اصطلاح شناسی در جامعه شناسی 3 Terminology in Sociology
بیگانگی : الیناسیون
بیگانگی Alienation
Alienation (اِلیه نِیشین) را اگر آن درخت تنومندی تصور کنیم که در یکی دو قرن اخیر در جنگل اصطلاحات علوم اجتماعی و انسانی روییده و شاخ و برگ گرفته است بطور قطع ریشۀ این درخت را باید در آثار و افکار «هگل Hegel» بجوییم، تنه اش را در آثار و افکار «مارکس Marx» و شاخ و برگش را در آثار و افکار پیروان ایندو بخصوص «مارکسیست»ها؛ چرا که نخستین بار این «هگل» بود که آن را بر زبان آورد و بعد از او «مارکس» آن را در مباحث عالمگیر خود وارد کرد و از این طریق بر سر زبان ها انداخت و بعد هم که آیندگان هر یک در حد درک و فهم خویش به بند و بسط آن پرداختند. با این حساب پربیراه نخواهد بود اگر که به اختصار بگوییم Alienation را «هگل» آفرید، «مارکس» پرورد و دیگران گستردند.
اما در این میان مسئله ای هست و آن اینکه اگر چه صورت این اصطلاح در سیر این جریان تغییری به خود ندید اما مفهوم و محتوای آن از ریشه تا شاخ و برگ بکلی دگرگون گشت؛ این دگرگونی دقیقاً در میانۀ راه یعنی آنجا که به «مارکس» مربوط می شود حادث شد و بعد با این مضمون به شاخ و برگ انتقال یافت؛ در شرح این ماجرا باید گفت آنگاه که این واژه بر زبان «هگل» جاری گشت (در ریشه) یک مفهوم ذهنی و فلسفی داشت اما آنگاه که از حوزۀ اندیشۀ «مارکس» گذر کرد (در تنه) کاملاً مفهومی عینی و جامعه شناختی بخود گرفت؛ بدین معنی که هگل در چارچوب ایدئالیسم خاص خودش آن را مشخصاً در ارتباط با روح و آثارش بکار می برد، در حالیکه مارکس آن را با چرخشی 180 درجه ای در چارچوب ماتریالیسم خاص خودش، دقیقاً در نقطۀ مقابل آن یعنی در رابطه با انسان و آثارش و یا واقع تر اگر بگوییم در رابطه با کارگر و کارش در نظر گرفت؛ و این البته تنها یکی از آن چند دست آویز مهم و برجسته ای بود که مارکس در دست گرفت تا بگوید «هگل کلاً در عالم اندیشه سروته ایستاده است!»
پس مبتنی بر مباحث فوق باید که ابداع اصطلاح Alienation را از «هگل» دانست و ابدال آن را به شکلی که کنون رایج است از «مارکس»؛ در واقع بسیاری از مباحث بنیادی مارکس با اتکاء به این مفهوم مطرح گردید و اساساً بواسطۀ این مباحث بود که این اصطلاح جهانی گشت و بر سر زبان ها افتاد؛ خوانندگان آثار مارکس لابد این گفتۀ معروف او را بیاد می آورند که مدام می گفت: «انسان در نظام سرمایه داری با خود بیگانه است!»
Alienation در منابع و مراجع علمی ما، اغلب «از خود بیگانگی» و در معدود مواردی هم «با خود بیگانگی» ترجمه می شود؛ اما باید در نظر داشت که معنای لغوی آن تنها در همان «بیگانگی» خلاصه می شود (Alien به معنای خارجی، بیگانه و غریبه است) و این «از خود» یا «با خود»ی که به آن افزوده می شود به هیچ وجه در خود کلمه وجود ندارد، بلکه عموماً از مفهوم مارکسیستی آن استنباط می شود. مطابق نظر «مارکس» و «مارکسیست»ها انسان که در این دیدگاه بناگاه در «کارگر» خلاصه می شود، به اجبارِ عوامل بیرونی و مشخصاً عوامل تولید اقتصادی از نتیجۀ کار خویش دور می ماند و از این جهت نه فقط با «محصول» بلکه به مرور با «کار» خویش هم احساس بیگانگی و غریبگی می نماید؛ کم و بیش این صورت عینی مفهوم Alienation در «مارکسیسم» است که البته به عنوان صورت غالب بیگانگی در زبان ما تحت عنوان «از خود بیگانگی» یا «با خود بیگانگی» در نظر گرفته می شود.
اما این تنها صورت «بیگانگی» (Alienation) نیست، به عبارت دیگر «بیگانگی» (Alienation) تنها در معنا و مفهوم مارکسیستی اش خلاصه نمی شود. از صور دیگر آن یکی هم «بیگانگی با محیط» است؛ در این نوع که تا حدود زیادی از حوزه و حال و هوای مارکسیستی فاصله می گیرد، انسان به هر دلیل، با مراتبی از گسستگی و غریبگی، از محیط و اجتماع پیرامونِ خویش می بُرد و در خویشتن خویش فرو می رود؛ ... به باور من اینجا دیگر کاربرد معادل «از خود بیگانگی» یا «با خود بیگانگی» برای Alienation صحیح به نظر نمی رسد؛ چه در این صورت باید بگوییم انسان دچار «از خود بیگانگی با محیط» گشته است! و این غیر از آنکه از نظر صوری بسی غلط انداز می نماید، از نظر مفهومی هم بسی تناقض زاست؛ بخاطر اینکه در این نوع از بیگانگی، اساساً فرد با دنیای خارجش بیگانه می گردد و نه با خود یا دنیای درونش؛ اتّفاقاً فرد با بریدن و یا جدا ماندن از اجتماع پیرامونش، به خویشتن خویش پناه می برد و با خودِ خود خلوت می گزیند!
بنابراین من اطلاق اصطلاح «از خود بیگانگی» را به این صورت از Alienation (بیگانگی با محیط) و حتی صورت پیشین (بیگانگی با محصول و کار در مفهوم مارکسیستی اش) و در کل هر صورتی از آن که موضوع بیگانگی در خارج از فرد و یا خارج از کنترل او باشد صحیح نمی دانم و اساساً در نظر گرفتن معادل «از خود بیگانگی» را برای اصطلاح Alienation خالی از ایراد نمی بینم. به باور من بهتر آنست که ما معادل Alienation را مطابق معنای لغوی اش «بیگانگی» در نظر بگیریم و بعد در صورت لزوم به تناسب بحث موضوع بیگانگی را به آن بیفزاییم، همچون بیگانگی با کار Work-Alienation، بیگانگی با محصول Product-Alienation، بیگانگی با محیط Enviroment-Alienation و یا هر چیز دیگری. اینگونه دیگر اختلاط بیهودۀ کلمات و مفاهیم پیش نخواهد آمد و هر آنچه مد نظر باشد به روشنی بیان خواهد شد.
بدین ترتیب «از خود بیگانگی» هم تنها صورتی از «بیگانگی» (Alienation) محسوب خواهد شد و نه صورت کلی آن، و هرگاه که بیگانه بودن با «خود» (و نه هیچ چیز دیگری) مد نظر باشد مشخصاً این اصطلاح بکار برده خواهد شد و نه در هر موردی؛ به عنوان یک مصداق جامعه شناختی، «بیگانگی» در مفهوم مارکسیستی اش می تواند از سطح محصول و کار در نزد کارگر فراتر رود و در سایۀ فقدان «خودآگاهی طبقاتی» (به قول «مارکس») در نهایت به شکل بیگانگی با «خود» هم جلوه گر شود؛ اگر چه بدین روال مفهوم Alienation زیاده از حد ذهنی و درونی می شود و این ممکنست مایۀ آزار مارکس گردد که با هزار زحمت آنرا در گریز از ذهنگرایی محض هگلی به عینیت رسانده بود، اما بهر حال از اینکه این هم صورتی از بیگانگی و حتی صورت شایع آنست گریزی نیست. در هر صورت اینجا و در این مورد می توان به راحتی از اصطلاح Self-Alienation استفاده کرد و با آن مشخصاً مفهوم «از خود بیگانگی» را ایفاد نمود- اگرچه در این مورد هم من عنوان «خود بیگانگی» را بسی زیباتر و زیبنده تر از عنوان «از خود بیگانگی» می بینم.
البته در این تردیدی نیست که Self-Alienation (به مفهوم «بیگانگی با خود») از آنجا که بحث «بیگانگی» (Alienation) را از دنیای بیرون به دنیای درون می کشاند و سطح آن را از عین به ذهن و از اجتماع به روان فرو می کاهد چه بخواهیم چه نخواهیم تا حدود زیادی در حوزۀ علم روانشناسی و روان شناسی اجتماعی قرار می گیرد و در این سطح در برابر اصطلاحاتی همچون Self-Actualization و یا Self-Realization مطرح می شود که به معنا و مفهومِ «خود فعلیت بخشی» یا «خود تحقّق بخشی» می باشند. اما به هر حال این هم سطحی از واقعیت است و به عنوان یک پدیدۀ انسانی که در متن جامعه رخ می دهد نمی تواند خارج از شمول علم جامعه شناسی واقع گردد. وانگهی هدف ما اینجا از بحث بر سر این موضوع یک هدف اصطلاح شناسانه است بدین مضمون نهایی که ترجمه و معادل گیری عنوان «از خود بیگانگی» برای اصطلاح Alienation خالی از ایراد نیست و بهتر است برای آن تنها عنوان «بیگانگی» را در نظر بگیریم همانگونه که در اصل اصطلاح هم اینگونه است.
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, ازخودبیگانگی الیناسیون
[ یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]