جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

در باب پیشداوری About prejudice

حسین شیران

.

🌓 پائولو کوئیلو داستان کوتاه زیبایی دارد که بی‌گمان ارزش هر روز و هر لحظه بازخوانی و بازاندیشی را دارد- بویژه برای آن‌ها که خواه‌ناخواه دائم در حال داوری کردن‌اند: مردی تبرش را گم می‌کند و به همسایه‌اش ظنین می‌شود؛ یک روز تمام او را زیر نظر می‌گیرد و می‌بیند که تمام رفت‌وآمدها و رفتارهایش شبیه دزدهاست. مصمم می‌شود او را به پلیس معرفی کند. فردا صبح موقعی که می‌خواهد دوچرخه‌اش را از انبار بردارد و پیش پلیس رود می‌بیند تبرش آن‌جا گوشه‌ای افتاده است. از سوءظن خود به همسایه نادم و ناراحت می‌شود و یک روز دیگر او را زیرنظر می‌گیرد و می‌بیند رفت‌وآمدها و رفتارهایش همه طبق قاعده و طبیعی‌اند. بدیهی‌ست توجه و تأکید کوئیلو در این داستان بر نقش تعیین‌کننده‌ی پیش‌فرض‌ها و پیش‌داوری‌ها در کنش‌ها و واکنش‌های ماست. مراقب پیش‌فرض‌ها و پیش‌داوری‌های‌مان باشیم، آن‌ها اغلب ما را وامی‌دارند هر چیز و هر کس را آن‌گونه که می‌خواهیم ببینیم و نه لزوما آن‌گونه که هستند.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran

🌓 https://t.me/orientalsociology

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, پیشداوری, روانشناسی اجتماعی

[ یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

[ دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

 

نابرابريهاي اجتماعي Social Inequalities

حسین شیران

بخش چهارم

 

 

     مطابق آنچه در نوشتارهای پیشین آمد واقعیت اینست که انسانها در زندگی اجتماعی خود سعی می کنند در وهله ی نخست بر اساس ادراکات منظم و دائمی که از محیط دارند به یک "شناخت کلی" و در مرحله ی بعدی بر اساس مقایسات اجتماعی متنوع و متوالی که با دیگران انجام می دهند به یک "تعادل شناختی" نسبت به فضای اجتماعی پیرامون خود دست یابند. این شناخت و تعادل که حقیقتاً لازمه ی زیستن در هر اجتماعی است بینشها و نگرشها و داوریهای آنها را نسبت به جامعه شکل می دهد؛ رفتارها و واکنشها و عملکردهای آنها هم بنوبه ی خود مبتنی بر این بینشها و نگرشها بروز می کنند؛ بنابراین همچنانکه در دیاگرام زیر نشان داده شده است می توان گفت که رفتار و کردار افراد در جامعه تابع درک و فهمی است که از وضعیت و عملکرد نظام اجتماعی در اذهان آنها نقش می بندد.

ادراکات و برداشتها از اجتماع ← شکل گیری ایده ها و نگرشها ← بروز واکنشها و عملکردها

 

     حال اگر با هر موضوعیتی بازتاب ماوقع فضای اجتماعی در اذهان عمومی مثبت نباشد بدیهی است که نگرش افراد نیز در حداقلّ خود به آن موضوع و در حداکثرِ خود به نظام اجتماعی مثبت نخواهد بود و این طبعاً در رفتار و کردارشان نیز چه اظهار دارند و چه ندارند تأثیر سوئی بجای خواهد گذاشت. خواسته ی طبیعی افراد اینست که نسبت به شرایط بیرونی- از دولت و حکومت بگیرید تا محل کار و همکاران و حتی همسایگان، در شرایط تعادل و امنیت پایدار بسر برند و تلاش آنها برای کسب تعادل شناختی هم دقیقاً در همین راستاست. وقتی که ساختار شناختی آنها به هر دلیل در حالت عدم تعادل و یا تهدید به این حالت قرار گیرد نیروهایی در ذهن آنها دست بکار می شوند تا نخست شرایط جدید را تحلیل و تفسیر کنند و بر اساس اصل "اِسناد Attribution" در این مرحله سعی بر اینست که با نسبت دادن موضوع به علت یا عللی مشخص، ماوقع را برای خود معنی کنند و بعد در رابطه با جابجایی یا واکنش مناسب نسبت به آن تصمیم بگیرند.

 

     این واکنش ممکنست در عالم بیرون رخ دهد یعنی متوجه عوامل تغییر دهنده یا تهدید کننده باشد و یا ممکنست در درون رخ دهد و معطوف به ترمیم و تنظیم مجدد فضای ذهنی براساس شرایط جدید گردد. یعنی افراد چه به مقابله و مدافعه با شرایط بیرونی برخیزند و چه به انفعال و تسلیم و تغییر ذهنیات خویش برآیند در هر دو وضعیت اقدام آنها در راستای دستیابی دوباره به تعادل شناختی و بازسازی مجدد فضای ذهنی شان خواهد بود. با عبور از این تمهیدات و پیش گفتارها سرانجام به این مسئله ی اجتماعی مهم و اساسی می رسیم که مردم و بعبارت دموکراتیک شهروندان بطور طبیعی تمایل و انتظار دارند در جامعه ای که در آن بسر می برند در تمام زمینه ها با آنها به عدالت رفتار شود یعنی همانطور که پیشتر گفتیم مطابق تفاوتهایشان به آنها نگریسته شود و برابر استحقاقشان به آنها داده شود. اعطای حق اساساً فرآیندیست که مبتنی بر برخی اصول و موازین صورت گرفتنی است و بعبارت دیگر در اصل مبتنی بر ضوابط است؛ بر خلاف جود و بخشش که عموماً مبتنی بر روابط و محدود به اطرافیان است و اینجا باز می رسیم به آن گفتار نامیرای 1400 ساله که در نوشتار پیشین از آن عارف فرزانه نقل شد.

 

     ضابطه تعریف شاخص ها و معیارها و ملاکهایی است در جهت اعطای حق به صاحبان حق؛ از این رو دربرگیرنده ی عموم و ماهیتاً و حقیقتاً یک مسئله ی کاملاً اجتماعی است. مثلاً همینکه دولت یا هر کارفرمای دیگری میزان حقوق و پاداش همه ی کارکنان خود را بر اساس تفاوتهای معینی مانند مدرک، مهارت، تخصص، تأهل و متغیرهای دیگری تعیین می کند و بدون هیچگونه تبعیضی پرداخت می کند می گوییم که اعطای حق بر اساس ضوابط صورت گرفته است و عدالت اجتماعی و به تبع آن اصل برابری رعایت شده است. اما اگر هرگونه رفتار تبعیض آمیزی در تعیین و تخصیص و پرداخت حقوق میان کارکنان مشاهده شود می توان گفت که روابط بر ضوابط تسری و تسلط یافته است فلذا شرط عدالت و اصل برابری اجتماعی در عمل تحقق نیافته است و همچنانکه پیشتر گفتیم عدم رعایت عدالت در بیرون (فضای اجتماعی) به عدم تعادل شناختی در درون ( اذهان عمومی ) می انجامد و به تبع آن نگرشها و اعتقادات افراد تحت تأثیر قرار می گیرند و واکنشهای بعدی رخ می دهند.

 

     باید در نظر داشت - و این یک واقعیت اجتماعی است، که افراد در فرآیند اعطای حق یا همان اجرای عدالت، تنها به سازمان یا دولت و یا کلاً نظام اجتماعی بسنده و باصطلاح دل خوش نمی کنند بلکه خود نیز مرتباً پیدا و پنهان به محاسبه و نقد فرآیند مزبور می پردازند و بدقت روند امور را کنترل می کنند. آنها اینکار را همچنانکه در مقدمات گفتیم مبتنی بر اصل مقایسه ی اجتماعی انجام می دهند بدین معنا که شرایط ( همان داشته ها و برداشته های ) خود را با شرایط دیگران مقایسه می کنند و اینکار را نه یکبار بلکه بصورت مرتب انجام می دهند؛ اگر در این سنجشگری مشکلی ببینند ذاتاً آرامش درونی آنها بهم می ریزد و در صورت عدم رفع مشکل، در طول زمان وضعیت نامتعادلی در اذهان عمومی برقرار می شود و اینجاست که می گوییم افکار عمومی درگیر یک مسئله (ی نابرابری اجتماعی) است.

 

     تا اینجا تلاش شده است چگونگی شکل گیری یک موضوع مانند ادراک نابرابریهای اجتماعی در افکار عمومی روشن شود؛ با تذکر مجدد آن اصل جامعه شناختی که باید به ادراک نابرابریهای اجتماعی بیشتر از مصادیق یا واقعیت نابرابریهای اجتماعی در جامعه اهمیت داده شود اینک ادامه ی بحث را از منظر مقابل پی می گیریم. واکنش یا وظیفه ی نظام اجتماعی حاکم بر جامعه در برابر افکار عمومی چیست و یا چه می تواند باشد؟ جریان یک مسأله اجتماعی در بستر افکار عمومی چنین نیست که بلافاصله منجر به عمل یا عکس العمل گردد؛ بعبارت دیگر از زمان شکل گیری یک مسئله ی اجتماعی در افکار عمومی تا بروز واکنشهای اجتماعی ناشی از آن ممکنست زمان زیادی صرف شود و این به ظرفیت افکار عمومی یا باصطلاح "شکیبایی اجتماعی" در هر جامعه، نوع و شدت عوامل بوجود آورنده، شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه اعم از اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و غیره و نیز چگونگی رهبری افکار عمومی، وقوع حوادث جانبی محرک و مساعد کننده و عوامل متعدد دیگر بستگی دارد.

 

     بنابراین اگرچه وجود یک جریان اجتماعی در بستر افکار عمومی تظاهرات عام خود را دارد اما بروز تظاهرات خاص در گروی تحقق شرایط و عوامل متعددیست که ممکنست به وقوع زودرس یا دیررس بینجامد و گاهی هم ممکنست علیرغم التهابات درونی هیچ واقعه ای از جانب افکار عمومی رخ ندهد. آنچه مهم است تکلیف نظام اجتماعی در برابر افکار عمومی است. لازم به ذکر است که در کلیت این نوشتار شرط دموکراسی مفروض بوده است و بدیهی است که در شرایط غیر دموکراتیک توجه به مردم و افکار عمومی مدنظر نیست و مورد انتظار نیز نمی باشد. پیشتر گفته ایم که شکل گیری افکار عمومی و اهمیت یافتن آن در معادلات سیاسی - اجتماعیِ عصر حاضر، ساخته و پرداخته ی تحولات اجتماعی قرون جدید است و با توجه به گسترش فلسفه ی اجتماعی و حکومتهای دموکراتیک در سرتاسر جهان امروز دیگر توجه به مردم و افکار عمومی یک مسئله ی روشن و اساسی است. سخن بر سر اینست که چطور این مسئله در نظامهای اجتماعی تحقق می یابد؟ تحلیل فرآیند شکل گیری افکار عمومی خود در این مسئله راهگشاست.

 

     از آنجا که فرآیند ادراک نابرابریهای اجتماعی در مرحله ی نخست پدیده ای نیست که قابل مشاهده و کنترل باشد- چراکه نمی توان از افراد انتظار داشت یا وادار کرد که نبینند و نشنوند آنها بهر حال می بینند و می شنوند و بر آن اساس به یک برداشت کلی از شرایط موجود می رسند و درست یا نادرست آن را ملاک اندیشه و عمل خود قرار می دهند؛ نظام اجتماعی با پی گیری عکس فرآیند فوق می تواند به اصل قضیه نائل گردد. بدین معنی که در تمام سطوح از نوع رفتار و واکنش افراد به طرز تلقی و نگرش آنها پی ببرد و از نوع نگرش آنها نحوه ی ادراک و برداشت شان از موضوع را استنباط کند. وقتی به این باور رسیدیم که بین ادراکات و نگرشها و واکنشهای افراد رابطه ی مستقیم وجود دارد توجه به یک بعد و ندیده گرفتن ابعاد دیگر در بررسی واقعیتهای اجتماعی نارسا و ابتر خواهد ماند.

بررسی واکنشها و عملکردها ← رد گیری ایده ها و نگرشها ← استنباط ادراکات و برداشتها

 

     افکار عمومی "آیینه بی زنگار روزگار" است؛ یعنی علیرغم بازتابش انوار گوناگون و اصیل و غیر اصیل و مستقیم و غیر مستقیم از جهات مختلف، تصویری که آخر سر از واقعیتها در آن باقی می ماند معرفی ناب و بی غل و غش از حوادث روزگار است؛ مگر نه اینکه بسیاری از وقایع تاریخ جهان بر اساس این تصاویر بازمانده در اذهان عمومی بازسازی شده اند و سر از خاک اغفال و تحریف بر آورده اند. در هر جامعه ای که "حرمت و سلامت" این آینه پابرجا باشد حقایق زمان تحریف نخواهند شد و وقایع زمان پنهان نخواهند ماند.

 

     زبان گویای افکار عمومی همان مطبوعات و رسانه ها هستند که بعنوان رکنی اساسی در برقراری دموکراسی، رابط میان مردم و حاکمیت در نظر گرفته شده اند. از طرفی باید در نظر داشت که گسترش و ترویج عنصر آگاهی در نزد مردم در افزایش توان ذهنی آنها در ادراک و تحلیل و تفسیر مسائل گوناگون نیز از مسائل بسیار ضروری است. مردم جامعه ای که در سطح بالایی از آگاهی اجتماعی به سر برند با فهم متعالی از شرایط جامعه، می توانند از بازتاب ادراکات و برداشتهای غیر اصیل و غیر واقعی بر آینه ی افکار عمومی بکاهند و از زایش هیجانات کاذب جلوگیر ی کنند و پاسبان صداقت و امنیت اجتماعی‌ای باشند که خود طبیعتاً طالب آنند.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, نابرابریهای اجتماعی

[ پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

 

نابرابريهاي اجتماعي Social Inequalities

حسین شیران

بخش سوم

 

 

     از عارفی فرزانه پرسیدند کدام برتر است: به اندازه بخشیدن یا بی حساب بخشیدن؟ و در کمال شگفتی از وی که خود خدای بی حساب بخشیدن بود شنیدند: به اندازه بخشیدن! بی حساب بخشیدن همه چیز را از مسیر اصلی خود خارج می کند اما به اندازه بخشیدن همه چیز را به جایگاه واقعی خویش باز می گرداند. این گفته به مذاق علمای اخلاق خوش نیامد و دل بر پذیرش آن ننهادند. حتی مریدان و معتقدان وی هم چون آنچه شنیدند را با آنکه از او شنیدند همخوان ندیدند دم نزدند و لاجرم سکوت اختیار کردند! سکوتی تاریخی به درازای قرنها بلکه چهارده قرن! بله چهارده قرن! چون آن عارف فرزانه که مورد این سؤال واقع شد کسی نبود مگر علی امیر مؤمنان!

 
     و بر این تقدیر بود که آن گفته ی نغز در روزگارانیکه عرفان و اخلاق بر زندگی بشریت سیطره داشت و عرفا و علمای اخلاق جز به خودسازی و حداکثر نجات فرد به فرد نمی اندیشیدند چهارده قرن در دل تاریخ مسکوت و معلق ماند و حتی عارف و عالمی چون سید رضی که خود از سلاله ی صالح آن عارف فرزانه بود سر از سرّ آن درنیاورد و جزو سخنان عجیب و غریب وی که نیاز به تفسیر دارد در آخر آخرهای نهج البلاغه جایش داد! بله بسی عجیب بود بر علمای اخلاق که چطور می شود آنکه از حق خویش می گذرد و هر چه دارد را به یک نگاه می بخشد با آنکه هر چه می دهد به صد حساب می کشد و به صد تراز می نهد نه به یک مقام بلکه در مقامی پایین تر هم باشد؟! و بر مریدان و معتقدان وی هم بسی عجیب تر که چطور می توان پذیرفت از کسی که خود استاد مسلم جود و بخشش باشد و بر برتری بی شائبه ی عدل بر جود فرمان دهد!

 

     اما اکنون که فلسفه اجتماعی جا افتاده است و علوم اجتماعی یکی پس از دیگری رونق گرفته اند و عدالت اجتماعی مطلوب عالم گشته است می بینیم که چطور این سخن شگفت چون درّی درخشان که در دل شب پرده در شود از سینه ی تاریخ برون فتاده است و بر آفاق عقول و معرفت بشری درخشیدن گرفته است. امروز که اساس جوامع بشری بر قوانین و مقررات اجتماعی استوار است و فریاد برابری طلبی و برابر انگاری از هر گوشه ای از جهان به گوش می خورد ارزش و مفهوم این گفته و گوینده اش بمراتب روشن تر و مشخص تر می شود چرا که اساس همه ی آن مطلوب و مطالبات، خود بر عدالت Equity است و این عدالت مفهومی است کاملاً اجتماعی، ناظر بر همه ی افراد و دربرگیرنده عموم مردم. هم ایشان در ادامه ی آن گفتار نغز چنین افزوده اند که "عدالت اداره کننده ی عموم است و جود پدیده ای خاص"؛ یعنی با عدالت می توان جامعه ای را اداره کرد و با جود تنها می توان عده ای را شاد کرد.

 

     عدالت دربرگیرنده ی همه است و جود فراخور عده ای خاص و در یک کلام عدالت پدیده ای اجتماعی است و جود پدیده ای انفرادی. و این تمام آن چیزیست که سالهای سال است دنیا با تمام توانش به خیال آن می جوشد و به کمال آن می کوشد! و اینچنین گفتار آن فیلسوف ناشناس در زمان خویش بعد از چهارده قرن تعبیر می شود و تحقق می یابد! پس چه خرده ای بر آنها که سر از گفتار فیلسوفی در نیاوردند که در حد فهم 1400 سال بعدش سخن می گفت و چه تأسفی بر تعلیق و تأخیر گفته ای که 1400 سال پیش از زمان خود عقول علمای زمان را به بازی گرفته است! "مردم دشمن آنند که نمی دانند [و نمی فهمند]" ! و این گفته ی بلند اقبال هم همسایه ی دیوار بدیوار آن گفته ی بلندمنظر است هم در نهج البلاغه و هم در عالم معنی! و دیگر عجب نیست حداقل آنها که دغدغه ی جامعه و زندگی اجتماعی دارند دیگر نهج البلاغه را از آخر و از آن سخنان عجیب و غریبش که شاید همه امروزی باشند مورد مطالعه قرار دهند و با روشنی دانش امروزی در سطر به سطرش تدقیق و تفحص کنند!

 

     این میان گفتار را از آن جهت آوردیم که در بحث از نابرابریهای اجتماعی که موضوع این سلسله نوشتارهاست اساس بر برابریست و اساس برابری خود بر عدالت است؛ و عدالت یعنی به هرکس به اندازه ی استحقاقش دادن؛ آنچه در گفتار پسین می آید در ادامه ی همین بحث خواهد بود.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, نابرابریهای اجتماعی

[ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

نابرابريهاي اجتماعي Social Inequalities

حسین شیران

بخش دوم

 

     در جامعه شناسی اصل بر اینست که ادراک نابرابری، از موضوعِ ادراک نابرابری مهمتر انگاشته شود یعنی باید به ادراک نابرابری نسبت به خود نابرابری اهمیت بیشتری داده شود. از این اصل نباید چنین برداشت شود که جامعه شناسی به واقعیتهای نابرابری اجتماعی کم محلی می کند؛ هرگز چنین نبوده و نیست اتفاقاً موضوع مورد مطالعه ی جامعه شناسی همین واقعیتهای اجتماعی است و از نظر اجتماعی، همه چیز و در این میان خود ادراک نابرابری هم برآمده از واقعیتهای اجتماعی هستند. این اصل تنها بیانگر اینست که صرفنظر از درستی یا نادرستی امر، باید به ادراک و انعکاس آن در اذهان عمومی هم توجه ویژه داشت چرا که بازتاب وقایع در افکار عمومی اگر هم مبتنی بر سوء برداشت باشد باز هم تبعات قابل تصور خود را خواهد داشت و در بستر جامعه مسئله ساز خواهد بود. پس لازم است واقعیت نابرابری با ادراک نابرابری دو چیز جدای از هم تصور شوند. ممکنست در اصل واقعیت نابرابری وجود نداشته باشد اما در افکار عمومی چنان انگاشته شود و یا واقعیت بنحوی دگر باشد و بنوعی دیگر منعکس گردد. از طرفی ممکنست مضامین و مصادیق متعددی از نابرابریهای اجتماعی در جامعه وجود داشته باشد و روح افکار عمومی از آن خبر نداشته باشد. از اینروی نباید بین واقعیت نابرابری و ادراک نابرابری پیوستگی قطعی در نظر داشت.

 

     حقیقت اینست که درک و فهم یک واقعیت اجتماعی بسته به شرایط متعددی است که واقعاً تحقق همه ی آنها برای درک حقیقی یک واقعیت بندرت فراهم می شود. آنچه مسلم است اینست که قدرت و توانایی ذهنی افراد در درک واقعیت یکسان نیست و از یک موضوع واحد، ممکنست ادراکات متفاوت و حتی متناقضی حاصل گردد. چرا که اولاً ماهیت مسائل اجتماعی بنحویست که به تمامی قابل انتقال به مخیله ی افراد نمی باشد؛ از طرفی قابلیت افراد هم به حدی نیست که موضوع را به تمامی دریافت کنند فلذا آنچه در عمل تحقق می یابد اینست که افراد به گزیده هایی از موضوع دست می یابند و بر اساس آن در رابطه با کلیت موضوع داوری می کنند. اگر بخواهیم کلی تر در رابطه با علل تفاوتهای ادراکی در افراد از یک موضوع خاص بحث کنیم باید سه دسته از عوامل را در نظر داشته باشیم:

     الف- عوامل مربوط به موقعیت و ویژگیهای ادراک کننده (مدرِک)

     ب- عوامل مربوط به موقعیت و ویژگیهای ادراک شونده (مدرَک)

     ج- عوامل مربوط به فضای اجتماعی وقوع ادراک (زمینه ی ادراک).

 

     از آنجاییکه عوامل مربوط به مدرِک و مدرَک و زمینه ی ادراک نوعاً متغیر می باشند پس باید انتظار داشته باشیم که با ادراکات و برداشتهای متنوع و متعددی از یک موضوع روبرو شویم و همینطور هم است. در اینصورت این پروسه ی ذهنی و درونی که به شکل گیری تصورات گوناگون از یک موضوع واحد می انجامد و قابل کنترل هم نیست حتی برای خود افراد چون به هرحال اگر هم نتوانند تظاهر کنند نمی توانند که نبینند و نشنوند و نیندیشند، از نظر اجتماعی چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ واقعیت اینست که افراد در این حد که نمی مانند؛ طبق "نظریه تعادل شناختی" که در نوشتار پیشین مورد اشاره واقع گردید و طبق "اصل مقایسه اجتماعی" که این نیز در حوزه روانشناسی اجتماعی و توسط "لئون فستینگر Leon Festinger" ارائه شده است، انسانها بصورت دائمی برداشتها و پنداشته های خود را با دیگران مقایسه می کنند ( و بیشتر با افراد مشابه خود تا به نقطه نظرات مشابهی برسند) و با ارزیابی شخصی عقاید و تصورات خویش سعی می کنند به یک باور کلی متعادل از خویش و غیر خویش دست یابند. و دقیقاً بواسطه ی چنین ارتباطات و مقایسات و ارزیابی هاست که افکار عمومی در جامعه شکل می گیرد و جریان می یابد. از این پس آنچه در افکار عمومی جریان دارد نمی تواند نادیده انگاشته شود و کم اهمیت جلوه داده شود.

 

     افکار عمومی مظهر تعدیل شده ی فراز و فرودهای ادراکات و برداشتهای تک تک افراد جامعه است. افکار عمومی چکیده ی تصفیه شده ی تراوشهای ذهنی افراد جامعه است. افکار عمومی یک واقعیت عینی است از تصورات و ذهنیات مردم درباره نظام اجتماعیی که در آن به سر می برند. افکار عمومی برخاسته از همه افراد جامعه است در عین اینکه متعلق به هیچ کس هم نیست؛ نفَسی است که در جان جامعه جریان دارد؛ بیخود نیست که حکومتها همیشه دغدغه ی کنترل این نفس را داشته اند. معروف است که ناصرالدین شاه قاجار آنگاه که در هوای زنان و دختران زرین ساچ و سیمین ساق غرب اروپا را گشت و در کنار آن، تمدن و فرهنگ غرب نیز خواسته یا ناخواسته به چشمان مبارکشان خورد آنگاه که به ایران برگشت تنها تحفه اش از غرب را در قالب سفارشی به عواملش چنین ابراز فرمودند که "نباید گذاشت مردم بفهمند" و گرنه دیگر نمی توان بر آنها حکومت راند! البته این سفر شاهنشاه ایران زمین بر غرب را دستکم از نظر این نوشتار نباید چندان هم خالی از افاده دانست که حداقل دستاورد همایونی اش این بود که شاه با قدرت افکار عمومی آشنا شد و بر اهمیت آن واقف گردید!

 

     تصور می کنم و بیش از آن امیدوارم که این نوشتار کوتاه توانسته باشد در توضیح آن اصل جامعه شناختی که ادراک نابرابری های اجتماعی از خود واقعیت نابرابریهای اجتماعی مهمتر است مؤید بوده باشد با این نتیجه مجمل که ادراکات اجتماعیِ پراکنده از نابرابریهای اجتماعی در اذهان مردم در نهایت در کانون افکار عمومی جامعه تعدیل و تقویت می شوند و در سطح جامعه جریان می یابند؛ کنار گذاشتن یا کم توجهی به آنها در واقع کنار گذاشتن مردم از صحنه ی جامعه یا بی اهمیت جلوه دادن آن است؛ چه حذف یا طرد نظر کل در رابطه با کل نمی تواند در سرانجام خودِ کل عاری از عوارض ناخوشایند باشد! ادامه ی بحث را در نوشتار بعدی پی خواهیم گرفت.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, نابرابریهای اجتماعی

[ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]