شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش هفتم
✅ بخش هفتم : راهبرد ششم: تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه
تمامی مثالهای قبلی چنین دلالت میکنند که محققان در اشکال مختلف بر طراحی، پردازش و شکلدهی و نحوۀ استخراج دادهها از یک تحقیق به روش تلفیقی کنترل دارند. البته این موردی نیست که همیشه باشد و گاهی اوقات تلفیق روشها و دادهها ممکن است بیشتر به صورت تصادفی باشند تا طراحی شده، بویژه آنجا که مجموعۀ دادههای موجود بطور غیرمنتظره یا از سر خوششانسی در دسترس قرار بگیرند و یا زمانی که دسترسی به یک منبع دادۀ بالقوه محقق شود.
⏺ منطق راهبرد
بدون منطق ذاتی
⏺ چالشها و فرصتها
تلفیق فرصتطلبانۀ روشها و رویکردها البته یک راهبرد نیست و از هیچ منطق ذاتی واحدی هم برخوردار نیست. در این رویکرد، چالش اصلی برای محققان پیدا کردن منطقی است که بتواند یک راه مؤثر برای اقدام فراهم سازد- تا حد ممکن سریع، تا بعد، آنها قادر باشند که آن را در شرایطی بکار ببندد که بتوانند به یک کنترل محدود دست یابند.
اما فرصتهای قابل توجهی میتوانند در این نوع از رویکرد موهبتآمیز بوجود آیند و محققان باید دو بار اندیشه و درنگ کنند یکی قبل از جلب توجهات به منابع بالقوۀ فوقالذکر یا اطلاعات مهم، و دیگری قبل از ربودن فرصت و استفاده از آن چرا که ممکن است در نهایت آنچه بدست میآید چندان مفید و مثمرثمر نباشد.
⏺ حکم نهایی
تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه بدون هیچ منطق درونی صورت میپذیرد؛ ممکنست یافتن یک منطق و بکار بستن آن دشوار باشد با این حال میتواند فرصتهای خوبی ارائه دهد.
توضیح نمادین راهبرد ششم تلفیق روشها در علوم اجتماعی
✅ نتیجهگیری از کل بحث
وظایف فکری و عملی تجزیه و تحلیل و ترکیب دادههای بدست آمده از روش تحقیق تلفیقی نوعاً متنوع هستند و این بطور قطع بستگی دارد به اینکه چه راهبردی از سوی محقق و یا تیم تحقیق اتخاذ گردد. من هر آنچه در رابطه با چالشها و فرصتهای اساسی مربوط به راهبردهای مختلف میدیدم و میدانستم را اینجا بحث کردم و نشان دادم.
با این حال، این به نوبۀ خود تحت تأثیر مسائل عملی، سیاسی و منابع مربوطه است که من در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم. اینها مسبب زمینهها و محدودیتهای خاص و همچنین موجب نابرابریها و تفاوتهایی چند میان محققان و رویکردهای مختلف خواهند بود.
بعنوان نمونه برخی از اینها عبارتند از:
1 قدرت، موقعیت و نابرابریهای موجود در درون تیمها و میان تیمها و میان محققان منفرد و میان رشتهها و زمینههای مورد علاقه؛ ما این را میدانیم که در سطح جهانی، تلقی یکسانی از همۀ روشها و رویکردها به لحاظ اعتبار، دقت یا معنی و مفهومداری نمیرود و پژوهشها دربردارندۀ روابط پیچیدهای از قدرت و منازعات (اغلب میان افراد با انواع بسیار متفاوتی از قراردادهای کاری) هستند و پژوهشها عملاً در زمینههای سیاسی و اقتصادی مختلفی انجام میپذیرند.
2 محدودیتها و فرصتهای مربوط به بودجۀ تحقیقاتی؛ مسئولیتپذیر بودن و برآوردن توقعات سرمایهگذاران و سایر ذینفعان.
3 دسترسی و مالکیت دادهها؛ فرصتهای همکاری، تنها برای کار یا برای تالیف.
4 گسترش مهارتها و شایستگیها؛ زمان، منابع و ظرفیت یادگیری مهارتهای جدید.
5 امکانات لازم برای برنامهریزی راهبردی در خصوص نتایج و خروجیها، بعنوان مثال برای مقاصد و مخاطبان مختلف.
در مجموع، این نشاندهندۀ یک نوع روابط اقتصادی- اجتماعی- سیاسی پیچیده در تحقیقات اجتماعی است و محققان روشهای تلفیقی میباید باهم مذاکره کنند و بعد، هر محقق در راستای رویکرد منتخب، دقیقاً مطابق برنامه حرکت کند. با این حال، برای کسانی که در جهت تلفیق روشها میکوشند در هر حال برخی از این دغدغهها بطور خاص به شکل واضحی مطرح خواهند بود و رویکردهای مختلفی که برای تلفیق روشها اتخاذ میشوند تا حد امکان باید با چگونگی تعامل این مذاکرات و منازعات و همینطور با مأموریت فکریای که هر محقق از آغاز در ذهن خود دارد سازگار و قابل اجرا باشد.
این بمعنای این نیست که تلفیق روشها در نهایت، نمیتواند امری راهبردی (به معنای فکریاش) باشد بلکه به این معناست که اینها به هر حال شرایط زندگی واقعی هستند که تحت آن، افراد عملاً باید کار کردن بر روی راهبردهایشان را دنبال کنند. در واقع، به همان اندازه که به رسمیت شناختن چگونگی بازی با این عوامل در زندگی واقعیِ خود محقق مهم است تعیین و تشخیص یک استراتژی راهبرد مطلوب برای تلفیق روشها هم مهم است - از این جهت که اینها بطور جداییناپذیری بهم مرتبط هستند و انجام روش تحقیق تلفیقی به تناوب با هر دو درگیری خواهد داشت.
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (2)
حسین شیران
به خانۀ شیخ که رسیدند در را تمام گشاده یافتند. وزیر یااللهگویان از در وارد شد بقیه هم یک به یک پشت سر او. حیات خانۀ شیخ بسیار بزرگ و با صفا بود و جمع زیادی هم در آن لابلای درختها پراکنده بودند. با ورود آنها به حیات برخی از آن جمع به پیشواز آمدند و بعد از سلام و خوشامدگویی با احترام جویای کارشان شدند. وزیر گفت که از راه دور آمدهاند و قصدشان دیدن شیخ است؛ قدری هم هدایا برای ایشان آوردهاند. ...
یاران شیخ ضمن سپاسگزاری از حضور و هدایاشان، هرچه آورده بودند را تحویل گرفتند و بعد آنها را تو به تو تا به حضور شیخ هدایت کردند. شیخ هم به گرمی از آنها استقبال کرد و بعد جایی برای نشستنشان نشان داد و خود هم مقابلشان نشست و با لبخند گفت: "در خدمتم برادران!" وزیر بدوا از مرحمت و میزبانی شیخ و یارانش تشکر کرد و بعد گفت: "همین اوصاف و کرامات شماست که ما را از راه دور برای زیارتتان تا به اینجا کشانده است! ناقابل قدری هم هدایا ..." . شیخ با شمردن یک به یک هر آنچه که آنها آورده بودند حرف وزیر را قطع کرد و در نهایت گفت: "البته زحمت زیادی کشیدهاید نیازی به این همه مرحمت نبود!"
وزیر که از شنیدن شرح دقیق هدایا از زبان شیخ بسیار شوکه شده بود قدری دیگر سکوت کرد و بعد در حالیکه رو به یارانش کرده بود گفت: "سبحانالله! جناب شیخ ما را در بهت و حیرت فرو بردند! چگونه چنین چیزی ممکن است، ما هر آنچه آورده بودیم را دم در به یاران شما تحویل دادیم و هیچیک از آن یاران اکنون اینجا نیستند! اینها هم که ما را بحضور شما آوردهاند حتی یک کلمه هم سخن نگفتهاند! پس جناب شیخ چگونه و از کجا فهمیدند که ما دقیقا چه چیزها برایشان آوردهایم؟!" شیخ لبخندی زد و جز ذکر "الله اکبر" چیز دیگری نگفت. وزیر ادامه داد: "نه، واقعا اگر چنین باشد که گفتم آیا جز اینست که جناب شیخ آنگونه که مردم میگویند غیبدانی و غیبگویی میفرمایند؟!" و باز دوباره قدری در چشمان بهتزدۀ یارانش دقیق شد و گفت: "الحق که تا آدم خود از نزدیک نبیند و نشنود دیر باور میکند!"
شیخ با طمأنینه پرسید: "مگر مردم در مورد من چه میگویند؟" وزیر که میخواست بیشتر در این خصوص بگوید و بشنود بدواً از شیخ خواست که در صورت امکان اجازه دهد یارانش مرخص شوند و بعد خود هم به یارانش اشاره کرد که بیرون بروند و بعد شروع کرد از هر سو با شیخ سخن گفتن و سرانجام اصل ماجرا و علت حضورش را برای او بازگو کرد! شیخ که بتدریج از شنیدن حرفهای وزیر حالش دگرگون شده بود در حالیکه سرش را مرتب تکان میداد آرام گفت: "پس آمدید که سر از کار من دربیاورید؟!" وزیر هم سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: "آری، اکنون چاره چیست؟ چه باید کرد شیخ؟" شیخ قدری در خود فرو رفت و بعد با آرامش گفت: "وزیر! اگر میخواهید سر از کار من دربیاورید بروید شاهتان را راضی کنید فردا وقت نماز ظهر باهم به مسجد بیایید و درست در میانۀ مجلس بنشینید، آنوقت من همه چیز را برایتان روشن خواهم ساخت! بروید!" ...
وزیر با ادای احترام از محضر شیخ مرخص شد و به سمت دارالحکومه به راه افتاد در حالیکه در تمام طول مسیر فکرش درگیر این بود که چگونه باید شاه را فردا برای رفتن به مسجد راضی کند! ...
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (1)
حسین شیران
گویند که در دیار افغان شیخی بود که در غیبدانی و غیبگویی شهرۀ شهرگشته بود، آنسان که مردم آن شهر و بسی بیش از آن در آن روزها هر کجا که به هم میرسیدند نخست از شیخ میگفتند و از آخرین غیبگوییهایش میپرسیدند! و اینگونه شرح اوصاف شیخ دهان به دهان میگشت و از این طریق روز به روز بر خیل مریدان و معتقدانش میافزود. در این میان اگر کسی هم از سر ناباوری چیزی میگفت توصیه میشنید که خود به نزد شیخ برود و هر آنچه دیگران دربارۀ شیخ میگویند را خود به چشم خویش ببیند! ...
وصف شیخ اما تنها محدود به این عوامالناس نبود. سیل شهرت او دیگر آنقدر بالا گرفته بود که حتی از بلندای در و دیوار دارالحکومه هم سرریز گشته و در بستر همهمهها تا به اندرونی شاه هم رسیده بود. به این قرار حالا دیگر همه حتی نزدیکان شاه هم از کرامات شیخ سخن میگفتند و این البته که هیچ خوشایند شاه نبود! تقصیری هم نداشت البته، چه او هم مثال تمام شاهان عالم آنگونه بار نیامده بود که به استماع اوصاف کسی غیر از خود عادت داشته باشد! روزی از روزها که همهمهها در ذکر احوال شیخ در اندرونی از حد تحمل شاه گذشت خشمی مهارناشدنی بر وجود همایونیاش چیره گشت و به یکباره همه چیز و همه کس را به باد توبیخ و توهین گرفت و بعد با بسی داد و بیداد وزیرش را فراخواند و با هزار بد و بیراهگویی به شیخ با قاطعیت هرچه تمام دستور سر به نیست کردن او را صادر نمود!
وزیر که حال و روز شاه را بسیار نابسامان میدید بدواً از بهر آرام کردن او بسی داغتر از خود شاه به لعن و نفرین شیخ پرداخت و او را از این جهت که با به راه انداختن بساط نیرنگ و فریب مایۀ ناراحتی شاه گشته بطور قطع مستوجب مرگ دانست و خیال شاه را نه فقط از نابودی شیخ بلکه هر سایۀ منحوسی که در ممالک محروسه بخواهد فراتر از سایه شاه ایستد راحت ساخت! ... چندی بعد که حال شاه بجا آمد وزیر همچون همیشه از سر تدبیر برآمد و با احتیاط به شاه متذکر شد که در از میان برداشتن شیخ شکی ندارد منتهی لازم است کارها طوری پیش رود که نابودی او برای دارالحکومه یک امتیاز تلقی گردد و نه یک ایراد؛ صلاح اینست که بگذارید نخست برویم سر از کار شیخ درآوریم و بعد بر اساس آن دسیسهای بچینیم و برای همیشه از شرّ شیخ راحت شویم. ...
به این ترتیب وزیر موفق شد که موافقت شاه را برای اقدام محتاطانه بدست آورد و بعد بلافاصله به چندی از یاران خود دستور داد که بروند تحفاتی چند تدارک ببیند و فردا برای رفتن به خانه شیخ منتظر فراخوان باشند. فردا که موعد رفتن رسید وزیر آنها را فراخواند و دستور داد که لباس مبدل پوشند، خود هم چنان کرد و بعد به اتفاق هم بصورت ناشناس به سمت خانۀ شیخ راه افتادند. ...
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اندر باب اندیشه و آداب همانديشي (2)
📝 حسین شیران
در تابلوی معروف «مکتب آتن» که بخش پیش به شرح مختصر آن پرداختیم همه همنظریم که موضوع محوری «اندیشه» و «اندیشمند» است. ما در این تابلو به لطف نقش و نگار فراوانی که «رافائل سانتزیو» با هنرمندی هرچه تمام بهم زده است با جمعی از برگزیدگان عالم فکر و اندیشه روبرو هستیم که هر کدام با یک سلیقه و یک ایدهای از هر کجا گردهم آمدهاند و با جدیتی ستودنی در فضایی کاملاً سالم و صمیمی هر یک به شکلی سرگرم بحث و گفتگو و فعالیت علمیاند!
در هیچ کجای این اثر، نمودی از خشم و خشونت به چشم نمیخورد؛ هیچ حرف و حدیثی که به کسی بربخورد یا هیچ حرکتی که توأم با توهین و تهدید و تخریب باشد نه له نه علیه کسی وجود ندارد. در کل، همه چیز در صلح و آرامش است. حتی آن جنگجوی جهانگشای قدرتطلب، «اسکندر مقدونی» هم که به نمایندگی از تمام حکمرانان عالم سیاست در صحنه حضور دارد در محضر «سقراط»، سلطان فلسفه، شمشیر در نیام کرده و رام و آرام ایستاده و با اشتیاق دل به حرفهای او میدهد! ...
بدیهی است این فضایی که رافائل به تصویر کشیده یک فضای آرمانی برای فعالیت فکری است و گرنه به واقع امر این که هرکس بتواند آزادانه از هر آنچه که در سرش میگذرد با دیگران بگوید و بنویسد و در این میان حاکمان (حالا از هر نوعش) نه فقط هیچ ممانعتی به عمل نیاورند بلکه خود هم کم و بیش در آن مشارکت نمایند اگرچه نمیتوان گفت هرگز در صحنۀ تاریخ نبوده است واقعیت اینست که کم رخ نموده است!
حتی در زمان خود رافائل و خلق این اثر (11-1510) هم چنین فضای مساعدی برای بحث و گفتگو و ابراز اندیشه وجود خارجی نداشت. در آن زمان البته روح رنسانس داشت آرام آرام در جسم و جان اروپا ریشه میدواند با اینحال بیش از همه دنیای هنر متأثر از آن بود و در عالم اندیشه هنوز آنسان که باید و شاید دستش رو نگشته بود.
«بیکن»ها و «دکارت»ها و «هابز»ها و «لاک»ها هنوز به دنیا نیامده بودند تا دستی به سر و روی اندیشه و اندیشهورزی بکشند و گردی از شانههایش بتکانند و کما فیالسابق سیطرۀ سرخ و سیاه کلیسا بر آثار و افکار اروپائیان جریان داشت و هنوز ماجراهای برونوها و گالیلهها و اسپینوزاها با اربابان کلیسا در پیش بود. بنابراین این فضای باصفا و بیکرانی که ما در قالب قاب کوچک تابلوی زیبای رافائل مشاهده میکنیم رسماً نمودیست از آنچه باید باشد و نه الزاماً از آنچه که هست!
به این قرار این نه فقط یک تابلوی نقاشی که یک طرح تفکر و یک مطالبه هم است. پس پربیراه نرفتهایم اگر که نخواهیم «رافائل» را تنها در حریم و حوزۀ نقش و نگارگری محدود و محصور سازیم و فراتر از این بخواهیم او را علیرغم کم سن و سالیاش یک فیلسوف و یک متفکر برجسته هم قلمداد کنیم. به هرحال اینکه او توانسته است بیش از پنجاه شخصیت منحصر بفرد تاریخ اندیشه را در یک فضای تعاملی، همزمان در ارتباط با خود و با دیگران به تصویر کشد لابد که مبتنی بر شناخت لازم از آثار و افکار هر کدام از آنها بوده است!
من هرگاه که چشمم به تابلوی معروف «مکتب آتن» میافتد خواهناخواه دو آرزوی بزرگ در ذهنم شکل میگیرد: ... (در بخش بعد بخوانید)
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مکتب آتن, آیین هم اندیشی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش ششم
✅ بخش ششم : راهبرد پنجم: "تلفیق روشها به منظور طرح پرسشهای متمایز اما متقاطع
مایۀ تأسف خواهد بود اگر که ما اینجا به این نتیجه برسیم که تلفیق روشها کار بسیار مشکلی است به این دلیل که یک منطق موازی در نهایت نمیتواند چندان رضایتبخش باشد و یک منطق واقعاً تأییدی هم بسیار سؤالبرانگیز است. روشها و رویکردهای مختلف از این ظرفیت برخوردارند که محققان را قادر میسازند سؤالات متضاد و متمایزی در مورد جهان اجتماعی بپرسند و دربارۀ آنچه که مورد تحقیقشان است و نیز آنچه که در ارتباط با آنها باید بعنوان شناخت یا شواهد محسوب شوند به شیوههای مختلف مفهومپردازی کنند.
توضیح نمادین راهبرد پنجم تلفیق روشها در علوم اجتماعی
این تفاوتها - و روابط میان آنها - بالقوه بسیار هیجانانگیز هستند- شاید بخصوص آنجا که بیان تفاوتها در میان حوزههای هستیشناسی، معرفتشناسی و رشتههای مرتبط باشد. امکان این هست که مجموعهای از سؤالات در مورد جهان اجتماعی در ذهن مجسم گردد که شیوههای متمایزی از مشاهدات برای پاسخ به آنها فراخوانده شوند و در نهایت نتوان همۀ آنها را در قالب یک رویکرد روششناختی و یک الگوی ترکیب غالب ریخت. در این فرآیند، خودِ زمینۀ تحقیق و آنچه که ما فکر میکنیم مسألۀ مورد تحقیق است، به احتمال زیاد باید بازتعریف شوند؛ بعنوان مثال، مطالعۀ زندگی شخصی و عاطفی؛ بجای کنار گذاشتن سؤالات در مورد «روان و درون» برای روانشناسان، و «ساخت اجتماعی عواطف» برای جامعهشناسان، و «قواعد و مناسک نمایش عاطفی» به انسانشناسان، و «کالایی شدن و بازاریشدن عواطف» برای اقتصاددانان، و «سلامت عاطفی» برای متخصصین سلامت، و از این قبیل - چقدر هیجانبرانگیز خواهد بود که با طرح و تعقیب سؤالات و روشهای متفاوت درک شده با یک شیوۀ جمعی (بجای شیوۀ یکپارچه) به مکاشفه در مورد آنها بپردازیم؟
این مستلزم اینست که ما جهان اجتماعی و مسائل و مشکلات مورد تحقیقمان را بعنوان موضوعاتی چندبعدی به رسمیت بشناسیم و بدانیم که این ابعاد مختلف ممکن است باهم در یک تنش شدید یا در یک محیط شلوغ باشند بجای اینکه در یک سطح و یا بعد منظم قرار گرفته باشند (مانند کیک عروسی و یا پازل). روشهای مختلفی برای درک و بازجویی جهان اجتماعی ارائه شدهاند که خودشان به شیوههای مختلف بخشی از چیزی هستند که فینفسه چندبعدی است. بنابراین، برای مثال، درک «زندگی عاطفی» بواسطۀ این شیوهها و شیوههای مختلف دیگر کاملاً ممکن و محتمل است و این نه ممکن است بصورت منظم و برجسته در داخل یک تبیین روانشناختی یا جامعهشناختی و یا سایر رشتههای دیگر ادغام شوند و نه منحصراً در زمینههای مرتبط هر یک از این رشتهها جا بگیرد.
منطق چندبعدی
استدلال این است که روشها و رویکردهای مختلفی که هر کدام واجد نقاط قوت و ظرفیت متمایز هستند در صورتی که اجازۀ رشد یابند، میتوانند ما را در درک چندبعدی و پیچیدگی اجتماعی یاری کنند. این منطق بوضوح متمایز از منطق منسجم و یا منطق تأییدی است، همینطور متفاوت از منطق موازی است که در بالا تشریح شد. این به این خاطر است که در میان رویکردها تا حدودی فصل مشترک وجود دارد. در حالت ایدهآل، این منطق، تنشی خلاق میان روشها و رویکردهای مختلف بوجود میآورد که میزان آن بستگی دارد به محاورات میان آنها. به این معنی که محقق بجای آنکه در نهایت یک تعلیل یا توضیحی منسجم از هر آنچه که در دست تحقیق است (منطق منسجم)، و یا یک سری از تعلیلهای موازی (منطق موازی) ارائه دهد به ارائۀ تصویری از تبیینهای چندگرهی و محاورهای میپردازد که بنیانش بر روابط پویای میان شیوههای چندگانۀ دیدن و تحقیق کردن است. این مستلزم آن است که محققان به شیوههای مختلف، پرسیدن و پاسخ دادن را سرلوحۀ کارشان قرار دهند.
چالشها و فرصتها
این نوع رویکرد بسیار چالشبرانگیز است چرا که در تعریف تا به مرزهای فلسفه علوم اجتماعی، علم و عمل پیش میرود. این رویکرد در معرض خطر سقوط به یک منطق موازی یا با سازماندهی بیش از حد خود، به یک منطق منسجم است. دست یافتن به تنشهای خلاقانه در آن خیلی راحت نیست و محققان نیازمند آن هستند که خود را در یک «محیط امن» در حال اشتراکگذاری تفکرها و تفاوتها احساس کنند. در این محیط، آنها میتوانند با تهدیدات فکری روبرو شوند و با رویکردهای جایگزین آشنا شوند بدون آنکه از تلافیشدنهای فوری (فروخته شدن)، تقابلهای جدّی (توسط کسانی که رویکردهای جایگزین مورد نظرشان را دارند) یا نابود شدن ترسی به خود راه بدهند.
این لازمهاش داشتن مهارتهای قابل ملاحظه و متعهد بودن محققان و تیمهای تحقیقاتی، و داشتن ظرفیت و گرایش لازم برای بینش فرارشتهای، تمایزات معرفتشناختی و هستیشناختی و پرهیز از هرگونه گرایش به نقد همۀ دیدگاهها فقط از منظر یک دیدگاه و یا ریختن همۀ آنها به پای یکی از آنها میباشد. با این حال، این رویکرد مستلزم این هم است که ماهیت متمایز رویکردهای مختلف با احترام نگریسته شود و به همۀ آنها اجازۀ رشد داده شود نه اینکه همۀ آنها با یک تلقی بینرشتهای، به کمترین مخرج مشترک مطلوب تقلیل یابند. به این معنا، این رویکرد در بطن خود مفروضات مربوط به یک نظریه یا فلسفۀ علم اجتماعی خاص را داراست که بنوبۀ خود الگویی برای چگونگی تلفیق روشها ارائه میدهد. اما به جای یک نظریه درباره پیوستگی یا دربارۀ جهان اجتماعی که دربردارندۀ اجزاء بهم پیوسته باشد، نظریهایست دربارۀ چندبعدی بودن (و البته به همان اندازه هم برای نقد و پرسش باز است).
از سوی دیگر، فرصتها، برای بهرهبرداری از تنشها و ساخت و سازهای خلاق بجای ناپدید ساختن نقاط قوت متمایز رویکردهای مختلف، قابل توجه است. چنین رویکردی، بر خلاف انواع دیگر، میتواند طرح انواع جدیدی از سؤالات را برای محقق تسهیل سازد، از تفکر بسته رهایی بخشد، شیوههای درک چندبعدی را توسعه دهد و خلق طیف وسیعی از روشها را در این رویکرد گسترش دهد.
حکم نهایی
تلفیق روشها با یک منطق چندبعدی صورت میپذیرد؛ انجام دادنش بسیار دشوار است اما برای افزایش قدرت تبیین در علوم اجتماعی بسیار نویدبخش است.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
دولتها دو گونهاند!
حسین شیران
دولتها دو گونهاند: دولتهای دور اول، دولتهای دور دوم! این هر دو دولت با یک رئیس دولت و دار و دستۀ بسیارش اداره میشوند اما عملاً با دو رو و رویۀ کاملاً متفاوت از هم! دولتهای دور اول همه کارشان را با شعر و شعار و شوت بیپروای حجم کلانی از امید و نشاط در رگهای خشک و خالی مردم سرخورده از وعدههای توخالی دولت قبل آغاز میکنند! تا نیمههای سال اول دور نخست که همچنان حال و هوای پیروزی در انتخابات بر همه حاکم است همه جا حرف، حرف مردم است و اصل، اصل خدمت بیدریغ به مردمی که علیالحساب به دلیل «انتخاب اصلح» هم عزیز است هم شریف!
بیش از همه این رئیس دولتِ تازه از راه رسیده است که از فرط احساسِ قربتإلیالناس نزدیک میشود که جان به جانآفرین تسلیم کند! مردم که هیچ خاطرهای از بدعهدیهای ادوار گذشته در ذهنشان باقی نیست یا اگر هم که هست به حکم تفاوت در شعارها این بار همه چیز را متفاوت از قبل میبینند بسادگی باور میکنند که این عزیز براستی دارد از درد مردم تلف میشود! پس همه همزمان دردهای خود را فراموش میکنند و «أمن یجیب»گویان بدواً نگران حال او میشوند! اینگونه سال اول دور نخست به وارونگی از سر میگذرد! مردم که قرار بود مرد اول دولت، از شرّ هر چه بد است در جامعه رهایشان سازد برعکس، حالا مردم دعا میکنند تا خدا او را از شرّ رقیبان و دشمنان در امان دارد تا شاید در آتی بتواند آنسان که شعار میداد کاری برایشان بکند! خدا هم که همواره «ارحمالراحمین» است نمیتواند از خواست هیچ مردمی که از سر اخلاص دعا میکنند بگذرد! پس دعاها مستجاب میشود و اینگونه مرد اول دولت و یاران وفادارش دستکم برای هشت سال در برابر همه اشرار عالم هستی بیمه میشوند!
سال دوم دور نخست علیالعموم همۀ دولتها تلاش میکنند هر طور شده نخستین قطره از شربت خوشرنگ و لعاب «خدمت به مردم» را به پاس امتنان بیکران از انتخاب و اعتمادشان هر چه بهتر و بیشتر به کام مردم، چه آنها که به ایشان رأی اعتماد دادهاند و چه آنها که ندادهاند، بچکانند. این قطره به لحاظ راهبردی برای دولتها بسیار معجزهگر است چه توأمان هم دیروز و هم امروز و هم فردایشان را برایشان میسازد. از این جهت سال دوم هر دولتی مهمترین سال از هشت سالش است. آنها در این سال با نخستین نقد دادن نسیههای دیروزشان (شعارهای انتخاباتی) هم نشان افتخار وفای به عهد را به گردن خود میآویزند هم از این طریق به نسیه خریدن نقدهای فردای مردم (رأی برای دور دومشان) هم موفق میشوند! از خواص اعجابانگیز این قطره هست که فیالحال مردم را تا رسیدن قطرۀ دوم که معمولاً تا نزدیکترین فاصله به انتخابات دور دوم به تعویق میافتد در برابر هر گونه باکتری رویترشی و رویگردانی از دولت واکسینه میسازد!
هیچ دولت دور اولی از انتخاباتی که ایعجب هنوز نشئه پیروزی دور نخست از سر نپریده زود از راه میرسد خوشش نمیآید اما چه کند که لاجرم باید از همان سال دوم و سوم دیگر به فکرش باشد تا بتواند ذوق و شوق احساس وظیفه و خدمت بیدریغ به مردم را ادامه داده و رسماً این مهمتر از نان شب را به سرانجامی برساند! پس ترجیح میدهد آن قطرۀ دوم را درست مقارن ایام انتخابات به کام مردم بچشاند تا مردم از حال و هوا و روحیۀ لازم برای انتخابات و انتخاب اصلح برخوردار باشند! معمولاً اینگونه هم میشود و به لطف خدا و یاری مردم قدرشناس عمر دولتها به دور دوم هم قد میدهد! دور دوم که شروع میشود بتدریج روی دوم (روی واقعی) دولتها علنی میشود و رویهای جدید با محوریت دولت و دولتمرد جای رویه مردمی دور نخست را میگیرد. مردم دو قطرهای که باید میگرفتند را گرفتهاند و حالا دیگر دولت مستقر خود را وامدار مردم نمیداند بلکه برعکس این وظیفۀ مردم است که مدام احساس وظیفه کنند و دولت منتخب خود را با هرچه کمخواهی بیشتر و پرداخت عوارض چند برابر در ادارۀ مملکت یاری کنند!
سال اول دور دوم مردم هنوز به هوای دو قطرۀ دریافتی در دور اول، همچنان از دولت منتخب حمایت میکنند. سال دوم باورشان نمیشود که عملکرد دولت وارونه شده است و حالا دور دور دولتمرد است و جامعه در خدمت جان گرفتن هر چه بیشتر کاروبار دولتمردان! سال سوم مردم از حجم فشارهای وارده از یکسو و بدعهدی و خلاف شعار پیشروی دولت از سوی دیگر در حالت کما فرو میروند. تمامی سال چهارم هم که تمام توان مردم به اظهار ضعف و زمزمه نارضایتی از هر چه که هست سر میشود! مدعیان دولت بعدی این زمزمهها را میشنوند. هر مدعی که بتواند از این زمزمهها بهترین شعر و شعار را بسازد قطعاً فاتح انتخابات میشود و دور اول و دوم دولت جدید بیکم و کاست مثال دور دولت قبل آغاز میشود! آیا اینجا نیازی هست که بگویم چرا شعار هیچ دولت جدید شبیه شعار دولت قبل نیست؟
در هر حال این شرح مختصری از کم و کیف تعامل میان ما ملت و دولتهای ماست! با این نوع تعامل آیا طبیعی نیست که روزبروز بر مسائل جامعویمان افزوده شود؟ با دریافت دو قطره در دور اول و بالاآوردن آن در دور دوم آیا انتظاری جز این باید داشت که حال و روز مردمان ما هیچ به خیر و خوشی نگراید؟! ...
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
ابد و یک روز (3)
به سعید روستایی
حسین شیران
ارباب نقد- استاد «مسعود فراستی»، در حق فیلم «ابد» گفتهاند (تفکیکها و تأکیدها از جانب من است):
1- «ابد و یک روز» "بدترین و خطرناکترین" فیلم جشنواره فجر بود؛
2- این فیلم از نظر "هنری" هیچ جایگاهی ندارد، چرا که "سیاهی" در آن موج میزند؛
3- از نظر و نگاه "سیاسی" فیلم قابل توجهی است؛
4- در برابر چنین آثاری باید "نقد هنری و فرهنگی و تند" داشت، نه این که "شعار سیاسی" داد؛
5- "نقد درست" را باید از تصویری که فیلم از "جامعۀ ایران" در دنیای غرب میسازد دریافت کرد؛
6- اگر این فیلم به "جشنوارههای خارجی" راه یابد قطعاً "جوایزی" را دریافت خواهد کرد؛
7- نگاه "سیاهنمایی و وطنفروشی" در آن بهوفور دیده میشود؛
8- دنیای "غرب" به فیلمهای ما نگاه هنری ندارد؛
8- در جشنواره امسال فیلمی که به عنوان فیلم ملی جایزه گرفت "ضدملی" بود؛
9- این فیلم در ذات خود "وطنفروشی و تباهی" دارد؛
10- "هیئت داوران" مبهوت یک "اثر قلابی پایین شهری" شدند؛ و ... (به نقل از سوره سینما)."
اولاً که خدا را هزار مرتبه شکر، هیئت داوران هیچ همچو ایشان نیندیشیدهاند و به حق، مزد «ابد» و «درک صحیح» نهفته در آن را کف دست شما و سایر دستاندرکاران فیلم بویژه بازیگران توانمندش گذاشتهاند و بعد، مهمتر از آن اینکه شکر خدا ایشان در این میانه و میدان چندان سمت و مسئولیتی نداشتهاند و ندارند وگرنه با این طرز تفکر خطرناکی که در خود میپرورند آن تعداد اندکی که گفتیم «آبرودار» این حوزه هستند را هم به تیغ تیز "کجاندیشی" و "وارونهبینی"شان قلعوقمع میکردند و به یکباره برهوتی از بیبهرگی و بیخاصیتی را نصیب هنر و هنرمند این مملکت میساختند!
البته من اینجا پیش از آنکه به ادامۀ بحث بپردازم لازم میدانم نکتهای را یادآور شوم و آن اینکه به واقع امر، بنده بالشخصه نه کاری با شخص شخیص ایشان (ارباب نقد) دارم و نه حتی کاری با شخص شما که کارگردان و نویسندۀ این فیلم هستید؛ بحث من اینجا مشخصاً بر سر فیلم «ابد» است که نظر به نوع توجه و موضعگیریاش در برابر مسائل و وقایع جامعوی بسیار "ارزندۀ"اش یافتم و بعد «نقد» و نظر ایشان به این فیلم است که باز نظر به نوع توجه و موضعگیری متفاوتشان در برابر مسائل و وقایع جامعوی بسیار "نابرازندۀ"اش میبینم!
ورود من به این بحث کلاً از منظر «جامعهشناسی» و جزئاً از مجرای «جامعهشناسی هنر و سینما» است، به این معنا که فیلم سینمایی «ابد و یک روز» را به عنوان یک پدیدۀ هنری به لحاظ تأثیر و تأثری که در جامعه داشته و دارد مورد توجه دارم و در این میان اصلاً به ابعاد هنری و سینمایی آن کاری ندارم وقتی که میدانم این یک امر فنی و تخصصی است و من هیچ صلاحیت نظر دادن در خصوص این ابعاد را ندارم. اما اینکه اینجا اینگونه به خود اجازه میدهم در خصوص نقد و نظر یک منتقد سینما در خصوص یک فیلم سینمایی نظر بدهم از این باب است که اتفاقاً ایشان هم به هر دلیل به ابعاد درونی و فنی و تخصصی کار نپرداختهاند و همچون من بیشتر ابعاد و آثار بیرونی آن را هدف گرفتهاند. بندبند نقد فوق را اگر که باز مرور کنید رسماً متضمن این گفتهاش بازخواهید یافت.
اینک اینجا مسأله اینست: براستی چگونه است که یک موضوع واحد از یک منظر واحد دقیق بازنگریسته میشود و دو بازتاب کاملاً متفاوت از آن، و حتی بسی بیش از این، دو بازتاب کاملاً متقابل و متضاد از آن ارائه میگردد؟! یکی آن را «خوب» میبیند یکی «بد»؟! یکی «خیر» یکی شر و «خطر»؟! یکی «سفید» یکی «سیاه»؟! یکی «غیرسیاسی» یکی کاملاً «سیاسی»؟! یکی «ملی» یکی «ضدملی»؟! یکی «وطندوست» یکی «وطنفروش»؟! یکی یک اثر «هنری» یکی یک اثر «قلابی»؟! یکی «بالاشهری» یکی «پایینشهری»؟! ...
اینکه چگونه چنین چیزی اتفاق میافتد را در بخش بعد بخوانید.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: سعید روستایی, جامعه شناسی سینما, ابد و یک روز, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اندر باب اندیشه و آداب همانديشي (1)
📝 حسین شیران
⏺ قطعاً بسیاری از شما دوستان اندیشمند این تابلوی معروف را دیدهاید و نام و نگارگرش را هم میشناسید. آنهایی هم که تا به حال ندیدهاند و نمیشناسند این فرصت مناسبیست برایشان که هم این شاهکار عرصه و عالم هنر را با دقت ببینند و هم اطلاعات مختصری در مورد آن بدست بیاورند.
⏺ نام این اثر "مدرسه یا "مکتب آتن" است The School of Athens و صاحب آن رافائل سانتزیو Raffaello Sanzio نگارگر نامدار عصر رنسانس! در مورد رافائل (بیشتر به اسم کوچک معروف است) همینقدر بدانیم که در سال ۱۴۸۳ در شهر اوربینو Urbino ایتالیا به دنیا آمد و بعدِ 37 سال زندگی در سال ۱۵۲۰ در شهر رم از دنیا رفت. جالب اینکه میگویند او درست در همان روزی چشم بر جهان بست که در آن چشم به جهان گشوده بود (۶ آوریل)!
⏺ زمان خلق این اثر رافائل 27، 28 سال بیشتر نداشت. از قرار، به سفارش پاپ جولیوس دوم Julius II بود که او کار بر روی این اثر را در سال 1509 شروع کرد و بعد از دو سال تلاش در سال 1511 به اتمام رساند. از همان زمان تا حال این نگارۀ 500 در 770 سانتیمتری در تالار امضاء کاخ واتیکان نصب است که البته حالا بیشتر به افتخار او به تالار رافائل معروف است.
⏺ رافائل به پاس این اثر و البته آثار دیگری که در ادامه از خود به جای گذاشت "شاهزاده نقاشان" لقب گرفت. او علیرغم کمسن و سالیاش پیشرفت خوبی در کارها داشت همینطور در قلبها؛ ویل دورانت بزرگ در حق او گفته است "او خوشبختترین و کامیابترین و محبوبترین هنرمند همۀ تاریخ است"!
⏺ در این تابلوی بینظیر و پررمز و راز ما با وضوح یکسان اشخاص متعددی (دقیقا 56 نفر) را مشاهده میکنیم که همه در پهنۀ تصویر پراکندهاند و به هر شکل هر کدام در گوشهای از آن در گیرودار بحث و گفت و شنود و خلاصه فعالیت علمی هستند. به لطف تحلیلها و تشخیصهای بسیاری که از آن زمان (قرن 16) تا حال که در قرن 21 به سر میبریم صورت گرفته ما حالا اغلب افراد حاضر در صحن تابلو را میشناسیم:
⏺ از افلاطون و ارسطو بگیرید که درست در میانه تصویر بر روی سکو ایستادهاند و سرگرم مباحثهاند [P1] تا سقراط که در سمت چپ، پشت به آنها به یاری انگشتانش مطلبی را برای اسکندر کبیر توضیح میدهد [P2] تا دیوژن که آرام و بیخیال در میانۀ تصویر مقابل پای افلاطون و ارسطو بر روی پلهها ولو شده است [P3] تا اپیکور که بر روی نیمستون سمت چپ، کتابی به روی خود گشوده است! [P4]
مکتب آتن - P1
مکتب آتن - P2
مکتب آتن - P3
مکتب آتن - P4
⏺ و باز از اقلیدس بگیرید که در کنارۀ راست، بر روی لوحی خم شده یک طرحی هندسی ترسیم میکند [P5] و بطلمیوس که در کنار او پشت به ما کرهای در دست چپ گرفته تا زرتشت پیامبر گرانقدر ما که با لباس سفید در مقابل او ایستاده و کرهای بزرگتر از مال او هم در دست گرفته [P6] و حتی خود رافائل که میان پاهای سقراط و اسکندر او هم با لباس سفید برای همیشه به بیننده نظاره کرده است! [P7]
مکتب آتن - P5
مکتب آتن - P6
مکتب آتن - P7
⏺ البته اینها که گفتم تشخیص و تمییز غالب است و بحث بر سر چیستی و کیستی و کیفیت حضور افراد و اجزاء و عناصر متعددی که در سراسر متن این شاهکار بیبدیل پراکندهاند شاید تا ابد ادامه داشته باشد کما اینکه هنوز برخی از آنها ناشناخته ماندهاند. اما در خود این تابلو چندین تابلو و تندیس پررمز و راز هم به تصویر کشیده شدهاند که شما در امتداد پایینی تصویر (نزدیکترین نقطه به خود) آنها را ملاحظه میفرمایید.
⏺ غیر از تابلوی بزرگ سمت چپ تصویر که به هر دلیل تیره گشته است [P8] و در تمام تصاویر منتشر شده اینگونه است(؟) چهار تابلوی پرنقش به چشم میخورند با یک تابلوی خالی کوچک در وسط بر دوش یک الهه(؟) که من هرچه زوم میکنم و زور میزنم چیزی در آن نمیبینم! [P9] چه میدانم شاید رافائل پر کردن آن را به آیندگان واگذاشته است تا آنها هم نقشی در این تابلوی پررمز و راز داشته باشند!
مکتب آتن - P8
مکتب آتن - P9
⏺ اما به نظر شما هدف از طرح این مقدمه پیرامون تابلوی مکتب آتن در آغاز بحث هماندیشی چه می تواند باشد؟ در بخش بعد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مکتب آتن, آیین هم اندیشی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]