🌓 داستان نفوذ یهود در مثنوی معنوی
✍️ حسین شیران
.
بحث نفوذ در جهان بویژه در نزد یهودیان هیچ بحث تازهای نبوده و نیست. حدود هشتادسال پیش مولوی در مثنوی معنویاش داستان حاکم یهودی را روایت میکند که اتباعاش بطور گسترده به دین مسیحیت میگروند و او از این بابت خشمگین است و مدام دستور قتل و غارتشان را میدهد:
بود شاهی در جهودان ظلم ساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز ...
صد هزاران مؤمن مظلوم کشت
که پناهام دین موسی را و پشت
اما این قتل و غارتها کارساز نمیافتد و پیوسته بر شمار مسیحیان افزوده میشود؛ وزیرش میگوید این راهاش نیست و باید راه دیگری در پیش گرفت:
گفت ترسایان پناه جان کنند
دین خود را از ملک پنهان کنند
کم کش ایشان را که کشتن سود نیست
دین ندارد بوی، مشک و عود نیست
شاه میگوید چاره چیست و وزیر خدعهای میاندیشد و از شاه میخواهد او را به جرم مسیحی گشتن به قتلگاه ببرد و بعد او را ببخشد و به میان مسیحیان تبعیدش کند:
گفت ای شه گوش و دستام را ببر
بینیام بشکاف اندر حکم مر
بعد زآن در زیر دار آور مرا
تا بخواهد یک شفاعتگر مرا
آن گهام از خود بران تا شهر دور
تا دراندازم در ایشان شر و شور
شاه هم چنین میکند و وزیر را به حکم ارتداد از دین یهود و ایمان به مسیح از در میراند و به اندرون مسیحیان گسیل میدارد:
کرد با وی شاه آن کاری که گفت
خلق حیران مانده زان مکر نهفت
راند او را جانب نصرانیان
کرد در دعوت شروع او بعد از آن
صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندکاندک جمع شد در کوی او ...
او به ظاهر واعظ احکام بود
لیک در باطن صفیر و دام بود ...
دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیاش میپنداشتند ...
مدتی شش سال در هجران شاه
شد وزیر اتباع عیسی را پناه
دین و دل را کل بدو بسپرد خلق
پیش امر و حکم او میمرد خلق
بعد شش سال که اعتماد کامل حاصل شد وزیر وارد فاز تفرقهافکنی در میان 12 گروه مسیحیان میشود:
ساخت طوماری به نام هر یکی
نقش هر طومار دیگر مسلکی
حکمهای هر یکی نوعی دگر
این خلاف آن ز پایان تا به سر ...
این نمط وین نوع ده طومار و دو
برنوشت آن دین عیسی را عدو
بعد از ایجاد تفرقه وزیر وارد فاز دوم مکر خود میشود؛ دست از موعظه برمیدارد و به خلوت میرود و به ریاضت میپردازد:
مکر دیگر آن وزیر از خود ببست
وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست
در مریدان درفکند از شوق سوز
بود در خلوت چهل پنجاه روز
خلق دیوانه شدند از شوق او
از فراق حال و قال و ذوق او
مریدان اصرار به بازگشت میکنند ولیکن وزیر میگوید دستور غیب است و نمیتواند از خلوت بیرون آید و بعد یکبهیک امیران را فرامیخواند و خبر از مرگ خویش میدهد و بحث جانشینی را پیش مینهد:
وانگهانی آن امیران را بخواند
یکبهیک تنها به هر یک حرف راند
گفت هر یک را به دین عیسوی
نایب حق و خلیفهی من تویی ...
هر امیری کو کشد گردن بگیر
یا بکش یا خود همی دارش اسیر
بعد از اینکه تکتک امیران را جانشین خود میخواند چهل روز دیگر مخفی میشود و بعد چهل روز خود را میکشد:
بعد از آن چل روز دیگر در ببست
خویش کشت و از وجود خود برست
چونک خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد ...
خاک او کردند بر سرهای خویش
درد او دیدند درمان جای خویش
بعد از مرگ او تکتک امیران با نشان دادن دستخط او ادعای جانشینی میکنند و بر سر نیابت با همدیگر میجنگند و این بار خود به دست خویش از سر هم پشتهها میسازند:
هر یکی را تیغ و طوماری به دست
درهم افتادند چون پیلان مست
صدهزاران مرد ترسا کشته شد
تا ز سرهای بریده پشته شد ...
تخمهای فتنهها کو کشته بود
آفت سرهای ایشان گشته بود
جوزها بشکست و آن کان مغز داشت
بعد کشتن روح پاک نغز داشت ... .
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, نفوذ یهود, مولوی مثنوی معنوی
[ پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعهشناسی دولت - بخش اول
✍️ حسین شیران
.
"جامعهشناسی دولت" که میگویم یعنی که میخواهم مشخصا از رابطه و تأثیر متقابل "جامعه" و "دولت" بر همدیگر و تأثیر کموکیف این رابطه بر توسعه یا عدم توسعهی "مملکت" سخن بگویم؛ ارزش و اهمیت یکچنین بحثی همانا در این حقیقت نهفته است که عامل توسعه و پیشرفت در هر کجا منحصرا دولت است و از این سبب سعادت یا شقاوت یک جامعه تحققا به کفایت یا عدمکفایت دولتی که بر آن حاکم است بسته است؛ حقیقت دیگر اینکه کفایت و عدمکفایت دولت هم به لیاقت یا عدملیاقت جامعهای که از آن برخاسته بسته است.
.
منظورم از "جامعه" انسانها و ساختارهای عینی و ذهنی موجود و مستقر و روابط مستمر میان آنها در یک مملکت است- جامعه زنده به رابطه است و بدون رابطه مرده است؛ منظورم از "دولت" هم نهاد ادارهکنندهی مملکت است که بدین معنا میتواند شامل گذشته و باصطلاح دوران پیشاصنعتی هم باشد ولیکن منظور ما اینجا مشخصا دولت در دوران صنعتی و پساصنعتیست که اغلب با عنوان "دولت مدرن" شناخته میشود. سابقهی دولت مدرن در ایران، همانطورکه میدانید، حدودا از سال 1304 زمان ظهور رضاخان بدینسوست.
.
بدین قرار گسترهی بحث ما اینجا این یکصدسال اخیر است که کشور حدود و ثغوری بمراتب ثابتتر و هویتی بمراتب راسختر و رسمیتر یافته و در این مدت با وجود دو حکومت مختلف و چهار حاکم مطلقه کمابیش میتوان از «یک قرن دولت مدرن» سخن گفت و کارنامهای برایش درآورد که متأسفانه با همه جستوخیزها و پیشرفتهایی که نسبت به گذشته رقم خورده، در مقایسه چندان رضایتبخش نیست و در مجموع میتوان گفت کماکان این توسعهنایافتگیست که در کشور پایدار است و هنوز از توسعهی پایدار خبری نیست که نیست!
.
طبق آخرین آمار، شاخص فلاکت ما اکنون در ایران بعد یک سده سابقهی دولت مدرن به 42.2 درصد رسیده و این بطور میانگین حاصل نرخ تورم سالانهی 34.5 درصد و نرخ بیکاری 7.7 درصد است و به تنهایی خود حکایت از دشواری معیشت ملت در این مملکت دارد. انبوه مسائل و مشکلاتی که مستمرا در سایر حوزهها داشته و داریم را هم اگر باهم در نظر بگیریم در کل گریزی از این نتیجهگیری نخواهیم داشت که دولتهای ما توان گذار جامعهی ایرانی از وضعیت گرفتاری به رهایی را نداشته و ندارند چه برسد رفاه! بر این اساس ضرورتا باید پرسید: چرا؟ ...
.
باقی در بخش بعد
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعهشناسی دولت, جامعهشناسی توسعه
[ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش هقتادم
✍️ حسین شیران
.
باری، حالیا حکایت تغییر و تحول چین از یک کشور ورشکسته به یک قدرت درصدرنشسته به باور من بهترین و ضروریترینِ حکایات برای نظام جمهوری اسلامی ایران است، هم از این جهت بر سران نظام است- اگرکه هنوز گوش و هوش و حواسی برایشان باقی مانده- بهجای برگزاری رزمایش با چین و تمرین جنگ با فرماندهان و نظامیان چین، همایشی با رهبران و سران چین برگزار کنند و قدری هم با فرهیختگان و طراحان و تولیدکنندگان چین نشست و برخاست کنند و از آیین و آداب تغییر و تحول و توسعه بپرسند ببینند رفقا چگونه توانستند بیهیچ حرف و حدیث و حاشیهای در کوتاهمدت تا این حد ثروتمند و قدرتمند گردند و بر دنیا مسلط شوند!
.
بپرسند ببیند آنها آنجا با چه تدبیر و چه فکر برتری توانستند در عرض چنددهه چندصد میلیون چینی، چیزی حدود یکپنجم جمعیت جهان را سروسامان بخشند و تحققا از قعر فقر و فلاکت به اوج رونق و رفاه برسانند و اینجا چرا و چطور میشود حضرات با قریب به نیم قرن حکمرانی نه فقط هیچ قادر به سروساماندهی چندده میلیون ایرانی نیستند بلکه برعکس بخش اعظم جمعیت ایران را به زیر خط فقر و فلاکت کشاندهاند! هر دو هنر کردهاند اما این کجا و آن کجا؟! حال اگرکه قصدشان ویرانی ایران است که هیچ، گفتن این حرفها و نمودن این راهها همه باد هواست ولی اگرکه هدف آبادی ایران است هیچ راهی جز انابت از ایدهها و عبرت از کردههای ایدئولوژیک نیست.
.
چین برخلاف روسیه و آمریکا که رسما دارند نقش "لات محل" را در جهان بازی میکنند و در این راستا ضرورتا یکریز بر "قدرت نظامی" خود میافزایند و افسوس و هزار افسوس پای ایران را هم به این بازی کثیف کشاندهاند و زود است به این روال و روند همه آینده را از دست دهند مگر اینکه بهموقع سر عقل آیند، چندیست عمده توجه و تمرکز خود را بدوا بر توسعه و تقویت "قدرت اقتصادی" گذاشته و دارد رسما نقش "تاجر دورهگرد" را در سراسر جهان بازی میکند و اکنون با همین اقتصاد جهانگرد بس جهانگیر شده و زود است از هر جهت بر آن حاکم شود- مگر اینکه دورهی حکمرانی خردمندان در آن به سرآید و باز دست ایدئولوگها سقوط کند!
.
این برگ برنده را بعد از مائو دنگ شیائوپینگ در کف چین گذاشت- همو که بسی جرأت و جسارت به خرج داد و درست جاییکه چراغ سوسیالکمونیسم مائوئیسم چندان نوری نداشت و بیشتر دود میکرد و هوا و همهجا را میآلود دست دراز کرد و فتیلهاش را پایین کشید و در و پنجرههای سختبربستهی چین را گشود و گذاشت هوای تازه درون آید و چینیها نفسی تازه کنند؛ همو که رندانه تشخیص داد چین برای قدرتمند شدن به یک دوره صلح خارجی و آرامش داخلی نیاز دارد برای همین چندی واداد و از سرشاخ شدن با لاتها کنار کشید و تو خزید و خوب خود را ساخت و بعد بیرون پاگذاشت و حال میبینید چگونه لاتهای عالم سلاماش میدهند!
.
باری، دنگ شیائوپینگ بسی هوشمندی بهخرج داد و حسب حال و هوای آن روزهای چین فراتلفیقگرایی پیشه کرد و چین را به امروزش رساند و بهحق پدر پیشرفت چین لقب گرفت و حال در این وادی درهم و برهم ببینیم چه کسی جرأت و جسارت بهخرج میدهد بهتناسب حس و حال و هوای حال حاضر ایران و ایرانیان فراتلفیقگرایی پیشه سازد و با فروکشیدن فتیلهی کمفروغ و دودآلود ایدئولوژی حاکم و وادادن و جادادن به ایدئولوژیهای دیگر بدوا وفاق و بعد "فراوفاق" آفریند و با حذف معایب هر کدام و جذب و هضم مزایاشان از سطح ستیزهای موجود فرا رود و برای ساخت و ساز ایرانی فوقمدرن "فراایدئولوژی" ارائه دهد و حقا پدر پیشرفت ایران لقب گیرد؟ ...
.
#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیقگرایی
#فراوفاقگرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم
باقی در بخش بعد
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و نهم
✍️ حسین شیران
.
گریز و گذار چین از مائوئیسم- یک نظام فوقایدئولوژیک با قرائتی فوقافراطی از سوسیالیسم، به یک نظام به نسبت "فراایدئولوژیک" را بهیچوجه ساده نباید گرفت؛ این دیگر نه یک بحث تئوریک بلکه یک تجربهی بسموفق و بی یا کمنظیر از کاربست "فراتلفیق" در میدان عمل است و از این سبب بسادگی نباید از کنارش گذشت؛ درس عبرتیست بسبزرگ برای باقی نظامهای ایدئولوژیک که بهنگام از خر خودحقپنداری و خودسرتر و برتربینی پیاده شوند و عملا نقاط ضعف خود را با نظر به نقاط قوت ایدئولوژیهای دیگر برطرف کنند و هم خود و هم ملت و مملکت خود را به اوج برند وگرنه به بنبست خواهند خورد و هر سه را به ورطهی سقوط خواهند کشاند.
.
انسان قرن بیستویکم اگرکه تنها این یک واقعیت را بپذیرد که هیچ تکایدئولوژی جامع و کامل و همهچیزدان و همهفنحریفی در هیچ دورهای وجود خارجی ندارد و بر این اساس هیچ تکایدئولوژیای به تنهایی قادر به سروساماندهی و تأمین و تضمین سعادت بنیبشر نیست فلذا هرکس چنین ادعایی کند قطعا فریبکارترین و یا که خود فریبخوردهترین- و در هر دو حال، خطرناکترین فرد عالم برای پیرویست، مطمئن باشید بخش اعظمی از مسائل و مصائب نوع بشر در همان نطفه خفه میشود، چه پاگرفتن حاکمان بسته به پادادن و پیروی تودگان است و بواقع هیچ حاکمی به تنهایی هیچ کاری از پیش نمیبرد مگر به تسلیم و تسخیر توده!
.
چینیها زمانی پی به این واقعیت مهم بردند که انقلاب مائو و فوقایدئولوژی مائوئیسم را با انبوهی از ناکارآمدیها و ناکامیها و تلخکامیها ازسرگذراندند. اذعان به ناکامل و ناکافی و ناکارآمد بودن سخت است و از دست و زبان هر که برنمیآید- همچنانکه از دست و زبان مائو برنیامد و دستاوردش شد سقوط چین در باتلاق فقر و قحطی و مرگ میلیونها تن! اساسا کم و کسر آوردن ایدئولوژیها و نظامهای ایدئولوژیک امری طبیعیست و هیچ عیب و ایراد نیست، بهواقع آنچه عیب و ایراد است انکار این واقعیت و اخفای نارساییها و اغماض بر ناراستیها و اصرار مضاعف بر اصل و اساس و اصول ناکامل و ناکافی و ناکارآمد ایدئولوژیک است و بس!
.
هرچه و هرطورکه بود بعد از مائو سران حزب کمونیست چین در اذعان به ضعفها و ضلالتها باقدرت عمل کردند و همین خود یک "اصلاح انقلابی" بود که توانستند بهخوبی از پساش برآیند و در کوتاهمدت به یک چنین توسعه و تحولی درخشان دستیابند؛ در تحقق این مهم آنها دست بهکار خاص و خارقالعادهای نزدند بلکه برعکس از کارهای خاص و خارقالعادهی خود دست کشیدند؛ باری، نظامهای توتالیتر همینکه دست از مداخله در هر کار و باری بکشند و بگذارند مردم کارها و بارهای خود را طبق اصول و اساساش پیش برند خود موفقیتی بزرگ است و بهواقع همین وادادن و جادادن دولت چین به دیگران و دیگر ایدهها بود که باعث گشایش در کارها شد.
.
تحلیلگران از نقش دیگران و دیگر ایدهها در توسعه و تحول چین تحت عنوان "انقلاب حاشیهای" یاد میکنند و در داستان دگرگونی چین وزنی برتر و بالاتر از خود دولت بر آن مینهند؛ بهواقع هم این دیگران و دیگر ایدهها بودند که اصلاح انقلابی چین را رقم زدند و اجتماع و اقتصادش را از حالت بسته و دستوری و دولتمدار به حالت آزاد و بازارمحور و سرمایهدار سوق دادند؛ در این میان نقش برجسته و بهسزای دولت و حزب کمونیست چین این بود که بسی از اصول و اساس خود کوتاه آمد و قید و بندهای ایدئولوژیک را از پیش پا برداشت و بتدریج زمینه را برای گذار از سرخیها و سیاهیهای کمونیسم و مائوئیسم به سبزیها و سپیدیهای کاپیتالیسم فراهم ساخت.
.
اولین و مهمترین رکن انقلاب حاشیهای دهقانان چینی بودند که با دریافت آزادی عمل از دولت با اراده و انگیزهای بسمضاعف در خیل روستاها به "کشاورزی خصوصی" پرداختند- چیزی که در زمان مائو جزو تابوها و ممنوعات بود؛ دوم انبوه جوانان و مهاجران در شهرها که اجازه خوداشتغالی در بخشها و "شرکتهای خصوصی" را یافتند؛ سوم "مناطق ویژهی اقتصادی" که اولین بار در شنژن یک بندر کوچک و بیاهمیت در جنوبشرقی چین اجازهی تأسیس یافتند و با جذب سرمایههای خارجی و ظهور فناوریهای مدرن موفقیتی شگرف رقم زدند و دولت را متقاعد ساختند که به همهی استانها اجازهی تأسیس مناطق ویژهی اقتصادی و سرمایهگذاری خارجی بدهد.
.
باری، دولت کمونیست چین در تمام این تغییرات و تحولات و بسی بیش از اینها از نقش تنها تصمیمگیرنده و تعیینتکلیفکننده و تجویزگر و تحکیمگر عقب نشست و نقش یک "تسهیلگر" تمامعیار را ایفا کرد و این چنان "فراوفاقی" در چین پدید آورد که در عرض چند دهه از اقتصادی افلیج و مفلوک به دومین اقتصاد جهان تبدیل شد و حال هیچ بیجهت نیست بهلحاظ کسب اعتماد مردم، دولت چین در ردهی اول جهان قرار دارد (اینجا (https://t.me/orientalsociology/5806)).
.
#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیقگرایی
#فراوفاقگرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم
باقی در بخش بعد
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
هیچ رسانهای تمام حقیقت را نمیگوید.
.

.
عصر عصر رسانه است و کار رسانه هم طبیعتا رساندن اخبار و اطلاعات به انبوه مخاطبان است؛ حالیا ماییم و این همه رسانه در داخل و خارج و این همه اخبار و اطلاعات که شب و روز از جهات و جبهات مختلف با اسباب و اساس متعدد بر سرمان میریزند، همه هم خود را محق و موجه و مستند جلوه میدهند و بدینقرار میخواهند ذهنیت و عینیت ما را آنسان که خود میخواهند و خود نیاز دارند سروسامان دهند!
.
در ارزش و اهمیت و ضرورت رسانه هیچ تردیدی نیست اما این هیچ نافی آفات و آسیبهایش نیست. تأکید و توصیه بر استفادهی محدود و منطقی و مقرون به آگاهی از رسانه است؛ وقت و بیوقت پای رسانه نشستن و اخبار و اطلاعات گرفتن و گفتوشنود کردن دربارهی آنها خروجیاش «رسانهبندگی» و «خبرزدگی»ست که متأسفانه حالا خیلیها گرفتار آناند و این البته ناشی از سیاسیشدنهای بیحدوحصر مردمان ماست!
.
این درست که سیاست در کموکیف زندگی ما بس دخیل است اما سیاستگرایی و رسانهگرایی هم درحقیقت حدی دارد- بویژه برای عوام که هیچ ضرورتی ندارد تا بدینحد سیاستزده و رسانهگرا باشند؛ حالیا همه بنوبهی خود کارشناس سیاسی و تحلیلگر مسائل جامعه و جهان شدهاند و همهجا حتی آنجا که نباید و نشاید، بحث سیاسی میکنند و اطلاعات سیاسی رد و بدل میکنند، هیچ خسته و سیر هم نمیشوند!
.
براستی چرا باید زندگی مردم عادی تا این حد تحتالشعاع سیاست باشد و رنگوبوی سیاسی بخود بگیرد؟ سیاسی شدن عوام فایدهاش چیست جز زِر و زار و زور زدنهای بیهوده و سلب آرامش ذهن و عین و عدم استفادهی بهینه از اوقات و لحظات زندگی؟ وقتی میتوان بسی فارغ از سیاست و دور از سیاه و سفیدنماییهای سیاسیون قدری آسوده زیست چرا بهچه دلیل باید این فرصت را با سیاستگرایی تباه ساخت؟!
.
بهنظر میرسد در مواجهه با این حجم از رسانهبندگی و سیاستزدگی، جامعهی ایرانی نیازمند قدری رسانهگریزی و سیاستزدایی است.
.
باید باور داشت که هیچ رسانهای هیچ بیهدف و بیجهت نیست و هیچ بیهدف و بیجهت هم عمل نمیکند؛ بیگمان اخبار و اطلاعات منتشره همه هدفگذاری و جهتگذاری شدهاند و بر این اساس آنها که بیهدف و بیجهت پای رسانههای مشخص مینشینند و دائما از آنها اخبار و اطلاعات میگیرند خواهناخواه با آنها همهدف و همجهت میشوند و بهمرور شبیه آنها میشوند و شبیه آنها فکر و عمل میکنند.
.
در این میان اگر هدف حقیقتجوییست بدوا باید یقین داشت هیچ رسانهای هیچوقت تمام حقیقت را نمیگوید- نه فقط بخاطر اینکه به تمام حقیقت دسترسی ندارد بلکه بخاطر اینکه اساسا با تمام حقیقت کاری ندارد، تنها بخشی از آن که با منافع و مواضعاش سازگار است را برجسته میسازد و پیوسته روی آن مانور میدهد و بخشهای دیگر که به نفعاش نیست را قویا سانسور و سرکوب میکند و این یعنی رفتار ایدئولوژیک!
.
و بعد حقیقتجویی لزوما با کسب هرچه بیشتر اخبار و اطلاعات و دیدن و شنیدن تحلیلهای بسیار که حاصل نمیشود بلکه بس مستلزم فراتحلیلها و فراتلفیقهاست و این البته که یک کار تخصصیست- نه از عهدهی هر کسی برآید و نه اصولا بر عهدهی هر کسیست. در هر جامعهای ضرورتا باید باشند منابع و مراجعی که در شرایط بمباران اخبار و اطلاعات ایدئولوژیک این رسالت اجتماعی بزرگ را در حق مردمان خود انجام دهند.
.
متأسفانه بسیار کم دیده و میبینیم یکچنین منابع و مراجعی که فرادست ایدئولوژیهای غالب زمان عمل کنند و مختصر و مفید برای گذار جامعه به یک مقام و موقعیتی فراتر از اینکه هست اطلاعات فراایدئولوژیک در اختیار مردم قرار دهند؛ اغلب خود در موقعیتی فرودین اسیر این و آن ایدئولوژیاند و مدام اخبار و اطلاعات ایدئولوژیک بهخورد مردم میدهند و تا ایران و ایرانی را در ورطهی این و آن ایدئولوژی ساقط نکنند دستبردار هم نیستند!
.
جسم و روح و روان جامعهی ایرانی تاریخا ساخته و پرداختهی عوامل و عناصر متعدد و متکثر است و از این سبب جز با تکثرگرایی فراایدئولوژیک روی آرامش و آسایش بهخود نخواهد دید.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی رسانه, رسانهبندگی خبرزدگی
[ جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هشتم
✍️ حسین شیران
.
مائو و حاکمانی همچون او را نمیتوان همه بدخواه و دشمن ملت و مملکت خویش شمرد؛ در اینکه در بادی امر همه با هدف خدمت و توسعه و تحول و پیشرفت ملت و مملکت خویش پا بهمیدان میگذارند و در این راه سخت و طولانی و پرپیچوخم تحققا از جان و مال و عمر خویش بس مایهها میگذارند و بس متحمل رنجها میشوند شکی نیست- هم از این جهت بهقدر این نیت و همت شایستهی تقدیرند، اما بهواقع آنچه در ادامه از آنها یک مستبد بهتماممعنا میسازد و در کوتاهمدت یک ملت و مملکت و حتی فراتر از آن یک جهان را از دستشان عاصی و شاکی میسازد همانا تکیه و تأکید و الزام و اصرارشان صرفا بر شیوهی خاصی از نظر و عمل- ولاغیر است!
.
مائو در عصر ایدئولوژیها بدوا بهدنیای "سوسیالیسم" گرایش پیدا کرد و بعد در این دنیا غرق دریای "مارکسیسم" گشت و بعد در این دریا سر از خلیج "لنینیسم" و جزیرهی "کمونیسم"اش در شوروی درآورد و بعد لنین و انقلاباش را الگویی برای کسب قدرت در چین ساخت و سرانجام خود خبره و خدای ایسم گشت و "مائوئیسم" را به جهانیان عرضه داشت. در طیف ایدئولوژی، سوسیالیسم در مواجهه با کاپیتالیسم خواسته و بایستهای چپگرایانه بود، مارکسیسم در گریز و گذار از کاپیتالیسم شکلی انقلابگرایانه بدان داد، لنینیسم و در پیاش استالینیسم انقلاب و انقلابیگری را به افراط کشاند و مائوئیسم از آن هم فراتر رفت و افراط را به فوقافراط رساند!
.
لغو تمام و کمال مالکیت خصوصی و ممنوعیت هرگونه فعالیت اقتصادی اختصاصی و سلاخی هرگونه اراده و انگیزه و علاقه و سلیقهی فردی و گروهی و تکلیف و تحمیل کار اشتراکی و واگذاری تمام امور به دولتی بهغایت تمرکزگرا و تمامیتخواه منحصرا تحت فرمان مائو و طبق اساس و اصول لازمالإعتنا و لازمالإجرای مائوئیسم خروجیاش تبدیل و تحویل چین با آنهمه وسعت و آنهمه جمعیت به یک اردوگاه بیرنگ و نگار و تیره و تار کار اجباری و قهر و قحطی و قلع و قمع میلیونها چینی بود و دیگر هیچ! اما این تنها بخش کوچکی از فاجعه بود و بخش اعظماش خود مائو و عدم پذیرش باخت و باز اصرارش بر برحق و برنده بودن مائوئیسم بود!
.
این فاجعه تنها زمانی تمام شد که خود مائو تمام شد و بعد او فرد دیگری با تفکر دیگری بر سر کار آمد و تأملا تجربیات تلخ و تأسفبار دوران دیکتاتوری در مقام نظر و عمل را مایهی عبرت ساخت و تا حدودی از برج عاج استبداد ایدئولوژیک پایین پرید و پیلههای خود دور خود تنیدهی خودبرحقدانی و خودبرتر و سرتربینی را درید و تحققا دیگران و دیگر اندیشهها و ایدئولوژیها را هم دید و به این ترتیب با بازبینی و بازاندیشی در اساس و اصول ایدئولوژی حاکم دست به یک سری اصلاحات اساسی زد و سرانجام ریلی روان برای توسعه و تحول چین در میان انداخت و مشخصا بر آن ریل چین آنروز رنجور از مائوئیسم را به چین امروز دومین و شاید بهزودی اولین غول اقتصادی جهان رهنمون ساخت.
.
این تغییر و تحول بس شگرف- بدوا در فکر و بعد در عمل- را "دنگ شیائوپینگ" (رهبر عالیمقام چین از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹) انجام داد: در گام نخست "تعدیلگرایانه" جسم و جان و روح و روان سوسیالیسم را از شر اشکال افراطیاش مائوئیسم و لنینیسم و حتی مارکسیسم رهایی بخشید و در گام دوم "تلفیقگرایانه" به سمتوسوی ایدئولوژی رقیب کاپیتالیسم خیز برداشت و در گام سوم "فراتلفیقگرایانه" از تقریب و تلفیق ایندو در سطحی فراتر از سطح تضادها و تناقضهای موجود قطب سومی با عنوان "سوسیالیسم با مشخصات چینی" خلق نمود که نسبت به مائویسم بس "فراایدئولوژیک" بود و برای همین تا حد کلانی در چین "فراوفاق" آفرید.
.
#راهی_برای_رهایی
#فراتلفیقگرایی
#فراوفاقگرایی
#فکر_برتر
#سوسیالیسم
#کمونیسم
#مارکسیسم
#لنینیسم
#مائوئیسم
باقی در بخش بعد
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و هفتم
✍️ حسین شیران
.
انقلاب فرهنگی مائو مؤخر بر انقلاب اقتصادی او در دو برنامهی پنجساله بود؛ برنامهی اول که بیشتر بر توسعه و تحول کشاورزی متمرکز بود در نخستین سالهای به قدرت رسیدناش به نسبت قرین موفقیتهایی بود- درست شبیه موفقیتهای اقتصادی کمونیستهای شوروی در دههی اول بعد از انقلاب اکتبر، و همین او را به شدت غرّه ساخت تا در سال 1958 برنامهی دوم را با سرعت و قوت هرچه بیشتری اینبار با هدف توسعهی صنعتی چین پیش برد؛ نام برنامه را "جهش عظیم" یا "یک گام بزرگ بهجلو" نهاد و تودهی چینیان را برای اجرایی کردناش بسیج نمود.
.
طرح جهش عظیم نه یک کار کارشناسیشده بلکه یک دستورالعمل سوپرانقلابی بود که مائو مخصوصا از شکم ناساز ایدئولوژی حاکماش کمونیسم آنهم از نوع چینیاش بیرون کشیده بود- کمونیسمی که لزوما طبق قاعدهی ماتریالیسم تاریخی مارکس ذاتا از تضاد طبقاتی نظام سرمایهداری و انقلاب کارگری حاصل و حاکم نگشته بلکه طی "انقلاب دهقانی" مستقیما از مرحلهی فئودالیسم به کمونیسم جهش یافته بود و مائو هیچ ایرادی در آن نمیدید با اینحال بر آن بود طی این طرح در کوتاهترین زمان ممکن عقبافتادگی صنعتی چین را نیز جبران کند.
.
برای این منظور تمامیتخواهی خود در اشتراکگرایی را بهحد کمال رساند و با "لغو مالکیت خصوصی" و ممنوعیت فعالیت اختصاصی در سراسر چین میلیونها چینی را در قالب کمونها و کلونیها بهکار اشتراکی واداشت تا هرچه سریعتر در کنار توسعهی کشاورزی، توسعه و تحول صنعتی چین را هم ممکن و محقق سازد؛ در این میان بهطور ویژه بر توسعهی صنعت فولاد متمرکز شد و دستور داد در هر کجا حتی حیاط خانهها کورههای کوچک محلی دایر کنند و بیوقفه به تولید فولاد بپردازند تا بتوانند در سریعترین زمان ممکن حتی از صنایع فولاد بریتانیا هم سبقت بگیرند!
.
تولید فولاد در حیاط خانه، آنهم برای رقابت جهانی، یک "کار نشد" بود اما دیکتاتورها نشد در کارشان نیست و اصلا حالیشان نیست، برای همین مائو نه فقط از طرح ناساز خود پاپسنکشید بلکه برعکس دستور داد چینیها شده از کارهای دیگر دست بکشند و بهطور ویژه بر این یک "کار حیثیتی" متمرکز شوند! همینطور هم شد و چینیها داروندارشان را ریختند در کورههای تولید فولاد سوزاندند تا مباد طرح مائو شکست خورد اما هم طرح شکست خورد هم توده؛ و نه فقط جهشی بهجلو صورت نگرفت بلکه قحطی و گرسنگی و مرگ بر میلیونها چینی غالب آمد و یک فاجعهی بزرگ انسانی شکل گرفت!
.
با اینحال در قاموس حاکمان ایدئولوژیک شکست معنایی ندارد و مرگها نه فقط هیچ ایرادی ندارند بلکه یک ارزش محسوب میشوند! برای همین مائو در واکنش به مرگ میلیونها چینی گفت: شما نمیتوانید برای مرگ انسانها مرا سرزنش کنید! با این همه برنامهای که برای چین داریم اگر نیمی از چینیها جان خود را فدا کنند ارزشاش را دارد! در مورد قحطی هم گنجشکها را مقصر قلمداد کرد و دستور قلعوقمعشان را داد و به این ترتیب برای فرار از زیربار مسئولیت هم که شده ننگ "جنگ با گنجشکها" را برای همیشه در تاریخ پرتلاطم چین مدرن پای خود نوشت!
.
با شکست تلخ و پرتبعات جهش اقتصادی عظیم بهتدریج زبان منتقدان باز شد اما مائو هیچ تاب نقد حتی از نزدیکترین افرادش را هم نداشت برای همین یک انقلاب فرهنگی و یک ارتش ویژه بنام گارد سرخ به راه انداخت و بدینوسیله همانطورکه پیشتر گفتیم به یک تسویه حساب و تصفیهی بزرگ در میان انقلابیون پرداخت. این انقلاب سرخ از سال 1966 تا 1976 زمان مرگ مائو دوام یافت و بعد از او و آن بود که رهبران حزب کمونیست حاکم بر چین "فراتلفیقگرایانه" ایدئولوژیشان را به سمتوسوی عقلانیت و علم و جذب و هضم اندیشهها و ایدئولوژیهای بهظاهر مخالف بردند.
.
باقی در بخش بعد
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 اثر متیو، پیام و پیامدهایش
✍️ حسین شیران
.
شاید شنیده باشید اینکه میگویند: این عادت روزگار است به آنکه بیشتر دارد بیشتر میدهد و به آنکه کمتر دارد کمتر. باری این باور خیلیها در سراسر جهان است و برخی آن را نه فقط عادت روزگار بلکه خواست خود خدا میدانند و بر این ادعا آیهی ۲۹ از فصل ۲۵ انجیل متی را گواه میگیرند که صراحتا میگوید: "آنکه دارد به او بیشتر داده خواهد شد تا به فراوانی [هرچه بیشتر] برسد و آنکه [چندان] ندارد آنچه دارد هم از او گرفته خواهد شد"؛ به این سبب "مرتون" Robert K. Merton جامعهشناس آمریکایی این روال و روند را "اثر متیو" Matthew effect مینامد و به بررسی پیامدهای اجتماعی آن در جامعه میپردازد؛ پیش از هر چیز ببینیم انجیل متی از چه رو یک چنین اصل و اساسی را مطرح میسازد.
.
متی تمثیلی از عیسی مسیح نقل میکند که در آن مردی پیش از سفر 3 تن از خدمتگزاران خود را فرامیخواند و به یکی 5، دیگری 2 و آن دیگری 1 سکه میدهد تا در غیاب او بهکار گیرند؛ بعد از سفر، اولی 10، دومی 4 و سومی همان 1 سکه را تحویل میدهند؛ ارباب میپرسد: چه کردید؟ اولی و دومی میگویند: خرید و فروش، سومی میگوید: از ترس اینکه مبادا از دست برود زیر سنگ پنهاناش کردم؛ ارباب از بیعرضگی سومی خشمگین میشود و آن 1 سکه را هم از او میگیرد و به اولی میدهد. بدینوسیله متی به نقل از عیسی میخواهد بگوید که ارباب (خدا) بر اساس تفاوت در استعدادها و تواناییها و کارآمدیهای افراد است که به یکی بیشتر و به یکی کمتر میدهد. ...
.
مرتون منکر تفاوت در استعدادها و تواناییها و کارآمدیهای افراد و منتقد توزیع امتیازات بر این اصل و اساس نیست- بههرحال بهقول افلاطون برابر دانستن نابرابرها هم درست نیست و خود مصداق بیعدالتی است، او که مشخصا در حوزهی جامعهشناسی علم از پیامدهای ناگوار این اثر سخن میگوید، منتقد جریانیست که طی آن امتیازات بهنحوی نابرابر بر اساس ویژگیهای غیرعلمی همچون شهرت، محبوبیت، موقعیت، روابط و مناسبات و ... توزیع میشود؛ مثلا در یک پروژهی علمیپژوهشی همهچیز به نام استاد ارشد تمام میشود و جوایز و امتیازات و اعتبارات آن هم بیشتر به سمتوسوی او سرازیر میشود- تا دیگران- حتی اگر او کمترین نقش را در آن پروژه داشته باشد.
.
اما تنها حوزهی علم نیست و در باقی حوزهها هم کمابیش اثر متیو ساری و جاریست و طی آن بیشترین امتیازات بهوجه غالب سوی آنها که بیشتر دارند سرازیرند؛ جالب اینکه خود ما هم جزئی از این جریانایم- اینکه همواره یا اغلب از فروشگاههای برند خرید میکنیم، در رستورانهای بنام غذا میخوریم، در تالارهای معروف جشن میگیریم، از خوانندگان شهیر آهنگ و از شعرای بزرگ شعر و از نویسندگان نامدار کتاب میخوانیم، از چند سخنور سرشناس نقل قول میکنیم و از چند بازیگر خاص فیلم میبینیم، به نامزد خاصی رأی میدهیم و تنها پیج و کانال خواص عضو میشویم و مدام پستهایشان را لایک میکنیم، ... یعنی که خواهناخواه ما هم آب در آسیاب این اصل و اثر میریزیم!
.
اصل و اثر متیو، چه بازی روزگار باشد، چه خواست خدا، چه ناشی از فعل و انفعالات آگاهناآگاهانهی ما و چه طرح و تدبیر و تبلیغ خود داراها (از هر نوعاش)، در هر صورت و با هر توجیه و توضیحی که بخواهیم برایش ارائه کنیم، شکی نیست که کارکردش تماما به نفع داراها تمام میشود و باعث انباشت هرچه بیشتر سود و سرمایه در نزد آنها میشود و اساسا از این سبب است که به این اصل و اثر "مزیت تجمعی" هم گفته میشود. بدیهیست مزیت تجمعی به باز غنیتر شدن اغنیا و باز فقیرتر شدن فقرا میانجامد و این یعنی تشدید نابرابریها و تولید و توسعهی شکافهای اجتماعی و طبقاتی که ما اینک در حوزههای مختلف در بطن و متن جامعه شاهد آن هستیم و هیچجوره هم حریفاش نیستیم.
.
در اینکه سرمایه سرمایه میآورد شکی نیست، بر اصل و رسم رقابت هم هیچ حرفی نیست، سخن بر سر توجهات اولیه و فرصت اولیه و موفقیت اولیه و سرمایهی اولیه است که طی اثر متیو از خیل خردهپاهای هر حوزه دریغ میکنیم و بهنحوی افراطی همه را باز پای کلهگندهها ریختوپاش میکنیم؛ شکی نیست این روال و روند باعث در سایه ماندن و استعدادسوزیهای فراوان در زمینههای مختلف میشود. حواسمان باشد ما هم بنوبهی خود در کموکیف این جریان دخیلایم. چه خوب است گاهگداری هم که شده از همهچیزداران و همهشکلبرخورداران هر حوزه روی گردانیم و اندکی هم به نوپاهای بیهمهچیز آن حوزه توجه کنیم. باور کنیم این یک مسئولیت اجتماعی است. 🙏
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی علم, اثر متیو Matthew effect
[ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

