جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش هفتم

حسین شیران

 

     «قاره‌های آگاهی» ما انسان‌ها پر از ساز‌ه‌های خرد و کلانی هستند که هر کدام در طول سالیان دراز به شکل و شمایلی مختلف پدید آمده‌اند و به شکل و شمایلی مختلف هم، پهنة پهناور این قاره‌ها را پرکرده‌اند! در زندگی اجتماعی ما انسان‌ها این سازه‌ها از اهمیتی حیاتی برخوردارند تا بدان حد که اگر بگوییم جریان زندگی اجتماعی، چه از نقطه‌نظر جمعی و چه از نقطه‌نظر فردی، جز به یاری این سازه‌ها ممکن و میسر نمی‌گردد پربی‌راه نگفته‌ایم!

 

     لازمة زیستن در هر اجتماع و فراتر از آن هر جامعه‌ای، فراگرفتن یک سری آموزه‌هایی‌ست که ما در «جامعه شناسی» از آنها تحت عنوان «حقایق جامعوی» (Societal Truths) یاد می‌کنیم؛ منظور از «حقایق جامعویِ» هر جامعه‌ای، راستی‌ها و درستی‌های مورد قبول آن جامعه است که عموماً هم در دو دسته درنظرگرفته می‌شوند: الف- هنجارهای جامعوی (Societal Norms) و ب- ارزش‌های جامعوی (Societal Values)؛ هنجارهای جامعوی هم خود به سه دسته تقسیم می‌شوند: الف- آداب و رسوم (Folkways) ب- عرف (Mores) و ۳- قوانین (Laws).

 

     این سه دسته هنجارها در کنار ارزش‌ها (در مجموع حقایق جامعوی) همه آموختنی هستند و هر جامعه‌ای به حکم اینکه سابق بر افرادی که در آن متولد می‌شوند وجود دارد برای حفظ نظم و انضباط و انسجام خود در مرحلة اول تمام تلاش خود را صرف این می‌دارد که از همان آغاز بنحو احسن همة‌ این آموزه‌ها (حقایق جامعوی: راستی‌ها و درستی‌های مورد قبول جامعه) را در قالب سازه‌های خرد و کلانی که گفتیم در ذهن اعضایش «نهادینه» سازد تا به این ترتیب از این «موهبت» برخوردار گردد که آنها را برای مدت‌های مدید و گاه «برای همیشه» (بخصوص در جوامع سنتی) تحت اختیار و کنترل خود در‌آورد.

 

     این مهم، خود همانطور که مستحضرید طی فرآیند «یادگیری اجتماعی» صورت می‌پذیرد که نظر به نوع نگاهی که اکنون به این مسأله داریم بهتر است بگوییم «یاددهی اجتماعی»؛ طی این فرآیند اگر که بنحو صحیح و اصولی صورت پذیرد، ساختار ذهنی افراد عملاً آن‌گونه که جامعه می‌خواهد آراسته و پیراسته می‌گردد و بعد آنها خواه‌ناخواه، آگاه یا ناآگاه، آن‌گونه که جامعه مدّنظر دارد «پندار» می‌کنند و آنگونه که جامعه انتظار دارد «گفتار» و «کردار» می‌ورزند! و به این ترتیب تقریباً تمام حیات «جامعوی» و «اجتماعی» و حتی «فردی» افراد جامعه عموماً و خصوصاً در چارچوب این سازه‌ها یا آموزه‌ها یا حقایق جامعه (هنجارها و ارزش‌ها) تحت کنترل جامعه درمی‌آید!

 

     این فرآیند بنوعی به «نصب سیستم عامل» یا نوعاً همان «نصب ویندوز» در رایانه می‌ماند (و البته بسی بیش از آن و پیشرفته‌تر از آن)! همان‌طور که شما با نصب ویندوز در رایانة‌تان، خواه‌ناخواه، تمام فعالیت‌های آن را تنها و تنها تحت این سیستم و بسی برنامه‌های سازگار با آن درمی‌آورید جامعه هم طی فرآیند «یاددهی اجتماعی» یک چنین کاری را با اذهان اعضای خود انجام می‌دهد! ...

 

     در هر حال کم و بیش به این قرار است که «سازه‌های ذهنی» ما تحت شرایط متفاوت در زندگی اجتماعی به اشکال مختلف در بستر ذهن ما شکل می‌گیرند و بسته به نوع و مقرّ و موقعیت‌شان در صفحات مختلف ذهن‌مان متفرق و متمرکز می‌شوند و بتدریج «قاره‌های آگاهی» ما را تشکیل می‌دهند! اما آیا هر آنچه بدین‌طریق در ساحت اذهان ما تلنبار می‌شود همه ساز و سالم و صادق‌اند و برخوردار از حقیقت و حقانیت و یا اینکه ...؟

 

پایان بخش هفتم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, جامعه شناسی دین, جنگهای صلیبی

[ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش ششم

حسین شیران

 

     ویرانی همیشه «مایة ‌نابودی» نیست بلکه گاهی خود «مایة آبادانی» است! برای آباد ساختن گاهی ناگزیر باید ویران ساخت! این را کم و بیش همه می‌دانیم اما «انسان حقیقت‌جو» انگار که بهتر از ما می‌داند- «می‌داند» که چه عرض کنم، به آن «ایمان» دارد و خود در سایة ‌این ایمان است که ناآسوده از تگ توفان، به اشتیاق، تن به تخریب «ذهن‌لرزه»های بی‌امان می‌سپرد!

 

     او خوب می‌داند که وقوع پی‌درپی این «ذهن‌لرزه»ها، ذهن و روانش را خیلی زود با حجم سنگینی از خرابی‌ها روبرو خواهد ساخت و این خود، خواه‌ناخواه، «عمری خرابْ در خرابه زیستن» را نصیبش خواهد ساخت! ... با این وجود او هیچ ترسی از این تبعات به خود راه نمی‌دهد چرا که یقین دارد در پشت ابرهای تیره در شب تار این خرابی‌ها لاجرم «خورشید خیر»ی پنهان است که گرچه طلوعش تا به وقت سپری گشتن این تیرگی‌ها به تعویق خواهد افتاد اما زانپس، تا که برآید، گرما و روشنایی تابش بی‌وقفة آن، مایة آرامش و آبادانی عالمی را بی‌دریغ به دامانش خواهد ریخت!

 

     درک این معنی خود از توفیقات «انسان حقیقت‌جو»ست چه به پشتوانة این درک صحیح است که گام‌ به گام امکان پیش‌رفت در راهی که سراسر آمیخته با خوف و خطر است برایش مهیا می‌گردد! من و شما هم اگر که ایمان داشته باشیم آنسوی آنچه که شرّ می‌انگاریم خیری کلان در کار است هر طور که هست ناگواری‌های عبور از آن را به خود گوارا خواهیم ساخت تا شاید به آن خیر کلان دست یابیم! در هر حال مطلوب بی‌مانع، فطیر بی‌مایه است! این «بازی‌های رایانه‌ای»، به باور من، هر خصلت بدی هم که داشته باشند لااقل واجد یک خصلت خوبند و آن اینکه خیلی ماهرانه و حاکمانه میان «طالب و مطلوب»، «موانع» متعدد و متنوع می‌چینند و به این قرار همیشه و در هر حال، رسیدن به «مطلوب» را منوط به عبور از این «موانع» متعدد و متنوع می‌سازند! خوانندگان فن‌آگاه خودآگاهند که «لذت و زیبایی» یک بازی رایانه‌ای اصولا و اساسا به این تعدد و تنوع موانع بستگی دارد و خود همین است که «ارزش و اعتبار» یک بازی را تعیین و تخصیص می‌دارد!

 

     حال چقدر خوب می‌بود اگر که این آگاهی و این پذیرش «هم‌بودگی مانع و مطلوب» و این تلاش و تکاپوی عبور از موانع برای رسیدن به مطلوب، به همین شکل و همین مقدار که در دنیای مجازی مطرح است (و نه حالا بیش از آن) به دنیا و زندگی واقعی انسان‌ها هم تسرّی پیدا می‌کرد آنوقت شاید حال همه، چیزی شبیه حال «انسان حقیقت‌جو» (تیپ ایده‌آل بحث ما) می‌گشت- همو که وجود موانع متعدد و متنوع در راه رسیدن به مطلوب را نه مایة نومیدی که بسی مایة امید می‌انگارد چرا که یقین می‌دارد درست در همان حال که توفان‌ها و زلزله‌ها سرمستانه از او عبور می‌کنند او نیز سرسختانه از آنها عبور می‌کند و خود همین است که تحمل دشواری‌های گذار از آنها بر او ممکن و میسر می‌گردد!

 

پایان بخش ششم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, جامعه شناسی دین, جنگهای صلیبی

[ پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش پنجم

حسین شیران

 

     و بعد، «انسان حقیقت‌جو» خوب می‌داند که خیزش «پرسش‌های توفان‌زا» هیچ پایان کارش نیست بلکه خود پیش‌درآمدیست بر وقوع حوادث بعدی که البته یک‌به‌یک باید رخ دهند تا مواهب موعود در مراتب موجودشان آرام آرام رخ بنمایند! از جملة این حوادث که از قضا مهمترین و کارسازترین آنها هم هست «ذهن‌لرزه»های پی‌در‌پی‌ایست که در نتیجة تجربة ممتد و ‌مستقیم توفان و توفانی‌شدن‌ها سرانجام در «قاره‌های آگاهی» انسان به وقوع می‌پیوندد! همچون خیزش توفان‌ها، «انسان حقیقت‌جو» را از وقوع این «ذهن‌لرزه»‌ها هم هیچ باکی نیست! چرا که او خواه‌ناخواه با تجربة «کارکرد مثبت» توفان‌ها، کارکردی نظیر آن را از وقوع «ذهن‌لرزه‌»ها هم انتظار می‌کشد! او خوب می‌داند که اگر قرار است تغییر و تحولی در کار باشد مشخصاً این «ذهن‌لرزه»‌ها اسباب و اساس بی‌بدیل آن خواهند بود! هم از این‌روست که با پایداری در مرحلۀ «پرسش‌های توفان‌زا» و تحمل تبعات گوناگون آن، با اشتیاقی دوچندان، پای در مرحلة وقوع «ذهن‌لرزه»ها می‌نهد و به این قرار هرچه بیش‌تر در راهی که خود می‌داند لحظه‌به‌لحظه‌اش آمیخته با خوف و خطر است پیش‌تر و پیش‌تر می‌رود!

 

     واقع‌تر اگر بگویم، در قاموس «انسان حقیقت‌جو»، تمدید عمر آدمی روزبه‌روز و حتی لحظه‌به‌لحظه‌اش، فقط از باب همین «پیش‌رفت» است! در این قاموس، «پس‌رفت» که هیچ- خود حسابش معلوم است، حتی «درجازدن»‌ هم به نوعی «اسراف عمر» تلقی می‌شود! و خود با درک این معنی‌ست که «انسان حقیقت‌جو» تنها راه پیش روی خود را «راه پیش‌رفت» می‌داند و جز این، هر طیّ طریقی را بلاتردید «حیف عمر» می‌انگارد! اما «پیش‌رفت» در راه «حقیقت‌جویی»- که گفتیم عین «ماجراجویی»ست، نه فقط بی‌هراس و بی‌هزینه نیست بلکه حتی هراس و هزینه‌اش ‌بسی بیش از «پیش‌رفت» در هر راه دیگریست! پیش از عزم جزم بر پویش این راه، «انسان حقیقت‌جو» بخوبی از این نکته آگاه است و از این رو در تمام طول مسیر، هم «منتظر حادثه» هم «فکر خطر» است؛ با این‌حال در هیچ مرحلة دیگری به اندازة مرحلة «ذهن‌لرزه‌»های پی‌درپی تجربه و تحمل این هراس و هزینه دشوار و ناگوار نمی‌افتد!

 

     «ذهن‌لرزه» مایة ویرانی‌ست و این هیچ چیز خوبی نیست! کیست که از فروریختن و ویران‌گشتن راضی و خرسند باشد؟ «انسان حقیقت‌جو» هم از این قاعده مستثنی نیست! او هم انسان است و بالطبع از درهم‌شکستن‌ها و باخاک‌یکسان‌شدن‌های سازه‌های ساحت ذهنش که عمری صرف بپاداشتن‌شان داشته، سنگین و غمگین می‌شود! با این وجود، او هیچ به پاپس‌کشیدن نمی‌اندیشد و با ویرانه پیش‌رفتن را به پس‌افتادن و درجازدن در ناکجاآبادها ترجیح می‌دهد!

 

پایان بخش پنجم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی دین, جنگهای صلیبی

[ شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش چهارم

حسین شیران

 

     «جنگهای صلیبی» بهترین و در عین حال بدترین نمونة جنگ «اخیار با اخیار» است! جنگ «اخیار با اخیار» که می‌گویم در این مورد بخصوص یعنی جنگ میان مؤمنان و پیروان دو دین اسلام و مسیحیت! یعنی جنگ میان مؤمنان و پیروان دو دین توحیدی! یعنی جنگ میان مؤمنان و پیروان دو دین ابراهیمی! یعنی جنگ میان مؤمنان و پیروان دو دین دو دوست، دو برادر، دو همخون و دو همخوان- عیسی روح‌الله و محمد رسول‌الله! ... به باور من، همواره باید که این سیل اوصاف را- و بسی بیش از این‌‌ها را، در هر کجا که صحبت «جنگهای صلیبی» در میان است به‌جایْ یا دستکم پابه‌پای این عنوان نارسایی که مطرح است جاری ساخت چرا که حقیر معتقدم درک بهتر این ماوقع، به درک تک‌تک این اوصاف بستگی دارد! کافیست هر آن انسان ‌اندیشمندی یکی دوبار این صف اوصاف را موشکافانه در ذهن خود سان بیند آنگاه بسیار به دور خواهد بود اگر که عرصة آرام ذهنش را، دیر یا زود، در گیرودار خیزش «پرسش‌های ‌توفان‌زا» مغشوش نیابد!

 

     البته که انسان حقیقت‌جو را هیچ باکی از خیزش این توفان‌ها‌‌ نیست و نباید هم باشد، چه او خوب می‌داند «حقیقت‌جویی عین ماجراجویی‌ست» و هیچ شایستة ماجراجو نیست خوف توفان داشتن، بخصوص آنجا که خود از پیش می‌داند در راهی که خود به میل خود در آن پانهاده است خیزش توفان‌های سهمگین امری بسیار طبیعی‌ست! وانگهی او خوب واقف است که توفان هیچ مانع ماجراجویی نیست بلکه برعکس مایة ماجراجویی‌ست و از این نظر بغایت مهم و ضروری!

 

     چگونه ممکن است راه رسیدن به حق و حقیقت ساده و آسان باشد و اساساً چرا باید باشد؟! سهل‌الوصول گشتن یک چیز همان و بی‌ارزش شدنش همان! تمام ارزش و اعتبار و افتخار راهیِ این راه بودن‌ها در همین تن به توفان ‌دادن‌ها و توفانی ‌شدن‌هایش نهفته است و گرنه چه ارزش و اعتباری و افتخاری به رهرو راهی که هیچ تب و تاب و اضطرابی بر آن حاکم نیست! و خود همین است سرّ اینکه راهیان راغب این راه نه فقط هیچ از برابر توفان‌هایش نمی‌گریزند بلکه با کمال میل، خود به استقبال آنها رفته و با اشتیاق، تن به توفندگی‌های بی‌پایانشان می‌سپارند!

 

     با این کار آنها ایمان و آگاهی خود را به این نکته نمایان می‌سازند که توفان‌ها اگرچه همواره از جای برمی‌کَنند اما همیشه از راه به در نمی‌کُنند بلکه گاهگداری هم در کمال خضوع، راهیان را در مسیر صحیح رسیدن به مطلوبشان قرار می‌دهند! این بقول ما جامعه‌شناسان به بهترین شکل بیانگر «کارکرد مثبت» توفان‌هاست!

 

 

پایان بخش چهارم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی دین, جنگهای صلیبی

[ دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش سوم

حسین شیران

 

     اما باز اگر که جنگها یا همان «بی‌مهابا به دنبال شرّ گشتن‌ها» همه محدود به «اشرار عالم» بود چندان حرفی نبود، چه به هر شکل می‌شد چنین «توجیه» داشت که به هر حال «جهان خالی از جنگ نیست چون خالی از اشرار نیست»! اینگونه آن مایة ننگ و تأسفی هم که لاجرم در کار است تا حد زیادی تعدیل و تلطیف می‌گشت و تنها در «اشرار عالم» خلاصه می‌شد! البته این «اشرار» که می‌گویم می‌دانم که می‌دانید بهر حال، خود نسبیتی در این میان جاریست و به حکم این نسبیت، اینگونه نیست که بالذّات گروهی همیشه «اشرار» عالم باشند و گروهی دیگر همیشه «اخیار» آن! لااقل این را همه در هر سطحی از فهم و شعور، خوب می‌دانیم که در هر جنگ و نزاعی، بی‌برو برگرد، هر گروه و هر مبارزی طرف مقابل خود را فارغ از هر چیزی تنها به جرم اینکه در برابر او قد علم کرده و یا حرفی مخالف حرفش زده است «شرور» خوانده و باز می‌خواند!

 

     حال اینکه براستی چه کسانی «اشرار» و چه کسانی «اخیار» هستند را به این سادگی‌ها نمی‌توان تشخیص داد- بخصوص از «موقعیت فرود»؛ برای داوری صحیح در این خصوص بطور قطع باید خود را تا آنجا که امکانش هست تا به «موقعیت فراز» بالا کشید؛ موقعیتی که در بالاترین و والاترین سطح آن، خود «خدا» جای گرفته است و از این رو بالطّبع «داوری نهایی» هم با خود اوست! ... با این وجود، اینجا ما با قدری جانبداری به نفع دین‌داران، اصلاً و اساساً از بدو تاریخ تا به اکنون، تمام دین‌داران عالم را همه «اخیار» فرض می‌کنیم و وجود مبارکشان را هم بسی برای جهان و جهانیان مغتنم می‌شماریم و بعد در مقابل اینها تمام غیردینداران عالم را هم بی‌ردخور در زمرة «‌اشرار عالم» قرار می‌دهیم. با این تعریف و تمهید اگر که عاملان جنگهای تاریخ بشر را همه اشرار دانیم- البته باز با قدری تسامح و این بار هم به نفع دین‌داران، در اینصورت در طول تاریخ علی‌الاصول ما نباید بیش از دو نوع جنگ می‌داشتیم: 1- «جنگ اشرار با اشرار» و 2- «جنگ اشرار با اخیار».

 

     آیا واقعاً چنین بوده است؟ یعنی که جنگهای عالم همه در دو نوع فوق خلاصه گشته است؟ متأسفانه باید گفت که نه! هرگز! با تاریخ که همراه می‌شویم به وسعت آن با نوع سومی از جنگها هم مواجه می‌شویم: جنگهای دینی و مذهبی! یا با استناد به بحث فوق، «جنگ اخیار با اخیار»! اینجاست که ما ناگزیر می‌شویم بپذیریم که در نهایت تأسف تنها این «اشرار عالم» نبوده‌اند که مسبب جنگها و غارتها و خونریزیهای طول تاریخ بشر بوده‌اند، بلکه در واقع امر، به گواهی خود تاریخ، به همان اندازه که پای اشرار در میان بوده و است، به هر شکل، پای اخیار هم در میان بوده و است!

 

     و خود اینجاست که کار تحلیل و تفسیر بر هر محقق بی‌طرفی دشوار می‌گردد، چه علی‌القاعده آنجا که یک پا یا هر دو پای جنگ، «اشرار» است (منظورم دو نوع «اشرار با اشرار» و «اشرار با اخیار» است)‌ در نهایت می‌توان تمام مسئولیت امر را به هر شکل ممکن به پای عامل «اشرار» نوشت و دفتر تحلیل را بست! اما در ارتباط با جنگ «اخیار با اخیار» چطور؟ اینجا که دیگر علی‌الظاهر از «عنصر اشرار» («شاه‌کلید شرح شرارتهای عالم») خبری نیست بطور مشخص باید به کدام عنصر دیگر استناد کرد و واقعه را تحلیل کرد!

 

پایان بخش سوم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی دین, جنگهای صلیبی

[ پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش دوم

حسین شیران

 

     راستش حقیر از وقتی که «معنا و مفهوم حقیقی دین» را (به ظنّ خود البته) دریافته‌ام (در این‌خصوص به وقت خود در جای دگر مبسوط سخن خواهم گفت) همواره در نزد خویش از «جنگهای صلیبی» (و یا کلاً جنگهای دینی و مذهبی) با عنوان «تأسف‌بارترین» و «ننگ‌آمیز‌ترین»ِ جنگهای طول تاریخ بشریت یاد کرده‌ام! البته نظر به حقیقت امر، باید اذعان داشت که هر جنگی به هر شکل و دلیلی که رخ دهد بی‌گمان ننگی است بر پیشانی بشریت! چه هیچ شایستة ابناء بشر نیست که خود را به عنوان تنها موجود «ذی‌عقل و ذی‌شعور» کرة خاکی بلکه کل کائنات، «جانشین خدا» بر روی زمین بداند و به این حکم از همه برتر و سرتر، اما آنچنانکه باید و شاید نتواند «آیین هم‌دوستی و هم‌زیستی» را لااقل در حد یک وجب از خاک خدا بجای آورد و مدام کارش بجایی برسد که تن به جنگها و خونریزیهای بی‌شمار ‌بدهد!

 

     به باور من، بنی‌آدم اگر آدم باشد بخاطر این همه جنگهایی که بلا‌انقطاع در طول تاریخ به راه ‌انداخته است و هنوز هم راه می‌اندازد و بسی بدترش هم راه می‌اندازد، جای آن دارد که هرگز سرش را میان سایر موجودات بالا نگیرد! چه این موجودات با آنکه عقل و شعور ندارند- و هیچ ادعایش را هم ندارند، همواره آنچه از آنها انتظار می‌رود را انجام می‌دهند اما ‌آدمی با اینکه عقل و شعور دارد- کلی ادعایش هم می‌شود، با اینحال علی‌الدوام آنچه از او انتظار نمی‌رود را انجام می‌دهد! و اما تن به جنگ دادن چیست جز بی‌هوده از خیر سایة سبز و سفید صلح و صفا گذشتن و بی‌مهابا خریدار سایة سرخ و سیاه شرّ گشتن! کل کائنات را هم که بگردی سودایی از این بدتر نخواهی یافت که کسی خود به دست خویش خیر و صلاح خود را بگذارد و با اشتیاق شرّ آنچه سزاوارش نیست را به جان بخرد! و خود همین است که جای «تأسف» دارد! بسیار هم جای تأسف دارد!

 

     با این نگاه، به حق، جای آن خواهد بود که «تاریخ بشر» را همه «تاریخ تأسف» دانیم! چه از آغاز تا به انجامش هیچگاه خالی از جنگ نبوده است! و تا بوده چنین بوده است! دل تاریخ پر جنگ و حرفش هم حرف جنگ بوده است؛ حرف جنگ دو برادر، دو قبیله، دو روستا، دو شهر، دو کشور، دو ابرقدرت! ... و نه همواره دو به دو که گاهی هم چند به چند! مگر نه شرح همین واقعه‌ها بوده است که صفحات تاریخ را پر کرده است؟! در اینصورت آیا این خود بمنزلة این نیست که تا بحال جنگ- از هر نوع و در هر سطحش که باشد، خواه‌ناخواه تمام ابعاد زندگی اجتماعی بشر را تحت تأثیر خود قرار داده و تاریخش را هر آنگونه که خود خاسته است ساخته است! و بعد با این حساب آیا واقعاً پربیراه خواهد بود اگر که بگوییم در کل این جنگ بوده است که نیروی محرک تاریخ بشر بوده است؟ بخصوص آنجا که تاریخ خود با تمام طول و تفسیرش مؤید اینست که تا به اینجایش هیچ برگی از آن ورق نخورده است اگر که جنگی رقم نخورده است!!! ...

 

 

 

پایان بخش دوم

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی دین, جنگهای صلیبی

[ دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش اول

حسین شیران

 

     در اثنای بحث‌هایی که در گروه1 با دوستان داشتیم تا آنجا که یادم هست تا بحال چندین بار از «موقعیت فراز» و «موقعیت فرود» سخن گفته‌ام! اکنون در این فرصت از محضر «دوستان هم‌اندیش» اجازه می‌طلبم که قدری بیشتر پیرامون این عنوانی که بکار برده‌ام و می‌برم توضیح دهم!

 

     براستی نمی‌دانم آیا این عنوان را غیر از من حقیر، کسی هم بکار برده و می‌برد یا نه! و اگر که برده و می‌برد بطور مشخص چه معنا و مفهومی از آن ایفاد داشته و می‌دارد! در هر حال، فارغ از این مسأله، من به راه خود می‌روم و در طی این راه در قالب سطوری که در پی خواهم نگاشت تلاشم بر این خواهد بود که هم دلیل خطور این عنوان به ذهنم را با شما باز بگویم و هم، مهمتر از این، معنا و مفهومی که از آن ایفاد می‌دارم را و بعد مهمتر از هر دو، کاربرد و یا بقول «جامعه شناسان»، کارکردی که در حین اندیشیدن از آن می‌توان انتظار داشت را!

 

     حالا دیگر چند سالی می‌شود که این ایده و عنوان به ذهنم خطور کرده و رسماً ملکة بی‌بدیل آن گشته است و دقیق‌تر اگر بگویم کمی بیش از «شش سال» (قبل از آنکه بخواهم در زمستان سال 1388 وبسایت «جامعه شناسی شرقی» را راه بیندازم، چه به این موضوعی که می‌خواهم اینجا اشاره کنم پیش‌تر آنجا در قالب نخستین مطالب وبسایت اشاره داشته‌ام) و درست زمانی که بصورت اتفاقي فیلم تاریخی «پادشاهی بهشت Kingdom of Heaven» اثر «ریدلی اسکات Ridley Scott» را، خلاف روال معمولی که دارم، به نظاره نشستم!

 

     بطور واقع، در اين فيلم صحنه‌اي کم‌نظیر هست که ماندگاری این ایده و عنوان در ذهن من، خودْ یادگاریِ بی‌نظیر تکرار آن یک صحنه است، چه از آن روز تا بحال، بارها و بارها آن یک صحنه در تالار حقیر ذهن من اکران شده است و باز می‌شود و در این مدت، بجرأت می‌گویم که هیچ فکر و اندیشه‌ای ‌در آن جریان نداشته است مگر اینکه تأثیر ادراک بی‌وقفة این اکران را در خود به عیان یافته باشد! اگر که بتوانم این یک صحنه را از متن این فیلم که بعدها به زحمت برای دوباره دیدنش بدست آوردم سوا کنم قول می‌دهم که از همین‌جا2 برای شما بزرگواران به نمایش بگذارم- البته جسارت نشود، اگر که تا حالا ملاحظه نفرموده باشید!

 

     موضوع این فيلم «جنگهاي صليبي» است؛ جنگهایی که در اواخر قرن یازده میان مسلمانان و مسیحیان درگرفت و در کمال تأسف، قریب به دویست سال- از 1096 الی 1291 میلادی برابر با 490 الی 690 هجري، طول کشید و در این دورة بس طولانی، هزاران هزار از سپاهیان هر دو طرف را- و بگذار بهتر بگویم هزاران هزار از پیروان هر دو دین را، به بدترین شکل ممکن بدست یکدیگر از میان برداشت! و جالب اینکه هر دو سو، با ایمان و امید مشترک و مشابهی بدست هم از بین رفتند، چه قطع یقین در هر دو سو باورشان داشته بودند که اگر در طی این جنگها بمیرند هیچ زیانی نیست، بطور قطع «پادشاهی بهشت» با آنها خواهد بود! روی دیگر این سکه یعنی سرنوشت طرف مقابل هم، شتر بر بام، بر هر دو طرف معلوم بود: از سران سپاه مقابل بگیر تا آش‌خورترین سربازشان همه بی‌تردید بمحض مرگ به «درک» واصل می‌شوند و به جرم عنادی که با «سپاه حق» می‌ورزند تا دار دنیا هست «جاوید جهنم» خواهند بود!!! ...

 

     جای تأمل‌برانگیز این داستان اینکه آنها که این وعده را می‌دادند همه از جانب «خدا» می‌دادند و هیچ کس از هر دو سو نمی‌پرسید که چگونه چنین چیزی ممکن است! و جای تأسف‌بارش اینکه هیچ کس از هر دو سو از آنها نمی‌پرسید اگر که زنده بمانند چطور؟ آیا اجازه خواهند یافت، شده قدر یک روز و یا حتی یک ساعت به قدر «پادشاهی بهشت» به «پادشاهی اورشلیم» هم بیندیشند؟! ...

 

پایان بخش اول

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
 

 پانوشت‌ها:

1. گروه تلگرام «جامعه شناسان‌شرق».

2. منظور گروه تلگرام است.


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, پادشاهی بهشت, جنگهای صلیبی

[ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

نبرد خدايان The Battle Of Gods

حسین شیران

 

     چند سال پيش بصورت اتفاقي فيلم Kingdom of Heaven اثر Ridley Scott را ديدم. صحنه اي در اين فيلم هست که تا به امروز هزاران بار در ذهن من تکرار شده است و حقيقتاً تمام افکار و انديشه هاي مرا سخت تحت تأثير خود قرار داده است. موضوع اين فيلم جنگهاي صليبي است؛ همانطور که مي دانيد اين جنگها به مدت دويست سال (690 - 490 هجري/1291- 1096 م) ميان مسلمانان و مسيحيان جريان داشت و در اين دوره ي طولاني هزاران هزار مسيحي و مسلمان را بيهوده بکام مرگ فرستاد!


     ماجراي فيلم بر مي گردد به سال 583 هجري که سردار نامدار مسلمانان "صلاح الدين ايوبي" بعد از فتح و فتوحات پراکنده بالاخره سپاه قدرتمند خود را تا به اورشليم کشاند تا اين شهر را به تقاص سال 493 هجري که در آغاز جنگهاي صليبي به دست صليبيان سقوط کرده و قتل و کشتار فجيعي از مسلمانان را بخود ديده بود باز پس گيرد و همان بلا را بر سر مسيحيان آورد که آنها بر سر مسلمانان آورده بودند!. درون اورشليم جمعيت انبوه مسيحيان که از اطراف و اکناف به آنجا پناه آورده بودند به رهبري "کنت باليان" تدابيري انديشيده بودند و سرسختانه مقاومت مي کردند بطوريکه تسخير شهر چندين روز طول کشيد اما سرانجام کار را همه مي دانيد؛ صليبيان بالاخره تسليم شدند و اورشليم پس از 90 سال بدست مسلمانان افتاد و نيز مي دانيد که شرايطي پيش آمد که صلاح الدين نيز از انتقام صرفنظر کرد و مسيحيان را با عفو عمومي مواجه کرد و در ازاي دريافت فديه ي ناچيزي اجازه داد از شهر خارج شوند.


     اما سخن من بر سر چگونگي اين زاييده ي دراز اذهان سياه و دستان گناه نيست؛ تمام سخن من در رابطه با آن صحنه از فيلم است که طبعاً زاييده ي انديشه ي روشن کارگردان نامدارش که خودش مسيحي است مي باشد و نه تاريخ! آنجا که بخشي از ديوار قلعه ي اورشليم سقوط کرده است و جنگ سخت و تمام عياري بر سر خرابه هاي آن درگرفته است! دوربين پس از به تصوير کشيدن لحظاتي از جنگ تن به تن، دو نفر- يکي مسيحي و يکي مسلمان، را نشان مي دهد که بر خاک و خون هم غلطيده اند و با دستان خونين چشمان همديگر را در مي آورند! سپس دوربين از موقعيت مجاور به حرکت در مي آيد و آرام آرام بيننده را با خود بالا و بالاتر مي برد! و از آن بالا انبوهي از انسانها را نشان مي دهد که بر خرابه ي شهر سخت در هم رفته اند و بخاطر دين و خدا و پيام آورش!!! بر قتل و کشتار هم پيشي مي گيرند! شهري مقدس! که يکي آرامگاه پيام آورش را در آن مي داند و مي رزمد و ديگري معراجگاه پيام آورش را در آن مي بيند و مي خواهد! جاي شکر دارد که هنوز از آن ديگري خبري نبود و الا خدا مي داند چه فاجعه اي توسط مدعيان دينداري خلق مي شد!


     آري! سخن من همين جاست! ايکاش همه مي توانستند آن صحنه را ببينند و از چشم آن دوربينِ اوج گرفته از آنطرف و اينطرف، پايين را نظاره کنند و هميشه آن موقعيت را براي خود حفظ کنند و از آن موقعيت به همه چيز بنگرند و بينديشند! موقعيتي که خدا بسيار بالاتر و والاتر از آن هميشه بندگانش را به نظاره ايستاده است و بدرستي مي داند و مي بيند که اين معرکه ها و اين همهمه ها از بهر چه چيز است! براستي چرا؟ ذهن من هنوز از هجمه هاي خطور اين سوال رهايي نيافته است! چرا بايد پيروان دو دين بزرگ الهي اينچنين سالهاي دراز بجان هم بيفتند و آن فاجعه هاي هولناک بشري را بيافرينند؟! دو قرن جنگ و غارت و خونريزي؟! جنگي که آغازگرانش نياکان باشند و پايان دهندگانش نوادگان؟! جنگي ميان دو دين بزرگ الهي و توحيدي و نه انساني و غير الهي؟! يعني جنگ بر سر خداست؟! يا دين خدا؟! يا پيامبر خدا؟! و يا بهشت؟! آنچنانکه از نام فيلم بر مي آيد!
 

     براستي چطور مي شود هر دو طرف بخاطر اينها بجنگند و آن ديگري را کافر و دشمن خود بدانند؟! حقيقت اينست که نمي شود و نبايد چنين تقابل اديان و مذاهب و پيروانشان آنهم بدين شدت و حدت رخ دهد اما واقعيت چيز ديگريست! حال مبتني بر واقعيات که همه مي دانيم و تاريخ گواه آنست، اين سوال مطرح است که در اين ميان اينهمه ماجرا تقصير که مي تواند باشد؟ بندگان ؟ اديان؟ پيامبران؟ خدا يا خدايان؟ يا که و چه؟ اينکه مي گويم خدايان، چون اگر پاي تبرئه و تطهير بندگان پيش آيد ناچار بايد به وجود بيش از يک خدا قائل شويم! خداياني دو بهم زن و آشوب طلب و خونخواه و خونريز که ديگر نشايد که خدايش ناميد! شبيه خدايان يوناني! نظر شما هم انديشان چيست؟ تقصير که مي تواند باشد؟

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, صلاح الدین ایوبی, جنگهای صلیبی

[ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]