیوه‌های خاص می‌شوند - بعنوان مثال، شیوه‌های که ما بیماری روانی را درمان می‌کنیم، یا با مجرمین مقابله می‌کنیم و یا زندگی جنسی خود را مدیریت می‌کنیم.


پایان بخش هفتم


Norbert Elias and Michel Foucault
Hossein Shiran
منبع:
 Norbert Elias and Modern Theory
 Professor Dennis Smith , 2001

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, الیاس فوکو اسمیت, نظریه اجتماعی مدرن, حسین شیران

[ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

معرفی پیر بوردیو Introducing Pierre Bourdieu
مایکل بوراوُی Michael Burawoy
حسین شیران Hossein Shiran

بخش اول

 

     پیر بوردیو (1930-2002) تأثیرگذارترین جامعه‌شناس زمان ماست. تأثیرگذاری‌ او تنها در حوزۀ جامعه‌شناسی نیست در رشته‌های دیگر هم هست، تنها در علوم اجتماعی نیست در علوم انسانی هم هست، تنها در داخل دانشگاه نیست در خارج دانشگاه هم هست و تنها در داخل فرانسه نیست در داخل اروپا، جهان غرب و بطور فزاینده در جهان شرق و جنوب هم هست! تنها زمان خواهد گفت که آیا ستارۀ اقبال‌ بوردیو همچنان در اوج و آثار او همچنان بخشی از شرعیات جامعه‌شناسی باقی خواهد ماند یا نه. فعلاً که حضور او همه‌جایی و همه‌جانبه است، خواه به خاطر «نظریۀ سلطۀ نمادین theory of symbolic dominationاش، خواه به خاطر «مشارکت عمومی و مداخلۀ سیاسی»اش به عنوان مثال و خواه به خاطر جانبداری‌اش از «جامعه‌شناسی بازتابی reflexive sociology».

     

     به استثناء «مارکس Marx، «وبر Weber و «دورکیم Durkheim»، تا به حال که هیچ جامعه‌شناس دیگری به اندازۀ او به ارائۀ قاموسی از مفاهیم نپرداخته است؛ "field" - "social, cultural, political capital" - "habitus" - "distinction" - "homo ludens" - "illusio" - "doxosophers" از جمله مفاهیمی هستند که هر روز و هر کجا کسان بسیاری پیرامون آنها سخن می‌گویند. بوردیو یک بازیکن راگبی بود بنابراین گلاویز شدن با او قدری دشوار است. گسترۀ نوشته‌های او موضوعات بسیار مختلفی از هنر تا علم، از سیاست تا ورزش، از خانواده تا آموزش، از اقتصاد تا ادبیات و از استعمار تا نئولیبرالیسم neoliberalism را دربرمی‌گیرد. او به همان اندازه که درگیر عکاسی بود درگیرودار تجزیه و تحلیل‌های آماری هم بود. خیلی راحت می‌توانست میان فلسفه و تحقیق تجربی رفت و آمد کند و در این میان دربارۀ نظریۀ اجتماعی هم تفکر و تأملی داشته باشد.

 

     قلمروی نوشته‌های او گسترده و حجم آنها بسیار زیاد است. تنها به زبان انگلیسی بیش از 35 تألیف دارد. برای یک فرد مبتدی و حتی غیرمبتدی، نوشته‌های او اغلب غامض و دور از دسترس است با این حال او ارائۀ آثاری به سختی و پیچیدگی «سرمایۀ فرهنگی cultural capital» و «تمایز distinction» را هرگز مایۀ شرم‌ساری نمی‌دانست؛ او یک بازی‌گر ماهر در عرصۀ علمی فرانسه بود. جملات پی‌درپی او که به راحتی تبدیل به یک پاراگراف‌ می‌شوند اغلب پیچ‌وتاب‌دار و خودمعرف هستند و این درک و فهم آنها را دشوار می‌سازد. کتاب‌هایش هم که بنحو ناامیدکننده‌ای ناتمام و بنحو ناخوشایندی پر از پرت‌شدن‌های متعدد از موضوع هستند.

 

     بوردیو در دو دهۀ آخر زندگی خود، پس از انتخاب شدنش به عنوان رئیس دپارتمان جامعه‌شناسی کلژ دوفرانس در سال 1981، از اعتبار سازمانی خود برای ورود به عرصۀ سیاست استفاده کرد و به نوشتن آثاری پرداخت که نسبت به قبل بسیار سیاسی‌تر، شفاف‌تر، خشمناک‌تر، دنیامدار‌تر اما همچنان تأثیرگذارتر بودند. این آثار به پشتوانۀ یک احساس سیاسی خصمانه به نئولیبرالیسم، فروداشت فرهنگ و اظهارات غیرانسانی، با یک اقبال عمومی روبرو شدند.

 

پایان بخش اول

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, پیر بوردیو Pierre Bourdieu

[ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها و ترکیب داده‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods

بخش سوم

 

راهبرد دوم: "تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده":

     گاهی پژوهش‌گران چنین احساس می‌کنند که مجموعه‌های مختلفی از سؤالات پژوهشی وجود دارند که اگر چه بنحوی گسترده‌ به یک موضوع کلی معین مربوط هستند اما در مقام گفتگو ارتباط تحلیلی خاصی میان آنها وجود ندارد. برای مثال، در قالب یک تحقیق ممکن است تعاملات انسان و حیوان در کشاورزی، صنعت گوشت، شکار، فرهنگ باغ وحش و حیوانات خانگی در نظر گرفته شود و یا نقش حیوانات در ادبیات و رسانه‌ها و از این قبیل بررسی گردد اما هیچ استدلال خاصی در مورد اینکه آیا این حوزه‌های مختلف به هم متصل هستند یا نه، و اگر هستند چگونه، ارائه نشود.

 

روش تحقیق تلفیقی - راهبرد دوم - جامعه شناسی شرقی

 

     مطالعاتی از این قبیل را می‌توان در قالب پروژه‌های چندبخشی سازمان داد و عموماً و نه لزوماً توسط یک تیم که در آن اعضای مختلف مسئولیت بخش‌های مختلف آن را بعهده دارند انجام داد. در اینجا، رویکردها و روش‌های مختلف لزوماً همه باهم حاضر هستند اما همه با طرح، در هر صورتی از کل یکپارچه یا استدلال کل درگیر نمی‌شوند.

 

منطق موازی Parallel Logic
     این نوع رویکرد با یک منطق موازی مدیریت می‌شود و متفاوت از منطق بلاغی است که در بالا آمد، بخاطر اینکه هر کدام از رویکردها لزوماً در داخل راهبرد گستردة دیگری قرار نمی‌گیرد؛ در عوض، هر بخشی از این مطالعه، و یا هر ریزمطالعه، طرح منطقی، تولید داده‌ها، تجزیه و تحلیل‌ها و توضیحات خاص خود را دارد و تمامی این‌ها به صورت موازی اجرا می‌شوند. البته این ریزمطالعات لازم نیست که هر کدام روش منحصربفرد داشته باشند با این وجود باید در نظر داشت که این رویکرد کلی اساساً مبتنی است بر تفکر هم‌باشی و حضور همزمان روش‌های چندگانه و نه الزاماً ادغام آنها درهم.

 

✅ چالش‌ها و فرصت‌ها
     چالش‌های این نوع رویکرد هم (دستکم برای کار با روش تلفیقی) کم است، بخاطر اینکه هر چند روش‌های چندگانه ممکن است بخاطر بهترین مزیتشان مورد استفاده واقع شوند اما این پرسش که چگونه باید آنها را باهم تلفیق کرد و یا داده‌ها و تجزیه و تحلیل‌ها را بهم پیوند داد در نهایت همچنان مطرح می‌ماند. فرصت‌های این رویکرد در مقایسه با منطق بلاغی که پیش از این تشریح شد کمی بیش‌تر است هر چند هر دو بخاطر اینکه هیچ ضرورتی برای ریختن رویکردهای مختلف در داخل یک چارچوب تبیینی کمی یا کیفیِ غالب در آنها وجود ندارد (که برازندة همه هم نخواهد بود) و نیز بخاطر اینکه هر ریزمطالعه در موقعیت خود به خوبی اجرا می‌شود ممکنست فرصت‌های قابل توجهی برای تجزیه و تحلیل‌های ثانویه وجود بیاورند که پیوند دادن همة آنها در مرحلۀ بعد ممکن است صورت بگیرد. در آن زمان، می‌توان به ایجاد برخی فرصت‌های خلاقانه برای پیوند داده‌ها و تفسیر آنها فکر کرد. همچنین در یک مطالعة چندبخشی یا چندسؤالی از این نوع، برخی ظرفیت‌ها برای جرقه‌زدن افکار در مرزهای روش‌شناختی و در سراسر ریزپروژه وجود دارد البته اگر که اعضای تیم برای انجام این کار آماده و یا قادر باشند.

 

✅ حکم نهایی
     تلفیق روشها با منطق موازی صورت می‌پذیرد؛ انجام دادنش به نسبت آسان است، خطرپذیری‌اش متوسط اما مزایایش محدود است اگرچه از برخی ظرفیت‌های جالب برای بهره‌برداری از روش‌های چندگانه برخوردار است، به خصوص در قالب راهبرد بعدی.

پایان بخش سوم

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی

[ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]