بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - بخش اول
حسین شیران
«چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید».
آنسان که از مقدمه کتاب برمیآید ما این سفر و سفرنامه ارزشمند حاصل از آن را مدیون یک خواب هستیم؛ خوابی که "ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی" (زاده 394 ه.ق در قبادیان و درگذشته 481 ه.ق در یمگان) در سال 437 قمری در "جوزجانان" (شهری مابین "بلخ" در افغانستان کنونی و "مرو" در ترکمنستان کنونی) میبیند:
"شبی در خواب بودم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر». من جواب گفتم که: «حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند». جواب داد: «بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید». گفتم که: «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد» پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت."
به هنگام این خواب او 43 ساله بود. تا به این سال او در "رفاه" زیسته و در سایۀ این رفاه، هم جسم و هم روح، هر دو را خوب پرورده بود. به هر دانشی رو کرده و در هر کدام مرتبتی یافته بود. خود در این باره میگوید: "در دنیا هیچ دقیقه از دقایق نماند که بر من ظاهر نشود". نه فقط در معارف بلکه در ادیان و مذاهب مختلف هم غور نموده و با بزرگانشان محاورات و مناظراتی از سر گذرانده بود، اما از هیچکدامشان طرفی نبسته و راهی به حقیقت نیافته بود:
"چون چونوچرا خواستم و آیت محکم | در عجز بپیچیدند، این کور شد آن کر
پرسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر | جوینده همی گشتم ازین بحر بدان بر"
پس نومید از هر کدام، خواهناخواه به وادی حیرت و سرگردانی رسیده و در گوشه و کنار آن، از باب رهایی از غم و اندوه دنیا، در ورطۀ شرابخواری فرو افتاده بود؛ و حال با این خواب هشیار افتاده بود که به هر شکل از "خواب چهل ساله" هم بیدار گردد (از بزرگی شنیدم انسان به هر خوابی که باشد چهل بیدار باید، و گرنه هفتاد، و اگر نه، دیگر او را امیدی به بیداری نیست!). هر چه بود ناصر از خوابی که دید درنگذشت. از همه مراتب و مناصب و معایبی که داشت دست شست، سر و تن هم شست، بعد به مسجد جامع رفت و نماز گزارد و با استعانت از خدا به قصد کعبه راهی شد. این سفرنامه که اکنون بعد هزارسال در دست ماست حاصل یک چنین تحول و عزم و جزمی است که حکیم ناصر خسرو از سر گذراند.
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران
[ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 مقاله در روششناسی علوم اجتماعی
عنوان: چالشها در کاربرد روش گرندد تئوری (نظریهبنیاد): پیشدرآمدی عملی بر انجام تحقیق به روش گرندد تئوری
Challenges When Using Grounded Theory:A Pragmatic Introduction to Doing GT Research
نویسندگان: وی. تیمونن، جی. فولی و سی. کنلون
V. Timonen, G. Foley and C. Conlon
مترجم: حسین شیران Hossein Shiran
بخش هشتم
5- نظریۀ دادهبنیاد انتقادی
اغلب تحولات اخیر در گرندد تئوری مشمول ترازبندی این روش با دیدگاه واقعگرایی انتقادی است (Kempter & Parry, 2011, 2014; Lee, 2016; Oliver, 2012) - دیدگاهی که به وجود یک واقعیت پایبند است، واقعیتی که باز و سیال است و بر اساس چگونگی تفسیر (ساخت معنی) افراد از آن شکل میگیرد. نظریۀ دادهبنیاد انتقادی از این قابلیت برخوردار است که میتواند میان مواضع اثباتگرایانه و ساختگرایانه رادیکال گرندد تئوری در جریان باشد چرا که هم بر چشمانداز انسانی و هم بر ساختارها و فرایندها و روابط اجتماعی که حوادث و نتایج را رقم میزنند متمرکز است (Oliver, 2012).
ویژگی اصلی واقعگرایی انتقادی - و اشکال دیگر تحقیقات انتقادی - بازتولید است: حرکت از مرحلۀ توصیف به مرحلۀ استنباط علّی از طریق درگیر شدن با نظریهها و دانشِ از پیشموجود (Bhaskar, 986/2009). از این جهت، مشابه سایر گونههای گرندد تئوری، گونۀ واقعگرایی انتقادی هم دربرگیرندۀ ترکیبی از استقراء Induction، قیاس Deduction و ربایش Abduction است تا بتواند در رابطه با پدیدۀ مورد مطالعه به یک وضوح و روشنایی مفهومی دست یابد - نگاه کنید به اسطورۀ شمارۀ 2: "درگیری با ادبیات و نظریات از پیشموجود، نظریۀ دادهبنیاد را ضایع میکند" و نیز اصل 1: "جدی گرفتن واژۀ زمینهای Grounded در بخشهای مختلف گرندد تئوری".
ارائۀ هستیشناختی واقعگرایی انتقادی بر مبنای ظهور "نظریۀ زمینهبنیاد انتقادی" بوده است - یک روششناسی گرندد تئوری متمایز برای عملیسازی نظریات مورد استناد واقعگرایی انتقادی (Belfrage & Hauf, 2017). در مقابله با گرندد تئوری کلاسیک (Glaser, 1992؛ Glaser & Strauss ، 1967/2010)، نظریهپرداز انتقادی از مشاهدات انتقادی و یا تجربیات پیشینی مربوط به موضوعات انتقادی مورد مطالعه شروع میکند و در پی تأیید و تصویب تغییر میگردد - تحقیقات میدانی در گرندد تئوری انتقادی همواره با هدف رهاییبخش Emancipatory انجام میشود.
مشابه سایر انواع گرندد تئوری، در گرندد تئوری انتقادی هم، نظریه را میتوان با گردآوری دادههای جدید بیشتر توسعه داد و یا حتی تغییر داد، از این جهت، گرندد تئوری انتقادی نیز برای دستیابی به وضوح مفهومی بیشتر و اصلاح و بازسازی نظریۀ در حال ظهور مناسب است (Belfrage & Hauf, 2017; Hadley, 2015).
مشخصات مجله و مقاله:
International Journal of Qualitative Methods
Volume 17: 1–10
ªThe Author(s) 2018
Reprints and permissions:
sagepub.com/journalsPermissions.nav
DOI: 10.1177/1609406918758086
journals.sagepub.com/home/ijq
روش تحقیق در علوم اجتماعی - روششناسی در جامعهشناسی - گرندد تئوری نظریه دادهبنیاد
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, گرندد تئوری نظریه بنیاد, گلیزر و اشتراوس, کوربین کلارک چارمز
[ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جنبش آزادی جامعه شناسی (ج.ا.ج)
Sociology Liberation Movement (SLM)
✍️ حسین شیران
بخش هشتم
سخنرانی "مارتین نیکلاوس Martin Nicolaus" با عنوان "جامعه شناسی شکمپرور Fat-Cat Sociology"
(سال 1968 در نشست سالانۀ انجمن جامعه شناسی آمریکا)
برای تعالی و تعلیموتربیت نسلبهنسل درخشانترین اذهان است که نظام به اصطلاح آموزشی این کشور اجازه میدهد این روحیات بندگی در جامعهشناسی زنده بماند تا بتواند آنها را تحت این جامعهسالاری اجتماعی بکند و این یک اقدام مجرمانه است؛ یکی از خیل جنایاتی که توسط اینها علیه جوانان اعمال میشود همین است که خود را در موقعیتی بالاتر از موقعیت والدین قرار میدهند که معمولاً بسیار ستمگرانهتر از هر رابطۀ واقعی والدینی است؛ این جنایت که مدارس تحصیلات تکمیلی علیه اذهان و اخلاق جوانان مرتکب میشوند به دلیل رهاسازی عظیم ظرفیت دانش دربارۀ زندگی اجتماعی غیر قابل توجیه است.
برخلاف دانش دربارۀ درختها و سنگها، دانش دربارۀ افراد به طور مستقیم بر آنچه که هستیم، بر آنچه که انجام میدهیم و بر آنچه آرزو میکنیم تأثیر میگذارد. اگر که دانش قدرت نمیآورد حاکمان این جامعه هرگز پول خود را برای دانش هزینه نمیکردند. تا به حال که جامعهشناسان حامل این دانش بودهاند، ماشینوار دانش را از مردم گرفتهاند و به حاکمان دادهاند، دانشی که در یک زنجیرۀ یک طرفه به حاکمان قدرت اعطا میکند. حال اگر این ماشین معکوس عمل میکرد چه میشد؟
اگر عادات، مشکلات، اسرار و انگیزههای ناآگاهانۀ افراد ثروتمند و قدرتمند، روزانه توسط هزاران محقق سازمانیافته مورد موشکافی واقع میشدند و ساعت به ساعت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگرفتند و بعد جدولبندی شده در صدها مجلۀ آزاد و ارزانقیمت چاپ و منتشر میشدند به گونهای که حتی یک فرد پانزده سالۀ ترکتحصیلکرده هم میتوانست آنها را خوانده و درک کند و اقدامات اربابان خود را پیشبینی و دستکاری کرده و [به این ترتیب] آنها را کنترل کند چه اتفاقی میافتاد؟ ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جنبش آزادی جامعه شناسی, مارتین نیکولاوس Martin Nicolaus, جامعه شناسی رادیکال چپ, جامعه شناسی شکم پرور
[ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آشنایی با ایسمها
از کتاب ایسمها Book of isms
نوشته: جان آندریوس John Andrews
ترجمه: حسین شیران - نرگس حیدری - مریم فتحی
بخش دوم
توجه: کتاب ایسمها به همت ادمینهای "جامعهشناسی شرقی" به تدریج ترجمه و به ترتیب در سایت، کانال و گروه جامعهشناسی شرقی منتشر میگردد.
الغاءگرایی Abolitionism
ترجمه: حسین شیران
جنبشی در اروپا و قارۀ آمریکا عطف پایان بخشیدن به نظام بردهداری، از جمله تجارت بردۀ ماوراءآتلانتیک که طی آن احتمالاً 15 میلیون آفریقایی مابین قرون 15 و 19 به قارۀ آمریکا منتقل شدند. در بریتانیا جنبش الغاءگرایان توسط فرقۀ کواکرها [انجمن مذهبی (مسیحی) دوستان] در سال 1873 بنیانگذاری شد. تحت تأثیر مبارزات غیورانۀ ویلیام ویلبرفورس (1759–1833)، عضو پارلمان بریتانیا، در سال 1807 بریتانیا تجارت بردگان را در سراسر امپراتوری خود غیرقانونی اعلام کرد (البته تا سال 1834 تملک بردگان همچنان قانونی ماند). فرانسه، که در اصل در سال 1795 در قانون اساسی خود بردهداری را محکوم کرده بود، و آن را جزئی از حقوق بشر اعلام کرده بود، هم در سال 1848 به همین ترتیب عمل کرد.
در ایالات متحده، الغاءگرایی را میتوان تا به دادخواهی کواکرها علیه بردهداری در سال 1688 پیگرفت، اما میتوان گفت که موفقیت در این زمینه تدریجی بود: ایالتهای شمالی، اوایل قرن نوزدهم بردهداری را در این کشور ممنوع کردند، در سال 1808 بود که واردات بردگان غیرقانونی اعلام شد، اما ایالات جنوبی بردهداری را بخشی اساسی از اقتصاد و شیوۀ زندگیشان میدانستند - تا اینکه جنگ داخلی خونین آمریکا در سالهای 1861–65 درگرفت؛ با شکست جبهۀ جنوب و متعاقب آن نگارش سیزدهمین متمم قانون اساسی، بردهداری در دسامبر 1865 به طور رسمی در ایالات متحده پایان داده شد. اکنون در هیچ کجای جهان در قانون اساسی هیچ کشوری بردهداری وجود ندارد اما در عمل، طبق محاسبات سازمان ملل حدود 27 میلیون نفر در سراسر جهان در شرایط بردهداری زندگی میکنند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, کتاب ایسمها isms, جان اندروز John Andrews, حسین شیران
[ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تحلیل و فراتحلیل Analyses and Metaanalyses
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
بخش دوم
* فراتحلیل چیست؟
«فراتحلیل» بازگردانیست از عنوان «MetaAnalysis»؛ «Meta» پیشوندیست به معنی و مفهوم «Above & After» (فرهنگ آکسفورد) یعنی «بَعد و بالا»؛ و اگر که بخواهیم این هر دو معنی را در قالب یک واژه گرد آوریم بیگمان پیشوند «فرا» بهترین گزینه خواهد بود. شاید بیش و پیش از هر چیزی این پیشوند را در قالب عنوان «متافیزیک MetaPhysics» شنیده باشید.
«متافیزیک» واژهایست همبسته به نام «ارسطو» که نخستین بار یکی از پیروانش بنام «اندرونیکوس» (دادبه، کلیات فلسفه) در اشاره به آثاری از وی که در رابطه با هستیشناسی موجودات غیرمادی و غیرقابل تجربه همچون «روح» و «خدا» بود بکار برد. او چون نمیتوانست این دسته از آثار را در چارچوب مجموعه آثار دیگر «ارسطو» ذیل عنوان «فیزیک» (علم به «طبیعتِ» مادی و قابل تجربه) بگنجاند در مرحلهای بعد و بالاتر از آن، عنوان «متافیزیک» را به آنها اختصاص داد؛ هم از اینروست «متافیزیک» در نزد فلاسفه به «فلسفه اولی» معروف است. معادلی که در زبان ما برای «متافیزیک» در نظر گرفته شده است «مابعدالطبیعه» است که در اصل یک اصطلاح عربی است و اگر که بخواهیم معادلی فارسی برای آن درنظر بگیریم شاید عنوان «فراطبیعت» برازندهتر باشد.
غیر از «متافیزیک»، پیشوند «متا» در اصطلاحات دیگری همچون «متاتئوری MetaTheory» و «متالنگواج MetaLanguage» هم بکار رفته است و مشخصاً در این موارد هم همان معنی و مفهوم «بَعد و بالا» را مستفاد میدارد و از این جهت است که این اصطلاحات هم به ترتیب تحت عناوین «فرانظریه» و «فرازبان» ترجمه و تعریف شدهاند.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, فراتحلیل, متاآنالیز متافیزیک متاتئوری, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تحلیل و فراتحلیل Analyses and Metaanalyses
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
بخش اول
«تحلیل» در فرهنگ فارسی «حلال کردن، حل کردن، حل غذا در معده» معنی شده است (فرهنگ عمید). معادل انگلیسی این واژه یعنی «Analysis» هم کم و بیش به همین معنی و مفهوم است؛ «Lysis» اساساً به معنی و مفهوم «شکستن و جدا ساختن» است (فرهنگ آکسفورد) و بر این اساس، «آنالیز» هم شکستن یک کل به اجزای سادۀ تشکیل دهندهاش معنی میدهد (همان).
در کل، ریز ریز کردن یک کل برای «هضم و جذب» بهتر آن، «تحلیل» نامیده میشود، هم از اینروست که در برابر این عنوان، «معده» بعنوان یک «تحلیلگر» بلکه بعنوان «بهترین تحلیلگر» مثال آورده میشود. «معده» به بهترین شکل ممکن تلاش میکند هر آنچه در آن ریخته میشود، حتی اگر بی حساب و کتاب و در هم و بر هم باشد، را با سازوکارهایی معین به سادهترین اجزای تشکیلدهندۀشان تبدیل کند و به این شکل «جذب» آنها در بدن را تسهیل سازد؛ با این حساب اینکه گاهی در فارسی در برابر اصطلاح «آنالیز» تفصیلا و تفسیرا از عبارت «تجزیه و تحلیل» استفاده میشود هم هیچ بیراه نمینماید.
به واقع امر، «تحلیلگران» هم در هر حوزهای کم و بیش یک چنین سازوکاری- هضم و جذب - را در پیش میگیرند و نظراً و عملاً تلاش میکنند با شکستن یک پدیدۀ پیچیده به عناصر سازندهاش، بررسی روابط میان آنها با یکدیگر و با کل را بنحوی اصولی میسر سازند تا از این طریق بتوانند به «درک» صحیح و اصیلی از آن پدیده دست یابند. در حقیقت، درک هم نوعی جذب است- جذب معنی و مفهوم اصیل یک پدیده. با این پیشزمینۀ ذهنی پیرامون معنی و مفهوم تحلیل، در بخش بعد ببینیم «فراتحلیل» چیست.
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی, فراتحلیل, متاآنالیز متافیزیک متاتئوری, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۶ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آشنایی با ایسمها
از کتاب ایسمها Book of isms
نوشته: جان آندریوس John Andrews
ترجمه: حسین شیران - نرگس حیدری - مریم فتحی
بخش اول
توجه: کتاب ایسمها به همت ادمینهای "جامعهشناسی شرقی" به تدریج ترجمه و به ترتیب در سایت، کانال و گروه جامعهشناسی شرقی منتشر میگردد.
مقدمه
"ایسم" چیست؟ اتیمولوژیستها [لغتشناسان] با بازگشت به عقب- از طریق زبان فرانسوی و لاتین در قرون وسطی- به کلمات یونانی میرسند که با "ismos" پایان مییابند و میگویند این سه حرف باهم یک پسوند ساده را تشکیل میدهند که اگر آنها را به یک اسم یا صفت یا به ریشۀ یک فعل اضافه کنید، برای خوشحالی خاطر فیلسوفان هم که شده، یک معنی، تمایز و تفاوتی به آن میافزایید. به این ترتیب است که مثلا ترور میشود تروریسم [کشتارگرایی]؛ گلوبال میشود گلوبالیسم [جهانگرایی]؛ باپتیس میشود باپتیسم [تعمیدگرایی].
افزودن "ism" به هر نوع کلمهای به گونههای ابتکاری هم صورت گرفته است، به عنوان مثال، "بوشیسم"، برای بیان سوءپیشگوییهای فراوان بوش چهلوسومین رئیس جمهور آمریکا بکار برده شده است. بوشیسم به لحاظ زبانشناختی همان صورتی را دارد که ریگانیسم یا تاچریسم یا مارکسیسم، اما از نظر مفهومی مبین یک معنای دیگری است؛ برای ریگان، تاچر و مارکس "ایسمها" معرف ایدئولوژیهای سیاسی و اقتصادی خاص خودشان هستند اما برای بوش، علیرغم آیین سیاسی خاصی که دارد، این "ایسم" صرفاً معرف عجایب کلامی اوست.
پیوریستها [خلوصگرایان] ممکن است اینگونه استدلال کنند که ایسمها تنها باید به آیینهای دینی، مکاتب فلسفی، تخیلات مربوط به جامعه یا رمز و رازهای علمی و پزشکی محدود شود؛ اما رویکرد ما در این خصوص به نسبت دست و دلبازتر است: ما بوشیسم را هم در لیست خود وارد میکنیم چرا که این هم، به شیوۀ خاص خود، متضمن معنایی است به همان روشنی که مثلا مارکسیسم دارد. همچنین اسکیزم schism را داریم [به معنای انشقاق] که در اصل در زمرۀ "ایسم"ها نیست (سه حرف آخر آن نه یک پسوند که بخشی از ریشۀ خود کلمه است) بلکه یک کلمۀ کوچک حاوی اطلاعاتی در مورد "ایسم"های دینی و مذهبی است که از یک مسلک یا مسلک دیگر جدا گشتهاند و از آنجا که این انشقاق و انشعاب به هر شکل وجود دارد پس باید جزو لیست باشد هر چند مطمئناً فینفسه جذابیت کمتری خواهد داشت.
در زبان انگلیسی "ایسمها" دستکم از اواخر قرن هفدهم میلادی وجود داشتهاند و تعداد آنها تا به این زمان افزایش یافته است. طبعا دادائیسم نمیتوانست قبل از دادا، که تا سال 1916 باب نشده بود، وجود داشته باشد؛ همینطور داروینیسم نمیتوانست قبل از داروین وجود داشته باشد. بیشتر "ایسمها" دستدردست "ایستها" دارند: یک مارکسیست به مارکسیسم اعتقاد دارد و یک کالوینیست به کالوینیسم، اما این همدستی بههیچوجه غیرقابل تغییر نیست: مثلا اتیمولوژیسم بسته به یک اتیمولوژیست نیست، یا فیلولوژیسم بسته به یک فیلولوژیست خاص نیست [اتیمولوژیست به مطالعۀ تاریخ لغات و فیلولوژیست به مطالعۀ تاریخ زبان میپردازد].
با اینحال، خوشبختانه، هیچ معادل انگلیسی برای Académie française وجود ندارد تا معین کند که چه کلماتی قابل قبول هستند، هیچ چیزی هم وجود ندارد که بتواند جلوی ابداع "ایسم"ها را بگیرد و مانع عرضۀ آنها به قربانگاه استفادۀ همگانی یا علمی گردد. احتمال اینکه به زودی در مورد "فیسبوکیسم" هم صحبت کنیم وجود دارد. اما آیا "ism"های ما به "wasm"ها تبدیل میشوند- اصطلاحی که جان لوکاچ مورخ آمریکایی مجارستانیالاصل در ارتباط با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باب کرد (البته او برای ناسیونالیسم استثناء قائل شد)؟ امیدواریم که نه، اینگونه نباشد و "ایسمها" به افزایش آگاهی ما کمک کنند، ما را آموزش دهند و گاه حتی ما را مشغول و متحیر سازند. این مجموعه که مشتمل بر بیش از 400 ایسم است، تلاش متواضعانهایست برای زنده نگاهداشتن آنها.
جان اندریوس - مه 2010
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, کتاب ایسمها isms, جان اندروز John Andrews, حسین شیران
[ سه شنبه ۱ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعهشناسی عادات اجتماعی - بخش اول
✍️ حسین شیران
حکایت است از لقمان حکیم که به وی گفتند گوسفندی ذبح کن و «بهترین» عضوش را بپز و بیاور، رفت «زبان» گوسفند را پخت و آورد، بار دیگر گفتند حال برو «بدترین» عضوش را بپز و بیاور، باز رفت زباناش را پخت و آورد! استدلالاش هم این بود که بهترین و بدترین عضو بدن زبان است بسته به اینکه به «خیر» بچرخد یا به «شر». به همین سان، اگر از جامعهشناسجماعت بپرسند بهترین و بدترین چیز در جامعه چیست و او بگوید «عادات»، هیچ بیهوده و بیراه نگفته است. عادت یعنی هر آنچه که رخ دادناش بر مردم، عادی و معمول گشته است، حال میخواهد این رخ دادن لحظهبهلحظه باشد یا ساعتبهساعت یا روزبهروز یا هفتهبههفته یا ماهبهماه و یا سالبهسال؛ در هر حال این به تناوب تکرار شدنها هستند که قالب و غالب زندگی اجتماعی آدمیان را پر ساخته و میسازند و عمر چند روزۀشان در دار دنیا را سر میبرند.
باری، عادات بسیار بیش از آنچه که فکرش را میکنیم زندگی اجتماعی ما را فرا گرفته و بسته به نیک یا بد بودنشان، عملا اعمال بلکه انجام و سرانجام عمر هر کدام از ما، را نیک یا بد، رقم میزنند، با اینحال چون بسختی در ما و بر ما هستند چندان حضور و هجوم و حجم تأثیرشان بر خود و زندگی اجتماعی خود را احساس نمیکنیم. اینکه گفته میشود «بنیآدم بنیعادت است» نه فقط بیجهت نیست بلکه بنحو احسن مبین هر چه که هست است. عادات همچون کوچهها و خیابانها و اتوبانهای یک شهر، معابر و مجاری ممکن برای حرکت اجتماعی هستند که از بس هستند عادی تلقی میشوند و تنها زمانی هستیشان مفهوم میگردد که نیستیشان محسوس گردد؛ بر این اساس اگر کوچهها و خیابانها و اتوبانها را از یک شهر حذف کنیم دیگر چه باقی میماند و هستی و حیات یک شهر چگونه معنی مییابد؟ زندگی اجتماعی بدون عادات هم به همین شکل.
ادامه دارد ...
🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)
برچسبها: جامعه شناسی عادات اجتماعی, لقمان حکیم, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]