لنگ پنجاه هزار تومان!

این یعنی جاهایی در این ایران اسلامی، هستند نیازمندانی که حاضرند تنها برای دریافت 50 هزار تومان مساعدت مالی ناقابل ساعتها وقت صرف کنند نخست نظر مساعد رئیس مجمع نمایندگان استان را جلب کنند بعد تازه نامهای بگیرند ببرند ادارهای دیگر، دستکم ساعتی هم آنجا وقت صرف کنند بعدش آنجا دستی که پول نمیدهند چه اصولا در این سطوح و در این مواقع پولهای بیتالمال حساب کتاب دارد، پس لاجرم یک فقره چک بگیرند ببرند بانکی، دستکم یک ساعتی هم وقت آنجا صرف کنند تا بتوانند به مبلغ مورد نظر دست یابند! قطعا این رفت و آمد با اسب که نخواهد بود! کرایهها را که کم کنیم دیگر از اصل پول چه باقی میماند را یک، خدا میداند، دو، بندۀ خدایی که در اوج تورم اصولا پنجاه هزار تومان برایش ارزش این همه دویدن و منت کشیدن را دارد! ...
بعد درست در همین مملکت عالیجنابان هدایتیها و شیخالاسلامیها پول جابجا میکنند بیحساب کتاب، در حد میلیاردی! این میلیارد که میگویم را ما هم مثل خیلیهای دیگر دو جا یک، موقع بودجهبندی و دو، موقع اختلاس میشنویم و گرنه مایی که شب واریز یارانهها برایمان عید است را چه به این حرفها! ...
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی فقر
[ دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
فعل معکوس تدبیر و امید
حسین شیران
بخش دوم
.
چون عموما از حافظۀ تاریخی و سیاسی خوبی برخوردار نیستیم پس راه دوری نمیرویم و بعنوان مشتی نمونۀ خروار در افعال معکوس دولت حاضر - دولت منتخب خودمان - متمرکز میشویم؛ این دولت با چه شعاری سر کار آمد؟ "تدبیر و امید"! حالا بعد چند سال تجربۀ زیستی، صاف و صادق برداشت مردم از این شعار چیست؟ "بیتدبیری و نومیدی"! این یعنی آن موقع که ما این حرفها را میشنیدیم یکی داشت رسما از "فعل معکوس" استفاده میکرد آن هم از نوع "فیلماهی"اش! منتهی ما حواسمان نبود! ...
فرق "فعل معکوس" سریال مدیری با افعال معکوس دنبالهدار دنیای سیاست ما اینست که آنجا بالاخره یکی پیدا میشد که هشدار میداد: آهای، جدی نگیرید دارد از فعل معکوس استفاده میکند! اما اینجا از این خبرها نیست، تازه اگر هم باشد کسی در گرماگرم انتخابات گوشاش بدهکار این حرفها نیست! یعنی شما مطمئن باشید بعد این همه فریبخوردگی باز اگر یکی پیدا شود که بگوید: "آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنم ..." ما همه تسلیم فعل معکوساش خواهیم شد!
حالا جالب اینجاست همین دولتی که خود با شعار تدبیر و امید آمده، خود به یکی از بزرگترین نومیدکنندگان و دلهرهآفرینان جامعه تبدیل شده است! میبینید که! خبر پشت خبر از هیئت دولت میآید که "کشور در وضعیت خطیر و خطرناکی قرار دارد! ... سال بعد از امسال هم سختتر خواهد بود! ..." از "تدبیر" و تدبر هم که خبری نیست! توقع اینست که مردم خود مراقب خود باشند! و بعد قائم مقام وزیر بهداشت که علیالاصول باید پیامآور سلامت و سرخوشی برای ملتاش باشد دست مریزاد دم عید میآید و با اطمینان به مردم میگوید: "ده سال آینده سرطان در کشور بیش از دو برابر خواهد شد! از ما گفتن!" جملۀ آخر: کاش این هم فعل معکوس بود!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران
[ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
خشایار الوند سلطان سناریوی ایران درگذشت!
حسین شیران
.
همین چند روز پیش و چند پست پیش بود که در وصف سریال طنز "شبهای برره" و "قهوه تلخ" سخن گفتم و غنای مطالب و مسایل جامعهشناختیشان را ستودم؛ حالا با نهایت تأسف و تأثر پستی دگر مینویسم در مورد ضایعۀ درگذشت نویسندۀ خوشذوق و خوشنام این سریالها و سریالهای متعدد دیگر از جمله سریال پرمخاطب "پایتخت"، "خشایار الوند"! جامعهاندیشی فراتر از اندیشۀ جامعهشناسان! جامعهشناس بودن به اسم و رسم که نیست به درک و فهم بهینۀ مسائل جامعه است چیزی که خشایار الوند بهتریناش را داشت! تمامی سریالها و سناریوهایی که او نوشت سند رسمی فعالیتهای جامعهشناسانه و جامعهاندیشانۀ او!
این جامعهشناسانه که میگویم منظورم معنای حقیقی آن یعنی تشخیص و تبیین و تشریح مسائل جامعۀ ایران، یعنی جامعهای که در آن زندگی میکنیم، است و نه صرفا پشت کرسی رنگ و رو رفته و شعارنویسی شدۀ دانشگاههای دنیای شرق ایستادن و با آه و تاب پایانناپذیر تفسیر مبانی اندیشۀ غرب گفتن و پز زائدالوصف شناخت وبر و پارسونز و فوکو و باومن دادن! در کل دوران حیات جامعهشناسی ایران، بالاتر و والاتر از آثار جامعهشناختی که خشایار الوند نوشت و گذاشت و رفت اثری نیست که نیست! اگر که کسی فکر میکند هست لطفا رو کند! ...
.

.
در هر حال، خشایار عزیز هم از میان ما رفت! کاملا ناگهانی و نابههنگام و نابهفرجام! درست در دورانی که هر انسانی - بخصوص در ایران - آرام آرام آستینهای خود را بالا میزند تا از سالها تلاش و کوشش شبانهروزی خود بهرهبرداری کند! و این ناجوانمردانهترین ویژگی هیولایی است که من بعنوان یک جامعهشناسی که از قضا کادر درمان هم است و یا کادر درمانی که از قضا جامعهشناس هم هست چندیست که پیرامون آن برای شما مطلب مینویسم: "بیماریهای سبک زندگی"! باری، هیولای بیماری سبک زندگی خشایار را هم بلعید!
خشایار دست به قلم بود تا پایتخت 6 را بنویسد و خدا میداند چه چیزهای دیگری در سر داشت بنویسد تا در عین حال که مثل دو دهۀ اخیر خنده بر لبان ملت ناشاد بنشاند ماهرانه مروری طنزآلود بر مسائل ریز و درشت جامعه هم داشته باشد! اما نگو که بیماری قلبی، مهلکترین نوع بیماری سبک زندگی، در کمیناش بود و او هیچ نمیدانست مثل خیلیهای دیگر که ندانستند و نمیدانند که هیولای سبک زندگی ناسالم درست در سنین کمال گریبانگیر جمعیت فعال میگردد و جریان زندگی را به کما یا به فنا میکشاند! اما چرا هیچ کس آنسان که باید و شاید حواسش به این هیولا نیست؟ چون در این کشور دو چیز همه چیز دیگر را تحت تأثیر خود قرار داده و با سلطه و سیطرهای وحشتناک به زیرسایه برده است: سکس و سیاست! در پستهای بعدی در این خصوص خواهم نوشت!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی سبک زندگی, خشایار الوند شبهای برره
[ جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
روز زن روز مادر
حسین شیران
.
جامعه شناسی شرقی ولادت حضرت فاطمه زهرا، روز زن، روز مادر را به همۀ زنان و مادران ایران بزرگ تبریک و تهنیت عرض میکند! به امید سلامتی و سرفرازی و شادی و رفاه زن ایرانی!
.

.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, مسائل زنان
[ سه شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
فعل معکوس تدبیر و امید
حسین شیران
بخش اول
.
"مهران مدیری" و سریالهایش را هیچ دست کم نگیریم! خیلی از چیزهایی که امروز برای ما عریان و عیان است را ایشان پیشتر سعی کردهاند بنوعی بصورت پنهان یا نیمهپنهان در قالب کارهای طنزشان به ما برسانند، حال اگرکه نگرفتهایم خود تقصیر ماست که اغلب توجهمان در نوک انگشتی متوقف میماند که میخواهد ماه را در شب تار نشانمان بدهد! ...
به باور من، جامع درسهای جامعهشناسی با تمام گرایشهایش را میتوان در دو سریال "شبهای برره" و "قهوۀ تلخ" ایشان مرور کرد؛ این دو اثر که جزو شناختهشدهترین و در عین حال پختهترین کارهای ایشان محسوب میشود به لحاظ جامعهشناختی لبریز از نکات ریز و درشتی است که همچو ماهیانی پرجنب و جوش در پهنای دریای پرتلاطم طنزش شناورند تا که تواند شکارشان کند!
از میان ماهیان پرشمار تالاب طنز مدیری،"فعل معکوس" - اگر که یادتان باشد - ریزماهی زبر و زرنگ سریال "شبهای برره" بود که تا جایی بکار میرفت یکی که حواسش بیشتر جمع بود به بقیه هشدار میداد که: ها جدی نگیرید دارد از فعل معکوس استفاده میکند! این ریزماهی آن موقع نماد کوچکی بود از فیلماهیها و یا بهتر بگویم "افعال معکوسی" که دستهدسته در دریای خروشان مدیریت سیاسی جامعه جاری چپ و راست روان بودند و البته هنوز هم که هنوز است هستند و کلی هم طرفدار دارند!
.

.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران
[ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکومت سلبریتیها
حسین شیران
بخش پنجم
.
بلوغ فکر اجتماعی در هر زمان و مکانی لازمهاش تکان و تکامل عقلانیت در نزد جماعت یک جامعه است و از جمیع موانع موجود در برابر آن، مهمتریناش همین چیزیست که ما حالیا گرفتار آنیم: سیطرۀ احساس بر کلیت جامعه! در بخش نخست گفتیم که احساس در نزد ما در حد یک اقیانوس است و عقلانیت ما هم چیزی در حد چند جزیرۀ کوچک و پراکنده در پهنۀ پهناور آن! و فقط پهنی و پهناوریاش نیست، سطح آب هم شرط است- چیزی که پیش ما حالا از بس بالا گرفته که دیگر آن چند جزیرۀ کوچک هم کمتر به چشم میآیند! اینگونه اگر که پیش رویم چندی دگر آن چند جزیره هم به زیر آب خواهند رفت و عرصه در کل، عرصۀ احساس خواهد شد بیآنکه هیچ اثری از معدود جزایر عقلانیت موجود در آن به چشم آید!
بیشک یک چنین شرایطی ایدهآلترین زمینه و زمان برای جولان موجبازان است! در اصل، بزرگترین خطری که یک موجباز را تهدید میکند برخورد با صخرهها و قلههای پراکنده در آب است؛ آب که اقیانوس شود سطحاش هم از سطح صخره فراتر رود دیگر چه باک لشگر موجبازان را؟! هر سو که بخواهند خواهند تاخت، هر سازی که بخواهند خواهند زد و هر آوازی که بخواهند خواهند خواند! در هر شرایط هم هر باری که بخواهند خواهند بست! چرا؟ چون عرصه عرصۀ ترکتازی آنهاست! حال ما در این عرصه کجای کار هستیم؟ ما همان موجهای خروشان اقیانوس احساسیم که خیل موجبازان را با ذوق و شوق روی دوش خویش اینور و آنور میبریم!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری
[ پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکومت سلبریتیها
حسین شیران
بخش چهارم
.
این متن بدخواه سلبریتیها نیست؛ آنها فاقد کارکرد اجتماعی که نیستند، در بخش قبل صراحتا به فلسفۀ وجودی آنها اشاره کردم و اهمیت آنها را در حس و حال بخشیدن به زندگی اجتماعی اغلب یکنواختمان خاطر نشان ساختم. بنابراین، بحث ما اینجا بر سر بودن یا نبودن آنها نیست بلکه در اصل، بر سر کم و کیف با ما بودنشان است. واقعتر اگر بگویم، مشکل ما با سلبریتیها دقیقا از آن جایی شروع میشود که ما و آنها با مشارکت هم، طی یک رابطۀ دیالکتیک، دست به دست هم میدهیم و خود به دست خود آنها را از جایگاه حقیقیشان به در و به دور میکنیم و در جایگاههایی که نباید، بر خود مسلط میسازیم!
و این البته تنها در مورد سلبریتیهای حوزۀ ورزش و هنر صدق نمیکند، کم و بیش در همۀ حوزهها حاکم است و همه هم از یک سادهلوحی و سادهگیری ما ایرانیان نشأت میگیرد و آن اینکه همه فکر میکنیم کسی اگر که توانست در یک حوزه نقشآفرین شود قطعا در سایر حوزهها هم میتواند نقشآفرین شود! در حوزۀ اندیشۀ سیاسی و اجتماعی خطیرتر و خطرناکتر از این ریسکی نیست! آخر به چه منطقی، یک مجموعهای از افراد و نه حالا یک یا دو نفر، به صرف شهرت و موفقیت در یک حوزه یا زیرحوزه در خودش این توانایی را ببیند- یا ما در او ببینیم - که به هر حوزۀ دیگر که وارد شود حکماً آنجا هم موفق گردد؟! اگر به کسی برنخورد، بگذار بگویم این هم نشانهای دیگر از عدم بلوغ فکر اجتماعی در نزد ماست و این هیچ برازندۀ تاریخ زیست اجتماعی دور و دراز ما نیست!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری
[ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکومت سلبریتیها
حسین شیران
بخش سوم
.
باری، یک سلبریتی تنها نیست چون یک اقیانوس پشتاش است! این اقیانوس چیست؟ ما و احساس پرشوری که ما داریم! آری، بیتردید ما ملتی پر احساسایم! اقیانوسی از احساسایم! این خیل سلبریتیها هم بیقید و شرط زادۀ مشروع این احساس و این اقیانوساند! همه از ما و بر ما هستند! برای همین هر سو که روند فرقی نمیکند ما هستیم همراهشان؛ هم پشتشان هم زیرپایشان؛ در کل برایشان؛ فوتبال بازی کنند ما هستیم برایشان، فیلم بازی کنند ما هستیم برایشان، خوانندگی کنند ما هستیم برایشان، نوحهگری کنند ما هستیم برایشان، مربیگری کنند ما هستیم برایشان، مجریگری کنند ما هستیم برایشان! ...
خلاصه که ما هیچ «نه» نداریم برایشان! «نه» در مرام اقیانوس نیست، «نیستیم» هم در مرام آنها نیست! ما هر چه بخواهیم آنها دقیقا همان میشوند آنها هم هر چه کنند یا که شوند ما دربست همان میخواهیم؛ شکر خدا، هیچ در حق هم کم نمیگذاریم چون سخت وابسته و بایستۀ همایم؛ ما خود اگر چه اقیانوس احساسایم اما حیات اجتماعیمان همچون همه اقیانوسها بیحسوحال و بیرنگوروست! آنها همه هایوهوی و رنگوروی زندگانی یکنواخت ما هستند؛ این فلسفۀ وجودی سلبریتیهاست! آنها اگرچه هستیشان از ماهاست ما هم همواره مستیمان از آنهاست! بیهوده نیست چون بت میپرستیمشان! همواره هم شعارمان یک چیز است: تا کور شود هر آنکه نتواند دید! ...
.
ادامه دارد ...
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری
[ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 جامعهشناسی در یک نگاه
این نگاره را Nick Emery از موضوعات و دیدگاههای عمدۀ جامعهشناسی کشیده و در توئیتر خود منتشر کرده، با این امید که به درد دانشجویان جدید و قدیم جامعهشناسی بخورد!
Nick Emery
@ThystemsSinker
I created a hand-drawn visual (2.5mx1.8m) of the major themes and perspectives from Sociological theory and analysis. Hope this helps students new and old!
.

.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی علم, جامعه شناسی شرقی, نظریات جامعه شناسی
[ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مسئولان جهان بر حسب حرف و عمل
حسین شیران
.

.
جوامع بشری به لحاظ فاکتور حرف و عمل در نزد مسئولانشان به چهار دسته تقسیم میشوند:
دستۀ اول آنهایی هستند که مسئولانشان حرف میزنند عمل هم میکنند؛ مثل همۀ قدرتهای درگیر سیاست جهانی؛ روسیه، چین، آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه، آلمان، امارات، عربستان، قطر، ... اینها درست است که همۀ جهان را بهم میریزند اما کشور خودشان را خوب میسازند!
دستۀ دوم آنهایی هستند که مسئولانشان حرف نمیزنند فقط عمل میکنند؛ مثل هلند، فنلاند، سوئد، سوئیس، ژاپن، تایلند، تایوان، سنگاپور، ... برای همین کمتر کسانی مسئولان این کشورها را میشناسند چون اصلا اهل حرف زدن نیستند، اینها بیسروصدا دارند دنیا را فتح میکنند! شک نکن هم حالا هم آینده از آن اینهاست!
دستۀ سوم آنهایی هستند که مسئولانشان نه حرف میزنند نه عمل میکنند؛ مثل اغلب کشورهای آفریقا و آسیا؛ اینها کشورهای خفته و خاموش دنیا هستند!
دستۀ چهارم آنهایی هستند که مسئولانشان تا دلتان بخواهد حرف میزنند اما خیلی کم عمل میکنند؛ من که جز ایران نمونۀ دیگری به ذهنم نمیرسد!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ایران, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آسیبشناسی اجتماعی یک باخت - بخش چهارم
بازی ایران - ژاپن
حسین شیران
.
به کسی برنخورد، این ایراد عمدۀ ما ایرانیهاست که اگر یکی، حالا به هر دلیل و به هر شکل، موفق شود حالمان را بگیرد دیگر به این زودیها به خود نمیآییم! حال میکنیم از اینکه حال داشته باشیم و حال همه را بگیریم اما یکی دیگر اگر بخواهد این کار را با ما بکند خود به دست خویش حکم قتل خویش را امضاء کرده است! دیدید که چگونه در برابر ژاپنیها میدان فوتبال را با میدان شوش اشتباه گرفتیم و هر که در میدان بود را اعم از داور و کمک داور و بازیکن، صرفا به جرم اینکه حالمان را گرفته بودند و نگذاشته بودند ما حالشان را بگیریم شایستۀ تنبیه دانستیم!
.

.
ما اینایم! همه چیزمان بسته به حالمان است؛ حالمان که مساعد باشد صد کوه را جابجا میکنیم و اگر که نباشد حتی بالا رفتن از یک تپه هم برایمان محال میشود! حال داشته باشیم، به قول معروف، تا کربلا پیاده میرویم، نداشته باشیم عبور خطرناک از لابلای خودروها را به چند پله بالا رفتن از پل عابر پیاده ترجیح میدهیم! ... باری، ما اقیانوسی از احساسایم، پایش که بیفتد مثل یک سونامی قد میکشیم و بر سر هر چیز و هر کسی آوار میشویم اما از حس که بیفتیم هیچ تضمینی وجود ندارد تکانی به خود بدهیم و کاغذی که دست خود مچاله کردهایم را دو قدم آن طرفتر به سطل آشغال، جایی که باید، بریزیم!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی
[ شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آسیبشناسی اجتماعی یک باخت - بخش سوم
بازی ایران - ژاپن
حسین شیران
.
ما هم همچو ژاپن کشوری "اقیانوسی" هستیم (به آن قرار که در بحث حکومت سلبریتیها گفتیم) منتهی میان ماه ما و ماه آنها تفاوت از زمین تا آسمان است! مال آنها از نوع "آرام" است و مال ما از نوع "احساس"اش! و همین خروجی کارها را بسیار متفاوت از هم میسازد! احساس لازمۀ زندگی اجتماعی است در این هیچ شکی نیست اما دیگر نه در حد اقیانوساش که بسی بلاخیز است! ما حالیا هر چه میخوریم، از چپ و راست و بالا و پایین، همه از تلاطم این اقیانوسی است که کلهم اجمعین غرق در آنیم! و این به باور من بزرگترین و مهمترین مسألهایست که اینک گریبانگیر جامعۀ ماست!
مذمت نکنیم بچههای تیم ملیمان را که به بازی احساسی خود باختند! آنها محصول همین اقیانوسی هستند که ما همه هستیم! آقای مطهری گفتهاند باید چندی از آنها تنبیه شوند! درست است ما نه فقط بازی که اخلاق و اعتبار ملیمان را هم باختیم! در اصل بزرگترین تنبیه و جریمۀ ما و آنها همین باخت چندجانبهای بود که در اوج امید و ایمان به قهرمان شدن تیممان متأسفانه با عمق جان تجربه کردیم! با این حال باز اگر قرار است کسی یا کسانی، بقول اخراجیها، کلاغپر روند فرماندهان گروهان، خود باید از همه پیشتر و بیشتر روند! چه بابت تلاطم توفانی اقیانوسی که همواره از آن آسیب میخوریم هر که قدرت و مسئولیتاش بیش، تاوان و تنبیهاش هم بیش!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی
[ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آسیبشناسی اجتماعی یک باخت - بخش دوم
بازی ایران - ژاپن
حسین شیران
.
نه ژاپن اتفاقی به این مرحله از آنچه که هست - خوب یا بد - رسیده است نه ما و نه هیچ ملت و دولت دیگری! در این کشور شکست و ناکامی در هر کاری "ننگ" به حساب میآید و نه چند لحظه حسرت و افسوس و ناراحتی و چند بد و بیراهگویی به این و آن و دیگر هیچ، فراموشی! اگر که "اخلاق پروتستانی"، به ظن وبر، "روحیۀ سرمایهداری" را برای غرب به بار آورده است این "خصلت اجتماعی" خاص هم "روحیۀ سختکوشی" و به سبب آن "توسعه و پیشرفت" را بنحوی مثالزدنی برای ژاپنیها به ارمغان آورده است!
بیهوده نیست در نزد مردمان این کشور، "فرافکنی" ممنوعهترین و نکوهیدهترین کارهاست! آنجا هرکس به هر دلیل در هر وظیفهای که جامعه به عهدهاش گذاشته ناکام گردد، حتی اگر واقعا توجیهی هم برای آن داشته باشد، به صرف اینکه به هر حال نتوانسته از پس کار برآید باز هم سر فروفکنده، تا زانو خم میشود و خالصانه از عموم ملتاش پوزش میطلبد! برنامهریزی دقیق، تلاش و پشتکار در راستای انجام بیعیب و نقص برنامه و احساس مسئولیت فوقالعاده برای به ثمر نشاندن آن؛ باری، این سه ویژگی ممتاز رمز موفقیت روزافزون کشوری جزیرهای پرت و پراکنده در پهنۀ اقیانوس آرام در آخرین نقطۀ شرق جهان است که حالا به یمن اجتماع شکوهمند و اقتصاد شکوفایش انگار که مرکز عالم هستی است!
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی
[ چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
آسیبشناسی اجتماعی یک باخت - بخش اول
بازی ایران - ژاپن
حسین شیران
.
ما به ژاپن باختیم! بدجور هم باختیم، بدجایی هم باختیم! بطور قطع این جای افسوس دارد اما جای ناراحتی نه! چرا باید ناراحت بود وقتی که میدانیم حق ضعیف باختن و حق قوی بردن است؟! این قانون طبیعت است و ما باید به آن احترام بگذاریم! همین قانون در همین جام، پنج بار ما را در برابر پنج ملت تا مرز سرمستی پیش برد و حالا یک بار هم در برابر یک ملت که قطعا از ما بهتر عمل کرد تا به سرحد باخت پس رانده است! باختی که حالا همۀ آن سرخوشیها و سرمستیها را به یکباره تبدیل به ناخوشی و نومیدی کرده و عملا ملتی که کم دلخوشی دارد را از کوچک تا بزرگش غرق دلمردگی ساخته است!
ژاپنیها مردمانی تلاشگرند؛ آنها سالهاست که در هر زمینه با برنامه و با پشتکار عمل میکنند، تیم فوتبالشان هم از این قاعده مستثنی نیست! ما هم زمانی که اینگونه عمل میکردیم سه بار پشت سر هم قهرمان آسیا شدیم! پس هیچ چیز اتفاقی نیست حتی اگر که فکر کنیم اینگونه است! اتفاقاندیشی ناشی از نقص در درک کلی جریاناتی است که به اشکال مختلف در بستر زندگی اجتماعی رومینمایند و ما چون برخی از این رونماییها را سازگار با سازمان ذهنی خود نمیبینیم خیلی راحت آنها را به حساب اتفاقات (وقایع غیرقابل مفهوم) میگذاریم!
.
ادامه دارد ...
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی
[ سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکومت سلبریتیها
حسین شیران
بخش دوم
.
سلبریتی در جهان یعنی شخص مشهور، بطور خاص در ورزش و در رسانه و دیگر هیچ! اما در ایران، سلبریتی یعنی شخص فوق مشهور، بطور خاص برخاسته از ورزش و سینما و بعد بطور عام متخصص در هر زمینهای و نه دیگر هیچ! توفیر ماجرا هم همین جاست! علیالواقع در بالا سر جامعۀ ایران یک سقف نامرئی وجود دارد که هرکس توان (عرضۀ) عبور از آن را داشته باشد - در هر حوزهای و نه فقط ورزش و هنر- خودبخود نشان طلایی ورود بیحساب و کتاب به حوزههای دیگر را هم کسب میکند! این بندگان خدا سلبریتیها هم از این قاعده مستثنی نیستند و این بنوعی، دستکم در رابطه با اینها، عدالت اجتماعی جامعۀ ما را میرساند!
سلبریتیها اگرچه اغلب از ورزش و سینما برمیخیزند اما تا از آن سقف گذشتند دیگر فرق نمیکند همچون بقیۀ آنسوگذشتگان از مصونیت فضایی لازم برخوردار میگردند به این معنی که فارغ از اقتضائات فضا به هر حوزهای که بخواهند ورود و در هر محفلی که بخواهند جلوس میفرمایند! اینست که شما میبینید یک سلبریتی در ایران ناگهان میشود یک همهچیزدان، یک همهکاربلد، یک همهفنحریف همهجاحاضر! هنر که هیچ، حوزه به حوزهاش برای ریزش از انگشتان اینها بر سر و کول هم میکوبند! سایر حوزههای جامعه را تو بگو! سیاست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، ... کافیست اراده کنند تا به هر حوزه که میخواهند ورود نمایند! چرا؟ چون یک سلبریتی هیچ وقت تنها نیست! یک اقیانوس پشتاش هست! یک اقیانوس! ...
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری
[ جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکومت سلبریتیها
حسین شیران
بخش اول
بنیان اجتماعات در هر کجای زمین هر چه هم که باشد بنیان اجتماع ما ایرانیان اغلب بر احساس است و بس! به عبارت دیگر، احساس، اصل اول هستی اجتماعی ما ایرانیهاست! انگار که به گاه زایش، ناف این هستی تاریخی را به تیغ تیز احساس بریده و با دوراندازش، چشم و گوش و دست و پای عقلانیت ما را سخت بربستهاند! چه میدانم شاید به این قرار بوده که حالا احساس در نزد ما از بس توسعه یافته، شده قدر یک اقیانوس، عقلانیت ما هم شده در حد چند جزیرۀ کوچک و کوتاه پراکنده در گوشه و کنار این اقیانوس!
و چه میدانم شاید برای همین بوده و است که در انبان تاریخ و تمدن ما بیشتر شعر و شاعری پیدا میشود تا هر چیز دیگری! البته که این هیچ چیز بدی نیست! سرمایۀ شعر هم هیچ چیز کمی نیست! به واقع امر، اغلب، شعرای ما عقلای ما بودهاند و دواوین آنها الحق و الانصاف جزو معدود مخزنالاسرار عالم بوده و هستند، حالا چرا و چطور شده شعر را بر نثر ترجیح دادهاند، لابد بومیان جزایر پراکنده در دریای احساس بودهاند که برای ارتباط با سیل دریاییان دوروبرشان راهی بجز سرودن شعر نداشتهاند! اینها واقعا که هنر به خرج داده و نام و نشان خود با خرمنی پر از خردورزی را به این طریق در تلاطم همواره توفانی این دریا تا به ابد زنده ساختهاند! در واقع این "هنر نزد ایرانیان است و بس" را اینها سروده و ثابت نمودهاند نه خیل دل به تلاطم اقیانوسسپردگانی چون من و امثال من! ...
حالا و در این عصر، دریا همان دریاست بلکه بسی وسیعتر از گذشته گشته و تبدیل به یک اقیانوس شده است اما دیگر از این بزرگان انگار که دیگر خبری نیست، اگر هم است مجالی برایشان نیست، حالا جامعه دربست در سلطه و سیطرۀ سنخ دیگری از هنروران و هنرمندان، با ایده و اهدافی دگر است: سلبریتیها!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری
[ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 10
.
سی. رایت میلز که میداندار اصلی در هدایت حملات به تالکوت پارسونز بود با "جامعه شناسی رادیکال" اعلام وجود کرد؛ او که خود ذاتا آدم تند و مبارزهجویی بود [هوروویتز] با بازگشت به کارل مارکس که تا دهۀ پنجاه در آمریکا همچنان مهجور مانده بود عقاید و افکارش هم تند و مبارزطلب گشت و به این ترتیب او امکان یافت تا به همه چیز و همه کس و در رأس آنها به پارسونز حملهور شود و همه را از زیر تیغ تیز نقدش بگذراند [ریتزر]. بازگشت به مارکس محدود به او نشد و تعداد دیگری همچون آلتوسر، پولانزاس، سوئیزی و بریورمن، والرشتاین و ... یک به یک به بازخوانی مارکس و بازنگری در مارکسیسم پرداختند و به ترتیب نظریات متعددی همچون مارکسیسم ساختاری، مارکسیسم سیاسی، مارکسیسم اقتصادی، مارکسیسم تاریخی و ... ارائه دادند.
و بعد بازگشت تنها محدود به شخص مارکس نبود؛ بطور مشخص متفکران جدیدی مورد اقبال واقع شدند و از این طریق هم نظریات جدیدی پا به عرصه گذاشتند. بعنوان مثال جورج هومنز (1910-1989) که همچون میلز به همه انتقاد داشت و از همه گریزان بود سرانجام به اسکینر و رفتارگرایی محض او روی آورد و رویکرد جدیدی تحت عنوان "نظریۀ تبادل" از دل آن بیرون کشید. با این نظریه او نه به عامل بها داد و نه به ساختار، تنها رفتار را اصل قرار داد و دکل بلند کشتی توفانزدۀ جامعه شناسی را در کمال تعجب به ریش شرطی رفتار بست!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی رادیکال, رفتارگرایی
[ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 پنج گل زدن به کشور در گیر جنگ و قحطی هنر نیست!
.

.
◀️ آقای مسعود دهنمکی در ارتباط با بازی ایران و یمن که به برد 5 بر 0 ایران منجر شد گفتهاند که من اگر جای آنها بودم سعی میکردم این پنج گل را به عربستان بزنم، به امارات بزنم ... نه به ملتی که پنج سال است در قحطی مطلق به سر میبرد ...
❇️ من هم یکجورهایی با ایشان موافقم! شرط پهلوانی نیست بر تیم ملت افتاده بیش از یکی زدن و اینهمه پز قدرت و قهرمانی دادن! اما نمیدانم چرا دلم گواهی میدهد آقای دهنمکی هیچ نمیدانند این تیم ملی یمن که در جام ملتهای آسیا حضور دارد مربوط به آن بخش قحطیزده در دست حوثیهای مورد تأیید و حمایت ما نیست! تیم منصور هادی است!
❇️ خیلی دوست دارم ببینم با علم به این موضوع، آیا آقای دهنمکی باز هم این حرفها را افاضه میفرمودند یا نه؟ ...
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, مسعود ده نمکی, بازی ایران یمن
[ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
علوم انسانی و آینده آن در ایران
سخنرانی دکتر سروش
.

.
🎧 فایل صوتی : علوم انسانى و آينده آن در ايران
🎤 سخنران: دکتر عبدالکریم سروش
◀️ حجم فایل: 36.7 MB
◀️ زمان فایل: 2:06:28
◀️ مکان: دانشگاه تولسا (اوکلاهاما)
◀️ زمان: اکتبر ۲۰۱۷
.
دانلود سخنرانی علوم انسانی و آینده آن در ایران - دکتر سروش
.
✅ اهم نکات این سخنرانی را در ادامه بخوانید.
1 علوم انسانی را من بیشتر دوست دارم انسانیات بنامم به قیاس ریاضیات و الهیات.
2 نسبت به علوم طبیعی_تجربی ورود علوم انسانی به ایران متأخر است. این البته خلاف طبیعت نیست در اروپا هم همینطور بوده است.
3 امروز دیگر علوم انسانی جزء لایتجزای توسعۀ جوامع هستند؛ توسعۀ جوامع وابسته به توسعه علمی است، توسعۀ علمی هم که دو بال بیشتر ندارد: علوم طبیعی و علوم انسانی.
4 در ایران بهترین مغزهای ما به سمت رشتههای پزشکی و مهندسی میروند و متأسفانه رشتههای دیگر گویا به ضعفاءالعقول باقی میماند!
5 یکی از آفتهایی که به علوم انسانی ما خورده اینست که متأسفانه روحانیون هم به آن دست انداختهاند! این قصۀ پرغصهایست! آنها به حکم اینکه علوم دینی میدانند خودشان را متولی و متکفل علوم انسانی میدانند!
6 علوم انسانی_اسلامی مثل نور برای من روشن است که به هیچ جا نخواهد رسید و یک سرنوشت صددرصد شکستآمیزی خواهد داشت. هرکس که به ماهیت این علوم آشنا باشد این داوری را خواهد داشت. این یکی از دلایل انحطاط علوم انسانی در ایران است.
7 نخستین گام ناصواب اینست که فکر کنیم همۀ مشکلات از ناحیۀ حکومت و دولت و سیاست در جامعه سرازیر میشود و همۀ مشکلات را باید حاکمان حل کنند؛ اینطور نیست خود ما هم باید وارد عمل شویم.
8 ما در میان بزرگان پیشین خودمان چند قله شامخ در زمینۀ علوم انسانی داشتیم مشهورترین آنها ابن خلدون است. ... راه او بی راهرو ماند. ... او را نخست فرانسویها و اروپاییها کشف کردند نه خود ما!
9 دانشمندی مثل غزالی که ما او را معمولاً یک متکلم و یک صوفی میشناسیم کتاب احیاءالعلوم او را که بخوانید جامعهشناساش خواهید یافت. ... در بخشهایی از این کتاب بحثهایی در مورد چگونگی پیدایش فقر و بیکاری در جامعه مطرح شده است!
10 در بحث علل عقبماندگی علوم انسانی در ایران باید علتهای خارجی همچون استعمار را کنار گذاشت.
11 ما در گذشته یک سنت فلسفی قوی داشتهایم. خاک ما ایران در قیاس با سایر جهان اسلام خاک فیلسوفپروری بوده است. این سنت فلسفی در کنار حسناتش ایراداتی هم داشت؛ قطع ارتباط با علم زمان یکی از این ایرادات است. در نزد کسانی چون ابن سینا و ابوریحان بیرونی ما پیوند این دو را داریم.
12 ملاصدرای شیرازی در قرن یازدهم هجری به ابن سینا بخاطر پیوند فلسفه و علم ایراد میگیرد. این آغاز جدایی دانش تجربی از دانش فلسفی در ایران است. فلسفه باید در تعادل و توازن با بقیه دانشها باشد اینکه دست بالا را بگیرد غلط است. این که امروزه میگویند علوم انسانی را باید فلسفی کنیم این غلطترین راهبرد است. این نشانۀ علمناشناسی است.
13 در ایران فربه شدن علوم فلسفی و علوم دینی به لاغری علوم انسانی منجر شده است. رشد تصوف هم همینطور. این سه در ایران رشد سرطانی پیدا کردند و دو شاخۀ علم طبیعی و انسانی از رشد بازماندند. با ایجاد دارالفنون در دورۀ ناصری، علوم طبیعی هم مورد توجه واقع شدند و این هم دلیلی مزید بر عقبماندگی علوم انسانی گشت. این چهار مدعی در چنگال خود علوم انسانی را فشردند.
14 ضعف در یادگیری زبانهای خارجی و سهل گرفتن این مسأله هم از علل دیگر ضعف علوم انسانی ماست.
15 در اوایل انقلاب، علوم انسانی نجس شمرده میشد. میگفتند اگر یک مسیر و منطقۀ نفوذ برای فرهنگ غرب بوده باشد همین علوم انسانی است. ... من در آن زمان به جدّ مقابل این جریان ایستادم.
16 کهنترین علم در نزد ما تاریخ بوده است ولی از همه لاغرتر و مظلومتر همین تاریخ است. ... هنوز هم که هنوز است ما یک تاریخ ایران که خود ایرانیها نوشته باشند اصلاً نداریم. در تاریخ علم هم، در تاریخ اسلام هم؛ ... کتابهایی مثل بحارالانوار که کسی آن را بخارالانوار میدانست چرندیات زیاد دارد.
17 انحطاط علمی بهترین نشانه برای انحطاط اصلی است بقیه از اینجا سرچشمه میگیرد.
18 این اواخر مغازۀ تازهای باز شد تحت عنوان علوم انسانی_اسلامی! اولش از ناسزاها شروع شد! ... از این طریق عدهای به نان و نوایی رسیدند بیهیچ بهرهای! ...
19 بر علم نباید سقف زد. باید اجازه پریدن داد. حتی فراتر از سقف دین! این دین است که باید خود را با علم هماهنگ سازد.
20 آیندۀ کشور ما در گرو آیندۀ علوم خصوصا آیندۀ علوم انسانی است. توصیۀ من اینست که به فرزندان خود بگویید علوم انسانی را دنبال کنند.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی علم, دکتر عبدالکریم سروش, آینده علوم انسانی
[ یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 فرمول ناگفته و نانوشتۀ زندگی فقیرفقرا
جامعه شناسی فقر
حسین شیران
.

.
.
مرد میانسالی از آشنایان را که خسته از ضعف و ناخوشی به بیمارستان آمده بود گفتم: پدرجان! لطفا کمی هم بخودت برس! به خورد و خوراکت توجه بیشتری داشته باش! آهی کشید و گفت: خدا دل خوشتان را برایتان نگهدارد! قربانت بروم، فرمول زندگی ما فقیرفقرا با شماها فرق میکند، ماها کلی باید بدویم تا چیزی برای خوردن پیدا کنیم! پیدا هم که میکنیم آن چیز برای ما حکم گنج را پیدا میکند! میفهمی؟ گنج! شما خود با چیزی که سخت بدست آوردهای و حکم گنج برایت دارد چه میکنی؟ گفتم میفهمم پدرجان، ولی بهر حال باید چیزی هم بخورید یا نه؟ گفت: خوردنش را که میخوریم پسرم، نمیشود که نخورد، اما مسأله ما اینست: میخوریم تمام میشود نمیخوریم تلف میشویم! خداحافظ شما! دیگر چیزی نگفتم- یعنی نداشتم که بگویم- من هم بخدا سپردمش! اما همچنان ذهنم درگیر حرفهای اوست! فرمول زندگی فقیرفقرا! خوراکی در حکم گنج! بخوری تمام میشود نخوری تلف میشوی! خلاصه خیلی حس بدیست اینکه فکر کنی تو چیزی میدانی و دیگری اصلا حالیش نیست، بعد متوجه بشوی او خیلی هم حالیش بوده و تو اصلا چیزی بارت نیست!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی فقر, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران
[ پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 9
.
انتقادات بر علیه تالکوت پارسونز و نظام فکریاش از پیش جسته و گریخته در محافل علمی در جریان بودند اما در طول دهۀ 60 از چند جبهه توسط منتقدانی قدرتمند همچون سی. رایت میلز، لاکوود، گولدنر، هوروویتز و هومنز [ریتزر] بصورت سازمانیافته به سوی پارسونز و مکتب کارکردگرایی ساختاریاش سرازیر گشتند و سرانجام توانستند به سلطه و سیطرۀ آن پایان بخشند. با این "کودتای فکری و نظری" که رخ داد عرصه به تدریج برای طرح نظریات دیگر هم باز شد و در مدت زمان کوتاهی اینجا و آنجا طیف گستردهای از نظریات همسو و غیرهمسو، از هر سو اعلام وجود کردند و به یکباره عرصۀ کشتی متلاطم جامعه شناسی پر شد از نظریات و رویکردهای متعدد و متنوعی که جزئا و گاه کلا تاب تحمل یکدیگر را نداشتند و به این قرار دریا که زیر پای کشتی جامعه شناسی مواج و متلاطم بود خود کشتی هم از درون درگیر تنشها و تکانهای تند و توفانی شد!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی انتقادی, میلز
[ شنبه ۸ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

.
◀️ اصل خبر: ۵ نفر از مدیران واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد برکنار شدند.
✅ این روند دیگر جزو اصول اساسی ما در مواجهه با حوادث و فجایع مهم و ملی شده است؛ علیالقاعده کاری به رسیدگی بهنگام به مسائل و پیشگیری از بروز حوادث و فجایع که نداریم! اینکه این همه مدیر گلچینشده پس کارشان چیست را کس نمیداند! کار اساسی ما همیشه بعد از وقوع فاجعه آغاز میشود؛ ابتدا مانور مقتدرانه مسئولین در مقابل دوربینهای حقیقتیاب رسانهها آغاز میشود بعد بعنوان تنها رویکرد مدیریت بحران، بلافاصله یک یا چند تن از نزدیکترین و مرتبطترین افراد، بسته به حجم و عمق فاجعه، معرفی و مجازات میشوند تا ملت شریف تشفیخاطر یابند بعد دیگر وضعیت بشدت عادی میگردد تا بروز فاجعهای دیگر و مدیریت بحرانی دیگر که بطور قطع در راه است، چرا که در همین لحظه که شما این را میخوانید مطمئن باشید در هر نقطه از کشور مسائل بیشماری به مرز فاجعه نزدیک میشوند؛ اینکه کی و کجا فاجعۀ بعدی رخ خواهد داد را فقط خدا میداند و اینکه به تبع آن چه کسی یا کسانی مجازات خواهند شد را هم فقط مسئولین!
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, اتوبوس دانشگاه آزاد, مدیریت بحران
[ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
ثبت احوال ما
به مناسبت روز ثبت احوال
حسین شیران
امروز روز ثبت احوال است، گو اندر احوال ما ساکنان سرزمینِ - براستی نمیدانم چه بگویم - بنویسند که اصولا حال خاصی از احوال ما معلوم نیست که کسی هم بخواهد با آب و تاب ثبت و ضبطاش کند! البته نه اینکه هیچ حال و احوالی نداشته باشیم، نه، هر کس چنین تصوری از ما داشته باشد بیانصافی کرده است در حق ما! ما خود خداوندگار حال و احوالیم! نه حالا که از اول چنین بودهایم و هستیم و باز خواهیم بود، باور نمیکنی برو بگرد پرسوجو کن ببین کجا بوده و است ملتی که به اندازۀ ما حال و احوال تجربه کرده باشد!
تاریخ بلندبالای ما را ببین، تاریخ نیست که، "توصیف تحول احوال" است! از ماد و پیش از ماد ما بگیر بیا تا به حال ما، جز از حالی به حال دگر گشتن چه چیز دیگری بوده است؟! چه چیز دیگری مانده است؟! سرفصلهای تاریخ طولانی ما را سلسله حکومتهای قوم و قبیلهمحور ما میسازند! باری، اگر که تاریخ، تاریخ حکمرانی قدرتهاست تاریخ حالبهحال شدن ملتها هم است و در نزد ما این بسیار بیش از همه جا بوده و است! چه هر جا که حکومت عوض کردهایم فقط پایتختها و رویتختها را عوض نکردهایم صورتها و سیرتها را هم عوض کردهایم! حال به کدام صورت و سیرت ثابتمان باید استناد کنیم؟ ...
حال و احوال حاضرمان هم مثل همیشه! هیچ معلوم نیست شادیم یا ناشاد، خوابیم یا بیدار، سالم یا بیمار، آزاد یا دربند، دارا یا نادار، بانظم یا بینظم، باخدا یا بیخدا، بابرنامه یا بیبرنامه، ... حال و هوای آب و خاکمان هم درست مثل خود ما گشته است یا چه میدانم ما مثل آنها گشتهایم! در هر حال و با هر حال، به باور من، یک حالمان کم و بیش ثابت و برقرار مانده و آن اینکه همیشه مردمانی ناآرام و ناراضی بوده و هستیم، شاید هم برای همین است همواره از "محولالحول و الاحوال"، "احسنالحال"ها را طلب میکنیم! گو فعلا فقط همین را در ذکر احوال ما بنویسند! روز ثبت احوال مبارک بادا!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, روز ثبت احوال, جامعه شناسی تاریخ ایران
[ دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 8
.
تالکوت پارسونز را شاید بتوان نخستین کسی دانست که به انشقاق تدریجی در نظریات جامعه شناسی پی برد و بعنوان نخستین تلفیقگر تلاش کرد بر آن غالب آید. علاقۀ توأمان او به "کنش" و "نظام" و یا عاملا به "ماکس وبر" و "امیل دورکیم" بر کسی پوشیده نیست [همیلتون، 1992]، او درصدد بود تا با ارائۀ یک نظریۀ جامع بر این انشقاق فائق آید اما ماحصل کار او یعنی "کارکردگرایی ساختاری" به اذعان اغلب جامعه شناسان با تأکید آشکاری که بر الزامات ساختار فرهنگی بجای گذاشت یک نظریۀ ساختارگرای کلان تمام عیار از آب درآمد تا یک نظریۀ تلفیقی! با این حال کارکردگرایی ساختاری پارسونز دهههای 40 و 50 را به سرآمدی از سر گذراند. در این سرآمدی شاگردان نامآور او همچون رابرت کی. مرتون، دیویس و مور هم نقشی اساسی داشتند. دهۀ 60 اما شرایط بنحوی دیگر رقم خورد. این دهه از هر نظر دهۀ پرجنب و جوش و خروشی در جامعه و جامعه شناسی آمریکا بود.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, کارکردگرایی ساختاری, رابرت کی مرتون
[ یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 7
.
جامعه شناسی در قلب اروپا توسط بنیانگذارانی همچون اگوست کنت، کارل مارکس، امیل دورکیم و ماکس وبر بطور عمده شکل گرفت اما تا سالهای سال در سرزمین آمریکا این علم نه با این اندیشمندان که با هربرت اسپنسر و گئورگ زیمل مطرح بود - یکی بخاطر داروینیسم اجتماعیاش و دیگری بخاطر فردگرایی روششناختیاش و هر دو مطلوب و مورد نظر آمریکاییها! تا اینکه تالکوت پارسونز (1902- 1979) در دانشگاه هاروارد پا به میدان نهاد و بدوا با کتاب "ساختار کنش اجتماعی" (1937) هم این پیشگامان را (البته بجز مارکس) به جامعۀ آمریکا معرفی کرد (هرچند متناسب با افکار و اهداف خود) و هم جایی در جامعه شناسی آمریکا برای خود دست و پا کرد؛ و بعد با کتاب "نظام اجتماعی"(1951)، خود را به شخصیت اول جامعه شناسی آمریکا تبدیل کرد [ریتزر].
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی آمریکا, تالکوت پارسونز
[ سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
هر اِودن بیر نفر
حسین شیران
🌓 رحمانی فضلی در واکنش به واکنشها نسبت به انتصاب فرزندش به مشاورت وزیر اقتصاد گفته: « فرزند من نابغه است؛ اگر او در این جایگاه قرار نگیرد پس چه کسی بگیرد؟»
✅ آقای رحمانی فضلی، وزیر محترم کشور! گیرم که - به فضل خدا که نه چون بالاخره غیر از شما بقیه هم بندۀ خدا هستند و فضل خدا هم عام است و اگر بندگانی چون شما بگذارند ممکنست شامل حال آنها هم بشود، پس بهتر است بگویم به فضل وزارت و صدارت، فرزند شما نخبه از آب درآمده و یک سر و گردن هم از هر نظر اعم از ژنتیک، پلیتیک، اکونومیک، ساینتیفیک، ... بر بقیه برتری دارد اما برادر، ما آذربایجانیها یک قاعده و قانون اجتماعی نانوشته داریم که میگوید: "هر اِودن بیر نفر"؛ یعنی "از هر خانواده فقط یک نفر"! این قاعده عموما در مواردی اعمال میشود که جایی بخوربخور است - حالا مثلا عروسیها، یا جاهایی که نذورات میدهند یا برای اموات خود احساناتی دارند - این جور جاها برای اینکه به همه برسد میگویند که همه نه، از هر خانواده فقط یک نفر!
✅ حالا میخواهم بدانم شما و یا امثال شما و حتی خود جناب روحانی که خبرها حاکی از آن است ایشان هم از قافله عقب نمانده، نودامادشان را به معاونت وزارتخانۀ تازه وزیرعوضکردۀ صمت رساندهاند، کلهم اجمعین نظرتون در مورد این قاعده و قانون (هر ائودن بیری) چیست؟ چیز بیخودیست نه؟! باشد، یک پرسش دیگر؛ حالا فرض کنیم بجای این بخوربخور یک میدان جنگ یا خطر که همیشه برای انقلاب پیش آمده و باز میآید بود آیا شما سردمداران باز هم میگفتید فرزند یا داماد یا بستگانتان نخبه هستند باید بروند جلو بلکه توانستند کاری از پیش ببرند؟! آنها نروند که برود؟! میگفتید؟ نه بخدا! نمیگفتید!
✅ شما و امثال شما حتی نمیگذارید بستگان درجۀ چندمتان حتی در زمان صلح سرباز بروند و یا اگر هم رفتند نمیگذارید از چند کیلومتری تهران دور بشوند؛ هرچه سربازی سیستان و بلوچستان و دم مرز است ارزانی بچههای بیکس و کارها، سربازی پایتخت هم نثار بروبچههای بالیاقت شماها؛ حالا با این وضع چطور باور کنیم اینکه شماها بگذارید دلبندانتان از جلوی چشمانتان دور شوند و خدایی نکرده بروند جاهایی مثل سوریه یا هر میدان خطر دیگری دستکم پشت جبهه از نخبگیشان به نفع نظام استفاده کنند! جهاد و شهادت را سعادت الهی تبلیغ میکنید اما پایش که میافتد ترجیح میدهید این سعادت نصیب امثال شهید حججیها شود!! ...
✅ البته میدانم این عادت سیاست و سیاستمداران است، جنگ که میشود باید بچههای فقیرفقرا بروند جلو به درجۀ رفیع شهادت نائل شوند، بعد که صلح میشود همین بچههای فقیرفقرا ناگهان میشوند کندذهن و مثل "سرباز آژانس شیشهای" باید برگردند سر تراکتورهایشان نگذارند زمینهای کشاورزی خالی بمانند، بعد یهو بچههای شما یک شبه همه میشوند نخبه و حقشان هم کمکم میشود معاونت وزارت! بالاتر و والاتر از معاونت وزیر هم که هیچ پستی نیست! همهکارۀ وزارتخانه است به کسی هم پاسخگو نیست! سینهخیز رفتنهای میدان جنگ مال بچههای مردم بعد خیز برداشتنها به سوی مناصب عالی کشور مال بچههای شما؟! اینکه اِند نامردی و ناامیدی است دولت تدبیر و امید!!!
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی سیاست, رحمانی فضلی
[ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 6
.
با مرگ ماکس وبر در سال 1920 جامعه شناسی در آلمان نه به سنت وبری که به سنت مارکسی و نه بصورت فردی که بصورت گروهی در قالب مؤسسۀ مطالعات اجتماعی که به "مکتب فرانکفورت" یا "مکتب انتقادی" شهرت یافت تداوم یافت. واضع عنوان "انتقادی" هورکهایمر مدیر مؤسسه بود [ایوان شرت، 273] و مقصود او از این عنوان طرح نوع نوینی از نظریهپردازی بود که برخلاف نظریات پیشین نه به اثبات چیزی بلکه به نقد وضع موجود در جهت روشن ساختن میزان دور افتادگیاش از وضع موعود و از این طریق رهایی بشر میکوشید [همان، 277]. در این سنگر نوساز جمع دیگری همچون تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه، اریک فروم و ... بهم پیوستند و با فراز و نشیبهایی چند طی دو جهش این جریان را پیش بردند و درست آن دم که فرومیکشید به دست یورگن هابرماس سپردند.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, مکتب انتقادی, مکتب فرانکفورت
[ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 5
.
هنوز امیل دورکیم و گئورگ زیمل و حتی کارل مارکس زنده بودند که "ماکس وبر" (1864-1920) به دنیا آمد و با نبوغی که داشت تلاشهای فکری آنها را خواند و در نهایت تراوشات ذهنی خود را ارائه کرد که بواقع امر نه فقط هیچ کم از آنها نگذاشت بلکه در مواردی بیش از آنها هم به میان نهاد؛ او هم همچون اسلافش به جامعه و نظام سرمایهداری حاکم بر آن پرداخت اما الزاما نه از سنت اثباتی که کنت کاشت و نه از سنت انتقادی که مارکس داشت و نه از سنت کارکردی که دورکیم پایه گذاشت بلکه در قالب سنتی که در واکنش به همۀ این سنتها شکل گرفت و خود عنوان خاص "سنت تفهمی" متعلق بنام خود گرفت. معانی و مفاهیم و مباحث بسیاری از این طریق وارد ادبیات جامعه شناسی شد و به آن غنایی بینظیر بخشید. او تلاش اسلاف خود را همه"تبیین" خواند که از آن علوم طبیعی بود و هیچ به درد علوم انسانی نمیخورد و بجای آن "تفهم" را مبنای مبنای کار جامعهشناس قرار داد و بر این پایه جامعه شناسی را "علم تفهمی کنش اجتماعی" [ریمون آرون، ص 567] خواند برای این مهم یعنی فهم زندگی اجتماعی بشر آنگونه که هست است باید به درک تفسیرهای ذهنی افراد پرداخت [ارمکی، 260] هم از این روست که "جامعه شناسی تفسیری" سنت خاص وبری تلقی میشود.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, ماکس وبر, جامعه شناسی تفهمی
[ جمعه ۱۶ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 4
.
همان سالهایی که امیل دورکیم در فرانسه زیست (1857-1917) را گئورگ زیمل در آلمان زیست (1857-1918) و همچون او در خصوص جامعه و جامعهشناسی اندیشه کرد با این تفاوت که او برخلاف دورکیم و کنت و مارکس که اغلب بعنوان بنیانگذاران کلاسیک جامعهشناسی شناخته میشوند سطح تحلیل کلان را رها کرد و به سطح تحلیل خرد روی آورد و وظیفۀ جامعهشناس را نه مطالعۀ پدیدههای پهندامنه بلکه مطالعۀ "کنش متقابل" میان انسانها قلمداد کرد [ریتزر]. این نخستین اعراض یک جامعهشناس از تفکر پیرامون ساختارهای کلان به تفکر پیرامون عوامل انسانی بود. این نوع تفکر گئورگ زیمل توسط شاگردانش البیون اسمال و رابرت پارک به آمریکا و دانشگاه شیکاگو انتقال یافت و در آنجا با اندیشههای سطح خرد چارلز هورتون کولی و جرج هربرت مید درهم آمیخت و سرانجام در سال 1937 توسط "هربرت بلومر" (1900-1987) بصورت جریان جدیدی در جامعه شناسی تحت عنوان "کنش متقابل نمادین" سروسامان یافت. هدف بلومر این بود که از منظری عملگرایانه افراد واقعی و زندۀ در حال کنش را به جامعه شناسی بازگرداد [پلامر، 132]. نتیجه: جریان توجه به کنش و کنشگر در جامعه شناسی مشخصا از گئورگ زیمل آغاز و با جرج هربرت مید و چارلز هورتون کولی تقویت و با هربرت بلومر تبلور یافت.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی تفسیری, گئورگ زیمل
[ یکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 3
.
اگر که جامعه شناسی بمثابۀ یک ایده از اگوست کنت آغاز شد جامعه شناسی بمثابۀ یک علم از امیل دورکیم آغاز شد - یکی از پیآیندگان مهم و سرشناساش که به فاصلۀ چندماه، تا او درگذشت این به دنیا آمد. دورکیم را بحق باید از بنیانگذاران جامعه شناسی قلمداد کرد؛ او به تنهایی برای استقرار و استعلای این علم بسیار زحمت کشید؛ این او بود که به آن وجهۀ علمی و آکادمیک بخشید، برای آن نشریۀ مستقل به راه انداخت و سرانجام در سال 1913 - یعنی 76 سال بعد از ابداع عنوانش توسط کنت - توانست کرسی مخصوصی برای آن در دانشگاه سوربن بدست آورد. نخستین نظریه در جامعه شناسی بمعنای واقعی کلمه هم توسط او و در کتاب "خودکشی" (1897) ارائه شد. دورکیم به تبعیت از کنت جامعه را چیزی فرا و ورای افراد در نظر گرفت و به تبعیت از اسپنسر بمثابۀ یک ارگانیسم، خدمات و کارکردهای هر بخش از آن را نسبت بهم و نسبت به کل مورد مطالعه قرار داد. دورکیم بانی تمایز میان کارکرد از علت است و به همین دلیل "جامعه شناسی کارکردی" محصول نظر او تلقی میشود.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, کارکردگرایی, امیل دورکیم
[ پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 2
.
نظریهپردازی در خصوص جامعه از نوع صنعتیاش با کارل مارکس (1818-1883) آغاز شد، مارکسی که نه کنت و نه جامعه شناسیاش هیچیک را قبول نداشت _ خودش را "خلوضع" و علماش را هم "خزعبلات" مینامید، اما هر چه هست جامعه شناسی، هم او و هم محصول نظریاش مارکسیسم هر دو را قبول دارد - دستکم در زمرۀ کسانی که بقول ریتزر جامعهشناس نیستند اما در حوزۀ جامعه شناسی مهم تلقی میشوند! مارکس بمعنای واقعی کلمه نظریهپرداز است (اگر او را نظریهپرداز ننامیم پس که را بنامیم؟!) او کل عمرش را در طبق علم نهاد تا تبیینی از جامعۀ صنعتی و نظام سرمایهداری حاکم بر آن ارائه دهد و به هر نحو میان دیروز و امروز و فردای آن و نیز اجزای متعدد آن رابطه برقرار سازد، آیا از نظریه چیزی بیش از این انتظار میرود؟ ویژگی بارز اندیشۀ مارکس معترض و متعرض بودن به نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه و کم و کیف استیلا و استثمار و استحماری بود که عملا دربرداشت. این نوع نگرش، از مارکس متفکری در سطح اعلای تفکر اجتماعی انتقادی ساخت. "جامعه شناسی انتقادی" و نظریه تضاد یا کشمکش در اندیشۀ اجتماعی محصول نظر مارکس است.
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی انتقادی, کارل مارکس
[ دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری سریع بر جریانات جامعه شناسی
حسین شیران
بخش 1
.
جامعه شناسی بطور مشخص با اگوست کنت (1798-1857) آغاز شد - از سال 1837 که برای نخستین بار عنوان سوشیولوژی (جامعه شناسی) را بر زبانجاری ساخت، اما نظریه در جامعه شناسی نه! این دیگر سهم ازپیآیندگان بود اگرچه تحت تأثیر تعلیمات او! در کل بخاطر این دو مهم هم که شده [استیفن مور؛ ص 11] کنت را بها باید داد و گرنه به لحاظ نظری جامعه شناسی از او گذشته است و امروز هر چه در رابطه با او میگوید اغلب در نقل تاریخ خود میگوید تا در نقد نظریات او! بواقع امر کنت میانۀ چندانی با نظریه و نظریهپردازی نداشت و بجای آن تحقیق و تفحص به شیوۀ علوم طبیعی و آزمایشات تجربی را توصیه مینمود [ریتزر 1374]؛ هرچه بود آیندگان توصیۀ او در خصوص دوری از نظریهپردازی را جدی نگرفتند، چه اگر میگرفتند ما امروز دیگر چیزی به اسم نظریات جامعه شناسی نداشتیم تا پیرامونش صحبت کنیم، اما تفکر تبعیت از علوم طبیعی او تحت عنوان "اثباتگرایی" را بعنوان نخستنین رهیافت در جامعه شناسی تا چندی در صدر توجهات خود قرار دادند. به این قرار "جامعه شناسی اثباتی" محصول نظر کنت میباشد.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, نظریات جامعه شناسی, جامعه شناسی اثباتی, اگوست کنت
[ جمعه ۱۱ آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 از مصرفگرایی افراطی تا صرفهجویی اجباری
بخش دوم
حسین شیران
اگر که بتوان هزار و یک دلیل و مدرک راست یا ناراست آورد که چرا و چسان اینچنین شد و چهها و کهها این "بلا" را سر ما آوردند و حالیا ما را به "ملتی محتاج اجنبی" بدل کردند (فراموش نکنیم آنچه تحت عنوان "تولید داخل" میانگاریم هم همه دستکم در "تجهیزات و ملزومات کار" بسته به خارجاند!) بد نیست لااقل یک دلیل هم به میان بیاوریم و خود خودمان را، شده قدر یک ارزن، مسئول مستقیم هرچه که هست قلمداد کنیم! نه خدا و نه خلق خدا را هیچ خوش نمیآید هر چه قصد و قصور هست را همیشه رو سوی دیگران "فرافکنی" کنیم و خود خودمان را عاری از هر کژی و کاستی همواره پاک و وارسته بشماریم! ...
به واقع امر، تبدیل شدن یا نشدن به یک "جامعۀ مولد" به "خوی و خصلت مردمان" یک جامعه هم بستگی است؛ جوامعی که مردمانش از خصلت خوب "به میانآوری" برخوردار هستند در سیر تکامل خود حتما به یک "جامعۀ مولد" تبدیل خواهند شد و دیر یا زود از همه چیز برخوردار خواهند شد- کما اینکه شدهاند، و در مقابل، جوامعی که مردمانش- اعم از مسئول و غیرمسئول، به بهترین وجه با بهروزترین ترفندها به خصلت زشت "از میانبرداری" عادت دارند و هرکه و هرچه که دم دستشان هست و نیست را "صرفا به نفع خود" از میان برمیدارند البته که در بزنگاههای حساس تاریخی، از جمیع جهات کم خواهند آورد و هیچ در میان نخواهند داشت! چگونه و چرا کسی که کم گذاشته بیش بردارد و یا که بوقت کاشت هیچ نکاشته موقع برداشت دست پر باشد؟! همه چیز دنیا حساب کتاب دارد! کاشت داشت برداشتاش از همه بیشتر!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی ایران, قحطی ایران, یتیم خانه ایران
[ شنبه ۵ آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 از مصرفگرایی افراطی تا صرفهجویی اجباری
بخش اول
حسین شیران
هرچه بود و هرچه گشت و هرچه هست جامعۀ ما متأسفانه بمعنای واقعی کلمه یک جامعه مولد از آب درنیامد که نیامد - جامعۀ مولد دستکم به این معنا که برای حداقل کار خود یعنی صدور کارت ملی برای ملتاش محتاج "ورود کارت از خارج" نباشد! - بلکه با وجود تاریخ زیست چندین هزارهایاش خواهناخواه شرایط برایش بنحوی رقم خورد که حال دانی ندانی به "ملت و مملکتی مصرفگرا" بدل گشت - آنهم از نوع بسیار افراطیاش!
اکنون که گردش روزگار به هر شکل چوب لای چرخ مصرفمان گذاشته و چوبی دیگر بالا سرمان گرفته و همچون حسنک وزیر (وزیر بهداشت میلیاردر)مان میگوید "فعلا همینیه که هست! رأی دادین پای لرزشم باید بشینین!"، ماهم مثل همیشه گوشبحرف چوپانان زحمتکشمان دست از همه جا کوتاه، روزبهروز که نه بلکه لحظهبهلحظه، رو به فقر میلولیم دیگر ناگزیر شدهایم نوک منقار خوشمصرفیمان را که هیچ نمیدانستیم تا کجا دراز شده هی بچینیم و بچینیم و بچینیم تا مباد یهو به جبر و جور روزگار به آن حد تاریخی لب و لوچۀ پسکشیده و خشکیدۀ بانوی رشید "یتیمخانه ایران " بازگردیم - همو که درست در قحطی یک قرن پیش ایران (1296-1298 ش) بر بامی ویران ایستاده بود و به یاغی مؤدب میگفت: "اول قحطی بود، بعد وبا، بعد تیفوس، الانم که طاعون شروع شده! ..." خدا نکند!

ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی ایران, قحطی ایران, یتیم خانه ایران
[ سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, مسائل سیاسی جهان, ترامپ خاشقچی بنسلمان
[ جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
از سیل هم میشود سرمایه ساخت!
حسین شیران
سیل ویرانگر است آری؛ این را دیگر همه میبینیم و همه میدانیم! چه تقریبا هیچ سالی نیست که هیچ بارانی نبارد و هیچ سیلابی نیاید و هیچ ویرانیای بار نیاورد؛ اما براستی ویرانی از چه چیز حاصل میشود؟ از خیل آب بارانی که در مدت زمان کوتاهی از آسمان میبارد و در حجم کلانی در زمین جاری میگردد و با شدت و حدت هرچه سست پیش پای خود دارد از بیخ میکند و میبرد و هر چه سفت و سخت میبیند را هم کم و بیش آسیبزنان از کنارش میگذرد؟ ...
آری کم و بیش همین است و جز این نیست؛ به هر حال از بلایای طبیعی یکی هم همین است و در هر صورت خالی از خسارت نیست، بخصوص در جاهایی که متأسفانه ساختار هم ساختار نیست! اما برخلاف زلزله و توفان که شاید نتوان خیری از آن برد به باور من میشود سیل را یک فرصت تلقی کرد و هر سال و هر بار از جاری شدنش نهایت استفاده را برد! بخصوص در کشوری چون کشور ما که خشکی و خشکسالیاش در برابر سرسبزی و سیرابیاش، در حالت عادی اگر یک به صد بود حالا با این وضع نابسامان زیستمحیطی که حاکم گشته، چه میدانم شاید، یک به هزار گشته! و خود این وضع خطیر و خطرناک است که ایجاب میکند بالاخره جایی کاری اساسی صورت بگیرد!
به این قرار در بحث سیل مسأله تنها این نیست که چه باید کرد تا از ویرانیهای ناشی از آن جلوگیری کرد یا دستکم به حدی کاهشاش داد که از قابلیت خبر اول شدن نه در سطح ملی که حتی در سطح محلی هم ساقط گردد، بلکه در مرتبهای فراتر از آن مسأله اینست که چه باید کرد و یا چه میتوان کرد تا معضل و مصیبت سیل را به یک فرصت بیبدیل در راستای جبران کمباریها و کمآبیهای فزاینده در کشوری تبدیل کرد که اکنون در حجم وسیعی از پیکرهاش به سختی درگیر تجربۀ تلخ بحران کمآبی و بیآبی است!
اینکه مسأله دوم را فراتر از اولی میدانم الزاما نه به این خاطر است که "ویرانی از آب" را کم از "کمآبی یا بیآبی" بها میدهم بلکه از این روست که توجه به مسألۀ دوم در واقع توجه به هر دو مسأله است و اگر بنحو اساسی اقدامی در این خصوص صورت بگیرد در واقع اقدامی در جهت رفع هر دو مسأله صورت گرفته است. این یعنی هر دو هدف را میتوان با یک تیر زد بشرط آنکه پشت پرتاب این تیر به حد کفایت تدبیر بکار باشد! صرفنظر از مقاومسازی ساختارها که در هر شرایط لحاظ باید گردد در مواجهه با جریان بنیادبرافکن سیل یک اقدام لازمۀ هر دو مسأله است و آن به هر ترتیب "کنترل سیلاب" است!
در این هیچ تردیدی نیست که با این حجم کلان سیلابی که در این یکی دو روز در شمال کشور جاری بوده و است میتوان پشت چند سد بزرگ کشور در جنوب و حتی غرب و شرق و مرکز کشور را پر آب ساخت یا دستکم جبران مافات داشت! اینجا براستی مشکل اصلی و اساسی اینست که در کشوری به پهناوری ایران، بحران پرآبی و سیلابی جایی و بحران کمآبی و بیآبی جاهایی دگر است! چند جا سال به سالش هم یک قطره باران نمیبارد و در مجموع زمین و زمانش تشنه و ساکنانش درگیر خشکسالیاند جایی دیگر اما باران و آب حاصل از آن از حد نیاز بالا زده و بلای جان مردمان میگردد!
با این وضع آیا براستی نمیشود هیچ کاری از پیش برد؟ آبی که یک جا بیشبودنش بلاست را به جایی برد که خود نبودنش بلاست؟ و به این قرار هر دو را از بلا و بحران دور ساخت؟ اگر که نه، پس چطور نفت و گاز جنوب را این همه راه تا به شمال و حتی فراتر از آن آوردهایم و بیش از خود جنوب هم مصرف میکنیم؟ درست به همین منوال، آب را هم از شمال به جنوب ببریم و در این مسیر دستکم به حد حیات به داد خشکسالیزدگان ایرانزمین برسیم! کار که نشد ندارد! برویم کمی هم از این اماراتیها یاد بگیریم که بیسروصدا کویر را به بهشت تبدیل کردهاند- البته اگر از تحقیر کردنشان وقت کنیم!
در هر صورت از یک جامعهشناس نباید پرسید که چگونه این کار باید عملی شود این دیگر در تخصص کارشناسان و مهندسان است! در کل چرا نتوان در مناطق پرباران و سیلخیز کشور تدابیری اتخاذ کرد تا بهنگام بارش، آبهای سطحی در همان دقایق آغازین بجای روی هم انباشتن و سیل شدن و بیهوده به هر سو سرازیر شدن، بسرعت بسوی کانالهای بزرگ تعبیه شده در اعماق زمین در نقاط مختلف هدایت شوند و آب کلان جمعآوری شده از این طریق هم به مخازن بزرگ ذخیرۀ آب منتقل شوند؟ به این ترتیب تا حد زیادی میتوان هم از شکلگیری سیلاب و آسیبهای کلان آن در امان ماند و هم بصورت طبیعی و خداداد از مخازن عظیمی از آب باران برخوردار شد!
آغاز تمام پیشرفتهای بشر از همین خیالها بوده است. علم و فناوری در سایۀ اراده و پشتکار ثابت کرده از توان تبدیل هر خیال خامی به یک واقعیت تام برخوردار بوده و است؛ تنها باید این همه را یکجا کنار هم آورد و بکار بست! اگر که یک چنین اتفاقی بیفتد آن تک تیر آغشته به تدبیر، توأمان به هر دو هدف خواهد خورد؛ باران به هر شدتی که ببارد بیهیچ هراسی همیشه یک نعمت باقی خواهد ماند؛ سیلابی هرگز شکل نخواهد گرفت مگر در کانالهای حجیمی که به مخازن وسیع ذخیرۀ آب متصلاند! باری به این قرار میتوان از سیل، سرمایه ساخت! هر هزینهای هم که داشته باشد قطعا از هزینهای که صرف جبران خسارات ناشی از سیلها میشود کمتر و مفیدتر خواهد بود!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مسایل اجتماعی ایران, سیل بلایای طبیعی, بررسی مسائل اجتماعی
[ دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 محمدجواد ظریف اخیرا خطاب به سران همسایگان عرب بخصوص عربستان سعودی توئیت کردهاند:
"پرزیدنت ترامپ مکررا سعودیها را تحقیر میکند و میگوید آنها بدون پشتیبانی ما حتی نمیتوانند دو هفته هم دوام بیاورند. [باری] این پاداشی است برای این توهم که امنیت خود را میتوان برونسپاری کرد. ما دوباره دست [دوستی]مان را بسوی همسایگانمان دراز میکنیم [و میگوییم]: بیایید یک "منطقه قوی" بسازیم و به این غرور استکباری پایان دهیم."

❇️ بعد از محمد خاتمی و آن تک و پوهایی که در راستای "گفتگوی_تمدن"هایشان انجام دادند _ از جمله اینکه طرح دوستی با عربستان سعودی ریختند و رسماً به آنجا سفر کردند و در معیت سران سعودی بصورت اختصاصی به زیارت خانۀ خدا هم نائل گشتند، به ظن من این دومین بار است که یک مقام رسمی ایران سخن از همراهی و همباشی در جهان اسلام میزند!
❇️ درود جناب وزیر! به باور من! این خلیجی که اکنون میان ما و اعراب و عربستان است نه خلیج فارس، نه خلیج عرب که در حقیقت خلیج آمریکا و اسرائیل و یا بهتر بگویم خلیج استکبار است! هر گاه از خواب دشمنی دیرینهای که ماهرانه در میانمان نهادهاند و ما را خوار و ذلیل و ضعیف ساختهاند بیدار شدیم آنوقت حق داریم هر نامی که خود میخواهیم را بر آن نهیم: شاید خلیج اتحاد یا خلیج اسلام یا خلیج پیامبر و یا سزاوارتر از همه خلیج آشتی! یا خلیج آگاهی!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: محمدجواد ظریف, توئیت به سران عرب, مسائل سیاسی ایران, جامعه شناسی
[ شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 اصل خبر: انتصاب پسر عارف در کمیته المپیک!

گیرم پدر تو بود عارف | البته که حق توست معارف
ایران همه ارث چون شماهاست | گور پدر هر که مخالف!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: محمدرضا عارف, فامیل بازی, جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران
[ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مسائل سیاسی ایران
🌓 اصل خبر: ولایتی خطاب به مردم ایران گفته: مقاومت را از یمنیها یاد بگیرید که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت میکنند، بجای لباس لنگ میپوشند و بجای غذا نان خشک میخورند!

❇️ آقای ولایتی! اولا که تا دیروز میگفتید دنیا مقاومت را از ما یاد گرفته و خواهد گرفت چون در واقع این ما هستیم که در لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و خود یمن و خلاصه کل جهان در مقابل استکبار جهانی ایستادهایم و باز خواهیم ایستاد! راست هم میگفتید! حالا چطور شده میفرمایید ما با اینهمه سابقه برویم از یمنیهای نوآموز درس مقاومت یاد بگیریم؟! ثانیا این تهدید یا تحریم هم که فکر میکنید ما نمیدانیم چیست و باید برویم از یمنیهای نوآموز بیاموزیم سالهای سال است داریم امتحانش را پس میدهیم، جنابعالی کجای کارید یا که بودهاید خبردار نشدهاید؟!
❇️ در هر حال، استاد! شما خیالتان راحت، مردم ایران این درسها را خوب ازبرند چون هر سال و هر روز زمزمهاش میکنند (اگر هم شما ندانید که نمیدانید پوشک بچه چند است چون ماشالله بچههایتان همه مثل برج بزرگ شدهاند و دارند برای خودشان برجسازی میکنند) حالا اینکه شما احساس میکنید باز هم باید بروند دوره ببینند آنهم از یمنیها، فقط یک دلیل میتواند داشته باشد: لابد داخل مردم نبودهاید و نیستید!
❇️ آقای ولایتی! درسته که امثال شماهایی که خود را جامعالعلم و جامعالآدم حساب میکنید جامعهشناسی و جامعهشناسان را اساسا قبول ندارید اما در همین جامعهشناسی یک مفهوم ساده اما اصلی و اساسی وجود دارد با عنوان Looking Glass Self که ما "خودآیینهسان " میخوانیماش حالا اگر برای شما سخت است خیلی ساده "خود در آیینه نگریستن" بخوانیدش با این توضیح که آیینه در اینجا جامعه و مردم هستند نه خودتان و یا بستگان و یا وابستگانتان! من بخدا با این فهم و سواد اندکم عنایت به این اصل اساسی را از نان خشک، ببخشید نان شب برای شماها واجبتر میدانم چرا شما با این همه دانش و بینش این ضرورت را احساس نمیکنید؟! حال خود دانید از ما گفتن! بعدا نفرمایید این جامعهشناسان بدردنخور چیزی در این خصوص به ما نگفتند!
❇️ و اما چون مطمئنم حتی اگر هم بخواهید با این همه مشغله و اینهمه پشت میکروفون رفتن و از دم مردم محتاج دعا را نصیحت و ارشاد کردن وقت نمیکنید بروید بخوانید جسارتا من مضمون اصلیاش را محضرتان عارض میشوم شاید خود که نه، خدا خواست مفید و مؤثر افتاد؛ استاد، این اصل در راستای کشف کم و کیف هستی و هویت اجتماعی "خود" Self در نزد یا بهتر بگویم در چشم دیگران است!
❇️ توضیح اضافی اینکه خود شما (و البته همۀ ماها) دو هویت دارد: یکی آنچه که در نزد خود شماست و ناشی از خودنگریهای خود شماست, دیگری در نزد دیگران است و ناشی از شمانگریهای خود آنهاست! این نوع اخیر که خیلیخیلی هم ارزشمند است را فقط و فقط در نزد دیگران میتوان یافت؛ برای دست یافتن به این مهم (یعنی خود اجتماعی) شما تنها به یک آیینه نیاز دارید که باید ماهرانه در ذهن خودتان تعبیه کنید تا انعکاسات نظرات و واکنشهای دیگران در ارتباط با خودتان را بالعینه در آن بازیابید! بخدا فقط همین! گفتم که یک اصل ساده ولی اصلی و اساسی!
❇️ به اصل Looking Glass Self که عنایت فرمایید آنوقت به پشتوانۀ این اصل ساده اما اصلی و اساسی بسادگی درخواهید دریافت که مردم در رابطه با شما چه فکر میکنند و چه چیزی از این بهتر که بفهمید بخدا مردم میفهمند و از این سبب از شما بسیار میرنجند! درست است که مردم را به هر شیوه که سیاستمداران بهتر میدانند میشود تا چند صباحی راحت بخواب برد اما این را دیگر جامعهشناسان بهتر از هر کس دیگر میدانند آنگاه که بیدار شوند داور راستین تنها آنها خواهند بود! باری مردم اگرچه دیر اما سرانجام حقیقت همه چیز را برای همیشه میفهمند و قضاوت نهایی را آن موقع میکنند! خود از همین روست که از قدیم و ندیم گفتهاند "چشم مردم ترازوست"!
❇️ راستی جناب ولایتی! قانون بازنشستگی بازنگری شده است، آیا خبر دارید؟! نکند مشمول شما هم نمیشود؟! "داخل مردم" که نیستید "داخل قانون " هم نیستید؟!!! استاد! بخدا من بچه که بودم شما در وزارت خارجه سر کار بودید حالا من دارم بازنشسته میشوم شما باز سرکارید آنهم با اینهمه شغل و سمت و مسئولیت سنگین؟!!! یک کمی هم به فکر خود باشید بزرگوار! بخدا اگر برای مردم است مردم راضی نیستند شما اینهمه زحمت بیفتید! بگذارید کمی هم فشار مسئولیت اجتماعی بیفتد گردن دیگران زباندراز تا بفهمند نخبگان مسئول چه میکشند! بس است اینهمه مردمدوستی و وطنپرستی! به قانون رو کنید و قدری سر پیری بخود استراحت دهید! نگران نباشید اگر خدایی نکرده اتفاق بدی بیفتد باز هم دیگران هستند! باقی بقایتان!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, ولایتی و یمنی ها, مسائل سیاسی ایران
[ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعه اندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 5
⏺ 1851 م فوئرباخ «خطابههایی در جوهر دین» را ارائه میدهد.
⏺ 1854-1926 م «آلبیون دبلیو اسمال»
⏺ 1855-1955 م «فردیناند تونیس»
⏺ 1856-1939 م «زیگموند فروید»
⏺ 1857 م در بریتانیا، «انجمن مطالعات مسائل اجتماعی» ایجاد میشود.
⏺ 1857-1913 م «فردیناند دوسوسور»
⏺ 1857-1929 م «تورستن وبلن»
⏺ 1857-1861 م «مارکس» زمینهسازی برای کار بعدی خود «گروندریسه: مبانی نقد اقتصاد سیاسی» در مورد اقتصاد سیاسی و سرمایهداری را آغاز میکند.
⏺ 1857-1884 م «انجمن ملی توسعه علوم اجتماعی» در بریتانیا فعالیت خود را آغاز میکند.
⏺ 1858-1917 م «امیل دورکیم»
⏺ 1858-1918 م «گئورگ زیمل»
⏺ 1858-1922 م «پاندیتا رامابی ساراسواتی»
⏺ 1858-1941 م «گائتانو موسکا»
⏺ 1858-1942 م «فرانس بواس»
⏺ 1859 م «چارلز داروین» «منشأ انواع» در تکامل از طریق انتخاب طبیعی را مینویسد.
⏺ 1859-1939 م «هاولاک الیس»
⏺ 1859-1952 م «جان دیویی»
⏺ 1859-1938 م «ادموند هوسرل»
⏺ 1860-1960 م «جین آدامز»
⏺ 1860-1960 م «شارلوت پرکینز گیلمن»
⏺ 1861-1896 م «خوزه ریزال»
⏺ 1863-1931 م «جورج هربرت مید»
⏺ 1863-1941 م «وارنر سمبارت»
⏺ 1863-1947 م «ویلیام تامس»
⏺ 1864-1920 م «ماکس وبر»
⏺ 1864-1929 م «چارلز هورتون کولی»
⏺ 1864-1929 م «ال. تی. هابهاوز»
⏺ 1864-1944 م «رابرت ای. پارک»
⏺ 1867 م مارکس «کاپیتال، جلد اول: نقد اقتصاد سیاسی» یکی از بزرگترین بینشها در سرمایهداری را منتشر میسازد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
نگاهی بیفکنیم به میزان شیوع رشوه در ادارات استانهای ایران در زمستان 1396
ادارات استانهای مرکزی و اردبیل با کمترین میزان شیوع رشوه و ادارات استانهای گیلان و البرز با بیشترین میزان؛ میانگین کل کشوری هم 7.72 درصد. (به نقل از تابناک)

برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, شیوع رشوه, رشوه در ایران
[ دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
[ یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
13
اما تابو در هر حوزهای هم بروبیایی داشته باشد در حوزۀ سیاست نمیتواند داشته باشد چرا که اصولا و اساسا روح حاکم بر تابو با روح حاکم بر سیاست سازگار نیست! چه به هر حال سیاست فراز و نشیبهایی دارد در حالیکه تابو هیچ افت و خیزی را به خود برنمیتابد! سیاست بنشین پاشوهایی دارد اما تابو بهیچوجه حاضر نمیشود از آن وجهۀ تمام قدی که دیر ایستاده حتی یک دهم سانت هم کوتاه بیاید! سیاست به بحثها و گفت و شنودها حتی به ظاهر هم که شده بها میدهد اما تابو از یک چنین کنش و واکنشهایی اصلا خوشش نمی آید! سیاست با آنکه همواره دست بر اسلحه است اما باز تا یک حدی - به قدر وسعش - گوش جان به نقد میسپارد اما تابو را هیچ تاب نقدبازی نیست! سیاست هزار توست اما تابو را یک تو بیشتر نیست که آنهم همیشه بسته است، سفت و سخت هم بسته است! در یک کلام تابو به لحاظ اجتماعی مظهر سفتی و سختی است در حالیکه سیاست یک پوستین دو روست که اگر یک رویش سفت و سخت و زمخت و خطرناک باشد روی دیگرش نرم و منعطف و مصلحتاندیش است! ... به این قرار هر آن سیاستی که در برنامۀ عملیاتی (ایدئولوژی) خود تابوهایی چند دربرداشته باشد خود به دست خویش عرصه را بر خود تنگ کرده و قافیه را به حریف باخته است چه اگر کار سیاست، در اصل، سبک سوار گشتن بر اسب صلاح و به تاخت رفتن در مسیر مصلحت باشد هر آن سفتی و سختی و سنگینی (تابو)ای که در کار باشد طبعا مانع این سبکسواری استراتژیک گشته و قطعا در تقابل با تیزپاییهای سیاستهای بیتابوی دشمنان جاخواهد ماند!
14
یکی از تابوهای نظام سیاسی ما که در طی نیم قرن اخیر همواره سفتی و سختی و سنگینیاش بر دوش دستگاه سیاست ما بوده و است تابوی "ارتباط با آمریکا"ست! در خصوص این ارتباط پیش از هر چیز باید گفت که این نوشتار نه هیچ بر له و نه هیچ بر علیه آن است، به عبارتی روشنتر، نه بطور قطع درصدد تجویز ارتباط با آمریکاست- به این معنی که تحت هر شرایطی این کار همواره و حتما باید انجام پذیرد- و نه بطور قطع درصدد تحذیر و تحریم آن است- به این معنی که تحت هیچ شرایطی یک چنین کاری نباید انجام بگیرد؛ آنچه اینجا منظور است خود دوری از این قطعگوییها و اطلاقگراییهاست مشخصا به این دلیل که خود اینها و تکرار بیپروای اینهاست که در هر جامعهای بشدت زمینه را برای رشد و توسعۀ تابو فراهم میسازد و هیچ چیز به اندازۀ تابو برای سبکبالی سیاست یک کشور مضر نیست!
حالیا چه بخواهیم چه نخواهیم، دنیا را، چه خوب چه بد، و واقعتر اگر بگویم هم خوب هم بد، این سیاستمداران هستند که به سرانگشتان خود میچرخانند و به هر حال، حسب ظرفیتها و قابلیتهای خود از یکسو و الزامات و اقتضائات خاص سیاست از سوی دیگر، در دنیایی که بیش از هر زمان دیگر به شدت به سیاست آلوده است، بهتر از هر کس میدانند که "کی و کجا چرا و چگونه با چه کسی یا کسانی چه کنند تا با حداقل تلفات به حداکثر امتیازات دست یابند"! سیاست یعنی همین و دیگر هیچ! و هر جا و هر گاه که جز این بوده، سیاست به سرانجام خوب خود نرسیده و آن فرجام ناگوار که نباید اتفاق میافتاد افتاده است: جنگ! جنگ یعنی مرگ سیاست! پس بر سیاست است که بخاطر خود هم که شده از وقوع جنگ جلوگیری کند! این مهمترین وظیفه و رسالت یک سیاست است! برای رسیدن به این مهم، سیاست نیازمند بالاترین انعطاف فیزیکی (ایدئولوژیکی) است و تابو مهمترین عامل برای از بین بردن این انعطاف است!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
11
این وظیفۀ اتاق فکر یک نظام ایدئولوژیک است که در برهههای مختلف زمانی در مبانی و مباحث و مواضع ایدئولوژی خود بازاندیشی داشته و در صورت نیاز حسب شرایط زمان و مکان تغییرات لازم در آن را اعلام و اعمال نماید! ایدئولوژی وحی منزل که نیست نتوان تغییری در آن اعمال کرد! وقتی همه چیز تغییر میکند چرا و چگونه چیزی که خود حاصل تغییر است تغییر نکند- آن هم در شرایطی که تغییر یک ضرورت بشمار میرود؟! بعنوان یک واقعیت، ایدئولوژیای که این امکان را در خود نبیند و یا به خود ندهد هر چقدر هم که خود را برحق بداند سرانجام در تقابل با ایدئولوژیهایی که پیوسته بهروز میشوند و به هر شکل نقاط ضعف خود را رفع و رجوع میکنند کم آورده، دیر یا زود از دور خارج خواهد شد!
باز هم میگویم، اگر که به من بود از خدایم بود همه ایدئولوژیهای عالم به یکباره از دور خارج شوند تا بشر بعد مدتها سیهبینی و سیهروزی یکی دو روز خوش هم ببیند اما چه میتوان کرد که حالا دور دور ایدئولوژیهاست و گاه گاه جنگافروزیها! کاری هم از دست و زبان کسی برنمیآید! حالا کار به کنار، بدبختی اینجاست که در این عصر حتی راهی برای کناره گرفتن از آن هم وجود ندارد! تو هم با ایدئولوژی کاری نداشته باشی ایدئولوژی با تو کار دارد، و بعد هر چقدر هم که از جنگ گریزان باشی و در هر کجا هم که باشی جنگ سراغ تو میآید! بویژه اینکه اهل کشوری باشی چو ایران که حالیا واجد سازشناپذیرترین ایدئولوژی جهان با نظام سلطه است و نزدیک به نیم قرن است خود جنگ یا دستکم خطرش دست از سر این سرزمین برنمیدارد! ...
12
حال در این هنگامه، نظر به شرایط موجود داخلی و خارجی که حساسیت آن هیچ بر کسی پوشیده نیست، حرف من بر سر ضرورت بازاندیشی در مواضع ایدئولوژیک حاکم بر کشور است، مواضعی که در این نیم قرن نه فقط همچنان دست نخورده باقی مانده بلکه برعکس تا بدان حد سفت و سخت گشته که در مواردی چند کاملا تبدیل به یک "تابو" شده است- چیزی که سیاست را میانۀ چندانی با آن نیست و در طول تاریخ خود که به قدمت چیزی کم از تاریخ زیست بشر ندارد بخوبی این را نشان داده است.
تابو چیست؟ تابو هر آن چیزیست که جامعه یا به وجه غالب نظام حاکم بر آن، هرگونه گرایش به آن را "خطا و خطر" برشمرده، به نحو اشدّ دوری جستن از آن را مطالبه میکند. گاه حتی حرف زدن در مورد تابو هم جایز شمرده نمیشود و کلهم اجمعین اکیدا از مردم خواسته میشود که بعنوان یک چیز "قدغن" در مورد آن نه بگویند نه بشنوند و نه حتی بیندیشند! تابو در اندیشۀ اجتماعی چیزی شبیه "محرمات" در اندیشۀ دینی است و همانطور که شرعاً از مردم خواسته میشود که از محرمات برحذر باشند در مورد تابوها هم جبراً از آنها انتظار میرود با کناره جستن از آنها بنوعی حریم و حرمت جامعه یا به وجه غالب نظام حاکم را پاس بدارند!
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
9
وقتی "حدسها" عوض میشوند "حرفها" هم باید عوض شوند! این به معنای کوتاه آمدن از مواضع خویش یا دمدمی مزاج بودن که نیست بلکه حسب شرایط زمان کوتاه کردن (پیراستن) و آراستن "زلفهای ژولیدۀ ایدئولوژی"ای است که از بس تبلیغ و ترویج شده یا میشود زود به زود دور و دراز و درهم و برهم میشود و دیگر نه فقط سخت به دست و پا میپیچد بلکه بمرور بسی آلوده و حالبهمزن هم مینماید! کار یک ایدئولوژی که به اینجا رسید صاحبان و و وارثان آن باید بدانند که دیگر "زنگ خطر" برایشان به صدا درآمده، پیش از این باید حواسشان میبود تا کار به اینجا نرسد با اینحال باز هم اگر که خوب بشنوند و زود ترتیب اثر دهند شاید "چرخ ایدئولوژی"شان دستکم چندی دیگر برایشان بچرخد و گرنه که زود "پنچر" شده در یک جایی خواهد ایستاد و در همانجا هم پوسیده و از بین خواهد رفت! این، یعنی پیراستن و آراستن و بقول معروف دستی به سر و روی ایدئولوژی بردن، به عهدۀ "اتاق فکر" هر ایدئولوژی است و قطعا کار هر کسی نیست پس از هر کس نباید یک چنین انتظاری داشت چون اصلا و اساسا "فکر کردن" کار هر کس نیست و اهالی مخصوص به خود را دارد، هم از این روست که هر کس را صلاحیت ورود به اتاق فکر ایدئولوژیها نیست!
10
بخش اعظم گردآمدگان دور یک ایدئولوژی بخصوص بخش "مبلغ" و بخش "نظامی"اش کارش بیوقفه تکرار و تبلیغ و تحکیم مواضع موضوعه تکلیفه است، از این بخش هرگز نباید توقع هیچ تغییری داشت، اینها فقط آنچه را که به آنها تکلیف و تحویل میشود تبلیغ و ترویج میکنند؛ حالا ممکن است حسب درک خود چیزی به آن بیفزایند (ضرورت پیراستن و آراستن دورهای یک ایدئولوژی هم خود از اینروست) اما اغلب هیچ جرأت نمیکنند چیزی از آن کم کنند چون همیشه میترسند به اصل آن آسیب بزنند! به وجه غالب اینها چشمشان همواره دوخته به بالا و به صاحبان و وارثان ایدئولوژی است که احیانا اگر تغییری در کار است بموقع به آنها ابلاغ کنند. صاحبان و وارثان یا خودشان مغز متفکر ایدئولوژی هستند یا که اتاق فکر و تیم مخصوص به خود را دارند اما هرچه هست در مقایسه با بقیه بخشها این بخش بسیار کوچک و نظر به گذشت زمان و مرگ و میرها و اغلب عدم یارگیریهای مفید و مؤثر همواره در معرض کوچک و کوچک شدن و به اصطلاح تحلیل رفتن است و این بزرگترین خطریست که یک ایدئولوژی را تهدید میکند!
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
7
این یعنی به هر اندازه که "جنگ ایدئولوژیها" را هیچ پایانی نیست - دستکم به این سادگیها، "جنگ با ایدئولوژیها" را هم هیچ آغازی نیست- دستکم به این زودیها! حالا "ایدئولوژیسازی"های پیدرپی از ایدههای بزرگان عالم اندیشه به کنار، آنجا که پیامهای راستین پیامبران خدا هم در گیرودار عقیدهورزیهای پسرفته و پیشرفته، اینجا و آنجا و هرجای دیگر جهان تبدیل به ایدئولوژیهای بشدت متفاوت و متخاصم میشوند و از این طریق تقابلهای خونین نه فقط در میان ادیان بلکه حتی در درون یک دین واحد هم رخ میدهند دیگر چه امیدی به جنگ با ایدئولوژیها؟! وانگهی جنگ جنگ است دیگر! چه در ایدئولوژی چه با ایدئولوژی! اصولا با ایسم چگونه میتوان به جنگ ایسم رفت؟! و بعد آنچه پیش از هر چیز باید کنار نهاده شود خود همین اندیشۀ جنگ رفتن است! "پس چه باید کرد؟" را کس نمیداند! زحمت پاسخ به این پرسش حیاتی به عهدۀ آیندگان! خدا را چه دیدی! شاید آنها توانستند بی"جنگ" و بی"ایدئولوژی"، به یک وسیله یا یک تفکر نو یا هر چیز دیگری، راهی برای عبور بشر از "جنگ ایدئولوژیها" و کنار نهادن همزمان این هر دو (جنگ و ایدئولوژی) دریابند! شاید! ...
8
اما تا آن دوران که شاید هرگز نرسد و یا به این زودیها سرنرسد ما بخاطر تقابل اجتنابناپذیر ایدئولوژیها ناگزیر درگیرودار جنگهای پیدرپی خواهیم بود و در این اثناء چون نابود و یا تسلیم نشدن شرط است بالاجبار باید از جان و مال و ناموسمان در برابر هر آن مهاجم غداری که بخواهد عرصه را بر ما تنگ سازد دفاع کنیم! در"موقعیت فرود" حالیا امکان حذف جنگ وجود ندارد چه یا همه همزمان باید جنگ را کنار بگذارند و یا اینکه وقتی ایدئولوژیها باهم سرشاخاند و مدام بر "طبل جنگ" میکوبند لاجرم همه در برابر هم بایستند - مگر اینکه یکی هیچ ایدئولوژیای نداشته باشند در اینصورت طبعا هیچ موجودیتی هم در جنگ نخواهد داشت! در این گیرودار بیش و پیش از همه بر "زعما و عقلای قوم" واجب است - اگر که یکی باشند و یا که یکی گردند فبها - در مواجهه با "مهاجمان" درست آنگونه که همپای زمان و جهان در "اسباب و اساس جنگ" خویش بازنگری و بازآوری میکنند و آن را یک ضرورت حساب میکنند به همین سیاق در "مبانی و مواضع ایدئولوژیک" خود هم گاهگداری - شده قدر یک ارزن - "بازخوانی و بازاندیشی"هایی داشته باشند. خانهتکانی و گردروبی بر همه چیز لازم است بر ایدئولوژی لازمتر!
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
5
اینها که گفتم از "موضع فراز" بود؛ موضعی که در آن ایدئولوژیها از هر نوعش که باشد مطرودترین و "جنگ بشر بر علیه بشر" بنحو اشد محکومترین چیزهاست! دقیقا از این موضع است که من همواره دعا میکنم ایکاش روزی برسد این ابرهای تیره و تار تمام ایدئولوژیهای دور و نزدیک و پیر و جوان جهان از مقابل دیدگان دیربستۀ عقلهای فروخفتۀ نوع بشر (فراموش نکنیم که عقل پیامبر باطنی انسان است) کنار روند (یا که به هر شکل کنار زده شوند) و آدمیان یکبار هم که شده آدموار (و نه مسخ گشته و انسانوار) دنیا و خدا و هر آنچه او آفریده را بیواسطه خود به عمق وجود خویش دریابند و همه دنیای خود را بر اساس این درک برسازند! به این قرار اوضاع بشر به هر نحو هم که پیش رود مطمئنا از اوضاع أسفناکی که بشر تا به حال از سر گذرانده بدتر نخواهد بود! ...
6
اما از آنجا که بقول معروف با دعای هیچ گربه سیاهی باران نمیآید ناگزیر از این "موضع فراز" فرود آمده و به دور از هر نوع آرمانگرایی با مراتبی از سقوط در "موقعیت فرود" خود درمیغلطتم؛ در این موقعیت خطیر و خطرناک رویای "جدال با ایدئولوژیها" هیچ جایی ندارد چه به این قرار که دنیا میگردد به این زودیها ابناء بشر را راه نجاتی از چنبرۀ چندین حلقهای ایدئولوژیها نخواهد بود؛ تا به حال هم هر که به جنگ ایدئولوژی رفته، یا هیچ خبری از خودش نیامده یا که سرانجام خود با یک ایدئولوژی جدید بازآمده! در بامداد و شامگاه عصر بلوغ فکری خیلیها جزئاً و کلاً شعار رهایی بشر از چنگ و چنبرۀ ایدئولوژیها را سردادند اما خیلی زود خود همین شعارها تبدیل به ایدئولوژیهایی از نوع جدیدش شدند و همچو هر ایدئولوژی دیگری - بلکه خطرناکتر از همه - با بقیه ایدئولوژیها سرشاخ شدند! چه بسیار آدمی اینجا و آنجا و هرجای جهان مشخصا از همین سرشاخشدنها به خاک و خون افتادند!
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
3
متأسفانه "قدرت" در عالم بشریت جز به "جنگ" در جای دیگر آنسان که باید و شاید نمود نداشته و با این وضع ناگوار که اکنون بر جهان حاکم است گوئیا همچنان نمود نخواهد داشت! جز این بازی خطرناک انگار که بشر بازی دیگری بلد نبوده و نیست! سرآمدان در هر کجای زمین و زمان جز "سلطه" به چیز دیگر نیندیشیده و باز هم نمیاندیشند و درست به همین خاطر است هر آن دانشی که بار آمده به "ایسم" ختم شده و هر آن اسبابی که ساخت شده به کار "جنگ و ترور" آمده است! و بعنوان یک واقعیت تلخ، جالب اینکه اغلب پیشرفتهایی هم که عاید بشر شده خود در جنگ بوده! مهمترین و گستردهترین و جهانیتریناش همین "اینترنت"!
4
اصولا برای سرآمدان هیچ چیز مهمتر از حفظ سرآمدیشان نیست؛ برای حفظ سرآمدی هم حالیا هیچ چیز به اندازۀ ابداع یا استناد به یک ایدئولوژی خاص، کارساز نیست؛ اگر که در گذشته مرکب سلطان بیهیچ نیازی به مهمیز ایدئولوژی پیش میتاخت دلیلاش این بود که از یک یا دو سوی سلطان لخت و عریان شمشیر همیشه آویزان بود! در عصر جدید که به هر شکل، بازار شمشیر از رونق افتاد عوضش علم در عقیده رخنه کرد و ابزار جدیدی آفرید که بسی گیراتر از آهنربا بود و بسی برّاتر از شمشیر ولی در عین حال نه آهن بود و نه شمشیر! یک برنامه (نرمافزار) بود و یا بهتر بگویم است با عنوان ایدئولوژی که یکبار برای همیشه در اذهان گیرآوردگاناش نصب میشود و بعد از آن بیهیچ زور اضافی، افراد خود بطور خودکار و با اراده و با اختیار در برابر حاکمان و سرآمدان سر تعظیم فرود میآورند! مهمترین خاصیت این برنامه اینست که بواسطۀ آن افراد دنیا را درست آنگونه میبینند و میشنوند و میپویند که سرآمدان میخواهند! دیگر چه چیزی از این بهتر؟! تاریخ سیاسی عصر جدید نشان داده این آسانترین و مؤثرترین شیوۀ کنترل بنیبشر بیهوش و حواس امروزیست!
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تابوهای نظام سیاسی ما
حسین شیران
براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار میدهد؟
1
بیگمان آنچه در طول این نیم قرن اخیر، جهان به سردمداری آمریکا را در تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران قرار داده و باز میدهد بطور مشخص نوع "ایدئولوژی حاکم" بر این کشور است؛ ایدئولوژیای که از مذهب "سازشناپذیر" تشیع و بطور مشخص از "واقعۀ عاشورا"ی سال 61 هجری جان میگیرد و به هر شکل "ستیز"- شده با دست خالی - بر علیه ابرقدرت را نه فقط جایز بلکه "واجب" میشمارد. به این قرار بیهوده نیست از زمان زایش این ایدئولوژی در این خاک، تقابل میان ایران و آمریکا به جدیترین شکل ممکن صورت گرفته و در طی چهل سال گذشته اگر چه فراز و نشیبهایی چند داشته اما هرگز از حالت تنش و تخاصم خارج نشده است!
2
حالیا حرف من اینجا بر سر "حقانیت" این یا آن یا هر نوع دیگر از ایدئولوژی نیست؛ بیهودهترین و در عین حال دشمنسازترین کار ممکن در عالم اندیشه، داوری در خصوص ایدئولوژیهاست! از "موقعیت فراز" اگر که نگاه کنیم "خودبرحقپنداری" در ذات تمام ایدئولوژیهاست، از این جهت هر آن ایدئولوژی که مشخصا از "بطن عقیدهورزی"های بشر زاده میشود خودبخود در تقابل با سایر ایدئولوژیها قرار میگیرد؛ هیچ گریزی هم از این امر نیست چه هر آن "خودبرحقپنداری"ای که از جانب یک ایدئولوژی بر بوق و کرنا میشود خواهناخواه یک "اعلان جنگ" رسمی از سوی سایر ایدئولوژیها قلمداد میشود و این چنین است که مدام در عرصه روابط بینالملل و حتی داخل ملل جنگ پشت سر جنگ رخ میدهد و "تاریخ بشر" از ثبت و ضبط "خون و خونریزی"های بیپایان، روزبروز فربهتر از قبل میشود.
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی شرقی تقدیم می کند:
دانلود رایگان کتاب جامعه شناسی
کتاب "حکایت آن شاه و شیخ افغانی"
نوشتۀ حسین شیران

نوع فایل: PDF
حجم فایل : 0.4 MB
تعداد صفحات : 20 صفحه
لینک دانلود:
دانلود رایگان کتاب "حکایت آن شاه و شیخ افغانی - حسین شیران"
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, شاه و شیخ افغانی, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعه اندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 4
⏺ 1839 م
انجمن آماری آمریکا تأسیس میشود.
⏺ 1840 م
توکویل نخستین نگرش به ایالات متحده را در «دموکراسی در آمریکا» ارائه میدهد.
⏺ 1840-1902 م
ریچارد فون کرافتابینگ
⏺ 1840-1910 م
ویلیام گراهام سامنر
⏺ 1842 م
«درسهایی در فلسفه اثباتی» «کنت» یک رویکرد اثباتی را تبیین میکند.
⏺ 1842-1910 م
جیمز ویلیام
⏺ 1843 م
جان استوارت میل در «نظام منطق» میگوید که علم به هر دو استدلال قیاسی و استقرائی نیاز دارد.
⏺ 1843-1904 م
گابریل تارد
⏺ 1844 م
نخستین تراوشات فکری مارکس در خصوص انسانیت در «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی 1844» گردآوری میگردد (اما تا سال 1932 منتشر نمیگردد).
⏺ 1844-1900 م
فریدریش نیچه
⏺ 1846 م
مارکس «ایدئولوژی آلمانی» را مینویسد و در آن روششناسی ماتریالیسم تاریخی را ارائه میدهد.
⏺ 1848 م
مارکس و انگلس با مانیفست کمونیست الهامبخش تودهها و خواستار انقلاب میگردند.
⏺ 1848 م
میل در «اصول اقتصاد سیاسی» خود اصول سوسیالیسم را مورد بحث قرار میدهد.
⏺ 1848-1923 م
ویلفردو پارتو
⏺ 1850 م
اسپنسر ایدههای خود از ساختار و تغییر اجتماعی را در ایستایی اجتماعی ارائه میدهد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 شعری بمناسبت روز قلم 📝 (14 تیر ماه)
🌺🌺🌺
امروز 14 تیرماه «روز قلم» است، این روز ارزشمند را محضر همه قلمبدستان و نویسندگان وطن علیالخصوص نویسندگان جامعهشناس و جامعهاندیش تبریک عرض میکنم.
🌺🌺🌺
◀️ هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت / آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت
◀️ در دفتر زمانه فتد نامش از قلم / هر ملتی که مردم صاحبقلم نداشت
◀️ در پیشگاه اهل خرد نیست محترم / هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت
«فرخی یزدی»
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روز قلم, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات
[ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی شرقی تقدیم می کند:
دانلود رایگان کتاب جامعه شناسی
.
.
کتاب "شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوهشهای علوم اجتماعی"
Six strategies for mixing methods and linking data in
social science research
نوشتۀ جنیفر میسون Jennifer Mason
ترجمۀ حسین شیران Hossein Gh. Shiran
.

.
.
این مقاله به عنوان یک راهنمای عملی با هدف دستیابی آسان به برخی از موضوعات کلیدی روشهای تحقیق تلفیقی نگاشته شده است. شش راهبرد عمدهای که در این مقاله مورد بررسی واقع میشوند هر کدام میتوانند مبنایی برای تلفیق روشها و ترکیب اشکال مختلفی از دادههای کیفی و کمی باشند و به نوعی شکاف میان این دو روش را پرسازند. ...
این مقاله، ضمن ارائة طرحی کلی از راهبردهای ششگانه، به چالشها و فرصتهایی که هر کدام برای تلفیق و تحلیل روشها به همراه دارند میپردازد و در نهایت برای هر کدام از آنها یک حکم نهایی ارائه میدهد. این شش راهبرد عبارتند از:
1- تلفیق روشها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پسزمینه.
2- تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده.
3- تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی.
4- تلفیق روشها به منظور دستیابی به یک اندازهگیری دقیق از طریق ثلثبندی.
5- تلفیق روشها به منظور طرح پرسشهای متمایز اما متقاطع.
6- تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه.
نوع فایل: PDF
حجم فایل : 1.9 MB
تعداد صفحات : 65 صفحه
لینک دانلود رایگان:
"شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوهشهای علوم اجتماعی"
.
.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)
🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تفکر لامبروزوئی در صدا و سیما و سینمای ما
📝 حسین شیران
نسبت دادن اقلام کنشی انسان به ویژگیهای جسمانیاش یا به بیان عامیانهترش «حرکات و سکنات به وجنات» سابقهای دیرین دارد و محدود به «لامبروزو»ی قرن نوزدهمی نمیشود. دستکم پنج هزارسال پیش، هندوها در «فلسفۀ آیورودا Ayurveda» (به زبان سانسکریت یعنی «علم زندگی»)شان انسانها را بر اساس ویژگیهای جسمانیشان به سه دسته (واتا، پیتا و کافکا) تقسیم کردهاند.
چنین طرزتلقی جسممحوری در نزد چینیان و ایرانیان باستان هم وجود داشته و هر کدام از اینها به یک شکلی میان ویژگیهای اخلاقی و رفتاری انسان و ویژگیهای طبیعی و زیستشناختیاش ارتباطاتی متصور بودهاند (از قرار، بیش از همه هم این پزشکان و پیشگوها بودهاند که ید طولایی در این طرزتفکرها داشتهاند)؛ بعدها که این قسم معارف به یونان باستان راه یافت اندیشمندان مطرحی همچون بقراط، جالینوس، سقراط، افلاطون و ارسطو هر کدام به یک شکل در چارچوب ذهنی خود به ارتباط میان خصائص جسمی و خصایل اخلاقی پرداختند.
با این وجود دلیل استناد ما اینجا به لامبروزو بیشتر از باب اشتهار وی به این نوع تفکر است و گرنه بیش و پیش از او، غیر از اندیشههای پیش از میلادی که ذکرش رفت در قرون بعد از میلاد تا همین اواخر هم این نوع تفکر به هر شکل در اذهان و اسناد متعددی جریان داشته و جالب اینکه متفکران ما هم دستی در گرداندن این گردونه داشتهاند! بعنوان مثال «حکیم میسری» پزشک ایرانی قرن چهارم هجری در دانشنامه خود اینگونه به این موضوع پرداخته است:
و ازرق چشم را بیشک همی گوی / که آنکس نیست جز بدگوی و بدخوی
سیهچشمان نباشد جز که بددل / خداوند فراخی چشم جاهل
و تنگی چشم ازرق را نشانست / که عشق وی همیشه بر زنانست ...
و گر بینی بزرگ و ضخم باشد / خداوندش قلیلالفهم باشد
سر بینی اگر باریک باشد / به فتنه جستن او نزدیک باشد ...
به پیشانی درون گر چین نباشد / مخاصم باشد و بیکین نباشد ...
زمانی «ارسطو» که علایق تجربی و زیستشناختی غالبی هم داشت خلقیات آدمیان را متأثر از اشکال جمجمۀ آنها میدانست! در اواخر قرن 18 این موضوع توسط «جوزف گال» پیگیری شد و در نهایت به نظریۀ «جمجمهشناسی روانی» او منجر شد؛ بعد از او بود که نوبت به «سزاره لامبروزو» (Cesare Lombroso/1835 - 1909) پزشک ایتالیایی رسید و او به وجه غالب بحث ریختشناسی را به حوزۀ جرمشناسی کشاند.
لامبروزو که بشدت متأثر از اثباتگرایی کنتی و تکاملگرایی داروینی بود بطور مستقیم بین جرم و جسم انسان رابطه برقرار کرد و به این ترتیب به یکباره با دید جبرگرایانه و مطلقگرایانهای که داشت افسار اسب سرکش جرم را از هر کجای دیگر کند و یکراست آورد به تیرک تیر و تار ساختار جسمانی برخی از انسانها بست! او حتی تا آنجا پیش رفت که نظریۀ «مجرم بالفطره» را مطرح ساخت و با طمأنینۀ هرچه تمام مدعی شد که این ساختار فیزیکی و جسمانی برخی انسانهاست که لاجرم آنها را به سمت جرم و جنایت سوق میدهد!
این تفکر اگر نه به کل، دستکم تا حد کلانی امروزهروز رد شده است اما ایعجب که هنوز رگههای پررنگی از آن در اندیشۀ فیلمسازان و سینماگران ما به قوت خود باقیست! آثار پرتعداد این هنروران خود مؤید ماجراست و جالب اینکه این موضوع در سریالها و فیلمهای پربییندهای به چشم میخورد که از قضا پیام اصلیشان گوشزد کردن ابعاد اخلاقی و انسانی و اسلامی به همۀ انسانها در سرتاسر جهان و نه فقط خود ماست!
من فکر میکنم این به یک عادت یا توقع بد تمامعیار تبدیل شده است هم در نزد فیلمسازان و سریالسازان ما و هم خود مخاطبان و مردمان ما که شخصیتهای بد و منفی داستانها را همه افرادی زشت و علیل و ذلیل بسازیم و ببینیم و همه شخصیتهای خوب و مثبت آن را همه صحیح و سالم با وجناتی زیبا و نورانی و نمرهبیست! انگار که ما را حالاحالاها گریزی از استقرار و استمرار این طرزتفکر مطرود و منحوس لامبروزوئی نیست! این تصور جبرگرایانه اگر هم در شرایط ظاهری و خودساخته انسانها مجاز باشد در خصوص ویژگیهای فطری و طبیعی و خدادادی آنها هیچ صحیح نیست!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تبارشناسی Genealogy
🌓 از همه خلقالناس تا نیچه و بعد فوکو
📝 حسین شیران
بخش دوم
«نیچه» در سال 1844 در شهر «روکن» پروس ( آلمان امروز) بدنیا آمد و پس از 56 سال زندگی پر فراز و نشیب که البته یازده سال آخرش در دارالمجانین گذشت، سرانجام در آستانۀ قرن بیستم- سال 1900- چشم از جهان فروبست. پدرش یک «کشیش مسیحی» و مادرش یک «پارسای تمامعیار» بود؛ اما این زمینۀ رشد بشدت مذهبی و معنوی، مصداق "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" گشت و نیچه نه فقط هرگز یک دیندار نگشت بلکه برعکس بیشترین نقدها و نفیها را نثار دین رایج مملکتاش «مسیحیت» داشت (این هم نمونهای دیگر از این نکتۀ تأملبرانگیز که همواره در طول تاریخ بزرگترین کسانی که بر علیه دین و مذهب شوریدهاند خود از جمع مبلغان و یا بلافصل از دامان خود آنان برخاستهاند! ...)
و اما نیچه چگونه و بر چه پایه و اساسی توانست مسیحیت این دین بزرگ و الهی آباء و اجدادیاش را مورد تاخت و تاز قرار دهد؟ در پاسخ باید گفت که خیلی راحت، بر پایه و اساس همین «تبارشناسی» که ما اینک داریم در موردش سخن میگوییم، با این تذکر که تبارشناسیای که او در نظر داشت بسیار متفاوت از آن تبارشناسیایست که در بادی امر هر کدام از ما در ذهن خود داریم! برای کسی که هرگز نیچه نخوانده و یا اصلا نمیداند او کیست این سخن ممکنست بدوا تا بدین حد در او ذهنیت ایجاد کند که نیچه به هر شکل به نسب یا شجره یا تبارنامهنویسی تاریخ دوهزار سالۀ مسیحیت همت گمارده و سرانجام توانسته ایرادی در آن بیابد و آن را نامشروع و نامعتبر سازد!
شناخت عادی و اولیۀ ما از نسب یا شجره یا تبارنامهنویسی، همانطور که در بخش پیش گفتیم، همین است؛ مشخصا بواسطۀ این کار تاریخچۀ یک خاندان بطور اختصاصی مورد کندوکاو قرار میگیرد و در آن جزئا یک فرد خاص (مرده یا زنده) و یا کلا تمام افراد خاندان به یک فرد خاص واحد از نیاکانشان در گذشته پیوند داده میشوند و نتیجۀ جستجو بصورت درختی نمایش داده میشود؛ آنچه در این امر شرط است بدوا کشف یک اصل یا ریشه یا خاستگاه واحد در دل تاریخ خاندان و بعد ترسیم خطالنسب از آن اصل تا به نسلهای آتیست آنسان که در آن خاندان هر کس بتواند بلاانقطاع نیا به نیا سیر خطی خود تا به آن نیای اول (اصل یا ریشه یا خاستگاه) را پی بگیرد!
اما این هرگز آن چیزی نیست که نیچه از تبارشناسی در نظر داشت؛ اول از همه نیچه در ارتباط با هر چیزی و نه فقط افراد و خاندانها، اساسا وجود یک اصل و ریشه و خاستگاه واحد را نفی و جویندگان پرشمار آن را به جدّ از این کار نهی میکند! او میگوید تصور یک خاستگاه واحد برای یک پدیده خیال باطلی است که باید از آن دوری جست، اگر هم تباری در کار باشد نه واحد که بسی متعدد است! و بعد مبتنی بر این اصل، ترسیم خطالنسب و پیگیری یک خط سیر واحد و بلاانقطاع را هم ناممکن میداند! آنچه ما در واقع امر با آن طرف هستیم خطوطی متعدد و متکثر با گسستها و شکافهای فراوان است!
به این ترتیب، از تبارشناسی معمول به آن معنا و مفهومی که ما در بادی امر در نظر داشتیم دیگر چیزی بجای نمیماند مگر جز چند خط گسسته و درهمشکسته با مشتی نام و نشان بیارتباط بهم که به هیچ دردی نمیخورد؟ چه بقول معروف شیر بییال و دم و اشکم که دید؟! تبارنامهای که در آن نه نشانی از یک اصل و بنیان واحد باشد و نه خط سیر واحد و پیوستهای که افراد یک خاندان را بهم پیوند دهد که دیگر تبارنامه نیست؛ اصولا ارزش و اهمیت و اعتبار و افتخار یک تبارنامه در طی کردن یک خط پیوسته و پایدار از پسر تا پدر است که اگر این خط بگسلد نه فقط تبارنامه از ارزش و اهمیت و اعتبار و افتخار ساقط میگردد مهمتر از آن اینکه پسر هم بطور قطع مشروعیت خود را از دست میدهد!
بخش بعد بزودی
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: تبارشناسی Genealogy, فردریش ویلهلم نیچه, میشل فوکو, جامعه شناسی
[ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تبارشناسی Genealogy
🌓 از همه خلقالناس تا نیچه و بعد فوکو
📝 حسین شیران
بخش اول
«تبارشناسی» چیست؟ در جستجوی معنا و مفهوم «تبار» به هر آن فرهنگ لغت فارسی که سر بزنید به وجه غالب جز این نخواهید یافت که «تبار» یعنی «اصل، نسل، نسب، نژاد، دودمان، خاندان، ...»، ولی در خصوص معنا و مفهوم «تبارشناسی» تقریبا دست خالی باز خواهید گشت چه هر اندازه که از «تبار» در این لغتنامهها خبری هست از «تبارشناسی»اش هیچ نام و نشانی نیست! با این وجود از این بیبهرگی هیچ باکی نیست چه اگر «تبار» آن باشد لابد «تبارشناسی» هم این خواهد بود: «شناسایی اصل، نسل، نسب، نژاد، دودمان، خاندان، ...»!
واژۀ «تبار» در فرهنگ لغت ما از دیرباز بوده و در منابع مختلف هم آورده شده است؛ رودکی میگوید: «دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار» و فردوسی: «چهل خواهرستش چو خرم بهار / پسر خود جزین نیست اندر تبار» و یا «نکوهش مخواه از جهان سر به سر / نبود از تبارت کسی تاجور» و منوچهری: «امروز خلق را همه فخر از تبار اوست / وین روزگار خوش همه از روزگار اوست» و ناصر خسرو «من شرف و فخر آل خویش و تبارم / گر دگری را شرف به آل و تبار است» و ... .
اما برخلاف فرهنگ لغتهای فارسی که هیچ یک به عنوان تبارشناسی نپرداختهاند در فرهنگهای لغت انگلیسی به هر کدام که سر بزنید عنوان Genealogy (جینیالیجی) (معادل تبارشناسی) را در آن بازخواهید یافت، آن هم با معنا و مفهومی مشابه که من بعنوان نمونه به دو مورد از آنها در دو فرهنگ لغت معروف و معتبر MacMillan و Oxford اشاره میکنم؛ نخست MacMillan:
The Study of The History of Families Using Historical" Documents to Discover The Relationships Between People"
: مطالعۀ تاریخچۀ خاندانها با استفاده از اسناد تاریخی در جهت کشف مناسبات میان افراد [آن خاندان].
و بعد Oxford:
"An Account of a Person's Descent from an Ancestor or Ancestors, by Enumeration of the Intermediate People; a Pedigree."
احصاء نسب یک شخص از نیا یا نیاکان[اش] بواسطۀ برشماری افراد واسط؛ نسبنامه.
عنوان «نسبنامه» یا «شجرهنامه» که فرهنگ آکسفورد تحت عنوان Pedigree به آن اشاره میکند در فرهنگ لغتهای ما هم پیدا میشود و بسیار شایعتر و آشناتر از عنوان تبارشناسی است و این یعنی که علمای فرهنگنویس ما در وصف این معنی بیشتر با این عنوان مأنوس و محشور بودهاند تا تبارشناسی که به نسبت عنوان جدیدی است (هرچند نه آنقدر جدید که دهخدا و عمید و معین هم به آن اشاره نکنند!)؛ علامه دهخدا در شرح معنی «شجرهنامه» آورده است: "فهرست نامهای پدران و نیاکان کسی بصورت درختی که نیای اولی اصل و فرزندان به ترتیب شاخههای آن باشند."
خلاصه اینکه اگر هم از تبارشناسی بطور مشخص در فرهنگهای ما خبری نیست از نسبنامهنویسی یا شجرهنامهنویسی به قدر کافی هست و هیچ کمبودی از این در نیست؛ با این عنوان معنا و مفهوم آن هم بر همه روشن است؛ در فرهنگ لغت انگلیسی هم کم و بیش همین معنا منظور است و تفاوت چندانی در کار نیست؛ اما اینکه من اینجا چند سطری در خصوص این معنی روشن نوشتم از باب ذکر یک نکته است و آن اینکه:
از قدرقدرتی مبدعان و متفکران بزرگ عالم اینکه گاه اراده میکنند بر اریکۀ معنا و مفهوم یک واژۀ کهن، بار مفهومی تازهای نهند مغایر و گاه حتی مخالف با آنچه عموم تا بحال از آن میدانستند و بعدش درست به اندازۀ یک برج بلند حرف و حدیث بدیع هم بر گردۀ آن بار باز بار میزنند و هر چه از آب درآمده است را رسماً در آشفته بازار علوم انسانی رهایش میسازند و جالب اینکه زود هم هیاهویش در همه جا میپیچد و هر جا همه جار میزنند که آهای، بیا و ببین! نیایی و نبینیاش از دست دادی! و بعد ببینی و نفهمیاش هم که باز از دست دادی! اینجاست که ناچار میشوی برای فهم آن برج، هر طور شده کلیدواژۀ مفهومی تازهاش را به کف گیری حتی اگرکه مغایر و یا حتی مخالف با آنچه باشد که تا به امروز دربارهاش میدانستی!
نمونۀ اعلای این ماجرا جناب «فردریش ویلهلم نیچه» فیلسوف سرشناس آلمانی و بعد تالی پرتکوپویش جناب «میشل فوکو» متفکر سرشناستر فرانسوی؛ این هر دو جناب استاد بیبدیل خلق معانی و مفاهیم بدیع به نوعی متفاوت از دیگراناند آنسان که برای درک و فهمشان تنها باید به خودشان مراجعه و استناد کنی و نه چیزی غیر از خودشان! «تبارشناسی» نمونهای از این کلیدواژههاست که اگر شما با ذهنیت قبلی خود در دست بچرخانید دچار تناقض خواهید شد و هرگز موفق به ورود به برج بلند آنها نخواهید شد چه بقول برخی از متفکران متأخر آنچه اینها در نظر دارند درست نقطۀ مقابل آن چیزیست که شما تا بحال در نظر داشتید!
بخش بعد بزودی
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: تبارشناسی Genealogy, فردریش ویلهلم نیچه, میشل فوکو, جامعه شناسی
[ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 حکایت بازی آن کودک ضعیف
🌓 حکایت جهانشمول مردمان و مردمسالاریها
📝 حسین شیران
کودکی ضعیف را کودکان قلدر بازی نمیدادند! تا بود او تماشاگر بازی بود و جز آن هیچ کار دیگری از دستش برنمیآمد یعنی نمیگذاشتند که بیاید! او در اصل جزئی از اهالی آن محل بود با این وجود به هر ترتیبی که بود از ابتدا فرصت بازی نیافته بود حالا هم به هر دلیل دیگر نمییافت!
هر روز موعد بازی که سرمیرسید او حتی زودتر از سایر کودکان در زمین بازی حاضر میشد به این امید که شاید با مدام در صحنه بودن روی او هم حساب شود اما بازی که شروع میشد او باز خودش را خارج از میدان مییافت و بناچار همچون همیشه، دست از همه جا کوتاه، غرق حسرت و اندوه، تنها به تماشای بازی کفایت میکرد!
گاهگداری هم از در خوشخدمتی وارد میشد؛ کودکان داخل بازی را به اسم تشویق میکرد، برایشان بالا پایین میپرید، موقع گل زدنهایشان کف و سوت میزد و هورا میکشید و هر وقت هم که توپشان از زمین بازی خارج میشد زود میدوید و برایشان بازمیآورد و اگر هم فرصتی دست میداد از انجام چند حرکت ورزشی هیچ دریغ نمیکرد تا شاید بدینوسیله توجه آنها را به خود و مهارتهایش جلب کند و گشایشی از این طرق در کارش پدید آید که نمیآمد!
بتدریج شرایط طوری رقم خورد که دیگر تحمل این وضع برایش دشوار افتاد؛ حرفها و توصیههای پدر و مادرش مبنی بر اینکه باید بر سر خواستههایش بجنگد هم او را مجاب میکرد که هر طور شده بر ضعف موضع خود غالب آید و با جرأت و جسارت جایی در میانۀ میدان برای خود باز کند. با این تفکر او چندی با کودکان به تندی تا کرد تا او را هم بازی دهند اما این جز تندی و طرد باخشونت از جانب آنها چیزی برای او بار نیاورد! در چند مورد هم کار او تا مرز سخت کتکخوردن از آنها پیش رفت!
در روزی از روزها که او بعد کتککاری با صورت خونین به خانه بازگشت دیگر تحمل وضع موجود برای پدر و مادرش هم دشوار گشت! آنها تمام و کمال ناراحتی خود را به صحن محل کشاندند و با هزار هایوهوی پای پدران و مادران سایر کودکان را هم به محل و در واقع به اصل مسأله بازکردند و بدین ترتیب در یک تلاش دستهجمعی سرانجام موفق شدند نظر کودکان را در باب بازی دادن به او تغییر دهند!
روزهای بعد کودک از زمین بازی شاد و خرم بازمیگشت و این خیال پدر و مادرش را راحت میساخت که مشکل بازی نکردن کودکشان حل گشته است؛ چندی به این وضع گذشت تا اینکه یک روز پدرش در راه بازگشت به خانه دید که کودکش باز کنار زمین ایستاده و بازی را تماشا میکند ولی از ناراحتی و نارضایتی هیچ نشانهای در چهرهاش پیدا نیست بلکه برعکس خوشحال هم است!
نزدیک شد و پرسید: "پسرجان، تو که باز کنار زمین ایستادی! پس چرا بازی نمیکنی؟ نکند باز بازیات نمیدهند؟!" کودک اما خرامان گفت: "نه پدرجان، من مشغول بازیام! مگر نمیبینید؟ خیالتان راحت، شما بفرمایید!" پدر با تعجب پرسید: "یعنی چه؟! تو که بیرون وایستادی چطور میگویی مشغول بازی هستی؟! پسر در حالی که حواسش به داخل زمین بود با عجله گفت: "گفتم که، من حالم خوبست پدر، میشود بروید بگذارید من کارم را انجام بدهم؟!"
پدر به تندی از شانۀ بچهاش گرفت و بسوی خودش بازگرداند و گفت: "درست حرف بزن بببینم چه میگویی؟ تو بیرون زمین وایستادی و میگویی داخل بازی هستی؟! ..." پسر گفت: "خب پدر! من مربیام، مربی هم جایش بیرون زمین است دیگر!" پدر با تعجب گفت: مربی؟! کی گفته تو مربی اینها هستی؟!" پسر با تعلل گفت: "خودشان! همانروز که شما با اینها دعوا کردید بعد شما خودشان به من گفتند که از امروز تو مربی ما هستی، میتوانی هر روز بیایی بنشینی کنار زمین و ما را هدایت بکنی! خب، من هم دارم همین کار را انجام میدهم! ندهم؟...
پدر آه عمیقی کشید و گفت: "نه پسرم بده! به کارت ادامه بده! این هم یکجورش است دیگر!" و بعد او را به حال خود رها کرد و از آنجا دور شد. چند قدمی که رفت برگشت و از دور باز به زمین بازی خیره شد؛ پسرش با ذوق و شوق تمام در کنار زمین داشت ادای مربیها را درمیآورد بیآنکه از داخل زمین کسی اهمیتی به او بدهد! با خود گفت: این بازی، بازیِ بازیندادن است پسرم! اگر که نخواهند بازیات بدهند نمیدهند! اما همین که تو فکر میکنی داخل بازی هستی و خوش هستی فعلاً به همین قدر کفایت میکند! مهم حس و حال توست که شکر خدا روبراهست! ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی سیاست, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 دانهدرشتها - بخش 3
📝 حسین شیران
فلسفۀ وجودی نظامهای اجتماعی در اصل، معطوف به اصل ضرورت تأمین نیازهای اجتماعی افراد جامعه است که اگر این مهم در هر جامعهای بنحو اساسی برآورده شود شما قطعاً افراد آن جامعه را راضی و خرسند و بستر جامعه را امن و آرام خواهید یافت ولی اگر این مهم به هر دلیل محقق نشود طبیعتاً تا هست افراد جامعه ناراضی و ناراحت و بستر جامعه هم ناامن و ناآرام خواهد بود.
این یعنی که آرامش عینی و ذهنی جامعه، بسته به کارکرد و کارآیی نظامهای اجتماعی متعددش است و هر عاملی که باعث اختلال در این کارکردها گردد عملاً خود را در سلب این آرامش سهیم ساخته است. دانهدرشتهای آشکار و نهان در ساختار نظامها یکی از مهمترین این عوامل هستند! مهمترین مشخصههای آنها اینست که به این راحتیها زیر ماله نظم سازمانی نمیروند از این جهت اصلیترین مشکل معماران نظم در سازمانها خود همینها هستند.
نظم اصلیترین و اساسیترین خصیصهایست که میتوان از نظامها انتظار داشت؛ اصلاً و اساساً نظامها معنا و مفهوم خود را از همین نظم میگیرند و اگر واقعاً هیچ نظمی در کار نباشد بطور قطع هیچ نظامی در کار نخواهد بود؛ اما واقعیت اینست که نظم را سطوح و مراتبی است و چون کارکرد نظامها هم بسته به این سطوح و مراتب نظم مستقر در آنهاست به این ترتیب کارآیی آنها هم طبعاً سطوح و مراتبی خواهد داشت.
دانهدرشتها این را بهتر از هر کس دیگر میدانند که اگر نظمی در کار نباشد نظامی در کار نخواهد بود و اگر نظامی در کار نباشد در واقع آنها میزبانی برای حیات انگلیشان در دست نخواهند داشت، از این رو نظم را تا سطح و مرتبهای میپذیرند که نظامها بتوانند رسماً و رأساً سرپا ایستند و علیالدوام بودجه خود را دریافت کنند! در غیر اینصورت آنها دو راه بیشتر پیش رو ندارند: یا از بین بروند که البته فرضی است محال، یا از نظامی به نظام دیگر کوچ کنند!
به بیان دیگر دانهدرشتها تا PH خاصی نظم نظامها را تحمل و حتی خود مطالبه میکنند اما کاملاً حواسشان است که نظم نظام از این PH خاص فراتر نرود چون به حکم تجارب انگلیشان بخوبی میدانند که میان نظم نظام و قدرت و قوام آن رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ نظم نظام اگر افزونتر گردد طبعاً قدرت و قواماش هم افزونتر خواهد شد و دیگر جایی برای جولان و جوسازی دانهدرشتها باقی نخواهد ماند. از این رو طبیعی است که آنها با نفوذ و نفوس و نمود کلانی که در سازمانها بدست آوردهاند بقدری درشتی کنند که نگذارند نظم و قدرت نظامها تا به حد نابود کردن آنها پیش رود!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سازمانها, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی شرقی
[ سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 مارکس و نظرش در باب نظریه
📝 حسین شیران
«مارکس» نظریهپرداز بزرگی بود، بسیار بزرگ، آنسان که بقول خیلیها در طی این 135 سالی که از درگذشت او میگذرد کم و بیش همۀ نظریهپردازان اجتماعی در سراسر دنیا، چه موافق چه مخالف، همه در واکنش به اندیشهها و نظریات او نظریهسازی کردهاند و باز هم میکنند! با این وجود «نظریه» در نزد مارکس فینفسه فاقد ارزش و اهمیت بود مگر آنکه بقول امروزیها به یک دردی بخورد!
مارکس در ابتدا عضوی از حلقۀ «هگلیهای جوان» بود؛ برای اهل فن هر کجا که نام «هگل» میآید بلافاصله پای «ایدهآلیسم ذهنی و تاریخی مطلق» او هم به میان میآید! با این عنوان، هگل هر آن تکاپو و تکامل تاریخی بشریت را به «عالم ذهن» برده و بالکل از «عالم عین» بریده بود! برای او آنچه اصل بود «ایده» بود و «آگاهی» و آنچه در این میان جایی نداشت «انقلاب» بود و «اراده انسانی»!
ویژگی بارز «هگلیهای جوان» در مقایسه با «هگلیهای پیر» این بود که به هر شکل، «نقد» بر افکار و اندیشههای «استاد» را روا بلکه لازم و ضروری میدانستند! به این قرار مارکس هم بعنوان عضوی از این حلقه، در عین حال که خود را شاگرد مکتب هگل میدانست بیش از همه به تأثر از «فوئرباخ» - هممکتبی جسورش، نقد بر آثار و اندیشههای هگل بخصوص «ایدهآلیسم ذهنی و مطلق» او را شروع کرد.
برای مارکس بیش از همه سه چیز در این اندیشه غیرقابل پذیرش بود: یکی بیتوجهی و بریدن هگل از عالم عین یا دنیای مادی و واقعی محیط بر انسان و دیگری خارج از اراده و نظارت انسان دانستن تحولات و دگرگونیهای تاریخی بشر و بعد تأکید و تمرکز مطلق او بر ایده و آگاهی! در واقع مارکس با وارد دانستن این ایرادها به استادش هگل بود که سرانجام ادعا کرد استاد کاملاً وارونه (به روی سر) ایستاده است!
مارکس هگل را که راست برگرداند صاف «ایدهآلیسم تاریخی مطلق» او را هم با «ماتریالیسم تاریخی مطلق» خود جایگزین ساخت و این بار او بجای هگل ادعا کرد که بعنوان آخرین و کاملترین یافته به آنچه بشر باید دست مییافت دست یافته است! با این عنوان او به قطع یقین مدعی شد که «عین بر ذهن»، «اراده بر انفعال» و «عمل بر آگاهی» برتری دارد و جز این هیچ نبوده و نیست!
البته این نبود که مارکس به تقاص عمل هگل، عالم ذهن و آگاهی ذهنی انسان را نادیده یا ناچیز میگرفت؛ نه، او همچنان به کارآیی خرد ایمان داشت و قبول داشت که کار خرد «کشف حقایق» و «ارائه نظریات» است و بس؛ در واقع این اصل اصیلی بود که از «عصر روشنگری» به هگل رسیده بود و در این مدت هم سخت تنومند گشته بود و مارکس هم باورش داشت، مسأله این بود که او اتکای صرف به آن را صحیح نمیدانست!
به باور مارکس از صرف ارائۀ نظریات و آگاه ساختن انسانها از حقایق مکشوف هیچ بخاری برنمیخیزد، تا به حال هم هیچ تغییری از این طریق به بار ننشسته است! باید به عالم عین و علایق مادی انسانها هم توجه داشت (چیزی که هگل نداشت) و همواره در نظر داشت که انسانها حتی اگر هم ایدهها و نظریات ارائه شده را کاملاً ازبر باشند تنها در یک صورت به آنها میگروند و مبتنی بر آن عمل میکنند و آن زمانی است که این ایدهها و نظریات متضمن علایق و منافع شخصی آنها باشد؛ پس باید نظریات را با علایق و منافع افراد پیوند داد.
بر این اساس مارکس گشت و گشت و طبقهای از طبقات اجتماعی جامعه را که فکر میکرد نظریهاش «ماتریالیسم تاریخی» در آن زمان متضمن علایق و منافع مادی آنهاست پیدا کرد: «طبقه کارگر»! پس آنچه به قدرت خردش یافته یا بافته بود را به آنها عرضه کرد به این امید که آنها با ایمان به کارآییاش آن را مبنای عمل سازند و آخرین تغییر و دگرگونی بزرگ تاریخ بشریت را با عنوان «انقلاب کارگری» به ثمر بنشانند!
در گذر از اینکه در طول این 135 سالی که از زمان افول مارکس و ظهور مارکسیسم میگذرد این نظریه بیشتر مورد توجه و مبنای عمل غیرطبقۀ کارگر واقع گشت تا خود طبقۀ کارگر، و صرف نظر از اینکه در بستر واقعی تاریخ این پیشگویی تا چه حد محقق شد یا نشد، بنظر میرسد - البته با کسری از قطعیت - این گفتۀ مارکس پربیراه نمینماید که افراد در مقام عمل اجتماعی بیشتر علایق و منافع شخصی خود را در نظر میگیرند تا راستی و درستی نظریات را!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مارکس هگل فوئرباخ, نظریه اجتماعی
[ پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
[ یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 دانهدرشتها - بخش 2
📝 حسین شیران
البته از حق نباید گذشت که در معدود مواردی هم تصمیماتی برخلاف میل و نظر دانهدرشتها از سوی مدیران شجاع وطن (که در نوع خود بسیار معدود و کمیابند) اتخاذ شده و در سطح نظامها ابلاغ میشود، اما این هرگز به معنای عبور از دانهدرشتها نیست، چه این تصمیمات، درست در همان مراحل آغازین اجرا به سنگ بزرگ آنها خورده و سخت سرشکن میشوند و جز دردسر و دربدری بدواً برای خود مدیر و بعد برای نظام هیچ چیز خاصی ببار نمیآورند!
در گوشه و کنار این خاک دانهدرشتپرور کم اتفاق نیفتاده یک مدیر تنها به خاطر اتخاذ یک تصمیم خلاف میل و نظر از سوی دانهدرشتها تحمل نشده و با هزار عتاب و خطاب بلافاصله کارش به برکناری کشیده شده و علیرغم شجاعت و درایتاش تنها به جرمبیتوجهی به دانهدرشتها مهرهسوز گشته و تا هست و هستند سر از سیاهچال سازمانها درآوره است! تازه این سزای تصمیمِ برخلاف میل است حال شما حساب کنید سزای تصمیمِ برعلیه را!
باری به این قرارهاست که شما ملاحظه میفرمایید در سراسر این خاک پهناور، نظامها و سازمانها از هرگونه توسعه و پیشرفتی بازمانده و همچنان بازمیمانند و تنها اسماً و رسماً به قدر برقراری عادی و عامیانهشان به حیات نابسامان و ناسازمان خود ادامه میدهند! چرا؟ چون تمام نظامهای اجتماعی ما هر یک بنوعی گرفتار آفت و انگل دانهدرشتی و تبعات سوء ناشی از آنها هستند و گرنه چرا باید روزها از پی هم از سرشان بگذرد اما دریغ از یک ذره رشد و توسعه و تعالی؟!
نظم سازمانی در درون جامعه در دو حالت قابل تصور است: یک، نظم در درون سازمانها و دو، نظم در میان سازمانها؛ از تحقق و تعامل مفید و مؤثر نظم در این دو سطح است که کلیت جامعه به نظم جامعوی متعالی نائل آمده زانپس با کمترین تلاش و تنش تمام امورش باقاعده و بر وفق مراد میچرخد؛ اما تحقق نظم در میان سازمانها ممکن نیست مگر به شرط تحقق نظم در درون سازمانها و اگر به هر دلیلی نظامهای اجتماعی نتوانند به زیور نظم درون آراسته گردند شک نکنید برقراری نظم در سطح کلان جامعه همواره در حد یک خیال باقی خواهد ماند!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سازمانها, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 دانهدرشتها - بخش 1
📝 حسین شیران
از نقطهنظر جامعهشناختی، بزرگترین معضل و مصیبت برای یک نظام اجتماعی در هر سطحی دانهدرشتها هستند! این دانهدرشتها بیبروبرگرد با مراتبی از درشتی در هر نظامی پراکندهاند و نظراً و عملاً کارکردهای آن نظام را بطور مستمر تحت تأثیر خود قرار میدهند! اگرچه در مواردی آنهم تحت شرایطی خاص ممکنست تأثیر مثبتی هم از این دانهدرشتها دیده شود اما حسب ماهیت وجود و کارکردشان غالباً این تأثیر منفی است بخصوص در جوامع شخصمحور و خاصگرایی چون جامعۀ نابسامان و ناسازمان ما که به این واسطه دانهدرشتهایش هم انصافاً از نوع خاص و خالص و مرغوب از آب درمیآید!
دانهدرشتی به عین نیست بلکه بسته به ذهن است، از این جهت عمدهترین تأثیرات دانهدرشتها را بدواً در عالم ذهن باید جست؛ نخستین و حساسترین ضربات سوء دانهدرشتها به نظامها در مرحلۀ تصمیمسازی و تصمیمگیریهاست که خود را نشان میدهد! آنها که به هر شکل واجد تجارب مدیریتی بوده و هستند با یک اشاره درمییابند که از چه سخن میگویم! در تمام سطوح تصمیمگیری، صرف وجود و تصور مخالفت و مقاومت و عدم تبعیت دانهدرشتها، شکلگیری هرگونه تصمیم برخلاف میل آنها را در همان نطفه خفه میسازد! این نوعی خودکنترلی در تصمیمگیری است که مشخصاً به ضرر نظام و به نفع دانهدرشتها تمام میشود! ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سازمانها, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
[ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
[ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تلگرام فیلتر میشود! 3
◀️ پرده سوم: ویدئو
📝 حسین شیران
تلویزیون که آمد اولش دو تا کانال بیشتر که نداشت، مثل حالا هم 24 ساعته نبود! نصف روز بزور برنامه پخش میکرد؛ مخاطبمحوری هم هنوز مطرح نبود! یادم هست یک شب شبکه دو فوتبال ایران_الجزایر را نشان میداد دقایقی از بازی افتاد بعد نصف شب، منتظر نشدند که بازی تمام شود همان رأس ساعت 12 شب کرکرهها را پایین کشیدند و رفتند! تازه ما روز بعد، اخبار ساعت دو بعد از ظهر بود که از نتیجۀ بازی باخبر شدیم! مثل حالا نبود فوتبال پخششدنی حتی برای اذان هم قطع نمیکنند!
آنچنان برنامههای سرگرمکنندهای هم در کار نبود، این را اگر آنموقع نمیشد فهمید حالا در مقایسه با برنامههای متعدد و متنوع شبکههای مختلف داخلی و خارجی بخوبی میتوان دریافت که واقعاً نسل ما نسبت به نسل جدید کمیتاً و کیفیتاً تقریباً هیچ چیز خاصی نمیدید! هفتهای یکی دو فیلم و یکی دو سریال که بیشتر پخش نمیشد! تکراری هم در کار نبود حالا نبینی بعداً ببینی! یک قسمت سریال امشب میدیدی برای دیدن قسمت بعدیش باید تا هفته بعدی صبر میکردی! یادش بخیر سریال معروف ژاپنی «سالهای دور از خانه» (اوشین) که شنبهشبها شبکه دو پخش میکرد! فکر کنم یکی دو سالی نشان داد تا تمام شد! ...
خلاصه به این قرار با وضع موجود تلویزیون پیش آمدیم تا اینکه بتدریج پای ویدئو(پلیرها) به جامعه باز شد! تفاوت ویدئو با اسباب ارتباطی قبلی یعنی رادیو و تلویزیون این بود که پخش محتوا در آن بعهدۀ خود افراد بود و چه چیزی بدتر از این که مردم خود تعیین کنند چه ببینند و چه نبینند! برای همین خیلی زود حکومت در برابر استفاده از ویدئو موضعگیری کرد و خود را به هر شکل مخالف جدّی خرید و فروش و استفاده از این «آلت فسق و فجور» نشان داد! به این ترتیب خواهناخواه ویدئو پا به دنیای سیاه و سرّی قاچاق و خلاف گذاشت و از این جهت مثل هر چیز ممنوعۀ دیگر گرمی بازار پیدا کرد!
در نزد خود مردم اما واکنشها نسبت به ویدئو یکسان نبود؛ برخی از بزرگترهای متعصب و مذهبی کلاً روی خوش به آن نشان نمیدادند حتی به شکل افراطی نماز در هر خانهای که ویدئو در آن باشد را هم جایز نمیدانستند! برخی دیگر به شرط استفادۀ صحیح مثلاً برای پخش فیلمهای عروسی و سایر مراسمات مجازش میشمردند! برخی اما کاملاً با آن بعنوان یک ابزار صوتی و تصویری مستقل از دولت و حکومت موافق بودند برای همین کمکم از آنتن بالای سرشان دل کندند و به ویدئوی دم دستشان چسبیدند!
با آنکه خرید و فروش و توزیع و تکثیر نوار و فیلمهای ویدئویی ممنوع و محدود بود و کشف آن در هر کس منجر به ضبطاش میشد و برای خود فرد هم تبعات داشت- بخصوص اگر که محتویات فیلم مبتذل بود حسب متراژ نوار برایش مجازات در نظر میگرفتند، با این حال طرفدارانش هر طور شده کار خود را میکردند و کام خود از آن را میگرفتند! به دلیل عدم ارتباط کافی با دنیای_خارج اغلب، این فیلم قدیمهای زمان شاه بودند که بصورت زیرزمینی تکثیر میشدند و دستبهدست میان مردم پخش میشدند. این فیلمها با یک حس نوستالژیک غریب بسیار مورد استقبال نظربرگشتهها بود!
هنوز کماً و کیفاً خبر چندانی از سوپرستارهای حال حاضر سینما نبود و اغلب این سوپرستارهای زمان شاه بودند که در دنیای ذهنی و زیرزمینی این نظربرگشتهها حیاتی دوباره یافته بودند! فقط این نبود، به این واسطه خوانندگان آن زمان هم که همه جبراً خارجنشین شده بودند حالا دیگر فرصت پیدا کرده بودند راحتتر از قبل، صوتی و تصویری به داخل کشور راه یابند و مدام عرضاندام کنند! به هر حال جامعه که بیهنر و بیهنرمند نمیماند- حالا از هر نوعش- اگر از داخل نجوشد از خارج میخروشد! ...
با اینحال صرفنظر از سختگیریها و بگیرببندهای حکومت، هنوز در خود خانوادهها هم کموبیش مقاومتی در برابر ویدئو وجود داشت؛ اینکه اکنون در فضای خانوادهها- خوب یا بد- همه باهم راحت هستند در آن زمان وجود نداشت؛ بقول قدیمیها هنوز پردهدریها میان اهالی خانواده و نسلهای مختلف موجود در آن و حتی در داخل خود نسلها رخ نداده بود. هنوز خیلیها به هر خانهای که ویدئو داشت به این دلیل که زمینه و امکان لازم برای دیدن فیلمهای غیراخلاقی در آن فراهم بود سوءظن داشتند! ...
این یعنی هنوز استفاده از ویدئو در جامعه با محدویتهایی روبرو بود؛ برای همین نمیشد براحتی با خانواده که اغلب از نوع گسترده بودند یکجا نشست و فیلمها و شوهایی که در آن برهه لسآنجلسی خوانده میشدند را دید. برای همین نسل ما بیچاره بدبختها مجبور بود برای تنوع هم که شده گاهگداری با دوستان و همسنوسالان گردهم آیند و در زمان محدود پشت سر هم چند فیلم را باهم تماشا کنند! بیچاره بدبخت از این جهت گفتم که این کیف و کوکها چیزی مثل سیگار دود کردن بود چرا که چند روز بعد هیچکس بخوبی نمیتوانست به یاد بیاورد کدام صحنه مربوط به کدام فیلم بود! ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات
[ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
🌓 تلگرام فیلتر میشود! 2
◀️ پرده دوم: تلویزیون
📝 حسین شیران
اوایل انقلاب و در بحبوحۀ جنگ که ما دوران تحصیلات ابتدایی خود را سپری میکردیم یکی از واژههای رایج در مملکت «سهمیه» بود. نه اینکه در آن روزها خیلی از چیزها را سهمیه میدادند- از لوازمالتحریری که در مدرسهها میدادند تا لوازم خورد و خوراک که حسب خانوار به خانوادهها تعلق میگرفت تا نفت و گازوئیل که از واژه رایج دیگر آن روزها یعنی شعبه(های نفت) تأمین میشد، این واژه (سهمیه) یکی از مفاهیم حیاتی زندگی اجتماعی و اقتصادی آن روزهای ما شده بود!
از رسم و رسومات رایج دیگر آن روزها یکی هم این بود که برای تازهعروسها و تازهدامادها دو سه مورد از مایحتاج ضروری زندگیشان را به بهای کم دولت تأمین میکرد، این مهم به انتخاب خود آنها توسط دفاتر تعاون (واژه مصطلح دیگر آن روزها) صورت میگرفت. برادر بزرگم که ازدواج کرد این فرصت برای خانوادۀ ما هم فراهم شد تا ما هم به تعاون سر بزنیم. در آن زمان از گزینههایی که میشد انتخاب کرد یکی هم تلویزیون بود!
ما بچههای خانه تا شنیدیم یکی از گزینهها تلویزیون است سفت و سخت چسبیدیم که الّابالله باید تلویزیون را هم بگیرند اما نظر بزرگترها یک چیز دیگر بود؛ "تلویزیون؟! تلویزیون را میخواهیم چه کار؟! ... ما الان چه احتیاجی به تلویزیون داریم؟ ... تلویزیون مگه چیه؟ چی داره؟ چی نشون میده؟ فقط بیخود و بیجهت برق مصرف میکنه! ... حالا هرچی هم باشه انشالله هر وقت خودتون ازدواج کردین برین برا خودتون بگیرین بیارین نگاه کنین! ..." اینها و بسی بیش از اینها حرفهای بزرگترهامون بود که در برابر اصرار و گریه و زاری ما بچهها برای گرفتن تلویزیون هی تکرار میشد.
پدر میگفت: هنوز صدای اون رادیو که از ترس شیخ ابوالفضل و حرف و حدیثهای مردم انداختماش ته چاه مستراح تو گوشم هست! احساس میکنم قیامت اولین چیزی که یقهام را میگیره همین رادیو باشه که با کلی کثافات خفهاش کردم! تازه اون فقط صدای اغیار بود آنهمه هایوهوی کرد، حالا شما فکر کن تصویرشون هم در کار باشه و بدتر از همه اینکه بیاریش بذاریش خونه پیش اهل و عیال! حالا مغازه بود یک چیزی! ...
خود برادر بزرگم هم شوخی یا جدی میگفت: تلویزیون داشتن آدم را مضحکه عام و خاص میکنه! پشت سر آدم صفحه میذارن! میگن فلانی زنش رویش نمیشد وقتی تلویزیون روشن است وارد اتاق بشه چون میگفت غریبه (مجری) توی خونه است! یا مادر فلانی که برده بود چایی گذاشته بود جلوی مجری! یا فلانی که موقع خواب پتو میندازه رو تلویزیون! ... و از اینجور حرفها که ما ربطش را به خود تلویزیون نمیفهمیدیم! میگفتیم سادهلوحی بعضیها چه ربطی به ما داره؟! ...
خلاصه که اصرارها و گریه و زاریها در آن زمان جواب نداد و برای ما تلویزیون نگرفتند که نگرفتند! راستش این بار دیگر نه شیخ ابوالفضل بلکه تصورات ذهنی بسته و تعلقات فکری کهنۀ خود ما مانع گرفتن تلویزیون شد. البته برادر بعدی که ازدواج کرد و قدری از شدت و حدت این تصورات کاسته شد این مهم محقق شد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات
[ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
تلگرام فیلتر میشود! 1
◀️ پرده اول: رادیو
📝 حسین شیران
یادم هست مرحوم پدرم میگفت: چند روزی بود که برا مغازهام یه رادیو خریده بودم- ازون بزرگتراش که شش باتری بزرگ هم در دو ردیف، پشتش جا میخورد؛ گذاشته بودمش برِ دستم رو یکی از قفسهها، جلوی چشم خودم و البته همه! اونروزها کمتر کسی از این جور چیزها داشت؛ منم یه جا دیده بودم و بعد مدتی دل به دریا زده و یکی گرفته بودم! حالا دیگه بخوای نخوای با رادیو هم خودم هم مغازهام یه جورایی خاص شده بودیم، یا حداقل من اینطور فکر میکردم!
خیلی زود بهش عادت کرده بودم! شبها هم که خونه میرفتم دلتنگش میشدم، دلتنگ صداش، سخنرانیهاش، اخبارهاش، آوازهاش، آهنگهاش! برا همین صبحها تا میرسیدم مغازه اول رادیو را روشن میکردم بعد با صداش کارامو راست و ریستش میکردم. حالا خودم هیچی، همسایههام هم بهش عادت کرده بودند، تا صدای رادیو بلند میشد زود سروکلشون پیدا میشد، بخصوص اون وقتهایی که آهنگ یا آواز پخش میشد! خلاصه که همه باهم داشتیم با رادیو حس و حال و هوای جدید و جالبی را تجربه میکردیم؛ تا اینکه ...
یک روز دمدمای ظهر بود که روحانی محل، خدا بیامرز «شیخ ابوالفضل»، یاللهگویان وارد مغازه شد؛ من اون لحظه مشتری داشتم، چند تا از دوستان هم بودند و رادیو هم طبق معمول روشن بود و داشت سخنرانی پخش میکرد خوشبختانه، تا شیخ وارد شد و رادیو را روشن و دوستان را هم دورهم دید اولش چند تا «استغفرالله» فرستاد و چندباری هم سرش را چپ و راست تکون داد و بعد تسبیح بدست همون وسط مغازه ایستاد و منتظر شد تا مشتری بره و بعد با اشاره به رادیو و دوستان حاضر گفت: خوب، مشهدی! میبینم که ماشاءالله کاروبارت این روزها جون گرفته و سرتون هم حسابی گرم شده! ...
بناچار لبخندی زدم و گفتم: "شیخ دارند طعنه میزنند!" شیخ قدری حالت صورتش را عوض کرد و گفت: "پدربیامرز، این چه بساطیست شما چند روزه تو این محل راه انداختی؟! این آلت_معصیت چیه گذاشتی اینجا؟ خودت کم نیستی اینها را هم جمع میکنی اینجا، از کسب و کار میافتید هیچ، با گوش کردن به این خزعبلات جماعتاً هم مرتکب معصیت میشوید!..."
گفتم: "چه معصیتی شیخ؟! این فقط یک رادیوست! میبینی که کارش اینه ... " حرفم را برید و گفت: "من میدانم این چیست و کارش چیست! این شما هستید که نمیدانید چیست! یعنی متوجه نیستید! برای همین من آمدهام به شما تذکر میدهم که این کاری که شما غفلتاً انجام میدهید، به این جور آلات_حرام گوش میدهید یک معصیت جمعی است! معصیت است که میگویم و گرنه من چه پدرکشتگی با این یا با شما دارم! ..."
گفتم: "والله چه عرض کنم!" شیخ ادامه داد: "بگو ببینم الان شما هیچکدام میدانید اینکه صحبت میکند چه کسیست؟ ناماش چیست نیتاش چیست؟! چه میگوید از کجا میگوید؟" گفتم: "خب نه، ما از کجا بدانیم؟!" گفت: "همین دیگر! شما نه خودش نه پدرش نه جد و آبائش هیچکدام را نمیشناسید اما دارید از آن حرف میشنوید! حالا این بماند، بگویید ببینم خود شما به چه قصد و نیتی به سخنان این غریبهها گوش میسپارید؟ مسألهای دارید که نمیدانید حکماش چیست؟ ..."
گفتم: "مسألۀ خاصی که نه! خوب! حالا میفرمایید چه کنیم؟" قاطعانه گفت: "هیچچی، هر چه سریعتر خودتان و دیگران را از شرّ این آلت فسق و فجور راحت کنید! انشالله که خدا میبخشدتان!" ... شیخ این را گفت و رفت، همسایهها هم یک به یک پشت سرش، من ماندم و مغازۀ خالی و رادیوی بخت برگشتهام روی قفسه که همچنان داشت سخنرانی پخش میکرد!
راستش حرفهای شیخ قانعم نکرده بود اما از ترس آبرویم ناچار بودم هرچه سریعتر نابودش کنم. رادیو را برداشتم و مستقیم به خانه سر چاه مستراح رفتم؛ آخرین بار نگاهش کردم هنوز نوینو بود. وسوسه شدم یکبار دیگر روشنش کنم، کردم داشت آهنگ پخش میکرد، صدای رادیو با صدای شیخ در ذهنم به سختی درهم میلولیدند ...
لحظاتی غرق تردید بودم اما عاقبت جانب حرفهای شیخ را گرفتم و در یک آن تصمیمام را گرفتم و رادیو را همونطور روشنروشن انداختماش ته چاه مستراح و زود برگشتم مغازه و ساکت یه گوشه نشستم! جرأت نداشتم به جای خالی رادیو نگاه کنم! همچنان در ذهنم آشوب بود؛ شیخ جلوی چشم ایستاده بود و باز عتاب و خطابم میکرد صدای رادیو هم از ته چاه مستراح همچنان در ذهنم میپیچید!
یهو پسرم جلوی چشمم ظاهر شد و جای شیخ ایستاد و گفت: "پدر! پدر! میشه بیایین خونه؟" گفتم: "چی شده مگه؟" گفت: "از ته چاه مستراح یه صداهایی میآد! مادر گفت ..." حرفش را بریدم و گفتم: "نگران نباش پسرم! اون صدا صدای دیگران است! جای نگرانی نیست خاموش میشود! اگر میخواهید زودتر خاموش شود بروید تا میتوانید همه تندتند بروید دستشویی! ...
شب که به خانه رفتم صدای رادیو ضعیف شده بود اما هنوز کشیدهکشیده از ته چاه میآمد، به گمانم داشت اخبار میگفت! با هزار فکر و خیال رفتم رختخواب و به سختی خوابم برد. صبح که بیدار شدم آرام از کنار چاه مستراح گذشتم دیگر هیچ صدایی از ته آن به گوش نمیرسید! راهم را گرفتم و به مغازه رفتم! قاعدتا دیگر از رادیو و حس و حال و هوای جدید خبری نبود اما عوضاش خیالم راحت بود که دیگر هیچ حرفی از #اغیار به گوشم نمیخورد، هیچ معصیتی ایمان و هیچ خطری هم آبرویم را تهدید نمیکند!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات
[ شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 3
⏺ 1801 م
نخستین سرشماری در بریتانیا انجام میشود.
⏺ 1802-76 م
مارتینو هریت
⏺ 1804-72 م
لودویک فوئرباخ
⏺ 1805-59 م
آلکسی دوتوکویل
⏺ 1805 م
روش کمترین مربعات توسط ادرین ماری لژندره در نشریۀ «روشهای نوین برای تعیین مدار سیارات» ارائه میشود.
⏺ 1806-73 م
جان استوارت میل
⏺ 1807 م
پدیدارشناسی روح هگل، یک منبع کلیدی برای ایدئالیسم هگل منتشر میشود.
⏺ 1809-82 م
چارلز داروین
⏺ 1817 م
«اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» ریکاردو، بعنوان یک اثر کلاسیک در اقتصاد سیاسی، مزایای بازار آزاد را برمیشمارد.
⏺ 1818-83 م
کارل مارکس
⏺ 1820-95 م
فریدریک انگلس
⏺ 1820-1903 م
هربرت اسپنسر
⏺ 1831-1933 م
ویلیام دیلتای
⏺ 1834 م
جامعه آماری لندن (بعدها جامعه آماری سلطنتی) تأسیس میگردد.
⏺ 1835-82 م
ویلیام جونس
⏺ 1835-1909 م
سزار لمبروزو
⏺ 1837 م
فلسفه تاریخ هگل، یک تحلیل دیالکتیکی از هدف تاریخ بشریت منتشر میگردد.
⏺ 1837 م
«جامعه در امریکا»ی مارتینو بعنوان یکی از نخستین آثار کلاسیک جامعه شناسی بر اساس سیاحت نویسنده در آمریکا منتشر میگردد.
⏺ 1839 م
کنت واژۀ سوشیولوژی (جامعه شناسی) را ابداع میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
بهمیانآوری و ازمیانبرداری - بخش دوم
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران
گرفتاران و در راهماندگان توسعه را شایسته نیست مجرم یا مقصر و یا به قراری که بعضاً در کشور ما حاکم است «خائن» خواندن و «خائن» تبلیغ کردن، چه به هر شکل آنها هم به تأثر و تأسی از بلاد مترقیه، توسعه را بعنوان یک خواسته حق خود و جامعۀ خود دانسته و حال اقداماتی هرچند ناجور و نارسا در طلبش انجام دادهاند. ضمن اینکه در هر داوریای باید شرایط زمان و مکان و جهان را هم در نظر داشت.
با این حال یک ایراد کلی میتوان به همۀ آنها روا داشت و آن اینکه هیچیک بدرستی درنیافتند و یا نخواستند که دریابند توسعه در اصل امری درونزاست و بعنوان یک ضرورت باید از ذات نشأت بگیرد تا که تواند به سرانجام برسد! البته این بههیچوجه به معنای نفی ارزش و اهمیت الگوها و امدادهای بیرونی نیست، مسأله اینست که درونی بودن فرایند رشد و توسعه و تکامل در هر موجود زندهای خود حکم میکند که هر آنچه از بیرون برای او تجویز میگردد الزاماً باید با ذات و سازمان درونی آن موجود سازگار افتد تا که امکان پیوند و پیوستگی درون و برون در راستای توسعه در او فراهم گردد.
این ایراد کلی نه فقط از عدم شناخت صحیح فرایند توسعه بلکه توأمان از عدم شناخت صحیح جامعه سرچشمه میگیرد، چه محال است کسی جامعه را هم همچون یک درخت یا یک حیوان یا یک انسان، موجود زندهای واجد جسم و جان و روح در نظر بگیرد و بعد برای آن، مسیر رشد و توسعه و تکاملی غیر از آنچه که برای آنهاست متصور گردد! مگر نه اینکه هر چیزی باید بر روی اصل و ریشۀ خود بروید و رشد و توسعه یابد پس چرا و چطور میشود جامعه از این امر مستثنی میگردد؟! به باور من تنها کسانی در حق جامعه اینگونه فکر میکنند که کلیت آن را یک بمثابۀ یک موجود زندۀ یکپارچه در نظر نمیگیرند بلکه تا بوده و هست پارهپاره و بیپایه و بیپیکرش میبینند و درست به همین منوال برایش برنامه میچینند و خوب، بدیهی است در فقدان هرگونه جامعبینی و جامعاندیشی، هر حرکتی که در ارتباط با جامعه جاری گردد جاماندنهای متعدد اجزاء متنوع آن را درپیخواهد داشت و به کرات منجر به حالات مختلف گرفتاریهایی خواهد شد که تمثیلاً در بخش پیش به آنها اشاره داشتیم.
در هر صورت فرق است میان آنکه با زور و زرنگی و بر پایۀ داشتههای خود با حساب و کتاب به سوی بام (توسعه) خیز برمیدارد با آنکه بیحساب و کتاب با اتکاء به زور و زرنگی دیگری و داشتههای دیگری! اولی شاید که دیرتر و سختتر از دومی به مقصد برسد اما تا رسد دیگر رسیده است اما دومی هرگز به توسعه نائل نخواهد گشت چرا که در هر حال وابسته است و این چیزی نیست که با توسعه قابل جمع باشد! ما اغلب عادت داریم در گفتارها و نوشتارهایمان هر جا که حاجت به حجت است با افتخار از غرباش بیاوریم و با ذکر دستکم یک یا دو نام غربی - حتی اگر مخاطب بخوبی نشناسد هم - به هر شکل او را متقاعد سازیم که حق با ما و در واقع با غربیهاست اما من اینجا در ارتباط با بحث حاضر به گفتۀ زیبا و پرمغزی از حکیم نظامی خودمان استناد میکنم آنجا که در شرفنامه میگویند:
"چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود برتراش".
(بخش سوم بزودی)
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران
[ پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 2
⏺ 1759-97 م
ماری ولستونکرافت
⏺ 1760-1825 م
کلود هنری سنت سیمون
⏺ 1762 م
ژان ژاک روسو کتاب قرارداد اجتماعی را منتشر میسازد و در آن قراردادهای میان مردم و اراده اجتماعی را بر کنترل دولت مقدم میشمارد.
⏺ 1764 م
از کشیش توماس بیز «مقاله در راستای حل یک مسألۀ در نظریه احتمالات» پس از مرگاش منتشر میشود که دربردارندۀ قضیه بیز او بعنوان پایه و اساس «آمار بیزی» است.
⏺ 1766-1834 م
توماس رابرت مالتوس
⏺ 1770-1870 م
جی. و. ف. هگل
⏺ 1772-1823 م
دیوید ریکاردو
⏺ 1776 م
حکومت سلطنتی در آمریکا پایان میپذیرد.
⏺ 1776 م
آدام اسمیت در «جستاری در ماهیت و علل ثروت ملل» در خصوص دستان نامرئی سرمایهداری سخن میگوید.
⏺ 1781 م
کانت در برابر تجربهگرایی رادیکال هیوم به «نقد عقل محض» میپردازد.
⏺ 1733-1830 م
سایمون بولیوار
⏺ 1788 م
کانت برای جوهر ارادۀ آزاد به «نقد عقل عملی» میپردازد.
⏺ 1789 م
جرمی بنتام بزرگترین اصل خوشبختی را در «مقدمهای به اصول اخلاق و قانون» ترویج میدهد و یک نظریۀ اخلاق اجتماعی ارائه میدهد.
⏺ 1789 م
کندرسه واژۀ علوم اجتماعی را ابداع میکند.
⏺ 1789 م
انقلاب فرانسه آغاز میشود.
⏺ 1790 م
اولین سرشماری ایالات متحده آمریکا انجام میشود.
⏺ 1792 م
کتاب «حمایت از حقوق زن» ولستونکرافت از نخستین فمینیستهای کلاسیک منتشر میشود.
⏺ 1798 م
مالتوس با «مقاله دربارۀ اصول جمعیت» خود، دربارۀ جمعیت شناسی نظریهپردازی میکند.
⏺ 1798-1857 م
آگوست کنت
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
بهمیانآوری و ازمیانبرداری - بخش اول
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران
چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود بر تراش
(نظامی/ شرفنامه)
شکی نیست که «توسعه» و «تکامل» یک جامعه در ابعاد مختلفاش مستلزم «انباشت سرمایه» در تمامی ابعاد آنست - و نه صرفا بعد «اقتصادی» که هرگاه سخن از «سرمایه» میرود پیش و بیش از هر چیز به ذهن هر کس متبادر میشود، چه حالا دیگر مدتهاست که همه حتی دیرباورترینها هم متقاعد شدهاند که اولا اگر قرار است توسعهای رخ دهد باید همپای هم در تمام ابعاد حادث شود و نه یک یا چند بعد بخصوص، و بعد پیشتر سرمایۀ لازم برای توسعه در هر بعد هم فراهم باشد.
حق هم همین است چه «جامعه» هم کلی است واجد ابعاد و اجزاء مختلف، همچون من و شما یا هر کل دیگری، که اگر قرار بر «بام» رفتناش باشد این کار باید همهجانبه و با تمام ابعاد و اجزاء صورت پذیرد نه اینکه یک یا چند جزء به بام منتقل شوند بقیه همچنان در روی زمین یا در هوا معلق باشند. همیشه با تمام وجود در زمین، ثابت و برقرار ماندن - شده حتی غرق در «بربریت» یا «محرومیت» - هزار مرتبه بهتر از یک پای در زمین و پای دگر در آسمان یا میان ایندو معلق ماندن است!
این بدترین وضعیت ممکن است برای هر موجود مرکبی، برای جامعه هم همینطور و حتی بمراتب بیشتر! چه در این وضع هر چه موجود واجد اجزاء و ابعاد و وزن بیشتری باشد به همان اندازه فشار ساختارشکن و سازمانبهمزنی که بر او وارد میشود هم بیشتر و بیشتر خواهد بود و از این سبب ضعف و زجر و ضجهای هم که از آن برمیخیزد مدام بیشتر و بیشتر خواهد شد تا آنجا که به دلخراشترین صحنهها و گوشخراشترین فریادها منجر گردد! خواه چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدناش باشد یا نباشد!
جالب اینجاست که حتی مردن هم تغییری در این وضعیت ایجاد نمیکند مگر آنکه کار تا به مرز پوسیدن و ازهمپاشیدن برسد که این دیگر داستانش فرق میکند، اما خوشبختانه یا بدبختانه نظر به اینکه کار یک جامعه کمتر به اینجا میرسد تا هست آن وضعیت ناجور با زجرها و ضجههایش پایدار و برقرار میماند مگر اینکه به هر شکل تغییری در اوضاع محقق گردد.
اگر چه در کل گرفتار ماندن در چنین وضعیتی در هر حال خود یک مسأله است اما حسب اینکه گرفتار در چه حالی گیر افتاده و به بیان روشنتر حسب اینکه کدام عضوش زودتر به بام (توسعه، تمدن، مدرنیته) رسیده و کدامها در زمین یا در هوا معلق مانده طبعاً شدت و حدت مسأله بسیار فرق میکند. بدیهی است که تجربۀ اینها از بام (توسعه و مدرنیته) هم یکی نخواهد بود چه به هر حال فرق است میان اینکه نخست با دست یا پا (یکی یا هر دو بودنشان هم شرط است) به سوی بام بگرایی یا با سر یا سینه یا شکم یا زیرشکم (سمت و سوی هر کدام از اینها هم شرط است)!
در این میان شاید در اینکه بدترین و سختترین وضع ممکن کدام است باهم همنظر باشیم و آن به نظرم وضعی است که نخست پاها به بام نائل آمده، دستها همچنان خالیخالی یا نیمپر و نیمخالی در هوا معلق مانده و سر مبارک هم مماس بر سطح خاک و گاه حتی زیر سطح خاک با کمترین علائم حیاتی سکون یافته است! حق است که بر این وضع، مضاف بر صفت «بدترین» و «سختترین» که گفتیم، بیهیچ قضاوت ارزشی، تنها حسب وضع موجود، «وارونهترین» را هم بیفزاییم!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران
[ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (4)
حسین شیران
شیخ خبر بلای مقدر را که داد آرام آرام از منبر پایین آمد تا برود اما مردم دور و برش را گرفتند و هر کس از هر طرف چیزی گفتند: "کجا میروی شیخ! ... بگو ما چه کنیم؟ ... کجا برویم؟ ... چه کسی خطا کرده؟ ... تقصیر ما چیست؟ ... پس رحم خدا کجا رفته؟ ... مردان و زنان و کودکان بیگناه چه میشوند؟ ..." شیخ لحظاتی ساکت ایستاد و به حرفهای مردم گوش کرد و بعد دوباره بر سر منبر بازگشت و با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد مجلس را آرام کرد و گفت: "ای مردم! شک نکنید رحم خداوند همیشه بوده و هست و باز هم به قرار خود خواهد بود قهرش هم همینطور، فراموش نکنید که این خود خلق خداست که انتخاب میکند مشمول کدامیک از این دو باشد رحم خدا یا قهر خدا! ...
حال دیگر کار شما از این حرفها گذشته و در هر صورت قهر خداوند بر شما مقدر گشته است. اما نظر به اینکه همیشه رحم خدا بر قهرش غالب است از این جهت همیشه راه توبه را باز گذاشته است تا بعد از خطا هم بندگانش بتوانند طلب استغفار کنند و از این طریق تغییری در مقدرات خود ایجاد کنند!" مردم که با شنیدن این حرفها سر ذوق آمده بودند امیدوارانه گفتند: "البته که هرچه خدا و شیخ خدا بگویند بر ما حجت است و ما همان میکنیم تا این بلا از سرمان رفع شود!" شیخ گفت: "پس خوب گوش کنید ببینید چه میگویم! طلب استغفار شما به درگاه حق تعالی چنین خواهد بود که من هرگاه این دستم را بالا بردم این سمت مسجد صدای سگ درخواهند آورد و هرگاه این یکی دستم را بالا بردم این یکی سمت صدای خر، تا انشاءالله خداوند به این استغاثه از گناهانتان درگذرد!"
و بعد شیخ چند مرتبه آنگونه که گفته بود دست راست و چپش را بالا برد و مردمان نشسته در هر سو به تناوب صدای سگ و خر از خود درآوردند و سرانجام شیخ دو دستش را بالا گرفت و دعایی طویل خواند و بعد با صدای بلند گفت: "مژده ای مردم که خداوند سبحان از گناهان شما درگذشت و بلایی که بر شما مقدر فرموده بود را از سرتان برداشت! حال بروید زندگیتان را بکنید، به اهل شهر هم این خبر خوش را بشارت دهید!" مردم که روحیۀ از دست رفتۀ خود را بازیافته بودند با شادی و شتاب از مسجد خارج شدند، شیخ هم آرام آرام از منبر فرود آمد و به سوی شاه و وزیر رفت که غرق حیرت از آنچه که دیده و شنیده بودند درست در میانۀ مسجد نشسته بودند.
شیخ که رسید سلام داد و شاه و وزیر هم از جا بلند شدند و علیک گفتند. وزیر گفت: "الوعده وفا شیخ! من و شاه اکنون اینجا هستیم تا ببینیم مقصود شما از کشاندن ما به اینجا چه بوده است!" شیخ لبخندی زد و گفت: "شما هر آنچه باید میدیدید و میشنیدید را دیدید و شنیدید، بیش از این من فکر نمیکنم نیازی به هیچ صحبت دیگری باشد!" وزیر با تعجب گفت: "یعنی چه شیخ، ما باید صدای سگ و خر میشنیدیم که شنیدیم؟!" شیخ گفت: "آنچه دیدید مهمتر از آنست که شنیدید!" تا وزیر خواست چیزی بگوید شیخ رو به شاه کرد و گفت: "من از شما خواستم که قدم رنجه فرمایید و پای مبارک از قصر بیرون بگذارید و بیواسطه از نزدیک حال و روز واقعی مردمان خود را ببینید که دیدید!"
و بعد در حالیکه با دست دو سوی خالی مسجد را نشان میداد ادامه داد: "من شیخ این مردمان با این سطح فکری که دیدید هستم و شما هم شاهشان! با این وضع آیا بهتر نیست شما بروید به شاهیتان برسید بگذارید من هم به شیخیام برسم؟!" شیخ این را گفت و راه افتاد برود که وزیر گفت: "آن غیبگوییها چطور؟ در مورد آنها چه میگویی؟" شیخ باز لبخندی زد و گفت: "کدام غیبگویی مرد! مگر تو نمیدانی که حتی پیغمبر خدا هم غیب نمیدانست چه برسد به این بندۀ سراپا تقصیرش؟!" وزیر گفت: "اما من به چشم خود دیدم و به گوش خود شنیدم که ...!" شیخ پیش آمد و دستی بر روی شانۀ وزیر گذاشت و گفت: "آنچه تو دیدی غیب نبود وزیر! تنها چیزی بود خارج از درک و فهم تو!"
وزیر یکهای خورد و گفت: "یعنی چه؟! منظورتان چیست؟!" شیخ گفت: "من تعداد زیادی خدمتکار دارم که تو هنگام ورود در حیات خانهام دیدیشان. آنها هر کدام برای من نماد یکی از آن چیزهایی که شماها برای من میآورید هستند، در حقیقت من از روی آنهاست که میگویم چه کسی چه چیزی برایم آورده است! به همین سادگی!" شیخ دستش را از روی شانۀ وزیر برداشت و بیهیچ حرف و حدیث دیگری راهش را گرفت و رفت، شاه و وزیر را هم مات و مبهوت چشم در چشم هم به حال خود واگذاشت. شاه که از آغاز تا انجام حتی یک حرف هم نزده بود سرش را به کمال تأثر تکان داد و گفت: من آنچه باید میفهمیدم فهمیدم وزیر! راست میگوید شیخ، با این وضع بهتر است هر کس پی کار خود رود! موسی به راه خود، عیسی به راه خود! ... ".
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
گاهشمار جامعه شناسی بخش اول
From: The Concise Encyclopedia of Sociology
by: George Ritzer & Michael Ryan
(به نقل از دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی)
(اثر: جورج ریتزر و مایکل رایان)
ترجمۀ: حسین شیران Hossein Shiran
ترجمه و ارائۀ این گاهشمار یا جدول زمانی را از این جهت واجد اهمیت دانستم که هم مروری گذراست بر سیر تاریخی و تکاملی دانش جامعه شناسی و واقعتر اگر بگویم جامعهاندیشی، و هم اینکه به هر حال خود تذکرهایست بر اینکه پیشرفت در هر حوزهای تنها در سایۀ تلاش و کوشش مستدام فکری و عملی ممکن بوده و است؛ هم از اینروست که به حق میگویند دنیا را تلاشگران میسازند و نه ادعاگران!
بخش 1
❇️ این گاهشمار شامل فهرستی بالغ بر 635 مورد از رویدادها، نقشها و نشرهای مهم و تأثیرگذار در حوزۀ جامعهشناسی است.
⏺ 551 الی 479 پ.م
کنفوسیوس «زندگی» و «جامعه» را نظریهپردازی میکند. آثار او که بدواً تحت عنوان منتخبات کنفسیوس شناخته شده است پس از مرگاش توسط شاگردانش گردآوری شده است.
⏺ 469 الی 399 پ.م
سقراط پایه و اساس فلسفه غرب را بنا مینهد.
⏺ 384 الی 322 پ.م
ارسطو سهم بیشتری در علم و فلسفۀ غرب ایفا میکند.
⏺ 360 پ.م
افلاطون ماهیت اخلاق و سیاست را در کتاب جمهوریت مورد بحث قرار میدهد.
⏺ 1377 م
ابن خلدون کتاب مقدمه اش را مینویسد که از برخی جهات یکی از نخستین آثار مهم در «جامعهشناسی» به شمار میرود.
⏺ 1516 م
توماس مور کتاب یوتوپیا (آرمانشهر) را مینویسد و اصطلاح "یوتوپیا" را ابداع میکند.
⏺ 1651 م
توماس هابز کتاب لویاتان را مینویسد و در آن در مورد ضرورت واگذاری حاکمیت به دولت در جهت جلوگیری از "جنگ همه علیه همه" بحث میکند.
⏺ 1692-3 م
ادموند هالی نخستین جدول عمر را منتشر میسازد.
⏺ 1712-78 م
ژان ژاک روسو
⏺ 1713 م
جیمز ولدگرایف یک شکل اولیه از نظریه بازی را معرفی میکند.
⏺ 1723-90 م
آدام اسمیت
⏺ 1724-1804 م
امانوئل کانت
⏺ 1739 م
دیوید هیوم رساله درباره طبیعت بشر را منتشر میسازد و در آن از مطالعۀ انسانیت از طریق «مشاهده مستقیم» به جای «فلسفه انتزاعی» دفاع میکند.
⏺ 1748 م
بارون دو مونتسکیو در کتاب روحالقوانین در خصوص منبع همه قوانین بودن جامعه استدلال میکند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: گاهشمار جامعه شناسی, دایرهالمعارف فشرده جامعه شناسی, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (3)
حسین شیران
وزیر به نزد شاه بازگشت و هر آنچه در خانۀ شیخ دیده و شنیده بود را بیکم و کاست با او در میان گذاشت، پیام شیخ را هم به او تسلیم داشت و در نهایت هر طور که بود رضایت شاه را مبنی بر حضورش در نماز ظهر فردا فراهم ساخت. فردا که شد نزدیک ظهر شاه و وزیر لباس مبدل پوشیدند و بصورت ناشناس به سمت مسجد جامع شهر راه افتادند و همانطور که شیخ سفارش کرده بود درست در میانۀ مجلس نشستند. بعد از اذان و نماز، شیخ به بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا با صدای بلند گفت: "ای مردم! آیا تا به حال دروغی از زبان این بندۀ خدا شنیدهاید؟" ... همهمهای مسجد را فراگرفت. شیخ بعد از کمی سکوت ادامه داد: "خلاف چطور؟ آیا تا به حال چیزی خلاف شرع و عرف از این بنده دیدهاید؟" ... شیخ این بار قدری بیشتر سکوت کرد و اجازه داد تا همهمهها سراسر مسجد را فراگیرد.
سرانجام مردی از بزرگان که در ردیفهای جلو نشسته بود صدایش را بلندتر کرد و گفت: "استغفرالله! شیخ! چه میگویید؟! ما از چشم خود بدی دیدهایم از شما نه! شما را چه شده است که امروز اینگونه سخن میگویید؟" ... شیخ باز با صدای بلند گفت: "پس ای مردم! گوش فرادهید تا خبری را به عرضتان برسانم! من از طرف خدا مأمورم تا شما را از بلای بزرگی که در راه است باخبر سازم!" ... شیخ این را که گفت دیگر صدایش در میان صدای مردم گم شد! مردم هراسان هر کدام از هر سو چیزی میگفتند و در این میان شاه و وزیر هم در وسط مسجد نشسته بودند و هاج و واج گاه شیخ و گاه مردم را مینگریستند! "چرا؟ ... چه شده است؟ ... به کدامین گناه؟ ... مگر چه کردهایم؟ ... چه بلایی؟ ... چه باید کرد شیخ؟ ..." اینها صداهایی بود که مدام از هر گوش و کنار مسجد به گوش شیخ میرسید.
سرانجام شیخ با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد دوباره کنترل مسجد را به دست گرفت و شمرده شمرده گفت: "خداوند قهار به سبب خطایا و گناهانی که دستکم برخی از شماها در این چند وقت مرتکب شدهاید بلایی بر این شهر مقدر فرموده است که عنقریب به سروقتتان خواهد رسید و تر و خشک دامان همۀتان را فراخواهد گرفت! این بود خبری که باید به شما میرساندم و رساندم. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. "
ادامه دارد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش هفتم
✅ بخش هفتم : راهبرد ششم: تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه
تمامی مثالهای قبلی چنین دلالت میکنند که محققان در اشکال مختلف بر طراحی، پردازش و شکلدهی و نحوۀ استخراج دادهها از یک تحقیق به روش تلفیقی کنترل دارند. البته این موردی نیست که همیشه باشد و گاهی اوقات تلفیق روشها و دادهها ممکن است بیشتر به صورت تصادفی باشند تا طراحی شده، بویژه آنجا که مجموعۀ دادههای موجود بطور غیرمنتظره یا از سر خوششانسی در دسترس قرار بگیرند و یا زمانی که دسترسی به یک منبع دادۀ بالقوه محقق شود.
⏺ منطق راهبرد
بدون منطق ذاتی
⏺ چالشها و فرصتها
تلفیق فرصتطلبانۀ روشها و رویکردها البته یک راهبرد نیست و از هیچ منطق ذاتی واحدی هم برخوردار نیست. در این رویکرد، چالش اصلی برای محققان پیدا کردن منطقی است که بتواند یک راه مؤثر برای اقدام فراهم سازد- تا حد ممکن سریع، تا بعد، آنها قادر باشند که آن را در شرایطی بکار ببندد که بتوانند به یک کنترل محدود دست یابند.
اما فرصتهای قابل توجهی میتوانند در این نوع از رویکرد موهبتآمیز بوجود آیند و محققان باید دو بار اندیشه و درنگ کنند یکی قبل از جلب توجهات به منابع بالقوۀ فوقالذکر یا اطلاعات مهم، و دیگری قبل از ربودن فرصت و استفاده از آن چرا که ممکن است در نهایت آنچه بدست میآید چندان مفید و مثمرثمر نباشد.
⏺ حکم نهایی
تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه بدون هیچ منطق درونی صورت میپذیرد؛ ممکنست یافتن یک منطق و بکار بستن آن دشوار باشد با این حال میتواند فرصتهای خوبی ارائه دهد.

توضیح نمادین راهبرد ششم تلفیق روشها در علوم اجتماعی
✅ نتیجهگیری از کل بحث
وظایف فکری و عملی تجزیه و تحلیل و ترکیب دادههای بدست آمده از روش تحقیق تلفیقی نوعاً متنوع هستند و این بطور قطع بستگی دارد به اینکه چه راهبردی از سوی محقق و یا تیم تحقیق اتخاذ گردد. من هر آنچه در رابطه با چالشها و فرصتهای اساسی مربوط به راهبردهای مختلف میدیدم و میدانستم را اینجا بحث کردم و نشان دادم.
با این حال، این به نوبۀ خود تحت تأثیر مسائل عملی، سیاسی و منابع مربوطه است که من در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم. اینها مسبب زمینهها و محدودیتهای خاص و همچنین موجب نابرابریها و تفاوتهایی چند میان محققان و رویکردهای مختلف خواهند بود.
بعنوان نمونه برخی از اینها عبارتند از:
1 قدرت، موقعیت و نابرابریهای موجود در درون تیمها و میان تیمها و میان محققان منفرد و میان رشتهها و زمینههای مورد علاقه؛ ما این را میدانیم که در سطح جهانی، تلقی یکسانی از همۀ روشها و رویکردها به لحاظ اعتبار، دقت یا معنی و مفهومداری نمیرود و پژوهشها دربردارندۀ روابط پیچیدهای از قدرت و منازعات (اغلب میان افراد با انواع بسیار متفاوتی از قراردادهای کاری) هستند و پژوهشها عملاً در زمینههای سیاسی و اقتصادی مختلفی انجام میپذیرند.
2 محدودیتها و فرصتهای مربوط به بودجۀ تحقیقاتی؛ مسئولیتپذیر بودن و برآوردن توقعات سرمایهگذاران و سایر ذینفعان.
3 دسترسی و مالکیت دادهها؛ فرصتهای همکاری، تنها برای کار یا برای تالیف.
4 گسترش مهارتها و شایستگیها؛ زمان، منابع و ظرفیت یادگیری مهارتهای جدید.
5 امکانات لازم برای برنامهریزی راهبردی در خصوص نتایج و خروجیها، بعنوان مثال برای مقاصد و مخاطبان مختلف.
در مجموع، این نشاندهندۀ یک نوع روابط اقتصادی- اجتماعی- سیاسی پیچیده در تحقیقات اجتماعی است و محققان روشهای تلفیقی میباید باهم مذاکره کنند و بعد، هر محقق در راستای رویکرد منتخب، دقیقاً مطابق برنامه حرکت کند. با این حال، برای کسانی که در جهت تلفیق روشها میکوشند در هر حال برخی از این دغدغهها بطور خاص به شکل واضحی مطرح خواهند بود و رویکردهای مختلفی که برای تلفیق روشها اتخاذ میشوند تا حد امکان باید با چگونگی تعامل این مذاکرات و منازعات و همینطور با مأموریت فکریای که هر محقق از آغاز در ذهن خود دارد سازگار و قابل اجرا باشد.
این بمعنای این نیست که تلفیق روشها در نهایت، نمیتواند امری راهبردی (به معنای فکریاش) باشد بلکه به این معناست که اینها به هر حال شرایط زندگی واقعی هستند که تحت آن، افراد عملاً باید کار کردن بر روی راهبردهایشان را دنبال کنند. در واقع، به همان اندازه که به رسمیت شناختن چگونگی بازی با این عوامل در زندگی واقعیِ خود محقق مهم است تعیین و تشخیص یک استراتژی راهبرد مطلوب برای تلفیق روشها هم مهم است - از این جهت که اینها بطور جداییناپذیری بهم مرتبط هستند و انجام روش تحقیق تلفیقی به تناوب با هر دو درگیری خواهد داشت.
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (2)
حسین شیران
به خانۀ شیخ که رسیدند در را تمام گشاده یافتند. وزیر یااللهگویان از در وارد شد بقیه هم یک به یک پشت سر او. حیات خانۀ شیخ بسیار بزرگ و با صفا بود و جمع زیادی هم در آن لابلای درختها پراکنده بودند. با ورود آنها به حیات برخی از آن جمع به پیشواز آمدند و بعد از سلام و خوشامدگویی با احترام جویای کارشان شدند. وزیر گفت که از راه دور آمدهاند و قصدشان دیدن شیخ است؛ قدری هم هدایا برای ایشان آوردهاند. ...
یاران شیخ ضمن سپاسگزاری از حضور و هدایاشان، هرچه آورده بودند را تحویل گرفتند و بعد آنها را تو به تو تا به حضور شیخ هدایت کردند. شیخ هم به گرمی از آنها استقبال کرد و بعد جایی برای نشستنشان نشان داد و خود هم مقابلشان نشست و با لبخند گفت: "در خدمتم برادران!" وزیر بدوا از مرحمت و میزبانی شیخ و یارانش تشکر کرد و بعد گفت: "همین اوصاف و کرامات شماست که ما را از راه دور برای زیارتتان تا به اینجا کشانده است! ناقابل قدری هم هدایا ..." . شیخ با شمردن یک به یک هر آنچه که آنها آورده بودند حرف وزیر را قطع کرد و در نهایت گفت: "البته زحمت زیادی کشیدهاید نیازی به این همه مرحمت نبود!"
وزیر که از شنیدن شرح دقیق هدایا از زبان شیخ بسیار شوکه شده بود قدری دیگر سکوت کرد و بعد در حالیکه رو به یارانش کرده بود گفت: "سبحانالله! جناب شیخ ما را در بهت و حیرت فرو بردند! چگونه چنین چیزی ممکن است، ما هر آنچه آورده بودیم را دم در به یاران شما تحویل دادیم و هیچیک از آن یاران اکنون اینجا نیستند! اینها هم که ما را بحضور شما آوردهاند حتی یک کلمه هم سخن نگفتهاند! پس جناب شیخ چگونه و از کجا فهمیدند که ما دقیقا چه چیزها برایشان آوردهایم؟!" شیخ لبخندی زد و جز ذکر "الله اکبر" چیز دیگری نگفت. وزیر ادامه داد: "نه، واقعا اگر چنین باشد که گفتم آیا جز اینست که جناب شیخ آنگونه که مردم میگویند غیبدانی و غیبگویی میفرمایند؟!" و باز دوباره قدری در چشمان بهتزدۀ یارانش دقیق شد و گفت: "الحق که تا آدم خود از نزدیک نبیند و نشنود دیر باور میکند!"
شیخ با طمأنینه پرسید: "مگر مردم در مورد من چه میگویند؟" وزیر که میخواست بیشتر در این خصوص بگوید و بشنود بدواً از شیخ خواست که در صورت امکان اجازه دهد یارانش مرخص شوند و بعد خود هم به یارانش اشاره کرد که بیرون بروند و بعد شروع کرد از هر سو با شیخ سخن گفتن و سرانجام اصل ماجرا و علت حضورش را برای او بازگو کرد! شیخ که بتدریج از شنیدن حرفهای وزیر حالش دگرگون شده بود در حالیکه سرش را مرتب تکان میداد آرام گفت: "پس آمدید که سر از کار من دربیاورید؟!" وزیر هم سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: "آری، اکنون چاره چیست؟ چه باید کرد شیخ؟" شیخ قدری در خود فرو رفت و بعد با آرامش گفت: "وزیر! اگر میخواهید سر از کار من دربیاورید بروید شاهتان را راضی کنید فردا وقت نماز ظهر باهم به مسجد بیایید و درست در میانۀ مجلس بنشینید، آنوقت من همه چیز را برایتان روشن خواهم ساخت! بروید!" ...
وزیر با ادای احترام از محضر شیخ مرخص شد و به سمت دارالحکومه به راه افتاد در حالیکه در تمام طول مسیر فکرش درگیر این بود که چگونه باید شاه را فردا برای رفتن به مسجد راضی کند! ...
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایت آن شاه و شیخ افغانی (1)
حسین شیران
گویند که در دیار افغان شیخی بود که در غیبدانی و غیبگویی شهرۀ شهرگشته بود، آنسان که مردم آن شهر و بسی بیش از آن در آن روزها هر کجا که به هم میرسیدند نخست از شیخ میگفتند و از آخرین غیبگوییهایش میپرسیدند! و اینگونه شرح اوصاف شیخ دهان به دهان میگشت و از این طریق روز به روز بر خیل مریدان و معتقدانش میافزود. در این میان اگر کسی هم از سر ناباوری چیزی میگفت توصیه میشنید که خود به نزد شیخ برود و هر آنچه دیگران دربارۀ شیخ میگویند را خود به چشم خویش ببیند! ...
وصف شیخ اما تنها محدود به این عوامالناس نبود. سیل شهرت او دیگر آنقدر بالا گرفته بود که حتی از بلندای در و دیوار دارالحکومه هم سرریز گشته و در بستر همهمهها تا به اندرونی شاه هم رسیده بود. به این قرار حالا دیگر همه حتی نزدیکان شاه هم از کرامات شیخ سخن میگفتند و این البته که هیچ خوشایند شاه نبود! تقصیری هم نداشت البته، چه او هم مثال تمام شاهان عالم آنگونه بار نیامده بود که به استماع اوصاف کسی غیر از خود عادت داشته باشد! روزی از روزها که همهمهها در ذکر احوال شیخ در اندرونی از حد تحمل شاه گذشت خشمی مهارناشدنی بر وجود همایونیاش چیره گشت و به یکباره همه چیز و همه کس را به باد توبیخ و توهین گرفت و بعد با بسی داد و بیداد وزیرش را فراخواند و با هزار بد و بیراهگویی به شیخ با قاطعیت هرچه تمام دستور سر به نیست کردن او را صادر نمود!
وزیر که حال و روز شاه را بسیار نابسامان میدید بدواً از بهر آرام کردن او بسی داغتر از خود شاه به لعن و نفرین شیخ پرداخت و او را از این جهت که با به راه انداختن بساط نیرنگ و فریب مایۀ ناراحتی شاه گشته بطور قطع مستوجب مرگ دانست و خیال شاه را نه فقط از نابودی شیخ بلکه هر سایۀ منحوسی که در ممالک محروسه بخواهد فراتر از سایه شاه ایستد راحت ساخت! ... چندی بعد که حال شاه بجا آمد وزیر همچون همیشه از سر تدبیر برآمد و با احتیاط به شاه متذکر شد که در از میان برداشتن شیخ شکی ندارد منتهی لازم است کارها طوری پیش رود که نابودی او برای دارالحکومه یک امتیاز تلقی گردد و نه یک ایراد؛ صلاح اینست که بگذارید نخست برویم سر از کار شیخ درآوریم و بعد بر اساس آن دسیسهای بچینیم و برای همیشه از شرّ شیخ راحت شویم. ...
به این ترتیب وزیر موفق شد که موافقت شاه را برای اقدام محتاطانه بدست آورد و بعد بلافاصله به چندی از یاران خود دستور داد که بروند تحفاتی چند تدارک ببیند و فردا برای رفتن به خانه شیخ منتظر فراخوان باشند. فردا که موعد رفتن رسید وزیر آنها را فراخواند و دستور داد که لباس مبدل پوشند، خود هم چنان کرد و بعد به اتفاق هم بصورت ناشناس به سمت خانۀ شیخ راه افتادند. ...
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اندر باب اندیشه و آداب همانديشي (2)
📝 حسین شیران
در تابلوی معروف «مکتب آتن» که بخش پیش به شرح مختصر آن پرداختیم همه همنظریم که موضوع محوری «اندیشه» و «اندیشمند» است. ما در این تابلو به لطف نقش و نگار فراوانی که «رافائل سانتزیو» با هنرمندی هرچه تمام بهم زده است با جمعی از برگزیدگان عالم فکر و اندیشه روبرو هستیم که هر کدام با یک سلیقه و یک ایدهای از هر کجا گردهم آمدهاند و با جدیتی ستودنی در فضایی کاملاً سالم و صمیمی هر یک به شکلی سرگرم بحث و گفتگو و فعالیت علمیاند!
در هیچ کجای این اثر، نمودی از خشم و خشونت به چشم نمیخورد؛ هیچ حرف و حدیثی که به کسی بربخورد یا هیچ حرکتی که توأم با توهین و تهدید و تخریب باشد نه له نه علیه کسی وجود ندارد. در کل، همه چیز در صلح و آرامش است. حتی آن جنگجوی جهانگشای قدرتطلب، «اسکندر مقدونی» هم که به نمایندگی از تمام حکمرانان عالم سیاست در صحنه حضور دارد در محضر «سقراط»، سلطان فلسفه، شمشیر در نیام کرده و رام و آرام ایستاده و با اشتیاق دل به حرفهای او میدهد! ...
بدیهی است این فضایی که رافائل به تصویر کشیده یک فضای آرمانی برای فعالیت فکری است و گرنه به واقع امر این که هرکس بتواند آزادانه از هر آنچه که در سرش میگذرد با دیگران بگوید و بنویسد و در این میان حاکمان (حالا از هر نوعش) نه فقط هیچ ممانعتی به عمل نیاورند بلکه خود هم کم و بیش در آن مشارکت نمایند اگرچه نمیتوان گفت هرگز در صحنۀ تاریخ نبوده است واقعیت اینست که کم رخ نموده است!
حتی در زمان خود رافائل و خلق این اثر (11-1510) هم چنین فضای مساعدی برای بحث و گفتگو و ابراز اندیشه وجود خارجی نداشت. در آن زمان البته روح رنسانس داشت آرام آرام در جسم و جان اروپا ریشه میدواند با اینحال بیش از همه دنیای هنر متأثر از آن بود و در عالم اندیشه هنوز آنسان که باید و شاید دستش رو نگشته بود.
«بیکن»ها و «دکارت»ها و «هابز»ها و «لاک»ها هنوز به دنیا نیامده بودند تا دستی به سر و روی اندیشه و اندیشهورزی بکشند و گردی از شانههایش بتکانند و کما فیالسابق سیطرۀ سرخ و سیاه کلیسا بر آثار و افکار اروپائیان جریان داشت و هنوز ماجراهای برونوها و گالیلهها و اسپینوزاها با اربابان کلیسا در پیش بود. بنابراین این فضای باصفا و بیکرانی که ما در قالب قاب کوچک تابلوی زیبای رافائل مشاهده میکنیم رسماً نمودیست از آنچه باید باشد و نه الزاماً از آنچه که هست!
به این قرار این نه فقط یک تابلوی نقاشی که یک طرح تفکر و یک مطالبه هم است. پس پربیراه نرفتهایم اگر که نخواهیم «رافائل» را تنها در حریم و حوزۀ نقش و نگارگری محدود و محصور سازیم و فراتر از این بخواهیم او را علیرغم کم سن و سالیاش یک فیلسوف و یک متفکر برجسته هم قلمداد کنیم. به هرحال اینکه او توانسته است بیش از پنجاه شخصیت منحصر بفرد تاریخ اندیشه را در یک فضای تعاملی، همزمان در ارتباط با خود و با دیگران به تصویر کشد لابد که مبتنی بر شناخت لازم از آثار و افکار هر کدام از آنها بوده است!
من هرگاه که چشمم به تابلوی معروف «مکتب آتن» میافتد خواهناخواه دو آرزوی بزرگ در ذهنم شکل میگیرد: ... (در بخش بعد بخوانید)
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مکتب آتن, آیین هم اندیشی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش ششم
✅ بخش ششم : راهبرد پنجم: "تلفیق روشها به منظور طرح پرسشهای متمایز اما متقاطع
مایۀ تأسف خواهد بود اگر که ما اینجا به این نتیجه برسیم که تلفیق روشها کار بسیار مشکلی است به این دلیل که یک منطق موازی در نهایت نمیتواند چندان رضایتبخش باشد و یک منطق واقعاً تأییدی هم بسیار سؤالبرانگیز است. روشها و رویکردهای مختلف از این ظرفیت برخوردارند که محققان را قادر میسازند سؤالات متضاد و متمایزی در مورد جهان اجتماعی بپرسند و دربارۀ آنچه که مورد تحقیقشان است و نیز آنچه که در ارتباط با آنها باید بعنوان شناخت یا شواهد محسوب شوند به شیوههای مختلف مفهومپردازی کنند.

توضیح نمادین راهبرد پنجم تلفیق روشها در علوم اجتماعی
این تفاوتها - و روابط میان آنها - بالقوه بسیار هیجانانگیز هستند- شاید بخصوص آنجا که بیان تفاوتها در میان حوزههای هستیشناسی، معرفتشناسی و رشتههای مرتبط باشد. امکان این هست که مجموعهای از سؤالات در مورد جهان اجتماعی در ذهن مجسم گردد که شیوههای متمایزی از مشاهدات برای پاسخ به آنها فراخوانده شوند و در نهایت نتوان همۀ آنها را در قالب یک رویکرد روششناختی و یک الگوی ترکیب غالب ریخت. در این فرآیند، خودِ زمینۀ تحقیق و آنچه که ما فکر میکنیم مسألۀ مورد تحقیق است، به احتمال زیاد باید بازتعریف شوند؛ بعنوان مثال، مطالعۀ زندگی شخصی و عاطفی؛ بجای کنار گذاشتن سؤالات در مورد «روان و درون» برای روانشناسان، و «ساخت اجتماعی عواطف» برای جامعهشناسان، و «قواعد و مناسک نمایش عاطفی» به انسانشناسان، و «کالایی شدن و بازاریشدن عواطف» برای اقتصاددانان، و «سلامت عاطفی» برای متخصصین سلامت، و از این قبیل - چقدر هیجانبرانگیز خواهد بود که با طرح و تعقیب سؤالات و روشهای متفاوت درک شده با یک شیوۀ جمعی (بجای شیوۀ یکپارچه) به مکاشفه در مورد آنها بپردازیم؟
این مستلزم اینست که ما جهان اجتماعی و مسائل و مشکلات مورد تحقیقمان را بعنوان موضوعاتی چندبعدی به رسمیت بشناسیم و بدانیم که این ابعاد مختلف ممکن است باهم در یک تنش شدید یا در یک محیط شلوغ باشند بجای اینکه در یک سطح و یا بعد منظم قرار گرفته باشند (مانند کیک عروسی و یا پازل). روشهای مختلفی برای درک و بازجویی جهان اجتماعی ارائه شدهاند که خودشان به شیوههای مختلف بخشی از چیزی هستند که فینفسه چندبعدی است. بنابراین، برای مثال، درک «زندگی عاطفی» بواسطۀ این شیوهها و شیوههای مختلف دیگر کاملاً ممکن و محتمل است و این نه ممکن است بصورت منظم و برجسته در داخل یک تبیین روانشناختی یا جامعهشناختی و یا سایر رشتههای دیگر ادغام شوند و نه منحصراً در زمینههای مرتبط هر یک از این رشتهها جا بگیرد.
منطق چندبعدی
استدلال این است که روشها و رویکردهای مختلفی که هر کدام واجد نقاط قوت و ظرفیت متمایز هستند در صورتی که اجازۀ رشد یابند، میتوانند ما را در درک چندبعدی و پیچیدگی اجتماعی یاری کنند. این منطق بوضوح متمایز از منطق منسجم و یا منطق تأییدی است، همینطور متفاوت از منطق موازی است که در بالا تشریح شد. این به این خاطر است که در میان رویکردها تا حدودی فصل مشترک وجود دارد. در حالت ایدهآل، این منطق، تنشی خلاق میان روشها و رویکردهای مختلف بوجود میآورد که میزان آن بستگی دارد به محاورات میان آنها. به این معنی که محقق بجای آنکه در نهایت یک تعلیل یا توضیحی منسجم از هر آنچه که در دست تحقیق است (منطق منسجم)، و یا یک سری از تعلیلهای موازی (منطق موازی) ارائه دهد به ارائۀ تصویری از تبیینهای چندگرهی و محاورهای میپردازد که بنیانش بر روابط پویای میان شیوههای چندگانۀ دیدن و تحقیق کردن است. این مستلزم آن است که محققان به شیوههای مختلف، پرسیدن و پاسخ دادن را سرلوحۀ کارشان قرار دهند.
چالشها و فرصتها
این نوع رویکرد بسیار چالشبرانگیز است چرا که در تعریف تا به مرزهای فلسفه علوم اجتماعی، علم و عمل پیش میرود. این رویکرد در معرض خطر سقوط به یک منطق موازی یا با سازماندهی بیش از حد خود، به یک منطق منسجم است. دست یافتن به تنشهای خلاقانه در آن خیلی راحت نیست و محققان نیازمند آن هستند که خود را در یک «محیط امن» در حال اشتراکگذاری تفکرها و تفاوتها احساس کنند. در این محیط، آنها میتوانند با تهدیدات فکری روبرو شوند و با رویکردهای جایگزین آشنا شوند بدون آنکه از تلافیشدنهای فوری (فروخته شدن)، تقابلهای جدّی (توسط کسانی که رویکردهای جایگزین مورد نظرشان را دارند) یا نابود شدن ترسی به خود راه بدهند.
این لازمهاش داشتن مهارتهای قابل ملاحظه و متعهد بودن محققان و تیمهای تحقیقاتی، و داشتن ظرفیت و گرایش لازم برای بینش فرارشتهای، تمایزات معرفتشناختی و هستیشناختی و پرهیز از هرگونه گرایش به نقد همۀ دیدگاهها فقط از منظر یک دیدگاه و یا ریختن همۀ آنها به پای یکی از آنها میباشد. با این حال، این رویکرد مستلزم این هم است که ماهیت متمایز رویکردهای مختلف با احترام نگریسته شود و به همۀ آنها اجازۀ رشد داده شود نه اینکه همۀ آنها با یک تلقی بینرشتهای، به کمترین مخرج مشترک مطلوب تقلیل یابند. به این معنا، این رویکرد در بطن خود مفروضات مربوط به یک نظریه یا فلسفۀ علم اجتماعی خاص را داراست که بنوبۀ خود الگویی برای چگونگی تلفیق روشها ارائه میدهد. اما به جای یک نظریه درباره پیوستگی یا دربارۀ جهان اجتماعی که دربردارندۀ اجزاء بهم پیوسته باشد، نظریهایست دربارۀ چندبعدی بودن (و البته به همان اندازه هم برای نقد و پرسش باز است).
از سوی دیگر، فرصتها، برای بهرهبرداری از تنشها و ساخت و سازهای خلاق بجای ناپدید ساختن نقاط قوت متمایز رویکردهای مختلف، قابل توجه است. چنین رویکردی، بر خلاف انواع دیگر، میتواند طرح انواع جدیدی از سؤالات را برای محقق تسهیل سازد، از تفکر بسته رهایی بخشد، شیوههای درک چندبعدی را توسعه دهد و خلق طیف وسیعی از روشها را در این رویکرد گسترش دهد.
حکم نهایی
تلفیق روشها با یک منطق چندبعدی صورت میپذیرد؛ انجام دادنش بسیار دشوار است اما برای افزایش قدرت تبیین در علوم اجتماعی بسیار نویدبخش است.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
دولتها دو گونهاند!
حسین شیران
دولتها دو گونهاند: دولتهای دور اول، دولتهای دور دوم! این هر دو دولت با یک رئیس دولت و دار و دستۀ بسیارش اداره میشوند اما عملاً با دو رو و رویۀ کاملاً متفاوت از هم! دولتهای دور اول همه کارشان را با شعر و شعار و شوت بیپروای حجم کلانی از امید و نشاط در رگهای خشک و خالی مردم سرخورده از وعدههای توخالی دولت قبل آغاز میکنند! تا نیمههای سال اول دور نخست که همچنان حال و هوای پیروزی در انتخابات بر همه حاکم است همه جا حرف، حرف مردم است و اصل، اصل خدمت بیدریغ به مردمی که علیالحساب به دلیل «انتخاب اصلح» هم عزیز است هم شریف!
بیش از همه این رئیس دولتِ تازه از راه رسیده است که از فرط احساسِ قربتإلیالناس نزدیک میشود که جان به جانآفرین تسلیم کند! مردم که هیچ خاطرهای از بدعهدیهای ادوار گذشته در ذهنشان باقی نیست یا اگر هم که هست به حکم تفاوت در شعارها این بار همه چیز را متفاوت از قبل میبینند بسادگی باور میکنند که این عزیز براستی دارد از درد مردم تلف میشود! پس همه همزمان دردهای خود را فراموش میکنند و «أمن یجیب»گویان بدواً نگران حال او میشوند! اینگونه سال اول دور نخست به وارونگی از سر میگذرد! مردم که قرار بود مرد اول دولت، از شرّ هر چه بد است در جامعه رهایشان سازد برعکس، حالا مردم دعا میکنند تا خدا او را از شرّ رقیبان و دشمنان در امان دارد تا شاید در آتی بتواند آنسان که شعار میداد کاری برایشان بکند! خدا هم که همواره «ارحمالراحمین» است نمیتواند از خواست هیچ مردمی که از سر اخلاص دعا میکنند بگذرد! پس دعاها مستجاب میشود و اینگونه مرد اول دولت و یاران وفادارش دستکم برای هشت سال در برابر همه اشرار عالم هستی بیمه میشوند!
سال دوم دور نخست علیالعموم همۀ دولتها تلاش میکنند هر طور شده نخستین قطره از شربت خوشرنگ و لعاب «خدمت به مردم» را به پاس امتنان بیکران از انتخاب و اعتمادشان هر چه بهتر و بیشتر به کام مردم، چه آنها که به ایشان رأی اعتماد دادهاند و چه آنها که ندادهاند، بچکانند. این قطره به لحاظ راهبردی برای دولتها بسیار معجزهگر است چه توأمان هم دیروز و هم امروز و هم فردایشان را برایشان میسازد. از این جهت سال دوم هر دولتی مهمترین سال از هشت سالش است. آنها در این سال با نخستین نقد دادن نسیههای دیروزشان (شعارهای انتخاباتی) هم نشان افتخار وفای به عهد را به گردن خود میآویزند هم از این طریق به نسیه خریدن نقدهای فردای مردم (رأی برای دور دومشان) هم موفق میشوند! از خواص اعجابانگیز این قطره هست که فیالحال مردم را تا رسیدن قطرۀ دوم که معمولاً تا نزدیکترین فاصله به انتخابات دور دوم به تعویق میافتد در برابر هر گونه باکتری رویترشی و رویگردانی از دولت واکسینه میسازد!
هیچ دولت دور اولی از انتخاباتی که ایعجب هنوز نشئه پیروزی دور نخست از سر نپریده زود از راه میرسد خوشش نمیآید اما چه کند که لاجرم باید از همان سال دوم و سوم دیگر به فکرش باشد تا بتواند ذوق و شوق احساس وظیفه و خدمت بیدریغ به مردم را ادامه داده و رسماً این مهمتر از نان شب را به سرانجامی برساند! پس ترجیح میدهد آن قطرۀ دوم را درست مقارن ایام انتخابات به کام مردم بچشاند تا مردم از حال و هوا و روحیۀ لازم برای انتخابات و انتخاب اصلح برخوردار باشند! معمولاً اینگونه هم میشود و به لطف خدا و یاری مردم قدرشناس عمر دولتها به دور دوم هم قد میدهد! دور دوم که شروع میشود بتدریج روی دوم (روی واقعی) دولتها علنی میشود و رویهای جدید با محوریت دولت و دولتمرد جای رویه مردمی دور نخست را میگیرد. مردم دو قطرهای که باید میگرفتند را گرفتهاند و حالا دیگر دولت مستقر خود را وامدار مردم نمیداند بلکه برعکس این وظیفۀ مردم است که مدام احساس وظیفه کنند و دولت منتخب خود را با هرچه کمخواهی بیشتر و پرداخت عوارض چند برابر در ادارۀ مملکت یاری کنند!
سال اول دور دوم مردم هنوز به هوای دو قطرۀ دریافتی در دور اول، همچنان از دولت منتخب حمایت میکنند. سال دوم باورشان نمیشود که عملکرد دولت وارونه شده است و حالا دور دور دولتمرد است و جامعه در خدمت جان گرفتن هر چه بیشتر کاروبار دولتمردان! سال سوم مردم از حجم فشارهای وارده از یکسو و بدعهدی و خلاف شعار پیشروی دولت از سوی دیگر در حالت کما فرو میروند. تمامی سال چهارم هم که تمام توان مردم به اظهار ضعف و زمزمه نارضایتی از هر چه که هست سر میشود! مدعیان دولت بعدی این زمزمهها را میشنوند. هر مدعی که بتواند از این زمزمهها بهترین شعر و شعار را بسازد قطعاً فاتح انتخابات میشود و دور اول و دوم دولت جدید بیکم و کاست مثال دور دولت قبل آغاز میشود! آیا اینجا نیازی هست که بگویم چرا شعار هیچ دولت جدید شبیه شعار دولت قبل نیست؟
در هر حال این شرح مختصری از کم و کیف تعامل میان ما ملت و دولتهای ماست! با این نوع تعامل آیا طبیعی نیست که روزبروز بر مسائل جامعویمان افزوده شود؟ با دریافت دو قطره در دور اول و بالاآوردن آن در دور دوم آیا انتظاری جز این باید داشت که حال و روز مردمان ما هیچ به خیر و خوشی نگراید؟! ...
پایان
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران
[ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
اندر باب اندیشه و آداب همانديشي (1)
📝 حسین شیران
⏺ قطعاً بسیاری از شما دوستان اندیشمند این تابلوی معروف را دیدهاید و نام و نگارگرش را هم میشناسید. آنهایی هم که تا به حال ندیدهاند و نمیشناسند این فرصت مناسبیست برایشان که هم این شاهکار عرصه و عالم هنر را با دقت ببینند و هم اطلاعات مختصری در مورد آن بدست بیاورند.

⏺ نام این اثر "مدرسه یا "مکتب آتن" است The School of Athens و صاحب آن رافائل سانتزیو Raffaello Sanzio نگارگر نامدار عصر رنسانس! در مورد رافائل (بیشتر به اسم کوچک معروف است) همینقدر بدانیم که در سال ۱۴۸۳ در شهر اوربینو Urbino ایتالیا به دنیا آمد و بعدِ 37 سال زندگی در سال ۱۵۲۰ در شهر رم از دنیا رفت. جالب اینکه میگویند او درست در همان روزی چشم بر جهان بست که در آن چشم به جهان گشوده بود (۶ آوریل)!
⏺ زمان خلق این اثر رافائل 27، 28 سال بیشتر نداشت. از قرار، به سفارش پاپ جولیوس دوم Julius II بود که او کار بر روی این اثر را در سال 1509 شروع کرد و بعد از دو سال تلاش در سال 1511 به اتمام رساند. از همان زمان تا حال این نگارۀ 500 در 770 سانتیمتری در تالار امضاء کاخ واتیکان نصب است که البته حالا بیشتر به افتخار او به تالار رافائل معروف است.
⏺ رافائل به پاس این اثر و البته آثار دیگری که در ادامه از خود به جای گذاشت "شاهزاده نقاشان" لقب گرفت. او علیرغم کمسن و سالیاش پیشرفت خوبی در کارها داشت همینطور در قلبها؛ ویل دورانت بزرگ در حق او گفته است "او خوشبختترین و کامیابترین و محبوبترین هنرمند همۀ تاریخ است"!
⏺ در این تابلوی بینظیر و پررمز و راز ما با وضوح یکسان اشخاص متعددی (دقیقا 56 نفر) را مشاهده میکنیم که همه در پهنۀ تصویر پراکندهاند و به هر شکل هر کدام در گوشهای از آن در گیرودار بحث و گفت و شنود و خلاصه فعالیت علمی هستند. به لطف تحلیلها و تشخیصهای بسیاری که از آن زمان (قرن 16) تا حال که در قرن 21 به سر میبریم صورت گرفته ما حالا اغلب افراد حاضر در صحن تابلو را میشناسیم:
⏺ از افلاطون و ارسطو بگیرید که درست در میانه تصویر بر روی سکو ایستادهاند و سرگرم مباحثهاند [P1] تا سقراط که در سمت چپ، پشت به آنها به یاری انگشتانش مطلبی را برای اسکندر کبیر توضیح میدهد [P2] تا دیوژن که آرام و بیخیال در میانۀ تصویر مقابل پای افلاطون و ارسطو بر روی پلهها ولو شده است [P3] تا اپیکور که بر روی نیمستون سمت چپ، کتابی به روی خود گشوده است! [P4]

مکتب آتن - P1

مکتب آتن - P2

مکتب آتن - P3

مکتب آتن - P4
⏺ و باز از اقلیدس بگیرید که در کنارۀ راست، بر روی لوحی خم شده یک طرحی هندسی ترسیم میکند [P5] و بطلمیوس که در کنار او پشت به ما کرهای در دست چپ گرفته تا زرتشت پیامبر گرانقدر ما که با لباس سفید در مقابل او ایستاده و کرهای بزرگتر از مال او هم در دست گرفته [P6] و حتی خود رافائل که میان پاهای سقراط و اسکندر او هم با لباس سفید برای همیشه به بیننده نظاره کرده است! [P7]

مکتب آتن - P5

مکتب آتن - P6

مکتب آتن - P7
⏺ البته اینها که گفتم تشخیص و تمییز غالب است و بحث بر سر چیستی و کیستی و کیفیت حضور افراد و اجزاء و عناصر متعددی که در سراسر متن این شاهکار بیبدیل پراکندهاند شاید تا ابد ادامه داشته باشد کما اینکه هنوز برخی از آنها ناشناخته ماندهاند. اما در خود این تابلو چندین تابلو و تندیس پررمز و راز هم به تصویر کشیده شدهاند که شما در امتداد پایینی تصویر (نزدیکترین نقطه به خود) آنها را ملاحظه میفرمایید.
⏺ غیر از تابلوی بزرگ سمت چپ تصویر که به هر دلیل تیره گشته است [P8] و در تمام تصاویر منتشر شده اینگونه است(؟) چهار تابلوی پرنقش به چشم میخورند با یک تابلوی خالی کوچک در وسط بر دوش یک الهه(؟) که من هرچه زوم میکنم و زور میزنم چیزی در آن نمیبینم! [P9] چه میدانم شاید رافائل پر کردن آن را به آیندگان واگذاشته است تا آنها هم نقشی در این تابلوی پررمز و راز داشته باشند!

مکتب آتن - P8

مکتب آتن - P9
⏺ اما به نظر شما هدف از طرح این مقدمه پیرامون تابلوی مکتب آتن در آغاز بحث هماندیشی چه می تواند باشد؟ در بخش بعد ...
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, مکتب آتن, آیین هم اندیشی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش پنجم
✅ بخش پنجم : راهبرد چهارم: "تلفیق روشها به منظور دستیابی به یک اندازهگیری دقیق از طریق ثلثبندی
بسیاری از مطالعات در جستجوی راهی برای ادغام دادهها و تجزیه و تحلیلها از اصطلاح ثلثبندی triangulation استفاده میکنند و این متأسفانه به یک توجیه لنگ و همهگیر برای استفاده از بیش از یک روش در تحقیق تبدیل شده است. در اینجا، برای سادگی و وضوح، من نیز از این اصطلاح استفاده میکنم تا بطور خاص به مطالعاتی که در آن یک پدیدۀ اجتماعی از دو یا چند نقطۀ ممتاز مختلف، به منظور مشخص ساختن دقیق آن پدیده و یا به منظور بهبود آزمون یا اعتباربخشی دقت و صحت مشاهده مورد سنجش قرار میگیرد اشاره داشته باشم. بنابراین این یک نسخۀ باریکتر و خاصتر از منطق منسجمی است که در بالا بحث شد.

توضیح نمادین راهبرد چهارم: "تلفیق روشها به منظور دستیابی به یک اندازهگیری دقیق از طریق ثلثبندی
✅ منطق تأییدی Corroborative Logic
این نسخه از ثلثبندی ترسیمگر یک منطق تأیید و تقویت کننده است که در آن اشکال مختلف دادهها و روشها برای تأیید و اثبات آنچه که مورد سنجش است و گاهی اوقات برای اثبات یکدیگر، مورد استفاده واقع میشوند.
✅ چالشها و فرصتها
چالشها بسیار زیاد هستند، بخشی به دلیل تأکید بر دقت در اندازهگیری که به سادگی با طبیعت پیچیده و فرایندی بسیاری از الگوهای تبیین در علوم اجتماعی سازگار نیست و بخشی به این دلیل که روشها و رویکردهای مختلف بندرت همدیگر را صریحاً مورد تأیید قرار میدهند. تهدید اینجاست که ثلثبندی از این جهت که یک اصطلاح فنی است میتواند کار را بسی «علمی»تر از آنچه که هست از آب دربیاید. فرصتها محدود هستند چرا که شیوههای مشاهدۀ پژوهشگر و طرح سؤالاتش در نهایت بواسطۀ یک منطق محافظهکار صورت میپذیرد که بیشتر متناسب با تعیین محورهای مختصات جغرافیایی است تا با تبیین پدیدههای اجتماعی.
✅ حکم نهایی
تلفیق روشها با منطق تأییدی صورت میپذیرد؛ انجام دادنش دشوار و مزایایش محدود است چرا که روشها و رویکردهای مختلف بندرت یکدیگر را صریحاً مورد تأیید قرار میدهند.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
حکایتی اندر باب نظارت سازمانی
حسین شیران
این روزها که بحث زلزله غرب کشور و ویرانی مسکن مهر و کمکاری عاملان و ناظرانش همه جا نقل محفل است من دیگر از هر چه حرف و حدیث مستقیم است درمیگذرم و تنها به کنایت به نقل به مضمون حکایتی اندر باب نظارت بسنده میکنم با این تذکر که نتیجۀ حاصل از این بحث معطوف به کل مسأله است و تنها به بخش مسکن محدود نمیگردد.
گویند مردی مایهدار شیری داشت که بسیار عزیزش میداشت. در وصف این عزیز داشتن همین بس که بگویم با وجود تعداد زیاد خدمتگزارانی که داشت خود به میل خویش به تر و خشک کردن شیر میپرداخت و خود به دست خویش خورد و خوراکش را میداد! اگر از او میپرسیدی با این همه خدم و حشم چرا این کارها را به دیگری نمیسپاری میگفت: "اشکالش چیست؟ ما به هم عادت کردیم!" اما واقعیتاش این بود که مرد به هیچ کس دیگر اعتماد نمیکرد تا شیر عزیزش را به دست او بسپارد! اگر هم یک ساعت و تنها یک ساعت صدایی از شیرش به گوشاش نمیرسید زود میپرسید: "این شیر را چه شده است چرا هیچ صدایی ازش برنمیآید؟" خلاصه به این قرار شیربازی و شیراندیشی شده بود کار هر روز و شب این مرد!
روزی از روزها چنین به نظرش آمد که شیر عزیزش بسی دچار ضعف گشته و هیچ از حال و حوصلۀ همیشگیاش برخوردار نیست. بلافاصله خود را مذمّت کرد که لابد خوب به شیرش رسیدگی نکرده است، حرف اطرافیان را هم گوش نکرده است تا که کار را به دیگری بسپارد! پس زود به فکر جبران افتاد و به تعجیل مردی از خدمتگزاران را مأمور ساخت تا کاملاً در خدمت شیر باشد و نگذارد به هیچ وجهی از وجوه آب توی دل شیر تکان بخورد! و بعد او را ملزم ساخت تا هر روز صبح یک عدد گوسفند تهیه کند و تا شب هر طور شده آن را به خورد شیر دهد تا که از ضعف درآید و خیلی زود به وضع سابق خود باز گردد. بارها هم تأکید کرد که این مهمترین وظیفۀ کاری اوست. چندی به این قرار گذشت و مرد بیقرار هر روز شیر را میپایید تا مگر نشانهای از بهبودیاش بازیابد اما بازنمییافت. بتدریج دلواپس گشت و خدمتگزار را صدا کرد و از چندوچون کارش پرسید. او هم اطمینان داد که طبق قرار کارش را انجام میدهد و هیچ کسر و قصوری هم در کار نیست. با این حال مرد نتوانست به این قرار دل خوش کند پس مردی دیگری اجیر ساخت تا هم به او یاری کند و هم ناظر کارش باشد.
چندی دیگر هم به این قرار گذشت و باز هیچ تغییری در حال شیر حادث نشد که هیچ، تازه قدری هم بدتر شد! پس مرد سخت برآشفت و زود آن دو را خواست و از علت ماجرا پرسید و باز آنها هر دو اطمینان داند که هیچ مشکلی در کار نیست! هر چه بود این بار مرد قدری به کار آنها تردید روا داشت پس مصلحت آن دید که ناظری دیگر به کارشان بگمارد که کار از محکمکاری عیب نمیکند و بعد دوباره دلنگران به انتظار نشست. روزها یکی پس از دیگری از سر گذشت و اوضاع شیر هیچ خوب نشد که نشد. هر سه مرد را فراخواند و این بار تک به تک بازخواستشان کرد. آنها هر سه شهادت دادند که اوضاع کاملاً بر وفق مراد است و هیچ قصوری به هیچ شکل در کار هیچ کس وجود ندارد. طبق قرار شیر عزیز هر روز یک گوسفندش را تمام و کمال میگیرد و میل میفرماید؛ حال اینکه اوضاعش هیچ بهبود نمییابد دیگر به خود شیر ربط دارد و نه هیچ یک از آنها!
اما این حرفها هیچ مرد مایهدار را آرام نمیساخت. شیر عزیزش داشت از دست میرفت و هیچ تدبیری از او کارساز نمیافتاد. برای او تصور بیشیر زیستن هیچ ممکن نبود پس تنها کاری که میتوانست انجام دهد این بود که باز کار مراقبت و نظارت را هر چه بیشتر قوت بخشد تا مگر نتیجه بگیرد. پس بار دیگر مردی اجیر کرد تا بر کار سه مرد قبلی به شدت نظارت کند و هر روز به دقت به او گزارش دهد. چندی هم به این قرار گذشت و این بار دیگر حال شیر بشدت وخیم گشت و سرانجام مُرد. مرد مایهدار بشدت از مرگ شیر عصبانی گشت و این بار رفت نزد قاضی و از هر چهار عامل و ناظر شکایت کرد. کار که به محکمه کشید هر چهار نفر از پشت هم برآمدند و نه فقط خود را مبرّا نشان دادند بلکه برعکس، خود ارباب را به تهمتزنی و افتراگویی و کسر ناجوانمردانۀ کارمزدشان متهم ساختند. قاضی هم چون ادلۀ کافی بدست نیاورد بنا را برتبرئۀ آنها گذاشت و تمام کارمزدشان را هم پس گرفت و رهایشان ساخت.
روزی از روزها مرد اجیر اول به پیش مرد مایهدار رفت و گفت: ارباب اگر اجازه دهند آمدهاند تا اعترافی بکنند. ارباب به او گفت برود پی کارش که بعد شیر دیگر هیچ چیزی برای او ارزش و اهمیت ندارد. با این وجود مرد اجیر پا پس نکشید و گفت: حداقل از باب آگاهیتان لازم است بگویم که شما بنده را اجیر ساختید تا هر روز یک عدد گوسفند به خورد شیرتان بدهم و من این کار را میکردم منتهی واقعیت اینست که یک پاچه از آن را برای خودم و خانوادهام برمیداشتم و سه دیگر را به خورد شیر میدادم. شما که به کار من شک کردید و ناظری بر کار من گماشتید بعد آن ناچار یکی خود برمیداشتم و یکی هم به او میدادم و دو دیگر به شیر میدادیم. و بعد که ناظر دوم را افزودید ناچار شدیم یکی هم به او دهیم و اینگونه تنها یکی به شیر میرسید! ناظر سوم هم که از راه رسید آن یکی هم نصیب او شد و دیگر چیزی برای شیر نماند! اینگونه شد که شیر عزیزتان از دست رفت! اگر گذاشته بودید به قرار نخست کارها پیش برود اکنون نه خانوادۀ من گرسنه میماند و نه شیر شما میمرد!
* نتیجه: در سرزمین دزدان افزودن بر تعداد ناظران، عملاً دزد را بر دزد مراقب گذاشتن است!
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, نظارت اجتماعی
[ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
معرفی پیر بوردیو Introducing Pierre Bourdieu
مایکل بوراوُی Michael Burawoy
حسین شیران Hossein Shiran
بخش دوم
✅ محاوره با بوردیو
چگونه میتوان با نویسندهای به این بزرگی و دانشوری و گستردگی درافتاد؟ خود بوردیو به ما میگوید که هر نویسندهای را باید در بستر محصولات و مقبولات خود او [مورد ارزیابی] قرار داد. در مورد بوردیو، در واقع، این خود کار خطیری خواهد بود چرا که محصولات و مقبولات اندیشمندانۀ او در زمینههای بسیار متعدد و متنوعی هستند. از این جهت بهتر است یک رویکرد محدودتری اتخاذ کنید و در آن او را در موقعیت محاوره و مقابله با نظریهپردازانی چون مارکس، وبر و دورکیم، و نیز لنین، گرامشی، فانون، فوکو و دوبوار قرار دهید. اگرچه، بنحو متناقضی، بوردیو کمتر به نویسندگان دیگر توجه دارد بویژه آنجا که خود را در رأس رنسانس جامعه شناسی درمییابد، با این حال شما از اینکه محاورهای خیالی میان او و نظریهپردازانی که گفتیم برپاسازید درس بزرگی خواهید گرفت.
محاورۀ بوردیو با خود بوردیو چندان جالب از آب درنخواهد آمد چرا که بلافاصله تناقضی که در نوشتههای او پنهان است و شکافی که میان نظر و عمل او وجود دارد آشکار خواهد شد. از یک سو بوردیو متعهد بود که جامعه شناسی را به یک علم تبدیل کند- علمی که تنها در دسترس تقدیسشدگانی باشد که حاضرند آسایش و آرامش خود را وقف طلباش دارند، از سوی دیگر به یک جامعه شناسی عمومیای متعهد بود که در دسترس همه باشد. حال چگونه باید آشتی داد علم غیرقابل دسترس برای همه را با علمی که قابل دسترس برای همه است؟!
تناقض دیگر اینکه، نظریۀ مرکزی او «سلطه فرهنگی»، توانایی افرادِ تحت سلطه را برای درک شرایط تحت سلطه قرار گرفتنشان انکار میکند، اگر که درک این شرایط مختص جامعهشناس است پس برای چه او عموم را در مورد خطرات نئولیبرالیسم موعظه میکند؟ و بعد او معتقد بود که روشنفکران باید «رفلکسیو» (بازتابنده) باشند تا فهم شرایط تولید آثارشان برحسب زمینۀ گستردهای که او خود آن را «فیلد» (میدان) میخواند ممکن گردد، اما زمانی که نوبت به خود او رسید تا حد زیادی «غیربازتابنده» نمود! به این قرار، بیشتر چنین مینماید که «رفلکسیویتی» (بازتابندگی) چیزی بیش از یک روش برای فروکاست کار دیگران به زمینۀ تولیدش و در نتیجه بیاعتبار ساختن آن نیست!
سومین مجموعه از محاورات خیالی خود را در مقابله با دنیا دنبال کنید؛ به این معنی که تلاش کنید ایدههای بوردیو را به صف ببندید و ببینید که چگونه میتوانند دنیای اطراف شما را روشن سازند. بوردیو بسیار متعهد به تحقیق تجربی بود، درست مطابق معیارهایی که مارکس، وبر و دورکیم در نظر داشتند. شما هم همین کار را انجام دهید و سعی کنید درکی تجربی از نظریۀ سلطه فرهنگی او به مثابۀ عملکرد «تمایز»، «سرمایه فرهنگی» او به مثابۀ یک وسیله برای بازتولید تفاوتهای طبقاتی از طریق آموزش، تولید هنر به مثابۀ مشارکت در یک «میدان»، ایدۀ هبیتوس (عادتواره) او به مثابۀ درونیسازی ساختار اجتماعی و از این قبیل داشته باشید.
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, پیر بوردیو Pierre Bourdieu
[ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش چهارم
راهبرد_سوم: "تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی
برخی از مطالعات هستند که با اجزای متعدد و متنوع طراحی شدهاند همانطور که در مثال قبلی آمد، اما از این درک و احساس آشکار برخوردارند که این اجزا همه بخشی بهمپیوسته از یک کل هستند. در این رویکرد ممکن است روشهای مختلف بکار بسته شوند چرا که احساس میشود هر کدام از اینها به بهترین شکل با بخش خاص خود از مسألة مورد تحقیق تناسب دارند و نیز به این دلیل که ترکیب آنها با یکدیگر درک بهتری از کل ارائه میدهد چونکه آنها میتوانند دستهای معنیدار از سؤالات را خاطر نشان سازند، بعنوان مثال چهار قطعة کلیدی در یک پازل و یا لایههای پنجگانه در یک کیک عروسی.

توضیح نمادین راهبرد سوم: تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی
در قالب یک مثال، اگر که یک محقق دغدغة پروژهاش چگونه و تحت چه شرایطی یادگیری موفقیتآمیز کودکان باشد ممکن است در ترکیب راهبردیاش از یکی از موارد زیر استفاده کند:
- تجزیه و تحلیل ثانویه از دادههای کمّی ملی یا محلی دربارة پیامدهای آموزشی برای کودکان در برابر شاخصهای جمعیتی و اقتصادی- اجتماعی متفاوت.
- مدلسازی آماری از نتایج حاصل و دادههای مرجع برای توضیح پیوند میان نتایج مشاهده شده و دامنة وسیعی از شاخصهای مرجع.
- تجزیه و تحلیل سازمان آموزش و پرورش محلی و دادههای اسنادی مدرسه برای ردیابی فلسفهها، سیاستها و روشها.
- قومنگاری فرهنگی مدرسه بویژه مدارس برگزیده.
- مصاحبه با منابع آگاه اصلی در داخل و خارج مدرسه.
- مصاحبههای کیفی خارج از مدرسه (بعنوان مثال در خانه یا یک محیط اجتماعی) و یا قومنگاری خانه.
- خاطرات ویدئویی کودکان، وبلاگها و شیوههای ارتباطی.
البته یک طیف عظیمی از امکانات وجود دارد که یک محقق میتواند در تعقیب پرسش (تقریباً بحث برانگیز) پژوهش خود بکار بندد، اما نکتة اصلی در این رویکرد این است که هر روش را میتوان برای تولید دادههای مربوط به یک قسمت خاص از یک کل در نظر گرفت.
✅ منطق منسجم Integrative Logic
واضح است که این روش از یک منطق منسجم و یکپارچه بهره میبرد. این منطق معمولاً از آغاز تحقیق در فرضیات مربوط به این پرسش که چه بخشی از انواع یا لایههایی از دادهها میتواند در کلیت داستان ایفاگر نقش غالب باشد حاضر است، حال گاهی با صراحت بیشتر و گاه با صراحت کمتر. در مثال فوق، این میتواند الهامبخش یک نظریه در حوزههایی باشد که در آن یادگیری موفقیتآمیز یک امر مصوب، تحصیل شده یا تسهیل شده در نظر گرفته شود و ممکن است با این ایده در ارتباط باشد که بداند کدام یک از حوزهها غالب و یا تعیینکننده است.
با این وجود، غالباً، منطق دقیقی که طرحهای تحقیقاتی مبتنی بر آن پایهریزی میشوند ناگفته میمانند و تیمهای تحقیقاتی آن را امری آشکار و بدیهی میشمارند. اما برای محققان تشخیص این نکته مهم است که فرضیاتشان در مورد چگونگی تناسب سطوح یا لایههای دادهها با یکدیگر ناشی از یکپارچهسازی نظریهها یا مدلها و سایر نظریاتی است که همیشه امکانش موجود است. در واقع، اعضای تیم تحقیقاتی میتوانند دیدگاههای متفاوت را در زیر یک روکشی از یک منطق منسجم مورد توافق نگاه دارند.
✅ چالشها و فرصتها
این رویکرد سعی میکند بجای معلق ساختن یا دوری کردن - کاری که دو رویکرد قبلی انجام میدهند، با شاخبهشاخ شدن از پس مسألۀ تلفیق یا پیوند دادهها برآید. بیشتر از این بابت است که این رویکرد تا حد زیادی در چالش قرار میگیرد تا بر حسب دامنۀ مهارتهای محقق که مورد نیاز است. این رویکرد واقعاً مستلزم یک نظریۀ صریح و بافکر برای یکیسازی دادهها است. با این حال در عمل مشکلاتی پیش خواهد آمد چرا که روشها، رویکردها و نظریههایی که زیربنای اینها هستند در ارتباط با جهان اجتماعی یا اجزاء تشکیل دهندۀ آن و نه چگونگی تناسب آنها باهم همیشه مورد وفاق نیستند. تفاوتها را میتوان در مراحل اولیه در مشکلات تدوین سؤالات تحقیق قابل مشاهده ساخت (این دربرگیرندۀ مثال بحثبرانگیز فوق هم هست که تناسبش با برخی سنتهای تحقیقی بهتر از بقیه است). زمانی که تلاشها معطوف به ارائۀ یک تجزیه و تحلیل یکپارچه از اشکال مختلف دادههاست ممکن است مشکلات بیشتری مجال بروز پیدا کنند.
در تحقیقات تیمی میانرشتهای، اعضای تیم گاهی از ترس مکشوف افتادن تفاوتهای آشتیناپذیر این را آسانتر و سازندهتر مییابند که یک رویکرد عملگرایانهای انتخاب کنند که بیش از حد با نظریه، معرفتشناسی و هستیشناسی درگیر نباشد. [هستیشناسی به معنای نظریه درباره ماهیت و ذات اشیاء است (یعنی چه چیزهایی هستند) و معرفتشناسی به معنای نظریه دربارۀ معرفت است (یعنی چه چیزهایی قابل شناخت هستند)]. اما این نوع از گرایش به انجام تحقیق، از این جهت که بنحو مطلوب و نظامیافته به نظریه متصل نیست میتواند به توضیحات شکستهبسته و بیربط منجر گردد و یا حتی بصورت ناخواسته به یک منطق موازی (راهبرد دوم) متوسل گردد. در برخی از طرحهای تحقیقاتی، انتخاب مدل یکپارچهای که غالب باشد ممکن است در نتیجۀ یک منازعۀ قدرت، بعنوان مثال بین شرکای پژوهشی نابرابر، یا بین روشهای مورد علاقۀ رشتههای قدرتمند و رشتههای کمقدرت و یا کسانی که مورد علاقه و عنایت تأمینکنندگان اصلی هزینههای تحقیقات هستند باشد تا اینکه یک دلیل اصلی با یک منطق فکری قانعکننده برای انجام دادن آن وجود داشته باشد.
به نظر، مهمترین فرصت برای تلفیق روشها با استفاده از یک منطق منسجم در طرحهایی است که از یک توافق بر سر جهتگیری رشتهای یا نظری و یا از جهتگیریهایی که مشخصاً مکمل هم هستند برخوردار باشند. پس از آن است که مدلسازی برای یکپارچهساختن دادهها و نظریهپردازی دربارۀ کلی که مورد تحقیق است فراهم میآید. این مسأله، فرصتها را برای استفاده از روشها و رویکردها با بهترین مزیتی که در شرایط خود دارا هستند محدود میسازد.
✅ حکم نهایی
تلفیق روشها با یک منطق منسجم صورت میپذیرد؛ انجام دادنش دشوار، مزایایش مشکوک و قابل تردید است اگرکه بطور مؤثر انجام نشود، اما در صورتی که یک مدل روشن و مورد توافق برای یکپارچهسازی دادهها وجود داشته باشد میتواند خوب و مفید باشد.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
معرفی پیر بوردیو Introducing Pierre Bourdieu
مایکل بوراوُی Michael Burawoy
حسین شیران Hossein Shiran
بخش اول
پیر بوردیو (1930-2002) تأثیرگذارترین جامعهشناس زمان ماست. تأثیرگذاری او تنها در حوزۀ جامعهشناسی نیست در رشتههای دیگر هم هست، تنها در علوم اجتماعی نیست در علوم انسانی هم هست، تنها در داخل دانشگاه نیست در خارج دانشگاه هم هست و تنها در داخل فرانسه نیست در داخل اروپا، جهان غرب و بطور فزاینده در جهان شرق و جنوب هم هست! تنها زمان خواهد گفت که آیا ستارۀ اقبال بوردیو همچنان در اوج و آثار او همچنان بخشی از شرعیات جامعهشناسی باقی خواهد ماند یا نه. فعلاً که حضور او همهجایی و همهجانبه است، خواه به خاطر «نظریۀ سلطۀ نمادین theory of symbolic dominationاش، خواه به خاطر «مشارکت عمومی و مداخلۀ سیاسی»اش به عنوان مثال و خواه به خاطر جانبداریاش از «جامعهشناسی بازتابی reflexive sociology».
به استثناء «مارکس Marx، «وبر Weber و «دورکیم Durkheim»، تا به حال که هیچ جامعهشناس دیگری به اندازۀ او به ارائۀ قاموسی از مفاهیم نپرداخته است؛ "field" - "social, cultural, political capital" - "habitus" - "distinction" - "homo ludens" - "illusio" - "doxosophers" از جمله مفاهیمی هستند که هر روز و هر کجا کسان بسیاری پیرامون آنها سخن میگویند. بوردیو یک بازیکن راگبی بود بنابراین گلاویز شدن با او قدری دشوار است. گسترۀ نوشتههای او موضوعات بسیار مختلفی از هنر تا علم، از سیاست تا ورزش، از خانواده تا آموزش، از اقتصاد تا ادبیات و از استعمار تا نئولیبرالیسم neoliberalism را دربرمیگیرد. او به همان اندازه که درگیر عکاسی بود درگیرودار تجزیه و تحلیلهای آماری هم بود. خیلی راحت میتوانست میان فلسفه و تحقیق تجربی رفت و آمد کند و در این میان دربارۀ نظریۀ اجتماعی هم تفکر و تأملی داشته باشد.
قلمروی نوشتههای او گسترده و حجم آنها بسیار زیاد است. تنها به زبان انگلیسی بیش از 35 تألیف دارد. برای یک فرد مبتدی و حتی غیرمبتدی، نوشتههای او اغلب غامض و دور از دسترس است با این حال او ارائۀ آثاری به سختی و پیچیدگی «سرمایۀ فرهنگی cultural capital» و «تمایز distinction» را هرگز مایۀ شرمساری نمیدانست؛ او یک بازیگر ماهر در عرصۀ علمی فرانسه بود. جملات پیدرپی او که به راحتی تبدیل به یک پاراگراف میشوند اغلب پیچوتابدار و خودمعرف هستند و این درک و فهم آنها را دشوار میسازد. کتابهایش هم که بنحو ناامیدکنندهای ناتمام و بنحو ناخوشایندی پر از پرتشدنهای متعدد از موضوع هستند.
بوردیو در دو دهۀ آخر زندگی خود، پس از انتخاب شدنش به عنوان رئیس دپارتمان جامعهشناسی کلژ دوفرانس در سال 1981، از اعتبار سازمانی خود برای ورود به عرصۀ سیاست استفاده کرد و به نوشتن آثاری پرداخت که نسبت به قبل بسیار سیاسیتر، شفافتر، خشمناکتر، دنیامدارتر اما همچنان تأثیرگذارتر بودند. این آثار به پشتوانۀ یک احساس سیاسی خصمانه به نئولیبرالیسم، فروداشت فرهنگ و اظهارات غیرانسانی، با یک اقبال عمومی روبرو شدند.
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, پیر بوردیو Pierre Bourdieu
[ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش سوم
راهبرد دوم: "تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده":
گاهی پژوهشگران چنین احساس میکنند که مجموعههای مختلفی از سؤالات پژوهشی وجود دارند که اگر چه بنحوی گسترده به یک موضوع کلی معین مربوط هستند اما در مقام گفتگو ارتباط تحلیلی خاصی میان آنها وجود ندارد. برای مثال، در قالب یک تحقیق ممکن است تعاملات انسان و حیوان در کشاورزی، صنعت گوشت، شکار، فرهنگ باغ وحش و حیوانات خانگی در نظر گرفته شود و یا نقش حیوانات در ادبیات و رسانهها و از این قبیل بررسی گردد اما هیچ استدلال خاصی در مورد اینکه آیا این حوزههای مختلف به هم متصل هستند یا نه، و اگر هستند چگونه، ارائه نشود.

مطالعاتی از این قبیل را میتوان در قالب پروژههای چندبخشی سازمان داد و عموماً و نه لزوماً توسط یک تیم که در آن اعضای مختلف مسئولیت بخشهای مختلف آن را بعهده دارند انجام داد. در اینجا، رویکردها و روشهای مختلف لزوماً همه باهم حاضر هستند اما همه با طرح، در هر صورتی از کل یکپارچه یا استدلال کل درگیر نمیشوند.
✅ منطق موازی Parallel Logic
این نوع رویکرد با یک منطق موازی مدیریت میشود و متفاوت از منطق بلاغی است که در بالا آمد، بخاطر اینکه هر کدام از رویکردها لزوماً در داخل راهبرد گستردة دیگری قرار نمیگیرد؛ در عوض، هر بخشی از این مطالعه، و یا هر ریزمطالعه، طرح منطقی، تولید دادهها، تجزیه و تحلیلها و توضیحات خاص خود را دارد و تمامی اینها به صورت موازی اجرا میشوند. البته این ریزمطالعات لازم نیست که هر کدام روش منحصربفرد داشته باشند با این وجود باید در نظر داشت که این رویکرد کلی اساساً مبتنی است بر تفکر همباشی و حضور همزمان روشهای چندگانه و نه الزاماً ادغام آنها درهم.
✅ چالشها و فرصتها
چالشهای این نوع رویکرد هم (دستکم برای کار با روش تلفیقی) کم است، بخاطر اینکه هر چند روشهای چندگانه ممکن است بخاطر بهترین مزیتشان مورد استفاده واقع شوند اما این پرسش که چگونه باید آنها را باهم تلفیق کرد و یا دادهها و تجزیه و تحلیلها را بهم پیوند داد در نهایت همچنان مطرح میماند. فرصتهای این رویکرد در مقایسه با منطق بلاغی که پیش از این تشریح شد کمی بیشتر است هر چند هر دو بخاطر اینکه هیچ ضرورتی برای ریختن رویکردهای مختلف در داخل یک چارچوب تبیینی کمی یا کیفیِ غالب در آنها وجود ندارد (که برازندة همه هم نخواهد بود) و نیز بخاطر اینکه هر ریزمطالعه در موقعیت خود به خوبی اجرا میشود ممکنست فرصتهای قابل توجهی برای تجزیه و تحلیلهای ثانویه وجود بیاورند که پیوند دادن همة آنها در مرحلۀ بعد ممکن است صورت بگیرد. در آن زمان، میتوان به ایجاد برخی فرصتهای خلاقانه برای پیوند دادهها و تفسیر آنها فکر کرد. همچنین در یک مطالعة چندبخشی یا چندسؤالی از این نوع، برخی ظرفیتها برای جرقهزدن افکار در مرزهای روششناختی و در سراسر ریزپروژه وجود دارد البته اگر که اعضای تیم برای انجام این کار آماده و یا قادر باشند.
✅ حکم نهایی
تلفیق روشها با منطق موازی صورت میپذیرد؛ انجام دادنش به نسبت آسان است، خطرپذیریاش متوسط اما مزایایش محدود است اگرچه از برخی ظرفیتهای جالب برای بهرهبرداری از روشهای چندگانه برخوردار است، به خصوص در قالب راهبرد بعدی.
پایان بخش سوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش دوم
راهبرد اول: تلفیق روشها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پسزمینه
شاید رایجترین منطق مورد استفاده در تلفیق روشها این باشد که پژوهشگران تمایل پیدا میکنند تا هرچه بیشتر به تجزیه و تحلیلهای خود پهنا و ژرفا ببخشند. این امر غالباً توسط محققانی انجام میگیرد که بدواً به هر دو بُعد کمی و کیفی گرایش دارند ولی همچنان احساس میکنند که روشها و دادههایشان در برخی جهات ناقص و ناتمام هستند. برای کسانی که جهتگیریشان کمّی است، «تصویر بزرگِ» حاصل از ابزارهای کمّی، ممکن است دقیق و مبتنی بر اشکال نمونهبرداریهایی کاملاً معرف و تجزیه و تحلیلهای آماری صحیح باشد اما در عین حال از نظر انعکاس طنین "زندگی واقعی"، واجد یک احساس سطحی و یا اصلاً فاقد آن باشد.

توضیح نمادین راهبرد اول
از این نقطهنظر، استفاده از رویکردهای کیفی منتخب - بعنوان مثال، مطالعات موردی ژرفانگر - میتواند گویا و مهیج و ارائهدهندة یک «نمای بسته یا نزدیک» از واقعیت باشد. برعکس، برای یک محقق با جهتگیری اولیة کیفی، که بر فرآیندهای اجتماعی با جزئیات زیاد و نزدیک متمرکز است، گنجاندن مقداری محتوای کمّی زمینهای، شاید در قالب اطلاعات دموگرافیک محلی یا ملی، میتواند در ساخت اجزای تحقیقاتی یک مجموعة بزرگتری از مشاهدات یاریگر باشد.
منطق بلاغی Rhetorical Logic
منطق این نوع رویکرد ذاتاً بلاغی (خطابی) است - به این معنی که محقق از هر نقطه که شروع کند و هر جا که بخواهد از شکل دیگری از دادهها استفاده میکند تا بنوعی تجزیه و تحلیل خود را بیاراید، اما بطور واقع این عمل یک بخش ضروری از استدلال در نظر گرفته نمیشود. در اصل، دادههایی که بعداً اضافی میشوند تنها نقش یک متمم و مکمل را بازی میکنند و منطق تبیینی تحقیق، فینفسه یکی از دو حالت کمی یا کیفی است. [به بیان روشن، در این رویکرد، کم و کیف تلفیق بستگی به خطابت و بلاغت و فصاحت محقق دارد. مترجم]
چالشها و فرصتها
جاهطلبیهای این نوع رویکرد عبارتند از سخنگوییهای روششناختی بسیار متواضعانه. هیچ تلاش واقعیای در قالب تبیین یا محاورة چندروشی وجود ندارد و طرح یا راهبرد تحقیق بواسطۀ یک منطق روششناختی لغزان میان دو بعد کمی و کیفی مدیریت میشود. به همین دلیل، این نوع رویکرد از چند جهت چالشبرانگیز است؛ برای یک محقق کمّیکار ماهر هیچ دشواری ندارد که برای کار خود چند نمونة کیفی فراهم سازد، همینطور برای یک محقق کیفیکار که با استناد به منابع منتشر شده (به عنوان مثال) کار خود را با پارهای پسزمینة کمّی همراه سازد.
در این میان نه درک مشخصی از اینکه دقیقاً چگونه باید نمونهگیری کرد یا بطور سیستماتیک و خلاقانه به تولید داده پرداخت و از چشماندازهایی که یکی از دیگری آشناتر است استفاده کرد وجود دارد و نه هیچ توضیح یا تفسیری از اینکه روش تلفیقی چیست به چشم میخورد. البته فرصتها هم همچون تهدیدات محدود هستند؛ از آنجایی که این رویکرد متضمن و متوجه اینکه چه نوع سؤالاتی باید پیگرفته شوند نیست محقق از هر نوع روشی که واجد بیشترین مزایا باشد استفاده میکند و ترجیح میدهد به این طریق، بیشتر به آرایش طرح بپردازد. این نوع رویکرد همچنین گرایش به قطبی کردن تقابل روشهای کمی و کیفی دارد، بدون اینکه پیچیدگیهای هیجانانگیز تفاوتها در داخل این دو مقولۀ گسترده را به محقق بنمایاند.
حکم نهایی
تلفیق روشها با یک منطق بلاغی صورت میپذیرد: انجام دادنش آسان و کم خطر است، اما خیلی شما را به دوردستها نمیبرد.
پایان بخش دوم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
چندرسانه جامعه شناسی شرقی
فایل صوتی میزگرد جامعه شناسان
با موضوع: امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران
تاریخ 9 اسفند 1395 ؛ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
با حضور اساتید:
- دکتر حمید پارسانیا - دکتر محمد امین قانعی راد - دکتر احمد بخارایی - دکتر مصطفی مهرآیین

دانلود فایل صوتی امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران
نوع فایل: MP3 حجم فایل: 184 MB زمان فایل: 2:14:1
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, پارسانیا قانعی راد, مهرآیین و بخارایی
[ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب دادهها در پژوهشهای علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods
بخش اول
پیشگفتار
این مقاله به عنوان یک راهنمای عملی با هدف دستیابی آسان به برخی از موضوعات کلیدی روشهای تحقیق تلفیقی نگاشته شده است. شش راهبرد عمدهای که در این مقاله مورد بررسی واقع میشوند هر کدام میتوانند مبنایی برای تلفیق روشها و ترکیب اشکال مختلفی از دادههای کیفی و کمی باشند و به نوعی شکاف میان این دو روش را پر سازند. این در شرایطی صورت میگیرد که نگرشها به تلفیق روشها به نسبت در حال خوب شدن است و سرمایهگذاران تحقیق بطور فزاینده بر طرحهایی که در تولید و تجزیه و تحلیل دادههای خود به بیش از یک روش متکی باشند به دید مثبت نگاه میکنند.
با این حال، هنوز نمیتوان گفت که تلفیق روشها از هر نظر خوب است بخاطر اینکه در مواردی ممکن است به یک تحقیق نامنسجم و نامتمرکز منجر گردد و به این ترتیب، به شدت قابلیتهای انجامدهندگان را مورد آزمون قرار دهد. در کل، محققانی که در تحقیق خود از روشهای تلفیقی استفاده میکنند نیازمند این هستند که درکی روشن از منطق و هدف استفاده از این رویکرد و نیز اینکه بنا دارند با آن به چه چیزی دست یابند داشته باشند چرا که در نهایت، همینها هستند که راهبردهای عملیشان را نه فقط برای انتخاب و استقرار یک روش ترکیبی خاص بلکه مهمتر از آن برای ایجاد ارتباط تحلیلی میان دادههایشان پایهگذاری میکنند.
این مقاله، ضمن ارائة طرحی کلی از راهبردهای ششگانه، به چالشها و فرصتهایی که هر کدام برای تلفیق و تحلیل روشها به همراه دارند میپردازد و در نهایت برای هر کدام از آنها یک حکم نهایی مجزا ارائه میدهد. این شش راهبرد عبارتند از:
1- تلفیق روشها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پسزمینه.
2- تلفیق روشها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده.
3- تلفیق روشها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخشها و یا لایههای یک کل اجتماعی.
4- تلفیق روشها به منظور دستیابی به یک اندازهگیری دقیق از طریق ثلثبندی.
5- تلفیق روشها به منظور طرح پرسشهای متمایز اما متقاطع.
6- تلفیق روشها بنحوی فرصتطلبانه.
پایان بخش اول
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی
[ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مقالات جامعه شناسی شرقی
عنوان مقاله: جمعیت شناسی؛ گذشته، حال، آینده
نوشته: یو زیه Yu Xie
ترجمه: حسین شیران Hossein Shiran
دانلود اصل و ترجمة مقاله 👇👇👇
جمعیت شناسی؛ گذشته، حال، آینده | یو زیه | حسین شیران
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جمعیت شناسی, جمعیت شناسی ریاضی, مقالات جامعه شناسی, جامعه شناسی
[ شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
ده کتاب پربازدید «کتابخانه جامعه شناسی شرقی»
(تا تاریخ یکم تیرماه 1396)
رتبه اول: «ما چگونه ما شدیم؟» - «دکتر صادق زیباکلام» - 50144 بار
رتبه دوم: «جامعه شناسی خودمانی» - «حسن نراقی» - 33190 بار
رتبه سوم: «جامعه شناسی نخبهکشی» - «علی رضاقلی» - 17375 بار
رتبه چهارم: «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟» - «دکتر کاظم علمداری» - 15246 بار
رتبه پنجم: «چرا عقب ماندیم؟» - «علی محمد ایزدی» - 13060 بار
رتبه ششم: «کاپیتال (سرمایه) جلد اول» - «کارل مارکس» - 11996 بار
رتبه هفتم: «شهریار» - «نیکلا ماکیاولی» - 11813 بار
رتبه هشتم: «جامعه شناسی خودکامگی» - «علی رضاقلی» - 9893 بار
رتبه نهم: «خلقیات ما ایرانیان» - «سیدمحمدعلی جمالزاده» - 9659 بار
رتبه دهم: «سازگاری ایرانی» - «مهندس مهدی بازرگان» - 7834 بار
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, کتابخانه جامعه شناسی شرقی, کتاب دیجیتال جامعه شناسی
[ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
مروری بر مفاهیم جامعهشناختی
ازخودبیگانگی Alienation
الیناسیون اصطلاحی است که ریشهاش در آثار و افکار هگل قرار دارد و تنهاش در آثار و افکار مارکس و شاخ و برگش در آثار و افکار پیروان ایندو، بخصوص مارکسیستها. هگل این اصطلاح را در ارتباط با روح و آثارش مطرح میکند (یک مفهوم ذهنی و فلسفی) و مارکس در رابطه با انسان و آثارش و یا بهتر بگوییم کارگر و کارش (یک مفهوم عینی و جامعهشناختی)؛ و طیِ آثار مارکس و بویژه این گفتۀ معروف او که "انسان در نظام سرمایهداری باخودبیگانه است" بود که این اصطلاح بر سر زبانها افتاد.
الیناسیون در منابع و مراجع ما، اغلب ازخودبیگانگی و در معدود مواردی هم باخودبیگانگی ترجمه میشود؛ اما باید در نظر داشت این "از خود" یا "با خود" که گفته میشود در خود کلمه وجود ندارد، بلکه از مفهوم آن استنباط میشود (Alien بمعنای خارجی، بیگانه و غریبه میباشد). "خودبیگانگی" یا "بیگانگی با خود" و یا همان "ازخودبیگانگی" در واقع صورتی از بیگانگی (یا در قالب مارکسیستیاش اگر بگوییم صورت غالب بیگانگی) است که در آن فرد (مطابق نظر مارکس بواسطۀ عوامل خارجی و مشخصاً عوامل اقتصادی) با "خودِ" خویش بیگانه میگردد (Self_Alienation)؛ این واژه و مفهوم بنوعی در برابر واژۀ Self_Actualization یا Self_Realization به معنا و مفهومِ خودفعلیتبخشی یا خودتحققبخشی قرار دارد. با این نوع برداشت است که Alienation عموماً "ازخودبیگانگی" ترجمه میشود.
اما صورت دیگری هم از بیگانگی وجود دارد که "بیگانگی با محیط" نامیده میشود؛ در این نوع که تا حدودی از حوزه و حال و هوای مارکسیستی فاصله میگیرد، فرد بهر دلیل، با مراتبی از گسستگی و غریبگی، از محیط و اجتماع پیرامونِ خویش میبُرد و در خویشتن فرو میرود؛ مفهومی از بیگانگی که در این کتاب مطرح است بیانگر این نوع است؛ در این مورد، دیگر معادل دانستن Alienation با "ازخودبیگانگی" صحیح به نظر نمیرسد؛ چه در اینصورت باید بگوییم "ازخودبیگانگی با محیط"! و این غیر از آنکه از نظر صوری بسی غلطانداز مینماید، از نظر مفهومی هم بسی تناقضزا میشود؛ بخاطر اینکه در این نوع از بیگانگی، اساساً فرد با دنیای خارجش بیگانه میگردد و نه دنیای درونش؛ اتّفاقاً فرد با بریدن و یا جدا ماندن از اجتماع پیرامونش، به خویش پناه میبرد و با خودِ خود میماند! حالا تصوّر اینکه فردی هم با دنیای درونش بیگانه باشد هم با دنیای بیرونش، اگر هم در بیان گفتنش میسّر باشد، در عمل تحقّقش ممکن نخواهد بود.
به نقل از :
فرهنگ فشرده جامعه شناسی (ترجمه و تألیف حسین شیران) دانلود از لینک زیر 👇👇👇
http://www.orientalsociology.ir/post/80/concise-dictionary-of-sociology-hossein-shiran/
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, فرهنگ فشرده جامعه شناسی, مفاهیم جامعه شناسی
[ شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
سیاست و صداقت؟!
حسین شیران
اصولاً نامزدهای محترم ریاست جمهوری- نه فقط در ایران بلکه در هر کجای جهان، بویژه در بحبوحة انتخابات، عملاً در «پیشگاه مردم» که در این نقطهعطفهای بخصوص، خواهناخواه، ارج و قربی کلان مییابند، مدام همدیگر را به «ناروراستی» و «بیصداقتی» متهم میکنند و مصرّانه از هم میخواهند که با مردم «روراست» و «صادق» باشند! (اینجا به یقین جای گفتن آن ضربالمثل معروف است که بنده عامداً از باب حفظ حرمت این عزیزان از آوردن آن صرفنظر میکنم).
البته باید گفت که این تعارفات ناشی از هیجانات انتخاباتیست که آنها با هم دارند و گرنه هیچ عقل سلیمی نه جزئاً از آنها که کلاً از "سیاست" هیچ توقع "روراستی" نداشته و ندارد! جالب اینکه خود آنها هم از خود چنین توقعی ندارند! فقط حرفیست که با حرارت از باب گرمی بازار به زبان میآورند و گرنه خودشان از هر کس دیگر بیشتر و بهتر میدانند که در عالم امکان چیزی سختتر از گردهمآوردن ایندو عنصر نیست! الحق و الانصاف هم حق با آنهاست! نمیخواهم و نباید هم بگویم که غیرممکن است اما کار کار دشواریست اینکه بخواهی هم یک «سیاستمدار خوب» باشی هم یک «خدمتگزار روراست»!
در کل، دنیای عجیبیست این دنیای سیاست! صادقترین مردم هم اگر باشی و بخواهی که در این گود فرو روی باید بدانی که هیچ تضمینی به پاک ماندن دامانت از گردوغبار «ناروراستی»های آن نیست- مگر آنکه بخواهی به یک سری «اصول اساسی روراست بودن» پایبند باشی که در اینصورت هم مطمئن باش جایی در «جمع عزیزان» نخواهی نداشت و به هر شکل، زود از آن جرگه برون انداخته خواهی شد! این یک نکتۀ سهل و ممتنع را هم بگویم که در این حوزه "هیچکس به تمامی حقیقت را نمیگوید و هیچکس هم آنجا که دروغ میگوید تنها نیست!" این را دیگر عوامترین مردمان هم میفهمند، نه فقط فهم، که با پوست و گوشت و استخوان خود تجربه هم میکنند! به بیان دیگر این جزئی جداییناپذیر از فهم و شعور مردمان است!
به هر حال، «جمع عزیزان» جسارت بنده را در این برهة حساس به پای آداب سخن نادانیام بگذارند و اجازه دهند یک نکته را با صراحت هر چه تمام به زبان آورم تا شاید به گوش «نامزدهای محترم ریاست جمهوری»مان که البته نه- اینها مردان بزرگ «دنیای سیاست» هستند و گوششان از این حرفها پر و کارشان هم از این مرزها گذشته است! دیریست در عرصة آمادة «نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» در معیت یاران «سفره» گستردهاند و بنوعی «خوب یا بد»، هر چه در میان هست از آنهاست و بس، اما ای عجب، که هنوز هم مهلتی دیگر از مردم میطلبند تا چه کنند که پیشتر نکردهاند؟! (بگذریم)
دستکم به گوش «نامزدهای محترم شورا»ها- این «سیاستبازان تازهبهدورانرسیده» که اینک بیصبرانه در انتظار سوار گشتن بر کوپههای بالاروندة گردونة ناایستای سیاست سر از پا نمیشناسند گویی که نمیدانند سرانجام بعد چند دور آنسو خواهناخواه از این چرخ و فلک پیاده خواهند شد، برسد و آن اینکه: عزیزان! نظر به راهی که در پیش گرفتهاید هیچکس توقع روراست بودن از شما ندارد اما "لطفا آنگاه که شعار میدهید عیار شعور مردم ایران دستتان باشد"! بخدا فقط همین! «روراست» بگویم- که جز این از یک «جامعهشناس» نباید انتظار داشت و گرنه باید دانست که او هم یک «سیاستورز» تمامعیار است در جلد یک «جامعهشناس»، که "اگر هنوز خمشدنی در کار است از باب ارادت به آستان بلند اسلام است! این نیست که فکر کنید ملت ایران هنوز هم در خواب است"!
پس "اگر که واقعاً «صداقتی» در کارتان هست «یکراست و روراست» از «پیش» به سراغ این مردم بیایید نه از «چپ و راست» و نه از «پشت»"! در اینصورت مطمئن باشید، نه «دست سرخ و سیاه سیاست» که «گاه هست و گاه نیست»، «دست خدا» و «دوستی مردم» همواره همراه و یارتان خواهد بود!
والسلام علی من اتبع الهدی
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: انتخابات ریاست جمهوری, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی سیاست
[ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی ایران - بخش دوم Sociology Of Iran
حسین شیران
در بخش قبل گفتیم که شروع علم «جامعه شناسی» در ایران را علیالاصول باید سال 1313 شمسی بدانیم؛ سالی که در آن «ویل هاس»- جامعهشناس آلمانی برای نخستین بار تدریس درسی با عنوان «علمالاجتماع» در دانشگاه تهران را آغاز کرد؛ و بعد گفتیم که تدریس این درس بعد از خروج او از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» محول گردید.
«اسدالله بیژن» که بود؟ در خصوص زادروز و زادگاه و زندگانی ایشان متأسفانه اطلاعات زیادی در دسترس نیست (دوستان اگر در این خصوص اطلاعاتی دارند از باب تکمیل بحث از ما دریغ نفرمایند. سپاس). مطالب «ویکیپدیا» هم در خصوص ایشان بیش از چهارپنج سطر نیست! در هر صورت حالیا حداکثر شناخت ما از ایشان به این حد است که نام کامل ایشان «میرزا اسدالله خان بیژن» بوده است. تحصیلات متوسطۀشان را در «کالج تهران» و دورۀ دکترایشان را در رشتۀ فلسفۀ علوم تربیتی در «دانشگاه کلمبیا» (آمریکا) سپری کردهاند.
به نخستین تاریخی که در ارتباط با ایشان برمیخوریم سال 1310 است؛ در این سال، ایشان پس از بازگشت به ایران بعنوان دانشیار علوم تربیتی در دانشسرای عالی تهران مشغول به کار میشوند و بعد دومین تاریخ، سال 1313 است که ایشان به همراه اساتید دیگری همچون دکتر «محمدباقر هوشیار» و دکتر «عیسی صدیق» رشتۀ علوم تربیتی در ایران را در نخستین سال تأسیس دانشگاه تهران پایهگذاری میکنند. و نهایت اینکه «سیر تمدن و تربیت در ایران باستان» از مهمترین آثار علمی ایشان است [سایت تربیتنیوز].
به این قرار ملاحظه میفرمایید که شهرت و اهمیت ایشان بیشتر در علوم تربیتی است تا «جامعه شناسی»؛ واضحتر اگر بگویم ایشان در اصل جامعهشناس نبودهاند با این حال ما همین که ایشان بعد از خروج «ویل هاوس» از ایران همت نموده تدریس درس «علمالاجتماع» را پیگرفتهاند تا این پرچم نوبرافراشته در ایران به دست اهالیاش برسد صمیمانه پاسشان میداریم! ذکر نامی از ایشان و اختصاص یک بخش کوتاه به ایشان حداقل کاریست که میتوانیم در حق ایشان انجام بدهیم! روح این استاد شاد و یادش گرامی باد!
نتیجه: دکتر «اسدالله بیژن» را بعنوان «نخستین مدرس ایرانی» درس جامعه شناسی در ایران به یاد داشته باشیم.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن
[ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
سکولار، سکولاریسم و سکولاریزاسیون - بخش دوم
پریسا نقیپور
معنای دوم: وصف سکولار، به معنای «عصر یا دوره طولانی» نیز استعمال میشود.
تعریف اصطلاحی:
در مباحث مدرنیته، اصطلاح سکولار به معنای «دنیوی» است؛ و مراد از سکولار، امری است که به صورت کامل از امور سنتی و دینی بریده شده و محدود به دنیای مادی و طبیعی حاضر است. «لاک ابرسول» Luke Ebersol در توضیح معنی اصطلاحی سکولار مینویسد:
اولاً: در علوم اجتماعی، این اصطلاح در کلیترین کاربرد خود، حاکی از امور دنیوی، مدنی یا غیرمذهبی است که با امور معنوی و روحانی تفاوت دارند، و امر دنیوی آن امری است که به هدفها و رسوم دینی اختصاص نداشته باشد.
ثانیا: دنیایی به گونهای به کار برده شده است که فقط در مقابل امر مذهبی قرار نمیگیرد. در تأیید این کاربرد، «هووارد بِکِر» Howard Becker مینویسد: «... دنیایی، با نامقدس، کافر، بیخدا، بیدین، رافضی، بیتقدس، بیایمان یا اصطلاحاتی از این دست مترادف نیست، این اصطلاح همه آنها را در بر دارد، اما ... چیزی بسیار بیشتر از آنها را شامل میشود». در این مفهوم، دنیایی (سکولار) متضاد با کل معنی مقدّس است؛ یعنی، متضاد با معزّز و منزّه است. بنابراین، فرهنگ، هنگامی دنیایی و سکولار است که پذیرش آن بیشتر مبتنی بر ملاحظات عقلی و سودگرایانه باشد تا بر حرمت و تکریم.(2)
«هووارد بکر» نیز در توضیح اصطلاح سکولار در کاربردش نسبت به جامعه سکولار مینویسد: جامعه مادی (سکولار) یا جامعه عرفی را میتوان جامعهای دانست که با تمام وسائل، آمادگی تغییر در جهتگیری مرسوم در ارزشها را در افراد جامعه پدید میآورد، و یا تغییر جهتگیری در تعریف ارزشهایی که در آن جامعه ضروری انگاشته میشود را حاصل میکند. با دقت در معانی لغوی و اصطلاحی واژه سکولار، به دست میآید که این واژه، به معنای دنیوی، زمینی و این جهانی است و میتواند صفت فرهنگ، تمدن، جامعه و افراد انسانی قرار گیرد. به عنوان مثال، مقصود از فرهنگ و تمدن سکولار، فرهنگ و تمدنی است که محصول انسان به عنوان یک موجود این جهانی و زمینی است؛ انسانی که خود برآمده از عقل و خردی است که کاملاً بینیاز از وحی و الهام و هر آنچه ورای عقل است، میباشد.
فرهنگ و تمدن سکولار به نیازهای نقد و این جهانی انسان توجه دارد و به امور معنوی و اخروی او نظری نمیکند. همچنین، سنتها و آداب رایج و متداول، ارزشها و هنجارهای ثابت و پایدار را تکریم و تقدیس نکرده و به آنها ارج نمینهد و در هر شرایطی به نقد و ارزیابی سنتهای دینی و غیردینی و ترک آنها میپردازد و با رویی گشاده به استقبال هر آنچه که «نو» است میرود. از طرف دیگر، بر اساس این فرهنگ، معیار نقد و ارزیابی، فقط عقل بشری، آن هم عقل حسابگر سوداندیش مبتنی بر حس و تجربه است و هیچ معیار دیگری پذیرفته نیست. مصلحت و غایت این فرهنگ، صرفا مصلحت و غایت مادی و دنیوی است.
پایان بخش دوم
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, سکولار, سکولاریسم, سکولاریزاسیون
[ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
جامعه شناسی ایران - بخش اول Sociology Of Iran
حسین شیران
اگر میخواهید بدانید که جامعه شناسی در ایران کی و کجا و توسط چه کسی یا کسانی آغاز شد - در حد پیگیریهایی که در این خصوص داشتم - باید بگویم که نخستین بار توسط یک جامعه شناس آلمانی بنام «ویل هاس Will Hass» بود که تدریس جامعه شناسی در ایران آغاز گردید. این اتفاق میمون و مبارک در سال 1313 شمسی اتفاق افتاد. این سال، سال تأسیس «دانشگاه تهران» است.به این اعتبار میتوان گفت که «جامعه شناسی» در ایران سابقهای همپای «دانشگاه» در ایران دارد. البته در این زمان هنوز عنوان «جامعه شناسی» وضع نشده بود و درسی که «ویل هاس» داشت تحت عنوان «علمالاجتماع» آن هم در «دانشکدۀ ادبیات» تدریس میشد. بنا به گزارش دکتر «منوچهر محسنی» (1362) در کتاب «جامعه شناسی عمومی»اش این درس بعد از خروج «ویل هاس» از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» واگذار شد. بعد از این بود که بتدریج زمینه برای وقوع اتفاقات اساسی در خصوص علم جامعه شناسی در ایران فراهم گشت.
نتیجه: سال 1313 را بعنوان سال آغازین برای شروع علم «جامعه شناسی» در ایران در نظر داشته باشیم.
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن
[ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
موقعیت فراز، موقعیت فرود - بخش سیزدهم
حسین شیران
«محمد برتر است یا بایزید بسطامی؟»! شما خود در برابر یک چنین پرسشی قرار بگیرید چه پاسخی به آن میدهید؟ اصلاً آیا چنین پرسشی را شایستۀ پاسخ دادن میدانید یا نه؟ و بعد با صاحب پرسش چه میکنید؟ بویژه اگر که طرف، پیرمردی ناشناس باشد و از قضا شما هم «شیخالاسلام» شهر باشید و دهها مرید پیر و جوان هم دور و برتان، همه هم دهانباز چشم بردوخته بر دهان مبارکتان که ببینند سرانجام در مقام مرادشان چه پاسخی دارید که به این پیر و پرسش بیملاحظهاش بدهید؟ ...
روز شنبه بیستوششم جمادیالآخر سال 642 هجری، «مولانا جلالالدین محمد بلخی» دقیقاً در یک چنین موقعیتی گیر افتاد! او همچون همیشه داشت به همراه اعوان و انصارش با دبدبه و کبکبه از راستهبازار شهر به خانه باز میگشت که ناگهان پیرمردی درویشاحوال در برابرش ایستاد و بیهیچ مقدمهای این پرسش توفانی را به او خطاب داشت؛ «محمد برتر است یا بایزید بسطامی؟» ...
آن زمان قونیه تختگاه سلاجقۀ روم بود و شیخالاسلام - بعد سلطان - دومین شخص شخیص این شهر بود! حال اینکه کسی پیدا شده بود اینگونه در ملاءعام بیاعتنا به خیل مریدان و عابران و کاسبان محل، راه را بر او بربسته - و حال این به کنار - گستاخانه در محضر او محمد (ص) سرور کائنات را با هرکس دیگری جز خود او به قیاس گذاشته بود لابد که آدم با دل و جرأت و ماجراجویی بود! براستی او که بود؟ از کجا آمده بود؟ و به این قرار که پا پیش گذاشته بود از جان شیخ چه میخواست؟ ذهن شیخ بیشتر درگیر این مسأله بود تا پرسشی که از او شده بود! با این وجود، هم پیر که در حلقۀ حاضران راست ایستاده بود و فارغ از همه چشم در چشم او دوخته بود و هم مردمانی که لحظهبهلحظه بر تعدادشان افزوده میشد همه بیصبرانه منتظر پاسخ او بودند!
البته او میتوانست با استناد به مقام و موقعیت خود به بهانۀ طرفیت با یک پیرمرد ژاژگوی ژندهپوش و مهمتر از آن پرسش بیربطی که از دهان او خارج شده بود و یا به هر دلیل دیگر از پاسخ دادن به پیر طفره رود و باقی ماجرا را به مریدان متعصباش بسپارد تا با او آنگونه تا کنند که از اول بنا داشتند! اما هر چه بود او این چنین نکرد! قدری در حال پیر نظر کرد و بعد آهسته گفت: «محمد سرحلقۀ انبیاست، بایزید بسطام را با او چه نسبت»! این پاسخ او بود به پیر- پاسخی که پیر از پیش در برداشت، انگار که خوب میدانست از کسی یا کسانی چون او چه پاسخی باید انتظار داشته باشد! پس تا شیخ چنین گفت او بیوقفه پرسش بعدی را هم مطرح ساخت: اگر چنین است که گفتی پس چرا محمد «سبحانک ما عرفناک» گفت و بایزید «سبحانی ما أعظم شأنی»؟ ...
اگر نه پرسش اول که این پرسش دوم حساب کار را بخوبی به دست مولوی داد تا بداند که با کم کسی طرف نیست! آری، او «شمس تبریزی» بود! شیر پیری که از راه دور بهر شکار شیخ آمده بود. چند روزی به کمین نشسته بود تا سرانجام سربزنگاه در یک چنین فرصتی کار را بر او و بر خود تمام کند! دو تیر بیشتر هم در بر نداشت که هر دو را هم انداخته بود و حال منتظر ایستاده بود تا شکارش خود بر زمین افتد! اما شکار همچنان سرپا بود و تلاش میکرد در مقام یک شیخالاسلام، مغلوب یک شیر پیر نگردد! البته حاضران در دانایی و توانایی او هیچ تردیدی نداشتند. او در عین حال که عالم فقه زمان بود حاذق و حاضرجواب هم بود. کار او صبح تا شام پاسخ دادن به خیل پرسشهایی بود که مردم از هر در از او میپرسیدند و او بیهیچ وقفه و بیهیچ زحمتی به پشتوانۀ دانش کمنظیری که داشت از پس آنها برمیآمد! اما هر چه بود در این مخمصه این دانش بینظیر نمیتوانست به فریاد شیخ برسد!
او خود دانست که پاسخ به این پرسش هیچ ساده نیست چون پرسش یک سادهلوح نیست با اینحال از آنجایی که هنوز در احاطه - و بگذار راحت بگویم - اسارت بیقید و بند مریدان قرار داشت نمیتوانست به این سادگیها میدان را به نفع حریف ناشناس خالی کند پس باز به زبان آمد تا حاضران نگویند که شیخ نتوانست از پس یک دو پرسش یک غریبه برآید: «بایزید تنگحوصله بود به یک جرعه عربده کرد محمد اما دریانوش بود به یک جام عقل و سکون خود از دست نداد»!
این پاسخ دوم شیخ بود به پیر! پاسخی که هم او و هم پیر، هر دو دانستند که در اصل، پاسخ پرسش نیست بلکه واکنشیست از جنس کلام از برای مصرف تودهای! چاره چه بود؟ درست به همان اندازه که «شیخ و شاه» بر «پندار و گفتار و کردار»ِ عوام رعشه میافکنند عوام هم بر این سهگانههای عاملیت انسانیِ «شیخ و شاه» سایه میافکنند! (جمله شاهان بندۀ بندۀ خودند / جمله خلقان مردۀ مردۀ خودند)! مولوی در مقام شیخالاسلام شهر، سالها بود که قدرت و شهرتی کلان بهم زده بود؛ همه حتی خود شاه هم از او حساب میبردند! حال چگونه میتوانست در عرض چند دقیقه در مقابل دیدگان حاضران، قافیه را به پیر ببازد و هر چه تا آن زمان اندوخته را به باد دهد!
اما این پوستۀ بیرونی ماجرا بود؛ در زیر این پوسته او دیگر نه قافیه، که در کمال شگفتی، خود را هم باخته بود! آن دو پرسش توفانی براستی کار او را ساخته بودند و حال او داشت در آن حال که آرامآرام پیر را در بر میگرفت درنوردیده شدن با توفانی غیرمنتظره را تجربه میکرد! توفانی که در نهایت به دگرگون گشتن بینظیر او منجر شد و سرانجام از او چیزی ساخت که بخش پیش از آن تحت عنوان «خورشید مولوی» یاد کردیم! آری، «خورشید مولوی» - که حتی شنیدن نامش هم گرمی و انرژی و انگیزه به آدم ارزانی میدارد!
آنگونه که گفتهاند چیزی بیش از این میان مولوی و شمس رد و بدل نگشته است. اما برای «اهل حقیقت» همین هم بس است که «در خانه اگر کس است یک حرف بس است»! هر چه بود با همین گفتگوی کوچک بود که مولوی دربست تسلیم شمس شد انگار که بقول خود راهی جز این نداشت:
ای رفیقان راهها را بست یار / آهوی لنگیم و او شیر شکار
جز که تسلیم و رضا کو چارهای / در کف شیر نری خونخوارهای!
و این البته تنها بیانگر آگاهی و اقتدار «شیر شکار» نیست، اینجا به حق باید به احترام شکاری که با یک اشاره میتوانست شکارچی خویش را از میان بردارد و برنداشت و با کمال میل راضی شد که «خویش» از میان برداشته شود هم همه از سر کلاه برداریم! آری او خود خواست که به دندان تیز شیر شمس سپرده شود تا او هر آنطور که میخواهدش بدرد، چه به حکم فطرت حقجویی که داشت خوب دریافت که این شیر پیر انگار که با او کارها دارد! و همین هم بود.
شمس «استاد درون» بود. با آنکه همه هستی بیرونیاش انگار به یک پول سیاه هم نمیارزید اما این «قدرت بینش» بیبدیل مولوی بود که تشخیص داد او گرچه از قبیلۀ ناداران است اما هرگز از قماش نادانان نیست! پس به هر سختی که بود از مال و منال و مریدش دل کند و از این میان تنها «خود» را برداشت و همان یک «خود» را هم مشتاقانه تن به تیغ تیز نقادی او سپرد و به این قرار که اکنون همه میدانیم سزای اعتمادش را هم دید و چشید! شمس میدانست که او آبستن خورشید است پس هر طور که بود - به حکم «رسالت انسانی و اجتماعی» که داشت - خود را به او رساند تا به هر شکل زایش این خورشید را محقق سازد! او نه با بایزید کاری داشت و نه با محمد! اینها بهانهای بود برای درافتادن با «شیخ خوشاحوالی» که خود نه میدید و نه میدانست که واجد خورشیدیست بیبدیل که از بدحادثه در زیر «دیو ملولی» که سخت بر احوالاش حاکم بود مدفون است! پس چارۀ کار را در آن دید که هر دو را بدرد تا که «خورشید مولوی» آزاد شود! دنیا به قدر زایش این خورشید، تا هست مدیون اوست!
پایان بخش سیزدهم
🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
Hossein_shiran
OrientalSociology@
برچسبها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, مولوی شمس تبریزی, بایزید بسطامی
[ دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]
سکولار، سکولاریسم و سکولاریزاسیون - بخش اول
پریسا نقیپور
واژه سکولار Secular در لغت، به صورت وصفی (و نیز اسمی) به کار میرود و در این حالت به دو معنا استعمال میشود: معنای اول: وصف سکولار به معنای دنیوی و یا مربوط به دنیا و متعلق به دنیا اطلاق میشود. در این معنا، واژه سکولار، وصف امور زیر قرار میگیرد:
الف) روحانیون: روحانیون سکولار در مقابل روحانیون «معمولی» یا «دینی» قرار دارند و مراد از آن، روحانیونی هستند که در انزوای راهبانه و یا پارسامنشانه به سر نمیبرند، بلکه دارای یک زندگی دنیایی و زمینی هستند و به اصطلاح «در این جهان» زندگی میکنند. [مقصود این است که این روحانیون در جزئیات زندگی خود، دغدغه رعایت اهداف و ارزشهای دینی را ندارند] به خلاف روحانیون دینی که دارای سلوک روحانی و زندگی پارسامنشانه بوده و به تعهدات دینی ـ صنفی روحانیت پایبند میباشند.
ب) اموری که از کلیسا و دین فاصله دارند: در این معنا، امر سکولار به معنای عرفی (civil)، غیرروحانی (Lay) و ناسوتی و گذرا (temporal) به کار میرود، و چون در این استعمال، عمدتا از واژه «امر سکولار» جنبۀ سلبی آن اراده میگردد، این واژه مفید معانی زیر است: نادینی یا ناکلیسایی (non-ecciestical)، نامذهبی (non-religious) و نامقدس (non-sacred).
ج) ادبیات، تاریخ و هنر: مراد از ادبیات، تاریخ و هنر ـ بویژه هنر موسیقی ـ سکولار، این است که نویسندگان آنها هیچگونه دغدغه دینی نداشته و در صدد خدمت به دین نیستند.
د) آموزش و پرورش: آموزش و پرورش سکولار، آموزش و پرورشی است که دارای محتوا و برنامههای غیرمذهبی است.
ه) مدارس و مؤسسات آموزشی: مدارس و مؤسساتی که در مقام ترویج محتوای آموزش و پرورش سکولار به خدمت گرفته میشوند مدارس و مؤسسات سکولار نامیده میشوند.
معنای دوم: وصف سکولار، به معنای «عصر یا دوره طولانی» نیز استعمال میشود.
تعریف اصطلاحی:
در مباحث مدرنیته، اصطلاح سکولار به معنای «دنیوی» است؛ و مراد از سکولار، امری است که به صورت کامل از امور سنتی و دینی بریده شده و محدود به دنیای مادی و طبیعی حاضر است. «لاک ابرسول» Luke Ebersol در توضیح معنی اصطلاحی سکولار مینویسد: اولاً: در علوم اجتماعی، این اصطلاح در کلیترین کاربرد خود، حاکی از امور دنیوی، مدنی یا غیرمذهبی است که با امور معنوی و روحانی تفاوت دارند، و امر دنیوی آن امری است که به هدفها و رسوم دینی اختصاص نداشته باشد. ثانیا: دنیایی به گونهای به کار برده شده است که فقط در مقابل امر مذهبی قرار نمیگیرد.
در تأیید این کاربرد، «هووارد بکر» Howard Becker مینویسد:
«... دنیایی، با نامقدس، کافر، بیخدا، بیدین، رافضی، بیتقدس، بیایمان یا اصطلاحاتی از این دست مترادف نیست، این اصطلاح همه آنها را در بر دارد، اما ... چیزی بسیار بیشتر از آنها را شامل میشود». در این مفهوم، دنیایی (سکولار) متضاد با کل معنی مقدّس است؛ یعنی، متضاد با معزّز و منزّه است. بنابراین، فرهنگ، هنگامی دنیایی و سکولار است که پذیرش آن بیشتر مبتنی بر ملاحظات عقلی و سودگرایانه باشد تا بر حرمت و تکریم.(2)
«هووارد بکر» در توضیح اصطلاح سکولار در کاربردش نسبت به جامعه سکولار مینویسد:
جامعه مادی (سکولار) یا جامعه عرفی را میتوان جامعهای دانست که با تمام وسائل، آمادگی تغییر در جهتگیری مرسوم در ارزشها را در افراد جامعه پدید میآورد، و یا تغییر جهتگیری در تعریف ارزشهایی که در آن جامعه ضروری انگاشته میشود را حاصل میکند. با دقت در معانی لغوی و اصطلاحی واژه سکولار، به دست میآید که این واژه، به معنای دنیوی، زمینی و این جهانی است و میتواند صفت فرهنگ، تمدن، جامعه و افراد انسانی قرار گیرد. به عنوان مثال، مقصود از فرهنگ و تمدن سکولار، فرهنگ و تمدنی است که محصول انسان به عنوان یک موجود این جهانی و زمینی است؛ انسانی که خود برآمده از عقل و خردی است که کاملاً بینیاز از وحی و الهام و هر آنچه ورای عقل است، میباشد.
فرهنگ و تمدن سکولار به نیازهای نقد و این جهانی انسان توجه دارد و به امور معنوی و اخروی او نظری نمیکند. همچنین، سنتها و آداب رایج و متداول، ارزشها و هنجارهای ثابت و پایدار را تکریم و تقدیس نکرده و به آنها ارج نمینهد و در هر شرایطی به نقد و ارزیابی سنتهای دینی و غیردینی و ترک آنها میپردازد و با رویی گشاده به استقبال هر آنچه که «نو» است میرود. از طرف دیگر، بر اساس این فرهنگ، معیار نقد و ارزیابی، فقط عقل بشری، آن هم عقل حسابگر سوداندیش مبتنی بر حس و تجربه است و هیچ معیار دیگری پذیرفته نیست. مصلحت و غایت این فرهنگ، صرفا مصلحت و غایت مادی و دنیوی است.
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers
برچسبها: جامعه شناسی, سکولار سکولاریسم, سکولاریزاسیون, جامعه شناسی شرقی
[ یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۵ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]
[ ]





