🌓 داستان نفوذ یهود در مثنوی معنوی
✍️ حسین شیران
.
بحث نفوذ در جهان بویژه در نزد یهودیان هیچ بحث تازهای نبوده و نیست. حدود هشتادسال پیش مولوی در مثنوی معنویاش داستان حاکم یهودی را روایت میکند که اتباعاش بطور گسترده به دین مسیحیت میگروند و او از این بابت خشمگین است و مدام دستور قتل و غارتشان را میدهد:
بود شاهی در جهودان ظلم ساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز ...
صد هزاران مؤمن مظلوم کشت
که پناهام دین موسی را و پشت
اما این قتل و غارتها کارساز نمیافتد و پیوسته بر شمار مسیحیان افزوده میشود؛ وزیرش میگوید این راهاش نیست و باید راه دیگری در پیش گرفت:
گفت ترسایان پناه جان کنند
دین خود را از ملک پنهان کنند
کم کش ایشان را که کشتن سود نیست
دین ندارد بوی، مشک و عود نیست
شاه میگوید چاره چیست و وزیر خدعهای میاندیشد و از شاه میخواهد او را به جرم مسیحی گشتن به قتلگاه ببرد و بعد او را ببخشد و به میان مسیحیان تبعیدش کند:
گفت ای شه گوش و دستام را ببر
بینیام بشکاف اندر حکم مر
بعد زآن در زیر دار آور مرا
تا بخواهد یک شفاعتگر مرا
آن گهام از خود بران تا شهر دور
تا دراندازم در ایشان شر و شور
شاه هم چنین میکند و وزیر را به حکم ارتداد از دین یهود و ایمان به مسیح از در میراند و به اندرون مسیحیان گسیل میدارد:
کرد با وی شاه آن کاری که گفت
خلق حیران مانده زان مکر نهفت
راند او را جانب نصرانیان
کرد در دعوت شروع او بعد از آن
صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندکاندک جمع شد در کوی او ...
او به ظاهر واعظ احکام بود
لیک در باطن صفیر و دام بود ...
دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیاش میپنداشتند ...
مدتی شش سال در هجران شاه
شد وزیر اتباع عیسی را پناه
دین و دل را کل بدو بسپرد خلق
پیش امر و حکم او میمرد خلق
بعد شش سال که اعتماد کامل حاصل شد وزیر وارد فاز تفرقهافکنی در میان 12 گروه مسیحیان میشود:
ساخت طوماری به نام هر یکی
نقش هر طومار دیگر مسلکی
حکمهای هر یکی نوعی دگر
این خلاف آن ز پایان تا به سر ...
این نمط وین نوع ده طومار و دو
برنوشت آن دین عیسی را عدو
بعد از ایجاد تفرقه وزیر وارد فاز دوم مکر خود میشود؛ دست از موعظه برمیدارد و به خلوت میرود و به ریاضت میپردازد:
مکر دیگر آن وزیر از خود ببست
وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست
در مریدان درفکند از شوق سوز
بود در خلوت چهل پنجاه روز
خلق دیوانه شدند از شوق او
از فراق حال و قال و ذوق او
مریدان اصرار به بازگشت میکنند ولیکن وزیر میگوید دستور غیب است و نمیتواند از خلوت بیرون آید و بعد یکبهیک امیران را فرامیخواند و خبر از مرگ خویش میدهد و بحث جانشینی را پیش مینهد:
وانگهانی آن امیران را بخواند
یکبهیک تنها به هر یک حرف راند
گفت هر یک را به دین عیسوی
نایب حق و خلیفهی من تویی ...
هر امیری کو کشد گردن بگیر
یا بکش یا خود همی دارش اسیر
بعد از اینکه تکتک امیران را جانشین خود میخواند چهل روز دیگر مخفی میشود و بعد چهل روز خود را میکشد:
بعد از آن چل روز دیگر در ببست
خویش کشت و از وجود خود برست
چونک خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد ...
خاک او کردند بر سرهای خویش
درد او دیدند درمان جای خویش
بعد از مرگ او تکتک امیران با نشان دادن دستخط او ادعای جانشینی میکنند و بر سر نیابت با همدیگر میجنگند و این بار خود به دست خویش از سر هم پشتهها میسازند:
هر یکی را تیغ و طوماری به دست
درهم افتادند چون پیلان مست
صدهزاران مرد ترسا کشته شد
تا ز سرهای بریده پشته شد ...
تخمهای فتنهها کو کشته بود
آفت سرهای ایشان گشته بود
جوزها بشکست و آن کان مغز داشت
بعد کشتن روح پاک نغز داشت ... .
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, نفوذ یهود, مولوی مثنوی معنوی
[ پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]