تلگرام فیلتر میشود! 1
◀️ پرده اول: رادیو
📝 حسین شیران
یادم هست مرحوم پدرم میگفت: چند روزی بود که برا مغازهام یه رادیو خریده بودم- ازون بزرگتراش که شش باتری بزرگ هم در دو ردیف، پشتش جا میخورد؛ گذاشته بودمش برِ دستم رو یکی از قفسهها، جلوی چشم خودم و البته همه! اونروزها کمتر کسی از این جور چیزها داشت؛ منم یه جا دیده بودم و بعد مدتی دل به دریا زده و یکی گرفته بودم! حالا دیگه بخوای نخوای با رادیو هم خودم هم مغازهام یه جورایی خاص شده بودیم، یا حداقل من اینطور فکر میکردم!
خیلی زود بهش عادت کرده بودم! شبها هم که خونه میرفتم دلتنگش میشدم، دلتنگ صداش، سخنرانیهاش، اخبارهاش، آوازهاش، آهنگهاش! برا همین صبحها تا میرسیدم مغازه اول رادیو را روشن میکردم بعد با صداش کارامو راست و ریستش میکردم. حالا خودم هیچی، همسایههام هم بهش عادت کرده بودند، تا صدای رادیو بلند میشد زود سروکلشون پیدا میشد، بخصوص اون وقتهایی که آهنگ یا آواز پخش میشد! خلاصه که همه باهم داشتیم با رادیو حس و حال و هوای جدید و جالبی را تجربه میکردیم؛ تا اینکه ...
یک روز دمدمای ظهر بود که روحانی محل، خدا بیامرز «شیخ ابوالفضل»، یاللهگویان وارد مغازه شد؛ من اون لحظه مشتری داشتم، چند تا از دوستان هم بودند و رادیو هم طبق معمول روشن بود و داشت سخنرانی پخش میکرد خوشبختانه، تا شیخ وارد شد و رادیو را روشن و دوستان را هم دورهم دید اولش چند تا «استغفرالله» فرستاد و چندباری هم سرش را چپ و راست تکون داد و بعد تسبیح بدست همون وسط مغازه ایستاد و منتظر شد تا مشتری بره و بعد با اشاره به رادیو و دوستان حاضر گفت: خوب، مشهدی! میبینم که ماشاءالله کاروبارت این روزها جون گرفته و سرتون هم حسابی گرم شده! ...
بناچار لبخندی زدم و گفتم: "شیخ دارند طعنه میزنند!" شیخ قدری حالت صورتش را عوض کرد و گفت: "پدربیامرز، این چه بساطیست شما چند روزه تو این محل راه انداختی؟! این آلت_معصیت چیه گذاشتی اینجا؟ خودت کم نیستی اینها را هم جمع میکنی اینجا، از کسب و کار میافتید هیچ، با گوش کردن به این خزعبلات جماعتاً هم مرتکب معصیت میشوید!..."
گفتم: "چه معصیتی شیخ؟! این فقط یک رادیوست! میبینی که کارش اینه ... " حرفم را برید و گفت: "من میدانم این چیست و کارش چیست! این شما هستید که نمیدانید چیست! یعنی متوجه نیستید! برای همین من آمدهام به شما تذکر میدهم که این کاری که شما غفلتاً انجام میدهید، به این جور آلات_حرام گوش میدهید یک معصیت جمعی است! معصیت است که میگویم و گرنه من چه پدرکشتگی با این یا با شما دارم! ..."
گفتم: "والله چه عرض کنم!" شیخ ادامه داد: "بگو ببینم الان شما هیچکدام میدانید اینکه صحبت میکند چه کسیست؟ ناماش چیست نیتاش چیست؟! چه میگوید از کجا میگوید؟" گفتم: "خب نه، ما از کجا بدانیم؟!" گفت: "همین دیگر! شما نه خودش نه پدرش نه جد و آبائش هیچکدام را نمیشناسید اما دارید از آن حرف میشنوید! حالا این بماند، بگویید ببینم خود شما به چه قصد و نیتی به سخنان این غریبهها گوش میسپارید؟ مسألهای دارید که نمیدانید حکماش چیست؟ ..."
گفتم: "مسألۀ خاصی که نه! خوب! حالا میفرمایید چه کنیم؟" قاطعانه گفت: "هیچچی، هر چه سریعتر خودتان و دیگران را از شرّ این آلت فسق و فجور راحت کنید! انشالله که خدا میبخشدتان!" ... شیخ این را گفت و رفت، همسایهها هم یک به یک پشت سرش، من ماندم و مغازۀ خالی و رادیوی بخت برگشتهام روی قفسه که همچنان داشت سخنرانی پخش میکرد!
راستش حرفهای شیخ قانعم نکرده بود اما از ترس آبرویم ناچار بودم هرچه سریعتر نابودش کنم. رادیو را برداشتم و مستقیم به خانه سر چاه مستراح رفتم؛ آخرین بار نگاهش کردم هنوز نوینو بود. وسوسه شدم یکبار دیگر روشنش کنم، کردم داشت آهنگ پخش میکرد، صدای رادیو با صدای شیخ در ذهنم به سختی درهم میلولیدند ...
لحظاتی غرق تردید بودم اما عاقبت جانب حرفهای شیخ را گرفتم و در یک آن تصمیمام را گرفتم و رادیو را همونطور روشنروشن انداختماش ته چاه مستراح و زود برگشتم مغازه و ساکت یه گوشه نشستم! جرأت نداشتم به جای خالی رادیو نگاه کنم! همچنان در ذهنم آشوب بود؛ شیخ جلوی چشم ایستاده بود و باز عتاب و خطابم میکرد صدای رادیو هم از ته چاه مستراح همچنان در ذهنم میپیچید!
یهو پسرم جلوی چشمم ظاهر شد و جای شیخ ایستاد و گفت: "پدر! پدر! میشه بیایین خونه؟" گفتم: "چی شده مگه؟" گفت: "از ته چاه مستراح یه صداهایی میآد! مادر گفت ..." حرفش را بریدم و گفتم: "نگران نباش پسرم! اون صدا صدای دیگران است! جای نگرانی نیست خاموش میشود! اگر میخواهید زودتر خاموش شود بروید تا میتوانید همه تندتند بروید دستشویی! ...
شب که به خانه رفتم صدای رادیو ضعیف شده بود اما هنوز کشیدهکشیده از ته چاه میآمد، به گمانم داشت اخبار میگفت! با هزار فکر و خیال رفتم رختخواب و به سختی خوابم برد. صبح که بیدار شدم آرام از کنار چاه مستراح گذشتم دیگر هیچ صدایی از ته آن به گوش نمیرسید! راهم را گرفتم و به مغازه رفتم! قاعدتا دیگر از رادیو و حس و حال و هوای جدید خبری نبود اما عوضاش خیالم راحت بود که دیگر هیچ حرفی از #اغیار به گوشم نمیخورد، هیچ معصیتی ایمان و هیچ خطری هم آبرویم را تهدید نمیکند!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات
[ شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 3
⏺ 1801 م
نخستین سرشماری در بریتانیا انجام میشود.
⏺ 1802-76 م
مارتینو هریت
⏺ 1804-72 م
لودویک فوئرباخ
⏺ 1805-59 م
آلکسی دوتوکویل
⏺ 1805 م
روش کمترین مربعات توسط ادرین ماری لژندره در نشریۀ «روشهای نوین برای تعیین مدار سیارات» ارائه میشود.
⏺ 1806-73 م
جان استوارت میل
⏺ 1807 م
پدیدارشناسی روح هگل، یک منبع کلیدی برای ایدئالیسم هگل منتشر میشود.
⏺ 1809-82 م
چارلز داروین
⏺ 1817 م
«اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» ریکاردو، بعنوان یک اثر کلاسیک در اقتصاد سیاسی، مزایای بازار آزاد را برمیشمارد.
⏺ 1818-83 م
کارل مارکس
⏺ 1820-95 م
فریدریک انگلس
⏺ 1820-1903 م
هربرت اسپنسر
⏺ 1831-1933 م
ویلیام دیلتای
⏺ 1834 م
جامعه آماری لندن (بعدها جامعه آماری سلطنتی) تأسیس میگردد.
⏺ 1835-82 م
ویلیام جونس
⏺ 1835-1909 م
سزار لمبروزو
⏺ 1837 م
فلسفه تاریخ هگل، یک تحلیل دیالکتیکی از هدف تاریخ بشریت منتشر میگردد.
⏺ 1837 م
«جامعه در امریکا»ی مارتینو بعنوان یکی از نخستین آثار کلاسیک جامعه شناسی بر اساس سیاحت نویسنده در آمریکا منتشر میگردد.
⏺ 1839 م
کنت واژۀ سوشیولوژی (جامعه شناسی) را ابداع میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
بهمیانآوری و ازمیانبرداری - بخش دوم
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران
گرفتاران و در راهماندگان توسعه را شایسته نیست مجرم یا مقصر و یا به قراری که بعضاً در کشور ما حاکم است «خائن» خواندن و «خائن» تبلیغ کردن، چه به هر شکل آنها هم به تأثر و تأسی از بلاد مترقیه، توسعه را بعنوان یک خواسته حق خود و جامعۀ خود دانسته و حال اقداماتی هرچند ناجور و نارسا در طلبش انجام دادهاند. ضمن اینکه در هر داوریای باید شرایط زمان و مکان و جهان را هم در نظر داشت.
با این حال یک ایراد کلی میتوان به همۀ آنها روا داشت و آن اینکه هیچیک بدرستی درنیافتند و یا نخواستند که دریابند توسعه در اصل امری درونزاست و بعنوان یک ضرورت باید از ذات نشأت بگیرد تا که تواند به سرانجام برسد! البته این بههیچوجه به معنای نفی ارزش و اهمیت الگوها و امدادهای بیرونی نیست، مسأله اینست که درونی بودن فرایند رشد و توسعه و تکامل در هر موجود زندهای خود حکم میکند که هر آنچه از بیرون برای او تجویز میگردد الزاماً باید با ذات و سازمان درونی آن موجود سازگار افتد تا که امکان پیوند و پیوستگی درون و برون در راستای توسعه در او فراهم گردد.
این ایراد کلی نه فقط از عدم شناخت صحیح فرایند توسعه بلکه توأمان از عدم شناخت صحیح جامعه سرچشمه میگیرد، چه محال است کسی جامعه را هم همچون یک درخت یا یک حیوان یا یک انسان، موجود زندهای واجد جسم و جان و روح در نظر بگیرد و بعد برای آن، مسیر رشد و توسعه و تکاملی غیر از آنچه که برای آنهاست متصور گردد! مگر نه اینکه هر چیزی باید بر روی اصل و ریشۀ خود بروید و رشد و توسعه یابد پس چرا و چطور میشود جامعه از این امر مستثنی میگردد؟! به باور من تنها کسانی در حق جامعه اینگونه فکر میکنند که کلیت آن را یک بمثابۀ یک موجود زندۀ یکپارچه در نظر نمیگیرند بلکه تا بوده و هست پارهپاره و بیپایه و بیپیکرش میبینند و درست به همین منوال برایش برنامه میچینند و خوب، بدیهی است در فقدان هرگونه جامعبینی و جامعاندیشی، هر حرکتی که در ارتباط با جامعه جاری گردد جاماندنهای متعدد اجزاء متنوع آن را درپیخواهد داشت و به کرات منجر به حالات مختلف گرفتاریهایی خواهد شد که تمثیلاً در بخش پیش به آنها اشاره داشتیم.
در هر صورت فرق است میان آنکه با زور و زرنگی و بر پایۀ داشتههای خود با حساب و کتاب به سوی بام (توسعه) خیز برمیدارد با آنکه بیحساب و کتاب با اتکاء به زور و زرنگی دیگری و داشتههای دیگری! اولی شاید که دیرتر و سختتر از دومی به مقصد برسد اما تا رسد دیگر رسیده است اما دومی هرگز به توسعه نائل نخواهد گشت چرا که در هر حال وابسته است و این چیزی نیست که با توسعه قابل جمع باشد! ما اغلب عادت داریم در گفتارها و نوشتارهایمان هر جا که حاجت به حجت است با افتخار از غرباش بیاوریم و با ذکر دستکم یک یا دو نام غربی - حتی اگر مخاطب بخوبی نشناسد هم - به هر شکل او را متقاعد سازیم که حق با ما و در واقع با غربیهاست اما من اینجا در ارتباط با بحث حاضر به گفتۀ زیبا و پرمغزی از حکیم نظامی خودمان استناد میکنم آنجا که در شرفنامه میگویند:
"چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود برتراش".
(بخش سوم بزودی)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران
[ پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 2
⏺ 1759-97 م
ماری ولستونکرافت
⏺ 1760-1825 م
کلود هنری سنت سیمون
⏺ 1762 م
ژان ژاک روسو کتاب قرارداد اجتماعی را منتشر میسازد و در آن قراردادهای میان مردم و اراده اجتماعی را بر کنترل دولت مقدم میشمارد.
⏺ 1764 م
از کشیش توماس بیز «مقاله در راستای حل یک مسألۀ در نظریه احتمالات» پس از مرگاش منتشر میشود که دربردارندۀ قضیه بیز او بعنوان پایه و اساس «آمار بیزی» است.
⏺ 1766-1834 م
توماس رابرت مالتوس
⏺ 1770-1870 م
جی. و. ف. هگل
⏺ 1772-1823 م
دیوید ریکاردو
⏺ 1776 م
حکومت سلطنتی در آمریکا پایان میپذیرد.
⏺ 1776 م
آدام اسمیت در «جستاری در ماهیت و علل ثروت ملل» در خصوص دستان نامرئی سرمایهداری سخن میگوید.
⏺ 1781 م
کانت در برابر تجربهگرایی رادیکال هیوم به «نقد عقل محض» میپردازد.
⏺ 1733-1830 م
سایمون بولیوار
⏺ 1788 م
کانت برای جوهر ارادۀ آزاد به «نقد عقل عملی» میپردازد.
⏺ 1789 م
جرمی بنتام بزرگترین اصل خوشبختی را در «مقدمهای به اصول اخلاق و قانون» ترویج میدهد و یک نظریۀ اخلاق اجتماعی ارائه میدهد.
⏺ 1789 م
کندرسه واژۀ علوم اجتماعی را ابداع میکند.
⏺ 1789 م
انقلاب فرانسه آغاز میشود.
⏺ 1790 م
اولین سرشماری ایالات متحده آمریکا انجام میشود.
⏺ 1792 م
کتاب «حمایت از حقوق زن» ولستونکرافت از نخستین فمینیستهای کلاسیک منتشر میشود.
⏺ 1798 م
مالتوس با «مقاله دربارۀ اصول جمعیت» خود، دربارۀ جمعیت شناسی نظریهپردازی میکند.
⏺ 1798-1857 م
آگوست کنت
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
بهمیانآوری و ازمیانبرداری - بخش اول
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران
چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود بر تراش
(نظامی/ شرفنامه)
شکی نیست که «توسعه» و «تکامل» یک جامعه در ابعاد مختلفاش مستلزم «انباشت سرمایه» در تمامی ابعاد آنست - و نه صرفا بعد «اقتصادی» که هرگاه سخن از «سرمایه» میرود پیش و بیش از هر چیز به ذهن هر کس متبادر میشود، چه حالا دیگر مدتهاست که همه حتی دیرباورترینها هم متقاعد شدهاند که اولا اگر قرار است توسعهای رخ دهد باید همپای هم در تمام ابعاد حادث شود و نه یک یا چند بعد بخصوص، و بعد پیشتر سرمایۀ لازم برای توسعه در هر بعد هم فراهم باشد.
حق هم همین است چه «جامعه» هم کلی است واجد ابعاد و اجزاء مختلف، همچون من و شما یا هر کل دیگری، که اگر قرار بر «بام» رفتناش باشد این کار باید همهجانبه و با تمام ابعاد و اجزاء صورت پذیرد نه اینکه یک یا چند جزء به بام منتقل شوند بقیه همچنان در روی زمین یا در هوا معلق باشند. همیشه با تمام وجود در زمین، ثابت و برقرار ماندن - شده حتی غرق در «بربریت» یا «محرومیت» - هزار مرتبه بهتر از یک پای در زمین و پای دگر در آسمان یا میان ایندو معلق ماندن است!
این بدترین وضعیت ممکن است برای هر موجود مرکبی، برای جامعه هم همینطور و حتی بمراتب بیشتر! چه در این وضع هر چه موجود واجد اجزاء و ابعاد و وزن بیشتری باشد به همان اندازه فشار ساختارشکن و سازمانبهمزنی که بر او وارد میشود هم بیشتر و بیشتر خواهد بود و از این سبب ضعف و زجر و ضجهای هم که از آن برمیخیزد مدام بیشتر و بیشتر خواهد شد تا آنجا که به دلخراشترین صحنهها و گوشخراشترین فریادها منجر گردد! خواه چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدناش باشد یا نباشد!
جالب اینجاست که حتی مردن هم تغییری در این وضعیت ایجاد نمیکند مگر آنکه کار تا به مرز پوسیدن و ازهمپاشیدن برسد که این دیگر داستانش فرق میکند، اما خوشبختانه یا بدبختانه نظر به اینکه کار یک جامعه کمتر به اینجا میرسد تا هست آن وضعیت ناجور با زجرها و ضجههایش پایدار و برقرار میماند مگر اینکه به هر شکل تغییری در اوضاع محقق گردد.
اگر چه در کل گرفتار ماندن در چنین وضعیتی در هر حال خود یک مسأله است اما حسب اینکه گرفتار در چه حالی گیر افتاده و به بیان روشنتر حسب اینکه کدام عضوش زودتر به بام (توسعه، تمدن، مدرنیته) رسیده و کدامها در زمین یا در هوا معلق مانده طبعاً شدت و حدت مسأله بسیار فرق میکند. بدیهی است که تجربۀ اینها از بام (توسعه و مدرنیته) هم یکی نخواهد بود چه به هر حال فرق است میان اینکه نخست با دست یا پا (یکی یا هر دو بودنشان هم شرط است) به سوی بام بگرایی یا با سر یا سینه یا شکم یا زیرشکم (سمت و سوی هر کدام از اینها هم شرط است)!
در این میان شاید در اینکه بدترین و سختترین وضع ممکن کدام است باهم همنظر باشیم و آن به نظرم وضعی است که نخست پاها به بام نائل آمده، دستها همچنان خالیخالی یا نیمپر و نیمخالی در هوا معلق مانده و سر مبارک هم مماس بر سطح خاک و گاه حتی زیر سطح خاک با کمترین علائم حیاتی سکون یافته است! حق است که بر این وضع، مضاف بر صفت «بدترین» و «سختترین» که گفتیم، بیهیچ قضاوت ارزشی، تنها حسب وضع موجود، «وارونهترین» را هم بیفزاییم!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران
[ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (4)
حسین شیران
شیخ خبر بلای مقدر را که داد آرام آرام از منبر پایین آمد تا برود اما مردم دور و برش را گرفتند و هر کس از هر طرف چیزی گفتند: "کجا میروی شیخ! ... بگو ما چه کنیم؟ ... کجا برویم؟ ... چه کسی خطا کرده؟ ... تقصیر ما چیست؟ ... پس رحم خدا کجا رفته؟ ... مردان و زنان و کودکان بیگناه چه میشوند؟ ..." شیخ لحظاتی ساکت ایستاد و به حرفهای مردم گوش کرد و بعد دوباره بر سر منبر بازگشت و با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد مجلس را آرام کرد و گفت: "ای مردم! شک نکنید رحم خداوند همیشه بوده و هست و باز هم به قرار خود خواهد بود قهرش هم همینطور، فراموش نکنید که این خود خلق خداست که انتخاب میکند مشمول کدامیک از این دو باشد رحم خدا یا قهر خدا! ...
حال دیگر کار شما از این حرفها گذشته و در هر صورت قهر خداوند بر شما مقدر گشته است. اما نظر به اینکه همیشه رحم خدا بر قهرش غالب است از این جهت همیشه راه توبه را باز گذاشته است تا بعد از خطا هم بندگانش بتوانند طلب استغفار کنند و از این طریق تغییری در مقدرات خود ایجاد کنند!" مردم که با شنیدن این حرفها سر ذوق آمده بودند امیدوارانه گفتند: "البته که هرچه خدا و شیخ خدا بگویند بر ما حجت است و ما همان میکنیم تا این بلا از سرمان رفع شود!" شیخ گفت: "پس خوب گوش کنید ببینید چه میگویم! طلب استغفار شما به درگاه حق تعالی چنین خواهد بود که من هرگاه این دستم را بالا بردم این سمت مسجد صدای سگ درخواهند آورد و هرگاه این یکی دستم را بالا بردم این یکی سمت صدای خر، تا انشاءالله خداوند به این استغاثه از گناهانتان درگذرد!"
و بعد شیخ چند مرتبه آنگونه که گفته بود دست راست و چپش را بالا برد و مردمان نشسته در هر سو به تناوب صدای سگ و خر از خود درآوردند و سرانجام شیخ دو دستش را بالا گرفت و دعایی طویل خواند و بعد با صدای بلند گفت: "مژده ای مردم که خداوند سبحان از گناهان شما درگذشت و بلایی که بر شما مقدر فرموده بود را از سرتان برداشت! حال بروید زندگیتان را بکنید، به اهل شهر هم این خبر خوش را بشارت دهید!" مردم که روحیۀ از دست رفتۀ خود را بازیافته بودند با شادی و شتاب از مسجد خارج شدند، شیخ هم آرام آرام از منبر فرود آمد و به سوی شاه و وزیر رفت که غرق حیرت از آنچه که دیده و شنیده بودند درست در میانۀ مسجد نشسته بودند.
شیخ که رسید سلام داد و شاه و وزیر هم از جا بلند شدند و علیک گفتند. وزیر گفت: "الوعده وفا شیخ! من و شاه اکنون اینجا هستیم تا ببینیم مقصود شما از کشاندن ما به اینجا چه بوده است!" شیخ لبخندی زد و گفت: "شما هر آنچه باید میدیدید و میشنیدید را دیدید و شنیدید، بیش از این من فکر نمیکنم نیازی به هیچ صحبت دیگری باشد!" وزیر با تعجب گفت: "یعنی چه شیخ، ما باید صدای سگ و خر میشنیدیم که شنیدیم؟!" شیخ گفت: "آنچه دیدید مهمتر از آنست که شنیدید!" تا وزیر خواست چیزی بگوید شیخ رو به شاه کرد و گفت: "من از شما خواستم که قدم رنجه فرمایید و پای مبارک از قصر بیرون بگذارید و بیواسطه از نزدیک حال و روز واقعی مردمان خود را ببینید که دیدید!"
و بعد در حالیکه با دست دو سوی خالی مسجد را نشان میداد ادامه داد: "من شیخ این مردمان با این سطح فکری که دیدید هستم و شما هم شاهشان! با این وضع آیا بهتر نیست شما بروید به شاهیتان برسید بگذارید من هم به شیخیام برسم؟!" شیخ این را گفت و راه افتاد برود که وزیر گفت: "آن غیبگوییها چطور؟ در مورد آنها چه میگویی؟" شیخ باز لبخندی زد و گفت: "کدام غیبگویی مرد! مگر تو نمیدانی که حتی پیغمبر خدا هم غیب نمیدانست چه برسد به این بندۀ سراپا تقصیرش؟!" وزیر گفت: "اما من به چشم خود دیدم و به گوش خود شنیدم که ...!" شیخ پیش آمد و دستی بر روی شانۀ وزیر گذاشت و گفت: "آنچه تو دیدی غیب نبود وزیر! تنها چیزی بود خارج از درک و فهم تو!"
وزیر یکهای خورد و گفت: "یعنی چه؟! منظورتان چیست؟!" شیخ گفت: "من تعداد زیادی خدمتکار دارم که تو هنگام ورود در حیات خانهام دیدیشان. آنها هر کدام برای من نماد یکی از آن چیزهایی که شماها برای من میآورید هستند، در حقیقت من از روی آنهاست که میگویم چه کسی چه چیزی برایم آورده است! به همین سادگی!" شیخ دستش را از روی شانۀ وزیر برداشت و بیهیچ حرف و حدیث دیگری راهش را گرفت و رفت، شاه و وزیر را هم مات و مبهوت چشم در چشم هم به حال خود واگذاشت. شاه که از آغاز تا انجام حتی یک حرف هم نزده بود سرش را به کمال تأثر تکان داد و گفت: من آنچه باید میفهمیدم فهمیدم وزیر! راست میگوید شیخ، با این وضع بهتر است هر کس پی کار خود رود! موسی به راه خود، عیسی به راه خود! ... ".
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی بخش اول
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 1
❇️ این گاهشمار شامل فهرستی بالغ بر 635 مورد از رویدادها، نقشها و نشرهای مهم و تأثیرگذار در حوزۀ جامعهشناسی است.
⏺ 551 الی 479 پ.م
کنفوسیوس «زندگی» و «جامعه» را نظریهپردازی میکند. آثار او که بدواً تحت عنوان منتخبات کنفسیوس شناخته شده است پس از مرگاش توسط شاگردانش گردآوری شده است.
⏺ 469 الی 399 پ.م
سقراط پایه و اساس فلسفه غرب را بنا مینهد.
⏺ 384 الی 322 پ.م
ارسطو سهم بیشتری در علم و فلسفۀ غرب ایفا میکند.
⏺ 360 پ.م
افلاطون ماهیت اخلاق و سیاست را در کتاب جمهوریت مورد بحث قرار میدهد.
⏺ 1377 م
ابن خلدون کتاب مقدمه اش را مینویسد که از برخی جهات یکی از نخستین آثار مهم در «جامعهشناسی» به شمار میرود.
⏺ 1516 م
توماس مور کتاب یوتوپیا (آرمانشهر) را مینویسد و اصطلاح "یوتوپیا" را ابداع میکند.
⏺ 1651 م
توماس هابز کتاب لویاتان را مینویسد و در آن در مورد ضرورت واگذاری حاکمیت به دولت در جهت جلوگیری از "جنگ همه علیه همه" بحث میکند.
⏺ 1692-3 م
ادموند هالی نخستین جدول عمر را منتشر میسازد.
⏺ 1712-78 م
ژان ژاک روسو
⏺ 1713 م
جیمز ولدگرایف یک شکل اولیه از نظریه بازی را معرفی میکند.
⏺ 1723-90 م
آدام اسمیت
⏺ 1724-1804 م
امانوئل کانت
⏺ 1739 م
دیوید هیوم رساله درباره طبیعت بشر را منتشر میسازد و در آن از مطالعۀ انسانیت از طریق «مشاهده مستقیم» به جای «فلسفه انتزاعی» دفاع میکند.
⏺ 1748 م
بارون دو مونتسکیو در کتاب روحالقوانین در خصوص منبع همه قوانین بودن جامعه استدلال میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (3)
حسین شیران
وزیر به نزد شاه بازگشت و هر آنچه در خانۀ شیخ دیده و شنیده بود را بیکم و کاست با او در میان گذاشت، پیام شیخ را هم به او تسلیم داشت و در نهایت هر طور که بود رضایت شاه را مبنی بر حضورش در نماز ظهر فردا فراهم ساخت. فردا که شد نزدیک ظهر شاه و وزیر لباس مبدل پوشیدند و بصورت ناشناس به سمت مسجد جامع شهر راه افتادند و همانطور که شیخ سفارش کرده بود درست در میانۀ مجلس نشستند. بعد از اذان و نماز، شیخ به بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا با صدای بلند گفت: "ای مردم! آیا تا به حال دروغی از زبان این بندۀ خدا شنیدهاید؟" ... همهمهای مسجد را فراگرفت. شیخ بعد از کمی سکوت ادامه داد: "خلاف چطور؟ آیا تا به حال چیزی خلاف شرع و عرف از این بنده دیدهاید؟" ... شیخ این بار قدری بیشتر سکوت کرد و اجازه داد تا همهمهها سراسر مسجد را فراگیرد.
سرانجام مردی از بزرگان که در ردیفهای جلو نشسته بود صدایش را بلندتر کرد و گفت: "استغفرالله! شیخ! چه میگویید؟! ما از چشم خود بدی دیدهایم از شما نه! شما را چه شده است که امروز اینگونه سخن میگویید؟" ... شیخ باز با صدای بلند گفت: "پس ای مردم! گوش فرادهید تا خبری را به عرضتان برسانم! من از طرف خدا مأمورم تا شما را از بلای بزرگی که در راه است باخبر سازم!" ... شیخ این را که گفت دیگر صدایش در میان صدای مردم گم شد! مردم هراسان هر کدام از هر سو چیزی میگفتند و در این میان شاه و وزیر هم در وسط مسجد نشسته بودند و هاج و واج گاه شیخ و گاه مردم را مینگریستند! "چرا؟ ... چه شده است؟ ... به کدامین گناه؟ ... مگر چه کردهایم؟ ... چه بلایی؟ ... چه باید کرد شیخ؟ ..." اینها صداهایی بود که مدام از هر گوش و کنار مسجد به گوش شیخ میرسید.
سرانجام شیخ با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد دوباره کنترل مسجد را به دست گرفت و شمرده شمرده گفت: "خداوند قهار به سبب خطایا و گناهانی که دستکم برخی از شماها در این چند وقت مرتکب شدهاید بلایی بر این شهر مقدر فرموده است که عنقریب به سروقتتان خواهد رسید و تر و خشک دامان همۀتان را فراخواهد گرفت! این بود خبری که باید به شما میرساندم و رساندم. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. "
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]