🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و دوم
✍️ حسین شیران
.
اگرچه اکنون حکومت بزرگترین مانع در برابر تحقق "ملتدولت" در این سرزمین است- حکومتی که دیگر در این برهه از زمان نمیباید بود ولیکن هست و هنوز همچون استخوان لای زخم در میان ملت و دولت جای گرفته و از هر نظر از تقریب و تلفیق و "فراتلیفق" این دو قطب و خلق "قطب سوم" فراایدئولوژیک ملتدولت جلوگیری میکند، اما بهواقع در این میان حکومت تنها عامل بازدارنده نیست و لزوما در کنار آن باید به کم و کیف باقی عوامل بازدارنده از جمله فقر یا فقدان نیروهای تاریخی لازم و به تبع آن فقدان آلترناتیو هم نظر داشت.
.
این کاملا طبیعیست که هر حکومتی برای حفظ مقام و موقعیت خود از شکلگیری هرگونه جایگزینی ممانعت بهعمل آورد و هر حرف و حرکتی در این راستا را در نطفه خفه سازد؛ هم از این نظر نمیتوان هیچ حکومتی را مذمت کرد که چرا به میل خود از بین نمیرود و یا به نفع یک گزینهی بهتر و برتر کنار نمیرود؛ نباید فراموش کرد که ما نه با یک حاکم بلکه یک طبقهی حاکم طرفایم و اساسا هیچ طبقهی حاکمی گزینهای بهتر و برتر از خود نمیشناسد، اگرهم بشناسد حب قدرت و لذت فرمانروایی اجازهی وادادن و جادادن به آن را نمیدهد.
.
بر این اساس بدیهیست که یک چنین توقعی از قدرت و طبقهی حاکم تا چه حد بیهوده است. طبقهی حاکم طبیعتا نه به میل خود از بین خواهد رفت، نه به نفع یک گزینهی برتر کنار خواهد رفت و نه اصلا و اساسا امکان و اجازهی شکلگیری گزینهی برتر را خواهد داد. با این وجود حقیقت امر حکم میکند که بساط حکومت دیگر برای همیشه از این سرزمین برچیده شود فلذا ضرورتا باید دنبال "شاهراه چاره" بود- راهی که هم به سیطره و حکمرانی طبقۀ حاکم حاضر پایان داد و هم از قدرتیابی طبقه و ایدئولوژیای دیگر پیشگیری کند.
.
انقلاب 57 بزرگترین آموزگار تاریخ بلندبالای ایران است اگرکه ملت عبرت گیرد و دیگر با تمام وجود دریابد انقلابهای سیاسی اصولا چیزی جز جابجایی طبقهی حاکم به بهای حیف و میل اراده و انگیزه و انرژی سخت رویهمانباشتهی یک ملت رنجیده و رنجدیده نبوده و نیستند و نخواهند بود مگر اینکه خلافاش ثابت شود و خلاف طینت و طبیعت خود پیش روند وگرنه آش همان و کاسه همان- حیف از همه خونهایی که گردونهی انقلابها را میگردانند و با هزار امید و آرزو یک عده را بالا میبرند و عدهای دیگر را پایین میآورند!
.
از نقطهنظر جامعهشناختی هیچ فرقی نمیکند کدام طبقه از جامعه بر باقی طبقات حاکم باشد همینکه افراد و افکار و عقاید یک طبقه بر باقی طبقات جامعه حاکم باشد- حتی اگر این آسیاب به نوبت باشد، باز فرقی نمیکند، در هر حال در آن جامعه حکومت و سیطرهی طبقاتی ساری و جاریست! یک چنین جامعهای البته که هرگز روی آرامش و آسایش بهخود نمیبیند چه جایی که باقی جوامع یکبهیک مدارج ترقی را طی میکنند و پیش میافتند، همیشه به انقلاب و گرداندن گردونه میاندیشد تا باز با زجر و زحمت فراوان طبقهی دیگری را حاکم بر خود سازد!
.
اما مادام که "فکر برتر" و سرتری در کار نباشد اوضاع و احوال همین که هست خواهد بود و جمله تغییرات و تحولات حول محور "فرد برتر" خواهد چرخید- کما اینکه تا بحال چرخیده و پیدرپی هم حکومتها آورده و برده است! فرد برتر اگرچه به نیروی کاریزمای خویش ممکنست مبدأ و منشأ یک جهش و دگرگونی تاریخی شگرف گردد اما بدیاش اینست که خود بلافاصله تبدیل به یک تابوی بزرگ میشود و مانع دهها جهش در راستای توسعه و تحول میگردد. فلذا بهتر است بر "فکر برتر" متمرکز شد و هرچه "فرد برتر" است را پشت گاری فکر برتر بست و نه برعکس!
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 آشنایی با ایسمها - بخش پنجاه و چهارم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
.
⏺ تاریخگرایی (هیستوریسم) Historicism
.
این نظریه که تا حدودی توسط فیلسوف آلمانی گئورگ هگل (1770-1831) ارائه شد، پدیدههای اجتماعی را پیامد تاریخ میداند و از این جهت آنها را تنها با درک رویدادها، شرایط و زمینههای تاریخی- از جمله گرایش به کنشهای انسانی برای واکنش به هر آنچه که قبلا رخ داده است (همانند «تز، آنتیتز و سنتز» مارکسیسم) قابل درک میداند. این نظریه در تضاد با نظریهی تقلیلگرایانه است که به تأثیر اصول بنیادی [پدیدهها در درک آنها] قائل است.
.
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی و آشنایی با ایسمهای بیشتر اینجا را کلیک کنید.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, تاریخگرایی هیستوریسم Historicism, ایسمها ISMS, اصطلاح جامعه شناسی
[ شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصت و یکم
✍️ حسین شیران
.
برای "تکثرگرایی" و "فراتلفیقگرایی"- دو گام اصلی و اساسی در راستای تحقق نظام سیاسی اجتماعی فراایدئولوژیکِ "ملتدولت"، به ترتیب "وفاق" و "فراوفاق" یک امر لازم و ضروری بشمار میروند، هم از این جهت نیروهای تاریخی لازم برای تحقق یک چنین ابرپروژهای را نظرا و عملا میتوان در دو دستۀ "وفاقگرایان" و "فراوفاقگرایان" از هم متمایز ساخت.
.
وفاقگرایان نوعا "کنشگران مرزی"اند که مشخصا در مرز میان جریانات و جناحها و ایدئولوژیهای ستیزگر مشغول اندیشه و اقداماند تا به هر شکل ممکن آتش خشم و خشونت جامعهسوزشان را به آشتی بدل سازند؛ فراوفاقگرایان هم نوعا "کنشگران فرامرزی"اند که در بستر وفاق حاصل از اندیشه و اقدام وفاقگرایان و کنشگران مرزی (نیروهای گام اول) نظرا و عملا تلاش میکنند "فراایدئولوژی" لازم برای گذار به نظم و نظامی نوین را محقق سازند.
.
تکثرگرایی (پلورالیسم) در حقیقت شرط لازم برای "صلح و ثبات" یک جامعه است و فراتلفیقگرایی و فراایدئولوژیِ حاصل از آن شرط لازم برای "توسعه و تحول" آن جامعه؛ اولی با توصیه و تجویز "تحمل یکدیگر" فعل "سازش" را در جامعه صرف میکند و دومی با توسعه و ترویج "تعامل با یکدیگر" فعل "سازندگی" را؛ هم از این جهت شعر و شعور و شعار هر دو را میتوان در یک کلام خلاصه کرد: "با هم ساختن"- ساختن به هر دو معنا و مفهوم مذکور.
.
ماندن در وضعیت پلورالیسم، همانطورکه پیش از این گفتیم، وضعیتی شکننده است چه همواره امکان و احتمال بازقدرتگرفتن یک جبهه و جناح و ایدئولوژی در آن موجود است و اساسا افتوخیز مکرر ملتها و مملکتها از این سبب است. قطع یقین هر دوره قدرتطلبان و فرصتطلبان خاص خود را دارد که به شیوه و شکلی متفاوت از پیش به سلطه میاندیشند و اگرکه طرح و تدبیری بالادستشان در کار نباشد این خطر همواره بالاسر هر ملت و مملکت خواهد چرخید.
.
هم از این نظر ماندن در گام نخست و دلخوش داشتن به صلح و سازش و وفاق میان جناحها و ایدئولوژیها و نیندیشیدن و نپرداختن به گام دوم بواقع ناکام گذاشتن جامعه در سیر تحول و تکامل است. پلورالیسم اگرچه حافظ گونههای متعدد و متکثر از یک حقیقت و ضامن حیات آنهاست اما این هرگز بمعنای تام و تمام برحق داشتن و دانستن یکی یا همه- آنسان که خود تصور میکنند، نیست و ضرورتا باید در راستای ارائۀ حقیقتی برتر و سرتر در همه بازاندیشیها داشت.
.
این مهم همانطورکه پیش از این گفتیم وظیفه و رسالت تاریخی "خردمندان جامعه" (عقلای قوم) در هر دورۀ تاریخیست که همواره در سنت پیشینیان که طبعا و جبرا به اقتضای زمینه و زمان و زندگیشان حاصل گشته بهدیدۀ "تحقیق و نه تسلیم" بنگرند و تحققا با بازاندیشی در ادراک و افهام گذشتگان درک و فهم نوینی از حقیقت را پایه و اساس کنشهای افراد در شرایط مدرن قرار دهند؛ اینگونه هم سیر سنت در مدرنیته ممکن میشود هم نوشدن به اقتضای زمان.
.
از این منظر بس قابل نقد است نظرکرد و عملکرد آنها که صرفا بر گام نخست متمرکزند و ورا و فرای پلورالیسم نه به چیزی میاندیشند و نه به چیزی میکوشند! ولیکن درد ما اینک نه اینها بلکه برخی خواصاند که حتی به پلورالیسم هم قائل نیستند و نظرکرد و عملکردشان خلاف روح و روال پلورالیسم رسما به نفع یک ایدئولوژی خاص که از قضا ایدئولوژی حاکم است ختم میشود و از این جهت وفاقگراییشان هم در نهایت چیزی جز "بیعت گرفتن" برای ایدئولوژی حاکم نیست!
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش شصتم
✍️ حسین شیران
.
برخلاف وفاقگرایی راستگرایانۀ دکتر عبدالکریمی که هم مقصد و مقصودش از پیش معلوم و موجود و محقق است-"گفتمان انقلاب"، و هم نیروهای تاریخیاش-"نیروهای انقلاب"، هم از این جهت نه نیازی به بیش رفتن دارد نه نیازی به بیش گشتن، تنها بازآیی و بازدلسپاری و بازسرسپاری مردم به حاکمان وقت را کم دارد تا به کوری چشم دشمنان نظام باز وفاق میان ملت و حکومت حاصل گردد، "فراتلفیقگرایی" را اگرچه نظرا مقصد و مقصود و نیز نیروهای تاریخی هر دو از پیش معلوم است ولیکن عملا هر دو تا این لحظه از تاریخ زیست اجتماعی ما ناموجود و نامحققاند و از این جهت تا رسیدن به سرانجام خود راهها و کارها در پیش دارند.
.
در خصوص چیستی و چرایی و چگونگی فراتلفیقگرایی پیش از این سخنها گفتهایم: فراتلفیقگرایی بهوجه عام در هر حوزه یک "روش راهبردی" برای گذار از پارگیها و پراکندگیهای موجود هر حقیقتی به تصویر و تصوری بهمراتب برتر و سرتر از آن حقیقت در سطحی مابین، مابعد و مافوق سطح موجود است؛ و بهوجه خاص در عرصۀ سیاسی اجتماعی "راهی برای رهایی" از تفرقهها و تضادها و ستیزهای ناشی از تعددات و تکثرات ایدئولوژیها و رسیدن به یک "هستی فراایدئولوژیک" در سطحی فراتر از "سطح صفر" (سطح ستیزها و سلطهها و ایدئولوژیها) و پایه و مایه قرار دادن آن هستی برای برقراری نظم و نظامی نوین است.
.
این هستی فراایدئولوژیک در این برهه از زمان برای جامعۀ ما و جمیع جوامع درگیر نظامهای ایدئولوژیک که از شکاف میان ملت و حکومت رنج میبرند همانا "ملتدولت" است- نظام سیاسی اجتماعیای برآمده از بطن و متن ملت و همواره با ملت و برای ملت، بیهیچ سلطه و سیطرهای از جانب هر ایدئولوژیای که بالطبع بخواهد دنبال زیادهخواهی و انحصارگرایی باشد؛ و خود فراایدئولوژیک بودن این هستی متضمن این حقیقت است. نیروهای تاریخی آن هم نظرا فراایدئولوژیستهای ملتدولتگرایی هستند که عملا باید با یک "هستۀ مرکزی فراایدئولوژیک" در سه جبهه در هر سه ضلع ملت، دولت و حکومت، همگرایانه تا رسیدن به این سرمنزل بکوشند.
.
لازمۀ شکلگیری یک چنین هستی و هویت والایی برای نظام سیاسی اجتماعی آتی ایران دو گام اصلی و اساسیست که نیروهای تاریخیاش ضرورتا باید از پس برداشتن هر دو برآیند: گام اول "تکثرگرایی"ست گام دوم "فراتلفیقگرایی"؛ اولی پذیرفتن و پذیراندن تعددات و تکثرات موجود ملت و تحقق "جامعۀ پلورالیستیک" است و دومی پدیدارساختن "دولت پلورالیستیک" بر بستر یک چنین جامعهای- دولتی که پذیرای همه و مورد پذیرش همه باشد؛ اولی فرونشاندن ایدئولوژیهای انحصارگر و پادادن و جادادن به باقی ایدئولوژیهاست و دومی فرآوری فراایدئولوژی و فرانشاندن نظام فراایدئولوژیک و پایان دادن به سلطهگری ادواری همۀ ایدئولوژیها. ...
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 آشنایی با ایسمها - بخش پنجاه و سوم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
⏺ لذتگرایی (هدونیسم) Hedonism
.
هدونیسم یعنی تعقیب لذت و تمرین خودخواهی و خودارضایی؛ یک چنین رویهای اگرچه بیتردید تجربهای به قدمت بشریت دارد با اینحال خود این اصطلاح (از واژهی یونانی hedone به معنای لذت) در اواسط قرن نوزدهم ابداع شد. هدونیستها (لذتگرایان) در دوران مدرن اغلب به عنوان جویندگان خودخواه لذتهای جسمانی برای خویش شناخته میشوند اما در یونان باستان مفهوم لذتگرایی بیشتر با آرامش و شادی فکری همراه بود تا لذتهای جسمانی؛ به استثناء آریستیپوس Aristippus (435-356BC) که مشخصا برای شهوانیت ارجحیت قائل بود باقی بویژه اپیکور Epicurus (341–270BC) بر این باور بودند که آرامش از خرد و فضیلت ناشی میشود.
.
⏺ توضیحات مترجم:
در مورد آریستیپوس حق است این توضیح را اضافه کنم که او هرگز مبلغ لذتگرایی بی قید و بند شبیه آنچه که امروزه روز رایج است نبود بلکه مشخصا قید و بندهایی بر آن داشت. اصل بنیادی فلسفهی او این باور او بود که لذت تنها خیر ممکن است و باقی هرچه که هست نسیه است با این حال بلافاصله میافزود که حتما باید مراقب بود در این راه هیچ آسیبی به کسی نرسد و مدام هشدار میداد که لذتگرایی ضرورتا باید با "خویشتنداری اخلاقی" تعدیل شود. بر این اساس است که فلسفهی او به "لذتگرایی اخلاقی ethical hedonism" معروف است. جملهی معروف او این بود که "من مالکام نه مملوک! ... بهترین کارها تسلط بر لذتها است نه پرهیز از آنها". آریستیپوس که شاگرد سقراط بود بخاطر این طرزتلقیها شدیدا مورد انتقاد سقراط و افلاطون و باقی پیروان بود.
.
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی و آشنایی با ایسمهای بیشتر اینجا را کلیک کنید.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, لذتگرایی هدونیسم Hedonism, ایسمها ISMS, اصطلاح جامعه شناسی
[ دوشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌹🌹 نوروز 1404 بر ایران و ایرانیان مبارکباد. 🌹🌹
.
.
🌓 سپاس خدای را که توفیق ورود به سالی دیگر را بر ما ارزانی داشت و بار دیگر باهم نشستیم و دعای تحویل سال را خواندیم و از خدا خواستیم حالمان را به بهترین حالها تغییر و تحول بخشد. هرچند سالهاست این دعا را میخوانیم و حال و روزمان نه فقط بهتر نشده بلکه بدتر هم شده! اما این بهمعنای بد دعا کردن ما یا خوب نشنیدن خدا نیست؛ حقیقت اینست که تغییر و تحول اصول و اسباب و اساس خاص خود را دارد و هیچ الکی و اللهبختکی نیست، هیچ بهصرف دعا و بهخواست از خدا هم نیست، چه اگر بود با این حجم از دعا حالیا ما احسنالحالترین مردمان عالم بودیم که نیستیم! خدا هرکاره هم باشد اینکاره نیست و خود اتمام حجت کرده که هیچ تغییر و تحولی در حال و روز هیچ قومی نخواهد داد مگر آنکه خودشان تغییر و تحولی در خود بدهند و این یعنی هرگونه تغییر و تحول در حال و روزمان بسته به تغییر و تحول در خودمان است؛ مایی که سال به سال هم کوچکترین تغییر و تحولی در فکر و ذکر و راه و روش و منش خود نمیدهیم البته که در حسرت بهترینها خواهیم ماند. راه توسعه از تغییر و تحول میگذرد، سنتهای بلاتبدیل و بلاتحویل خدا در جامعه و جهان را بشناسیم و همساز و همسو با آنها تغییر و تحول را از خود آغاز کنیم. لطفا! 🙏
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی, دعای تحویل سال, عید نوروز 1404, تغییر تحول توسعه
[ شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و نهم
✍️ حسین شیران
.
دکتر عبدالکریمی وقتی از "نیروهای تاریخی ایران" در این برهه از زمان سخن میگویند هرگز به خیل فعالان عرصۀ سیاسی اجتماعی ایران نظری ندارند- بویژه "روشنفکران ایرانی" که نه فقط هیچ نظر مساعدی رویشان ندارند بلکه برعکس همه را بیهیچ پروایی یک کاسه کرده و بیهیچ تفکیک و تمایزی در فکر و ذکر و راه و روش و منش و بینش و بیانشان به یک چوب میرانند! چه معتقدند همه بنوعی با الهامات و القائات خارجی و خوارجی تسخیرشده و به ضدخود تبدیلشدهاند و بجای کشف و شرح واقعیت مشغول "قلب واقعیت"اند فلذا بجای اینکه "نیروهای نفی" باشند "نیروهای اثبات" گشتهاند.
.
برای درک و فهم این نفی و اثبات و کلا جمیع نقطهنظرات ایشان ضرورتا باید چارچوب بحثشان را شناخت وگرنه که بسیاری از مفاهیم و مضامین کاربردیشان بنظر بس مبهم و مغلق و حتی ضد و نقیض مینمایند. در مجموع ایشان در دو عرصۀ بس مرتبطبهم و در هر عرصه با یک مسأله و در مجموع با دو مسألۀ بس مرتبطبهم درگیرند: یکی عرصۀ جامعه و مسألۀ تقابل ملت و حکومت و شکاف میان ایندو و دیگری عرصۀ جهان و مسألۀ تقابل حکومت و نظام استکبار جهانی؛ در عرصۀ اول خود را در کنار ملت و در برابر حکومت میدانند و در عرصۀ دوم در کنار حکومت و در برابر نظام سلطۀ جهانی.
.
و اساسا همین همزمان "هم با حکومت بودن و هم نبودن"شان است که کار را هم برای خودشان و هم مخاطبانشان دشوار میسازد. بهرحال تفکیک و تمایز اینکه هر یک از بیاناتشان مشخصا در ارتباط با کدامیک از این دو عرصه و دو مسأله گفته شده- بویژه زمانی که حکومت عاملی محوری و مشترک در هر دو عرصه و هر دو مسأله است، و یا وقتی سخن میگویند مشخصا در کدام عرصهاند و چرا و چگونه و از چه نقطهنظر با چه مضامین و مفاهیم مشترک یا متمایزی به نفع کدام طرف استدلال میکنند گاه حتی برای مخاطبان خاصشان هم مایۀ سردرگمیست چه رسد مخاطبان عامشان!
.
با اینحال آنچه تا حد زیادی امکان و توان تفکیک و تمایز این مهم و رهایی از این سردرگمی را ممکن میسازد و فارغ از همه حرفها و حواشی بسمت یک نتیجۀ روشن میراند کموکیف موضعگیریشان در هر دو عرصه نسبت به عامل مشترک یعنی حکومت است: در عرصۀ اول در ارتباط با مسألۀ تقابل ملت و حکومت مشخصا در سمت ملت درمیآیند منتهی در نقش یک "وفاقگرای راستگرا" که میکوشد با فرافکندن سیاهیهای حکمرانی به اذناب نظام و سفیدشویی اصل و رأساش مردم را به وفاق با آن فراخواند- همانکه در تفکیک و تمایز از گفتمان غیرانقلاب و ضدانقلاب "گفتمان انقلاب"اش مینامد.
.
ولیکن در عرصۀ دوم و در ارتباط با مسألۀ تقابل حکومت با استکبار جهانی کاملا برعکس، هرچه وفق و وفاق و سازش از جانب هرکه باشد را بشدت به باد انتقاد میگیرند و عملا در پیروی و پشتیبانی از گفتمان انقلاب (حکومت) که اینجا در نقش "نه به نظام سلطه" و "گفتمان نفی" ظاهر میشود، دستورالعمل "ستیز تا سر حد مرگ" را توصیه و تجویز میکنند. اینجاست که منظور ایشان از "نیروهای نفی" و "نیروهای اثبات" کاملا معلوم میشود: نیروهای نفی نیروهای گفتمان انقلاب در عرصۀ دوماند که اکنون بعنوان "محور مقاومت"- تنها نیروهای نفی جهان، در برابر نظام سلطۀ جهانی میستیزند.
.
اینجا اگرچه درک و فهم مرادشان از گفتههاشان تا حد زیادی مشخص میشود اما درک و فهم خودشان سخت دشوار میشود و این یعنی پایان سردرگمی در باب افکارشان آغاز سردرگمی در باب خودشان است: اینکه چطور ایشان برخوردی دوگانه در برابر نظام سلطه دارند- "سلطۀ جامعوی"(داخلی) برایشان هیچ یا چندان مسألهای نیست اما "سلطۀ جهانی"(خارجی) کلانمسأله است! برای سلطۀ جامعوی "وفاق" تجویز میکنند برای سلطۀ جهانی "ستیز"! مخالفان سلطۀ درونی را نیروهای اثبات میدانند و سخت میکوبند مخالفان سلطۀ بیرونی را نیروهای نفی "تنها نیروهای اصیل تاریخی" میخوانند و سخت میستایند! ...
.
به این ترتیب پربیراه نیست اگرکه فکر کنیم تقلای فکری ایشان در هر دو عرصه و در هر دو مسأله جانبدارانه به نفع عامل مشترک یعنی حکومت تمام میشود- تو گویی که هستند تا در هر حال و در هر حوزه در برابر هر نیروی متخاصمی هوای حکومت را داشته باشند! طبیعتا این همدلی و همراهیست که فیلسوف ما را هم همچون خود حکومت "دشمناندیش" و فلسفۀشان را بس "سوسوزن" و "چشمکزن" میسازد و عمدهمفاهیم کاربردیشان اعم از سلطه و ستیز و نفی و اثبات و وفاق را هم موردی- حسب اینکه طرف بحث که باشد، موجه یا ناموجه (روشن خاموش) میسازد!
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فراتلفیقگرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و هشتم
✍️ حسین شیران
.
این را دیگر همه میدانیم که هر تغییر و تحولی در هر زمینه و زمانی که بخواهد رخ دهد ضرورتا باید "نیروهای عامل" خاص خودش را داشته باشد وگرنه هر چقدر هم که زمان بگذرد و زمینه فراهم باشد و هیچ مانعی هم در میان نباشد مادام که نیروی عاملی در کار نباشد هیچ تغییر و تحولی در هیچ زمینه و زمانی حاصل نخواهد شد. باید توجه داشت که اینجا صحبت مشخصا بر سر نیروی عامل است- یعنی "نیروی آغازکننده و دنبالکننده و تمامکننده و تداومبخشنده"، و نه هر نیرویی که به هر شکل دستی در کار و پایی در راه دارد اما باری به هر جهت است، گاه هست و گاه نیست، گاه راست است و گاه چپ، گاه تند است و گاه کند، گاه روشن است و گاه تاریک.
.
اینکه اغلب میدویم و بهجایی نمیرسیم و میجهیم و به چیزی نمیرسیم، بهخاطر اینست که خواهناخواه و آگاهناآگاه در قالب و قامت یک چنین "نیروهای گاهگداری" هستیم که کاروبارمان بگیرنگیرها دارد و نه نوعا نیروهای عاملی که پیوسته بیهیچ گیر و گور و گریزی پیگیر کار باشند؛ البته این هرگز بهمعنی بیچارگی و بیفایدگی نیروهای گاهگداری نیست- حالیا صاف و سالم و صادقترین افراد ما رسما از آسایش و آرامش خود و خانوادهی خود زدهاند و بیهیچ مزد و منتی صرفا از باب احساس مسئولیت اجتماعی خود را درگیر مسائل و مشکلات جامعه کردهاند و بیهیچ توقع و تمنای پست و مقامی نظرا و عملا در حد توان خود درصدد اصلاح امور برآمدهاند.
.
مشکل اینجاست که همه یا اغلبشان در بهترین حالت چراغهای سوسوزنی هستند که باز خواهناخواه و آگاهناآگاه بسی دور از هم و بیارتباط با هم افتادهاند و هر کدام فوقفوقاش روشنیبخش محفل و مجلسی مختصرند برای همین، هم در مقام اندیشه و هم در مقام عمل چندان کاری از پیش نمیبرند و نمیتوانند که ببرند؛ درحالیکه اگر همه بههم وصل شوند و باهم بجوشند و باهم بکوشند طبعا از خیل چراغهای سوسوزنشان پروژکتوری عظیم پدید میآید و تا دوردستها را هم برای خودشان و هم مردمشان روشن و پرنور میسازد، و معنی و مفهوم روشنفکری و روشنگری هم اینست و جز این نیست که تحققا راهی روشن برای پیشرفت پیش پای جامعه بگذارد.
.
باری، فرق نیروهای گاهگداری با نیروهای عامل در پخش و پلا و پراکنده بودن و سر و سامان نداشتن و سازماننیافتنشان است، هم از این جهت باید به خیل اقشار خاکستر جامعه، هرچقدر هم که تحوللازم باشند، حق داد به این راحتی پشت سر نیروهایی که خود سر و سامان و سازمان ندارند و بیش از چند متر پیش پایشان را نمیبینند و برای باقی راه هیچ طرح و تدبیر و تضمینی ندارند بیفتند. شوخی که نیست بحث تغییر و تحول اجتماعی و یک اجتماع است و هزارانهزار پیچوخم دارد که لزوما برای همه یا اغلباش باید از پیش برنامه داشت تا به نتیجه رسید وگرنه البته که همینجا ماندن بسی بهتر از "از اینجا راندن و از آنجا ماندن" و اسیر هرج و مرجها شدن است.
.
فلذا آغازکنندهی یک تغییر و تحول اجتماعی لزوما باید به تمامکنندگیاش هم بیندیشد و اساسا این تمامکنندگیست که هر تلاش و کوششی را به نتیجه میرساند؛ دشواری تغییر و تحول اجتماعی بویژه در کشورهای توسعهنیافته مشخصا اینست که نه در خلاء بلکه همچون یک بازی فوتبال در زمین ناهموار حریف و در شرایط نامساعد جوی که باد مخالف از روبرو میوزد، با داوری تیمی وابسته به حریف و هایوهوی و آزادیعمل فراوان تماشاگران حریف و زدوبندهای پیش از بازی و احیانا تهدید و تطمیع برخی بازیکنان خودی و ... انجام میشود، ضمن اینکه حریف هم در میدان تیم قدر خود را دارد که از هر نظر مانع بازیسازی و ضد تیم عامل تو عمل میکند.
.
در یک چنین شرایطی پیروزی غیرممکن نیست اما طرح و تدبیر و تاکتیکی ورا و فرای طرح و تدبیر و تاکتیک حریف میطلبد که لزوما باید داشته باشی تا از حالت دفاعی خارج شوی و در زمین حریف پیش روی و بعد ضرورتا تمامکننده هم داشتی باشی تا بتوانی به هدف برسی. اینجاست که ضرورت سر و سامان و سازمانیافتگی یک تیم و داشتن پشتیبانی فنی و حرفهای و طرح و تاکتیکی از پیش تعریف و تعیینشده و تلاش و تمامکنندگی نیروها نقش اساسی خود را در برد یک تیم نشان میدهد. به این قرار بود که انقلاب اسلامی در سال 57 پیروز میدان شد- منتهی مشکل اصلی و اساسی این تغییر و تحول هم ضعف در تداومبخشی و محققسازی آرمانها و وعدههایش بود که خیلی زود گریبانگیر نیروهای عاملاش گشت.
.
باقی در بخش بعد
برای مشاهده و مطالعهی بخشهای قبلی اینجا را کلیک کنید.
.
کلمات کلیدی:
فراتلفیقگرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیقگرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology
[ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]