جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش پنجاه و دوم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران

.
⏺️ فمینیسم (زن‌گرایی) Feminism

.

فمینیسم جنبشی که معتقد است زنان باید در همه‌ی عرصه‌های زندگی از حقوقی برابر با مردان برخوردار باشند. سابقه‌ی این جنبش دست‌کم به قرن هجدهم بازمی‌گردد، مثلاً به نوشته‌های مری ولستون‌کرافت MaryWollstonecraft (1759–97)، با این‌حال در آغاز قرن 19 و 20 و با مبارزات زنان برای حق رأی برجسته شد؛ نخستین بار زنان نیوزیلند در سال 1893 و بعد زنان بریتانیا در سال 1918 و زنان آمریکا در سال 1919 حق رأی به‌دست آوردند؛ زنان فرانسه تا سال 1944 از حق رأی برخوردار نبودند. اگرچه سیمون دوبووار Simone de Beauvoir (1908–86) در سال 1949 کتاب تأثیرگذار خود "جنس دوم" را نوشت اما فمینیسم به معنای مدرن‌اش اساسا تحولی‌ست که از دهه‌ی 1960 آغاز شد- زمانی که اصطلاح "رهایی زنان" در آمریکا ابداع شد و نویسندگان فمینیستی همچون بتی فریدن Betty Friedan (1921–2006)، آنجلا دیویس Angela Davis و گلوریا استاینم Gloria Steinem پا به عرصه گذاشتند. در قرن 21م فمینیسم به لحاظ تئوریک تا حد زیادی به اهداف خود در جهان توسعه‌یافته دست یافته است- به ویژه در قانون‌گذاری؛ با این‌حال در عمل، زنان در مجموع هنوز کمتر از مردان درآمد دارند و کمتر در مناصب و مراتب بالاتر حضور دارند. در برخی از کشورهای در حال توسعه مانند افغانستان و پاکستان هم این‌گونه به نظر می‌رسد که شرایط برای زنان بسی بدتر شده است.

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی و آشنایی با ایسم‌های بیشتر اینجا را کلیک کنید.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)​​​​​​


برچسب‌ها: جامعه شناسی, فمینیسم Feminism, ایسمها isms, اصطلاح جامعه شناسی​​​​​​​

[ شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و هفتم
✍️ حسین شیران

.

یکی از عمده نکات مورد تأکید دکتر عبدالکریمی در جبهه و جریان وفاق‌گرایی از نوع راستی‌اش اینست که اگر هم قرار بر تغییر و تحول باشد- حتی به‌قیمت براندازی، این مهم ضرورتا باید به‌واسطه‌ی "نیروهای ایرانی" صورت پذیرد و نه نیروهای خارجی و یا اتاق فکر و مسیری که دشمنان ایران تعیین کنند. پیش از هر چیز باید گفت این "دشمنان ایران" که می‌گویند، یک "تعمیم خام" از یک "استاد پخته و تام" است که آگاهانه و عامدانه از باب اختلاط بحث یا حس، همه را در برابر یک تهدید یک کاسه می‌کند درحالی‌که لزوما دشمن حکومت دشمن ملت ایران و مملکت ایران نیست- بویژه زمانی که نظرا و عملا شکاف‌ها در میان است و استاد قطعا از این واقعیت آگاه است. ...

.

و اما درخصوص نیروهای عامل البته که هرگونه تغییر و تحولی لزوما باید به‌دست نیروهای داخلی صورت پذیرد و اساسا بدا به‌حال هر آن که غیر این فکر کند و فراتر از آن بدا به‌حال ملت و مملکتی که نیروهای داخلی‌اش در ضعف و ضلالت و جهالت به‌سر برند و نیروهای خارجی بخواهند برایشان تصمیم بگیرند و برایشان تغییر و تحول ایجاد کنند و نظم و نظام بیاورند و ببرند! در این‌صورت البته که نیروهای خارجی بسی حق دارند خود را قیم یک چنین ملت فقیر و صغیری دانند و فردای انقلاب هم بر مال و منال و منابع مملکت حاکم گردند و در هر موردی بنا به مصلحت و منفعت خود عمل کنند، چه هیچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرد!

.

اما آیا واقعا نیروهای داخلی ما در ضعف و ضلالت و جهالت به‌سر می‌برند و براستی در یک چنین شرایط حساس تاریخی نمی‌دانند چه خوب است و چه بد است و چه باید بکنند و چه نباید بکنند و با که باید دست بدهند و با که نباید بدهند؟ البته که هیچ این‌چنین نیست! این درست که نیروهای عامل ما هنوز آن‌سان که باید و شاید به سر و سامان و سازمان و سازوکار و توان و ظرفیت و آلترناتیو لازم برای گذار دست نیافته‌اند اما اگر این ضعف یا ضایعه بخشی ناشی از کم‌وکیف نظرکرد و عملکرد خود نیروها باشد بخش اعظم‌اش ناشی از سر و سامان و سازمان‌زدایی نظام حاکم از این نیروها و تضعیف و تبدیل ساختن امکان‌شان به امتناع است؛ این را هر کسی هم نداند یک حکیم حاذق حتما می‌داند.

.

با این‌حال علی‌رغم همه کوبیدن‌ها و کاستن‌ها و ناتوان و ناتمام ساختن‌های نیروهای داخلی از هر لحاظ و همه خوار و خفیف خواندن‌ها و همه سرکوفت‌ها و سرزنش‌ها از هر جهت- حتی بعضا از بطن و متن خود ملت، تحققا جبهه و جریان تحول‌خواه ایران همچنان حی و حاضر در صحنه است و همچنان خشونت‌پرهیزانه پی‌گیر مطالبات‌اش است. حال این حرف و حدیث و این هول و هراس مداخله‌ی نیروهای خارجی از کجا نشأت می‌گیرد، از توقعات و تقاضاهای مکرر برخی اپوزیسیون‌ها از قدرت‌های خارجی برای ضربه زدن به نظام، از وعده‌های رهایی‌بخش سران برخی قدرت‌ها به ملت ایران، از بهم خوردن موازنه و سرعت گرفتن تغییرات و تحولات در منطقه، از سقوط برق‌آسای اسد به پشتیبانی نیروهای خارجی و ... .

.

اما هیچ‌کدام از این‌ها و غیر این‌ها به‌معنی و مفهوم استیصال و استمداد نیروهای داخلی از نیروهای خارجی و چشم امید دوختن‌شان به بیرون برای تغییرات و تحولات لازم نیست. در این میان حتی اگر مساعدت و مساهلتی از جانب نیروهای خارجی صورت گیرد- کما اینکه در جریان انقلاب 57 هم این اتفاق افتاد، این هرگز نشان عاطل و باطل نشستن و سپردن اختیار خود به دست بیگانگان نیست. گاهی خود شرایط بغرنج خانه از در و دیوار همسایه بالا یا پایین رفتن را ایجاب می‌کند؛ ضرورتا میان این‌چنین ناچاری‌ها و آن‌چنان چاره جستن‌ها از بیگانه‌ها و چادر زدن برای بیتوته‌ی آن‌ها در درون خانه تفاوت و تمایز باید قائل شد.

.

در گذر از این ریزنکات، در اصل قضیه که هرگونه تغییر و تحول ضرورتا باید از طریق و با طرح و تدبیر نیروهای داخلی صورت گیرد هیچ تردیدی نیست- چه راه توسعه‌ی پایدار از درون می‌گذرد؛ حال ببینیم این نیروها از نقطه‌نظر استاد عبدالکریمی مشخصا کیستند و کجا هستند و چگونه می‌خواهند باعث و بانی تغییر و تحول گردند، بعد بپردازیم به نقطه‌نظر فراتلفیق‌گرایی در این خصوص.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و ششم
✍️ حسین شیران

.

و اما نقطه‌نظرات دکتر عبدالکریمی در باب "حکمرانی بد" بواقع قوی‌ترین و قابل‌اعتنا‌ترین نقطه‌نظرات در زمین و زمینۀ اعتدال‌گرایی و احتیاط‌گرایی‌ست و جا دارد بسی فارغ از نقطه‌نظرات پرحاشیه‌شان مورد توجه قرار گیرد. باری، اکنون در اینکه حکم‌رانی بد برای ما یک مسأله و در واقع "شاه‌مسأله" است- چه بسیاری از مسائل و مشکلات ما تاریخا و تحقیقا از آن ناشی شده و باز می‌شود، شکی نیست؛ به‌هرحال به‌اندازۀ کافی قدرت و ثروت و فرصت در اختیار نظام بود و جا داشت در هر زمینه بسی بهتر از این عمل شود و نتایجی بمراتب بهتر از این حاصل شود که متأسفانه نشد و حال بقول خود ایشان در 360 درجه بر هر کجا که دست بگذاریم مسأله داریم.

.

هم از این جهت منتقدان به‌خود حق می‌دهند در مجموع بر کارآمدی نظام در سامان‌دهی امور داخل و خارج بدنمره دهند و از سر تا ذیل‌اش را بابت این "بدکارنامه" مورد شماتت قرار دهند و مشخصا برای ادامۀ راه با این نظام تردیدها روا دارند- مگر اینکه خودخواسته زیر تیغ تیز جراحی رود و طبق رأی و نظر "اعتدال‌گرایان چپ" به یک سری تغییرات بنیادین تن دردهد که این‌هم به تجربه ثابت کرده تاب‌اش را نمی‌آورد و نه فقط مدام از زیر تیغ درمی‌رود بلکه خود به‌روی طبیبان‌اش تیغ می‌کشد! و دقیقا اینجاست که "نظام‌گریزها" دور برمی‌دارند که دیدید این نظام درست بشو نیست و هرچه زودتر باید برود- هرچه بیشتر بماند بیشتر سختی و بدبختی بارمی‌آورد!

.

در یک چنین شرایطی دکتر عبدالکریمی بدوا به ظاهر هم که شده از در مخالف درنمی‌آیند و خطاب به نظام‌گریزها می‌گویند اگر می‌خواهید و می‌توانید این نظام را سرنگون کنید بکنید من مانع نمی‌شوم، منتهی قبل‌اش به من بگویید آلترناتیوتان چیست؛ نظام دیگری که می‌خواهید جایگزین کنید لزوما باید بهتر و برتر از اینکه هست باشد، کو کجاست یک چنین جایگزینی؟ اگر دارید نشان دهید و اگر ندارید- که ندارید، من این حکم‌رانی بد را به خلأ قدرت یا هر نظام سیاسی نامتعینی که بخواهد مسبب بی‌نظمی و بی‌قانونی در این سرزمین گردد ترجیح می‌دهم. اینست که ایشان در شرایط فعلی در فقدان یک آلترناتیو معین و مشخص هرگونه انقلاب و سرنگونی و دگرگونی را سم می‌دانند.

.

یک چنین احتیاط‌گرایی را هرگز به تمامی نمی‌توان تخطئه کرد. مگر نه اینکه احتیاط شرط عقل است؟ چگونه بی‌گدار به آب زنیم و با این حجم از مسائل و مشکلات و تهدیدات درونی و بیرونی، یک سرزمین با این‌همه پهنا و یک ملت با این‌همه آمال و آرزو را یک‌جا به تلاطم امواج نامطمئن و نامتعین بسپاریم؟ اساسا وقتی چندوچون "چهار" معلوم نیست یک دو سه شمردن و بی‌پروا پریدن به سویش چه معنی دارد؟ این "چهار" هم اگر همچو قبلی "چاه" گشت و چندین دهه از عمر ملت و مملکت را هم این چاه سیاه ساخت چه؟ فردا و پس‌فردایش چه کسانی پاسخگو خواهند بود؟ مگرش پرواز و سقوط پیشین و سیل و خیل پیامدهایش را چه کسانی گردن گرفتند این یکی را هم بگیرند؟

.

هم از این‌روست استاد عبدالکریمی، هم انقلاب علیه شاهی که رفت را اشتباه می‌خوانند و هم انقلاب علیه شیخی که هست را؛ چه همانطورکه با رفتن شاه حال و روزمان نه فقط بهتر نشد بلکه بس بدتر شد هیچ بعید نیست با رفتن شیخ هم بس بدتر از اینکه هست شود و همه را بس پشیمان‌تر از پیش سازد. باری اگر امروز تجارب و تبعات پرواز بی‌پروای 57 را پندآموز خویش سازیم پشیمانی‌اش پشته‌ای گران‌بها برای پیشرفت فرداهایمان خواهد بود وگرنه عبرتی که مایۀ پیشرفت شود تا چند پشت به تعویق خواهد افتاد تا نسل‌های بعد ما چگونه از تجارب تلخ ما درس‌ها گیرند و سرانجام به نسل اندر نسل پریدن و افتادن ما پایانی دهند.

.

با وجود این همه همدلی و همراهی، همانطورکه پیش از این عرض شد، استاد عبدالکریمی متأسفانه رفیق نیمه‌راه‌اند و با همه میانه‌داری‌شان در میدان اعتدال‌گرایی فیمابین ملت و حکومت قایق وفق و وفاق‌شان را با همه سرنشین‌هایش به سمت راست هدایت می‌کنند و سرانجام در کمال ناباوری در ساحل نظام حاکم به سرستون اسکلۀ گفتمان انقلاب می‌بندند- همان انقلابی که معتقدند نباید حادث می‌شد! گویی که هم از حادث شدن آنچه نباید می‌شد و شد خرسندند هم از فقدان جایگزینی برای نظام که اگر بود با رفتن‌اش مشکلی نداشتند و خوشبختانه نیست! فلذا از خداخواسته در شرایط موجود ضرورت وفق با نظام و حفظ نظام را نتیجه می‌گیرند!

.

در این میان پرطرفدارترین پرسش حال حاضر- اینکه گیریم آلترناتیو نیست، اولا تقصیر کیست و بعد جایی‌که گذار به نظم و نظامی نوین از هر نظر یک ضرورت است چاره چیست؟- را بی‌هیچ ‌پاسخ مشخصی به امان خدا رها می‌کنند و می‌روند!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش پنجاه و یکم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران

.
⏺️ فاشیسم Fascism

.

فاشیسم یک نظام حکومتی اقتدارگراست؛ مشخصه‌ی بارزش ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) است؛ این کلمه از fasces کلمه‌ی لاتینی بمعنا و مفهوم "دسته‌بندی" گرفته شده است- در روم باستان دسته‌ای از چوب‌ها و تیغه‌ی تبر بیرون‌زده از آن داشتند [تبرپوش] که نماد و نشان "قدرت جمعی" بود. این کلمه اولین بار در ایتالیا برای رژیم دیکتاتوری بنیتو موسولینی (1883-1945) از سال 1922 تا 1943 و بعد بمثابه‌ی یک ایدئولوژی در دهه‌ی 1930 و بعد برای رژیم دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا و هیتلر در آلمان استفاده شد.

.

از نظر اقتصادی، فاشیسم هم با مارکسیسم- با آن جنگ طبقاتی‌اش، و هم کاپیتالیسم فردی مخالفت داشت و در عوض از آن‌چه موسولینی آن را «دولت‌شرکت | دولت شراکتی»- با کنترل دولت و یا دست‌کم کارتل‌های تجاری بر اقتصاد می‌خواند حمایت می‌کرد و از نظر سیاسی بر تجلیل و تعالی ملت و خلوص نژادی می‌کوشید: "یک ملت باید قوی باشد تا در رقابت با نژادهای دیگر بتواند زنده بماند". پس از وحشت‌های حاصل از جنگ جهانی دوم، این اصطلاح اکنون همواره تحقیرآمیز تلقی می‌شود و اغلب برای دولت‌های راست‌گرا در آمریکای لاتین (مثلاً شیلی در زمان ژنرال پینوشه) و جنبش‌های ملی‌گرای افراطی و ضدمهاجر در اروپا بکار می‌رود.

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی و آشنایی با ایسم‌های بیشتر اینجا را کلیک کنید.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)​​​​​​


برچسب‌ها: جامعه شناسی, فاشیسم Fascism, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی​​​​​​​

[ یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و پنجم
✍️ حسین شیران

.

باری، در دنیایی که حاکمان‌اش پیوسته حقایق عالم را فریز می‌کنند و سازمان و سازوکار سلطه و سروری و صرفه‌بری خویش را بر گرده‌ی آن استوار می‌سازند و خیل خردخفتگان عالم را خواه‌ناخواه در بند درک و فهم فرودین خود می‌کنند همواره وظیفه و رسالت فلاسفه و حکما در هر دوره این بوده و است که از منظر و موضعی فرازین در حقایق موضوعه‌ی حاکم نقدها و نظرها کنند و در قطعیت و حقانیت‌شان تردیدها افکنند و بتدریج اذهان خلق را از حقایق منجمد و محدود ‌و محروم از سیر و صیرورت برگیرند و به سمت‌وسوی حقایقی بمراتب متعالی‌تر برگردانند وگرنه زمین خدا و بندگان‌اش را از سلسله فراعنه هیچ راه نجاتی نخواهد بود.

.

در این میان بدا به حال سرزمینی که هیچ فیلسوف و خردمندی در بر نداشته یا در خود نپرورد و یا که فیلسوف و خردمندش به هر دلیل و به هر شکل نعمت و قوت خردش را در خدمت به حاکمان وقت و توجیه و تجویز کاروبارشان بکار گیرد! این‌جاست که همه چیز در مدار مخالف خویش قرار می‌گیرد و بتدریج به ضد خود تبدیل می‌شود! روشنفکر رسما می‌شود ضدروشنفکر- چه بجای فرابردن افکار خویش از سطح حقایق منجمد موجود و فرایافتن اندیشه‌ی لازم برای روشنی‌بخشی و رهایی هم خویش و هم خلق و هم حقیقت از اسارت استبداد حاکم، دربست در همان ارتفاع پست در بند و بنده‌ی حقایق موضوعه و حاکمان وقت باقی می‌ماند!

.

روشنگری‌اش هم می‌شود عین سیاهگری- چه جای آگاهی‌افکنی در بطن و متن جامعه خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه بسی آگاهی‌ستیز می‌شود و مثال کاسه‌ی داغ‌تر از آش در دفاع از حریم و حدود و حقانیت اسباب و اساس حاکم نظرا و عملا بر هر جنبش و جریان آگاهی‌بخشی می‌شورد و هر حرف و حرکتی در راستای بازبینی و بازاندیشی در اصل و اساس حاکم را می‌کوبد و از جان و دل به بازباوراندن حقایق موضوعه و بازپروراندن مریدان و محبان بیشتر برایش می‌کوشد و این‌گونه تمام توان خویش را بجای ارمغان‌آوردن آزادی و آسایش و آرامش برای خلق‌الله صرف بازسازی و بازتوان‌بخشی ایدئولوژی حاکم و بازتولید استبداد و استثمار و بازپخش سیاهی‌ها می‌سازد!

.

اینست که در دنیای حکمت و فلسفه و در کل "حقیقت‌جویی" اصولا و اساسا عزیزداشتن هر چیز و هر کسی به غیر از یا فراتر از حقیقت ممنوع است- چه مایه‌ی تعلل و توقف و مانع پیشرفت حکیم و فیلسوف و توسعه و تکامل حکمت و فلسفه می‌شود. بی‌جهت نیست ارسطو در همان تارک تاریخ فلسفه می‌گوید: "افلاطون گرچه عزیز است اما حقیقت از آن عزیزتر است"؛ معنی و مفهوم و مبدأ و مقصود یک چنین سخن آموزنده‌ای از "معلم اول" را اگر هم من و امثال من ندانیم قطعا یک "معلم فلسفه" بهتر می‌داند- مگرش به ضد خود تبدیل شده باشد و مقام و منزلت و مسئولیت تاریخی خویش را فراموش کرده و در مسیر حقیقت‌جویی دل‌بسته‌ی عزیزی گشته باشد.

.

باری، یک "فیلسوف سرشناس" بسی بهتر و بیشتر از یک "جامعه‌شناس ناشناس" که گاه‌گداری حسب احتیاج یا اشتیاق از پنجره‌اش فلسفه را می‌نگرد، می‌داند که اصولا و اساسا پای‌بندی و پای‌داری و پای‌فشاری به یک چیز و یک کس است که "پایان فلسفه" و "آغاز کلام" را رقم می‌زند و خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه فیلسوف و متفکر و "متعقل آزاد" را به یک متکلم و "متعقل مقید" و موقوفه و متعلقه تبدیل می‌سازد. با این‌حال باز متکلمین را هم مقام و مرتبه‌ای هست و در این میان البته که نازل‌ترین مقام و مرتبه از آن "متکلمین سیاست" است یعنی همه آن‌هایی که عزیزکرده‌شان یک امر یا یک قدرت سیاسی معین است! (در باب متکلمین سیاست اینجا (https://t.me/orientalsociology/5425) نوشته‌ام).

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و چهارم
✍️ حسین شیران

.

در شرح وجوه اشتراک "فراتلفیق‌گرایی" مورد نظر این سلسله‌نوشتار و "وفاق‌گرایی" مورد نظر استاد عبدالکریمی، نظر به هم‌دلی‌ها و هم‌راهی‌هایی که خواه‌ناخواه در بادی امر وجود دارد می‌توان به نکاتی چند اشاره داشت، با این‌حال در همین آغاز باید گفت که خوش‌بختانه یا بدبختانه این هم‌دلی و هم‌راهی ادامه‌دار نیست و خیلی زود به انتها می‌رسد و در واقع این وفاق‌گرایی ایشان است که "رفیق نیمه‌راه" است و سریع ته‌خط خود می‌رسد و متوقف می‌شود- چه سرمنزل مقصودش بس نزدیک و دم‌دست است درحالی‌که سرمنزل مقصود فراتلفیق‌گرایی هنوز محقق نیست و برای رسیدن به آن همچنان باید پیش رفت.

.

سرمنزل مقصود وفاق‌گرایی ایشان چیست؟ "گفتمان انقلاب"؛ گفتمان انقلاب چیست؟ "آقای خامنه‌ای و نیروهای وفادار به ایشان"؛ و این درحقیقت همان مقصد و مقصود و آن ته‌خطی‌ست که برایشان از پیش موجود و محقق است و هیچ نیازی به زیاده رفتن و زیاده گشتن و زیاده گفتن هم نیست و اساسا چه معنی دارد وقتی یک چنین حبل‌المتینی حی و حاضر در میان و بر میان است را رها کنیم و در یک چنین شرایط حساسی که دشمن از درون و برون درصدد ضربه‌زدن است دربه‌در دنبال حبل‌المتین دیگری بگردیم که نه موجود است و نه معلوم است که چیست و چگونه و چه وقت بدست چه کسانی حاصل می‌گردد و ته‌اش چه خواهد بود!

.

در حساس بودن شرایط هیچ حرفی نیست و دغدغه‌مندی ایشان از این جهت، هم قابل درک است هم قابل تقدیر و تحسین، اما اشتباه محض است اینکه ایشان تصور کنند این درک و فهم و دغدغه تنها خاص خواصی همچون ایشان است و دیگرانی که نوع دیگری می‌بینند و نوع دیگری می‌اندیشند همه عوام و مریض و مغرض‌اند و با ذهنیت‌هایی زنگ‌زده یا جوزده یا غرب‌زده هیچ درک و فهمی از شرایط درون و برون و بین‌الملل و "نظام سلطه‌"ی حاکم بر آن ندارند و بدتر از همه این‌که هیچ دغدغه‌ بلکه غیرت و تعصب و تعلق خاطری به ایران و آرامش و آسایش و آبادی و توسعه و پیشرفت‌اش ندارند- فقط ایشان و نیروهای گفتمان موردنظرش دارند!

.

یکی از نکات مورد نظر و در واقع مورد نقد این سلسله نوشتار از اول این بود و است که اساسا به هر مسأله و موضوع و موجودیتی از جهات مختلف می‌توان نگریست و از هر جهت حسب تفاوت‌ها در زاویه و زمینه و ذهنیت و کمیت و کیفیت دید و درک به اطلاعات متفاوتی رسید- همچو حکایت پیل در تاریکی مولوی که ذکرش رفت، در یک چنین شرایطی پررهروترین و درعین‌حال پرمسأله‌ترین و پرمخاطره‌ترین راه‌ها اینست که هرکس به ادراک و برداشت و پنداشت خود بسنده کند و باقی همه را عاطل و باطل داند- بیش از ده هزار مذهب و مسلک از این سبب حادث شده، و در بدترین حالت یکی بر بقیه حاکم گردد و همه را مطیع و منقاد خود خواهد؛

.

و کم‌رهروترین و درعین‌حال کم‌گیرودار‌‌ترین و کمال‌گراترین راه‌ها هم اینست که هر کس بر موضع و منظر فرودین خود در مقام عقیده‌ورزی و بس ناتوانی و ناتمامی فردیت‌اش در مقام حقیقت‌جویی واقف و فائق آید و ضرورتا ورا و فرای پیله‌ای که خود بدست خویش یا خویشان‌اش به دور خود ساخته و همه هستی خود و دیگران را در آن محدود ساخته، مؤدبانه به ایده‌ها و عقاید دیگر و دیگران هم سرکشد و محققانه از هر کدام بهترین‌اش را برگزیند (1) و مؤلفانه تصویر و تصوری بمراتب بهتر و برتر و به‌روزتر از حقیقت موضوعه بازآفرینی کند و بدور از هر عقد و عقیده‌ای همچنان راه را برای بازیابی اطلاعات بیشتر و بازسازی بهتر حقیقت باز نگه‌دارد.

.

عقد و عقیده منجمد کردن و منفعل کردن یک حقیقت جاری و ساری و تحققا از هستی ساقط ساختن آن ا‌ست- در قفس کردن یک پرنده و در کوزه کردن یک دریاست. هر عقیده در بهترین حالت‌اش تنها یک تصویری از یک جهت از یک حقیقت است و یک تصویر هیچ‌گاه مبین تمام هستی یک چیز نیست، بایدش تصویرها از آن یافت و بعد فیلمی از آن تصویرها ساخت، از فیلم هم گذشت و سریال‌ها ساخت. نیروی محرک یک چنین جریانی تاریخا و تحقیقا خردمندان عالم (فلاسفه یا همان أولوالأَلباب) بوده‌اند و هستند که به یاری خرد همواره در هر حقیقت حاکمه‌ای تردیدها افکنده و از حالت جمود خارج‌اش ساخته و کمابیش جاری و ساری‌اش ساخته‌اند.

.

(1) ألذين يستمعون القول فيتبعون أَحسنه أولئك الذين هداهم الله و أولئك هم أولوالأَلباب [زمر، 18].

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش پنجاهم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
.
⏺️ وجودگرایی، هستی‌گرایی (اگزیستانسیالیسم) Existentialism

.

رویکردی فلسفی که در آن افراد به‌عنوان عاملان آزاد در نظر گرفته می‌شوند و رشد و توسعه‌ی خود را از طریق اِعمال اراده تعیین می‌کنند. اگزیستانسیالیسم با آثار کی‌یرکگارد و نیچه در قرن نوزدهم آغاز شد، اما این اصطلاح احتمالاً توسط یک فیلسوف فرانسوی به نام گابریل مارسل (1973-1889) در سال 1943 ابداع شد. این رویکرد بیشترین ارتباط را با فیلسوفان فرانسوی قرن بیستم همچون ژان پل سارتر (1905-1980) و آلبر کامو (1913-1960) دارد. سارتر کتاب "هستی و نیستی" را در سال 1943 منتشر کرد و کامو کتاب "افسانه سیزیف" را در سال 1942، و در آن بیهودگی وجود را به تصویر کشید. اساس اگزیستانسیالیسم بر این مفهوم است که وجود مقدم بر ماهیت است، به این معنی که زندگی واقعی یک فرد آن چیزیست که ماهیت او را تشکیل می‌دهد و نه ماهیت از پیش تعیین شده که انسان بودن او را تعریف می‌کند. اگزیستانسیالیسم تمایل دارد وجود ارزش‌های عینی را انکار کند در عوض بر آزادی و تجربه‌ی فرد تأکید دارد.

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی و آشنایی با ایسم‌های بیشتر اینجا را کلیک کنید.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)​​​​​​


برچسب‌ها: جامعه شناسی, وجودگرایی اگزیستانسیالیسم Existentialism, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی​​​​​​​

[ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و سوم
✍️ حسین شیران

.

"وفاق‌گرایی" اصولا و اساسا با مرام و منطق "اعتدال‌گرایی" سازگار است تا افراط‌گرایی و تفریط‌گرایی، و در واقع شعر و شعور و شعار خیل اعتدال‌گرایانی‌ست که به هر شکل بر وجود شکاف میان ملت و دولت|حکومت- حالا به هر شدت و حدتی، اشراف دارند و سیاه و سفیدهای هر دو را می‌بینند و بر عملکرد هر دو در پدید آمدن این شکاف نقد و نظر دارند و در نهایت با همه دل‌خوری‌ها و دل‌زدگی‌ها و حتی درگیری‌های دو طرف باهم همچنان به بهبود اوضاع و احوال و رفع و رجوع و رفوی شکاف امیدوارند و در این راستا سعی می‌کنند نقش "نیروهای میان‌جی" و یا همان "کنش‌گران مرزی" را ایفا کنند و دو سوی شکسته و گسسته از هم را بار دیگر بهم نزدیک سازند.

.

با این وجود همان‌طورکه پیش از این گفتیم اعتدال‌گرایان هم راست و چپی دارند و حسب این‌که وزن بیش‌تری به کدام سو می‌دهند و وفاق را در کدام سو- راست یا چپ، و بیش‌تر به نفع کدام یک- ملت یا دولت|حکومت، پی‌گیری می‌کنند از هم متمایزند. "وفاق‌گرایان راست" مشخصا بر حفظ اصل و رأس نظام اصرار دارند و با تضمین و تحقق این شاه‌شرط می‌کوشند امتیازاتی چند از نظام حاکم برای ملت گیرند و به این طریق ناراضیان را راضی سازند و باز به زیر بیرق نظام آورند. "وفاق‌گرایان چپ" اما سعی می‌کنند با راغب یا وادار ساختن نظام به اصلاحات اساسی و تغییر حداکثری در افکار و افراد هرگونه وفق و وفاق را در زمین منفعت و مصلحت ملت رقم زنند.

.

نظر به این‌که نظام علی‌رغم همه‌ی تهدیدات و تضادها و تناقضات و تنافرات سنگین و سهمگین درونی و بیرونی هنوز حی و حاضر و حاکم است و حتی بسی بیش از پیش اوضاع و احوال و افکار و افعال و افراد را رصد می‌کند، طبعا وفاق‌گرایان راست که قائل به حفظ اصل و راس نظام‌اند و طالب تغییرات حداقلی‌اند نسبت به وفاق‌گرایان چپ که خواهان اصلاحات اساسی و تغییرات حداکثری‌اند نه فقط از فضای بمراتب فراخ‌تر و فارغ‌تری برای فعالیت برخوردارند بلکه حسب ضرورت پشتیبانی‌ها و پشت‌گرمی‌هایی هم دارند که وفاق‌گرایان چپ از آن محروم‌اند فلذا طبیعی است که حرارت و هیجان و های‌وهوی بمراتب بیش‌تری داشته باشند و بیش‌تر به چشم و گوش بیایند.

.

از مهم‌ترین وفاق‌گرایان راست می‌توان به "دکتر عبدالکریمی" و جنبش و جریان فکری‌شان با عنوان "وفاق حول محور گفتمان انقلاب" اشاره کرد که چندیست با جدیت تمام طرح و تعقیب می‌کنند و در منازعه و مقابله با سایر جنبش‌ها و جریانات فکری- که "شبه‌روشنفکری‌"شان می‌خوانند، می‌کوشند با تبرئه‌ و تطهیر اصل و رأس نظام و فرافکندن و پراکندن‌ سیاهی‌ها در میان اضلاع و اذناب‌اش، مقبولیت و مشروعیت و مشارکت از دست رفته‌‌اش را بدان بازگردانند؛ با این تصویر و تصوری که ایشان از خود ساخته و پرداخته‌اند بر روی طیف کنش‌گران سیاسی اجتماعی مورد بحث ما مشخصا در مرز میان نظام‌گراها و اعتدال‌گرایان راست قرار می‌گیرند.

.

در شرایطی که دیگر چندان وجهه و در نتیجه گوش شنوایی برای سایر مبلغین نظام باقی نمانده، دکتر عبدالکریمی شاید آخرین حکیم و خطیبی باشند که در شامگاه ایدئولوژی حاکم در افق خیلی‌ها تبعات تلخ بازتبلیغ و بازتجویز اصل و رأس نظام را به جان خریده و جانانه از آن دفاع می‌کنند. حالیا ایشان را ایستاده بر پل لغزان کشتی نظام رو سوی خیل پیاده‌شدگان می‌بینیم که در فقدان کشتی جایگزین و نیروهای تأثیرگذار دیگر جز نیروهای گفتمان انقلاب (مقاومت)- همان‌ها که "اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین نیروهای تاریخی دهه‌های اخیر" می‌نامند و همچون مسیحِ ایستاده بر سر کوه "خوش‌بحال‌ها" نثارشان می‌کنند، همه را برای بازباور و بازگشت به عرشه‌ی کشتی عتاب و خطاب می‌کنند.

.

از آنجاکه مَرکب موضوع محوری این سلسله نوشتار یعنی "فراتلفیق‌گرایی" بدوا از زمین تعدیل و تقریب و تلفیق و وفاق می‌گذرد و به این سبب ضرورتا در بخشی از مسیر با جریانات "اعتدال‌گرایی" و "وفاق‌گرایی" همدل و همراه می‌گردد در بخش بعد بدوا به وجوه اشتراک و افتراق این دو جریان یعنی فراتلفیق‌گرایی و وفاق‌گرایی راستی از نوع استاد عبدالکریمی‌اش می‌پردازیم و بعد ادامه‌ی بحث را پی‌می‌گیریم. وفاق‌گرایی استاد اگرچه وفاق‌گیری دغدغه‌مندانه برای استمرار نظام حاکم است با این‌حال همین خود هموارکننده‌ی بخش اعظمی از راه دشوار فراتلفیق‌گرایی برای رسیدن به "فراوفاق" و قطب سوم یعنی "نظام فراایدئولوژیک" است.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]