جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

نگاهی به گئورگ زیمل - بخش دوم

جواد شکری

 

     در قسمت دوم درباره "گئورگ زیمل" جامعه شناس و فیلسوف آلمانی، نگاهی خواهیم داشت به  نقش او در جامعه شناسی و آثار و آرای مطرح شده از سوی او. در این نوشتار از تاثیر او بر جامعه شناسی آمریکا و آنچه را که او " جامعه شناسی صوری " (Formal Sociology) می نامید سخن خواهیم گفت.

 

زیمل و مکتب شیکاگو (Chicago School)

     "زیمل" در تحول نظریه ی جامعه شناختی امریکا تاثیر عمیقی گذاشت. در حالی که "مارکس" و "وبر" سال ها عموما نادیده گرفته شده بودند. دیگر آنکه کار زیمل به تحول یکی از نخستین کانون های جامعه شناسی آمریکا ـدانشگاه شیکاگو ـ و نظریه ی عمده آن، کنش متقابل نمادین، کمک کرد ( ریتزر،1374،ص39). مکتب شیکاگو(1) و نظریه کنش متقابل نمادین (2) بر جامعه شناسی آمریکا در دهه ی 1920 و اوایل دهه های 1930 حکمفرما شد ( بالمر،1984).فریزبی علت بیشتر نفوذ افکار زیمل بر شیکاگو را اینگونه بیان می کند:افکار زیمل بیشتر برای آن در شیکاگو نفوذ پیدا کرده بود که دو تن از برجسته ترین چهره های نخستین سال های شکلگیری مکتب شیکاگو،" اَلبون اِسمال" و " رابرت پارک " در اواخر سده ی نوزدهم از محضر زیمل در برلین فیض برده بودند.آنها در رساندن افکار زیمل به دانشجویان و هیات علمی شیکاگو، ترجمه ی برخی از آثارش و جلب توجه قشر وسیعی از امریکاییان به زیمل، وسیله ی بسیار موثری بودند.

 

تاثیر زیمل بر نظریه کنش متقابل نمادین (Social interaction)

     زیمل اساسا شناخت کنش متقابل میان آدمها را یکی از وظایف عمده ی جامعه شناسی می دانست. اما بدون نوعی ابزار مفهومی، بررسی انواع گوناگون کنش های متقابل در زندگی اجتماعی، امکان پذیر نبود. از همین جاست که صورت های کنش متقابل و گونه های کنشگران متقابل پدید می آیند.زیمل احساس می کرد می تواند شمار محدودی از صورت های کنش متقابل را متمایز کند که در انواع گوناگون  زمینه های کنش متقابل را تحلیل کند و بازشناسد.ساختن تعداد محدودی از گونه های کنشگران متقابل نیز می تواند برای تبیین زمینه های گوناگون کنش متقابل سودند افتد.این کار او تاثیر عمیقی بر نظریه ی کنش متقابل نمادین گذاشت (ریتزر،1379،ص39). 

 

آثار زیمل و تقسیم بندی آن

     کتاب های او بیشتر مجموعه ی مقالات بود.کتاب " فلسفه پول" از آثار مهم زیمل است. اما بیشتر نوشته های او بصورت مقاله است، مقالاتی در باب موضوعات مختلف از قبیل :اجتماعی بودن، سلطه، وفاداری و عشق، تضاد، راز و جامعه ی راز دار، آدم خسیس و ولخرج، ماجراجو، غریبه ( این مقاله او مشهورترین مقاله ی او در باب سنخ خای اجتماعی است). آثاری را در رابطه با مدرنیته دارد مقالاتی مانند: کلان شهر، و مقالاتی در رابطه با گروه های اجتماعی مانند: فقرا، اعیان و ...

 

     "یان کرایب" مقالات زیمل را چهار گروه تقسیم کرده است. اول آنهایی که درون مایه ی عمده ی آن ها روابط و حفظ روابط در تعامل است ـ جامعه شناسی خرد  او. دوم، آن هایی که با سنخ های اجتماعی که چیزی پر اهمیت را درباره ی کل اجتماعی بیان می کند سرو کار دارند ـ خسیس، صرفه جو، ماجراجو و غیره. سوم، مقالاتی که بیشترین تاثیر را بر جامعه شناسی مدرن داشته و درباره ی تحلیل آن چیزی است که ما امروزه مدرنیته می نامیم.[ کلان شهر، مد و ...]. و در  نهایت بحث او در باب گروه های متفاوت اجتماعی ـ شامل مقالات او درباره ی زنان، تمایلات جنسی و زنانگی.

 

جامعه شناسی صوری زیمل

     او ان چه را جامعه شناسی صوری" می نامید و از علاقه ی او به " کانت " نشات می گرفت پدید آورد. بررسی درباره ی این کهچگونه ادمیان صورت هایی را بر جهان تجربه تحمیل می کنند، آن را سازمان می دهند و می فهمند. این همان ایده آلیستی است اما نه به آن مفهوم که جهان را محصول اندیشه می داند، ان طور که " هگل " می دانست، بلکه اندیشه را سامان دهنده ی جهان می داند.آن صورت های خاصی که زیمل را علاقه مند می کرد صورت های روابط میان افراد و گروه ها بود ( کرایب،1382،ص 51).

 

زیمل در مباحث خود سه رویكرد عمده را در جامعه‌شناسی معرفی می‌كند:

1- جامعه‌شناسی عمومی؛ كه با تعلق به سطح میانی، به محصولات فرهنگی- اجتماعی تاریخ انسان می‌پردازد. در این رویكرد، به اموری نظیر گروه، ساختار، تاریخ جوامع و فرهنگ‌ها، توجه خاصی صورت می‌گیرد؛

2-   جامعه‌شناسی فلسفی؛ كه به سطح كلان تعلق دارد و موضوع آن، سرشت و طبیعت نوع بشری است.» ( ریتزر، جورج؛ نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1379، چاپ چهارم، ص147)

3- جامعه‌شناسی صوری؛ كه تعلق به سطح خرد دارد و به تركیب متغیرهای روانی، با صورت‌های تعامل، كه با انواع (types) افراد درگیر در تعامل، سر و كار دارد، می‌پردازد؛ نظیر مبادله، تضاد، رقابت، خسّت، ولخرجی، غریبه و ....

 

صورت و محتوا در جامعه شناسی صوری

     برای زیمل مهم بود که اجازه ندهد جامعه شناسی پر اهمیت ترین شاخه ی علوم اجتماعی تلقی گردد، و او تمایز میان صورت (form) و محتوا (content) را، که با پیشینه ی کانتی اش همبستگی داشت، به کار گرفت تا تلاش کند ماهیت جامعه شناسی را همچون یک علم مستقل در میان سایر علوم تثبیت کند. « محتوا»ی جامعه شناسی آن جنبه هایی از زندگی انسانی است که افراد را به سمت معاشرت با دیگران می کشاند، یعنی نیازهای ما، سوائق ما، اهداف و مقاصد ما. شکل ها طرقی هستند که به کمک آنها این روابط را ترکیب کرده هستی هایی اجتماعی بنا می کنیم که فراتر از افرادی هستند که آنها را ایجاد می کنند (کرایب،1382،ص113و114). به عبارت دیگر، منظور از محتوا در جامعه‌شناسی صوری زیمل، جنبه‌هایی از زندگی انسانی است كه افراد را به سمت معاشرت با دیگران می‌كشاند؛ نظیر سوائق، اهداف و نیّات كنش‌گران. صورت‌ها نیز، آن الگوهایی هستند، كه محتویات اجتماعی در قالب آن‌ها نمود و بروز می‌یابند.

 

 

پی‌نوشت:

(1). مکتب جامعه‌شناسی شیکاگو (Chicago School) مجموعه‌ای از تلاش‌های نظری و جامعه‌شناختی گروهی از جامعه‌شناسان دانشگاه شیکاگو در فاصلهٔ بین دو جنگ جهانی است که یکی از مهمترین شاخه‌های جامعه‌شناسی آمریکا را شکل داد. پیش از آن گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شیکاگو در سال ۱۸۹۲ توسط اَلبیون اسمال پایه‌گذاری شد و چهره‌هایی مهم این مکتب عبارت از ویلیام تامِس، رابرت پارک، چارلز هورتن کولی و جورج هربرت مید و هربرت بلومر بودند.

(2). نظریه كنش متقابل نمادین (Social interaction ) نظریه‌ای است كه بر اهمیت ارتباطات نمادین یعنی ژست‌ها و مهمتر از همه زبان در رشد فرد، گروه و جامعه تأكید می‌كند.

 

 http://orientalsociology.blogfa.com/post/174/گئورگ-زیمل-(-2-)

 

پایان بخش دوم

🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 


برچسب‌ها: گئورگ زیمل, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی صوری

[ پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

نگاهی به گئورگ زیمل - بخش اول

جواد شکری

 

     گئورگ زیمل (اول مارس 1858 ـ 27 سپتامبر 1918) جامعه شناس و فیلسوف آلمانی است که به عنوان یکی از پیشگامان جامعه شناسی محسوب می شود. از او و کارل مارکس (زادهٔ ۵ مه ۱۸۱۸ -  ۱۴ مارس ۱۸۸۳) و امیل دورکیم (۱۵ آوریل ۱۸۵۸ - ۱۵ نوامبر ۱۹۱۷) و ماکس وبر (۲۱ آوریل ۱۸۶۴ ـ ۱۴ ژوئن ۱۹۲) به عنوان پیشگامان نظریه اجتماعی یاد می شود.  

 

     در این بخش بیشتر متمرکز خواهیم شد بر زندگی و تحصیلات و حرفه او و در قسمت های آینده نگاهی خواهیم داشت بر آثار او در زمینه جامعه شناسی و فلسفه. درباره زندگی زیمل می توان تقسیم بندی ساده ای را بدست داد. نخست،زندگی و حرفه او در برلین و دوم، زندگی او در استراسبورگ. "زیمل" در اول مارس 1858 در "برلین" در آلمان زاده شد. زیمل، کوچک‌ترین فرزند در بین هفت فرزند خانواده بود. خانه‌ای که او در آن بزرگ شد، در تقاطع خیابان‌های لایپزیگر و فریدریش، در محله‌ای واقع بود که به قول کوزر، به میدان تایمز در شهر "نیویورک" شباهت داشت (Coser, 1977).  

 

     پدربزرگ پدری گئورگ، "ایزاک ایسرائل" که یهودی بود، به علت یهودستیزی، نام فامیل خود را در سال 1812 به "زیمل" تغییر داد تا شهروند "آلمان" شود. پدر "زیمل " بعدها مسیحی شد و به مذهب کاتولیک روآورد و با زنی لوتری مذهب پروتستان ازدواج کرد. گئورگ نیز به مثابه یک پروتستان تعمید داده شد (Pampel, 2000). پدرش تاجری موفق بود و در یکی از کارخانه‌های معروف شکلات سازی، که امروزه همچنان در آلمان آب نبات چوبی تولید می‌کند، شریک بود. هنگامی که گئورگ هنوز بسیار جوان بود، پدرش درگذشت. یکی از دوستان خانوادگی‌شان که مؤسس یک بنگاه بین المللی نشر موسیقی بود، سرپرستی زیمل را به عهده گرفت. با مرگ او، ثروت هنگفتی به زیمل به ارث رسید که او را قادر ساخت به مثابه محققی مستقل زندگی کند (Giddens, 1969).

 

     رابطه‌ی گئورگ با مادرش، که گویا بسیار بداخلاق و مستبد بود (Wolf, 1950)، ظاهراً بسیار غیرصمیمی بوده و به نظر می‌رسید که او احساس وابستگی به محیط امن خانوادگی نداشت. احساس کم اهمیتی و ناامنی از سال‌های اولیه‌ی زندگی‌اش او را آزار داد (Coser, 1977). گئورگ در دوازده سالگی وارد دبیرستان شد و پس از شش سال، وارد دانشگاه "برلین" شد (Spykman, 1966). در دانشگاه "برلین"، تحصیل عادی را در پیش گرفت و بیشتر به فلسفه، روان شناسی و تاریخ توجه کرد. زیمل موفق شد زیر نظر برخی از برجسته‌ترین شخصیت‌های دانشگاهی آن روزگار تحصیل کند. این دانشمندان عبارت بودند از: "تئودور مومزن"، "یوهان درویزن" و ‌"هاینریش فن زوبل، تاریخ دان"؛ "ادوئارت تسلر، فیلسوف"؛ "آدولف باستیان، مردم شناس" و "هرمان گریم، مورخ هنر" (Coser, 1977).

 

     در رابطه با تحصیلات او می توان گفت که ، نخستین کوشش "زیمل" برای تهیه رساله دکتری در سال 1880 توفیقی به همراه نداشت و یکی از استادانش اظهار نظر کرده بود که « اگر بیش از این او را در این جهت تشویق نکنیم، خدمت بزرگی در حقش کردیم» ( فریزبی،1981، ص 123). با وجود این ناکامی در سال بعد ( 1881) با نوشتن رساله ای درباره " ایمانوئل کانت " به درجه دکتری دست یافت. و بدین ترتیب دکترایش را در رشته فلسفه گرفت.  

 

     " گئورگ زیمل"، شغل دانشگاهی موفقیت آمیزی نداشت.او تا سال 1914 با سمت اموزشی در دانشگاه برلین باقی ماند. او از سال های 1885 تا 1900 به عنوان سخنرانی که دستمزدش را را دانشجویان می پرداختند، مقام نسبتا دونپایه ای را در این دانشگاه داشت. "زیمل" با وجود حاشیه نشینی، در همین سمت نه چندان مهم به خوبی درخشید، زیرا سخنران برجسته ای بود و دانشجویان بسیاری را به خود جلب کرده بود.( فریزبی، 1981،ص 17). 

 

     علت این درخشش را انطور که گفته اند، به سبک درس دادن او بر می گردد که چنان مردم پسند بوده است که بسیاری از فرهیختگان جامعه ی "برلین" را به سخنرانی هایش کشانده بود. مباحث کلاس‌های او درباره‌ی حوزه‌های بسیار وسیع و نظریه پردازان مختلف بود. این موضوعات عبارت بودند از منطق، اصول فلسفه، تاریخ فلسفه، فلسفه‌ی مدرن، فلسفه‌ی بدبینی، اخلاقیات، روان شناسی، آرای "کانت"، "لوتسه"، "شوپنهاور"، "داروین" و " نیچه ". کلاس‌های "زیمل"، با وجود موقعیت شغلی حاشیه‌اش در دانشگاه، به مثابه استادیاری خصوصی، نه تنها بین دانشجویان، بلکه حتی بین نخبگان فرهنگی "برلین" معروف بود. درس‌هایش را واضح، منطقی، استادانه و الهام بخش توصیف کرده‌اند (Spykman, 1966).

 

     در همین دوره است که" زیمل "، به نگارش مقالات گوناگون از قبیل: بیگانه، کلانشهر، و " حیات ذهنی " و کتاب " فلسفه پول "  ( درباره این کتاب در بخش های بعد خواهیم پرداخت اما بطور خلاصه می توان گفت که این کتاب شامل دو فصل و هر فصل حاوی سه بخش است .این کتاب جامعه شناسی اقتصادی است که در آن، "زیمل" پول را به هر پدیده اجتماعی قابل تصور مربوط می کند. به علاوه که در مورد ارتباط حل نشدنی بین "پول و فرد" و بالاخره کلیت جامعه مدرن در این کتاب بحث می کند.) می پردازد. از این مقطع است که او در محافل دانشگاهی بلند آوازه می شود و شهرت او از برلین فراتر می رود و در" ایالات متحده" ، آثارش نقش مهمی در پیدایش جامعه شناسی دارد. هر چند او در سال 1900 یک کرسی افتخاری در دانشگاه برلین را صاحب شد اما باز هم او هنوز منزلت کامل دانشگاهی را بدست نیاورده بود. با وجود پشتیبانی افرادی مانند وبر در این زمینه ناکام ماند.

 

     در سال 1914 که می توان  آن را آغاز دوره دوم زندگی شخصی و دانشگاهی او عنوان کرد از اینجا اغاز می شود که در سال 1914 در دانشگاه " استراسبورگ "  ( شهری در مرز بین فرانسه و آلمان بود) به او یک کرسی فلسفه اعطا شد.اما این دانشگاه، هم دانشگاه کوچک و مهمی هم به حساب نمی آمد.هر آنچه که بود حکایت از آن دارد که او در آنجا احسای رضایت نمی کرده است و در نامه هایی که بین زیمل و همسرش (گرتروت) با همسر ماکس وبر( ماریان وبر) رد و بدل شده است به خوبی نمایان است. همسر زیمل به همسر وبر چنین نوشت " جورج سالن سخنرانیش را با حالت بسیار بدی ترک کرد... دانشجویان بسیار با محبت و دوستدارش بودند... این عزیمتی در اوج شکوفایی زندگیش بود. "(فریزبی،1981،ص 29). 

 

     از سوی دیگر خود زیمل به همسر وبر نوشت: چیز جالبی در اینجا و جود ندارد که آن را برایتان بنویسم. ما در اینجا زندگی منزوی، در بسته بی تفاوت و متروکی داریم. فعالیت علمی و دانشگاهی معادل صفر است. مردم در اینجا... غریبه و باطناً دشمن هم هستند (فریزبی،1981،ص 32). این حس سرخوردگی را می توان شاید به این دلایل داسنت که اولا: او در عمل فرصت برگزاری جلسات عمومی برای تدریس به دانشجویان را از دست داده بود. در برلین شبکه ای از هنرمندان و فرهیختگان را، از جمله "ماکس وبر"، "هانری برگسون" فیلسوف، "اشتفان گئورگ" و "راینر ماریا ریکله"  شاعر، و " آگوست رودن" پیکرتراش، پدید آورد.  

 

     در میان دانشجویان "کارل مانهایم" جامعه شناس و "گئورک لوکاچ" و " ارنست بلوخ" فلاسفه ی مارکسیست بودند.این شبکه را با انتقال به استراسبورگ ترک کرد یا به عبارتی از دست می داد..دوما، ناخرسندی خود را از فقدان زندگی دانشگاهی حقیقی در "استراسبورگ" را در نامه به همسر وبر بیان می کند. سومین دلیل هم آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 که مصادف است با پذیرفتن کرسی در دانشگاه " استراسبورگ".سالن های سخنرانی به بیمارستان های نظامی تبدیل شد و دانشجویان به جبهه رفته بودند.بدین سان "زیمل" تا سال مرگش ( بر اثر سرطان کبد)  در 1918، در محیط دانشگاهی "آلمان"، همچنان چهره ای حاشیه ای باقی ماند. او هرگز از یک کارنامه ی دانشگاهی معمول برخوردار نشد.با این همه، پیروان دانشگاهی بسیاری در زندگی بدست اورده بود و اوازه اش به عنوان یک دانشور، با گذشت سالیان بلندتر شد.

 

     از علل ناکامی و عدم موفقیت زیمل در عرصه دانشگاهی را می توان دلایلی برشمرد از جمله: یهودستیزی، او در آلمانِ سرشار از ضد یهودی گری سده ی نوزدهم، یک یهودی بود ( کاسلر،1985).  و دیگر اینکه، نوع کاری بود که او انجام می داد. بسیاری از مقالات "زیمل" در روزنامه ها و مجلات چاپ می شد. این مقالات بیشتر برای مخاطبینی گسترده تر از جامعه شناسان صرفا دانشگاهی نوشته می شد ( ریتزر،1389،ص 41)

 

     یان کرایب ( Ian Craib)  در کتاب نظریه اجتماعی کلاسیک  ( دکتر شهناز مسمی پرست آن را به فارسی ترجمه کرده اند) درباره علل ناکامی " گئورگ زیمل" اینگونه می نویسد: او به شما فراوان دانشجویانی که می توانست جذب کلاس هایش نماید مباهات می کرد و مدت ها قبل از آن که زنان اجازه یابند دانشجوی تمام وقت باشند او به آنها اجازه می داد که به عنوان میهمان در کلاس حضور یابند. به عقیده ی فریزبی، آمیزه ای از این نوع کنش، به علاوه ی این حقیقت که او دانشجویان را از اروپای شرقی جذب می کرد و با سوسیالیست ها در اوائل حرفه ی استادیش دمخور بود باعث شده بود که جلو پیشرفت دانشگاهی او گرفته شود.ولی همه ی مفسران ظاهرا توافق دارند که بیش از هر چیز یهودی ستیزی، به دلیل حسادت همکارانش به شهرت او، و به دلیل شک و تردید به رشته ی جدید "جامعه شناسی" از موفقیت دانشگاهی محروم ماند.

 

پایان بخش اول

🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 


برچسب‌ها: گئورگ زیمل, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی صوری

[ سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]