جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و پنجم
✍️ حسین شیران

.

باری، در دنیایی که حاکمان‌اش پیوسته حقایق عالم را فریز می‌کنند و سازمان و سازوکار سلطه و سروری و صرفه‌بری خویش را بر گرده‌ی آن استوار می‌سازند و خیل خردخفتگان عالم را خواه‌ناخواه در بند درک و فهم فرودین خود می‌کنند همواره وظیفه و رسالت فلاسفه و حکما در هر دوره این بوده و است که از منظر و موضعی فرازین در حقایق موضوعه‌ی حاکم نقدها و نظرها کنند و در قطعیت و حقانیت‌شان تردیدها افکنند و بتدریج اذهان خلق را از حقایق منجمد و محدود ‌و محروم از سیر و صیرورت برگیرند و به سمت‌وسوی حقایقی بمراتب متعالی‌تر برگردانند وگرنه زمین خدا و بندگان‌اش را از سلسله فراعنه هیچ راه نجاتی نخواهد بود.

.

در این میان بدا به حال سرزمینی که هیچ فیلسوف و خردمندی در بر نداشته یا در خود نپرورد و یا که فیلسوف و خردمندش به هر دلیل و به هر شکل نعمت و قوت خردش را در خدمت به حاکمان وقت و توجیه و تجویز کاروبارشان بکار گیرد! این‌جاست که همه چیز در مدار مخالف خویش قرار می‌گیرد و بتدریج به ضد خود تبدیل می‌شود! روشنفکر رسما می‌شود ضدروشنفکر- چه بجای فرابردن افکار خویش از سطح حقایق منجمد موجود و فرایافتن اندیشه‌ی لازم برای روشنی‌بخشی و رهایی هم خویش و هم خلق و هم حقیقت از اسارت استبداد حاکم، دربست در همان ارتفاع پست در بند و بنده‌ی حقایق موضوعه و حاکمان وقت باقی می‌ماند!

.

روشنگری‌اش هم می‌شود عین سیاهگری- چه جای آگاهی‌افکنی در بطن و متن جامعه خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه بسی آگاهی‌ستیز می‌شود و مثال کاسه‌ی داغ‌تر از آش در دفاع از حریم و حدود و حقانیت اسباب و اساس حاکم نظرا و عملا بر هر جنبش و جریان آگاهی‌بخشی می‌شورد و هر حرف و حرکتی در راستای بازبینی و بازاندیشی در اصل و اساس حاکم را می‌کوبد و از جان و دل به بازباوراندن حقایق موضوعه و بازپروراندن مریدان و محبان بیشتر برایش می‌کوشد و این‌گونه تمام توان خویش را بجای ارمغان‌آوردن آزادی و آسایش و آرامش برای خلق‌الله صرف بازسازی و بازتوان‌بخشی ایدئولوژی حاکم و بازتولید استبداد و استثمار و بازپخش سیاهی‌ها می‌سازد!

.

اینست که در دنیای حکمت و فلسفه و در کل "حقیقت‌جویی" اصولا و اساسا عزیزداشتن هر چیز و هر کسی به غیر از یا فراتر از حقیقت ممنوع است- چه مایه‌ی تعلل و توقف و مانع پیشرفت حکیم و فیلسوف و توسعه و تکامل حکمت و فلسفه می‌شود. بی‌جهت نیست ارسطو در همان تارک تاریخ فلسفه می‌گوید: "افلاطون گرچه عزیز است اما حقیقت از آن عزیزتر است"؛ معنی و مفهوم و مبدأ و مقصود یک چنین سخن آموزنده‌ای از "معلم اول" را اگر هم من و امثال من ندانیم قطعا یک "معلم فلسفه" بهتر می‌داند- مگرش به ضد خود تبدیل شده باشد و مقام و منزلت و مسئولیت تاریخی خویش را فراموش کرده و در مسیر حقیقت‌جویی دل‌بسته‌ی عزیزی گشته باشد.

.

باری، یک "فیلسوف سرشناس" بسی بهتر و بیشتر از یک "جامعه‌شناس ناشناس" که گاه‌گداری حسب احتیاج یا اشتیاق از پنجره‌اش فلسفه را می‌نگرد، می‌داند که اصولا و اساسا پای‌بندی و پای‌داری و پای‌فشاری به یک چیز و یک کس است که "پایان فلسفه" و "آغاز کلام" را رقم می‌زند و خواه‌ناخواه و آگاه‌ناآگاه فیلسوف و متفکر و "متعقل آزاد" را به یک متکلم و "متعقل مقید" و موقوفه و متعلقه تبدیل می‌سازد. با این‌حال باز متکلمین را هم مقام و مرتبه‌ای هست و در این میان البته که نازل‌ترین مقام و مرتبه از آن "متکلمین سیاست" است یعنی همه آن‌هایی که عزیزکرده‌شان یک امر یا یک قدرت سیاسی معین است! (در باب متکلمین سیاست اینجا (https://t.me/orientalsociology/5425) نوشته‌ام).

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و چهارم
✍️ حسین شیران

.

در شرح وجوه اشتراک "فراتلفیق‌گرایی" مورد نظر این سلسله‌نوشتار و "وفاق‌گرایی" مورد نظر استاد عبدالکریمی، نظر به هم‌دلی‌ها و هم‌راهی‌هایی که خواه‌ناخواه در بادی امر وجود دارد می‌توان به نکاتی چند اشاره داشت، با این‌حال در همین آغاز باید گفت که خوش‌بختانه یا بدبختانه این هم‌دلی و هم‌راهی ادامه‌دار نیست و خیلی زود به انتها می‌رسد و در واقع این وفاق‌گرایی ایشان است که "رفیق نیمه‌راه" است و سریع ته‌خط خود می‌رسد و متوقف می‌شود- چه سرمنزل مقصودش بس نزدیک و دم‌دست است درحالی‌که سرمنزل مقصود فراتلفیق‌گرایی هنوز محقق نیست و برای رسیدن به آن همچنان باید پیش رفت.

.

سرمنزل مقصود وفاق‌گرایی ایشان چیست؟ "گفتمان انقلاب"؛ گفتمان انقلاب چیست؟ "آقای خامنه‌ای و نیروهای وفادار به ایشان"؛ و این درحقیقت همان مقصد و مقصود و آن ته‌خطی‌ست که برایشان از پیش موجود و محقق است و هیچ نیازی به زیاده رفتن و زیاده گشتن و زیاده گفتن هم نیست و اساسا چه معنی دارد وقتی یک چنین حبل‌المتینی حی و حاضر در میان و بر میان است را رها کنیم و در یک چنین شرایط حساسی که دشمن از درون و برون درصدد ضربه‌زدن است دربه‌در دنبال حبل‌المتین دیگری بگردیم که نه موجود است و نه معلوم است که چیست و چگونه و چه وقت بدست چه کسانی حاصل می‌گردد و ته‌اش چه خواهد بود!

.

در حساس بودن شرایط هیچ حرفی نیست و دغدغه‌مندی ایشان از این جهت، هم قابل درک است هم قابل تقدیر و تحسین، اما اشتباه محض است اینکه ایشان تصور کنند این درک و فهم و دغدغه تنها خاص خواصی همچون ایشان است و دیگرانی که نوع دیگری می‌بینند و نوع دیگری می‌اندیشند همه عوام و مریض و مغرض‌اند و با ذهنیت‌هایی زنگ‌زده یا جوزده یا غرب‌زده هیچ درک و فهمی از شرایط درون و برون و بین‌الملل و "نظام سلطه‌"ی حاکم بر آن ندارند و بدتر از همه این‌که هیچ دغدغه‌ بلکه غیرت و تعصب و تعلق خاطری به ایران و آرامش و آسایش و آبادی و توسعه و پیشرفت‌اش ندارند- فقط ایشان و نیروهای گفتمان موردنظرش دارند!

.

یکی از نکات مورد نظر و در واقع مورد نقد این سلسله نوشتار از اول این بود و است که اساسا به هر مسأله و موضوع و موجودیتی از جهات مختلف می‌توان نگریست و از هر جهت حسب تفاوت‌ها در زاویه و زمینه و ذهنیت و کمیت و کیفیت دید و درک به اطلاعات متفاوتی رسید- همچو حکایت پیل در تاریکی مولوی که ذکرش رفت، در یک چنین شرایطی پررهروترین و درعین‌حال پرمسأله‌ترین و پرمخاطره‌ترین راه‌ها اینست که هرکس به ادراک و برداشت و پنداشت خود بسنده کند و باقی همه را عاطل و باطل داند- بیش از ده هزار مذهب و مسلک از این سبب حادث شده، و در بدترین حالت یکی بر بقیه حاکم گردد و همه را مطیع و منقاد خود خواهد؛

.

و کم‌رهروترین و درعین‌حال کم‌گیرودار‌‌ترین و کمال‌گراترین راه‌ها هم اینست که هر کس بر موضع و منظر فرودین خود در مقام عقیده‌ورزی و بس ناتوانی و ناتمامی فردیت‌اش در مقام حقیقت‌جویی واقف و فائق آید و ضرورتا ورا و فرای پیله‌ای که خود بدست خویش یا خویشان‌اش به دور خود ساخته و همه هستی خود و دیگران را در آن محدود ساخته، مؤدبانه به ایده‌ها و عقاید دیگر و دیگران هم سرکشد و محققانه از هر کدام بهترین‌اش را برگزیند (1) و مؤلفانه تصویر و تصوری بمراتب بهتر و برتر و به‌روزتر از حقیقت موضوعه بازآفرینی کند و بدور از هر عقد و عقیده‌ای همچنان راه را برای بازیابی اطلاعات بیشتر و بازسازی بهتر حقیقت باز نگه‌دارد.

.

عقد و عقیده منجمد کردن و منفعل کردن یک حقیقت جاری و ساری و تحققا از هستی ساقط ساختن آن ا‌ست- در قفس کردن یک پرنده و در کوزه کردن یک دریاست. هر عقیده در بهترین حالت‌اش تنها یک تصویری از یک جهت از یک حقیقت است و یک تصویر هیچ‌گاه مبین تمام هستی یک چیز نیست، بایدش تصویرها از آن یافت و بعد فیلمی از آن تصویرها ساخت، از فیلم هم گذشت و سریال‌ها ساخت. نیروی محرک یک چنین جریانی تاریخا و تحقیقا خردمندان عالم (فلاسفه یا همان أولوالأَلباب) بوده‌اند و هستند که به یاری خرد همواره در هر حقیقت حاکمه‌ای تردیدها افکنده و از حالت جمود خارج‌اش ساخته و کمابیش جاری و ساری‌اش ساخته‌اند.

.

(1) ألذين يستمعون القول فيتبعون أَحسنه أولئك الذين هداهم الله و أولئك هم أولوالأَلباب [زمر، 18].

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش پنجاهم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
.
⏺️ وجودگرایی، هستی‌گرایی (اگزیستانسیالیسم) Existentialism

.

رویکردی فلسفی که در آن افراد به‌عنوان عاملان آزاد در نظر گرفته می‌شوند و رشد و توسعه‌ی خود را از طریق اِعمال اراده تعیین می‌کنند. اگزیستانسیالیسم با آثار کی‌یرکگارد و نیچه در قرن نوزدهم آغاز شد، اما این اصطلاح احتمالاً توسط یک فیلسوف فرانسوی به نام گابریل مارسل (1973-1889) در سال 1943 ابداع شد. این رویکرد بیشترین ارتباط را با فیلسوفان فرانسوی قرن بیستم همچون ژان پل سارتر (1905-1980) و آلبر کامو (1913-1960) دارد. سارتر کتاب "هستی و نیستی" را در سال 1943 منتشر کرد و کامو کتاب "افسانه سیزیف" را در سال 1942، و در آن بیهودگی وجود را به تصویر کشید. اساس اگزیستانسیالیسم بر این مفهوم است که وجود مقدم بر ماهیت است، به این معنی که زندگی واقعی یک فرد آن چیزیست که ماهیت او را تشکیل می‌دهد و نه ماهیت از پیش تعیین شده که انسان بودن او را تعریف می‌کند. اگزیستانسیالیسم تمایل دارد وجود ارزش‌های عینی را انکار کند در عوض بر آزادی و تجربه‌ی فرد تأکید دارد.

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی و آشنایی با ایسم‌های بیشتر اینجا را کلیک کنید.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)​​​​​​


برچسب‌ها: جامعه شناسی, وجودگرایی اگزیستانسیالیسم Existentialism, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی​​​​​​​

[ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و سوم
✍️ حسین شیران

.

"وفاق‌گرایی" اصولا و اساسا با مرام و منطق "اعتدال‌گرایی" سازگار است تا افراط‌گرایی و تفریط‌گرایی، و در واقع شعر و شعور و شعار خیل اعتدال‌گرایانی‌ست که به هر شکل بر وجود شکاف میان ملت و دولت|حکومت- حالا به هر شدت و حدتی، اشراف دارند و سیاه و سفیدهای هر دو را می‌بینند و بر عملکرد هر دو در پدید آمدن این شکاف نقد و نظر دارند و در نهایت با همه دل‌خوری‌ها و دل‌زدگی‌ها و حتی درگیری‌های دو طرف باهم همچنان به بهبود اوضاع و احوال و رفع و رجوع و رفوی شکاف امیدوارند و در این راستا سعی می‌کنند نقش "نیروهای میان‌جی" و یا همان "کنش‌گران مرزی" را ایفا کنند و دو سوی شکسته و گسسته از هم را بار دیگر بهم نزدیک سازند.

.

با این وجود همان‌طورکه پیش از این گفتیم اعتدال‌گرایان هم راست و چپی دارند و حسب این‌که وزن بیش‌تری به کدام سو می‌دهند و وفاق را در کدام سو- راست یا چپ، و بیش‌تر به نفع کدام یک- ملت یا دولت|حکومت، پی‌گیری می‌کنند از هم متمایزند. "وفاق‌گرایان راست" مشخصا بر حفظ اصل و رأس نظام اصرار دارند و با تضمین و تحقق این شاه‌شرط می‌کوشند امتیازاتی چند از نظام حاکم برای ملت گیرند و به این طریق ناراضیان را راضی سازند و باز به زیر بیرق نظام آورند. "وفاق‌گرایان چپ" اما سعی می‌کنند با راغب یا وادار ساختن نظام به اصلاحات اساسی و تغییر حداکثری در افکار و افراد هرگونه وفق و وفاق را در زمین منفعت و مصلحت ملت رقم زنند.

.

نظر به این‌که نظام علی‌رغم همه‌ی تهدیدات و تضادها و تناقضات و تنافرات سنگین و سهمگین درونی و بیرونی هنوز حی و حاضر و حاکم است و حتی بسی بیش از پیش اوضاع و احوال و افکار و افعال و افراد را رصد می‌کند، طبعا وفاق‌گرایان راست که قائل به حفظ اصل و راس نظام‌اند و طالب تغییرات حداقلی‌اند نسبت به وفاق‌گرایان چپ که خواهان اصلاحات اساسی و تغییرات حداکثری‌اند نه فقط از فضای بمراتب فراخ‌تر و فارغ‌تری برای فعالیت برخوردارند بلکه حسب ضرورت پشتیبانی‌ها و پشت‌گرمی‌هایی هم دارند که وفاق‌گرایان چپ از آن محروم‌اند فلذا طبیعی است که حرارت و هیجان و های‌وهوی بمراتب بیش‌تری داشته باشند و بیش‌تر به چشم و گوش بیایند.

.

از مهم‌ترین وفاق‌گرایان راست می‌توان به "دکتر عبدالکریمی" و جنبش و جریان فکری‌شان با عنوان "وفاق حول محور گفتمان انقلاب" اشاره کرد که چندیست با جدیت تمام طرح و تعقیب می‌کنند و در منازعه و مقابله با سایر جنبش‌ها و جریانات فکری- که "شبه‌روشنفکری‌"شان می‌خوانند، می‌کوشند با تبرئه‌ و تطهیر اصل و رأس نظام و فرافکندن و پراکندن‌ سیاهی‌ها در میان اضلاع و اذناب‌اش، مقبولیت و مشروعیت و مشارکت از دست رفته‌‌اش را بدان بازگردانند؛ با این تصویر و تصوری که ایشان از خود ساخته و پرداخته‌اند بر روی طیف کنش‌گران سیاسی اجتماعی مورد بحث ما مشخصا در مرز میان نظام‌گراها و اعتدال‌گرایان راست قرار می‌گیرند.

.

در شرایطی که دیگر چندان وجهه و در نتیجه گوش شنوایی برای سایر مبلغین نظام باقی نمانده، دکتر عبدالکریمی شاید آخرین حکیم و خطیبی باشند که در شامگاه ایدئولوژی حاکم در افق خیلی‌ها تبعات تلخ بازتبلیغ و بازتجویز اصل و رأس نظام را به جان خریده و جانانه از آن دفاع می‌کنند. حالیا ایشان را ایستاده بر پل لغزان کشتی نظام رو سوی خیل پیاده‌شدگان می‌بینیم که در فقدان کشتی جایگزین و نیروهای تأثیرگذار دیگر جز نیروهای گفتمان انقلاب (مقاومت)- همان‌ها که "اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین نیروهای تاریخی دهه‌های اخیر" می‌نامند و همچون مسیحِ ایستاده بر سر کوه "خوش‌بحال‌ها" نثارشان می‌کنند، همه را برای بازباور و بازگشت به عرشه‌ی کشتی عتاب و خطاب می‌کنند.

.

از آنجاکه مَرکب موضوع محوری این سلسله نوشتار یعنی "فراتلفیق‌گرایی" بدوا از زمین تعدیل و تقریب و تلفیق و وفاق می‌گذرد و به این سبب ضرورتا در بخشی از مسیر با جریانات "اعتدال‌گرایی" و "وفاق‌گرایی" همدل و همراه می‌گردد در بخش بعد بدوا به وجوه اشتراک و افتراق این دو جریان یعنی فراتلفیق‌گرایی و وفاق‌گرایی راستی از نوع استاد عبدالکریمی‌اش می‌پردازیم و بعد ادامه‌ی بحث را پی‌می‌گیریم. وفاق‌گرایی استاد اگرچه وفاق‌گیری دغدغه‌مندانه برای استمرار نظام حاکم است با این‌حال همین خود هموارکننده‌ی بخش اعظمی از راه دشوار فراتلفیق‌گرایی برای رسیدن به "فراوفاق" و قطب سوم یعنی "نظام فراایدئولوژیک" است.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و دوم
✍️ حسین شیران

.

در ادامۀ بحث پیرامون کلان‌مسألۀ "بودن یا نبودن نظام" و انواع واکنش‌ها و جهت‌گیری‌ها نسبت بدان ضرورتا باید به یکی از مهم‌ترین رویکردهای مطرح در این ارتباط یعنی وفاق‌گرایی پرداخت. در این اواخر و بویژه این روزها که این مسأله به حادترین و حساس‌ترین حد خود رسیده- از جهات مختلف بویژه سرعت و سبقت تحولات و تهدیدات خارجی که بواقع به کلاپس و دپرس شدن نظام انجامیده و نیز شدت و قوت تحولات و تهدیدات داخلی از جمله افت محسوس ظرفیت دولت|حکومت در مواجهه با "توفان ناترازی‌ها" که هنوز بدانصورت برنخاسته ولی زودست که برخیزد و خود دولت|حکومت بهتر از هر کسی می‌داند که این مسأله تا چه حد جدیست و هوا تا چه اندازه پس است، طبیعی‌ست که وفاق‌گرایی بحث اول این روزها باشد.

.

در این شرایط حساس این رویکرد ضمادیست دیرهنگام بر زخم مزمن شکاف میان ملت و دولت|حکومت که متأسفانه بسی دیر پذیرفته و دیر اقدام شد و ای‌عجب هنوز هم تندروهای تریبون‌دار تهی از عقل و درک و فهم و شعور نظام تاب و توان درک یا پذیرش این واقعیت خطیر و خطرناک را ندارند و همچنان بر انکار شکاف پایدارند؛ یا هیچ ملتی در کار نمی‌بینند- همه را رعیت می‌بینند و رعیت هم غلط بکند از نظام مقدس خرده بگیرد و یا که از برش بگریزد، و یا ملت را صرفا در جماعت حلقه‌به‌گوشی خلاصه می‌کنند که هرگاه سوت بزنند در میادین شهر جمع می‌شوند و شعار می‌دهند- باقی همه مزدورند و همان به که بگریزند و بگذارند بروند! غافل از اینکه یک ملت که جایی نمی‌رود، این دولت‌ها|حکومت‌ها هستند که پی‌درپی هم می‌آیند و می‌روند، منتهی کو گوش شنوا و چشم بینا!

.

باری، بواقع امر بازدارندۀ وفق و وفاق‌ها و زایندۀ خیل شکاف‌ها چه در داخل کشور و چه خارج آن خود خیمه‌زنی یک چنین افکار و اقشاری در نظام حاکم و هژمونی نحس‌شان بر همه جوانب زیست اجتماعی ماست و این نه امری نوظهور بلکه باززایی و بازآیی آن درد دیرین ما یعنی سروری و سرآمدی تاریخی عقده و عقیده بر اندیشه و عقلانیت و عاملیتا سروری و سرآمدی عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر عقلا و حکما در این سرزمین است که کمافی‌السابق به اشکال مختلف از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و انجام و فرجام هر یک هر نسلی را به بازتکرار این گفتۀ حزن‌اندود فردوسی وامی‌دارد که سده‌ها پیش حسب حال و روز مردم این سرزمین گفت: "به یزدان که ما گر خرد داشتیم | کجا این سرانجام بد داشتیم!"

.

بر این اساس معلوم است که برای رها شدن از این دور باطل ضرورتا باید به هر شکل ممکن اندیشه و عقلانیت را بر هر عقده و عقیده‌ای سرآمد ساخت و عقده‌داران و عقیده‌ورزان را تحت مدیریت عقلا و حکما درآورد و نه برعکس! وگرنه این ماجرای شوم همچنان در این وادی تاخت‌وتازها خواهد داشت و تاریخ‌ها و تاریکی‌ها خواهد ساخت. ضرر و زیان حاکمیت عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر یک سرزمین هرگز یکسویه و صرفا متوجه ملت و مملکت نیست بلکه متوجه خود نظام‌های حاکم هم هست و تاریخ با تمام توان خود پشتیبان این حقیقت است که ظلم و زیان هر کدام در حق ملت و مملکت خود سنگ بالاسریست که سرانجام سویشان بازمی‌گردد و هرچه بالاتر رود بسی سخت‌تر و سنگین‌تر بر سرشان فرود می‌آید.

.

در حال و روز همین نظام حاکم اگر دقیق شویم خواهیم دید که چگونه حاکمیت عقده‌داران و عقیده‌ورزان بر آن وفاق حداکثری که در آغاز در کار بود را از میان ربود و زدود و بتدریج شکاف حداکثری را جایگزینش ساخت! و هنوز هم نظام قادر نیست لااقل در مقام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی که ضرورتا باید مبتنی بر خرد و تدبیر باشد تا در سطوح مختلف به مشکل برنخورد تندروهای عقده‌دار و عقیده‌ورز درونش را فرونشاند و دستکم برای دقایقی با بخش به نسبت ملایم‌تر و منطقی‌تر و خردورزتر خود خلوت کند و از هر جهت در راه آمده و هزینه و فایده و فرجام آن نظر کند و با عبرت از گذشته و گذشتگان با دیدی بمراتب بازتر به جامعه و جهان دگرگون‌شده ضرورتا تجدیدنظرهایی در راه پیش‌رو کند.

.

تازه به اسم و رسم مجمع تشخیص مصلحتی هم دارد که ای‌عجب این هم هیچ قادر نیست فراتر از عقده و عقیده عمل کند و خلاف نظر عقده‌داران و عقیده‌ورزان تندرو نظر دهد و دستکم در ارتباط با مسائل کلان داخل و خارج کشور- مصلحت ملت و مملکت به کنار- مصلحت خود نظام را بازگوید! حال بگذریم از اینکه در حقیقت امر فلسفۀ سیاست و رسالت طبقۀ حاکم "تأمین و تضمین مصلحت عموم" است و نه مصلحت خاص و خواص نظام؛ و اگرکه ما جای مجمع تشخیص مصلحت نظام "مجمع تشخیص مصلحت مملکت" داشتیم و از اول اولویتمان پیگیری مصلحت مملکت بود مصداق اصل "چون صد آید نود هم پیش ماست" حال وفق و وفاق و منفعت و مصلحت ملت و دولت و حکومت همه باهم داشتیم و نه چون حالا همه درهم و برهم و سرشار از کین و لبریز از مسأله دست در گریبان هم در معرض سقوط در شکاف‌ها و گسست‌ها بودیم!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آشنایی با ایسم‌ها - بخش چهل و نهم
✍️ جان آندریوس John Andrews
🔄 حسین شیران
.
⏺️ تجربه‌گرایی (امپریسیسم) Empiricism

.

تجربه‎‌گرایی پیشینه‌اش تا به ارسطو (384-322 پیش از میلاد) برمی‌گردد؛ این نظریه بر این باور است که معرفت از تجربه یا شواهد قابل مشاهده برمی‌خیزد و از این نظر رویکردی اساسی به علم است. این اصطلاح اگرچه در قرون 17 و 18 پایه و اساس ایده‌های بسیاری از فیلسوفان همچون جان لاک انگلیسی John Locke (1632–1704)، جرج برکلی ایرلندی George Berkeley (1685–1753) و دیوید هیوم اسکاتلندی David Hume (1711–76) بود با این حال در قرن نوزدهم بود که باب شد. این فلاسفه رسما روش تجربی را به انتزاعات متافیزیکی ترجیح می‌دادند. اصل و اساس هدایت‌گر تجربه‌گرایی در این جمله‌ی لاتین خلاصه می‌شود: "nihil in intellectu nisi prius in sensu"، به این معنی که: "به عقل درنیاید هر چه به حس درنیاید". با این حال، یک مشکل اساسی که برای تجربه‌گرایی وجود دارد دشواری توضیح علم و معرفتی همچون ریاضیات است که به نظر می‌رسد هیچ مبنایی در تجربه ندارد.*

.

⏺ توضیحات مترجم:
* تجربه‌گرایی در حوزه‌ی معرفت‌شناسی نوعاً در نقطه‌ی مقابل "عقل‌گرایی" (راسیونالیسم Rationalism) قرار می‌گیرد که معتقد است منبع و منشأ اصلی کسب معرفت عقل است و در فلسفه‌ی ذهن غالباً در نقطه‌ی مقابل "فطرت‌گرایی" (ایناتیسم Innatism) قرار می‌گیرد که معتقد است انسان به هنگام تولد پیش از هر تجربه‌ای برخی از دانش‌ها و ایده‌ها را در ذهن خود به همراه دارد- برخلاف نظر تجربه‌گرایان از جمله جان لاک که ذهن انسان را در بدو تولد همچو "لوحی سفید" خالی از هرگونه محتوا می‌دانند.

.

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی و آشنایی با ایسم‌های بیشتر اینجا را کلیک کنید.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)​​​​​​


برچسب‌ها: جامعه شناسی, تجربه‌گرایی امپریسیسم Empiricism, ایسمها, اصطلاح جامعه شناسی

[ چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاه و یکم
✍️ حسین شیران

.

در گذر از دو دسته‌ی "نظام‌گراها" و "نظام‌گریزها" که گفتیم نسبت به واقعیت سیاسی اجتماعی نظام حاکم بر ایران نظرا و عملا درگیر افراط‌ها و تفریط‌ها هستند- همه را سفید یا ‌سیاه می‌بینند و از این جهت در دو انتهای طیف قرار می‌گیرند، سومین دسته از عمده‌نیروهای سیاسی اجتماعی فعال در جامعه‌ی ایران را نوعا می‌توان "اعتدال‌گراها" خواند که عموما از منظر و موضعی فیمابین وارد عمل می‌شوند و بواقع سفیدها و سیاه‌ها هر دو را با هم و در کنار هم می‌بینند و به این ترتیب در نقدها و نظرهای خود نسبت به واقع امر جانب اعتدال و احتیاط را دارند.

.

با این حال بسی روشن است که عنوان اعتدال‌گرایی را ما اینجا مسامحتا و مساهلتا در قیاس با افراط و تفریط دو دسته‌ی اول و دوم بکار می‌بریم وگرنه به صرف سفید و سیاه یا پر و خالی هر دو را باهم و در کنار هم دیدن نمی‌توان همه را در یک طبقه و تراز واحدی از اعتدال‌گرایی و انصاف‌گرایی قرار داد و حکم واحدی برای همه جاری ساخت؛ بواقع امر اعتدال‌گرایان خود طیف وسیعی از نیروهای فعال در عرصه‌ی جامعه هستند و حسب اینکه سفیدها یا سیاه‌ها کدام را بیشتر می‌بینند و به کدام سو بیشتر گرایش دارند از این سر تا آن سر طیف پراکنده‌اند.

.

بر این اساس ضرورتا باید برای خود طیف اعتدال‌گرایان هم راست و چپ و حد وسطی در نظر گرفت و به این ترتیب بدوا میان آن‌ها که به هر شکل و به هر دلیل سیاهی‌های کمتری در کارنامه‌ی نظام می‌بینند و نقدهای کمتری بر آن وارد می‌سازند و آن‌ها که سیاهی‌های بیشتری در آن می‌بینند و نقدهای بیشتری بر آن وارد می‌سازند تفکیک و تمایز قائل شد. دسته‌ی نخست طبعا راست‌گرا هستند و در نهایی‌ترین حد خود دیوار به دیوار معاضدان نظام قرار می‌گیرند و دسته‌ی دوم چپ‌گرا هستند و در نهایی‌ترین حد خود در ساحل معاندان نظام پهلو می‌گیرند.

.

"اعتدال‌گرایان راست" هیچ قائل به همه‌کاردرستی نظام نیستند و از این جهت بالکل منکر کمی‌ها و کاستی‌ها و ناراستی‌ها هم نیستند با این‌حال هر سیاهی‌ای که بشود در کار و کارنامه‌ی نظام دید را ناشی از بد یا کژکارکرد کارگزاران منسوب و منصوب نظام می‌دانند و نه هیچ اصل و اساس نظام- چه حسب دلبستگی‌هایی که همچنان به ایدئولوژی حاکم دارند آرایه‌های ذهنی‌شان طوری سازمان یافته که نمی‌توانند هیچ خبط و خطا و خللی در اصل و اساس نظام ببینند، فلذا نقدها و نظراتشان همه معطوف به افکار و افراد پیرامونی‌ست و نه هیچ اصل و اساس نظام.

.

"اعتدال‌گرایان چپ" برخلاف اعتدال‌گرایان راست که منتقدان نرم و نازک نظام‌اند- آن‌هم نه خود نظام بلکه فروع‌اش، منتقدان سفت و سخت نظام‌اند و بد یا کژکارکرد فروع را هم ناشی از بدسازمان‌دهی و بدفرمان‌دهی اصل و رأس نظام می‌دانند و از این جهت نقدهای اساسی بر اصل و رأس نظام دارند و صرفا با لحاظ داشتن اصلاحات اساسی در آن‌ها استمرار نظام را ممکن می‌دانند و هرگونه تغییر و تحول در سطح افراد و افکار پیرامونی را تلف کردن وقت و هدر دادن فرصت برای اصلاحات اساسی و در نتیجه سوق دادن هر چه بیشتر افراد و افکار به سمت گذار می‌دانند.

.

اما حد وسط طیف اعتدال‌گرایی که حد وسط طیف همه‌ی فعالان سیاسی اجتماعی ایران و مصداق بارز "اعتدال‌گرایی راستین" است از نقطه‌نظر این بحث و راه و روش مورد اتکای آن "فراتلفیق‌گرایی" ‌بسیار نقطه‌ی حساس و حائز ارزش و اهمیتی برای تأسیس "هسته‌های مردمی پلورالستیک" برای دست‌یابی به فراوفاق و فراتلفیق و فرآوری "نظام‌ سیاسی فراایدئولوژیک" در راستای توسعه و تحول پایدار ایران است. یک چنین دستاورد بزرگی مستلزم رهایی جامعه‌ی ایران از سیاهی‌های سطح و فراروی به روشنایی فراسطح است- خواه امروز محقق شود یا فردا یا فرداهای دگر.

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 فراتلفیق‌گرایی، راهی برای رهایی - بخش پنجاهم
✍️ حسین شیران

.

اگرکه بخواهیم در این برهه از زمان خیلی ساده به ترسیم و توصیف وضعیت و موقعیت عمده نیروهای سیاسی اجتماعی فعال در جامعه‌ی ایرانی بپردازیم طبعا نخست باید بصراحت موضوع و محل نزاع این نیروها را مشخص سازیم؛ حالیا با توجه به دیرپا بودن بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه و لاینحل نمودن‌شان در طی زمان، دیگر بسیاری از موضوعات جزئی و حاشیه‌ای تلقی شده، رسما موضوعیت خود را برای مناظره و منازعه از دست داده‌اند و حال چند صباحی‌ست کلا خود نظام حاکم بر ایران و بود و نبودش بعنوان موضوع و مسأله‌ی اصلی مورد منازعه و مناقشه است.

.

در واکنش به این موضوع و مسأله‌ی مهم یعنی "بودن یا نبودن نظام"، ما نظرا و عملا با طیف وسیعی از موضع‌گیری‌ها از جانب نیروهای مختلف مواجه‌ایم که یک سو، مشخصا در انتهای سمت راست، "نظام‌گراها" را داریم که قویا از بود و نمود نظام با همه حرف‌ها و حدیث‌هایش دفاع می‌کنند و پروپاقرص خواهان استمرار نظم و وضع موجودند، و در سوی دیگر، مشخصا در انتهای سمت چپ، "نظام‌گریزها" را داریم که قویا از گزینه‌ی نبود نظام دفاع می‌کنند و نومید از هر اصلاحی، خواهان سقوط و سرنگونی هرچه سریع‌تر آن و گذار عاجل ایران و ایرانی به نظم و نظامی دیگرند.

.

دسته‌ی اول، یعنی نظام‌گراها، نظام را بسی مقدس و متعالی و منشاء همه خیر و خوبی می‌بینند و هرکه هرچه غیر این بدان نسبت دهد را هم همه از قصد و غرض و مرض او می‌دانند؛ در مقابل نظام‌گریزها آن را یک شر مطلق و مبنا و منشاء هرچه فسق و فجور و فساد در داخل و خارج می‌بینند و از این بیش قرار و مدارش را نه فقط برای ایران بلکه منطقه و جهان یک فاجعه می‌دانند. مابین این‌دو دسته بخش وسیعی از نیروها را داریم که نظام را نه همه خیر و نه همه شر می‌دانند و حسب این‌که به کدام سو بیش‌تر گرایش دارند یا ندارند از این سر تا آن سر طیف پراکنده‌اند.

.

اما واقعیت چیست؟ واقعیت اینست و جز این نیست که نظام نه آن‌گونه که خوش‌بین‌ها می‌گویند "همه خیر" بوده و ا‌ست و نه آن‌گونه که بدبین‌ها می‌گویند "همه شر" بوده و است- کما این‌که نظام قبلی هم نه همه خیر نه همه شر بود و حتی نظام بعدی هم نه همه خیر نه همه شر خواهد بود؛ همه سفید یا سیاه دیدن و یا نمودن نه هنر بلکه وهن نقد و نظر است و اساسا هر حرف و حرکتی در نقد هر ایدئولوژی‌ای اگرکه متعهد و متضمن اصل انطباق نظرات با واقعیات نباشد- بخشی را ببیند و باقی را وانهد، خود هم یک ایدئولوژی‌ست و همچون هر ایدئولوژی دیگری "شکنجه‌گر واقعیات" است.

.

هم از این جهت همه‌ی آن‌ها که جانب واقع امر- "نه همه خیر نه همه شر" بودن نظام را گرفته و بر این اساس نسبت بدان واکنش نشان می‌دهند راه و رویه‌ای بس واقع‌بین‌تر و معقول‌تر و منطقی‌تر از دو دسته‌ی دیگر دارند که بسی غیرواقع‌بینانه عمل می‌کنند و از این جهت هیچ‌کدام قادر به قانع و همراه کردن بخش اعظم جامعه، همان‌که "قشر خاکستری" می‌نامیم، نیستند؛ بویژه دسته‌ی اول، "معاضدان نظام"، که صرفا سرگرم سفیدشویی و ستایش نظم و نظام حاکم‌اند و هیچ حالی‌شان نیست تاریخ مصرف‌شان گذشته و دیگر همه روی مخ‌اند و هر حرف و حرکت‌شان تا چه حد تهوع‌آور است.

.

متقابلا ایراد کار دسته‌ی دوم، "معاندان نظام"، هم اینست که شبانه‌روز صرفا مشغول سیاه‌نمایی و شرسازی و شرپردازی‌اند و چون هیچ ابزار و سازوکار و سازمانی جز تحریک و تهییج احساسات ملت بر علیه حکومت ندارند صرفا به سیل خشم و احساسات مردم دل بسته‌اند که بار دیگر کی براه افتد و بالکل نظام را با خود برد! اما مردم آگاه‌اند از این‌که این‌ها هم همچو دسته‌ی اول آگاهی‌بخشی‌شان خود نوعی آگاهی‌پوشی‌ست- چه آمیخته با اغوا و اغفال‌ است، فلذا همه را می‌شنوند با این‌حال باز بست می‌نشینند! و این یعنی حاصل کارشان برای ملت بیش‌تر سرگرمی سیاسی‌ست تا جنبش سیاسی!

.

باقی در بخش بعد

برای مشاهده و مطالعه‌ی بخش‌های قبلی اینجا را کلیک کنید.

.

کلمات کلیدی:

فراتلفیق‌گرایی Meta-Integrationism - فراوفاق Meta-Consensus - فراایدئولوژی Meta-Ideology

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: جامعه شناسی Sociology, فراتلفیق‌گرایی MetaIntegrationism, فراوفاق MetaConsensus, فراایدئولوژی MetaIdeology

[ دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]