موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش نهم
حسین شیران
در گذر از اهمیت و ضرورت «ارزشها و هنجارها» که بخش پیش بدان پرداختیم در خصوص «سیطره و حاکمیت» آنها هم هیچ تردیدی نیست. در واقع همانطور که جامعة بدون ارزش و هنجار وجود خارجی نداشته و ندارد ارزش و هنجارِ بدون سیطره و حاکمیت هم هیچ وجود و مصداق خارجی نداشته و ندارد و اصولاً نمیتواند هم داشته باشد چرا که در حقیقت امر، ارزش و هنجار به شرط سیطره و حاکمیت است که ارزش و هنجار است و اگر به هر دلیل و به هر ترتیب این سیطره و حاکمیت از آن ساقط گردد در واقع ارزش و هنجار بودن از آن ساقط گشته است!
سیطره و حاکمیت برای یک ارزش و هنجار بمثابۀ سایه یا سرسبزی برای یک درخت است! شما اگر که سایه یا سرسبزی را از یک درخت بگیرید در حقیقت درخت بودن را از آن گرفتهاید! اصولاً و اساساً یک درخت با یک چنین ویژگیهاییست که درخت است و ما هرگاه که مفهوم درخت را در نظر میگیریم خواهناخواه آن را با سایه و سرسبزیاش درنظر میگیریم چرا که اینها در حقیقت جزء مفهومی درخت هستند! با این توضیح اگر که فکر میکنید جایی ارزش یا هنجاری سراغ دارید (یعنی واجد وجود خارجیست) اما فاقد سیطره و حاکمیت است باید مطمئن باشید یا آنچه که شما ارزش یا هنجارش میخوانید مشخصاً جزو ارزشها یا هنجارهای جامعهای که در آن زندگی میکنید نیست و یا اینکه قبلاً بوده است و حالا به هر دلیل و به هر ترتیب دیگر نیست! این ارزش و هنجار بیسیطره و حاکمیتی که شما به آن اشاره میکنید درست مثال آن درخت خشکیدهایست که دیگر دوران سایهساری و سرسبزیاش سپری گشته است! ...
ارزشها و هنجارها چیستند؟ «ارزشها» و «هنجارها» به ترتیب «اصول» و «الگوها»یی هستند که به هر عنوان، جامعه آنها را برای ظهور و ثبوت حیات خود «خوب و صحیح و مطلوب» میانگارد و از این جهت اکیداً بر روی آنها حساسیت و تعصب میورزد و همواره از تمام اعضای خود انتظار میبرد در مقام عاملیت، رسماً به آنها اعتنا داشته و قطعاً موافق آنها پندار، گفتار و کردار بورزند! اساساً «اصول» اعتناکردنی هستند و «الگوها» عملکردنی! به عبارت دیگر به اصول (: ارزشها) باید اعتنا داشت و استناد ورزید مطابق الگوها (: هنجارها) هم عمل کرد! (به باور حقیر همانطور که قبلاً در نوشتار «در ایستگاه فرهنگ» هم اشاره داشتهام این درخورترین معنی و مفهوم برای «فرهنگ» است!) به زبان تمثیل، اصول (: ارزشها) برای ما در حکم تابلوهای کنار جادهها هستند که همواره باید به آنها اعتنا داشته باشیم و الگوها (: هنجارها) هم خود آن جادههایی که پیش پای ما کشیده شدهاند و ما به هر حال اگر که «راهی جامعه» هستیم عیناً و عملاً باید در قالب آنها رفتوآمد داشته باشیم!
بطور قطع من و شما خود این جادهها را نکشیدهایم تابلوهایش را هم ما خود نصب نکردهایم! این هر دو (که عموماً سازگار و متناسب باهم هستند) بنا به مناسباتی که دیگر اینجا جای بحثش نیست در طول زمان در بستر جامعه پدید آمدهاند رشد و توسعه و تکامل یافتهاند و حالا ما چه بخواهیم چه نخواهیم پیش ما گسترده شدهاند و ما اگر که بخواهیم در «مقام عامل» حرکتی داشته باشیم (مثلاً از تبریز به تهران برویم یا برعکس) ناگزیر باید از راهی که جامعه از پیش در پیش پای ما گذاشته است گذر کنیم! به بهترین شکل این خود مصداق عینی آن سیطره و حاکمیتی است که اینجا موضوع بحث ما بود!
پایان بخش نهم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, جامعه شناسی فرهنگ, ارزشها و هنجارهای اجتماعی
[ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]