
.
(مشاهده فیلم)
.
🌓 دوران دبیرستان یک معلم زیست داشتیم- اگرکه زنده است خدایا بسلامت دارش وگرنه روحاش غریق رحمت باد- که هر از گاهی بهر مناسبتی که خودش تشخیص میداد هر دو دستش را بالا میبرد و با صدای بلند ایکاش ایکاش ایکاش میگفت تا بدوا توجه همه را بخود جلب کند و بعد هر بار نامی از حیوانی میبرد و آرزو میکرد آن حیوان میبود! و بعد قدری منتظر میماند تا خندههای نابخردانهٔ ما تمام شود سپس با تأنی خاصی از خصیصهٔ خوب آن حیوان میگفت تا به گمان خویش اینگونه ما را در فرآیند انسان شدن متوجه کجیها و کمیها و کاستیهامان سازد! اما او که میرفت ما ابلهانه ادایش را در میآوردیم و کلی ایکاش ایکاش میکردیم و سیر میخندیدیم! آه که چه زود درسهای نگرفته دردهایی میشوند و سفت و سخت گریبانمان را میگیرند! حکایت این گاو را که دیدم یاد آن آموزگار بزرگ افتادم و آن درسهای بینظیرش! و نیز آن خندههای نابجایی که بیجهت آن روزها مصرفش کردیم و چیزی برای امروزمان نماند! مرا ببخش آموزگار بزرگوارم، بگذار اینجای کار این بار با گریه درسی از آن ایکاشهایت را پس بدهم: ایکاش ایکاش ایکاش من این گاو بودم که بیش از دو بار فریب نمیخورد!😔
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی فریب, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
⏺ ما درگیر جزئیاتایم و غرق در آن زندگی میکنیم اما ضرورتا باید باشند کسانی که به فکر کلیات حاکم بر جزئیات زندگیاند؛ همیشه فکر بهتری وجود دارد برای آنها که میاندیشند.
.
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و چهارم
✍️ حسین شیران
.
پیشتر گفتیم بدوا بنا به احساسات و ادراکات و استنباطات متفاوت در زمینه و زمان متفاوت بنیبشر را گریزی از پیدایش و تکثر ایدئولوژیها یا همان عقاید معطوف به عمل نیست؛ مادام هم که تکثر ایدئولوژی حاکم است جامعه و جهان را هیچ گریزی از تضاد و تنش ناشی از تنافر و تقابل آنها نیست. حالیا بعد هزاران هزار سال زیست اجتماعی و هزاران هزار جنگ و جدال و قتل و غارت، تازهتازه بشر به این نتیجه رسیده وقتی تاریخا و تحقیقا هیچ عقیدهورزی از موضع خود کوتاه نمیآید بلکه حاضر است در راه عقیدهاش بکشد یا کشته شود- و اساسا هیچ تهدیدی بدتر و بالاتر از این برای جامعه و جهان نیست، پس بگذار همه برحق ولیکن همه باهم باشند.
.
این همان پلورالیسم است، یعنی پذیرش مصلحتآمیز تکسر و تکثر (شکستن و زیاده گشتن) حقیقت، یعنی به صلح و سازش فراخواندن تنوعات و تکثرات موجود؛ ارزش و اهمیت پلورالیسم یک، در همین دعوت به صلح و سازش، و به این سبب، دو، حفظ گونههای ایدئولوژی بویژه گونههای ضعیف و غیرحاکم است. با اینحال موفقیت پلورالیسم در این ارتباط همواره نسبی بوده و است و همچون هر چیز دیگری با وجود اشاعهی جهانی جاهایی مورد عنایت قرار گرفته و توفیقاتی کسب کرده و در جاهایی دیگر هیچ محلی از اعراب نیافته و هیچ کاری از پیش نبرده است و از این جهت صلح و سازش در سطح جهان همچنان امری دستنیافتنی برای بشر باقیمانده است!
.
واقعیت اینست که رویکرد پلورالیسم در برابر تکثر ایدئولوژیها نه رادیکال بلکه پالیاتیو است یعنی بدوا به تخفیف و تسکین آلام ناشی از تنوع و تکثر ایدئولوژیها میکوشد و برنامهی مشخصی برای درمان قطعی آن ندارد و یا نمیخواهد داشته باشد و یا یک چنین چیزی را ممکن و مؤثر نمیداند؛ در هر حال چیزی که مشخص است اینست که پلورالیسم با یک چنین روال و روندی نه فقط از تنوعات موجود نمیکاهد بلکه برعکس با محفوظ داشتن و میدان دادن به رشد و توسعهی ایدئولوژیهای مختلف یکریز بدان میافزاید و به این قرار بازار ایدئولوژیهای ریز و درشت را برای جهانیان داغ داغ میسازد! برای همین میگوییم پلورالیسم نه پایان بلکه پایهای برای آغاز کار است.
.
حال ببینیم این کار که میگوییم چیست و بعهدهی کیست. پیشتر گفتیم مشکل ایدئولوژیها آگاهناآگاه و خواهناخواه آمیخته بودن افهامشان از حقیقت امر با اوهام و اغراض است و پلورالیسم که مصلحتا همه را محق و پذیرششان را مجاز میدارد بواقع بلاتفکیک رواج افهام و اوهام و اغراض همه را باهم مجاز میدارد- البته بشرط آنکه هیچکدام در اندیشهی سلطه بر دیگران نباشند؛ اما این دلیل نمیشود ما فراموش کنیم ایدئولوژیها در عین محق بودن مغرض و منحرف هم هستند؛ بر خردمندان قوم است که به زدودن اوهام و اغراض از ایدئولوژیها و خالصسازی افهامشان برای بازسازی چهرهی واقعی حقیقت موضوعه برای نسلهای بعدی همت گمارند. اما چگونه؟
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
(باقی در بخش بعد)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 آشنایی با ایسمها - بخش سی و نهم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
.
⏺ کالوینگرایی (کالوینیسم) Calvinism
.
مجموعهای از باورها در مسیحیت پروتستان، که از آموزههای «جان کالوین» (متولد ژان کووین، 1564-1509) الهیدان و کشیش فرانسوی قرن شانزدهم سرچشمه میگیرد. کالوینیسم پنج نکتهی اساسی دارد: 1. «فساد کل»، به این معنی که همهی انسانها گناهکار به دنیا میآیند. 2. تقدیر برای «برگزیدگان» است - آنها که از جانب خدا برگزیده شدهاند. 3. کفاره برای گناهکارانی است که باید نجات یابند (طبق آیین کالوینی، مسیح نمرد تا همهی گناهکاران را نجات دهد). 4. «فیض مقاومتناپذیر»، یعنی برگزیدگان نمیتوانند در برابر دعوت خدا مقاومت کنند. و 5. استقامت قدیسان، یعنی کسانی که برای رستگاری انتخاب شدهاند با ثابتقدمی به بهشت خواهند رسید. همانطور که کالوین غمگینانه بیان کرد، خدا «برای بخشی از نژاد بشر بدون هیچگونه شایستگی رستگاری ابدی مقدّر کرد، و برای بخشی دیگر، به مجازات عادلانهی گناهشان، لعنت ابدی».
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی
[ چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
❇️ بیانیهی ۱۵۱ نفر از مصلحان آیا اشارتی از عقلای قوم و بشارتی بر پیدایش هرچند دیرهنگام هستهی پلورالیستیک مردمی در این سرزمین است و یا صرفا فراخوانی از سوی فعالان سیاسی برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات اضطراری پیش رو؟
.
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و سوم
✍️ حسین شیران
.
در بخش پیش سه ویژگی "خردمند بودن" و "طرح و تدبیر دادن" و "در خدمت جامعه بودن" را باهم و در کنار هم تیپ ایدئالی برای عقلای قوم دانستیم؛ حال ببینیم این بیانیه متضمن این سه ویژگی باهم و در کنار هم است یا نه. بدوا ویژگی نخست یعنی خردمندی و خردورزی را بر همهی عزیزان امضاءکنندهی این بیانیه مفروض میداریم و کمابیش همه را از حیث انتفاع از قوهی مُدرکه و ممیزهی عقل جزو نخبگان جامعه میشماریم و تساهلا و تسامحا پندارها و گفتارها و کردارهای عقلانیشان در مواضع و مواقع مختلف را هم گواه این میگیریم تا بعد.
.
به همین منوال ویژگی سوم یعنی در خدمت جامعه یعنی "ملت، دولت و مملکت"- هر سه باهم و در کنار هم و در ارتباط باهم- بودن را هم برایشان مفروض میداریم و این عنوان "پای ایران در میان است" که در صدر بیانیه و "جمعی از دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران" که در ذیل بیانیه آوردهاند را هم باور میکنیم و این اوصاف را برایشان میمون و مبارک میداریم تا هرچه سریعتر به اصل کاری یعنی ویژگی دوم "طرح و تدبیر دادن" برسیم و مشخصا بر این پرسش متمرکز شویم که آیا این بیانیه واجد طرح و تدبیری در بطن و متن خود برای جامعه است یا خیر.
.
در شرح ویژگیهای طرح و تدبیر گفتیم که ضرورتا باید معطوف به مسائل و مشکلات جامعه و متعهد به حل و فصل آنها باشد و در این راستا با کاربست عقل نظری و عقل عملی واجد "رویکرد نظری" و "راهبرد عملی" مشخصی باشد و مهمتر از همه اینکه "متضمن نتیجه" و "پیگیر و پاسخگوی پیامدها" هم باشد. در این بیانیه رویکرد نظری مشهودی که به چشم میخورد "گفتمان وفاق" و "کنشگری مرزی" است که اولی بیشتر از سوی دکتر بیژن عبدالکریمی و دومی مشخصا از سوی دکتر مقصود فراستخواه طرح و تعقیب میشود و هر دو از نظر جامعهشناختی بجای خویش واجد ارزش و اهمیت هستند.
.
و اما راهبرد عملی این بیانیه چیست؟ مصالحهگری میان ملت و حکومت برای "افزایش مشارکت" در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو؛ شاید اگر این بیانیه در زمان دیگری غیر از موسم انتخابات که ناگهان همه مهربان و نگران همه چیز میشوند منتشر میشد اشارت و بشارت دیگری میداشت اما حالیا در این برهه نماد و نمود چیز دیگری جز دعوت به مشارکت نمیتواند باشد، یعنی در کمال تعجب میبینیم که شهد و شیرهی همهی حرفهای قشنگی که در این بیانیه مطرح است در نهایت در کاسهی کوچک "مشارکت در انتخابات" جمع میشود بدیهیست این کاسه را هم مثل همیشه حکومت سرمیکشد، تهتهاش چه برای ملت و مملکت میماند را عزیزان باید پاسخ دهند!
.
در نهایت در اینکه آیا این بیانیه میتواند مصداق طرح و تدبیری از سوی عقلای قوم برای خدمت به جامعه یعنی ملت و دولت و مملکت هر سه باهم و در کنار هم باشد من یکی تردید دارم و از این جهت حضور هستهی مردمی در این سرزمین را همچنان سایهروشن دارم؛ به کارسازی گفتمان وفاق و کنشگری مرزی در این شرایط که ستیزهگری با مردم از سر و روی نظام میبارد هم هیچ خوشبین نیستم. ما به یک "شاهتدبیر" نیاز داریم که جامعه را به مرحلهای بهتر و بالاتر گذار دهد، ماندن در این وضعیت به نفع هیچ کدام نیست- نه ملت، نه مملکت و نه حتی خود نظام. (باقی در بخش بعد)
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
(باقی در بخش بعد)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
❇️ در جستجوی راهی برای رهایی، از هر مسیری که برویم به "عقلای قوم" میرسیم؛ این یعنی هرچه هست در این ایستگاه است و ما بسی بیش از اینها باید در آن درنگ کنیم.
.
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و دوم
✍️ حسین شیران
.
عقلای قوم کیستند؟ عقلای قوم "خداوندان عقل" و خردمندانی هستند که به "طرح و تدبیر" در "خدمت جامعه"اند؛ در حقیقت این سه ویژگی- خداوندان عقل، طرح و تدبیر، خدمت جامعه - باهم و در کنار هم تیپ ایدئال عقلای قوم را برای ما میسازند و بی هر کدام کلا موضوع منتفی و چیزی به اسم عقلای قوم از درجهی هستی و یا اعتبار ساقط است؛ خداوند عقل باشی و طرح و تدبیری نداشته باشی، طرح و تدبیر داشته باشی و خداوند عقل نباشی، هر دو باشی اما در خدمت جامعه نباشی، در خدمت جامعه باشی اما نه خردمند باشی و نه طرح و تدبیر داشته باشی، هیچ کدام از این حالات شایستگی و بایستگی اطلاق عنوان عقلای قوم را ندارند. نظر به ارزش و اهمیت هر کدام از این سه ویژگی در ادامه بر سر هر کدام قدری تأمل میکنیم.
.
اولا خداوندان عقل که میگوییم مشخص است به اقلیتی از افراد جامعه نظر داریم که طبیعتا و تربیتا در امر تعقل تخصص و تبحر و تشخص دارند و از حیث انتفاع از قوهی مُدرکه و ممیزهی عقل "نخبگان خرد" جامعه محسوب میشوند- نشانهاش هم صدور پندارها و گفتارها و کردارهای عقلانی از آنها در مواضع و مواقع مختلف است. بدیهیست هم میزان برخورداری از عقل و هم میزان انتفاع از آن را مراتبیست و خداوند عقل اصولا و اساسا هر آن کسیست که از هر دو نظر در مراتب اعلا قرار دارد. در دنیای غرق احساسات و هیجانات روزافزون امروزین برخورداری از "نخبگان خردمند" که همواره در هر شرایطی در سطحی فراتر از احساسات و هیجانات، راه و روش و منش درست را پیش پا بگذارند خود قدرتی بیبدیل برای هر جامعهای تلقی میشود.
.
در حقیقت، ارزش و اهمیت اجتماعی و فلسفهی وجودی نخبگان خردمند جامعه در همین ارائهی طریقهاست؛ به بیان دیگر از عقلای قوم این انتظار میرود که از موضعی فراز نظرا و عملا متوجه و متمرکز مسائل و مشکلات موجود و آتی جامعه باشند و بهنگام برای هر کدام طرح و تدبیری ارائه دهند. تدبیر خروجی کاربست عقل نظری و عقل عملی در ارتباط با مسائل و مشکلات جامعه و لزوما دربرگیرندهی "رویکردهای نظری" و "راهبردهای عملی" در حل و فصل آنهاست. تدبیری که در آن راه و چاه و چاره و آغاز و پایان و پیامدها لحاظ نباشد تدبیر نیست. این یعنی تدبیر را هم تیپ ایدئالیست و به هر چیزی بدین سادگی نمیتوان تدبیر گفت؛ بسیاری از مسائل و مشکلات ما از همین دستکم گرفتن تدبیر و اطلاق بیپایه و بیرویهاش به خروجی هر محفل و مجلسیست.
.
و اما ویژگی سوم یعنی خدمت به جامعه مقصد و مقصود تمام این تک و پوهاست- منظور از جامعه "ملت، دولت و مملکت" هر سه باهم و در کنار هم و در ارتباط باهم است؛ بزرگترین رسالت و مأموریت عقلای قوم تنظیم و تحکیم روابط میان این سه عنصر اصلی و اساسی در قالب یک طرح و تدبیر کلان و یا باصطلاح "شاهتدبیر" است و از نظر جامعهشناختی چیزی بهتر و برتر از این نیست که عناصر اصلی و اساسی جامعه باهم و در ارتباط باهم توسعه و تحول و تکامل یابند. اینکه تدبیر در حقیقت یک "امر خیر" تلقی میشود از این روست که به "اصلاح امور به صلاح همه" میکوشد و نه یکی به ضرر دیگری؛ هر عاملی که فقط بر رشد و توسعهی یکی از اجزا متمرکز باشد نهایتا به آکرومگالی اجتماعی انجامیده سر و سیمای جامعه را بشدت بهم خواهد ریخت.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
(باقی در بخش بعد)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ شنبه ۳ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 آشنایی با ایسمها - بخش سی و هشتم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
.
⏺ بوداگرایی (بودیسم) Buddhism
.
یک فلسفه، و برای خیلیها یک مذهب، که توسط «سیذارتا گوتاما» (معروف به «بودا» به معنی روشنشده؛ روشنگر) در شمال شرقی هند در قرن ششم پیش از میلاد پایهگذاری شد. بوداگراها، که تعدادشان در سراسر جهان نزدیک به 380 میلیون نفر میرسد، به هیچ خدایی اعتقاد ندارند؛ تنها چیزی که آنها اعتقاد دارند "چهار حقیقت اصیل" است:
1. زندگی رنج است.
2. رنج ناشی از خواستههای فردی است.
3. برای توقف رنج باید خواستهها را متوقف کرد.
4. برای متوقف ساختن خواستهها «هشت راه اصیل» وجود دارد.
این «هشت راه اصیل» عبارتاند از: 1. بینش درست 2. پندار درست 3. گفتار درست 4. کردار درست 5. معاش درست 6. تلاش درست 7. تفکر درست و 8. تمرکز درست. به بیان دیگر، از طریق کردار و انضباط اخلاقی، اغلب شامل مراقبه (مدیتیشن)، است که یک بودایی میتواند نهایتا به آرامش کامل «نیروانا» یا «بیرون جهیدگی»- حالت رهایی از رنج و چرخهی تولد دوباره، برسد.
چندین سنت بودایی وجود دارد که اصلیترین آنها «تراوادا» است که در جنوب شرقی آسیا رایج است و بر مدیتیشن و خودرهاسازی از طریق خودتلاشگری تأکید دارد و بعد «ماهایانا» است، دربردارندهی مجموعهای از مکاتب مانند «ذن» (که میکوشد معنای زندگی را بدون دخالت منطق و زبان دریابد) و «سرزمین پاک» (که بر سرودخوانی تأکید دارد). مدارس ماهایانا در تبت، چین، مغولستان، کره و ژاپن غالب هستند.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی
[ شنبه ۳ شهریور ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
❇️ دگردیسی از یک تودهی توخالی تحت سلطه به یک ملت تودار متمدن متشخص مستقل، آرمان و آرزوی بلندیست که تنها به طرح و تدبیر و تلاش متفکران و متولیان مردمی برآید.
.
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش سی و یکم
✍️ حسین شیران
.
صحبت اینجا بر سر تبدیل توده به ملت نیست؛ خواهناخواه این اتفاق در سراسر جهان افتاده و طی سازوکارهایی بتدریج تودههای مردمی به ملتها تبدیل شدهاند- یعنی خیل مردمانی که در سرزمینها و مرزهای مشخصی محصور گشته و خواهناخواه ملیت و مذهب و تاریخ و فرهنگ و زبان مشترک یافتهاند؛ اما این هویت یافتن و شناسنامهدار شدن تودهها نه فقط تغییری در اوضاع و احوالشان ایجاد نکرده و باعث رهاییشان از سیطرهی اقلیت حاکم نگشته، بلکه برعکس هر کدام از این شناسهها که باعث تبدیل شدن توده به ملت گشته، بس پایه مایهی سوءاستفادههای ایدئولوژیک واقع شده و بس بلاها از این سبب از جانب ملتگراها و قومگراها و مذهبگراها و تاریخگراها و زبانگراها و امثالهم بر سر تودهها آمده و اوضاع را برایشان بس بتر کرده است.
.
و این یعنی راه رهایی تودههای مردمی از چنگال استیلا و استبداد و استثمار تاریخی طبقات حاکم نه لزوما ملت شدن و مأنوس شدن با شناسههای فخرآور بلکه تنها و تنها "سر و سامان و سازمان یافتن" در بطن و متن خویش و به بیان دیگر "تودار شدن توده" است که اگر محقق شود ورق به نفع مردم برخواهد گشت وگرنه تودهی توخالی هزار سال هم از سرش بگذرد از این بند دیرین رهایی نخواهد یافت کما اینکه هزاران سال از تاریخ زیست اجتماعی بشر گذشته و نه فقط هیچ از کم و کیف سلطهی حاکمان بر تودهها کاسته نشده بلکه برعکس هزاران هزار اسباب و اساس مدرن پا به عرصهی وجود گذاشته و رسما در خدمت طبقات حاکم قرار گرفته و عرصه را بر تودههای ملی تنگتر و سختتر ساختهاند.
.
اینکه چرا تا بحال این مهم یعنی سر و سامان و سازمان یافتن و باصطلاح تودار شدن توده آنسان که باید و شاید محقق نگشته و باعث رهاییاش از چنگال استبداد و استثمار نشده، در بخشهای پیشین به برخی از جوانب مهماش اشاره داشتیم: بخش اعظماش را ناشی از هژمونی همیشه برقرار حاکمان و کاوش و کنترل مستمر تودهها و ارتباطزدایی و پایگاهزدایی و تهیسازی تحمیلی توده از سوی نظام سلطه دانستیم؛ بخشی را ناشی از ویژگیهای خود توده و نقطهضعفهای زمینهساز و ترس از دست دادن منافع و سازش و سازگاری تاریخیاش با سلطه و نیز عدم خودنگری و خودانتقادی و خودسازیاش دانستیم؛ با اینحال بیشتر مسئولیت را متوجه "عقلای قوم" و فقر یا فقدان طرح و تدبیرهای لازم برای توسازی و توداری و تقویت توده در مواجهه با نظام سلطه ساختیم.
.
در اینکه کار با توده و برای توده و بر روی توده از دشوارترین کارهاست تردیدی نیست، حتی فکر کردن برای توده هم همین است- بواقع بازی دو سر باخت است، هم از طبقات حاکم میخوری هم از خود توده؛ رنجی که انبیاء و اولیاء و روشنگران در طول تاریخ از این سبب بردهاند خود گواه همه چیز است؛ با اینحال برای انسانهای بزرگ این هرگز نافی رسالت و احساس مسئولیتشان در برابر توده یعنی اکثریت جامعه نبوده و ذات و نهاد پاک و شرافت والایشان اجازه نداده بیخیال خود و رسالت انسانی خویش شوند و این طلاوار زیستن است که هنر است و نه آهنوار همیشه و هرجا جذب مغناطیس قدرت و ثروت اقلیت حاکم گشتن؛ یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد | آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود. سخت است ولی شرط عاقلی اینست.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
(باقی در بخش بعد)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
❇️ چگونه میتوان از یک تودهی مردمی توخالیی تحت سلطهی مستمر حاکمان به یک ملت تودار متمدن متشخص مستقل تبدیل شد؟
.
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش سیام
✍️ حسین شیران
.
توده در لغت یعنی خرمن، پشته، انبوهه، و در کل هر چیزی که بی هیچ نظم و نظام و ارتباط و انسجام خاصی در حجم زیادی روی هم انباشته شود و این شامل آدمی هم میشود- تودهی مردمی یعنی حجم عظیمی از آدمیان که بی هیچ سر و سامان و سازمان خاصی به یکجا گردهم آمدهاند- همان اکثریتی که دقیقا بدلیل همین بی سر و سامانی و بی سازمانی از دیرباز تا کنون تحت سیطرهی اقلیت حاکم زیسته و هنوز به همین دلیل میزیند و همچنان خواهند زیست مگر اینکه از این دلیل دور شوند و در بطن و متن خویش صاحب سر و سامانی و سازمانی گردند و به این اسباب و اساس عملا خود بر سرنوشت خویش حاکم گردند.
.
اگرکه زمانی فکر میشد تودههای مردمی همین که به خودآگاهی لازم در خصوص بی سر و سامانی و بی سازمانی خویش برسند دیگر بدین سادگی تحت سلطهی هیچ اقلیت حاکمی قرار نخواهند گرفت حالا دیگر ثابت شده به صرف آگاهی نیست- چه اکنون در خیلی از جاها با تودههای بس آگاهی طرف هستیم که خواهناخواه همچون تودههای ناآگاه تحت سلطه بسرمیبرند؛ و بعد به صرف خواستن هم نیست- چه در خیلی از جاها و خیلی از برههها بارها و بارها تودههای مردمی خواهان رهایی از چنگال استبداد و استثمار اقلیت حاکم گشتهاند اما نتوانستهاند، و این یعنی عملا به چیزهایی مضاف بر آگاهی و اراده نیاز است تا کار پیش رود.
.
حالیا خواستهی خیلی از ملتها در هر کجا برقراری نظام سیاسی نوین "ملتدولت" است- یعنی دولتی که از مردم و با مردم و برای مردم و مهمتر از همه تحت کنترل مردم باشد، اما حتی همین هم اگر «ملت توداری» پای کار نباشد در نهایت جز صورت دیگری از سیطرهی اقلیت بر اکثریت نخواهد بود- کما اینکه اکنون در خیلی از جوامع مدرن اینگونه است. به عنوان و صورت که نیست به عمل و سیرت است، به مدرنیته هم نیست به اتوریته است؛ خیال نکنیم دیگر دورهی فریب اکثریت توسط اقلیت گذشته، نه! هرگز، مدرنیته برای قدرتطلبان هم مدرنیته است و از قضا آنها از توده بروزتر و باهوشترند و همیشه با اسباب و اساس و اشکالی نوین درصدد تودهسواریاند.
.
برای همین حالیا تمام تکیه و تأکید این بحث بر ضرورت توداری توده و گریز و گذار از توخالی بودن است. تودهی توخالی توپیست ساده و سبک زیرپای طبقهی حاکم- از کوچک تا بزرگاش، که بهر شکل بهر کجا که میخواهند میکوبند و میرانند و میبرند؛ در این میان هر بربستهای به توده، بادیست به این توپ توخالی تا بسی بیشتر و بهتر شوت شود و بازی برای حاکمان و به نفع حاکمان بسی راحتتر و روانتر پیش رود. اگر قرار بر بازی نخوردن و باخت ندادن است باید از توخالی بودن و بربسته بودن به شناسههای نفخآور و بادافزا رهایی یافت و یکبار برای همیشه به تودار بودن دگردیسی داشت؛ اما چگونه؟ به چه ترتیب؟ (باقی در بخش بعد)
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

