جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

❇️ دگردیسی از یک توده‌ی توخالی تحت سلطه به یک ملت تودار متمدن متشخص مستقل، آرمان و آرزوی بلندیست که تنها به طرح و تدبیر و تلاش متفکران و متولیان مردمی برآید.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و یکم
✍️ حسین شیران

.

صحبت این‌جا بر سر تبدیل توده به ملت نیست؛ خواه‌ناخواه این اتفاق در سراسر جهان افتاده و طی سازوکارهایی بتدریج توده‌های مردمی به ملت‌ها تبدیل شده‌اند- یعنی خیل مردمانی که در سرزمین‌ها و مرزهای مشخصی محصور گشته و خواه‌ناخواه ملیت و مذهب و تاریخ و فرهنگ و زبان مشترک یافته‌اند؛ اما این هویت‌ یافتن و شناسنامه‌دار شدن توده‌ها نه فقط تغییری در اوضاع و احوال‌شان ایجاد نکرده و باعث رهایی‌شان از سیطره‌ی اقلیت حاکم نگشته، بلکه برعکس هر کدام از این شناسه‌ها که باعث تبدیل شدن توده به ملت گشته، بس پایه مایه‌ی سوءاستفاده‌های ایدئولوژیک واقع شده و بس بلا‌ها از این سبب از جانب ملت‌گراها و قوم‌گراها و مذهب‌گراها و تاریخ‌گراها و زبان‌گراها و امثالهم بر سر توده‌ها آمده و اوضاع را برایشان بس بتر کرده است.

.

و این یعنی راه رهایی توده‌های مردمی از چنگال استیلا و استبداد و استثمار تاریخی طبقات حاکم نه لزوما ملت شدن و مأنوس شدن با شناسه‌های فخرآور بلکه تنها و تنها "سر و سامان و سازمان یافتن" در بطن و متن خویش و به بیان دیگر "تودار شدن توده" است که اگر محقق شود ورق به نفع مردم برخواهد گشت وگرنه توده‌ی توخالی هزار سال هم از سرش بگذرد از این بند دیرین رهایی نخواهد یافت کما این‌که هزاران سال از تاریخ زیست اجتماعی بشر گذشته و نه فقط هیچ از کم و کیف سلطه‌ی حاکمان بر توده‌ها کاسته نشده بلکه برعکس هزاران هزار اسباب و اساس مدرن پا به عرصه‌ی وجود گذاشته و رسما در خدمت طبقات حاکم قرار گرفته و عرصه را بر توده‌های ملی تنگ‌تر و سخت‌تر ساخته‌اند.

.

این‌که چرا تا بحال این مهم یعنی سر و سامان و سازمان یافتن و باصطلاح تودار شدن توده آن‌سان که باید و شاید محقق نگشته و باعث رهایی‌اش از چنگال استبداد و استثمار نشده، در بخش‌های پیشین به برخی از جوانب مهم‌اش اشاره داشتیم: بخش اعظم‌اش را ناشی از هژمونی همیشه برقرار حاکمان و کاوش و کنترل مستمر توده‌ها و ارتباط‌زدایی و پایگاه‌زدایی و تهی‌سازی تحمیلی توده از سوی نظام سلطه دانستیم؛ بخشی را ناشی از ویژگی‌های خود توده و نقطه‌ضعف‌های زمینه‌ساز و ترس از دست دادن منافع و سازش و سازگاری تاریخی‌اش با سلطه و نیز عدم خودنگری و خودانتقادی و خودسازی‌اش دانستیم؛ با این‌حال بیشتر مسئولیت را متوجه "عقلای قوم" و فقر یا فقدان طرح و تدبیرهای لازم برای توسازی و توداری و تقویت توده در مواجهه با نظام سلطه ساختیم.

.

در این‌که کار با توده و برای توده و بر روی توده از دشوارترین کارهاست تردیدی نیست، حتی فکر کردن برای توده هم همین است- بواقع بازی دو سر باخت است، هم از طبقات حاکم می‌خوری هم از خود توده؛ رنجی که انبیاء و اولیاء و روشن‌گران در طول تاریخ از این سبب برده‌اند خود گواه همه چیز است؛ با این‌حال برای انسان‌های بزرگ این هرگز نافی رسالت و احساس مسئولیت‌شان در برابر توده یعنی اکثریت جامعه نبوده و ذات و نهاد پاک و شرافت‌ والایشان اجازه نداده بی‌خیال خود و رسالت انسانی خویش شوند و این طلاوار زیستن است که هنر است و نه آهن‌وار همیشه و هرجا جذب مغناطیس قدرت و ثروت اقلیت حاکم گشتن؛ یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد | آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود. سخت است ولی شرط عاقلی اینست.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ چگونه می‌توان از یک توده‌ی مردمی توخالی‌ی تحت سلطه‌ی مستمر حاکمان به یک ملت تودار متمدن متشخص مستقل تبدیل شد؟

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش سی‌ام
✍️ حسین شیران

.

توده در لغت یعنی خرمن، پشته، انبوهه، و در کل هر چیزی که بی هیچ نظم و نظام و ارتباط و انسجام خاصی در حجم زیادی روی هم انباشته شود و این شامل آدمی هم می‌شود- توده‌ی مردمی یعنی حجم عظیمی از آدمیان که بی هیچ سر و سامان و سازمان خاصی به یک‌جا گردهم آمده‌اند- همان اکثریتی که دقیقا بدلیل همین بی سر و سامانی و بی سازمانی از دیرباز تا کنون تحت سیطره‌ی اقلیت حاکم زیسته و هنوز به همین دلیل می‌زیند و همچنان خواهند زیست مگر اینکه از این دلیل دور شوند و در بطن و متن خویش صاحب سر و سامانی و سازمانی گردند و به این اسباب و اساس عملا خود بر سرنوشت خویش حاکم گردند.

.

اگرکه زمانی فکر می‌شد توده‌های مردمی همین که به خودآگاهی لازم در خصوص بی سر و سامانی و بی سازمانی خویش برسند دیگر بدین سادگی تحت سلطه‌ی هیچ اقلیت حاکمی قرار نخواهند گرفت حالا دیگر ثابت شده به صرف آگاهی نیست- چه اکنون در خیلی از جاها با توده‌های بس آگاهی طرف هستیم که خواه‌ناخواه همچون توده‌های ناآگاه تحت سلطه بسرمی‌برند؛ و بعد به صرف خواستن هم نیست- چه در خیلی از جا‌ها و خیلی از برهه‌ها بارها و بارها توده‌های مردمی خواهان رهایی از چنگال استبداد و استثمار اقلیت حاکم گشته‌اند اما نتوانسته‌اند، و این یعنی عملا به چیزهایی مضاف بر آگاهی و اراده نیاز است تا کار پیش رود.

.

حالیا خواسته‌ی خیلی از ملت‌ها در هر کجا برقراری نظام سیاسی نوین "ملت‌دولت" است- یعنی دولتی که از مردم و با مردم و برای مردم و مهم‌تر از همه تحت کنترل مردم باشد، اما حتی همین هم اگر «ملت توداری» پای کار نباشد در نهایت جز صورت دیگری از سیطره‌ی اقلیت بر اکثریت نخواهد بود- کما اینکه اکنون در خیلی از جوامع مدرن این‌گونه است. به عنوان و صورت که نیست به عمل و سیرت است، به مدرنیته هم نیست به اتوریته است؛ خیال نکنیم دیگر دوره‌ی فریب اکثریت توسط اقلیت گذشته، نه! هرگز، مدرنیته برای قدرت‌طلبان هم مدرنیته است و از قضا آن‌ها از توده بروزتر و باهوش‌ترند و همیشه با اسباب و اساس و اشکالی نوین درصدد توده‌سواری‌اند.

.

برای همین حالیا تمام تکیه و تأکید این بحث بر ضرورت توداری توده و گریز و گذار از توخالی بودن است. توده‌ی توخالی توپی‌ست ساده و سبک زیرپای طبقه‌ی حاکم- از کوچک تا بزرگ‌اش، که بهر شکل بهر کجا که می‌خواهند می‌کوبند و می‌رانند و می‌برند؛ در این میان هر بربسته‌ای به توده، بادی‌ست به این توپ توخالی تا بسی بیشتر و بهتر شوت شود و بازی برای حاکمان و به نفع حاکمان بسی راحت‌تر و روان‌تر پیش رود. اگر قرار بر بازی نخوردن و باخت ندادن است باید از توخالی بودن و بربسته بودن به شناسه‌های نفخ‌آور و بادافزا رهایی یافت و یک‌بار برای همیشه به تودار بودن دگردیسی داشت؛ اما چگونه؟ به چه ترتیب؟ (باقی در بخش بعد)

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

استعفای نخست و زیر ژاپن

.

🌓 نخست وزیر ژاپن بابت افزایش 0/3%ی تورم و افشای رسواییهای هم‌حزبیهایش استعفا می‌دهد! یعنی شما هر آن فضیلت انسانی و اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که نوعا از یک مقام‌مسئول باخدا و بادین و باایمان و باوجدان و بااخلاق و بافرهنگ خودمان توقع دارید را یکجا در این فرد و این حرکت می‌بینید! البته که در یک چنین جایی با یک چنین فرهنگ و یک چنین مسئولانی استبداد بس بعید می‌نماید؛ استبداد بومی باثبات هر آنجاییست که مقاماتش نه می‌توانند و نه از رو می‌روند که بخواهند استعفا دهند! اصلا نمی‌دانند استعفا چیست و اصولا برای چه مواقعیست! نه فقط استعفا که استغفار هم بلد نیستند تا احیانا بابت رنجهایی که روا می‌دارند از مردم عذرخواهی کنند! لابد آن حس و حال درونی که به شرم و حیا و عذاب وجدان و ته‌اش استغفار و استعفا منجر می‌شود هرگز در حضرات حادث نمی‌شود وگرنه چگونه ممکنست تورم سر به فلک ساید و اخلاق باد هوا گردد و ملت و مملکت غرق گیر و گرفتاری، اما هیچ مقام مسئولی هیچ ککش هم نگزد، نداند استغفار چیست و استعفا چند است! ای دوصد لعنت بر آن پست و مقامی که ترا از یاد خلق و خدا غافل و شرمندهٔ هر دو در دنیا و آخرت سازد!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی سیاست, نخست وزیر ژاپن

[ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش سی و هفتم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران

.
بلشویسم Bolshevism

.

به آموزه‌ها و راهبردهای پیروان ولادیمیر ایلیچ لنین (1870-1924)، بلشویک‌ها، برای به‌دست گرفتن قدرت و استقرار "دیکتاتوری پرولتاریا" بلشویسم گفته می‌شود. حزب بلشویک ( به روسی یعنی اکثریت، در مقابل منشویک‌ها به معنی اقلیت‌ها در گونه‌های رقابتی کمونیسم) در سال 1912 تأسیس شد- زمانی که جناح‌های بلشویکی و منشویکی حزب سوسیال دموکرات کارگران روسیه (RSDWP) رسماً به احزاب جداگانه‌‌ای تقسیم شدند.

.

بلشویک‌ها نام خود را از زمان دومین کنگره‌ی RSDWP در سال 1903 به‌دست آوردند، با این استدلال که عضویت حزب به انقلابیون حرفه‌ای محدود می‌شد و در آن برهه‌ی زمانی اکثریت کمیته مرکزی و هیئت تحریریه روزنامه حزب با آن‌ها بود. منشویک‌ها به ائتلاف با روس‌های لیبرال و حرکت تدریجی به سمت سوسیالیسم گرایش داشتند در حالی که ویژگی بارز بلشویک‌ها تعهد به انقلاب جهانی و اعتقاد به «سانترالیسم دموکراتیک»(1) بود؛ این در کلام لنین به‌معنای «آزادی در بحث، وحدت در عمل» و در واقع دستور‌العملی بود برای دیکتاتوری ژوزف استالین که پس از انقلاب اکتبر 1917 روسیه محقق شد.

.

در طول جنگ جهانی اول، بلشویک‌ها به شکست روسیه‌ی تزاری و وقوع یک جنگ داخلی امیدوار بودند؛ در این ارتباط منشویک‌ها به دو جناح راست که از تلاش‌های جنگی روسیه حمایت می‌کرد و جناح چپ که در راستای صلح‌گرایی تلاش می‌کرد تقسیم شدند. پس از انقلاب 1917 بلشویک‌ها به‌طور فزاینده‌ای قدرتمند شدند و در سال 1918 نام خود را به حزب کمونیست روسیه تغییر دادند. در سال 1925 این حزب به حزب کمونیست اتحادیه و در سال 1952 به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. منشویک‌ها در سال 1921 سرکوب شدند.

.

⏺ توضیحات مترجم:
(1) سانترالیسم دموکراتیک یا مرکزگرایی مردم‌سالار شکلی از دموکراسی است که در آن تصمیمات سیاسی از طریق فرآیندهای رأی‌گیری حاصل می‌شوند و بعد برای همه‌ی اعضای حزب سیاسی اعلام و الزام‌آور می‌شوند.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی

[ جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ آیا مردم ایران اکنون و در این برهه از زمان شایستگی و بایستگی مردم‌سالاری را دارند یا نه هنوز راه‌ها و کارها در پیش‌رو دارند و راه‌برها و راه‌کارها لازم دارند؟

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و نهم
✍️ حسین شیران

.

پاسخ افراد مختلف به این پرسش هرچه که باشد را می‌توان در سه دسته خلاصه کرد؛ دسته‌ی اول آن‌ها که پاسخ‌شان مثبت است و در کل نظرشان نسبت به وضعیت و موقعیت مردم ایران در این برهه و در این ارتباط مساعد است. از نظر این دسته از افراد البته که مردم شریف ایران هم همچون مردم خیلی از جوامع دیگر شایستگی و بایستگی مردم‌سالاری را دارند- و چرا نباید داشته باشند، مگر مردم‌سالاری چیست و چه می‌خواهد که مردم ایران ندارند و یا نمی‌توانند داشته باشند؟ اگر این مهم تا حال محقق نشده نه از ناشایستگی مردم بلکه از بازدارندگی حکومت‌ها بوده و است که پی‌‎درپی هم بر ملت حاکم شده و مانع کار شده‌اند و اکنون اگر سایه و سیاهی نظام حاکم کنار رود مطمئنا خورشید مردم‌سالاری در این سرزمین هم طلوع خواهد کرد.

.

دسته‌ی دوم آن‌ها که نظرشان منفی است و برآیند فکری‌شان در مورد کم و کیف مردم ایران مساعد نیست. از نظر این دسته از افراد اگر تاکنون مردم‌سالاری در این مملکت پا نگرفته و همچنان حکومت‌ها پی‌درپی هم بر سر کارند نه از زور و زرنگی آن‌ها بلکه مشخصا از ضعف و زوال و ضلالت ملت در برابر آن‌ها بوده و است. بدیهی‌ست اگر حکومت‌ها مانع محکمی در برابر سلطه‌ی ذهنی و عینی خود نبینند تا آخرالزمان بی‌وقفه بهر شکل ممکن به حکم‌رانی خود ادامه خواهند داد و چرا ندهند؛ ملت ایران هم تاریخا و تحقیقا نشان داده که علی‌رغم برخی جنب‌وجوش‌ها در برخی از برهه‌ها-بویژه در قرن اخیر، تا کجا از ظرفیت لازم برای تحمل حکومت‌ها و حتی حکومت‌پروری برخوردار است و اگر بخواهد به همین منوال ادامه دهد راه بجایی نخواهد برد.

.

دسته‌ی سوم آن‌ها که نظرشان بنوعی ممتنع است و در واقع با تردیدهایی اساسی در این ارتباط مواجه‌اند. این دسته از افراد در عین حال که حکومت را مانعی بزرگ در مقابل تشکیل ملت‌دولت و برقراری مردم‌سالاری راستین می‌دانند ملت را هم دست‌کم در ابعادی از هستی اجتماعی خویش از جمله ویژگی‌های شخصیتی و افکار و افعال لازم برای دموکراسی و نیز سازوکارها و ساختارهای لازم برای رهایی از چنگال حکومت و ایجاد و حفظ دموکراسی واجد کم و کسرهایی می‌دانند. بواقع این دسته از افراد وضعیت و موقعیت مردم را در این ارتباط سایه‌روشن می‌بینند و چندان مطمئن نیستند اگر همین امروز سایه و سیاهی نظام حاکم از سر ملت کم شود دیگر همه چیز بر وفق مراد خواهد بود و خورشید مردم‌سالاری بی‌مضایقه و بی‌مزاحمت بی‌وقفه خواهد تابید.

.

این نقطه‌نظرات که تحلیلا در سه دسته از هم متمایز کردیم هر کدام بسی جا برای بحث و بررسی و نقد و نظر دارند و پاسخ دقیق‌تر و درست‌تر به این پرسش مهم مستلزم همین نقدها و نظرات در باب مردم ایران و داشته‌ها و نداشته‌ها و گذاشته‌ها و نگذاشته‌هایش برای رسیدن به آمال و آرزوهای بلندش از جمله مردم‌سالاری است و این مستلزم مطالعات تجربی و ارزیابی‌های علمی و عملی مردم در مسیر توسعه و تکامل اجتماعی‌اش است- کاری که فقط از دست و زبان "محققان مردمی" برآید. در هر حال در این تردیدی نیست مردم‌سالاری اسباب و اساس می‌خواهد که ضرورتا باید فراهم باشد تا بدوا برپا و بعد برقرار و برمدار باشد و این یعنی مهم‌تر از خود انقلاب بعد انقلاب است- اینکه چه کسانی حاکم شوند و چگونه کنترل شوند تا خود به بزرگترین "دشمن ملت" تبدیل نشوند.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ برای رسیدن به توسعه‌ای از هر نظر پایدار تنها داشتن یک دولت قدرتمند کافی نیست، در کنار آن بلکه بسی بیش و پیش از آن باید به داشتن ملتی قدرتمند مؤید بود.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی _ بخش بیست و هشتم
✍️ حسین شیران

.

ما مردم ایران در مقام نقد و نظر در باب اوضاع و احوال و مسائل جامعه بیشتر "دیگرمنتقد" و در واقع "دولت‌منتقد"ایم تا "خودمنتقد"- یعنی تیغ تیز انتقادات‌مان اغلب رو سوی دولت|حکومت‌مان است تا خودمان و بیش‌تر آن‌ها را مسئول و مسبب و مقصر مسائل و مشکلات فراوان خود تلقی می‌کنیم تا خودمان، و از این‌رو تغییر اوضاع و احوال‌مان را هم بیشتر بسته به تغییر آن‌ها می‌دانیم تا خودمان. یک چنین طرزفکر و طرزتلقی‌ای اگرچه پربیراه نیست با این‌حال هیچ خالی از ایراد هم نیست؛

.

بزرگترین و مهم‌ترین ایراد آن توجه و تمرکز بیش از حد به نقش دولت|حکومت در تغییرات و تحولات جامعه و غفلت یا رجعت کمتر از حد به نقش مردم|ملت در این ارتباط است. اگرکه همه‌چیز بسته به دولت|حکومت است پس دولت|حکومت همه‌کاره و مردم|ملت هیچ‌کاره است و هیچ‌کاره را چه زوری بر همه‌کاره که تواند در راستای منافع خود تغییرش دهد؟ و یا خیر، اگرکه مردم|ملت هم‌کاره است- چیزی که نبوده و نیست و حال می‌خواهد باشد، پس بیش و پیش از هر چیز و هر کس باید بر خود ملت متمرکز شد و نقد و نظر را از خود آن آغاز کرد و یا اگرکه هر دو کاره‌ای‌اند نسبت و نقش و سهم هر کدام باید مشخص گردد.

.

اصولا و اساسا میان هر مردم|ملت و هر دولت|حکومتی که بر آن حاکم است تناسبی وجود دارد. هر ایدئولوژی و هر حکومتی که به هرجا دایر است نه فقط هیچ بی‌رگ و بی‌ریشه و بی‌ارتباط با مردمان‌اش نیست بلکه ضرورتا در بطن و متن و ذهن مردم زمینه‌ها و ظرف‌ها و ظرفیت‌هایی داشته و دارد و دست‌کم تا زمانی که از سکه بیفتد و ایدئولوژی دیگری جایگزین‌اش گردد نظرا و عملا از آن‌ زمینه‌ها و ظرف‌ها و ظرفیت‌ها استفاده و ارتزاق می‌کند- حتی اگر خود مردم آنسان که باید و شاید از کم و کیف آن آگاه نباشند.

.

همین ایدئولوژی و نظام سیاسی و عنوانا حکومت اسلامی شیعی که اکنون در نزد و نظر خیلی‌ها مانعی در برابر توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی ایران است و مدام بر ضرورت تغییرش تأکید می‌شود زمانی نه چندان دور از زمینه و ظرفیت همین ملت عمدتا مسلمان شیعه برخاسته و 98/2% ملت به هر شکل به برقراری‌اش رأی مثبت داده‌اند و هرگز نمی‌توانند از زیر بار مسئولیت این انتخاب تاریخی شانه خالی کنند و حال که این نظام بسی به بیراهه رفته، البته که باید نقدش کرد اما نه فقط آن را، بلکه در کنارش دیروز و امروز ملتی را که پای کارش بوده و هنوز هم هست، تنها به این طریق است زمینه و ظرفیت لازم برای تغییر در فرداها فراهم می‌شود.

.

دولت|حکومت هرچه و هرکه و هرطورکه هست یک طرف کار است و هرگز نافی مسئولیت طرف دیگر یعنی مردم|ملت نیست اتفاقا برعکس در عصر مردم‌سالاری و ملت‌دولت‌ها مسئولیت هرچه هست و نیست- حتی دولت و دولت‌مردان، بر گردن ملت انتخابگر و اقتداربخش است. ملت‌دولت مقتدر یقینا از ملت مقتدر برمی‌خیزد فلذا ما اگر در اندیشه‌ی مردم‌سالاری هستیم بدوا باید شایستگی و بایستگی آن را در خود ایجاد کنیم و این آن رسالت بزرگی‌ست که بر عهده‌ی نهادهای مردمی و در رأس‌ا‌ش پایگاه پلورالیستیک است و الا معلوم است که بی‌مایه فطیر است؛

.

معلوم است که هیچ حکومتی حاضر نمی‌شود- و چرا شود- توده‌های مردمی زیرسلطه‌اش را بالا سر خویش برد و سرور و سالار خویش سازد- مگر اینکه نخبگانی فرهیخته و فرهنگی بر سر کار باشند که یک چنین نوادری هم باز باید از بطن و متن ملتی فرهیخته و فرهنگی برخیزند و نه از زمین و آسمان. نتیجه اینکه ما مردم اگر در اندیشه‌ی گذار از نظام فعلی به نظامی دموکراتیک هستیم بدوا باید با خودانتقادی و خودارزیابی مستمر داشته‌ها و نداشته‌ها و گذاشته‌ها و نگذاشته‌های خود برای یک چنین امر مهمی را مشخص سازیم و الزامات و اقتضائات آن را در خود پدید آوریم- بدون این تغییرات پا نهادن در دنیایی نو و دورانی نو توهمی بیش نخواهد بود.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

شیخ حسینه sheikh hasina - جامعه شناسی شرقی

.

🌓 اغلب برای تبدیل هر آزادی‌خواه و عدالت‌خواه و تحول‌خواهی به "ضد خود" یک چیز لازم است: "قدرت"؛ قدرت با همه "فرصت"هایی که خلق می‌کند هر بنی‌بشری حتی اگر که نماد آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی و تحول‌خواهی باشد و رسما پدر و مادر انسانیت و شجاعت و صداقت در جهان لقب گیرد را هم ناگزیر مست و مسخ و ازخودراضی و ازخودبی‌خود می‌سازد! این دو یعنی قدرت و فرصت را حد و حصری اگر ننهی صاف و سالم و صادق‌ترین افراد را هم بر سر کار آری هیچ بعید نیست سرانجام در قامت دیکتاتوری قهار و تمام‌عیار غرق در منجلاب جرم و جنایت علیه بشریت تحویل بگیری! این درسی است که مدام تاریخ به ما می‌دهد و مدام از ما امتحان می‌گیرد و ما که باز می‌بازیم دوره و دوران باز تکرار می‌شود. حالیا برای علما و عقلای جهان اولویتی فراتر از این نیست برای رهایی بشریت از زیر یوغ استبداد و استثمار عجالتا از هر چیزی دست بشویند و نظرا و عملا بر "تمرکززدایی از قدرت" و "فرصت‌زدایی از صاحب‌قدرت" بکوشند وگرنه هر توسعه و پیشرفتی هم که حاصل شود مادام که زمینه برای فساد فراهم است هیچ دردی از بشریت دوا نخواهد کرد کما اینکه تا بحال نکرده است!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, شیخ حسینه, جامعه شناسی سیاست

[ چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش سی و ششم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران


بوگومیل‌گرایی (بوگومیلیسم) Bogomilism

.

آموزه‌های یک فرقه‌ی مذهبی دوگرا (1) که از قرن 10 تا 15 در منطقه‌ی بالکان شکوفا شد. این جنبش در اواسط قرن دهم در بلغارستان آغاز شد و به نام بنیان‌گذارش، کشیشی به نام بوگومیل (به زبان بلغاری یعنی «عزیز در نزد خدا») نام‌گذاری شد. بوگومیل‌گراها دیدگاهی مانوی نسبت به جهان داشتند و معتقد بودند که جهان مادی و مرئی مخلوق شیطان است (رجوع کنید به مانویسم). بر این اساس آن‌ها آموزه‌ی مسیحی تجسد (2) و نیز تمام مناسک کلیسای ارتدکس حاکم را انکار کردند. از ویژگی‌های بارز بوگومیلیسم ریاضت شدید بود؛ در این آیین ورود به موضوعات دنیوی بویژه ازدواج، خوردن گوشت و نوشیدن شراب به شدت محکوم بود.

این آیین در طول قرون 11 و 12 در بسیاری از سرزمین‌های امپراتوری بیزانس گسترش یافت و توسط یک اسلاو ملی‌گرای مخالف با سرکوب کلیسای ارتدکس و مسیحی‌سازی اجباری اسلاوها که از سال 863 توسط تزار بوریس اول در بلغارستان شروع شد تغذیه و تقویت می‌شد. در واقع بوگومیلیسم در بوسنی مورد استقبال حاکمان قرار گرفت اما در جاهای دیگر آزار و اذیت آن‌ها افزایش یافت و در نهایت اگرچه بوگومیل‌ها تا اواخر قرن چهاردهم در بلغارستان قدرتمند ماندند، اما در این قرن با شکست امپراتوری بیزانس از عثمانی‌ها و فتح اروپای جنوب شرقی توسط آن‌ها از ‌اهمیت ساقط شدند.

.

⏺ توضیحات مترجم:
(1) دوگرایی (ثنویت) Dualism در حوزه‎ی الهیات (تئولوژی) یعنی باور به وجود دو قطب خیر و شر و یا خدا و شیطان بصورت مستقل از هم و کمابیش برابر باهم در جهان است. دوگرایی نقطه‌ی مقابل تک‌گرایی یا یکتاپرستی Monism است.

.

(2) تجسد یا تجسم Incarnation یکی از باورهای دین مسیحیت است که طی آن خدا به زمین فرود آمده و در جسم عیسی حلول یافته است. عیسویان بر این اساس به وحدت خدا و عیسی قائل هستند.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی

[ سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ مهم‌ترین ویژگی‌ پایگاه پلورالیستیک مستقل از دولت و حکومت "از مردم و با مردم و برای مردم بودن"‌ با "حداکثر جذب و حداقل دفع" می‌باشد.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و هفتم
✍️ حسین شیران

.

تشکیل و توسعه‌ی پایگاه مردمی پلورالیستیک در بطن و متن جامعه‌ی مدنی نه هرگز برای مسامحه و مصالحه با قدرت حاکم بلکه برعکس برای مقابله و مبارزه با هر فرد یا جریان زیاده‌خواهی در هر نظام حاکمی در هر برهه از تاریخ پیش روست- منتهی مشخصا به "سلاح تدبیر" و نه کنش واکنش‌های هیجانی و احساسی و غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل کنترل؛ احساسات را کوه هم اگر باشد لاجرم فراز و نشیبی‌ست اما تدبیر را کلوخ هم اگر باشد هرگز! بر این اساس اگر جوامع بشری را توقع نظم و نظامی پایا و پویا‌ست- فارغ از هر تهاجم و تلاطم احساساتی که از هر سو خیزد- ناگزیر طرح و تدبیری می‌باید تا پیوسته برقرار و برمدارش دارد؛ این آن رسالت تاریخی‌ست که این پایگاه همواره باید با تعدیل و تنظیم مناسبات و معادلات میان ملت و دولت در پیش گیرد.

.

فلذا فلسفه‌ی وجودی پایگاه مردمی پلورالیستیک نه محافظه‌کاری و حفظ وضع و نظم موجود به هر قیمتی بلکه بدوا حفظ تنوعات و تکثرات موجود جامعه از هر گزندی و بعد گذار جامعه به شرایط پلورالیستیک و بعدها گذارها به شرایطی همیشه بهتر و بالاتر است؛ و این یعنی پلورالیسم نه پایان کار بلکه همواره پایه‌ی کار و پایگاهی برای تحولات بعدی‌ست و از این نظر همواره و حتی بعد از تحقق شرایط پلورالیستیک باید حضورش در جامعه مستمر و مستدام باشد، چه هر کجا ایدئولوژی‌ها در کارند خطر میل به سلطه و بازگشت به قدرت‌شان همواره پابرجاست. از جمله تحولات بعدی که باید بنحو علمی و اصولی در بستر پلورالیسم و بدست عقلای قوم پی‌گیری شود اندیشه و اهتمام به اصل گذار از مسأله‌ی تعدد و تکثر ایدئولوژی‌هاست که بزودی بدان خواهیم پرداخت.

.

مهم‌ترین ویژگی‌ای که پایگاه پلورالیستیک همواره باید حفظ کند- مستقل از دولت و حکومت - "از مردم و با مردم و برای مردم بودن"‌اش است. طبیعتا نظام‌های حاکم برای استحکام و استمرار مقام و موقعیت خویش ناگزیر از استضعاف مقام و موقعیت مردمان خویش‌اند، در این راستا پیوسته بر دو راهبرد "پایگاه‌زدایی" و "پایگاه‌ربایی" از ملت می‌کوشند تا با خالی یا خنثی ساختن این نهاد از هر سر و سامانی اصل توده = تمکین را مستدام سازند؛ اکنون اینکه می‌بینیم مجلس- نهاد مردمی حاصل از انقلاب مشروطیت که قرار بود از مردم و با مردم و برای مردم باشد و قانونا مدافع منافع ملت در برابر قدرت‌ها باشد بتدریج در طول تاریخ از قرار و مدار خود خارج شده و اینک خود بخشی جدایی‌ناپذیر از قدرت گشته، ناشی از موفقیت حکومت‌ها در پیشبرد این دو راهبرد می‌باشد.

.

ویژگی مهم دیگری که پایگاه مردمی پلورالیستیک بقوت باید در خود بپرورد خوی و خصلت "جذب حداکثری و دفع حداقلی" می‌باشد. اصولا و اساسا در هر جامعه باید پایگاه و پناه‌گاهی پذیرای مردمان‌اش از هر نوع و هر نقشی حتی طبقه‌ی حاکم و خود حاکمان باشد- چه در حقیقت آن‌ها هم همه از مردم‌اند که حالا بهر شکل تحت شرایطی خاص به اسباب و اساسی ایدئولوژیک بر مردم حاکم گشته‌اند. همه‌ی نظام‌های ایدئولوژیک طبیعتا بعد از مدتی به دلایل مختلف رانش‌ها و ریزش‌ها دارند که ضرورتا باید جایی برای جذب و هضم‌شان داشت و فرصت بازگشت به اصل خویش برایشان فراهم ساخت و بعد اتفاقا بسی بیش از دیگران از انگیزه و انرژی و ظرفیت بالای یک چنین افراد دوران‌دیده و آرمان‌زده و ایدئولوژی‌گزیده‌ای برای گذار به جامعه‌ی پلورالیستیک بهره برد.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پایاترین و پویاترین تحولات تاریخ اجتماعی بشر را انقلاب‌های نرم رقم زده‌اند. اصولا به تابش خورشید تدبیر بسی تندتر و تواناتر از وزش تندباد احساسات می‌توان لباس عناد از تن تندروها درآورد - باید هنرش را داشت.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و ششم
✍️ حسین شیران

.

تا به اینجا بارها در طول این نوشتار از هر در که درآمدیم به ارزش و اهمیت و ضرورت تشکیل و توسعه‌ی "پایگاهی پلورالستیک" برای جامعه‌ی مدنی (مردم) ایران تأکید کردیم و آن را لازمه‌ی گذار به آینده‌ای با شرایط جامعوی بمراتب بهتر و باثبات‌تر تلقی کردیم؛ ایران از آغاز ذاتا کشوری پلورالستیک بوده و است و اکنون به تبع توسعه و تحول فضای مجازی و افزایش اطلاعات و سطح آگاهی‌ها ذهنا هم بسی پلورالستیک گشته است و از این جهت هیچ‌گاه به اندازه‌ی حال حاضر نیازمند حاکمیت نظامی پلورالستیک که بتواند منافع همه‌ی افراد از هر قوم و دین و مذهب و مسلکی را فراهم سازد نبوده است- به چگونگی برقراری نظم اجتماعی در شرایط پلورالستیک بعدها خواهیم پرداخت.

.

ما پیش از این تجربه‌ی تاریخی داشتن پایگاهی مردمی و نقش تأثیرگذار آن در تحولات سیاسی اجتماعی دو قرن اخیر بویژه دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی را از سر گذرانده‌ایم؛ اما این پایگاه علی‌رغم ارزش و اهمیت تاریخی بالایش بواقع پلورالستیک نبود بلکه مشخصا حول محور مذهب تشیع اثنی‌عشری و روحانیون و بازاریون و مردمان معتقد و متقاعد بدان می‌گشت. اگرچه در جریان انقلاب دوم توجیهات و توجهات بارزی از سوی رهبران انقلاب به تضمین منافع تنوعات و تکثرات مردمی ثبت و ضبط است با اینحال همانطورکه پیش از این گفتیم بعد از انقلاب شرایط بنحو دیگری پیش رفت و نه فقط پلورالیسم پانگرفت بلکه انحصار قدرت توسط روحانیت شیعی باعث تیرگی روابط عناصر تشکیل‌دهنده‌ی پایگاه و درنهایت ازهم‌گسیختن آن گشت.

.

طبیعی‌ست هر آن‌که انقلاب می‌کند و در آن و یا بعد از آن نقشی اساسی ایفا می‌کند عملا انحصار و اختیار آن را بدست می‌گیرد. رحیم‌پور ازغدی آنجا که می‌گوید: "ما هزاران هزار کشته دادیم قدرت را بدست گرفتیم اگر می‌خواهید قدرت را از ما بگیرید شما هم باید کشته دهید" بی‌پرده به روی اصل ماجرا انگشت می‌گذارد؛ اگرچه شنیدن یک چنین حرفی برای هر تحت سلطه‌ای بسی تلخ و ناگوار می‌افتد اما بواقع تلخی‌اش از حقیقتی‌ست که دربردارد: "هیچ‌کس برای تأمین و تضمین منافع دیگری انقلاب نمی‌کند"! بر این اساس تا اطلاع ثانوی اینجا دستور کار این خواهد بود که هرکس می‌خواهد منافع‌اش تأمین و تضمین گردد باید کشته دهد انقلاب کند و قدرت را بدست بگیرد و این بار او به دیگران بگوید اگر قدرت می‌خواهی کشته بده انقلاب کن! این یعنی "اصالت انقلاب"!

.

البته که تداوم یک چنین طرز فکر و طرز عملی برای همیشه بساط سرخ انقلاب و اندیشه و اقدام به آن را در بستر جامعه خواهد گستراند و به این سبب تضاد و تقابل مستمر انقلابی و ضدانقلاب تا مدت‌ها آرامش و آسایش و توسعه و پیشرفت را از این سرزمین سلب خواهد کرد. در یک چنین وضعیتی تداخل ایدئولوژی‌ها واژه‌ها را هم از معنی و مفهوم تهی خواهد کرد- انقلابی دیروز ضدانقلاب امروز خواهد شد بی‌آنکه خود بداند و بخواهد این عنوان را به انقلابی امروز واگذارد! برای خروج از دور و دایره‌ی خشم‌ها و خشونت‌ها و خسارت‌های کلان ناشی از انقلاب‌های سخت تحققا کم و کسری‌هایی داریم که باید با نوع دیگری از انقلاب برآورده کنیم- انقلابی بمراتب نرم‌تر و روان‌تر.

.

تشکیل و توسعه‌ی پایگاهی از مردم و برای مردم در بطن و متن جامعه‌ی مدنی اسباب و اساسی‌ست برای یک چنین تحول بزرگی. (باقی در بخش بعد)

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ یکی از مهم‌ترین دلایلی که "جامعه‌ی مدنی" قافیه را به "سیاست" و "اقتصاد" می‌بازد فقدان پایگاهی محکم و استوار در بطن و متن خود برای مقابله با آن‌هاست.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و پنجم
✍️ حسین شیران

.

پیش از ورود به این بحث لازم است نکته‌ای را توضیح دهم و آن اینکه سیاست و اقتصاد در حقیقت هر دو نهادهایی از جامعه هستند و اصولا و اساسا باید با ارائه‌ی کارکردهای موضوعه و مورد انتظار عملا در خدمت جامعه باشند. از سیاست "تدبیر امور" و از اقتصاد "تأمین نیازها"ی جامعه انتظار می‌رود. به بیان دیگر "مدیریت جامعه" بسته به سیاست و "معیشت جامعه" بسته به اقتصاد است. در حقیقت این متضمن حالت "سلامت جامعه" است که همه‌ی ارگان‌هایش همسو و همساز و هماهنگ باهم در خدمت کل ارگانیسم یعنی جامعه باشند. اما این حالت سلامت "حالات مرضی" هم دارد که طی آن بنا بدلایلی که مستلزم آسیب‌شناسی اجتماعی است برخی آنتی‌ارگانیسم‌ها (عوامل ضدجامعه) در آن نفوذ می‌کنند و کارکرد ارگان و ارگانیسم را به نفع خود تغییر می‌دهند.

.

به‎وجه غالب حالات مرضی جوامع بشری متأثر از دو نوع آنتی‌ارگانیسم شناخته‌شده هستند: "آنتی‌ارگانیسم‌های قدرت‌طلب" و "آنتی‌ارگانیسم‌های ثروت‌طلب"؛ آنتی‌ارگانیسم‌های قدرت‌طلب در نهاد سیاست نفوذ می‌کنند و آنتی‌ارگانیسم‌های ثروت‌طلب در نهاد اقتصاد، و در هر کدام با تشکیل کلنی کنترل نهاد را بدست می‌گیرند و کارکرد آن را به سمت خود منحرف می‌سازند؛ و بعد با توجه به گرایش فوق‌العاده‌ای که آنتی‌ارگانیسم‌های قدرت‌طلب و ثروت‌طلب نسبت بهم دارند بسرعت همدیگر را پیدا می‌کنند- قدرت-ثروت باهم جفت می‌شوند و با گسترش نفوذ خود در سایر نهادها کارکرد آن‌ها را هم به نفع خود تغییر می‌دهند و به این ترتیب با تشکیل یک "ابَرکلنی شوم" کنترل کل ارگانیسم (جامعه) را در اختیار می‌گیرند.

.

اینجاست که "جامعه‌شناس مردم‌مدار" این سیاست و اقتصاد تسخیرشده را دیگر نه بخشی از پیکر جامعه بلکه مشخصا انگل و "پارازیتی حاکم بر جامعه" می‌داند و مشخصا عملکرد آن‌ها را مصداق بارزی از استیلا و استعمار و استثمار درونی یک جامعه توسط نهاد‌های خودش می‌شمارد؛ در این پروژه‌ی سرخ و سیاه، سیاست "جزء اول"، اقتصاد "جزء دوم" و در مقابل، توده‌ی مردمی و باصطلاح شهروندان با عنوان جامعه‌ی مدنی "جزء سوم" تلقی می‌شوند. جزء اول و دوم اسباب و اساس استیلا و استعمار و استثمار جزء سوم را با پایگاه‌های ثابتی که هر کدام در جامعه دارند- سیاست از طریق "دولت" و اقتصاد از طریق "بازار"- استحکام و استمرار می‌بخشند و در مقابل از پیدایش و پیشرفت هرگونه پایگاه مشخصی در جزء سوم پیشگیری می‌کنند.

.

از دوران مشروطیت بدین‌سو بتدریج این اندیشه و آرمان نوین که مردم هم باید واجد پایه و پایگاهی مشخص در جامعه باشند جان گرفت. در حقیقت تحقق جامعه‌ی مدنی بسته به داشتن یک چنین پایه و پایگاهی مستقل از حکومت است که عملا بتواند در برابر تهاجمات گسترده‌ی ائتلاف قدرت-ثروت پشت و پناهی برای مردم باشد. انقلاب مشروطیت با وجود افت‌وخیزهای فراوانی که داشت در تأسیس "قانون و نهاد قانون‌گذار" موفق عمل کرد و انقلاب اسلامی در حذف نظام شاهنشاهی و تسجیل عنوان "جمهوریت" بر پیشانی نظام سیاسی؛ این‌ها دستاوردهای بزرگ و بی‌سابقه‌ای برای جامعه‌ی مدنی ما بودند با این‌ وجود هیچ‌کدام هنوز تغییر چندانی در مناسبات میان حاکم و محکوم ایجاد نکرده و حس و حال و حیات بهتری برای جامعه‌ی مدنی ایران رقم نزده‌اند!

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پشت کردن دو پایگاه مردمی روحانیت و بازار به مردم در دوران بعد از انقلاب میانه را طوری شخم زد که دین با آن همه وجهه‌ی آسمانی‌اش زمین خورد!

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و چهارم
✍️ حسین شیران

.

پشت کردن دو پایگاه مردمی مهم روحانیت و بازار به مردم در دوران بعد از انقلاب نه فقط آتش به مزرع سبز انسجام و اعتماد جامعه زد بلکه تغییر فاز آشکار از هم‌سازی به ‌هم‌ستیزی نیروها میانه و میدان اجتماع را طوری شخم زد که حتی دین که واسط و رابط و ضابط بی‌بدیل هر سه بود با آن همه وجهه‌ی آسمانی‌اش از شدت سنگلاخی از اسب به زمین افتاد؛ باری، دینی که یکی را به قدرت و دیگری را به ثروت برساند و در مقابل، خیل مردمان را بی قدرت و ثروت به خاک ذلت بنشاند مسلما بار کجی‌ست که بدین راحتی بمنزل نمی‌رسد؛ یک چنین دینی مطمئنا نه یک بلکه چند جای کارش می‌لنگد و البته که دیگر در نزد خیل ضررکردگان محلی از اعراب نخواهد داشت؛ حالیا هیچ بی‌جهت نیست این حجم از روی‌گردانی مردم از دین در این برهه از زمان!

.

اما ضرورتا باید در نظر داشت آنچه از اسب به زمین افتاد نه اصل دین که همواره همچو هر اصل دیگری مصون از هر افتادنی‌ست بلکه مشخصا بدل دین و در واقع ایدئولوژی دینی‌ای بود که جای اصل دین، بقول امروزی‌ها، بسی لایک خورده بود وگرنه اصل دین را چه به ویژه‌خواهی و ویژه‌خواری؟! اصولا و اساسا این در مرام و مسلک هر ایدئولوژی و هر قرائت خاصی‌ست که یکجانبه و به نفع گروه خاصی عمل می‌کند و نه اصل دین که در حقیقت دریچه‌ایست برای رهایی و رستگاری تمام بشریت اتفاقا از سلطه و سیطره‌ی یک چنین بدل‌هایی و نه برعکس گرفتار ساختن مردم در یک چنین مخمصه‌هایی؛ دینی که گیر و گرفتاری آورد دین نیست رسما بدل دین (ایدئولوژی) است، پس هر گلایه و گریزی که در کارست را هم باید پای بدل دین نوشت نه اصل دین.

.

مسئولیت تاریخی یک چنین ضایعه‌ی بزرگی- یعنی حاکم گشتن بدل دین جای اصل دین- در هر برهه از زمان و در هر کجای زمین بدوا پای روحانیت است- همو که مشخصا به نیابت از انبیاء و اولیاء رسالت تاریخی حفظ و حراست از اصل و اساس و حقیقت دین را بعهده گرفته است؛ در مجموع دو جریان تاریخی باعث پوشیده ماندن این اصل و اساس و حقیقت گشته است: یکی آمیخته شدن افهام با اوهام و دیگری آمیخته شدن افهام و اوهام با اغراض؛ اولی بیشتر "ناخواسته" در مقام ادراک اصل دین رخ می‌دهد و دومی بیشتر "خواسته" در مقام ایجاد بدلی برای دین. اصولا و اساسا بر عهده‌ی روحانیت بوده و است که در هر دوره با هر دو جریان به روال و روند خاص خود مقابله کرده و به هر شکل اصل دین را از هر اوهام و اغراضی بری دارد.

.

اما اینجا و در ارتباط با این مسئولیت باید میان اصل روحانیت و بدل آن هم تمایزی قائل شد. اصل روحانیت هم همچو هر اصل دیگری زیر خروارها پرده و پوشش و پروپاگاندای ناشی از بدل‌اش گم است. روحانیت بدل در هر دوره از زمان حاصل کار روحانی‌نماهایی‌ست که نه فقط مقابله با هر دو جریان حقیقت‌پوش را وامی‌گذارند بلکه برعکس عملا در خلاف جهت‌اش پامی‌گذارند و به این ترتیب زمینه و زمان را برای سلسله حاکمیت بدل‌ها فراهم می‌سازند و در این وانفسا خود سایه به سایه و همسایه‌ی حاکمان می‌گردند- فرصتی هم اگر دست دهد خود حاکم می‌گردند. تحققا بسی بیش از برق شمشیر این بدلیجات دین بوده و است که بنی‌آدم را زیر سلطه نگه‌داشته است و این بلایی‌ست تاریخی که در فقر یا فقدان روحانیون اصیل، خیل روحانی‌نماها بر سر بشریت آورده‌اند.

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پیش از انقلاب 57 دو نهاد "روحانیت" و "بازار" بزرگترین و مهمترین پشت و پناه مردم در عرصه‌های مختلف زندگی بودند.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و سوم
✍️ حسین شیران

.

پیش از انقلاب 57 دو نهاد "روحانیت" و "بازار" بزرگترین و مهمترین پشت و پناه مردم در عرصه‌های مختلف زندگی اعم از سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و دینی و فرهنگی بودند؛ در هر دو نهاد باصطلاح "حاج‌آقاها" با کار و بار معنوی بسیار بالایی مرجع و ملجأ مطمئن و معتمدی برای آحاد و اقشار مردم بودند؛ همین حاج‌آقاها بودند که در برهه‌های تاریخی متعدد دست‌دردست هم، هم پیش و هم پشت مردم ایستادند و با صلابتی بی‌سابقه مقابله با نظام‌های پادشاهی را کلید زدند- نظام‌هایی که قرون متمادی بلامنازع و بلامعارض می‌نمودند. هر دو انقلاب بزرگ مردمی اخیر- انقلاب مشروطیت (1285) و انقلاب اسلامی (1357)، حاصل یک چنین توارد و تعاملی میان این نیروها بود.

.

بعد از انقلاب 57 اما بسی ورق برگشت و این دو نهاد نه تنها بتدریج در کمال کم‌لطفی پشت مردم را خالی کردند بلکه در نهایت تمام‌عیار مقابل مردم درآمدند! و این بدترین اتفاق ممکن برای جامعه‌ی‌ ایران بود چه در حساس‌ترین برهه‌ی تاریخ که تنها یک گام با مردم‌سالاری واقعی فاصله داشت باز پس‌افتاد و این بار بی‌هیچ شاه و شاهنشاهی با خودی‌هایی که عمری همدل و همراه بود درافتاد! درک اینکه چگونه این انقلاب که در به ثمر رسیدن‌اش همه نقش داشتند مناسبات وارثان را از وضعیت سازنده به ستیزنده تبدیل کرد چندان دشوار بنظر نمی‌رسد. با فروپاشی نظام شاهنشاهی قدرت و ثروت بلاصاحب در میان افتاد و این هر دو نهاد را در چالش تاریخی عظیمی فرو برد- چالشی که متأسفانه هیچ‌یک از آن سربلند بیرون نیامدند!

.

روحانیت که در صدر و صف اول انقلاب قرار داشت برخلاف وعده وعیدهایش نه فقط نتوانست بی‌خیال از کنار قدرت بی‌صاحب بگذرد بلکه با جان و دل تمامیت‌خواهی کرد و بی‌حد و حصر تصاحب‌اش کرد و ای‌عجب بعدِ عمری حاکم‌ستیزی خود حاکم شد و همچون هر حاکم دیگری خواه‌ناخواه "اصل توده = تمکین" را در پیش گرفت. بازار هم که دید یار غارش بی‌پرده آخرت‌اندیشی و مردم‌مداری را وانهاده و سفت‌وسخت مشغول دنیاداری و حکمرانی بر مردم است از این حجم از دگرگونی هیچ مصون نماند و او هم خداترسی و خیرخواهی و ملاحظه‌ی مردم را وانهاد و بی‌پروا "اصل توده = طعمه" را در پیش گرفت و بی‌حساب و کتاب بی یا با ساخت و پاخت با نهاد قدرت مشغول ثروت‌اندوزی شد.

.

باری، به این قرار و مدارها بدمستی ناشی از سرکشیدن بی‌هوای قدرت و ثروت حاصل از انقلاب نه فقط وجهه‌ی مردمی هر دو پایگاه روحانیت و بازار را پایمال کرد بلکه برعکس ذهنا و عینا وجهه‌ای غیرمردمی و گاه حتی ضدمردمی به آنها داد- بقول نظامی: چو بدمستان به لشکرگه درافتاد | وزو لشکر به یکدیگر برافتاد؛ "روحانیت مبارز خلق‌اندیش" شد "روحانیت مباشر خویش‌اندیش" و "بازاری مردم‌دار خیراندیش" شد "بازاری مردم‌خوار سوداندیش"- یکی قدرت را از دست مردم خارج کرد و دیگری ثروت را؛ خروجی یک چنین روال و روند مردم‌کاهی شد همین‌که اینک هست: "مردمانی بی‌قدرت و بی‌چیز"! اکنون در این شرایط آیا هست جبهه و جریانی که رسما و رأسا پشت و پناه مردم باشد و نظرا و عملا مردم‌افزایی کند؟ ...

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

❇️ پلورالیسم اگرکه در اندیشه‌ی حل و فصل شاه‌مسأله‌ی ایران یعنی شیوه‌ی حکمرانی‌ست بدوا باید وجودش را داشته باشد در جامعه خودی نشان دهد.

.

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش بیست و دوم
✍️ حسین شیران

.

پلورالیسم اگرکه در اندیشه‌ی حل و فصل شاه‌مسأله‌ی ایران یعنی شیوه‌ی حکمرانی‌ست بدوا باید وجودش را داشته باشد در جامعه خودی نشان دهد؛ برای این‌کار ضرورتا باید با جرأت و جسارت لازم از مخفی‌گاه بی در و پیکر خود در غار اذهان اندیشمندان‌اش بیرون جهد و رأسا و رسما لباس عینیت پوشد و برخی مقدمات و احیانا مشکلات وجودی‌اش در متن جامعه را مرتفع سازد و بعد به گاه خویش عرض اندامی کند و با تمام توان نسبت به حل و فصل مسائل و مشکلات جامعه خیز بردارد؛ وگرنه بی وجود عینی‌اش هزاران هزار ذهنیت و تکیه و تأکید و تکرار لفظی در بهترین حالت حلوا حلوا گفتنی‌ست که بهیچ‌وجه دهان جامعه را شیرین نمی‌کند.

.

نخستین اقدام ضروری در این راستا "تشکیل هسته‌ی مرکزی پلورالیسم" است. هسته در حکم پایه و پایگاهی اساسی برای پیدایش و پیشرفت و پاگیری آن در سطح و بطن جامعه است و ضرورتا باید متشکل از افرادی باشد که بتحقیق از موضعی فراز مسائل و مصائب اعتقاد و التزام به یک ایدئولوژی در مقام حکم‌رانی را درنوردیده و به جد خطر جایگزینی یک ایدئولوژی سلطه‌جوی دیگر و باز تکرار تاریخ را دریافته و بروشنی به ارزش و اهمیت و ضرورت تعقیب و تأسیس یک نظام سیاسی پلورالیستیک برای یک جامعه‌ی ذاتا پلورالستیک با اقوام و ادیان و مذاهب مختلف پی برده و بالفعل از علم و اراده و عزم جزم لازم برای تحقق آن در جامعه برخوردارند.

.

به این قرار هسته‌ی مرکزی پلورالیسم لزوما دربرگیرنده‌ی "عاقلان و عاقل‌تران" خواهد بود- عاقلان برای حل و فصل مسائل و مشکلات موجود و عاقل‌تران برای پیش‌گیری از بروز مسائل و مشکلات بدتر (مصداق قول اینشتین که پیشتر بدان اشاره کردیم)؛ یک چنین جمعی اگرکه پاگیرد برای نخستین بار در تاریخ ایران تجلی تحقق تام "عقلای قوم" بمعنای واقعی خویش خواهد بود- عقلایی که دیگر در خدمت قو‌م‌اند و نه قلدران و قدرقدرتان همواره حاکم بر قوم! حلول یک چنین ماه مبارکی بر آسمان تاریک سیاست ایران روشنایی بی‌سابقه‌ای بر فضای جامعه خواهد افکند که در آن برای اولین بار در این سرزمین مردمان بسی بهتر و بالاتر از هر چیزی به چشم خواهند آمد.

.

آنگاه همه‌ی آنها که خود به چشم خویش هستی خود را در روشنایی این ماه می‌بینند باید بدانند که لابد سهمی از درخشش آن دارند و اصلا و اساسا این ماه برای رسمیت بخشیدن به هستی همه‌ی مردمانی‌ست که خانه در خاک این سرزمین دارند؛ پس باید بدان اعتناء و اعتماد کنند و بقول مولوی صادق‌اش دانند: "چونکه آید او حکیم حاذق است | صادقش دان کاو امین و صادق است"، و این لازمه‌ی آغاز کارست و تا به انجام‌اش هنوز الزاماتی در پیش است چه روشنایی این ماه خود از خورشیدی‌ست که هنوز در پس پرده هست و بالاخره باید روزی بر افق این مملکت ظاهر شود و بتدریج در آسمان بلندش قرار گیرد و گرمی‌بخش مردمان‌اش از هر قوم و دین و مذهب و مسلک باشد. ... (باقی در بخش بعد)

.

(باقی در بخش بعد)

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش سی و پنجم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران


بلرگرایی (بلریسم) Blairism

.

یک ایدئولوژی سیاسی منسوب به تونی بلر، رهبر حزب کارگر بریتانیا (1994-2007) و نخست‌وزیر بریتانیا از 1997 تا 2007. بلر، همو که به نوسازی حزب کارگر کمک کرد تا به چیزی تبدیل شود که او خود و متحدانش آن را "حزب کارگر جدید" می‌نامیدند، از طرحی موسوم به "راه سوم" حمایت می‌کرد که از سوی متفکرانی همچون "آنتونی گیدنز"* برای فرا رفتن از دوگانگی میان سوسیالیسم چپ‌گرا و سرمایه‌داری راست‌گرا ترویج می‌شد. این طرح در عمل به معنای ترکیب عناصر سیاست‌های اقتصادی چپ و راست، برای مثال ریختن پول به بخش بهداشت و آموزش عمومی و در عین حال هم‌زمان وارد کردن فشارهای بازار به آن‌ها بود. بلریسم در سیاست خارجی در اصل به معنای نگرش و گرایش مثبت و مطلوب به اتحادیه اروپا و به طور مستمر به سیاست آتلانتیستی** پشتیبانی از آمریکا، چه دولت دموکرات "بیل کلینتون" و چه بعد او دولت جمهوری‌خواه "جورج دبلیو بوش" بود. همین ائتلاف بلر با آمریکا بود که منجر به مداخله و مشارکت بریتانیا در حمله به عراق و سرنگونی صدام حسین (1937-2006) در سال 2003 گردید و پیامدهای آن بسیاری، چه در جناح چپ و چه جناح راست، را به تحقیر و تمسخر بلر و بلریسم واداشت.

.

⏺ توضیحات مترجم:

* کتاب "راه سوم" آنتونی گیدنز را از لینک زیر از کانال جامعه‌شناسی شرقی می‌توانید دریافت کنید:

https://t.me/orientalsociology/3052

.

** آتلانتیسم (آتلانتیک‌گرایی) یک باور ایدئولوژیک به همکاری و همیاری نزدیک دولت‌های آمریکای شمالی (آمریکا و کانادا) و کشورهای اروپایی و در مجموع کشورهای دو سوی اقیانوس آتلانتیک (اطلس) شمالی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی است.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی

[ دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]