جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

در ایستگاه فرهنگ In The Station Of Culture 

حسین شیران

بخش اول

 

     پیشتر چنین عنوان شد که "جامعه شناسی شرقی" خاستگاه عمده مسائل اجتماعی ایران را از سرچشمه ی درهم و برهم جوشان فرهنگ می بیند و اصلاح امور اجتماعی را هم پیش از هر چیز در اصلاح فرهنگ می داند. اما اینک باید روشن کنیم وقتی که می گوییم "فرهنگ"، منظورمان از بیان این واژه دقیقاً چیست. این مسئله از این لحاظ اهمیت دارد که از فرهنگ بعنوان یک پدیده ی "تاریخی - اجتماعی" تعاریف فراوانی ارائه شده است که گاهی به سیصد چهارصد مورد هم می رسد! علیرغم وجه تشابهات اساسیی که در این تعاریف وجود دارد وجه تمایزات آنها هم کم نیست و از اینرو هر نویسنده یا پژوهشگری که بخواهد در رابطه با فرهنگ بنویسد با انبوهی از تعاریف مواجه می شود که نمی داند کدام را برگزیند و پایه ی کار خود قرار دهد! در نتیجه به اعم و اهم تعاریف ضرورتاً اشاره می کند و درآخر هم ناگزیر عناصر اصلی تمام تعاریف را جمع آوری می کند و یکجا و تیتروار بیان می کند و خلاص!
 

     اما این راهکار اگر هم در طرح موضوع و بحث نظری پیرامون آن مفید باشد در مباحث کاربردی و بخصوص در زمینه ی آسیب شناختی مسائل اجتماعی- فرهنگی چندان کارساز نیست و به لحاظ مصداق و دربرگیرندگی موضوع با مشکل مواجه می شود و این البته از آفات بکارگیری تعاریف و مفاهیم کلی است که در رابطه با هر واژه ی دیگری هم ممکنست پیش آید! "جامعه شناسی شرقی" طی این نوشتار سعی بر آن دارد که در جهت تصریح و خصوصاً تحدید تعریف فرهنگ و برای پرهیز از آمیختگی مفاهیم و جلوگیری از انحراف و اتهام کشیده شدن احتمالی محتوا و منظور، پیشتر مشخص سازد وقتی که گفته می شود فرهنگ! منظور چه هست و چه نیست!

 

* فرهنگ در منابع و مراجع
     آنچه ما تحت عنوان "فرهنگ" در منابع و مراجع می خوانیم در واقع ترجمه ی واژه ی Culture است؛ از ریشه ی لاتینی Cultura که بمعنای مراقبت از گیاهان و مجازاً مراقبت از اندیشه می باشد[فرهنگ آلن بیرو، ترجمه ی ساروخانی،1380، 77]. تعاریف فراوان فرهنگ را که مرور می کنیم ملاحظه می کنیم که این واژه بهنگام تعریف، قبض و بسطهای فراوانی بخود می گیرد بطوریکه گاهی آنچنان وسعت می گیرد که همه چیز اعم از دستاوردهای مادی و معنوی یک جامعه را در بر می گیرد همچنانکه کلارک وایسلر (1922) فرهنگ را "کلیه ی مظاهر و شئون حیات یک ملت" می داند[جامعه شناسی عمومی،محسنی،1362، 411] و گاهی آنقدر محدود می شود که به یک پدیده و مفهوم اجتماعی متمرکز می شود مانند تعریف رالف لینتون مردم شناس آمریکایی که فرهنگ را در" مجموع رفتارهای اعضای یک جامعه" خلاصه می کند [آلن بیرو، ترجمه ی ساروخانی، 1380 ، 78].


     از آنجا که طرح تعاریف گوناگون فرهنگ و بحث پیرامون آنها اساساً هدف این نوشتار نیست تنها با ذکر تعریف کلاسیک ادوارد تایلور (1871) ادامه ی بحث را پی می گیریم: "فرهنگ کل پیچیده ای است شامل دانش و اعتقادات و هنرها و اخلاقیات و قوانین و آداب و رسوم و هر نوع تواناییها و عادتها که بوسیله ی انسان بعنوان عضوی از جامعه کسب می شود" [مفاهیم اساسی در علوم اجتماعی، نوربخش گلپایگانی، 1381، 79]. این تعریف کلی که اتفاقاً نخستین تعریف علمی ست که از فرهنگ سراغ داریم از این لحاظ مورد بحث و استناد این نوشتار قرار می گیرد که نسبت به تعاریف دیگر بسط مفهوم و ذکر عناصر در آن به چشم می خورد و بعبارت دیگر دقیقاً مشخص می سازد که فرهنگ دربرگیرنده ی چه عناصری است.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی فرهنگ, مسائل اجتماعی ایران

[ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت مجنون و شتر

حسین شیران

 

     در کتاب فیه مافیه مولوی حکایتی خواندم که دریغم آمد به لحاظ بار معنایی چند بعدی ایکه دارد بی هوده از آن بگذرم. ابتدا حکایت را بخوانیم تا بعد:
مجنون که قصد دیار لیلی می کرد شتری را سوار می شد و تا هوش با او بود بدان سمت می راند. اما چون مستغرق لیلی می گشت خود و شتر را فراموش می کرد و شتر به ده باز می گشت چه او را در ده بچه ای بود ...
مجنون چو بخود می آمد خود را و شتر را در همان جای اولش می دید... اینگونه سه ماه در راه بماند. عاقبت افغان کرد که این شتر بلای جان من است. شتر را رها کرد و تنها روان شد!
این حکایت رمانتیک و سمبولیک بسیار جای بحث دارد. البته این حکایت را مولوی با طبع عارفانه ی خویش اندر باب "پروردن تن که روح را از سیر باز دارد" آورده است و در جای دیگری در همان اثر منثور خویش در همین ارتباط آورده است که " دو مرغ زنده را بهم ببندی هیچکدام نتوانند که بپرند اما اگر یک مرغ مرده ای را بر مرغ زنده ای ببندی بپرّد چون دویی از میان برخاسته است."
از دیدگاه عرفان و سیر و سلوک که بیشتر به رهایی و نجات فردی یا فوقش نجات فرد به فرد از راه پاکسازی درونی توجه و تمرکز دارد آن حکایت و این تمثیل البته بجا و آموزنده است.
اما از دیدگاه اجتماعی که بیشتر همگان را در نظر می گیرد و به پاکسازی برونی می اندیشد و بویژه از نظر جامعه شناسی شرقی که "رهایی و رستگاری همگانی در بستر جامعه ای امن و آرام"  را خواستار است قضیه اساساً فرق می کند. از این نظر نه اینکه فقط نیل و نجات مجنون مهم باشد که هم لیلی و هم مجنون و هم شتر و هم بچه اش، هم ده و هم راه و هم رابطه ها همه اهمیت پیدا می کنند؛ رابطه ی عاشقانه ی لیلی با مجنون، رابطه ی انتفاعی مجنون و شتر، رابطه ی غریزی شتر با بچه اش، ارتباط عشق و اجتماع، ارتباط عشق و انتفاع، ارتباط عشق و غریزه و از همه مهمتر ارتباط "معنویت و مسئولیت اجتماعی"؛ خلاصه از این دیدگاه همه ی عناصر و روابط جای بحث دارند و این ارزش و اهمیت و در عین حال سنگینی و پیچیدگی دیدگاه  اجتماعی را می رساند!  

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات, فیه مافیه مولوی

[ جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]