جامعه‌شناسی شرقی Oriental Sociology

                                  بررسی مسائل اجتماعی ایران و مسائل جامعه‌شناسی

                                      وبسایت حسین شیران - دکترای جامعه‌شناسی

🌓 جامعه شناسی راه‌ها - بخش اول

✍️ حسین شیران

 

     جامعه شناسی راه‌ها؟! مگر راه چیست و چه اهمیت ویژه‌ای دارد که بتواند موضوع مورد مطالعه‌ی خاصی برای علم جامعه شناسی باشد؟ در پاسخ به این پرسش، نخست ببینیم وقتی که می‌گوییم "راه" مشخصا چه معنا و مفهومی از آن در ذهن خود متصور می‌شویم. 

 

     به وجه عام "مسیر آمد و شد میان دو نقطه" را راه می‌گوییم. قید "دو نقطه" در این تعریف را هیچ دست‌کم نگیریم؛ بدون فرض دست‌کم دو نقطه منطقا تعریف راه تعطیل می‌شود و تنها با مفروض و ملحوظ داشتن دو نقطه‌ی متمایز و منفک از هم است که امکان تعریف راه فراهم می‌شود. این یعنی تمام هستی راه بسته به تعریف و تشخیص دست‌کم دو نقطه‌ی منفک و متمایز از هم است. این دو نقطه می‌تواند هر چیز و هر کسی باشد - هر چیز و هر کسی در عالم عین یا ذهن؛ هم از این جهت، راه تنها متعلق به عالم "عینیات" نیست، به همان اندازه متعلق به عالم "ذهنیات" هم است؛ و بعد این دو نقطه می‌تواند دو چیز یا دو کس منفرد از هم باشد و یا دو وضع یا دو حالت منفرد از یک چیز یا یک کس. 

 

     در هر حال، در کل، در ارتباط با هر چیز و هر کسی همین که بتوان تحققا دو نقطه از هم تفکیک و تمییز داد و به این ترتیب "فاصله‌ای" میان آن‌ها متصور شد منطقا می‌توان به وجود یا وجوب راهی در این فاصله حکم داد. این یعنی در همه حال "راه‌ها از فاصله‌ها زاده می‌شوند"- فاصله‌ی میان دو چیز، دو کس، دو حالت، ... ؛ مهم‌ترین فاصله‌ها فاصله‌ی میان حالات بالقوه و بالفعل هر چیز و هر کسی است، هم از این نظر مهم‌ترین راه‌ها هم راهی است که بالقوه‌ها را به بالفعل‌ها می‌رساند.  

 

     راه در ذهن هر کسی تداعی‌گر "حرکت" است؛ حق هم همین است چون فلسفه‌ی وجودی راه خود همین حرکت است؛ به بیان دیگر، راه از برای حرکت است- حرکت از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر، که به واقع باید در کار باشند تا حرکتی ما بین آن‌ها ممکن و میسر گردد و معنی و مفهوم یابد؛ بدون دو نقطه، نه فاصله‌ای، نه راهی، نه حرکتی؛ و فقط با تصور دو نقطه‌ی منفک از هم است که "راهی" و به سبب این راه "حرکتی" و به سبب این حرکت "مبدأ"، "مقصد"، "انگیزه"، "هدف" و "برنامه"ای و به سبب همه‌ی این‌ها "ارتباطی" شکل می‌گیرد. این‌ها همه مفاهیمی بهم‌بسته‌اند و معنی و مفهوم خود را از وجود هم می‌گیرند. 

 

     از نظر جامعه‌شناختی، تفکیک و تمایز دو نقطه از هم یعنی تأیید تحقق یک "اجتماع"، و هر گونه تعامل میان این دو نقطه- چه ذهنی و چه عینی، یعنی تحقق "تعامل اجتماعی"؛ در این میان، "راه"- چه ذهنی و چه عینی، یک وسیله‌ی "ارتباط اجتماعی" تلقی می‌شود برای تسیّر و تداوم و توسعه‌ی روابط اجتماعی میان طرفین؛ اسطوره‌ها تحقق اجتماعات بشری را، دقیقا به همین منوال، بدوا از وجود دو انسان متفاوت و متمایز از هم (یک مرد و یک زن، پدر و مادر نخستین، آدم و حوا) گزارش می‌دهند و باقی همه را از تداوم و توسعه‌ی انواع تعاملات اجتماعی میان این‌دو می‌دانند.


 
     آری دو نقطه یعنی یک اجتماع و آغاز روابط اجتماعی و یک نقطه یعنی تعطیلی اجتماع و توقیف روابط اجتماعی؛ راز خلقت نقاط (عناصر و عوامل) مختلف و متعدد در جهان، در حقیقت، همین است که بالقوه هر کدام یک قطب یک اجتماع را فراهم می‌سازند تا در ارتباط با قطب دیگر به تحقیق راهی در این میان پدید آید و حرکتی در آن شکل گیرد و رابطه‌ای آغاز گردد و به این قرار و بر این اساس بالفعل اجتماعی جان گیرد. این یعنی هر اجتماعی زنده‌ای به رابطه‌ای، و هر رابطه‌ای زنده به حرکتی و هر حرکتی زنده به راهی است که باید برقرار باشد تا همه چیز در مدار باشد.

 

ادامه دارد.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ایران

[ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

مقالات جامعه شناسی شرقی

 

🌓 شاه‌دامادالدولگی

◀️ گریزی ادبی بر مسأله‌ی دامادسالاری در انتصابات اخیر

✍️ حسین شیران

 

شاه‌دامادالدولگی - حسین شیران - جامعه شناسی شرقی

 

دانلود مقاله 👇👇👇

📚 شاه‌دامادالدولگی ✍️ حسین شیران 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, مسأله اجتماعی دامادسالاری

[ دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 شاه‌دامادالدولگی - بخش سوم

گریزی ادبی به رواج مسأله‌ی دامادسالاری در جامعه‌ی کنونی ایران

✍️ حسین شیران

 

عرصه را چون تنگ دیدم پس نشستم لحظه‌ای از خوف جان
گفتم‌اش: بسیار خب! گَردانه بسیار است این‌جا، این نشد آن
نیست هیچ فرقی میان یک رئیس‌جمهور با یک روضه‌خوان 
مرحمت فرما شروع کن از هم اکنون کار حاج‌ منصورگی 
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"!

 

باز با بهتی زمخت اندر زمخت چشمان من چشم دوخت و گفت:
انتصاب شاه‌دامادان ترا آزرده، می‌گویی حرف مفت!
گفتم: آری هرچه مفت است آنِ ما منت‌خوران پوست‌کلفت!
نقدها آن سو و ما این سو نسیه می‌گوییم با آزردگی:
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"!

 

گفت: فرزندم نه من شورا و شهردار و وزیر و والی‌ام
نه رییس‌جمهور و روضه‌خوان و مجلس آدمی، من خالی‌ام
خالی از هر آن‌چه تو خواهی مصرانه، ولیکن حالی‌ام
گر که من هیچ‌ام تو هم هیچی همه هیچ‌ایم در هم‌بودگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"!

 

گفتم: آری، بی‌جهت نیست هر کجا ما جمله می‌گردیم رد 
صاحب دیوان و صدها پست در دست‌اش سرش داد و ستد
اندر این بازار هر کو مثل ما هیچ است و پوچ از پا فتد 
در ترازوی عزیزان زبدگی یا نخبگی وزنی ندارند جملگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"!

 

کو چه کس پشت و پناه توست رو کن حالیا معیار کار 
اندر این بازار حال و روز ما بی‌بهرگان هم زار زار
کار ما دیگر از این حرف‌ها گذشت و ماند با پروردگار
بارها گفتیم و بار آخر هم گوییم بی خط‌خوردگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"!

 

پایان

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, شعر و ادبیات اجتماعی

[ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آه از فرونشست خانه‌ی پدری (انجمن جامعه شناسی ایران)

◀️ به بهانه‌ی اخراج دکتر محمد فاضلی از دانشگاه شهید  بهشتی

✍️ حسین شیران

 

     در واکنش به اخراج "دکتر محمد فاضلی" از دانشگاه، نامه‌ و نوع مواجهه‌ی سراسر محتاطانه و محافظه‌کارانه و مصلحت‌گرایانه و مصالحه‌خواهانه‌ی خانه‌ی پدری- "انجمن جامعه شناسی ایران" با مهر و امضاء پدر- "رئیس محترم انجمن"، خطاب به رئیس دانشگاه شهید بهشتی را که خواندم، حکایت آن زنی در ذهن‌ام تداعی شد که شوهرش او را نمی‌خواست و هر بار به بهانه‌ای کتک‌اش می‌زد و از خانه بیرون‌اش می‌کرد و بعد بلافاصله پدر و مادرش او را برمی‌داشتند و پدر و مادر شوهر را هم با خود همراه می‌ساختند (نامه‌ی انجمن‌ به رییس‌جمهور را هم از اینجا بخوانید) و همه باهم می‌رفتند محضر حضرت شوهر محض تضرع که: 

 

     "حال اتفاقی‌ست که افتاده، شما عنایتی بفرمایید و به بزرگی خود از تصمیم‌تان برگردید و اجازه دهید دختر ما به خانه بازگردد؛ انصافا زن بدی نیست، خانه‌داری‌اش، بچه‌داری‌اش، آشپزی‌اش، سلیقه‌اش، خودتان که دیده‌اید، از هر انگشت‌اش هنری می‌بارد، شکر خدا برورو هم که دارد و شما را هم که دوست دارد، دیگر چه می‌خواهید، بگذارید برگردد، این حرف و حدیث‌ها هم از در و همسایه جمع شود، هی مردم نگویند فلانی زن‌اش را نمی‌خواهد و اصلا زن نمی‌خواهد و حوصله نق‌زدن‌های زن‌جماعت را ندارد و دل‌اش می‌خواهد آسوده زندگی کند! ...

 

     البته شما که این‌طور نیستید و آدم خدایی هستید و زن‌ و زندگی‌دوست هستید، حال این دختر ما هم اگر خبط و خطایی کرده اسم‌اش رویش است، شما بزرگترید از خطایش بگذرید تا به سر خانه و زندگی‌اش باز گردد و باز عمری کنیزی شما بکند! همین‌جا هم پیش همه تعهد می‌دهد که زین‌پس کاری نکند که باعث اذیت و عصبانیت شما شود ..." سرآخر هم با ایما و اشاره و کمی چشم‌غره‌ی آمیخته با منت (ارسال "رونوشت") حالی دخترشان می‌کنند که: "شوهر همین است دیگر، اگر دنبال نان و نوایی هستی زبان‌ات را گاز بگیر و سرت را بینداز پایین، زندگی‌ات را بکن که زبان سرخ سر سبز می‌دهد به باد ..."

 

     باری، اینست موضع همیشگی خانه‌ی پدری ما جامعه شناسان یعنی «انجمن جامعه‌شناسی ایران» و نسل اندر نسل پدران بزرگوار ما- "رؤسای محترم انجمن"، در هر پیشامدی از این قبیل که نخست نقش پدر دختری را بازی می‌کنند که با زبان تیزش مدام شوهر همه‌کاردرست‌اش را می‌آزارد و برای همه مایه‌ی دردسر می‌شود! با این نقش و با این نوع مواجهه مطمئن باشید که جامعه شناسی، این دختر ذاتا زبان‌تیز، در برابر شوهری که به هر شکل به عقدش در آمده (وزارت علوم) همواره در موضع ضعف باقی خواهد ماند و هرگز کاری از پیش نخواهد برد! برعکس، چون این شوهر از اساس این زن را نمی‌خواهد- بویژه آن‌جا که زنان الکن بسیاری در برابرش دل‌ربایی می‌کنند، بسی بیش از پیش با احساس حق‌بجانبی بدی‌ها و ناتوانی‌های او (از ظن خویش) را بلندبلند با تسبیح دانه‌درشت مشهدی‌اش باز خواهد شمرد و در گوش فلک فریاد خواهد زد که: "والله بالله این زن، زن زندگی نیست، حق‌اش طلاق است طلاق!" 

 

     بر این اساس، جسارتا ای خانه پدری و ای پدر بزرگوار! در یک چنین مواردی که مدام پیش خواهد آمد بر شماست که دیگر این نقش را رها کنید! با همین تصورات نابجا شما و اسلاف‌ محترم‌تان دختر نوجوان جامعه شناسی را هنوز به بلوغ نرسیده زن صیغه‌ای این و آن شوهر صاحب قدرت و ثروت و شهرت کرده‌اید و از هر گونه رشد و ترقی که به کار جامعه آید بازش داشته‌اید، این بس نیست باز از موضع ضعف از خرده‌هنرها و  خدمات‌اش برمی‌شمارید که دل شوهرش به رحم بیاید و چندی دگر هم به کنیزی نگه‌اش دارد؟! ...

 

     و بعد گیریم که چاره‌ای جز این نبوده و نیست که دختر جامعه شناسی را هنوز به بلوغ نرسیده شوهرش دهید، دست‌کم حالا دیگر از موضع ضعف برون آیید و شیرمردانه از حق و حقوق‌اش دفاع کنید! جامعه شناسی علم سنتی نیست و شما هم به حکم جامعه‌شناس بلکه پدر جامعه شناسان بودن پای در گل و لای سنن گذشته نمانده‌اید که ندانید و نتوانید بگویید که در این زمان دختر دیگر جنس دوم و "ضعیفه" نیست و مسلما حق و حقوق و حرمتی دارد و هرگز برای این ساخته نشده زبان‌بسته کنیزی مردان ذی‌نفوذ کند! 

 

     اگرکه شوهر دخترتان او را به زنی نمی‌خواهد به جهنم که نمی‌خواهد، شما پا پیش بگذارید و پایدار پشت دخترتان بایستید و نخست بپرسید که چرا طلاق‌اش می‌دهد؟ به کدام جرم و جنایت؟ در کدام دادگاه و در محضر کدام قاضی؟ و بعد اگر هم که طلاق‌اش می‌دهد بگذار بدهد هر دو از دست و از بند هم آزاد شوند و سراغ کار و بار خود بروند! فراموش که نکرده‌اید کلمه‌ی طلاق از چه ریشه‌ای و برای حل‌وفصل ریشه‌ای چه نوع روابطی است؟!

با احترام 🙏

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, اخراج دکتر فاضلی, انجمن جامعه شناسی ایران

[ دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 شاه‌دامادالدولگی - بخش دوم

گریزی ادبی به رواج مسأله‌ی دامادسالاری در جامعه‌ی کنونی ایران

✍️ حسین شیران

 

گفت: خب حالا که چه؟ خواهی رئیس‌جمهور گردم بهر تو؟
گفتم‌اش: ای وای اگر می‌شد چه می‌شد زنده می‌گشتم ز نو
لیک شیر پیر شورای نگهبان می‌درد این ره نرو
ور نه من هم همچو یاروها همی‌گشتم سوار زندگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"!

 

گفت: والی و وزیر هم هست گر خواهی به یک آن حاضرند!
گفتم‌اش: خوب‌اند لیکن انتصابی‌ و پدرزن لازم‌اند 
بهترین‌اش خود همان جاییست که جمله زرنگان عازم‌اند
گفت: مجلس؟ گفتم: آری، مجلسی پایان هر پژمردگی،
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"! 

 

گفت: خود گفتی زرنگان، از کجایم خواندی این یک چیز را؟
مجلسی صد تیر می‌اندازد به چنگ آرد غزال تیز را
بنده بی‌سرمایه صد تیرم کجا بود؟ بازم این ستیز را!
رو پسرجان، کار خود را خود گذار و کم بگو با لودگی:
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"! 

 

گفتم‌اش: نی نی پدرزن جان مرنج از من بدین سودای دهر 
مجلس شاهانه ار دور است راه‌اش، دست‌کم شورای شهر! 
دوست‌داران و جگرخواران همه جمع می‎کنیم از برّ و بحر 
با هزاران رأی راهی می‌شوی شورا و بعدش شُهرگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"! 

 

گفت: از بس ساده‌ هستی داس می‌بینی درو نقد می‌کنی 
از جگر می‌گویی و رأی، نرخ گاو و گوسفند رد می‌کنی
وانگهی، گر راه‌دان هستی و ره گم کرده‌ای بد می‌کنی
رو رها کن هم من و هم این دم‌ودستگاه و این دل‌دادگی:
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"! 

 

ادامه دارد ...

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, شعر و ادبیات اجتماعی

[ شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 شاه‌دامادالدولگی - بخش اول

به مناسبت رواج دامادسالاری در جامعه‌ی کنونی ایران

✍️ حسین شیران

 

خسته از ناسازی و ناداری و نامردمی‌های زمان  
مانده با درد دویدن‌های بی‌پایان پیدا و نهان 
ناامید از ذره‌ای باور به توفیق تخصص یا توان 
لحظه‌ای گوش‌ام گرفت از هم‌چو من مردی ته واماندگی: 
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"

 

تیز ره کج کردم از هر هرزه گشتن‌ها که ‌گشتم‌ تا به حال
تند رفتم خانه‌ی بابای زن، با پا که نه، با هر دو بال
دست‌بوسان گفتم‌اش: آه ای پدرزن جان! بگفتا: ها؟ بنال
گفتم‌اش: من ناله‌ام از نابلدگردی و نادانندگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی" 

 

گفت: باری، مردم هم داماد دارند و من هم! ایراد چیست؟
گفتم‌اش: حق با شماست اما کنون ایراد در داماد نیست
حالیا دور دور پدرزن‌هاست، کو؟ داماد بی‌بنیاد کیست؟!
بی‌پدرزن، خود انیشتین هم که باشی باز حق‌ات مُردگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"

 

گفت: معلوم است چه می‌گویی تو با من، عاری از حد و حساب؟!
عمری هم‌چون کبک‌ سر کردی سپیدای هزاران جلد کتاب
درس خواندی و گرفتی دکترا، با ما شدی فصل‌الخطاب؟!
مانده‌ای در کار خویش و گویی‌ام راز از سر بی‌عرضگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"؟! 

 

گفتم‌اش: افسوس این‌جا دکترای من نمی‌آید به کار
دانشِ انسانیات این‌جا چو پونه کارداران هم چو مار
عُرضه در کسب تخصص را که می‌گفتند، این‌جا واگذار
حرف اول را در این کشور همی "خویشی" زند نی خبرگی
"نان در این دوران فقط در شاخ‌وبرگ شاه‌دامادالدولگی"! 

 

ادامه دارد ...

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, شعر و ادبیات اجتماعی

[ سه شنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 میزان اعتماد و بی اعتمادی مردم به رسانه‌ها

✍️ حسین شیران

 

     سایت استاتیستا میزان اعتماد مردم به رسانه‌ها در خصوص اخبار منتشره را در چهل کشور جهان در سال 2021 منتشر کرد (اینجا).

 

اعتماد و بی اعتمادی به رسانه

 

     در این رتبه‌بندی فنلاند با 65% اعتماد در رتبه نخست و پرتغال و کنیا هر دو با 61% و دانمارک و هلند هر دو با 59% اعتماد در در رتبه‌های بعدی قرار دارند؛ در این میان فرانسه با 30% و ایالات متحده آمریکا با 29% در رتبه‌های آخر قرار دارند.

 

     در ایران هم میزان اعتماد مردم به رسانه ملی در سال گذشته بالای 90% (اینجا) و میزان اعتماد مردم به اخبار منتشره از آن 85% (اینجا) اعلام شده است.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی رسانه, بی اعتمادی به رسانه

[ شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه شناسی دروغگویی Sociology of Lying
✍️ جی. ای. بارنر J. A. BARNES
🔄 حسین شیران

بخش سوم

 

⏺ دروغ چیست؟

   دروغ‌گویی یک فعالیت انسانی درازمدت بوده و است و نه صرفاً یک نوآوری تازه و تأسف‌بار. در داستان‌هایی که توسط هومر و هزیود از یونان باستان نقل شده هیچ کمبودی از نظر دروغ‌ گفتن وجود ندارد و همان‌طور که راسکین (1905: 351-352) اشاره کرده، دروغ‌گویی همیشه امری نکوهیده تلقی نشده است. شیب Scheibe (1979: 83) می‌گوید: "پرومتئوس نه فقط به خاطر سرقت آتش تمدن برای بشریت بلکه به خاطر مهارت ویژه‌اش در دروغ‌بافی و افسانه‌سرایی به شهرت رسید."   
 

     تحسین دروغ‌گویان موفق تنها به یونان باستان محدود نمی‌شود. نویسنده‌ی ناشناس «پیام‌آوران دروغ‌گو» با معرفی روزنامه‌ی طنز خود با عنوان Splendide mendax (دروغ‌گوی آشکار) به مخاطبان لندنی خود نوشته است: "خوانندگان من نباید تصور کنند که من نوشتن در ستایش هنر دروغ‌گویی را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنم؛ برای بشریت بیهوده است توصیه به چیزی که هنوز این چنین از احترام و اقبال جهانی برخوردار است: چیزی که در دادگاه‌ها نام "خوب درآوردن" به خود می‌گیرد، در دین "تقلب پارسایانه" نامیده می‌شود، در تجارت "رمز و راز کار"، در شعر "ابتکار عمل" و در رقابت‌های سیاسی، اپوزیسیون (مخالف جریان حاکم)، آزادی و میهن‌پرستی. (Anon 1763:3)

 

     حتی جان لاک (1894: 146-147)، در حالی که فریب‌کاری را رد می‌کرد و آن را مشخصاً ناشی از خطابه و سخن‌پردازی می‌دید، چنین ملاحظه کرده است که: "کاملاً آشکار است که مردم چقدر دوست دارند فریب دهند و فریب بخورند، زیرا بلاغت، که ابزار قدرتمندی برای خطا انداختن و فریب دادن است و اساتید بزرگ آن را جا انداخته‌اند، برای عموم تدریس می‌شود و همیشه هم از شهرت زیادی برخوردار بوده است. ... عموماً مردم لذت را در فریب خوردن می‌یابند." لذت فریب در سخنان رابرت براونینگ (1981:839) در "آقای اسلج، مدیوم" به خوبی به تصویر کشیده شده است: "... همواره یک عشق واقعی به یک دروغ وجود دارد، دروغ‌گوها برای دروغ‌هایی که می‌گویند همواره چیزی آماده دارند، همچون دستی برای فرو بردن در دست‌کش و یا زبانی برای چشیدن مربای آلو." 

 

     جان لاک در سال 1690 و براونینگ حوالی سال 1860 این‌ها را نوشته‌اند و بعد این آژانس‌های تبلیغاتی حرفه‌ای و ادارات دروغ‌پراکنی دولتی بودند که با توسعه و تکمیل مهارت‌های بلاغی افراد برای دروغ‌گویی صحت نظرات آن‌ها را تأیید کردند. برخی از نویسندگان، به ویژه توماس هابز فیلسوف (1839:36؛ 1840:25) و ساندور فرنزی روان‌کاو (1955:72)، تا آن‌جا پیش رفته‌اند که توانایی دروغ‌گویی را به عنوان یکی از معیارهایی که انسان را از حیوانات متمایز می‌سازد تلقی کرده‌اند. اگرچه، همان‌طور که بعداً بحث خواهیم کرد، بسیاری از حیوانات هم به شیوه‌های دیگری فریب‌کاری می‌کنند، از جمله این‌که در برخی موارد از صدای خود برای فریب حیوانات دیگر استفاده می‌کنند. 

 

     هانا آرنت (1968:250؛ ر.ک. 1972:5) یک قدم هم از این فراتر می‌رود و اظهار می‌دارد که توانایی ما برای دروغ‌گویی - و نه لزوما برای حقیقت‌گویی - در شمار معدود داده‌های آشکار و قابل اثباتی است که آزادی انسان را تأیید می‌کند. ژاک لاکان (1988:244) هم تا حدودی نظری شبیه این دارد هنگامی كه می‌گوید: "این ویژگی متمایز میان‌ذهنیتی است که سوژه می‌تواند به ما دروغ بگوید". عین این احساس را بارتولومائوس اینگانول در قرن شانزدهم با ظرافت بیشتری بیان کرده است آنجا که نوشته است: "هرگز دروغ نگفتن هیچ با این تصور قابل جمع نیست که این همۀ آن چیزیست که خدا به انسان داده تا خود را از سایر حیوانات مزرعه متمایز سازد (Kerr, 1990:100)".

 

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, جامعه شناسی دروغ, حسین شیران

[ یکشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 دغدغه‌های مردمی، دغدغه‌های حکومتی
✍️ حسین شیران

 

◀️ خبر: نایب‌رئیس کمیسیون بهداشت مجلس: "تلاش ما بر این است تا بانوان، توسط پزشکان خانم درمان شوند و حتی در استثنائات هم پیش نیاید که بانوان ما ناچار باشند که در حوزه زنان نزد پزشک مرد بروند"!

 

⚫️ یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مسائل و یا بهتر بگویم دردهای جامعه همانا تفاوت و تباین و بدتر از هر چیزی تقابل دغدغه‌های ملت از یک سو و دولت و حکومت از سوی دیگر است و آن‌چه خواندیم تنها نمونه‌ای کوچک از این درد است که مغزهای کوچک زنگ‌زده‌ای از این قبیل مسئولان، ده‌ها بلکه صدها مشکل و معضل حوزه‌ی بهداشت و درمان کشور را رها کرده و همان‌طور که می‌بینید فکر و ذکر و تدبیر و تلاش‌شان را بر "تفکیک جنسیتی" در این حوزه متمرکز ساخته‌اند! 

 

     از این نوع نگرش‌های حاکمیتی به مسائل جامعه و گروش‌های حکومت‌پسند از سوی مسئولان بسیار داشته و داریم و باز هم خواهیم داشت! مادامی که نان و نام از سوی حکومت توزیع می‌شود اوضاع همین خواهد بود و گرنه بدیهی است که مجلس و خیل نمایندگان مستقر در آن حقیقتا حسب فلسفه‌ی وجودی خود باید همواره جانب مردم را گرفته و پیگیر دغدغه‌های مردمی باشند و نه لزوما دولت و یا حکومت!
     

 

     هر فرد بی‌طرفی اگر که تنها یک ساعت به صورت میدانی در یکی از مراکز درمانی کشور حضور یافته و در رصد اوضاع و احوال حاکم بر این مراکز از نزدیک مشاهده‌ی مشارکتی داشته باشد اگر که واجد عقل سلیم باشد خود به جد درخواهد یافت که تفکیک جنسیتی یا اصلا جزو مسائل و مشکلات واقعی مردم نیست و یا اگر هم هست جزئا و به صورت موردی در انتهای این سیاهه قرار دارد (این را به عنوان یک کادر درمان با بیش از بیست سال حضور در میدان عرض می‌کنم و نه تجسما از پشت میز خود در منزل). 

 

     حال این‌که چرا و چطور می‌شود کمیسیون بهداشت مجلس سیاهه‌ی مسائل و مشکلات مردم در حوزه‌ی بهداشت و درمان را وارونه می‌گیرد و از آخر سیاهه به حل و فصل مسائل موجود در این حوزه همت می‌گمارد مبین چیزی جز تحقق عینی تفاوت بلکه تقابل دغدغه‌های حکومت و ملت و بالادست گرفتن دغدغه‌های حکومت و تلاش مذبوحانه‌ی نمایندگان مردم برای تأمین نظر حاکمیت نیست!

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, کمیسیون بهداشت مجلس, جامعه شناسی پزشکی

[ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی علم

🌓 اهمیت موضوع و موضع در تولید فکر - بخش ششم

✍️ حسین شیران

 

⏺ پیش‌گفتار

     الفبای یونانی (تصویر پیوستی) از سده‌ی نهم پیش از میلاد در یونان رواج یافت و زمینه را برای ثبت و ضبط آثار و اندیشه‌های یونانیان فراهم ساخت. آغاز اندیشه از یونان نبود و پیش از آن، همان‌طور که در بخش‌های قبلی گفتیم، در سرزمین‌های شرقی در سایه‌ی هزاران سال زیست اجتماعی و تعامل و تبادل و تراکم تجارب و اطلاعات، آرا و اندیشه‌های فراوانی شکل گرفته بود و یونانیان هم کمابیش در جریان آن‌ها بودند منتهی اکنون در آغاز هزاره‌ی اول پیش از میلاد آن‌ها به اسباب و اساس پیشرفته‌تری برای ثبت و ضبط آثار و اندیشه‌های خود مجهز بودند و این زمینه خود یکی از مهم‌ترین دلایل توسعه و تولید فکر در سده‌های بعدی در این سرزمین بود.

 

الفبای یونانی - جامعه شناسی شرقی

 

     ایلیاد و اودیسه از نخستین آثار نوشته شده به این اسباب و اساس در قرن هشتم پیش از میلاد بودند. این دو منظومه را هومر که در ازمیر، شهری در غرب ترکیه‌ی امروزی مشرف به دریای اژه، می‌زیست نوشت. توجه به این نکته ضروریست که الفبای پیشرفته‌ی یونانیان در این دوران به قدری مورد توجه قرار گرفت که حتی غیریونانیان (در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد) هم اثر خود را به این زبان و به این الفبا عرضه کردند. یک چنین جریانی بعدها در حوزه‌ی فرهنگی ایران هم شکل گرفت و خیلی از غیرعرب‌ها به زبان عربی و خیلی از غیرفارس‌ها به زبان فارسی آثار خود را ارائه کردند.

 

     در هر حال در این برهه (هزاره‌ی اول پیش از میلاد) یونانیان پیشرفته‌ترین الفبا را داشتند و متفکران‌شان می‌توانستند بدین‌وسیله به بهترین شکل ممکن، به نسبت بقیه‌ی نقاط جهان، آرا و اندیشه‌های خود را ثبت و ضبط کرده و با معاصران و آیندگان خود به اشتراک بگذارند. اما این یکی از عوامل مؤثر - و در واقع یک عامل زمینه‌ای- بر توسعه و تولید فکر در یونان باستان بود و هنوز به حضور عوامل اصلی دیگری نیاز بود تا کار آغاز شود. همان‌طور که برتراند راسل می‌گوید: "بسیاری از عوامل تشکیل‌دهنده‌ی تمدن، هزاران سال پیش از ظهور تمدن یونانی در مصر و بین‌النهرین وجود داشت و از آن به سرزمین‌های همسایه [یونان] هم رسیده بود ولی هنوز عناصر خاصی لازم بود تا تمدن [یونان] پدید آید". اما این عناصر خاص چه بودند؟

 

◀️ نقدها و نظرات خود در این ارتباط را، جهت پیش‌برد منطقی بحث، در گروه "جامعه‌اندیشان شرق" مطرح بفرمایید.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی علم, شرق شناسی

[ پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 نگرش‌ها و گروش‌ها به مسائل جامعوی 
✍️ حسین شیران

 

     به واقع امر هیچ جامعه‌ای نیست که هیچ مسأله‌ای نداشته باشد؛ همه‌ی جوامع از گذشته تا به حال به اشکال گوناگون واجد مسائل مختلف بوده‌اند، بعد از این هم کمابیش خواهند بود. تصور جامعه‌ای "بی‌مسأله" خود مسأله‌ایست بس مستعد بحث و بررسی‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی، که چگونه بر چه اساسی یک چنین تصوری توانسته در ذهن کسی ریشه دواند! باید باور داشت جریان زندگی اجتماعی بر روی زمین ذاتا مسأله‌زاست و از این باب گریزی از زایش مسائل مختلف در میان جوامع مختلف نیست. 

 

     آن دسته از جوامع که ممکن است برخی فکر کنیم بی‌مسأله هستند هرگز چنین نبوده و نیستند؛ حال این‌که به چشم من و شما بی‌مسأله می‌آیند ناشی از این واقعیت است که با "بینش و روش و منشی صحیح" به هر شکل ممکن توانسته‌اند بر مرکب تیزپا و گریزپای مسائل خود مهار زنند و ماهرانه تحت کنترل خود درآورند؛ از این نظر آن‌ها نه بی‌مسأله بلکه به واقع امر "ارباب مسائل" و یا به بیانی دیگر "استاد حل مسائل خویش" هستند و اساسا در مقایسه با جوامعی که عملا بنده ‌یا "برده‌ی مسائل خویش" هستند و عاجزانه از پی این مرکب سرکش این‌ور و آن‌ور می‌دوند، بی‌مسأله به چشم می‌آیند، و گرنه جامعه‌ی بی‌مسأله اصلا وجود خارجی نداشته و ندارد.

 

     ما در این‌که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در ابعاد مختلف اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فکری و فرهنگی و دینی و ... لبریز از مسائل متعدد و متنوع است تردیدی نیست؛ آیا تا به حال با خود اندیشیده‌اید که واقعاً چرا و چگونه شده است که این حجم از مسائل بر ما حاکم شده است؟ اصولاً همۀ مسائل جامعوی راه حل دارند- و گرنه اصلاً مسأله نامیده نمی‌شدند، با این وجود چرا مسائل جامعۀ ما طوری وانمود می‌شوند که انگار هیچ راه حلی برای‌شان وجود ندارد؟! و اگر نه، چرا مسائل جامعۀ ما نه فقط درست و حسابی حل و فصل نمی‌شوند بلکه روزبه‌روز هم بیش‌تر و پیچیده‌تر و بدتر هم می‌شوند؟! ...
     

 

    در شرح علل این ناکامی در مواجهه با مسائل جامعه سخن‌ها گفته شده و تحلیل‌ها صورت گرفته و تبیین‌هایی ارائه گشته و باز هم می‌شود. در این میان، اغلب این کم‌وکیف "عملکردها" بوده است که مورد نقد و نظر بوده است، اما کم‌وکیف عملکردها متأثر از کم‌وکیف "رویکردها" و کم‌وکیف رویکردها هم متأثر از کم‌وکیف "نگرش‌ها" و گروش‌های مختلف نسبت به جامعه و مسائل متنوع آن است؛ نگرش‌ها و گروش‌های رایج در بین ما کدام‌ها هستند؟ 

 

1- بنشین "خودش" حل می‌شود.
2- بنشین "خدا" خودش حل می‌کند.
3- کار تو نیست بنشین بگذار "ما" حل کنیم.
4- کار ما نیست "شما" باید حل کنید.
5- کار ما و شما نیست "آن‌ها" باید حل کنند.
6- کار ما و شما و آن‌ها نیست (از داخل حل بشو نیست) "خارجی‌ها" باید حل کنند.  
7- این مسأله "حل بشو نیست" باید سوخت و ساخت.

     اگر موارد دیگری هست آن‌ها را هم شما اضافه کنید.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, مسائل اجتماعی ایران, حسین شیران

[ یکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

به کتابخانۀ جامعه شناسی شرقی خوش آمدید! Wellcome to Oriental Sociology Library

📚 کتابخانه جامعه شناسی شرقی 📚

✳️ فرصتی برای مطالعۀ هر چه بیشتر ✳️

دانلود رایگان کتاب‌های جامعه شناسی

.


.
📚 کتاب: جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب

Sociology in Iran: Between Politics, Religion and Western Influence

✍️ نویسنده: علی‌اکبر مهدی Ali Akbar Mahdi

🔄 مترجم: حسین شیران Hossein Shiran

.

جامعه شناسی در ایران - علی اکبر مهدی - حسین شیران - جامعه شناسی شرقی

.

🔽 دانلود 👇👇👇

دانلود رایگان کتاب "جامعه شناسی در ایران - علی اکبر مهدی - حسین شیران"

.


🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: کتاب جامعه شناسی, جامعه شناسی در ایران, علی اکبر مهدی, حسین شیران

[ چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 در باب ام‌المسائل یا مادر مسائل اجتماعی ایران 

✍️ حسین شیران
 

     موضوع "مادر مسائل اجتماعی ایران"، از مدت‌ها پیش مورد توجه جامعه‌اندیشان و جامعه شناسان بوده اما نه به‌عنوان یک "موضوع محوری" که لزوما در کانون توجه قرار گرفته و محمل بحث‌ها و بررسی‌ها و هم‌اندیشی‌های مستمر در راستای روشن شدن ابعاد متکثر آن گردد بلکه بیش‌تر به‌عنوان یک موضوع موقت با اندیشه‌های گذرا و گاه‌گداری و یا هم‌چون مورد اخیر مسألتی یا مناسبتی بوده است.

 

     در حالی‌که دست‌کم بر جامعه شناسان ممکلت است که در برابر بارش بی‌وقفه‌ی مسائل و مباحث و موضوعات ریز و درشت روزمره که خوا‌ه‌ناخواه همه‌ی ما را به سمت‌وسوی "جزءاندیشی و سطح‌اندیشی و تک‌اندیشی" کشیده و روبه‌روز جامعه شناسان را به روزنامه‌نگاران و روزمره‌نگاران نزدیک‌تر و شبیه‌تر کرده، تحققاً مأمن و محفل و مجالی فراهم سازند برای "کل‌اندیشی و عمق‌اندیشی و هم‌اندیشی" در باب هر آن عامل یا عوامل اصلی و اساسی که به واقع پشت‌پرده قرار دارند و عملاً انبوه وقایع و مسائل ریز و درشت روزمره را رقم می‌زنند. 

 

     سمپوزیوم اخیر سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی ایران پیرامون پرسش "مهم‌ترین مسأله‌ی اجتماعی ایران چیست" را باید به‌مثابه‌ی حرکتی هر چند مقدماتی در این مسیر به فال نیک بگیریم اگر که بتواند به ما در گذار از سطح مشاهده‌ی قطرات بی‌شمار باران مسائل اجتماعی و مطالعه‌ی اثرات جزئی و سطحی آن به عمق توجه و تمرکز و تفکر در باب "ابرهای مسأله‌ساز" بلکه "جریان‌های ابرساز" یاری برساند. در این ارتباط یکی از اساتید مدعو به این سمپوزیوم جناب دکتر حسن محدثی "فقدان توزیع قدرت" را مادر مسائل اجتماعی ایران قلم‌داد کرده‌اند.

 

     در اصل مسأله که "فقدان توزیع" باشد بنده با ایشان بسی موافق‌ام و به نظر بنده هم مسأله‌ی اصلی و اساسی جامعه‌ی ایران از گذشته تا کنون به وجه عام همین "مشکل توزیع" بوده و است- توزیع بودها و نبودها، و "فقدان توزیع قدرت" تنها یکی از مصادیق این مشکل تاریخی است که برخی، از جمله ایشان، لابد حسب مهم‌تر و مؤثرتر و سرآمد انگاشتن امر سیاسی بدان اشاره کرده‌اند و گرنه قطعاً مستحضرند که مشکل توزیع به‌نحوی عام‌تر در مصادیق دیگری هم‌چون ثروت، شهرت، شهوت، فرصت، ... و حتی فقر و محرومیت و ... حتی در فقدان حاکمیت سیاسی هم بنحوی اجتماعی حاکم است.

 

     در هر حال، چه "مشکل توزیع" را در "فقدان توزیع قدرت" خلاصه کنیم و چه به مصادیق دیگر هم در کنار آن توجه کنیم، با یک پرسش اساسی مواجه‌ایم که لاجرم ما را یک گام عقب‌تر از آن‌چه شما فرمودید می‌برد و آن این‌که: "مشکل توزیع [قدرت] خود از کجا ناشی می‌شود؟" چه عاملی پشت این مسأله وجود دارد که نمی‌گذارد، توزیع، از نظر اجتماعی، به‌درستی صورت پذیرد؟ طبعاً ما برای آن‌که بتوانیم با مشکل اصلی مقابله کنیم ضرورتاً باید این عامل را بشناسیم، چه به هر حال ما در مقام مسأله‌شناسی ضرورتاً به "راه‌حل‌ها" توجه داریم و اصولاً و اساساً وقتی می‌گوییم "مسأله" یعنی که فرداً یا جمعاً راه‌حلی برایش متصور هستیم وگرنه هر مشکل بی‌راه‌حلی را بسی باید در ردیف "فاجعه"‌ها باقی بگذاریم تا بالاخره راه‌حلی برایش یافت شود.

 

     پاسخ بنده به این پرسش که پشت مشکل توزیع چه مشکل دیگری هست، مبتنی و معطوف بر عنصر "فرهنگ" است: این‌که ما در جامعه، در هر زمینه و نه فقط قدرت، با "مشکل توزیع" مواجه هستیم بخاطر مشکل دیگریست که مقدم بر آن موجود و مستقر است و آن "فقدان فرهنگ توزیع" است؛ ما چون به فرهنگ لازم برای توزیع هر امر مشخصی در جامعه دست نیافته‌ایم در هر زمینه در امر توزیع مشکل داریم و از این سبب شاهد نابرابری‌ها و ناعدالتی‌ها و تقابل و تضاد و تبعات ناشی از این‌ها در سطوح مختلف جامعه هستیم.

 

     فرهنگ در این معنی متضمن دو جزء اصلی و اساسی است: 1. وجود آگاهی‌های عملی در ارتباط با هر امری 2. ضرورت عمل بر اساس این آگاهی‌ها، جزء اول مبین "حقیقت امر" و جزء دوم مبین "واقعیت امر" است؛ بر این اساس در مقام توزیع هر امری در جامعه، ما یا حقیقتاً "نمی‌دانیم" توزیع درست چیست، یا حقیقتاً می‌دانیم ولی واقعیتاً "نمی‌توانیم" درست عمل کنیم، یا هیچ‌کدام را نمی‌دانیم و یا هر دو را می‌دانیم ولی عقدتا یا عقیدتاً "نمی‌خواهیم" درست توزیع کنیم. 

 

     در هر حال این‌ها موانعی هستند بر سر راه عملیاتی‌شدن توزیع درست‌درمان هر امری در جامعه، و مشخصا لزوم داشتن "بینش، دانش، روش و منش"‌های لازم برای حل و فصل هر کدام را یادآور می‌شوند. ما اگر در صدد رفع "مشکل توزیع" (قدرت، ثروت، ...) در جامعه در راستای برقراری عدالت اجتماعی هستیم نخست باید "مشکل فقدان فرهنگ" لازم برای یک چنین امر حساس و حیاتی را در ابعاد فوق‌الذکر در جامعه مرتفع سازیم و با داشتن و روشن ساختن حقیقت امر (آن‌چه اصولا باید باشد) واقعیت آن را مطالبه کنیم. بدون داشتن حقیقتی قابل استناد اساسا مسأله‌ دانستن یا ندانستن یک امر معلق می‌ماند چه برسد به طرح و تعقیب و حل و فصل آن. 

 

      خلاصه که "هر فعلی فرهنگ می‌خواهد" - نه فقط توزیع که تولید و مصرف هم در هر حوزه‌‌ای؛ اگر که ما نمی‌توانیم درست انجام‌اش دهیم و به نتایج لازم برسیم بخاطر اینست که علی‌رغم تاریخ زیست اجتماعی هزاره‌ای‌مان، به دلایل مختلف که جای بحث دارد، هنوز بر فرهنگ لازم برای انجام امور خود مجهز و مسلط نیستیم و به بیان دیگر فرهنگی عمل نمی‌کنیم از این نظر، به باور بنده، "فقر فرهنگی" در ارتباط با هر امری زمینه‌ساز مسائل و مشکلات ما در هر حوزه‌ایست و شایستگی "مادرمسأله" بودن را دارد. فقر فرهنگی یعنی که یا نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم و یا به هر دلیل نمی‌خواهیم ریل‌های لازم برای رویه‌‌ها و روندهای عملی شدن امور در حوزه‌های مختلف را در بستر جامعه تعبیه و تنظیم کنیم و از این جهت تقریبا در هر حوزه‌ای درگیرودار مسائل و مشکلات ناشی از نادانی‌ها و ناتوانی‌ها و نارسایی‌ها هستیم. 

 

     این طرزفکر و طرزتلقی که ارائه شد طبیعتا واجد سایه‌های پنهان و آشکاریست که قطعا به نور نقدها و نظرهای دوستان اندیشمند به روشنایی گراییدنی‌ست؛ امید که حاصل این تبادل نظرها به نفع جامعه و حل مسائل مختلف آن تمام شود.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, مسائل اجتماعی ایران, حسین شیران

[ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب
نوشته: علی اکبر مهدی
ترجمه: حسین شیران

بخش ششم

 

انقلاب و اسلامی‌سازی علوم اجتماعی: دهۀ اول


     تأسیس جمهوری اسلامی در سال 1979 میلادی [۱۳۵۷ خورشیدی] در ایران چالش‌های جدیدی برای جامعه شناسی ایران دربرداشت. علمای ارشد علوم اجتماعی شاغل در نظام اداری کشور اخراج و یا وادار به بازنشستگی شدند. بسیاری از آن‌ها به خارج مهاجرت کرده و چیزی حدود 220،000 صنعت‌گر و استاد دانشگاه از آن زمان کشور را ترک کرده‌اند [خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 1 می 2001]. با این حال، در دورۀ اوایل انقلاب، حکومت تدریسات و تحقیقات انتقادی در دانشگاه‌ها را تشویق می‌کرد. رادیکالیسم که محبوبیت داشت، رهبران مذهبی حتی تحلیل‌های مارکسیستی را برای افشای وابستگی خارجی نظام پهلوی و تبیین مسائل کشور و علل فقر، سرکوب سیاسی و استعمارگری شایسته یافتند. 

 

     با سرنگونی نظام سلطنتی، دانشگاهیان انتظار داشتند که انقلاب كنترل حکومت بر دانشگاه‌ها را کاهش دهد و ساختار اداري باز و مشاركت‌محوري را ترویج دهد. اگرچه انقلاب "حکومت اسلامی" برپا داشت با این حال جامعه شناسان انتقادی به آینده خوش‌بین و به ظهور جامعه‌ای جدید واجد ویژگی آزادی و رفاه امیدوار بودند. در واقع در ابتدا این‌گونه به نظر می‌رسید که حوادث به آرامی در حال حرکت به این سمت هستند؛ با این حال، به زودی حکومت جدید هم همان رویکرد از بالا به پایینی را تحمیل کرد که حکومت پهلوی دنبال می‌کرد و چارچوب برنامه‌های درسی و شیوه‌های تدریس جامعه شناسی در کلاس‌ها را تحت کنترل خود درآورد.

 

     دانشگاه‌ها در برابر تغییرات جدید مقاومت کردند و به میادین اصلی نبرد میان جناح‌های ایدئولوژیک و سیاسی تبدیل شدند. حکومت تصمیم گرفت این تقابل سیاسی و عقیدتی را با بستن دانشگاه‌ها و راه‌اندازی فرهنگی انقلاب برای پاک‌سازی نظام دانشگاهی از عناصر غیراسلامی، غرب‌زده و سکولار از بین ببرد. در ژوئن 1980 [خرداد 1359] "ستاد انقلاب فرهنگی" متشکل از روحانیون، روشنفکران و مقامات مسئول مسلمان منصوب شده از سوی حکومت، برای ایجاد یک "جو اسلامی" در دانشگاه‌ها، "اسلامی کردن" تمامی برنامه‌های درسی و بازتاب اخلاق انقلابی تئوکراسی جدید در آن‌ها تأسیس شد.

 

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, علی اکبر مهدی

[ سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 ملت، دولت و باز هم منت
✍️ حسین شیران

 

❇️ کمال هادیان‌فر، رییس پلیس راه‌ور ناجا: 450 میلیارد تومان جریمه‌ی ناشی از محدودیت‌های کرونایی به خزانه‌ی دولت واریز شد (منبع خبر).

 

✅ این خبر را یک‌بار هم که شده، از جنبه‌ی "کارکرد پنهان"‌اش بخوانیم؛ کارکرد پنهان یکی از ابزارهای تحلیلی جامعه‌شناختی در چارچوب مکتب فونکسونالیسم (کارکردگرایی) است و تلاش می‌کند در کنار کارکردهای آشکار هر چیز، به کارکردهای پنهان (ناگفته و نانوشته‌ی) آن هم توجه داشته باشد. محدودیت‌های کرونایی بصورت مکتوب و رسمی، آشکارا برای جلوگیری حداکثری از جابجایی‌ها در راستای کنترل اپیدمی کرونا تعریف و تعیین و تکلیف شده‌اند و قصد و غرضی غیر از این از سوی هیچ مقام رسمی مملکت نه گفته و نه نوشته و نه شنیده شده است. این‌که اکنون رسما از سوی یک مقام مسئول می‌شنویم که 450 میلیارد تومان جریمه‌ی ناشی از محدودیت‌های کرونایی به خزانه‌ی دولت واریز شده است را رسما باید به پای کارکرد پنهان این طرح تحریمی بنویسیم: "درآمدزایی برای دولت". 

 

     دولت خود بخوبی می‌داند و می‌بیند که بهار مشروعیت‌اش در نزد مردم به پاییز گراییده و رخسار باغ اعتماد مردمی‌اش بسی زرد گشته، و از این جهت حرف‌ها و تصمیم‌هایش، راست ناراست، دیگر چندان خریداری در بین مردم ندارد- حتی اگر در ارتباط با مسأله‌ی حساس و حیاتی‌ای چون جان خود مردم باشد! از این جهت، در این زمینه‌ی سست، طرح تحریمی ناکارآمدی گذاشته تا دست‌کم از دو جهت متنفع گردد: یک، فرافکنانه مسئولیت پیک‌ها و بالاگرفتن مرگ‌ومیرها را به گردن خیل مردمانی که رعایت نمی‌کنند بیندازد و دو، منبع درآمد مستقیم و مستمری از این طریق برای خود دست‌وپا کند!

 

     و حال، به این قرار است که می‌بینیم پلیس علی‌رغم اقرار آشکار خود به ناکارآمدی یک چنین طرحی، جبرا 450 میلیارد تومان از جیب مردم بیرون کشیده و به جیب دولت ریخته است- آن هم در شرایط بیماری و کسادی اقتصادی سراسری که خود از پیش گل بود با شیوع کرونا به سبزه هم آراسته شده است. گیریم که دولت فخیمه این پول‌ها را صرف خرید واکسن کرونا برای مردم کرده است، عیبی ندارد، این رویه (اداره‌ی مملکت با پول مردم) را به حساب روال سال‌های اخیر دولت، امری عادی می‌انگاریم اما در این میان، منت رایگان بودن واکسن کرونا که مدام سر ملت می‌گذارند را کجای دل درداندود‌مان بگذاریم.

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/OrientalSociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, محدودیتهای کرونایی, حسین شیران

[ چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 قدرت افکار عمومی
✍️ حسین شیران

 

"خبر: زاکانی حکم داماد خود را لغو کرد"

 

     "افکار عمومی" قدرتی است بی‌بدیل در دنیای مدرن. قبلا افکار عمومی‌ای در کار نبود چون اساسا "حوزه عمومی‌"ای در کار نبود. حوزه عمومی دستاورد عظیم مدرنیته و رسانه است. پیش از این مردم یا در محافل خصوصی (خانگی) و یا در محافل عمومی بسیار کوچکی همچون قهوه‌خانه‌ها با یکدیگر گفتگو می‌کردند و چون ارتباط مفید و مؤثری با دنیای بیرون و محافل دیگر نداشتند در نتیجه حوزه عمومی نمی‌توانست شکل بگیرد چرا که اجزای متکثر و متفرق آن امکان اتصال و ارتباط و "تبادل اخبار و افکار" با یکدیگر را نداشتند و چون حوزه عمومی نمی‌توانست شکل بگیرد اساسا افکار عمومی هم نمی‌توانست شکل بگیرد و در بزن‌گاه‌های مختلف "سلطان و ایادی" متعددش را تحت فشار برخاسته از بطن اجتماع قرار دهد. در نتیجه این حضرات عموما هیچ خطری از سوی مردم (رعیت) احساس نمی‌کردند. برای هر سلطانی تنها سلطان دیگر تهدید بود و نه مردمان‌اش. 

 

     اما مدرنیته که آمد با تولید فناوری و رسانه، محافل کوچک و خصوصی پراکنده در میان مردم را با توسعه "شبکه‌های اجتماعی" مختلف بهم وصل کرد و به این ترتیب با از میان برداشتن خلأ ارتباطی میان اجزای متکثر و متفرق، تحقق پدیده اجتماعی بزرگی همچون حوزه عمومی را ممکن ساخت. اکنون در آن واحد یک خبر در سراسر حوزه عمومی منتشر می‌گردد و در کوچک‌ترین زمان ممکن، وسیع‌ترین و قوی‌ترین واکنش‌ها نسبت به آن شکل می‌گیرد و سامان و سازمان می‌یابد و امثال زاکانی‌ها که هنوز ذهنا در عوالم گذشته سیر می‌کنند و تحقق عینی حوزه و افکار عمومی را باور ندارند فکر می‌کنند که هر گوشه هر کاری انجام دهند همان‌جا مسکوت باقی خواهد ماند.

 

     با این اوصاف حوزه عمومی و افکار عمومی را یک "خطر اساسی" تهدید می‌کند و آن همان نقطه قوت‌اش یعنی شکل‌گیری سریع واکنش‌ها نسبت به یک موضوع و مسأله می‌باشد که می‌تواند بدلیل تأنی و تأمل و تعقل اندک، آمیخته با "احساسات و انحرافات" باشد و در نهایت همچون شمشیر دولبه عمل کند. این خطر را می‌توان با تکیه بر "منابع خبری معتبر" و "مراجع تحلیلی معتبر" تا حد زیادی کنترل و کاهش داد و از نعمت بزرگ حوزه عمومی و افکار عمومی در راستای بهبود اوضاع جامعه بهره جست. 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, داماد زاکانی, افکار عمومی

[ پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه شناسی دانش بشری Sociology Of Knowledge

✍️ حسین شیران Hossein Shiran

◀️ بخش پنجم

 

     پیش‌تر گفتیم که تقسیم اقلیم دانش بشر به چهار بخش دین، فلسفه، علم و ایدئولوژی مبین تفاوت و تمایز ذاتی آن‌ها از هم‌دیگر نیست؛ همه در اصل ذهنیتی هستند مظروف در ذهن آدمی، و ما عموما در قالب علم "جامعه شناسی شناخت" است که مبتنی بر یک سری "معیارهای بیرونی" آن‌ها را از هم تفکیک می‌کنیم؛ و حال به این گفته این نکته را هم اضافه می‌کنیم که این تقسیم‌بندی مبین مرزبندی مقطوعی میان آن‌ها هم نیست، یعنی که چنین نیست از یک نقطه مرزی مشخص و معینی به بعد، یکی به قطع تمام شده و دیگری به جدّ آغاز شود.

 

     این در اصل به خاطر اینست که اولا نه یک معیار بلکه معیارهایی چند برای تمییز و تفکیک این چهار بخش از هم به کار بسته می‌شوند و بعد هم این معیارها نه یک‌باره بلکه به تدریج به هم تبدیل و تحویل می‌شوند و در حقیقت، به وسعت این تغییر و تحول تدریجی معیارهاست که "مناطق مرزی" در میان بخش‌های مختلف دانش بشری پدید می‌آیند و گذار تدریجی از یک بخش شناختی به بخش دیگر را ممکن و میسر می‌سازند.  

 

     بر اساس تصویر پیوستی، سیر تغییر و تحول و پدیدار شدن مرزبندی‌ها میان بخش‌های مختلف دانش بشری، تحلیلا و تاریخا، چنین بوده است که نخست، دایره "دین" بر پایه "ایمان" بنا گشته است؛ بعد بر پایه "تعقل" بخشی از دین مورد اندیشه قرار گرفته و "فلسفه" شکل گرفته و بخشی دیگر که در عقل نگنجد همچنان در دایره دین باقی مانده است؛ و بعد بخشی از فلسفه که به "تجربه" درآمده "علم" (اثباتی) تلقی گشته و بخشی دیگر که در ظرف تنگ تجربه نگنجیده همچنان در دایره فلسفه (به مثابۀ منفیات) باقی مانده است؛ و بعد هم که "ایدئولوژی" برخاسته و از هر کدام به قدری که با "عقیده" (حاکم) ساخته برداشته و مابقی، اعم از علم و فلسفه و دین، همه را (محکوم و) رها ساخته است.

 

◀️ لینک بخش‌های قبل در کانال تلگرام جامعه شناسی شرقی:


4️⃣   https://t.me/orientalsociology/4667
3️⃣   https://t.me/orientalsociology/4646
2️⃣   https://t.me/orientalsociology/4635
1️⃣   https://t.me/orientalsociology/4633

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی شناخت, ماکس شلر

[ چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب
نوشته: علی اکبر مهدی
ترجمه: حسین شیران

بخش پنجم: روندهای نظری


     رویکردهای نظری قبل از انقلاب را می‌توان به لحاظ تجربی-اثباتی، انتقادی-ایدئولوژیک و تلفیقی-التقاطی در سه گروه طبقه‌بندی کرد. گروه اول در برگیرندۀ جامعه‌شناسانی بود که با جهت‌گیری‌های کارکردگرایانه functionalist، اثبات‌گرایانه positivist و تجربی empirical که داشتند نسبت به سیاست بی‌علاقه بودند (مانند بهنام و راسخ، 1969). با توجه به سوگیری غرب‌گرایانۀ مدرنیزاسیون نظام پهلوی، اتخاذ رویکردهای تجربی-اثبات‌گرایانه از سوی جامعه‌شناسان دانشگاهی برایشان از نظر سازمانی پاداش‌آور و از نظر سیاسی امن بود. در حالی که برخی از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها در اردوگاه تجربی-اثباتی در پست‌های اداری یا مشاوره‌ای به دولت خدمت می‌کردند، اساتید رادیکال با ارعاب روبرو شده و مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند.

 

     گروه دوم از جامعه‌شناسان، از نظریه‌پردازان تضاد، یا مارکسیستی (مانند آشتیانی، 2007) و یا وبری (مانند اشرف، 1980) طرف‌داری می‌کردند. این‌ها از ایدئالیسم آلمانی، مارکسیسم اروپایی، مارکسیست-لنینیسم و جامعه‌شناس فرانسوی ​​ژرژ گورویچ الهام می‌گرفتند. این‌ها نگرشی انتقادی به سیاست‌های سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور داشتند. گروه سوم، کاربرد ساده‌لوحانۀ نظریه‌های غربی در جامعۀ ایران را به زیر سوال بردند (نراقی، 2007)، و جایگزینی آن‌ها با دیدگاه‌های خودی مرتبط با موضوع و یا استفاده از چندین نظریه برای تبیین یک پدیدۀ معین را خواستار بودند. تغییر جهت‌گیری‌های نظری سه گروه مذکور، بازتابندۀ فضای دانشگاهی سیاسی و چهار گرایش ایدئولوژیکیِ شکل‌دهندۀ سیاست و گفتمان ملی بود: دو مورد از آن‌ها در داخل ایران بود- اسلام‌گرایی و ملی‌گرایی رادیکال، و دو مورد خارج از آن- سوسیالیسم و ​​لیبرالیسم. رویکردهای آن‌ها به علم جامعه شناسی به ماهیت مسائل و موضوعات، ایدئولوژی‌ها و استنباطات سیاسی بستگی داشت.

 

     دانشجویان رادیکال، جامعه‌شناسان غیرسیاسی را یا ابزار سیاسی دولت و متحدان غربی امپریالیستی‌اش می‌دانستند و یا افرادی ساده‌لوح با رویکردی از نظر سیاسی ایمن در این رشته؛ برعکس، به جامعه‌شناسان غیروابسته به نهادهای دولتی به دیدۀ احترام می‌نگریستند و فعالیت آن‌ها را در راستای رفاه جامعه در نظر می‌گرفتند. در یک چنین فضای سیاسی پرفشاری، آموزش جامعه شناسی انتقادی آسان‌تر از نوشتن آن بود. انتشار این مطالب به دلیل خطرات سیاسی و نظارت دقیق دولت دشوار بود. بینش‌های مارکسیستی یا بطور رسمی بعنوان "نظریه‌های علمی" ارائه می‌شدند و یا بصورت غیررسمی بعنوان مطبوعات زیرزمینی منتشر می‌شدند. نظریه‌پردازان غیرمارکسیست با یک چنین مشکلی روبرو نبودند، البته اگر که مطالب آن‌ها برای جهان سوم و به زبان ضداستعماری ارائه می‌شدند.

 

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, علی اکبر مهدی

[ چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 قانون‌مایگی 
✍️ حسین شیران
◀️ بخش اول

 

     قانون‌مایگی چیست؟ پدیدۀ اجتماعی رایجی است در ممالک در حال گذار که طی آن مردم از نفس قوانین موضوعه به هر شکل ممکن به نفع خود استفاده می‌کنند. در این پدیده، قانون به مثابۀ یک نوع منبع و سرمایۀ ملی تلقی می‌گردد و همچون همۀ منابع و سرمایه‌های ملی مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد؛ به بیان دیگر هرگاه قوانین یک مملکت به جای مراعات شدن مایۀ ارتزاق و انتفاع مسئولان و مردمان‌اش گردد به جرأت می‌توان گفت "پدیدۀ قانون‌مایگی" در آن شکل گرفته است.

 

     از آن‌جایی که اغلب در این نوع ممالک، قانون نه برای تمکین همگانی بلکه صرفا از برای "کنترل توده" و حفظ نظم موجود وضع می‌گردد و واضعان قانون به هر شکل و به هر دلیلی نظرا خود را فراتر از قانونی که وضع می‌کنند می‌دانند و از این جهت عملا چندان پای‌بندی‌ای بدان‌ نشان نمی‌دهند، در عوض، باقی مردم هم نظرا "مشروعیتی" برای قوانین موضوعه قائل نمی‌شوند و عملا هم دلیلی برای تمکین و تبعیت از آن‌ها نمی‌یابند و اغلب در اندیشۀ "دور زدن قوانین" به سر می‌برند مگر آن‌که خلاف‌اش ثابت شود. اصولا و اساسا یک چنین جریانی است که به تولید و ترویج پدیدۀ قانون‌مایگی در یک جامعه منجر می‌گردد.

 

     با توجه به عدم تغییر در طرز نگرش و کنش "قانون‌گذاران" (طبقۀ حاکم) بلکه تثبیت و تشدید آن در طول زمان، نتیجتا تغییری هم در نگرش و کنش "قانون‌گریزان" (طبقات محکوم) حاصل نمی‌گردد و بدین ترتیب مقابله با قانون‌مایگی در جامعه نه فقط هیچ مفید و مؤثر واقع نمی‌شود بلکه برعکس مایۀ رشد و توسعۀ آن در میان اقشار مختلف می‌گردد. قانون‌گذار برای کنترل اوضاع، ناگزیر قوانین بازدارندۀ بیش‌تری وضع می‌کند و این باز به نفع قانون‌گریز تمام می‌شود؛ تحت این شرایط، قانون هر چه بیش‌تر و هر چه بازدارنده‌تر، قانون‌گریزی و قانون‌مایگی هم به همان اندازه پررونق‌ و پردامنه‌تر! 

 

     در این نوع جوامع، قانون‌گذار (طبقۀ حاکم) که از قبل از قِبَل تسلط بر منابع مادی مملکت بنحوی خاص برخوردار است؛ مرتبه‌ای پایین‌تر، مجری و متصدی قانون، که از یک سو از کم و کیف سیطره و صرفه‌بری قانون‌گذار از منابع مملکت و از سوی دیگر نوع نگرش منفی مردم (طبقات محکوم) به آن‌ها و قوانینی که وضع می‌کنند باخبر است، خواه‌ناخواه به نفس قانون به چشم یک منبع درآمد نگاه می‌کند و در قبال دریافت مبلغ یا منفعتی، به هر شکل ممکن، زمینه‌های لازم برای دور زدن آن را برای مردمانی که می‌داند در این اندیشه به سر می‌برند فراهم می‌سازد.

 

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers     


برچسب‌ها: جامعه شناسی, بررسی مسائل اجتماعی, قانون مایگی قانون گریزی, حسین شیران

[ پنجشنبه ۱ مهر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

همه‌فن‌حریف‌های عرصۀ سیاست ایران

حسین شیران

بخش اول

 

     اصولا و اساسا "تخصص" در هر کجای این سرزمین هم کمابیش معنی و مفهوم داشته باشد در عرصۀ سیاست آن چندان محلی از اعراب ندارد. این را من نوعی نمی‌گویم، گردش برگزیدگان سیاسی در مناصب گوناگون در دهه‌های اخیر خود بخوبی مؤید این نکته است که داشتن تخصص در امور شرط برگماشتگی در سیاست ایران نیست، بلکه آن‌چه شرط اول و آخر است "تعهد" است، آن هم صرفا به "حلقۀ قدرت" و دیگر هیچ! 

 

     تخصص چیست؟ تخصص یعنی به لحاظ مهارت یا دانش در حوزه‌ای خاص، خاص گشتن؛ خاص گشتن در حوزه‌ای خاص طبعا متضمن ارزش و اعتبار و اعتماد و احترام اجتماعی است منتهی لزوما در داخل آن حوزه و نه خارج از آن؛ به بیان دیگر یک متخصص تنها به شرط قرار در داخل حوزۀ تخصصی خویش واجد ارزش و اعتبار و اعتماد و احترام اجتماعی است و خارج از آن حوزه تحققا در دایرۀ عوام قرار می‌گیرد و اساسا و اصولا اظهارنظر و اعمال‌نظر در این حوزه‌ها را باید به متخصصین مربوطه‌شان واگذار نماید و گرنه هر حرکتی غیر این دهن‌کجی به امر تخصص خواهد بود.

 

     اما این صحبت‌ها و این اساسا و اصولا گفتن‌ها همه خارج از حوزۀ سیاست موضوعیت دارند و در این حوزه امور عموما بر مدار دیگری می‌چرخند؛ آن‌چه مشخص است در این وادی یک هستۀ مرکزی- "حلقۀ قدرت" - وجود دارد و این هسته کمابیش یک اصل محوری - "حرف هژمونیک" - را سرلوحۀ کار خود دارد و آن این‌که: به هر حال قدرت دست من است و من به پشتوانۀ این قدرت هر آن‌چه صلاح بدانم انجام می‌دهم و هر که را به هر کار که بخواهم می‌گمارم، حال می‌خواهد درست باشد یا نادرست، معقول باشد یا نامعقول، مجاز باشد یا نامجاز، مردم راضی باشند یا ناراضی، ...! در سیاست "مصلحت" بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد و من بر اساس مصلحت خود عمل می‌کنم و نه هیچ معیار دیگری! 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران

[ دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه شناسی دانش بشری Sociology Of Knowledge
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
◀️ بخش دوم


     عموما از ماکس شلر M. Scheler (1874 - 1928 م) فیلسوف پدیدارشناس آلمانی، بعنوان بانی جامعه‌شناسی دانش (جامعه شناسی شناخت یا معرفت) یاد می‌شود. ارزش و اهمیت کار شلر در گذر از مبانی و مباحثی که در این زمینه درانداخت تفکیک قلمروی دانش (مجموع دانایی‌های موجود در ذهن بشر) به سه بخش بود که هنوز هم مبنای کار و مورد وفاق جامعه‌شناسان شناخت است. این سه بخش عبارتند از: 1- دین 2- فلسفه و 3- علم. این انواع سه‌گانۀ دانش را شلر مبتنی بر یک‌سری اساس و اصول از جمله نحوه و زمینۀ شکل‌گیری و عوامل دخیل و عناصر مؤثر بر هر آنها از هم تشخیص و تمییز داد.
 
     "دین"، هم‌چنان‌که در تصویر پیوستی مشخص است، نخستین و وسیع‌ترین بخش از قلمرو دانش بشری است. به لحاظ تاریخی، دین پیش و بیش از هر منبع دیگری به پرسش‌های بشر پاسخ داده و مجموعه شناخت‌های لازم برای برقراری زندگی اجتماعی را در اختیار او قرار داده است. ویژگی شناخت‌های دینی اینست که از "جهان ماوراء" بواسطۀ "وحی" بر "پیامبر" عرضه شده و بعد بر پایۀ "ایمان" مورد اقبال مردم واقع شده است.

     دومین بخش از قلمروی دانش "فلسفه" است. پایه و اساس این نوع دانایی، "تعقل" یعنی استفادۀ بشر از قوۀ عقل خویش و تفکرات عقلانی است؛ از این جهت، برخلاف شناخت‌های دینی، شناخت‌های فلسفی دستاورد خود بشر است. در این نوع شناخت، نقش اصلی از آن "عقلا" (حکما یا فلاسفه) است. سومین بخش، "علم" است؛ علم مجموعه شناخت‌هاییست که از طریق "مشاهده" و "تجربه" عاید بشر شده است. در تولید و توسعۀ این نوع شناخت‌ها هم "علما" (دانشمندان) نقش اصلی و اساسی را به عهده داشته و دارند. در خصوص این کلیات در بخش‌های بعدی به تفصیل سخن خواهیم گفت.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی شناخت, معرفت شناسی

[ شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه شناسی دانش بشری Sociology Of Knowledge
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
◀️ بخش اول


     انسان امروزی انسان دانایی است. به مجموع دانایی‌های انسان "دانش Knowledge" گفته می‌شود. شناخت دانش بمثابۀ یک موضوع را "جان لاک J. Locke" (1632 - 1704 م) فیلسوف تجربه‌گرای انگلیسی باب کرد. او در "مقاله‌ای دربارۀ فهم انسان" (1660 م) برای نخستین بار بحثی منظم پیرامون دانش بشری و ماهیت و حدود و ثغور آن به راه انداخت؛ پس از او "ایمانوئل کانت I. Kant" (1724 - 1804 م) این پرچم را به دست گرفت و بعد دیگر شناخت کم و کیف دانش بشری جزء ثابتی از فلسفۀ متافیزیک گشت. 

 

     در سال 1854 "جی. اف. فریر J. F. Ferrier" (1808 - 1864 م) فیلسوف اسکاتلندی برای نخستین بار اصطلاح "اپیستمولوژی Epistemology" را برای آن بکار برد. اپیستم در لغت یونانی معادل Knowledge است بر این اساس اپیستمولوژی در زبان ما دانش شناسی یا شناخت شناسی و یا معرفت شناسی ترجمه می‌شود. هدف و رسالت متافیزیک، شناخت ذوات و حقایق اشیاست و از این جهت شناخت‌شناسی با مطالعۀ کم و کیف حصول این شناخت و ابزارهای لازم برای آن در واقع مدخلی بر متافیزیک می‌باشد. 

 

     و اما "جامعه شناسی شناخت" مشخصا این موضوع را از منظر جامعه‌شناختی مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. در واقع در این علم، دانش بشری خود بعنوان یک پدیدۀ اجتماعی مطالعه می‌گردد و نحوۀ پیدایش و پیشرفت آن در ارتباط با زمینه‌های اجتماعی مرتبط بررسی می‌گردد. به بیان دیگر، مطالعۀ تأثیر زمینه‌های اجتماعی بر دانش بشری و بالعکس تأثیر دانش بشری بر زمینه‌های اجتماعی موضوع محوری این علم است. در بخش‌های بعد در این باره بیشتر خواهیم گفت.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی شناخت, معرفت شناسی

[ یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - 3

حسین شیران

«چرا سفر؟ چون سفر تنها وسیله برای برشکستن مرزها و روشنایی مغزهاست».

 

     خدا، بمثابه خالق هستی، جهان را بی حد و حصر و بی بند و مرز آفریده است؛ حدها و مرزها را پی‌درپی هم بندگان قدرت‌طلب خدا ساخته‌اند، هیچ بی آنکه بخواهند، هم از این جهت در دنیا هیچ نسبتی مرموزتر از نسبت میان قدرت‌طلبان و مرزهایی که خود می‌سازند نیست، چون این دو در عین حال که عمیقا بهم بسته و وابسته‌اند قویا هم از هم خسته و خشم‌ناک‌اند! در اصل، هیچ قدرت‌طلبی طالب حد و مرز نیست؛ آرمان و آرزوی او اینست که بی هیچ ممانعتی بر تمام دنیا حاکم گردد- تمام لشگرکشی‌ها و جهان‌گشایی‌های تاریخ در این راستا بوده و است، اما چون قدرت‌طلب در دنیا یکی نیست پس ناگزیر "تقابل" صورت می‌گیرد و "جنگ" درمی‌گیرد؛ در این میان میلیون‌ها انسان خیلی ساده و راحت می‌میرند و در نهایت، قدرت‌طلبان به سختی به این نتیجه تلخ تن درمی‌دهند که انگار چاره‌ای جز مرزبندی نیست!

 

     باری، مرزها مولود تعدد و تقابل قدرت‌طلبان و سرانجام "توافق اجباری" آن‌ها برای تقسیم قدرت بر روی زمین هستند. با پیدایش مرزها جهان آزاد و وسیع خدا بالاجبار بارها و بارها به جهان‌های انسانی خردتر تقسیم می‌شوند و هر "خرده‌جهان" قلمرو حکم‌رانی هر یک از قدرت‌طلبان|حاکمان می‌شود و خیل انسان‌های محدود و محصور در داخل این مرزها هم خواه‌ناخواه بندگان محکوم به حکم هر یک از آن‌ها؛ باری، قدرت‌طلبان از مرزها بیزارند چون مرزها قدرت و قلمرو آن‌ها را محدود می‌سازند با این وجود، موافق و محافظ مرزها هستند چون در اصل این مرزها هستند که به حریم و حرمت و حکومت و در کل، هستی حاکمانه آن‌ها معنا و مفهوم می‌بخشند.

 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)  


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران

[ سه شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 محمد مخبر مصداق خدمت یا خیانت

✍️ حسین شیران

 

محمد مخبر واکسن داخلی برکت جامعه شناسی شرقی


     5 اردیبهشت، مخبر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام: "تا آخر تیر 12 تا آخر مرداد 20 و تا آخر شهریور 50 میلیون واکسن تولید و تحویل وزارت بهداشت می‌دهیم." همگام با نخستین های‌وهوی غرب برای تولید واکسن کرونا، پرچم تولید واکسن داخلی را برافراشت و هنوز ببارنیاورده هزار آفرین از ملت و حکومت گرفت. هر روز وعده‌های امیدبخش‌اش دل میلیون‌ها ایرانی را قرص کرد که نهراسند واکسن داخلی در راه است. نه فقط ملت دل دولت و حکومت و رهبر را هم قرص کرد که وقتی تولید داخل هست چرا تولید خارج. زمان سریع گذشت و پیک سهمناک کرونا پنجمین بار کشور را درنوردید و مسأله به سطح فاجعه رسید اما محموله موعود مخبر بدست مردم نرسید که نرسید. حالا مرداد هم رو به اتمام است و "واکسن برکت" مخبر هم مثل "علی برکت الله" روحانی ضرب‌المثل شده است. من نمی‌دانم مخبر که حالا ارتقاء یافته و معاون اول رئیس‌جمهور رئیسی شده در مورد ملت چه می‌اندیشد اما خوب می‌دانم آنها که در بهشت زهراهای سراسر کشور برای دفن عزیزانشان صف بسته‌اند در مورد مخبرالدوله‌ها چه می‌اندیشند!

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی سیاست, محمد مخبر واکسن

[ جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه‌شناسی پزشکی: پزشکی کل‌نگر Holistic Medicine
✍️ حسین شیران Hossein Shiran
⏺ بخش اول

 

      یکی از مهم‌ترین مشکلات و معضلات نظام سلامت کشور ما "اتمیستیک یا جزءنگر" بودن رو به رشد آن است؛ به این معنی که پزشکی و پزشکان ما تحققا بدن بیمار را به اجزاء متعدد و متکثر تقسیم کرده و هر کدام در یک حوزۀ مشخص تخصص گرفته و زان‌پس کاملا محدود و محصور در آن حوزه کار می‌کنند و هرگز، تعهدا و تخصصا، کاری به بقیۀ اجزاء و مسائل و مشکلات آن‌ها ندارند (نظر به بحث اتمیستیک حاضر است که عامدا از عنوان اجزاء بجای اعضاء استفاده می‌کنم).

 

     بعنوان مثال یک متخصص ENT محدود و محصور به اجزاء گوش، حلق و بینی است و هیچ تعهد و تخصصی مثلا در قبال مسائل و مشکلات پوست یا مو و یا دهان و دندان و یا چشم که در همان محدوده از بدن واقع‌اند ندارد. به همین قرار متخصصین این اجزاء هم در حوزۀ تخصصی خویش محدود و محصورند و کاری به کار بقیه اجزاء و متخصصین مربوطه‌شان ندارند. جالب اینکه کار از "تخصص‌گرایی" هم گذشته و در اجزاء مختلف به فوق‌تخصص‌گرایی کشیده و اکنون بعنوان مثال برای یک جزء کوچکی همچون چشم چند فلوشیب (فوق‌تخصص) مانند قرنیه و شبکیه و آب سیاه (گلوکوم) و انحراف (استرابیسم) و ... داریم.

 

     در ضرورت این تخصص‌گرایی و ارزش و اهمیت آن در درمان دقیق بیماری‌ها تردیدی نیست منتهی باید در نظر داشت که هر تخصص‌گرایی در عین حال یک "تجزیه‌گرایی" هم هست و اگر یک تخصص یا فوق‌تخصص جایی به جدّ دردی از دردها را درمان می‌کند جای دیگر به جد دردی بر دردها می‌افزاید و آن متواری و متلاشی کردن روزافزون "نگاه جامع" به جسم و جان بیمار و توجه به مسائل و مشکلات زمینه‌ای منجر به بیماری‌ها و آسیب‌های جسمی و ذهنی در نزد افراد جامعه است. رویکرد نوین برای حل این معضل در جهان ترویج "پزشکی کل‌نگر" است، چیزی که در جامعه ما هنوز جایی برای خود باز نکرده است.

 

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی پزشکی, پزشکی کل نگر

[ جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب
نوشته: علی اکبر مهدی
ترجمه: حسین شیران

بخش دوم

 

دورۀ پیش از انقلاب: ریشه‌ها و نهادینه‌سازی‌ها

     علوم اجتماعی ایران، از جمله جامعه شناسی، با توسعۀ تاریخی کشور به مثابۀ یک دولت-ملت مدرن پیوند دارد. ارزیابی ایده‌های غربی برای درک ماهیت در حال توسعۀ این کشور منجر به مطالبات زیادی جهت تأسیس مؤسسات آموزشی مدرن گردید. در دهۀ 1930(1309 شمسی) ایران با ایجاد یک دولت متمرکز و توسعۀ یک زیرساخت اداری فرآیند مدرنیزاسیون را آغاز کرد. پس از اعمال مدل‌های غربی مورد نظر، این مدرنیزاسیون مستلزم برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و تحقیقات اجتماعی یعنی گردآوری و تجزیه و تحلیل داده‌های جمعیت شناختی بود همان‌طورکه در غرب انجام می‌شد؛ و این آغازی بود برای علم جامعه شناسی در ایران.

     جامعه شناسی، به عنوان یک رشتۀ رسمی در ایران، در سال 1946 (1325 شمسی) زمانی که یک دوره درس جامعه شناسی آموزش و پرورش در یکی از دانشکده‌های تهران ارائه گردید آغاز شد. غلامحسین صدیقی، که پدر جامعه شناسی ایران در نظر گرفته می‌شود، اولین کتاب درسی جامعه شناسی را نوشت و تحلیل‌های جامعه‌شناختی خود را در قالب درس "اجتماعیات در ادبیات فارسی" خود ارائه داد. ایده‌های جامعه‌شناختی بعدی در برنامۀ درسی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی در اکثر دانشگاه‌ها گنجانده شد. در سال 1958 (1337 شمسی)، "مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی" بنیان‌گذاری شد و پس از آن "دانشکدۀ علوم اجتماعی" در دانشگاه تهران تأسیس شد. 

     در دانشکدۀ علوم اجتماعی دوره‌های جامعه شناسی در مقطع کارشناسی ارائه گردید. در طول دهۀ 1960 (1340 شمسی)، گروه‌های جامعه شناسی بطور گسترده‌ای در کشور توسعه یافتند و تا سال 1978 (1357 شمسی) ، اکثر دانشگاه‌های کشور دارای یک گروه جامعه شناسی بودند (مهدی و لهسایی‌زاده، 1992). تا اواسط دهۀ 1960 برنامه‌های درسی دانشگاه‌ها بر اساس نظام فرانسوی بود و بعد به نظام آمریکایی که توسط ایرانیان فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌های کشورهای خارجی تدریس می‌شد تغییر کرد. بعدها که دانشجویان به تحصیل در داخل کشور روی آوردند جامعه شناسان ایرانی آموزش‌دیده جذب گروه‌های جدید در دانشگاه‌های کشور شدند و بر این اساس، بتدریج دوره‌های درسی بیشتری در مورد تاریخ ایران، جغرافیای انسانی، جمعیت‌شناسی، انسان‌شناسی فرهنگی و اجتماعی نیز ارائه شدند.

 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)     


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, علی اکبر مهدی

[ سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - بخش دوم
حسین شیران

«فسیروا فی الأرض ...».

     
     نظرا در "بن‌بستِ شناختی" قرار داشت، ناصر خسرو قبادیانی، و در این بن‌بست عملا با "شراب‌خواری" روزگار خود را سر می‌کرد تا چندی به این طریق بر "اندوه دنیا" فائق آید؛ بن‌بست شناختی جایی و یا بهتر بگویم "گاهی" است که در آن، دیگر منابع شناختی موجود به‌هیچ‌وجه پاسخ‌گوی مسائل مطرح نیستند. آن‌ها که استوار پای در این وادی نهاد‌ه‌اند بسیار از این بن‌بست‌ها دیده‌اند و هر یک به طریقی خاص از آن گذر کرده‌اند. 

 

     پیش از او، "بوعلی سینا" (370  الی 428 ه.ق)، نزدیک‌ترین فرد به او، در این بن‌بست قرار گرفته بود، آن گاه که رساله "مابعدالطبیعه ارسطو" را چهل بار خوانده و در فهم‌اش عاجز مانده بود، و او می‌دانست که شیخ‌الرئیس مدام به مسجد پناه برده و نماز گزارده و از خدا راهی برای خروج از این بن‌بست طلب کرده بود و سرانجام ناخواسته از دست یک کتاب‌فروش دوره‌گرد سمج، "اغراض مابعدالطبیعه ارسطو" نوشته "حکیم فارابی" را دریافت کرده و از بن‌بست رهایی یافته بود؛ و حال او هم از خدا حاجت خواسته و در خواب در اشاره به سوی "قبله" دستورالعمل "جوینده یابنده باشد" را دریافت کرده بود. 

 

     میان راه‌کار ابن سینا و راه‌کاری که پیش پای او گذاشته شده بود فرق بود. او "دبیر دربار" بود و در رفاه ناشی از آن، به معارف بسیاری دست یافته و با مراجع مختلفی بحث کرده اما در نهایت نه فقط راهی به کنه حقیقت نیافته بلکه از هر اهل فکری خوف کرده بود: "ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر | ترسنده شد این نفس مفکر ز مفکر"؛ و حال راهی که شایسته حال او بود پیش پایش گذاشته شده بود: "سفر"؛ سفر یعنی "حرکت" در راستای خروج از بن‌بست؛ باری حکم او "فسیروا فی الأرض" بود و او خواه‌ناخواه این راه در پیش گرفت در حالی‌که بوعلی "دربارگریز" بود و از این سبب خواه‌ناخواه همواره خود در سفر، پس راه دیگری نصیب او گشته بود. 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)   


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران

[ سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی در ایران: بین سیاست، مذهب و نفوذ غرب
نوشته: علی اکبر مهدی
ترجمه: حسین شیران

 

دربارۀ نویسنده: 
     علی اکبر مهدی استاد جامعه شناسی دانشگاه وسلیان اوهایو است. علایق تحقیقاتی وی در حال حاضر مشتمل بر مطالعۀ زنان و دانشجویان در جامعۀ مدنی ایران و نیز مهاجران ایرانی در ایالات متحده است. وی در تألیف دو کتاب "فرهنگ و آداب و رسوم ایران" (Greenwood Press, 2006) و "جامعه شناسی در ایران" (Jahan Book Co., 1992) همکاری داشته است. او نویسندۀ کتاب "زندگی نوجوانان در خاورمیانه" (Greenwood Press, 2003)، "فرهنگ ایران، جامعۀ مدنی و نگرانی برای دموکراسی" و "جامعه شناسی خانوادۀ ایرانی" و همچنین مقالات و بررسی‌های متعدد دربارۀ موضوعات مختلف از جامعه شناسی شناخت گرفته تا اقتصاد سیاسی ایران و اسلام می‌باشد.

 

پیش‌گفتار
     جامعه شناسی در ایران از متن و بطن یک برنامۀ نوسازی غرب‌مدارانه که توسط یک نظام سلطنتی موروثی نهاده می‌شد ظهور کرد. این رشته، پس از آن‌که مؤسسات آموزشی در کشور بنا نهاده شدند، برای آموزش و پرورش مدیرانی برای دیوان‌سالاری‌های دولتیِ در حال ظهور ایجاد گردید. با وجود این نقش رسمی و البته فقدان یک هویت مشخص، این رشته در اواسط قرن بیستم در ایران عمومیت یافت و به زودی به دلیل جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک و سیاسی‌اش به وضعیتی جدل‌آمیز و بحث‌برانگیز رسید. از همان آغاز، این رشته ناگزیر گشت نه تنها با دوگانگی‌های یک علوم اجتماعی مدرن بلکه همچنین با تنش‌های ایدئولوژیک و سیاسی جامعۀ ایران رو در رو گردد. 


     در ادامۀ این متن، به اختصار مطالبی در باب تاریخچۀ این رشته در زمینۀ گسترده‌تر علوم اجتماعی در بستر نظام آموزشی مدرن خواهم گفت. اینجا اگرچه تمرکز ما مشخصا بر علم جامعه شناسی است، در بعضی مواقع بالاجبار به "علوم اجتماعی" ارجاع خواهم داد چرا که در بسیاری از زمینه‌ها سرنوشت این رشته توسط سایر علوم اجتماعی همچون انسان شناسی، جمعیت شناسی، روانشناسی اجتماعی، برنامه‌ریزی اجتماعی و توسعه رقم خورده است. همچنین بطور خلاصه به تجزیه و تحلیل جو سیاسی و فرهنگی‌ای که در آن علوم اجتماعی معرفی و مسجل گشت و نیز تغییرات پارادایمی در داخل رشتۀ جامعه شناسی، اسلامی‌سازی علوم اجتماعی پس از پیروزی انقلاب، برداشت‌های عمومی و رسمی و نیز برخی ویژگی‌های دیرپای این رشته همراه با نقاط قوت و ضعف آن، آن‌گونه که در ایران رشد و نمو یافته است اشاره خواهم داشت.

 

     در اثناء بحث در مورد چالش‌های ستیزه‌جویانۀ ایدئولوژیک و سیاسی‌ای که این رشته ناگزیر در ایران از سر گذرانده است، استدلال من این خواهد بود که اگرچه این چالش‌ها مانع تشکیل اجتماع منسجمی از نظریه‌پردازان و محققان در این رشته شده است، با این وجود جامعه شناسی بعنوان یک رشتۀ مطالعاتی مهم برای دانشجویان و نیز رشته‌ای که قادر به تجزیه و تحلیل بیماری‌های اجتماعی است همچنان بمثابۀ منبع روشن‌گری، هم برای عموم مردم و هم برای نخبگان اجتماعی باقی مانده است.

 

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)     


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, علی اکبر مهدی

[ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

بازخوانی اجتماعی سفرنامه ناصر خسرو - بخش اول
حسین شیران

«چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید».

 

     آن‌سان که از مقدمه کتاب برمی‌آید ما این سفر و سفرنامه ارزشمند حاصل از آن را مدیون یک خواب هستیم؛ خوابی که "ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی" (زاده 394 ه.ق در قبادیان و درگذشته 481 ه.ق در یمگان) در سال 437 قمری در "جوزجانان" (شهری مابین "بلخ" در افغانستان کنونی و "مرو" در ترکمنستان کنونی) می‌بیند: 

 

     "شبی در خواب بودم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر». من جواب گفتم که: «حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند». جواب داد: «بی‌خودی و بی‌هوشی راحتی نباشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید». گفتم که: «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد» پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت."

 

     به هنگام این خواب او 43 ساله بود. تا به این سال او در "رفاه" زیسته و در سایۀ این رفاه، هم جسم و هم روح، هر دو را خوب پرورده بود. به هر دانشی رو کرده و در هر کدام مرتبتی یافته بود. خود در این باره می‌گوید: "در دنیا هیچ دقیقه از دقایق نماند که بر من ظاهر نشود". نه فقط در معارف بلکه در ادیان و مذاهب مختلف هم غور نموده و با بزرگان‌شان محاورات و مناظراتی از سر گذرانده بود، اما از هیچ‌کدام‌شان طرفی نبسته و راهی به حقیقت نیافته بود:

 

"چون چون‌وچرا خواستم و آیت محکم | در عجز بپیچیدند، این کور شد آن کر
پرسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر | جوینده همی گشتم ازین بحر بدان بر"

 

     پس نومید از هر کدام، خواه‌ناخواه به وادی حیرت و سرگردانی رسیده و در گوشه و کنار آن، از باب رهایی از غم و اندوه دنیا، در ورطۀ شراب‌خواری فرو افتاده بود؛ و حال با این خواب هشیار افتاده بود که به هر شکل از "خواب چهل ساله" هم بیدار گردد (از بزرگی شنیدم انسان به هر خوابی که باشد چهل بیدار باید، و گرنه هفتاد، و اگر نه، دیگر او را امیدی به بیداری نیست!). هر چه بود ناصر از خوابی که دید درنگذشت. از همه مراتب و مناصب و معایبی که داشت دست شست، سر و تن هم شست، بعد به مسجد جامع رفت و نماز گزارد و با استعانت از خدا به قصد کعبه راهی شد. این سفرنامه که اکنون بعد هزارسال در دست ماست حاصل یک چنین تحول و عزم و جزمی است که حکیم ناصر خسرو از سر گذراند.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)     


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ادبیات, سفرنامه ناصر خسرو, حسین شیران

[ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 جامعه‌شناسی عادات اجتماعی - بخش اول
✍️ حسین شیران

     حکایت است از لقمان حکیم که به وی گفتند گوسفندی ذبح کن و «بهترین» عضوش را بپز و بیاور، رفت «زبان» گوسفند را پخت و آورد، بار دیگر گفتند حال برو «بدترین» عضوش را بپز و بیاور، باز رفت زبان‌اش را پخت و آورد! استدلال‌اش هم این بود که بهترین و بدترین عضو بدن زبان است بسته به این‌که به «خیر» بچرخد یا به «شر». به همین سان، اگر از جامعه‌شناس‌جماعت بپرسند بهترین و بدترین چیز در جامعه چیست و او بگوید «عادات»، هیچ بی‌هوده و بی‌راه نگفته است. عادت یعنی هر آن‌چه که رخ دادن‌اش بر مردم، عادی و معمول گشته است، حال می‌خواهد این رخ دادن لحظه‌به‌لحظه باشد یا ساعت‌به‌ساعت یا روزبه‌روز یا هفته‌به‌هفته یا ماه‌به‌ماه و یا سال‌به‌سال؛ در هر حال این به تناوب تکرار شدن‌ها هستند که قالب و غالب زندگی اجتماعی آدمیان را پر ساخته و می‌سازند و عمر چند روزۀشان در دار دنیا را سر می‌برند.

     باری، عادات بسیار بیش از آن‌چه که فکرش را می‌کنیم زندگی اجتماعی ما را فرا گرفته و بسته به نیک یا بد بودنشان، عملا اعمال بلکه انجام و سرانجام عمر هر کدام از ما، را نیک یا بد، رقم می‌زنند، با این‌حال چون بسختی در ما و بر ما هستند چندان حضور و هجوم و حجم تأثیرشان بر خود و زندگی اجتماعی خود را احساس نمی‌کنیم. این‌که گفته می‌شود «بنی‌آدم بنی‌عادت است» نه فقط بی‌جهت نیست بلکه بنحو احسن مبین هر چه که هست است. عادات هم‌چون کوچه‌ها و خیابان‌ها و اتوبان‌های یک شهر، معابر و مجاری ممکن برای حرکت اجتماعی هستند که از بس هستند عادی تلقی می‌شوند و تنها زمانی هستی‌شان مفهوم می‌گردد که نیستی‌شان محسوس گردد؛ بر این اساس اگر کوچه‌ها و خیابان‌ها و اتوبان‌ها را از یک شهر حذف کنیم دیگر چه باقی می‌ماند و هستی و حیات یک شهر چگونه معنی می‌یابد؟ زندگی اجتماعی بدون عادات هم به همین شکل. 

 

ادامه دارد ...

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: جامعه شناسی عادات اجتماعی, لقمان حکیم, جامعه شناسی شرقی

[ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

مقاله در سبک زندگی سلامت محور و بیماریهای سبک زندگی -2

عنوان مقاله:

مطالعه جامعه‌شناختی بیماری‌های سبک زندگی از نظر پیدایش و پیامدها و نحوۀ پیش‌گیری؛ مطالعه به روش تلفیقی

نویسندگان: حسین شیران - صمد عابدینی - صمد رسول‌زاده اقدم

(دکترای تخصصی در جامعه شناسی)

مطالعه جامعه شناختی بیماریهای سبک زندگی - حسین شیران

لینک رویت چکیده و واژه‌های کلیدی و دریافت مقاله

از سایت مجله مطالعات جامعه شناسی 👇👇👇

مطالعه جامعه‌شناختی بیماری‌های سبک زندگی از نظر پیدایش و پیامدها و نحوۀ پیش‌گیری؛ مطالعه به روش تلفیقی

 

لینک دریافت مستقیم مقاله از سایت پیکوفایل 👇👇👇

مطالعه جامعه‌شناختی بیماری‌های سبک زندگی از نظر پیدایش و پیامدها و نحوۀ پیش‌گیری؛ مطالعه به روش تلفیقی

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: سبک زندگی سلامت محور, بیماری سبک زندگی, جامعه شناسی پزشکی, جامعه شناسی سبک زندگی

[ دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تیپ ایدئالی برای نامزدی شورای شهر - بخش-دوم
✍️ حسین شیران - جامعه‌شناس

     طبعا اگر که بخواهیم تیپ ایدئالی برای نامزدی شورای شهر تعریف و تعیین کنیم ضرورتا باید ابعادی برای آن مشخص سازیم که ویژگی‌های لازم برای یک چنین امر مهمی را در نظر و در برداشته باشد. در این راستا ذیلا به چند بعد اساسی در این زمینه اشاره می‌شود با ذکر این نکته که مطمئنا با توجه و تمرکز و هم‌اندیشی‌های بیشتر در این خصوص می‌توان به تیپ ایدئال جامع‌تر و فراگیرتری که ملاک نظر و عمل باشد دست یافت:

     ۱. شهرشناسی: بدیهی است که یک نامزد شورای شهر ضرورتا باید واجد بیشترین شناخت‌ها از شهر خود از جهات مختلف تاریخی، جغرافیایی، جمعیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ... باشد.  محلات و مناطق شهر خود را بارها از نزدیک دیده و دقیقا و قویا از کم و کیف توسعه یا عدم توسعه و میزان برخورداری یا عدم برخورداری آن‌ها باخبر باشد. علاوه بر خود شهر، با مردم شهر خود و ویژگی‌های پنداری، گفتاری و کرداری آن‌ها در زمینه‌های مختلف هم آشنا باشد. ...

     2. مسأله‌شناسی: یک نامزد شورای شهر ضرورتا باید از قدرت تشخیص و تجزیه و تحلیل مسائل متعدد شهری برخوردار باشد و اصولا و اساسا بداند که یک موضوع مشخص تحت چه شرایطی تبدیل به یک مسأله می‌گردد و تحت چه شرایطی از مسأله بودن خارج می‌شود؛ مضاف بر این با چگونگی برخورد و طرح و تعقیب مسائل مختلف شهری هم آشنا باشد؛ هم از این جهت ضرورتا باید واجد تخصص و تعهد و تجارب لازم در این زمینه باشد. از نظر جامعه‌شناسی شهری شهر بمثابۀ کشور و شورای شهر هم بمثابۀ مجلس ملی این شهر است و مهم‌ترین وظیفه و رسالت‌اش هم توجه و تمرکز بر مسائل خرد و کلان شهری و مطالعه و مطالبۀ مستمر در راستای حل و فصل آن‌ها در مسیر توسعۀ پایدار است. ...

ادامه دارد ...

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: تیپ ایدئال Ideal Type, ماکس وبر Max Weber, بوروکراسی دیوانسالاری, انتخابات شورای شهر

[ شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تیپ ایدئالی برای نامزدی شورای شهر - بخش اول
✍️ حسین شیران - جامعه‌شناس

     "تیپ ایدئال Ideal Type" یک سازۀ مفهومی جامعی از جامعه‌شناس بزرگ "ماکس وبر Max Weber" برای توصیف و تحلیل تطبیقی پدیده‌های اجتماعی است؛ در واقع تیپ ایدئال دربرگیرنده "ویژگی‌ها و صفات لازم" برای تحقق یک پدیدۀ اجتماعی معین در متن جامعه است و مشخصا منظور وبر از طرح و شرح یک چنین مفهومی، فراهم ساختن یک معیار و مبنای معقول و منطقی جهت مقایسه و سنجش وضعیت موجود انواع و مقولات یک پدیده معین با هم‌دیگر و با وضعیت ایدئال یا مطلوب ترسیم و توصیف شده است. از این سازه خود وبر در توصیف و تحلیل تطبیقی بوروکراسی (دیوان‌سالاری) استفاده کرده است.

     این روزها که انتخابات شورای شهرها در پیش است و تبلیغات و تهییجات و تحرکات نامزدهای این دوره از انتخابات در رقابت باهم از مدت‌ها پیش آغاز شده است بنظر می‌رسد در راستای عملکرد بهتر در انتخاب نامزد اصلح، به یک تیپ ایدئال از پیش تعیین‌شده‌ای در این خصوص نیاز داریم تا بر اساس آن در یک چارچوب منطقی و معقول و قابل دفاع، نامزدهای شوراهای شهرها را در قیاس با یکدیگر سنجیده و با مشخص ساختن عیار واقعی هر کس بهترین گزینه را برای شورای شهر خود انتخاب کنیم.

     بدیهی است که این تیپ ایدئال باید ویژگی‌ها و صفات لازم برای نامزدی شورای شهر را بنحو احسن و اکمل پوشش دهد تا با تأمین "اعتبار سنجش" بتواند یک الگوی عملی مطلوب برای مقایسه و انتخاب اصلح‌ترین افراد برای شوراهای شهرها فراهم سازد؛ و بعد بدیهی است که اتخاذ و اعمال یک چنین رویکردی نمی‌تواند بدرستی از سوی عوام و عموم مردم صورت بگیرد، از این نظر ضرورت دارد "خواص و نخبگان" هر شهر در این خصوص "احساس مسئولیت" کرده، طی سازوکاری مردم‌مدارانه مستقیم یا غیرمستقیم اندیشه‌ها و برنامه‌های نامزدهای شوراها را مطابق الگو ارزیابی کرده و در انتخاب مناسب‌ترین گزینه‌ها به مردم شهر خود مشورت دهند. 

     در بخش بعد به مهم‌ترین ابعاد تیپ ایدئال نامزدی شورای شهرها اشاره خواهد شد.

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: تیپ ایدئال Ideal Type, ماکس وبر Max Weber, بوروکراسی دیوانسالاری, انتخابات شورای شهر

[ سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

مرگ تدریجی هویت‌ها و اصالت‌ها - 3
به بهانه شناسنامه‌دار شدن آییل
حسین شیران - جامعه‌شناس

     انسان‌های بی‌هویت و بی‌اصالت از این جهت برای سلطه‌گرایان و توده‌گردانان اهمیت می‌یابند که هم‌چون درختان بریده از ریشه و از خاک‌شان به راحتی به هر کجا که بخواهند بار می‌زنند و می‌بَرند و می‌بُرند و به هر شکل که بخواهند درمی‌آورند و در هر زمینه و هر راستایی که بخواهند بکارشان می‌گیرند. در این میان سختی‌ای اگر هست در همان کندن‌شان از هویت و از اصالت‌شان است که آن را هم دیگر بی‌هیچ خشم و خشونتی رسما بواسطۀ فرایندهای تدریجی هویت‌زدا پیش می‌برند و اندکی بعد، توده‌ای از انسان‌های غیرارگانیک و غیراصیلی را تحویل می‌گیرند که در عین تعدد و تکثر، غرق در دریای بی‌هویتی، یک‌سان می‌اندیشند و یک‌سان عمل می‌کنند و همه هم هم‌سان یک‌سو شناورند. بدیهی است برای آن‌ها کنترل کیفی و کمی یک چنین توده‌ای بسیار بهتر و راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر از آب درمی‌آید. 

      شاید تصور و تقبل جریان یک چنین فرایندهایی برای برخی دشوار باشد؛ بهترین راه برای دیدن و باور کردن جریانات تدریجی سرعت بخشیدن به فرایند درک آن‌ها و رساندن‌شان به سطح هوش و حواس است- حالا به هر شکل ممکن، گاهی با جهش به جلو، گاهی با پرش به عقب، و یا گاه با در کنار هم به تصویر کشیدن آغاز و انجام کار! با این شیوه میزان دور شدن‌مان از هویت و اصالت‌مان بهتر به چشم خواهد خورد و بهتر به ذهن خواهد نشست؛ این شاید تکانه‌ای باشد بر درک سخت و سنگین این واقعیت که ای‌عجب، دیگر نه در نام‌ و نام‌خانوادگی‌ و نام والدین و بستگان و همکاران‌مان، و نه در نام ساختمان و کوچه و خیابان و میدان و بوستان محل زندگانی‌مان، و نه در هنر و دفتر و کتاب و کتابت و عتاب و خطاب‌مان، و نه در گویش و پوشش و پویش و رویش‌مان، چندان چیزی نمی‌یابیم که نمود و نماد هویت و اصالت‌مان داشته باشد! 

ادامه دارد ...

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: هویت اجتماعی, شناسنامه آییل, ثبت احوال کشور, جامعه شناسی هویت

[ سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

مرگ تدریجی هویت‌ها و اصالت‌ها - 1
به بهانه شناسنامه‌دار شدن آییل
حسین شیران - جامعه‌شناس

     سرانجام "آییل" صاحب شناسنامه شد؛ طی نه ماهی که این دختر نوزاد ما بی‌شناسنامه ماند، از 14 تیر 1399 تاریخ تولدش تا 15 فروردین 1400 زمان تنظیم سند شناسنامه‌اش، کش‌وقوس میان پدر و مادر او و سازمان ثبت احوال کشور صرفا بر سر "نامی" که انتخاب شده بود نبود بلکه فرا و ورای آن بر سر "هویت و اصالتی" بود که عمریست به هر شکل ممکن به محاق برده شده و متأسفانه مجالی برای اظهار و ابراز وجود نیافته و باز نمی‌یابد! و این افول تنها متوجه هویت آذربایجانی که آییل معرف و متعلق به آنست نیست بلکه کم‌وبیش متوجه هر هویت قومی دیگریست که در حاشیۀ هژمونی هویت مرکزی یا بهتر بگویم هویت مرکزخواه در سایه مانده و از رشد و شکوفایی بازمانده است.

     اگرچه در این سرزمین همواره صحبت از "هویت‌های قومی" و یا وضعیتا همان "هویت‌های حاشیه‌ای" که گفتیم محمل حساسیت‌ها بوده و است- چرا که همواره حوالی این بحث‌ها را دورتادور هاله‌هایی از ایسم‌ها گرفته‌اند که در واقع چاله‌هایی بیش نیستند و این البته خاصیت هر ایدئولوژی است که در بادی امر از باب جذب جماعت هاله‌ای از نور می‌نماید اما به انتهایش که می‌رسی جز سیاهی و سرگردانی نمی‌بینی و نمی‌یابی و این را بیشتر و بهتر از هر کس دیگری باید از آن‌هایی شنید که به هر شکل موفق می‌شوند بازماندۀ خود را از این چاله‌ها بیرون بکشند، با این وجود باید به هر شکل به وجوه متعدد افول هویت‌های اصیل هم پرداخت و در کنار خوف از درغلطیدن در دام ایسم‌های هویتی، خطر طغیان هویت‌های فروخفته و فروکوفته را هم در نظر گرفت.

 

ادامه دارد ...

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: هویت اجتماعی, شناسنامه آییل, ثبت احوال کشور, جامعه شناسی هویت

[ جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تاریخ تفکر اجتماعی ایران - بخش دوم
✍️ حسین شیران

 

     این‌که تاریخ تفکر اجتماعی ایران اغلب ذیل عنوان تاریخ تفکر اجتماعی اسلام درآمده و یا می‌آید لزوما محل نقد این نوشته نیست؛ به هر حال ضرورت تهیه و تدارک منابعی برای دروس "تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام" و "اندیشۀ اجتماعی متفکران مسلمان" جهت تدریس در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه‌های علوم اجتماعی کشور بوده که باعث شده گردآورندگان این آثار، متفکران ایرانی را هم به حکم مسلمان بودن ذیل این عنوان بیاورند. بدیهی است اگر که ضرورت تهیه و تدارک درسی تحت عنوان تاریخ تفکر اجتماعی ایران هم در کار بود اگر نه همه، دست‌کم برخی از اساتید به این حوزه هم ورود می‌کردند و منابعی چند ارائه می‌دادند.

     علی‌رغم توجه و تمرکز ویژه بر تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، به عمده آثار ارائه شده تحت این عنوان هم این نقد وارد است که به لحاظ شمول بسی سوگیرانه یا ساده‌گیرانه عمل کرده‌اند و به استثناء ابن‌خلدون که به هر شکل به عنوان پایه‌گذار سنتی جامعه‌شناسی از شهرت جهانی برخوردار است و از این جهت قابل نادیده گرفتن نیست، مابقی همه به متفکران حوزۀ فرهنگی ایران‌زمین پرداخته‌اند و از سایر متفکران مسلمان سخنی به میان نیاورده‌اند. واقعا اگر که بنا بر ارائۀ تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام است جهان اسلام از شرق تا غرب عالم گسترده است و تنها در ایران‌زمین خلاصه نمی‌گردد، چرا نباید به سایر متفکران مسلمان همچون پروفسور العطاس از مالزی، علامه اقبال لاهوری از پاکستان و اسماعیل الفاروقی از فلسطین و خیلی‌های دیگر از مصر و لبنان و سایر ملل مسلمان هم پرداخته شود؟ و اگر بنا بر توجه و تمرکز بر متفکران ایران‌زمین است چرا نباید ذیل عنوان تاریخ تفکر اجتماعی ایران قرار بگیرند؟ ...

     با این‌حال باید به آثار موجود در این زمینه با هر کم و کیفی که ارائه شده‌اند ارج نهاد؛ هر نقد و نظر و کم و کاستی هم که متوجه آن‌هاست می‌تواند در قالب برنامه‌های تحقیقی و تألیفی از سوی دیگران تعقیب و تکمیل گردد. در نهایت آن‌چه برای یک جامعه‌شناس ایرانی واجد ارزش و اهمیت و ضرورت است اینست که به هر شکل با سیر تفکرات اجتماعی در نزد اسلاف خود آشنا و از آن آگاه گردد- حال به هر عنوانی که می‌خواهد باشد؛ با این وجود باید در نظر داشت تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام در بهترین حالت تنها دربردارندۀ بخشی از تفکرات اجتماعی ایرانیان است و نه همۀ آن، از این نظر جهت توسعه و تکمیل بحث ضرورت دارد با نگاهی فراگیرتر تاریخ تفکر اجتماعی ایران از سر پی‌گرفته شود.

 

ادامه دارد ...

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: تاریخ تفکر اجتماعی ایران, تاریخ تفکر اجتماعی اسلام, فارابی اخوان‌الصفا, ابوریحان بیرونی ابن‌خلدون

[ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تاریخ تفکر اجتماعی ایران - بخش اول
✍️ حسین شیران

 

⏺ پیش‌گفتار
     اگر که صفحۀ جستجوگر گوگل را باز کنید و در آن تایپ کنید "تاریخ تفکر اجتماعی"، بلافاصله گوگل برای ادامۀ کار شما کلمۀ کلیدی "اسلام" را پیشنهاد خواهد کرد یعنی که اگر دنبال چیزی دربارۀ "تاریخ تفکر اجتماعی اسلام" هستید کلیک کنید و اگر که شما برخلاف پیشنهاد گوگل به جای "اسلام" بنویسید "ایران"، گوگل پیشنهاداتش را از پیش روی شما خواهد برداشت با این وجود باز در پاسخ به جستجوی شما در رابطه با "تاریخ تفکر اجتماعی ایران" برای شما مطالبی دربارۀ "تاریخ تفکر اجتماعی اسلام" در چند صفحه لیست خواهد کرد. این یعنی مطلبی در رابطه با تاریخ تفکر اجتماعی ایران در کار (و یا در دسترس) نیست و هر چه است در باب تاریخ تفکر اجتماعی اسلام است.
 
     از این جهت برای دکتر گوگل چیزی غریب‌تر از تاریخ تفکر اجتماعی ایران یا ایرانی نیست! اما این به چه معناست؟ آیا تا به حال هیچ تفکر اجتماعی‌ای از سوی هیچ شخصیت ایرانی‌ای حادث و حاصل نشده است؟ این همه تاریخ زیست اجتماعی و دریغ از یک عنوان از یک عالم در باب تفکر اجتماعی؟! قطعا شما هم با بنده هم‌نظر هستید که لزوما نه، هرگز این‌گونه نیست؛ اغلب متفکران اجتماعی که آثار‌شان ذیل عنوان "تاریخ تفکر اجتماعی اسلام" در منابع مختلف گنجانده می‌شوند ایرانی و یا ایرانی‌الاصل هستند و به حکم مسلمان بودن همه ذیل این عنوان قرار می‌گیرند. 

     با این وجود حتی ذیل عنوان سرآمد "تاریخ تفکر اجتماعی اسلام" هم منابع انگشت‌شماری در دسترس است. از مهم‌ترین منابع موجود یکی "تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام" از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که آثار فارابی، اخوان‌الصفا، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی و ابن‌خلدون را مورد بحث و بررسی قرار داده است. در منبع دیگری با همین نام هدایت‌الله ستوده باز از فارابی شروع کرده و تا مطهری و شریعتی پیش آمده و در این میان ابن‌سینا و غزالی و سیدجمال‌الدین و علامه طباطبایی را هم افزوده است. تقی آزاد ارمکی هم باز با همین عنوان کتابی ارائه داده و آثار همین متفکران را مورد بحث قرار داده با این تفاوت که به جای طباطبایی و سیدجمال به جلال آل‌احمد هم پرداخته است. در همۀ این آثار به جز ابن‌خلدون که تونسی و خارج از حوزۀ فرهنگی ایران است بقیه متفکران ایرانی محسوب می‌شوند.

ادامه دارد ...

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: تاریخ تفکر اجتماعی ایران, تاریخ تفکر اجتماعی اسلام, فارابی اخوان‌الصفا, ابوریحان بیرونی ابن‌خلدون

[ یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 آیا لزوما مدرسه مایۀ بیداری است؟ 

✍️ حسین شیران

     بعد از همه‌گیری هولناک ویروس کرونا که البته هنوز هم ادامه دارد و هم‌چنان یک تهدید جدی برای بشریت محسوب می‌شود حالا دیگر هر چه است تولید واکسن‌های متعدد در چند کشور معدود جهان بسی چراغ امید را در دل مردم دنیا برافروخته است؛ در این میان خوشبختانه کشور ما ایران هم به هر ترتیب، موفق به تولید بلکه حتی تست انسانی واکسن کرونا شده است، اما این لزوما پایان مسأله نیست بلکه برعکس در همین مدت کوتاه، خود منجر به بروز مسائل دیگری از جنس دیگر شده است. حالا ما در شرایطی در آستانۀ واکسیناسیون ملی برای مقابله با این همه‌گیری قرار گرفته‌ایم که به هر شکل توافق چندانی بر سر آن حاصل نیست!

    همان‌طور که خود خوب می‌دانید برخی توفان توئیتری راه انداخته‌اند که برای ما واکسن خارجی معتبر تهیه کنید که ما به واکسن داخلی اعتماد نداریم، در مقابل، برخی دیگر به یقین از ضرورت استعمال واکسن داخلی سخن می‌گویند و به نوع خارجی‌اش هیچ ایمانی ندارند، برخی دیگر، هم نوع خارجی و هم نوع داخلی هر دو را رد کرده و ادعا می‌کنند که واکسن امام کاظم را هم باور دارند و هم دربر! حالا بگذریم از اینکه برخی هم هستند که اصلا به واکسن ایمان ندارند و برخی دیگر اصلا کرونا را قبول ندارند و چه بسا برخی‌های دیگر که به انواع دیگری می‌اندیشند! گیریم که به هر شکل بتوان توجیهی بر این همه تقابل و تناقض نهاد و به هر کس بابت نوع باورش حق داد و کلیت کار را طبیعی تلقی کرد، در مقام عمل چه؟ براستی آن کار درستی که در این شرایط باید انجام داد چیست؟
 
     لابد شنیده‌اید 173 سال پیش زمانی که بیماری آبله در کشور جولان می‌داد امیرکبیر دستور واکسیناسیون سراسری را صادر داد؛ این نخستين واکسیناسیون در ایران بود؛ اما چند روز بعد به امیر خبر دادند که مردم در مقابل انجام واکسیناسیون مقاومت می‌کنند چرا که به آن‌ها القاء کرده‌اند واکسیناسیون باعث رخنۀ اجنه به خون و جان آدمی مى‌شود! امیر پیش خود تدبیری اندیشید که هر کس مقاومت کند بايد پنج تومان جريمه شود اما مردم جریمه را هم به جان خریدند و به هر شکل اجازه ندادند واکسن به آن‌ها تزریق شود! امیر از شدت درد و اندوه و میزان مرگ و میر به گریه افتاد! ميرزا آقاخان بر او وارد شد و گفت: گریه بر مرگ مردمانی که پیش‌تر از فرط ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ بر امیر روا نیست؛ ﺍﻣﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻧﺎﺩانی‌شان هم ﻣﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﮔﺮ که ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯۀ ﮐﺎﻓﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ساخته بودیم حالا بساط جاهلیت را ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ بودیم!

     اما - اصل حرف من اینست - آیا واقعا مدرسه بساط جهل را جمع می‌کند و لزوما از جماعتی جاهل و برخواب، ملتی آگاه و بیدار می‌سازد؟ یعنی ما که اکنون بعد این‌همه سال، دوباره در آستانۀ یک واکسیناسیون ملی دیگر قرار گرفته‌ایم، با این‌همه مدرسه که ساخته شده و این‌همه دانشگاه که آورده شده، لزوما حالا دیگر ملتی آگاه و بیدار هستیم؟ اگر آری، چه‌سان؟ و اگر نه، چرا؟

 

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: واکسیناسیون ملی, امیرکبیر نخستین واکسیناسیون, واکسن داخلی خارجی, واکسن امام کاظم

[ یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

رئیس سازمان بازرسی کشور: 

این سطح از فقر با وجود این همه ثروت ملی باید مایه خجالت مسئولین باشد.

فقر در خوزستان مایه خجالت مسئولان


🌓 رئیس سازمان بازرسی کشور که از سوی رئیس قوه قضائیه برای بررسی اوضاع و احوال خوزستان به آنجا سفر کرده امروز گفته است: این سطح از فقر با وجود این همه ثروت ملی باید مایه خجالت مسئولین باشد. امروز در منطقه کمپ بی (شهرک صباغان بندر امام خمینی) صحنه‌هایی را از زندگی مردم شاهد بودیم که بسیار تأسف‌برانگیز بود. نمی‌دانم آیا فرماندار یا استاندار این مناطق را دیده‌اند!؟ اینکه کنار این‌همه ثروت ملی شاهد این سطح از فقر باشیم باید مایه خجالت مسئولین باشد.

✅ ضمن تأیید حرف ایشان، در این باره حرف زیادی نتوان گفت جز:

1️⃣ خود ایشان هم همین روز رفته‌اند دیده‌اند.

2️⃣ بدبختی ما اینجاست تا خود به چشم نبینند باور نمی‌کنند و هرکه هرچه بگوید را به حساب مغرض و معاند بودنش می‌گذارند! 

3️⃣ پذیرش یک مسأله اولین بلکه مهم‌ترین گام در راستای حل مسائل اجتماعی است.

4️⃣ همه طالب توسعه و پیشرفت ایران هستیم اگر به همدیگر اعتماد کنیم.

🆔 @Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (OST)


برچسب‌ها: سیل در خوزستان, فقر در خوزستان, بازرسی کل کشور, بندر امام خمینی

[ چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

مقاله در سبک زندگی سلامت محور و بیماریهای سبک زندگی -1

عنوان مقاله:

تبیین جامعه شناختی مدل پیشگیری از بیماریهای سبک زندگی: مطالعۀ نظریه بنیادی (گرندد تئوری)

نویسندگان: حسین شیران - صمد عابدینی - صمد رسول‌زاده اقدم

(دکترای تخصصی در جامعه شناسی)

مقاله در سبک زندگی سلامت محور: تبیین جامعه شناختی مدل پیشگیری از بیماریهای سبک زندگی مطالعۀ نظریه بنیادی (گرندد تئوری)- حسین شیران، صمد عابدینی، صمد رسولزاده اقدم

لینک رویت چکیده و واژه‌های کلیدی و دریافت مقاله از سایت مجله 👇👇👇

مجله سلامت و مراقبت: تبیین جامعه شناختی مدل پیشگیری از بیماریهای سبک زندگی: مطالعۀ نظریه بنیادی

لینک دریافت مستقیم مقاله 👇👇👇

دریافت مستقیم مقاله تبیین جامعه شناختی مدل پیشگیری از بیماریهای سبک زندگی: مطالعۀ نظریه بنیادی


برچسب‌ها: سبک زندگی سلامت محور, بیماری سبک زندگی, جامعه شناسی پزشکی, نظریه داده بنیاد

[ یکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

.

🌓 نمی‌دانم چرا هر روز بیشتر از دیروز به این نتیجه می‌رسم که در این مملکت انگار همه مصلحتا یکجوری‌اند تا روزی که مشخص بشه در اصل اونجور نبوده‌اند! "از زمین تا آسمان" واقعا مقیاس ناچیزیست برای بیان فاصلۀ "ظاهر تا باطن" در این کشور!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی فساد

[ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

لنگ پنجاه هزار تومان!

این یعنی جاهایی در این ایران اسلامی، هستند نیازمندانی که حاضرند تنها برای دریافت 50 هزار تومان مساعدت مالی ناقابل ساعت‌ها وقت صرف کنند نخست نظر مساعد رئیس مجمع نمایندگان استان را جلب کنند بعد تازه نامه‌ای بگیرند ببرند اداره‌ای دیگر، دستکم ساعتی هم آنجا وقت صرف کنند بعدش آنجا دستی که پول نمی‌دهند چه اصولا در این سطوح و در این مواقع پول‌های بیت‌المال حساب کتاب دارد، پس لاجرم یک فقره چک بگیرند ببرند بانکی، دستکم یک ساعتی هم وقت آنجا صرف کنند تا بتوانند به مبلغ مورد نظر دست یابند! قطعا این رفت و آمد با اسب که نخواهد بود! کرایه‌‌ها را که کم کنیم دیگر از اصل پول چه باقی می‌ماند را یک، خدا می‌داند، دو، بندۀ خدایی که در اوج تورم اصولا پنجاه هزار تومان برایش ارزش این همه دویدن و منت کشیدن را دارد! ...
بعد درست در همین مملکت عالیجنابان هدایتی‌ها و شیخ‌الاسلامی‌ها پول جابجا می‌کنند بی‌حساب کتاب، در حد میلیاردی! این میلیارد که می‌گویم را ما هم مثل خیلی‌های دیگر دو جا یک، موقع بودجه‌بندی و دو، موقع اختلاس می‌شنویم و گرنه مایی که شب واریز یارانه‌ها برای‌مان عید است را چه به این حرف‌ها! ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی فقر

[ دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

فعل معکوس تدبیر و امید

حسین شیران

بخش دوم

.

چون عموما از حافظۀ تاریخی و سیاسی خوبی برخوردار نیستیم پس راه دوری نمی‌رویم و بعنوان مشتی نمونۀ خروار در افعال معکوس دولت حاضر - دولت منتخب خودمان - متمرکز می‌شویم؛ این دولت با چه شعاری سر کار آمد؟ "تدبیر و امید"! حالا بعد چند سال ‌تجربۀ زیستی، صاف و صادق برداشت مردم از این شعار چیست؟ "بی‌تدبیری و نومیدی"! این یعنی آن موقع که ما این حرف‌ها را می‌شنیدیم یکی داشت رسما از "فعل معکوس" استفاده می‌کرد آن هم از نوع "فیل‌ماهی"‌اش! منتهی ما حواس‌مان نبود! ...

فرق "فعل معکوس" سریال مدیری با افعال معکوس دنباله‌دار دنیای سیاست ما اینست که آنجا بالاخره یکی پیدا می‌شد که هشدار می‌داد: آهای، جدی نگیرید دارد از فعل معکوس استفاده می‌کند! اما اینجا از این خبرها نیست، تازه اگر هم باشد کسی در گرماگرم انتخابات گوش‌اش بدهکار این حرف‌ها نیست! یعنی شما مطمئن باشید بعد این همه فریب‌خوردگی باز اگر یکی پیدا شود که بگوید: "آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنم ..." ما همه تسلیم فعل معکوس‌اش خواهیم شد!

حالا جالب اینجاست همین دولتی که خود با شعار تدبیر و امید آمده، خود به یکی از بزرگترین نومیدکنندگان و دلهره‌‌آفرینان جامعه تبدیل شده است! می‌بینید که! خبر پشت خبر از هیئت دولت می‌آید که "کشور در وضعیت خطیر و خطرناکی قرار دارد! ... سال بعد از امسال هم سخت‌تر خواهد بود! ..." از "تدبیر" و تدبر هم که خبری نیست! توقع اینست که مردم خود مراقب خود باشند! و بعد قائم مقام وزیر بهداشت که علی‌الاصول باید پیام‌آور سلامت و سرخوشی برای ملت‌اش باشد دست مریزاد دم عید می‌آید و با اطمینان به مردم می‌گوید: "ده سال آینده سرطان در کشور بیش از دو برابر خواهد شد! از ما گفتن!" جملۀ آخر: کاش این هم فعل‌ معکوس بود!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران

[ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

خشایار الوند سلطان سناریوی ایران درگذشت!

حسین شیران

.

همین چند روز پیش و چند پست پیش بود که در وصف سریال طنز "شبهای برره" و "قهوه تلخ" سخن گفتم و غنای مطالب و مسایل جامعه‌شناختی‌شان را ستودم؛ حالا با نهایت تأسف و تأثر پستی دگر می‌نویسم در مورد ضایعۀ درگذشت نویسندۀ خوش‌ذوق و خوش‌نام این سریال‌ها و سریال‌های متعدد دیگر از جمله سریال پرمخاطب "پایتخت"، "خشایار الوند"! جامعه‌اندیشی فراتر از اندیشۀ جامعه‌شناسان! جامعه‌شناس بودن به اسم و رسم که نیست به درک و فهم بهینۀ مسائل جامعه است چیزی که خشایار الوند بهترین‌اش را داشت! تمامی سریال‌ها و سناریوهایی که او نوشت سند رسمی فعالیت‌های جامعه‌شناسانه و جامعه‌اندیشانۀ او!

این جامعه‌شناسانه که می‌گویم منظورم معنای حقیقی آن یعنی تشخیص و تبیین و تشریح مسائل جامعۀ ایران، یعنی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، است و نه صرفا پشت کرسی رنگ و رو رفته و شعارنویسی شدۀ دانشگاه‌های دنیای شرق ایستادن و با آه و تاب پایان‌ناپذیر تفسیر مبانی اندیشۀ غرب گفتن و پز زائدالوصف شناخت وبر و پارسونز و فوکو و باومن دادن! در کل دوران حیات جامعه‌شناسی ایران، بالاتر و والاتر از آثار جامعه‌شناختی که خشایار الوند نوشت و گذاشت و رفت اثری نیست که نیست! اگر که کسی فکر می‌کند هست لطفا رو کند! ...

.

.

در هر حال، خشایار عزیز هم از میان ما رفت! کاملا ناگهانی و نابه‌هنگام و نابه‌فرجام! درست در دورانی که هر انسانی - بخصوص در ایران - آرام آرام آستین‌های خود را بالا می‌زند تا از سال‌ها تلاش و کوشش شبانه‌روزی خود بهره‌برداری کند! و این ناجوان‌مردانه‌ترین ویژگی هیولایی است که من بعنوان یک جامعه‌شناسی که از قضا کادر درمان هم است و یا کادر درمانی که از قضا جامعه‌شناس هم هست چندیست که پیرامون آن برای شما مطلب می‌نویسم: "بیماری‌های سبک زندگی"! باری، هیولای بیماری سبک زندگی خشایار را هم بلعید!

خشایار دست به قلم بود تا پایتخت 6 را بنویسد و خدا می‌داند چه چیزهای دیگری در سر داشت بنویسد تا در عین حال که مثل دو دهۀ اخیر خنده بر لبان ملت ناشاد بنشاند ماهرانه مروری طنزآلود بر مسائل ریز و درشت جامعه هم داشته باشد! اما نگو که بیماری قلبی، مهلک‌ترین نوع بیماری سبک زندگی، در کمین‌اش بود و او هیچ نمی‌دانست مثل خیلی‌های دیگر که ندانستند و نمی‌دانند که هیولای سبک زندگی ناسالم درست در سنین کمال گریبان‌گیر جمعیت فعال می‌گردد و جریان زندگی را به کما یا به فنا می‌کشاند! اما چرا هیچ کس آنسان که باید و شاید حواسش به این هیولا نیست؟ چون در این کشور دو چیز همه چیز دیگر را تحت تأثیر خود قرار داده و با سلطه و سیطره‌ای وحشتناک به زیرسایه برده است: سکس و سیاست! در پست‌های بعدی در این خصوص خواهم نوشت!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی سبک زندگی, خشایار الوند شبهای برره

[ جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

فعل معکوس تدبیر و امید

حسین شیران

بخش اول

.

"مهران مدیری" و سریال‌هایش را هیچ دست کم نگیریم! خیلی از چیزهایی که امروز برای ما عریان و عیان است را ایشان پیش‌تر سعی کرده‌‌اند بنوعی بصورت پنهان یا نیمه‌پنهان در قالب کارهای طنزشان به ما برسانند، حال اگرکه نگرفته‌ایم خود تقصیر ماست که اغلب توجه‌مان در نوک انگشتی متوقف می‌ماند که می‌خواهد ماه را در شب تار نشان‌مان بدهد! ...
به باور من، جامع درس‌های جامعه‌شناسی با تمام گرایش‌هایش را می‌توان در دو سریال "شب‌های برره" و "قهوۀ تلخ‌" ایشان مرور کرد؛ این دو اثر که جزو شناخته‌شده‌ترین و در عین حال پخته‌ترین کارهای ایشان محسوب می‌شود به لحاظ جامعه‌شناختی لبریز از نکات ریز و درشتی است که همچو ماهیانی پرجنب و جوش در پهنای دریای پرتلاطم طنزش شناورند تا که تواند شکارشان کند!

از میان ماهیان پرشمار تالاب طنز مدیری،"فعل معکوس" - اگر که یادتان باشد - ریزماهی‌ زبر و زرنگ سریال "شب‌های برره" بود که تا جایی بکار می‌رفت یکی که حواسش بیشتر جمع بود به بقیه هشدار می‌داد که: ها جدی نگیرید دارد از فعل معکوس استفاده می‌کند! این ریزماهی‌ آن موقع نماد کوچکی بود از فیل‌ماهی‌ها و یا بهتر بگویم "افعال معکوسی" که دسته‎دسته‌ در دریای خروشان مدیریت سیاسی جامعه جاری چپ و راست روان بودند و البته هنوز هم که هنوز است هستند و کلی هم طرفدار دارند!

.

شبهای برره - مهران مدیری - جامعه شناسی شرقی

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران

[ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش پنجم

.

بلوغ فکر اجتماعی در هر زمان و مکانی لازمه‌اش تکان و تکامل عقلانیت در نزد جماعت یک جامعه است و از جمیع موانع موجود در برابر آن، مهم‌ترین‌اش همین چیزیست که ما حالیا گرفتار آنیم: سیطرۀ احساس بر کلیت جامعه! در بخش نخست گفتیم که احساس در نزد ما در حد یک اقیانوس است و عقلانیت ما هم چیزی در حد چند جزیرۀ کوچک و پراکنده در پهنۀ پهناور آن! و فقط پهنی و پهناوری‌اش‌ نیست، سطح آب هم شرط است- چیزی که پیش ما حالا از بس بالا گرفته که دیگر آن چند جزیرۀ کوچک هم کمتر به چشم می‌آیند! این‌گونه اگر که پیش ‌رویم چندی دگر آن چند جزیره هم به زیر آب خواهند رفت و عرصه در کل، عرصۀ احساس خواهد شد بی‌آنکه ‌هیچ اثری از معدود جزایر عقلانیت موجود در آن به چشم آید!

بی‌شک یک چنین شرایطی ایده‌آل‌ترین زمینه و زمان برای جولان موج‌بازان است! در اصل، بزرگترین خطری که یک موج‌باز را تهدید می‌کند برخورد با صخره‌ها و قله‌های پراکنده در آب است؛ آب که اقیانوس شود سطح‌اش هم از سطح صخره‌ فراتر رود دیگر چه باک لشگر موج‌بازان را؟! هر سو که بخواهند خواهند تاخت، هر سازی که بخواهند خواهند زد و هر آوازی که بخواهند خواهند خواند! در هر شرایط هم هر باری که بخواهند خواهند بست! چرا؟ چون عرصه عرصۀ ترکتازی آن‌هاست! حال ما در این عرصه کجای کار هستیم؟ ما همان موج‌های خروشان اقیانوس احساسیم که خیل موج‌بازان را با ذوق و شوق روی دوش خویش این‌ور و آن‌ور می‌بریم!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش چهارم

.

این متن بدخواه سلبریتی‌ها نیست؛ آن‌ها فاقد کارکرد اجتماعی که نیستند، در بخش قبل صراحتا به فلسفۀ وجودی آنها اشاره کردم و اهمیت آن‌ها را در حس و حال بخشیدن به زندگی اجتماعی اغلب یکنواخت‌مان خاطر نشان ساختم. بنابراین، بحث ما این‌جا بر سر بودن یا نبودن آن‌ها نیست بلکه در اصل، بر سر کم و کیف با ما بودنشان است. واقع‌تر اگر بگویم، مشکل ما با سلبریتی‌ها دقیقا از آن جایی شروع می‌شود که ما و آنها با مشارکت هم، طی یک رابطۀ دیالکتیک، دست به دست هم می‌دهیم و خود به دست خود آن‌ها را از جایگاه حقیقی‌شان به در و به دور می‌کنیم و در جایگاه‌هایی که نباید، بر خود مسلط می‌سازیم!

و این البته تنها در مورد سلبریتی‌های حوزۀ ورزش و هنر صدق نمی‌کند، کم و بیش در همۀ حوزه‌ها حاکم است و همه هم از یک ساده‌لوحی و ساده‌گیری ما ایرانیان نشأت می‌گیرد و آن اینکه همه فکر می‌کنیم کسی اگر که توانست در یک حوزه نقش‌آفرین شود قطعا در سایر حوزه‌ها هم می‌تواند نقش‌آفرین شود! در حوزۀ اندیشۀ سیاسی و اجتماعی خطیرتر و خطرناک‌تر از این ریسکی نیست! آخر به چه منطقی، یک مجموعه‌ای از افراد و نه حالا یک یا دو نفر، به صرف شهرت و موفقیت در یک حوزه یا زیرحوزه در خودش این توانایی را ببیند- یا ما در او ببینیم - که به هر حوزۀ دیگر که وارد شود حکماً آنجا هم موفق گردد؟! اگر به کسی برنخورد، بگذار بگویم این هم نشانه‌ای دیگر از عدم بلوغ فکر اجتماعی در نزد ماست و این هیچ برازندۀ تاریخ زیست اجتماعی دور و دراز ما نیست!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

مسئولان جهان بر حسب حرف و عمل

حسین شیران

.

.

جوامع بشری به لحاظ فاکتور حرف و عمل در نزد مسئولانشان به چهار دسته تقسیم می‌شوند:


دستۀ اول آن‌هایی هستند که مسئولانشان حرف می‌زنند عمل هم می‌کنند؛ مثل همۀ قدرت‌های درگیر سیاست جهانی؛ روسیه، چین، آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه، آلمان، امارات، عربستان، قطر، ... این‌ها درست است که همۀ جهان را بهم می‌ریزند اما کشور خودشان را خوب می‌سازند!

دستۀ دوم آن‌هایی هستند که مسئولانشان حرف نمی‌زنند فقط عمل می‌کنند؛ مثل هلند، فنلاند، سوئد، سوئیس، ژاپن، تایلند، تایوان، سنگاپور، ... برای همین کمتر کسانی مسئولان این کشورها را می‌شناسند چون اصلا اهل حرف زدن نیستند، این‌ها بی‌سروصدا دارند دنیا را فتح می‌کنند! شک نکن هم حالا هم آینده از آن این‌هاست!

دستۀ سوم آن‌هایی هستند که مسئولانشان نه حرف می‌زنند نه عمل می‌کنند؛ مثل اغلب کشورهای آفریقا و آسیا؛ این‌ها کشورهای خفته و خاموش دنیا هستند!

دستۀ چهارم آن‌هایی هستند که مسئولانشان تا دلتان بخواهد حرف می‌زنند اما خیلی کم عمل می‌کنند؛ من که جز ایران نمونۀ دیگری به ذهنم نمی‌رسد!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ایران, جامعه شناسی سیاست, مسائل اجتماعی ایران

[ یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

آسیب‌شناسی اجتماعی یک باخت - بخش چهارم

بازی ایران - ژاپن

حسین شیران

.

به کسی برنخورد، این ایراد عمدۀ ما ایرانی‌هاست که اگر یکی، حالا به هر دلیل و به هر شکل، موفق شود حال‌مان را بگیرد دیگر به این زودی‌ها به خود نمی‌آییم! حال می‌کنیم از این‌که حال داشته باشیم و حال همه را بگیریم اما یکی دیگر اگر بخواهد این کار را با ما بکند خود به دست خویش حکم قتل خویش را امضاء کرده است! دیدید که چگونه در برابر ژاپنی‌ها میدان فوتبال را با میدان شوش اشتباه گرفتیم و هر که در میدان بود را اعم از داور و کمک داور و بازیکن، صرفا به جرم اینکه حال‌مان را گرفته بودند و نگذاشته بودند ما حال‌شان را بگیریم شایستۀ تنبیه دانستیم!

.

بازی ایران ژاپن حام ملتهای اسیا 2019

.

ما این‌ایم! همه چیزمان بسته به حال‌مان است؛ حال‌مان که مساعد باشد صد کوه را جابجا می‌کنیم و اگر که نباشد حتی بالا رفتن از یک تپه هم برای‌مان محال می‌شود! حال داشته باشیم، به قول معروف، تا کربلا پیاده می‌رویم، نداشته باشیم عبور خطرناک از لابلای خودروها را به چند پله بالا رفتن از پل عابر پیاده ترجیح می‌دهیم! ... باری، ما اقیانوسی از احساس‌ایم، پایش که بیفتد مثل یک سونامی قد می‌کشیم و بر سر هر چیز و هر کسی آوار می‌شویم اما از حس که بیفتیم هیچ تضمینی وجود ندارد تکانی به خود بدهیم و کاغذی که دست خود مچاله کرده‌ایم را دو قدم آن‌ طرفتر به سطل آشغال، جایی که باید، بریزیم!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی

[ شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

آسیب‌شناسی اجتماعی یک باخت - بخش سوم

بازی ایران - ژاپن

حسین شیران

.

ما هم همچو ژاپن کشوری "اقیانوسی" هستیم (به آن قرار که در بحث حکومت سلبریتی‌ها گفتیم)‌ منتهی میان ماه ما و ماه آ‌ن‌ها تفاوت از زمین تا آسمان است! مال آن‌ها از نوع "آرام" است و مال ما از نوع "احساس"اش! و همین خروجی کارها را بسیار متفاوت از هم می‌سازد! احساس لازمۀ زندگی اجتماعی است در این هیچ شکی نیست اما دیگر نه در حد اقیانوس‌اش که بسی بلاخیز است! ما حالیا هر چه می‌خوریم، از چپ و راست و بالا و پایین، همه از تلاطم این اقیانوسی است که کلهم اجمعین غرق در آنیم! و این به باور من بزرگترین و مهم‌ترین مسأله‌ایست که اینک گریبان‌گیر جامعۀ ماست!

مذمت نکنیم بچه‌های تیم ملی‌مان را که به بازی احساسی خود باختند! آن‌ها محصول همین اقیانوسی هستند که ما همه هستیم! آقای مطهری گفته‌اند باید چندی از آن‌ها تنبیه شوند! درست است ما نه فقط بازی که اخلاق و اعتبار ملی‌مان را هم باختیم! در اصل بزرگترین تنبیه و جریمۀ ما و آن‌ها همین باخت چندجانبه‌ای بود که در اوج امید و ایمان به قهرمان شدن تیم‌مان متأسفانه با عمق جان تجربه کردیم! با این حال باز اگر قرار است کسی یا کسانی، بقول اخراجی‌ها، کلاغ‌پر روند فرماندهان گروهان، خود باید از همه پیش‌تر و بیش‌تر روند! چه بابت تلاطم توفانی اقیانوسی که همواره از آن آسیب می‌خوریم هر که قدرت و مسئولیت‌اش بیش، تاوان و تنبیه‌‌اش هم بیش!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی

[ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

آسیب‌شناسی اجتماعی یک باخت - بخش دوم

بازی ایران - ژاپن

حسین شیران

.
نه ژاپن اتفاقی به این مرحله از آنچه که هست - خوب یا بد - رسیده است نه ما و نه هیچ ملت و دولت دیگری! در این کشور شکست و ناکامی در هر کاری "ننگ" به حساب می‌آید و نه چند لحظه حسرت و افسوس و ناراحتی و چند بد و بیراه‌گویی به این و آن و دیگر هیچ، فراموشی! اگر که "اخلاق پروتستانی"، به ظن وبر، "روحیۀ سرمایه‌داری" را برای غرب به بار آورده است این "خصلت اجتماعی" خاص هم "روحیۀ سخت‌کوشی" و به سبب آن "توسعه و پیشرفت" را بنحوی مثال‌زدنی برای ژاپنی‌ها به ارمغان آورده است!

بیهوده نیست در نزد مردمان این کشور، "فرافکنی" ممنوعه‌ترین و نکوهیده‌ترین کارهاست! آن‌جا هرکس به هر دلیل در هر وظیفه‌ای که جامعه به عهده‌اش گذاشته ناکام گردد، حتی اگر واقعا توجیهی هم برای آن داشته باشد، به صرف اینکه به هر حال نتوانسته از پس کار برآید باز هم سر فروفکنده، تا زانو خم می‌شود و خالصانه از عموم ملت‌اش پوزش می‌طلبد! برنامه‌ریزی دقیق، تلاش و پشتکار در راستای انجام بی‌عیب و ‌نقص برنامه و احساس مسئولیت فوق‌العاده برای به ثمر نشاندن آن؛ باری، این سه ویژگی ممتاز رمز موفقیت روزافزون کشوری جزیره‌ای پرت و پراکنده در پهنۀ اقیانوس آرام در آخرین نقطۀ شرق جهان است که حالا به یمن اجتماع شکوه‌مند و اقتصاد شکوفایش انگار که مرکز عالم هستی است!

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی

[ چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

آسیب‌شناسی اجتماعی یک باخت - بخش اول

بازی ایران - ژاپن

حسین شیران

.


ما به ژاپن باختیم! بدجور هم باختیم، بدجایی هم باختیم! بطور قطع این جای افسوس دارد اما جای ناراحتی نه! چرا باید ناراحت بود وقتی که می‌دانیم حق ضعیف باختن و حق قوی بردن است؟! این قانون طبیعت است و ما باید به آن احترام بگذاریم! همین قانون در همین جام، پنج بار ما را در برابر پنج ملت تا مرز سرمستی پیش برد و حالا یک بار هم در برابر یک ملت که قطعا از ما بهتر عمل کرد تا به سرحد باخت پس رانده است! باختی که حالا همۀ آن سرخوشی‌ها و سرمستی‌ها را به یک‌باره تبدیل به ناخوشی و نومیدی کرده و عملا ملتی که کم دل‌خوشی دارد را از کوچک تا بزرگش غرق دل‌مردگی ساخته است!

ژاپنی‌ها مردمانی تلاش‌گرند؛ آنها سال‌هاست که در هر زمینه با برنامه و با پشتکار عمل می‌کنند، تیم فوتبا‌ل‌شان هم از این قاعده مستثنی نیست! ما هم زمانی که این‌گونه عمل می‌کردیم سه بار پشت سر هم قهرمان آسیا شدیم! پس هیچ چیز اتفاقی نیست حتی اگر ‌که فکر کنیم این‌گونه است! اتفاق‌اندیشی ناشی از نقص در درک کلی جریاناتی است که به اشکال مختلف در بستر زندگی اجتماعی رومی‌نمایند و ما چون برخی از این رونمایی‌ها را سازگار با سازمان ذهنی خود نمی‌بینیم خیلی راحت آن‌ها را به حساب اتفاقات (وقایع غیرقابل مفهوم) می‌گذاریم!

.

ادامه دارد ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, بازی ژاپن ایران, آسیب شناسی اجتماعی

[ سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش دوم

.

سلبریتی‌ در جهان یعنی شخص مشهور، بطور خاص در ورزش و در رسانه و دیگر هیچ! اما در ایران، سلبریتی یعنی شخص فوق مشهور، بطور خاص برخاسته از ورزش و سینما و بعد بطور عام متخصص در هر زمینه‌ای و نه دیگر هیچ! توفیر ماجرا هم همین جاست! علی‌الواقع در بالا سر جامعۀ ایران یک سقف نامرئی وجود دارد که هرکس توان (عرضۀ) عبور از آن را داشته باشد - در هر حوزه‌ای و نه فقط ورزش و هنر- خودبخود نشان طلایی ورود بی‌حساب و کتاب به حوزه‌های دیگر را هم کسب می‌کند! این بندگان خدا سلبریتی‌ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و این بنوعی، دستکم در رابطه با این‌ها، عدالت اجتماعی جامعۀ ما را می‌رساند!

سلبریتی‌ها اگرچه اغلب از ورزش و سینما برمی‌خیزند اما تا از آن سقف گذشتند دیگر فرق نمی‌کند همچون بقیۀ آن‌سوگذشتگان از مصونیت فضایی لازم برخوردار می‌گردند به این معنی که فارغ از اقتضائات فضا به هر حوزه‌ای که بخواهند ورود و در هر محفلی که بخواهند جلوس می‌فرمایند! اینست که شما می‌بینید یک سلبریتی در ایران ناگهان می‌شود یک همه‌چیزدان، یک همه‌کاربلد، یک همه‌فن‌حریف همه‌جاحاضر! هنر که هیچ، حوزه به حوزه‌اش برای ریزش از انگشتان این‌ها بر سر و کول هم می‌کوبند! سایر حوزه‌های جامعه را تو بگو! سیاست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، ... کافیست اراده کنند تا به هر حوزه‌ که می‌خواهند ورود نمایند! چرا؟ چون یک سلبریتی هیچ وقت تنها نیست! یک اقیانوس پشت‌اش هست! یک اقیانوس! ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ جمعه ۵ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکومت سلبریتی‌ها

حسین شیران

بخش اول


بنیان اجتماعات در هر کجای زمین هر چه هم که باشد بنیان اجتماع ما ایرانیان اغلب بر احساس است و بس! به عبارت دیگر، احساس، اصل اول هستی اجتماعی ما ایرانی‌هاست! انگار که به گاه زایش، ناف این هستی تاریخی را به تیغ تیز احساس بریده‌ و با دوراندازش، چشم و گوش و دست و پای عقلانیت ما را سخت بربسته‌اند! چه می‌دانم شاید به این قرار بوده که حالا احساس در نزد ما از بس توسعه یافته، شده قدر یک اقیانوس، عقلانیت ما هم شده در حد چند جزیرۀ کوچک و کوتاه پراکنده در گوشه و کنار این اقیانوس!

و چه می‌دانم شاید برای همین بوده و است که در انبان تاریخ‌ و تمدن ما بیشتر شعر و شاعری پیدا می‌شود تا هر چیز دیگری! البته که این هیچ چیز بدی نیست! سرمایۀ شعر هم هیچ چیز کمی نیست! به واقع امر، اغلب، شعرای ما عقلای ما بوده‌اند و دواوین آنها الحق و الانصاف جزو معدود مخزن‌الاسرار عالم بوده و هستند، حالا چرا و چطور شده شعر را بر نثر ترجیح داده‌اند، لابد بومیان جزایر پراکنده در دریای احساس بوده‌اند که برای ارتباط با سیل دریاییان دوروبرشان راهی بجز سرودن شعر نداشته‌اند! این‌ها واقعا که هنر به خرج داده و نام و نشان خود با خرمنی پر از خردورزی را به این طریق در تلاطم همواره توفانی این دریا تا به ابد زنده ساخته‌اند! در واقع این "هنر نزد ایرانیان است و بس" را این‌ها سروده‌ و ثابت نموده‌اند نه خیل دل به تلاطم اقیانوس‌سپردگانی چون من و امثال من! ...

حالا و در این عصر، دریا همان دریاست بلکه بسی وسیع‌تر از گذشته گشته و تبدیل به یک اقیانوس شده است اما دیگر از این بزرگان انگار که دیگر خبری نیست، اگر هم است مجالی برایشان نیست، حالا جامعه دربست در سلطه و سیطرۀ سنخ دیگری از هنروران و هنرمندان، با ایده و اهدافی دگر است: سلبریتی‌ها!

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی هنر, جامعه شناسی ادبیات, سلبریتی سالاری

[ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 پنج گل زدن به کشور در گیر جنگ و قحطی هنر نیست!

.

.

◀️ آقای مسعود ده‌نمکی در ارتباط با بازی ایران و یمن که به برد 5 بر 0 ایران منجر شد گفته‌اند که من اگر جای آنها بودم سعی می‌کردم این پنج گل را به عربستان بزنم، به امارات بزنم ... نه به ملتی که پنج سال است در قحطی مطلق به سر می‌برد ...

❇️ من هم یک‌جورهایی با ایشان موافقم! شرط پهلوانی نیست بر تیم ملت افتاده بیش از یکی زدن و این‌همه پز قدرت و قهرمانی دادن! اما نمی‌دانم چرا دلم گواهی می‌دهد آقای ده‌نمکی هیچ نمی‌دانند این تیم ملی یمن که در جام ملت‌های آسیا حضور دارد مربوط به آن بخش قحطی‌زده در دست حوثی‌های مورد تأیید و حمایت ما نیست! تیم منصور هادی است!

❇️ خیلی دوست دارم ببینم با علم به این موضوع، آیا آقای ده‌نمکی باز هم این حرف‌ها را افاضه می‌فرمودند یا نه؟ ...

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی ورزش, مسعود ده نمکی, بازی ایران یمن

[ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

علوم انسانی و آینده آن در ایران

سخنرانی دکتر سروش

.


.

🎧 فایل صوتی : علوم انسانى و آينده آن در ايران
🎤 سخنران: دکتر عبدالکریم سروش
◀️ حجم فایل: 36.7 MB
◀️ زمان فایل: 2:06:28
◀️ مکان: دانشگاه تولسا (اوکلاهاما)
◀️ زمان: اکتبر ۲۰۱۷

.

دانلود سخنرانی علوم انسانی و آینده آن در ایران - دکتر سروش


.

✅ اهم نکات این سخنرانی را در ادامه بخوانید.

1 علوم انسانی را من بیش‌تر دوست دارم انسانیات بنامم به قیاس ریاضیات و الهیات.

2 نسبت به علوم طبیعی_تجربی ورود علوم انسانی به ایران متأخر است. این البته خلاف طبیعت نیست در اروپا هم همین‌طور بوده است.

3 امروز دیگر علوم انسانی جزء لایتجزای توسعۀ جوامع هستند؛ توسعۀ جوامع وابسته به توسعه علمی است، توسعۀ علمی هم که دو بال بیشتر ندارد: علوم طبیعی و علوم انسانی.

4 در ایران بهترین مغزهای ما به سمت رشته‌های پزشکی و مهندسی می‌روند و متأسفانه رشته‌های دیگر گویا به ضعفاءالعقول باقی می‌ماند!

5 یکی از آفت‌هایی که به علوم انسانی ما خورده اینست که متأسفانه روحانیون هم به آن دست انداخته‌اند! این قصۀ پرغصه‌ایست! آنها به حکم اینکه علوم دینی می‌دانند خودشان را متولی و متکفل علوم انسانی می‌دانند!

6 علوم انسانی_اسلامی مثل نور برای من روشن است که به هیچ جا نخواهد رسید و یک سرنوشت صددرصد شکست‌آمیزی خواهد داشت. هرکس که به ماهیت این علوم آشنا باشد این داوری را خواهد داشت. این یکی از دلایل انحطاط علوم انسانی در ایران است.

7 نخستین گام ناصواب اینست که فکر کنیم همۀ مشکلات از ناحیۀ حکومت و دولت و سیاست در جامعه سرازیر می‌شود و همۀ مشکلات را باید حاکمان حل کنند؛ اینطور نیست خود ما هم باید وارد عمل شویم.

8 ما در میان بزرگان پیشین خودمان چند قله شامخ در زمینۀ علوم انسانی داشتیم مشهورترین آنها ابن خلدون است. ... راه او بی راهرو ماند. ... او را نخست فرانسوی‌ها و اروپایی‌ها کشف کردند نه خود ما!

9 دانشمندی مثل غزالی که ما او را معمولاً یک متکلم و یک صوفی می‌شناسیم کتاب احیاءالعلوم او را که بخوانید جامعه‌شناس‌اش خواهید یافت. ... در بخش‌هایی از این کتاب بحث‌هایی در مورد چگونگی پیدایش فقر و بیکاری در جامعه مطرح شده است!

10 در بحث علل عقب‌ماندگی علوم انسانی در ایران باید علت‌های خارجی همچون استعمار را کنار گذاشت.

11 ما در گذشته یک سنت فلسفی قوی داشته‌ایم. خاک ما ایران در قیاس با سایر جهان اسلام خاک فیلسوف‌پروری بوده است. این سنت فلسفی در کنار حسناتش ایراداتی هم داشت؛ قطع ارتباط با علم زمان یکی از این ایرادات است. در نزد کسانی چون ابن سینا و ابوریحان بیرونی ما پیوند این دو را داریم.

12 ملاصدرای شیرازی در قرن یازدهم هجری به ابن سینا بخاطر پیوند فلسفه و علم ایراد می‌گیرد. این آغاز جدایی دانش تجربی از دانش فلسفی در ایران است. فلسفه باید در تعادل و توازن با بقیه دانش‌ها باشد اینکه دست بالا را بگیرد غلط است. این که امروزه می‌گویند علوم انسانی را باید فلسفی کنیم این غلط‌ترین راهبرد است. این نشانۀ علم‌ناشناسی است.

13 در ایران فربه شدن علوم فلسفی و علوم دینی به لاغری علوم انسانی منجر شده است. رشد تصوف هم همین‌طور. این سه در ایران رشد سرطانی پیدا کردند و دو شاخۀ علم طبیعی و انسانی از رشد بازماندند. با ایجاد دارالفنون در دورۀ ناصری، علوم طبیعی هم مورد توجه واقع شدند و این هم دلیلی مزید بر عقب‌ماندگی علوم انسانی گشت. این چهار مدعی در چنگال خود علوم انسانی را فشردند.

14 ضعف در یادگیری زبان‌های خارجی و سهل گرفتن این مسأله هم از علل دیگر ضعف علوم انسانی ماست.

15 در اوایل انقلاب، علوم انسانی نجس شمرده می‌شد. می‌گفتند اگر یک مسیر و منطقۀ نفوذ برای فرهنگ غرب بوده باشد همین علوم انسانی است. ... من در آن زمان به جدّ مقابل این جریان ایستادم.

16 کهن‌ترین علم در نزد ما تاریخ بوده است ولی از همه لاغرتر و مظلوم‌تر همین تاریخ است. ... هنوز هم که هنوز است ما یک تاریخ ایران که خود ایرانی‌ها نوشته باشند اصلاً نداریم. در تاریخ علم هم، در تاریخ اسلام هم؛ ... کتاب‌هایی مثل بحارالانوار که کسی آن را بخارالانوار می‌دانست چرندیات زیاد دارد.

17 انحطاط علمی بهترین نشانه برای انحطاط اصلی است بقیه از اینجا سرچشمه می‌گیرد.

18 این اواخر مغازۀ تازه‌ای باز شد تحت عنوان علوم انسانی_اسلامی! اولش از ناسزاها شروع شد! ... از این طریق عده‌ای به نان و نوایی رسیدند بی‌هیچ بهره‌ای! ...

19 بر علم نباید سقف زد. باید اجازه پریدن داد. حتی فراتر از سقف دین! این دین است که باید خود را با علم هماهنگ سازد.

20 آیندۀ کشور ما در گرو آیندۀ علوم خصوصا آیندۀ علوم انسانی است. توصیۀ من اینست که به فرزندان خود بگویید علوم انسانی را دنبال کنند.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی علم, دکتر عبدالکریم سروش, آینده علوم انسانی

[ یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

.

◀️ اصل خبر: ۵ نفر از مدیران واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد برکنار شدند.

✅ این روند دیگر جزو اصول اساسی ما در مواجهه با حوادث و فجایع مهم و ملی شده است؛ علی‌القاعده کاری به رسیدگی بهنگام به مسائل و پیش‌گیری از بروز حوادث و فجایع که نداریم! اینکه این همه مدیر گلچین‌شده پس کارشان چیست را کس نمی‌داند! کار اساسی ما همیشه بعد از وقوع فاجعه آغاز می‌شود؛ ابتدا مانور مقتدرانه مسئولین در مقابل دوربین‌های حقیقت‌یاب رسانه‌ها آغاز می‌شود بعد بعنوان تنها رویکرد مدیریت بحران، بلافاصله یک یا چند تن از نزدیک‌ترین و مرتبط‌ترین افراد، بسته به حجم و عمق فاجعه، معرفی و مجازات می‌شوند تا ملت شریف تشفی‌خاطر یابند بعد دیگر وضعیت بشدت عادی می‌گردد تا بروز فاجعه‌ای دیگر و مدیریت بحرانی دیگر که بطور قطع در راه است، چرا که در همین لحظه که شما این را می‌خوانید مطمئن باشید در هر نقطه از کشور مسائل بی‌شماری به مرز فاجعه نزدیک می‌شوند؛ اینکه کی و کجا فاجعۀ بعدی رخ خواهد داد را فقط خدا می‌داند و اینکه به تبع آن چه کسی یا کسانی مجازات خواهند شد را هم فقط مسئولین!

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️
https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, اتوبوس دانشگاه آزاد, مدیریت بحران

[ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

ثبت احوال ما

به مناسبت روز ثبت احوال

حسین شیران


امروز روز ثبت احوال است، گو اندر احوال ما ساکنان سرزمینِ - براستی نمی‌دانم چه بگویم - بنویسند که اصولا حال خاصی از احوال ما معلوم نیست که کسی هم بخواهد با آب و تاب ثبت و ضبط‌اش کند! البته نه اینکه هیچ حال و احوالی نداشته باشیم، نه، هر کس چنین تصوری از ما داشته باشد بی‌انصافی کرده است در حق ما! ما خود خداوندگار حال و احوالیم! نه حالا که از اول چنین بوده‌‌ایم و هستیم و باز خواهیم بود، باور نمی‌کنی برو بگرد پرس‌وجو کن ببین کجا بوده و است ملتی که به اندازۀ ما حال و احوال تجربه کرده باشد!

تاریخ‌ بلندبالای ما را ببین، تاریخ نیست که، "توصیف تحول احوال" است! از ماد و پیش از ماد ما بگیر بیا تا به حال ما، جز از حالی به حال دگر گشتن چه چیز دیگری بوده است؟! چه چیز دیگری مانده است؟! سرفصل‌های تاریخ طولانی ما را سلسله حکومت‌های قوم و قبیله‌محور ما می‌سازند! باری، اگر که تاریخ، تاریخ حکمرانی‌ قدرت‌هاست تاریخ حال‌به‌حال شدن ملت‌ها هم است و در نزد ما این بسیار بیش از همه جا بوده و است! چه هر جا که حکومت عوض کرده‌ایم فقط پایتخت‌ها و رویتخت‌ها را عوض نکرده‌ایم صورت‌ها و سیرت‌ها را هم عوض کرده‌ایم! حال به کدام صورت و سیرت ثابت‌مان باید استناد کنیم؟ ...

حال و احوال‌ حاضرمان هم مثل همیشه! هیچ معلوم نیست شادیم یا ناشاد، خوابیم یا بیدار، سالم یا بیمار، آزاد یا دربند، دارا یا نادار، بانظم یا بی‌نظم، باخدا یا بی‌خدا، بابرنامه یا بی‌برنامه، ... حال و هوای آب و خاک‌مان هم درست مثل خود ما گشته است یا چه می‌دانم ما مثل آنها گشته‌ایم! در هر حال و با هر حال، به باور من، یک حال‌مان کم و بیش ثابت و برقرار مانده و آن اینکه همیشه مردمانی ناآرام و ناراضی بوده و هستیم، شاید هم برای همین است همواره از "محول‌الحول و الاحوال"، "احسن‌الحال"‌ها را طلب می‌کنیم! گو فعلا فقط همین را در ذکر احوال ما بنویسند! روز ثبت احوال مبارک بادا!

.

.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️
https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, روز ثبت احوال, جامعه شناسی تاریخ ایران

[ دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟


13

اما تابو در هر حوزه‌ای هم بروبیایی داشته باشد در حوزۀ سیاست نمی‌تواند داشته باشد چرا که اصولا و اساسا روح حاکم بر تابو با روح حاکم بر سیاست سازگار نیست! چه به هر حال سیاست فراز و نشیب‌هایی دارد در حالی‌که تابو هیچ افت و خیزی را به خود برنمی‌تابد! سیاست بنشین پاشوهایی دارد اما تابو بهیچ‌وجه حاضر نمی‌شود از آن وجهۀ تمام قدی که دیر ایستاده حتی یک دهم سانت هم کوتاه بیاید! سیاست به بحث‌ها و گفت و شنودها حتی به ظاهر هم که شده بها می‌دهد اما تابو از یک چنین کنش‌ و واکنش‌هایی اصلا خوشش نمی ‌آید! سیاست با آنکه همواره دست بر اسلحه است اما باز تا یک حدی - به قدر وسعش - گوش جان به نقد می‌سپارد اما تابو را هیچ تاب نقدبازی نیست! سیاست هزار توست اما تابو را یک تو بیشتر نیست که آن‌هم همیشه بسته است، سفت و سخت هم بسته است! در یک کلام تابو به لحاظ اجتماعی مظهر سفتی و سختی است در حالی‌که سیاست یک پوستین دو روست که اگر یک رویش سفت و سخت و زمخت و خطرناک باشد روی دیگرش نرم و منعطف و مصلحت‌اندیش است! ... به این قرار هر آن سیاستی که در برنامۀ عملیاتی (ایدئولوژی) خود تابوهایی چند دربرداشته باشد خود به دست خویش عرصه را بر خود تنگ کرده و قافیه را به حریف باخته است چه اگر کار سیاست، در اصل، سبک سوار گشتن بر اسب صلاح و به تاخت رفتن در مسیر مصلحت باشد هر آن سفتی و سختی و سنگینی (تابو)ای که در کار باشد طبعا مانع این سبک‌سواری استراتژیک گشته و قطعا در تقابل با تیزپایی‌های سیاست‌های بی‌تابوی دشمنان جاخواهد ماند!

14

یکی از تابوهای نظام سیاسی ما که در طی نیم قرن اخیر همواره سفتی و سختی و سنگینی‌اش بر دوش دستگاه سیاست ما بوده و است تابوی "ارتباط با آمریکا"ست! در خصوص این ارتباط پیش از هر چیز باید گفت که این نوشتار نه هیچ بر له و نه هیچ بر علیه آن است، به عبارتی روشن‌تر، نه بطور قطع درصدد تجویز ارتباط با آمریکاست- به این معنی که تحت هر شرایطی این کار همواره و حتما باید انجام پذیرد- و نه بطور قطع درصدد تحذیر و تحریم آن است- به این معنی که تحت هیچ شرایطی یک چنین کاری نباید انجام بگیرد؛ آنچه اینجا منظور است خود دوری از این قطع‌گویی‌ها و اطلاق‌گرایی‌هاست مشخصا به این دلیل که خود این‌ها و تکرار بی‌پروای این‌هاست که در هر جامعه‌ای بشدت زمینه را برای رشد و توسعۀ تابو فراهم می‌سازد و هیچ چیز به اندازۀ تابو برای سبک‌بالی سیاست یک کشور مضر نیست!

حالیا چه بخواهیم چه نخواهیم، دنیا را، چه خوب چه بد، و واقع‌تر اگر بگویم هم خوب هم بد، این سیاست‌مداران هستند که به سرانگشتان خود می‌چرخانند و به هر حال، حسب ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خود از یک‌سو و الزامات و اقتضائات خاص سیاست از سوی دیگر، در دنیایی که بیش از هر زمان دیگر به شدت به سیاست آلوده است، بهتر از هر کس می‌دانند که "کی و کجا چرا و چگونه با چه کسی یا کسانی چه کنند تا با حداقل تلفات به حداکثر امتیازات دست یابند"! سیاست یعنی همین و دیگر هیچ! و هر جا و هر گاه که جز این بوده، سیاست به سرانجام خوب خود نرسیده و آن فرجام ناگوار که نباید اتفاق می‌افتاد افتاده است: جنگ! جنگ یعنی مرگ سیاست! پس بر سیاست است که بخاطر خود هم که شده از وقوع جنگ جلوگیری کند! این مهم‌ترین وظیفه و رسالت یک سیاست است! برای رسیدن به این مهم، سیاست نیازمند بالاترین انعطاف فیزیکی (ایدئولوژیکی) است و تابو مهم‌ترین عامل برای از بین بردن این انعطاف است!

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟

11

این وظیفۀ اتاق فکر یک نظام ایدئولوژیک است که در برهه‌های مختلف زمانی در مبانی و مباحث و مواضع ایدئولوژی خود بازاندیشی داشته و در صورت نیاز حسب شرایط زمان و مکان تغییرات لازم در آن را اعلام و اعمال نماید! ایدئولوژی وحی منزل که نیست نتوان تغییری در آن اعمال کرد! وقتی همه چیز تغییر می‌کند چرا و چگونه چیزی که خود حاصل تغییر است تغییر نکند- آن هم در شرایطی که تغییر یک ضرورت بشمار می‌رود؟! ‌بعنوان یک واقعیت، ایدئولوژی‌ای که این امکان را در خود نبیند و یا به خود ندهد هر چقدر هم که خود را برحق بداند سرانجام در تقابل با ایدئولوژی‌هایی که پیوسته به‌روز می‌شوند و به هر شکل نقاط ضعف خود را رفع و رجوع می‌کنند کم آورده، دیر یا زود از دور خارج خواهد شد!

باز هم می‌گویم، اگر که به من بود از خدایم بود همه ایدئولوژی‌های عالم به یک‌باره از دور خارج شوند تا بشر بعد مدت‌ها سیه‌بینی و سیه‌روزی یکی دو روز خوش هم ببیند اما چه می‌توان کرد که حالا دور دور ایدئولوژی‌هاست و گاه گاه جنگ‌افروزی‌ها! کاری هم از دست و زبان کسی برنمی‌آید! حالا کار به کنار، بدبختی اینجاست که در این عصر حتی راهی برای کناره گرفتن از آن هم وجود ندارد! تو هم با ایدئولوژی کاری نداشته باشی ایدئولوژی با تو کار دارد، و بعد هر چقدر هم که از جنگ گریزان باشی و در هر کجا هم که باشی جنگ سراغ تو می‌آید! بویژه اینکه اهل کشوری باشی چو ایران که حالیا واجد سازش‌ناپذیرترین ایدئولوژی جهان با نظام سلطه است و نزدیک به نیم قرن است خود جنگ یا دستکم خطرش دست از سر این سرزمین برنمی‌دارد! ...


12

حال در این هنگامه، نظر به شرایط موجود داخلی و خارجی که حساسیت آن هیچ بر کسی پوشیده نیست، حرف من بر سر ضرورت بازاندیشی در مواضع ایدئولوژیک حاکم بر کشور است، مواضعی که در این نیم قرن نه فقط همچنان دست نخورده باقی مانده بلکه برعکس تا بدان‌ حد سفت و سخت گشته که در مواردی چند کاملا تبدیل به یک "تابو" شده است- چیزی که سیاست را میانۀ چندانی با آن نیست و در طول تاریخ خود که به قدمت چیزی کم از تاریخ زیست بشر ندارد بخوبی این را نشان داده است.

تابو چیست؟ تابو هر آن چیزیست که جامعه یا به وجه غالب نظام حاکم بر آن، هرگونه گرایش به آن را "خطا و خطر" بر‌شمرده، به نحو اشدّ دوری جستن از آن را مطالبه می‌کند. گاه حتی حرف زدن در مورد تابو هم جایز شمرده نمی‌شود و کلهم اجمعین اکیدا از مردم خواسته می‌شود که بعنوان یک چیز "قدغن" در مورد آن نه بگویند نه بشنوند و نه حتی بیندیشند! تابو در اندیشۀ اجتماعی چیزی شبیه "محرمات" در اندیشۀ دینی است و همان‌طور که شرعاً از مردم خواسته می‌شود که از محرمات برحذر باشند در مورد تابوها هم جبراً از آنها انتظار می‌رود با کناره جستن از آنها بنوعی حریم و حرمت جامعه یا به وجه غالب نظام حاکم را پاس بدارند!

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ دوشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟

9

وقتی "حدس‌ها" عوض می‌شوند "حرف‌ها" هم باید عوض شوند! این به معنای کوتاه آمدن از مواضع خویش یا دمدمی مزاج بودن که نیست بلکه حسب شرایط زمان کوتاه کردن (پیراستن) و آراستن "زلف‌های ژولیدۀ ایدئولوژی"‌ای است که از بس تبلیغ و ترویج شده یا می‌شود زود به زود دور و دراز و درهم و برهم می‌شود و دیگر نه فقط سخت به دست و پا می‌پیچد بلکه بمرور بسی آلوده و حال‌بهم‌زن هم می‌نماید! کار یک ایدئولوژی که به اینجا ‌رسید صاحبان و و وارثان آن باید بدانند که دیگر "زنگ خطر" برایشان به صدا در‌آمده، پیش از این باید حواس‌شان می‌بود تا کار به اینجا نرسد با این‌حال باز هم اگر که خوب بشنوند و زود ترتیب اثر دهند شاید "چرخ ایدئولوژی"‌شان دستکم چندی دیگر برایشان بچرخد و گرنه که زود "پنچر" شده در یک جایی خواهد ایستاد و در همان‌جا هم پوسیده و از بین خواهد رفت! این، یعنی پیراستن و آراستن و بقول معروف دستی به سر و روی ایدئولوژی بردن، به عهدۀ "اتاق فکر" هر ایدئولوژی است و قطعا کار هر کسی نیست پس از هر کس نباید یک چنین انتظاری داشت چون اصلا و اساسا "فکر کردن" کار هر کس نیست و اهالی مخصوص به خود را دارد، هم از این‌ روست که هر کس را صلاحیت ورود به اتاق فکر ایدئولوژی‌ها نیست!


10


بخش اعظم گردآمدگان دور یک ایدئولوژی بخصوص بخش "مبلغ" و بخش "نظامی"‌اش کارش بی‌وقفه تکرار و تبلیغ و تحکیم مواضع موضوعه تکلیفه است، از این بخش هرگز نباید توقع هیچ تغییری داشت، اینها فقط آنچه را که به آنها تکلیف و تحویل می‌شود تبلیغ و ترویج می‌کنند؛ حالا ممکن است حسب درک خود چیزی به آن بیفزایند (ضرورت پیراستن و آراستن دوره‌ای یک ایدئولوژی هم خود از این‌روست) اما اغلب هیچ جرأت نمی‌کنند چیزی از آن کم کنند چون همیشه می‌ترسند به اصل آن آسیب بزنند! به وجه غالب این‌ها چشم‌شان همواره دوخته به بالا و به صاحبان و وارثان ایدئولوژی است که احیانا اگر تغییری در کار است بموقع به آنها ابلاغ کنند. صاحبان و وارثان یا خودشان مغز متفکر ایدئولوژی هستند یا که اتاق فکر و تیم مخصوص به خود را دارند اما هرچه هست در مقایسه با بقیه بخش‌ها این بخش بسیار کوچک و نظر به گذشت زمان و مرگ و میرها و اغلب عدم یارگیری‌های مفید و مؤثر همواره در معرض کوچک و کوچک شدن و به اصطلاح تحلیل رفتن است و این بزرگترین خطریست که یک ایدئولوژی را تهدید می‌کند!

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟

7

این یعنی به هر اندازه که "جنگ ایدئولوژی‌ها" را هیچ پایانی نیست - دستکم به این سادگی‌ها، "جنگ با ایدئولوژی‌ها" را هم هیچ آغازی نیست- دستکم‌ به این زودی‌ها! حالا "ایدئولوژی‌سازی"های پی‌درپی از ایده‌های بزرگان عالم اندیشه به کنار، آنجا که پیام‌های راستین پیامبران خدا هم در گیرودار عقیده‌ورزی‌های پس‌رفته و پیش‌رفته، اینجا و آنجا و هرجای دیگر جهان تبدیل به ایدئولوژی‌های بشدت متفاوت و متخاصم می‌شوند و از این طریق تقابل‌های خونین نه فقط در میان ادیان بلکه حتی در درون یک دین واحد هم رخ می‌دهند دیگر چه امیدی به جنگ با ایدئولوژی‌ها؟! وانگهی جنگ جنگ است دیگر! چه در ایدئولوژی چه با ایدئولوژی! اصولا با ایسم چگونه می‌توان به جنگ ایسم رفت؟! و بعد آنچه پیش از هر چیز باید کنار نهاده شود خود همین اندیشۀ جنگ رفتن است! "پس چه باید کرد؟" را کس نمی‌داند! زحمت پاسخ به این پرسش حیاتی به عهدۀ آیندگان! خدا را چه دیدی! شاید آنها توانستند بی"جنگ" و بی"ایدئولوژی"، به یک وسیله یا یک تفکر نو یا هر چیز دیگری، راهی برای عبور بشر از "جنگ ایدئولوژی‌ها" و کنار نهادن هم‌زمان این هر دو (جنگ و ایدئولوژی) دریابند! شاید! ...


8


اما تا آن دوران که شاید هرگز نرسد و یا به این زودی‌ها سرنرسد ما بخاطر تقابل اجتناب‌ناپذیر ایدئولوژی‌ها ناگزیر درگیرودار جنگ‌های پی‌درپی خواهیم بود و در این اثناء چون نابود و یا تسلیم نشدن شرط است بالاجبار باید از جان و مال و ناموس‌مان در برابر هر آن مهاجم غداری که بخواهد عرصه را بر ما تنگ سازد دفاع کنیم! در"موقعیت فرود" حالیا امکان حذف جنگ وجود ندارد چه یا همه هم‌زمان باید جنگ را کنار بگذارند و یا اینکه وقتی ایدئولوژی‌ها باهم سرشاخ‌اند و مدام بر "طبل جنگ" می‌کوبند لاجرم همه در برابر هم بایستند - مگر اینکه یکی هیچ ایدئولوژی‌ای نداشته باشند در اینصورت طبعا هیچ‌ موجودیتی هم در جنگ نخواهد داشت! در این گیرودار بیش و پیش از همه بر "زعما و عقلای قوم" واجب است - اگر که یکی باشند و یا که یکی گردند فبها - در مواجهه با "مهاجمان" درست آن‌گونه که هم‌پای زمان و جهان در "اسباب و اساس جنگ" خویش بازنگری و بازآوری می‌کنند و آن را یک ضرورت حساب می‌کنند به همین سیاق در "مبانی و مواضع ایدئولوژیک" خود هم گاه‌گداری - شده قدر یک ارزن - "بازخوانی و بازاندیشی"‌هایی داشته باشند. خانه‌تکانی و گردروبی بر همه چیز لازم است بر ایدئولوژی لازم‌تر!

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟

5


این‌ها که گفتم از "موضع فراز" بود؛ موضعی که در آن ایدئولوژی‌ها از هر نوعش که باشد مطرودترین و "جنگ بشر بر علیه بشر" بنحو اشد محکوم‌ترین چیزهاست! دقیقا از این موضع است که من همواره دعا می‌کنم ای‌کاش روزی برسد این ابرهای تیره و تار تمام ایدئولوژی‌های دور و نزدیک و پیر و جوان جهان از مقابل دیدگان دیربستۀ عقل‌های فروخفتۀ نوع بشر (فراموش نکنیم که عقل پیامبر باطنی انسان‌ است) کنار روند (یا که به هر شکل کنار زده شوند) و آدمیان یک‌بار هم که شده آدم‌وار (و نه مسخ گشته و انسان‌وار) دنیا و خدا و هر آنچه او آفریده را بی‌واسطه خود به عمق وجود خویش دریابند و همه دنیای خود را بر اساس این درک برسازند! به این قرار اوضاع بشر به هر نحو هم که پیش رود مطمئنا از اوضاع أسفناکی که بشر تا به حال از سر گذرانده بدتر نخواهد بود! ...


6


اما از آنجا که بقول معروف با دعای هیچ گربه سیاهی باران نمی‌آید ناگزیر از این "موضع فراز" فرود آمده و به دور از هر نوع آرمان‌گرایی با مراتبی از سقوط در "موقعیت فرود" خود درمی‌غلطتم؛ در این موقعیت خطیر و خطرناک رویای "جدال با ایدئولوژی‌ها" هیچ جایی ندارد چه به این قرار که دنیا می‌گردد به این زودی‌ها ابناء بشر را راه نجاتی از چنبرۀ چندین حلقه‌ای ایدئولوژی‌ها نخواهد بود؛ تا به حال هم هر که به جنگ ایدئولوژی‌ رفته، یا هیچ خبری از خودش نیامده یا که سرانجام خود با یک ایدئولوژی‌ جدید بازآمده! در بامداد و شامگاه عصر بلوغ فکری خیلی‌ها جزئاً و کلاً شعار رهایی بشر از چنگ و چنبرۀ ایدئولوژی‌ها را سردادند اما خیلی زود خود همین‌ شعارها تبدیل به ایدئولوژی‌هایی از نوع جدیدش شدند و همچو هر ایدئولوژی دیگری - بلکه خطرناک‌تر از همه - با بقیه ایدئولوژی‌ها سرشاخ شدند! چه بسیار آدمی اینجا و آنجا و هرجای جهان مشخصا از همین سرشاخ‌شدن‌ها به خاک و خون افتادند!

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟

3

متأسفانه "قدرت" در عالم بشریت جز به "جنگ" در جای دیگر آن‌سان که باید و شاید نمود نداشته و با این وضع ناگوار که اکنون بر جهان حاکم است گوئیا همچنان نمود نخواهد داشت! جز این بازی خطرناک انگار که بشر بازی دیگری بلد نبوده و نیست! سرآمدان در هر کجای زمین و زمان جز "سلطه" به چیز دیگر نیندیشیده و باز هم نمی‌اندیشند و درست به همین خاطر است هر آن دانشی که بار آمده به "ایسم" ختم شده و هر آن اسبابی که ساخت شده به کار "جنگ و ترور" آمده است! و بعنوان یک واقعیت تلخ، جالب اینکه اغلب پیشرفت‌هایی هم که عاید بشر شده خود در جنگ بوده! مهم‌ترین و گسترده‌ترین‌ و جهانی‌ترین‌اش همین "اینترنت"!


4

اصولا برای سرآمدان هیچ چیز مهم‌تر از حفظ سرآمدی‌شان نیست؛ برای حفظ سرآمدی هم حالیا هیچ چیز به اندازۀ ابداع یا استناد به یک ایدئولوژی خاص، کارساز نیست؛ اگر که در گذشته مرکب سلطان بی‌هیچ نیازی به مهمیز ایدئولوژی پیش می‌تاخت دلیل‌اش این بود که از یک یا دو سوی سلطان لخت و عریان شمشیر همیشه آویزان بود! در عصر جدید که به هر شکل، بازار شمشیر از رونق افتاد عوضش علم در عقیده رخنه کرد و ابزار جدیدی آفرید که بسی گیراتر از آهن‌ربا بود و بسی برّاتر از شمشیر ولی در عین حال نه آهن بود و نه شمشیر! یک برنامه (نرم‌افزار) بود و یا بهتر بگویم است با عنوان ایدئولوژی که یک‌بار برای همیشه در اذهان گیرآوردگان‌اش نصب می‌شود و بعد از آن بی‌هیچ زور اضافی، افراد خود بطور خودکار و با اراده و با اختیار در برابر حاکمان و سرآمدان سر تعظیم فرود می‌آورند! مهم‌ترین خاصیت این برنامه‌ اینست که بواسطۀ آن‌ افراد دنیا را درست آن‌گونه می‌بینند و می‌شنوند و می‌پویند که سرآمدان می‌خواهند! دیگر چه چیزی از این بهتر؟! تاریخ سیاسی عصر جدید نشان داده این آسان‌ترین و مؤثرترین شیوۀ کنترل بنی‌بشر بی‌هوش و حواس امروزیست!

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تابوهای نظام سیاسی ما

حسین شیران

براستی چه چیز پیوسته نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ملت ایران را در مواجهه با جهان در تنگناهای سیاسی - اقتصادی قرار می‌دهد؟


1

بی‌گمان آنچه در طول این نیم قرن اخیر، جهان به سردم‌داری آمریکا را در تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران قرار داده و باز می‌دهد بطور مشخص نوع "ایدئولوژی حاکم" بر این کشور است؛ ایدئولوژی‌ای که از مذهب "سازش‌ناپذیر" تشیع و بطور مشخص از "واقعۀ عاشورا"ی سال 61 هجری جان می‌گیرد و به هر شکل "ستیز"- شده با دست خالی - بر علیه ابرقدرت‎ را نه فقط جایز بلکه "واجب" می‌شمارد. به این قرار بیهوده نیست از زمان زایش این ایدئولوژی در این خاک، تقابل میان ایران و آمریکا به جدی‌ترین شکل ممکن صورت گرفته و در طی چهل سال گذشته اگر چه فراز و نشیب‌هایی چند داشته اما هرگز از حالت تنش و تخاصم خارج نشده است!


2


حالیا حرف من اینجا بر سر "حقانیت" این یا آن یا هر نوع دیگر از ایدئولوژی‌ نیست؛ بیهوده‌ترین و در عین حال دشمن‌سازترین کار ممکن در عالم اندیشه، داوری در خصوص ایدئولوژی‌‌هاست! از "موقعیت فراز" اگر که نگاه کنیم "خودبرحق‌پنداری" در ذات تمام ایدئولوژی‌هاست، از این جهت هر آن ایدئولوژی‌ که مشخصا از "بطن عقیده‌ورزی"های بشر زاده می‌شود خودبخود در تقابل با سایر ایدئولوژی‌ها قرار می‌گیرد؛ هیچ گریزی هم از این امر نیست چه هر آن "خودبرحق‌پنداری"ای که از جانب یک ایدئولوژی بر بوق و کرنا می‌شود خواه‌ناخواه یک "اعلان جنگ" رسمی از سوی سایر ایدئولوژی‌‌ها قلمداد می‌شود و این چنین است که مدام در عرصه روابط بین‌الملل و حتی داخل ملل جنگ پشت سر جنگ رخ می‌دهد و "تاریخ بشر" از ثبت و ضبط "خون و خون‌ریزی"های بی‌پایان، روزبروز فربه‌تر از قبل می‌شود.

ادامه دارد ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, ایدئولوژی نظریه ستیز, جامعه شناسی شرقی

[ جمعه ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه‌ شناسی شرقی تقدیم می کند:

دانلود رایگان کتاب جامعه‌ شناسی 

 


 کتاب "حکایت آن شاه و شیخ افغانی"

نوشتۀ حسین شیران

 

دانلود رایگان کتاب حکایت آن شاه و شیخ افغانی - حسین شیران - جامعه شناسسی شرقی

 


نوع فایل: PDF

حجم فایل : 0.4 MB

تعداد صفحات : 20 صفحه

 

لینک دانلود:

دانلود رایگان کتاب "حکایت آن شاه و شیخ افغانی - حسین شیران"

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سیاست, شاه و شیخ افغانی, جامعه شناسی شرقی

[ دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 شعری بمناسبت روز قلم 📝 (14 تیر ماه)

🌺🌺🌺

امروز 14 تیرماه «روز قلم» است، این روز ارزشمند را محضر همه قلم‌بدستان و نویسندگان وطن علی‌الخصوص نویسندگان جامعه‌شناس و جامعه‌اندیش  تبریک عرض می‌کنم.

🌺🌺🌺

◀️ هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت / آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت

◀️ در دفتر زمانه فتد نامش از قلم  / هر ملتی که مردم صاحب‌قلم  نداشت

◀️ در پیشگاه اهل خرد نیست محترم / هر کس که  فکر جامعه را محترم نداشت

«فرخی یزدی»

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: روز قلم, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ادبیات

[ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی شرقی تقدیم می کند:

دانلود رایگان کتاب جامعه شناسی

.


.

کتاب "شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوهشهای علوم اجتماعی"

Six strategies for mixing methods and linking data in
social science research

نوشتۀ جنیفر میسون Jennifer Mason

ترجمۀ حسین شیران Hossein Gh. Shiran

.

شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوشهای علوم اجتماعی - حسین شیران

.


.

این مقاله به عنوان یک راهنمای عملی با هدف دست‌یابی آسان به برخی از موضوعات کلیدی روش‌های تحقیق تلفیقی نگاشته شده است. شش راهبرد عمده‌ای که در این مقاله مورد بررسی واقع می‌شوند هر کدام می‌توانند مبنایی برای تلفیق روش‌ها و ترکیب اشکال مختلفی از داده‌های کیفی و کمی باشند و به نوعی شکاف میان این‌ دو روش را پرسازند. ...

این مقاله، ضمن ارائة طرحی کلی از راهبردهای شش‌گانه، به چالش‌ها و فرصت‌هایی که هر کدام برای تلفیق و تحلیل روش‌ها به همراه دارند می‌پردازد و در نهایت برای هر کدام از آنها یک حکم نهایی ارائه می‌دهد. این شش راهبرد عبارتند از:

1- تلفیق روش‌ها به منظور ارائة یک تصویر نزدیک (بسته) از یک تصویر بزرگتر (باز) یا یک تصویر پس‌زمینه.

2- تلفیق روش‌ها به منظور پرسش و پاسخ دربارة مسایل متفاوت و مجزا از هم درک شده.

3- تلفیق روش‌ها به منظور پرسش در رابطه با نحوة اتصال قطعات، بخش‌ها و یا لایه‌های یک کل اجتماعی.

4- تلفیق روش‌ها به منظور دستیابی به یک اندازه‌گیری دقیق از طریق ثلث‌بندی.

5- تلفیق روش‌ها به منظور طرح پرسش‌های متمایز اما متقاطع.

6- تلفیق روش‌ها بنحوی فرصت‌طلبانه.


نوع فایل: PDF

حجم فایل : 1.9 MB

تعداد صفحات : 65 صفحه

لینک دانلود رایگان:

"شش راهبرد برای تلفیق روشها و ترکیب داده ها در پژوهشهای علوم اجتماعی"

.


.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran (Author)

🌓 https://t.me/orientalsociology (Channel)

⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers (Group)


برچسب‌ها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی

[ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تفکر لامبروزوئی در صدا و سیما و سینمای ما


📝 حسین شیران

 

     نسبت دادن اقلام کنشی انسان به ویژگی‌های جسمانی‌اش‌‌ یا به بیان عامیانه‌ترش «حرکات و سکنات به وجنات» سابقه‌ای دیرین دارد و محدود به «لامبروزو»ی قرن نوزدهمی نمی‌شود. دستکم پنج هزارسال پیش، هندوها در «فلسفۀ آیورودا Ayurveda» (به زبان سانسکریت یعنی «علم زندگی»)شان انسان‌ها را بر اساس ویژگی‌های جسمانی‌شان به سه دسته (واتا، پیتا  و کافکا) تقسیم کرده‌‌اند.

 

     چنین طرزتلقی جسم‌محوری در نزد چینیان  و ایرانیان  باستان هم وجود داشته و هر کدام از این‌ها به یک شکلی میان ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری انسان و ویژگی‌های طبیعی و زیست‌شناختی‌اش ارتباطاتی متصور بوده‌اند (از قرار، بیش از همه هم این پزشکان و پیش‌گوها بوده‌اند که ید طولایی در این طرزتفکرها داشته‌اند)؛ بعدها که این قسم معارف به یونان باستان راه یافت اندیشمندان مطرحی همچون بقراط، جالینوس، سقراط، افلاطون  و ارسطو  هر کدام به یک شکل در چارچوب ذهنی خود به ارتباط میان خصائص جسمی و خصایل اخلاقی پرداختند.

 

     با این وجود دلیل استناد ما اینجا به لامبروزو  بیش‌تر از باب اشتهار وی به این نوع تفکر است و گرنه بیش و پیش از او، غیر از اندیشه‌های پیش از میلادی که ذکرش رفت در قرون بعد از میلاد تا همین اواخر هم این نوع تفکر به هر شکل در اذهان و اسناد متعددی جریان داشته و جالب اینکه متفکران ما هم دستی در گرداندن این گردونه داشته‌اند! بعنوان مثال «حکیم میسری» پزشک ایرانی قرن چهارم هجری در دانشنامه خود این‌گونه به این موضوع پرداخته است:

 

و ازرق چشم را بی‌شک همی گوی / که آن‌کس نیست جز بدگوی و بدخوی
سیه‌چشمان نباشد جز که بددل / خداوند فراخی چشم جاهل
و تنگی چشم ازرق را نشانست / که عشق وی همیشه بر زنانست ...
و گر بینی بزرگ و ضخم باشد / خداوندش قلیل‌الفهم باشد
سر بینی اگر باریک باشد / به فتنه جستن او نزدیک باشد ...
به پیشانی درون گر چین نباشد / مخاصم باشد و بی‌کین نباشد ...

 

     زمانی «ارسطو» که علایق تجربی و زیست‌شناختی غالبی هم داشت خلقیات آدمیان را متأثر از اشکال جمجمۀ آنها می‌دانست! در اواخر قرن 18 این موضوع توسط «جوزف گال» پیگیری شد و در نهایت به نظریۀ «جمجمه‌شناسی روانی» او منجر شد؛ بعد از او بود که نوبت به «سزاره لامبروزو» (Cesare Lombroso/1835 - 1909) پزشک ایتالیایی رسید و او به وجه غالب بحث ریخت‌شناسی  را به حوزۀ جرم‌شناسی  کشاند.


     لامبروزو  که بشدت متأثر از اثبات‌گرایی کنتی و تکامل‌گرایی داروینی بود بطور مستقیم بین جرم و جسم انسان رابطه‌ برقرار کرد و به این ترتیب به یکباره با دید جبرگرایانه و مطلق‌گرایانه‌ای که داشت افسار اسب سرکش جرم را از هر کجای دیگر کند و یکراست آورد به تیرک تیر و تار ساختار جسمانی برخی از انسان‌ها بست! او حتی تا آنجا پیش رفت که نظریۀ «مجرم بالفطره» را مطرح ساخت و با طمأنینۀ هرچه تمام مدعی شد که این ساختار فیزیکی و جسمانی برخی انسان‌هاست که لاجرم آنها را به سمت جرم و جنایت سوق می‌دهد!

 

     این تفکر اگر نه به کل، دستکم تا حد کلانی امروزه‌روز رد شده است اما ای‌عجب که هنوز رگه‌های پررنگی از آن در اندیشۀ فیلم‌سازان و سینماگران ما به قوت خود باقی‌ست! آثار پرتعداد این هنروران خود مؤید ماجراست و جالب اینکه این موضوع در سریال‌ها و فیلم‌های پربیینده‌ای به چشم می‌خورد که از قضا پیام اصلی‌شان گوش‌زد کردن ابعاد اخلاقی  و انسانی  و اسلامی  به همۀ انسان‌ها در سرتاسر جهان و نه فقط خود ماست!

 

     من فکر می‌کنم این به یک عادت یا توقع بد تمام‌عیار تبدیل شده است هم در نزد فیلم‌سازان و سریال‌سازان ما و هم خود مخاطبان و مردمان ما که شخصیت‌های بد و منفی داستان‌ها را همه افرادی زشت و علیل و ذلیل بسازیم و ببینیم و همه شخصیت‌های خوب و مثبت آن را همه صحیح و سالم با وجناتی زیبا و نورانی و نمره‌بیست! انگار که ما را حالاحالاها گریزی از استقرار و استمرار این طرزتفکر مطرود و منحوس لامبروزوئی نیست! این تصور جبرگرایانه اگر هم در شرایط ظاهری و خودساخته انسان‌ها مجاز باشد در خصوص ویژگی‌های فطری و طبیعی و خدادادی آنها هیچ صحیح نیست!

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓  تبارشناسی Genealogy
🌓  از همه خلق‌الناس تا نیچه و بعد فوکو
📝 حسین شیران

بخش دوم


     «نیچه» در سال 1844 در شهر «روکن» پروس  ( آلمان امروز) بدنیا آمد و پس از 56 سال زندگی پر فراز و نشیب که البته یازده سال آخرش در دارالمجانین گذشت، سرانجام در آستانۀ قرن بیستم- سال 1900- چشم از جهان فروبست. پدرش یک «کشیش مسیحی» و مادرش یک «پارسای تمام‌عیار» بود؛ اما این زمینۀ رشد بشدت مذهبی و معنوی، مصداق "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" گشت و نیچه  نه فقط هرگز یک دین‌دار نگشت بلکه برعکس بیش‌ترین نقدها و نفی‌ها را نثار دین رایج مملکت‌اش «مسیحیت»‌ داشت (این هم نمونه‌ای دیگر از این نکتۀ تأمل‌برانگیز که همواره در طول تاریخ بزرگترین کسانی که بر علیه دین و مذهب شوریده‌اند خود از جمع مبلغان و یا بلافصل از دامان خود آنان برخاسته‌اند! ...)

 

     و اما نیچه چگونه و بر چه پایه و اساسی توانست مسیحیت این دین بزرگ و الهی آباء و اجدادی‌اش را مورد تاخت و تاز قرار دهد؟ در پاسخ باید گفت که خیلی راحت، بر پایه و اساس همین «تبارشناسی» که ما اینک داریم در موردش سخن می‌گوییم، با این تذکر که تبارشناسی‌ای که او در نظر داشت بسیار متفاوت از آن تبارشناسی‌ایست که در بادی امر هر کدام از ما در ذهن خود داریم! برای کسی که هرگز نیچه نخوانده و یا اصلا نمی‌داند او کیست این سخن ممکنست بدوا تا بدین حد در او ذهنیت ایجاد کند که نیچه به هر شکل به نسب‌ یا شجره‌ یا تبارنامه‌نویسی تاریخ دوهزار سالۀ مسیحیت همت گمارده و سرانجام توانسته ایرادی در آن بیابد و آن را نامشروع و نامعتبر سازد!

 

     شناخت عادی و اولیۀ ما از نسب‌ یا شجره‌ یا تبارنامه‌نویسی، همان‌طور که در بخش پیش گفتیم، همین است؛ مشخصا بواسطۀ این کار تاریخچۀ یک خاندان بطور اختصاصی مورد کندوکاو قرار می‌گیرد و در آن جزئا یک فرد خاص (مرده یا زنده) و یا کلا تمام افراد خاندان به یک فرد خاص واحد از نیاکان‌شان در گذشته پیوند داده می‌شوند و نتیجۀ جستجو بصورت درختی نمایش داده می‌شود؛ آنچه در این امر شرط است بدوا کشف یک اصل یا ریشه یا خاستگاه واحد در دل تاریخ خاندان و بعد ترسیم خط‌النسب از آن اصل تا به نسل‌های آتی‌ست آن‌سان که در آن خاندان هر کس بتواند بلاانقطاع نیا به نیا سیر خطی خود تا به آن نیای اول (اصل یا ریشه یا خاستگاه) را پی بگیرد!

 

     اما این هرگز آن چیزی نیست که نیچه از تبارشناسی در نظر داشت؛ اول از همه نیچه در ارتباط با هر چیزی و نه فقط افراد و خاندان‌ها، اساسا وجود یک اصل و ریشه و خاستگاه واحد را نفی و جویندگان پرشمار آن را به جدّ از این کار نهی می‌کند! او می‌گوید تصور یک خاستگاه واحد برای یک پدیده خیال باطلی است که باید از آن دوری جست، اگر هم تباری در کار باشد نه واحد که بسی متعدد است! و بعد مبتنی بر این اصل، ترسیم خط‌النسب‌ و پی‌گیری یک خط سیر واحد و بلاانقطاع را هم ناممکن می‌داند! آنچه ما در واقع امر با آن طرف هستیم خطوطی متعدد و متکثر با گسست‌ها و شکاف‌های فراوان است!

 

     به این ترتیب، از تبارشناسی معمول به آن معنا و مفهومی که ما در بادی امر در نظر داشتیم دیگر چیزی بجای نمی‌ماند مگر جز چند خط گسسته و درهم‌شکسته با مشتی نام و نشان بی‌ارتباط بهم که به هیچ دردی نمی‌خورد؟ چه بقول معروف شیر بی‌یال و دم و اشکم که دید؟! تبارنامه‌ای که در آن نه نشانی از یک اصل و بنیان واحد باشد و نه خط سیر واحد و پیوسته‌ای که افراد یک خاندان را بهم پیوند دهد که دیگر تبارنامه نیست؛ اصولا ارزش و اهمیت و اعتبار و افتخار یک تبارنامه در طی کردن یک خط پیوسته و پایدار از پسر تا پدر است که اگر این خط بگسلد نه فقط تبارنامه از ارزش و اهمیت و اعتبار و افتخار ساقط می‌گردد مهم‌تر از آن اینکه پسر هم بطور قطع مشروعیت خود را از دست می‌دهد!

 

بخش بعد بزودی

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: تبارشناسی Genealogy, فردریش ویلهلم نیچه, میشل فوکو, جامعه شناسی

[ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 حکایت بازی آن کودک ضعیف
🌓 حکایت جهان‌شمول مردمان و مردم‌سالاری‌ها
📝 حسین شیران

کودکی ضعیف را کودکان قلدر بازی نمی‌دادند! تا بود او تماشاگر بازی بود و جز آن هیچ کار دیگری از دستش برنمی‌آمد یعنی نمی‌گذاشتند که بیاید! او در اصل جزئی از اهالی آن محل بود با این وجود به هر ترتیبی که بود از ابتدا فرصت بازی نیافته بود حالا هم به هر دلیل دیگر نمی‌یافت!

هر روز موعد بازی که سرمی‌رسید او حتی زودتر از سایر کودکان در زمین بازی حاضر می‌شد به این امید که شاید با مدام در صحنه بودن روی او هم حساب شود اما بازی که شروع می‌شد او باز خودش را خارج از میدان می‌یافت و بناچار همچون همیشه، دست از همه جا کوتاه، غرق حسرت و اندوه، تنها به تماشای بازی کفایت می‌کرد!

گاه‌گداری هم از در خوش‌خدمتی‌ وارد می‌شد؛ کودکان داخل بازی را به اسم تشویق می‌کرد، برایشان بالا پایین می‌پرید، موقع گل زدن‌هایشان کف و سوت می‌زد و هورا می‌کشید و هر وقت هم که توپ‌شان از زمین بازی خارج می‌شد زود می‌دوید و برایشان بازمی‌آورد و اگر هم فرصتی دست می‌داد از انجام چند حرکت ورزشی هیچ دریغ نمی‌کرد تا شاید بدین‌وسیله توجه آنها را به خود و مهارت‌هایش جلب کند و گشایشی از این طرق در کارش پدید ‌آید که نمی‌آمد!

بتدریج شرایط طوری رقم خورد که دیگر تحمل این وضع برایش دشوار افتاد؛ حرف‌ها و توصیه‌های پدر و مادرش مبنی بر اینکه باید بر سر خواسته‌هایش بجنگد هم او را مجاب می‌کرد که هر طور شده بر ضعف‌ موضع خود غالب آید و با جرأت و جسارت جایی در میانۀ میدان برای خود باز کند. با این تفکر او چندی با کودکان به تندی تا کرد تا او را هم بازی دهند اما این جز تندی و طرد باخشونت از جانب آنها چیزی برای او بار نیاورد! در چند مورد هم کار او تا مرز سخت کتک‌خوردن از آنها پیش رفت!

در روزی از روزها که او بعد کتک‌کاری با صورت خونین به خانه بازگشت دیگر تحمل وضع موجود برای پدر و مادرش هم دشوار گشت! آنها تمام و کمال ناراحتی خود را به صحن محل کشاندند و با هزار های‌وهوی پای پدران و مادران سایر کودکان را هم به محل و در واقع به اصل مسأله بازکردند و بدین ترتیب در یک تلاش دسته‌جمعی سرانجام موفق شدند نظر کودکان را در باب بازی دادن به او تغییر دهند!

روزهای بعد کودک از زمین بازی شاد و خرم بازمی‌گشت و این خیال پدر و مادرش را راحت می‌ساخت که مشکل بازی نکردن کودکشان حل گشته است؛ چندی به این وضع گذشت تا اینکه یک روز پدرش در راه بازگشت به خانه دید که کودکش باز کنار زمین ایستاده و بازی را تماشا می‌کند ولی از ناراحتی و نارضایتی هیچ نشانه‌ای در چهره‌اش پیدا نیست بلکه برعکس خوشحال هم است!

نزدیک شد و پرسید: "پسرجان، تو که باز کنار زمین ایستادی! پس چرا بازی نمی‌کنی؟ نکند باز بازی‌ات نمی‌دهند؟!" کودک اما خرامان گفت: "نه پدرجان، من مشغول بازی‌ام! مگر نمی‌بینید؟ خیالتان راحت، شما بفرمایید!" پدر با تعجب پرسید: "یعنی چه؟! تو که بیرون وایستادی چطور می‌گویی مشغول بازی‌ هستی؟! پسر در حالی که حواسش به داخل زمین بود با عجله گفت: "گفتم که، من حالم خوبست پدر، می‌شود بروید بگذارید من کارم را انجام بدهم؟!"

پدر به تندی از شانۀ بچه‌اش گرفت و بسوی خودش بازگرداند و گفت: "درست حرف بزن بببینم چه می‌گویی؟ تو بیرون زمین وایستادی و می‌گویی داخل بازی هستی؟! ..." پسر گفت: "خب پدر! من مربی‌ام، مربی هم جایش بیرون زمین است دیگر!" پدر با تعجب گفت: مربی؟! کی گفته تو مربی این‌ها هستی؟!" پسر با تعلل گفت: "خودشان! همان‌روز که شما با این‌ها دعوا کردید بعد شما خودشان به من گفتند که از امروز تو مربی ما هستی، می‌توانی هر روز بیایی بنشینی کنار زمین و ما را هدایت بکنی! خب، من هم دارم همین کار را انجام می‌دهم! ندهم؟...

پدر آه عمیقی کشید و گفت: "نه پسرم بده! به کارت ادامه بده! این هم یک‌جورش است دیگر!" و بعد او را به حال خود رها کرد و از آنجا دور شد. چند قدمی که رفت برگشت و از دور باز به زمین بازی خیره شد؛ پسرش با ذوق و شوق تمام در کنار زمین داشت ادای مربی‌ها را درمی‌آورد بی‌آنکه از داخل زمین کسی اهمیتی به او بدهد! با خود گفت: این بازی، بازیِ بازی‌ندادن است پسرم! اگر که نخواهند بازی‌ات بدهند نمی‌دهند! اما همین که تو فکر می‌کنی داخل بازی هستی و خوش هستی فعلاً به همین قدر کفایت می‌کند! مهم حس و حال توست که شکر خدا روبراه‌ست! ...

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی سیاست, جامعه شناسی شرقی

[ دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 دانه‌درشت‌ها - بخش 3
📝 حسین شیران

 

     فلسفۀ وجودی نظام‌های اجتماعی در اصل، معطوف به اصل ضرورت تأمین نیازهای اجتماعی افراد جامعه است که اگر این مهم در هر جامعه‌ای بنحو اساسی برآورده شود شما قطعاً افراد آن جامعه را راضی و خرسند و بستر جامعه را امن و آرام خواهید یافت ولی اگر این مهم به هر دلیل محقق نشود طبیعتاً تا هست افراد جامعه ناراضی و ناراحت و بستر جامعه هم ناامن و ناآرام خواهد بود.

     این یعنی که آرامش عینی و ذهنی جامعه، بسته به کارکرد و کارآیی نظام‌های اجتماعی متعددش است و هر عاملی که باعث اختلال در این کارکردها گردد عملاً خود را در سلب این آرامش سهیم ساخته است. دانه‌درشت‌های آشکار و نهان در ساختار نظام‌ها یکی از مهم‌ترین این عوامل هستند! مهم‌ترین مشخصه‌های آنها اینست که به این راحتی‌ها زیر ماله نظم سازمانی نمی‌روند از این جهت اصلی‌ترین مشکل معماران نظم در سازمان‌ها خود همین‌ها هستند.

     نظم اصلی‌ترین و اساسی‌ترین خصیصه‌ایست که می‌توان از نظام‌ها انتظار داشت؛ اصلاً و اساساً نظام‌ها معنا و مفهوم خود را از همین نظم می‌گیرند و اگر واقعاً هیچ نظمی در کار نباشد بطور قطع هیچ نظامی در کار نخواهد بود؛ اما واقعیت اینست که نظم را سطوح و مراتبی است و چون کارکرد نظام‌ها هم بسته به این سطوح و مراتب نظم مستقر در آنهاست به این ترتیب کارآیی آنها هم طبعاً سطوح و مراتبی خواهد داشت.

     دانه‌درشت‌ها این را بهتر از هر کس دیگر می‌دانند که اگر نظمی در کار نباشد نظامی در کار نخواهد بود و اگر نظامی در کار نباشد در واقع آنها میزبانی برای حیات انگلی‌شان در دست نخواهند داشت، از این رو نظم را تا سطح و مرتبه‎ای می‌پذیرند که نظام‌ها بتوانند رسماً و رأساً سرپا ایستند و علی‌الدوام بودجه خود را دریافت کنند! در غیر این‌صورت آنها دو راه بیش‌تر پیش رو ندارند: یا از بین بروند که البته فرضی است محال، یا از نظامی به نظام دیگر کوچ کنند!

     به بیان دیگر دانه‌درشت‌ها تا PH خاصی نظم نظام‌ها را تحمل و حتی خود مطالبه می‌کنند اما کاملاً حواس‌شان است که نظم نظام از این PH خاص فراتر نرود چون به حکم تجارب انگلی‌شان بخوبی می‌دانند که میان نظم نظام و قدرت و قوام آن رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ نظم نظام اگر افزون‌تر گردد طبعاً قدرت و قوام‌اش هم افزون‌تر خواهد شد و دیگر جایی برای جولان و جوسازی دانه‌درشت‌ها باقی نخواهد ماند. از این رو طبیعی است که آنها با نفوذ و نفوس و نمود کلانی که در سازمان‌ها بدست آورده‌اند بقدری درشتی کنند که نگذارند نظم و قدرت نظام‌ها تا به حد نابود کردن آنها پیش رود!

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سازمانها, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی شرقی

[ سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

[ یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 دانه‌درشت‌ها - بخش 2
📝 حسین شیران

 

     البته از حق نباید گذشت که در معدود مواردی هم تصمیماتی برخلاف میل و نظر دانه‌درشت‌ها از سوی مدیران شجاع وطن (که در نوع خود بسیار معدود و کم‌یابند) اتخاذ شده و در سطح نظام‌‌ها ابلاغ می‌شود، اما این هرگز به معنای عبور از دانه‌درشت‌ها نیست، چه این تصمیمات، درست در همان مراحل آغازین اجرا به سنگ بزرگ آنها خورده و سخت سرشکن می‌شوند و جز دردسر و دربدری بدواً برای خود مدیر و بعد برای نظام هیچ چیز خاصی ببار نمی‌آورند!

     در گوشه و کنار این خاک دانه‌درشت‌پرور کم اتفاق نیفتاده یک مدیر تنها به خاطر اتخاذ یک تصمیم خلاف میل و نظر از سوی دانه‌درشت‌ها تحمل نشده و با هزار عتاب و خطاب بلافاصله کارش به برکناری کشیده شده و علی‌رغم شجاعت و درایت‌اش تنها به جرم‌بی‌توجهی به دانه‌درشت‌ها مهره‌سوز گشته و تا هست و هستند سر از سیاه‌چال سازمان‌ها درآوره ‌است! تازه این سزای تصمیمِ برخلاف میل است حال شما حساب کنید سزای تصمیمِ برعلیه را!

     باری به این قرارهاست که شما ملاحظه می‌فرمایید در سراسر این خاک پهناور، نظام‌ها و سازمان‌ها از هرگونه توسعه و پیشرفتی بازمانده‌ و همچنان بازمی‌مانند و تنها اسماً و رسماً به قدر برقراری عادی و عامیانه‌شان به حیات نابسامان و ناسازمان خود ادامه می‌دهند! چرا؟ چون تمام نظام‌های اجتماعی ما هر یک بنوعی گرفتار آفت و انگل دانه‌درشتی و تبعات سوء ناشی از آنها هستند و گرنه چرا باید روزها از پی هم از سرشان بگذرد اما دریغ از یک ذره رشد و توسعه و تعالی؟!

     نظم سازمانی در درون جامعه در دو حالت قابل تصور است: یک، نظم در درون سازمان‌ها و دو، نظم در میان سازمان‌ها؛ از تحقق و تعامل مفید و مؤثر نظم در این دو سطح است که کلیت جامعه به نظم جامعوی متعالی نائل آمده زان‌پس با کمترین تلاش و تنش تمام امورش باقاعده و بر وفق مراد می‌چرخد؛ اما تحقق نظم در میان سازمان‌ها ممکن نیست مگر به شرط تحقق نظم در درون سازمان‌ها و اگر به هر دلیلی نظام‌های اجتماعی نتوانند به زیور نظم درون آراسته گردند شک نکنید برقراری نظم در سطح کلان جامعه همواره در حد یک خیال باقی خواهد ماند!

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سازمانها, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی شرقی

[ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 دانه‌درشت‌ها - بخش 1
📝 حسین شیران

 

   از نقطه‌نظر جامعه‌شناختی، بزرگ‌ترین معضل و مصیبت برای یک نظام اجتماعی در هر سطحی دانه‌درشت‌ها هستند! این دانه‌درشت‌ها بی‌بروبرگرد با مراتبی از درشتی در هر نظامی پراکنده‌اند و نظراً و عملاً کارکردهای آن نظام را بطور مستمر تحت تأثیر خود قرار می‌دهند! اگرچه در مواردی آن‌هم تحت شرایطی خاص ممکنست تأثیر مثبتی هم از این دانه‌درشت‌ها دیده شود اما حسب ماهیت وجود و کارکردشان غالباً این تأثیر منفی است بخصوص در جوامع شخص‌محور و خاص‌گرایی چون جامعۀ نابسامان و ناسازمان ما که به این واسطه دانه‌درشت‌هایش هم انصافاً از نوع خاص و خالص و مرغوب از آب درمی‌آید!

 

     دانه‌درشتی به عین نیست بلکه بسته به ذهن است، از این جهت عمده‌ترین تأثیرات دانه‌درشت‌ها را بدواً در عالم ذهن باید جست؛ نخستین و حساس‌ترین ضربات سوء دانه‌درشت‌ها به نظام‌ها در مرحلۀ تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌هاست که خود را نشان می‌دهد! آنها که به هر شکل واجد تجارب مدیریتی بوده و هستند با یک اشاره درمی‌یابند که از چه سخن می‌گویم! در تمام سطوح تصمیم‌گیری، صرف وجود و تصور مخالفت و مقاومت و عدم تبعیت دانه‌درشت‌ها، شکل‌گیری هرگونه تصمیم‌ برخلاف میل آنها را در همان نطفه خفه می‌سازد! این نوعی خودکنترلی در تصمیم‌گیری‌ است که مشخصاً به ضرر نظام و به نفع دانه‌درشت‌ها تمام می‌شود! ...

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی سازمانها, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی شرقی

[ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

[ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تلگرام فیلتر می‌شود! 3
◀️ پرده سوم: ویدئو
📝 حسین شیران

 

     تلویزیون که آمد اولش دو تا کانال بیشتر که نداشت، مثل حالا هم 24 ساعته نبود! نصف روز بزور برنامه پخش می‌کرد؛ مخاطب‌محوری هم هنوز مطرح نبود! یادم هست یک شب شبکه دو فوتبال ایران_الجزایر را نشان می‌داد دقایقی از بازی افتاد بعد نصف شب، منتظر نشدند که بازی تمام شود همان رأس ساعت 12 شب کرکره‌ها را پایین کشیدند و رفتند! تازه ما روز بعد، اخبار ساعت دو بعد از ظهر بود که از نتیجۀ بازی باخبر شدیم! مثل حالا نبود فوتبال پخش‌شدنی حتی برای اذان هم قطع نمی‌کنند!

     آنچنان برنامه‌های سرگرم‌کننده‌ای هم در کار نبود، این را اگر آن‌موقع نمی‌شد ‌فهمید حالا در مقایسه با برنامه‌های متعدد و متنوع شبکه‌های مختلف داخلی و خارجی بخوبی می‌توان دریافت که واقعاً نسل ما نسبت به نسل جدید کمیتاً و کیفیتاً تقریباً هیچ چیز خاصی نمی‌دید! هفته‌ای یکی دو فیلم و یکی دو سریال که بیشتر پخش نمی‌شد! تکراری هم در کار نبود حالا نبینی بعداً ببینی! یک قسمت سریال امشب می‌دیدی برای دیدن قسمت بعدیش باید تا هفته بعدی صبر می‌کردی! یادش بخیر سریال معروف ژاپنی «سال‌های دور از خانه» (اوشین) که شنبه‌شب‌‌ها شبکه دو پخش می‌کرد! فکر کنم یکی دو سالی نشان داد تا تمام شد! ...

     خلاصه به این قرار با وضع موجود تلویزیون پیش آمدیم تا اینکه بتدریج پای ویدئو(پلیرها) به جامعه باز شد! تفاوت ویدئو با اسباب ارتباطی قبلی یعنی رادیو و تلویزیون این بود که پخش محتوا در آن بعهدۀ خود افراد بود و چه چیزی بدتر از این که مردم خود تعیین کنند چه ببینند و چه نبینند! برای همین خیلی زود حکومت در برابر استفاده از ویدئو موضع‌گیری کرد و خود را به هر شکل مخالف جدّی خرید و فروش و استفاده از این «آلت فسق و فجور» نشان داد! به این ترتیب خواه‌ناخواه ویدئو پا به دنیای سیاه و سرّی قاچاق و خلاف گذاشت و از این جهت مثل هر چیز ممنوعۀ دیگر گرمی بازار پیدا کرد!

     در نزد خود مردم اما واکنش‌ها نسبت به ویدئو یکسان نبود؛ برخی از بزرگترهای متعصب و مذهبی کلاً روی خوش به آن نشان نمی‌دادند حتی به شکل افراطی نماز در هر خانه‌ای که ویدئو در آن باشد را هم جایز نمی‌دانستند! برخی دیگر به شرط استفادۀ صحیح مثلاً برای پخش فیلم‌های عروسی و سایر مراسمات مجازش می‌شمردند! برخی اما کاملاً با آن بعنوان یک ابزار صوتی و تصویری‌ مستقل از دولت و حکومت موافق بودند برای همین کم‌کم از آنتن بالای سرشان دل کندند و به ویدئوی دم دست‌شان چسبیدند!

     با آنکه خرید و فروش و توزیع و تکثیر نوار و فیلم‌های ویدئویی ممنوع و محدود بود و کشف آن در هر کس منجر به ضبط‌اش می‌شد و برای خود فرد هم تبعات داشت- بخصوص اگر که محتویات فیلم مبتذل بود حسب متراژ نوار برایش مجازات در نظر می‌گرفتند، با این حال طرفدارانش هر طور شده کار خود را می‌کردند و کام خود از آن را می‌گرفتند! به دلیل عدم ارتباط کافی با دنیای_خارج اغلب، این فیلم قدیم‌های زمان شاه بودند که بصورت زیرزمینی تکثیر می‌شدند و دست‌به‌دست میان مردم پخش می‌شدند. این فیلم‌ها با یک حس نوستالژیک غریب بسیار مورد استقبال نظربرگشته‌ها بود!

     هنوز کماً و کیفاً خبر چندانی از سوپرستارهای حال حاضر سینما  نبود و اغلب این سوپرستارهای زمان شاه  بودند که در دنیای ذهنی و زیرزمینی این نظربرگشته‌ها حیاتی دوباره یافته بودند! فقط این نبود، به این واسطه خوانندگان آن زمان هم که همه جبراً خارج‌نشین شده بودند حالا دیگر فرصت پیدا کرده بودند راحت‌تر از قبل، صوتی و تصویری به داخل کشور راه یابند و مدام عرض‌اندام کنند! به هر حال جامعه  که بی‌هنر و بی‌هنرمند نمی‌ماند- حالا از هر نوعش- اگر از داخل نجوشد از خارج می‌خروشد! ...

     با این‌حال صرف‌نظر از سخت‌گیری‌ها و بگیرببندهای حکومت، هنوز در خود خانواده‌ها هم کم‌وبیش مقاومتی در برابر ویدئو وجود داشت؛ این‌که اکنون در فضای خانواده‌ها- خوب یا بد- همه باهم راحت هستند در آن زمان وجود نداشت؛ بقول قدیمی‌ها هنوز پرده‌دری‌ها میان اهالی خانواده‌ و نسل‌های مختلف موجود در آن و حتی در داخل خود نسل‌ها رخ نداده بود. هنوز خیلی‌ها به هر خانه‌ای که ویدئو داشت به این دلیل که زمینه و امکان لازم برای دیدن فیلم‌های غیراخلاقی در آن فراهم بود سوءظن داشتند! ...

     این یعنی هنوز استفاده از ویدئو در جامعه با محدویت‌هایی روبرو بود؛ برای همین نمی‌شد براحتی با خانواده که اغلب از نوع گسترده بودند یک‌جا نشست و فیلم‌ها و شوهایی که در آن برهه لس‌آنجلسی خوانده می‌شدند را دید. برای همین نسل ما بیچاره بدبخت‌ها مجبور بود برای تنوع هم که شده گاه‌گداری با دوستان و هم‌سن‌وسالان گردهم ‌آیند و در زمان محدود پشت سر هم چند فیلم را باهم تماشا کنند! بیچاره بدبخت از این جهت گفتم که این کیف و کوک‌ها چیزی مثل سیگار دود کردن بود چرا که چند روز بعد هیچ‌کس بخوبی نمی‌توانست به یاد بیاورد کدام صحنه مربوط به کدام فیلم‌ بود! ...

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات

[ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

🌓 تلگرام فیلتر می‌شود! 2
◀️ پرده دوم: تلویزیون
📝 حسین شیران

 

     اوایل انقلاب و در بحبوحۀ جنگ که ما دوران تحصیلات ابتدایی خود را سپری می‌کردیم یکی از واژه‌های رایج در مملکت «سهمیه» بود. نه اینکه در آن روزها خیلی از چیزها را سهمیه می‌دادند- از لوازم‌التحریری که در مدرسه‌ها می‌دادند تا لوازم خورد و خوراک که حسب خانوار به خانواده‌ها تعلق می‌گرفت تا نفت و گازوئیل که از واژه رایج دیگر آن روزها یعنی شعبه‌(های نفت) تأمین می‌شد، این واژه (سهمیه) یکی از مفاهیم حیاتی زندگی اجتماعی و اقتصادی آن روزهای ما شده بود!

     از رسم و رسومات رایج دیگر آن روزها یکی هم این بود که برای تازه‌عروس‌ها و تازه‌دامادها دو سه مورد از مایحتاج ضروری زندگی‌شان را به بهای کم دولت تأمین می‌کرد، این مهم به انتخاب خود آنها توسط دفاتر تعاون (واژه مصطلح دیگر آن روزها) صورت می‌گرفت. برادر بزرگم که ازدواج کرد این فرصت برای خانوادۀ ما هم فراهم شد تا ما هم به تعاون سر بزنیم. در آن زمان از گزینه‌هایی که می‌شد انتخاب کرد یکی هم تلویزیون بود!

     ما بچه‌های خانه تا شنیدیم یکی از گزینه‌ها تلویزیون است سفت و سخت چسبیدیم که الّابالله باید تلویزیون را هم بگیرند اما نظر بزرگترها یک چیز دیگر بود؛ "تلویزیون؟! تلویزیون را می‌خواهیم چه کار؟! ... ما الان چه احتیاجی به تلویزیون داریم؟ ... تلویزیون مگه چیه؟ چی داره؟ چی نشون می‌ده؟ فقط بی‌خود و بی‌جهت برق مصرف می‌کنه! ... حالا هرچی هم باشه انشالله هر وقت خودتون ازدواج کردین برین برا خودتون بگیرین بیارین نگاه کنین! ..." این‌ها و بسی بیش از این‌ها حرف‌های بزرگترهامون بود که در برابر اصرار و گریه و زاری ما بچه‌ها برای گرفتن تلویزیون هی تکرار می‌شد.

     پدر می‌گفت: هنوز صدای اون رادیو که از ترس شیخ ابوالفضل و حرف و حدیث‌های مردم انداختم‌اش ته چاه مستراح تو گوشم هست! احساس می‌کنم قیامت اولین چیزی که یقه‌ام را می‌گیره همین رادیو باشه که با کلی کثافات خفه‌اش کردم! تازه اون فقط صدای اغیار بود آن‌همه های‌وهوی کرد، حالا شما فکر کن تصویرشون هم در کار باشه و بدتر از همه اینکه بیاریش بذاریش خونه پیش اهل و عیال! حالا مغازه بود یک چیزی! ...

     خود برادر بزرگم هم شوخی یا جدی می‌گفت: تلویزیون داشتن آدم را مضحکه عام و خاص می‌کنه! پشت سر آدم صفحه می‌ذارن! میگن فلانی زنش رویش نمی‌شد وقتی تلویزیون روشن است وارد اتاق بشه چون می‌گفت غریبه (مجری) توی خونه است! یا مادر فلانی که برده بود چایی گذاشته بود جلوی مجری! یا فلانی که موقع خواب پتو می‌ندازه رو تلویزیون! ... و از این‌جور حرف‌ها که ما ربطش را به خود تلویزیون نمی‌فهمیدیم! می‌گفتیم ساده‌لوحی بعضی‌ها چه ربطی به ما داره؟! ...

     خلاصه که اصرارها و گریه و زاری‌ها در آن زمان جواب نداد و برای ما تلویزیون نگرفتند که نگرفتند! راستش این بار دیگر نه شیخ ابوالفضل بلکه تصورات ذهنی بسته و تعلقات فکری کهنۀ خود ما مانع گرفتن تلویزیون شد. البته برادر بعدی که ازدواج کرد و قدری از شدت و حدت این تصورات کاسته شد این مهم محقق شد.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinker


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات

[ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

تلگرام فیلتر می‌شود! 1
◀️ پرده اول: رادیو
📝 حسین شیران

 

     یادم هست مرحوم پدرم می‌گفت: چند روزی بود که برا مغازه‌ام یه رادیو خریده بودم- ازون بزرگتر‌اش که شش باتری بزرگ هم در دو ردیف، پشتش جا می‌خورد؛ گذاشته بودمش برِ دستم رو یکی از قفسه‌ها، جلوی چشم خودم و البته همه! اون‌روزها کمتر کسی از این جور چیزها داشت؛ منم یه جا دیده بودم و بعد مدتی دل به دریا زده و یکی گرفته بودم! حالا دیگه بخوای نخوای با رادیو هم خودم هم مغازه‌ا‌م یه جورایی خاص شده بودیم، یا حداقل من این‌طور فکر می‌کردم!

     خیلی زود بهش عادت کرده بودم! شب‌ها هم که خونه می‌رفتم دل‌تنگش می‌شدم، دل‌تنگ صداش، سخنرانی‌هاش، اخبارهاش، آوازهاش، آهنگ‌هاش! برا همین صبح‌ها تا می‌رسیدم مغازه اول رادیو را روشن می‌کردم بعد با صداش کارامو راست و ریستش می‌کردم. حالا خودم هیچی، همسایه‌هام هم بهش عادت کرده بودند، تا صدای رادیو بلند می‌شد زود سروکلشون پیدا می‌شد، بخصوص اون وقت‌هایی که آهنگ یا آواز پخش می‌شد! خلاصه که همه باهم داشتیم با رادیو حس و حال و هوای جدید و جالبی را تجربه می‌کردیم؛ تا اینکه ...

     یک روز دم‌دمای ظهر بود که روحانی محل، خدا بیامرز «شیخ ابوالفضل»، یالله‌گویان وارد مغازه شد؛ من اون لحظه مشتری داشتم، چند تا از دوستان هم بودند و رادیو هم طبق معمول روشن بود و داشت سخنرانی پخش می‌کرد خوشبختانه، تا شیخ وارد شد و رادیو را روشن و دوستان را هم دورهم دید اولش چند تا «استغفرالله» فرستاد و چندباری هم سرش را چپ و راست تکون داد و بعد تسبیح بدست همون وسط مغازه ایستاد و منتظر شد تا مشتری بره و بعد با اشاره به رادیو و دوستان حاضر گفت: خوب، مشهدی! می‌بینم که ماشاءالله کاروبارت این روزها جون گرفته و سرتون هم حسابی گرم شده! ...

     بناچار لبخندی زدم و گفتم: "شیخ دارند طعنه می‌زنند!" شیخ قدری حالت صورتش را عوض کرد و گفت: "پدربیامرز، این چه بساطی‌ست شما چند روزه تو این محل راه انداختی؟! این آلت_معصیت چیه گذاشتی اینجا؟ خودت کم نیستی این‌ها را هم جمع می‌کنی اینجا، از کسب و کار می‌افتید هیچ، با گوش کردن به این خزعبلات جماعتاً هم مرتکب معصیت می‌شوید!..."

     گفتم: "چه معصیتی شیخ؟! این فقط یک رادیوست! می‌بینی که کارش اینه ... " حرفم را برید و گفت: "من می‌دانم این چیست و کارش چیست! این شما هستید که نمی‌دانید چیست! یعنی متوجه نیستید! برای همین من آمده‌ام به شما تذکر می‌دهم که این کاری که شما غفلتاً انجام می‌دهید، به این جور آلات_حرام گوش می‌دهید یک معصیت جمعی است! معصیت است که می‌گویم و گرنه من چه پدرکشتگی با این یا با شما دارم! ..."

      گفتم: "والله چه عرض کنم!" شیخ ادامه داد: "بگو ببینم الان شما هیچ‌کدام می‌دانید این‌که صحبت می‌کند چه کسی‌ست؟ نام‌اش چیست نیت‌اش چیست؟! چه می‌گوید از کجا می‌گوید؟" گفتم: "خب نه، ما از کجا بدانیم؟!" گفت: "همین دیگر! شما نه خودش نه پدرش نه جد و آبائش هیچ‌کدام را نمی‌شناسید اما دارید از آن حرف می‌شنوید! حالا این بماند، بگویید ببینم خود شما به چه قصد و نیتی به سخنان این غریبه‌ها گوش می‌سپارید؟ مسأله‌ای دارید که نمی‌دانید حکم‌اش چیست؟ ..."

     گفتم: "مسألۀ خاصی که نه! خوب! حالا می‌فرمایید چه کنیم؟" قاطعانه گفت: "هیچ‌چی، هر چه سریع‌تر خودتان و دیگران را از شرّ این آلت فسق و فجور راحت کنید! انشالله که خدا می‌بخشدتان!" ... شیخ این را گفت و رفت، همسایه‌ها هم یک به یک پشت سرش، من ماندم و مغازۀ خالی و رادیوی بخت برگشته‌ام روی قفسه که همچنان داشت سخنرانی پخش می‌کرد!

     راستش حرف‌های شیخ قانعم نکرده بود اما از ترس آبرویم ناچار بودم هرچه سریع‌تر نابودش کنم. رادیو را برداشتم و مستقیم به خانه سر چاه مستراح رفتم؛ آخرین بار نگاهش کردم هنوز نوی‌نو بود. وسوسه شدم یکبار دیگر روشنش کنم، کردم داشت آهنگ پخش می‌کرد، صدای رادیو با صدای شیخ در ذهنم به سختی درهم می‌لولیدند ...

     لحظاتی غرق تردید بودم اما عاقبت جانب حرف‌های شیخ را گرفتم و در یک آن تصمیم‌ام را گرفتم و رادیو را همون‌طور روشن‌روشن انداختم‌اش ته چاه مستراح و زود برگشتم مغازه و ساکت یه گوشه نشستم! جرأت نداشتم به جای خالی رادیو نگاه کنم! همچنان در ذهنم آشوب بود؛ شیخ جلوی چشم ایستاده بود و باز عتاب و خطابم می‌کرد صدای رادیو هم از ته چاه مستراح همچنان در ذهنم می‌پیچید!

     یهو پسرم جلوی چشمم ظاهر شد و جای شیخ ایستاد و گفت: "پدر! پدر! میشه بیایین خونه؟" گفتم: "چی شده مگه؟" گفت: "از ته چاه مستراح یه صداهایی می‌آد! مادر گفت ..." حرفش را بریدم و گفتم: "نگران نباش پسرم! اون صدا صدای دیگران است! جای نگرانی نیست خاموش می‌شود! اگر می‌خواهید زودتر خاموش شود بروید تا می‌توانید همه تندتند بروید دستشویی! ...

     شب که به خانه رفتم صدای رادیو ضعیف شده بود اما هنوز کشیده‌کشیده از ته چاه می‌آمد، به گمانم داشت اخبار می‌گفت! با هزار فکر و خیال رفتم رختخواب و به سختی خوابم برد. صبح که بیدار شدم آرام از کنار چاه مستراح گذشتم دیگر هیچ صدایی از ته آن به گوش نمی‌رسید! راهم را گرفتم و به مغازه رفتم! قاعدتا دیگر از رادیو و حس و حال و هوای جدید خبری نبود اما عوض‌اش خیالم راحت بود که دیگر هیچ حرفی از #اغیار به گوشم نمی‌خورد، هیچ معصیتی ایمان و هیچ خطری هم آبرویم را تهدید نمی‌کند!

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, جامعه شناسی ارتباطات

[ شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

به‌میان‌آوری و ازمیان‌برداری - بخش دوم
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران

 

     گرفتاران و در راه‌ماندگان توسعه را شایسته نیست مجرم یا مقصر و یا به قراری که بعضاً در کشور ما حاکم است «خائن» خواندن و «خائن» تبلیغ کردن، چه به هر شکل آنها هم به تأثر و تأسی از بلاد مترقیه، توسعه را بعنوان یک خواسته حق خود و جامعۀ خود دانسته و حال اقداماتی هرچند ناجور و نارسا در طلبش انجام داده‌اند. ضمن اینکه در هر داوری‌ای باید شرایط زمان و مکان و جهان را هم در نظر داشت.

 

   با این حال یک ایراد کلی می‌توان به همۀ آنها روا داشت و آن این‌که هیچ‌یک بدرستی درنیافتند و یا نخواستند که دریابند توسعه در اصل امری درون‌زاست و بعنوان یک ضرورت باید از ذات نشأت بگیرد تا که تواند به سرانجام برسد! البته این به‌هیچ‌وجه به معنای نفی ارزش و اهمیت الگوها و امدادهای بیرونی نیست، مسأله اینست که درونی بودن فرایند رشد و توسعه و تکامل در هر موجود زنده‌ای خود حکم می‌کند که هر آنچه از بیرون برای او تجویز می‌گردد الزاماً باید با ذات و سازمان درونی آن موجود سازگار افتد تا که امکان پیوند و پیوستگی درون و برون در راستای توسعه در او فراهم گردد.

 

     این ایراد کلی نه فقط از عدم شناخت صحیح فرایند توسعه بلکه توأمان از عدم شناخت صحیح جامعه  سرچشمه می‌گیرد، چه محال است کسی جامعه را هم همچون یک درخت یا یک حیوان یا یک انسان، موجود زنده‌ای واجد جسم و جان و روح در نظر بگیرد و بعد برای آن، مسیر رشد و توسعه و تکاملی غیر از آنچه که برای آنهاست متصور گردد! مگر نه اینکه هر چیزی باید بر روی اصل و ریشۀ خود بروید و رشد و توسعه یابد پس چرا و چطور می‌شود جامعه از این امر مستثنی می‌گردد؟! به باور من تنها کسانی در حق جامعه این‌گونه فکر می‌کنند که کلیت آن را یک بمثابۀ یک موجود زندۀ یکپارچه در نظر نمی‌گیرند بلکه تا بوده و هست پاره‌پاره و بی‌پایه و بی‌پیکرش می‌بینند و درست به همین منوال برایش برنامه می‌چینند و خوب، بدیهی است در فقدان هرگونه جامع‌بینی و جامع‌اندیشی، هر حرکتی که در ارتباط با جامعه جاری گردد جاماندن‌های متعدد اجزاء متنوع آن را درپی‌خواهد داشت و به کرات منجر به حالات مختلف گرفتاری‌هایی خواهد شد که تمثیلاً در بخش پیش به آنها اشاره داشتیم.

 

     در هر صورت فرق است میان آنکه با زور و زرنگی و بر پایۀ داشته‎های خود با حساب و کتاب به سوی بام (توسعه) خیز برمی‌دارد با آن‌که بی‌حساب و کتاب با اتکاء به زور و زرنگی دیگری و داشته‌های دیگری! اولی شاید که دیرتر و سخت‌تر از دومی به مقصد برسد اما تا رسد دیگر رسیده است اما دومی هرگز به توسعه نائل نخواهد گشت چرا که در هر حال وابسته است و این چیزی نیست که با توسعه قابل جمع باشد! ما اغلب عادت داریم در گفتارها و نوشتارهایمان هر جا که حاجت به حجت است با افتخار از غرب‌اش بیاوریم و با ذکر دستکم یک یا دو نام غربی - حتی اگر مخاطب‌ بخوبی نشناسد هم - به هر شکل او را متقاعد سازیم که حق با ما و در واقع با غربی‌هاست اما من اینجا در ارتباط با بحث حاضر به گفتۀ زیبا و پرمغزی از حکیم نظامی خودمان استناد می‌کنم آنجا که در شرف‌نامه می‌گویند:


"چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود برتراش".
(بخش سوم بزودی)

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران

[ پنجشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۷ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

به‌میان‌آوری و ازمیان‌برداری - بخش اول
اندر باب توسعه و سرمایه
حسین شیران

 

چو دریا به سرمایۀ خویش باش / هم از بود خود سود خود بر تراش
(نظامی/ شرف‌نامه)



     شکی نیست که «توسعه» و «تکامل» یک جامعه در ابعاد مختلف‌اش مستلزم «انباشت سرمایه» در تمامی ابعاد آنست - و نه صرفا بعد «اقتصادی‌» که هرگاه سخن از «سرمایه» می‌رود پیش و بیش از هر چیز به ذهن هر کس متبادر می‌شود، چه حالا دیگر مدت‌هاست که همه حتی دیرباورترین‌ها هم متقاعد شده‌اند که اولا اگر قرار است توسعه‌ای رخ دهد باید هم‌پای هم در تمام ابعاد حادث شود و نه یک یا چند بعد بخصوص، و بعد پیش‌تر سرمایۀ لازم برای توسعه در هر بعد هم فراهم باشد.

 

     حق هم همین است چه «جامعه» هم کلی است واجد ابعاد و اجزاء مختلف، همچون من و شما یا هر کل دیگری، که اگر قرار بر «بام» رفتن‌اش باشد این کار باید همه‎جانبه و با تمام ابعاد و اجزاء صورت پذیرد نه اینکه یک یا چند جزء به بام منتقل شوند بقیه همچنان در روی زمین یا در هوا معلق باشند. همیشه با تمام وجود در زمین، ثابت و برقرار ماندن - شده حتی غرق در «بربریت» یا «محرومیت» - هزار مرتبه بهتر از یک پای در زمین و پای دگر در آسمان یا میان ایندو معلق ماندن است!

 

     این بدترین وضعیت ممکن است برای هر موجود مرکبی، برای جامعه هم همین‌طور و حتی بمراتب بیشتر! چه در این وضع هر چه موجود واجد اجزاء و ابعاد و وزن بیشتری باشد به همان اندازه فشار ساختارشکن و سازمان‌بهم‌زنی که بر او وارد می‌شود هم بیشتر و بیشتر خواهد بود و از این سبب ضعف و زجر و ضجه‌ای هم که از آن برمی‌خیزد مدام بیشتر و بیشتر خواهد شد تا آنجا که به دل‌خراش‌ترین صحنه‌ها و گوش‌خراش‌ترین فریادها منجر گردد! خواه چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن‌اش باشد یا نباشد!

 

     جالب اینجاست که حتی مردن  هم تغییری در این وضعیت ایجاد نمی‌کند مگر آنکه کار تا به مرز پوسیدن و ازهم‌پاشیدن برسد که این دیگر داستانش فرق می‌کند، اما خوش‌بختانه یا بدبختانه نظر به اینکه کار یک جامعه کمتر به اینجا می‌رسد تا هست آن وضعیت ناجور با زجرها و ضجه‌هایش پایدار و برقرار می‌ماند مگر اینکه به هر شکل تغییری در اوضاع محقق گردد.

 

     اگر چه در کل گرفتار ماندن در چنین وضعیتی در هر حال خود یک مسأله است اما حسب اینکه گرفتار در چه حالی گیر افتاده و به بیان روشن‌تر حسب اینکه کدام عضوش زودتر به بام (توسعه، تمدن، مدرنیته) رسیده و کدام‌ها در زمین یا در هوا معلق مانده طبعاً شدت و حدت مسأله بسیار فرق می‌کند. بدیهی است که تجربۀ اینها از بام (توسعه و مدرنیته) هم یکی نخواهد بود چه به هر حال فرق است میان اینکه نخست با دست یا پا (یکی یا هر دو بودنشان هم شرط است) به سوی بام بگرایی یا با سر یا سینه یا شکم یا زیرشکم (سمت و سوی هر کدام از این‌ها هم شرط است)!

 

     در این میان شاید در اینکه بدترین و سخت‌ترین وضع ممکن کدام است باهم هم‌نظر باشیم و آن به نظرم وضعی است که نخست پاها به بام نائل آمده، دست‌ها همچنان خالی‌خالی یا نیم‌پر و نیم‌خالی در هوا معلق مانده و سر مبارک هم مماس بر سطح خاک و گاه حتی زیر سطح خاک با کمترین علائم حیاتی سکون یافته است! حق است که بر این وضع، مضاف بر صفت «بدترین» و «سخت‌ترین» که گفتیم، بی‌هیچ قضاوت ارزشی، تنها حسب وضع موجود، «وارونه‌ترین» را هم بیفزاییم!
 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی توسعه, سرمایه اجتماعی, حسین شیران

[ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت آن شاه و شیخ افغانی (4) 
حسین شیران

 

     شیخ خبر بلای مقدر را که داد آرام آرام از منبر پایین آمد تا برود اما مردم دور و برش را گرفتند و هر کس از هر طرف چیزی گفتند: "کجا می‌روی شیخ! ... بگو ما چه کنیم؟ ... کجا برویم؟ ... چه کسی خطا کرده؟ ... تقصیر ما چیست؟ ... پس رحم خدا کجا رفته؟ ... مردان و زنان و کودکان بی‌گناه چه می‌شوند؟ ..." شیخ لحظاتی ساکت ایستاد و به حرف‌های مردم گوش کرد و بعد دوباره بر سر منبر بازگشت و با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد مجلس را آرام کرد و گفت: "ای مردم! شک نکنید رحم خداوند همیشه بوده و هست و باز هم به قرار خود خواهد بود قهرش هم همین‌طور، فراموش نکنید که این خود خلق خداست که انتخاب می‌کند مشمول کدامیک از این دو باشد رحم خدا یا قهر خدا! ...

 

     حال دیگر کار شما از این حرف‌ها گذشته و در هر صورت قهر خداوند بر شما مقدر گشته است. اما نظر به اینکه همیشه رحم خدا بر قهرش غالب است از این جهت همیشه راه توبه را باز گذاشته است تا بعد از خطا هم بندگانش بتوانند طلب استغفار کنند و از این طریق تغییری در مقدرات خود ایجاد کنند!" مردم که با شنیدن این حرف‌ها سر ذوق آمده بودند امیدوارانه گفتند: "البته که هرچه خدا و شیخ خدا بگویند بر ما حجت است و ما همان می‌کنیم تا این بلا از سرمان رفع شود!" شیخ گفت: "پس خوب گوش کنید ببینید چه می‌گویم! طلب استغفار شما به درگاه حق تعالی چنین خواهد بود که من هرگاه این دستم را بالا بردم این سمت مسجد صدای سگ درخواهند آورد و هرگاه این یکی دستم را بالا بردم این یکی سمت صدای خر، تا ان‌شاءالله خداوند به این استغاثه از گناهانتان درگذرد!"

 

     و بعد شیخ چند مرتبه آن‌گونه که گفته بود دست راست و چپش را بالا برد و مردمان نشسته در هر سو به تناوب صدای سگ و خر از خود درآوردند و سرانجام شیخ دو دستش را بالا گرفت و دعایی طویل خواند و بعد با صدای بلند گفت: "مژده ای مردم که خداوند سبحان از گناهان شما درگذشت و بلایی که بر شما مقدر فرموده بود را از سرتان برداشت! حال بروید زندگی‌تان را بکنید، به اهل شهر هم این خبر خوش را بشارت دهید!" مردم که روحیۀ از دست رفتۀ خود را بازیافته بودند با شادی و شتاب از مسجد خارج شدند، شیخ هم آرام آرام از منبر فرود آمد و به سوی شاه و وزیر رفت که غرق حیرت از آنچه که دیده و شنیده بودند درست در میانۀ مسجد نشسته بودند.

 

     شیخ که رسید سلام داد و شاه و وزیر هم از جا بلند شدند و علیک گفتند. وزیر گفت: "الوعده وفا شیخ! من و شاه اکنون اینجا هستیم تا ببینیم مقصود شما از کشاندن ما به اینجا چه بوده است!" شیخ لبخندی زد و گفت: "شما هر آنچه باید می‌دیدید و می‌شنیدید را دیدید و شنیدید، بیش از این من فکر نمی‌کنم نیازی به هیچ صحبت دیگری باشد!" وزیر با تعجب گفت: "یعنی چه شیخ، ما باید صدای سگ و خر می‌شنیدیم که شنیدیم؟!" شیخ گفت: "آنچه دیدید مهم‌تر از آنست که شنیدید!" تا وزیر خواست چیزی بگوید شیخ رو به شاه کرد و گفت: "من از شما خواستم که قدم رنجه فرمایید و پای مبارک از قصر بیرون بگذارید و بی‌واسطه از نزدیک حال و روز واقعی مردمان خود را ببینید که دیدید!"

 

     و بعد در حالیکه با دست دو سوی خالی مسجد را نشان می‌داد ادامه داد: "من شیخ این مردمان با این سطح فکری که دیدید هستم و شما هم شاه‌شان! با این وضع آیا بهتر نیست شما بروید به شاهی‌تان برسید بگذارید من هم به شیخی‌ام برسم؟!" شیخ این را گفت و راه افتاد برود که وزیر گفت: "آن غیب‌گویی‌ها چطور؟ در مورد آنها چه می‌گویی؟" شیخ باز لبخندی زد و گفت: "کدام غیب‌گویی مرد! مگر تو نمی‌دانی که حتی پیغمبر خدا هم غیب نمی‌دانست چه برسد به این بندۀ سراپا تقصیرش؟!" وزیر گفت: "اما من به چشم خود دیدم و به گوش خود شنیدم که ...!" شیخ پیش آمد و دستی بر روی شانۀ وزیر گذاشت و گفت: "آنچه تو دیدی غیب نبود وزیر! تنها چیزی بود خارج از درک و فهم تو!"

 

     وزیر یکه‌ای خورد و گفت: "یعنی چه؟! منظورتان چیست؟!" شیخ گفت: "من تعداد زیادی خدمتکار دارم که تو هنگام ورود در حیات خانه‌ام دیدی‌شان. آنها هر کدام برای من نماد یکی از آن چیزهایی که شماها برای من می‌آورید هستند، در حقیقت من از روی آنهاست که می‌گویم چه کسی چه چیزی برایم آورده است! به همین سادگی!" شیخ دستش را از روی شانۀ وزیر برداشت و بی‌هیچ حرف و حدیث دیگری راهش را گرفت و رفت، شاه و وزیر را هم مات و مبهوت چشم در چشم هم به حال خود واگذاشت. شاه که از آغاز تا انجام حتی یک حرف هم نزده بود سرش را به کمال تأثر تکان داد و گفت: من آنچه باید می‌فهمیدم فهمیدم وزیر! راست می‌گوید شیخ، با این وضع بهتر است هر کس پی کار خود رود! موسی به راه خود، عیسی به راه خود! ... ".

پایان

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت آن شاه و شیخ افغانی (3)

حسین شیران

 

     وزیر به نزد شاه بازگشت و هر آنچه در خانۀ شیخ دیده و شنیده بود را بی‌کم و کاست با او در میان گذاشت، پیام شیخ را هم به او تسلیم داشت و در نهایت هر طور که بود رضایت شاه را مبنی بر حضورش در نماز ظهر فردا فراهم ساخت. فردا که شد نزدیک ظهر شاه و وزیر لباس مبدل پوشیدند و بصورت ناشناس به سمت مسجد جامع شهر راه افتادند و همان‌طور که شیخ سفارش کرده بود درست در میانۀ مجلس نشستند. بعد از اذان و نماز، شیخ به بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا با صدای بلند گفت: "ای مردم! آیا تا به حال دروغی از زبان این بندۀ خدا شنیده‌اید؟" ... همهمه‌ای مسجد را فراگرفت. شیخ بعد از کمی سکوت ادامه داد: "خلاف چطور؟ آیا تا به حال چیزی خلاف شرع و عرف از این بنده دیده‌اید؟" ... شیخ این بار قدری بیش‌تر سکوت کرد و اجازه داد تا همهمه‌ها سراسر مسجد را فراگیرد.

 

     سرانجام مردی از بزرگان که در ردیف‌های جلو نشسته بود صدایش را بلندتر کرد و گفت: "استغفرالله‌! شیخ! چه می‌گویید؟! ما از چشم خود بدی دیده‌ایم از شما نه! شما را چه شده است که امروز این‌گونه سخن می‌گویید؟" ... شیخ باز با صدای بلند گفت: "پس ای مردم! گوش فرادهید تا خبری را به عرض‌تان برسانم! من از طرف خدا مأمورم تا شما را از بلای بزرگی که در راه است باخبر سازم!" ... شیخ این را که گفت دیگر صدایش در میان صدای مردم گم شد! مردم هراسان هر کدام از هر سو چیزی می‌گفتند و در این میان شاه و وزیر هم در وسط مسجد نشسته بودند و هاج و واج گاه شیخ و گاه مردم را می‌نگریستند! "چرا؟ ... چه شده است؟ ... به کدامین گناه؟ ... مگر چه کرده‌ایم؟ ... چه بلایی؟ ... چه باید کرد شیخ؟ ..." اینها صداهایی بود که مدام از هر گوش و کنار مسجد به گوش شیخ می‌رسید.

 

     سرانجام شیخ با ذکر چند صلوات بر محمد و آل محمد دوباره کنترل مسجد را به دست گرفت و شمرده شمرده گفت: "خداوند قهار به سبب خطایا و گناهانی که دستکم برخی از شماها در این چند وقت مرتکب شده‌اید بلایی بر این شهر مقدر فرموده است که عن‌قریب به سروقت‌تان خواهد رسید و تر و خشک دامان همۀ‌تان را فراخواهد گرفت! این بود خبری که باید به شما می‌رساندم و رساندم. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته. "

ادامه دارد ...

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت آن شاه و شیخ افغانی (2)
حسین شیران

 

     به خانۀ شیخ که رسیدند در را تمام گشاده یافتند. وزیر یاالله‌گویان از در وارد شد بقیه هم یک به یک پشت سر او. حیات خانۀ شیخ بسیار بزرگ و با صفا بود و جمع زیادی هم در آن لابلای درخت‌ها پراکنده بودند. با ورود آنها به حیات برخی از آن جمع به پیشواز آمدند و بعد از سلام و خوشامدگویی با احترام جویای کارشان شدند. وزیر گفت که از راه دور آمده‌اند و قصدشان دیدن شیخ است؛ قدری هم هدایا برای ایشان آورده‌اند. ...

 

     یاران شیخ ضمن سپاس‌گزاری از حضور و هدایاشان، هرچه آورده بودند را تحویل گرفتند و بعد آنها را تو به تو تا به حضور شیخ هدایت کردند. شیخ هم به گرمی از آنها استقبال کرد و بعد جایی برای نشستن‌شان نشان داد و خود هم مقابل‌شان نشست و با لبخند گفت: "در خدمتم برادران!" وزیر بدوا از مرحمت و میزبانی شیخ و یارانش تشکر کرد و بعد گفت: "همین اوصاف و کرامات شماست که ما را از راه دور برای زیارتتان تا به اینجا کشانده است! ناقابل قدری هم هدایا ..." . شیخ با شمردن یک به یک هر آنچه که آنها آورده بودند حرف وزیر را قطع کرد و در نهایت گفت: "البته زحمت زیادی کشیده‌اید نیازی به این همه مرحمت نبود!"

 

     وزیر که از شنیدن شرح دقیق هدایا از زبان شیخ بسیار شوکه شده بود قدری دیگر سکوت کرد و بعد در حالیکه رو به یارانش کرده بود گفت: "سبحان‌الله! جناب شیخ ما را در بهت و حیرت فرو بردند! چگونه چنین چیزی ممکن است، ما هر آنچه آورده بودیم را دم در به یاران شما تحویل دادیم و هیچ‌یک از آن یاران اکنون اینجا نیستند! اینها هم که ما را بحضور شما آورده‌اند حتی یک کلمه هم سخن نگفته‌اند! پس جناب شیخ چگونه و از کجا فهمیدند که ما دقیقا چه چیزها برایشان آورده‌ایم؟!" شیخ لبخندی زد و جز ذکر "الله اکبر" چیز دیگری نگفت. وزیر ادامه داد: "نه، واقعا اگر چنین باشد که گفتم آیا جز اینست که جناب شیخ آن‌گونه که مردم‌ می‌گویند غیب‌دانی و غیب‌گویی می‌فرمایند؟!" و باز دوباره قدری در چشمان بهت‌زدۀ یارانش دقیق شد و گفت: "الحق که تا آدم خود از نزدیک نبیند و نشنود دیر باور می‌کند!"

 

     شیخ با طمأنینه پرسید: "مگر مردم در مورد من چه می‌گویند؟" وزیر که می‌خواست بیش‌تر در این خصوص بگوید و بشنود بدواً از شیخ خواست که در صورت امکان اجازه دهد یارانش مرخص شوند و بعد خود هم به یارانش اشاره کرد که بیرون بروند و بعد شروع کرد از هر سو با شیخ سخن گفتن و سرانجام اصل ماجرا و علت حضورش را برای او بازگو کرد! شیخ که بتدریج از شنیدن حرف‌های وزیر حالش دگرگون شده بود در حالیکه سرش را مرتب تکان می‌داد آرام گفت: "پس آمدید که سر از کار من دربیاورید؟!" وزیر هم سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: "آری، اکنون چاره چیست؟ چه باید کرد شیخ؟" شیخ قدری در خود فرو رفت و بعد با آرامش گفت: "وزیر! اگر می‌خواهید سر از کار من دربیاورید بروید شاه‌تان را راضی کنید فردا وقت نماز ظهر باهم به مسجد بیایید و درست در میانۀ مجلس بنشینید، آن‌وقت من همه چیز را برایتان روشن خواهم ساخت! بروید!" ...

 

     وزیر با ادای احترام از محضر شیخ مرخص شد و به سمت دارالحکومه به راه افتاد در حالیکه در تمام طول مسیر فکرش درگیر این بود که چگونه باید شاه را فردا برای رفتن به مسجد راضی کند! ...

 

پایان بخش دوم

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایت آن شاه و شیخ افغانی (1)

حسین شیران

 

     گویند که در دیار افغان شیخی بود که در غیب‌دانی و غیب‌گویی شهرۀ شهرگشته بود، آن‌سان که مردم آن شهر و بسی بیش از آن در آن روزها هر کجا که به هم می‌رسیدند نخست از شیخ می‌گفتند و از آخرین غیب‌گویی‌هایش می‌پرسیدند! و این‌گونه شرح اوصاف شیخ دهان به دهان می‌گشت و از این طریق روز به روز بر خیل مریدان و معتقدانش می‌افزود. در این میان اگر کسی هم از سر ناباوری چیزی می‌گفت توصیه می‌شنید که خود به نزد شیخ برود و هر آنچه دیگران دربارۀ شیخ می‌گویند را خود به چشم خویش ببیند! ...

 

     وصف شیخ اما تنها محدود به این عوام‌الناس نبود. سیل شهرت او دیگر آنقدر بالا گرفته بود که حتی از بلندای در و دیوار دارالحکومه هم سرریز گشته و در بستر همهمه‌ها تا به اندرونی شاه هم رسیده بود. به این قرار حالا دیگر همه حتی نزدیکان شاه هم از کرامات شیخ سخن می‌گفتند و این البته که هیچ خوشایند شاه نبود! تقصیری هم نداشت البته، چه او هم مثال تمام شاهان عالم آن‌گونه بار نیامده بود که به استماع اوصاف کسی غیر از خود عادت داشته باشد! روزی از روزها که همهمه‌ها در ذکر احوال شیخ در اندرونی از حد تحمل شاه گذشت خشمی مهارناشدنی بر وجود همایونی‌اش چیره گشت و به یکباره همه چیز و همه کس را به باد توبیخ و توهین گرفت و بعد با بسی داد و بی‌داد وزیرش را فراخواند و با هزار بد و بی‌راه‌گویی به شیخ با قاطعیت هرچه تمام دستور سر به نیست کردن او را صادر نمود!

 

     وزیر که حال و روز شاه را بسیار نابسامان می‌دید بدواً از بهر آرام کردن او بسی داغ‎تر از خود شاه به لعن و نفرین شیخ پرداخت و او را از این جهت که با به راه انداختن بساط نیرنگ و فریب مایۀ ناراحتی شاه گشته بطور قطع مستوجب مرگ دانست و خیال شاه را نه فقط از نابودی شیخ بلکه هر سایۀ منحوسی که در ممالک محروسه بخواهد فراتر از سایه شاه ایستد راحت ساخت! ... چندی بعد که حال شاه بجا آمد وزیر همچون همیشه از سر تدبیر برآمد و با احتیاط به شاه متذکر شد که در از میان برداشتن شیخ شکی ندارد منتهی لازم است کارها طوری پیش رود که نابودی او برای دارالحکومه یک امتیاز تلقی گردد و نه یک ایراد؛ صلاح اینست که بگذارید نخست برویم سر از کار شیخ درآوریم و بعد بر اساس آن دسیسه‌ای بچینیم و برای همیشه از شرّ شیخ راحت شویم. ...

 

     به این ترتیب وزیر موفق شد که موافقت شاه را برای اقدام محتاطانه بدست آورد و بعد بلافاصله به چندی از یاران خود دستور داد که بروند تحفاتی چند تدارک ببیند و فردا برای رفتن به خانه شیخ منتظر فراخوان باشند. فردا که موعد رفتن رسید وزیر آنها را فراخواند و دستور داد که لباس مبدل پوشند، خود هم چنان کرد و بعد به اتفاق هم بصورت ناشناس به سمت خانۀ شیخ راه افتادند. ...

 

پایان بخش اول

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

شش راهبرد برای تلفیق روش‌ها و ترکیب داده‌ها در پژوهش‌های علوم اجتماعی
Six strategies for mixing methods and linking data in social science research
نوشتۀ: جنیفر میسون Jennifer Mason بازگردان: حسین شیران
University of Manchester - July 2006
ESRC National Centre for Research Methods

بخش ششم

 

✅ بخش ششم : راهبرد پنجم: "تلفیق روش‌ها به منظور طرح پرسش‌های متمایز اما متقاطع

     مایۀ تأسف خواهد بود اگر که ما اینجا به این نتیجه برسیم که تلفیق روش‌ها کار بسیار مشکلی است به این دلیل که یک منطق موازی در نهایت نمی‌تواند چندان رضایت‌بخش باشد و یک منطق واقعاً تأییدی هم بسیار سؤال‌برانگیز است. روش‌ها و رویکردهای مختلف از این ظرفیت برخوردارند که محققان را قادر می‌سازند سؤالات متضاد و متمایزی در مورد جهان اجتماعی بپرسند و دربارۀ آنچه که مورد تحقیق‌شان است و نیز آنچه که در ارتباط با آنها باید بعنوان شناخت یا شواهد محسوب شوند به شیوه‌های مختلف مفهوم‌پردازی کنند.

 

توضیح نمادین راهبرد پنجم تلفیق روش‌ها در علوم اجتماعی

 

     این تفاوت‌ها - و روابط میان آنها - بالقوه بسیار هیجان‌انگیز هستند- شاید بخصوص آنجا که بیان تفاوت‌ها در میان حوزه‌های هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و رشته‌های مرتبط باشد. امکان این هست که مجموعه‌ای از سؤالات در مورد جهان اجتماعی در ذهن مجسم گردد که شیوه‌های متمایزی از مشاهدات برای پاسخ به آنها فراخوانده شوند و در نهایت نتوان همۀ آنها را در قالب یک رویکرد روش‌شناختی و یک الگوی ترکیب غالب ریخت. در این فرآیند، خودِ زمینۀ تحقیق و آنچه که ما فکر می‌کنیم مسألۀ مورد تحقیق است، به احتمال زیاد باید بازتعریف شوند؛ بعنوان مثال، مطالعۀ زندگی شخصی و عاطفی؛ بجای کنار گذاشتن سؤالات در مورد «روان و درون» برای روان‌شناسان، و «ساخت اجتماعی عواطف» برای جامعه‌شناسان، و «قواعد و مناسک نمایش عاطفی» به انسان‌شناسان، و «کالایی شدن و بازاری‌شدن عواطف» برای اقتصاددانان، و «سلامت عاطفی» برای متخصصین سلامت، و از این قبیل - چقدر هیجان‌بر‌انگیز خواهد بود که با طرح و تعقیب سؤالات و روش‌های متفاوت درک شده با یک شیوۀ جمعی (بجای شیوۀ یکپارچه) به مکاشفه در مورد آنها بپردازیم؟

 

     این مستلزم اینست که ما جهان اجتماعی و مسائل و مشکلات مورد تحقیق‌مان را بعنوان موضوعاتی چندبعدی به رسمیت بشناسیم و بدانیم که این ابعاد مختلف ممکن است باهم در یک تنش شدید یا در یک محیط شلوغ باشند بجای اینکه در یک سطح و یا بعد منظم قرار گرفته باشند (مانند کیک عروسی و یا پازل). روش‌های مختلفی برای درک و بازجویی جهان اجتماعی ارائه شده‌اند که خودشان به شیوه‌های مختلف بخشی از چیزی هستند که فی‌نفسه چندبعدی است. بنابراین، برای مثال، درک «زندگی عاطفی» بواسطۀ این شیوه‌ها و شیوه‌های مختلف دیگر کاملاً ممکن و محتمل است و این نه ممکن است بصورت منظم و برجسته در داخل یک تبیین روان‌شناختی یا جامعه‌شناختی و یا سایر رشته‌های دیگر ادغام شوند و نه منحصراً در زمینه‌های مرتبط هر یک از این رشته‌ها جا بگیرد.

 

منطق چندبعدی
     استدلال این است که روش‌ها و رویکردهای مختلفی که هر کدام واجد نقاط قوت و ظرفیت متمایز هستند در صورتی که اجازۀ رشد یابند، می‌توانند ما را در درک چندبعدی و پیچیدگی اجتماعی یاری کنند. این منطق بوضوح متمایز از منطق منسجم و یا منطق تأییدی است، همین‌طور متفاوت از منطق موازی است که در بالا تشریح شد. این به این خاطر است که در میان رویکردها تا حدودی فصل مشترک وجود دارد. در حالت ایده‌آل، این منطق، تنشی خلاق میان روش‌ها و رویکردهای مختلف بوجود می‌آورد که میزان آن بستگی دارد به محاورات میان آنها. به این معنی که محقق بجای آنکه در نهایت یک تعلیل یا توضیحی منسجم از هر آنچه که در دست تحقیق است (منطق منسجم)، و یا یک سری از تعلیل‌های موازی (منطق موازی) ارائه دهد به ارائۀ تصویری از تبیین‌های چندگرهی و محاوره‌ای می‌پردازد که بنیانش بر روابط پویای میان شیوه‌های چندگانۀ دیدن و تحقیق کردن است. این مستلزم آن است که محققان به شیوه‌های مختلف، پرسیدن و پاسخ دادن را سرلوحۀ کارشان قرار دهند.

 

چالش‌ها و فرصت‌ها
این نوع رویکرد بسیار چالش‌برانگیز است چرا که در تعریف تا به مرزهای فلسفه علوم اجتماعی، علم و عمل پیش می‌رود. این رویکرد در معرض خطر سقوط به یک منطق موازی یا با سازماندهی بیش از حد خود، به یک منطق منسجم است. دست یافتن به تنش‌های خلاقانه در آن خیلی راحت نیست و محققان نیازمند آن هستند که خود را در یک «محیط امن» در حال اشتراک‌گذاری تفکرها و تفاوت‌ها احساس کنند. در این محیط، آنها می‌توانند با تهدیدات فکری روبرو شوند و با رویکردهای جایگزین آشنا شوند بدون آنکه از تلافی‌‌شدن‌های فوری (فروخته شدن)، تقابل‌های جدّی (توسط کسانی که رویکردهای جایگزین مورد نظرشان را دارند) یا نابود شدن ترسی به خود راه بدهند.

 

     این لازمه‌اش داشتن مهارت‌های قابل ملاحظه و متعهد بودن محققان و تیم‌های تحقیقاتی، و داشتن ظرفیت و گرایش لازم برای بینش فرارشته‌ای، تمایزات معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی و پرهیز از هرگونه گرایش به نقد همۀ دیدگاه‌ها فقط از منظر یک دیدگاه و یا ریختن همۀ آنها به پای یکی از آنها می‌باشد. با این حال، این رویکرد مستلزم این هم است که ماهیت متمایز رویکردهای مختلف با احترام نگریسته شود و به همۀ آنها اجازۀ رشد داده شود نه اینکه همۀ آنها با یک تلقی بین‌رشته‌ای، به کمترین مخرج مشترک مطلوب تقلیل یابند. به این معنا، این رویکرد در بطن خود مفروضات مربوط به یک نظریه یا فلسفۀ علم اجتماعی خاص را داراست که بنوبۀ خود الگویی برای چگونگی تلفیق روش‌ها ارائه می‌دهد. اما به جای یک نظریه درباره پیوستگی یا دربارۀ جهان اجتماعی که دربردارندۀ اجزاء بهم پیوسته باشد، نظریه‌ایست دربارۀ چندبعدی بودن (و البته به همان اندازه هم برای نقد و پرسش باز است).

 

     از سوی دیگر، فرصت‌ها، برای بهره‌برداری از تنش‌ها و ساخت و سازهای خلاق بجای ناپدید ساختن نقاط قوت متمایز رویکردهای مختلف، قابل توجه است. چنین رویکردی، بر خلاف انواع دیگر، می‌تواند طرح انواع جدیدی از سؤالات را برای محقق تسهیل سازد، از تفکر بسته رهایی بخشد، شیوه‌های درک چندبعدی را توسعه دهد و خلق طیف وسیعی از روش‌ها را در این رویکرد گسترش دهد.

 

حکم نهایی
تلفیق روش‌ها با یک منطق چندبعدی صورت می‌پذیرد؛ انجام دادنش بسیار دشوار است اما برای افزایش قدرت تبیین در علوم اجتماعی بسیار نویدبخش است.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: روش تحقیق تلفیقی, جامعه شناسی, پژوهشگری علوم اجتماعی, جامعه شناسی شرقی

[ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

دولت‌ها دو گونه‌اند!
حسین شیران

 

     دولت‌ها دو گونه‌اند: دولت‌های دور اول، دولت‌های دور دوم! این هر دو دولت با یک رئیس دولت و دار و دستۀ بسیارش اداره می‌شوند اما عملاً با دو رو و رویۀ کاملاً متفاوت از هم! دولت‌های‌ دور اول‌ همه کارشان را با شعر و شعار و شوت بی‌پروای حجم کلانی از امید و نشاط در رگ‌های خشک و خالی مردم سرخورده از وعده‌های توخالی دولت قبل آغاز می‌کنند! تا نیمه‌های سال اول دور نخست که همچنان حال و هوای پیروزی در انتخابات بر همه حاکم است همه جا حرف، حرف مردم است و اصل، اصل خدمت بی‌دریغ به مردمی که علی‌الحساب به دلیل «انتخاب اصلح» هم عزیز است هم شریف!

 

     بیش از همه این رئیس دولتِ تازه از راه رسیده است که از فرط احساسِ قربت‌إلی‌الناس نزدیک می‌شود که جان به جان‌آفرین تسلیم کند! مردم که هیچ خاطره‌ای از بدعهدی‌های ادوار گذشته در ذهن‌شان باقی نیست یا اگر هم که هست به حکم تفاوت در شعارها این بار همه چیز را متفاوت از قبل می‌بینند بسادگی باور می‌کنند که این عزیز براستی دارد از درد مردم تلف می‌شود! پس همه هم‌زمان دردهای خود را فراموش می‌کنند و «أمن یجیب»گویان بدواً نگران حال او می‌شوند! اینگونه سال اول دور نخست به  وارونگی از سر می‌گذرد! مردم که قرار بود مرد اول دولت، از شرّ هر چه بد است در جامعه رهایشان سازد برعکس، حالا مردم دعا می‌کنند تا خدا او را از شرّ رقیبان و دشمنان در امان دارد تا شاید در آتی بتواند آن‌سان که شعار می‌داد کاری برایشان بکند! خدا هم که همواره «ارحم‌الراحمین» است نمی‌تواند از خواست هیچ مردمی که از سر اخلاص دعا می‌کنند بگذرد! پس دعاها مستجاب می‌شود و اینگونه مرد اول دولت و یاران وفادارش دستکم برای هشت سال در برابر همه اشرار عالم هستی بیمه می‌شوند!

 

     سال دوم دور نخست علی‌العموم همۀ دولت‌ها تلاش می‌کنند هر طور شده نخستین قطره از شربت خوش‌رنگ و لعاب «خدمت به مردم» را به پاس امتنان بی‌کران از انتخاب و اعتمادشان هر چه بهتر و بیشتر به کام‌ مردم، چه آنها که به ایشان رأی اعتماد داده‌اند و چه آنها که نداده‌اند، بچکانند. این قطره به لحاظ راهبردی برای دولت‌ها بسیار معجزه‌گر است چه توأمان هم دیروز و هم امروز و هم فردای‌شان را برایشان می‌سازد. از این جهت سال دوم هر دولتی مهمترین سال از هشت سالش است. آنها در این سال با نخستین نقد دادن نسیه‌های دیروزشان (شعارهای انتخاباتی) هم نشان افتخار وفای به عهد را به گردن خود می‌آویزند هم از این طریق به نسیه خریدن نقدهای فردای مردم (رأی برای دور دوم‌شان) هم موفق می‌شوند! از خواص اعجاب‌انگیز این قطره هست که فی‌الحال مردم را تا رسیدن قطرۀ دوم که معمولاً تا نزدیک‌ترین فاصله به انتخابات دور دوم به تعویق می‌افتد در برابر هر گونه باکتری روی‌ترشی و روی‌گردانی از دولت واکسینه می‌سازد!

 

     هیچ دولت دور اولی از انتخاباتی که ای‌عجب هنوز نشئه پیروزی دور نخست از سر نپریده زود از راه می‌رسد خوشش نمی‌آید اما چه کند که لاجرم باید از همان سال دوم و سوم دیگر به فکرش باشد تا بتواند ذوق و شوق احساس وظیفه و خدمت بی‌دریغ به مردم را ادامه داده و رسماً این مهم‌تر از نان شب را به سرانجامی برساند! پس ترجیح می‌دهد آن قطرۀ دوم را درست مقارن ایام انتخابات به کام مردم بچشاند تا مردم از حال و هوا و روحیۀ لازم برای انتخابات و انتخاب اصلح برخوردار باشند! معمولاً این‌گونه هم می‌شود و به لطف خدا و یاری مردم قدرشناس عمر دولت‌ها به دور دوم هم قد می‌دهد! دور دوم که شروع می‌شود بتدریج روی دوم (روی واقعی) دولت‌ها علنی می‌شود و رویه‌ای جدید با محوریت دولت و دولتمرد جای رویه مردمی دور نخست را می‌گیرد. مردم دو قطره‌ای که باید می‌گرفتند را گرفته‌اند و حالا دیگر دولت مستقر خود را وام‌دار مردم نمی‌داند بلکه برعکس این وظیفۀ مردم است که مدام احساس وظیفه کنند و دولت منتخب خود را با هرچه کم‌خواهی بیشتر و پرداخت عوارض چند برابر در ادارۀ مملکت یاری کنند!

 

     سال اول دور دوم مردم هنوز به هوای دو قطرۀ دریافتی در دور اول، همچنان از دولت منتخب حمایت می‌کنند. سال دوم باورشان نمی‌شود که عملکرد دولت وارونه شده است و حالا دور دور دولتمرد است و جامعه در خدمت جان گرفتن هر چه بیشتر کاروبار دولتمردان! سال سوم مردم از حجم فشارهای وارده از یکسو و بدعهدی و خلاف شعار پیش‌روی دولت از سوی دیگر در حالت کما فرو می‎روند. تمامی سال چهارم هم که تمام توان مردم به اظهار ضعف و زمزمه نارضایتی از هر چه که هست سر می‌شود! مدعیان دولت بعدی این زمزمه‌ها را می‌شنوند. هر مدعی که بتواند از این زمزمه‌ها بهترین شعر و شعار را بسازد قطعاً فاتح انتخابات می‌شود و دور اول و دوم دولت جدید بی‌کم و کاست مثال دور دولت قبل آغاز می‌شود! آیا اینجا نیازی هست که بگویم چرا شعار هیچ دولت جدید شبیه شعار دولت قبل نیست؟

 

     در هر حال این شرح مختصری از کم و کیف تعامل میان ما ملت و دولت‌های ماست! با این نوع تعامل آیا طبیعی نیست که روزبروز بر مسائل جامعوی‌مان افزوده شود؟ با دریافت دو قطره در دور اول و بالاآوردن آن در دور دوم آیا انتظاری جز این باید داشت که حال و روز مردمان ما هیچ به خیر و خوشی نگراید؟! ...

پایان

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, مسائل اجتماعی ایران

[ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

ابد و یک روز (3)

به سعید روستایی

حسین شیران


     ارباب نقد- استاد «مسعود فراستی»، در حق فیلم «ابد» گفته‌اند (تفکیک‌ها و تأکیدها از جانب من است):

1- «ابد و یک روز» "بدترین و خطرناک‌ترین" فیلم جشنواره فجر بود؛
2- این فیلم از نظر "هنری" هیچ جایگاهی ندارد، چرا که "سیاهی" در آن موج می‌زند؛
3- از نظر و نگاه "سیاسی" فیلم قابل توجهی است؛
4- در برابر چنین آثاری باید "نقد هنری و فرهنگی و تند" داشت، نه این که "شعار سیاسی" داد؛
5- "نقد درست" را باید از تصویری که فیلم از "جامعۀ‌ ایران" در دنیای غرب می‌سازد دریافت کرد؛
6- اگر این فیلم به "جشنواره‌های خارجی" راه یابد قطعاً "جوایزی" را دریافت خواهد کرد؛
7- نگاه "سیاه‌نمایی و وطن‌فروشی" در آن به‌وفور دیده می‌شود؛
8- دنیای "غرب" به فیلم‌های ما نگاه هنری ندارد؛
8- در جشنواره امسال فیلمی که به عنوان فیلم ملی جایزه گرفت "ضدملی" بود؛
9- این فیلم در ذات خود "وطن‌فروشی و تباهی" دارد؛
10- "هیئت داوران" مبهوت یک "اثر قلابی پایین شهری" شدند؛ و ... (به نقل از سوره سینما)."

 

فیلم سینمایی ابد و یک روز سعید روستایی جامعه شناسی شرقی

 

     اولاً که خدا را هزار مرتبه شکر، هیئت داوران هیچ همچو ایشان نیندیشیده‌اند و به حق، مزد «ابد» و «درک صحیح» نهفته در آن را کف دست شما و سایر دست‌اندرکاران فیلم بویژه بازیگران توانمندش گذاشته‌اند و بعد، مهم‌تر از آن اینکه شکر خدا ایشان در این میانه و میدان چندان سمت و مسئولیتی نداشته‌اند و ندارند وگرنه با این طرز تفکر خطرناکی که در خود می‌پرورند آن تعداد اندکی که گفتیم «آبرودار» این حوزه‌ هستند را هم به تیغ تیز "کج‌اندیشی" و "وارونه‌بینی‎"شان قلع‌وقمع می‌کردند و به یکباره برهوتی از بی‌بهرگی و بی‌خاصیتی را نصیب هنر و هنرمند این مملکت می‌ساختند!

 

     البته من اینجا پیش از آنکه به ادامۀ بحث بپردازم لازم می‌دانم نکته‌ای را یادآور شوم و آن اینکه به واقع امر، بنده بالشخصه نه کاری با شخص شخیص ایشان (ارباب نقد) دارم و نه حتی کاری با شخص شما که کارگردان و نویسندۀ این فیلم هستید؛ بحث من اینجا مشخصاً بر سر فیلم «ابد» است که نظر به نوع توجه و موضع‌گیری‌اش در برابر مسائل و وقایع جامعوی بسیار "ارزندۀ"اش یافتم و بعد «نقد» و نظر ایشان به این فیلم است که باز نظر به نوع توجه و موضع‌گیری‌ متفاوتشان در برابر مسائل و وقایع جامعوی بسیار "نابرازندۀ"اش می‌بینم!

 

     ورود من به این بحث کلاً از منظر «جامعه‌شناسی» و جزئاً از مجرای «جامعه‌شناسی هنر و سینما» است، به این معنا که فیلم سینمایی «ابد و یک روز» را به عنوان یک پدیدۀ هنری به لحاظ تأثیر و تأثری که در جامعه داشته و دارد مورد توجه دارم و در این میان اصلاً به ابعاد هنری و سینمایی آن کاری ندارم وقتی که می‌دانم این یک امر فنی و تخصصی است و من هیچ صلاحیت نظر دادن در خصوص این ابعاد را ندارم. اما اینکه اینجا اینگونه به خود اجازه می‌دهم در خصوص نقد و نظر یک منتقد سینما در خصوص یک فیلم سینمایی نظر بدهم از این باب است که اتفاقاً ایشان هم به هر دلیل به ابعاد درونی و فنی و تخصصی کار نپرداخته‌اند و همچون من بیشتر ابعاد و آثار بیرونی آن را هدف گرفته‌اند. بندبند نقد فوق را اگر که باز مرور کنید رسماً متضمن این گفته‌اش بازخواهید یافت.

 

     اینک اینجا مسأله اینست: براستی چگونه است که یک موضوع واحد از یک منظر واحد دقیق بازنگریسته می‌شود و دو بازتاب کاملاً متفاوت از آن، و حتی بسی بیش از این، دو بازتاب کاملاً متقابل و متضاد از آن ارائه می‌گردد؟! یکی آن را «خوب» می‌بیند یکی «بد»؟! یکی «خیر» یکی شر و «خطر»؟! یکی «سفید» یکی «سیاه»؟! یکی «غیرسیاسی» یکی کاملاً «سیاسی»؟! یکی «ملی» یکی «ضدملی»؟! یکی «وطن‌دوست» یکی «وطن‌فروش»؟! یکی یک اثر «هنری» یکی یک اثر «قلابی»؟! یکی «بالاشهری» یکی «پایین‌شهری»؟! ...

 

اینکه چگونه چنین چیزی اتفاق می‌افتد را در بخش بعد بخوانید.

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: سعید روستایی, جامعه شناسی سینما, ابد و یک روز, جامعه شناسی شرقی

[ سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

حکایتی اندر باب نظارت سازمانی
حسین شیران


     این روزها که بحث زلزله غرب کشور و ویرانی مسکن مهر و کم‌کاری عاملان و ناظرانش همه جا نقل محفل است من دیگر از هر چه حرف و حدیث مستقیم است درمی‌گذرم و تنها به کنایت به نقل به مضمون حکایتی اندر باب نظارت بسنده می‌کنم با این تذکر که نتیجۀ حاصل از این بحث معطوف به کل مسأله است و تنها به بخش مسکن محدود نمی‌گردد.

 

     گویند مردی مایه‌دار شیری داشت که بسیار عزیزش می‌داشت. در وصف این عزیز داشتن همین بس که بگویم با وجود تعداد زیاد خدمت‌گزارانی که داشت خود به میل خویش به تر و خشک‌ کردن شیر می‌پرداخت و خود به دست خویش خورد و خوراکش را می‌داد! اگر از او می‌پرسیدی با این همه خدم و حشم چرا این کارها را به دیگری نمی‌سپاری می‌گفت: "اشکالش چیست؟ ما به هم عادت کردیم!" اما واقعیت‌اش این بود که مرد به هیچ کس دیگر اعتماد نمی‌کرد تا شیر عزیزش را به دست او بسپارد! اگر هم یک ساعت و تنها یک ساعت صدایی از شیرش به گوش‌اش نمی‌رسید زود می‌پرسید: "این شیر را چه شده است چرا هیچ صدایی ازش برنمی‌آید؟" خلاصه به این قرار شیربازی و شیراندیشی شده بود کار هر روز و شب‌ این مرد!

 

     روزی از روزها چنین به نظرش آمد که شیر عزیزش بسی دچار ضعف گشته و هیچ از حال و حوصلۀ همیشگی‌اش برخوردار نیست. بلافاصله خود را مذمّت کرد که لابد خوب به شیرش رسیدگی نکرده است، حرف اطرافیان را هم گوش نکرده است تا که کار را به دیگری بسپارد! پس زود به فکر جبران افتاد و به تعجیل مردی از خدمتگزاران را مأمور ساخت تا کاملاً در خدمت شیر باشد و نگذارد به هیچ وجهی از وجوه آب توی دل شیر تکان بخورد! و بعد او را ملزم ساخت تا هر روز صبح یک عدد گوسفند تهیه کند و تا شب هر طور شده آن را به خورد شیر دهد تا که از ضعف درآید و خیلی زود به وضع سابق خود باز گردد. بارها هم تأکید کرد که این مهم‌ترین وظیفۀ کاری اوست. چندی به این قرار گذشت و مرد بی‌قرار هر روز شیر را می‌پایید تا مگر نشانه‌ای از بهبودی‌اش بازیابد اما بازنمی‌یافت. بتدریج دل‌واپس گشت و خدمت‌گزار را صدا کرد و از چندوچون کارش پرسید. او هم اطمینان داد که طبق قرار کارش را انجام می‌دهد و هیچ کسر و قصوری هم در کار نیست. با این حال مرد نتوانست به این قرار دل خوش کند پس مردی دیگری اجیر ساخت تا هم به او یاری‌ کند و هم ناظر کارش باشد.

 

     چندی دیگر هم به این قرار گذشت و باز هیچ تغییری در حال شیر حادث نشد که هیچ، تازه قدری هم بدتر شد! پس مرد سخت برآشفت و زود آن دو را خواست و از علت ماجرا پرسید و باز آنها هر دو اطمینان داند که هیچ مشکلی در کار نیست! هر چه بود این بار مرد قدری به کار آنها تردید روا داشت پس مصلحت آن دید که ناظری دیگر به کارشان بگمارد که کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند و بعد دوباره دل‌نگران به انتظار نشست. روزها یکی پس از دیگری از سر ‌گذشت و اوضاع شیر هیچ خوب نشد که نشد. هر سه مرد را فراخواند و این بار تک به تک بازخواستشان کرد. آنها هر سه شهادت ‌دادند که اوضاع کاملاً بر وفق مراد است و هیچ قصوری به هیچ شکل در کار هیچ کس وجود ندارد. طبق قرار شیر عزیز هر روز یک گوسفندش را تمام و کمال می‌گیرد و میل می‌فرماید؛ حال اینکه اوضاعش هیچ بهبود نمی‌یابد دیگر به خود شیر ربط دارد و نه هیچ یک از آنها!

 

     اما این حرف‌ها هیچ مرد مایه‌دار را آرام نمی‌ساخت. شیر عزیزش داشت از دست می‌رفت و هیچ تدبیری از او کارساز نمی‌افتاد. برای او تصور بی‌شیر زیستن هیچ ممکن نبود پس تنها کاری که می‌توانست انجام دهد این بود که باز کار مراقبت و نظارت را هر چه بیشتر قوت بخشد تا مگر نتیجه بگیرد. پس بار دیگر مردی اجیر کرد تا بر کار سه مرد قبلی به شدت نظارت کند و هر روز به دقت به او گزارش دهد. چندی هم به این قرار گذشت و این بار دیگر حال شیر بشدت وخیم گشت و سرانجام مُرد. مرد مایه‌دار بشدت از مرگ شیر عصبانی گشت و این بار رفت نزد قاضی و از هر چهار عامل و ناظر شکایت کرد. کار که به محکمه کشید هر چهار نفر از پشت هم برآمدند و نه فقط خود را مبرّا نشان دادند بلکه برعکس، خود ارباب را به تهمت‌زنی و افتراگویی و کسر ناجوان‌مردانۀ کارمزدشان متهم ساختند. قاضی هم چون ادلۀ کافی بدست نیاورد بنا را برتبرئۀ آنها گذاشت و تمام کارمزدشان را هم پس گرفت و رهایشان ساخت.

 

     روزی از روزها مرد اجیر اول به پیش مرد مایه‌دار رفت و گفت: ارباب اگر اجازه دهند آمده‌اند تا اعترافی بکنند. ارباب به او گفت برود پی کارش که بعد شیر دیگر هیچ چیزی برای او ارزش و اهمیت ندارد. با این وجود مرد اجیر پا پس نکشید و گفت: حداقل از باب آگاهی‌تان لازم است بگویم که شما بنده را اجیر ساختید تا هر روز یک عدد گوسفند به خورد شیرتان بدهم و من این کار را می‌کردم منتهی واقعیت اینست که یک پاچه از آن را برای خودم و خانواده‌ام برمی‌داشتم و سه دیگر را به خورد شیر می‌دادم. شما که به کار من شک کردید و ناظری بر کار من گماشتید بعد آن ناچار یکی خود برمی‌داشتم و یکی هم به او می‌دادم و دو دیگر به شیر می‌دادیم. و بعد که ناظر دوم را افزودید ناچار شدیم یکی هم به او دهیم و این‌گونه تنها یکی به شیر می‌رسید! ناظر سوم هم که از راه رسید آن یکی هم نصیب او شد و دیگر چیزی برای شیر نماند! اینگونه شد که شیر عزیزتان از دست رفت! اگر گذاشته بودید به قرار نخست کارها پیش برود اکنون نه خانوادۀ من گرسنه می‌ماند و نه شیر شما می‌مرد!

 

* نتیجه: در سرزمین دزدان افزودن بر تعداد ناظران، عملاً دزد را بر دزد مراقب گذاشتن است!

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, مسائل اجتماعی ایران, نظارت اجتماعی

[ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

ابد و یک روز (2)

به سعید روستایی

حسین شیران

 

✅ اما عزیز، حالا که لطف خدا شامل حالتان شده است تا هنوز به «سی» نرسیده به «درک» صحیحی از آنچه لازمه‌ی کارتان بعنوان یک «کارگردان» است دست یابید باید مراقب باشید در مسیر دور و درازی که در پیش دارید همچنان «تابع» این «درک» باشید. بی‌تعارف بگویم که در چشم من این «درک» چون «درّ» گرانی است که به هر کس ندهند! بیهوده نیست میل من به «ابد» و «شما» که چه «خوب» و چه «زود» صاحب این «درّ» گشتید!

 

✅ بی‌تردید در هر حوزه‌ای همیشه و هر جا هستند کسان بسیاری که شب‌وروز بی‌وقفه کار می‌کنند، با این وجود تنها کسان اندکی از آن همه، «آبرودار» حوزه‌ی خویش‌اند. شما هم دستکم به حدّ درکی که در «ابد» نشان دادید، به باور من، شایستگی‌اش را دارید تا جزو این اندک کسان «سینما» باشید به شرط آنکه در ادامه به‌هیچ‌وجهی از وجوه دست از دامن این «یار» برندارید.

 

✅ و چرا باید بردارید وقتی که می‌دانید هم‌این «درک» بوده است که شما را از «صفر» تا «ابد» فرا برده است و این‌گونه برایتان ارج و قرب فراوان به بار آورده است. پس بر شماست که بعد از «ابد» هم به درکی که در آن بکار بسته‌اید متکی باشید و بگذارید در راهی که خود می‌دانید هزار پیچ‌وخم دارد باز هم «آن» راهبرتان باشد. این بیشتر به نفع شماست تا هر کس دیگر، اگر که می‌خواهید همواره «عزیز» بمانید. می‌دانید که یکبار عزیز شدن آسان است این همواره عزیز ماندن است که سخت است.

 

✅ و این سختی برای شما چندیست که شروع شده است چه دیگر از حریم و حدود آرام «ابد» عبور کرده‌اید و اکنون در دایره‌ی توفانی «دوران پساابد» قرار دارید. می‌دانم در مملکتی که روز به «روزنامه» «عزیز» می‌کنند شب به «شب‌نامه» «حضیض»، اساساً کار بسیار دشواری در پیش دارید! از این جهت، «گمنام» ماندن هزار بار بهتر از «خوش‌نامی» و بعد «بدنامی»ست! اما حالا دیگر کار شما از این حرف‌ها گذشته است. ترسی به خود راه ندهید و با قوّت هر چه تمام به کار خود ادامه دهید!

 

✅ هیچ چیز در این دوران به اندازه‌ی پرهیز از «حاشیه» کارساز نمی‌افتد. پس از هر چه حاشیه هست دوری کنید! این را بخاطر حفظ حرمت آن «درک» می‌گویم. برای آن‌که «اهل ادب» است هرچه هست در خود «متن» است بخصوص اگر که بگذارید این «متن» را هم‌آن درکی که در «ابد» بالغ شد دوباره بنویسد! بگذار این‌گونه هم خیال شما راحت باشد که همواره در مسیر صحیح قدم برمی‌دارید و هم این مردم دل‌شان خوش باشد که در سینمایی که بیشتر به «هرزه» می‌رود تا «راست»، دارد کسان اندکی که می‌دانند چگونه برانند تا به پروبال «ولی‌نعمت» خود هیچ نمالند!

 

✅ در پشت تمام این جنب‌وجوش‌های سطحی همهمه‌سازی که همواره در بستر این جامعه جاریست بی‌تردید مردمانی هستند «بی‌همه‌چیز» که وجودشان جز در مواردی اندک، به چشم هیچ کس نمی‌خورد! ارزش و اهمیت «فیلم ابد و یک روز» شما این بود که به هر حال بخشی از این «مردم» را دید و تنها ساعاتی از زندگانی پرافت‌وخیزشان را به تصویر کشید! در چشم یک «جامعه‌شناس» این هیچ چیز کمی نیست! از این بابت من از شما بسیار ممنونم!

 

✅ و اما «ارباب نقد» در حق «ابد» گفته است: ... (در بخش بعد خواهید خواند)

پایان بخش دوم

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: سعید روستایی, جامعه شناسی سینما, ابد و یک روز, جامعه شناسی شرقی

[ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

ابد و یک روز (1)

به سعید روستایی

حسین شیران

ابد و یک روز - سعید روستایی - جامعه شناسی شرقی

 

فیلم «ابد و یک روز»ات را دیدم، اگرچه قدری دیر، اما عوضش دوبار پشت سر هم با چشم جان دیدم! همه چیزش را هم پسندیدم! تنها دغدغه‌ام این بود که مباد حواست نباشد بگذاری عروس زیبای وطن که خود می‌دانی «نماد مملکت» و «مام میهن» است از سر ناداری و ناچاری، که خود انگار در این دنیا دردی‌ست بی‌درمان(؟!)،کابین داماد غیر گردد که خوش‌بختانه آن‌هم نگذاشتی!

 

سعید عزیز! واقعیت‌اش من میانۀ خوبی با این سینما و گردانندگان پرشمارش ندارم (به دلایلی که شاید در ادامه بدان اشاره داشته باشم)، با این وجود به احترام معدود چون شماهایی که متعهدانه در احوال «جامعه بسیار بیمار» خود اندیشه می‌کنید و استادانه دردهای بی‌شمار مردمان همواره بارنج‌آشنای آن را به تصویر می‌کشید تمام قد به پا می‌‌ایستم و با افتخار تمام کلاه از سر برمی‌‌دارم و بی‌هیچ تعویق و تملقی در برابر اقتدار شما و این اثر، سر تعظیم فرود می‌آورم!

 

✅ به این قرار شما از همۀ ماها جامعه‌شناس‌ترید آقا! به حرف که نیست به عمل است و شما با این اثر عملاً نشان دادید که «هبیتوس»های اقشار دردمند جامعه‌تان را بسیار بهتر از هرکس دیگر می‌شناسید- حتی اگر که ندانید دقیقاً این که می‌گویم چیست! اصلاً مهم هم نیست! مهم «شناختن» جامعه و «شناساندن» آن است که شما الحق‌والانصاف در این کار از کل اکیپ ما سرآوردترید! باری، به این قرار، حالا مدال پرافتخار داناترین و تواناترین و دردآشناترین جامعه‌شناس این مملکت، برازندۀ چون تو «عزیز»ی‌ست و بس! ما را چه به این حرف‌ها!

 

✅ اما، اما ...

بخش دوم بزودی ...

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: سعید روستایی, جامعه شناسی سینما, ابد و یک روز, جامعه شناسی شرقی

[ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

چندرسانه جامعه شناسی شرقی

فایل صوتی میزگرد جامعه شناسان

با موضوع: امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران

تاریخ 9 اسفند 1395 ؛ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

با حضور اساتید:

- دکتر حمید پارسانیا   - دکتر محمد امین قانعی راد    - دکتر احمد بخارایی    - دکتر مصطفی مهرآیین


 

 


دانلود فایل صوتی امکان یا امتناع تفکر جامعه شناسی در ایران

نوع فایل: MP3         حجم فایل: 184 MB         زمان فایل: 2:14:1

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, پارسانیا قانعی راد, مهرآیین و بخارایی

[ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

سیاست و صداقت؟!

حسین شیران

 

     اصولاً نامزدهای محترم ریاست جمهوری- نه فقط در ایران بلکه در هر کجای جهان، بویژه در بحبوحة انتخابات، عملاً در «پیشگاه مردم» که در این نقطه‌عطف‌های بخصوص، خواه‌ناخواه، ارج و قربی کلان می‌یابند، مدام همدیگر را به «ناروراستی» و «بی‌صداقتی» متهم می‌کنند و مصرّانه از هم می‌خواهند که با مردم «روراست» و «صادق» باشند! (اینجا به یقین جای گفتن آن ضرب‌المثل معروف است که بنده عامداً از باب حفظ حرمت این عزیزان از آوردن آن صرف‌نظر می‌کنم).

 

     البته باید گفت که این تعارفات ناشی از هیجانات انتخاباتی‌ست که آنها با هم دارند و گرنه هیچ عقل سلیمی نه جزئاً از آنها که کلاً از "سیاست" هیچ توقع "روراستی" نداشته و ندارد! جالب اینکه خود آنها هم از خود چنین توقعی ندارند! فقط حرفی‌ست که با حرارت از باب گرمی بازار به زبان می‌آورند و گرنه خودشان از هر کس دیگر بیشتر و بهتر می‌دانند که در عالم امکان چیزی سخت‌تر از گردهم‌آوردن این‌دو عنصر نیست! الحق و الانصاف هم حق با آنهاست! نمی‌خواهم و نباید هم بگویم که غیرممکن است اما کار کار دشواریست این‌که بخواهی هم یک «سیاستمدار خوب» باشی هم یک «خدمتگزار روراست»!

 

     در کل، دنیای عجیبی‌ست این دنیای سیاست! صادق‌ترین مردم هم اگر باشی و بخواهی که در این گود فرو روی باید بدانی که هیچ تضمینی به پاک ماندن دامانت از گردوغبار «ناروراستی»‌های آن نیست- مگر آن‌که بخواهی به یک سری «اصول اساسی روراست بودن» پایبند باشی که در این‌صورت هم مطمئن باش جایی در «جمع عزیزان» نخواهی نداشت و به هر شکل، زود از آن جرگه برون انداخته خواهی شد! این یک نکتۀ سهل و ممتنع را هم بگویم که در این حوزه "هیچکس به تمامی حقیقت را نمی‌گوید و هیچکس هم آنجا که دروغ می‌گوید تنها نیست!" این را دیگر عوام‌ترین مردمان هم می‌فهمند، نه فقط فهم، که با پوست و گوشت و استخوان خود تجربه هم می‌کنند! به بیان دیگر این جزئی جدایی‌ناپذیر از فهم و شعور مردمان است!

 

     به هر حال، «جمع عزیزان» جسارت بنده را در این برهة حساس به پای آداب سخن ‌نادانی‌ام بگذارند و اجازه دهند یک نکته را با صراحت هر چه تمام به زبان آورم تا شاید به گوش «نامزدهای محترم ریاست جمهوری»‌مان که البته نه- این‌ها مردان بزرگ «دنیای سیاست» هستند و گوش‌شان از این حرف‌ها پر و کارشان هم از این مرز‌ها گذشته است! دیریست در عرصة آمادة «نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» در معیت یاران «سفره» گسترده‌اند و بنوعی «خوب یا بد»، هر چه در میان هست از آنهاست و بس، اما ای عجب، که هنوز هم مهلتی دیگر از مردم می‌طلبند تا چه کنند که پیش‌تر نکرده‌اند؟! (بگذریم)

 

     دستکم به گوش «نامزدهای محترم شورا»ها- این «سیاست‌بازان تازه‌به‌دوران‌رسیده» که اینک بی‌صبرانه در انتظار سوار گشتن بر کوپه‌های بالاروندة گردونة ناایستای سیاست سر از پا نمی‌شناسند گویی که نمی‌دانند سرانجام بعد چند دور آن‌سو خواه‌ناخواه از این چرخ ‌و فلک پیاده خواهند شد، برسد و آن این‌که: عزیزان! نظر به راهی که در پیش گرفته‌اید هیچ‌کس توقع روراست بودن از شما ندارد اما "لطفا آنگاه که شعار می‌دهید عیار شعور مردم ایران دستتان باشد"! بخدا فقط همین! «روراست» بگویم- که جز این از یک «جامعه‌شناس» نباید انتظار داشت و گرنه باید دانست که او هم یک «سیاست‌ورز» تمام‌عیار است در جلد یک «جامعه‌شناس»، که "اگر هنوز خم‌‌شدنی در کار است از باب ارادت به آستان بلند اسلام است! این نیست که فکر کنید ملت ایران هنوز هم در خواب است"!

 

     پس "اگر که واقعاً «صداقتی» در کارتان هست «یکراست و روراست» از «پیش» به سراغ این مردم بیایید نه از «چپ و راست» و نه از «پشت»"! در این‌صورت مطمئن باشید، نه «دست سرخ و سیاه سیاست» که «گاه هست و گاه نیست»، «دست خدا» و «دوستی مردم» همواره همراه و یارتان خواهد بود!

والسلام علی من اتبع الهدی

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: انتخابات ریاست جمهوری, جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی سیاست

[ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی ایران - بخش دوم Sociology Of Iran

حسین شیران

 

     در بخش قبل گفتیم که شروع علم «جامعه شناسی» در ایران را علی‌الاصول باید سال 1313 شمسی بدانیم؛ سالی که در آن «ویل هاس»- جامعه‌شناس آلمانی برای نخستین بار تدریس درسی با عنوان «علم‌الاجتماع» در دانشگاه تهران را آغاز کرد؛ و بعد گفتیم که تدریس این درس بعد از خروج او از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» محول گردید. 

 

     «اسدالله بیژن» که بود؟ در خصوص زادروز و زادگاه و زندگانی ایشان متأسفانه اطلاعات زیادی در دسترس نیست (دوستان اگر در این خصوص اطلاعاتی دارند از باب تکمیل بحث از ما دریغ نفرمایند. سپاس). مطالب «ویکیپدیا» هم در خصوص ایشان بیش از چهارپنج سطر نیست! در هر صورت حالیا حداکثر شناخت ما از ایشان به این حد است که نام کامل ایشان «میرزا اسدالله خان بیژن» بوده است. تحصیلات متوسطۀشان را در «کالج تهران» و دورۀ دکترایشان را در رشتۀ فلسفۀ علوم تربیتی در «دانشگاه کلمبیا» (آمریکا) سپری کرده‌اند.

 

     به نخستین تاریخی که در ارتباط با ایشان برمی‌خوریم سال 1310 است؛ در این سال، ایشان پس از بازگشت به ایران بعنوان دانشیار علوم تربیتی در دانشسرای عالی تهران مشغول به کار می‌شوند و بعد دومین تاریخ، سال 1313 است که ایشان به همراه اساتید دیگری همچون دکتر «محمدباقر هوشیار» و دکتر «عیسی صدیق» رشتۀ علوم تربیتی در ایران را در نخستین سال تأسیس دانشگاه تهران پایه‌گذاری می‌کنند. و نهایت اینکه «سیر تمدن و تربیت در ایران باستان» از مهم‌ترین آثار علمی ایشان است [سایت تربیت‌نیوز].

 

     به این قرار ملاحظه می‌فرمایید که شهرت و اهمیت ایشان بیشتر در علوم تربیتی است تا «جامعه شناسی»؛ واضح‌تر اگر بگویم ایشان در اصل جامعه‌شناس نبوده‌اند با این حال ما همین که ایشان بعد از خروج «ویل هاوس» از ایران همت نموده تدریس درس «علم‌الاجتماع» را پی‌گرفته‌اند تا این پرچم نوبرافراشته در ایران به دست اهالی‌اش برسد صمیمانه پاس‌شان می‌داریم! ذکر نامی از ایشان و اختصاص یک بخش کوتاه به ایشان حداقل کاریست که می‌توانیم در حق ایشان انجام بدهیم! روح این استاد شاد و یادش گرامی باد!

نتیجه: دکتر «اسدالله بیژن» را بعنوان «نخستین مدرس ایرانی» درس جامعه شناسی در ایران به یاد داشته باشیم.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن

[ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی ایران - بخش اول Sociology Of Iran

حسین شیران

 

     اگر می‌خواهید بدانید که جامعه شناسی در ایران کی و کجا و توسط چه کسی یا کسانی آغاز شد - در حد پیگیری‌هایی که در این خصوص داشتم - باید بگویم که نخستین بار توسط یک جامعه شناس آلمانی بنام «ویل هاس Will Hass» بود که تدریس جامعه شناسی در ایران آغاز گردید. این اتفاق میمون و مبارک در سال 1313 شمسی اتفاق افتاد. این سال، سال تأسیس «دانشگاه تهران» است.به این اعتبار می‌توان گفت که «جامعه شناسی» در ایران سابقه‌ای همپای «دانشگاه» در ایران دارد. البته در این زمان هنوز عنوان «جامعه شناسی» وضع نشده بود و درسی که «ویل هاس» داشت تحت عنوان «علم‌الاجتماع» آن هم در «دانشکدۀ ادبیات» تدریس می‌شد. بنا به گزارش دکتر «منوچهر محسنی» (1362) در کتاب «جامعه شناسی عمومی»اش این درس بعد از خروج «ویل هاس» از ایران به دکتر «اسدالله بیژن» واگذار شد. بعد از این بود که بتدریج زمینه برای وقوع اتفاقات اساسی در خصوص علم جامعه شناسی در ایران فراهم گشت.

نتیجه: سال 1313 را بعنوان سال آغازین برای شروع علم «جامعه شناسی» در ایران در نظر داشته باشیم.

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers

 


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی ایران, ویل هاس اسدالله بیژن

[ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۶ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان؟

حسین شیران

بخش دوم

 

     در همین آغاز باید بگویم که می دانم طرح این مسئله آنهم بدین شیوه و شکل، قطعاً به مذاق برخی ها خوش نخواهد آمد؛ واکنش این عده به این قبیل مسائل اصولاً قابل حدس است؛ بله! اساساً هیچ کس نباید بخود اجازه دهد و یا اصلاً جرأت کند که مردم "اصیل و شریف و مسلمان و درستکار و وطن پرست" ایران زمین را همه دزد خواند! دزد خودش هست و جد و آبائش! در تمام دنیا هیچ کجا مردمی به شرافت و نجابت و راستگویی و راست کرداری ایرانیان وجود نداشته و ندارد و نخواهد هم داشت! خلاف این، هر کجا و هر زمان چیزی گفته شود نباید تردید داشت که از قصد و از غرض است! حالا اگر دست دوست در اینکار باشد بی گمان باید گفت که دوست دست دشمن است و اگر هم از خود دشمن باشد که خوب، طبیعی است جز این از دشمن چه انتظار دیگری می توان داشت! ...
 

     در نهایت همه چیز حتی ناسازگاریهای خودیها را هم باید زیر سر دشمن- علی الخصوص این آمریکاییهای شیطان بی دین و ایمان دانست که چشم دیدن ایرانیانِ از خودشان بهتر و برتر را ندارند و برای تضعیف و تخریب این خاک و این ملت از هیچ کاری دریغ نمی کنند؛ این بدگوییها هم که مدام نثار ایرانیها می کنند بیش از هر کسی برازندۀ خودشان است؛ دزد خودشان هستند که از وقتی که پا بعرصۀ وجود گذاشته اند (- از سیصد چهارصد سال پیش تا کنون) دنیای به این بزرگی را می چاپند و می روبند و می بلعند ذره ای هم احساس سیری نمی کنند! آنها و وابستگان آنها این نکته را با تمام وجود باید دریابند که ایرانیان همیشه خوش کاره و خوش باره و خوش آوازۀ تاریخ بوده اند و هستند و باز هم خواهند بود و این مزخرفات و امثال آن هم ذره ای از درخشش این اختران همیشه تابناک در آسمان تاریخ بشریت نخواهد کاست! تا کور شود هر آنکه نتواند دید! ...

 

     مبتنی بر مباحثی از این قبیل این عده ممکنست در نهایت امر حکمی هم در خصوص ما و خصوصاً این نوشتار صادر کنند و آن اینکه بعنوان یک اصل کلی نه اینکه هر کجا اسم و رسمی از آمریکا و آمریکاییهاست به احتمال قریب به یقین فند و فتنه ای آنجا برپاست، اینجا هم که این مقال با استناد به نقل قولی از یک مستشار آمریکایی آغازیده است رسماً مصداق این مسئله است! بنابراین قضیه کاملاً روشن است و هیچ نیازی هم به بند و بسط ندارد!
 

     این از این! اما من از این عده تقاضا دارم که اندکی صبر و تأمل پیشه سازند و برای یکبار هم که شده، بدور از "احساس و تعصب" با مسئله و یا مسائلی از این قبیل برخورد کنند!۱ همه می دانیم که نفس وجود ایندو عارضه- یعنی احساس و تعصب، هر انسانی را در مقابل درک درست واقعیت مصون می سازند؛ به بیانی دیگر ایندو برج و بارویی هستند که در پناه آن انسانها سخت در مقابل واقعیت مقاومت می کنند حتی اگر کلیت و حقانیت آنرا قبول داشته باشند!
 

     من نمی خواهم بگویم ایندو عارضه کلاً چیز بیخودی هستند و یا هیچ کارکرد منتج به خیری در امور جهان نداشته اند و ندارند؛ من می گویم حتی اگر ایندو عارضه در ما ذاتی و یا نظر به شرایط فعلی از باب ضرورت باشند باز هم دلیل نمی شود که همیشه تابع این ذات و ضرورت باشیم! همیشه که نمی توان پشت برج و بارو زیست، همیشه هم نمی توان در وضعیت ستیز ماند، گاهی باید از این وضعیت خارج شد و با ترک دلیرانۀ برج و بارو سیری واقع نگرانه و تحلیل گرانه در حول و حوش خود انجام داد! اگر آن برای "خودداری و خودپایی" یک ضرورت باشد این هم برای "خودکاوی و خودیابی" یک ضرورت است- هم از نظر فردی و هم از نظر جمعی.

 

     می دانید چرا همیشه پشت برج و بارو زیستن صحیح نیست؟ بخاطر اینکه از این منظر هر حرکتی که بچشم بخورد در وهلۀ اول تهدید محسوب می شود و هر آن کس که نزدیک شود با بدبینی محض مغرض و دشمن تلقی می شود و این آن احساس ناواقعی است که ما در روابط بین المللی و حتی درون ملیتی خود بشدت گرفتار آن هستیم! این شکل مواجهه با دیگران اگر چه ممکنست در کوتاه مدت ما را از گزند احتمالی اغیار در امان دارد اما در بلند مدت باید در نظر داشته باشیم که تأمین و تضمین این نوع امنیت هزینه های زیادی را برای ما تحمیل می کند؛ دست کم اینکه ما را همیشه در حالت جنگ و ستیز قرار می دهد و نظر به زمان و فرصت و انرژی فراوانی که ماندن در این وضعیت از ما می گیرد قطعاً پرداختن و یا دست یافتن به برخی ضروریات زندگی جمعی که مهمترینش بنظر من همان خودکاوی و خودیابی و خودسازی است برای ما دشوار و یا گاهاً غیرممکن می شود؛ اگر غافل نشدن از دشمن یک اصل اساسی باشد غافل نشدن از خویشتن اصلی فراتر از آن است! و این تمام آن چیزیست که من اینجا درصدد بیان آن هستم.
 

     بله! در اینکه دشمن وجود خارجی دارد و هرگز یک امر درون ذهنی نیست تردیدی نیست؛ و باز در اینکه در مقابل دشمن همیشه باید هوشیار و آماده بکار بود هم هیچ شکی وجود ندارد؛ اما دشمن اندیشی هم حد و مرزی دارد و اگر از حد و حدود خاصی بگذرد قطعاً ما را از واقع بینی و حقیقت یابی بدور خواهد انداخت! نباید از نظر دور داشت که "خودِ دشمن اندیشی ممکنست اندیشۀ دشمن باشد!" یعنی خود، همان چیزی باشد که اصولاً دشمن از ما می خواهد! حتی اگر چنین هم نباشد اصلاً ضرورتی ندارد که ما بیش از آنچه باید به دشمن بیندیشیم!

 

     آنچه ما در این برهه و بلکه در هر شرایطی سخت نیازمند آن هستیم همانا "واقع نگری و واقع گرایی" است؛ واقع نگری یعنی مشاهدۀ واقعیتهای زندگی اجتماعی آنسان که هستند و واقع گرایی یعنی گرایش و الزام به چنین روندی! دو آفت بزرگ این روال و روند، همانا احساس و تعصب هستند چه ایندو عموماً شرایط را بنحوی رقم می زنند که بیشتر، مقابله با وقایع جامعوی صورت می گیرد تا مواجهه با آنها و از اینروست که من اینجا در وصف ایندو از تعبیر برج و بارو استفاده می کنم؛ آری براستی که ایندو نمی گذارند واقعیتها آنسان که باید رویت شوند و گفته شوند و شنیده شوند و نهایتاً از این طریق است که جامعه متحمل بزرگترین آسیبها و خسارتها می شود!
 

     هرگز نباید از این یک نکته غافل شد که ندیدن و نگفتن و نشنیدن واقعیتها دلیل بر نبودن و یا سبب نیست و نابود گشتن آنها نمی شود! آنها صرفنظر از اینکه ما با آنها چه کنیم- انکارشان کنیم یا بر آنها سرپوش بگذاریم و یا اصلاً اعتنایی به آنها نکنیم، فی نفسه وجود دارند چون اساساً چیزی هستند که رخ داده اند و واقع شده اند و دقیقاً از همین روست که به آنها وقایع جامعوی گفته می شود. من دوباره برحسب ضرورت تأکید می کنم که برخلاف ادبیات و شفاهیات، ما در حوزۀ جامعه شناسی میان دو واژۀ "واقعیت" و "حقیقت" و به تبع آن "وقایع جامعوی" و "حقایق جامعوی" تمایز قائل می شویم؛ حقایق اعم از ارزشها و هنجارهای جامعه، راستیها و درستیهای مورد قبول جامعه هستند و وقایع هر آنچه صرفنظر از این حقایق در بستر جامعه رخ می دهند؛ به بیانی دیگر حقایق حکایت از "بایدها" دارند و وقایع نشان از "بودها و هست ها". ۲

 

     حال از کجا باید دانست که مردم یک جامعه تا چه حد پایبند ارزشها و هنجارهای جامعوی خود هستند؟ بعبارت دیگر ملاک راستین سنجیدن میزان اعتنا و احترام و استناد افراد به حقایق جامعه (همان راستیها و درستیهای مورد قبول جامعه) چیست؟ همین واقعیتها هستند دیگر! و جز این با کدام ملاک دیگری می توان سنجید که افراد جامعه تا چه حد از حقایق جامعه تبعیت می کنند؟ پس ما برای اینکه به آگاهی راستینی از وضعیت جامعوی خویش دست یابیم چاره ای نداریم جز اینکه به سراغ واقعیتهای زندگی اجتماعی خویش برویم و با آنها هرچند هم که تلخ و سخت و سنگین باشند روبرو شویم؛ این کار قطعاً طاقت و تحمل وافری می طلبد چرا که کم از یک جراحی بزرگ نیست ۳ اما ما برای حرکت به سمت بایدها و آرمانهای زندگی جامعوی خویش ناگزیر از این جراحی هستیم!

                                                                                            

                                                                                                 پایان بخش دوم

 


 

۱- منظور از واژۀ "احساس" در اینجا نه فعل حس کردن بلکه حالت برخورد احساسی با قضایاست.
۲- در این میان "نمودها" یعنی "هر آنچه می نمایدها"یی هم وجود دارند که ایرانیان بی هیچ اغراقی خود ارباب آن هستند و این البته مثل هر مسئلۀ دیگری ریشه ای تاریخی دارد که اینجا از بحث ما خارج است! برای مطالعه بیشتر در این زمینه به نوشتار "حقایق جامعوی و وقایع جامعوی" در همین وبسایت مراجعه فرمایید.
۳- ضمن اینکه این جراحی هم کار یک یا دو نفر نیست، یک کار گروهی حساب شده و یک عزم ملی استوار می طلبد؛ امید که روزی این عزم و این کار محقق شود!

                                                                                                        

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, بررسی مسائل اجتماعی

[ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان؟

حسین شیران

بخش اول

 

پیشگفتار
     سالها پیش در اواخر دوران قاجار، در آن نابسامانی محض که تاریخ ایران داشت آخرین صفحاتش را با این سلسله سر می کرد و بتدریج خود را برای تب و تاب فزایندۀ پهلویها آماده می کرد، گویا از یک کارشناس آمریکایی دعوت بعمل می آید تا بعنوان مشاور در امور اقتصادی به ایران بیاید و علی السبیل در اوضاع مالی کشور تحقیق و تدقیق نماید تا شاید از این باب اصلاحاتی در امور مملکت بعمل آید؛ از قرار معلوم مستشار به ایران می آید و به هر ترتیب مدتی در ایران مشغول بکار می شود- و یا به عبارت دیگر آب در هاون می کوبد، و بعد که ملول و ملوم به کشور خود باز می گردد در پاسخ به خبرنگاری که از او از اوضاع ایران و مأموریتش در ایران می پرسد با لحنی شِکوه آمیز می گوید: "مملکتی که ده میلیون دزد داشته باشد چگونه می خواهد اصلاح شود!" ...

 

     رقم "ده میلیون" در این جمله بنحوی کنایت آمیز باید به کل جمعیت ایران در آن روزگار اشاره داشته باشد؛ با اینحساب می توان گفت که منظور مستشار از بیان این جمله مشخصاً این بوده است که "مملکتی که در آن "همه" دزد باشند چگونه می خواهد اصلاح شود؟" ... بیان این مطلب از باب نغز و ناب بودنش نیست، چه این را خود ما هم می دانیم "مملکتی که در آن همه دزد باشند هرگز اصلاح نخواهد شد!" شاید این جمله یا شبیه آن را هر روز هزاران نفر در همین ایران خودمان بهر مناسبتی بهم می گویند و از هم می شنوند! اما وقتی بدانیم این دزد که می گویند در واقع عتاب و خطابش رسماً متوجه همۀ ما ایرانی هاست و نه تعداد خاص و اندکی که عموماً در هر کشوری پیدا می شود، و مهمتر از همه اینکه این یک فرد خارجی است که ما را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد قضیه کلاً فرق می کند!
 

     روشن است که اظهار نظری اینگونه هرگز خوشایند ما ایرانیان نبوده و نخواهد بود؛ نه فقط ما بلکه هیچ ملت و مملکت دیگری هرگز برنمی تابد که در موردش اینگونه قضاوت کنند! لااقل در این یک نکته هیچ شکی وجود ندارد. همینجا بگویم که من هم مثل شما و هر ایرانی با تعصب دیگری، هر بار که اظهار نظرهایی از این قبیل به چشم و به گوشم می خورد * بسیار ناراحت و برافروخته می شوم و زود در مقابل مسئله موضع می گیرم و با هیجانی وصف ناپذیر به مجادله برمی خیزم! ... اما راستش اینست که بگویم قبلاً اینگونه بودم و حالا وضع کمی فرق کرده است آنهم بخاطر یک ماجرای ساده و معمول که در عین سادگی تأثیر بسیار بسزایی در اصلاح موضع من در این خصوص داشته است!
 

     در مورد این ماجرا همینقدر بگویم که روزی در حضور من محاوره ای منازعه آمیز میان دو دوستم درگرفت بنحوی که یکی از آندو به اقتضای وضعیتی که در آن زمان حاکم بود در کمال صراحت و جسارت، دیگری را "حزب باد" خواند و او البته از اطلاق چنین صفتی در حق خویش بسیار ناراحت شد و لب به اعتراض گشود تا از وجهۀ خویش دفاع کند و احیاناً نظر طرف مقابل را برگرداند اما طرف در ادامه با همان لحنی که آغاز کرده بود گفت: "دوست عزیز! اولاً تو باید از من متشکر باشی- و یا حداقلش اینست که اینگونه گله مند نباشی، چرا که چیزی را که همه پشت سرت می گویند من روبرویت می گویم! و بعد برادر من! هستی می گویم، نباش نگویم! ..." لطفاً به این قسمت از محاوره خوب توجه فرمایید: "هستی می گویم، نباش نگویم!" و استفادۀ من از نقل این ماجرا دقیقاً معطوف و مبتنی بر همین یک جمله است: "هستی می گویم، نباش نگویم!" و من از آن روز به اینور مدام از خودم می پرسم: "نکند هستیم می گویند؟" ...
 

     ماجرای اختلاس سه هزار میلیاردی که چندی پیش بعنوان بزرگترین فاجعۀ اقتصادیِ طول تاریخِ دولت-ملت ایران بمب خبری اش در سراسر جهان پیچید و حالا پا کشان از سراسر جهان و حتی فضای عمومی جامعه، آرام آرام و یک به یک جلسات دادگاهش در تهران برگزار می شود، پیش و بیش از هر چیز دیگری هوش و حواس همۀ ما را متوجه یک مسئله کرد و آن اینکه عده ای خاص در این سرزمین بنحوی که حالا همه می دانیم اقدام به اختلاس کرده اند؛ به بیانی عامتر، از ملک و مال سرزمین دزدی کرده اند! ...
 

     من اینجا از این مسئله و کلاً مسائل مشابه آن تحت عنوان "دزدی در سرزمین" و یا "دزدان سرزمین" یاد می کنم و در مقابل آن، با الهام از اظهار نظر تاریخی آن مستشار، مسئلۀ دیگری را هم مطرح می کنم تحت عنوان "سرزمین دزدی" و یا "سرزمین دزدان!" "سرزمین دزدان" در این نوشتار یعنی سرزمینی که در آن همه بنحوی که هیچ نمی دانند به دزدی می پردازند! اگرچه عنوانی که برای این مجموعه نوشتارها برگزیده ام خود بسی گویاست اما اگر هم احیاناً ابهامی در آن بوده باشد با این توضیح حالا دیگر درک مضمون و موضوع آن نباید کار دشواری باشد؛ مسئله کاملاً روشن و واضح است: "دزدان سرزمین یا سرزمین دزدان؟" یعنی آیا فقط تعدادی اندک و خاص در این سرزمین مرتکب دزدی می شوند و یا نه، هر کدام از ما بنحوی که نمی دانیم و یا نمی خواهیم دیگران بدانند و یا اصلاً مهم نمی شماریم در این سرزمین مشغول دزدی هستیم؟ ...
 

     من با استناد به تجربیات و مشاهدات نزدیک به چهار دهه ای خویش از زندگی اجتماعی در این مرز و بوم و نیز گفته ها و دیده ها و شنیده های دیگران و مهمتر از همه با ارجاع خوانندگان به تجربیات و مشاهدات خودشان، در سرتاسر این سلسله نوشتارها سعی خواهم کرد مشخصاً پیرامون این یک مسئله صحبت کنم به امید آنکه در نهایت همراه با خوانندگان خویش بتوانم در یک حوزۀ میان ذهنی پاسخی مناسب برای این مسئله بیابم.

*- برای کسب اطلاعات بیشتر در این مورد دستکم کتاب "خلقیات ما ایرانیان" اثر "سیدمحمدعلی جمالزاده" را مطالعه فرمایید. این کتاب را بهمراه کتابهای مرتبط دیگر می توانید از همین وبسایت (جامعه شناسی شرقی/ کتابخانه جامعه شناسی شرقی) دانلود کنید.

 

پایان بخش اول

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی شرقی, جامعه شناسی, حسین شیران, بررسی مسائل اجتماعی

[ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی ارتباطات: نقدی بر تبلیغات صدا و سیما - بخش ششم 

حسین شیران

 

و اما سطور طولانی آیاها!
     حال بعد از این حرفها و کنایه ها که هرچقدر هم کش بدهی الحمدلله کش می آید آنقدر که آخرسر ممکنست دست و پا گیرمان هم شود، می رسیم به بست بلند آیاها! به اين قرار كه: آیا کسی هست که حکمت و فلسفه اینهمه تبلیغات و تغییرات را بدرستی برای ما روشن سازد؟ آیا کسی هست که حواسش به اینهمه ذهن گرایی و ذهن بازی و ذهن سازی تبلیغات باشد؟ آیا کسی هست که از پس اینهمه رد گم کردنها نگران مسخ ذهنیت بشر باشد؟ نگران فراموش گشتن آن "چهار عنصر اصلی حیات یعنی خدا و خلق و خویش و طبیعت"؟ نگران بخاک سپردن آنها در ذهن و ذات بشر؟
     آیا براستی در این روزگار کسی هست که دقیقاً بما بگوید جامعه اینک به چه سمتی رانده می شود؟ آیا کسی هست که نگران سلطه و سیطرة تدریجي الهیات جدید بر اذهان وارفتة انسان امروزی باشد؟ آیا کسی هست که این خیزش بلند بانکها- این نمادهای بی چون و چرای سرمایه داری دیروز و این معابد سر بفلک کشیدة امروز را زیر نظر داشته باشد؟ آیا کسی هست که حواسش به نیم خیزی خدای یا خدایان جدید بوده باشد؟ ...
     آیا کسی هست که حواسش به افزایش روزافزون قسطوندان جامعه باشد؟ کلاً آیا کسی هست که چون ما بندگان مفلس خداوند کهن که لاجرم بندگان مخلصی خواهیم بود برای خداوند نوین، حواسش جمع تبلیغات بانکها نبوده نباشد و در اینهمه همهمه و هیاهوی زمان گوشه چشمی هم بر این تغییر و تحولها داشته باشد؟ بله! آیا کسی هست که چون ماها ریتم تند سرمایه داری بر استخوانش رخنه نکرده باشد و او بدور از رقص و آواز زمان حساب همه چیز دستش باشد؟! ...
     و آیا کسی هست که حداقل یکبار هم که شده تکلیف ما را با این مسئلة نامیمون بخت آزماییها و قرعه کشیها مشخص سازد؟ که دیروز مکروه بود و حرام و خلاف شرع! چه راههای غیر متعارف پولدار شدن آنهم با پول بقیة مردم را در جامعه تبلیغ می نمود؛ اما امروز مباح گشته است و حلال! با شرع مقدس اسلام هم مو نمی زند! ...
     آیا کسی هست که نگران آسیبهای نه فقط دینی و سیاسی و انقلابی این پدیدها بلکه نگران آسیبهای اجتماعی و فرهنگی آنها نیز باشد؟ چه اینها همه پایه های یک چیزند و اگر ضعف و سستی و کوتاهی در یکی و فقط یکی از آنها باشد بنیاد همه چیز همیشه در لرزش و لغزش خواهد بود! ...
     آیا در این میان هیچ به "کارکردهای جانبی و پنهان" هر آنچه که بطور گسترده در بستر عمومیت رسانة ملی پخش می شود اندیشیده می شود یا نه اساساً این مقولة کارکردهای جانبی و پنهان، امری موهوم و خیالی است که جامعه شناسی و جامعه شناسان مدام سنگش را به سینه می زنند؟! ... آیا تحمیل اینهمه تبلیغات بر مردم تنها بخاطر خود آنهاست و در این میان هیچ سودآوریش برای صدا و سیما مطرح نیست؟ اگر چنین است چرا به ابعاد مختلف این مردمداری توجه کافی نمی شود تا مبادا از جوانب پنهان کار آسیب بینند؟! نکند این اندیشه ها به دنیای تبلیغات هنوز نرسیده است؟ یا نباید هم برسد چه ممکنست ریشة ثانیه ثانیه سودآوری را بسوزاند و بخشکاند! در اینصورت آیا این خود در حکم همپایی با افکار حاکم بر عصر سرمایه داری که تنها و  تنها به سود می اندیشد و لاغیر جلوه گر نخواهد شد؟!
     آیا فقط این اقتصاد است که باید پویا و سر و مر و گنده و رنگ برخسار باشد؟! بقیه چیزها حالا نشد هم نشد؟! در اینصورت چه فرقی هست میان این ایده و ایدة مارکسیستها و ماتریالیستها و سودگرایان و فایده انگارها که آنها هم اصالت را به اقتصاد و سود و سرمایه و در کل ماده می دهند و به بقیة چیزها یا پشیزی ارزش قائل نمی شوند یا اگر هم شدند همه را بسته و تابع اینها می دانند؟! همانها که همه می دانیم مطابق احکام و اصول و عقاید حاکم بر جامعه هرکدام از ما- بظاهر هم که شده، آنها را کوفته و کنار گذاشته و  خود را تا هر آنجا که ایستاده ایم پیش کشیده ایم!
     آیا واقعاً این درست است که رقابت مادی و تجاری صنایع و کارخانجات و محصولاتشان بجای آنکه بطور عینی و واقعی در حوزة تکنولوژی و صنعت و اقتصاد جامعه باشد اینگونه با تسامح افراطی رسانة ملی به حوزة ذهنی و فرهنگی و اجتماعی جامعه کشیده شود؟! آیا اینگونه آرامش ذهنی مردم همیشه بر گردة لرزان و لغزان طوفان تبلیغات نخواهد بود تا هر کجا که دلش خواست ببرد یا بیندازد؟!
     آیا نیت ترویج نوپرستی و مدپرستی و در کل "برون آراییِ" افراطی در پشت طنز و نغز و رنگ و لعاب پیامهای بازرگانی بالعینه هویدا نیست؟! آیا با این رویه از مردم "آدمواره هایی ماده گرا و اقتصادزده" ساخته نمی شود که تنها باید به فکر پول باشند و به سود بیندیشند و رویاهایشان را تنها در سایة قرعه کشیهای بانکها و تولیدیهای دیگر و تازگیها هم در قرعه کشیهای مخابرات و فلان شرکت ببینند؟! شما قضاوت کنید آدمواره هایی با این خصوصیات، مستعد بندگی کدامین خدا خواهند بود؟ خدای کهن که بسی نسیه است و بری از ماده یا خدای نوین که نقد نقد است و عین ماده! ...
     آیا حقیقتاً اینها راهِ غلط نشانِ مردم دادن نیست؟! آیا اینها همپایی و همآوایی با همان چیزها و کسهایی نیست که با هزار دعوی و ادعا تا امروز ردّشان کرده ایم و باز هم می کنیم؟! آیا کسی هست که عاقلانه برخیزد و تفاوت اینها را با آن القائات ماتریالیستی و مارکسیستی مطرود و مکروه بما بنمایاند؟ آیا کسی هست که از جریانات واقعی حاکم بر تبلیغات در عصر حاضر پرده بردارد؟ و بالاخره اینکه آیا کسی هست که حواسش به این طوفان مادی گرایی بوده باشد که حالیا دارد زمین و زمان را در خود می بلعد؟ ...
   
حکایت خرگوش و تازی
     در این میان مسئله ای هست که نمی توانم ناگفته از کنار آن بگذرم! و آن "دوگونه نمایی" در خصوص این قضایاست! این قضیه به عمد بوده باشد یا از سر سهو بهرحال جای گفتنش اینجاست! البته از انصاف نباید گذشت که دنیا دیگر دنیای "چندگویی و چندگونه نمایی" هاست اما فعلاً روی سخن ما با صدا و سیماست و با دنیا و بقیه دنیاوندان کاری نداریم؛ آن مسئله اینست: آیا بهرحال میان اینهمه تبلیغ شکمبارگی و نوگرایی و مدگرایی و سودجویی و بهره خواری و پولپرستی و مادیگرایی و اقتصادزدگی که مدام از منحصربفردترین رسانة کشور پخش می شود و آنهمه دزدی و فساد و قاچاق و رباخواری و کلاه برداری و چک برگشتی و رشوه و اختلاس و چه و چه که هر روز در گوشه کنار کشور برملا می شود و اعم و اهم اخبارش هم از طریق همین رسانه در گوش عالم می پیچد هیچ رابطه ای وجود ندارد تا این نهاد سه وجهی بدلیل حساسیت کارش مراقب و متوجه آن باشد؟!
     وقتی خبرهای ناگوار و دلسردکننده ای از تخلفات مالی و مادی بالاترین مقامات کشور که مطلقاً دغدغة نان شبشان را نداشته اند اما برخلاف ادعاهایی که بماند از سر چه، مدام در گوش مردم می خواندند، اسیر تجمل پرستی و مال اندوزی و مادی اندیشی شده و حالا خدا می داند از کی مشغول پنهان خواری بوده اند و حالا یک به یک آوای تیشه هایشان از خفا بر می آید و در فضای ملتهب جامعه پخش می شود و بگوش خیل مردمان کوشا اما همیشه گرسنه و نگران جامعه می رسد- حالا بگذریم از اینکه حق و حرمتشان باز هم بر گردن ماست که نامهایشان را که خودشان حرمتش را نگه نداشتند ما نگهداریم و بر خلق فاش نکنیم، آیا نمی تواند اشاعه گر این پیام ویران کننده در بستر جامعه و در میان مردم باشد که اینها هم بعد از این به تقاص آن بالاخوریها و عمده خوریها در این پایین پایینها هرکس هرطور که می خواهد و می تواند از خجالت جامعه درآید؟! ...
     وقتی چندی از مدعیان و کارگزاران صدیق و متعهد و وفادار جامعه اینگونه اسیر مال و منال گردند و کوس رسوایی شان در گوش عالم نواخته شود، دیگر از بیکاران و کارگریزان جامعه چه انتظار که فوج فوج بدان سمت نگرایند و موج به موج بر تلاطم دریای طوفانی اجتماع نیفزایند! ...
     حال در این بحبوحه چگونه باید قضاوت کرد؟! انگشت اتهام را بکدام سو باید گرفت؟ آنها که دانه دانه از آن بالا بر این ورطه می افتند؟ یا آنها که دسته دسته از این پایین به ورطه کشیده می شوند؟ و یا آنها که در این میان بهر ترتیب با تبلیغهای نسنجیده بازار ورطه را گرم می کنند؟ و یا آنها که همچون من و شما و خیلیهای دیگر بهر دلیل دامن از ورطه برکشیده و بی خیال از دور به تماشای ماوقع می پردازند و احیاناً در خاطر مبارک خویش کیف هم می کنند که بله: آن افتاد و این افتاد و آنها هم خواهند افتاد اما ما در این ورطه نیفتادیم و نمی افتیم پس ببینید و بسنجید توان و تقوا و شهامت و دیانت ما را؟ ...
     بهرحال آنچه از نظر جامعوی مسلم است هیچکدام از این نوع قضاوت کردنها به تنهایی راه اصولی مواجهه با جامعه و مسائل آن نبوده و نیستند و نخواهند بود؟! "تا کسی فراتر از سطحی که در آن آشوب است به تعمیق و تحقیق و تدبیر نپردازد در این خصوص کاری از پیش نخواهد برد!" تنها در این صورت است که حساب هرکس از کس دیگر و از زمینة اجتماعی جدا می گردد! تنها در این صورت است که هرکس به اندازة خویش مقصر اوضاع قلمداد می شود! نه بیش نه کم! تنها در این صورت است که در ارتباط با هر کس و هر چیز مشخص خواهد شد که دم خروسش را باید باور کنیم یا قسم حضرت عباسش را! آن سوی که می نماید را یا آن سوی که خود در آنست را!
     بهرحال جای آن دارد که در این میان صدا و سیمای ما هم بنا به رسالت بزرگی که بر عهده دارد در جوانب اجتماعی و فرهنگی کار خویش هم بیندیشد و در این خصوص حساب خویش را از حساب بقیه جدا سازد تا مصداق از یکسو تبلیغ و تشویق کردن و از سوی دیگر به تحذیر و تصنیف و تأسف پرداختن نگردد! یا اگر خاطر مبارک کسی را نیازارد مصداق این ضرب المثل روح آزار که "به خرگوش می گوید بدو به تازی می گوید بگیر"!

 

"فروگذاشتن اصل" و "فراگرفتن فرع"
          جای آن دارد که به این مسئله بنحو شایان توجه شود که بطور آشکار انسان امروزی علایق و سلایقش بلکه تمام هستی و آرمانهایش مدام بر سندان گرم تبلیغات رسانه ها چکش کاری می شود تا آنسان که مناسب افکاریست که از پی می آید شکل پذیرد و سخت گردد! اگر چنین شود دیگر توقع صاف ایستادن و توان بروز انسانیت راستین از بشر بیهوده خواهد نمود! حالیا نرم نرمک صدای خرد شدن استخوان هنجارها و ارزشها و آرمانهای اجتماعی بشر زیر بار فشار بی وقفة تبلیغاتی که از زمین و زمان می بارد بگوش می رسد! برای خوب دیدن این ماوقع و خوب شنیدن آن صدا لاجرم باید از آن سطحی که این ماجرا در آن جاریست فراتر رفت! و این همان کاریست که از بزرگان و برگزیدگان جامعه انتظار می رود!
     در تاریخ فرهنگ و ادبیات ما کلام پرمغزی وجود دارد که بسیار فراخور بحثی است که ما همینک در گرماگرم آن بسر می بریم؛ آن کلام بی بدیل که بی گمان می باید آشنای همه ایرانیان هم بوده باشد اینست که "مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید"؛ ما مبتنی بر ریشة تاریخی و قدرت فرهنگی این کلام و نوع دیدگاه جامعه شناختی و انسان شناختی خویش، در کل تبلیغ و تغییر و تحولات فوق را در حکم "فروگذاشتن اصل" و "فراگرفتن فرع" می انگاریم!
     در کل ما را بر پیامهای آگاهی بخش و مفید صدا و سیما نقدی نیست؛ چه نقد بستن بر آنچه خوب و مفید است عین غرض ورزی و مصداق دیوانگی است! اینک تبر زدن بر قامت بلند ارتباطات مدرن همانا دریا به کفچه پیمودن است! یعنی که نمی توان چشم بر فایدت گوناگون ارتباطات و تبلیغات بست؛ اما این دلیل نمی شود که از انواع غیر مفید و مخرب و انحرافی اش نیز ساده بگذریم! "خوب" هرآنست که جای خود باشد اما امان از آن "بد" که جای خوب لمیده باشد! همیشه از اینروست و در این بستر است که تا یک پیام خوب جا بیفتد هزار نوع بدش جا افتاده است! بی جهت نیست که یک بچه کار بد را زود فرا می گیرد اما کار خوب آموختنش بسی زور می برد! پس نباید گفت اگر اینها هستند آنها هم هستند! آنچه در این بین هرگز نباید فراموش شود عمومیت و اهمیت و حساسیت کار رسانة ملی است! حتی در موارد نادر!
     اساساً تبلیغ یک چیز با آگاهی دادن در مورد آن چیز متفاوت است؛ بنیاد این غرض است و بنیاد آن علم! و بین ایندو فاصله است از زمین تا آسمان! همچنانکه بین خبر دادن یک چیز و طرفداری از آن توفیر است! پس باید حواسمان باشد که بکدام سو می گرویم! مهم تمایز بین ایندو است که چندان مورد توجه قرار نمی گیرد! چه بسیارند آنها که می خواهند هر آنچه از اصالت تولید کم گذاشته اند را با جسارت در تبلیغ جبران کنند! اگر به عقل سلیم باشد که خوب می فهمد "این از نقد کاستن و بر نسیه افزودن است" اما همچنانکه در نوشتارهای پیش هم گفتیم اساس تبلیغات با اینهمه ضرب و شتاب بر فروگذاشتن عقل و فراگرفتن احساس است و خود عاقبت این کار معلوم است؛ با این روندی که هم اکنون بر جهان حاکم است روزبروز از هرچه اصالت و حقیقت دارد و معقول است فاصله خواهیم گرفت و در هرچه مجازی و مشابه و مجعول است فرو خواهیم رفت!

کلام آخر
     بهرحال طرح این مسئله را هرگز نباید اخطاری دانست از بهر اسائه؛ حتی اسبابی از بهر افاده؛ بلکه باید اخباری دانست تنها از سر گلایه بر مسئولان امر که چندان به ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن توجه کافی مبذول نمی دارند! و اگر می داشتند چگونه ما شاهد پخش پیامهایی می بودیم که در آن آنکه باید با دستانی نشُسته سر سفره حاضر شود یک پیرمرد باشد و آنکه به او تذکر دهد و آداب بیاموزد یک بچه؟! یا در یکی دیگر در تقابل ارزشها یک بسته زیتون از یک خلبان جلو بزند! یا بشر سکوت کند و گاو حرف بزند! یا پرنده از پرواز بیفتد و پول به پرواز درآید! و نمونه های فراوان دیگر که هرکدام به نحوی جای بحث دارند!
     براستی چرا باید عمده تبلیغات ما در صدا و سیما مربوط به بانکها و مؤسسات مالی باشد؟! چرا نباید شرایط بگونه ای دیگر رقم بخورد تا مثلاً پای تبلیغ کتابها و نشریات علمی و امثال آن هم به صدا و سیما کشیده شود؟! آیا تنها مسئله اینست که آنها پول دارند و اینها ندارند؟! آنها طرفدار دارند و اینها ندارند؟! اصلاً چرا باید شرایط جامعه بنحوی باشد که در آن نفس کتاب به اندازة یک چیپس یا پفک یا شامپو ارزش و طرفدار نداشته باشد تا کسانی هم پیدا شوند که به پشتیبانی از آنها برخیزند؟! آنگاه چگونه رویمان می شود که کارشناسانه و دردآگاهانه با ژستی متألم و متأسف، از تریبونهای نه چندان فراوان جامعه آنگونه اشاعه فرهنگ و ادب بکنیم که مثلاً سرانة مطالعة کتاب در کشور افتضاح است و اوضاع فرهنگ نابسامان است و چه و چه و چه؟!
     وقتی جامعه ایکه خود را کشته مردة ارزشهای متعالی انسانی نشان می دهد اما در رسانه ملی اش بطور نمادین مدام این پول و چک و جایزه های آنچنانی است که از زمین و زمان می بارد و مدام اشیاء و کالا و اسباب و اساس است که یکی پس از دیگری از فرط اعجاز پر درمی آورند و پرواز می کنند و ذهن بیننده را از اصل و اصالت منحرف می کنند و به اعجاز و مجاز می کشند، وقتی یکریز این مظاهر مال اندیشی و سودجویی و تجمل پرستی است که در جامعه تبلیغ می شود باید هم خاطر کتاب عزیز باشد اما کسی سراغ این عزیز نرود! وقتی که این بانک است که سر بفلک می کشد و نه دانشگاه، باید هم مسائل جامعوی از سروکول جامعه بالا بروند! وقتی که از مردم خواسته می شود که حتماً فکر و هوش و حواسشان جمع بانکها باشد و نه برعکس- انگار که بغیر از بانک هیچ چیز دیگری در جامعه وجود ندارد! البته که عاقبت کار جز این نمی شود که کنونست! ...
     اینگونه می شود که مردم- چه آنکس که دارد و خرج می کند چه آنکس که ندارد و آنگونه می نماید، مدام به برون آرایی می پردازند و از سر رقابت و چشم همچشمی هم که شده کلی پای خریدن ماشینها و مبلها و فرشها و لوسترها و لباسهای آنچنانی هزینه می کنند که البته هیچکدام هم قیمت درج شده رویشان ندارند و هرکس هرطورکه دلش خواست رویش می کشد و بدانها می فروشد و چون تبلیغ مکرر هم پشت سرش خوابیده است مردم قانع می شوند و می خرند تا از قافلة پر هیاهوی تشریفات و تجملات روزگار گامی عقب نیفتند اما هرگز دلشان نمی آید یک جلد کتاب که "غذای روح" می خوانندش بخرند که قیمتش هم دقیقاً رویش درج شده است و اغلب کمتر از هزینة یک ساندویچ و نوشابه و پیتزا و یا یک بسته سیگار درست و حسابی شان است تا خدایی نکرده به ناشر یا مؤلفی که سرمایه و عمرش را پای آن گذاشته است تا پیامی درخور زندگی را  بگوششان برساندکمکی کرده باشند! ...
     بهرحال سخن را با این تذکر تمام می کنیم که قطعاً بر خوانندگان محترم روشن است که نگارنده بعنوان یک جامعه شناس که لاجرم باید جامع اندیش باشد- یعنی که دغدغة کلیت جامعه را داشته باشد و مفتون یک بعد گشته و مغفول از ابعاد دیگر نباشد، در جامعه ایکه لبریز از مسائل جامعوی ریز و درشتی است که رویهم انباشته شده اند و حالا به "مشک پاره پاره" ای می ماند که هر جایش را بگیری از جای دیگرش می ریزد چه دغدغه هایی دارد و از چه ها می گوید و از چه ها می رنجد و فریادش از چه روست!
     می دانم و می دانید که تنها این من نیستم که این دغدغه ها را دارم و در واقع تنها منِ بقول بعضیها "تازه اندیش"، جامعه شناس و صلاح اندیش این خاک پهناور نیستم که در زیر بار مسئولیت اجتماعی خفه شده باشم! اما وقتی می بینم که پدیدهایی از این قبیل با اتکا به اصولی ظاهراً مطرود از جانب هرکس، همچنان بی توجه به ابعاد اجتماعی و فرهنگی کار، چست و چابک در جامعه می تازند و همه چیز را زیر پا می گیرند و صدای اعتراض آنچنانی هم از کسی بگوش نمی رسد حق بدهید که به خود حق بدهم اینگونه بیندیشم و اینگونه نتیجه بگیرم که یا از این راه بر بزرگان قوم هیچ ملالی نیست و یا بزرگان را بر این اسباب هیچ التفاتی نیست!
     خلاصه هر چه بود از اینرو بود که بخود اجازه دادم با وجود سایة بلند بزرگان این مرز و بوم وصف حال خویش در طی این مقالها بجوشم و بخروشم! حالیا بر هر آن خواننده و مخاطب محترم است که ناملایمات این عرض حال را بر حقیر ببخشند!


                                                                                                    پایان

 

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, جامعه شناسی ارتباطات

[ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]

جامعه شناسی ارتباطات: نقدی بر تبلیغات صدا و سیما - بخش پنجم

حسین شیران

 

     تا اینجا سخن بر سر این بود که در تبلیغات منتشره از صدا و سیما کنترل و بازبینی در برخی از ابعاد مانند "دینی و سیاسی و انقلابی"- که "ابعاد عزیز داشته" خواندیمشان، بنحو احسن و اکمل صورت می گیرد آنسان که موارد نقض در این ابعاد بندرت پیش می آید؛ اما در ابعاد "اجتماعی و فرهنگی" که "ابعاد غریب انگاشته" قلمدادشان کردیم و اینجا هم عنوان شایان "ابعاد ضعیف داشته" را برآن اضافه می کنیم بهرنحو که است چندان جوانب امر سنجیده نمی شود! هم از اینروست که تاکنون شاهد مصادیق متعددی از پیامهای بازرگانی بوده ایم که مشخصاً از نظر اجتماعی و فرهنگی بسی جای بحث داشته اند اما بی هیچ نقد و نظری بکرّات از تلویزیون پخش شده اند! و گفتیم که این ادعا بطور مستند برخاسته از هرآن چیزیست که رسماً از جانب صدا و سیما بروی آنتن فرستاده شده است و در این خصوص در مرحلة اول خوانندگان را بمشاهدات عینی و اشتراکات ذهنی خودشان ارجاع دادیم و بعد بعنوان نمونه بمواردی از آن هم اشاره کردیم؛ حال ادامة بحث را بر این منوال پی می گیریم.
 

 

و اما بانکها!
     بانکها را که باید الحق و الانصاف"سلطان تبلیغات" خواند! شاید تا بحال روزی نبوده باشد که درآن پیامهای بازرگانی پخش شده باشد اما بانکها و مؤسسات مالی درآن حضور چشمگیری نداشته باشند! به تصور ما اگر تبلیغات گستردة بانکها نبود شاید می شد امید آن داشت که بغیر از ایام وفات نیز روزی "بدون تبلیغ" در صدا و سیما سپری شود اما با این حجم وسیع تبلیغات و با آن سطح پیشرفتة رقابتی که در عمل در نزد آنها دیده می شود وقوع چنین امری بنظر بعید می نماید! کاش می شد که همه از هم یا دستکم از خویش می پرسیدیم که اینهمه تبلیغات از جانب بانکها واقعاً برای چیست! اساساً چرا ما باید هر روز و هر شب بطور دائم در معرض تبلیغات متنوع بانکها قرار بگیریم! اما از آنجا که دیگر پدیده هایی از این قبیل برای مردم امری روزمره شده است و یا بهتر بگوییم روزمره اش کرده اند مصداق آنکه "در امور روزمره کنکاش نمی کنند" مردم نیز کمتر ذهن خود را با چنین مسائلی درگیر می کنند چه هزار گرفتاری و مشغلة دیگر دارند که ترجیح می دهند تمام همّ و غمّ خود را صرف رفع و رجوع آنها سازند! اما این نادیده انگاشتن را ما هرگز بحساب نابوده انگاشتن نمی گذاریم!

 

میان گفتار
     روزگارانی نه چندان دور که بر جوامع انسانی فئودالیسم حاکم بود و دنیای مردمان بسیار کوچک بود- گاهی به اندازة دهکوره ای که در آن می زیستند یا اندکی بیشتر از آن، و گرمی و رونق حیات اجتماعی بیشتر در روستاها بود و در زمینهای سرسبز کشاورزی، اندر این "محدودکده" مردم در کل یک خدا داشتند و یک خان! یکی آن بالا یکی این پایین! بندة آن بالایی بودند و غلام و "رعیت" این پایینی! بهر نحو تابع و مطیع هر دو هم بودند؛ حداقل بدین فلسفه ساده که زمین را از الطاف این یکی می دانستند و باران را از الطاف آن یکی! و هر دو لازمة کشاورزی بودند! و کشاورزی اساس فئودالیسم بود و فئودالیسم تنها نظام حاکم بر جوامع! ...

 

     فئودالیسم که بهرشکل فرو ریخت و کاپیتالیسم قرص و محکم جایش نشست دنیای مردمان هم فراختر و پر زد و خوردتر و پرخبرتر شد؛ چه در کنار خرابه های خشک و خالی و بی خبر از همه جای دهکوره ها که دیگر آخرین سنگر فئودالهای فرسوده و پریشان و از نفس افتاده محسوب می شد  دنیای پر زرق و برق و پر هیاهوی شهرها جان گرفت که در آن هیچ خبری از کشاورزی نبود! و این خود حکایتگر پایان سلطة طولانی فئودالها و آغاز دورة ترکتازی خرده بورژواهای جوان بر جوامع بشری بود ... با ورود به این دنیای جدید که دیگر چشم و گوش و هوش حتی رهگذران را هم سخت می گرفت و پاگیرشان می کرد مردم بهرحال چیزهایی دادند و چیزهایی هم گرفتند که یک صورتش هم این بود که به تعجیل ردای کهنه و فرسودة "رعیتی" در انداختند و خوشحال و خرامان و مفتخر جامة فاخر "شهروندی" به تن کردند! ...
 

     اکنون که چندی از آن دوران گذشته است بتحقيق حال و هوای مردم و فکر و ذکرشان نسبت بدان روزگاران کلاً عوض شده است! حالا دیگر مردم رعیت بودن خویش را فراموش کرده اند و مدام از مدنیّت و شهروندی و حقوق اجتماعی خویش دم می زنند! باشد! این هرگز چیز بدی نبوده و نیست! اما مسئله اینست که مبادا در کنار آن بتدریج چیزهای دیگری را هم فراموش کنند! چیزهای مهم و مهمتری همچون خدا و خلق و خویش و طبیعت را! و این یعنی همه چیز با اصالت را! و این خود خاصیت شهر است که به هیچ چیز با اصالتی جز پول و سرمایه نه احساس نیاز می کند و نه می اندیشد! ... در هر صورت این روزها دوران زود بزود عوض می شود و مردمان زود بزود حال بحال می شوند! قرنها طول کشید تا مردم از "کسوت رعیتی" بدرآیند و در "هیبت شهروندی" فرو روند؛ اما زود باشد که مردم از هیبت شهروندی هم بدرآیند و یا نه در همان هیبت، در "قالب قسطوندی" فرو خشکند! در این پدیدة مدرن که اکنون دورنمایش نیز بتدریج پیدا شده است "پول" خداست و "بانک" معبد و "شهر" پایگاه آن! 
   

     مردم نباید برای فرارسیدن و دربرگرفتن این پدیده منتظر تحولات تند و سریعی باشند! هرگز چنين نخواهد شد! چه این پدیده همچون مه رقیق آرام آرام پیش خواهد آمد و بمرور همه چیز را در برخواهد گرفت! ... هم اکنون نیز مراتبی از این پدیده تحقق یافته است؛ همينكه همة هوشها و حواسها جمع بانکهاست! همينكه بتدریج حیاتها و مماتها بدستان قدرتمند اما نامرئی بانکها می افتد! همينكه بانكها بي محدوديت در رقابت باهم سربفلك مي كشند و روز بروز هم بر تعدادشان افزوده مي شود و حتی به کوره دهها هم راه باز می کنند! همينكه شهروندان همه مدهوش و مدیون این معبدهای بلند و زیبای شهر گشته اند و اگر هم کسی در این میان سرش بی کلاه مانده است قطعاً مجال و توفیق آن نیافته است تا خاک این معبد را توتیای چشمش سازد! و بی گمان همة آنها پشت دروازة معبد جمع شده اند و به التماس اذن دخول می طلبند! و زود باشد که آنها هم همچون دگران در قالب قسطوندان فرو خشکند! ... آري اينها همه نشانه هايي از ظهور و سیطرة اين پديدة نوین است! ...

 

پیامهای بازرگانی پیام آوران قسطوندی و "بانک بندگی"
      باز می گرديم به بحث اصلي خويش با این استفاده که امروز طلایه داران این تحول و "پیام آوران" این بندگی حالیا تبلیغات هستند؛ همان پیامهای بازرگانی که بیگمان معرف حضور همه است! آري این پیامها همه را مدام به بندگی این "خدای جدید" فرا می خوانند! به درآویختن از در و دروازة آن معبدهای سرافراشته بر آسمان! ... آری اینگونه و از این راه فرا می رسد آرام آرام آنروز که در آن شهروندان جز پول و بانک اصالت دیگری در شهر نشناسند و نيابند! ... در غرب مدتهاست که کوس رحلت آن خدا را نواخته اند و این خدا جای آن خدا را گرفته است! و اینک در شرق هم با مراتبی از تأخیر این امر می رود که تحقق یابد! بیخود نیست که در "شهر" اینهمه همهمه است!

 

بازار اشکال نمادین
     بهرحال تبلیغات بانکها بدلیل آنکه حجم وسیعی از پیامهای بازرگانی را تشکیل می دهند و این خود بخوبی بیانگر حجم بالای رقابتی است که در میان خود دارند و نمونة کوچکش را هم بطور آشکار در مبحث افتتاح حساب برای واریز نقدی یارانه ها دیدیم، با تک و پوی فوق العاده ای که برای پیش افتادن در این مسیر و مسابقه یعنی سیطره بر اذهان عمومی دارند لاجرم اشکال نمادین متنوعی را بخود می گیرند؛ حال در این آشفته بازارِ نمادین سازیِ پیامهای اقتصادی، حضرات هر اندازه که از نظر ابعاد عزیز داشته در محدودیت قرار دارند از نظر "ابعاد ضعیف داشته" دستشان باز است تا هر آنسان که دلشان خواست پیام و دعوت خویش را بگوش مردم برسانند!

 

     این همان مسئله ایست که تا اینجا بارها تکرارش کرده ایم و اینبار هم بدین شکل بیانش می کنیم؛ در کل انگار که موضوع اینست: اصلآ بدانور چیزی نخورَد حتی شبهه و سایه ای هم اندازة دانه ای ارزن بروی آنها نیفتد، بدینور هر چه خورد خورد! ملالی نیست! حتی کُلّهم زیر سایة بي توجهي هم رفت رفت! اشکالی ندارد! کو در این عرصه کارآگاه؟! کو مدعی؟! کو فدایی؟! کو هوادار؟! کو بچهار میخ کش؟! ... حال با این اوصاف تو ای بانک که مأمن و مأوای خداوند جدیدی! تنها مراقب باش به این خط و خطوط نزدیک نشوی بعدش هرکاری دلت خواست آزادی! برو انجام بده! می خواهی با پیامهای پر طمطراقت آرامش ذهنی مردم را هر روز خدا بهم ریزی؟ خب بریز! می خواهی عرف و روال و هنجار زمان را درهم شکنی و هر آنسان که عشقت مي کشد متری!!! و کیلویی!!! و فله ای!!! پول به رخ مردم بینوا بکشی و اینگونه بر اذهان کوچک و بزرگ جامعه مسلط گردی و همه را مفتون و مجذوب و مريد خویش سازی خب بساز! باکی نیست! کی از پول بدش می آید؟ مگر همه از کلة سحر تا نصفه های شب دنبال همین پول سگ دو نمی زنند؟ چه اشکال دارد مدام "حواسشان جمع این باشد" که می توانند از راههای ساده تری!؟ هم به پول و پله برسند! آنهم نه یکی دو بسته پول تاخورده و وارفته و چرکمال شده و کثیف از دست این و آن! بلکه کیسه ای و فله ای و کیلومتری و کیلوگرمی پول دست نخورده و تا نخورده و شیک از دست بانك! که دلت نیاید اصلاً خرجش کنی بعد دوباره برگردانی بانک که برایت نگه دارد! که امین است و معتمد! و این بيگمان خصلت هر کارگزار الهی است! ...

 

مروری بر آیات دین جدید
     آری اینهمه تبلیغات از بهر اینست که مردم بدانند تا بانکها را دارند غم ندارند! بدانند که براستی هرکس از در و دروازة این معابد آویخت از آتش و آشوب و هیاهوی زمان در امان ماند! کلید رستگاری مردم در این روزگارِ بی ملاحظه و بخیل صفت و بی مروت، بی گمان در دستان سخاوتمند بانکهاست! چه در این معبدها خدا لانه کرده است! باشد که مردم این پیامها را بگوش جان گیرند و فوج فوج از این درگه بیاویزند؛ چه اینها ریسمانهای الهی هستند تا مردمان سخت برگیرند و صاف برخیزند تا زود گره اندر گره از کارهایشان باز شود! ... این وعدة خلل ناپذیر الهی است! هرکس باور ندارد آزمایشش کند! ... تنها حرکت و اراده از شما و برکت و اجابت از آنها! ... و تو ای بی ایمان! که دورتر ایستاده ای و هنوز بقول نیچه بخدای مرده ات چسبیده ای! تا ملول و ملوم نگشته ای باز آی و بدر کوب! که بیگمان بروی تو در باز خواهد شد! ... اگر دست و بالت تنگ است محزون مباش! تراست که تنها اراده کنی و دو سطر درخواست بنویسی تا برایت روشن شود که چگونه دو سوت برایت قرض الحسنه می دهند تا خرامان بروی گرهی از آنهمه گرههای کور زندگیت را باز کنی! هرگز هم غصة باز پس دادنش را مخوری! چه هر وقت داشتی می بری پس می دهی! نه جریمه ای نه دیرکردی نه اخطاری نه تذکری نه تهدیدی نه توهینی! بانک که فلان نزول خوار سر بازار نیست که مدام روی قرضت بکشد! بانک که گدا و گشنة چندرغاز پول نیست که ....!

 

     غصه بروبچه هایت را هم نخور! بانکها بفکر آنها هم هستند! تو فقط "شرط بندگی" را ادا کن بقیه با بانک! یعنی هرچه پول بدستت رسید سریع ببر بریز بانک که هر روز و هر ساعتش برای تو امتیاز دارد! بعدش چون با دست خالی هیچ دلخوشی دیگری نخواهی داشت برو با اهل و عیال خوش باش و احیاناً تا می توانی بچه بزای که اینروزها بچه پشت بچه زادن محاسن عدیده ای هم دارد؛ مثلاً هم جیرة ماهانه ات که ماه بماه از دولت می گیری بالا می رود هم به ازای هر نوزاد و آینده سازی که تحویل جامعه می دهی یک "حساب آتیه" برایش باز می کنند که درش یک میلیون تومن موجودی باشد! فکرش را بکن! یک میلیون تومن! وجهی که توی سی چهل پنجاه ساله هیچگاه یکجا تو حسابت نداشتی! ... می بینی همه چیز چقدر ساده و آسان حل می شود! این از برکات ایمان بخدای جدید است! پس پیامهای الهی را دریاب و در این راه بر برادران دینی ات سبقت بگیر! ...

 

در پرانتز: بشتابید فرزندهایتان را غلام و قسطوند معابد سازید!
     یکی از آشنایان- از اهالی همین ایران خودمان، می گفت رفتم بانک بلکه بتوانم وامی برای خرج تحصیل بچه ام جور کنم گفتند از این وامها چیزی دستگیر تو نمی شود یعنی شرایطش را نداری! تازه این وامها چیزی نیست که! برو یک حساب پس انداز طولانی مدت باز کن 18 سال بعد بیا برای آن یکی بچه ات یک وام درست و حسابی بگیر! ... خلاصه کلی از این وضع ناراحت بود! ... گفتم بندة خدا! از چه ناراحتی؟! اولاً با این وضعی که حضرتعالی به بانک می روی همینکه کسی حاضر شده با تو صحبت کند برو خدایت را شکر کن! ... بعد از این یادت باشد هر وقت خواستی بروی بانک اول حسابی دستی بسر و رویت بکشی و بهترین لباسهایت را بپوشی و عطر و ادکلن بزنی و آراسته و متین پشت پیشخوان حاضر بشوی! انگار که به میهمانی می روی! ...


     من نمی دانم چرا ما در همه چیزش از غرب تقلید می کنیم الا در نظم و نظافت و پاکیزگی شان! آقاجان! مگر نمی بینی آنها چطور شسته و رفته به معابدشان پای می گذارند؟! خوب بانک هم معبد عصر جدید است دیگر! چه مي شود تو هم هر وقت آنجا میروی پاک و آراسته بروی! اين مسئله خيلي مهم است؛ چون اول از همه آنها به ریختت نگاه می کنند و حساب ویژه و جداگانه ای برای آن باز می کنند! اما تو که از این حساب خبردار نمی شوی! چه این حساب مخفی تمام مشتریهاست که بانکها برایشان باز می کنند! ...
 

     بعدش هم در مسجد را بخاطر یکی دو بی نماز که گل نمی گیرند برادر من! گیرم که به تو وام نمی دهند به بقیه که می دهند! خیلی هم راحت می دهند! هرچقدر هم که دلشان خواست می دهند! تازه به آنها هم مثل تو حتي بسی بيشتر از تو اطمینان می دهند که مبادا غصة باز پس دادنش را بخورند! اصلاً هر وقت داشتند یا عشقشان کشید بیاورند پس بدهند! نیاوردند هم که نیاوردند! دست بانک که با اینهمه دعوت و تبلیغ و مرحمت روز افزون خداوند متعال خالی نمی ماند! مگر نمی بینی این اقبال بلند را؟! مردم فوج فوج به سمت بانکها می روند و کرور کرور پولهايشان را در آن به امانت مي گذارند! اینگونه مگر بانک در وام دادن به بزرگان پول کم می آورد؟! ...
 

     وانگهی راست می گویند دیگر برادر! بخاطر چندرغاز وام که وقت بانک را نمی گیرند! درِ معبد را از جا می کنی بخاطر یک کاسه گندم؟! فراموش نکن اینها کارگزاران خدای عصر سرمایه داری اند! تا تو کاری برایشان نکنی آنها هم کاری برایت نمی کند! درستش همان است که گفته اند؛ برو یک حساب طولانی مدت باز کن غائله را بخوابان! بعد 18 سال برو وامت را بگیر! تو این مدت هم طبق قرارداد هرچه که بدستت رسید سریع حواله اش کن به بانک تا کمی حسابت جان بگیرد! اینست کاریکه تو باید در حق بانک انجامش بدهی! همه چیز حساب کتاب دارد! بالاخره کسیکه یک شبه معادل 18 سالِ تو بلکه چند برابرش را به حسابش می خواباند نباید انتظار داشته باشی هم سنگ تو بهش بها بدهند! کمی واقع بین باش برادر! ...
 

     بهرحال علاج تو همان حساب 18 ساله است كه گفتند! حالا تو این 18 سال اگر دنیا عوض شد و چند تا ریس جمهور یا کلاً نظام سرکار آمد و رفت تو یکی نگران نباش! مطمئن باش هرچه و هرکس هم که برود و بیاید بانک سرجایش هست! چون اصالت دارد! برخلاف همه چیز دیگر که مطابق وعدة خداوند مدرن بي ترديد روزبروز از هستی و اصالت و اعتبار ساقط خواهند شد و یک به یک پی کارشان خواهند رفت! ...
 

     نگران عمرت هم مباش! حالا عمر تو کفاف نداد ورثه ات که هستند! میروند پس اندازت را می گیرند و خرجش می کنند! اصلاً این وام برای تو نیست که رویش حساب باز کنی و پیشخورش کنی! این برای آیندة بچه هایت است تا تو که سرت را گذاشتی زمین بچه هایت سر بندگی پیش هرکس و ناکسی خم نکنند! یکراست بروند در معبدیکه از پیش، تو برایشان در آن حساب باز کرده ای و عمری بندگی و قسطوندی را برای فرزندانت پیش خرید کرده ای! آنوقت، هم پس انداز مرحوم بابا دستشان می رسد که "مدبرانه و مؤمنانه" یک جای امن گذاشته و رفته، هم یک عمر در پناه و سایة معبد مرهون و مدیون می مانند که در حق هر دو یعنی هم پدر و هم فرزند خوبی کرده است!! ... این هم از آیندة بچه هایت! دیگر چه می خواهی! کافیست تو نگران امروزشان باشی این خدا نگران فردایشان خواهد بود! و فراموش نکن وعدة خدا تحقق یافتنی است! دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد! پس یادت باشد پیامهای همچون روز آشکار خدای نوینت را جدی بگیری و سخت بکارشان بندی! ....

 

🆔 https://t.me/Hossein_Shiran
🌓 https://t.me/orientalsociology
⚛️ https://t.me/OrientalSocialThinkers


برچسب‌ها: جامعه شناسی, جامعه شناسی شرقی, حسین شیران, جامعه شناسی ارتباطات

[ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰ ] [ ] [ حسین شیران Hossein Shiran ]

[ ]