جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش دهم
✍️ حسین شیران
در بخشهای پیشین در قالب پیشگفتار سعی کردیم در وهلهی اول خلاصه و مفید چگونگی سیر تاریخی تفکر و تمدن از دنیای شرق امروزی (مشخصا خاورمیانه) به دنیای غرب امروزی (مشخصا یونان باستان) را مرور کنیم تا بعد بر این پایه چگونگی توسعه و تکامل آن در یونان باستان را بررسی کنیم. در این میان ذکر یک نکته ضروریست و آن اینکه یونان باستان که میگوییم، همچون ایران باستان، بیشتر به حریم و حوزهی فرهنگی آن توجه داریم تا به خاک و به سرزمین اصلیاش، چه اگر به خاک باشد خاستگاه فلسفه و نخستین فلاسفهی تاریخ را باید نواحی غربی آسیای صغیر (ترکیهی امروزی) بدانیم و نه یونان فعلی، اما چون در آن برهه از زمان در این مناطق به وجه غالب طایفهای از مهاجران یونانی به اسم "ایونیان" سکونت داشتند اغلب این زبان و فرهنگ یونانی بود که حاکم بود.
در وهلهی دوم، پیش از پرداختن به نقش و تفکرات خاص هر کدام از این فلاسفه و بررسی تأثیر موضوع و موضع آنها در تولید فکر، در پاسخ به این پرسش که چرا و چطور شد این مهم نخست در غرب آناتولی و در میان ایونیان شکل گرفت، به ویژگیهای جامعهشناختی این مناطق و این مردمان در زمان مورد بحث یعنی آغاز هزارهی اول پیش از میلاد (هزارهی تفکرخیز) اشاره میکنیم. ایونیان اصالتا از اقوام هندواروپایی بودند که از قرنها پیش در نواحی غربی آسیای صغیر مشرف به دریای اژه سکنی گزیده و اکنون در قرون آغازین این هزاره از یک سو قویا تحت تأثیر مدنیت ملل شرقی قرار گرفته و از سوی دیگر به حکم هوش و ذکاوتی که خود داشتند فعالانه بر هر آنچه از شرق گرفته بودند افزوده بودند. ایونیان غیر از شرق، از جنوب هم بطور مستقیم تحت تأثیر این مدنیت قرار داشتند که عمدتا از سوی دریانوردان فینیقی و کرتی اشاعه میگردید.
به لحاظ جغرافیایی، پراکندگی وسیع ایونیان در سراسر سواحل شرقی دریای اژه و جزایر متعدد و متفرق موجود در آن به لحاظ اقتصادی، بازرگانی دریایی گسترده با ملل متمدن اطراف، به لحاظ جمعیتشناختی، تجمع مردمان از اقوام و ملل مختلف به دلیل رونق اقتصادی و انباشت ثروت در منطقه، به لحاظ فرهنگی، تنوع و اختلاط و التقاط آداب و رسوم اقوام مهاجر و غیرمهاجر، به لحاظ دینی، ترویج باورهای غیرآسمانی غیرالزامآور، به لحاظ شهرنشینی، سکونت این مردمان با این ویژگیها در شهرهای متعدد به نسبت مستقلی بنام "اتوپولیتن" و در نهایت از نظر سیاسی خودمختاری شهرها از هم و غیرمطلق و غیرمتمرکز بودن حکمرانیها، در مجموع، نسبت به سایر نقاط جهان، زمینه و شرایط ویژهای را برای آزاداندیشی در میان ایونیان مهیا کرده بود. فراموش نکنیم که الفبای یونانی هم در این زمان به قدر کافی توسعه و تکامل یافته و زمینه را برای ثبت و ضبط اندیشهها فراهم ساخته بود.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
هنر جامعهشناس شدن
🌓 زمینهشناسی در جامعهشناسی - بخش سوم
✍️ حسین شیران
"اصل کنارهگیری|درگیری" را از "نوربرت الیاس"- شاخصترین ناشناختۀ جامعهشناسی در ایران، وام میگیرم. در بیان ارتباط ساختار دانش (در هر زمینۀ خاصی) و سطح اجتماعی خطر (در آن زمینه یا در کل در جامعه) است که الیاس به این اصل و یا در واقع این دو مفهوم استناد میورزد. خود الیاس هم این اصل را از داستانی از "ادگار آلن پو" برگرفته است (لینک کتاب).
داستان پو روایتگر دو برادر ماهیگیری است که در گردابی هائل در حال غرق شدن هستند. یکی از برادران قادر به کنترل احساسات خود نیست فلذا وحشتزده و شتابزده عمل میکند و در نهایت همین، یعنی غرق احساسات شدن او، باعث غرق شدن او میگردد؛ برادر دیگر اما در عین درگیری در احساسات و هول و هراس ناشی از موقعیت، سعی میکند چشم و مغز خود را هم بکار بگیرد و با سبکسنگین کردن اوضاع و احوال و رصد کردن اسباب و اساس راهی برای نجات خود بیاید و در نهایت هم همینطور میشود و او با کنترل احساسات و تکیه بر عقلانیت (کنش عقلانی) سوار بر تخته چوبی از مهلکه جان سالم به در میبرد.
جامعه در هر شرایطی چالشی است جدّی برای جامعهشناسجماعت؛ هرچه نابهسامانتر و ناآرامتر و درگیر مسائل و مشکلات بیشتری باشد چالش حاصل از آن هم بزرگتر و خطیرتر و خطرناکتر میشود. جامعهشناس خود بهعنوان عضوی از این جامعه (دریای متلاطم) همچون سایر اعضای دیگر طبیعتاً درگیر کم و کسرها و کش و قوسهای آن است و این مبنا و منشأییست برای خیزش احساسات و بروز کنشها و واکنشهای احساسی از جانب او؛ اما جامعه برای رهایی از این وضع محتاج نگرشهای منطقی و عقلانی است و جامعهشناس یا جامعهاندیش باید با کنارهگیری بهجا و بههنگام از دریای احساسات این مهم را در حق جامعه ادا کند.
هم احساس و هم تعقل لازمۀ کار جامعهشناس است. با احساس باید در کار جامعه و مسائل و مشکلات آن درگیر شد و با تعقل باید برای حل مسائل و مشکلات آن و خروج از نابسامانیها و ناآرامیهایش راهی جست. این هر دو، یعنی هم درگیری در دریای احساسات حاکم بر جامعه و هم کنارهگیری از آن برای پیگرفتن فعالیتهای عقلانی، دو روی سکۀ کار جامعهشناس هستند و یک جامعهشناس خود باید بداند کی و کجا و در کدام مسأله تا چه حد درگیری و یا کنارهگیری بهکار بندد تا هم به شناخت درست و هم به راهحل درست در ارتباط با مسائل مختلف دست یابد.
ادامه دارد.
* نقد و نظری اگر در خصوص این مطلب و یا سایر مطالب این سایت دارید برای بحث و بررسی بیشتر در گروه تلگرامی جامعهاندیشان شرق (https://t.me/OrientalSocialThinkers) مطرح سازید.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, زمینه شناسی, هنر جامعهشناس شدن
[ شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعهشناسی انقلاب و ضدانقلاب - بخش چهارم
✍️ حسین شیران
در عصر دموکراسی مردم مساوی مطالبه است و این مطالبه بر اساس یک سری آگاهیهای جهانشمولی است که با توسعهی مدرنیته متأخر در ابعاد مختلف، در دامان رسانههای جمعی بالاخص شبکههای اجتماعی پرورده و در سطح جهان گسترده و در اذهان مردم نهادینه گشته است. اینکه یک زمانی در همین نزدیکیها و حتی امروزهروز، ورد زبان حاکمان ملل مختلف، بویژه در جهان سوم، مشخصا این بوده و است که "نباید گذاشت مردم بفهمند" دقیقاً ناظر به همین نکته است که اگر مردم بفهمند ادامهی کار بسی برایشان دشوار میافتد. اما فهم مردم چیست و چرا این قدر برای حکمرانان سخت و سنگین میافتد؟
عموماً همهی حکومتهای سنتی اصل و اساسشان بر ناآگاهیهای مردم بود و از این جهت هر آن وسیله یا واسطهای که به هر شکل بر آگاهیهای مردم میافزود دشمن حکومتها تلقی میشد چه عملاً به این طریق پایههای حکومت را سست میساخت و مقام و موقعیت حکام را به خطر میانداخت و گرنه اگر آگاهی مردم مضر حال حاکمان نبود چه دلیلی داشت که همه همّ و غمّ خود را صرف شناسایی و تعقیب و تأدیب و تعذیب آگاهگران سازند؟ این حربه همچنان دوام دارد و کماکان حکومتها و حتی دولتملتهای مدرن و مدعی هم دغدغهی آگاهی مردم را دارند و به اسباب و اساسی نوین از تحریمها و تهدیدها در این زمینه استفاده میکنند.
تهدید فهم مردم برای حکومتها مشخصاً از محل ایدئولوژیهاییست که حاکمان در طول تاریخ به اشکال مختلف بر آنها تکیه کرده و بر گردهی ملتها سوار گشته و بازمیگردند. عنوان ایدئولوژی هر چقدر هم که نو بنماید مضمون و محتوا و محمولاش هیچ نو نیست و از دیرباز همپا و همزاد هر حکمرانی بوده و است. اصولاً اولین انسانی که دلایلی برای برتر و سرور بودن خود تراشید و به هر شکل به خورد مردم داد اس و اساس نخستین ایدئولوژی را ریخت. ایدئولوژی عقیده و در اصل عقدیست که حاکمان با آن مرکب مشروعیت سلطه و سیطرهی خود را به دیرک اذهان مردم میبندند و بدینوسیله دوام سیطرهی خود را تضمین مینمایند. ایدئولوژی مردم را تا چندی مطیع میسازد و آگاهی تا چندی منتقد و مطالبهگر؛ تفاوت کار اینجاست.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, دموکراسی مردمسالاری, جامعه شناسی انقلاب, جامعه شناسی سیاست
[ دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آشنایی با ایسمها
🌓 از کتاب ایسمها Book of isms
✍️ نوشته: جان آندریوس John Andrews
🔄 ترجمه: حسین شیران
⏺بخش نهم: Agnosticism ندانمگرایی
«ندانمگرایی» بطور دقیق در مورد این ایده صحبت میکند که انسان نمیتواند چیزی فراتر از تجربة مادی خود بداند، با این وجود این اصطلاح در نزد عموم به این مفهوم که انسان نمیتواند وجود خدا را اثبات یا رد کند بکار میرود. اصطلاح «آگنوستیک Agnostic» ( متشکل از پیشوند A نفیکننده و gnostic واژهای یونانی به معنی «دانش») نخستین بار در سال ۱۸۶۹ توسط زیستشناس انگلیسی «توماس هاکسلی» Thomas Huxley ( 95 - 1825) در رد هر دو سنت خداگرایی (خداباوری) مسیحی-یهودی Theism و خداناگرایی (خداناباوری) Atheism استفاده شد. خداناگرایان (ملحدین) اغلب استدلال میکنند که ندانمگراها (لاادریون) [میدانند خدایی در کار نیست اما] صرفا جرأت انکار وجود خدا را ندارند، در مقابل، ندانمگراها ادعا میکنند به لحاظ روشنفکری صادقانه عمل میکنند.
◀️ افزودۀ مترجم:
یک «ندانمگرا Agnosticist» معتقد است که واقعا نمیداند خدایی در کار است یا نه، اما یک «خداناگرا Atheist» میگوید که مطمئن است خدایی در کار نیست.
🆔 https://t.me/narges_heydari72
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, Agnosticism ندانمگرایی
[ یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی علم
🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش نهم
✍️ حسین شیران
بعد از "فینیقیه" و "آناتولی"، سومین و در عین حال مهمترین مرکز و مسیر برای صدور تفکر و تمدن از شرق (خاورمیانه) به یونان باستان "جزیره کرت" بود. این جزیره در قلب نیمهی شرقی دریای مدیترانه در جنوب دریای اژه قرار دارد؛ در آن زمان دورتادور این دریا، در سواحل شرقی و شمالی و غربیاش، طوایف مختلفی از یونانیان میزیستند، با این حال ساکنان جزیرهی کرت نه یونانی بودند و نه آریایی؛ از قرنها پیش کرت پذیرای مهاجرانی از شرق (سومریها، فینیقیها و مصریها و ...) بود و همینها بودند که با اشاعهی تفکر و تمدن سرزمینهای خود، زمینههای تشکیل یک دولت متمدن در آنجا را فراهم ساختند (همانطور که قرنها بعد، در اواسط هزارهی دوم میلادی، مهاجران متمدنی از اروپا پا به قارهی آمریکا نهادند و تمدن حال حاضر آمریکا را بنا نهادند).
در زمان مورد بحث یعنی آغاز هزارهی اول پیش از میلاد (هزارهی تفکرخیز) کرت درخشانترین تمدن دنیا را داشت؛ این تمدن که بنام پادشاهان کرت- مینوس- "تمدن مینوسی" خوانده میشد از 2500 پیش از میلاد آغاز شده و عمدتاً شهرمحور و دریامدار و تجارتپیشه بود و از این جهت تاریخاً بعد از تمدن سومری واجد بیشترین شهرها بود (هومر از وجود 90 شهر خودمختار در این جزیره خبر میدهد) با این تفاوت که شهرهای کرت متأثر از همهی تمدنهای پیرامونی از هر جهت پیشرفتهتر، شهروندان کرتی هم از جهات گوناگون (فنی، فکری، هنری، فرهنگی و ...) توسعهیافتهتر و حاکمان کرتی هم نسبت به حکومتهای مصر و میانرودان، غیرآسمانیتر و غیرمتمرکزتر و معتدلتر بودند؛ از این جهت است که مورخان در این برهه از کرت بعنوان "مهد تمدن جهان" و دروازهای برای صدور تفکر و تمدن به غرب یاد میکنند.
به گاه درخشش تمدن مینوسی در کرت، در سرزمین اصلی یونان باستان در سواحل و جزایر غربی دریای اژه، طایفهای از یونانیان به اسم "میسنهای" زندگی میکردند که از هر نظر از کرتیها و نیز ساکنان فلات آناتولی و فینیقیها عقبماندهتر بودند. از حوالی 1600 پیش از میلاد بود که میسنهایها (یونانیها) بتدریج تحت تأثیر تمدن و تفکر مینوسیها (کرتیها) قرار گرفتند و یکبهیک با مظاهر تمدن آشنا گشتند. "گوردون چایلد" مورخ نامدار در توصیف این تحول تاریخی مینویسد: "بدین ترتیب بود که پرتو مدنیت مشرقی بطور فزایندهای بر بارباریسم اروپایی رخنه یافت"؛ بر این پایه چایلد تحقق "معجزه"وار تمدن یونان را به سخره میگیرد و میافزاید: "دیگر لازم نبود یونانیان پایههای فنون، علوم، اقتصاد و هنر کلاسیک را معجزهآسا بیافرینند" چون این اتفاق قبلاً در کرت رخ داده بود. میسنهایها سرانجام همچون هر قوم وحشی تاریخ به تمدن اطراف خود هجوم بردند - هم کرت و هم آناتولی، و این بار بصورت قهری با نابود کردن آن تمدنها خود را متأثر و متمدن ساختند.
ادامه دارد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی
[ سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

